برچسب ها
پروازهای یاسوج - تهران وبالعکس در فرودگاه یاسوج درسال جدید آغاز شد
کد خبر: ۶۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶

از آغاز تعطیلات نوروزی( 27 اسفند) تا امروز 50 مسافر نوروزی در استان کهگیلویه وبویر احمد با گاز منوکسیدکربن مسموم شده اند
کد خبر: ۶۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۰

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کهگیلویه گفت: از زمان آغاز تعطیلات نوروزی امامزاده سید محمید در بخش چاروسا بیشترین تعداد گردشگر را داشته است. سیاوش زمان بقاع متبرکه را یکی از جاذبه‌های معنوی گردشگری شهرستان برشمرد و اظهار کرد: آستان متبرکه امامزاده سید محمود(ع) معروف به سید محمید به عنوان یکی از امامزادگان شاخص شهرستان همه ساله پذیرای خیل عظیم گردشگران و مسافر ان نوروزی است. رئیس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کهگیلویه ظرفیت‌های گردشگری شهرستان را مورد اشاره قرار داد و گفت: کهگیلویه امامزادگان و بقاع متبرکه بسیاری دارد که بسترها و جاذبه‌های خوبی برای توسعه گردشگری مذهبی است. زمان تصریح کرد: تقارن نوروز با ایام فاطمیه بسیاری از مسافر ان را به سمت اماکن مذهبی و بقاع متبرکه سوق داده است تا جایی که امامزاده سید محمید(ع) تاکنون نسبت به سابر مناطق گردشگری بیشترین میزان مسافر ان نوروزی را داشته است. وی خاطرنشان کرد: با همکاری ادارات و نهادها خدمات‌رسانی به مسافر ان و گردشگران نوروزی به نحو مطلوب در حال انجام است.(واحدخبر)
کد خبر: ۶۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۸

معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی با بیان اینکه بیش از 32 میلیون بروشور گردشگری در بین مسافر ان نوروزی توزیع می‌شود گفت: در 9 ماهه اول سال نزدیک به 4 میلیون گردشگر خارجی به ایران آمد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: نشست ستاد مرکزی هماهنگی سفر با حضور خبرنگاران پیش از ظهر روز شنبه 23 اسفند ماه برگزار شد. در این نشست مرتضی رحمانی موحد معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی گفت: بعد از ایام عید می‌توان آمار گردشگران خروجی و دفاتر خدمات مسافر تی را به دست آورد. در سال 93 هنوز تصمیمی درباره سفر در ستاد سوخت کشور گرفته نشده است. فکر نمی‌کنم عید امسال هم برنامه‌ریزی برای اختصاص بنزین نوروزی شده باشد، امیدواریم هر کسی هر طور صلاح می‌داند در نوروز سفر کند.وی درباره موضوع اسکان مسافر ان نوروزی در شهر‌ها، گفت: همه تلاش ما این است که مردم از اسکان‌های بدون سقف به سمت اسکان مسقف بروند. بیش از 11 هزار واحد خانه مسافر به مجموعه اقامتی کشور اضافه شده است تا مردم بتوانند در بناهایی که دارای حداقل استاندارد است، اقامت داشته باشند.اقامتگاه‌های غیر مسقف معمولا در جایی قرار دارد که از نظر بهداشتی با مشکل مواجه است. تلاش ما این است که ظرفیت‌های مختلف اقامتی را در اختیار مردم گذاشته و آن را معرفی کنیم.وی همچنین درباره چارتر کردن سفرها نیز گفت: جلساتی با شرکت هواپیمایی کشور درباره رزرواسیون تور برگزار شده است. آنها هم از چارتر شدن پروازها ناراضی هستند. سعی می‌شود تا اول سال 94 این مشکلات را حل کنیم. بحث چارتر با ظرفیت حمل و نقل هوایی مرتبط است. چارتر هواپیما به ما ارتباطی ندارد. اجازه‌ای است که شرکت هوایی به دفاتر حمل و نقل داده است. انتظار ما از دستگاه‌های عضو ستاد هماهنگی خدمات سفر این است که با سیاست‌های کلی ستاد هماهنگی لازم را انجام دهند و اجازه چارتر شدن هواپیما را ندهند.کیهان
کد خبر: ۵۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۴

برای  مدتی  به  اسم  دولت  تدبیر  و  امید  یا  اصلاحات یک شبه نقش خودت را بازی می کنی و می روی ، احتمالن  شیر  پستان  این  خاک  تو  را  دامنگیر  نکرده  است موفق .......  شاید دیگری با ترفند جدیدی  آید و پروژه را دنبال کند
کد خبر: ۵۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰

فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد از شناسایی و بازجویی تعدادی مظنون به قتل عاطفه صالح زاده خبر داد
کد خبر: ۵۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۷

به گزارش بی باک، یک مرد چینی که قصد ازدواج با زنی مسن‌تر از خود را داشت هنگامی که از سوی این زن جواب رد شنید خود را به آتش کشید. به گزارش خبرگزاری شینهوا، هوانگ هیسائو این مرد 35 ساله دلبسته زنی 47 ساله به نام چانکو شده بود که راننده اتوبوس شهری است. این راننده زن وقتی با تقاضای ازدواج از طرف هوانگ روبه‌رو شد به علت اختلاف سن‌شان تقاضای او را رد کرد اما فردای روز خواستگاری این مرد عاشق با ریختن بنزین به روی خود وارد اتوبوس زن مورد علاقه‌اش شد و تهدید کرد که خودش را خواهد کشت ولی زن راننده هیچ توجهی به این تهدید نکرد و تنها تصمیم گرفت مسافر ان را از اتوبوس خارج کند. پس از پیاده شدن مسافر ان این زن و یک مرد مسافر در اتوبوس باقی ماندند و از هوانگ درخواست کردند از تصمیم جنون‌آمیزش منصرف شود و اتوبوس را ترک کند اما هوانگ که عشق جنون‌آمیزی در سر داشت ناگهان با کبریت خودش را به آتش کشید و هر سه در میان شعله‌های سرکش ماندند. پلیس می‌گوید هوانگ عاشق در این حادثه جان سپرد و زن راننده و مرد مسافر که بشدت دچار سوختگی شده بودند به بیمارستان انتقال یافتند.چانکو زن قربانی به پلیس گفته است این حادثه تأثیر بسیار عمیقی روی او گذاشته و تصمیم دارد تا پایان عمر به تنهایی زندگی کند و هرگز تن به ازدواج ندهد. منبع: روزنامه ایران
کد خبر: ۵۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

«آرتور سی. کلارک» نویسنده معروف کتاب‌های علمی-تخیلی از جمله اودیسه فضایی حدود ۴۰ سال پیش در مصاحبه‌ای اختراع اینترنت، ایمیل و از رده خارج شدن روزنامه‌ها را پیش‌بینی کرده بود. برخی معتقدند که آنچه دانشمند می اندیشد، هنرمند می بیند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، آرتورسی. کلارک در مصاحبه‌ای که سال ۱۹۷۶ انجام داد، از وجود ارتباط تصویری، تبادل اطلاعات از طریق دستگاه‌های پیشرفته و از مد افتادن روزنامه‌های کاغذی خبر داد. کلارک در گفت‌وگویی که با موسسه فناوری ماساچوست داشت، اختراع پدیده اینترنت را در زمانی پیش‌بینی کرد که هنوز استفاده از رایانه‌های خانگی رواج نیافته بود. وی در میان صحبت‌های خود با موضوع پیشرفت فناوری در آینده، گفت: روزی می‌آید که مردم از وسایل ارتباطی استفاده می‌کنند که شامل یک صفحه تلویزیونی با کیفیت بالا و یک کیبورد برای تایپ است. آن‌ها با این ماشین می‌توانند هرگونه اطلاعاتی را مبادله کنند. شما به ماشین می‌گویید که من به فلان وسیله ورزشی یا ... علاقه‌مندم و آن دستگاه جست‌وجو می‌کند و آن را برایتان پیدا می‌کند. نویسنده کتاب معروف «اودیسه فضایی» همچنین پیش‌بینی کرد: مردم آینده قادر خواهند بود از طریق ماشین‌هایی، پیام‌هایی را به دوستانشان در هر کجایی که هستند، بفرستند. دوستانتان می‌توانند شما را ببینند، شما می‌توانید آن‌ها را ببینید. ما در آینده می‌توانیم ارتباط تصویری و گرافیکی داشته باشیم و کتاب و اطلاعات و ... را تبادل کنیم. روزنامه‌ها در حال انقراض هستند، ما دیگر مجبور نخواهیم بود چندین تن کاغذ را برای کسب اطلاعات جابجا کنیم. به گزارش هافینگتون پست، آرتور سی. کلارک روز ۱۶ دسامبر ۱۹۱۷ در انگلیس چشم به جهان گشود. این نویسنده‌ آثار علمی‌ ‌تخیلی و مخترع در سال ۱۹۶۸ به شهرت رسید؛ زمانی ‌که داستان‌کوتاهی به‌ نام «نگهبان» را در قالب فیلم‌نامه نوشت. فیلم «۲۰۰۱؛ اودیسه‌ی فضایی» به کارگردانی «استنلی کوبریک» برگرفته از همین اثر کلارک است. او که زمانی «اولین ساکن کلبه‌ الکترونیکی» لقب گرفته بود، با نوع خاص نگاهش به مسافر ت فضایی در آینده و همچنین دنیای رایانه، تخیلات مردم را جلب خود کرد. توصیفات مشروح سی. کلارک درباره سفینه‌های فضایی، ابررایانه‌ها و سیستم‌های ارتباطی سریع، مورد علاقه‌ی میلیون‌ها خواننده در سراسر جهان قرار گرفت. کلارک در سال ۱۹۸۶ به عنوان استاد بزرگ انجمن نویسندگان آثار علمی تخیلی آمریکا برگزیده شد. از مهم‌ترین آثارش به «پایان کودکی» (۱۹۵۳)، «شهر و ستارگان» (۱۹۵۶)، «ملاقات با راما» (۱۹۷۳)، «زمین پادشاهی» (۱۹۷۵) و «ترانه‌های زمین دورافتاده» (۱۹۸۶) می‌توان اشاره کرد. از افتخارات سر آرتور سی. کلارک در عرصه‌ نویسندگی به کسب سه جایزه‌ «نبیولا» (در اصطلاح ستاره‌شناسی به معنای سحابی) از انجمن نویسندگان آثار علمی تخیلی آمریکا در سال‌های ۱۸۷۲، ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ و همچنین کسب دو جایزه‌ «هیوگو» از مجمع جهانی علمی تخیلی در سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ است. پیش از این اعلام شده بود در مصاحبه‌ای تلویزیونی متعلق به سال ۱۹۶۳،‌ آرتور سی. کلارک پیش‌بینی کرده که اولین مسافر به کره‌ ماه اهل روسیه خواهد بود. در این مصاحبه کلارک گفته است، روسیه در رقابتی تنگاتنگ گوی سبقت را برای فرستادن اولین انسان به ماه از آمریکا می‌رباید.
کد خبر: ۵۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۵

