یک فلسطینی در عملیات شهادت طلبانه جدیدی در قدس؛ با خودروی خود چند صهیونیست را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش سرویس بینالملل باشگاه خبرنگاران؛ شبکه تلویزیونی العربیه لحظاتی پیش در خبر فوری گزارش داد: یک فلسطینی با خودروی خود ده اسرائیلی را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت و آنها را زخمی کرد.این فلسطیتی "ابراهیم العکاری" برادر شهید "موسی العکاری" است. وی پیشتر در اسارت یک سرباز صهیونیست در دهه 90 نیز شرکت داشت. ابراهیم العکاریدر همین حال کانال دهم تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد عامل حمله در محله شیخ جراح بیت المقدس، پس از زیر گرفتن چند اسرائیلی از خودروی خود پیاده شد و با میله آهنی به دو شهرک نشین حمله کرد. در این عملیات دو تن به هلاکت رسیده و 14تن مجروح شدند که پنج تن از زخمیها، نظامیان صهیونیست هستند. العربیه همچنین اعلام کرد نظامیان اسرائیلی با تیراندازی به سوی راننده ، او را به شهادت رساندند.
کد خبر: ۴۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۵
اعضای بدن نوجوان روستایی که در سانحه تصادف مرگ مغزی شده بود پس از پیوند به 6 بیمار نیازمند، جان دوبارهای به آنها بخشید.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
این نوجوان 17 ساله که« محمد احمدی» نام داشت وقتی همراه پسرخالهاش سوار بر موتور به مراسم عروسی یکی از بستگان میرفتند بر اثر انحراف به چپ یک خودرو جان باختند.
اهالی روستای گنجهای بزرگ شهرستان بویر احمد در تکاپوی برگزاری عید بزرگ قربان بودند. ساعتی بعد خبر تصادف دو نفر از جوانان اهالی روستا همه را نگران کرده بود. خبر دهان به دهان چرخید و مشخص شد محمد نوجوان 17 ساله روستا که به همراه پسرخالهاش سوار بر موتور به یکی از روستاهای اطراف برای شرکت در مراسم عروسی میرفتند با یک خودرو تصادف کردهاند.صفدر احمدی پدر محمد که اهدای اعضای بدن پسرش را کاری پسندیده در راه خدا میداند از روز حادثه و رضایت برای اهدای اعضای بدن محمد اینگونه میگوید: «خدا به من و همسرم 7 فرزند عطا کردهاست، محمد فرزند سوم ما بود. راننده تاکسی هستم و با مسافرکشی خرج زندگی را تأمین میکنم. محمد پسر باهوشی بود و سعی میکرد با درس خواندن و کسب نمرات عالی زحمات من را جبران کند. همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند و اهالی روستا روز مراسم خاکسپاری او از کمکها و محبتهای پسرم تعریف میکردند، روز حادثه وقتی اهالی روستا خبر تصادف محمد را به من دادند سراسیمه خود را به بیمارستان شهید بهشتی یاسوج رساندم؛ چند نفر از اهالی، پسرم و پسرخالهاش را به بیمارستان رسانده بودند. هنوز در شوک شنیدن این خبر بودم که متوجه شدم پسرخاله محمد همان لحظه اول تصادف کشته شده است. محمد و پسرخالهاش قرار بود به جشن عروسی یکی از بستگان بروند و در بین راه خودروی پرایدی پس از انحراف با آنها برخورد کرده بود. پسرم را به اتاق عمل برده بودند و من و همسرم دست به دعا برداشته بودیم، چند ساعت بعد یکی از پزشکان بیمارستان به ما گفت تلاشها بینتیجه است و محمد مرگ مغزی شده است. تا به آن روز با مرگ مغزی آشنایی نداشتم و احساس میکردم نفس کشیدن پسرم دلیل زنده بودن او است. این واقعیت تلخ را نمیتوانستیم بپذیریم تا اینکه مسئول پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج با تشریح مرگ مغزی پسرم از ما خواست تا اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.»مرد با یادآوری لحظات دشوار تصمیمگیری برای اهدای اعضای بدن پسرش گفت: «تصمیم بسیار سختی بود اما وقتی در بیمارستان بیمارانی را دیدم که به خاطر از کار افتادن عضو حیاتی بدنشان سالها با سختی زندگی میکردند تصمیم گرفتم تا سهمی در زندگی بخشیدن به آنها داشته باشم. روز عید قربان بود و همه در تدارک جشن عید و قربانی کردن در راه خدا بودند، من چیزی نداشتم تا قربانی کنم و تصمیم گرفتم پسرم را در راه خدا بدهم. داستان حضرت ابراهیم(ع) را بارها از زبان پدرم شنیده بودم. او به فرمان خدا تصمیم داشت تا اسماعیلاش را قربانی کند، احساس کردم لحظه امتحان من هم فرارسیده است و باید از این امتحان بزرگ سربلند بیرون بیایم. با همسرم موضوع را مطرح کردم و گفتم روز عید قربان با اهدای اعضای بدن محمد میتوانیم به چند بیمار نیازمند عیدی دهیم، همسرم پذیرفت و همه اعضای بدن او را به بیماران نیازمند بخشیدیم، از اینکه سهم کوچکی در زندگی بخشیدن به چند بیمار نیازمند داشتیم خوشحالیم اما جای خالی محمد هیچگاه برای ما پر نخواهد شد.
شفا انلاین
کد خبر: ۴۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
نوشته بود «یک پسر پنجساله به فروش میرسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش ایسنا، شهروند در این باره مینویسد: شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشتهاند، آگهی کردهاند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج سالهشان را میخرد؟
پدر و مادرش، یک زوج زابلیاند که پسرشان را برای فروش گذاشتهاند. به این امید که از اجارهنشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکاندهنده است اما از آن تکاندهندهتر، واگذاری یک کودک ٥ساله در ازای یک خانه است، خانهای در زابل. پسرشان را میفروشند چون پدر و مادرش، نمیتوانند از پس هزینههای خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان ماندهاند و نمیخواهند هر شب شاهد شب بیداریها و گرسنگیهای فرزندان دلخستهشان باشند.
پسرتان را برای فروش گذاشتهاید؟
برای فروش نه، در ازایش یک خانه میخواهیم.
یعنی پسرتان را در ازای یک خانه میدهید؟
بله
چرا؟
چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم.
خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟
این کار را برای آینده بچههایم انجام میدهم.
کجا زندگی میکنید؟
زابل.
خود زابل یا روستاهای اطراف؟
نه خود زابل.
به سازمانهای مرتبط برای اینکه به شما کمک کنند مراجعه کردهاید؟
بله حاج آقا، همه جا رفتیم.
چی را قبول نمیکنند؟
اینکه کمکمان کنند.
یعنی خانه به شما بدهند؟
بله، ولی هیچ کمکی هم نمیکنند، ما هیچ چیزی نداریم.
دقیقا به شما چه گفتند؟
گفتند که شوهرم باید ٦٠ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریهاش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم میگویند وقتی ٦٠سالش شد کمک میکنیم. من سهسال است که پیگیر کمک هستم.
نامهنگاری مکتوب داشتید؟
بله، ولی گفتند شوهرم باید ٦٠سالش شود.
