برچسب ها
اگرچه برخی رفتارهای ترامپ عاقلانه به‌نظر نمی‌رسند اما آیا او تا آن حد عقل را به‌کنار نهاده که خواستار مواجهه نظامی با ایران باشد؟
کد خبر: ۱۶۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۰

در پی بازدید احمدی نژاد از پاسارگاد و آرامگاه کوروش
در پی سفر اخیر دکتر احمدی نژاد به شیراز و بازدید از پاسارگاد و آرامگاه کوروش و طرح برخی شبهات در فضای مجازی توسط مخالفان، استاد خسرو معتضد در گفتگو با دولت بهار ضمن تحسین اقدام رییس جمهور سابق به این شبهات پاسخ داد.
کد خبر: ۱۶۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۹

خبرنگاری که به عنوان اولین نفر خبر آغاز جنگ جهانی دوم را مخابره کرد، در سن ۱۰۵ سالگی درگذشت.
کد خبر: ۱۶۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۲

روزنامه د سان گزارش داد:
ایران قسم خورده است در صورتی که ترامپ بخواهد توافق هسته ای ایران را برهم بزند، جنگ جهانی به راه خواهد انداخت و اسرائیل را نیز نابود خواهد کرد.
کد خبر: ۱۵۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۴

العربیه؛
وی اخیرا به لبنان و ایرلند سفر کرده بود که این اقدام موجی از واکنش ها در رسانه های عربی و غربی در پی داشت.
کد خبر: ۱۵۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۴

کد خبر: ۱۴۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۸

کد خبر: ۱۴۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۱

یاداشت-دکتر ولی‌الله شجاع‌پوریان:
حافظه تاریخی ما ایرانیان نشان می‌دهد نه تقابل صرف و نه همراهی محض، نمی‌تواند منافع ملی ایران را از دریچه سیاست خارجی تامین کند.
کد خبر: ۱۴۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۱

سید یوسف مرادی در نشست بخش بین الملل جشنواره عمار مطرح کرد:
سیدیوسف مرادی، پژوهشگر انقلاب اسلامی گفت: کشور شیلی با استفاده از هنرمندانی مانند «میگل لیتین» و «گارسیا مارکز» توانسته است واقعیات کودتای امریکایی شیلی بیان کند اما در ایران هنوز کودتای 28 مرداد، مغفول مانده است.
کد خبر: ۱۳۷۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۴

دبیرکل جمعیت خدمت‌گذاران انقلاب اسلامی در آستانه سفر دولت به کهگیلویه و بویراحمد سه پیشنهاد راهبردی ارائه کرد.
کد خبر: ۱۳۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۰

این روزها هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند در برابر داعش بایستد. داعش، ارتشی مختص به خاورمیانه، عراق و سوریه نیستبه گزارشآوای رودکوف به نقل از عصر ایران؛  حدود 5 ماه بعد از انفجارهای تروریستی پاریس، این‌بار بروکسل شاهد انفجارهای تروریستی بود. این عملیات‌ پی در پی تروریستی در قلب اروپا نشان می‌دهد که اروپایی‌ها در قبال گروه تروریستی داعش ناتوان هستند و نمی‌توانند به خوبی از امنیت شهروندان خود در قبال این تروریست‌ها دفاع کنند. این درست نکته‌ای که است که باید سران کشورهای اروپایی، دولتمردان آمریکایی و همه روسای کشورهای جهان به آن توجه کنند. این روزها هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند در برابر داعش بایستد. امروز داعش هشدار بزرگی برای تمام جهانیان است. داعش، ارتشی مختص به خاورمیانه، عراق و سوریه نیست. این گروه تروریستی امروز نمادی از کل افراط گراهای جهان است. داعش توانسته است از اکثر کشورهای جهان برای خود نیرو جذب کند. کاری که آمریکا و اروپا برای تشکیل دهکده همکاری جهانی نتوانستند انجام دهند، داعش در مقیاس کوچک تر آن را محقق کرد. یک داعشی که در موصل زندگی می‌کند و یا یک داعشی که در قلب اروپا صبح‌های خود را شب می‌کند، هیچ فرقی باهم ندارند. آنها هر دو یک هدف دارند و آنهم حمله به انسانیت است. جنگ جهانی علیه انسانیت در حال شکل گرفتن است. روزگاری هیتلر بنابر قدرت طلبی تصمیم گرفت که جهان را به آتش بکشد و امروز ابوبکر البغدادی با کمک نیروهای افراطیش، به دنبال احیای تفکر هیتلر است. هیتلر "نژاد برتر" را بهانه جنگ کرده بود و امروز داعشی‌ها قرائت خاص خود از دین اسلام را بهانه کشتن آدم‌ها می‌کنند. شاید طی سال‌های گذشته سران کشورهای اروپایی درد مردم خاورمیانه را درک نمی‌کردند. شاید آنها باور نمی‌کردند که افرادی وجود دارند که به راحتی آدم می‌کشند. شهروندان کشورهای اروپایی شاید بعد از جنگ‌های جهانی هیچگاه همچون این چند ماه اخیر وحشت را به چشم ندیده بودند. حوادث پاریس و بروکسل باعث شد آنها درد مردم خاورمیانه به ویژه عراق و سوریه را از نزدیک درک کنند. داعش نشان داده است برای او مردم ایران با مردم فرانسه فرقی ندارد و تنها و تنها به کشتن و از بین بردن انسان فکر می‌کند. آنها وقتی کودکان را در مدارس به کشتن، آموزش می‌دهند یعنی عزم جدی برای هدف خود دارند و در مقابل این هدف باید تمام جهان بایستد و دست به دست هم داعش را نابود کند. داعش، دشمن اصلی آزادی و انسانیت در جهان است. این مسئله‌ای است که سران جهان باید آن را بدانند. آنها اگر از زمان ظهور داعش، وقت خود را صرف مقابله با این ارتش جهانی از افراط گرایان می‌کردند، امروز اروپا و خاورمیانه غرق خون نبود. تنها  نیروی نظامی  از مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و تمام کشورهای جهان می‌تواند نابودی داعش را امضا کند. داعش با حملات هوایی و یا تلاش یک یا دو کشور از بین نمی‌رود. امروز همه جهان باید مقابل داعش بایستد. راه افتادن جنگ جهانی سوم علیه داعش خواست اکثر مردم جهان است و این نکته‌ای است که باید به آن توجه شود.
کد خبر: ۹۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۴