هواپیمای حامل وزیر بهداشت که از زابل بازمی‌گشت، در یکی از موتور‌هایش دچار نقص فنی شد که خلبان قبل از پریدن متوجه این نقص شد و آن را متوقف کرد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش ایلنا؛هواپیمای BAE شرکت هواپیمایی ماهان که سیدحسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت را به سلامت وارد فرودگاه زابل در سیستان و بلوچستان کرد، در مسیر بازگشت با ۶۴ مسافر در حین پرواز، موتورش از کار افتاد. این هواپیما حوالی ساعت ۸:۳۰ صبح پنج‌شنبه که وزیر بهداشت و مسافر ان دیگر را در فرودگاه زابل پیاده کرد، یک ساعت بعد در مسیر برگشت به تهران در شرایطی که هواپیما در طول باند پرواز قرار گرفت و عملیات پرواز شروع شد، خلبان قبل از پریدن و جدا شدن چرخ‌ها از زمین متوجه نقص فنی در یکی از موتور‌های هواپیما شد و آن را متوقف کرد.
کد خبر: ۵۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است. باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند.  امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است: نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.    هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود. در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟!  چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود. در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم. به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!» میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.» با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.» میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:  « همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است  احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.   شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم. در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم. در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.   حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند. آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»   من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.    مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج،  در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد. روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر.  تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود. صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.» میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:  «وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... » هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....» آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »   با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم. امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....» صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.   چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.   مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست. صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم. در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید. موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید. مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.» اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد. در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : صدای کفش‌هایش توی سالن می‌پیچد. یک جفت گیوه سفید که به خاطر بارانی که از صبح یک ریز می‌بارد خیس و کمی هم گلی شده. آهسته و مرتب قدم برمی‌دارد. وقت قدم برداشتن جوری به عصایش تکیه می‌دهد که انگار نه انگار روزگاری جوان بوده و برای رسیدن به زمین کشاورزی کل مسیر روستا را سرخوش و با پای پیاده طی می‌کرده. وارد کلاس می‌شود، روی نزدیک‌ترین صندلی می‌نشیند. صدای پچ پچ بچه‌ها توجهش را جلب می‌کند. به چهره‌های معصومشان نگاهی می‌اندازد و لبخند محوی برلبانش می‌نشیند. لبخندی پر از حسرت. حسرت روزهایی که دیگر بازنمی‌گردند... پیرمرد فارسی نمی‌داند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش می‌نشیند و از او می‌خواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سال‌های سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شده‌اند، فداکاری را معنا می‌کرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگی‌اش کنار دانش‌آموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتش‌زدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه البرز، « ازبرعلی حاجوی» که به نام «ریزعلی خواجوی» شهرت یافته است نام‌آشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند. ریزعلی در توضیح داستان آن شب می‌گوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمی‌گردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران می‌روند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم. وی ادامه می‌دهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز می‌شود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش می‌آید پر از مسافر است! پیرمرد اضافه می‌کند: با تصور چهره برخی از مسافر انی که در قطار مرگ آرام و بی‌خبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد». قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما می‌گوید: با توجه به این که قطار چند دقیقه‌ای می‌شد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چاره‌ای جز آتش‌ زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت می‌کردم و به راننده علامت می‌دادم. خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمی‌شود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم‌ کم متوقف کرد. قهرمان فداکار داستان درحالی‌که چشم‌های خیسش را با دستمال پاک می‌کند می‌گوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافر ان با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آن‌که جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند. وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق می‌گذرد و من هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمی‌کرد و من توده‌های سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمی‌دیدم چند خانواده داغدار می‌شدند؟؟ خواجوی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود می‌گوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم این‌که در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافر ان در آورده و به آتش می‌کشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم. حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتاب‌های درسی یکی دیگر از گلایه‌ها خواجوی است و با ناراحتی درباره‌اش توضیح می‌دهد: من نمی‌دانم چرا درس دهقان فداکار از کتاب‌های درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخش‌های زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشته‌اند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کرده‌اند. وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی می‌کند و منبع درآمدش از کجاست می‌گوید: من و خانواده‌ام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی می‌کنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم! وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایه‌ای نداریم. قهرمان دیروز اضافه می‌کند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمی‌شود. از او می‌پرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب می‌دهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیله‌ای شود برای نجات جان مسافر ان قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش می‌کنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم. ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که می‌خواستی جان مسافر ان را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب می‌دهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این می‌ترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتاب‌های درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد. دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت می‌شناسی چه کسی است نیز می‌گوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که می‌شناسم چون علی‌رغم سن کم‌اش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد. وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش‌ آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش‌ آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است. داستان‌های زیادی در کتاب‌های فارسی بود که شاید تا سال‌ها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستان‌هایی که نمی‌توان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچه‌ها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمه‌شان زندگی کنند. انگار قرار است خاطرات و نوستالژی‌های مشترک نسل‌ها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» می‌خواندند، همچون خود «ازبرعلی » کم‌کم نسلشان منقرض و داستان‌های نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود. با تمام این نامهربانی‌ها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یک‌بار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانه‌ها تعریف می‌کند. گزارش از: المیرا اگیر خبرنگار ایسنای منطقه البرز
کد خبر: ۴۹۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵

عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی در مجلس شورای اسلامی گفت: حمایت از دولت بدان معنا نیست که نقد سازنده‌ای از عملکرد آن نداشته باشند
کد خبر: ۴۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۶

فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد از کشف 9 کیلو و 850 گرم تریاک در جاساز قاب عکس و میز اتو در این شهرستان خبر داد. به گزارش آوای دنا ،سرهنگ "علیشیر زهرایی " گفت: ماموران پاسگاه انتظامی تنگ سرخ در شهرستان بویراحمد حین کنترل محور "شیراز – یاسوج" به یکدستگاه تاکسی برون شهری پژو 405 دارای چهار مسافر مشکوک شدند.  وی اظهار کرد: در بررسی‌های ماموران از داخل خودرو، به تعدادی قاب عکس، میز اتو وتخته وایت برد مشکوک که راننده اعلام داشت مربوط به دو سرنشین جوان هستند.  فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد خاطرنشان کرد: پس از انتقال وسایل کشف شده به داخل مقر انتظامی مقدار 9کیلو و 850 گرم تریاک که در پشت قاب عکس و میز اتو و تخته وایت برد کشف شد.  زهرایی با بیان اینکه دو قاچاقچی در خصوص این پرونده دستگیر شدند، اظهار کرد: این دو نفر قصد داشتند با این جاسازی این مقدار مواد را به استان تهران انتقال دهند.  وی در پایان با بیان اینکه متهمان با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مقام قضایی معرفی شدند، از مبارزه بی‌امان و شبانه‌روزی پلیس در انهدام باندهای قاچاق مواد مخدر در سال 93 خبر داد. به گزارش ایسنا، فرمانده انتظامی شهرستان بویراحمد اضافه کرد: شماره تلفن 110پلیس بطور شبانه روزی آماده دریافت اخبار و گزارشات مردم است.  
کد خبر: ۴۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۱