پیش چه کسی رفتید؟
یادم نیست.
چرا شوهرتان کار نمیکند؟
مریض است حاج آقا، کاری نمیتواند بکند.
اصلا شغل شوهر شما چیست؟
راننده بوده، ولی ماشین نداره.
یعنی قبلا ماشین داشته؟
نه قبلا هم نداشته.
خب چطوری رانندگی میکرده؟ برای کجا کار میکرده؟
قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازوییل میبرد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازوییل برد.
همسرتان از کجا ماشین میآورد؟
ماشین از آشناها میگرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم میگرفت و با رفیقهایش گازوییل میبرد. با خود صاحب ماشین میرفتند مرز و گازوییل میفروختند.
الان پول از کجا میارید؟
از یارانه.
چقدر میگیرید؟
٢٠٠هزار تومان.
چرا شوهر شما کار نمیکند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟
زمانی که در تهران بودیم کار میکرد، ولی کار برایش سخت بود و نمیتوانست کار کند.
تهران به چه کاری مشغول بود؟
٢سال در کوره میکرد، ولی کارخانه بیمهاش نمیکرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند.
شوهرتان چند سالش است، شما چند سال دارید؟
شوهرم ٥٥ ساله است و من ٣٥سال دارم.
اسمتان را میگویید؟
من آرزو . س و شوهرم عباسعلی. خ.
خب شوهرتان نمیتواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟
دستها و پاهای شوهرم شکسته، نمیتواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار میکند.
دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟
تصادف کرده، موقعی که رانندگی میکرد، تصادف کرد و دستها و پاهایش آسیب دید.
شما چند تا بچه دارید؟
سه تا.
چند سالشان است؟ اسمهایشان را میگویید؟
پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا.
که ٥ سالشه و برای فروش گذاشتید.
بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانهروز گریه میکنم، ولی چه کاری میتوانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد.
آریا خودش چیزی نمیگوید؟ خبردار شده که میخواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کردهاند؟
گریه میکنه، همهشان گریه میکنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه میکنند، میگویند چرا اینجوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچهها میخواهم انجام بدهم، برای اینکه معتاد نشوند، من جوانهای دیگر را میبینم که پلاستیک جمع میکنند تا بفروشند برای عملشان (اعتیادشان)، نمیخواهم بچههای من اینطوری بشوند.
خب شما میخواهید یکی از بچههایتان را فدا کنید تا بقیه بچهها سرنوشت بهتری داشته باشند؟
من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر میآید؟
خیلیها هستند که خانه اجارهای دارند، باید بچههایشان را بفروشند؟
ما که پول نمیخواهیم، فقط یک خانه میخواهیم.
فکر میکنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟
نمیدانم حاج آقا.
به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟
خب همین جوری که بچهام را نمیدهم، به کسی میدهم که امکاناتش خوب باشد، نه اینکه شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچهام را بفروشد.
چطور میفهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟
خب باید بروم و خانهشان را ببینم، کجا زندگی میکنند، از چهارتا همسایهشان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچهام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچهام را نمیدهم.
به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچههای دیگرتان دارد؟
من این کار را برای بچههایم میکنم، میخواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر میخواستم بچهام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را میکردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم.
چه بیماری دارید؟
من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیههای من کار نمیکند، فردا هم من میمیرم هم شوهرم، میخواهم از آینده بچههایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمیرسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیدهام. چه کاری باید بکنم؟
شوهرتان معتاد که نیست؟
نه نیست.
هیچوقت اعتیاد نداشت؟
قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اونطوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست.
شما که وضعتان اینطوری بود، بیپول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟
خب قبلا اینطوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی میکردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد.
شما خودتان نمیتوانید کار کنید؟
کار نیست اصلا، زابل کار ندارد.
مثلا نمیتوانید در خانه مردم کار کنید؟
شدنی است. من خیلی وقتها در خانه مردم کار میکنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس میدهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچوقت حاضر نیستم لباسهای کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانهها کارگری میکردم، بادنجان و گوجهفرنگی پاک میکردم.
از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟
خیلیها زنگ زدند. میگفتند که بچهات را نفروش، به تو کمک میکنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول میدهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر میگفت شخص خیری را معرفی میکند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. میگفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست میکنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر میخواستم بچهام را بفروشم، موقع زایمان این کار را میکردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است.
چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشتهاید؟
دو ماه.
از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟
فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم.
همسایهها چی؟ همسایهها کاری نکردند؟
نه، هیچ چیزی نگفتند.
چه وسایلی در خانهتان دارید؟
ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگهای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم.
غذا روی چی درست میکنید؟
یک گاز پیکنیکی دارم.
کرایه خانه شما چقدر است؟
ماهیانه صدهزار تومان.
چقدر پول پیش؟
پول پیش ندارد.
خانهتان چند متر میشود؟
حدودا ١٢٥ متر با یک سالن بزرگ.
خرج مدرسه بچههایتان را چگونه تأمین میکنید؟
از طریق یارانه و کمک همسایهها.
همسایههایی که به مدرسه رفتن بچههایتان کمک میکنند، نمیتوانند کاری کنند که پسر ٥سالهتان را نفروشید؟
خب کمک میکنند ولی ما خانه میخواهیم، نمیتوانند این کار را بکنند.
غذا را چه کار میکنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچههایتان میدهید؟
خب بچههای من رنگ میوه را نمیبینند، گوشت و مرغ نمیتوانم بخرم، همسایهها کمکمان میکنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچههایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچههایم بدون سقف نباشند.
شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟
نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم.
منزل شما کجای زابل است؟
روبهروی مصلی، کوچه (...) ، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.
کد خبر: ۴۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۶
روز حادثه با خودم قرآن به همراه برده بودم و برایش قرآن خواندم. به همان قرآن هم قسم خوردم که رابطه و احساسی نسبت به همسرش ندارم و دارد اشتباه میکند...
کد خبر: ۴۵۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
معاون دادستان کل کشور که حدود یک سال قبل وزیر دادگستری دولت دهم بود در دوران دفاع مقدس 23 ماه سابقه حضور در جبهه دارد و می گوید که آر پی جی زن و حتی تیرانداز هم بوده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
سید مرتضی بختیاری وزیر 60 ساله وزارت دادگستری دولت دهم امروز در حالی بر صندلی معاون امنیتی دادستان کل کشور تکیه زده که نخستین کار اجرایی خود را از ساختمان شهرداری فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی آغاز کرده است. این چهره خوش نام دستگاه قضایی کشور معاونت فرمانداری تربت حیدریه، جانشینی دادستان کاشمر، دادستان بیرجند، معاون دادستان مشهد، قائم مقامی دادگستری خراسان، ریاست دادگستری فارس و استانداری اصفهان را در کارنامه کاری خود دارد.
