برچسب ها
راهپیمایی اربعین به زیباترین نماد همبستگی فرهنگی انسان ها در هزاره سوم تبدیل شده و با مشارکت ملت ها ، بر اهمیت و گستردگی این رویداد جهانی هرساله افزوده می شود
کد خبر: ۷۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۷

دارد خبر اشکِ سَحَر، مرگِ سفیرِ نور را - بر تن سیه پوشیده مَه، آن کُشتۀِ مَستور را
کد خبر: ۷۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۶

امام علی(ع)، اعمال عدالت را بهترین روش برای جلب اعتماد مردم و حفظ صیانت از حمایت‌های مردمی توصیه می‌نماید  از منظر علی(ع)، جمال و آبروی حاکمان و پایداری ملت به رعایت عدالت است
کد خبر: ۷۷۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۸

عاشورا نه تنها یک انقلاب است بلکه به دلیل جنبه های سیاسی ، فرهنگی ، عقیدتی و وجه نرم آن به عنوان عالی ترین انقلاب در دل ملت ها ثبت شده و اثرات آن مرزهای عقیدتی ، ملی ، نژادی و قومی را درنوردیده است
کد خبر: ۷۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۵

از سمتِ روشنایی، می‌آید آشنایی -  پوشیده چون شقایق، بر پیکرش عَبایی / سردارِ کربلایی، مست میِ وِلایی - می‌آید از ره اینک، سید علی کجایی ؟
کد خبر: ۷۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷

دستی که سَر او می‌بُرَد، از پیکرِ غَزّاله‌ها /  کِی صُلح  و سازش می‌کند با او  امامِ لاله‌ها؟بنگر که خون چون می‌چکد، از پیکرِ شام و دمشق /  بنگر به خاک افتادنِ مردانِ زیبا رویِ عشق
کد خبر: ۷۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۷

لب ز لبت واکنی کرب و بلا می‌شود / جانِ همه عاشقان، بر تو فدا می‌شود لب ز لبت واکن ای، پیرِ خُراسانیَ ام / اِذنِ جهادم بده، سید نورانیَ ام
کد خبر: ۷۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۹

جریان عدالت خواه کهگیلویه و بویراحمد،از ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران درخواست نموده تا به بهترین وجه برای نشان دادن چهره خباثت آلود دولت سعودی از تریبون جهانی سازمان ملل استفاده  بکند
کد خبر: ۷۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۳

در شروع غمبار آدینه‌ای دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی «به سوگ منا» تقدیم به منتظران راستین آن حضرت
کد خبر: ۷۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۳

