متن زیر، گزارش تکاندهنده «فایننشال تایمز» درباره رنجهای آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است.خبرگزاری ایسنا: متن زیر، گزارش تکاندهنده «فایننشال تایمز» درباره رنجهای آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است.
از حمله نظامی جان سالم بهدر برد و از کشتار جمعی و تجاوز گروههای مختلف در سوریه فرار کرد اما درست پس از رسیدن به بهشتی امن در کشور همسایه «لبنان» بود که فاطمه 13 ساله رگ دست خود را زد.
این تنها مورد خودکشی در میان آوارگان سوری نیست. پس از سهسال زندگی در چادر، افسردگی، خود آسیبرسانی، تلاش برای خودکشی و دیگر مشکلات روحی در بین دختران سوری افزایش داشته است. نام فاطمه بهخاطر امنیت او تغییر کرده و تیم فایننشالتایمز نمیتواند خود او را مستقیما ملاقات کند. اما مادرش داستان او را با ما در میان میگذارد تا نشان دهد که چگونه پس از فرار از جنگ سوریه، دختران بیشماری هنوز با خطر تجاوز، سوءاستفاده خانگی و ازدواج اجباری روبهرو هستند.
یازدههزار سوری مجبور شدند از خانه خود فرار کنند و هیچ نشانهای از پایان جنگی که چهارسال از شروع آن میگذرد و به جنگ داخلی تبدیل شده، وجود ندارد. اولویتهای فوری در بحران آوارگی نسبتاً مشخص هستند: مردم به سرپناه و غذا نیاز دارند. اما وقتی بحرانی طولانی میشود - روزی پنج هزار نفر - تلاش برای کنترل آن طاقتفرسا میشود.
فاطمه و مادرش به مرکز زنان که توسط کمیته نجات بینالمللی راهاندازی شده، امید زیادی بستهاند. کمیته نجات در سال 1933 توسط آلبرت اینشتین برای نجات خانوادههای آلمانی که با خطر نازیها روبهرو بودند، ایجاد شد. این خیریه در حال حاضر در بیش از 30 کشور جهان از میانمار تا زیمباوه کار میکند و پس از طوفانها و سونامیها به مردم کمکرسانی میکند یا درمانگاههای بهداشت و سلامت دائمی میسازد.
در سال 2014 کمیته نجات در سطح جهانی به 14.8 میلیون نفر از جمله چهار میلیون آواره سوری کمکرسانی کرد.
با وجودی که در بین جمعیت آواره سوری، زنان بیش از سایرین در معرض خطر قرار دارند اما به دلیل تلاش گروههای امداد برای تهیه غذا، دارو و آموزش، زنان جوان غالبا فراموش میشوند. مادر فاطمه با سیاهی زیر چشم که از دوران سخت حکایت دارد میگوید: دختران مهاجر در زندان هستند... شبها در اردوگاهها صدای گریه زنان را میشنوید و مردانی که زنان خود را کتک میزنند. نیمی از آن زنان زیر 14 سال سن دارند.
با دسترسی محدود به آموزش، دختران آینده را از دست میدهند. والدینی که زمانی از دختران خود حمایت میکردند، اکنون خود زخم خوردهاند و غالبا دخترانشان را مورد آزار قرار میدهند و اینقدر فقیرند که با ازدواج زودهنگام آنان موافقت میکنند، یکی از امدادگران میگوید که در این شرایط امکان اینکه دختری به خودفروشی وادار شود نیز وجود دارد. در شرایط پیچیدهای که هزاران مهاجر در آن قرار دارند، ترس از تعرض یعنی اینکه بسیاری از دختران به ندرت چادرهای برزنتی را که زمستانها دچار سیل میشوند و تابستانها از گرمای هوا مانند کوره سوزانند، ترک میکنند، وجود دارد.
مادر فاطمه که با وجود درگیری با سوءرفتار خانوادگی، هنوز امیدوار است، میگوید: مرکز زنان ما را تشویق به ادامه زندگی و بازسازی تواناییمان میکند. اگر آنها نبودند، دخترم جان خود را از دست میداد و ممکن بود، خود من هم دست به خودکشی بزنم.
تلاشهای کمیته نجات
کمیته نجات بیش از 30 مرکز در اردوگاههای پناهندگان در شمال سوریه و کشورهای همسایه دارد. حمایت از زنان و توانمندسازی آنان یکی از هزاران برنامهای است که این خیریه بهعنوان بخشی از واکنش به مصائب سوریه اجرا میکند و نیازهای بهداشتی و سلامتی تا آموزش شغلی را در بر دارد.
این کمیته که سال گذشته 456 میلیون دلار درآمد داشت، بر فوریت و گسترش کار خود در سراسر جهان تأکید دارد و علاوهبر بحران سوریه که در فراخنای پنج کشور گسترده است، درمانگاههایی را برای معالجه بیماران ابولا در غرب آفریقا ایجاد کرد و در مناطقی که عراقیها از دست نیروهای داعش میگریزند، کمکهای انسانی توزیع کرد. کمیته همچنین در آمریکا به مهاجرانی که شانس شروع زندگی جدیدی را به دست آوردهاند، کمک میکند.
یافتن راهحلهای درازمدت برای مهاجران، جهت ثبات منطقه بسیار حیاتی است زیرا اردوگاهها، زمینی حاصلخیز برای رشد گروههای رادیکال افراطی هستند. جابهجایی عظیم مردم، موجب فشارهای اقتصادی میشود که میتواند در مناطق پذیرای آنان، ناامنی بهوجود آورد اما همانگونه که بزرگترین بحران آوارگان جنگ جهانی عمیقتر میشود، بودجه خیریهها کاهش مییابد. هفته گذشته سازمان ملل اعلام کرد که به علت کمبود بودجه، لیست غذای حیاتی خود را به 1.7 میلیون آواره سوری کاهش میدهد.
دیوید میلبند، رئیس و مدیر اجرایی کمیته نجات میگوید: بحران سوریه بزرگترین فاجعه بشری قرن حاضر تاکنون است. حدود نیمی از 22 میلیون جمعیت کشور مجبور به ترک خانه خود شدند و این میزان بسیار بزرگتر از آن است که داوطلبان کمک بتوانند آن را درک کنند.
جنگ، بیماری و فجایع محیطی به چیزی که از زمان جنگجهانیدوم عنوان بزرگترین بحران مهاجرت را بهخود اختصاص داده، افزوده است. میلبند، از کمیته نجات خواسته است که به نیازهای زنان مهاجر توجه بیشتری نشان دهند.
سارا ابواصالی، رئیس برنامه زنان کمیته نجات در ترکیه میگوید: بازپروری حیاتی و لازم است، به این موضوع از منظر دیگری نگاه کنید؛ چه کسانی سوریه را دوباره خواهند ساخت؟ فقط رسیدن به اردوگاهها در سوریه بسیار چالشبرانگیز است زیرا جادهها، نقطههای ایست و بازرسی و شهرها مرتباً بین گروههای مسلح مختلف دستبهدست میشوند. قانعکردن خانوادههای محافظهکار که غالباً خروج زنان از خانه را ممنوع کردهاند، خودش مانع جدی دیگری است. با وجود این مساله، حدود دو هزار زن روزانه از هشت مرکز زنان کمیته نجات در شمال سوریه دیدن میکنند و از کمک و مشاوره بهره میگیرند.
کمیته «گروههای سیار» را به اردوگاههای بیشتری میفرستد ولی این تلاش مانند قطرهای در دل اقیانوس است. سوریهای مهاجر در طول مرز شمالی حدود 500 اردوگاه ساختهاند که برخی دهها هزار ساکن دارند.
کمیته نجات میگوید، کارش بسیار حیاتی است زیرا بسیاری از برنامههای مربوط به جوانان در اردوگاهها بهطور ناخواسته دختران را از برنامهها حذف کردهاند؛ زیرا از نظر آوارگان پس از سن بلوغ دختران و پسران نباید کنار هم باشند.
آمار ناامیدکننده
برنامه زنان کمیته نجات بهطور مرتب با حداقل 32 هزار زن آواره در یکسال کار کرده است اما حتی داستانهای موفق نیز به دلیل مسائل تازهای که گزارش میشود، مایه خوشحالی نیست. فاطمه یکی از این موارد است. زخمهای روی بازوها و همچنین افسردگی او به کمک مشاوران کمیته التیام یافت اما کمی بعد، پدرش او را مجبور به ازدواج با پسرعمویش که دوبرابر فاطمه سن دارد، کرد و به راه دوری فرستاد.