من از استراتژی چریک های فلسطین اگاه نیستم، تنها میدانم که مبارزان فلسطینی حتی برای دفاع از خرابه های یک ساختمان، تا زمانیکه که تفنگ در دست دارند، اماده مردن و جانفشانی هستند. همانگونه که مدافعان قهرمان استالینگراد نشان داده اند. به گزارش دولت بهار، فیدل کاسترو رهبر انقلاب کبیر کوبا طی یادداشتی درباره حوادث اخیر جهان، نوشت: امروز صبح شبکه های خبری مملو از گزارشهایی مربوط به خبر بی سابقه ایی شد که طی ان هواپیمای مسافر بری مالزی که در ارتفاع 10100 متری خاک اوکراین در حال حرکت بود، مورد اصابت قرار گرفته است. کوبا که همواره در کنار مردم اوکراین بوده است، و در روزهای بسیار سخت تر از این همچون فاجعه چرنوییل، مراقبت های پزشکی زیادی برای بسیاری از کودکان مبتلا به اشعه های مضر ناشی از این حادثه، ارائه داد، و همواره مایل به ادامه انجام این نوع اعمال است، هرگز نمی تواند این نوع اقدامات ضد روسی، ضد اوکراینی وحامیان امپریالیسم را انکار کند. و در همین حال، همزمان با جرم و جنایت اتفاق افتاده پیرامون هواپیمای مسافر بری مالزی، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که دارای سلاح هسته ای است، به ارتش خود دستور حمله به نوار غزه را داد، که طی آن، در طول چند روز گذشته، صدها تن از کودکان و جوانان فلسطینی  کشته شده اند. رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از این اقدام حمایت کرده است، و این عمل منفور و غیر انسانی را به عنوان دفاع مشروع برشمرده است. اوباما داوود را برابر جالوت حمایت نمیکند، بلکه از جالوت در برابر داوود حمایت میکند. من میدانم که مردان و زنان اسراییلی آماده شده اند و میخواهند تنها مرگی را به نمایش بگذارند که برایشان نه عزتی دارد نه افتخاری. من از استراتژی چریک های فلسطین اگاه نیستم، تنها میدانم که مبارزان فلسطینی حتی برای دفاع از خرابه های یک ساختمان، تا زمانیکه که تفنگ در دست دارند، اماده مردن و جانفشانی هستند. بنده تنها مایل به ابراز همبستگی با مردم قهرمانی هستم که از آخرین باقیمانده های سرزمین مادری شان مردانه دفاع میکنند.
کد خبر: ۳۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۹

در حال حاضر خطوط ریلی ایران به دو کشور سوریه و ترکیه متصل است که متقاضیان می‌توانند برای سفر به این کشورها قطار را به عنوان وسیله‌ای ایمن و ارزان انتخاب کنند. البته طی مدت اخیر به دلیل ناامنی‌های به وجود آمده در سوریه تردد ریلی ایران به این کشور متوقف شده اما خط ریلی تهران - آنکارا برقرار است و مسافر ان می‌توانند با پرداخت 195 هزار تومان این سفر سه روز را تجربه کنند. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم و نقش مهم ایران در اتصال آسیا به اروپا باعث شده سفرهای زمینی بین‌المللی از طریق این کشور مورد توجه بسیاری از کشورهای همسایه قرار گیرد. در کنار مسیرهای ترانزیتی مختلفی که احداث و نهایی کردن آن‌ها در دستور کار راه آهن جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و بناست در آینده نزدیک مقدمات اتصال خطوط ریلی ایران به همسایگان شمالی و شرقی فراهم شود؛ خطوطی که از نظر اقتصادی اهمیت بسیار زیادی خواهند داشت. در کنار این اهداف، خطوط ریلی دیگری نیز در سال‌های گذشته فعال شده‌اند که اهداف توریستی را نیز مدنظر قرار داده و در خطوط خود جایی را برای قطارهای مسافر ی در نظر گرفته‌اند. شرکت حمل و نقل ریلی رجاء با همکاری راه آهن سوریه و ترکیه و در پی توافقات صورت گرفته از سوی مقامات عالی کشورهای مزبور، نسبت به راه اندازی دو خط قطار بین المللی تهران – دمشق و تهران – استانبول اقدام کرده است. این قطارها از اسفند سال 1379 با هدف گسترش روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی این کشورها و تامین رفاه و راحتی سفر برای ایران‌ گردی و جهانگردی در سیر سفر قرار گرفتند. ایمنی، آسایش،‌ ارزانی و جاذبه‌های طبیعت بین راه قطار به عنوان مزایای این مسیرها مطرح شده و البته طبق آمارها در سال‌های گذشته مورد استقبال مسافر ان نیز قرار گرفته است. در حال حاضر در این دو مسیر اصلی بین المللی راه آهن ایران توان زیر بنایی جابجایی مسافر ان را دارد، هرچند مشکلات امنیتی اخیر سوریه یکی از این دو خط را به حالت تعطیلی درآورده است اما به محض فراهم شدن شرایط ، این مسیر بار دیگر فعال می‌شود. قطار مسافر ی تهران – دمشق از تهران به سمت پایتخت سوریه حرکت می‌کند و پس از طی کردن 2347 کیلومتر مسیر و عبور از خاک‌های ایران، ترکیه و سوریه به مقصد می رسد. این قطار مسافر ی که برای رسیدن به مقصد 62 ساعت(بیش از دو روز) در حرکت است، صبح روز پنجشنبه وارد دمشق می‌شود و مسیر برگشت نیز در روز دوشنبه از دمشق آغاز می‌شود و به سمت تهران حرکت می‌کند. در زمان فعالیت، دو نوع قطار در این مسیر حرکت می کردند که یکی از آن‌ها مربوط به راه آهن ایران و دیگری مربوط به سوریه بود. قطار ایران اکسپرس خواب چهار تخته به همراه هفت واگن بود که ظرفیت حمل 228 مسافر را داشت و قطار سوریه نیز اتوبوسی درجه یک خواب دو تخته ظرفیت‌ مشابه را داشت. دیگر مسیر بین المللی مورد اقبال مسافر ان ایرانی و خارجی مربوط به قطار تهران – استانبول است؛ این قطار که روزهای پنجشنبه از تهران به سوی این شهر تاریخی حرکت می‌کند و پس از 71 ساعت و 40 دقیقه ( سه روز) طی مسیر، عصر روز یکشنبه وارد ایستگاه حیدرپاشا (بخش آسیایی استانبول) می‌شود. برگشت این قطار نیز از استانبول در روزهای چهارشنبه انجام می‌شود و روز شنبه به تهران می‌رسد. مسیر 2966 کیلومتری تهران – استانبول جاذبه‌های گردشگری فراوانی دارد که یکی از اصلی‌ترین آن ها عبور از دریاچه وان به حساب می‌آید مسافر ان این قطار پس از رسیدن به این دریاچه در خاک ترکیه با استفاده از کشتی، مسافت دریاچه را طی می‌کنند و سپس مسیر خود را با قطار کشور میزبان ادامه می‌دهد. مدت زمان سفر به کشتی در این دریاچه حدود پنج ساعت است. قطارهای این مسیر ظرفیت حمل 308 مسافر را دارند و به شکل اکسپرس خواب چهار تخته و اکسپرس خواب شش تخته این مسیر را طی می‌کنند. در حال حاضر با توجه به عملیات عمرانی کشور ترکیه در مسیر آنکارا - استانبول و طرح سریع السیر شدن این مسیر، تنها امکان سفر زمینی از تهران به آنکارا فراهم است و مسافر ان می‌توانند با پرداخت 195 هزار تومان این تور زمینی طولانی را تجربه کنند. البته به نظر می‌رسد با توجه به طولانی بودن مسیر و ساعت حرکت قطار، بسیاری از مسافر ان سفر با هواپیما را در این مسیرها ترجیح دهند. هر چند سفر طولانی با قطار و طی کردن مسیرهای مختلف در چند کشور از جذابیت بالایی برخوردار است و بسیاری از مسافر ان را وسوسه می‌کند که برای این سفر از حمل و نقل ریلی استفاده کنند. هر چند ناامنی‌های چند سال گذشته سوریه باعث بر هم خوردن نظم یا شرایط امنیت این خط شده اما با توجه به مهیا بودن زیرساخت‌ها در طول این مسیر به محض فراهم آمدن شرایط لازم امکان برقراری سفر در راه آهن تهران – دمشق وجود دارد.
کد خبر: ۳۹۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۶

