سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.
مجلس اول:
مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.
خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطرها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.
و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».
روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!
و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود...
مجلس دوم:
کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.
و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.
اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.
دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.
غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.
ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.
ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!
... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود.
مجلس سوم:
... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.
ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!
قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:
ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....
سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!
ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.
رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:
ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.
حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است.
مجلس چهارم:
خورشید نهم محرم، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.
خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.
ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!
خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:
ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.
درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!
بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:
ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...
ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:
ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:
ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:
ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...
بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:
ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم...
مجلس پنجم:
... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.
مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:
ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.
سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:
ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم...
مجلس ششم:
... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.
بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!
به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.
حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.
زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.
بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:
ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!
امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:
ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:
ــ راست ی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:
ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی..
مجلس هفتم:
... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.
و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.
به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...
ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.
و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.
آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد.
مجلس هشتم:
سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.
ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند.
او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی:
یا ارهب الموت اذالموت رقا
حتی أواری هی المصالیت لقی
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا
انی أنا العباس أغروا بالسقا
ولا أخاف الشر یوم الملتقی
(نمی ترسم از مرگ چون رو کند دلم با دلیری مگر خو کند
بود جانم از بهر مولا سپر که عباسم و مشک دارم به بر
نمی ترسم از جنگ با کافران وگر باردم جمله تیغ و سنان)
کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راست ت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی:
والله ان قطعتموا یمینی انی أحامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الأمین
(قسم بر خدا کاو به حالم گواست جدا گر کنید از تنم دست راست
ز دین و امامم حمایت کنم که فرزند پاکیزه مصطفاست)
و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی:
یا نفس! لا تخشی من الکفار
و أبشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یا رب حر النار
(مترس ای نفس از کفار ملعون بشارت بر تو از حق باد اکنون
که گردی با رسول الله مختار غریق رحمت جبار بی چون
یسارم را جدا کردند دونان به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)
خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.
مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:
ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!
دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.
... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.
و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود.
منابع:
1) بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره)
2) الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید
3) اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره)
4) ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی
5) چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
نمایندگان مجلس شورای اسلامی به سومین وزیر پیشنهادی دولت یازدهم برای وزارت علوم تحقیقات و فناوری رای ندادند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش مهر ، محمود نیلی احمدآبادی امروز در صحن علنی مجلس گفت: از حسن نظر و اعتماد ریاست جمهور بابت معرفی خودم به مجلس شورای اسلامی به عنوان وزیر پیشنهادی تشکر می کنم، متاسفم که مدت محدودی در اختیار داشتم تا خدمت نمایندگان برسم ولی خوشحالم با روی گشاده و با دقت نظر نمایندگان روبرو شدم و توانستم برنامه های خود را به خدمت شان تقدیم کنم و نقطه نظرات را بشنوم.
وی افزود: همواره معتقد بوده ام که مجلس در راس امور است و در این یک هفته بیش از پیش به این موضوع واقف شدم.
نیلی گفت: من وزیر پیشنهادی وزارت خانه ای هستم که بیش از ۴ میلیون دانشجو دارد و جمع کثیری از استادان و متفکران و متخصصان این کشور تحت پوشش این وزارتخانه اند. یعنی یکی از بزرگترین سرمایه های کشور تحت پوشش این وزارتخانه است، وظیفه این وزارتخانه نقش اساسی و محوری در تداوم و رشد علمی هدفمند دارد. یکی از متولیان اصلی اجرای سیاستهای کلی علم و فناوری ابلاغی از سوی رهبری است.
وی افزود: نیروی کار سرمایه و منابع زیرزمینی امروز در درجه دوم اهمیت است، آنچه که خالق اصلی ثروت است و آنچه قدرت اصلی کشورها را می سازد دانش و علم است. یکی از متولیان اصلی اجرای سیاستهای کلی علم و فناوری، ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری وزارت علوم است. این گفتمان مقام معظم رهبری و دیدگاه ایشان به خوبی نشان میدهد که کشور باید در چه جهتی گام بردارد و این یکی از وظایف اصلی وزارت علوم است.
گزینه پیشنهادی وزارت علوم، اظهار داشت: تحقق نقشه جامع علمی کشور، سند اسلامی دانشگاه ها، ارتقای علوم انسانی و مشارکت در توسعه و پیشرفت و حل مسائل کشور آنگونه که نظر ریاست جمهور است از وظایف این وزارتخانه کلیدی است اما تحقق این وظایف منوط به اجرای شرایط زیر است.
نیلی ادامه داد: جلوگیری از غوغا سالاری و سیاست بازی در دانشگاهها، دانشگاه نباید باشگاه سیاسی جریانهای چپ و راست باشد، ایجاد فضای با نشاط علمی، شاداب و پرانگیزه در محیط دانشگاهی، اعتماد به فرهیختگان، نخبگان دانشگاهی و بهره گیری از توانمندی آنها و مشارکت آنها در تصمیم سازی و تصمیم گیری و توسعه کشور، تناسب و تعادل میان نیازهای جامعه و رشته های تحصیلی، ارتقای دانشگاهها از دانشگاههای نسل اول و دوم به دانشگاههای کارآفرین.
وزیر پیشنهادی علوم تاکید کرد: علیرغم نیروی بسیار ارزشمند دانشجویان و اساتید مبرز در دانشگاهها، تحول در سازوکار و اداره دانشگاهها ضروری است. جهتگیری دانشگاهها باید در جهت تربیت نیروهای کارآفرین و دانشگاه کارآفرین باشد لذا تحول اساسی در این بخش مورد نیاز است. در این جهت نگاه یکپارچه و هماهنگ در سیاستها و برنامهریزیهای آموزشی و پژوهشی و مالی و اداری و فرهنگی و فناوری از ضروریات است. توجه جدی به موضوع کیفیت در دانشگاهها و گذر از کمیت گرایی، توجه جدی به اقتصاد آموزش عالی و توجه به سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری در خصوص اقتصاد مقاومتی، ارتباط جدی و موثر بین دانشگاهها و دستگاهها اعم از دولتی و خصوصی همیشه مورد انتقاد بوده است. علیرغم ارتباط موثری که بین دانشگاهها و این دستگاه ها شکل گرفته، ولی هنوز فاصله زیادی تا ایجاد یک رابطه موثر و منطقی وجود دارد.
نیلی احمدآبادی افزود: من شخصاً سالها در این موضوع بررسی و کار انجام دادم و تجربه نسبتا مفیدی در این زمینه دارم، افزود: شاید دانشکده فنی دانشگاه تهران که دو دوره مسئولیت آن را داشتم را بتوانیم به عنوان الگویی در این زمینه بررسی و پیشنهاد کنم. به گمان من، توجه به سازمانها و دستگاههایی که بتواند نیاز مشترک دستگاههای اجرایی و دانشگاهها را محقق سازد از جمله اولویتهایی است که باید در دستور کار وزیر علوم قرار گیرد.
وزیر پیشنهادی علوم و سرپرست فعلی دانشگاه تهران گفت: نکته دیگری که بسیار مورد توجه است، توسعه متوازن آموزش عالی یا عدالت در توسعه آموزش عالی توجه به مناطق محروم در آموزش عالی به عنوان زیرساخت اصلی توسعه از موضوعات مورد نظر و مورد توجه است که در صورت توفیق کسب رای نمایندگان انجام می دهم. اما نمایندگان محترم یک شرط دیگر برای تحقق این برنامه های وزارت علوم لازم است و اینکه این وزارتخانه صاحب وزیر بشود و امیدوارم با نظر مساعد نمایندگان این نقص هم به هر روشی که صلاح می دانند برطرف شود.
وی ادامه داد: اجازه دهید به نکاتی که درباره برنامه ها، مدیریت و شخص من ذکر شد پاسخهایی را در حد وقتی که برای من در نظر گرفته شده، عرض کنم. اولین نکته درباره توان مدیریتی من است، جناب آقای دکتر نادران از همکاران ما در دانشگاه تهران است و در این چهار ماه مدیریت من را تحت نظر داشته است، اداره دانشگاه تهران با آن وسعت و حساسیت ها بدون سابقه مدیریتی لازم امکانپذیر نیست و بیشترین مشکل در مدیریت در همان شروع کار است. دانشکده فنی دانشگاه تهران به لحاظ وسعت و عده و عده از بسیاری از دانشگاههای کشور بزرگتر است دارای شعب مختلف در حتی شمال کشور است.
وزیر پیشنهادی علوم گفت: بیش از ۸ هزار دانشجو و ۳۰۰ استاد در این دانشکده مشغول به کار و تحصیل هستند، مدیری که برای دو دوره و بر اساس نظر استادان انتخاب می شود نمی تواند دارای ضعف مدیریتی خاصی باشد، رئیس دانشگاه تهران که با نظر بیش از ۲۱۰۰ استاد به این سمت به وزیر علوم پیشنهاد می شود، نمی تواند سابقه مدریتی ضعیفی داشته باشد.
نیلی ادامه داد: نکته دیگری که فرمودند درباره اردوی آشنایی دانشجویان در پردیس کرج بود. من خدمت آقای اکبریان هم عرض کردم اگر خلافی بر خلاف آنچه که مجوز داده شده باشد صورت گرفته باشد حتما دانشگاه برخورد می کرد و خواهد کرد. جناب آقای اکبریان هیچ سندی را من ندیدم درباره مواردی که ذکر کردند به جلسه ارائه کنند، من از وی خواهش کردم هر سندی دارند در اختیار من قرار دهند و تا به امروز هیچ سندی ندیدم و تنها چیزی که به عنوان سند ارائه شد، گزارش مکتوب معاون فرهنگی دانشگاه تهران که بسیاری از این عزیزان وی را می شناسند و رئیس پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران است، گزارش مکتوب آنان است که در سایت دانشگاه تهران هم وجود دارد.
تخطی از مجوزها صورت نگرفته است
وی گفت: هیچگونه تخطی از مجوز داده شده صورت نگرفته و مراسم در کمال آرامش، برابر مقررات برگزار شده است، بله آن روز عزای عمومی بوده به همین دلیل مراسم در شروع با ادای احترام به حضرت مهدوی کنی شروع شد. با قرائت فاتحه برای وی و هیچ گونه موضوعی که خلاف شرع مقدس و قوانین دانشگاه شاد صورت نگرفته است، این مسائل مستند است و اگر چیزی خلاف آن است به من ارائه دهید. من وظیفه دارم برابر مقررات برخورد کنم، من به دانشجویان و استادان و مدیران دانشگاه اعتماد دارم که هرگز برخلاف مصالح کشور و انقلاب و خطوط قرمر ترسیم شده از طرف رهبر انقلاب عمل نمی کنند.
وزیر پیشنهادی علوم گفت: اصلا وظیفه آنان حفظ شان و خدمت در دانشگاه است.
وی با اشاره به نامه ۸۸ گفت: درباره نامه ۸۸، استادان دانشکده فنی دانشگاه تهران صحبت کردند، اولا شما عزیزان زمان و مکان را در نظر بگیرید، در سال ۸۸ دو بار به دانشگاه تهاجم شد که مورد تقبیح رهبری هم قرار گرفت. در ۱۶ آذر به دانشکده فنی دانشگاه تهران تهاجم شد به شکل بسیار بدی، تاثیر بسیار منفی در روحیه جوانان و دانشجویان داشت. متاسفانه کسانی که پیشرفت مملکت را نمی خواهند و بر خلاف مصالح قدم بر می دارند همواره می خواهند به جوانان القا کنند که ملجاء شما در خارج مرزهای کشور است، این نامه به جوانان نشان داد که آنکه را باید بهش پناه ببرند و شکایت خود را ببرند و آنکه نقش پدرانه برای آنان دارد، رهبر انقلاب است. در این نامه به کسی تعدی نشده و فقط بیان آنچه که بر دانشگاه رفته، ذکر شده است.
نامه ۸۸ مانع خروج از کشور جوانان شد
نیلی گفت: اگر دوستان به دانشگاه مراجعه کنند، ملاحظه می کنند که این نامه تاثیر جدی در روحیه جوانان داشت و مانع خروج آنان از کشور شد و یک فضای آرام در دانشگاه به دنبال داشت. نکته دیگر به امضا کنندگان این ۸۸ نفر نگاه کنید که وابسته به هیچ جریان سیاسی نیستند و همه از استادان برجسته هستد. هیچگونه شائبه سیاسی در بیان آنان نیست، گفته شده من از جمع کنندگان این امضا بوده ام. نه، من یکی از امضاکنندگان بودم و نه تهیه کننده و نه جمع کننده، ولی همانطور که عرض کردم به نظر من این یک اقدام بسیار موثر و مفید در جهت مصالح انقلاب بود.
نیلی اضافه کرد: درباره مجوز اردوی مختلط باید گفت که دانشکده فنی چنین مجوزی را صادره نکرده است.
وی گفت: موضوع خاصی را ندیدم برعکس تحولات زیادی در زمان من شکل گرفت.
گزینه وزارت علوم درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: در مورد شورای عالی انقلاب فرهنگی نمایندگان موافق توضیح فرمودند. ترتیب معرفی سرپرست دانشگاه ها معمولا یک دوره چند ماهه لازم است. این کار شورای عالی انقلاب فرهنگی برای این است که به مدیر و سرپرست فرصتی داده شود که عملکرد سرپرستان بررسی شود. اگر این زمان نیاز نبود که از همان ابتدا حکم ریاست داده می شد.
وی افزود: بدیهی است که دانشگاه تهران با حساسیت و اهمیتی که دارد، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نیاز می دانند که این کار انجام شود. برای من هم همین طور بود. طبق قانون سرپرستان اجازه دارند که ۶ ماه کار کنند. اگرچه قانون بعد از آن خاموش است. لذا از زمانی که حکم ماموریت را گرفتم ۴ ماه نمی گذرد و مسیر منطقی و متداول طی شده است.
از بورسیه تحصیلی صرف نظر کردم
نیلی خاطرنشان کرد: اما یکی از نمایندگان محترم فرموده است عملکرد برای ما مهم است نه بیان. می خواهم بر همین نکته توجه دهم. از ۸ سال که در خدمت جبهه و دفاع مقدس بودم در همان زمان از بورسیه تحصیلی که به من پیشنهاد شد صرف نظر کردم و خوشحالم که این کار را کردم و به آن افتخار می کنم. عملکرد ۸ ساله من به خوبی نشان می دهد دیدگاهم را.
وی یادآور شد: ۷ سال پردیس دانشگاه های فنی را داشته ام و دانشکده فنی، دانشجویان، اساتید و گزارش های آن هست می توان رفت و از آن سراغ گرفت.