در حالی که آمار قابل اعتمادی از تجاوز یا خود آسیبرسانی وجود ندارد، مادر فاطمه میگوید، بسیاری از دختران به بریدن رگ خود اقدام میکنند. زنان جوان دیگری از این هم فراتر رفتهاند. یک نفر خودسوزی کرد، آنها او را بیرون اردوگاه به خاک سپردند. دیگری سعی کرد با خوردن کُلر خودکشی کند که او را به بیمارستان رسانده و معدهاش را شستوشو دادند. دختر دیگری را میشناسم که فقط 15 سال داشت و قبل از آن خانوادهاش سهبار او را شوهر دادهاند. این دختر سعی کرد فرار کند.
متوقف کردن همه ازدواجهای اجباری و زودهنگام امکانپذیر نیست. در برخی مناطق روستایی سوریه، این مسأله امری متداول و عادی است اما اغلب سوریها تا پایان تحصیلات دانشگاهی دخترشان منتظر میماندند. اکنون مدرسهای نیست و درحالیکه بحران طولانیتر میشود، خانوادهها توسط خواستگاران خارجی که شیربهای خوبی هم میپردازند، وسوسه میشوند.
هبا، دختر 26 ساله شاد و شلوغ با کت چرمی و روسری سفید، امید خود را از دست نداده است. مناطقی در شمال سوریه جایی که او مراکز زنان کمیته نجات را اداره میکند، برای بازدید بسیار خطرناکند به همین دلیل او برای دیدن تیم روزنامه فایننشالتایمز در ترکیه از مرز عبور میکند. برای ایمنی وی، نامش را اعلام نمیکنیم.
هبا بیش از هر چیز از سرنوشت دخترانی که او نمیتواند به آنها کمک کند، بیم دارد. «تشخیص واقعیت از شایعاتی که مرتباً دهان به دهان میچرخد، کار بسیار سختی است. ما به ندرت دوباره از زنانی که به آنها کمک میکنیم، خبری میشنویم. برخی زنان بدون اینکه آگاه باشند، با مردان در ترکیه یا کشورهای حاشیه خلیجفارس ازدواج میکنند و نمیدانند که این شرایط رسمی و قانونی نیست. گفته میشود بسیاریف از این دختران به فاحشگی وادار میشوند.»
هبا میگوید: «حتی چادر محل اقامت یک دختر، امن نیست. خشونت جنگ، رفتارها را بهویژه در میان پسرانی که طی درگیریها به بلوغ میرسند، تحتتأثیر قرار میدهد تا حدی که موارد زیادی از آزار جنسی دختران گزارش میشود. رهیافتن به این محیطها بسیار سخت و پیچیده است. بسیاری زنان خجالتیتر از آن هستند که حتی بپذیرند مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند.»
در لبنان، آوارگان مونث ممکن است سرپناههای مخفی پیدا کنند اما در شمال سوریه که از قانون خبری نیست، خانه امن یا مراکز قانونی وجود ندارد. بهجای این مراکز، هبا و دوستانش استراتژیهای مبارزه و کنار آمدن با شرایط را آموزش میدهند. در مرکز جوانان آواره در ترکیه، مشاوری بهنام منال با گروهی از دختران خندان و شلوغ احاطه شده که پیشنهادهای خود درمورد «راههای نه گفتن» را با صدای بلند میگویند تا منال روی بورد بنویسد.
دختران جملات را با هم تمرین میکنند تا ببینند چه کاری نتیجه بهتری دارد. کمی بعد، منال پیشنهاد میکند که ایده برتر را به والدینشان که اجازه نمیدهند دختران خانه را ترک کرده یا به مدرسه بروند، بگویند.
هبا میگوید: «ما با چیزهای کوچک شروع میکنیم. اگر دختران نتوانند آن را انجام دهند، چگونه میتوانند درمورد مسائل بسیار بزرگتر و مهمتری چون ازدواج بحث کنند؟ زمانی که دختران و زنان شروع به صحبت میکنند، اعتماد به نفسشان سریعا افزایش مییابد. گاهی لازم نیست خودمان زیاد صحبت کنیم، ما فقط فرصت را برایشان فراهم میکنیم... آنها خودشان همدیگر را راهنمایی میکنند. بهعنوان مثال، زنان بزرگتری که قبلا و در سن کم ازدواج کردهاند، به مادران جوانتر میگویند، من خیلی عذاب کشیدم، سعی کن برای دخترت مادر بهتری باشی.»
کمیته نجات امیدوار است با بودجه بیشتر بتواند چادرهایی ویژه آماده کند تا در آنجا به زنان آموزش شغلی بدهند و آنها بتوانند کار خود را آغاز کنند و در هزینه خانواده کمکخرج باشند.
مادر فاطمه یاد میگیرد که قبل از اینکه دختر جوانترش با سرنوشت مشابه خواهرش مواجه شود، صحبت کند. او میگوید: «فکر میکردم هیچ دوستی ندارم، از دنیا میترسیدم... حالا جواب شوهرم را میدهم، آخرینبار که میخواست دخترم را کتک بزند، جلویش ایستادم و حرف زدم.»
او لبخند میزند و با ناباوری میگوید: «شوهرم واقعا گوش کرد، بالاخره نتیجه گرفتم.»
کد خبر: ۶۵۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۷
اقدام جهادی شهردار جوان و اعضای شورای اسلامی شهر لنده در بخش توسعه فضای سبز شهر ،ساماندهی میادین و بلوارها و همچنین در دستور کار قرار گرفتن مشکلات سیل بند این شهر بارقه امید را در دل شهروندان ما ایجاد نموده است
کد خبر: ۶۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۱
رئیس جمهور کشورمان با اشاره به حمله عربستان به یمن با تأکید بر اینکه جنگی که در این کشور پیش آمده است جنگ نیست، بلکه ناجوانمردانگی یک همسایه است، اظهار کرد: حکومتی که مسائل سیاسی منطقه و جهان را نمیفهمد و بسیار تازهکار است میخواهد برای نخستین بار بعد از سالیان دراز خود را نشان دهد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرنگار مهر، رئیس جمهور صبح امروز در ابتدای همایش «انسان مهربان و دنیای آرام» در جمع امدادگران جمعیت هلالاحمر با اشاره به ویژگی های هلال احمر و همچنین صلیب سرخ ها، گفت: از ویژگی های هلال احمرها این است که فقط به درد و آلام انسانها و بشر می نگرند، فارغ از ملیت، نژاد، زبان، مذهب، ایمان و عقیده، هر کسی که دچار مشکل شود و نیاز به کمک داشته باشد به او کمک خواهند کرد.
وی با اشاره به روایتی از پیامبر گرامی اسلام ادامه داد: پیامبر اسلام فرموده است: «هر انسانی که صدای مظلومیتش بلند شود و از دیگران کمک بخواهد اگر به این فریاد اعتنا نکردید بدانید که مسلمان نیستید» پس اگر ندای گرفتاری را شنیدید و پاسخ عملی و زبانی ندادید، دیگر خود را مسلمان ندانید. علاوه بر این همه آیات قرآن نیز ما را بر نیکوکاری، احسان، تعاون و کمک به دیگران دعوت می کند.
روحانی گفت: علاوه بر آیات و احادیث نیز، سیره و زندگی پیامبر اسلام و دیگر ائمه اطهار نیز این واقعیت را به ما نشان می دهد که بخشی که مربوط به آلام و مشکلات انسان می شود، آنجا دیگر برای ما فرقی ندارد که آن فرد کیست، دارای چه اعتقادی است، رنگ پوستش چیست، ملیتش برای کدام کشور است.
رئیس جمهور افزود: انسانی که زیر آوار رفته است دیگر نمی گویند که متعلق به کدام حزب و گروه هستید، دینت چیست، آنجا دیگر بحث انسانیت مطرح است، همچنان که در خیلی از آیات نیز یا ایها الناس آمده است.
روحانی با بیان اینکه یکی از مشکلات اجتماعی ما عدم تفکیک موضوعات است، گفت: ما هنوز هم نمی توانیم موضوعات را از یکدیگر تفکیک کنیم، یک وقت بحث انتخابات است، آنجا رقابت ها و دسته بندی های سیاسی جا دارد. اما یک وقت بحث محیط زیست است، بحث نجات جان انسان است، کم کردن خطرها در جامعه است، آنجا دیگر حزب و دسته و ملیت معنا ندارد.
