اوای دنا-البرز رهبر :بهار ای کاش هیچوقت نمی آمدی!ای کاش میتوانستی یکسال هم که شده به ندیدن ما انسانها عادت کنی.ای کاش میشد همچون ما انسانها بخل بورزی و زیباییهایت را از ما دریغ کنی،آنوقت شاید کمی بیشتر قدرت را میدانستیم.اما تو باز هم می آیی، مثل همیشه بی توقع و بخشنده تر از گذشته.
بهار حال که آمدی بگذار کمی از دستت گلایه کنم.درست شنیدی من انسان از دست توی بهار گلایه دارم.کاش این همه سال که از عمرت میگذرد کمی هم ما انسانها را می شناختی! کاش میدانستی که این همه آدم چشم به راه تو، منتظر رسیدن شکوفه ها و گلهایت نیستند، منتظر شنیدن آوای موسیقی گونه ی پرندگانت بر روی شاخه های نو رسته هم نیستند!بهار! کاش این همه ساده دل نبودی و گول حرفهای به ظاهر قشنگ ما انسانها در بیداد سرمای زمستان را نمیخوردی که آخ چقدر دلتنگتیم بهار پس دیگر کی میایی! تو قرنها بیشتر از هر یک از ما انسانها زیسته ای و سرد و گرم روزگار چشیده ای، اما هنوز ما را نشناخته ای!بهار!تو می آیی تا ما انسانها از وجود تو به آرامش برسیم و تو را پاس بداریم به حرمت اینکه تجلی بخش زیبایی های خالقی و شکرگزار قدوم سبزت باشیم در این میهمانی چند روزه ات. اما تو چقدر خوش خیالی!!!انسانی که اگر پایش بیفتد حاضر است یک شبه زحمات چندین و چند ساله کسی چون مادرش را فراموش کند و به همه ی خوبیهای مهربانترین انسانها پشت پا بزند، آنوقت توی غریبه انتظار قدردانی داری؟؟؟بهار خیلی ساده تر از آنی که میپنداشتم! انسانهای این دیار که تو به عشق آنها می آیی هر کدامشان به طریقی به دنبال ریشه کن کردن نورسته های دامان طبیعتت هستند.انگار دیگر دوست ندارند سال دیگر هم بهاری باشد و رایحه خوش چویلی از دامان طبیعتت به مشام کسی برسد.
بهار هرسال که تو می آیی نمیدانم چه بلایی بر سر ما انسانها نازل میشود،انگار به ما انسانها خبر میدهند که این بهار آخرین بهار است هرچه میخواهید بر سر طبیعت بیاورید،ریشه کن کنید،ببرید،بسوزانید،آلوده کنید،بی خیال اینکه نسل های بعدی ندانند پیچیدن بوی کرفس در تارپود وجودمان یعنی چه؟
بی خیال اینکه آیندگانمان ندانند بیلهر و قارچ و بن سرخ و تره و کاسنی و کنگر و ریواس و کارده و ...یعنی چه!اصلا به شما چه که نسلهای بعدتان نفهمند عطر چویل بهترین عطر دنیا برای نیاکانشان بوده است مگر شما مسئول زندگی آنها هستید!؟
بهار مگر ما انسانها از رو میرویم!؟ما هم فرزندان خلف نیاکانمان هستیم و این رسم را از آنها به ارث برده ایم.به خاطرات گذشته ات رجوع کن و به یاد آر زمانهایی را که آنان چنان استادانه به جان قوچ و آهو و بز و خرس و پلنگ این دیار افتاده اند که نسل آنها را برای همیشه از روی زمین برداشته اند.کو آن همه آهوان خرامان بر دامانت؟ بهار ما هم دلمان میخواهد آهوان خرامان را نظاره گر باشیم اما دریغ.
بهار! پدرانمان بدتر از این ظلمی که در حق ما کرده اند، با این کارشان خودشان را بدست خودشان شکنجه کرده اند و در این عصر ماشینی و عاری از آن مناظر بکر تنها همدم و آرامش بخششان شده برنامه های حیات وحش و راز بقای تلویزیون و یک دنیا حس نوستالژیکی که خدا میداند در ذهنشان چه میگذرد با دیدن این همه آهوی خرامان در جعبه جادویی!بهار بگذار رک و راست به تو بگویم که چون گذشتگانمان حسرت دیدن آن همه مواهب الهی و به قول خودشان "شکالها" را به دل ما گذاشته اند و رفتند ما هم همقسم شده ایم حسرت بوئیدن کرفس و چویل را به دل نسلهای بعد از خودمان بگذاریم!گذشتگانمان کوههای پر از جانور و گیاه را نصفه و نیمه تحویل ما دادند،جانورانش را کشتند و بردند بگذار ما هم نصفه سهم خودمان را ریشه کن کنیم، آیندگان هم سهمی ندارند!مشکل هم از خودشان است که دیر می رسند. بهار! میدانم دلی پر از درد داری و خسته ای از این همه بی مهری ما انسانها و دیگر نای شنیدن نداری، میدانم که با وجود این همه درد همچنان روی از ما انسان های ناسپاس بر نگردانده ای و زیبایی هایت را از ما دریغ نمیکنی و میدانم که تا همیشه بهار خواهی ماند:بی توقع و بخشنده. بنازم صبرت را در این همه سالهای بیرحمی ما انسانها، که هنوز که هنوز است در خود میسوزی و شکوائیه نمیسرایی.
بهار حال خودت قضاوت کن که ای کاش می آمدی یا نمی آمدی؟؟؟
این یه هوشداری است به مسولان محیط زیست و منابع طبیعی که به هوش باشند زیبائیهای طبیعت ما در حال ریشه کنی است البته زمانی این هشدار معنا پیدا می کند که مسولان ما مدیر تخصصی باشند نه سیاسی ؟؟!!!