گزینه وزارت علوم تاکید کرد: من یک مدیر اجرایی صرف نیستم و اگر تحولی صورت ندهم کاری را قبول نمی کنم. آموزش عالی نیازمند تحول است . روال موجود انتظارات را برآورده نمی کند.
هیچ یک از خطوط قرمز را زیر پا نگذاشته ایم
وی درباره همکاران خود در دانشگاه تهران گفت: همکاران من و من تا به امروز هیچ یک از خطوط قرمز ترسیم شده توسط مقام معظم رهبری را زیر پا نگذاشته ایم و نه تا به امروز اتفاق افتاده است. یک مورد را پیدا نمی کنید . نه من و نه همکاران من این اتفاق در دوران مسئولیت آنها رخ داده باشد و و بعد از آن هم واقع نشده است.
نیلی افزود: همکارانی که در انتخاب کرده ام بیشتر کسانی بودند که حکم مسئولیت آنها پایان یافته بود و تغییرات حداقل بوده است. در یکی دو مورد احساس کردم افراد قوی تری را به کار بگمارم. درباره مدیران فعلی هم مطمئن هستم که از معتقدان نظام و در چارچوب خط رهبری و نظام عمل کرده اند.
وی افزود: نمایندگان محترم، اگر افتخار خدمت در سمت وزارت نصیبم شد، که خدا را شاکرم و اگر مصلحت دیگری شما اندیشیدید باز خدا را شاکرم که همه امور در دستان با اراده اوست و تنها او می داند خیر و صلاح ما در چیست. خدایا همانا پادشاهی تو راست / زمان خدمت آید خدایی تو راست / تویی برترین دانش آموز پاک/ زدانش قلم رانده بر لوح پاک.
بر اساس این گزارش، وزیر پیشنهادی علوم از مجموع ۲۴۶ رای مأخوذه با کسب فقط ۷۹ رای موافق، ۱۶۰ رای مخالف و ۷ رای ممتنع، نتوانست بر کرسی وزارت علوم تکیه بزند.
کد خبر: ۴۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
تصاویر زیر مربوط به سال ۱۳۵۹ و بازدید مرحوم آیت الله مهدوی کنی (وزیر وقت کشور) از استان کهگیلویه و بویر احمد و شهر دهدشت است
کد خبر: ۴۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
مهم نیست که غربیها چه میگویند، مهم نیست که فلان تشکل کرد در کوبانی میجنگد، مهم خونهایی است که نباید به زمین ریخته شود. مهم مردم کوبانی هستند و شمایی که میتوانید جلوی خونریزی تروریستها را بگیرید. جلوی داعش را هر کجا بگیرید، منفعت است.آقای سلیمانی؛ سلام علیکم. ببخشید که جسارت کرده و در ملاء عام این نامه را برای شما نوشتم. حقیقتا راه دیگری سراغ نداشتم.
به گزارش ایسنا، صادق روحانی در خبرآنلاین با این مقدمه خطاب به سردار قاسم سلیمانی نوشت: آقای سلیمانی؛ غربیها هر روز در رسانههایشان میگویند که شما مرد شماره یک تغییرات و تحولات در خاورمیانهاید. اینکه آنها چقدر راست میگویند و چقدر دروغ میگویند مربوط به خودشان است اما ما ایرانیها به وجود شما افتخار میکنیم. هر بار که مطلبی از شما منتشر میشود از اقصینقاط دنیا نظراتی برایمان میآید مبنی بر اینکه وجود شما مایه افتخار ما در منطقه است.
همه میدانیم که حمایت از محور مقاومت در منطقه در برابر بیگانگان هدف اول و بلکه بزرگترین هدف شماست و به حمدالله تا کنون موفقیتهای بزرگی هم حاصل شده است. اینکه سیاست ایران حمایت از مردم سوریه و عراق است بر کسی پوشیده نیست. اگرچه غربیها میخواهند اوضاع را جور دیگری نشان دهند.
در قضیه محاصره آمرلی توسط گروهک تروریستی داعش، ایران نهایت تلاش خود را کرد که این حصر شکسته شود و به خواست خدا شکسته شد. این را که سهم ایران از این شکسته شدن محاصره چقدر است، هیچکس نمیداند اما اگر بخواهیم به آنچه که غربیها ادعا میکنند نگاه کنیم باید قبول کنیم که سهم بهسزایی در پیروزی داشتهایم.
خبرگزاری رویترز در آن روزها در گزارشی درباره آزادسازی آمرلی نوشت که یکی از نیروهای پیشمرگه در سلیمانبیک که خواست نامش فاش نشود، گفته «بخشی از این عملیات از سوی ایرانیان انجام شد. آنها تسلیحات ما را تامین کرده و برای انجام عملیات برنامهریزی کرده و نیروهای امنیتی و ارتش عراق را تعلیم دادند.» طبیعی است که با توجه به مسئولیت شما در فرماندهی نیروی قدس سپاه میتوان حدس زد که بار اصلی مقاومت در منطقه بر دوش شماست.
همه اینها را گفتم که اولا بگویم از شما بابت افتخاراتی که آفریدهاید متشکرم اما یک تقاضا دارم که خیلی فوری و عاجل است. این روزها اخبار بدی از شهر کوبانی به گوش میرسد. همه میدانند که اگر حصر آمرلی شکسته نمیشد چه بلایی بر سر مردمان این شهر میآمد. الان نیز همه همان حدس و گمانها را درباره کوبانی میزنند. اگرچه میدانیم که برخی کشورهای منطقه و آمریکا و همپیمانانش ادعا میکنند که دارند مواضع داعش نزدیک کوبانی را میزنند اما بعید میدانم که آنها جدیت کافی در مبارزه با تروریستها را داشته باشند. من کاری به اقدامات آنها ندارم. همچنین کاری به جبههگیری کسانی که در کوبانی با داعش میجنگند ندارم. تقاضای من این است که جلوی قتل عام مردم آن شهر را بگیرید. به هر دلیل کوبانی شده است محور تبلیغات رسانههای غربی و اینکه چقدر نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا دارند کمک میکنند که محاصره شکسته شود. اما من میدانم که اگر شما بخواهید میتوانید کوبانی را همانند آمرلی آزاد کنید.
مهم نیست که غربیها چه میگویند، مهم نیست که فلان تشکل کرد در کوبانی میجنگد، مهم خونهایی است که نباید به زمین ریخته شود. مهم مردم کوبانی هستند و شمایی که میتوانید جلوی خونریزی تروریستها را بگیرید. جلوی داعش را هر کجا بگیرید، منفعت است.
کد خبر: ۴۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۷
دقت کنیم که از ثبات عقیده و باور دینی برخوردار شویم تا در دست اندازها و گرد و غبارها ره گم نکنیم و با اشاره ای و پستی و پولی و عنوانی و تعریفی از جاده حق و حقیقت خارج نشویم...
کد خبر: ۴۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۲
روز حادثه با خودم قرآن به همراه برده بودم و برایش قرآن خواندم. به همان قرآن هم قسم خوردم که رابطه و احساسی نسبت به همسرش ندارم و دارد اشتباه میکند...
کد خبر: ۴۵۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
رئیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه از زنده بودن قربانی اسیدپاشی در شهرستان دهدشت خبر داد و گفت: تشخیص میزان سوختگی بستگی به عفونتهای پس از اسیدپاشی، نوع و درصد خلوص اسید دارد
کد خبر: ۴۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۱
بر این اساس به محض اینکه این آرم با دست لمس شده و حرارتی نزدیک به دمای بدن انسان را دریافت کند محو میشود و بعد از اینکه اثر گرما از بین میرود و سرد میشود مجددا طرح بانکمرکزی بازمیگردد.رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک:وقتی که ایران چک مقابل نور قرار گیرد از هر دو طرف باید تصویر شفافی از فردوسی دیده شده همچنین عدد یک میلیون نیز به وضوح قابلرویت باشد.
با گذشت حدود 2 ماه از بازگشت ایرانچکهای 100 هزار تومانی به چرخه پولی کشور اسکناسهای تقلبی و شبیهسازی شده آن نیز به بازار آمد.
بر اساس این گزارش، کم اطلاعی یا بیاطلاعی مردم از نحوه تشخیص اسکناس واقعی ایران چک 100 هزار تومانی از تقلبی بودن آن موجب ایجاد ضررهایی برای آنها شده است. بر همین اساس، مجید صنیعی، رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک، در گفتوگویی به ارائه توضیحاتی در این مورد پرداخت و از راههای در دسترس عامه مردم برای شناسایی این ایرانچکها سخن گفت. صنیعی درمورد زمان تولید ایرانچکهای 100 هزار تومانی با توجه به این که عموما این ایرانچکها به امضای محمود بهمنی، رئیس کل سابق بانکمرکزی رسیدهاند، توضیح داد: چاپ و تولید ایرانچکهای 100 هزار تومانی در سالهای 1387 و 1388 و در زمان آقای بهمنی انجام شده که به امضای وی نیز رسیده است.
وی با تاکید بر امنیت بسیاربالای ایرانچکهای 100 هزار تومانی گفت: تاکنون نهتنها هیچگاه موردی از نمونه جعلی این ایرانچکها نداشتهایم، بلکه در طول چند سال اخیر چک پولهای 50 هزار تومانی که بسیار در دست مردم میچرخد هم جعل نشدهاند. صنیعی با بیان اینکه نمیتوان نام هر سندی را که کپی گرفته میشود جعلی گذاشت؛ چراکه دو پارامتر مهم امنیتی یعنی «اصالت کاغذ» و «مرکب» را به همراه ندارد، توضیح داد: بنابراین سند بهدست آمده جعلی نیست، بلکه شبیهسازی شده است. درعینحال که زمانی جعلی خواهد بود که دقیقا عین اصل بوده، اما توسط بانکمرکزی تولید، توزیع و منتشر نشده و ازسوی دستگاههای زیرزمینی یا فرامرزی تولید شده باشد که تاکنون چنین گزارشی نداشتیم. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک گفت: ابعاد ایران چک 100 هزار تومانی همانند ایران چک 50 هزار تومانی 160 در 75 میلیمتر است که رنگ قالب آن را آبی تشکیل میدهد. وی در ادامه با اشاره به سه دسته خصیصه امنیتی رایج در دنیا برای چک پولها، شناسایی مردمی را مورد تاکید قرار داد و گفت: درصورت توجه به این المانها مردم میتوانند به محض دریافت یک ایران چک، اصل یا فرع آن را تشخیص دهند.
این در حالی است که بانکمرکزی به جز موارد خاص حدود 13 تا 14 مورد، فیشر امنیتی داخل ایران چک 100 هزار تومانی به کار برده که تقریبا حدود 50 درصد آنها فقط مختص به مردم است که تنها تبحر در یکی دو مورد برای شناسایی سند جعلی از غیرجعلی کافی است. روشهای شناسایی ایرانچکهای تقلبی صنیعی به تشریح هفت مورد برای کشف تقلب در ایرانچکهای 100 هزار تومانی ازسوی مردم پرداخت و با اشاره به «واتر مارک» کار شده داخل در قسمت سفیدی سمت چپ ایران چک توضیح داد: نقش فردوسی در خمیره کاغذ بوده و عدد یک میلیون بهصورت روشن زیر تصویر فردوسی قابلمشاهده است. وی افزود: وقتی که ایران چک مقابل نور قرار گیرد از هر دو طرف باید تصویر شفافی از فردوسی دیده شده همچنین عدد یک میلیون نیز به وضوح قابلرویت باشد. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک با اشاره به دومین راه شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی غیرجعلی بیان کرد: نخ امنیتی بهصورت پنهان تقریبا در وسط ایران چک کار شده است که در وهله اول بدون نور قابلدیدن نیست اما اگر مقابل نور قرار گیرد متوجه خواهیم شد که چیزی بهطور خط وار و با عرض حدود یک میلیمتر حرکت کرده است. روی این نخ نیز نوشته «بانکمرکزی جمهوری اسلامی ایران» تعبیه شده است. وی اضافه کرد: اگر ایران چک در مقابل نور ماورا بنفش قرار گیرد نخ میانی آن به رنگهای مختلف تبدیل خواهد شد. صنیعی همچنین به وجود نخ امنیتی پنجرهای در سمت راست نخ میانی ایران چک اشاره کرد و گفت: این نخ با جنس هولوگرامی پهنایی حدود 2 تا 5/2 میلیمتر دارد و نوشته یک میلیون هم بهطور بیرنگ روی نخ قرار دارد و در مقابل نور از بازتابهای خاصی برخوردار است. وی در ادامه با اشاره به طرح مخفی در قسمت بالایی ایران چک 100 هزار تومانی افزود: نوشته 100 و ایران چک در این قسمت که حالت مستطیل شکل داشته و نوشته بانکمرکزی نیز در آن تعبیه شده قابلملاحظه است، این در حالی است که وقتی در حالت عادی ایران چک را در مقابل خود قرار میدهیم فقط نوشته بانکمرکزی جمهوری اسلامی ایران را میبینیم اما با تغییر زاویه عدد 100 و ایران چک نیز درست به موازات عبارت بانکمرکزی دیده میشود. صنیعی همچنین پنجمین راه شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی واقعی را نیز مورد بررسی قرار داد و گفت: اگر این اسکناس مقابل خود قرار دهیم، سمت چپ آن بهصورت عرضی و روی لبه طرحی ناقص از نوشته یک میلیون مشاهده میشود که در مقابل نور تصویر پشت و جلو دقیقا یکدیگر را همپوشانی کرده و عدد یک میلیون قابلرویت میشود. وی گفت: هیچ سیستم چاپی حتی با بالاترین تکنولوژی چاپ تجاری یا آخرین مدل دستگاهای کپی وجود ندارد که بتوانند این دو تصویر ناقص پشت و رو را دقیقا روی یکدیگر تنظیم کند؛ بنابراین اگر فردی ایران چک را مقابل نور قرار داد و تصویر ناقص رو را با تصویر پشت دقیقا همپوشانی ندید و حتی اگر اختلاف دهم میلیمتر نسبت به یکدیگر ملاحظه کرد میتواند مبنا را بر جعلی بودن آن بگذارد. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک همچنین به یکی از سادهترین راههای شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی توسط مردم عادی اشاره و عنوان کرد: درست در میانه این اسکناس بین نوشته ایران چک به رنگ آبی که در بالا قرار گرفته و عدد یک میلیون ریال به رنگ قرمز، آرم بانکمرکزی که با مرکب حرارتی کار شده قرار گرفته است.