وی افزود: در اسلام و در منطق انبیاء نیز حیوانات و حتی گیاهان و درختان هم جا دارند، همچنان که پیامبر اسلام به لشگریان خود توصیه می کند که وقتی وارد شهری شدید درختان را از بین نبرید. یعنی اولین توصیه پیامبر اسلام بحث محیط زیست، درخت و حیوانات است، بعد می گوید به پیرمردها، کودکان و زنان کاری نداشته باشید.
رئیس جمهور تصریح کرد: حتی در اشعار شعرا نیز به حیوانات اهمیت داده شده است، همچنان که فردی سگ تشنه در حال مرگ را در بیابان نجات داد و برای او آب پیدا کرد و نبی زمانش به او گفت خداوند گناهان تو را بخشید که سعدی نیز این حکایت را به شعر درآورده است.
روحانی با بیان اینکه ما نسبت به زمین هم مسئول هستیم، گفت: ما باید زمین را احیا کنیم و وظیفه زنده کردن زمین را بردوش داریم و این بخش از مسئولیت ما و رسالت جمعیت هلال احمر بسیار نزدیک و گاهی عینا منطبق است، یعنی همان وظایفی که پیامبر بر آن تاکید کرده امروز به عنوان مفاهیم جدید حقوقی در جامعه بشری مطرح است.
وی داوطلب بودن را یکی از ویژگی های سازمان هلال احمر دانست و گفت: استقلال، غیر دولتی بودن و خیرخواه بودن از ویژگی های خاص این جمعیت است. داوطلب بودن همواره لذت بخش است یعنی کسی خودش برای خدمتی در جامعه داوطلب باشد و کاری که این جمعیت انجام می دهد و رسالتی را که برعهده دارد، برای جامعه و مردم دارای اهمیت است.
رئیس جمهور جمعیت هلال احمر را آرامش بخش جامعه نامید و گفت: هر کجا که پرچم هلال احمر است به مردم آرامش می دهد و احساس می کنند که تنها نیستند و اگر حادثه ای برایشان پیش آمد این حس را دارند که یک گروهی هستند که خودشان را برای کمک به او آماده کرده اند و چقدر لذت بخش و زیباست زمانی که شما جان یک انسان را نجات می دهید.
روحانی، امدادگران جمعیت هلال احمر را فرشتگان نجات نامید و گفت: در جامعه ایران و جوامع مختلف شما امدادگران کار عظیم و بزرگی انجام می دهید.
حجتالاسلام حسن روحانی در بخشی دیگر از سخنانش در همایش «انسان مهربان و دنیای آرام» با اشاره به کمکهای جمعیت هلالاحمر ایران به یمن، گفت: متاسفانه سیاست آنقدر پررنگ میشود که حتی بر کمکهای نوعدوستانه هم سایه میافکند.
وی افزود: این جنگی که در یمن پیش آمده، البته جنگ که نیست؛ حمله ناجوانمردانه یک همسایه به آنهاست. به جای آنکه به یک کشور فقیر در حال توسعه کمک کنند، با هواپیماهایی که از کشورهای بزرگ که نمیگویم چطور خریدهاند، پولش را از کجا آوردهاند و چه کسی به آنان آموزش داده است، بر سر مردم بمب میریزند.
رئیسجمهور تصریح کرد: یک حکومتی که مساله منطقه و جهان را نمیداند و بسیار تازهکار است، برای اولین بار آمده و خودش را نشان داده است، کشوری که همیشه با دلار کار خودش را انجام میداد، حالا به جای دلار بمب را انتخاب کرده است، فکر میکند با بمب میتواند به اهدافش در منطقه برسد؛ این خطای بسیار بزرگ و استراتژیک است.
روحانی با طرح این سئوال که اگر به جای یمن، یک کشور اروپایی چنین اتفاقی برایش پیش میآمد، صلیب سرخ جهانی برایش چه کار میکرد؟ گفت: اگر به جای یمن این اتفاق برای یک کشور اروپایی میافتاد، یک پل هوایی درست میکردند و با قطار، کشتی و هواپیما، امکانات پزشکی و زندگی را برایش فراهم میکردند. اما حال که یک کشور مسلمان جهان سومی آن هم برخلاف اصول انسانی مورد حمله یک کشور همسایه قرار گرفته است، هیچ کمکی به آن نمیشود و هیچ امکانات و دارویی برای مجروحان وجود ندارد؛ یمن جای امتحان تاریخی برای دنیاست.
وی گفت: اگر غم ما برای یمن و فلان کشور اروپایی و آسیایی یکسان نبود، معلوم است همه اصول انسانی و صلیبسرخ را زیر پا گذاشتهایم.
رئیسجمهور ضمن تقدیر و تشکر از جمعیت هلالاحمر ایران به خاطر تلاشهایی که تا به امروز برای کمک به مردم یمن داشتهاند، گفت: البته به خاطر کارهای خلاف قوانین بینالمللی، هلالاحمر ایران نتوانسته است کارهایی که میخواسته برای یمن انجام دهد.
روحانی ادامه داد: آنها اگر بهانههای دروغین میآورند، ما حاضریم اجناسمان را به صلیبسرخ تحویل بدهیم، چرا که هدف ما این نیست که اسم ایران باشد، هدف ما نجات مردم است.
وی با بیان اینکه جمعیت هلالاحمر ایران باید به صلیبسرخ جهانی فشار بیاورد، گفت: صدای شما در این مقوله از صدای دولت بالاتر است و باید صلیبسرخ را به صحنه بکشید. ما باید به دنیا بگوییم که اینجا سرزمین امیرالمومنین(ع) و ائمه اطهار است، اینجا مردم پرورشیافته امیرالمومنین (ع) هستند.
رئیسجمهور با تاکید بر اینکه باید اساس کار صلیبسرخ جهانی بیطرفی باشد، گفت: نباید بین کشورهای اروپایی با آسیایی و یا آمریکایی با آفریقایی فرق کند.
روحانی تاکید کرد: هلالاحمر ایران در هر حادثهای، چه در یمن باشد، چه در سوریه و عراق و یا هر کجا که مشکلی باشد، باید پیشقدم باشد.
وی با اشاره به مشکلات منطقه ادامه داد: متاسفانه در داخل کشور نیز ما معضلات طبیعی و بحرانهایی همچون سیل ، زلزله، خشکسالی، محیطزیست و ریزگردها را داریم و از طرف دیگر نیز در منطقه ما معضلات فراوانی وجود دارد که در این شرایط هلالاحمر، رسالت و وظیفه سنگینتری دارد.
رئیسجمهور تاکید کرد: مردم ما در همه حوادث داخلی، منطقهای و جهانی آماده انواع کمکها هستند، همچنانکه که در مساله بوسنی هم دیدید که مردم چگونه کمک کردند.
روحانی در ادامه با بیان اینکه بسیاری از خدمات رسانی ها در کشور ما موازی کاری است، گفت: ما باید این موازی کاری ها را تبدیل به هم افزایی کنیم.
وی اظهار داشت: شما در جمعیت هلال احمر به مصدومان کمک می کنید و یکسری از وظایف را هم وزارت بهداشت دارد، باید تقسیم کار کنید تا کار تکراری انجام ندهید.
روحانی تاکید کرد: در هر سطحی که لازم است جلسه گذاشته شود، من هم آمادگی دارم که در این جلسات شرکت کنم تا کارهایی که موازی کاری است را به هم افزایی و تقسیم کار تبدیل کنیم. لذا دولت و سازمان مدیریت نیز آمادگی هر گونه کمک از جمله مالی برای این کار را دارند.
وی همچنین با اشاره به سازمان جوانان هلال احمر، گفت: سازمان جوانان بسیار مهم است و نیاز به توسعه دارد و ما نیز آمادگی لازم را برای توسعه این سازمان داریم.
رئیس جمهور تصریح کرد: هر چه جوانان داوطلب بیایند در این سازمان، این آموزش ها برای زندگی خودشان و خانواده شان بسیار موثر است. به این جوانان زبان یاد بدهید، مهارت های لازم و آمادگی های بدنی و روحی را یاد بدهید تا این سازمان توسعه یابد.
روحانی با اشاره به رتبه ایران در تعداد داوطلبان هلال احمر، گفت: ایران نسبت به جمعیتش، نیروهای داوطلب هلال احمر بیشتری نسبت به سایر کشورها دارد و ما رتبه اول را داریم که این نکته بسیار حائز اهمیتی است.