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری :بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــنزندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است، سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می‌بیند که در  باغ نهاده باشند (شهید آوینی)مثنوی «شهر عشق» تقدیم به ساحت نورانی شهدای والامقام کربلای ایران، خرمشهر  مثنوی «شهر عشق» می‌رسد از طَرفِ خرمشهر عشق    -    اهل عالم را خروشِ نَهرِ عشقنهرِ جاری اندر او خونِ شهید     -    عارفانی برتر از هر بایزیدغرقه در هر موجِ او صد نوحِ مَست – اندر این دریا هر آن کشتی، شکست می‌زند ما را جَرَس فریادِ عشق  -  تا زِ خاطرها مگردد یاد ِعشقپردۀ غم می‌نوازد اَرغَنون    -یادِ شهر تا همیشه رنگ خون  شهر سرسبزِ جهان آرای نور – خاکِ ایران را علمدارِ غرورشهر شبگردان عاشق، شهرِ یار – شهر منصوران مستِ سر به دار شهر اَشک و شهر آه و شهر خون -  شهرِ مردانی سراپا لاله گون وادیِ سرهای از تن‌ها جُدا -  مقتل مردانِ عاشق بر خدا  شهر مردانِ مسیحایی نفَس  - بر شهادت عاشقانی پُرهوسکوچه‌هایش بوی یاران می‌دهد   - بویِ خاکِ خورده باران می‌دهد غرقه در خون گرچه، برپا مانده عشق   -   بر در و دیوار او جامانده عشق  مقتلِ عُشّاق سر مست وَلا  -  تکه‌ای از دشتِ سرخِ کربلاوادیِ شیداییِ فهمیده‌ها   -    سِرُّ الاسرارِ وَلا را  دیده‌ها مَقتل مردانِ دیده رویِ یار     -    می‌دهد بویِ خدا را این دیارکوچه‌هایش بوی قران می‌دهد  -  بویِ همت، بویِ چمران می‌دهد از شلمچه، از دوعیجی، خاکِ عشق    -    از دو کوهه، مَعبر افلاکِ عشقغرقه در خون می‌رسند  آلاله‌ها     - در میانِ اشک و آه و ناله‌هاکاروانی می‌رسد از راهِ نور    - در لَوایِ پرچمِ سبزِ ظُهوربویِ مستی می‌رسد چَزّابه را    -       شاهدانِ غرقه در خونابه راشعله‌ور از آتشِ آه علی    -   مَقتلِ هِمَّت، قدمگاهِ علیدشتِ مجنون بویِ لیلا می‌دهد   - بویِ مست از بادۀِ لا می‌دهد فَکّه  بوی کربلا را می‌دهد     -   داغِ غم بر سینۀ ما می‌نهدقتلگاهِ عاشقانِ فاطمه    -  کربلایی تا ابد بی خاتمهفَکه یعنی کلُ ارضٍ کربلا    -  در اِلای او شدن مستانه لامی‌رسد از قتلگاه  فکه باز  -   با شقایق خوانده در خونی  نمازبسته قامت در میان خاک و خون    -    داده سر، شوریده تکبیر از جنونمی‌رسد الله و اکبر زاده‌ای     -    چون علی بر فاطمه دل داده‌ایکربلا را لاله رویی می‌رسد   -  خورده از کوثر سبویی می‌رسداز میِ حق تَر گلویی می‌رسد    -   غرقه در خون روی و مویی می‌رسدیادگارِ روزگار نور و نار    -    می‌رسد بویِ فریبایِ بهاربویِ زهرا می‌رسد خوش بر مشام    - غرقه در خون عاشقانی لاله فامسرو رعنا از چمنزار وَلا    - غرقه در خون می‌رسد از کربلاکرده عشق آسان در اوَّل کارشان   -  می‌رسد آن پیکر خون‌بارشانکرده خصم فاطمه کشتارشان  -  تِکه‌تِکه کرده آتشبارشان   دیده در مستی حقایق را به‌عِین    -    مست ذکر ایُّها السّاقی حسینقاف حق را رفته با پیر خمین    -  سالکان وادیِ بدر و حُنِینماهیانِ زنده‌زنده گشته خاک    -    گشته در سودای زهرایی هلاکمی‌رسند از وادیِّ کشف و شهود   -   عارفانی غرقه در دریای جودبسته بر سر، یا علی، سر بنده‌ها     -   سر به‌پای فاطمه افکنده‌هامست ذکر یا حسینِ بن علی  -   سینه‌ها از داغ زهرا مشعلیاین چه سودا و چه شور است و چه شین؟    -    قوم بر سر بسته را نام حسیناین چه اشک است و چه آه است و فغان؟   -  گشته درهم، عالم و کو ن و مکاناین چه سحر است و چه افسون و چه راز؟  -   بر سر نیزه سری ‌خواند نمازاین چه محشر این چه غوغا کرده باز؟  -        این سرِ بُبریدۀِ بر نی فرازدر غم زهرا چه سِرّی شد نهان؟    -    کین چنین درهم بر آشفته جهاناین فرا سر کرده او بر نیزه کیست؟   - کز غمش چشم خدا هم خون گریستکربلا را این چه سِرّ است و چه راز؟  -  بر سر نی تار غم را تک‌نوازاین چه سوز است و چه داغ است و گداز؟  -    با اذان خون، سحر خواند نمازبا که بتوان گفتن این سر عظیم؟    -    چون دو روحی گشته در یک تن مقیمکرده رخ پنهان حقیقت در مجاز   -  کس نداند پاسخ این کهنه رازکه ین سر بر نی اذان سر داده کیست؟  - مست بی جامِ شراب و باده کیست؟این شقایق زادۀِ آزاده کیست؟   -  ماهِ بر خاکِ بلا افتاده کیست؟این که باشد بر سَرِ نی جلوه گر؟   -  در ره دیدار دلبر داده سرتا همیشه بیرقِ در اهتزاز   -    این سر بُبریدۀِ بر نی فرازاین به خون آغشتۀ صدپاره تن -   این غریبِ کُشتۀِ دور از وطناو که لب تشنه  سرش از تن جُدا   - کس نداند سِرِّ او را جز خداکس نفهمد کُنه اسرار هدی  -    ازچه جاری بر زمین  خون  خدا؟او که آمد شهره ثارالله را   -  تا گشاید سوی دلبر راه راآن بریده از قفا او را گلو   -   کس نفهمید و نفهمد سِرِّ اوکس نداند پاسخ این اسرار را     -  ره نباشد اندر او پندار رابا سر بُبریده بر نی در نماز   -    آنچه را نادیده او بیند به رازاو حسین است  آن قلم پردازِ عشق  -   فاش مستی کرده بر نی رازِ عشقچشمۀ خونش بجوشد تا ابد     -   صاحبِ اسرارِ اللهُ الصَّمدکربلا در کربلا تکرار او  -    جاودانه قصّۀِ خون‌بار اوهر کجا ریزد زمین خون شهید  - کلُ ارضٍ کربلا آید پدید  سر زند آلاله از آن خاک پاک   - هر شهیدی خفته در خون سینه چاککربلا  دروازۀ شهر وَلاست    -   عرشیان را قبلۀ جان کربلاستکربلا دنبالۀ لا در اِلاست    -     کربلا آیینۀِ دل را جلاستکربلا افسانۀِ یک خاک نیست   -    عاشقان را قبله گاه عاشقیست کربلا رمز است و راز است عشق را     -    غرقه خون، خواندن نمازَست عشق را...به امید ظهور حضرت یار -این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است اول مهرماه 1394-منصور نظری
کد خبر: ۷۲۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن منصور نظری :در غروب غمبار آدینه‌ای دیگر و در انتظار ظهور حضرت یار، مثنوی «شمیم ظهور» تقدیم به منتظران راستین آن حضرت . بر لب دریای پر موجِ جنون   -ساحل خورشید چشمم غرقه خون  دل پریشان هِلالی بی مَزار    -  شیعه و دردِ فراق و انتظار در بغل بگرفته زانوی فِراق   -  سینه می‌سوزد ز داغِ اشتیاق غرقه در خون دل به تیغِ  انتظار    -  سینه‌ها را کرده داغش لاله زار از عراق و از یمن تا از دمشق   - دم به دم افزون‌تر آید شورِ عشق عرشیان و فرشیان بی‌تاب او  -   از حجاز آید شمیمِ ناب او سُرمه در چشمِ سَحَر، شب می‌کند   -  آسمان از داغ او، تب می‌کند می‌زند سر از شفق، شمسِ ولا     - دل پریشانِ غروبِ کربلا  گَشته در وادیِ حیرانی رَها      -   از غُرور حُسن او، آیینه‌ها کُشتۀِ یک غمزۀِ او صد هزار    -  پیرِ کنعان را فراقَش، کُشته زار  یوسفی گُم گَشته در مصرِ وَلا     - صد هزارانش زلیخا مُبتلا دام چشمش نُه فلک را کرده بَند      - طُرۀِ او عرشیان را در کَمَند ماه شیعه، یوسفِ زهرایِ عشق     -   می‌رسد خُنیاگر آوایِ عشق  بوی دیگر می‌دهد آدینه‌ها    -  گشته برپا کربلا در سینه‌ها از یمن آید شَمیمی دلنواز     -  فاشِ مستی می‌کند، پیمانه راز سینه‌ها لبریز شوق و اشتیاق  -   صبحِ صادق چیره بر شامِ فراق  می‌رسد ما را سحرگاهِ ظُهور    -   رو به پایان می‌رسد این راه دور  زیجِ دل‌ها کرده مِهرش را رَصَد     -  مژده یاران بوی مهدی می‌رسد آید از ره یوسفی حیدر قیاس- -     تا بگیرد انتقامِ خون یاس غرقه در خون قلبِ او از ظُلمِ داس  --   کرده بر زهرا ستم، گیرد تقاص پردۀ حق می زند زیبا چه ساز  -  می‌سُراید نغمه‌های دلنواز   کآخر آید این شب دور و دراز    -  می‌رسد آن صبح صادق سَر فَراز می‌رسد آن یوسف گُم گشته باز     -  تا بخواند با شقایق‌ها نماز می‌رسد گُم گشتۀِ زهرا ،وَلی؟   -    بر اَلَست او که می‌گوید بَلی؟؟؟ گرچه در تاب و تبیم از انتظار -  دل عطشناکِ شرابِ وصلِ یار گرچه دل از دوریِ او گشته چاک   -   کرده ما را دردِ مستوری هلاک دل پریشانم ولی بر آن اِمام  -  کربلا را چون به پا دارد قیام دل پریشانم بر او از فتنه‌ها    -   از نمودن مردمان  او را رَها دل پریشانم بر او از کوفیان     -      مردمانِ در غمِ سود و زیان یادم آید قصّه‌ای پُر رَمز و راز   -    بر سر نیزه سری در اِهتزاز  قَصۀِ پر اشک و آهِ کربلا   -     قصه تنهایی و رنجِ وَلا یادم آید کوفیان را انتظار  -  بر ولی نامه  نوشته صد هزار انتظار کوفیان شد بر وَلا     -    کُشتنِ او، تشنه لب در کربلا منتظر ماییم اینک بر وَلی    -   قوم خود خوانده ز یاران علی  از فراق او به‌ظاهر خسته‌ایم  - منتظر بر او به‌جا بنشسته‌ایم نامه‌ها بنوشته بر آن شاهِ عشق   -   ناله‌ها کرده در آن جانکاهِ عشق  که‌ی شه خوبان، عزیزِ مصرِ جان – تا به کی از قومِ کنعانی نهان پرده افکن از رُخِ زهراییت   -    تا به کی ما را غمِ تنهایی‌ات   یک نظر بر چشم عاشق رو نما   -  کُن ظهور ای  آخرین