بر این اساس به محض اینکه این آرم با دست لمس شده و حرارتی نزدیک به دمای بدن انسان را دریافت کند محو میشود و بعد از اینکه اثر گرما از بین میرود و سرد میشود مجددا طرح بانکمرکزی بازمیگردد. صنیعی مورد هفتم از خصیصههای شناسایی مردمی ایران چک را نیز برجسته بودن چاپ روی آن عنوان کرد و یادآور شد: اگر روی ایران چک، طرح تخت جمشید(کاخ تچر) با دست لمس شود یا همین طور گل چهار برگ زیر تصویر، متوجه میشویم که نسبت به بقیه قسمتها زبری بیشتری دارد؛ چراکه با مرکب فولادی کار شده که برجستگی را روی کاغذ ایجاد کرده است. به گفته وی، هیچ چاپی قادر نیست بتواند برجستگیهای موجود در ایران چک را با مرکب روی کاغذ ایجاد کند.
منبع: ایسنا
کد خبر: ۴۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۲
تحریمهای جدید آمریکا در قبال ایران جدید نیست، من از بیشهامتی عراقچی و ظریف در برابر انتقاد اصولگرایان در برابر تحریمهای جدید ناراحت هستم و گاهی اوقات به دنبال جسارت احمدینژاد میگردم
به گزارش آوای دنا به نقل از «خبرگزاری دانشجو»، صادق زیبا کلام استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران امروز در مناظره آینده مذاکرات هستهای؛ فرصتها و چالشها که امروز در محل موسسه دیدبان آمریکا برگزار شده اظهار داشت: تحریمهای جدید آمریکا در قبال ایران جدید نیست، من از بیشهامتی عراقچی و ظریف در برابر انتقاد اصولگرایان در برابر تحریمهای جدید ناراحت هستم و گاهی اوقات به دنبال جسارت احمدینژاد میگردم، چراکه این ها تحریمها جدید نیست و تحریم های جدید را کنگره تصویب میکند و اگر این موضوع اتفاق می افتاد تا پایان سال 2014 صادرات نفت ایران صفر میشد.
استاد دانشگاه تهران افزود: تجربه 34 ساله نشان داده که سیاست خارجی هر وقت گرفتار ایدئولوژی شده است، منافع ملی باخته است.
وی تصریح کرد: در حال حاضر تغییر و تحول بسیار اساسی و بنیادی با تیم مذاکره کننده جدید به وجود آمده است و دولت یازدهم تحولی بنیادین در مذاکرات هسته ای ایجاد کرد. در واقع تا قبل از دور جدید مذاکرات، نگاه مسئولین به موضوع هستهای نگاهی ابزاری بود. در فاصله سال های 84 تا 92 رویکرد و سیاست دولت وقت این بود که ما برنامه هسته ای را با همه توان به پیش می بریم و غرب هم نمی تواند کاری انجام دهد اما نتیجه آن شد که پرونده هسته ای از شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شد.
زیبا کلام تاکید کرد: در حال حاضر بعد از 8 سال به غربیها میگوییم که نگرانی شما را درک کرده و برطرف می کنیم و در مقابل آنها هم گفتهاند که ما میپذیریم شما میتوانید غنیسازی کنید و حتی 3درصد هم باشد. در واقع آنها خواستار این هستند که اگر روزی خواستید بمب هستهای تولید کنید به جای 1 سال، 5 سال طول بکشد و برای همین میگویند نباید 19 هزار سانتریفیوژ باشد. چراکه با این رقم طی یک سال میتوانید سلاح هستهای تولید کرد.
این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: از دیدگاه آقای احمدی نژاد و اصولگرایان، فعالیت هسته ای ایران خاکریز اول ما در جنگ با آمریکا و غرب بود و دواقع هستهای ابزاری برای پیشبرد سیاست خارجی ما قرار گرفت.همچنین در زمان خاتمی و در سال 82 منافقین فعالیتهای هستهای را لو دادند و خاتمی رسما اعلام کرد که ما دانش هستهای داریم. سیاست ایران در دوسال آخر کجدار مریز بود و اینکه هستهای باید جلو برود.
زیباکلام افزود: تنها دلیلی که موجب نگرانی غرب در مورد فعالیتهای هستهای ما شده این است که ایران تنها کشوری است که خواهان نابود کردن اسرائیل است و در عمل نیز هرچه در توانش بوده، انجام داده است و این موضوع آنها را آنها را نگران کرده است.هر کشوری که بتواند به اورانیم 30 درصد برسد، میتواند در فاصلهای کوتاه تا یکسال اورانیوم را به 80 تا 90 درصد غنی کندو ما تنها گارانتی که به غرب دادیم حکم شرعی است.
این استاد دانشگاه تهران اظهار داشت: قطعنامه 598 هیچ افتخاری برای ایران نداشت و توافقنامه ژنو هم هیچ افتخاری برای ما ندارد ضمن اینکه همین نگاه هم نسبت به توافقنامه الجزایر که در سال 1981 منعقد شد نیز وجود داشت. در واقع ادامه برنامه هستهای ایران از سال 84 تاکنون اشتباه بوده است. همانطور که ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر اشتباه بود ولی هیچ کس جرات نمیکرد که این موارد را مطرح کند و این امر دقیقا در مورد ماجرای گروگانگیری جاسوسان آمریکایی نیز اتفاق افتاده است. مگر گرفتن سفارت و گروگانگیری برای ایران افتخار نبود پس چرا از آن در تقویم نامی نمیبریم و معتقدم توافق ژنو هم چنین سرنوشتی پیدا میکند. اورانیوم اکسید شده ایران زمانی که به باد هوا رفت به مانند گرفتن فاو و حاج عمران و سپس تقدیم آن به عراقیها بود زیرا تلاشهای فراوانی برای به دست آوردن آن صورت گرفته بود و بهای سیاست غلط هستهای که در گذشته وجود داشته است را هماکنون باید بپردازیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نتانیاهو ناراحت است چرا که راه قبلی که ایران در بحث هستهای میرفت ما را یک راست به سمت دره میبرد و حالا این مذاکرات جدید ما را بر لبه پرتگاه نگه داشته است. امروز باید از کسانی که در 10 سال گذشته درباره هستهای صحبت میکردند توضیح بخواهیم که چرا سیاستهایی انتخاب شد که کشور را به چنین مرحلهای برساند.
کد خبر: ۴۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۶
گویی زمین و زمان ،منطقیان و لاهوتی ،دولت وقت ،استاندار ،بزرگواری و همه کسانی که که از اشتباهات گذشته درس نگرفتند و هنوز در بازی منطقیان و لاهوتی سرگردانند هرگزاجازه نخواهند داد کهگیلویه نماینده ای اصلاح طلب به خود ببیند
کد خبر: ۴۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
همه ما زیر یک پرچم، پرچم جمهوری اسلامی ایران و زیر یک چتر که قانون اساسی و هدایت مقام معظم رهبری است، هستیم، کشور ما جز این راهی ندارد.
به گزارش آوای دنا ،حجتالاسلام و المسلمین روحانی در چهارمین نشست خبری خود با اصحاب رسانه با بیان اینکه تلاشمان این است تا شکافها را از میان برداریم، گفت: در زمینه سیاست داخلی تلاش ما این است که به آنهایی که زیستشان در شکاف است بفهمانیم در شکاف هستند. میخواهیم آشتی را بیشتر و شکاف را کمتر کنیم که امت و ملت واحدی باشیم و دست در دست هم دهیم. بدون وحدت عبور از این پیچ تاریخی که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند ممکن نیست.
حسن روحانی در ادامه نشست خبری خود افزود: البته جناحها و احزاب باید فعالیت خود را انجام دهند. همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتند همه احزاب باید در چارچوب قانون اساسی فعال باشند تا هم نشاط به وجود بیاید و هم جامعه در انسجام باشد. دولت مصم است شکاف بین ادیان و مذاهب را نیز از میان بردارد. ممکن است برخی خوشحال نباشند اما ما این کار را ضروری میدانیم.
وی در ادامه گفت: همه ما زیر یک پرچم، پرچم جمهوری اسلامی ایران و زیر یک چتر که قانون اساسی و هدایت مقام معظم رهبری است، هستیم، کشور ما جز این راهی ندارد. در مسائل اجرایی هم تصمیمگیری با دولت است و به آن عمل میکند. این عمل کردن در چارچوب وعدههای انتخاباتی و همچنین چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.
رییسجمهور گفت: ما هیچ یک از وعدههایی که به مردم دادهایم یادمان نرفته و حتما به آن عمل میکنیم. برای هر کاری که بخواهیم انجام دهیم حتی گردش به چپ و راست هم مردم را باخبر میکنیم و اگر آن را قبول کردند انجام میدهیم. ما اعتدال را در پیش گرفتهایم و به یمین و شمال نمیرویم. اکثریت جامعه ما خواهان اعتدال هستند نه اینکه چون دولت ما دولت اعتدال است این حرف را بزند در واقعیت جامعه ما اعتدالخواه است و از افراط گریزان است.
روحانی همچنین خطاب به افراطیون، گفت: آن گروه کوچکی که میخواهد افراطی باشد بداند که ما آنها را به اعتدال دعوت میکنیم، این را خیر دنیا و آخرت را دارد.
وی با اشاره به حوزه فرهنگ و عملکرد دولت در این حوزه، تصریح کرد: ما معتقدیم پرچم فرهنگ جامعه باید بر دوش صاحبان فرهنگ باشد و دولت آنها را یاری کند. معیار ما قانون است. هیچ گروهی حق ندارد کار خودسر در زمینه فرهنگ انجام دهد. در هر زمینهای که قانون وجود ندارد میخواهیم که قانونش تصویب شود.
رییسجمهور با بیان اینکه دولت میخواهد چهره رحمانی اسلام را به جهانیان بشناساند، خاطرنشان کرد: مبنای سیاست خارجی این دولت آن است که چهره واقعی نظام جمهوری اسلامی ایران را به جهانیان معرفی کند و اسلام رحمانی را برای آنها تبیین کند. مردم ایران اهل فرهنگ و ادب هستند و میخواهند زندگی مسالمتآمیز داشته باشند.
روحانی ادامه داد: شما میدانید که در 100 سال گذشته ایران به هیچ کشوری تجاوز نکرد اگر هم جنگی بوده برای دفاع از خود در برابر متجاوزگران بوده است. ما میخواهیم با همسایگانمان ارتباط داشته باشیم. دیدید که این یک سال چند تن از روسای کشورهای همسایه به ایران سفر کردند و من نیز به چند کشور سفر کردم.
وی با تاکید بر ضرورت مبارزه با تروریسم، گفت: ما میخواهیم با وحدت و مسالمتآمیز زندگی کنیم به همین جهت با هر نوع تروریسم مخالفیم و با آن مبارزه میکنیم و هر کشور و ملتی هم که از ما کمک بخواهد مثل لبنان و فلسطین به آن کمک میکنیم.
رییسجمهور در مورد حوزه سیاست خارجی نیز گفت: مبنای کار ما در زمینه هستهای همکاری با گروه 1+5 است. اگر صداقت وجود داشته باشد و زیادهخواهیها نباشد همکاری ما باقی میماند و میتوانیم به توافق نهایی دست پیدا کنیم. از آغاز کار آن چیزی که در ذهن ما بود تحقق یافت و پیشرفت کردیم. امیدواریم بتوانیم دست در دست هم تحریمهای ظالمانه را از سر ملت ایران برداریم.
کد خبر: ۴۲۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۸
معتقد نیستیم که آقای روحانی نماد اصلاحطلبی در ایران است به این دلیل که سابقه آقای روحانی نشان میدهد وی نه دست راست آقای خاتمی بوده و نه بنیانگذار مشارکت یا عضو مجاهدین. به گزارش آوای دنا به نقل از فارس ،غلامعلی حدادعادل مشاور عالی مقام معظم رهبری و رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی عصر امروز(پنجشنبه) در نشست تشکیلاتی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی با بیان اینکه فتنه سال 88 آغازی برای تحولاتی در عرصه سیاسی ایران بود که هنوز هم ادامه دارد، اظهار داشت: بسیاری از مسائل امروز ایران یا ادامه فتنه 88 است و یا ادامه واکنشها در مقابله با این فتنه است.
*در فتنه 88 عدهای در تقابل با نظام بودند
وی با تاکید بر اینکه در فتنه سال 88 کاملاً آشکار بود که عدهای در تقابل با اصل نظام بودند، تصریح کرد: اگر دعوای انتخاباتی بود که باید در همان زمان تمام میشد اما بعد از انتخابات عدهای تهمت تقلب را مطرح کردند و به رهبری فشار آوردند که انتخابات را باطل کنند اما ایشان بر قانون تاکید کردند.
رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس در بخشی از سخنان خود به فراز و نشیبهای جریان اصولگرایی اشاره کرد و گفت: اوج اصولگرایی در پایان دولت خاتمی و قبل از آمدن دولت احمدینژاد بود و بدترین حالت آن نیز در انتخابات سال 92 بود که دلیل آن تفرقه بین جریانهای اصولگرایی و رفتارهای دولت قبل بود.
*آقای روحانی را نماینده اصلاحطلبان نمیدانیم
حدادعادل با بیان اینکه ما آقای روحانی را نماینده اصلاحطلبان نمیدانیم، یادآور شد: معتقد نیستیم که آقای روحانی نماد اصلاحطلبی در ایران است به این دلیل که سابقه آقای روحانی نشان میدهد وی نه دست راست آقای خاتمی بوده و نه بنیانگذار مشارکت یا عضو مجاهدین.
*روحانی در کارنامه خود سخنرانی مثل 23 تیر 78 را دارد
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه بالاخره وی در کارنامه خود نمرهای مثل سخنرانی 23 تیرماه سال 78 را دارد، گفت: وی با این گذشته نمیتواند نماینده اصلاحطلبی باشد اما اصلاحطلبان بر سر سفره اعتدالی که پهن کرده بود نشستند.
*بنای همکاری با دولت را داریم و قصدمان تضعیف دولت نیست
رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس با تاکید بر اینکه در طول این یک سال بنای ما همکاری با دولت بوده است، گفت: قصد ما تضعیف دولت نبوده و نمونه آن رای اعتماد به وزرای دولت است؛ رایی که به کابینه آقای روحانی در مجلس نهم داده شد به اندازه سختگیری که در مجلس هفتم نسبت به رأیی که به کابینه احمدینژاد داده شد، نبود.
*بالاترین رأی اعتماد به وزرای بعد از انقلاب به وزیر اقتصاد روحانی داده شد
وی با تاکید بر اینکه ما نشان دادیم اگر وی وزیر قابل اعتماد معرفی کند به هیچ وجه سیاسی برخورد نمیکنیم، یادآور شد: بالاترین رای اعتماد در مجالس بعد از انقلاب به وزیر اقتصاد دولت آقای روحانی و در مجلس نهم داده شد.