رئیس جمهور با بیان اینکه حضور جوانان در هلال احمر موجب کم شدن خشونت در جامعه می شود، گفت: اساس هلال احمر خیرخواهانه است و این روحیه بسیار ارزشمند است.
وی تاکید کرد: ما باید در کشور تحمل را بالا ببریم و انسان های مهربان بسازیم و این نیروهای داوطلب می توانند فضای جامعه را آرام کنند و از لحاظ مقابله با افراطی گری و خشونت هم می توانند بسیار موثر باشند.
رئیس جمهور همچنین با گرامیداشت یاد مرحوم آیت الله غیوری نماینده سابق ولی فقیه در جمعیت هلال احمر، گفت: ایشان یک شخصیت بسیار فوق العاده ای از لحاظ اخلاق و کمک به دیگران بودند و حضور حجت الاسلام معزی نیز که از لحاظ تبلیغات دینی فرد پخته ای است می تواند کمک بسیار بزرگی برای این جمعیت باشد.
کد خبر: ۶۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
امام جمعه موقت لنده ،جنگ یمن را یکی از بزرگترین جنایات تاریخ بشر دانست و تصریح کرد: این جنگ نابرابر بدون شک بزرگترین رسوایی حقوق بشر در قرن 21 است
کد خبر: ۶۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۸
آقای شهردار ؛ شورای محترم ومسئولان دلسوز وپرتلاش ،زندگی در اطراف سیل بند شهر لنده سخت شده است
کد خبر: ۶۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
خبرگزای صدا و سیما گزارش دارد،معلم طبیعت دوست بویر احمدی بیش از 20 هزار اصله نهال و15گونه درخت کاشته است.به گزارش خبرگزاری صداو سیما محمدحسین آریا که هم اکنون بازنشسته است گفت :20 سال از عمرخود را صرف کاشت بذر بلوط در اطراف روستاهای این شهرستان و نگهداری و احیای جنگل کرده است .این معلم بازنشسته 65 ساله معتقد است : در مناطقی که پوشش جنگلی وجود دارد قحطی و سیل وجود ندارد و همانگونه که جنگل مامنی برای حیوانات و گیاهان است در زندگی انسان نقش مهمی دارد.آریا درباره انگیزه اش از احیای جنگل افزود : از بیست سال پیش با از بین رفتن بخشی از جنگل های بلوط در کوههای زاگرس، بخصوص کهگیلویه و بویراحمد و همچنین دیدن فیلمی قدیمی از پوشش انبوه جنگل های این مناطق، به این فکر افتادم در این زمینه اقدامی انجام دهم.
کد خبر: ۶۲۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:دانشجویان عضو کانون گردشگری دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان از سد چاه ماری بازدید به عمل آوردند.
این بازدید 4 ساعته با هدف آشنایی با طبیعت ، پوشش گیاهی و زیستگاه جانوران منطقه چاه ماری برگزار شد.
مهندس نوید زمانی عضو هیئت علمی گروه محیط زیست ضمن معرفی منطقه، وجود زباله ها،رها سازی ظروف پلاستیکی و مواد غیر قابل تجزیه در طبیعت را غیر اخلاقی دانست که علاوه بر تخریب طبیعت، سلامت انسان ها را نیز تهدید خواهد کرد. در پایان این بازدید زباله ها و پسماند هاي نوروزي مربوط به حضور مسافران و گردشگران نوروزي نیز جمع آوري شد .
شایان ذکر است دریاچه سیل بند چاه ماری با 10متر ارتفاع مفید و 12 متر ارتفاع نهایی توانایی ذخیره سازی بیش از هفتصد 700 هزار متر مکعب آب را داراست که جهت اهدافی چون جلوگیری از بروز سیل ، فرسایش و رسوب و ذخیره آب جهت مصارف کشاورزی کاربرد دارد. در سالهای 79 تا 85 مساحت 350 هزار متر از اراضی مشرف به این بند با گونه های مناسب و سازگار از جمله اوکالیپتوس ، کنار و کهور درختکاری شد و منطقه بسیار زیبا و مفرحی برای گردشگران بوجود آورد. دسترسی به این منطقه از طریق شهرستان بهبهان، جاده ارتباطی شهرستان امیدیه، جاده سد چاه ماری قابل دسترسی است.
کد خبر: ۶۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۳
کارشناس هواشناسی کهگیلویه وبویراحمد نسبت به احتمال آبگرفتگی معابر و وقوع سیل هشدار داد
کد خبر: ۶۰۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۹
فداکاری و ایثارگری معلمان برای نجات جان دانشآموزان یکی از زیباترین جلوههای تعلیم و تربیت در سال ۹۳ بود که شاید بتوان فداکاری مرحوم کاظم صفرزاده معلم فداکار لرستانی را بارزترین جلوه فداکاری در سال گذشته دانست.به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، شاید بتوان یکی از شیرینترین اخبار آموزشوپرورش در سال گذشته را فداکاری معلمانی دانست که در نخستین جشنواره جلوههای معلمی در دی ماه سال 93 مورد تجلیل قرار گرفتند.
سالهاست که اخبار متعددی از فداکاری معلمان ایران زمین میشنویم، حسن امیدزاده معلمی که برای نجات جان دانشآموزانش از آتش بخاری نفتی، خود را به آتش زد و دچار سوختگی شد و پس از تحمل سالها رنج و سختی در سال 91 با زندگی وداع کرد یا معلم دیگری از توابع محروم استان اردبیل که برای نجات جان دانشآموزش نیمی از کبد خود را به وی اهدا کرد؛ این موارد تنها مواردی محدود از ایثارگری و گذشت معلمان این سرزمین است.
آموزشوپرورش در سال گذشته با هدف تقدیر از معلمانی که از خودگذشتگی داشتند و در جهت نجات جان انسانها قدم برداشتند یا با انجام کارهایی موجب بازگشت دانشآموزان به جریان آموزش شدهاند و فراتر از وظایف معلمی خود اقدام به انجام فعالیتهای انسان دوستانه کردهاند،نخستین جشنواره جلوههای معلمی را برگزار کرد.
در طول سالهای گذشته معلمان بسیاری بودند که بدون هیچ چشمداشتی در سختترین و دشوارترین لحظات تصمیمگیری با ایثار جان، آفریننده باشکوهترین جلوههای معلمی شدند.
در نخستین جشنواره جلوههای معلمی، 10 نفر از ملعمانی که برای نجات جان دانشآموزان خود فداکاری کرده بودند، مورد تقدیر قرار گرفتند و علی اصغر فانی وزیر آموزشوپرورش در این مراسم از استمرار برگزاری این جشنواره در سالهای آینده خبر داد.
وزیر آموزش و پرورش افزود: گرچه همه معلمان ایثارگر هستند، اما ما در تلاش هستیم تا با معرفی تعدادی از معلمان به جامعه آنها را الگوی سایرین قرار دهیم.
در سال 93 نیز شاهد جلوههای زیبایی از ایثارگری معلمان بودیم که شاید بتوان خاصترین آن را فداکاری مرحوم کاظم صفرزاده معلم لرستانی برای نجات جان دانشآموزانش عنوان کرد.
کاظم صفرزاده معلم یکی از مناطق عشایری از توابع استان لرستان بود که در روز حادثه یکی از دانشآموزان مدرسه عشایری شبانهروزی امام جعفر صادق(ع) ویسیان دچار جراحت شدید در ناحیه پا شد و نیازمند اقدامات درمانی بود. از همین رو کاظم صفرزاده معلم این مدرسه با خودرو به همراه دانشآموز مجروح و دو نفر دیگر از دانشآموزان عازم مرکز درمانی میشوند اما متاسفانه به دلیل کمبود امکانات، مرکز درمانی این منطقه نمیتواند وضعیت دانشآموز مجروح را بهبود بخشد و بنابراین معلم این دانشآموزان با وجود بارندگی شدید تصمیم میگیرد دانشآموز مجروح را برای درمان به بیمارستان خرمآباد انتقال دهد اما در مسیر خودرو این معلم فداکار در سیل گرفتار شد و هر چهار سرنشین خودرو جان خود را از دست میدهند.
علی بهاری معلم دیگری از توابع استان اردبیل است که برای نجات جان دانشآموزش نیمی از کبد خود را به وی اهدا میکند.
معصومه خوش کام معلم تهرانی که پس از عمل جراحی دیسک کمر با وجود تجویز پزشک به استراحت مطلق با تخت بیمارستان در کلاس درس حضور یافت و به کار خود ادامه داد.