آوای رودکوف:انفجارهای بروکسل و پیش از آن انفجارهای پاریس نشان می دهد که این حملات، حملاتی نیست که توسط افراد«ناامید»یا «سرخورده»انجام شده است بلکه توسط باندهای خوشه ای منتشر در چندین پایتخت اروپا انجام شده است و رهبران این باندها به طور مستقیم با فعال کنندگان آنها در شهرهای«الرقه»و «موصل»و اخیرا«سرت»مقر دوم داعش در شمال آفریقا در تماس هستند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران،«عبدالباری عطوان»نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی  در روزنامه رأی الیوم به انفجارهای تروریستی امروز در بروکسل پرداخت و نوشت:قاره اروپا و پایتخت های جهان از امروز صبح در پی انفجارهای انتحاری که فرودگاه بروکسل و ایستگاه های مترو این شهر را هدف قرار داد و منجر به کشته و زخمی شدن ده ها نفر شد به لرزه درآمد. حالت فوق العاده در فرودگاه ها و ایستگاه های مختلف قطار  اعلام شد و فرایند سفر بسیار دشوار شده و تدابیر بازرسی امنیتی بسیار شدید از بیم حملات مشابه در پایتخت های دیگر برقرار شد. این انفجارها که به فاصله چند ماه از انفجارهای مشابه در پاریس و چهار روز پس از دستگیری«صلاح عبدالسلام» یکی از مغزهای متفکر طراح این حملات به شکل اتفاقی و پس از مکالمه تلفنی وی با یکی از دوستانش در بلژیک رخ داد،بر چند نکته تاکید می کند که با خلاصه زیاد در پایین می آوریم: نخست:این انفجارها ثابت می کند که گروه تروریستی داعش که بیشتر انگشت های اتهام به سمت این گروه نشانه رفته است و این گروه مسئول این انفجارها اعلام شده است بسیار قوی تر از آن چیزی است که کارشناسان نظامی و امنیتی غربی پیش بینی کرده اند و بیش از ده هزار حمله هوایی به مواضع آن در سوریه و عراق و اخیرا در لیبی به شکلی که غرب مد نظر داشت تضعیفش نکرده است. دوم:این گروه طی 18 ماه گذشته در جذب ده ها و چه بسا صدها جوان عرب و مسلمان در قاره اروپا و دیگر مکان های جهان از طریق تماس مستقیم با آنها یا از طریق شبکه های اجتماعی موفق شده است و آنها را در زمینه چگونگی ساخت مواد منفجره و جلیقه های انفجاری آموزش داده است. سوم:انفجارهای بروکسل و پیش از آن انفجارهای پاریس نشان می دهد که این حملات، حملاتی نیست که توسط افراد«ناامید»یا «سرخورده»انجام شده است بلکه توسط باندهای خوشه ای منتشر در چندین پایتخت اروپا انجام شده است و رهبران این باندها به طور مستقیم با فعال کنندگان آنها در شهرهای«الرقه»و «موصل»و اخیرا«سرت»مقر دوم داعش در شمال آفریقا در تماس هستند. چهارم:داعش در انتقال سریع به اجرای استراتژی انتقال عملیات نظامی به خارج و به طور مشخص به عمق کشورهایی که در چارچوب ائتلاف شصت گانه به رهبری آمریکا که به این گروه می جنگد، موفق شده است؛ به عبارتی دیگر این گروه از مرحله«تثبیت»در «اراضی اشغالی اش»در سوریه و عراق به مرحله «گسترش»در دو جهت:نخست:اروپا برای انجام اقدامات انتقامجویانه و دوم:همسایه اروپایی مغرب اسلامی به لحاظ جغرافیایی و انسانی از طریق تشکیل باندهایی از افرادی که در ساحل شمالی دریای مدیترانه ساکن هستند،منتقل شده است. پنجم:حملات بروکسل که باور بر این است که باند«مولینبیک»عامل آن است و به چند دلیل این باند آن را انجام داده است که بارزترین این دلایل دستگیری صلاح عبدالسلام یکی از رهبران برجسته آن است اجرای طرح های واقعی دخالت نظامی در لیبی را به امید آن که تجمع های جدید داعش و امارت آن در سرت ،«درنه»و «الکفره»را از بین ببرد، آغاز می کند. بر اساس برخی تخمین ها بیش از ده هزار عنصر داعش در لیبی حضور دارند که نسبت بزرگی از آنها از افراد سرسخت قبایل هستند که به هواداری و وابستگی شان به نظام سابق معروف هستند و به همین اتهام(یعنی وابستگی به نظام سابق)به حاشیه رانده شده اند به علاوه برخی از عناصر امنیتی وابسته به گردان های قذافی. خطای بزرگی که دولت های غربی مرتکب شدند این است که هواپیماهای نظامی خود و نیروهای ویژه شان را به عراق و سوریه و لیبی فرستادند تا داعش را پاک سازی کنند و این گروه را طی 18 ماه بمباران کرده و سرکردکانش را کشتند. دولت های غربی هرگز انجام اقدامات انتقامجویانه «تروریستی»به دلیل این دخالت نظامی را توقع نداشتند و این از سستی تدابیر امنیتی در فرودگاه های شان و مکان های حساس دیگر روشن می شود، امری که عملیات نفوذ در این مکان ها را آسان کرد. برای هزارمین بار می گوییم و تکرار می کنیم که راه حل های امنیتی که آمریکا و هم پیمانانش برای از بین بردن تروریسم و خشونت در پیش گرفته اند به تنهایی کافی نیست مگر آن که به موازات آن و برای تکمیلش سیاستی در پیش گرفته شود که غربی ها طی آن نخست باید به اشتباه های فاجعه باری که در این کشورهای منطقه و تغییر نظام های عربی با استفاده از زور نظامی به مصلحت اسرائیل و در راستای انتقام ،کینه های سیاسی ، دینی و عقیده ای مرتکب شده اند و در عین حال الگوهای جایگزین بهتر نیز ارائه نکردند،اذعان کنند. آن چه غرب نمی فهمد این است که داعش در ابتدای کارش در ادبیاتش چیزی به نام انجام حملات تروریستی در پایتخت های غربی نداشت و اولویت مطلق آن سرنگونی نظامی های عربی بود که آنها را «فاسد»و «کافر» توصیف می کرد ولی دخالت نظامی غرب به رهبری آمریکا برای حمایت از این نظام ها و تثبیت شان همان چیزی بود که باعث تغییر این اولویت ها شد و انفجارهای پاریس و بروکسل نیز اجرای مستقیم این تغییر است. مشکل دولت های غربی این است که از نظام های عربی فاسد علیه ملت هایشان و در خدمت منافع خود جانبداری می کنند؛منافعی که «فرصت طلبی»به شمار می رود و بر قراردادهای سلاح و همکاری اطلاعاتی با این نظام ها علیه ملت هایشان تمرکز دارد.همچنین مواضع غرب در لیبی ، سوریه ، عراق و اخیرا یمن به طور خاص این نظریه را مورد تایید قرار می دهد. شیوه های فریب و خدعه و دروغ در خاورمیانه در مرحله پس از جنگ جهانی اول دیگر فایده ای ندارد و پس از صد سال از توافقنامه «سایکس پیکو»دیگر فایده ای ندارد،اهالی منطقه نیز صحرانشینان کوچ نشین نیستند و اکثریت قاطع آنها بی سوادهایی نیستند که بتوان آنها را بسیج کرد یا به سهولت بر اساس خواسته های یک «گروهبان»انگلیسی یا فرانسوی هدایت شان کرد،علاوه بر آن ابزارهای مقاومت و مخالفت نیز تغییر کرده است و هواپیماهای مدرن نیز دیگر نمی توانند سرنوشت جنگ ها را طی چند ساعت یا چند روز رقم بزنند و گرنه بمباران مواضع داعش به مدت بیش از یک سال و نیم بدون نتیجه قابل توجه ادامه نمی یافت و ائتلاف حوثی ها و هواداران صالح رئیس جمهوری سابق یمن پرچم های سفید را در همان هفته اول «توفان قاطعیت»بالا می بردند و لیبی باز به خاری در پهلوی اروپا آن هم پس از گذشت پنج سال از دخالت نظامی ناتو در آن، تبدیل نمی شد. راه حل های امنیتی که دولت های غربی برای حمایت از فرودگاه ها و تاسیسات عمومی در پیش گرفته اند مشروع و مطلوب است و برای حفظ جان شهروندان شان باید اتخاذ کنند اما محدود و موقتی است و در طولانی مدت قابل عملی شدن نیست.بیش از ده میلیون شهروند مسلمان در اروپا زندگی می کنند و اینها امتداد همتاهای خود هستند که نسبت بزرگی از آنها از اشتباه های دخالت های فاجعه بار نظامی غربی در کشورهایشان رنج می برند و نباید فراموش کنیم که داعش خودش یکی از پیامدها و نتایج این دخالت های نظامی است. شما را به خدا به ما بگویید که هواپیماهای ائتلاف شصت گانه و هفتاد گانه چند بی گناه را در الرقه،«دیرالزور»و موصل و دیگر شهرهای سوریه و عراق کشتند؟ما به خوبی می دانیم که شما نمی خواهید به این پرسش پاسخ دهید...کار را برای شما ساده می کنیم،اگر شما ده هزار حمله هوایی به این شهرها انجام دادید و فرض کنیم که هر حمله هوایی یک غیرنظامی بی گناه را کشته که هیچ ارتباطی با داعش ندارد و چه بسا از این گروه نفرت دارد،ان وقت تعداد این قربانیان چقدر است؟ده هزار انسان؟ با قربانیان حملات بروکسل همبستگی می کنیم قربانیانی که بیشتر آنها بی گناهانی هستند که هیچ گناهی ندارند و ما هم این حملات و هم حملات تروریستی که امثال آنها را مورد حمله قرار می دهد توسط هر کسی و منبعی که باشد و عاملش هر کسی باشد را محکوم می کنیم اما  ما هم قربانیان بی گناهی داریم که حق داریم با آنها همبستگی کنیم و از شما بخواهیم که این کار را بکنید زیرا آنها انسان هستند و از گوشت و خون و دارای نزدیکانی و مادرانی و پدرانی و فرزندانی و همسرانی هستند. انفجارهای تروریستی بروکسل و پیش از ان انفجارهای تروریستی پاریس باید مقدمه ای برای بازنگری در سیاست های کوته نظرانه اروپا و آمریکا شود.برخی هستند که می خواهند غرب و قدرت نظامی گسترده اش را به مصلحت رژیمی به نام اسرائیل به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به کار گرفته شود امری که باعث می شود این رژیم با هر گونه عملیات صلح و همزیستی مخالفت کند.تا زمانی که این سیاست ها ادامه پیدا کند،انفجارها نیز ادامه پیدا می کند و فرقی نمی کند که تدابیر امنیتی چقدر تشدید شود.شاید گفت و گوی اوباما با مجله«آتلانیتک»آغاز این بازنگری است و در این جا مجال سخن گفتن به تفصیل درباره این مساله وجود ندارد. این انفجارها و عاملان آن پیامی به اروپا و آمریکا دادند که با زبان خونین کاملا فصیح می گوید:«خود کرده را تدبیر نیست.»
کد خبر: ۹۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۳

رسانه‌های بین‌المللی جمعه از وقوع تیراندازی و انفجار در بروکسل در جریان عملیات دستگیری یکی از عاملات حملات تروریستی پاریس خبر داده‌اند.به گزارش آوای رودکوف به نقل از فارس، رسانه‌های بین‌المللی امروز جمعه (18 مارس/28 اسفندماه)  از وقوع تیراندازی و انفجار در بروکسل، پایتخت بلژیک خبر داده‌اند. این عملیات برای دستگیری «صلاح عبدالسلام، یکی از مغر متفکران حملات تروریستی پاریس انجام می‌شود. کشته شدن دست‌کم یک نفر در این عملیات تأیید شده است. برخی گزارش‌ها حاکی است  صلاح عبدالسلام یکی از مغر متفکران این حملات زخمی شده است.  رسانه‌ها سپس گزارش دادند عبدالسلام زنده دستگیر شده است. وزیر دادگستری بلژیک خبر دستگیری «عبدالسلام»، را تأیید کرد اما فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه در مصاحبه‌ای گفت که خبر بازداشت او هنوز قطعی نیست. صلاح عبدالسلام، بعد از چند حمله هماهنگ و همزمان در پاریس، پایتخت فرانسه که به کشته شدن 130 نفر منجر شد، متواری بود. روز 13 نوامبر سال 2015 (برابر با 22 آبان 1394) چندین حمله هماهنگ تروریستی، شامل تیراندازی‌های دسته‌جمعی و بمب‌گذاری‌های انتحاری در پاریس، پایتخت فرانسه به وقوع پیوست. دست‌کم 130 نفر در این حملات کشته شده و 386 نفر زخمی شدند. بعد از جنگ جهانی دوم این مرگبارترین واقعه‌ای است که تا کنون در فرانسه اتفاق افتاده است. «فرانسوا اولاند»، رئیس‌جمهور فرانسه در کنفرانس خبری مشترک با نخست‌وزیر بلژیک گفت که امیدوار است بروکسل سریعتر عبدالسلام را مسترد کند.
کد خبر: ۹۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۹

آوای رودکوف :حسین موسویان از اعضای تیم پیشین هسته ای ایران و از نزدیکان دولت یازدهم در تحلیلی نوشت:با ترکيب فعلي مجلس جديد ميتوان با اعتماد گفت که تقريبا تمامي نماينده گان مجلس جديد وفادار به مقام رهبري ايران هستند
کد خبر: ۸۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۳