مُنجیِ ما انتظارت می‌کشیم ای خوب عشق   -     پرده افکن از رخ ای محجوب عشق  کُشت ما را از عطش آبِ لَبَت   -         سینه می‌سوزد چو آتش در تَبَت قصد ما کن ای نظر پردازِ عشق   -    تا بخوانیم از نگاهت، رازِ عشق بر ظهورت اندکی تعجیل کن    -   یاری مادر گذر از نیل کن نیلِ هجران را شکاف از یک نگاه  --   دِه نشان  بر کبریا ،ما را تو راه این سخن‌ها بر زبان ما را بَسی   -   مُدَعی بر عشق مهدی هر کَسی گرچه ما را بر زبان یاری اوست   - بر سحرگاه ظهورش آرزوست  گرچه میدانم یقین می‌آید او   -  دل پریشانم که تنها ماند او دل پریشانم که او را وا نهیم  -  دل به دینار و به دِرهم‌ها دَهیم دل پریشانم زِ گندُم‌هایِ رِی   -      با ولایت تا کجا مانیم و کی؟؟؟ گرچه ما را انتظار اوست عشق   -      باغم هجران او نیکوست عشق در هراسم از وقوع واقعه  -   باب نیرنگ و ریا در جامعه منتظرها بر حسین فاطمه  -   کُشتَن او را تشنه لب در خاتمه می‌هراسم چون به مهدی ما کنیم     --ما چه با آن یوسف زهرا کنیم   می‌هراسم با ولی بد تا کنیم   -ما هم او را کربلا بر پا کنیم خوانَد او ما را و ما، وایَش نهیم    -  بی‌کس و بی‌یار و تنهایش نهیم  می هراسم تاچه با مهدی کنیم -  با ولی ترسم که بد عهدی کنیم  آید او آخر شبی از سمت نور  -    می‌خورد آخر تَرَک تُنگِ بلور بیرق سبز ولا در اهتزاز   - بوی زهرا آید از سمتِ حجاز آن به دوش افکنده را شولایِ نور    - می‌رسد هنگامۀِ سبز ظهور آن شقایق را به دل بِنهاده داغ   -   می‌رسد بوی ظهورش از عراق        لم‌یزل را دلبر آیینه رو   -  آسمان را می‌شکافد سینه او ذوالفقار حیدری در کف رسد    -   ناجی انسانِ مُستَضعَف رسد آفتابی سر زند سبز از شَفَق    - تا بَرافشاند جهان را نورِ حق می‌تراود بوی زهرا از پِگاه   -   می‌توان دیدن خدا را یک نگاه لن‌ترانی را به آتش کِشته عشق    -  دفترِ دل را به خون آغِشته عشق از شفق شهزاده‌ای دُل‌دُل سوار   -   کز لبش خیزد شمیم نوبهار هم چو حیدر از غم زهرا قتیل   -  آید از ره شَهسواری بی‌بَدیل می‌رسد ما را پِیَمبر زاده‌ای  -  چون حسین فاطمه آزاده ‌ای پَردۀِ طاقت دریده دوری‌اش - کِشته آتش دل، تبِ مستوری‌اش آید از ره یوسفی انجم نشان     -    آفتاب گشته گُم در کهکشان بسته بر سر حیدری زُلفی دوتا   -   نفخۀِ او  نُکهتِ  مُشکِ خُتا جلوه‌اش آیینه‌ها را کرده مست   -  چون علی شوریده‌ای زهرا پرست ساغرِ سبز وِلا بِگرفته دست -    می‌رسد ساقیِ صَهبای اَلَست در میان بسته دودَم را ذوالفقار    - آن محمد زادۀِ حیدر تبار   در شبستانِ علی مهتابِ عشق  -   وز لبش جاری شرابِ نابِ عشق می‌رسد آن مخزن الاسرار هست – تا دهد بر لشکر ظلمت شکست نغمۀِ چنگ و رباب و تار و دَف -   می‌زند شوریده او را از شَعَف عرشیان  در بزم او بنشسته‌اند - آسمان را زیب خاتم بسته‌اند    از سبویِ عشق زهرا باده ریز   -  مصرِ جانِ شیعه را آید عزیز  می‌رسد ما را غزل پردازِ عشق   - فاشِ چشمِ می پرستش رازِ عشق کِشتیِ دل را به طوفان بَلا   - می‌رسد نوحِ سبک‌بار وَلا وارثِ آن کُشتۀِ سَر در تنور  -   می‌رسد آن ساقیِ صهبایِ نور بر شب ظلمت پگاهی می‌رسد  -   همچو حیدر سر به چاهی می‌رسد  بوی نرگس در جهان افکنده شور  -  اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهور پرده از رو افکند محجوبِ عشق  -    می‌رسد رعنای شهر آشوب عشق   تا برآشوبد فلک را شورِ او    - جلوه می‌گردد رُخِ مَستورِ او شورِ شیدایی جهان را کرده مست   -    می‌رسد آن ساقیِ بَزمِ اَلَست     آوَرَد ما را به مستی رهنما   -  خونِ دل، ریزد به ساغَرهای ما  جاریِ چشم ترش کوثر مَهی    -     لم‌یزل را می‌رسد سِرّ آگَهی آن به یَغما برده از دل صبر و طاق  -   شهسوار مُلک هجران و فراق بسته مَحمل بر سَرِ دوشِ خیال  -  کرده قصدِ ترکِ وادیِ مَلال یوسفِ رویش، مَلَک را از جنون -     می‌کِشَد از پردۀِ عصمت برون  فاطمی آن زادۀ حیدر بَدیل - می‌برد دل را زِ دستِ جبرئیل  تیغ ابرویش شکافد فرقِ نیل    -  وز لبانش می‌تراوَد سَلسَبیل   نام مهدی در جهان افکنده شور    - اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهور   زین تغزّل‌ها که بلبل می‌کند -- شاخۀِ نرگس، سَحَر گُل می‌کند به امید ظهور حضرت یار ... غروب جمعه 27 شهریور ماه1394-منصور نظری    
کد خبر: ۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۸