مرتضی اصغری معلم آذربایجان شرقی که 5 سال به طور رایگان برای تدریس به خانه دانش آموز بیمارش مراجعه کرد و همچنین روند درمان وی را نیز پیگیری میکرد.
کاظم جعفری معلم آذربایجان غربی که هزینه حج خود را برای درمان دانشآموزش که مبتلا به سرطان بود اهدا کرد. ثریا مطهر نیا معلم کردستانی که برای درمان دانش آموز بیمارش هر ماه با وی به تهران آمد و تا پایان درمان در بیمارستان ماندگار شد و پیگیر درمان 15 دانش آموز بیمار دیگر است.
احسان موسوی معلم کرمانی که با هزینه شخصی خود دانشآموزی را که از ناحیه پا دچار شکستگی شده بود به عرصه تعلیم و تربیت بازگرداند.
شکرعلی فرزاد معلم کهکیلویه و بویر احمدی مدیر یکی از هنرستانهای شبانه روزی که بر اثر سکته مغزی جان خود را از دست داد و با رضایت اعضای خانواده 9 عضو بدن وی به 7 بیمار نیازمند اهدا شد.
به گزارش تسنیم این موارد فقط بخشی از جلوههای ایثارگری معلمان است که در سال 93 از آنها تقدیر شد و به طور حتم رابطه عاطفی قوی میان معلم و دانشآموز میتواند یکی از زیباترین جلوههای تعلیم و تربیت باشد.
کد خبر: ۶۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۸
رئیس شورای اداری چاروسا از نجات یافتن پیرمرد گرفتار در سیل در روستای لاش چاروسا بعد از 10 ساعت خبر داد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرنگار فارس از چاروسا، سیدرضا غلامی ظهر امروز در جمع خبرنگاران گفت: بارشها در چاروسا سبب طغیان رودخانهها و بروز سیل شده و مشکلاتی را برای مردم به وجود آورده است.
وی اضافه کرد: این بارشها سبب شد که پیرمرد 55 سالهای به نام کامرانی که قصد بازگشت از شهر قلعهرئیسی به منزلش در روستای لاش را داشت در طول مسیر به علت بارش سنگین باران روی تخته سنگی در وسط رودخانه گرفتار شود و توان عبور از آب را نداشته باشد.
غلامی افزود: این مرد از ساعت 19 روز دوم فروردینماه تا امروز به مدت 10 ساعت با طغیان رودخانه روبهرو شده و گرفتار سیل میشود.
بخشدار چاروسا با بیان اینکه از ساعات اولیه گروه امداد نجات هلالاحمر شهرستان کهگیلویه در محل مستقر شدند، ادامه داد: با تلاش شبانهروزی مردم و گروه امداد نجات بعد از 10 ساعت این پیرمرد با سلامتی کامل به آغوش خانواده بازگشت.
وی با تقدیر از گروه هلالاحمر شهرستان کهگیلویه از مردمی که در حریم رودخانهها تردد دارند، خواست: تذکرات هواشناسی را جدی بگیرند.
این مسئول با تسلیت ایام فاطمیه تصریح کرد: حضرت فاطمه زهرا (س) بهترین الگوی عملی برای مردان و زنان جامعه است.
رئیس شورای اداری چاروسا خاطرنشان کرد: مراسم و جشنهای نوروزی نباید ایام شهادت حضرت فاطمه (س) را تحتالشعاع قرار دهد بلکه جشنها و شادیهای مردمی باید به گونهای باشد که حریم و حرمت این ایام محفوظ نگه داشته شود.
کد خبر: ۶۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۳
کلنگ زنی و افتتاح پروژه های آبخیزداری و منابع طبیعی با حضور استاندار و مدیرکل منابع طبیعی و آیخیزداری کهگیلویه و بویراحمد
کد خبر: ۵۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
وزارت آموزش و پرورش قصد دارد دويار مدارس را جهت تبليغات اجازه بدهد.... نظر شما چيست؟ / صدور اجازه درج تبليغات در مدارس چه اتفاقاتی را به دنبال خواهد شد؟سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com: جهاننيوز نوشت: وزير آموزش و پرورش چندی پيش، در اقدامی عجيب سخن از اجاره فضای آموزشی مدارس برای تبليغات كرد و اين پيشنهاد سؤال برانگيز را مطرح نمود.
اگر چه یافتن راه خروجی از بن بست همیشگی بیپولی، مدیران آموزش و پرورش را در هر دورهای مجبور به چاره اندیشیهای مختلف ساخته و طرحهایی همچون تأسیس مدارس غیردولتی، واگذاری مدارس در نقاط دورافتاده، اجاره كلاسهای مدارس به دانشگاهها و آموزشگاههای خصوصی و همچنين واگذاری بوفه مدارس و... را پيش كشيده است اما حالا صحبت از درج تبلیغات تجاری روی دیوار مدارس است؛ تبليغاتی كه معلوم نيست قرار است، چه بر سر آينده فرزندانمان و آينده فرهنگی كشور بياورد!
آيا قرار است سيل تازهای از محصولات ضد فرهنگی را در مدارس شاهد باشيم؟
ديوار مدارس دخترانه و پسرانه در مقطع دبيرستان براي چه كسانی جذاب است؟
آيا جز اين است كه اين فضای تبليغاتی جولانگاه مؤسسات آموزشی خصوصی و كلاسهای تقويتی، آموزشگاههای زبان و موسيقی و .... ، توليدكنندگان بازیهای رايانهای و .... ، محصولات آرايشی و بهداشتی، تنقلات و خوراكیهای كم ارزش غذايی و ... خواهد شد؟
گذشته از اين، پرواضح است كه تبليغات در مدارس به رشد مصرفگرایی و دور شدن از فرهنگ بهرهوری میانجامد و هر نوع تبليغات تجاری (فارغ از مفيد يا غيرمفيد بودن محصول تجاری) در محيطهای آموزشی، لطمه اساسی به رسالت تعليم و تربيت وارد خواهد كرد.
نظر شما چيست؟ / صدور اجازه درج تبليغات در مدارس، چه اتفاقاتی را به دنبال خواهد شد؟
کد خبر: ۵۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸
در نخستین جشنواره جلوههای معلمی ۱۰ معلم فداکار ایران و ۳ نفر از همسران شهدای شاخص کشور تجلیل شدند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، نخستین جشنواره جلوههای معلمی در سالن غدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.
در این مراسم «علی بهادری» از استان اردبیل به دلیل اهدای نیمی از کبدش به دانشآموزش، «اکبر عابدی» از استان گیلان به دلیل نجات دانشآموزانش از آتش، «مرتضی اصغری» از آذربایجان شرقی به دلیل تدریس 5 سال متوالی به دانشآموز بیمارش در منزل، «معصومه خوشکام» از شهر تهران به دلیل حضور در کلاس درس بعد از عمل دیسک کمر بر روی تخت، «کاظم جعفری« از استان آذربایجان غربی به دلیل درمان دانشآموز سرطانی با هزینه شخصی، «احسان موسوی» از استان کرمان به دلیل پیگیری مداوای دانشآموزی که قادر به حرکت نبودهاست، «ثریا مطهرنیا» از استان کردستان به دلیل پیگیری مداوای 15 دانشآموز بیمار، «فرخنده جعفریپور» از استان قزوین به دلیل تقبل هزینه تحصیل دو دانشآموز و اهدای جهیزیه، خانواده مرحوم «فرزاد» از استان کهگیلویه و بویر احمد به دلیل اهدای اعضا به 7 بیمار نیازمند و خانواده مرحوم «صفرزاده» از استان لرستان به دلیل نجات دانشآموزان در حادثه سیل ، تجلیل شدند.
در این مراسم همچنین خانم «بدیهیان» فرهنگی و همسر شهید «همت»، خانم «ارمغانی» فرهنگی و همسر شهید «زینالدین» و خانم «چهل ایرانی» فرهنگی و همسر شهید «باکری» تجلیل شدند.
به گزارش فارس، در این مراسم وزیر آموزش و پرورش، معاونان و مدیران آموزش و پرورش به همراه همسران خود حضور داشتند و معلمان فداکار نیز به همراه خانواده در این مراسم تجلیل شدند.
استاد کریمخانی مداح اهل بیت نیز در این مراسم قطعاتی در وصف حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) اجرا کرد.
کد خبر: ۵۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تذکرات کتبی خود به مسئولان اجرایی خواستار توضیح علت عدم توجه به جایگاه پرستاران و تسریع در رفع مشکلات مسکن مهر شدند.