رسانه های معلوم الحال هر کسی را که همراه احمدی نژاد است می کوبند تا چیزی از آن باقی نماند. من در این مملکت قلم می زنم چون ایران را دوست دارم. این مملکت مظلوم است و مورد هجمه تبلیغاتی قرار دارد. من می نویسم تا اجازه ندهم مشتی ادم کوچک، محقر و خودفروش با تحریف و دروغ مردم را گیج کنند. هر کس در مملکت مورد توجه مردم واقع می شود او را می کوبند. وقتی در مجلس ترحیم مادر آقای احمدی نژاد شرکت کردم، گفتند چرا به آنجا رفتی؟ گفتم دلم خواست بروم، شما چه کار دارید؟ خیلی هم کار خوبی کردم.به گزارش  پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir همزمان با پخش سریال معمای شاه که مقطعی 10 ساله از دوران پهلوی را روایت می کند، حملات رسانه ای به خسرو معتضد مجددا اوج گرفته است. این مورخ برجسته اگرچه طی چند سال اخیر به دلیل همراهی با رئیس جمهور سابق حملات زیادی را متحمل شد اما ترجیح داد از کنار ادعاهای غیر علمی و کینه جویانه با سکوت عبور کند. استاد معتضد می گوید تا آنجایی که خودش هدف حملات بوده، نیازی به دفاع و پاسخگویی ندیده است اما حالا که به بهانه همکاری او با سریال معمای شاه، این مجموعه مورد هجوم قرار گرفته لازم است نکاتی را مطرح کند. خسرو معتضد در گفت و گو با خبرنگار دولت بهار با بیان اینکه سریال معمای شاه حاصل تلاش 4 ساله 150 نفر از عوامل فنی و 1900 بازیگر و هنرور است، گفت: سریال معمای شاه واکنشی به هیچ یک از سریال ها و مستندهای پخش شده توسط شبکه های ماهواره ای نیست، بلکه این سریال مطابق برنامه ریزی صدا و سیما برای روایت تاریخ معاصر کشورمان ساخته شده است. تا امروز سریال های تاریخی زیادی ساخته شده و به حوادث دوره قاجار از جمله جنگ های ایران و روس در قرن 19 میلادی، وقایع دوران ناصرالدین شاه، دوره امیر کبیر، وقایع بعد از مشروطه، اواخر قاجاریه و احمد شاه و دوره پهلوی پرداخته شده است و سریال معمای شاه نیز در همین سیر قرار دارد. وی با اشاره به اینکه از سیاه ترین ادوار ترکیه، دوره حکمرانی عثمانی هاست، اظهارکرد: دولت عثمانی یک دولت ستمگر و زورگو بود و امثال سلطان سلیم، سلطان سلیمان، سلطان مراد، سلطان احمد و سلطان محمد بارها به کشور ما تجاوز کردند و هر بار ایرانی ها در نبردهایی جانانه از پس آن ها بر آمدند. به خصوص سلطان سلیم و سلطان سلیمان با خفت از ایران رانده شدند. در دوران ضعف صفویه بعد از مرگ شاه طهماسب، عثمانی ها توانستند برای مدت 18 سال آذربایجان را از ایران جدا کنند تا اینکه در زمان شاه عباس صفوی دولت ایران دوباره قدرتمند شد. شاه عباس ابتدا ازبک ها را که خراسان را اشغال کرده بودند از خاک ایران بیرون کرد و سپس عثمانی ها را از تبریز و پرتغالی ها واسپانیایی ها را از جنوب ایران راند. با توجه به تحریف تاریخ توسط سریال های ترکیه ای، این ها از جمله مقاطع تاریخی است که می تواند دستمایه ساخت سریال و مجموعه های تلویزیونی باشد. ماجرای همکاری با معمای شاهمورخ برجسته کشورمان درباره همکاری اش با سریال معمای شاه، خاطرنشان کرد: نویسنده و کارگردان این سریال آقای محمد رضا ورزی است که مطالعات تاریخی زیادی دارد. سریال معمای شاه زیر نظر آقای دکتر موسی حقانی رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر انجام شده و ایشان یکی از محققین برجسته در این حوزه است. آقای محمد رضا ورزی از آنجایی که وسواس زیادی برای روایت درست تاریخ با همه جزئیات دارد، به توصیه آقای حقانی به سراغ من آمد تا درباره جزئیات حوادث تاریخی به این سریال کمک کنم. وی افزود: مسائل فرعی روایت شده در این سریال مانند حادثه 30 تیر، 28 مرداد و سوم شهریور و نیز مسائل جزئی تری مانند لباس پاسبان ها، اسلحه سربازان و ... بر عهده من بوده و کارشناسی فنی این امور را انجام داده ام و مسئولیت پاسخگویی در قبال این موارد بر عهده اینجانب است. علت دشمنی رسول جعفریان با خودم را نمی دانم استاد معتضد با بیان اینکه هیچگاه در قبال اتهام زنی های که شخص خودم را هدف گرفته بود، از خودم دفاع نکردم اما امروز می بینم که به بهانه دشمنی با من به سریال معمای شاه حمله می شود، گفت: علت دشمنی رسول جعفریان با خودم را نمی دانم البته اهمیتی هم برای او قائل نیستم. آقای رسول جعفریان همواره پست های حکومتی زیادی در اختیار داشته و زندگی مرفهی دارد اما با این وجود به نظر می رسد اوقات بیکاری زیادی دارد که صرف اتهام زنی های بی مورد به افراد کند. وی سه سال قبل یک به اصطلاح افشاگری انجام داد و گفت خسرو معتضد زمانی که کارمند وزارات اطلاعات و جهانگیری بوده در سال 50 مقاله ای در مدح شاه نوشته است. روزنامه نگار قدیمی کشورمان در باره ماجرای این مقاله گفت: من در سال 1338 روزنامه نگاری را آغاز کردم و یک سال پیش از آن در حالی که دانش آموز دبیرستانی بودم در رادیو مشغول به کار شدم. همکاری ام با رادیو تلویزیون همواره به صورت قراردادی بود و مدت کوتاهی در سال 43 کارمند پیمانی شدم اما رها کردم و به وزارت بهداری رفتم و در بخش تبلیغات بهداشت مشغول به کار شد و تا سطح رئیس اداره پیش رفتم. خسرو معتضد افزود: در آن زمان به مناسبت جشن های کذایی شاهنشاهی تمام دستگاه ها از جمله ارتش، وزارت اطلاعات و جهانگردی و دانشگاه ها مجبور به همکاری در این زمینه بودند. من در روزنامه ای که به صورت ضمیمه روزنامه های کیهان و اطلاعات منتشر می شد و سردبیر آن ایرج نقوی بود، سلسله مقالاتی درباره تاریخ سامانیان، سلوکیان و تاریخ 500 مورخی که به ایران پرداخته بودند، نوشتم. علاوه بر این مقاله ای هم درباره کوروش نوشتم که سردبیر روزنامه بنا به دلایلی چند سطری به آن اضافه کرد و این همان مقاله مورد اشاره آقای جعفریان است. پیشگویی شوم، راز 71 سالهمورخ برجسته تاریخ معاصر با بیان اینکه در آن زمان جوانی 29 ساله بودم، خاطرنشان کرد: من در سال 44 کتابی نوشتم به نام "پیشگویی شوم، راز 71 ساله" درباره قتل ناصرالدین شاه. محمد علی میرزا درباره ناصر الدین شاه پیش بینی کرده بود که ممکن است در 50 سالگی سلطنتش کشته شود. در این کتاب جریانات مربوط به ناصرالدین شاه را نوشتم و کتابی معمولی بود. انتشار این کتاب مواجه شد با روز 22 فروردین یعنی یک روز پس از تیراندازی به شاه. در نتیجه ساواک به تصور اینکه من در جریان تیراندازی به شاه قرار داشتم، مورد بازجویی ام قرار داد و با حمله به انتشارات همه کتاب های چاپ شده را سوزاند. من به ساواک گفتم که فقط یک مورخ هستم و اطلاعی از تیراندازی به شاه ندارم و این همزمانی کاملا اتفاقی است. ساواک بالاخره نتوانست ارتباط بین این کتاب و تیراندازی به شاه را ثابت کند اما از آنجا روی من بسیار حساس شدند. در آن مقطع کتاب هایی چون بردار کردن شیخ فضل الله و کمیته مجازات را هم نوشتم. وی افزود: سردبیر آن نشریه دولتی برای اینکه کمکی به من کرده باشد و بگوید کتاب معتضد درباره ناصرالدین شاه صرفا تاریخی بوده و حساسیت ساواک را نسبت به من کاهش دهد، چند سطر به مقاله من درباره کوروش اضافه کرد. در آن دوره همه اساتید تاریخ دانشگاه تهران مشغول استخراج تاریخ شاهنشاهی بودند چون تاریخ ایران بود و ربطی به پهلوی نداشت. همه می دانند که من قبل از انقلاب در رادیو و تلویزیون کار می کردم و از سال 39 روزنامه نگار بودم. روزنامه نگار بودن هم در دوران قبل از انقلاب یعنی یعنی پذیرش سانسور. من سردبیر مجله ترقی بودم و همه شماره های آن قبل از انتشار سانسور می شد با این وجود سه بار توقیف شد. در سال ترور منصور اولین کسی بودم که خبر ترور او را دادم چون وظیفه ام اگاه سازی مردم بود. حالا آقای جعفریان می گوید من مداح شاه بوده ام. من از آقای جعفریان می پرسم شما آن موقع کجا بودید؟ احتمالا یا به دنیا نیامده بودید یا آنقدر بچه بودید که خبری از وضعیت سانسور آن موقع نداشته باشید.   معتضد با بیان اینکه هر روز ساعت 13 از رادیو جوان درباره هخامنشیان صحبت می کنم، اظهارکرد: همیشه درباره تاریخ کهن ایران صحبت کرده و خواهم کرد زیرا اگر من به کوروش و تاریخ هخامنشیان نپردازم آدم های بی سواد و نادان در شبکه های ماهواره ای دروغ تحویل مردم می دهند. مردم باید دلایل قدرت و فراز و فرود و در نهایت اضمحلال هخامنشیان را بدانند. علت اینکه اسکندر 23 ساله همه ایران گرفت چیزی به جز فاسد شدن حکومت در اواخر دوره هخامنشیان نبود. 7 ردیف بالاتر از هاشمی رفسنجانیمورخ برجسته کشورمان به اشاره به ممنوع القلم شدنش پیش از انقلاب، خاطرنشان کرد: سند ساواک که خسرو معتضد را ممنوع القلم اعلام کرده، موجود است. جالب اینکه در این سند نام من 7 ردیف بالاتر از آقای هاشمی رفسنجانی و دوستانی چون آقای جلال الدین فارسی قرار دارد. رسانه های معلوم الحال همراهان احمدی نژاد را می کوبندمعتضد ادامه داد: حملات از زمانی شروع شد که در دولت آقای احمدی نژاد کمیسیونی برای گرفتن غرامت جنگ جهانی دوم تشکیل شد و من مقاله ای در این باره نوشتم. مرتبا می گفتند معتضد رفیق آقای مشایی است و بد و بیراه می گفتند در حالی که من آقای مشایی را فقط دوباره دیدم آن هم درباره همین مساله غرامت. رسانه های معلوم الحال هر کسی را که همراه احمدی نژاد است می کوبند تا چیزی از آن باقی نماند. من در این مملکت قلم می زنم چون ایران را دوست دارم. این مملکت مظلوم است و مورد هجمه تبلیغاتی قرار دارد. من می نویسم تا اجازه ندهم مشتی ادم کوچک، محقر و خودفروش با تحریف و دروغ مردم را گیج کنند. هر کس در مملکت مورد توجه مردم واقع می شود او را می کوبند. وقتی در مجلس ترحیم مادر آقای احمدی نژاد شرکت کردم، گفتند چرا به آنجا رفتی؟ گفتم دلم خواست بروم، شما چه کار دارید؟ خیلی هم کار خوبی کردم. بازگشت به رادیو به دستور رهبر انقلابوی با بیان اینکه تا امروز 150 جلد کتاب نوشته که اکثر آن ها توسط بخش خصوصی چاپ شده است، گفت: من یک محقق هستم نه یک چهره سیاسی و با نهادهای مختلف همکاری می کنم. به هیچ جناحی وابسته نیستم. اخیرا 3 جلد کتاب برای وزارت دفاع، 2 جلد کتاب برای نیروی زمینی و 10 جلد کتاب برای شرکت ملی نفت نوشته یا در دست تحریر دارم و به درخواست نهادهای مربوطه روی تاریخ یگان ویژه، آب و برق و صنعت پتروشیمی هم در حال کار هستم. کار من مطالعه و تحقیق است و زمان انقلاب بازنشسته شدم و بازگشتم به رادیو به دستور مقام معظم رهبری بود. اصرارشان بر این است که همه باید به اردوگاه آقای روحانی بروندمورخ برجسته کشورمان با بیان اینکه کینه ها و قساوت ها ناشی از مشاهده لطف و محبت مردم است، گفت: برنامه پلی به گذشته که بسیار پر بیننده بود پس از 8 سال در نتیجه همین قساوت ورزی ها متوقف شد اما محبت مردم متوقف نمی شود. من حاضرم همین الان با آقای جعفریان برویم بین مردم و واکنش آن ها را بسنجیم. اصرارشان بر این است که همه باید به اردوگاه آقای روحانی بروند اما من تمایلی ندارم. گناه من این است که کنار احمدی نژاد هستم و می مانم چون احمدی نژاد تاریخ را دوست دارد و از آن استفاده می کند. آقایان توقع دارند من مثل خودشان ابن الوقت باشم. رسانه های معلوم الحال می خواهند مملکت را تهی کنند و کاری کنند که همه با آسودگی خاطر کنار بکشند تا مملکت دست آدم های بی سواد و بی عرضه باشد.
کد خبر: ۷۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۳۰