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری: بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن به مناسبت شهادت جان‌سوز و غریبانۀِ امام جود و رحمت، امام جواد سلام الله علیه، مثنوی   سُلالۀ نور  به ساحت مقدس و نورانی این امام همام تقدیم می‌گردد:سلالۀ نوروَز لبش جاری چو کوثر آبِ عشق  -  بر شب تارِ رضا مهتاب عشقروشنای چشم زهرا، نورِ حق   -  چون علی شیر اوژنی منصورِ حقشُهرهْ شَهرِ عشقِ زهرا را جواد  -  خط سرخ کربلا را امتداددل پریشانِ غمِ یاسی کبود   -  سینه‌اش را غُصّه می‌سوزد چو عودقامتش خم از غم آن یاسِ عشق  -  جاریِ چشم ترش، الماسِ عشقاز تبارِ بی‌کسی، اولادِ یاس - بر گناهِ عاشقی او را قِصاصچون علی آزاده ای از نسل نور    -    وارثِ آن کُشتۀِ سر در تنورخفته در خاک بلا خورشیدِ حق -     کرده زَهر کینه او را بی‌رمقحُجَّت حق را هلاکش کرده‌اند    -    غرقه در خون قلب پاکش کرده‌اندضَجه زهرا می‌زند بارِ دِگَر -  پاره‌پاره یوسف او را جگرمی‌زند بر سینه و بر سَر، سُروش -   نه فلک را بینم از غم در خروشاشک و آه و ناله می‌آید به گوش-  نور چشمانِ رضا  هم، شد خموشآن رضا را  راحت روح و روان   -  بر لبش آورده زهر کینه، جانآن غریبِ کربلای کاظِمِین   -   تشنه لب جان می‌دهد همچون حسینیوسف زهرا  وجودش کرده تب   - زهر کین، آورده جانش را به لبدست و پا مولا به بَستر میزند   -  آسمان از غُصه بر سر میزندکربلا را وارث دست و علم  -  هم‌نشین فاطمه در کوی غَمزهر کینه کرده او را خون جگر  -   آسمان را خون چکد از چشم ترآن جگر گوش رضا از زهر کین   -  خون دل جاری زچشمش بر زمیناین چنین باشد سر انجام ولا   -    تشنه لب جان دادن در کربلا ای شه مدفون به خاک کاظِمِین  -  وارث تنهایی و رنج حسینزهر کینِ معتصم   نوشیده‌ای   -  لاله گون بر تن کفن پوشیده‌ایای غریبه در میان  شهر خویش  -  هم چو جَدَّت کربلا داری به‌پیششمع غم سوز شبستان  بقیع   -  عاشقی را جلوۀِ ناب و بدیعای تقی و ای جوادِ فاطمه   -   ای دلت خونین یادِ فاطمهیوسف زهرا به چاه بی‌کَسی  - می‌دهی جان در شب دلواپسیعشق زهرا ای تو را در تار و پود   -  نو حِ کشتیبانِ در دریای جُوداز رخت نور ولایت منجلی   -   مانده تنها شَهرِ غم را چون علیقبلۀِ دل‌هایِ عاشق، کوی تو   -  عالمی گُم در خَم گیسوی تووَه چه تنهایی به شهر اشک و آه -    چون علی گویی غم دل را به چاهای به شهر رنج و غم‌ها کوچه گرد  -   می‌شوی  امشب خلاص از دست دردکینۀِ زهرا به دل پَروَردِه‌ها      -    غرقه در خون قلب حیدر کَرده‌هادر کمین قتل صبح صادقی  -      می‌کِشَندَت سر به دار عاشقیبر دل و جان رضا آرامِ عشق  -   نرگس چشمِ تر تو جامِ عشقای شقایق‌هایِ عاشق را امام    - بر لب عطشانِ تو ما را سلامای به شمسِ مُلک دل‌ها نورِ عین   - ساقیِ میخانۀِ چَشمِ حُسینباده ریز از آن خم حیدر نشان – تا بگردد سینه‌ها آتش فِشانسَرشکن آن خُم که مَهدی دارد او  -  تا به پایان انتظارم آرد اوشیعه را کُن این شب ظلمت سحر -  جلوه کن بر چشم عاشق یک نظرغرقه در نور ولایت کن  حِراء   -   می فرست آن یوسف گم گشته راکُشته ما را درد و رنج انتظار  -  می‌کِشَد هر دم بَلا ما را به دارطاقت ما گشته از این غُصِّه طاق   -   خون چکد از دیده ما را وَز فراقطعنه ما را میزند دشمن دُرُشت -  مهدیا! هجران تو ما را بِکُشتدیده بر دَر، بس