*نقد را حق و وظیفه خود میدانیم
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه در طول یک سال گذشته هرجا لازم بوده مجلس به دولت کمک کرده است،افزود: نگاهمان این نیست هرچه دولت بگوید ما نه بگوییم اما در مجلس ننشستهایم که نسبت به هرچه دولت ارائه کرد سمعا و طاعتا باشیم بلکه دلمان میخواهد دولت موفق شود اما نقد را هم حق و وظیفه خود میدانیم؛ حال ممکن است یک نفر بیان گزنده داشته باشد که البته خوب نیست اما اصل نقد را نفی نمیکند.
وی با تأکید بر اینکه اما در کنار این همکاری خطوط قرمزی هم داریم که یکی از آنها مسئله فتنه است، افزود: مقام معظم رهبری هم با صراحت اعلام کردند فتنه خط قرمز ماست و ما هم افتخارمان این است که در مسیر رهبری حرکت میکنیم یعنی ولایت در عمل متجلی است.
*در استیضاح اخیر هم نگرانی ما از خط قرمزی بود که رهبری بیان کردند
حدادعادل با تاکید بر اینکه استیضاح اخیر نیز ناشی از این بود که ما نگران این خط قرمز بودیم، تصریح کرد: بارها با وزیر علوم صحبت کردیم که شما بسیاری از روسای دانشگاهها را از یک جریان سیاسی انتخاب کردهاید که پشتیبان فتنه 88 بودهاند و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم به این دلیل به آنها رأی نداده و نمیدهد پس شما هم اصرار نکنید اما وی قبول نمیکرد.
وی یادآورشد: حال ممکن است رئیس دانشگاهی علمدار آن فتنه نبوده اما به آن جریان تعلق داشته که فتنه را طراحی کرده است.
ریشه استیضاح به دلیل انتخاب برخی رؤسای دانشگاهها بود که به جریانی که فتنه را طراحی کرده بود تعلق داشتند
مشاور عالی مقام معظم رهبری با بیان اینکه چرا دانشگاه را به دست جریانی بسپاریم که چنین سابقهای دارد، گفت: وزیر علوم نتوانست پاسخ قانعکنندهای به نمایندگان ارائه دهد، ریشه استیضاح این مسئله بود و موضوعات همچون بورسیه مطرح نبود.
*اصولگرایان باید وارد وحدت شوند
حداد عادل در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به آینده جریان اصولگرایی اظهار داشت: اصولگرایان باید وارد وحدت شوند و ما باید راهکاری برای ورود در صحنه انتخابات به صورت متحد پیدا کنیم، ما به نوعی وحدت نظیر آنچه در مجلس هفتم داشتیم باید دست یابیم و در کنار این همگرایی برای زندهنگه داشتن گفتمانهای اصولی انقلاب یعنی راهی که رهبری نشان میدهند پویا باشیم.
*نباید اجازه دهیم اقتصاد مقاومتی به حاشیه برود
وی با تاکید بر موضوع اقتصاد مقاومتی یادآور شد: نباید اجازه دهیم اقتصاد مقاومتی فراموش شده یا به حاشیه برود.
حدادعادل با اشاره به اینکه در عرصه فرهنگ حساسیت بالاست، اظهار داشت: مقام معظم رهبری امسال را سال اقتصاد و فرهنگ نامگذاری کردند که در این خصوص سبک زندگی اسلامی بسیار مهم است.
مشاور عالی مقام معظم رهبری در ادامه سخنان خود به کشورهایی نظیر افغانستان، پاکستان، بحرین، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، مصر، یمن، لیبی و حتی ترکیه وجود دارد اشاره کرد که در آنها ثباتی که باید باشد وجود ندارد و گفت: کشوری که بیش از همه از ناحیه آمریکا تهدید و تحریم شده اما بیش از بقیه کشورها ثبات دارد که این ثبات سیاسی نشانگر اقتدار نظام است.
*لازمه موفقیت در عرصه اقتصادی وجود آرامش در جامعه است
وی با تاکید بر اینکه بزرگترین تعهد رئیسجمهور در برابر ملت حل مشکلات اقتصادی بوده و این تعهد مهمی است که هر رئیسجمهور دیگری هم که میآمد باید آن را مدنظر قرار میداد گفت: لازمه موفقیت در عرصه اقتصادی وجود آرامش در جامعه است؛ از این رو اگر ما در جایی تذکری میدهیم یا نقدی میکنیم یا مخالفتی داریم به این دلیل است که نگذاریم این دستاورد بزرگ صدمه ببیند.
کد خبر: ۴۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
به گزارش آوای دنا به نقل از ایسنا، شب عید فطر بسیار مبارک است و در فضیلت و اهمیت آن همین بس که در بعضی از روایات آمده است، اهمیت آن کمتر از شب قدر نیست و در روایات توصیه به عبادت و احیای این شب شده است. برای این شب چند عمل ذکر شده است که در ادامه میآید:اول غسل است به هنگامی که آفتاب غروب کند. دوم این شب را به نماز، دعا و استغفار زنده نگه دارد و در مسجد بیتوته کند، یعنی شب را در آنجا سپری نماید و به عبادت مشغول باشد همانگونه که امام علی بن الحسین (ع) چنین میکرد. سوم امام صادق (ع) فرمود: پس از نماز مغرب و نماز عشا، نماز صبح و نماز عید، این ذکرها را بگوید: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است. وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَی مَا أَوْلانَا. و خدای را سپاس و سپاس خدای را بر آنچه ما را بدان هدایت کرد، و او را شکر بر آنچه به ما ارزانی داشت. چهارم طبق روایتی از امام صادق (ع) پس از خواندن نماز مغرب و نافله آن، دستها را به سوی آسمان بلند کند و بگوید: یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ یا ذَا الْجُودِ، یا مُصْطَفِی مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَیتَهُ وَ هُوَ عِنْدَکَ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ. ای صاحب نعمت و کرم، ای دارای جود، ای برگزیننده محمد و ای یاور او، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و بر من بیامرز هر گناهی که شماره نمودیاش و آن پیش تو در کتابی آشکار است. آنگاه به سجده برود و صد مرتبه بگوید: اَتوُبُ الَی اللهِ (بازگشتم به سوی خدا). سپس هر حاجتی که دارد از خداوند طلب کند که انشاءالله برآورده خواهد شد. پنجم زیارت امام حسین (ع) در این شب فضیلت بسیار دارد. به سند معتبر از امام صادق (ع) روایت شده: هرکه در یک شب از سه شب زیر قبر امام حسین (ع) را زیارت کند، گناهان گذشته و آیندهاش آمرزیده شود: شب عید فطر یا قربان یا نیمه شعبان. چون در این دو شب (عید فطر یا قربان) زیارت آن حضرت را اراده کردی بر در بارگاه بایست و به جانب قبر نظر کن و برای اذن دخول بگو: یا مَوْلای یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ الذَّلِیلُ بَینَ یدَیکَ وَ الْمُصَغَّرُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکَ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکَ ای مولای من ای ابا عبد اللّه، ای فرزند رسول خدا، بندهات و فرزند کنیزت، خوار در برابرت و کوچک شده در برابر بلندی مقامت و اعترافکننده به حقت، جَاءَکَ مُسْتَجِیرا بِکَ قَاصِدا إِلَی حَرَمِکَ مُتَوَجِّها إِلَی مَقَامِکَ مُتَوَسِّلا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِکَ پناهخواه به سویت آمده، آهنگ حرمت نموده، رو به سوی مقامت کرده، به وسیله تو متوسل به خدای تعالی است، أَ أَدْخُلُ یا مَوْلای أَ أَدْخُلُ یا وَلِی اللَّهِ أَ أَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقِینَ بِهَذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ فِی هَذَا الْمَشْهَدِ. آیا وارد شوم ای مولای من، آیا وارد شوم ای ولی خدا، آیا وارد شوم ای فرشتگان خدا، ای در بر گیرندگان این حرم، ای مأوی گزیدگان در این زیارتگاه. سپس پای راست را جلو بگذار و داخل شو و بگو: بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ اللَّهُمَّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلا مُبَارَکا وَ أَنْتَ خَیرُ الْمُنْزِلِینَ به نام خدا و در راه خدا و بر آیین رسول خدا. خدایا مرا در منزلی با برکت فرود آر، که تو بهترین فرود آورندگانی. آنگاه بگو: اللَّهُ أَکْبَرُ کَبِیرا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْمَاجِدِ الْأَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ خدا بزرگتر است بزرگتر و سپاس بسیار خدای را و منزه است در هر بامداد شامگاه، سپاس خدای را، خدای فرد، بینیاز، بزرگوار، تفضلکننده، نعمتبخش، بزرگوار به بخشش، بسیار مهربان، الَّذِی مِنْ تَطَوُّلِهِ سَهَّلَ لِی زِیارَةَ مَوْلای بِإِحْسَانِهِ وَ لَمْ یجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِ مَمْنُوعا وَ لا عَنْ ذِمَّتِهِ مَدْفُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ. آنکه از بزرگواری در بخشش، زیارت مولایم را به احسانش بر من آسان نمود، و از زیارتش مرا باز نداشت و از پناهش دورم ننمود، بلکه بر من لطف و احسان فرمود. آنگاه حرکت کن و پس از رسیدن به میان حرم، مقابل قبر مطهر با حال خضوع و تضرع بایست و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ نُوحٍ أَمِینِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث نوح پیامبر خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث ابراهیم دوست خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُوسَی کَلِیمِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث موسی همنشین خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عِیسَی رُوحِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث عیسی روح خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حَبِیبِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث محمد(درود خدا بر او و خاندانش)حبیب خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَارِثَ عَلِی حُجَّةِ اللَّهِ سلام بر تو ای وارث علی حجّت خدا، السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا الْوَصِی الْبَرُّ التَّقِی سلام بر تو ای جانشین نیکوکار باتقوا، السَّلامُ عَلَیکَ یا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا و ای تنهای ستمدیده، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکَاةَ گواهی میدهم که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْکَرِ و امر به معروف نمودی و نهی از منکر کردی، وَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّی اسْتُبِیحَ حَرَمُکَ وَ قُتِلْتَ مَظْلُوما. و در راه خدا به جهاد برخاستی، جهادی شایسته، تا حرم تو مباح شمرده شد و مظلومانه کشته شدی. پس با دلی خاشع و چشمی گریان نزد سر مقدس بایست و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِاللَّهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ سلام بر تو ای ابا عبد اللّه، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیکَ یا بَطَلَ الْمُسْلِمِینَ سلام بر تو ای فرزند آقای جانشینان، سلام بر تو ای فرزند فاطمه زهرا، سرور بانوان جهانیان، سلام بر تو ای قهرمان مسلمانان، یا مَوْلای أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِهَا ای مولای من، گواهی میدهم که تو نوری بودی در صلبهای والا مرتبه و رحمهای پاکیزه، جاهلیت تو را به ناپاکیهایش نیالود و از جامههای تیره و تارش به تو نپوشانید، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکِی الْهَادِی الْمَهْدِی و گواهی میدهم که تو از استوانههای دین و پایههای مسلمانان و پناهگاه مردم مؤمنی و گواهی میدهم که تویی پیشوای نیکوکار، باتقوا، خشنودکننده حق، پاک، هدایتگر، هدایت شده، وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا. و گواهی میدهم که امامان از فرزندانت پایههای تقوا و نشانههای هدایت و دستاویز محکم و حجت بر اهل دنیا هستند. آنگاه بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم یا مَوْلای أَنَا مُوَالٍ لِوَلِیکُمْ وَ مُعَادٍ لِعَدُوِّکُمْ ای مولای من، من دوستدار دوست شما و دشمن دشمن شمایم، وَ أَنَا بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی به شما مؤمنم، به بازگشتتان یقین دارم، بر پایه قوانین دین و عواقب عملم، وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ دلم نسبت به دل شما تسلیم و کارم پیرو کار شماست، یا مَوْلای أَتَیتُکَ خَائِفا فَآمِنِّی وَ أَتَیتُکَ مُسْتَجِیرا فَأَجِرْنِی وَ أَتَیتُکَ فَقِیرا فَأَغْنِنِی ای مولای من ترسان به نزدت آمدم، پس مرا ایمنی ده و پناهنده آمدم، پس پناهم ده و تهیدست آمدم، پس بینیازم گردان، سَیدِی وَ مَوْلای أَنْتَ مَوْلای حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ آقا و مولای من، تو مولای منی، حجت خدا بر همه خلقی، آمَنْتُ بِسِرِّکُمْ وَ عَلانِیتِکُمْ وَ بِظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ وَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ ایمان آوردم به نهان و آشکارتان، به ظاهر و باطنتان و اول و آخرتان، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ التَّالِی لِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَمِینُ اللَّهِ الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و گواهی میدهم که تو البته تلاوتکننده کتاب خدایی و امین خدا و دعوتکننده به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنهای، لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیتْ بِهِ. خدا لعنت کند امتی را که به تو ستم کردند و تو را کشتند و خدا لعنت کند امتی را که این حادثه را شنیدند و به آن خشنود شدند. سپس نزد سر آن حضرت دو رکعت نماز بخوان و چون سلام دادی بگو: اللَّهُمَّ إِنِّی لَکَ صَلَّیتُ وَ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ سَجَدْتُ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ فَإِنَّهُ لا تَجُوزُ الصَّلاةُ وَ الرُّکُوعُ وَ السُّجُودُ إِلا