در روز ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ رئیسعلی دلواری فرمانده نیروهای مقاومت تنگستان در برابر نیروهای انگلیسی به شهادت رسید
کد خبر: ۷۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۲

در اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید. یک پزشک - در دوران پیش از ظهور خدماتی مانند پیام کوتاه، ایمیل و شبکه‌های اجتماعی، بهترین راه برای مکاتبه‌ی افرادی که دور از هم زندگی می‌کردند، نوشتن بود. بیشتر این نامه‌ها، محتوای کاملاً خصوصی داشت و بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود اگر با سرک کشیدن در محتوای آن، به رازهای نویسندگان و یا میان گیرنده و نویسنده پی ببریم. برخی از نامه‌ها هم از جنبه‌های تاریخی، بسیار مهم و تعیین‌کننده بودند و به نوعی بعضاً نامه‌های سرگشاده‌ای بودند که میان رهبران سیاسی و اجتماعی جنبش‌ها رد و بدل می‌شد و نقشی حساس در ادامه‌ی روند مناسبات سیاسی و مبارزات ملت‌ها داشت. این نامه‌ها از لحاظ سیاسی و تاریخی، اهمیتی به‌سزا دارند، اما نوشته‌ی امروز درباره‌ی نامه‌های بسیار مهمی است که امروزه کمتر از آن‌ها سخنی به میان می اید. چه، اگر برخی از این نامه‌ها مورد توجه گیرنده‌اش قرار می‌گرفت، بسیاری از فجایع و تلخ‌کامی‌ها به بار نمی‌آمد. در این نوشته، به مرور این نامه‌های مهم ولی فراموش‌شده می‌پردازیم. 1- نامه‌ی فیدل کاسترو به فرانکلین روزولتفیدل کاسترو، دوران زمام‌داری ۱۰ رئیس‌جمهور امریکا را درک کرده. آن هم رئیس‌جمهورهایی که اغلب‌شان، آرزوی خلع او از قدرت را داشتند و برخی تلاش عملی هم برای رسیدن به این مقصود، انجام دادند. به هر حال، اولین تماس کاسترو با آمریکا، حاوی پیامی دوستانه بود.در سال ۱۹۴۰، دانش‌آموزی ۱۲ ساله از مدرسه‌ی Colegio de Dolores واقع در سانتیاگوی کوبا، به رویس‌جمهور وقت، فرانکلین روزولت، نامه‌ای نوشت. او نامه‌ی خود را چنین آغاز کرده‌بود: «دوست خوبم، روزولت!» او احوال‌پرسی گرمی با روزولت کرده بود و برای‌ش نوشته‌بود که وقتی در رادیو شنیده که روزولت مجدداً در انتخابات ریاست‌جمهوری برنده شده، چقدر خوشحال شده‌است. کودک از روزولت خواسته بود که برای‌ش یک اسکناس ده دلاری بفرستد، زیرا تا آن زمان، یکی از این اسکناس‌ها را از نزدیک ندیده‌بود! این پسرک، کسی نیست جز فیدل کاسترو!کاسترو در نامه‌اش نوشته‌بود که با آن‌که زبان انگلیسی‌اش ضعیف است، اما خیلی باهوش است و خیلی صادقانه نوشته‌بود: «با این‌که یک پسربچه هستم، خیلی فکر می‌کنم.» این نامه در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ به مقصد رسید، اما هرگز به دست روزولت نرسید. بعدها وقتی روزولت فوت کرد، حتی فرصت نکرد که بداند فیدل کاسترو کیست! 2- نامه‌ی ملکه الیزابت دوم به رئیس‌جمهور آیزنهاوردر سال ۱۹۵۷، دوایت آیزنهاور نخستین رئیس‌جمهور امریکا بود که از ملکه‌ی انگلستان دعوت به عمل آورد. ملکه که از مدت اقامت خود و مهمان‌نوازی رئیس‌جمهور و همسرش بسیار لذت برده‌بود،  دو سال بعد برای جبران آن‌ها را به بالمورال در اسکاتلند دعوت کرد. بعد از سفر آن‌ها به اسکاتلند، به نظر می‌رسید هنوز خاطره‌ی خوب طعم فوق‌العاده‌ی شیرینی‌هایی که ملکه از آن‌ها برای پذیرایی استفاده کرده، از خاطر آیزنهاور نرفته‌باشد. پنج ماه بعد از این ملاقات دوباره، ملکه نامه‌ای به آیزنهاور نوشت و به آن دستور پخت شخصی خود برای تهیه‌ی این شیرینی‌ها را اضافه نمود.این نامه که در ۲۴ ژانویه‌ی ۱۹۶۰ به مقصد امریکا فرستاده‌شد، از ماجرای عکسی از رئیس‌جمهور در روزنامه در حال درست کردن کباب بلدرچین، الهام گرفته بود. این نامه، سرشار از راه‌های مفیدی برای درست کردن صبحانه به اندازه‌ی ۱۶ نفر بود. ملکه حتی به فکرش رسید که توصیه کند اگر تعداد افراد حاضر برای صبحانه کمتر از ۱۶ نفر باشد، مقدار آرد و شیر باید کاسته شود! این نامه، چنین پایان یافته‌بود که چقدر ملکه و خانواده‌اش از دیدار با رئیس‌جمهور لذت برده‌اند. 3- نامه‌ی استعفای هیتلردر اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید.در این نامه، خطاها و اشتباهات زیادی دیده می‌شود که عمده‌ی آن درباره‌ی درخواست هیتلر خروج از شغلش تا زمان «پایان انتخابات برای برگزیده شدن رئیس‌ رایش بعدی» است. این نامه تازه چند سال است که پیدا شده و انتظار می‌رفت که در یک حراج، با قیمتی بیش از ۵۰۰۰ یورو به فروش برسد. 4- نامه‌ی آلبرت انیشتین به فرانکلین روزولتنامه‌ای که در سال ۱۹۳۹ توسط انیشتین برای روزولت نوشته‌شد، یکی از مهم‌ترین نامه‌های تاریخ معاصر تلقی می‌گردد. در این نامه، انیشتین به رئیس‌جمهور اخطار می‌دهد که ممکن است آلمانی‌ها به سلاحی بسیار ویران‌گر دست یابند. بعدها خودِ انیشتین می‌گفت که نوشتن این نامه، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات زندگی‌اش بود. برخی از مورخان باور دارند که این نامه را «لئو زیلارد» نوشته و انیشتین تنها امضا کرده‌است،درباره‌ی سه نامه‌ی دیگری که انیشتین برای روزولت نوشته، اطلاعات اندکی در دست است. با این حال تصور می‌شود که دو نامه‌ی اول حاوی پیام‌های مشاوره و نصیحت‌هایی برای رئیس‌جمهور است و در آن پیشنهادهایی به او می‌دهد، در آخرین نامه اما (که پیش از مرگ روزولت به دست‌ش نرسید)، انیشتین از روزولت می‌خواست که لطفی در حق او کند. این نامه هم احتمالاً توسط زیلارد نوشته شده و برای نخستین بار، این زیلارد است که از مفهوم سلاح اتمی در این نامه‌ی آخر سخن رانده‌است. در این نامه از رئیس‌جمهور و کابینه‌اش درخواست شده‌بود که اجازه‌ی ملاقاتی خصوصی به زیلارد و دوستان دانشمندش داده شود تا درباره‌ی این موضوع با هم گفت‌وگو نمایند.5 - نامه‌ی ماهاتما گاندی به آدولف هیتلردر بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰، گاندی دو نامه به هیتلر نوشت. آن‌که بیشتر درباره‌اش شنیده شده، نامه‌ای است که با عنوان «دوست عزیز»، شروع شده‌است و در جولای سال ۱۹۳۹ نوشته شده. گاندی به هیتلر نوشته بود که تنها خودِ هیتلر است که می تواند جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد. از هیتلر خواسته‌بود که مسیر خودش را در یافتن راه‌حلی بدون خشونت دنبال نماید و به او گفته بود که چقدر در این مسیر، دستاوردهای ارزشمندی داشته‌است. این سیاستمدار و فیلسوف برجسته‌ی هندی، در انتهای نامه‌اش از اینکه نوشته‌ی او باعث هر گونه رنجش در هیتلر شده‌باشد، فروتنانه عذر خواسته بود.