اگر چه علی‌رضا بیرانوند دروازه‌بان لرستانی‌الاصل تیم لیگ برتری نفت تهران از فهرست تیم ملی برای حضور در جمع مسافر ان نهایی جام جهانی 2014 خط خورد، اما 2 لرستانی دیگر مسافر برزیل شدند. به گزارش ایلنا خرم آباد، طی جلسه‌ای در فدراسیون فوتبال برای مشخص شدن افراد اعزامی فدراسیون به جام جهانی تصمیم‌گیری شد. در پایان این نشست، علی کفاشیان، شهاب‌الدین عزیزی‌خادم(از لرستان)، حیدر بهاروند(از لرستان) و فریدون اصفهانیان كه همگی از عضای هیأت رئیسه فدراسیون هستند به عنوان افراد اعزامی از طرف فدراسیون مشخص شدند. همچنین برای اعزام پیشکسوتان هم تصمیم‌گیری شد که فرامرز ظلی، حمید جاسمیان و غفور جهانی که عضو کمیته پیشکسوتان فدراسیون هستند و همچنین افشین پیروانی، محمد پنجعلی و حسن روشن به عنوان بازیکنانی که در جام‌های جهانی گذشته حضور داشته‌اند به برزیل اعزام می‌شوند.
کد خبر: ۳۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۵

وزیر امور خارجه آمریکا گفت: ایرانیان مردمی بسیار پیچیده، قابل و پرغرور با تاریخی شگفت انگیز هستند. منتها مسائلی وجود دارد که راه مراوده را بسته است، چالش رهبران، یافتن راهی به پیش است.به گزارش آوای دنا، او در پاسخ به این سوالی در مورد فتوای رهبر جمهوری اسلامی در حرام بودن تولید جنگ افزار هسته ای گفت که احترام زیادی برای یک فتوا قائل است. زیرا فتوا پیام مذهبی بسیار مهمی است و وقتی فتوایی صادر می شود، مردم آن را جدی می گیرند. کری گفت: «من فکر می کنم، این یک نقطه آغاز خوب است و من و پرزیدنت اوباما هر دو از اینکه رهبر ایران چنین فتوایی صادر کرد، قویا استقبال می کنیم». کری گفت که حالا نیاز داریم این فتوا را در قالب یک ساختار قابل درک حقوقی که همه بتوانند معنای آن را بهتر درک کنند، مشاهده کنیم. وزیر امور خارجه آمریکا در باره دشواری های مذاکرات و آینده آن گفت که آقای ظریف آدمی صریح و بسیار رک است. ما باید راهی به سوی اشتراک مواضع مان بیابیم. ما با موفقیت و به شکلی موثر در مرحله نخست مذاکرات مربوط به برنامه هسته ای مذاکره کردیم». کری گفت: در پایان ما به توافقنامه ای معقول و متعادل و قابل تامل دست یافتیم که ما را به سوی تصمیم های نهایی سوق می دهد، ما دوره ای شش ماهه تعیین کردیم که دو ماه و نیم آن گذشته است، ما انجام تصمیم های بزرگی را پیش رو داریم. او در پاسخ به این سوال که «آیا در لحن شما پس از آخرین دیدار دوجانبه با وزیر امور خارجه ایران تغییری پیدا شده است؟ وزیر امور خارجه ایران اخیرا گفته بود که آمریکا بهتر است خیال پردازی نکند»، گفت که نمی داند منظور ظریف چیست؟ او در باره پیام نوروزی به ایران، گفت: من ایرانی ها را پیش از این می شناختم . داماد من انسان فوق العاده ای است، او را بسیار دوست دارم. اما، هیچ کشوری را با این گونه نسبت ها پیوند نمی زنم. این برای نخستین بار است که وزیر امور خارجه آمریکا در گفت و گویی رسانه ای به داماد ایرانی تبارش «بهروز والاناهید» اشاره می کند و از خواهرش که قبل از انقلاب معلم مدرسه ای در ایران بود، سخن می گوید."من سال ها است که با ایران آشنا هستم. خواهرم در ایران کار می کرد. در مدرسه بین المللی درس می داد و در تهران زندگی می کرد. " «متاسفانه خیلی سریع در زمان انقلاب ناچار شد، ایران را ترک کند. او مسافر آخرین پروازهای پیش از انقلاب بود. خواهرم فارسی یاد گرفته بود. همیشه به من می گفت که دوستان ایرانی اش را دوست دارد و از زندگی در ایران لذت می برد». وزیر امور خارجه آمریکا گفت: ایرانیان مردمی بسیار پیچیده، قابل و پرغرور با تاریخی شگفت انگیز هستند. منتها مسائلی وجود دارد که راه مراوده را بسته است، چالش رهبران، یافتن راهی به پیش است. کری با طرح چند پرسش در باره فعالیت های هسته ای صلح آمیز تهران و توافق موقت که به گفته وی بر چگونگی کاربرد برنامه هسته ای ایران تاکید دارد، گفت: «به نظر ما داشتن یک برنامه اتمی صلح آمیز حق ایران است. ما نمی گوییم که این حق را ندارد، اما چنین برنامه ای باید بر طبق معیارهای بین المللی باشد و محدودیت ها و شفافیتی هایی را داشته باشد که در دیگر برنامه های هسته ای جهان رایج است». او در مورد میزان تاثیر تنش فزاینده میان آمریکا و روسیه بر سر اوکراین بر مذاکرات هسته ای با ایران، گفت: فکر می کنم گفت وگوها برای دنیا و آینده ایرانی ها و مناسبات ما بیش از اینها اهمیت دارد. وزیر امور خارجه آمریکا در باره سخنان «سرگئی ریابکوف» دیپلمات روس مبنی بر احتمال اثرگذاری موضوع اوکراین بر مذاکرات هسته ای، گفت که فکر می کند باید منتظر ماند و دید در چند روز آینده چه پیش می آید. فکر نمی کنم چنین کاری به نفع کسی باشد. *ایرنا   
کد خبر: ۲۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۲

به همت ماموران انتظامی کهگیلویه و بویراحمد ،زن و شوهر قاچاقچی مواد مخدر با حمل 19 کیلو و 650 گرم حشیش دستگیر و خودروی آنها متوقف شد. فرمانده نیروی انتظامی کهگیلویه و بویراحمد گفت: در اولین عملیات ماموران میمند هنگام کنترل و بازرسی خودروهای عبوری به یک دستگاه وانت بار که در محور "یاسوج – اصفهان" در حرکت بود مشکوک شده و خودرو را برای بازرسی بیشتر به داخل مقر انتظامی هدایت کردند. وی اظهارکرد: مأموران در بازرسی از داخل این خودرو 19 کیلو و 650 گرم حشیش که به طرز بسیار ماهرانه‌ای جاسازی شده بود کشف کردند و در این رابطه زن و شوهر قاچاقچی موادمخدر را دستگیر و خودروی آنان نیز توقیف شد. سرهنگ غلام زاده بیان کرد: در دومین عملیات مأموران با اجرای طرح انتظامی در محور "یاسوج – اصفهان" و بازرسی از یک دستگاه سمند، 23 کیلو و 900 گرم تریاک را کشف کردند. ایشان اضافه کرد: در سومین عملیات و در اجرای طرح مقابله با سوداگران مرگ، پلیس مبارزه با موادمخدر فرماندهی انتظامی شهرستان دنا با توقف یک‌دستگاه پراید حامل چهار مسافر ، در بازرسی از کیف‌دستی یکی از مسافر ان، 9 کیلو و 900 گرم تریاک کشف و متهم مورد نظر را نیز دستگیر کردند.
کد خبر: ۲۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۰