زمان جنگ شهردار منطقه فیض آباد مه ولات بودم
سید مرتضی بختیاری متولد 20 آذر 1331 در خانواده ای روحانی است و 2 دختر و 3 پسر دارد. وی که سابقه ای 23 ماهه در دوران دفاع مقدس را هم در کارنامه زندگی اش ثبت کرده در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد روزهای جنگ، گفت: در آغاز جنگ شهردار منطقه محروم فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی بودم. البته فرماندهی بسیج شهر هم برعهده من بود و بعد هم مسئول بسیج شهرستان تربیت حیدریه شدم. آن روزها تمام تلاش ما این بود تا بتوانیم نیروهای داوطلب را جذب و بعد از آموزش راهی جبهه ها کنیم. و من هم مانند تمامی داوطلبان مشتاق حضور در جبهه ها بودم.
با شهید کاوه همرزم بودم
وی افزود: سال 1360 وقتی جانشین دادستان انقلاب در کاشمر بودم از طریق جهادسازندگی در بخش پشتیبانی وارد مناطق جنگی سومار شدم. از سال 63 دادستان بیرجند شدم و بعنوان بسیجی از طریق گردان امام علی(ع) تحت نظر تیپ ویژه شهدا وارد منطقه شدم. آن دوران فرمانده گردان شهید الله یار جابری و فرمانده تیپ هم شهید کاوه بود. البته با این شهید بزرگوار هم هم سخن بودیم و از نزدیک شاهد دلاوری های این بزرگ مرد بودم. هرچند در فیلم سینمایی شور شیرین زحمت زیادی برای به تصویر کشاندن واقعیت جنگ و شهید کاوه انجام شده بود اما هنوز جای کار دارد چراکه نمی توان معنویت این فرمانده بزرگ را سینمایی کرد.
جهادگر، فرمانده و رزمنده دوران جنگ تحمیلی به نقل از شهید صیاد شیرازی گفت: شهید صیاد شیرازی می گفت من در عملیات قادر برای نخستین باز این جوان را دیدم و به نبوغ و ابتکار در عملش را دیدم.
برای حضور در عملیات ها از قوه قضائیه مرخصی می گرفتم
بختیاری در مورد حضورش در مناطق جنگی، اظهارداشت: من در طول جنگ در بیشتر عملیات ها حضور داشتم. اما چون دادستان هم بودم قوه قضائیه اجازه نمی داد و می گفت اینجا ماندن واجب تر است. من هم از مرخصی های استحقاقی و تشویقی خودم استفاده می کردم و به دوستان گفته بودم هر وقت عملیات است زودتر بگویید تا عازم جبهه شوم. البته در دو عملیات کربلای 4 و 5 حدود 10 ماه مستمر در مناطق جنگی بودم.
بچه های خراسان در شجاعت اول بودند
معاون دادستان کل کشور که در دوران جنگ معاون و یا فرمانده گردان بود، گفت: بیشتر با بچه های خراسان بودیم. نیروهای بسیجی هر قسمت از مناطق خراسان ویژگیهای خاصی داشتند و می توان گفت که برو بچه های خراسان در شجاعت حرف اول را می زدند و همیشه خط شکن بودند. نمونه آن هم این است که نیشابور بیشترین شهید دوران دفاع مفدس را داشته است.
بختیاری در پاسخ به اینکه آن زمان شما دادستان انقلاب بودید و آیا در دوران جنگ در مناطق جنگی قضاوت می کردید، افزود: قضاوت نمی کردم و بیشتر یک رزمنده بودم.
32 ساله بودم / آرپی جی هم می زدم
معاون دادستان کل کشور اظهارداشت: همیشه بعنوان فرمانده یا معاون گردان با اسلحه کلاش تردد می کردیم و حمل آن آسانتر بود اما در طول جنگ آر پی جی هم زده ام.
در مورد روزهای جنگ و خانواده هم از بختیاری سئوال کردیم و او گفت: همسرم خواهر 2 شهید است و از رفتن من به جبهه ناراحت نبودند و خیلی هم مرا تشویق به حضور می کردند ومن آن موقع 32 سال داشته و فرزند هم داشتم.
کربلای 5 شیمیایی شدم
وی که از رزمندگان عملیات خیبر بود گفت که برای حضور در مناطق عملیاتی که شیمیایی شده بود تا مرحله هلی برد هم رفتیم اما گفتند آلودگی شیمیایی زیاد است و اعزام نشدیم. و ما وقتی تصاویر را در تلویزیون عراق دیدیمباورمان نمی شد که چگونه بچه ها شیمیایی شدند. اما در کربلای 5 آلوده به شیمیایی شدم.
می خواهم خاطرات جنگ را بنویسم
وزیر دادگستری دولت دهم افزود: فضای در جنگ طوری انسان را پرورش می داد که دیگر پیدا نمی شد حتی روحیه معنویت جنگ را در کار خودم بعنوان دادستان حس می کردم. به اعتقاد من باید این نگاه و این معنویت همچنان در کارهای روزمره هم قابل مشاهده باشد. آن وقت این اندیشه بسیجی موجب تحول اداری خواهد شد. گاهی دعا می کنم زودتر بازنشسته شوم و بتوانم خاطرات جبهه را به رشته تحریر در آورم.
لب مرز شهادت/ روایت معجزات جنگ
بختیاری در مورد برخی رخدادهای و اتفاقات دوران دفاع مقدس، گفت: در کربلای 5 یادم هست اسلحه کلاش همراه داشتم و مجبور بودیم در آب دراز کشیده و آرام آرام جلو برویم و آنجا مجروح شدم. (گلوله به شانه ام خورده بود) یکی از رزمندگان من را به پشت خاکریز برد و به چشم خودم دیدم که امدادگران یک به یک شهید می شدند تا جان زخمی ها را نجات دهند. یادم هست در همان عملیات که مجروح شده بودم در منطقه شلمچه خواستم خود را به بیمارستان صحرایی برسانم و تنها یک آمبولانس تویوتا بود. من و یک نفر دیگر جلو نشستیم وعقب هم پر از مجروح بود. بعد از طی مسافتی راننده توقف کرد تا کاری انجام دهد که یک مرتبه خودرو شروع به حرکت کرد. بعد از 50 متر خودرو ایستاد و وقتی عقب را نگاه کردیم همان جای قبلی خودرو یک توپ اصابت کرد. یعنی اگر خودرو حرکت نمی کرد قطعا همگی شهید می شدیم.
آر پی جی زن گردان رفتگر شد!
معاون دادستان کل کشور در بیان خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی، گفت:در کربلای یک دسته ادوات و تامین گردان نیامدند و باید عملیات انجام می شد. هر گردانی وظیفه خاصی داشت. یادم هست یکی از رزمندگان گردان آنقدر آر پی جی زده بود که لوله های آر پی جی سرخ شده و از گوشش خون می آمد و آر پی جی دو نیم شد. یکبار در شهر قائن بودم که در مسیر یک مردی از دوچرخه پیاده شد و گفت: آقای بختیاری من را می شناسی؟ گفتم نه... گفت من در عملیات یک با شما بودم! و من فهمیدم این همان رزمنده آر پی جی زن بود... و واقعا خوشحال شدم و کلی گپ زدیم. وقتی از شغلش سوال کردم گفت: رفتگر شهرداری هستم! و من از ته دل گریستم. خیلی متاثر شدم و با شهردار تماس گرفتم و گفتم: بنده به عنوان دادستان بیرجند خاک پای این رزمنده شجاع هستم تا اینکه کمی این رزمنده گمنام ارتقا یافت و مسئول پارک شد. اما واقعا برخی بسیجی های جنگ گمنام هستند.