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متن تذکرات امروز نمایندگان مجلس به شرح زیر است:
نماینده چابهار، نیکشهر، کنارک و دستقند به وزیر آموزش و پرورش: تسهیل در رسیدگی به تعطیلی تعدادی از آموزشگاهها در اداره آموزش و پرورش دستیاری شهرستان چابهار.
نماینده رشت به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی: توضیح علت عدم توجه به جایگاه پرستاران.
نماینده کرمان و راور و همچنین نماینده اصفهان به وزیر کشور: توضیح علت تغییرات و جابجایی غیرمنطقی و سیاسی در استانداریهای کشور به ویژه استان سیستان و بلوچستان.
نماینده زرند و کوهبنان به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی: تسریع در رسیدگی به وضعیت بحران کارگری در معادن ذغال سنگ و سنگ آهن منطقه زرند و کوهبنان.
نماینده شیراز به وزیر صنعت، معدن و تجارت: جلوگیری از تعطیلی کارخانه روغن نباتی شیراز و تضییع حقوق شاغلین و بازنشسته.
نماینده آبادان و نماینده قصرشیرین و گیلانغرب به رئیس جمهور: توضیح علت عدم ابلاغ سند راهبردی خدمات رزمندگان.
نماینده بجنورد، مانه و سملقان، جاجرم و گرمه به رئیس جمهور: اجرای دولت الکترونیک و شفافیت شرح وظایف و کنترل عملکرد سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و تسریع در واگذاری شرکت مهاب قدس به شرکت عمران آستان قدس برای اجرای راهآهن مشهد - بجنورد - گرگان.
نماینده اصفهان به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی: رسیدگی به وضعیت بازنشستگان فولاد مبارکه و ذوب آهن.
نماینده اصفهان به رئیس جمهور: ضرورت توجه به میراث فرهنگی کشور برای احیا و مرمت ابنیه تاریخی.
نماینده میانه به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: تسریع در صدور مجوز انجمن سینمای جوانان و خانه فرهنگ و همچنین به وزیر نیرو: علت عدم رسیدگی به مشکلات حوزه انتخابیه و وزیر جهاد کشاورزی: توضیح علت عزل و نصبهای سیاسی و جناحی و توضیح علت عدم برنامهریزی برای استفاده بهینه از امکانات و پتان سیل های موجود در بخش کشاورزی از جمله آب.
نماینده خواف و رشتخوار به رئیس جمهور: سوء مدیریت و نابسامانی در سازمان هلال احمر خراسان رضوی.
نماینده اهر و هریس به وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات: علت عدم پرداخت حقوق ماهیانه شاغلین 118 اهر و هریس.
نماینده آبادان به وزیر نیرو: اخذ آببها خلاف قانون از کشاورزان آبادان و خرمشهر.
نماینده قروه و دهکلان به وزیر امور اقتصادی و دارایی: رکود فعالیتهای نهادهای ذیربط در استان کردستان.
نماینده ایذه و باغملک به وزیر نیرو: تسریع در اجرای طرح ساخت پل سعادت حسینی بخش دهگز شهرستان ایذه و همچنین به وزیر آموزش و پرورش: تسریع در پرداخت سرانه مدارس و اضافهکاری و حقوق معوقه معلمان و به وزیر کشور: تسریع در جبران خسارت وارده ناشی از سیل اخیر شهرستان ایذه و انجام اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از حوادث مشابه و به وزیر راه و شهرسازی: تسریع در اجرای طرح جاده ایذه به کارون.
نماینده شوش به وزیر صنعت، معدن و تجارت: جلوگیری از ورشکستگی کارخانه کشت و صنعت نیشکر هفت تپه در شوش دانیال و به وزیر اقتصاد و دارایی و نفت: تسریع به قطع گازرسانی کارخانه کشت و صنعت نیشکر هفت تپه.
نماینده مینودشت، کلاله، مراوه تپه و گالیکش به وزیر کشور: اجرای قانون تقسیمات کشوری و پیگیری ارتقای روستاهای گلیداغ، مراوه تپه، دوزین، مینودشت و صادقآباد گالیکش به شهر و به وزیر راه و شهرسازی: تسریع در برقراری پرواز مجدد در فرودگاه کلاله و اهتمام جدی برای شروع عملیات بزرگراه مینودشت - کلاله و گلیداغ به بجنورد و همچنین به وزیر نیرو: تسریع در آبرسانی به روستاهای شهرستان کلاله، مراوه تپه، گالیکش و مینودشت.
نماینده قائمشهر، سوادکوه، جویبار و سیمرغ به وزیر نفت: تسریع در گازرسانی به مناطق آلاشت، نفور و همچنین تسریع در تعیین تکلیف پروندههای حمایت از تولید ملی کشاورزان و صنعتگران استان مازندران در صندوق توسعه ملی و برخی بانکها.
نماینده ممسنی و رستم به رئیس جمهور: توضیح علت عدم پرداخت پول ذرتکاران کشور.
نماینده اهواز به وزیر امور اقتصاد و دارایی: توضیح علت عدم تعیین تکلیف کارخانه تصفیه شکر اهواز و به وزیر جهاد کشاورزی: علت ارسال اطلاعات و آمار غلط از وضعیت کشاورزان استان خوزستان توسط معاون پارلمانی وزارت جهاد کشاورزی.
نماینده اصفهان به وزیر صنعت، معدن و تجارت: ضرورت نظارت دقیقتر بر فروشندگان غیرقانونی لوازم پزشکی و جلوگیری واردات آن و همچنین جلوگیری از ایجاد غرفه بدون مجوز در بیمارستانها و همچنین ضرورت حمایت بیشتر از تولیدکنندگان داخلی و جلوگیری از واردات بیرویه و ضرورت برقراری تناسب میان نرخ سود و نرخ مالیات مصوب در اتحادیه صنف تعویضکنندگان روغن با همکاری وزارت اقتصاد و دارایی و همچنین در تذکری به وزیر صنعت، معدن و تجارت و تعاون، کار و رفاه اجتماعی و فرهنگ و ارشاد اسلامی: ضرورت رسیدگی بیشتر به صنف چاپخانهداران از طریق برنامهریزی تقویت و نوسازی ماشینآلات.
نماینده بابل به وزیر امور اقتصاد و دارایی: نظارت بیشتر بر عملکرد بانک مرکزی در خصوص عدم اجرای مصوبه دولت مبنی بر استمهال سهساله وام کشاورزان و تولیدکنندگان.
نماینده پیرانشهر و سردشت به وزرای جهاد کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت: تسریع در پرداخت مابهالتفاوت نرخ شکر خریداری شده از چغندرکاران با نرخ بازار.
نماینده پاکدشت به وزیر آموزش و پرورش: تسریع در پرداخت کمک هزینههای ازدواج فرهنگیان.
نماینده میانه به وزیر آموزش و پرورش: جلوگیری از عزل و نصبهای سیاسی و غیرکارشناسی در سطح کلان به ویژه در استان آذربایجان شرقی.
نماینده اصفهان به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی: لزوم صدور دستور برای پوشش بیمه فعالان فرهنگی و قرآنی و ضرورت رفع موانع و مشکلات شرکتهای تعاونی کشور در صنایع کوچک.
نمایندگان تبریز، آذرشهر و اسکو و قم به وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی: لزوم تجدیدنظر در روشهای تأمین اجتماعی برخی از واحدهای سازمان تأمین اجتماعی استان آذربایجان شرقی و قم راجع به بیمه بافندگان فرش و شاغلان حوزه صنایع دستی.
نماینده بندر ماهشهر، امیدیه و هندیجان به وزیر راه و شهرسازی: تسریع در رفع مشکلات مسکن مهر.
نماینده شاهینشهر، برخوار و میمه به وزیر صنعت، معدن و تجارت: اجرای فوری مصوبه کمیسیون کارگری شورای تأمین استان اصفهان برای پیگیری از بیکار شدن کارگران آرد جرعه.
نماینده کهگیلویه و بویراحمد به وزیر صنعت، معدن و تجارت: توضیح علت تعطیلی طرح فسفات چرام.
نمایندگان خرمآباد و دره، بروجرد و پلدختر به وزیر کشور: لزوم برخورد با مدیران سیاسی استان لرستان به علت برپایی همایشهای وحدتشکن و اهانت به مجلس شورای اسلامی و علما و روحانیت و به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: لزوم برخورد قاطع با مدیرکل ارشاد اسلامی لرستان به علت سوءاستفاده از موقعیت اداری و جایگاه دولتی و اهانت به مجلس شورای اسلامی، علما، ائمه جمعه و احزاب.