لَکَ لِأَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ اللَّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی أَفْضَلَ السَّلامِ وَ التَّحِیةِ وَ ارْدُدْ عَلَی مِنْهُمُ السَّلامَ اللَّهُمَّ وَ هَاتَانِ الرَّکْعَتَانِ هَدِیةٌ مِنِّی إِلَی سَیدِی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَلَیهِمَا السَّلامُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَیهِ وَ تَقَبَّلْهُمَا مِنِّی وَ اجْزِنِی عَلَیهِمَا أَفْضَلَ أَمَلِی وَ رَجَائِی فِیکَ وَ فِی وَلِیکَ یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ. خدایا برای تو نماز خواندم و برای تو رکوع کردم و برای تو سجده نمودم یکتایی و شریکی نداری، همانا نماز و رکوع و سجود، جز برای تو جایز نمیباشد، زیرا تو خدایی که معبودی جز تو نیست. خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست و برترین سلام و تحیت را از سوی من به ایشان برسان و سلام ایشان را به من بازگردان. خدایا این دو رکعت هدیهای است از جانب من به آقایم حسین بن علی(درود بر ایشان). خدایا بر محمد و بر او درود فرست این دو رکعت نماز را از من بپذیر و بر آن دو رکعت پاداشم ده به برترین امید و آرزویم نسبت به تو و ولیات ای ولی مردم مومن. سپس قبر را ببوس و بگو: السَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ سلام بر حسین بن علی مظلوم شهید کشته اشکها، گرفتار غمها و غصهها اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیکَ وَ ابْنُ وَلِیکَ وَ صَفِیکَ الثَّائِرُ بِحَقِّکَ خدایا شهادت میدهم او ولی تو و فرزند ولی تو و برگزیده تو و قیامکننده به حق تو است أَکْرَمْتَهُ بِکَرَامَتِکَ وَ خَتَمْتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ او را گرامی داشتی به کرامتت و برای او به شهادت ختم کردی وَ جَعَلْتَهُ سَیدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ و او را آقایی از آقایان و پیشوایی از پیشوایان قرار دادی وَ أَکْرَمْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ أَعْطَیتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیاءِ و به پاکی ولادت گرامیاش داشتی و میراثهای پیامبران را به او اعطا نمودی وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیاءِ و قرار دادی او را حجت بر خلق از میان پیشوایان فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النَّصِیحَةَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُِ فیکَ پس در دعوت به خدا، کوتاهی نکرد و در خیرخواهی کوتاهی ننمود و نثار کرد جانش را در راه تو، حَتَّی اسْتَنْقَذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی و گمراهی نجات داد، وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ بَاعَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ بِالْأَدْنَی وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ در صورتی که بر ضدش همدست شدند، کسانی که دنیا فریبشان داد و بهره خود را از آخرت به پایینترین چیزی فروختند و خود را در هوای نفس خویش سرنگون کردند وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أُولِی الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ و تو را و پیامبرت را به خشم آوردند و از میان بندگانت از نفاق اندازان دورو و آنانکه بارکشان گناه و سزاوار آتش دوزخ بودند اطاعت کردند، فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا مُقْبِلا غَیرَ مُدْبِرٍ لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ پس با آنها برای تو شکیبایی و به حساب تو جهاد کرد، بدون اینکه از دشمن رو برگرداند، برای تو سرزنش ملامتگران را به چیزی نگرفت، تا جایی که خونش در طاعت تو ریخته شد و هتک حریمش حلال شمرده شد. اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیماً. خدایا آنان را لعنت کن لعنتی ناگوار و سخت و عذابشان کن عذابی دردناک. آنگاه به سوی قبر علی بن الحسین (ع) (علی اکبر) حرکت کن که در پایین پای امام حسین (ع) واقع است و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا وَلِی اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ سلام بر تو ای ولی خدا، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ خَاتَمِ النَّبِیینَ السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ سلام بر تو ای فرزند خاتم انبیا، سلام بر تو ای فرزند فاطمه، سرور بانوان جهانیان، السَّلامُ عَلَیکَ یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا الْمَظْلُومُ الشَّهِیدُ سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان، سلام بر تو ای مظلوم شهید، ِبأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیدا وَ قُتِلْتَ مَظْلُوما شَهِیدا. پدر و مادرم به فدایت، خوشبخت زندگی کردی و مظلوم و شهید کشته شدی. بعد از آن به سوی قبور سایر شهدا (رضوان اللّه علیهم) رو میکنی و میگویی: السَّلامُ عَلَیکُمْ أَیهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِیدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی فُزْتُمْ فَوْزا عَظِیما. سلام بر شما ای دفاعکنندگان از توحید خدا، سلام بر شما در برابر آنچه که صبر کردید، چه نیکو سرانجامی است خانه آخرت، پدر و مادرم به فدایتان، به رستگاری رسیدید، رستگاری بس بزرگ. آنگاه به سوی حرم عباس بن علی (ع) حرکت کن و نزد ضریح شریف آن جناب بایست و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ وَ الصِّدِّیقُ الْمُوَاسِی سلام بر تو ای بنده شایسته و صدیق همدرد، أَشْهَدُ أَنَّکَ آمَنْتَ بِاللَّهِ گواهی میدهم که ایمان آوردی به خدا، وَ نَصَرْتَ ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ و فرزند رسول خدا را یاری نمودی، وَ دَعَوْتَ إِلَی سَبِیلِ اللَّهِ و به راه خدا دعوت کردی، وَ وَاسَیتَ بِنَفْسِکَ و با جانت به فداکاری برخاستی، فَعَلَیکَ مِنَ اللَّهِ أَفْضَلُ التَّحِیةِ وَ السَّلامِ. از جانب خدا برترین تحیت و سلام بر تو باد سپس بگو: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکَ یا نَاصِرَ الْحُسَینِ الصِّدِّیقِ السَّلامُ عَلَیکَ یا نَاصِرَ الْحُسَینِ الشَّهِیدِ عَلَیکَ مِنِّی السَّلامُ مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ. پدرم و مادرم فدایت، ای یاور دین خدا، سلام بر تو ای یاور حسین صدیق، سلام بر تو ای یاور حسین شهید، از سوی من سلام بر تو باد تا زندهام و تا باقی است شب و روز. آنگاه دو رکعت نماز بالای سر آن حضرت بخوان و پس از آن، دعایی که بالای سر امام حسین (ع) خواندی، یعنی اللَّهُمَّ إِنِّی لَکَ صَلَّیتُ وَ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ سَجَدْتُ در اینجا نیز آن را بخوان و آنگاه به سوی حرم امام حسین (ع) برگرد و نزد آن حضرت هر مقدار که خواستی بمان (به گونهای که مزاحمت برای دیگران نشود) و هنگامی که خواستی وداع کنی بالای سر آن حضرت بایست و بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا مَوْلای سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قَالٍ وَ لا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ سلام بر تو ای مولای من، سلام وداعکنندهای که او را نه کراهت است نه خستگی، اگر بازگردم از روی ملالت نیست و اگر بمانم نه از جهت بدگمانی به آنچه خدا صابران را وعده داد، یا مَوْلای لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکَ وَ رَزَقَنِی الْعَوْدَ إِلَیکَ وَ الْمُقَامَ فِی حَرَمِکَ وَ الْکَوْنَ فِی مَشْهَدِکَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ. ای مولای من، خدا این زیارتم را آخرین بار از زیارتم قرار ندهد و بازگشت به سویت و توقف در حرمت و بودن در مشهدت را روزیام کند،( و خطاب به خداوند متعال میگویی...) آمین ای پروردگار جهانیان. در پایان نیز در صورت امکان قبر آن حضرت را ببوس و به طوریکه رویت به جانب قبر باشد و تا خروج از حرم، پشت به قبر مکن و هنگام خارج شدن بگو: السَّلامُ عَلَیکَ یا بَابَ الْمَقَامِ السَّلامُ عَلَیکَ یا شَرِیکَ الْقُرْآنِ السَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ الْخِصَامِ السَّلامُ عَلَیکَ یا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیکُمْ یا مَلائِکَةَ رَبِّی الْمُقِیمِینَ فِی هَذَا الْحَرَمِ السَّلامُ عَلَیکَ أَبَدا مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ و بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ. سلام بر تو ای درگاه مقام، سلام بر تو ای همردیف قرآن، سلام بر تو ای حجت بر اهل دشمنی، سلام بر تو ای کشتی نجات، سلام بر شما ای فرشتگان پروردگارم که بر گرد این حرم هستید، سلام بر تو همیشه، تا زندهام و شب و روز باقی است. ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم و جنبش و نیرویی نیست جز بوسیله خدای بزرگ. قابل توجه اینکه برای این زیارت ثواب عظیمی نقل شده است. ششم 10 رکعت نماز بخواند. در شب آخر ماه رمضان، ده رکعت نماز به صورت دو رکعت بخواند، در هر رکعت سوره «حمد»را یک بار و سوره «توحید» را 10 بار و در هر یک رکوع و سجود 10 مرتبه بگوید: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ پاک است خدا و ستایش شایسته اوست و معبودی جز او نیست و خدا بزرگتر است. و هنگامی که از 10 رکعت فراغت یافت هزار مرتبه استغفار کند و پس از استغفار سر به سجده گذارد و در حال سجده بگوید: یا حَی یا قَیومُ یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یا رَحْمَانَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ تَقَبَّلْ صَوْمِی وَ صَلاتِی وَ قِیامِی ای زنده به خود پاینده، ای دارای بزرگی و بزرگواری، ای بخشنده دنیا و آخرت و ای مهربان دنیا و آخرت، ای مهربانترین مهربانان، ای معبود گذشتگان و آیندگان، گناهم را بیامرز، و روزه و نماز و شب زنده داری ام را بپذیر. هفتم این ذکر را که در شب جمعه نیز گفتنش مستحب است، 10 بار بگوید: یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیةِ یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ یا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیرِ الْوَرَی سَجِیةً وَ اغْفِرْ لَنَا یا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیةِ. ای کسی که جود و بخشش تو به آفریدگان، همیشگی است، ای آنکه دو دست سخاوت خود را برای عطا گشودهای، ای صاحب عطاهای گرانبها، بر محمد و خاندان او، نیکوخوترین مردمان درود فرست و من را ای خدای بلند مرتبه در چنین شبی بیامرز. هشتم دو رکعت نماز معروف شب عید را بخواند؛ در رکعت اول بعد از سوره حمد، هزار مرتبه سوره توحید(قل هو الله) و در رکعت دوم؛ پس از سوره حمد، یک مرتبه سوره توحید را بخواند پس از سلام سر به سجده بگذارد و 100 مرتبه بگوید: اَتُوبً اِلَی اللهِ. آنگاه بگوید: یا ذَا الْمَنِّ وَ الْجُودِ یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ یا مُصْطَفِی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ افْعَلْ بِی کَذَا وَ کَذَا. ای دارای نعمت و جود، ای صاحب بخشش و عطا، ای برگزیننده محمد(درود خدا بر او و خاندانش)، بر محمد و خاندانش درود فرست و با من چنین و چنان کن. بجای افعل "بیکذا و کذا" حاجات خود را ذکر کند. در روایت است که امیر مومنان (ع) این نماز را به همین کیفیت که ذکر شد، انجام میداد و سر از سجده برمیداشت و میفرمود: "به حق آن خدایی که جانم به دست اوست، هر کس این نماز را بجا آورد، هر حاجتی که از خداوند طلب کند، به وی عنایت خواهد شد و وی گناهان زیادی را از او بیامرزد". در روایت دیگری از امیر مومنان (ع) به جای خواندن هزار مرتبه سوره قل هو الله، 100 مرتبه آمده است؛ ولی در این روایت آمده است که این نماز را باید بعد از نماز مغرب و نافله آن بجا آورد. (هر دو نماز خوب است). مرحوم "شیخ طوسی" و "سید بنطاووس" این دعای نورانی را بعد از خواندن این نماز نقل کردهاند: یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا اللَّهُ یا رَحِیمُ یا اللَّهُ یا مَلِکُ یا اللَّهُ یا قُدُّوسُ یا اللَّهُ یا سَلامُ یا اللَّهُ یا مُؤْمِنُ یا اللَّهُ یا مُهَیمِنُ یا اللَّهُ یا عَزِیزُ یا اللَّهُ یا جَبَّارُ ای خدا، ای خدا، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای بخشنده، ای خدا، ای فرمانروا، ای خدا، ای پاک، ای خدا، ای سلام، ای خدا، ای ایمنیبخش، ای خدا، ای چیرهگر، ای خدا، ای عزتمند، ای خدا، ای جبار، یا اللَّهُ یا مُتَکَبِّرُ یا اللَّهُ یا خَالِقُ یا اللَّهُ یا بَارِئُ یا اللَّهُ یا مُصَوِّرُ یا اللَّهُ یا عَالِمُ یا اللَّهُ یا عَظِیمُ یا اللَّهُ یا عَلِیمُ یا اللَّهُ یا کَرِیمُ یا اللَّهُ یا حَلِیمُ یا اللَّهُ یا حَکِیمُ ای خدا، ای بزرگمنش، ای خدا، ای آفریننده، ای خدا، ای پدیدآورنده، ای خدا، ای صورتگر، ای خدا، ای دانا، ای خدا، ای بزرگ، ای خدا، ای آگاه، ای خدا، ای کریم، ای خدا، ای بردبار، ای خدا، ای فرزانه، یا اللَّهُ یا سَمِیعُ یا اللَّهُ یا بَصِیرُ یا اللَّهُ یا قَرِیبُ یا اللَّهُ یا مُجِیبُ یا اللَّهُ یا جَوَادُ یا اللَّهُ یا مَاجِدُ یا اللَّهُ یا مَلِی