منبع/مهر
کد خبر: ۴۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
مومنی درآمد ناشی از جرایم رانندگی را یک منبع دائمی و بسیار کلان برای کشور دانست و گفت: در برخی موارد درآمد سالانه جرایم راهنمایی و رانندگی از بودجه سالانه کشور نیز بیشتر میشود.
به گزارش آوای دنا ، سردار اسکندر مومنی 20 شهریورماه در دیدار با استاندار چهارمحال و بختیاری، به ظرفیت عظیم گردشگری در این استان اشاره و اظهار کرد: این استان قطب گردشگری کشور محسوب میشود بر همین اساس ایمنسازی و رفع نقاطحادثهخیز جادههای این استان به ویژه در مناطق کوهستانی یک امر بسیار صروری و اجتنابناپذیر است.
وی با بیان اینکه استان چهارمحال و بختیاری در استفاده از سیستم کنترل هوشمند جادهای با حد مطلوب فاصله بسیار دارد، بر ضرورت استفاده از ابزارهای نوین در راستای پیشگیری از وقوع حوادث و سوانح جادهای تاکید کرد.
مومنی با تاکید بر لزوم استفاده بهینه از سیستم کنترل هوشمند در جادههای کوهستانی، عدم استفاده از این سیستم درنقاط حادثه خیز استان را موجب بروز حوادث و سوانح دلخراشی همچون کشتهشدن معلمان و دانشآموزان در جادههای استان بیان کرد.
وی با بیان اینکه ضعف استفاده از سیستم هوشمند جادهای در استان مشهود است، از تخصیص اعتبارات لازم از محل منابع جریمهها برای نصب و اصلاح سیستم کنترل هوشمند جادههای استان خبر داد و گفت: در حال حاضر تنها 20 درصد از نقاط حادثهخیز استان مجهز به این سیستم هستند.
مومنی با بیان اینکه سالانه در کشور یک هزار میلیارد تومان از طریق جمعآوری جرایم رانندگی به خزانه دولت واریز میشود، درآمد ناشی از جرایم رانندگی را منبع اصلی نیروی انتظامی برای تامین نیازها مراکز، کمک به استانهای کمتر برخوردار، اصلاح وضعیت جادهها به ویژه نقاط حادثهخیز، فرهنگسازی و آموزش در جامعه دانست.
وی با اشاره به اینکه در سال گذشته بیش از 1100 میلیارد تومان از محل جمع آوری جرایم رانندگی به خزانه واریز شد، گفت: پیشبینی میشود این میزان در سال آینده رشد 40 درصدی داشته باشد.
مومنی درآمد ناشی از جرایم رانندگی را یک منبع دائمی و بسیار کلان برای کشور دانست و گفت: در برخی موارد درآمد سالانه جرایم راهنمایی و رانندگی از بودجه سالانه کشور نیز بیشتر میشود.
به گفته وی، این منبع درآمد در راستای توسعه سیستم هوشمند جادهای در استانهای کمتربرخوردار همچون چهارمحال و بختیاری که در یک اقلیم بسیار خاص و حساس قرار گرفتهاند، استفاده خواهد شد.
رییس پلیس راهور ناجا به نقاط فراوان حادثهخیز در این استان همچون محور لردگان، خوزستان، ایذه اشاره و بر لزوم آشکار سازی و برطرفکردن نقاط حادثه خیز این منطقه تاکید کرد و گفت: همه دستگاهها و نهادهای مربوطه باید تمام امکانات و تجهیزات خود را برای رفع نقاط حادثه خیز در این منطقه به کار بگیرند، چرا که تاکنون تلفات و خسارتهای جانی و مالی بسیار زیادی را به کشور تحمیل کرده است.
وی رفع نقاط حادثهخیز این منطقه در کوتاهمدت را خواستار شد و نصب تابلوهای خاص و الکترونیکی، اصلاح هندسی نقاط حادثهخیز، آموزش و اطلاع رسانی، کنترل مستمر جاده توسط پلیس راهور، ایجاد شیارهای طولی و عرضی در جاده برای بالابردن هوشیاری رانندگان و ایجاد دیوارها را از مهمترین اقدامات در کوتاهمدت برشمرد.
مومنی نصب دوربینهای سیار در جادهها را یکی از سیاستها و برنامههای اصلی پلیس راهور دانست و گفت: نصب دوربین در نقاط حادثهخیز کمک بزرگی برای جلوگیری از وقوع تصادفات خواهد داشت.
رییس پلیس راهور ناجا کنترل و بررسی دقیق وضعیت فنی خودورهای حمل نقل عمومی را مطالبه اصلی مردم از پلیس راهور دانست و از اعمال روند سختگیرانه برای مدیران فنی پایانههای حمل و نقل خبر داد و گفت: تردد اتوبوسها و خودروهای حمل و نقل عمومی در جاده بدون اخذ مجوز از مدیر فنی پایانهها امکان پذیر نخواهد بود و در صورت مشاهده تخلف، با پایانه، مدیر و راننده مربوط برخورد جدی خواهد شد.
مومنی علت اصلی تصادف اتوبوس دختران بروجنی در راهیان نور را عدم کنترل فنی خودرو دانست و گفت: پس از بررسی علل تصادف مشخص شد که اتوبوس قبل از حرکت هیچ گونه تاییدیه فنی نداشته و سیستم ترمز خودرو اشکال جدی داشته است.
ایسنا/
کد خبر: ۴۳۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۲
آوای دنا :رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر استان کهگيلويه و بويراحمد با اعلام دستگيري يکي از عناصر قاچاق مواد مخدر در محور مواصلاتي ياسوج-اصفهان،از کشف 20 کيلوگرم ترياک در اين رابطه خبر داد.به گزارش خبرگزاري موج، سرهنگ سعيد بالش زر در تشريح اين خبر گفت: مأموران پليس مبارزه با مواد مخدر اين فرماندهي، حين کنترل خودروهاي عبوري در محورهاي مواصلاتي ياسوج به اصفهان، به يک دستگاه وانت نيسان مشکوک که پس از متوقف شدن خودرو، راننده به صورت اقدام به فرار نمود که با هوشياري و تلاش مأموران پس از طي مسافت حدود 2 کيلومتر فرار در کوه هاي اطراف، فرار نافرجام متهم منجر به دستگير وي شد.بالش زر ادامه داد: مأموران پليس پس از متوقف کردن خودرو در بازرسي تخصصي از آن موفق شدند مقدار20 کيلوگرم مواد مخدر از نوع ترياک را که به طرز ماهرانه اي در اين خودرو جاسازي شده بود کشف کنند.اين مقام ارشد پليس، با اشاره به دستگيري يک نفر از سوداگران مرگ و توقيف يک دستگاه خودرو در اين رابطه گفت: متهم در اظهارات خويش به قاچاق مواد مخدر اعتراف کرد و اعلام کرده محموله يادشده را در يکي از استان هاي جنوبي کشور تهيه و با هدف تحويل به عناصر همدستش در يکي از شهرهاي استان هاي مرکزي، بارگيري نموده بود.سرهنگ بالش زر با تشکر از همکاري و احساس مسووليت هموطنان عزيز در شناسايي و معرفي مجرمان، از عموم شهروندان خواست، در صورت مشاهده هرگونه فعاليت غيرقانوني و مجرمانه، موضوع را در کوتاه ترين زمان ممکن، از طريق سامانه فوريت هاي پليسي 110 اعلام، تا نسبت به دستگيري متخلفان و مخلان امنيت اجتماعي، اقدام شود.