تو را در راه ماند   -   پا به‌پایِ اشکِ چشمم، آه ماندسینه می‌سوزد ز داغِ اشتیاق  -   بس کن آقا شیعه را دیگر فراقای سبب ساز غم آدینه‌ها   - ای نهاده داغ غم بر سینه‌هامهدی صاحب زمان، خورشید حق   -   وقت آن شد تا زنی سر از شفقجِلوِه کن بر ما، سحرگاه  ظهور   -    تا نمایی نه فلک را غرقه نورجان به لب آمد خدا را بی  تو، آه   -   کَم نگردد از تو ما را یک نگاهمهدیا دل‌تنگ بویت گشته‌ایم   -   قوم آواره به کُویَت گشته‌ایمرحمتی آور  به عُشاقت وَلی    -  لحظه‌ای روی مهت را منجلیاز شفق غوغای نورت می‌رسد   -  از یمن بوی ظُهورت می‌رسدغُلغُلِه اندر جهان افکنده عشق   -    گشته عالم شاه ما را بَنده عشقاندک‌اندک می‌رسد، سَر انتظار  - می‌رسد ما را شمیم نوبهاردریمن در شام و لبنان و عراق   -   گشته بر پا کربلایِ اشتیاقمی‌رسد ما را سحرگاه وِثاق   - رو به پایان می‌رسد شام فراق بوی مهدی می‌رسد از سمت نور   -  اندک‌اندک می‌رسد وقت ظهوراندک‌اندک دور مستان می‌رسد    -    یوسف زهرا پرستان می‌رسدشام عزلت رو به پایان می‌رسد  - بر تن ما شیعیان جان می‌رسددر قدومش جان فدا باید کنیم   -  یاری‌اش در کربلا باید کنیمآه اگر تنها نهیمش در میان    -  ای دریغا گر شویم از کوفیانپیر تنهای خراسانی من  -   ای تو نوحِ  قلب طوفانی مندل به تنگ آمد خدا را از ستم   -  پرچم سبز وَلا را کن علمظلم و بیدادِ سکندرهای پست  -   تا کجا باید دل ما را شکستبی‌کس و تنها میانِ شهر درد   - تا کجا تنها به ظلم شب نبردیاری ما کن ای علم بردار عشق   -   یا بِکش ما را تو خود بردار عشقای به زندانِ نگاهت دل اسیر   - دادِ ما را از سِکندرها بگیربی‌هراسم بند و زندان را ولی   - دل به تنگ آمد ز تنهایی، علیجان فدای روی همچون حیدرت  -  اشعری‌ها را بِتاران از بَرَتای دلت رنجور درد و داغِ یاس    -  زِاِبنِ مُلجِم ها تو را دارم هراسدل پریشانم تو را از فتنه‌ها   -    تا به دشت کربلا گردی رهامی‌هراسم اَشعری را خرقه پوش   -   آن رَدای فتنه را افکنده دوشزین تَسلسُل‌های بی‌پایان دور   -  می‌هراسم از فساد و ظلم و جورحیدری ای بسته گیسو را به سر  -   دل پریشانم تو را زین بوم و بَرآهِ مظلومان اگر گیرد شرر    -  آتشِ حق جُمله سوزد خشک و تَرریشه کَن کُن ظالمان را بیخ زور -  سینۀ شب را شکاف از تیغ نوراذنِ ماده بر جهادِ با فساد      -   تا مگیرد رونق دین را کِسادای خراسانی تو را جان بر کفیم  -بهر جانبازی به اول در صفیمآبروی دین نیاید تا به باد    -   ریشه کن باید شود ما را فسادوَر نه چون قوم ثمود و قوم عاد   -   ریشۀ ما را بسوزاند فسادپیش ظلم ظالمان کردن سکوت   -      افکند ما را به دام عنکبوتکربلا ما را چنین دارد پیام   - پیش ظلم ظالمان باید قیاماین بود فریاد سرخ کربلا  - نهی از منکر بود معروف مابا ولی تا پای جان می‌ایستیم  -   از تبار کوفیان ما نیستیمظلم ظالم را کجا گردن نَهیم   -    عاشقانه کربلا را در رَهیمصد هزاران کربلا مارا به پیش  -بگذریم از خان و مان و جان خویش تشنه کامِ انتقامِ خونِ یاس     -   از سِکَندرها کجا ما را هراس شور و شوق کربلا دارد سرم  -    سر به دار عشق زهرا آورم «از تبار سر به دارانیم ما -   کربلا را جا نمی مانیم ما »به امید ظهور یار ...22 شهریور ماه 1394 - تهران - منصور نظری
کد خبر: ۷۲۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۲