نماینده ساری به وزیر امور اقتصاد و دارایی: توضیح علت ضعف عملکرد بانک ملی که منجر به تعطیلی کارخانجات در استان مازندران شده است.
نماینده خاش، نصرتآباد و میرجاوه به وزیر جهاد کشاورزی: توضیح علت سوء مدیریت در امور عشایری استان سیستان و بلوچستان.
نماینده دماوند به وزیر نیرو: توضیح علت قطع آب و برق با کوچکترین تغییرات جوی در شهرستان دماوند.
کد خبر: ۵۳۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
یکی از مشکلات جدی شهرستان لنده سیل بند شمالی لنده است که با کوچکترین بارش پر و به خیابانها سرازیر میشود
کد خبر: ۵۲۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۱
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
بخشدار مرکزی کهگیلویه گفت: 53 راس گوسفند در روستای سردره شهرستان کهگیلویه بر اثر وقوع سیل تلف شدند.شرمت اله حسینی پرور با بیان اینکه در پی بارندگیهای اخیر در برخی نقاط حوزه مرکزی شهرستان کهگیلویه سیل و آبگرفتگی رخ داده است ، افزود: در روستای سرده حوزه دشمن زیاری بر اثر وقوع سیل و از بین بردن آغل گوسفندان، 53 راس گوسفند تلف شدند.
واحد خبر
کد خبر: ۵۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است.
باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است:
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم.
به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغ سیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.
شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم.
در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم.
در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.
حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند.
آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»
من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.
مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج، در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد.
روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر. تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود.
صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.»
میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:
«وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... »
هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....»
آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »
با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم.
امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....»
صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.
چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.
مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست.
صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم.
در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید.
موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید.
مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.»
اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد.
در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷
بر اثر بارش شدید باران و جاری شدن سیل اب در ۳ استان مازندران، خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد ۱۳۰ نفر از هموطنان دچار سیل زدگی شدند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
حسین درخشان سخنگوی سازمان امداد و نجات هلال احمر در گفتوگو با فارس، از وقوع سیل اب در 3 استان کشور خبر داد.
وی گفت: بارش شدید باران موجب به راه افتادن سیل در مازندران، خوزستان و کهکیلویه و بویر احمد شد.
به گفته درخشان 130 نفر از هموطنان بر اثر جاری شدن سیل دچار آسیب شدند که 4 نفر از آنها به علت شدت جراحات به مراکز درمانی انتقال یافتند.
وی همچنین از مرگ یک بانوی 30 ساله در رامسر بر اثر سقوط به کانال آب خبر داد و گفت: 30 خانه در 3 استان از آب تخلیه شدند.
سخنگوی سازمان امداد و نجات هلال احمر گفت: 90 نفر از امدادگران در قالب 19 تیم امدادی در این 3 استان به مردم خدمترسانی کردند.
کد خبر: ۴۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
بنام خدا
دشمن دانا بهتر ازدوست نادان ونقش مثبت آن درروابط انسان ها
در زندگی ، اموری وجود دارد .که بررسی رفتار انسان ها نسبت به آن مهم است.
سیل ، زلزله ، مرگ عزیزان در اثر وقوع حوادث و ...... ازار روحی روانی غیر قابل جبران را ایجاد می نماید .
یکی ازوقایع تلخ ،حادثه ناگوار تروریستی یازده سپتامبر بوده است .اگر افکار عمومی انروزهای ملت امریکا و دیگر کشور ها را بیاد بیاوریم .در می یابیم . که وقوع این حادثه جنایتکارانه ، انچنان تاثیر ی بر جا گذا شته بود .همه مات و مبهوت شده بودند . مثل بیماری که دچارغش وخونرسانی برای اعضای بدنش دچار مشکل شده بود .
معمولا قطرات آب به صورت انسان دچار مات ومبهوت شده پاشیده می شود .یا سیل ی آرام به صورت کسی که غش کرده زده می شود . فرد تحریک شود . تنفس کردن و خونرسانی به اعضای بدن ادامه پیدا کند . از وقوع مرگ جلو گیری شود .
به دیدار کسانی می رویم ، که عزیزیا عزیزانی را از دست داده اند ،اگر با انان باب سخن گفتن ، در مورد عزیزشان را شروع کنیم .ارام ، ارام ، تنش ها ، درد ها ، غم ها ، از فرد تخلیه می شود .فرد به حالت طبیعی بر می گردد . هوشیار می شود که باید چه کند . تا این مصیبت را تحمل کند . یا تکیه گاهی برای دیگر عزیزانش باشد.
ناگهان صدای بلند در فضای انروز افکار عمومی جهان ، خصوصا در بین ملت امریکا طنین انداز شد .ان صدای بلند مطرح کردن واقعه یازده سپتامبر بود . تا موضوع مطرح شود .سخن گفتن شروع شود . قطرات اب به صورت ریخته شود . سیل ی ارام به صورت ها نواخته شود .هوشیاری عمومی برگردد.فضای مات ومبهوت ، تبدیل به فضای ، دارای جنب وجوش شود .
بهترین کاری که ، رهبر دانا و شجاع ملت بزرگ ایران ، با تاسی از جد بزرگوارش حضرت محمد (ص)بواسطه بیان ، کلمات انجام داد .تا الگوی و اسوه ای ، برای مواجه شدن با بحران ها و خطرات در دسترس همه انسانها موجود باشد. جوانان ما برای یاد بود کشته شدگان و ابراز هم دردی شمع روشن کردند. اما اقای بوش با بی منظوری تمام ملت ایران را ....... نامید .وجدا نا اقای بوش ودوستانش مستحق چه رفتاری هستند . تا حقشان کف دستشان بیاید .
دوست نادان
ایرانی ها وقتی می خواهند دوست نادان را خوب شرح دهند .داستان دوستی انسان و خرس را بیان می کنند . یک انسان با خرس دوست بود .طوری که در همه جا مطرح شده بود . دیگر انسانها به این انسان می گفتند از دوستی با خرس پر هیز کند .ولی او تو جه نمی کرد . به او می گفتند درست است خرس قدرت زیاد دارد . با تو دوست است اما نادان است .در ک این اصرار ها برای اینا نسان قابل درک نبود .
روزی خرس و ان انسان در سایه درختی استراحت می کردند . ان ا نسان خوابید ولی خرس بیدار بود . دید مگسی مزاحم خواب ا نسان است . و روی صورت انسان نشسته است .خرس برای اینکه مگس را از روی صورت دوست خود دور کند . سنگ صد کیلویی را بلند کرد .و روی مگس کوبید . می دانید مگس کجا نشسته بود روی صورت دوستش. تصور کنید ان مگس و صورت زیر ضربه سنگ صد کیلویی تو سط خرس چه شکلی پیدا کرده بود .
تشکیل گروه وحشتناک داعش .نمونه بارز دوستی با نادانان است . اگر رهبران ایران روسیه چین به رفتار های امریکا و دوستانش در مورد برخورد با ملت سوریه اعتماد می کردند .وسوریه دو دستی تقدیم گروه های تروریستی می شد .منطقه چه وضعی پیدا می کرد .اوضاع فعلی را که دیده اید . اگر تمام منطقه دست داعش بود فقط انرا تصور کنید . تصور ان موهای بدن را سیخ می کند با دانایی و شناخت رهبران ایران روسیه چین چهره واقعی جنایتکاران داعش برای همه مردم دنیا شناخته شد .
دشمن دانا بهتر از دوست نادان است . اطمینان داریم ملت بزرگ امریکا بعد از هزار سال کشور داری با عمق جان وروح مفهوم این سخن را تجربه خواهد کرد .اما می تواند به تجربه ملتهاییکه که بیش از چها هزار سابقه زند گی دارد اعتماد کند و در زند گی از ان بهره ببرد. حتی اگر انان را دشمن خود بداند و انان نیز امریکارا دشمن خود بدانند .
با امید به لطف خداوند بزرگ
الف- احمدی
کد خبر: ۴۸۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۲
امیر حاج رضایی می گوید در فوتبال ما هدف،و سیل ه را توجیه می کند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
امیر حاج رضایی، یکی از پیشکسوتان و صاحبنظران خوشنام فوتبال ایران است که صحبتهای کارشناسی او، همواره قابل توجه بوده است. حاج رضایی به عنوان یک فرد صاحبنظر، به صحبت درخصوص معضلات و کاستیهای فرهنگی فوتبالمان پرداخت و به توهینهایی اشاره کرد که در دیدار با تراکتورسازی تبریز، صنعت ساری و پرسپولیس، علیه مهدی رحمتی سر داده شد.