کد خبر: ۴۲۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
علائم حیاتی نیازعلی در مسیر انتقال او به پزشکی قانونی بار دیگر ظاهر و باعث تعجب همگان شد. براساس همین اتفاق، اولیای دم که شامل پدر و مادر متهم به قتل بودند با دریافت دیه او را بخشیدند و نیازعلی مدتی بعد از زندان رهایی پیدا کرد.روزنامه فرهیختگان: 19 سال از روزی که نیازعلی به جرم قتل عمد، قصاص و ساعاتی بعد در راه سردخانه زنده شد میگذرد. این در حالی است که 20 روز پیش با درخواست پسر مقتول که حالا جوانی 25 ساله است، او دوباره بازداشت و دوباره به اعدام محکوم شده است. حالا پرونده در انتظار امضای رئیس قوه قضائیه است تا حکم اعدام دوباره اجرا شود.
به گزارش فرهیختگان، متهم به قتل، سال 74 یک بار اعدام شد اما ساعتی بعد علائم حیاتی در او دیده شد. او آن سال با پرداخت دیه و گذشت اولیای دم که پدر و مادر مقتول بودند، از اعدام دوباره رهایی یافت و مدتی بعد از زندان آزاد شد. مقتول وقتی فروردین سال 71 از دنیا رفت پسری دو ساله داشت که حالا 25 ساله شده و به خونخواهی از پدرش بلند شده است. نیازعلی 20 روز پیش بار دیگر با شکایت پسر مقتول راهی زندان شده و حکم قصاص او نیز در مدتی کوتاه صادر و تایید شده است. او حالا شاید کمتر از یک هفته با قصاص فاصله داشته باشد.
ماجرا چه بود؟
فروردین سال 71 بود که نیازعلی به وسیله یک تبر به شریک خود حمله کرد و او را در حالی به قتل رساند که به ارتباط او با همسرش شک کرده بود. اوایل سال 72، متهم به موجب دادنامه 72/76 به قصاص نفس محکوم شد و اسفند سال 74 این حکم به اجرا درآمد. محکوم به اعدام به مدت 20 دقیقه بالای چوبه دار معلق مانده بود و تا زمانی که پزشکی قانونی مرگ او را تایید نکرده بود طناب دار را از گردن وی باز نکردند. علائم حیاتی نیازعلی در مسیر انتقال او به پزشکی قانونی بار دیگر ظاهر و باعث تعجب همگان شد. براساس همین اتفاق، اولیای دم که شامل پدر و مادر متهم به قتل بودند با دریافت دیه او را بخشیدند و نیازعلی مدتی بعد از زندان رهایی پیدا کرد. 500 میلیون تومان، هزینه رهایی
پسر مقتول حالا پیگیر پرونده شده و حکم قصاص متهم در شرایطی صادر شده که برای اجرا شدن تنها نیاز به امضای رئیس قوه قضائیه دارد. شنیدهها حاکی از آن است که پسر مقتول برای دادن رضایت، 500 میلیون تومان از خانواده متهم تقاضا کرده و اعلام کرده در صورتی که این 500 میلیون تومان را دریافت نکند به هیچوجه رضایت نمیدهد و خواهان اعدام است. حالا پس از گذشت بیش از 20 سال از این قتل و اجرا شدن حکم اعدام و پس از آن رضایت اولیایدم، متهم به خواسته پسر مقتول در زندان است و ممکن است هفته آینده اعدام شود. اجرای دوباره حکم قانونی نیست
عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان، در رابطه با این پرونده به فرهیختگان گفت: «صرفنظر از اینکه این فرزند حق قصاص دارد، اجرای دوباره حکم قانونی نیست.» خرمشاهی همچنین افزود: «اعدام به معنای به دار آویختن متهم و تاییدیه فوت از سوی پزشکی قانونی است و نه به معنای خارج شدن روح از بدن.
بنابراین وقتی این فرد به مدت 20 دقیقه بالای دار معلق بود و سپس پزشکان مرگ وی را تایید کردند به معنای اجرای کامل حکم است و اجرای دوبارهاش طبق موازین، قانونی نیست.» او با اشاره به پروندهای شبیه به این پرونده که پارسال در بجنورد اتفاق افتاد، گفت: «پارسال نیز در بجنورد شبیه این اتفاق افتاده بود و فرد پس از تایید فوت پزشکان، زنده شد.» خرمشاهی همچنین افزود: «در رابطه با آن پرونده بیشتر حقوقدانان و فقها اعلام کردند، اجرای دوباره حکم قانونی نیست زیرا حکم یک بار باید انجام بشود و این حکم یک بار انجام شده است.» وکیل پرونده: همهچیز به نظر رئیس قوه بستگی دارد
ساسانی، وکیل این پرونده نیز در رابطه با این موضوع به فرهیختگان گفت: «اجرای حکم اعدام نیازعلی فقط بستگی به امضای رئیس قوه قضائیه دارد و در صورتی که ایشان موافقت خویش را اعلام کند این حکم انجام میشود.» ساسانی که به همراه مسعود مهرامی وکالت این پرونده را به عهده دارد افزود: «ما مکاتبات لازم با دادگاه را انجام دادهایم و دیگر قرار نیست دادگاهی برگزار شود، همهچیز بستگی به نظر آیتالله آملیلاریجانی دارد.»
متهم به قتل که راننده بود سالها پیش به همراه شریک خود (مقتول) یک مینیبوس خریداری کرده بودند و با آن کار میکردند. وکیل متهم با اشاره به اینکه سال 74 از مقام معظم رهبری استفتا شده و نظر ایشان در رابطه با اجرای دوباره حکم منفی بوده است، گفت: «نمیدانم باز هم برای این پرونده استفتا از ایشان انجام میشود یا خیر اما برای این پرونده یکبار در سال 84 از ایشان استفتا شده و ایشان اجرای دوباره حکم را صحیح ندانستند.»
پسر مقتول در حالی اعلام کرده در صورت پرداخت نشدن 500 میلیون تومان رضایت نمیدهد که 19 سال پیش پدر (جد پدری فرزند مقتول) و مادر مقتول دیه را از خانواده متهم دریافت کردهاند و رضایت دادهاند. از آنجایی که پسر مقتول آن روزها صغیر بوده امروز به دادخواهی پدر برآمده و میخواهد حق وی را بستاند.
به هر حال پارسال نیز در بجنورد فردی پس از یکربع آویخته شدن بر بالای چوبه دار علائم حیاتیاش بازگشت و براساس این اتفاق دیگر حکم اجرا نشد. بنابر گفته حقوقدانان نیز اجرای دوباره حکم صحیح نیست و با موازین قانونی فاصله دارد. به گفته ایشان اگرچه کودک در هنگام قتل پدر صغیر بوده و هر زمان که به سن قانونی برسد حق قصاص دارد اما نمیتواند حکمی که یک بار به اجرا درآمده و ناموفق بوده را بار دیگر به اجرا در بیاورد.