نامه‌ی دوم اما، در تاریخ کمتر مورد بحث قرار گرفته. در این نامه لحن گاندی تغییر کرده و مستقیماً شروع نامه‌ی پیشین را یادآوری می‌کند و می‌گوید این‌که پیش‌تر او هیتلر را یک «دوست» خطاب کرده، صرفاً رعایت تشریفات بوده‌است!این نامه پس از آن نوشته‌شد که در دسامبر سال ۱۹۴۰، جنگ جهانی دوم آغاز گردید. در این نامه، گاندی نازیسم هیتلر را با امپریالیسم بریتانیا مقایسه نموده که هند در تلاش بود با آن به مقابله بپردازد. او به هیتلر هشدار داد که قدرت دیگری هم در جهان هست که با شیوه‌های پیشرفته‌تر از او و با سلاح‌های خودش، آلمان را شکست خواهد داد. او این نامه را با تکرار اخطاری مشابه به موسولینی پایان داده‌است. 6- درخواست کارِ لئوناردو داوینچیمدت‌ها پیش از آن‌که لئوناردو داوینچی برای نقاشی‌های‌ش معروف شود، او یک ایتالیایی‌ از خانواده‌ی متوسط بود که مهارت‌هایی هم داشت، و خب، دقیق‌ش این که خیلی از مهارت‌ها را داشت! در سال ۱۴۸۲ و در سن سی سالگی، داوینچی که در آن زمان تقریباً ناشناخته بود، به دنبال شغلی می‌گشت. او مستقیماً نامه‌ای برای دوک میلان نوشت تا یک موقعیت شغلی در اختیارش گذاشته شود. داوینچی مهارت‌های‌ش را در نامه‌ای مفصل ذکر کرد و چنین اغاز کرد که او می‌تواند برای کشتی‌ها اسلحه بسازد و همچنین توانایی ساخت واگن‌های زره‌پوش و منجنیق را هم دارد. او همچنین نوشت که می‌تواند برای دوک چندین روش حمله و دفاع، طرح‌ریزی نماید. برای این‌که دوک با خودش فکر نکند که این مرد جوان فقط در فکر جنگ است، او گفت که توانایی طراحی پل، ساخت ساختمان و ساخت مجسمه از خاک رس، برنز و سنگ مرمر را نیز دارد. او که بسیار به نبوغ و توانایی‌های‌ش مطمئن بود، خاطرنشان کرد که اگر جناب دوک پی ببرد که او تنها یکی از این مهارت‌ها را نداشته باشد، مختار است که وی را پای میز محاکمه بکشاند. 7- نامه‌ی مالکوم ایکس به مارتین لوترکینگبا آن‌که مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس بخاطر هدفی مشترک می جنگیدند، در روش‌های آن‌ها شباهت‌های اندکی وجود داشت. در حالی که لوترکینگ به‌شدت به مبارزه‌ی بدون خشونت معتقد بود، مالکوم ایکس به مسیر شبه‌نظامی روی آورد. تضاد و رقابت آن‌ها آن‌جا بیش‌تر نمود یافت که ایکس نامه‌ای به کینگ نوشت و او را «دکتر کشیش‌مسلک ترسو مثل یک جوجه» خطاب کرد! ایکس دو نامه برای لوترکینگ فرستاد، یکی در سال ۱۹۶۳ و دیگری در سال ۱۹۶۴٫در اولین نامه، او از کینگ خواست که در یکی از تجمعات فضای باز شرکت کند و از آن‌ها حمایت نماید. او در نامه‌اش نوشته بود که اگر رئیس‌جمهور جان اف. کندی، که یک کاپیتالیست است، و رهبر شوروی خرشچوف، که یک کمونیست است، هدفی مشترک با هم بیابند، او و کینگ هم می‌توانند هدفی مشترک داشته‌باشند! او در نهایت به کینگ پیشنهاد داد که اگر شخصاً برای‌ش حضور در این تجمع مقدر نیست، یک نماینده بفرستد.نامه‌ی بعدی، در ۳۰ جون ۱۹۶۴ نوشته شد که حاوی یک پیشنهاد خشن از سوی مالکوم ایکس بود. در نامه او از وضعیت اسفبار مردم در سنت آگوستین گفت. او همچنین تهدید کرد که اگر دولت به‌رودی دخالت نکند، او مجبور است برخی از برادران را به سراغ کوکلوس‌کلان‌ها بفرستد تا «طعم داروی خود را به آن ها بچشانند.» 8- "De Profundis” از اسکار وایلدتیرگی روابط مابین مارکیزِ کویینزبری و پسرش، لرد آلفرد داگلاس، بیشتر به این دلیل ریشه‌یابی شده که داگلاس با اسکار وایلد رابطه‌ای دوستانه داشت. کمی بعد، وایلد دو سال را به دلیل بی‌نزاکتی فراوان در زندان گذراند. او در زمان زندان، نامه ای به داگلاس با عنوان De Profundis (به معنای «از اعماق») نوشت که بعدها به‌عنوان یک مقاله به چاپ رسید. این نامه، بازتابی است از خیانت داگلاس و پشیمانی عمیق وایلد.وایلد نامه را چنین می‌اغازد که او احساس می‌کند توسط داگلاس رها شده، همان داگلاس که شعرها و نامه‌های خصوصی‌ای را که برای‌ش فرستاده، منتشر نموده‌است. او داگلاس را متهم نمود که با سوء استفاده از ضعف شاعر، او را در دام خود کشانده است. او خود را شماتت کرده که چرا نتوانست هرگز به داگلاس «نه» بگوید. او در نهایت داگلاس را نصیحت می‌کند که: «بیشتر مردم بخاطر عشق و تحسین زندگی می‌کنند. اما در حقیقت با مورد عشق واقع شدن و تحت تحسین قرار گرفتن است که بایستی زندگی کنیم.»9- نامه‌ی بنجامین فرانکلین به ویلیام استراهانپیش از آن که جنگ های امریکا برای استقلال آغاز گردد، یکی از پدران مؤسس این کشور، بنجامین فرانکلین، دوستیِ نزدیکی با ویلیام استراهان داشت. استراهان یکی از ناشران برجسته و از اعضای پارلمان بریتانیا شناخته می‌شد. حتی پس از آن‌که جنگ انقلاب آمریکا آغاز شود، آن دو دوست باقی ماندند. این دوستی تنها تا زمانی دوام یافت که فرانکلین پی برد که استراهان رأی بر این داده که آمریکایی‌ها به‌عنوان شورشی شناخته شوند. در پاسخ، فرانکلین نامه‌ای برای استراهان نوشت.شروع این نامه از آن‌ رو جالب است که فرانکلین دوست قدیمی‌اش را به سردی «آقای استراهان» مورد خطاب قرار داده‌است. او استراهان و هم‌مسلکان پارلمانی‌اش را مورد عتاب قرار داده‌بود که هرج و مرج وقت در آمریکا، به دلیل آرا و اعمال آن‌ها شکل گرفته‌است. او بریتانیایی‌ها را قاتل خطاب کرد و حتی به دوست قدیمی گفت تا دست‌های خود را بنگرد و ردْ خون اقوام را روی آن ببیند! نامه‌ی کوتاه فرانکلین، با تصریح او که دوستی آن‌ها دیگر پایان یافته و این‌که آن دو از این لحظه به بعد، هم‌چون دو دشمن رو در روی هم ایستاده‌اند، تمام می‌شود. 10- نامه‌ی گریس بِدِل به آبراهام لینکلنتا به‌حال چیزی از ماجرای ریش خاص آقای لینکلن شنیده‌بودید؟ او ریش‌ش را به خاطر نامه‌ی دختری جوان به‌نام گریس بدل به این سبک نگاه داشته‌بود. گریس در آن زمان، دخترکی یازده ساله بود. نامه‌ی دوشیزه بدل که در ۱۵ آگوست سال ۱۸۶۰ نوشته شده‌بود، به لینکلن می‌گفت از آن‌جایی که او صورت لاغری دارد، بهتر است ریش بگذارد تا خوش‌قیافه‌تر به نظر بیاید. او گفت که زن‌ها عاشق ریش هستند و اگر او ریش بگذارد، شوهران‌شان را مجبور خواهند کرد تا به او رأی دهند! بدل پیشنهاد کرده‌بود که از آن‌جایی که ممکن است آقای لینکلن گرفتار باشد، یکی از دختران‌ش از طرف او جواب‌ش را بدهد.چهار روز بعد، لینکلن شخصاً جواب نامه‌ی او را نوشت. او از نامه‌ی گریس تشکر کرد و نوشت که دختری ندارد و سه پسر دارد. او نوشت که شاید ریش گذاشتن، یک تظاهر بی‌معنا به نظر بیاید. بدل بعدها با لینکلن در مقام رئیس‌جمهور و در حالی که ریش گذاشته‌بود، در سفرش به وستفیلد در سال ۱۸۶۱ ملاقات نمود.
کد خبر: ۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۷

 سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com حصول توافق در مذاکرات هسته‌ای حادثه مهمی در تاریخ دیپلماسی است و از این پس روز 14 ژوئیه (23 تیر ماه) که در تاریخ سیاست جهان جدید روز فتح زندان باستیل و آغاز انقلاب فرانسه در سال 1789 شمرده می‌شد، از روزهای مهم تاریخ دیپلماسی نیز خواهد بود. گمان نمی‌کنم که هرگز کشوری با همه قدرت‌های جهان برابر نشسته و در مذاکره با آنان به توافق رسیده باشد. درست بگویم این یک اتفاق نادر و شاید بی‌نظیر باشد که قدرت‌های جهان، حاضر به مذاکره با یک کشور (هر چند در منطقه خود قدرت داشته باشد) بشوند(1) و نمایندگان‌شان روزها و شب‌های پی در پی خسته و بی‌خواب گفت‌و‌گو کنند تا به نتیجه‌ای مرضی همه اطراف مذاکره و مورد قبول و تحسین جهانیان برسند (اشخاص و گروه‌ها و احزاب و دولت هایی که ساز مخالف می‌زنند بیشترشان توافق را در تضاد و تعارض با منافع خود می‌بینند و بعضی نیز غرق دریای اوهامند که حرف‌های ظاهراً سیاسی و در واقع بی‌ارتباط با سیاست کارساز می‌زنند.) از آثار و مزایای این توافق پایان یافتن گزافه تهدید به جنگ و فراهم شدن زمینه کاهش التهاب در روابط بین‌الملل و گشایش روزنه امید به پایان یافتن اضطراب‌های چندین ساله و فراهم شدن شرایط برای همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و اهتمام به بهبود وضع مادی و اخلاقی کشور و مردم و فرونشستن امواج افراط و تفریط و تخفیف نگرانی از خطر فرو رفتن کشور در اعماق اوهام و... بوده است. امیدوارم دولت محترم بتواند با سامان دادن به وضع اقتصادی و تهیه و تدوین طرح اصلاح اداری و آموزشی و جلوگیری از گسترش و تکثیر ریشه‌ها و بذرهای فساد، امکان بهره برداری هر چه بهتر و بیشتر کشور و مردم را از فرصتی که پیش آمده است و می‌آید فراهم سازد. تاریخ قدر درایت رهبری و تدبیر و همت دولت جناب آقای دکتر روحانی و سعی و کوشش خردمندانه و کار بزرگ همه اعضا و کارشناسان هیأت مذاکره کننده و مخصوصاً جناب آقای دکتر ظریف و جناب آقای دکتر صالحی را خواهد دانست و به احتمال قوی بهانه گیران و مخالفان داخلی را ملامت خواهد کرد که چرا خرد خود را از حکم معاف کرده و قدر توافقی را که در آن با تدبیر و کوشش دیپلماتیک و با صرف هزینه بسیار ناچیز  توهم قدرتمندان در مورد ساخت سلاح‌های هسته‌ای بی‌اثر شده و محدودیت‌ها و تحریم‌های فلج کننده رفع شده است، ندانسته‌اند. آنها به جای اینکه بیندیشند اگر توافق حاصل نمی‌شد چه می‌کردیم(2)، نگران آثار و نتایج بد و مضر و خطرناک توافقند. البته این نگرانی بیشتر یک موضعگیری سیاسی است که وجهه و مبنای عقلی ندارد و اگر این مبنا را حفظ و دوام جمهوری اسلامی می‌دانند، بدانند که توافق وین به تحکیم نظام کشور مدد رسانده است. خروج از وضع بحرانی فرصتی برای حکومت و دولت فراهم می‌آورد که به کارهای اصلی و اساسی کشور بپردازند و از گسترش پریشانی و اختلاف و نومیدی و فقر و بیکاری و بی‌پناهی که مایه تباهی است جلوگیری کنند. ولی بسیاری از ما چندان به آینده و آثار و نتایج کارهایمان اهمیت نمی‌دهیم و متأسفانه با اینکه سابقه تاریخی طولانی و درخشان داریم چنانکه باید به تاریخ وقع نمی‌نهیم چنانکه اکنون تاریخ‌مان بیشتر تاریخ مفاخر شده است. تاریخ مفاخر را هم نباید ناچیز انگاشت اما اگر تاریخ یکسره تاریخ مفاخر باشد از آن هیچ درسی نمی‌توان آموخت و شاید بر اثر غرور بیجایی که پدید می‌آورد، آینده را نیز بپوشاند. قیاس توافق وین با قرارداد ترکمانچای هیچ وجهی ندارد و نشانه بی‌توجهی به تاریخ و بی‌خبری از آن است. کاش مورخان ما قصور بزرگ‌شان را تدارک می‌کردند و تاریخ بزرگترین حادثه دوران اخیر کشور را می‌نوشتند تا به شرایط پذیرش قرارداد ترکمانچای و آثار و نتایج آن پی می‌بردیم و آن را با توافقی که جناح قدرتمند مخالف رئیس جمهوری امریکا آن را تسلیم کشورش در برابر ایران خوانده است اشتباه نمی‌کردیم. آیا ما می‌خواستیم به ژنو و وین برویم یا وزیران خارجه قدرت‌های قاهر جهان را به تهران فراخوانیم و به آنها ابلاغ کنیم که 1- به هیچ وجه حق دخالت در اجرای برنامه توسعه تکنولوژی هسته‌ای کشور ما ندارند و 2- بی‌درنگ باید به وظیفه خود که لغو همه تحریم‌هاست اقدام کنند؟ این تحکم در عالم انتزاع کاملاً موجه است اما چه کنیم که متأسفانه آنها به حرف حق ما گوش نمی‌کنند و ما هم نمی‌دانیم اگر تحریم‌ها ادامه یابد با پراکندگی‌ها و ناهماهنگی‌ها و مشکلات اقتصادی و مالی و ناکارآمدی اداری و فساد سازمانی که داریم چگونه برنامه هایی را که دوست می‌داریم اجرا می‌کنیم. این دیگر باید برای همه مسلم شده باشد که قدرت به وعظ و موعظه گوش نمی‌دهد و از حقیقت و اخلاق پیروی نمی‌کند زیرا حقیقت و اخلاق خاص خود دارد. پس بکوشیم قدری از توهم آزاد شویم و اگر می‌توانیم با طرح نامعادله قدرت‌ها دریابیم که این توافق نه چیزی مثل قرارداد ترکمانچای بلکه از آثار و نشانه‌های قدرت و اعتبار کشور ماست. به این قدرت و اعتبار و عزت پشت پا نزنیم و از آن در راه وحدت ملی و اصلاح امور و برای پیشرفت کشور استفاده کنیم. پی نوشت ها: 1. در خاطرات مولوتف می‌خواندم که: به من می‌گویند کمتر سفر می‌کنی و با دیپلمات‌ها نشست و برخاست نداری. من مثلاً به کشور عراق یا... بروم که از وزیر خارجه آنجا چه بشنوم و به او چه بگویم. یکی از مقام‌های لایق و مطلع جمهوری اسلامی که با سابقه وزارت به عنوان معاون وزیر به اتحاد جماهیر شوروی رفته بود حکایت می‌کرد که در ملاقاتش با وزیر امور خارجه هیچ مسأله‌ای مورد بحث قرار نگرفت و در پایان آن ملاقات کوتاه وزیر به او گفته بود یک آلبوم تمبر برایش بفرستد و توضیح داده بود که نوه ام تقریباً همسن و سال شماست و کلکسیون تمبر دارد. وقتی سران کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم به تهران آمدند از دولت ایران اجازه نگرفتند و شاه را که می‌خواست با آنها ملاقات کند به حضور  نپذیرفتند. فاعتبروا 2. اگر توافق حاصل نمی‌شد یا اکنون که حاصل شده است در کنگره امریکا با دوسوم آرا رد شود یا مراجع قانونی در ایران آن را تأیید نکنند می‌توان حدس زد که: اولاً: حیثیت امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و اقتصادی لطمه بزرگ ببیند و به اعتبار دیپلماسی به طور کلی خلل بزرگ وارد شود گرچه این وضع ممکن است دشمنان امریکا را شاد و خشنود سازد و مجال افراط و تفریط و خشونت طلبی را وسعت دهد اما معلوم نیست که سود این ضعف و بحران و سست‌تر شدن تعادل در وضع جهان نصیب چه کشور و کدام قدرت می‌شود. در جهانی که افقش بسته است و نور امیدی که ضامن همراهی و پیوند و همبستگی مردمان باشد وجود ندارد یا بسیار ضعیف است بر هم خوردن تعادل نسبی قدرت حتی اگر در ظاهر به زیان جانب قهر و ظلم باشد آثار خطرناک دارد و چه بسا که جهان را در آستانه ویرانی و نابودی قرار دهد. ثانیاً: با برهم خوردن توافق حتی اگر تهدید حمله نظامی لاف و گزاف محض باشد نمی‌توانیم راحت بنشینیم و دنباله کار خویش بگیریم زیرا بی‌توافق، ما می‌مانیم و نیروگاه‌ها و خزانه خالی و اقتصاد بی‌سرو سامان و سازمان اداری ناکارآمد که برای فروش نفت‌مان باید به سراغ امثال و اشباه واسطه‌های نفتی امین سال‌های اخیر که به زمره معاریف و مشاهیر کشور پیوسته‌اند برویم و از آنها خواهش کنیم که کار فروش نفت را به عهده گیرند و در ازای خدمت بزرگی که می‌کنند با پولش هرچه می‌خواهند بکنند. ثالثاً: با اینکه تحمل ادامه تحریم‌های ظالمانه دشوار شده است کسانی به قول اقتصاددان‌ها استناد می‌کنند که همه مشکلات اقتصادی ما ناشی از تحریم‌ها نیست و نتیجه می‌گیرند که تحریم‌ها چندان اهمیت ندارد و لطمه چندانی به ما نزده است. اینان صرفاً از یک سخن درست نتیجه ناروا گرفته‌اند به آنها می‌توان گفت که مراد اقتصاددان‌ها این نیست که تحریم‌ها اثر نداشته است بلکه تأکید آنها بر ضعف بنیاد اقتصاد ماست. یعنی اگر تحریم‌ها هم نبود ما مشکلات اقتصادی داشتیم اما اکنون تحریم‌ها اگر بیش از این ادامه یابد اقتصاد شرایط سخت تری خواهد داشت.  پس دیگر بحث در این نیست که تحریم‌ها چند درصد (مثلاً 30 درصد) اثر داشته است. این قبیل محاسبات اگر در امور جزئی وجهی داشته باشد در مسائل اصلی و اساسی به کار نمی‌آید. یعنی اگر تحریم‌ها برداشته نشود آن 70 درصد فرضی هم از آنچه هست بدتر می‌شود ولی خدا را شکر که دیگر قدرت‌های جهانی هم نمی‌توانند تحریم‌ها را چنانکه بوده است ادامه دهند.   رضا داوری اردکانی/استاد دانشگاه / 
کد خبر: ۷۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۵