یا اللَّهُ یا وَفِی یا اللَّهُ یا مَوْلَی یا اللَّهُ یا قَاضِی، ای خدا، ای شنوا، ای خدا، ای بینا، ای خدا، ای نزدیک، ای خدا، ای اجابت کننده، ای خدا، ای سخاوتمند، ای خدا، ای بزرگوار، ای خدا، ای نیرومند، ای خدا، ای وفادار، ای خدا، ای سرپرست، ای خدا، ای داور، یا اللَّهُ یا سَرِیعُ یا اللَّهُ یا شَدِیدُ یا اللَّهُ یا رَئُُوفُ یا اللَّهُ یا رَقِیبُ یا اللَّهُ یا مَجِیدُ یا اللَّهُ یا حَفِیظُ یا اللَّهُ یا مُحِیطُ یا اللَّهُ یا سَیدَ السَّادَاتِ ای خدا، ای سریع، ای خدا، ای سختگیر، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای نگهبان، ای خدا، ای باشکوت، ای خدا، ای نگهدار، ای خدا، ای فراگیر، ای خدا، ای آقای آقایان یا اللَّهُ یا أَوَّلُ یا اللَّهُ یا آخِرُ یا اللَّهُ یا ظَاهِرُ یا اللَّهُ یا بَاطِنُ یا اللَّهُ یا فَاخِرُ یا اللَّهُ یا قَاهِرُ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا وَدُودُ ای خدا، ای آغاز، ای خدا، ای انجام، ای خدا، ای آشکار، ای خدا، ای نهان، ای خدا، ای فخرکننده، ای خدا، ای چیره، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای دوست، یا اللَّهُ یا نُورُ یا اللَّهُ یا رَافِعُ یا اللَّهُ یا مَانِعُ یا اللَّهُ یا دَافِعُ یا اللَّهُ یا فَاتِحُ یا اللَّهُ یا نَفَّاحُ نَفَّاعُ یا اللَّهُ یا جَلِیلُ یا اللَّهُ یا جَمِیلُ یا اللَّهُ یا شَهِیدُ ای خدا، ای نور، ای خدا، ای بالابرنده، ای خدا، ای بازدارنده، ای خدا، ای دفعکننده، ای خدا، ای گشاینده، ای خدا، ای بهره رسان، ای خدا، ای با شکوه، ای خدا، ای زیبا، ای خدا، ای گواه، یا اللَّهُ یا شَاهِدُ یا اللَّهُ یا مُغِیثُ یا اللَّهُ یا حَبِیبُ یا اللَّهُ یا فَاطِرُ یا اللَّهُ یا مُطَهِّرُ یا اللَّهُ یا مَلِکُ،(مَلِیکُ) ای خدا، ای شاهد، ای خدا، ای فریادرس، ای خدا ای حبیب، ای خدا، ای آفریننده، ای خدا، ای پاک کننده، ای خدا، ای پادشاه، یا اللَّهُ یا مُقْتَدِرُ یا اللَّهُ یا قَابِضُ یا اللَّهُ یا بَاسِطُ یا اللَّهُ یا مُحْیی یا اللَّهُ یا مُمِیتُ یا اللَّهُ یا بَاعِثُ یا اللَّهُ یا وَارِثُ یا اللَّهُ یا مُعْطِی یا اللَّهُ یا مُفْضِلُ ای خدا، ای نیرومند، ای خدا ای قبضکننده، ای خدا، ای گستراننده، ای خدا، ای زنده کننده، ای خدا، ای میراننده، ای خدا، ای برانگیزاننده، ای خدا، ای وارث، ای خدا، ای عطابخش، ای خدا، ای فزوینده، یا اللَّهُ یا مُنْعِمُ یا اللَّهُ یا حَقُّ یا اللَّهُ یا مُبِینُ یا اللَّهُ یا طَیبُ یا اللَّهُ یا مُحْسِنُ یا اللَّهُ یا مُجْمِلُ یا اللَّهُ یا مُبْدِئُ یا اللَّهُ یا مُعِیدُ یا اللَّهُ یا بَارِئُ یا اللَّهُ یا بَدِیعُ ای خدا، ای نعمتدهنده، ای خدا، ای حق، ای خدا، ای آشکار، ای خدا، ای پاکیزه، ای خدا، ای نیکوکار، ای خدا، ای زیباکار، ای آغازگر، ای خدا، ای بازآور، ای خدا، ای پدیدآور، ای خدا، ای نوآفرین، یا اللَّهُ یا هَادِی یا اللَّهُ یا کَافِی یا اللَّهُ یا شَافِی یا اللَّهُ یا عَلِی یا اللَّهُ یا عَظِیمُ یا اللَّهُ یا حَنَّانُ یا اللَّهُ یا مَنَّانُ یا اللَّهُ یا ذَا الطَّوْلِ یا اللَّهُ یا مُتَعَالِی ای خدا، ای هدایتگر، ای خدا، ای کفایتکننده، ای خدا، ای شفابخش، ای خدا، ای بلندپایه، ای خدا، ای بزرگ، ای خدا، ای مهربان، ای خدا، ای نعمتبخش، ای خدا، ای عطابخش، ای خدا، ای برتر، یا اللَّهُ یا عَدْلُ یا اللَّهُ یا ذَا الْمَعَارِجِ یا اللَّهُ یا صَادِقُ یا اللَّهُ یا صَدُوقُ، یا اللَّهُ یا دَیانُ یا اللَّهُ یا بَاقِی یا اللَّهُ یا وَاقِی یا اللَّهُ یا ذَا الْجَلالِ یا اللَّهُ یا ذَا الْإِکْرَامِ ای خدا، ای دادگر، ای خدا، ای صاحب مراتب بلند، ای خدا، ای راست گو، ای خدا، ای راست پیشه، ای خدا، ای جزادهنده، ای خدا، ای پایدار، ای خدا، ای نگهدار، ای خدا، ای صاحب بزرگی، ای خدا، ای دارای بزرگواری، یا اللَّهُ یا مَحْمُودُ یا اللَّهُ یا مَعْبُودُ یا اللَّهُ یا صَانِعُ یا اللَّهُ یا مُعِینُ یا اللَّهُ یا مُکَوِّنُ یا اللَّهُ یا فَعَّالُ یا اللَّهُ یا لَطِیفُ یا اللَّهُ یا غَفُورُ یا اللَّهُ (یا جَلِیلُ یا اللّهُ) یا شَکُورُ ای خدا، ای پسندیده، ای خدا، ای پرستیده، ای خدا، ای سازنده، ای خدا، ای یاریده، ای خدا، ای پدیدآورنده، ای خدا، ای پرکار، ای خدا، ای لطیف، ای خدا، ای آمرزنده، ای خدا، ای سپاسگذار یا اللَّهُ یا نُورُ یا اللَّهُ یا قَدِیرُ (قَدِیمُ) یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ یا اللَّهُ یا رَبَّاهْ ای خدا، ای نور، ای خدا، ای توانا، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، ای خدا، ای پروردگار، یا اللَّهُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمُنَّ عَلَی بِرِضَاکَ وَ تَعْفُوَ عَنِّی بِحِلْمِکَ وَ تُوَسِّعَ عَلَی مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطَّیبِ وَ مِنْ حَیثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیثُ لا أَحْتَسِبُ فَإِنِّی عَبْدُکَ لَیسَ لِی أَحَدٌ سِوَاکَ وَ لا أَحَدٌ أَسْأَلُهُ غَیرُکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ ای خدا، از تو درخواست میکنم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و به خشنودیات بر من منت نهی و به بردباریات از من درگذری و از روزی حلال پاکیزهات به من بگستری، از جایی که گمان میبرم و از جاییکه گمان نمیبرم، من بنده توام و کسی را جز تو ندارم و نه احدی غیر تو که از او گدایی کنم، ای مهربانترین مهربانان، آنچه را خدا خواهد شود، نیرویی نیست جز به خدای برتر بزرگ. پس به سجده میروی و میگویی: یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا مُنْزِلَ الْبَرَکَاتِ بِکَ تُنْزَلُ کُلُّ حَاجَةٍ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ فِی مَخْزُونِ الْغَیبِ عِنْدَکَ وَ الْأَسْمَاءِ الْمَشْهُورَاتِ عِنْدَکَ الْمَکْتُوبَةِ عَلَی سُرَادِقِ عَرْشِکَ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْبَلَ مِنِّی شَهْرَ رَمَضَانَ وَ تَکْتُبَنِی مِنَ الْوَافِدِینَ إِلَی بَیتِکَ الْحَرَامِ وَ تَصْفَحَ لِی عَنِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ وَ تَسْتَخْرِجَ لِی یا رَبِّ کُنُوزَکَ یا رَحْمَانُ. ای خدا، ای خدا، ای خدا، ای پروردگار، ای پروردگار، ای پروردگار، ای فرو فرستنده برکات، به عنایت تو هر حاجتی فرود آورده شود، از تو درخواست میکنم، به هر نامی که در خزانه غیب نزد توست و نامهای مشهور در پیشگاهت، که بر سراپرده عرشت نوشته شده، اینکه بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و ماه رمضان را از من بپذیری و مرا در شمار واردان به خانه محترمت بنویسی و از گناهان من چشم پوشی و گنجهای خود را برایم بیرون آوری، ای مهربان. نهم 14 رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعتی، سوره حمد و آیةالکرسی و سه مرتبه سوره قل هو الله را بخواند. در روایت است هر کس چنین کند، خداوند در برابر هر رکعتی ثوابهای بسیار زیادی به او میدهد. دهم: مرحوم "شیخ طوسی" در "مصباح المتهجد" فرموده است: در پایان شب نیز غسل کن و تا طلوع صبح در مصلایت (محل خواندن نماز) بنشین (و ذکر خدا بگو).
کد خبر: ۳۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۶
-تعریف آقای ناطق نوری از اصولگرایی چیست؟آیا این اصولگرایی آنقدر گل وگشاد است که می توان در خانه چند هزار متری در فرمانیه نشست وهم خود را شیخ اصولگرا نامید؟
کد خبر: ۳۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۹
«چشماندازی که چپها از ریاست جمهوری ناطق نوری در سال 76 ترسیم میکردند تفاوتی با هراس اصلاحطلبان از ریاست جمهوری سعید جلیلی در سال 92 نداشت»
کد خبر: ۳۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۱
سردار باقرزاده روايت میكند: «... پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند...»به گزارش خبرنگار دفاعی- امنيتی باشگاه خبرنگاران، کسی چه میدانست تاریخ دوباره در هشت سال دفاع مقدس تکرار شود و پسری سر بر بالین پدرش 25 سال آرام بگیرد و 25 سال این دو شهید گذر زمان را به نظاره بنشینند تا گروهی از بچههای تفحص بیایند و پدر و پسر را از دل صحرا به دیار خود بازگردانند... وقتی در احوالات آلالله میخواندیم: « امام حسین علیه السلام وقتی بر بالین حضرت علی اکبر علیه السلام رسید که جان باخته بود. صورت بر چهره خونین او نهاد و دشمن را نفرین کرد: «قتلالله قوماً قتلوک...» و تکرار میکرد که: «علی الدنیا بعدک العفا». و جوانان هاشمی را طلبید تا پیکر او را به خیمهگاه حمل کنند.
حضرت علی اکبر علیهالسلام ، نزدیکترین شهیدی است که با حضرت امام حسین علیه السلام دفن شده است. مزار مطهر او پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد و به همین خاطر ضریح امام، شش گوشه دارد.»
پدر و پسر مازندرانی که در آغوش هم به شهادت رسیدند / پدر و پسر فدای حسین(ع)/
روایت تفحص از منطقه عملیاتی والفجر 6
روایت تفحص و کشف شهیدان مفقودالجسد؛ سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل زاده، حکایت مرزبانان همیشه بیداری است که در کلاس شهادت، آموزگار وفاداری پسر و پدر به یکدیگر و وحدت وجودی انسانها برای قرب الیالله هستند.
سردار "سیدمحمد باقرزاده" مسئول كميته تفحص شهدا درباره چگونگی کشف پیکرهای مطهر شهیدان اسماعیل زاده - یک ساعت قبل از سال تحویل 89 در معراج شهدای اهواز - روايت میکند: « طی عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. خوب، پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیلزاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیلزاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه بابلسر.»
" شنیدهام عاشقا مخلصو و بیریا بودن؛ من هنوزم نفهمیدم که شهدا کیا بودن؛ همیشه سرگرم دم یا فاطمه مدد بودن؛ نشون دادن که راههای آسمونو بلد بودن؛ کبوترای رویاییِه آسمون بودن؛ تمومشون مصداقی از وسابقون بودن؛ مُقربون بودن؛ ای دل، ای دل، امون از دست دنیا، ای دل،ای دل، کجا رفتن شهیدا "
* زندگی نامه شهیدان سید ابراهیم و سید حسین اسماعیلزاده
در روز 25 آبان ماه سال 1304 هجری شمسی بود که به سید عبدالحسین اسماعیلزاده خبر رسید فرزندی که همسرش سیده ربابه به دنیا آورده، پسر است و او نیز به احترام نبی مخلص الهی نام او را سید ابراهیم نهاد.
کمتر کسی تصور این را میکرد که پشت چهره معصوم سید ابراهیم عالمی از رنج و مشقت البته همراه با فداکاری و ایثار نهفته است.
آغاز مشکلات سید ابراهیم زمانی بود که مادرش را از دست داد و بعد نیز پدر خویش را از دست داد و همه اینها قبل از هفت سالگی روی داد. بعد از درگذشت پدر و مادر، دارالایتام میزبان سید ابراهیم شد.
بعد از یک سال و اندی سید ابراهیم شروع به کار در منازل دامداران و زمینداران به طور سالیانه به اصطلاح "قراری" نمود.
این وضعیت تا 28 سالگی ادامه داشت، تا اینکه به روستای "پوستکلای بندپی" بابل برگشته و با دختر همسایه خویش "سیده رقیه مصطفی نژاد" ازدواج كرد.
این زوج با کار کردن بر سر زمین و در خانه زمینداران آن زمان، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند و این در حالی است که در فقر و نداری لحظهای از پافشاری بر اعتقادات دست نکشیدند، حتی گفته میشود در همان لحظه تا نماز ظهر و عصر را نمیخواندند، هرگز ناهار نمیخوردند.
اما آنچه که زندگی پر از سختی آنها را شیرین می کرد، توکل و توسل به خدا و اهل بیت بود که این مطلب را میتوان از نام فرزند اول آنها فهمید (سید حسین). بله سید حسین نامی بود که به خاطر عشق وافر به اهل بیت(ع) بر فرزند اولشان نهادند.
بعدها صاحب سه دختر و سه پسر دیگر شدند. در مورد نحوه تربیت فرزندانشان چه میتوان گفت که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.
دخترانی اهل ولایت، با حجاب فاطمی و پسرانی با غیرت، اهل رزم و شهادت و شجاعت بودند.
پس از مدتی سید ابراهیم به عنوان باغبان، جذب کادر غیر نظامی ارتش در محل فعلی پایگاه نیروی هوایی بابلسر شد.
کمکم وضع درآمد او بهتر شد و توانست با همکاری اهالی محل و دوستی مهربان به نام خیرالله اسکندری، خانه کاهگِلی برای خود بسازد و تا زمان شهادت در همان خانه زندگی میکرد.
با اوجگیری نهضت امام خميني(ره) در سال1357 سید ابراهیم در تظاهراتها شرکت می نمود و این در حالی بود که خود به عنوان پرسنل ارتش محسوب میشد و از این جهت ترسی به خود راه نمیداد؛ چرا که او از سلاله پاکان و زاهدان شب و شیران روز بود و شیر را با ترس رابطه نیست.
او به همراه فرزندانش در فعالیتهای بعد از انقلاب علیه منافقین حضور داشت و پس از شروع جنگ تا زمان شهادت سه بار از طریق ارتش و بار چهارم به همراه اعزام طرح "لبیک یا خمینی" به جهبهها اعزام شد.
در اعزام آخر، دو پسر خود (سیدرضا و سید حسین) را به همراه خود داشت و سید باقر نیز در خدمت سربازی در جنوب مشغول دفاع بود و این در حالی بود که او 58 سال سن داشت.
اما "سید حسین" پس از گذران دوران پُر مَشَقَّت کودکی و نوجوانی زیر سایهی پُر مهر پدر و مادر و تحت تربیت مؤثر آنها در 16 سالگی با دختر دایی خویش "سلاله سادات" ازدواج کرد و پس از تولد اولین فرزندش "سید یحیی" در 17 سالگی برای خدمت سربازی به زاهدان رهسپار شد.