مسئول پرونده عبدالمالک ریگی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ناگفته‌های جالبی از تعقیب و عملیات دستگیری این تروریست معدوم را تشریح کرد.به گزارش آوای دنا ، چهارم اسفندماه سال 1388 یکی از بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات اطلاعاتی و امنیتی کشور برای دستگیری عبدالمالک ریگی رئیس گروهک جندالشیطان و از اشرار منطقه شرق کشور با موفقیت انجام شد. اکنون که 4 سال از تاریخ انجام این عملیات گسترده می‌گذرد، هنوز افکارعمومی مشتاق است تا از زوایای پنهان و پیچیده انجام این عملیات اطلاعاتی و امنیتی آگاهی یابد. بر این اساس و با توجه به پیگیری‌های لازم موفق شدیم تا با مسئول پرونده عبدالمالک ریگی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران مصاحبه تفصیلی داشته باشیم تا وی ابعاد جدیدی از این عملیات را تشریح کند. مشروح کامل مصاحبه خبرنگار امنیتی و دفاعی با مسئول پرونده عبدالمالک ریگی در وزارت اطلاعات را در تشریح انجام اقدامات اطلاعاتی و رصد عبدالمالک ریگی قبل و حین دستگیری و بخشی از اعترافاتش را در ذیل می‌خوانید: با تشکر از اینکه این وقت را در اختیار ما قرار دادید. یکی از جذاب‌ترین بخش‌های پرونده عبدالمالک ریگی نحوه عملیات و اطلاع از پرواز وی و نحوه نشاندن این هواپیما در خاک کشورمان است. روز گذشته نیروی هوایی ارتش جزئیاتی از این عملیات را منتشر کرد، اما مطمئنا جزئیات دیگری نیز وجود دارد. از جمله اخطارهایی که از سوی جنگنده نیروی هوایی ارتش به هواپیمای مسافر بری قرقیزستان داده شد، اما عنوان نشد که چرا این هواپیمای مسافر بری به اخطارها توجهی نکرده و فرود نمی‌آمد. این در حالی است که به طبع باید پیرو دستور می‌بود و فرود اضطراری می‌کرد. گویا خلبان هواپیمای مسافر بری نیز مطلع بود که چه شخصی در هواپیما حضور دارد و به همین دلیل از دستورات جنگنده نیروی هوایی ارتش سرپیچی می‌کرد. جزئیاتی از این بخش از پرونده را تشریح کنید و اگر ناگفته‌ای است بفرمایید. - به نام خداوند بخشنده مهربان. جنایات عبدالمالک ریگی یک اوجی داشت که موجب شد یک بسیج اطلاعاتی شکل بگیرد تا از اوج ضرباتی که نظام جمهوری اسلامی ایران از این ناحیه می‌خورد، جلوگیری شود. یک مقدار از بحث‌های اطلاعاتی این پرونده نه با یک تاخیر بلکه با یک گیر و گرفتار‌یهایی روبرو می‌شد که این گرفتاری‌ها به بحث‌های شرعی و اخلاقی مرتبط بود. پیش از این عملیات پیچیده اطلاعاتی، عبدالمالک ریگی یکی دو مرحله در عملیات ویژه در تیررس ما قرار گرفت، اما به جهت اینکه خانواده همراهش بود و یا در محیطی بود که افراد و مردم بی‌گناه حضور داشتند ممکن بود به این افراد بی‌گناه صدمه بخورد. این اتفاقات در امارات متحده رخ داد؟ - خیر، در پاکستان در تیررس ما بود. حال نگاه‌ها بسیج شد به اینکه تلاش کنیم عبدالمالک ریگی را به دست بیاوریم و زیر ضرب ببریم و دوم اینکه در نوع اقدام نیز کمترین آسیب به بی‌گناهان و حتی زن و بچه عبدالمالک ریگی نرسد که لطف خداوند شامل حال ما شد. رصد خود عبدالمالک ریگی از زمانی انجام شد که وی 2 دیدار با سرویس اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا انجام داد و این اقدامات وی در راهبرد اطلاعاتی ما قرار گرفت که در همین ملاقات‌ها و یا رفتن برای ملاقات‌ها و زمانی که از محیط خود و نیروهایش دور می‌شد زیر ضرب ما می‌رفت، چون هم برد اطلاعاتی داشت و هم ضربه اساسی را می‌شد به شاکله و فرماندهی این گروه زد. اطلاع ما از رفتن ریگی به قرقیزستان با توجه به ملاقاتی که با آمریکایی‌ها برنامه‌ریزی کرده بود از قبل وجود داشت. منتهی نقطه دقیق و روز سفر را خود عبدالمالک ریگی و سرویس اطلاعاتی مقابلش می‌دانست، اما لطف الهی شامل حال ما شد و روزی که ریگی قصد داشت برود و در جایی که مراجعه کرد(آن موقع فیلم‌ها و عکس‌هایش در رسانه‌ها منتشر شد ) از آنجا تقریبا روی موضوع سوار شدیم. اگرچه از قبل نیز آگاهی داشتیم، اما از آنجا به بعد به صورت لحظه‌ای موضوع دنبال شد. سفر ریگی از کابل به امارات البته با یک استقرار چند ساعته در امارات و سپس پرواز به سمت قرقیزستان بود. وی وقتی از کابل به سمت امارات پرواز کرد بالای 50 درصد گفتیم که سوار هواپیما شد که البته این اتفاق رخ داد و از امارات به سمت قرقیزستان نیز 80 تا 90 درصد یقین کردیم که جزو مسافر ان پرواز است. نکته قابل توجه این است که ریگی با هویت کاملا جعلی هر دو سفر را انجام داد. یعنی هم از کابل به امارات و هم از امارات به قرقیزستان با هویت جعلی سفر می‌کرد. از نکات جالب و بارز این بخش تغییر چهره و قیافه وی برای گرفتن عکس در هر دو عنوان جعلی‌اش بود. یعنی یک گذرنامه جعلی از کابل به امارات و یک گذرنامه جعلی با عکس تغییر چهره داده شده از امارات به قرقیزستان داشت که در هر دو گذرنامه چهره‌های متفاوتی داشت، به طوری که اگر عکس‌های جعلی را با قیافه اصلی ریگی مقایسه می‌کردیم تشخص آن بسیار سخت بود. آیا سرویس اطلاعاتی امارات متحده از این موضوع اطلاع داشت؟ - نمی‌شود گفت سرویس اطلاعاتی امارات مطلع شده بود. منتهی دسترسی به این گذرنامه‌های جعلی که در اختیار ریگی بود نشان می‌داد که از جای خوب و دست برتری حمایت می‌شد که ما دست برتر را آمریکا و اسرائل می‌دانیم. اینکه آیا این عمله اسرائیل یا آمریکا بود عموماً آمریکایی‌ها در منطقه نیابتی کارها را دنبال می‌کنند. در افغانستان هم همه چیز از جمله گذرنامه اصلی کشور دیگر یافت می‌شود و سرویس مورد نظر به راحتی می‌توانست به گذرنامه‌ها دسترسی پیدا کند. عبدالمالک ریگی برای عزیمت به قرقیزستان از امارات پرواز کرد و تا عرض نیم تا یک ساعت حدود 10 تا 20 درصد تردید بود که شاید ریگی سوار هواپیما نشده باشد. قبل و یا پس از انجام پرواز این تردید وجود داشت؟ - خیر، پس از اینکه پرواز انجام شد. در صحنه دوستان وقتی بررسی کردند، مشخص شد ریگی فرودگاه امارات را ترک کرده و از آن به بعد هماهنگی‌های داخل کشور صورت گرفت. بخش اصلی عملیات پس از اینکه این موضوع قطعی شد، صورت گرفت . نیروی هوایی ارتش واقعا خیلی خوب پای کار آمد و توانست هواپیمای مسافر بری قرقیزستان را از بالای اصفهان به سمت کرمان بازگرداند. حالا چرا قرقیزها خیلی اصرار به برگشت نداشته و می‌خواستند ادامه مسیر دهند به این دلیل بود که قبول نمی‌کردند یک هواپیمای بین‌المللی را در داخل خاک کشور دیگری بنشانند و این امر را نقض هوایی و نقض کنوانسیون هوایی قلمداد می‌کردند. اینکه حامی ریگی بودند یا نه اطلاعی بر آن نیست که بتوان دقیق روی این موضوع صحبت کرد، اما خب هواپیمای مسافر بری الحمدلله پس از شلیک اخطار جنگنده نیروی هوایی ارتش همان‌طور که اعلام شده در خاک کشورمان فرود آمد. چند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی ارتش در این عملیات شرکت داشتند؟ - 2 هواپیمای جنگنده. یکی از هواپیماها هم عملیات سوخت‌رسانی را انجام داد. گفته می‌شود جنگنده نیروی هوایی ارتش تا 300 تیر اخطار هم شلیک کرد و هواپیمای مسافر بری را با تهدید بازگرداند. اگر این هواپیما از مرز هوایی کشورمان عبور می‌کرد دیگر نقض کامل هوایی می‌شد. در بحث اینکه چرا تلاش شد تا ریگی زنده دستگیر شود، علت‌هایی وجود داشت، از جمله اینکه وی حاوی اطلاعات زیادی بود، اما چه علت‌های دیگری موجب شد تا به این نتیجه برسید تا ریگی را زنده دستگیر کنید؟ شاید اصل اول بر زنده شکار کردن ریگی نبود. اصل این بود که ما تقاص خون شهدای کشورمان را از وی بگیریم. ریگی تا آن موقع 1024 انسان بی‌گناه را شهید و زخمی کرده بود. در عملیات‌هایی که در داخل کشور و یا در مرزهای کشور انجام داده بود، دست به جنایات زده بود. بالاخره باید پاسخ این خون‌ها داده می‌شد. وقتی سطح اشرافیت اطلاعاتی و فضای کار اطلاعاتی این دید را به ما داد که می‌توان ریگی را زنده شکار کرد، برنامه‌ریزی‌ها انجام گرفت که بحمدالله به ثمر هم نشست و در واقع این عملیات یک ریسک بزرگ اطلاعاتی بود. در این‌گونه اقدامات اطلاعاتی، عموم کارها به جهت اینکه شناختی از سرویس مقابل و یا از کاری که می‌خواستند انجام دهند وجود نداشت، یک ریسک بسیار بالایی را می‌طلبید. اینکه می‌گویم 80 تا 90 درصد پس از اینکه پرواز ریگی انجام شد یقین نبود که وی در هواپیمای مذکور حضور داشت، به همین دلیل است. اگر یک دفعه برنامه تغییر می‌کرد و ریگی با پرواز دیگری می‌رفت واقعا چه می‌شد؟ و حالا اطلاعات ما هم دقیقا می‌گفت که وی از امارات قصد پرواز به قرقیزستان را دارد. آیا فردی را در موقعیت فرودگاه داشتید که بتواند ریگی را تعقیب کند؟ - الحمدالله کنترل وی هم در کابل و هم در امارات وجود داشت، اما در محیط بین‌المللی یک مقدار کار سخت‌تر است چون محیط ما نیست. شما در کشور دیگری هستید و مشغول چک سوژه هستید و خب مسلما کار سخت می‌شود. اطلاعات ما آن موقع اعلام می‌کرد که ریگی در حال عزیمت به سمت کریدور و یا فلان خروجی و گیت فرودگاه است. اما در اینجا این سوال مطرح بود که آیا واقعا هواپیمای حامل ریگی حرکت کرد و تغییر مسیر نداد؟ با توجه به اینکه ریگی عنصر شاخصی بود و روی آن سرمایه‌گذاری ویژه‌ای شده بود ممکن بود هر لحظه تصمیم خود را تغییر دهند و اعلام کنند که ریگی به سمت ترانزیت حرکت کند و در داخل ترانزیت مسیر حرکت وی را تغییر دهند، اما پس از اینکه هواپیمای مسافر بری قرقیزستان حرکت کرد، تست‌هایی انجام شد و یقین کردیم که ریگی حتما در این هواپیما سوار شده است. این‌گونه اشاره شده که یک خانم قرقیزستانی ریگی راشناسایی کرد و مانع شد تا وی اسناد همراه خود را منهدم کند. آیا داخل هواپیمای مسافر بری قرقیزستان هم فردی از نیروهای وزارت اطلاعات حضور داشتند؟ - اما توفیقی که ما داشتیم این بود که پس از اینکه پرواز در امارات نشست یکی دو عنصر بودند که می‌توانستند در مسیر ریگی را رصد کنند. بیشتر تلاش این بود که قبل از خروج از مرز هوایی کشور بتوانیم هواپیمای حامل وی را زمین‌گیر کنیم. اینکه عنصری بوده یا نبوده، مهم این است که توفیق الهی شامل حال ما شد و ریگی را از کابل تا امارات تحت رصد کامل داشتیم. از این سو هم یکی دو عنصر بودند که می‌توانستند ریگی را چک کنند که کجا می‌رود و چه می‌کند. گفته شد وقتی ریگی متوجه شده که هواپیما فرود اضطراری کرده و قصد دستگیری وی را دارید می‌خواست اقدام به خودکشی کند. آیا این موضوع صحت دارد؟ - خیر، این‌طور نیست و این موضوع صحت ندارد. ریگی پس از اینکه فهمیده بود گرفتار شده به گفته خودش خود را تسلیم شده حساب کرده بود و کار را تمام شده حساب کرد و تقریبا مقاومتی هم نکرد. مقاومتش چه فایده‌ای داشت، چون نه اسلحه‌ای داشت و نه وسیله دیگری. به این دلیل که در هواپیما بود و از چند کریدور امنیتی در فرودگاه‌های بین‌المللی عبور کرده بود. در کل این‌طور نبود که وی در هنگام دستگیری چنان دفاعی بتواند از خود داشته باشد. اگر ریگی همراهش سلاح داشت، امکان داشت هواپیماربایی انجام دهد؟ - بله، اما ریگی در آن موقع در این فضا نبود. وی در این سفر به قدری آرامش و اطمینان داشت که از کابل به سمت امارات و از آنجا عازم قرقیزستان بود و اصلا فکر نمی‌کرد که در این تور اطلاعاتی گیر کند که این موضوع را خودش بارها اذعان کرد. ریگی خودش به ما می‌گفت «وقتی پرواز نشست گفتم دیگر تمام شد و من گرفتار شدم و همه چیز بی‌فایده است و هر واکنشی بخواهم نشان دهم بی‌فایده است». در خصوص نحوه فرمان اصلی و اجرای عملیات در داخل کشور اعلام شد که آقای سعید جلیلی رأسا به آقای حیدر مصلحی دستور داده بود. آیا این موضوع صحت دارد؟ - عمده دستورات خاصی را که بخواهیم بگیریم از شورای عالی امنیت ملی اخذ می‌کنیم. به جهت اینکه شورای عالی امنیت ملی از نظر تصمیم‌سازی و اثرگذاری بر روی مجموعه ارکان حاکمیتی نظام اثر مستقیم دارد. در بحث تبلیغات انتخاباتی این موضوع اعلام شد و آقای سعید جلیلی گفت که این موضوع به من اطلاع داده شد و من رأسا تصمیم گرفتم. در واقع خیلی اهمیتی ندارد که چه کسی دستور این عملیات را داده است. اطلاعات دقیق به هر کسی برسد قاعده این است که فرد دستور دهنده بتواند تصمیم را درست بگیرد. اینکه آقای سعید جلیلی دستور داده و آقای مصلحی دستور را گرفته و کار انجام شده، نمی‌شود خیلی اعلام‌‌نظر کرد، چون در انتخابات معمولا این‌طور است و خیلی هم اهمیت ندارد که چه کسی این دستور را داده است. شاید دستور داده می‌شد و ممکن بود ارتش خدای ناکرده یک درصد دیر پروازش را بلند می‌کرد و ریگی از مرز هوایی کشور خارج می‌شد. الحمدالله یکی از علل موفقیت بزرگ این کیس، به جهت اطلاعاتی 50 درصد با ما بود و 50 درصد مابقی تمامی ارکان نظام بودند که کنار هم آمدند و این موضوع را پذیرفتند و آن را عملیاتی کردند و این بسیار مهمتر است. من اکنون دقیق‌ترین اطلاعات را به شما می‌دهم که فلان فرمانده و رهبر گروه تروریستی در فلان نقطه تهران حضور دارد. اینکه شما بپذیرید و آن را عملیاتی کرده و با آن برخورد کنید مهمتر از خود اطلاعات است و مهمترش این است که بتوانیم این موضوع را اجرایی کنیم. چقدر زمان بود تا هواپیمای مسافر بری قرقیزستان از کشور خارج شود؟ - نظر دوستان ارتش این بود که هواپیمای حامل ریگی از اصفهان عبور کرده بود و شاید حوالی یزد و کرمان رسیده بود و در طی مسیر هوایی حدود 10 دقیقه دیگر ممکن بود از مرز هوایی ایران خارج شود. هواپیمای مسافر بری قرقیزستان حدود 1 ساعت و 20 دقیقه روی آسمان بود. در طی این یک ساعت و 20 دقیقه جنگنده‌ها در حال تعقیب هواپیمای حامل ریگی بودند؟ - خیر، سرضرب که هواپیما وارد حریم هوایی کشور شد جنگنده‌های نیروی هوایی ارتش بلند شدند. جنگنده‌ها از پایگاه نهم شکاری بندرعباس حرکت کرده و در حوالی اصفهان سوخت‌گیری کردند و بالاخره به هواپیمای مسافر بری حامل ریگی رسیدند که این هواپیما از یک مسیر نیز عبور کرده بود. اینکه دستگاه اطلاعاتی ایران می‌تواند فردی را که مورد حمایت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و انگلیس هست را از چنگ آنها در بیاورد و به دام بیاندازد کار بسیار بزرگی است. -این عملیات فوق‌العاده‌ای بود که در جهان صورت گرفت. همیشه در تمامی دوران‌ها وقتی کشورها می‌خواستند با یک تروریست مقابله کنند وی را می‌کشتند. این در حالی است که این تروریست را پس از دادن تلفات‌های فراوان گوشه‌ای دستگیر کرده و آن را می‌کشند. شاید به قول اسرائیلی‌ها دقیق‌ترین کار را آنها انجام می‌دهند که به خانه فردی می‌ریزند و وی را پس از اینکه همه متوجه شده‌اند ربایش می‌کنند که این‌گونه اقدامات انسانی و اطلاعاتی نیست. شاید ما هم این هنر را داشته باشیم و به خانه فردی بریزیم و وی را از خانه بیرون بکشیم که این گونه اقدامات هنر نیست. هنر این است که بتوانیم تروریستی را که با سرویس‌های اطلاعاتی که با ایران عناد دارند و پشت سر این تروریست هستند