نویسنده و روزنامه نگار مشهور جهان عرب گفت که همه کشورهای جنوب خلیج فارس در ترسیدن از ایران اتفاق نظر دارند و ضعیف تر از آن هستند که برای توافق هسته ای مانع تراشی کنند. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com به نقل از  پایگاه خبری شبکه العالم، "محمد حسنین هیکل" در مصاحبه با روزنامه "السفیر" لبنان در باره موضع کشورهای عضو شورای همکاری درقبال توافق ایران و 5+1 تاکید کرد:عربستان و کشورهای خلیج فارس ضعیت تر از آن هستند که برای توافق هسته ای مانع تراشی کنند؛ اما ممکن است به آمریکایی ها شکایت کنند و توافق را خیانت به خود بدانند. وی بیان کرد: اماراتی ها تاکنون موضع مثبتی اتخاذ کرده اند؛ اما باید به رفتار این کشورها دقت کنیم نه به مواضع آنها. همه آنها در ترسیدن از ایران توافق نظر دارند و در برهه اخیر علیه نیت ایران تشکیک کرده اند. هیکل یادآور شد: هر کشوری که چرخه غنی سازی را تکمیل کند بعد از 6 ماه قادر به ساخت بمب هسته ای خواهد بود، اما ایران متعهد شده که علی رغم داشتن دانش هسته ای سلاح هسته ای تولید نکند. وی افزود: کشورهای امارات و قطر نیز برای ورود به این عرصه ابراز تمایل کرده اند اما فرق است میان کسی که یک فناوری را صرفا خریداری کند با کسی که به آن علم و اشراف دارد. وی در بخش دیگری از گفت و گو درباره اوضاع کشورهای عربی ، خاطرنشان کرد:کشورها ذهنیت حاکمان را می سازند و نه برعکس زیرا عنصر تاثیرگذار جامعه است. کشورهایی مانند آلمان وضعشان از ما هم بدتر بود. تجزیه شد و بعد از جنگ جهانی دوم ویران گردید اما ملت آن تفکر اراده مستقل را داشت. روزنامه نگار و پژوهشگرمصری افزود: مشکل ما در جهان عرب این است که میان مسوولان کسی را پیدا نمی کنی که اراده ای برای ساخت تاریخ داشته باشد. خلیج فارس مهمترین و ثروتمندترین منطقه است اما مصر و شام مشکلات زیادی دارند. مغرب عربی هم در مشکلات خود غوطه ور شده پس به کجا می توان امیدوار بود... به سودان؟ هیکل با بیان اینکه جهان عرب به کلی دچار خلا شده است، خاطرنشان کرد: یک طرز تفکر فروپاشیده وجود دارد و نیروهای منطقه ای ظهور یافته اند. قدرت جانشین یا طرز تفکر جانشین هم نیامده است. وی افزود : هیچ کس صداقت و منطق کافی در جهان عرب ندارد و این منطق جایی در خارج از جهان عرب گم شده است. همه سخن های زیبا به زبان می آورند، اما هیچیک معنی حرف خود را هم نمیدانند و ارزیابی واقعی نسبت به منطقه و اوضاع جهان ندارند. وی تاکید کرد : در ایران می دانند در جهان و در اطرافشان چه می گذرد. انقلاب ایران توانست اصول فرهنگ و تمدن ایرانی و فارسی را حفظ کند. آنها در حال پیشرفت بودند و انتقال در میانشان به راحتی صورت می گرفت. این اتفاق در دو کشور می توانست رخ دهد که یکی ایران است و دیگری مصر و تا حدودی هم ترکیه... وطن های واقعی این سه کشور هستند و باقی مانند نقش و نگارهای میان این طرح های اصلی هستند. وی افزود: نه آمریکا می تواند ایران را نادیده بگیرد و نه ایران امریکا را. کمی عادی سازی بین آنها خوب است اما حجم زیادی تناقضات میان آن دو وجود دارد. من معتقدم کوبایی ها رفتار خوبی با آمریکا داشتند و به هیچ عنوان تابع آن نشدند. این پژوهشگر جهان عرب درباره تجاوز عربستان به یمن یادآور شد : که عربستان سعودی نمی تواند وارد خاک یمن شود و در مرداب آن کشور غرق خواهد شد. وی با بیان اینکه نمی دانم چطور و چه وقت مصائبی که جهان عرب گرفتار آن شده پایان می یابد، خاطرنشان کرد : سعودی ها در مرداب یمن غرق خواهند شد. اگرچه دو استان یمن را تحت کنترل گرفته اند اما نمی توانند وارد خاک آن شوند زیرا قبایل یمنی به خوبی همدیگر را می شناسند و سعودی ها به ناچار حمله را از خارج ادامه خواهند داد. وی همچنین با انتقاد از نبود تفکر درست در میان کشورهای عربی، پایان بحران در این کشورها را مستلزم گذشت زمانی بین 12 تا 15 سال ذکر کرد.
کد خبر: ۶۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۳۱