انجام قصاص دوباره امکانپذیر است
غلامرضا طیرانیان قاضی سابق دادگاه و وکیل دادگستری در این باره نوشت: با توجه به صغیر بودن پسر مقتول هنگام اجرای حکم و اینکه در سن و سالی نبوده که بتواند اظهارنظر کند پدربزرگ وی که قیم او بوده با دریافت دیه اعلامرضایت کرده است. در این صورت پسر مقتول نمیتواند بار دیگر تقاضای قصاص را مطرح کند، زیرا قبلا قیم او با دریافت دیه مصالحه کرده است.
چنانچه هنگام اجرای حکم، پدر مقتول در قید حیات نبود و پسر مقتول قیم قهری نداشت و به درخواست سایر اولیای دم که خواهر و برادرهای مقتول بودند با دریافت دیه مصالحه شده بود حالا پسر مقتول میتوانست پس از گذشت سالها در صورت پرداخت سهم دیه به سایر اولیایدم تقاضای حکم قصاص را برای قاتل پدرش تقاضا کند. این پرونده یک استثنا دارد آن هم جز در مورد قانونی رجم زنان زناکار که در صورت نجات از حکم رجم دوباره حکم آنها اجرا نمیشود.
در سایر موارد چنانچه قاتل چندین بار هم هنگام اجرای حکم قصاص جان سالم به در ببرد، حکم اجرا میشود. زیرا در صورت اجرا نشدن حکم، قصاص نخواهد شد و به تاوان عملش نخواهد رسید. به این ترتیب این متهم به درخواست پسر قربانی میتواند بار دیگر قصاص شود.
کد خبر: ۴۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۶
آوای دنا-کیهان در ستون «گفت و شنود» خود نوشت:
گفت: شخصی که لیست جعلی بورسیهها را با هدف بدنام کردن نمایندگان استیضاحکننده وزیر علوم منتشر کرده بود اعتراف کرده است که این لیست را معاون وزیر علوم به وی داده و اصرار داشته است که حتما منتشر شود.گفتم: مفهوم گفتمان «اعتدال» که با ناسزاگویی به منتقدان معلوم شده بود و حالا معنی «اخلاق» و «راستگویی» در گفتمان اعتدال هم مشخص شده است.گفت: در این لیست نام برادر یکی از نمایندگان استیضاحکننده به عنوان کسی که بورسیه غیرقانونی گرفته، آمده بود و بعد معلوم شد یکی از برادران این نماینده در جنگ تحمیلی شهید شده و برادران دیگرش اصلا تحصیلات دانشگاهی ندارند که بورسیه گرفته باشند.گفتم: یارو بیبلیت سوار اتوبوس شده بود، راننده گفت؛ آقا بلیت! و یارو گفت؛ من ایستگاه قبلی سوار شده بودم. راننده گفت؛ ولی ما ایستگاه قبلی توقف نکرده بودیم و یارو با عصبانیت گفت؛ غلط کردی که توقف نکردی! من میخواستم سوار بشوم!
کد خبر: ۴۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری با بیان اینکه سوال و استیضاح حق نمایندگان است، هرگونه ادعایی درباره سفرش به کانادا در صورت رای اعتماد نگرفتن از مجلس را رد کرد و گفت: خانه، زندگی و همه علایقام در ایران است، اگر از مجلس رأی اعتماد نگیرم به کار معلمی خواهم پرداخت.به گزارش آوای دنا، رضا فرجی دانا با تشکر از جامعه دانشگاهی به دلیل حمایتهای این قشر از وزیر علوم طی بیانیههای متعدد، گفت: فکر می کنم کار در خور و شایسته ای نکرده باشم که بتوانم این نوع پشتیبانی وسیع را از قشرهای مختلف داشته باشم.
وی با بیان اینکه با تمام توان در حال انجام وظایف خود در وزارت علوم هستم، ادامه داد: در روند انجام وظیفه وزرا در دستگاههای مرتبط، گاهی نمایندگان نیاز می بینند که سؤال و یا استیضاحی را مطرح کنند که این حق مجلس است.
وزیر علوم با تأکید بر اینکه باید برای رفع دغدغه نمایندگان تلاش کنیم، تصریح کرد: فردا تلاش خواهیم کرد که انشاءالله دغدغه نمایندگان را حل کرده و اگر توانستیم موضوعات مختلف را تبیین کنیم مطمئنا مورد پذیرش نمایندگان قرار خواهد گرفت.
فرجی دانا با تأکید بر اینکه تا امروز تمام تلاشم رفع دغدغه نمایندگان بوده است، یادآور شد: ما به هیچ عنوان از کنار دغدغه ها به راحتی عبور نکرده بلکه به تک تک آنها پرداختیم، فکر می کنم هر آنچه در توان داشتم از نظر قانونی و شرعی انجام دادم تا دغدغه نمایندگان برطرف شود.
وی درباره اظهارات مطرح شده از سوی عده ای مبنی بر روشنگری در جلسه علنی فردا از سوی وزیر، یادآور شد: ما مخالف افشاگری هستیم، اساسا من مشکل جدی با لفظ افشاگری دارم و خواهش می کنم در مورد ما این واژه را به کار نبرید چون افشاگری از نظر شرعی درست نیست.
وزیر علوم همچنین درباره ادعاهای مطرح شده از زبان وی مبنی بر اینکه اگر رأی اعتماد از مجلس نگیرم به کانادا خواهم رفت، گفت: حرف های عجیبی زده می شود به طوری که افراد فکر می کنند من در کانادا زندگی می کنم این در حالی است که تنها برای یک فرصت مطالعاتی به کانادا سفر کردم حال این موضوع را مطرح کردهاند که من کانادایی هستم.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، تصریح کرد: خانه و زندگی و همه علایق ما در ایران است، حال اگر از مجلس رأی اعتماد نگیرم و وزیر علوم نباشم به کار معلمی می پردازم؛ آخر مگر می شود من معلمی دانشگاه را رها کنم بروم کانادا، بروم کانادا چه کار کنم راننده تاکسی شوم؟
خانه ملت
کد خبر: ۴۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
فرمانده انتظامی شهرستان چرام استان کهگیلویه و بویراحمد از شناسایی و دستگیری فردی که به دلیل اختلافات کاری ، همکار و یک راننده تراکتور دیگر را با اسلحه شکاری به قتل رسانده بود، خبر داد
کد خبر: ۴۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۸
فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد از کشف 9 کیلو و 850 گرم تریاک در جاساز قاب عکس و میز اتو در این شهرستان خبر داد.
به گزارش آوای دنا ،سرهنگ "علیشیر زهرایی " گفت: ماموران پاسگاه انتظامی تنگ سرخ در شهرستان بویراحمد حین کنترل محور "شیراز – یاسوج" به یکدستگاه تاکسی برون شهری پژو 405 دارای چهار مسافر مشکوک شدند.
وی اظهار کرد: در بررسیهای ماموران از داخل خودرو، به تعدادی قاب عکس، میز اتو وتخته وایت برد مشکوک که راننده اعلام داشت مربوط به دو سرنشین جوان هستند.
فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد خاطرنشان کرد: پس از انتقال وسایل کشف شده به داخل مقر انتظامی مقدار 9کیلو و 850 گرم تریاک که در پشت قاب عکس و میز اتو و تخته وایت برد کشف شد.
زهرایی با بیان اینکه دو قاچاقچی در خصوص این پرونده دستگیر شدند، اظهار کرد: این دو نفر قصد داشتند با این جاسازی این مقدار مواد را به استان تهران انتقال دهند.
وی در پایان با بیان اینکه متهمان با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مقام قضایی معرفی شدند، از مبارزه بیامان و شبانهروزی پلیس در انهدام باندهای قاچاق مواد مخدر در سال 93 خبر داد.
به گزارش ایسنا، فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد اضافه کرد: شماره تلفن 110پلیس بطور شبانه روزی آماده دریافت اخبار و گزارشات مردم است.
کد خبر: ۴۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۱
من يه خبرنگارم و يه خبرنگار دنبال خبرها و مصاحبه هاي جنجالي و پر مخاطبه وقتي هم كه يه سوژه توپ گير بياره راحت از خيرش نمي گذره. چند وقتي ميشه كه همه كارا تعطيل شده و بعضي از نماينده هاي مجلس هم به جاي رسيدگي به ساير مشكلات مردم و كشور سرگرم بازي گل يا پوچ با قيمت و كيفيت پرايد هستند. از اونجايي كه اولين ماشين خودم كه باهاش بهترين خاطرات تفريح و سفر و زندگيم رو داشتم پرايد بود بدجوري غيرتي شدم و تصميم گرفتم برم سراغ پرايد و باهاش مصاحبه اي انجام بدم.مصاحبه با پرايد!به گزارش آوای دنا به نقل از انتخاب ، داخل تاكسي داشتم به سوالهايي كه ميخوام ازش بپرسم فكر مي كردم كه يهو ياد مادربزرگم افتادم كه هميشه مي گفت ادم سگ خونه باشه اما بچه كوچيك خونه نباشه ! اون روزا دنبال معنيش نبودم. اما وقتي بزرگ شدم تازه فهميدم داستان چي بوده. بچه كوچيك خونه كه باشي خواهر و برادراي بزرگ تر همه كاراشون رو ميندازن گردنت... خرابكاري ها و اشتباهاتشون رو هم كه مجبوري به ناحق به گردن بگيري و كتك خورت ملس باشه زير دستشون ...تازه خيلي شانس بياري بچه هاي ديگه فاميل و در و همسايه رو با تو مقايسه نكرده و اعتماد به نفست رو ترور نكنند. بگذريم وقتي به محل قرار رسيدم جناب پرايد حاضر به مصاحبه با من نبود و مي گفت شما هم وارد كننده ايد و مي خوايد سر منو زير آب كنيد اما وقتي بهش گفتم منم پرايد سوار بودم با ترس و لرز حاضر شد باهاش مصاحبه كنم.
س: ميشه خودتونو يه مدل خاص معرفي كنيد؟ج: من همون خودرويي هستم كه وقتي اولين بار وارد كشور شما شدم همه عاشق من شده بودند. هركس كه منو مي خريد از شتاب و سرعت و ظاهر من به وجد مي اومد. فرقي نميكرد مالك من كي باشه. وزير و وكيل و نماينده مجلس به داشتن من افتخار ميكردند. من هموني هستم كه توليد تيراژ بالاي من باعث اشتغال زايي بالايي در كشور شما شد. و به مرور هر خانواده يك پرايد تو خونه اش داشت و داره.
س: الان هم خيلي ها علاقه مند داشتن شما هستند جناب پرايد اما علت حرف و حديث هاي زيادي پشت سرتون مطرح شده چيه؟ج: كدوم حرف و حديث ها ؟
س: به نظرتون قيمت فعلي شما مناسبه؟ در طول سالهاي اخير رشد قيمت زيادي نداشته ايد؟ج: به نظر من شما هم مثل وارد كننده ها و بعضي از نمايندگان مجلس خودتون وارد يه بحث فرسايشي شديد كه سر آخرش جز ضرر چيزي عايد طرفين نمي كنه
س: ميشه به سوال من پاسخ بديد جناب پرايد؟ج: چطور اون روزهايي كه بحث دلالي و واردات مطرح نبود قيمت من مناسب و منطقي بود و كيفيتم هم تعريف كردني اما امروز حضور من در بازار براي خيلي ها خطرناك شده؟
س: جواب شما بودار و گنگ بود، منظور شما از خيلي ها دقيقا چه كساني هستند؟ج: وارد كننده هاي خودرو هاي خارجي ، همون هايي كه سال گذشته ۷۰ هزار خودرو وارد كشور كرده بودند و باعث شدند ۴/۱ ميليارد دلار ارز از كشور خارج بشه و همچنين ۲۰۰ ميليون دلار سود رو عايد دلالان اين صنف كردند!
س: خب مگه شما چه خطري براي اونا محسوب مي شديد؟ج: والا چي بگم اونا فقط به فكر منافع خودشون هستند و از اينكه من بين جوونا و خانواده ها محبوبيت دارم وحشت داشته و دلشون نميخواد خودروسازي هاي داخلي رشد و رونقي داشته باشند و همش مدعي بودند كه قيمت من بالاست و بي كيفيت هستم و بايد از ميدان رقابت خارج بشم!
س: آيا واقعا قيمت شما بالاست و كيفيت هم پايين؟ج: به نظر شما الان واقعا مشكل مملكت شما قيمت و كيفيت خودروهاي ساخت داخليه ؟ يعني اگر الان قيمت من همون قيمتي بشه كه بعضي از وارد كننده ها و نمايندهاي مجلس شما دوست دارند ديگه همه چي حل ميشه؟ قيمت من مثل قيمت مسكن و نرخ تورم و چيزاي ديگه منطقي بالا رفته. مگه چي تو كشور شما قيمتش بالا نرفته كه قيمت من بالا رفته ، چرا هيچكس به اونا اشاره اي نمي كنه؟
س: مشكل كشور ما قيمت و كيفيت شما نيست اما خب اين داستان كيفيت و ضعيف بودن بدنه شما چيه؟ج: به نظر شما بدنه منو بايد با تير آهن ۱۴ مي ساختند؟ ميگن عروس نميتونه برقصه ميگه زمين كجه... اقاي خبرنگار محترم اگر همه فرهنگ درست رانندگي كردن و بلد باشن به نظر شما من مريض هستم خودم رو با ۱۶۰ تا سرعت به شتر يا اتوبوس بكوبم و داغون بشم؟ اگر كيفيت راه ها و خيابانهاي شهر هاي شما خوب باشه من بيكارم هر روز بخوام برم تعميرگاه و آمار تصادفات جاده اي بالا بره؟ در ضمن كيفيت بدنه و قطعات من درست مثل روزاي قبل از ترويج اشرافي گري و ورود خودروهاي لوكس به كشور شماست. ضمن اينكه حدود ۵ ميليون از ماها در كشور در حال تردد هستيم و بيشترين حجم تردد در خيابانها مربوط به ماست. اين مسئله رو نبايد با تعداد و حجم تردد ساير خودروها يكي دونست.