علي رغم گذشت بيش از 3سال ازشهرستان شدن لنده هنوز بحث استقلال شبكه بهداشت و درمان اين شهرستان در دانشگاه علوم پزشكي استان لاینحل مانده است!
کد خبر: ۷۰۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۴

مادر شهید جرنده وقتی پسر را به آغوش کشید و می گریست ، علی آقا به عربی حرف زد و خنده های مهربانش را ارزانی آغوش پرمهر و محبت مادر می کرد و غبار انتظار را از سیمای مادر می زدود
کد خبر: ۷۰۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۳۰

اگر به خاطرات داستانی قهرمان كهگيلويه‌اي « قادرآشنا» در كتاب «روزگار آشنا» كه به قلم «عادله ارشادي مقدم» به نگارش در آمده است سري بزنيد، بدون شك مقهور يكي ديگر از عاشقان سروقامت اين سرزمين كهن خواهيد شد
کد خبر: ۷۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۸

در میان آزادگان سرافراز ایران اسلامی ، شهرستان لنده نیز دارای آزادگان سرافرازی می باشد که سالها در زندان های رژیم بعث عراق بوده و با آغاز بازگشت پرستوهای عاشق به ایران اسلامی بازگشتند و سند افتخاری در تاریخ پرافتخار این شهرستان حماسه پرور شدند
کد خبر: ۷۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۷