توهينها را باور نميكردم
ما شاهد هستيم بازيكن به دليل توهين به داور، گرفتن اخطار يا فريب داور، از طرف هواداران «هو» ميشود يا عليه او سوت ميزنند و چيز ديگري وجود ندارد.
من اين را ابتداي صحبتم بگويم كه حرف من، حرف فردي نيست و قصد دفاع از يك فرد را ندارم زيرا اكثر اهالي فوتبال مورد اين لطف معكوس قرار گرفتهاند. من ميخواهم يك بحث كلي و تربيتي را مطرح كنم. ما سعي ميكنيم در ماه محرم، خيلي مسائل را رعايت كنيم و به حرمت اين ماه، پيراهن مشكي به تن ميكنيم. باور كنيد برخي توهينهايي كه به مهدي رحمتي نسبت دادند را من حتي زمزمه هم نميتوانم بكنم. 90 دقيقه تمام، در ديدار پيكان با تراكتورسازي و پرسپوليس، عليه دروازهباني شعار سر داده شد كه 80 بازي ملي دارد، دروازهباني كه از سادات است، آن هم در ماه محرم. من اين توهينها را ميشنيدم اما باور نميكردم. متأسفانه يك نقاب دروغين روي فوتبال ما وجود دارد كه زير آن نقاب، برخي براي رسيدن به منافع شخصي دست به هر اقدامي ميزنند. خب اگر با كسي مشكل دارند، با زبان درست و انساني حرف بزنند و رفتار كنند، نه اين طور غيرانساني. ما نبايد فراموش كنيم كه يك نفر چقدر براي فوتبالمان زحمت كشيده است.
تن ندادن به بندگي
اگر مشكل كلاهبرداري از پسر من نبود، هرگز به فوتبال برنميگشتم، دلم نميخواست به هيچ ورزشگاهي قدم بگذارم. يك لفظ مؤدبانه روي برخي اشخاص گذاشته شده به نام ليدر و خود همان افراد، در بازي پيكان و پرسپوليس هواداران را رهبري ميكردند كه به رحمتي توهين شود و در تبريز هم اين اتفاق به صورت خيلي بدتر افتاد. من بحث فردي ندارم. الان بحث مهدي رحمتي است و حتي سرمربي كنوني استقلال هم مورد هتاكي شديد در يكي از ورزشگاهها قرار گرفت كه من از ورزشگاه خارج شدم. همه عزت يك مرد، شرافت او است و اگر شرافت او لكهدار شود، ديگر چيزي از آن مرد باقي نميماند. با محمد مايليكهن مقابل فرزندش اين اتفاق افتاد و ... ما ميخواهيم مسائل تربيتيمان را با يك سري كارهاي دمدست حل كنيم و دليلش اين است كه مرداني كه براي فوتبالمان تصميم ميگيرند، آدمهاي كوچكي هستند و تصميمات كوچك ميگيرند. اين موضوع فقط به هواداران خلاصه نميشود و شما ميتوانيد مشاجرههاي مديران و ادبياتي كه در فوتبالمان هست را ببينيد، رفتارهاي اجتماعي را هم ببينيد. آلبركامو، جملهاي گفته بود كه فكر ميكنم رعايت آن براي مربيان واقعي الزامي است. كامو گفته دو وظيفه مهم برعهده نويسنده است: «1- پشت كردن به دروغ 2- تن ندادن به بردگي» كه من اين گفته را در مورد مربي بيان كردم.
با شكستهاي فني شكستهاي اخلاقي هم از راه ميرسد
متأسفانه به موازات شكستهاي سريالي فني، شكستهاي اخلاقي هم از راه ميرسد و به عنوان نمونه، اتفاقي كه براي يكي از مسئولان تيم المپيك در كره جنوبي رخ داد و اين براي همه ايرانيها بد است. شكست هرگز شرافت كسي را لكهدار نميكند، بلكه اين بياخلاقي است كه شرافت را زيرسؤال ميبرد. اين حرفها خيلي زده شده و مثل بازار مسگرها، صدا به كسي نميرسد اما ما وظيفه داريم بگوييم. وقتي زيدان رفت پيش رئيسجمهور فرانسه، از او پرسيد چرا در فينال جامجهاني با سر به سينه بازيكن ايتاليا زدي كه پاسخ داد: «بدون آن حركت، فوتبالم نيمهكاره ميماند.» من 60 سال با فوتبال زندگي كردم و وظيفه خودم ميدانم اين صحبتها را انجام دهم.
در فوتبال ما هدف، وسيله را توجيه ميكند
من هر دو دوره قبل و بعد از انقلاب را ديدهام و مردان شريفي داشتيم كه براي فوتبالمان كار ميكردند. به عنوان مثال، بعد از انقلاب صفاييفراهاني را داشتيم و محمد دادكان. به جز اين دو نفر، چه كسي را داشتيم كه مديريت فرهنگي فوتبال را بر عهده بگيرد؟ در واقع همه تابع بودند، زيرا منافع شخصي داشتند. فوتبال، ورزش شريف و بزرگي است و آدم بزرگ ميخواهد. الان وضعيتي پيش آمده كه فوتبال ما را سيل دارد با خود ميبرد. جدا از مباحث فني، در مباحث فرهنگي هم هر كدام از ما ميتوانيم حداقل 10 قصه تعريف كنيم، از ديدهها و شنيدههايمان. من يك زمان ميگفتم فوتبال ما ناپاك است، الان ميگويم فاسد است. اين را هم بگويم كه استاديوم، يك جامعه كوچك از كل جامعه است و بخشي از ناهنجاري ورزشگاهها، ريشه در بيرون دارد. براي پول، برخي تن به هر كاري ميدهند. ما مسلمان هستيم و ميگوييم يك مسلمان بايد شرافت داشته باشد اما فوتبال ايران، فوتبال ماكياوليستي است و هدف، وسيله را توجيه ميكند و از هر وسيلهاي براي هدفشان استفاده ميكنند. من خيلي چيزها را ميشنوم كه نميشود به آن استناد كرد. مثلاً اين كه برخي رؤساي هيأتها پاداش نقدي يا غيرنقدي ميگيرند كه رأي بدهند. اينها قابل اثبات نيست اما در صحبتهاي مردم هست.
در جذب مردان كوچك، فدراسيون ما اول است
امام حسين (ع) به ما آموخت اگر دين نداريد، آزاده باشيد. اين پيراهن مشكي در ماه محرم، به ما ياد نميدهد آزاده باشيم؟ بايد به يك دروازهبان با 80 بازي ملي اين همه توهين و ناسزا گفته شود؟ خدا را شكر كه تلويزيون بازي را پخش نكرد. حرف من، به صورت كلي است و ميگويم شرايط فرهنگي ما در فوتبال، در واقع ضدفرهنگي است. پاكسازي اين شرايط هم فقط به فدراسيون معطوف نيست اما ميگويم در جذب مردان كوچك، فدراسيون ما در دنيا اول است. در فوتبال ايران، آدم سالم مجرم است. من سال بعد 70 ساله ميشوم و انرژي و علاقهاي براي پست گرفتن در فدراسيون ندارم. دوران من سپري شده و الان نوبت جوانهاست. مشكلات فقط به فدراسيون معطوف نيست و جدا از فدراسيون، باشگاهها نيز كه بدنه فدراسيون هستند، مقصر هستند. اما اگر بپرسيد چطور ميشود اين مسائل را حل كرد، من جوابي ندارم زيرا فقط سرمان از اين مرداب بيرون مانده است.
لكه ننگ فوتبال است كه مايليكهن به زندان برود
جدا از اتفاقي كه ميان علي دايي و محمد مايليكهن افتاده؛ اگر انسان شريفي مثل مايليكهن به زندان برود، لكه ننگي براي فوتبالمان است. من هيچ قضاوتي ندارم كه كدام طرف راست ميگويد. اگر مايليكهن به زندان برود، براي فوتبال ما شرمآور است و تنش بين اين دو بزرگ فوتبال بايد از بين برود. همواره به مايليكهن گفتهام كه حيف از انسان شريفي مثل تو كه از ادبيات بهتري استفاده نميكند.
منبع/خبر انلاین
کد خبر: ۴۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۲