پس از یکسال و اندی با فرمان امام خمینی(ره) بر فرار سربازان از پادگانها، پس از پاره نمودن عکسهای شاه ملعون از پادگان خود فرار کرده و به محل میآید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزات علیه منافقین و مفسدین در شهر شرکت میكند و به ادامه تحصیل میپردازد.
حتی شبها برای مطالعه جهت استفاده از نور چراغی که بر تیربرقی نصب شده بود و از محل نیز فاصله داشت به آن مکان میرفت و به مطالعه میپرداخت، تا اینکه پس از اتمام دروس متوسطه به عنوان معلم در روستای "نفتچال" مشغول میشود.
علاقه وی به شاگردان جهت تعلیم دروس و آشنا کردن آنها با اسلام و انقلاب مثالزدنی بود، حتی هر جمعه سه نفر از شاگردانش را سوار بر موتور میکرد و به منزل میآورد و به آنها ناهار میداد. بعد آنها را به نماز جمعه میبرد و میگفت باید با بچهها رفیق شد تا حرف گوش کنند.
از طرف دیگر او نیز همانند پدر، زندگی را با فقر و نداری ولی با عزّت نفس آغاز کرد و تا سالها در خانهای محقَّر و کوچک که در حیاط پدری ساخته بود زندگی میکرد تا اینکه توانست خانه کوچک در محل دیگر برای خود بسازد.
عشق و علاقهاش به پدر و مادر بسیار زیاد بود و همیشه دوست داشت در کنار پدر و مادر باشد و به آنها خدمت کند.
بعد از شروع جنگ تحمیلی دو بار به جبههها اعزام شد.
علاقهاش به شهادت آنقدر زیاد بود که میگفت:
- «من اگر شهید نشدم و مُردم، مرا در دریا بیندازید.»
حتی برای بار سوم با اعزامش مخالفت شد؛ چون گفتند: تو معلمی و تازه از جهبهها آمدی ولی او کسی نبود که این موانع سد راه شهادتش شود و به هر طریقی موافقت مسئولین مربوطه را جلب کرد و بعد به منزل آمده و دور 4 فرزندانش مانند پروانه میگشت، گویا میدانست آخرین باری است که در سن 26 سالگی فرزندانش را سیر میبیند.
همیشه به همسرش میگفت:
- «من لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر شهید شدم امام خمینی دل تو را آرام میکند. در شب شهادتش همسرش خواب میبیند که جسد شهید را بر سر زانو دارد و امام نیز در کنار او نشسته است.»
همسرش گفت:
- «سید حسین! تو راست گفتی که امام دل مرا آرام میکند.»
سر انجام این پدر و پسر همانند مولای خود اباعبداللهالحسين(ع)، در عملیات "والفجر 6 "در قلّههای سر به فلک کشیده "چیلات"، ابتدا پسر در آغوش پدر شهید شده و سپس پدر نیز همانجا در حالیکه سر فرزندش را بر آغوش گرفته بود، در اثر اصابت گلولهای به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهیدان اسماعیل زاده 25 سال مفقودالجسد بودند تا اینکه گروهی از اعضای تفحص، پیکرهای مطهر این دو شهید بزرگوار را در تاریخ خردادماه 88 در منطقه چیلات کشف کرده و به آغوش خانوادهشان باز میگردانند.
روحشان شاد و يادشان پر رهرو و جاويدان باد
انتهای پيام/
کد خبر: ۳۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۵
مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریانهای مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر میکند و در مشکلات نیز، دولت را به طور واقعی کمک میکند
کد خبر: ۳۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۶
سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران گفت: کارلوس کیروش تیم ایران را در گروه 4 تیمی چهارم کرد و ما این نتیجه را با عباس آقا هم میتوانستیم به دست آوریم.
به گزارش خبرگزاری فارس، از نتایج تیم ملی در جام جهانی تنها مربی که هیچ اظهار نظری در مورد عملکرد کارلوس کیروش و نتایج او در جام جهانی نداشت محمد مایلیکهن بود. سکوت سرمربی سابق تیم ملی که به صراحت کلام شهرت دارد حکایت از آرامش قبل از طوفان میداد. محمد مایلیکهن مثل همیشه تمام حرفها را شنید و در گفتوگو با فارس سکوتش را شکست و تحلیل خود را از نتایج تیم ملی در جام جهانی و همچنین عملکرد کارلوس کیروش را به شرح زیر بیان کرد.
* تیم ملی با عباس آقا هم در جام جهانی چهارم میشد
ظاهرا در این کشور به جوان ایرانی و استعدادهایش توجهی نمیشود و انگار اصلا آنها وجود ندارند. در برنامه شب گذشته قرار بود مناظره موافقها و مخالفها برگزار شود اما در نهایت آنچه که دیدیم انتقادهای فردوسیپور، جاودانی و حاجرضایی از مجید جلالی بود. آنها به شدت علیه مجید جلالی موضع گرفتند. روزنامه منتسب به دولت مربی ایرانی را تبدیل به موتور گازی کرد و مربی خارجی را بنز نامید. من به خودروی بنز اعتقاد دارم، اما میخواهم بدانم در گروهی که فقط 4 تیم وجود داشتند آیا کارلوس کیروش میخواست تیم ملی ایران را پنجم کند؟ به عقیده من این تیم اگر دست عباسآقا هم بود همان تدارکاتچی زحمتکشی که کارلوس کیروش در مورد امید نمازی اسم او را به میان آورد باز هم تیم او چهارم میشد و پنجم نمیشد.
* مربی ایرانی به جای کیروش بود، بیچارهاش میکردند
ضمن اینکه طبق آمار سایت فیفا ما در اکثر موارد تیم آخر جام جهانی برزیل شدیم و در رابطه با آمارهای فنی تیم آخر جام شدیم.اکنون این عملکرد را با عملکرد تیم ملی در جام جهانی 98 فرانسه مقایسه کنید. با این حال مربی ایرانی هیچ انتقادی از کیروش نکرد و از گل بالاتر به ایشان نگفت اما آن تیتر وقیحانه علیه مربیان ایرانی به کار برده شد و جالب است هیچ کدام از مسئولان هم صدایشان درنیامد. در حالی که اگر یک مربی ایرانی به جای کیروش بود او را بیچاره میکردند.
* کسی به تعویضهای کیروش نپرداخت
ما در مقابل آرژانتین در دقیقه 92 گل خوردیم یعنی در زمانی که کیروش تعویضهایش را انجام داده بود اما هیچ کس به این مسئله نپرداخت که گل آرژانتین بعد از تعویضهای کیروش زده شد اما اگر مربی ایرانی بود همه میگفتند تعویض او اشتباه بوده و ما گل خوردیم. همین فردوسیپور چنین حرفی را میزد. البته از دید من تعویض کیروش درست انجام شد اما اگر مربی ایرانی بود برای آنکه او را بکوبند، از تعویضهایش ایراد میگرفتند.
* زمین تمرین تیم ملی در آفریقای جنوبی بدتر از کمپ تیم ملی بود
کیروش میگوید زمین کمپ تیم ملی کیفیتش خوب نیست همین زمین که ایشان از آن ایراد میگیرند در دوره سرمربیگری من یک رویا بود. ضمن اینکه فیلم اردوی تیم ملی در آفریقای جنوبی را ملاحظه کنید. زمینی که در آنجا ملیپوشان ما تمرین کردند بسیار بدتر از زمین کمپ تیمهای ملی بود. پس چرا هیچ صحبتی در این زمینه نشد؟ پس شاید بده بستانی وجود داشته است. ما که در عهد بوق نیستیم اما کیروش خودش کرنر میزند و خودش آن را گل میکند. او بارها به بهانه اینکه از کمپ تیمهای ملی بازدید کند، به برزیل رفت آیا وظیفه ایشان بود که چنین کاری انجام دهد؟
* فدارسیون فوتبال نیازی به دبیر ندارد
مهدی محمدنبی دبیر فدراسیون فوتبال دو ماه است که به عنوان سرپرست در کنار تیم ملی است در واقع معنی این حرف این است که فدراسیون فوتبال ما دو ماه است که دبیر ندارد، آن هم دبیری که بالاترین عامل اجرایی فدراسیون است. وقتی فدراسیون دو ماه بدون دبیر روزگار میگذراند معنایش آن است که به دبیر نیاز ندارد. همه کارها را باید خود کیروش انجام میداده است.
* جدایی نمازی ربطی به تیم بانوان آمریکا نداشت
کیروش میگوید کمبود امکانات است. سؤال من این است وقتی او جزو 10 مربی گران دنیاست چگونه کمبود امکانات داریم؟ پس پول بوده که به او بدهیم و پول است که امکانات میآورد. شب گذشته کیروش گفت نمازی برای حضور در تیم ملی بانوان آمریکا از تیم ملی جدا شد در حالی که این مسئله واقعیت ندارد. جریان چیز دیگری است که اکنون نمیخواهم آن را بگویم. وقتی نمازی از تیم ملی رفت کیروش او را با عباسآقای زحمتکش تدارکات تیم ملی مقایسه کرد. این توهین به مربی ایرانی بود.
* عوامل کیروش برای ماندنش جریان سازی کردند
کیروش وقتی همراه تیم ملی به اردوهای خارجی میرفت به ایران برنمیگشت. حتی وقتی فاصله اردو با پرتغال هم زیاد بود به ایران برنمیگشت و به کشورش میرفت اما اکنون چگونه با اینکه قراردادش تمام شده و پرتغال و برزیل خیلی با هم فاصله ندارند، به ایران برگشت. مگر قراردادش تا پایان جام جهانی نبود؟ کیروش و عواملش دو سه ماه قبل از شروع جام جهانی مدام فشار میآوردند و میگفتند که همه کشورها و باشگاهها او را میخواهند از آفریقای جنوبی گرفته تا باشگاههایی مثل منچستر یونایتد و تاتنهام و اگر با او قرارداد امضا نشود وامصیبتا خواهد شد. همه عواملش میخواستند زور کنند تا کیروش بماند. آیا این جریانسازیها طبیعی است؟ روزنامه منتسب به دولت مربیان ایرانی را موتور گازی مینامد پس شاید سایر مسئولان کشور هم باید از خارج کشور بیاوریم و لابد ما آدم لایق در این مملکت نداریم.
* نمایندگان مجلس چرا مقابل توهینها واکنش نشان نمیدهند
از عملکرد نمایندگان ملت در مجلس متعجبم. آیا آنها نمایندگان مردم نیستند و فقط زمانی که میخواهند رای بگیرند نماینده مردم میشوند؟ چرا آنها مقابل این توهینها هیچ واکنشی نشان نمیدهند و نسبت به توهین مربی ایرانی سکوت کردهاند؟ آقایان بذرپاش، رسایی، مطهری و کامران چرا واکنش نشان نمیدهید؟ برای کیروش هم پول بود هم از جان آدمیزاد تا شیر مرغ در اختیارش قرار گرفت اما او تیم ایران را در گروه 4 تیمی چهارم کرد و پنجم نشدیم.
* فردوسیپور و عواملش عوامفریبی میکنند
تریبون به طور یکطرفه در اختیار فردوسیپور و عواملش است و عوامفریبی میکند. کجای دنیا بر اساس نظرسنجی مربی انتخاب میکنند؟ نظر سنجی زمانی قابل اعتماد و اتکا است که ابتدا نظرات مخالف و موافق شنیده شود و سپس به رای گیری گذاشته شود، نه اینکه از 25 روز قبل خوراک یک طرفه داده شود و بعد نظرسنجی انجام شود. در ضمن برای کار تخصصی باید به نظر متخصصان مراجعه کرد نه عوام، مثلا اگر قصد سد سازی داشته باشید باید به نظر متخصصان مراجعه کنید نه عوام، نظر متخصصان هم در خفا گرفته می شود. من 5 روز قبل پیشبینی کرده بودم که فردوسیپور چنین نظرسنجی را بگذارد و از کیروش قدیس بسازد. ظاهرا شما خبرنگاران زورتان به مربیان ایرانی میرسد. مگر علی رضوانی خبرنگار واحد مرکزی خبر نبود که در تلویزیون گفت کیروش سه ماه است که در هالیدی به سر میبرد و وقتی کیروش به ایران برگشت حاضر نشد با رضوانی صحبت کند و گفت من هالیدی بودم. اگر این کارها و این حرفها را مربی ایرانی میزد بیچارهاش میکردید. مگر کیروش در یک نشست خبری وقتی سؤالی پرسیده شد که به ذائقهاش خوش نیامد نشست را ترک نکرد؟ اگر مربی ایرانی چنین کرده بود بیچاره شده بود.
* آن مربی (قلعهنویی) را محاکمه کردند
من با آن مربی (قلعهنویی) اختلاف سلیقه دارم اما وقتی او در جام ملتها در ضربات پنالتی به کره جنوبی باخت، فردوسیپور در برنامهاش دادگاه تشکیل داد که همین آقای حاج رضایی هم حضور داشت و آن مربی را محاکمه کردند. اما شب گذشته سه ساعت وقت به کیروش داده شد و پس از آن وقتی جلالی آمد سه به یک و غیرمنصفانه با او صحبت کردند، این مناظره نبود.
* یوزپلنگ ایرانی تبدیل به موش ایرانی شد
قرار بود ما در جام جهانی یوزپلنگهای ایرانی باشیم اما تبدیل به موش ایرانی شدیم. در باری با آرژانتین 10 دقیقه بازیکنان ما خودشان بودند، دیدید که چه کردند، آنقدر در ذهن بازیکنان ما کرده بودند که 5 گل از آرژانتین میخورید که خودشان نبودند، من بازیکنان ایرانی را میشناسم و استعدادهایشان را میدانم. هر ایرادی که از من بگیرند نمیتوانند تاریخ را عوض کنند. مایلیکهن هزار عیب دارد ولی سایت AFC در زمان سرمربیگری من نوشت که در فوتبال آسیا رنسانس به وجود آمد که علت آن شایستگی جوانان ایرانی بود. ما 10، 15 بازیکن را به باشگاههای خارجی صادر کردیم، مهدویکیا، یزدانی، میناوند، دینمحمدی، علی دایی، کریم باقری، نیما نکیسا، علی موسوی، رضا شاهرودی، خداداد عزیزی و سهراب بختیاری زاده، اینهایی که در ذهنم است. اما چه شد که در جام جهانی وقتی یک بازیکن در شرایط مناسب نیست دوباره در دیدار بعدی هم در ترکیب اصلی قرار میگیرد.