س: الان شما به بنده و بعضي سياستگذاري ها متلك انداختيد ديگه؟ج: چرا شما آدم ها عادت داريد انتقادها رو يه جوري خاص تعبير كنيد؟ شما به حقيقت تلخ اين روزها ميگيد متلك؟ واقعا كه !
س: حالا شما نظرتون در مورد بحث قيمت گذاري كه از جانب بعضي از نمايندگان مجلس ما مطرح شده چيه؟ج: ديواري كوتاه تر از ديوار من پيدا نكردند. يتيم و صغير گير آوردن ، بابا كمي هم به افزايش قيمت مواد اوليه من بپردازيد، چرا هيچكس به اونا اشاره اي نميكنه؟ چرا نميگن ورق ۴ برابر شده ، مس ۷ برابر و....
س: يعني به قيمت شما بي جهت گير دادن؟ج: دقيقا. اگر اين نماينده هاي شما تا امروز فكر معيشت و بالا بردن قدرت خريد مردم بودند و نظارت بيشتري بر روي رشد شديد نرخ تورم و ساير موارد از جمله قيمت مسكن مي كردند امروز ته جيب مردم پول بيشتري مي موند و به جاي يك پرايد دو پرايد مي خريدند. و اگر درست فرهنگ سازي ميكردند مردم كمتر به دنبال زندگي تجملاتي و كالاها و خودروهاي لوكس مي رفتند و ارز كمتري به مراتب از كشور خارج مي شد و خودروسازي داخلي شما هم شاهد رشد و رونق و پيشرفت چشمگيري بود. و به من هم كمتر توهين ميشد.
س: در آخر پيامي يا صحبتي داريد ؟ج: راننده محترم لطفا درست رانندگي كن و به مقررات احترام بگذار. و بدون كه ده ها هزار نفر آدم براي ساخت من زحمت كشيدن و نداشتن مهارت درست رانندگي از جانب شما وبروز تصادفات شديد و له شدن و داغون شدن هر پرايد يعني به فنا رفتن زحمت مردان و زناني است كه شبانه روز در تلاش بوده اند.
کد خبر: ۴۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۹
695کیلوگرم تریاک امروز در محور یاسوج به شیراز کشف شد .فرمانده نیروی انتظامی کهگیلویه وبویراحمد افزود : این مقدار مواد مخدر در بازرسی از یک دستگاه کامیون بدست آمد.سردارغلامزاده گفت: در این زمینه راننده دستگیر شد.به گزارش واحد مرکزی خبر ،فرمانده نیروی انتظامی کهگیلویه وبویراحمد ازکشف هزارو 600 کیلوگرم مواد مخدر از ابتدای امسال تاکنون دراین استان خبرداد.
کد خبر: ۴۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۴
دراقدامی خیرخواهانه وخداپسندانه آقای آلاقلی ولی زاده از اهالی نجف آباد یاسوج دیه فرزند خود را که درحادثه رانندگی جان سپرده بود به امرمقدس مدرسه سازی اختصاص داد
کد خبر: ۳۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۵
به گزارش آوای دنا ،غلام عباس غلام زاده صبح دوشنبه به خبرنگاران گفت: این میزان مواد مخدر در یک خودروی وانت در محور یاسوج به اصفهان کشف شد.
فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد بیان کرد: بسته های تریاک به شکل ماهرانهای در کیسه های خیار جاسازی شده بودند.
ایشان اظهار داشت: همچنین یک خودروی پژو که کار اسکورت این محموله مواد مخدر را بر عهده داشت نیز شناسایی و توقیف شد.
وی افزود: هر دو راننده این خودروها دستگیر و تحویل مراجع قضایی شدند.
کد خبر: ۳۷۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۹
بر اثر واژگونی یک دستگاه خودروی پژو پارس در محور ارتباطی گچساران- آرو2 نفر کشته وسه نفر زخمی شدند .گفته می شود سرعت زیاد خودور و ناتوانی راننده درکنترل آن علت سانحه رانندگی بود.
کد خبر: ۳۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۶
برای نخستین بار در جهان، چراغ راهنمای هوشمند خودرو توسط مخترع جوان کهگیلویه و بویراحمدی ساخته شد.به گزارش خبرگزاری فارس از چرام، سید مسعود هاشمی جوان کهگیلویه و بویراحمدی مخترع و پژوهشگر جوان هم استانی اختراعی را با عنوان چراغ هوشمند خودرو طراحی کرد.
وی که جوانترین مدرس دانشگاههای استان تهران و دارای مدرک کارشناسی ارشد که 27 سال بیشتر ندارد، اکنون دارای هفت اختراع ثبت ایران و دو اختراع ثبت بینالمللی و دارای شش تالیف و 10 طرح پژوهشی خاتمه یافته است.
این مخترع جوان تاکنون اختراعاتی چون برف ذوبکن تمام اتوماتیک با شماره ثبت اختراع 32/م/683 از ادارهکل مالکیتهای صنعتی در تاریخ 18 دی سال 90، شماره ثبت هواپیمای بدون سرنشین 4914/217/پ-ک-987 به تاریخ 28 آبان سال 91 و برف پاککن نامرئی به شماره ثبت 70642 به تاریخ 21 تیرماه سال 90 از سوی اداره کل مالکیتهای صنعتی داشته است.
سید مسعود هاشمی که در المپیاد مخترعین 2014 کشور سوئیس مدال نقره و یک مدال جایزه ویژه را به دست آورد بار دیگر قلههای علمی را در نوردید.
این مخترع جوان در خصوص اختراع جدید خود در گفتوگو با خبرنگار فارس در چرام از اختراع چراغ هوشمند خودرو خبر داد و اظهار کرد: به لطف خداوند توانستم یک سیستم جدیدی به نام چراغ راهنمای هوشمند خودرو را طراحی کرده و به مرحله عمل برسانم که تا الان خودرو سازیهای برند و معروف دنیا این سیستم را ندارند.
عضو انجمن مخترعین ایران، اضافه کرد: این اختراع در واقع مکمل هوش راننده است که در مواقعی که راننده نمیتواند و یا فراموش میکند راهنما بزند این سیستم به صورت هوشمند و کالا خودکار شروع به راهنما زدن کرده و رانندگان پشت سر را از چرخش و یا دور زدن آگاه میکند.
وی افزود: سیستم این اختراع در واقع یک آپشن جدید برای ماشین است که در صورت نبود خللی در ماشین وارد نمیکند ولی در صورت وجود میتواند عملکرد راننده را افزایش دهد.
این مخترع کهگیلویه و بویراحمدی گفت: این اختراع از طرف اداره کل مالکیتهای فکری با شماره 139350140003002930 اظهارنامه مالیاتی شده است.
کد خبر: ۳۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۵
چطور ممکن است خزانه خالی باشد و بعد در حالی که ما در بودجه سال 1392 پیشبینی پرداخت سبد کالا را نکردهایم، منابعی بالغ بر 1500 میلیارد تومان برای این طرح هم علاوه بر هزینههای معمولی اختصاص داده شود؟
کد خبر: ۳۴۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۷