و از وی حمایت کرده و وی را ساپورت مالی، امکاناتی و اطلاعاتی می‌کنند زنده و بدون هیچ‌گونه تلفات دستگیر کنیم. اینکه در قرارهای اطلاعاتی که با این تروریست گذاشته می‌شود و با استفاده از تقریبا تمامی پوشش‌های اطلاعاتی از گریم چهره گرفته تا گذرنامه‌های جعلی ریگی را می‌خواستند از کشور ثالثی به کشور ثالث دیگری منتقل کنند، ما وی را زیر ذره‌بین قرار دهیم و بدون اینکه کسی کشته شود و یا آسیبی ببیند زنده دستگیر کنیم، واقعا در نوع خود بی‌نظیر است. البته وقتی هواپیمای حامل ریگی به زمین نشست از مسافر ان پرواز قرقیزستان عذرخواهی شد و به همه آنها هدیه‌ای اعطا شد تا این موضوع تاخیر در رسیدنشان به مقصد از دلشان در آورده شود و تلاش کردیم تا به بازسازی روحی مسافر ان دست بزنیم. اگرچه ریگی می‌گفت من صدای شلیک تیرهای اخطار جنگنده ایرانی را نمی‌شنیدم و گویا هم در داخل هواپیمای مسافر بری صدای این شلیک‌ها شنیده نمی‌شد، اما خلبان و کمک‌خلبان صحنه را کاملا مشاهده می‌کردند، اما خود ریگی می‌گفت که در داخل هواپیمای مسافر بری من صدای شلیک جنگنده‌ها را نشنیدم. اوباما این‌گونه ادعا می‌کرد که کار بزرگی انجام داده‌اند. این در حالی است که سرویس اطلاعاتی آمریکا بالای سر جنازه بن‌لادن رسید، اما دیدیم که برای یک جنازه مرده چه کارهای تبلیغاتی انجام دادند که انگار آنها بن‌لادن را کشته‌اند. این در حالی است که به اذعان همه سرویس‌های اطلاعاتی و حتی پاکستانی‌ها بن‌لادن قبل از عملیات آمریکایی‌ها به دلیل بیماری کلیه مرده بود. واقعا دیدیم که چه شلوغی کردند و در آخر اعلام کردند که بن‌لادن را ما کشتیم، اما اگر واقعا آمریکا هلی‌برن کرده؟ آیا درست است؟ پاکستان که تابع دستورات آمریکا بود و خیلی از کشورها می‌توانستند به آمریکا در این عملیات کمک کنند، اما چرا این کار را نکردند؟ هیچ کشور و هیچ سرویس اطلاعاتی در عملیات دستگیری ریگی به ما کمک نکرد. هیچ سرویس اطلاعاتی اعم از پاکستان و افغانستان در این عملیات ما را کمک نکردند. آیا شما به این سرویس‌های اطلاعاتی درخواست کمک داده بودید؟ - بله، این یک کار اطلاعاتی است. بالاخره با سرویس اطلاعاتی همسایه تبادلات اطلاعاتی وجود دارد. کما اینکه افغانی‌ها و پاکستانی‌ها هم از ما درخواست‌هایی دارند و تبادلاتی انجام می‌شود، اما در خصوص عملیات دستگیری ریگی این سرویس‌های اطلاعاتی به ما کمک نکردند و حتی بعضا تلاش می‌کردند تا اطلاعات ریگی را مکتوم کنند. نمی‌خواهم بگویم پاکستان هیچ کمکی نکرد. عبدالحمید برادر عبدالمالک ریگی را که آن موقع رسانه‌ای هم شد، سرویس اطلاعاتی پاکستان با تلاش‌هایی که داشت تحویل ما داد. اما خود عبدالمالک به عنوان یک عنصر فرماندهی و عنصر ویژه‌‌ای که حقیقتا به لحاظ شخصیتی هوش نسبی خوبی داشت و توان جمع‌آوری نیرو را داشت به این شکل زیر ضرب و برد اطلاعاتی ما قرار گرفت. پس از عملیات دستگیری ریگی آیا پیامی از سوی سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر همانند روسیه دریافت کردید و این سرویس‌های اطلاعاتی این عملیات را چگونه ارزیابی کردند؟ - در جلساتی که با آنها داشتیم و تبادلاتی که انجام می‌شد اعم از وزارت‌خارجه و رفت‌وآمدهایی که با برخی سرویس‌های اطلاعاتی داریم، نوع این اقدام را پسندیده بودند و اعلام می‌کردند این عملیات منحصر به‌ فرد بود و تا به حال به این شکل و بدون هیچ‌گونه خونریزی چنین عملیاتی در دنیا انجام نشده است. کشورها معمولا ادعای مبارزه با اقدامات تروریستی را دارند، اما برای دستگیری یک تروریست شاید ده‌ها و صدها انسان بی‌گناه را می‌کشند، اما سرویس اطلاعاتی ایران بدون شلیک حتی یک تیر به سمت یک انسان بی‌گناه، فردی را که عامل خونریزی خیلی‌ها بود را دستگیر کرد و قدرت اطلاعاتی کشورمان بدون کمک هیچ سرویس اطلاعاتی دیگری به منصه ظهور گذاشته شد و این خیلی مهم است. الحمدلله در این موضوع مردم از نوع عملیات و پیروزی که رخ داد خیلی اظهار شادمانی کردند. مردم ما بیشتر برایمان ملاک بودند که الحمدلله فضای خیلی خوبی در کشور ایجاد شد. دقیقا رصد ریگی را از چند وقت پیش از عملیات دستگیری آغاز کردید؟ - تقریبا از یک سال قبل رفت و آمدهایش را با سرویس‌های اطلاعاتی دشمن تحت رصد داشتیم. در خاک پاکستان و افغانستان ریگی را تحت نظر داشتید؟ تقریبا چون ارتباط وی با سرویس‌های اطلاعاتی از جهتی برای ما مهم‌تر بود حدود 6 ماه قبل از دستگیری دیگر کاملا به وی نزدیک شده بودیم و خداوند لطف کرد و وی را در جایی دستگیر کردیم که هیچ بی‌گناهی کشته نشد. پیش از این یک سال هم وی را تحت نظر داشتیم، اما اینکه به این نتیجه برسیم که می‌توانیم وی را زنده دستگیر کنیم که بشود مستندسازی ارتباطاتش با سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای متخاصم را از خودش پرسید و از وی دریافت کرد، حدود 6 ماه قبل از دستگیری بود. یک سال پیش از عملیات دستگیری ریگی، وی چندین جا به کمین‌گاه‌های ما رفت. کمین‌گاه‌ها در داخل کشور بود و یا در خارج از کشور؟ -خیر، این کمین‌گاه‌ها خارج از کشور و یا در حاشیه مرز بود. ریگی هر جایی که نقل مکان می‌کرد به اتفاق خانواده‌اش بود؟ - ریگی در برخی عملیات‌ها خودش حضور نداشت و گروه‌های حاشیه‌ای عملیات انجام می‌دادند. ریگی عموما در مکان‌هایی حضور داشت که مردم بودند و به این وسیله برای خود حصار امنیتی ایجاد کرده بود و سعی می‌کرد بیشترین حفاظت را از خود داشته باشد، چون می‌دانست غیر از خودش کس دیگری مراقبش نیست و حتی سطح ملاقات‌هایش را پایین آورده بود و ارتباط‌های حضوری و سیستمی خود را محدود کرده بود. خودش بود و چند نفری که محرم اسرارش بودند و به این وسیله تلاش داشت تا جانش را از بلایا به در ببرد، اما لطف خداوند با ما بود که این عملیات انجام شد. خلبان هواپیمای مسافر بری قرقیزستان پس از فرود اضطراری و پس از اینکه متوجه شد عبدالمالک ریگی در پرواز حضور دارد چه واکنشی از خود نشان داد؟ - خلبان ابتدا به ساکن مقاومت کرد و اعلام می‌کرد که این فرد مسافر ماست و نباید از پرواز پیاده شود که ما احکام بین‌المللی برای دستگیری ریگی را در اختیار داشتیم و مهمتر اینکه «Wanted» در اختیار داشتیم و به لحاظ دیپلماتیک هم با قرقیزستان اقدامات دیپلماتیکی صورت گرفت. قبل از عملیات دستگیری این اقدام دیپلماتیک با قرقیزستانی‌ها انجام شد یا پس از انجام عملیات دستگیری؟ -خیر، پس از عملیات دستگیری. چون هنوز معلوم نبود که چه می‌شود و هرگونه اطلاع‌رسانی کار را خراب می‌کرد. پس از عملیات دستگیری در چه فاصله زمانی موضوع را با دیپلمات‌های قرقیزی مطرح کردید؟ - چند ساعت پس از دستگیری ریگی. این عملیات آخر شب بود. خلبان این سماجت را داشت تا مسافر ش سوار هواپیما نشود حرکت نکند که با این اقدام دیپلماتیک موضوع حل شد. ما تابع زور نیستیم که بگوییم باید حتما پرواز بدون ریگی حرکت کنی . به هر حال حق هر کشوری است و اگر احساس خطر از هواپیمایی بشود می‌توان هواپیما را فرود آورد و رفع خطر کرد و سپس اجازه ادامه مسیر را دارد و طبق قانون بین‌المللی این کار امکان‌پذیر است و ما نقض قوانین بین‌المللی هوایی را انجام ندادیم. در ابتدای انقلاب اسلامی هم بسیاری از کشورها هواپیماهای کشورمان را مجبور به فرود اضطراری می‌کردند. از حال و هوای ریگی در لحظه‌ای که دستگیر شده بود و هنگامی که در حال انتقال بود توضیح دهید؟ واقعاً چهره ریگی در هنگام دستگیری وقتی در رسانه‌ها منتشر شد، وحشت‌زده بود. *مسئول پرونده ریگی در وزارت اطلاعات: ریگی خودش می‌گفت که من ترسیده بودم و به این موضوع اذعان داشت. پس از اینکه همکاران ما وی را به خارج هواپیما منتقل کردند گمان نمی‌کرد به این سادگی دستگیر شود. ریگی خودش می‌گفت حالا که دستگیر شدم تقاص این همه جنایت را خواهم داد. برخورد همکاران ما که وی را دستگیر کردند و به خارج هواپیما منتقل کرده و سپس به زندان منتقل کردند برای ریگی بسیار جالب بود. فکر می‌کرد مانند خودش که یک انسان جانی است و مردم عادی را گروگان می‌گرفت و ماموران انتظامی را در گروگان‌گیری‌ها و از ساعات اولیه آنان را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و دست و پاهای آنان را با زنجیر می‌بست و کتک می‌زد، امکان می‌داد که همکاران ما هم این برخورد را با وی داشته باشند. این در حالی بود که ریگی خودش می‌گفت من از برخورد شما بسیار تعجب کردم و ای کاش 5 سال قبل گیر شما می‌افتادم. ریگی می‌گفت من در زندان فهمیدم که جمهوری اسلامی ایران جای دیگر و چیز دیگری است و من اشتباه کردم و ای کاش این جنایت‌ها را مرتکب نمی‌شدم. ریگی به شدت از جنایات و اقداماتی که انجام داده بود خصوصا از سربریدن انسان‌های بی‌گناه، شهادت سربازان وظیفه، عملیات‌های تروریستی انتحاری، به شهادت رساندن نمازگزاران مسجد امیرالمؤمنین (ع) و مسجد جامع، به شهادت رساندن سردار شوشتری و اقدامات جنایتکارانه در تاسوعای حسینی در چابهار به شدت پشیمان بود و می‌گفت مردم کشتن عاقبتی است که من گرفتار آن شدم و مکررا این موضوع را تکرار می‌کرد. عبدالمالک ریگی بسیار علاقمند به فلسفه بود، البته شاید فلسفه بردی در بسیاری از مذاهب ندارد. ریگی می‌گفت در دو سه ماه قبل از دستگیری‌ام علاقمند به کتاب‌های شهید مطهری شدم. ریگی این‌گونه تعریف می‌کرد که در این اواخر یکی از کتاب‌های شهید مطهری را خواندم که این کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود. ناگهان در اواسط کتاب احساس کردم که دارم شیعه می‌شوم و کتاب را زدم به دیوار و گفتم «مطهری دیگر داری من را شیعه می‌کنی». حالا این حرف‌ها را ریگی در زندان می‌زد. اگر وی واقعا پشیمان شده بود باید بر می‌گشت و خود را تسلیم می‌کرد و جنایت‌هایش را کم می‌کرد، اما وی داشت می‌رفت که با آمریکایی‌ها برای عملیات‌ها و ناامنی‌های بعدی ببنند. ریگی اصلا در این فضا نبود که از راهی که رفته بازگردد. اینکه وی از راهی که رفته بود بازگشته و سپس ما وی را دستگیر کردیم، درست نیست. در مدتی که ریگی در زندان بود پیغام به جایی داد تا پیگیر آزادی‌اش باشند؟ -خیر، همان‌طور که در برخی از فیلم‌های منتشر شده مشاهده کردید ریگی پس از دستگیری شروع به حرف زدن کرد و آنهایی را که می‌دانست، گفت. ریگی اخبار ما را تبدیل به اطلاع و یقین کرد. جاهایی که تردید و شک داشتیم و سندش هم موجود نبود را ریگی تبدیل به یقین کرد. ریگی به تنهایی با یک افسر اطلاعاتی سرویس اسرائیل و آمریکا ملاقات کرده بود و این موضوع را خود ریگی می‌دانست و آن افسر اطلاعاتی و در این خصوص نه عکس و نه فیلمی موجود بودنه چیز دیگر. ما تنها خبری داشتیم که ریگی در محلی با این افسر اطلاعاتی قرار ملاقات داشته که پس از دستگیری وی به تشریح جزئیات این دست از ملاقاتها پرداخت. ریگی در اعترافات خود به نحوه حمایت‌هایی که سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه از وی داشتند هم اشاره کرد؟ - آن چیزی که یک تروریست نیاز دارد حمایت سرویس اطلاعاتی متخاصم و پول است و این اعطای پول هم در قالب حمایت شکل می‌گیرد و بالاخره پول حلال مشکلات است. در جریان به شهادت رساندن سردار شهید شوشتری و اقدامات تروریستی بعدی آیا ریگی اطلاعات محرمانه‌ای از سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل دریافت کرده بود؟ - بله، ریگی در سال 88 دستگیر شد. وی ارتباط با سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه را از سال‌های 83 و 84 آغاز کرد اما در ابتدا با یک یا دو واسطه بود و آرام آرام به این سرویس‌ها نزدیک‌تر شد و در نتیجه جنایت‌هایش بیشتر شد. در واقع پس از اقدامات تروریستی در مسجد جامع زاهدان که نزدیک به 350 شهید و مجروح داشت دیگر نوع اثرگذاری خود را بیشتر کرده بود. در بحث به شهادت رساندن شهید شوشتری، ریگی اطلاع دقیق پیدا کرده بود و سرویس‌های بیگانه هم برای ایجاد ناامنی پول‌هایی را به وی پرداخت کرده بودند. در این خصوص میان ریگی و سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه تعریف کارهایی انجام می‌شد و در نتیجه اقداماتی تروریستی شکل می‌گرفت. آیا ریگی اقدامات و برنامه‌های تروریستی بعدی را هم در نظر داشت و در اعترافاتش آنها را بازگو کرد؟ زمانبندی برای اقدامات تروریستی بعدی داشت؟ -بله، اما زمان‌بندی نشده بود. دستور کلی ایجاد ناامنی در داخل کشور بود و حمایتهای مالی هم می‌شد. در برخی از عملیاتها هم با سرویس اطلاعاتی دشمن طی ملاقاتهایی که داشت دستور می‌گرفت تا در فلان جای ایران و فلان مرز کشور عملیات تروریستی انجام دهد. بخشی از این صحبتها و اعتراف‌های ریگی در رسانه‌ها آمده و بخش دیگری هم نیامده که آرام‌آرام آنها هم اعلام می‌شوند. تاثیر عملیات دستگیری ریگی توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشورمان در فضای بین‌المللی چگونه بود؟ - اولین تاثیر بحث نوع عملیات بود که بر روی اشرار منطقه اثر گذاشت و این شکل عمیلیات به شدت اشرار منطقه را وحشت‌زده کرد و در اذعان‌های مختلفی که داشتند بارها به این موضوع اشاره کردند. اثر دیگری که این عملیات در منطقه گذاشت کلاس اطلاعاتی ما را به حمدالله بالا برد و همه اینها عنایت خداوند و امام زمان (عج) و به برکت خون شهدا بود. اینکه اطلاعاتی به شما برسد و همکاری‌های لازم انجام بشود و اخبار دقیق شده و هواپیمای ارتش پرواز کند و هواپیمای حامل ریگی را فرود بیاورد. اگر اینا را کنار همدیگر قرار دهیم جز توکل به خدا و به برکت خون شهدا نبود. در جامعه جهانی اولین لذت را مردم کشورمان بردند و خیلی خوشحال شدند. مردم شرق کشور خیلی خوشحال شدند، به خصوص خانواده شهدا، مجروحان و آسیب‌دیده‌ها به شدت خوشحال بودند که برای ما بسیار ارزشمند بود و شاید این خانواده‌ها یادشان رفت که شهید داده‌اند چون از این نوع اقدام خوشحال بودند. واقعا تبریکها و و تقدیرهای فراوانی از وزارت اطلاعات شد و پس از آن نیز در عرصه بین‌المللی و جهانی کشورهای مختلف از ما تشکر کردند که این نوع اقدام صورت گرفت . این کشورها اعلام می‌کردند که ما هم دوست داریم از اینگونه اقدامات در مقابله با تروریستها انجام دهیم و باید چکار کنیم و چگونه جلو برویم. با تشکر از اینکه این وقت را در اختیار ما قرار دادید. اگر در پایان مطلبی دارید بفرمایید؟ - انشاءالله دعا کنیم که 5 مرزبان کشورمان که به تازگی به گروگان گرفته شده‌اند به سلامتی به کشور بازگردند و امیدواریم کشور پاکستان در این خصوص همکاری‌های لازم را داشته باشد.
کد خبر: ۲۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۴

مسافر پس از انحراف خودرو از مسیر اصلی، اعتراض و سپس سرو صدا کرد که ناگهان زن سرنشین صندلی عقب با گذاشتن چاقو زیر گردن پیرزن، وی را به سکوت وادار می کند که چاره ای نیز جز پذیرش این زور نداشت
کد خبر: ۲۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۲۱