متن زیر، گزارش تکان‌دهنده «فایننشال تایمز» درباره رنج‌های آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است.خبرگزاری ایسنا: متن زیر، گزارش تکان‌دهنده «فایننشال تایمز» درباره رنج‌های آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است. از حمله نظامی جان سالم به‌در برد و از کشتار جمعی و تجاوز گروه‌های مختلف در سوریه فرار کرد اما درست پس از رسیدن به بهشتی امن در کشور همسایه «لبنان» بود که فاطمه 13 ساله رگ دست خود را زد. این تنها مورد خودکشی در میان آوارگان سوری نیست. پس از سه‌سال زندگی در چادر، افسردگی، خود آسیب‌رسانی، تلاش برای خودکشی و دیگر مشکلات روحی در بین دختران سوری افزایش داشته است. نام فاطمه به‌خاطر امنیت او تغییر کرده و تیم فایننشال‌تایمز نمی‌تواند خود او را مستقیما ملاقات کند. اما مادرش داستان او را با ما در میان می‌گذارد تا نشان دهد که چگونه پس از فرار از جنگ سوریه، دختران بیشماری هنوز با خطر تجاوز، سوءاستفاده خانگی و ازدواج اجباری روبه‌رو هستند. یازده‌هزار سوری مجبور شدند از خانه خود فرار کنند و هیچ نشانه‌ای از پایان جنگی که چهار‌سال از شروع آن می‌گذرد و به جنگ داخلی تبدیل شده، وجود ندارد. اولویت‌های فوری در بحران آوارگی نسبتاً مشخص هستند: مردم به سرپناه و غذا نیاز دارند. اما وقتی بحرانی طولانی می‌شود - روزی پنج هزار نفر - تلاش برای کنترل آن طاقت‌فرسا می‌شود. فاطمه و مادرش به مرکز زنان که توسط کمیته نجات بین‌المللی راه‌اندازی شده، امید زیادی بسته‌اند. کمیته نجات در‌ سال 1933 توسط آلبرت اینشتین برای نجات خانواده‌های آلمانی که با خطر نازی‌ها روبه‌رو بودند، ایجاد شد. این خیریه در حال‌ حاضر در بیش از 30 کشور جهان از میانمار تا زیمباوه کار می‌کند و پس از طوفان‌ها و سونامی‌ها به مردم کمک‌رسانی می‌کند یا درمانگاه‌های بهداشت و سلامت دائمی می‌سازد. در‌ سال 2014 کمیته نجات در سطح جهانی به 14.8 میلیون نفر از جمله چهار میلیون آواره سوری کمک‌رسانی کرد. با وجودی که در بین جمعیت آواره سوری، زنان بیش از سایرین در معرض خطر قرار دارند اما به دلیل تلاش گروه‌های امداد برای تهیه غذا، دارو و آموزش، زنان جوان غالبا فراموش می‌شوند. مادر فاطمه با سیاهی زیر چشم که از دوران سخت حکایت دارد می‌گوید: دختران مهاجر در زندان هستند... شب‌ها در اردوگاه‌ها صدای گریه زنان را می‌شنوید و مردانی که زنان خود را کتک می‌زنند. نیمی از آن زنان زیر 14 ‌سال سن دارند. با دسترسی محدود به آموزش، دختران آینده را از دست می‌دهند. والدینی که زمانی از دختران خود حمایت می‌کردند، اکنون خود زخم خورده‌اند و غالبا دخترانشان را مورد آزار قرار می‌دهند و این‌قدر فقیرند که با ازدواج زودهنگام آنان موافقت می‌کنند، یکی از امدادگران می‌گوید که در این شرایط امکان این‌که دختری به خودفروشی وادار شود نیز وجود دارد. در شرایط پیچیده‌ای که هزاران مهاجر در آن قرار دارند، ترس از تعرض یعنی این‌که بسیاری از دختران به ندرت چادرهای برزنتی را که زمستان‌ها دچار سیل می‌شوند و تابستان‌ها از گرمای هوا مانند کوره سوزانند، ترک می‌کنند، وجود دارد. مادر فاطمه که با وجود درگیری با سوءرفتار خانوادگی، هنوز امیدوار است، می‌گوید: مرکز زنان ما را تشویق به ادامه زندگی و بازسازی توانایی‌مان می‌کند. اگر آنها نبودند، دخترم جان خود را از دست می‌داد و ممکن بود، خود من هم دست به خودکشی بزنم. تلاش‌های کمیته نجات کمیته نجات بیش از 30 مرکز در اردوگاه‌های پناهندگان در شمال سوریه و کشورهای همسایه دارد. حمایت از زنان و توانمندسازی آنان یکی از هزاران برنامه‌ای است که این خیریه به‌عنوان بخشی از واکنش به مصائب سوریه اجرا می‌کند و نیازهای بهداشتی و سلامتی تا آموزش شغلی را در بر دارد. این کمیته که ‌سال گذشته 456 میلیون دلار درآمد داشت، بر فوریت و گسترش کار خود در سراسر جهان تأکید دارد و علاوه‌بر بحران سوریه که در فراخنای پنج کشور گسترده است، درمانگاه‌هایی را برای معالجه بیماران ابولا در غرب آفریقا ایجاد کرد و در مناطقی که عراقی‌ها از دست نیروهای داعش می‌گریزند، کمک‌های انسانی توزیع کرد. کمیته همچنین در آمریکا به مهاجرانی که شانس شروع زندگی جدیدی را به دست آورده‌اند، کمک می‌کند. یافتن راه‌حل‌های درازمدت برای مهاجران، جهت ثبات منطقه بسیار حیاتی است زیرا اردوگاه‌ها، زمینی حاصلخیز برای رشد گروه‌های رادیکال افراطی هستند. جابه‌جایی عظیم مردم، موجب فشارهای اقتصادی می‌شود که می‌تواند در مناطق پذیرای آنان، ناامنی به‌وجود آورد اما همان‌گونه که بزرگترین بحران آوارگان جنگ جهانی عمیق‌تر می‌شود، بودجه خیریه‌ها کاهش می‌یابد. هفته گذشته سازمان ملل اعلام کرد که به علت کمبود بودجه، لیست غذای حیاتی خود را به 1.7 میلیون آواره سوری کاهش می‌دهد. دیوید میلبند، رئیس و مدیر اجرایی کمیته نجات می‌گوید: بحران سوریه بزرگترین فاجعه بشری قرن حاضر تاکنون است. حدود نیمی از 22 میلیون جمعیت کشور مجبور به ترک خانه خود شدند و این میزان بسیار بزرگتر از آن است که داوطلبان کمک بتوانند آن را درک کنند. جنگ، بیماری و فجایع محیطی به چیزی که از زمان جنگ‌جهانی‌دوم عنوان بزرگترین بحران مهاجرت را به‌خود اختصاص داده، افزوده است. میلبند، از کمیته نجات خواسته است که به نیازهای زنان مهاجر توجه بیشتری نشان دهند. سارا ابواصالی، رئیس برنامه زنان کمیته نجات در ترکیه می‌گوید: بازپروری حیاتی و لازم است، به این موضوع از منظر دیگری نگاه کنید؛ چه کسانی سوریه را دوباره خواهند ساخت؟ فقط رسیدن به اردوگاه‌ها در سوریه بسیار چالش‌برانگیز است زیرا جاده‌ها، نقطه‌های ایست و بازرسی و شهرها مرتباً بین گروه‌های مسلح مختلف دست‌به‌دست می‌شوند. قانع‌کردن خانواده‌های محافظه‌کار که غالباً خروج زنان از خانه را ممنوع کرده‌اند، خودش مانع جدی دیگری است. با وجود این مساله، حدود دو هزار زن روزانه از هشت مرکز زنان کمیته نجات در شمال سوریه دیدن می‌کنند و از کمک و مشاوره بهره می‌گیرند. کمیته «گروه‌های سیار» را به اردوگاه‌های بیشتری می‌فرستد ولی این تلاش مانند قطره‌ای در دل اقیانوس است. سوری‌های مهاجر در طول مرز شمالی حدود 500 اردوگاه ساخته‌اند که برخی ده‌ها‌ هزار ساکن دارند. کمیته نجات می‌گوید، کارش بسیار حیاتی است زیرا بسیاری از برنامه‌های مربوط به جوانان در اردوگاه‌ها به‌طور ناخواسته دختران را از برنامه‌ها حذف کرده‌اند؛ زیرا از نظر آوارگان پس از سن بلوغ دختران و پسران نباید کنار هم باشند. آمار ناامیدکننده برنامه زنان کمیته نجات به‌طور مرتب با حداقل 32 هزار زن آواره در یک‌سال کار کرده است اما حتی داستان‌های موفق نیز به دلیل مسائل تازه‌ای که گزارش می‌شود، مایه خوشحالی نیست. فاطمه یکی از این موارد است. زخم‌های روی بازوها و همچنین افسردگی او به کمک مشاوران کمیته التیام یافت اما کمی بعد، پدرش او را مجبور به ازدواج با پسرعمویش که دوبرابر فاطمه سن دارد، کرد و به راه دوری فرستاد. در حالی که آمار قابل اعتمادی از تجاوز یا خود آسیب‌رسانی وجود ندارد، مادر فاطمه می‌گوید، بسیاری از دختران به بریدن رگ خود اقدام می‌کنند. زنان جوان دیگری از این هم فراتر رفته‌اند. یک نفر خودسوزی کرد، آنها او را بیرون اردوگاه به خاک سپردند. دیگری سعی کرد با خوردن کُلر خودکشی کند که او را به بیمارستان رسانده و معده‌اش را شست‌وشو دادند. دختر دیگری را می‌شناسم که فقط 15 سال داشت و قبل از آن خانواده‌اش سه‌بار او را شوهر داده‌اند. این دختر سعی کرد فرار کند. متوقف‌ کردن همه ازدواج‌های اجباری و زودهنگام امکان‌پذیر نیست. در برخی مناطق روستایی سوریه، این مسأله امری متداول و عادی است اما اغلب سوری‌ها تا پایان تحصیلات دانشگاهی دخترشان منتظر می‌ماندند. اکنون مدرسه‌ای نیست و درحالی‌که بحران طولانی‌تر می‌شود، خانواده‌ها توسط خواستگاران خارجی که شیربهای خوبی هم می‌پردازند، وسوسه می‌شوند. هبا، دختر 26 ساله شاد و شلوغ با کت چرمی و روسری سفید، امید خود را از دست نداده است. مناطقی در شمال سوریه جایی که او مراکز زنان کمیته نجات را اداره می‌کند، برای بازدید بسیار خطرناکند به همین دلیل او برای دیدن تیم روزنامه فایننشال‌تایمز در ترکیه از مرز عبور می‌کند. برای ایمنی وی، نامش را اعلام نمی‌کنیم. هبا بیش از هر چیز از سرنوشت دخترانی که او نمی‌تواند به آنها کمک کند، بیم دارد. «تشخیص واقعیت از شایعاتی که مرتباً دهان به دهان می‌چرخد، کار بسیار سختی است. ما به ندرت دوباره از زنانی که به آنها کمک می‌کنیم، خبری می‌شنویم. برخی زنان بدون این‌که آگاه باشند، با مردان در ترکیه یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ازدواج می‌کنند و نمی‌دانند که این شرایط رسمی و قانونی نیست. گفته می‌شود بسیاریف از این دختران به فاحشگی وادار می‌شوند.» هبا می‌گوید: «حتی چادر محل اقامت یک دختر، امن نیست. خشونت جنگ، رفتارها را به‌ویژه در میان پسرانی که طی درگیری‌ها به بلوغ می‌رسند، تحت‌تأثیر قرار می‌دهد تا حدی که موارد زیادی از آزار جنسی دختران گزارش می‌شود. رهیافتن به این محیط‌ها بسیار سخت و پیچیده است. بسیاری زنان خجالتی‌تر از آن هستند که حتی بپذیرند مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند.» در لبنان، آوارگان مونث ممکن است سرپناه‌های مخفی پیدا کنند اما در شمال سوریه که از قانون خبری نیست، خانه امن یا مراکز قانونی وجود ندارد. به‌جای این مراکز، هبا و دوستانش استراتژی‌های مبارزه و کنار آمدن با شرایط را آموزش می‌دهند. در مرکز جوانان آواره در ترکیه، مشاوری به‌نام منال با گروهی از دختران خندان و شلوغ احاطه شده که پیشنهادهای خود درمورد «راه‌های نه گفتن» را با صدای بلند می‌گویند تا منال روی بورد بنویسد. دختران جملات را با هم تمرین می‌کنند تا ببینند چه کاری نتیجه بهتری دارد. کمی بعد، منال پیشنهاد می‌کند که ایده برتر را به والدینشان که اجازه نمی‌دهند دختران خانه را ترک کرده یا به مدرسه بروند، بگویند. هبا می‌گوید: «ما با چیزهای کوچک شروع می‌کنیم. اگر دختران نتوانند آن را انجام دهند، چگونه می‌توانند درمورد مسائل بسیار بزرگتر و مهم‌تری چون ازدواج بحث کنند؟ زمانی که دختران و زنان شروع به صحبت می‌کنند، اعتماد به نفس‌شان سریعا افزایش می‌یابد. گاهی لازم نیست خودمان زیاد صحبت کنیم، ما فقط فرصت را برایشان فراهم می‌کنیم... آنها خودشان همدیگر را راهنمایی می‌کنند. به‌عنوان مثال، زنان بزرگتری که قبلا و در سن کم ازدواج کرده‌اند، به مادران جوان‌تر می‌گویند، من خیلی عذاب کشیدم، سعی کن برای دخترت مادر بهتری باشی.» کمیته نجات امیدوار است با بودجه بیشتر بتواند چادرهایی ویژه آماده کند تا در آن‌جا به زنان آموزش شغلی بدهند و آنها بتوانند کار خود را آغاز کنند و در هزینه خانواده کمک‌خرج باشند. مادر فاطمه یاد می‌گیرد که قبل از این‌که دختر جوان‌ترش با سرنوشت مشابه خواهرش مواجه شود، صحبت کند. او می‌گوید: «فکر می‌کردم هیچ دوستی ندارم، از دنیا می‌ترسیدم... حالا جواب شوهرم را می‌دهم، آخرین‌بار که می‌خواست دخترم را کتک بزند، جلویش ایستادم و حرف زدم.» او لبخند می‌زند و با ناباوری می‌گوید: «شوهرم واقعا گوش کرد، بالاخره نتیجه گرفتم.»
کد خبر: ۶۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۷