اصحاب رسانه شهرستان لنده به مناسبت سالروز ورود آزادگان سربلند به کشور با فرماندار آزاده شهرستان دیدار کردند
کد خبر: ۷۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۷

نماینده مردم خراسان شمالی در مجلس شورای اسلامی گفت: مسئولان در هفته دولت باید با ارائه آمار و گزارشات واقعی به مردم شفاف سازی و خدمات دولت را برای مردم تبیین کنند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com قاسم جعفری در آستانه هفته دولت و سالروز شهادت شهیدان باهنر و رجایی، در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: هفته دولت، هفته  تقدیر از خدمتگزارانی است که در طول سال با ارائه خدمات و تلاشهای خود، زمینه ارائه خدمت هرچه بیشتر به مردم را فراهم کرده اند. وی اظهار داشت: لازمه این امر این است که در طول سال محصولی كاشته باشیم و در هفته دولت آن را درو كنیم، نه اینكه همه اقدامات و تلاشها در هفته دولت انجام شود. نماینده مردم پنج شهرستان خراسان شمالی در مجلس شورای اسلامی تصریح كرد: این اقدامات می تواند تلاش خادمان دولت در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و زیرساختی باشد كه بدون شک ثمره آن نصیب مردم خواهد شد. وی افزود: از شخص رئیس جمهور، دولت مردان و مسئولین در خواست می کنم تا در ارائه گزارشات و آمارهای واقعی به مردم، دقت لازم را داشته باشند. جعفری اظهار داشت: یكی از مشكلات كشور و استان را ارائه گزارشات و آمارهای متناقض دانست و گفت: ارائه این گونه گزارشات شایسته و زیبنده نظام اسلامی نیست. نماینده مردم بجنورد، مانه و سملقان، گرمه و جاجرم، راز و جرگلان گفت: متاسفانه ارائه آمار و اطلاعات گاهی اوقات در استان و کشور به گونه ای است كه ارائه آن از سوی چند دستگاه، مراكز آماری و نمایندگان به قدری با یکدیگر متفاوت است که امکان تصمیم گیری صحیح را از انسان سلب می کند. وی در خصوص برگزاری هرچه بهتر برنامه های هفته دولت تصریح کرد: حركت به سوی واقعیت های جامعه، برنامه ریزی های جامع و مناسب، به دور از تشریفات، همراه با نقدهای زیبا و سازنده می تواند برگزاری برنامه های هفته دولت را نسبت به سالهای گذشته متمایز و پربارتر کند. نماینده مردم خراسان شمالی در مجلس شورای اسلامی همچنین با اشاره به اینكه انقلاب اسلامی با عنایت الهی و رهبری حضرت امام خمینی(ره) و وفاداری و حضور مومنانه مردم نجیب و آزاده ایران اسلامی به ثمر نشست، گفت: برای به ثمر نشستن این انقلاب هزینه‌های زیادی پرداخت و شهدای زیادی تقدیم انقلاب شدو به همین جهت امروز یكی از وظایف ما حفظ انقلاب و ادامه راه شهداست. وی افزود: در تداوم راه انقلاب، شهیدانی همچون شهیدان رجایی و باهنر از بهترین یاران امام و انقلاب، از جان، مال و آبروی خود گذشتند و با خون خود درخت اسلامی را آبیاری کردند و اكنون باید مدیران و کارگزاران نظام اسلامی بی آلایش بودن، سادگی، تشریفاتی نبودن و سبک زندگی آنان را الگو و سرمشق خود قرار دهند.  دوم تا هشتم شهریورماه سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر به عنوان هفته دولت نامگذاری شده است.
کد خبر: ۷۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۷

مذاکرات هسته ای فراتر از ظاهر دیپلماتیک آن ، یک کارزار سخت سیاسی و راهبردی است.دوستان و دشمنان در اطراف این مذاکرات دارای نقش های خاص خود هستند
کد خبر: ۶۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۷

در یادواره حماسه‌آفرینان پد خندق، خاطرات تلخ و شیرینی از حماسه‌آفرینی‌ رزمندگان از جمله روایتی شنیدنی و غم‌انگیز از چفیه سیدناصر حسینی‌پور راوی کتاب «پایی که جا ماند» بیان شد
کد خبر: ۶۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۶