* نکونام عامل انسجام تیمی بود
جواد نکونام اگر در زمین راه هم میرفت که این کار را نمیکرد اشکالی نداشت، زیرا او عامل مهمی برای انسجام تیمی بود، او کاپیتان تیم بود و فوقالعاده وظایفش را خوب انجام میداد. چرا مدام جوانان ایرانی را میکوبید؟ تیم ملی ایران در جام جهانی باید پوست میانداخت، بعد کیروش میگوید مهدی شریفی جوان آیندهداری است و آینده روشنی دارد، مگر من مهدویکیا، میناوند، علی موسوی و یزدانی 18 ساله را استفاده نکردم؟ و در فوتبالمان تحول به وجود نیاوردم؟
* گروه ما در جام جهانی 98 سختتر بود
کیروش میگوید دنیا ما را شناخته، ببخشید؟! مگر ما در جام جهانی 98 نتایج بهتری نگرفته بودیم؟ مگر گروه ما در جامهای جهانی 98 فرانسه و 78 آرژانتین و 2006 آلمان سخت تر از گروه ایران در جام جهانی 2014 نبود؟ در جام جهانی 78 ما با هلندی بازی کردیم که نایب قهرمان شد، اسکاتلند و پرو هم بودند، تازه حق هلند خورده شد که به نایب قهرمانی رسید. اما ما در جام جهانی برزیل با بوسنیای بازی کردیم که برای اولین بار بود به جام جهانی میآمد. جالب است میگویند چون این تیم شانسی برای صعود نداشت بهتر بازی کرد، در حالی که وقتی تیمی برد و باخت برایش فرقی نمیکند، راحت تر میتواند بازی کند، اما وایویلا از این زبان که آدمها چطور آن را میچرخانند.
* انتخاب سرمربی تیم ملی انتخابات ریاستجمهوری نیست
مگر انتخاب سرمربی تیم ملی انتخابات ریاستجمهوری است که همه افراد باید در آن نقش داشته باشند؟ زاکرونی چهار سال در ژاپن حضور داشت و او را یکی از موفقترین مربیان ژاپن مینامند اما بعد از جام جهانی برکنارش کردند، التماس هم نمیکند که بماند، بعد میگویند ژاپن 15 لژیونر و کره 20 لژیونر دارد، اما نتایج ما بدتر از آنها بوده است، ما باید استعداد و جوان ایرانی را باور کنیم، ما میتوانیم سه چهار تیم ملی در سطح خوب داشته باشیم. در خط هافبک ما کسی نبود که پاسهای توی در بدهد، اما از بختیار رحمانی و قاسم حدادیفر استفاده نمیشود.
* مربی ایرانی بود اعدامش میکردیم
علیرضا جهانبخش 10 دقیقه مقابل آرژانتین خوب بازی میکند اما در بازی بعد از او استفاده نمیشود. محمدرضا خلعتبری را خط میزند و میگوید چون در طول فصل زیاد بازی نکرد خط خورد، اما در مورد قوچاننژاد و اینکه او هم زیاد بازی نکرده بهانههایی میآورد که جالب است. خود من در مورد قضیه مهدی رحمتی از کیروش حمایت کردم و به نوعی او را تأیید کردم، اما مربیان معلم هستند و وقتی کار به آنجا میرسد که شاگرد میگوید اشتباه کردم و عذرخواهی میکند، چرا رحمتی دعوت نمیشود؟ مگر معلم وظیفهاش چیست؟ چرا هادی عقیلی که میتوانست به ما کمک کند دعوت نمیشود؟ چرا او را با تیم ملی به جام جهانی نبردند تا موش ایرانی نشویم. طبیعی است وقتی چینش تیم ملی 10، صفر است نمیتوانید به دروازه حریف برسید. علیرضا حقیقی هر چه توپ گرفت بلند فرستاد، در حالی که باید یکبار توپ را به دفاع راست بدهد، یک بار به دفاع چپ، اما هیچکدام از اینها نبود و فقط بلند توپها را میفرستادیم. اگر هر مربی ایرانی دیگر بود اعدامش میکردیم، بعد هم میگوییم ما عالی بودیم، مگر در گروه چهار تیمه باید پنجم میشدیم؟
* فیفا فکس زده که ایران به جام جهانی برگردد
فضا به گونهای است که انگار این آقا فتحالفتوح کرده است و شاید هم تیم ایران اشتباهی به تهران برگشته و فیفا فکس زده است که دوباره به برزیل برویم و مسابقات را ادامه بدهیم و عجب است که در این دوره ضعیفتر از سه دوره قبل جام جهانی نتیجه گرفته بودیم که این هم قابل پیشبینی بود. اما فردوسیپور دادار و دودور راه انداخته و این آقا را ستایش میکند. من به عادل فردوسیپور خیلی اعتقاد داشتم، اما اکنون نمیدانم چه بگویم. از فردا همه علیه من میشوند، اشکالی ندارد، وظیفهام است که از جوان و استعداد ایرانی دفاع کنم، من آنها را میشناسم، جوانان ایرانی طلا هستند. مگر خبرنگاران ایرانی با حداقل امکانات، بهترین کارها را نمیکنند؟ اگر خبرنگاران ایرانی هم امکانات خارجیها را داشتند بهتر کار میکردند. مسئولان ما فقط حرف از جوان ایرانی میزنند.
* کیروش بنز نیست
من گفتم به بنز اعتقاد دارم و آدم باید هر جا که دانش است آن را فرا بگیرد. من در 30، 40 کلاس مربیگری بوده ام که مدرس برخی از آن کلاس ها آلمانی بودند، آنها کشوری هستند که بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از ویرانی کامل دوباره کشورشان را ساختند و با وطندوستی و تلاشی که داشتند و فعل خواستن، کشور خود را ساختند و اکنون ببینید کجای دنیا قرار دارند، اما این آقا بنز نبود. یک ضربالمثل داریم که میگویند فلان چیز را رنگ میکنند تا جای فلان چیز بفروشند. این آقا بیشترین پول را گرفته است، اما چند بازی در لیگ ما را دیده است؟ فقط به استانهایی مثل اصفهان رفته تا آثار تاریخی ببیند و یا در شهرهایی مثل انزلی که آب و هوای خوب و ساحل دارد حاضر شده است. شهرهایی که باید میرفت را نرفته است و خوابش را هم به ورزشگاههای ما آورده است و بعد هم میگویند ال و بل است و مدام هم عواملش فشار میآورند که قراردادش با پول بیشتر تمدید شود، مگر او را همه جا نمیخواستند؟
* کشور ما غیرممکنها را ممکن میکند
کیروش ابتدا عباس ترابیان سرپرست تیم ملی را کنار گذاشت و پس از آن والیزاده مدیر رسانهای تیم ملی را برکنار کرد، نمازی رفت، سیموئز رفت، میکو مربی بدنساز هم از تیم ملی جدا شد و بعد هم در مورد پیراهنهای تیم ملی دیدید که چه اتفاقی افتاد و مشخص شد که به خاطر یک مشت دلار بوده است، خدا را شکر که تاریخ را نمیتوان تغییر داد، همه دیدند که در جام جهانی 98 و جام ملتها تیم ملی ایران چه کارهایی کرد و از همه مهمتر اینکه عناوینی مثل بهترین بازیکن آسیا، آقای گل مسابقات و کاپ اخلاق را هم گرفتیم. تیم ملی فوتسال را هم به مقام چهارم جهان رساندند که اگر باشگاه ها همکاری میکردند و ما درخشان و انصاریفر را هم در آن مسابقات داشتیم حداقل نایب قهرمان میشدیم اما دستم خالی بود به همین خاطر صادق ورمرزیار بدون یک ثانیه استراحت و تعویض در تمام مسابقات بازی کرد. من مهم نیستم، مهم ایران است و ایرانیها، من نژادپرست نیستم، اما میگویم باید تواناییهای ایرانی و ایرانیها را باور داشته باشیم، بارها گفتهام ما از کشوری هستیم که غیرممکن ها را ممکن میکند.
* جوان ایرانی را تحقیر نکنید
تیم ملی والیبال ایران اکنون به جمع شش تیم برتر جهان راه پیدا کرده است و این شایستگی جوانان ایرانی را نشان میدهد، البته این را هم بدانید که در والیبال همواره تیم قویتر پیروز میشود اما در فوتبال تیمهایی که ضعیفتر هم هستند شانسی برای پیروزی دارند، در همین پرتغال، یونان در جام ملت های اروپا قهرمان شد. ما استعدادهای بینظیری داریم زیرا استعداد از بین خیل علاقمندان پیدا میشود و در ایران علاقمند به فوتبال زیاد است، همانطور که در کشتی مازندران از خیل علاقمندان استعداد به کشتی کشف میشود. خواهش میکنم ایرانی و جوانان ایرانی را تحقیر نکنید، این مسائل خون من را به جوش میآورد.
* فردوسیپور محو تماشای کیروش شد
کاش دلایل منطقی میگفتند، اما یک بار میگویند میزان دوندگی ملیپوشان ما زیاد شده است، اما در بازی سوم و مقابل بوسنی از لحاظ بدنی کم آوردیم، در فوتبال فقط معیار دوندگی نیست که اگر این طور بود از دومیدانیکاران عزیز استفاده میکردیم. همانطور که سوئیس هم مقابل آرژانتین بیشتر دوید. سوئیس یک تیم معمولی بود پس بهتر است در فضایی کاملاً غیراحساسی مسائل بررسی شود مگر قرار است در گروه چهار تیمی پنجم شویم؟ عباس آقای زحمتکش هم بود همین تیم ملی را چهارم میکرد، شما هم بودید تیم ملی در جام جهانی چهارم میشد و در گروه چهار تیمی پنجم نمیشدید، اما مربیان ایرانی مظلوم واقع شدند، من بارها در مورد علیرضا جهانبخش و استعدادش صحبت کردم، ما در لیگمان طلا داریم. کیروش میگوید امید ابراهیمی را به خاطر سپاهان خط زده است، اما مگر رحمان احمدی و احسان حاج صفی عضو تیم سپاهان نبودند و جالب است وقتی این حرفها را کیروش میزد فردوسیپور محو تماشای جمالش بود، اما اگر مربی ایرانی بود فردوسیپور چه چیزهایی که نمیگفت. من عادل را دوست دارم زیرا او هم ایرانی است.
* نمیگویم پول کیروش در جاهای دیگر جامعه هزینه میشد
من نمیگویم اگر به کیروش این همه پول نمیدادیم این پول در سایر امور جامعه استفاده میشد، اما میخواهم برایتان مسألهای را بگویم، یکی از اقوام من به سرطان مبتلا شده و من نسخه او را به داروخانه بردم، داروخانه گفت باید بیمه آن را تأیید کند و مسافت زیادی را تا بیمه طی کردم، آنجا سه هزار نفر شماره داده بودند. من خجالت میکشم که بخواهم از اسمم استفاده کنم، اما مردم گفتند شما چرا توی صف ایستاده اید و من را حلوا حلوا کردند و به داخل بردند، در حالی که من کسی نیستم و اگر کاری هم کردم صد برابر مزدش را گرفته ام با این حال مردم به من لطف دارند، به ارواح خاک مادرم و به بچه هایم قسم میخورم که در آنجا خیلیها به من لطف داشتند، البته بگویم هاشمی وزیر محترم بهداشت زحمات زیادی کشیده است، اما آنجا هم ازدحام زیاد جمعیت هم مردم و هم کارمندان زحمتکش را کلافه کرده بود. پس چطور میگویند پول نیست. کیروش یکی از 10 مربی گران دنیاست.
* من آدم مستقلی هستم
همانطور که در بین ما مربیان ممکن است آدم ناصالح وجود داشته باشد در بین شما خبرنگاران هم ممکن است افرادی وجود داشته باشد اما من این را میخواهم بگویم چرا جوان ایرانی را ذبح میکنیم و جوان ایرانی را از بین میبریم. همه ما پیشینه داریم من یک آدم مستقلی هستم نه طرفدار احمدینژاد هستم نه رفسنجانی و روحانی و خاتمی. اما دست هر کدام از اینها که برای این کشور و جوانان آن زحمت میکشند میبوسم. من از احمدینژاد حمایت کردم و به او اعتقاد داشته و دارم. خیلی جاها و در مقاطعی هم از او انتقاد کردم. از رئیس سازمان تربیت بدنی که معاون احمدینژاد بود تندترین انتقادها را کردم اگر میخواستم استفاده کنم بیشترین استفاده را در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد میکردم. من هم بلدم چه کنم و در این کشور زندگ میکنم. بحث واردات خودرو، گرفتن وامهای کلان و زمین در فلان جا را بلدم اما یک ریال سوءاستفاده نکردم اگر چنین کردم مرا در میدان شهر دار بزنند. برای من مهم کشور ایران است. کشور ما بهشت است. ثروت فراوان داریم که ثروتش را به یغما میبرند. من همیشه مستقل بودم. اما از نمایندگان مجلس میخواهم مسائل را بررسی کنند. 4-5 نفر آنه بنشینند و مسائل را به دقت رصد کنند. فوتبال قدرت زیادی دارد و اکنون جام جهانی تمام دنیا را تحت تاثیر قرار داده. نمیگویم دولت ورود کند بلکه بررسی کنند ببینند پولهایی که داده شده در چه محلهایی هزینه شده است و اینکه تیم ایران که یوزپلنگان ایرانی بودند در جام جهانی تبدیل به موش ایرانی شدند.
*تشکر از ضرغامی و فردوسی پور
باید از صدا و سیما و شخص ضرغامی و همچنین فردوسیپور، رضا جاودانی و همه عوامل برنامهای که جام جهانی را پخش میکنند، تشکر کنم. زیرا زحمات زیادی میکشند و در هیچ جای دنیا مسابقات جام جهانی به این خوبی پوشش داده نمیشود و وظیفه دارم به عنوان یک ایرانی از آنها تشکر کنم، اما ما در برزیل به جای پوزپلنگ موش ایرانی شدیم ولی فردوسی پور گفت که باید به احترام این تیم کلاه از سر برداریم در حالی که سه گل از بوسنی خورده بودیم.
در جام جهانی 2006 در بازی آخر که مقابل آنگولا یک بر یک مساوی کردیم و مقابل پرتغال و مکزیک با همه ستاره های آنها بازی کردیم، همین مجری گفت: خداحافظ اقای برانکو. و به شدت از تیم ملی انتقاد کرد اما در جام جهانی برزیل به شدت جوسازی مثبت انجام داد.
کد خبر: ۳۷۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
او راست می گوید تو تکرار شدنی نیستی!
کد خبر: ۳۷۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
امروز شعار بعضی پولدارهای بخشهای مرفهنشین شهر «فرزند کمتر، سگ و گربه بیشتر» است و از قصابی برای سگشان هم فیله میخرند
کد خبر: ۳۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۹