کد خبر: ۷۳۷۸
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۵
اعتقاد دارم در انتخاباتهای پیش رو  ضروری است که برای بازگشت به اهداف و اصول برگرفته از انقلاب اسلامی و تحقق آرمان های تحول خواهی ملت بزرگ ایران با شناسایی و رجوع به نسل جدیدی از انسان های مستقل و خبره تر که کم هم نیستند از دور و تسلسل حاکم ، خود را خارج سازیم

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
علیرضا سعیدآبادی /کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس اقتصادی: دولت های پس از انقلاب اسلامی با توجه به شعارهایی که داشته اند هرکدام به نام خاصی به مردم معرفی شده اند.همه آنها به اتفاق ، خود را مدافع حقیقی انقلاب اسلامی و مروج ارزش ها و اصول آن می دانند.دولت دفاع مقدس ، دولت سازندگی ، دولت اصلاحات ، دولت عدالت و آخرین آن دولت اعتدال بوده است.مفروض بیطرفانه این نوشته این است که پس از انقلاب اسلامی ، دولت اصول گرا وجود نداشته است.انقلاب اسلامی براساس یک مجموعه از اصول و مبانی فکری و راهبردی بنا نهاده شده که اگر در سطح دولت ها پیگیری و پیاده سازی نشود می توان آن را یک انقلاب ناتمام نامید.دولت دفاع مقدس را با وجود امام راحل (ه) و رئیس جمهور وقت در سال های 1368-1360 که مظهر ارزش های جامعه بشمار می آیند به سه دلیل باید مستثنی از این بررسی دانست.

اول این که تا پیش از تغییر قانون اساسی در سال 1368 ، رئیس جمهور از قدرت محدودی برخوردار بود.چه بسا اگر این محدودیت وجود نداشت آن دولت با وجود برخورداری از شخصیت الهی رئیس وقت می توانست سرآمد همه دولت ها باشد.دوم این که وجود جنگ فراگیر در منطقه باعث شده بود تا رویکرد تمامی بخش های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی کشور معطوف به دفع خطر دشمن خارجی و حفظ اسلام باشد.سوم این که تجربه اندک مملکت داری در بدو انقلاب اسلامی از موانع شکل گیری یک دولت تمام عیار در آن دوره بوده است.اصلاحات ساختاری و تعدیل اقتصادی از  اهم برنامه های دولت سازندگی بوده است.بهره گیری از ظرفیت های استفاده نشده در زمان جنگ و آزادسازی بخش هایی از آن توانست نرخ رشد اقتصادی را در سال های اولیه پس از جنگ افزایش دهد.اساساً دولت های پس از انقلاب اسلامی در یک تقسیم بندی کلی ، یا نگاه سیاسی به توسعه داشته اند همانند دولت اصلاحات و یا مثل دولت های سازندگی و عدالت به برنامه های اقتصادی توجه بیشتری نشان داده اند.

اگر شکل گیری دولت اصلاحات را به دلیل عوارض و کاستی های ناشی از برنامه های اقتصادی دولت در سال های پس از جنگ و یک حرکت اعتراضی نسبت به وضعیت موجود در آن دوره بدانیم به بیراهه نرفته ایم.بررسی نقدهای متعدد در رسانه های منتقد دولت در سال های منتهی به سال 1376 برای فهم دیدگاه های موافقان و مخالفان دولت در آن زمان بسیار مناسب است.

ناآرامی های اجتماعی در شهرهای مشهد ، اسلامشهر ، قزوین و  اراک بخشی از بازتاب سیاست های اقتصادی دولت سازندگی بشمار می روند.نزدیکی به اقتصاد بین الملل و در نهایت ادغام در آن ، از اولویت های راهبردی آن دولت بوده است.

عدم توجه به کیفی گرایی و جنبه های فرهنگی و سیاسی توسعه و توجه صرف به کمی گرایی و جنبه های مادی توسعه باعث شد تا مخالفان دولت ، افکار عمومی را بسیج کرده و در انتخابات سال 1376 به پیروزی قاطعی دست یابند.در آن زمان ، اصلاحات دربرابر یک دشمن فرضی و در غیاب یک دولت اصول گرا توانست سنگرهای خالی را فتح کند.اگر دولت اصول گرا باتوجه به تمامی مختصات برگرفته از انقلاب اسلامی مردم ایران شکل گرفته بود آن گاه ، سخن از اصلاح آن در جامعه آن قدر فراگیر نمی شد.

دولت اصلاحات با شعار احترام به جامعه مدنی و نوسازی سیاسی و اجتماعی کشور به غلبه برنامه های اقتصادی بر جنبه های سیاسی و فرهنگی توسعه پایان داد و برای ترسیم مدینه فاضله ، نقطه مطلوب خود را رسیدن به جامعه مدینه النبی تعریف کرد.تفسیر این همانی از مفهوم جامعه مدنی و تشبیه آن به جامعه مدینه النبی سطح انتظارات را از دولت اصلاحات بسیار افزایش داد اما با رشد قرائت های غیربومی از توسعه سیاسی در کشور به تدریج ، شکاف بین اندیشه و عمل سیاسی رهبران اصلاحات باعث ابهام های جدی در جامعه و بی اعتمادی به اصالت برنامه های فرهنگی آن گردید.

همه می دانیم فرهنگ ، پاشنه آشیل اصلاحات شاه نیز بود.غلبه جمهوریت بر اسلامیت ، تقلیل ولایت مطلقه به ولایت فقیه ، دوری از متن مردم و فاصله دولت از خواسته های واقعی جامعه از اهم دلایل شکست اصلاحات در انتخابات سال 1384 است.

عدالت محوری در سه رفتار دولت سابق قابل پیگیری است.سفرهای استانی دولت در جهت کاهش فاصله بین مرکز و نواحی و مناطق مختلف کشور ، واگذاری سهام شرکت های دولتی به مردم برای افزایش مشارکت آنان در اقتصاد و اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها و پرداخت نقدی آن به مردم با هدف بازتوزیع ثروت در جامعه رفتارهای ویژه آن دولت هستند.عدم پایبندی به الزامات نظام برنامه ریزی کشور ، اختلاس ها و بی ثباتی در سیاست های اقتصادی و کم توجهی به ظرفیت های دیپلماسی در روابط بین الملل نیز از مهم ترین کاستی های دولت عدالت بوده است.

انتخابات سال 1392 تاییدی بر خواست مردم برای انجام تغییرات در کشور بشمار می رود.توجه به دیدگاه های مختلف در عرصه رقابت های انتخاباتی آن سال و پیروزی دولت اعتدال می تواند به رمزگشایی انتظارت مردم از دولت فعلی کمک فراوانی داشته باشد.در این که دولت اعتدال با وجود نبود نظام حزبی و پارلمانی در کشور یک دولت شبه ائتلافی است هیچ شکی نیست.

در دولت های ائتلافی حزب پیروز در پارلمان ، دولت را تشکیل می دهد و اگر نتوانسته باشد تمام کرسی های لازم را بدست آورد با سایر احزاب برای تشکیل دولت ، ائتلاف می کند.دولت اعتدال ، ائتلاف بین دولت های سازندگی و اصلاحات برای پیروزی بر رقبا بوده است.اگر با نگاه گذرایی که به رفتارشناسی دولت های پس از انقلاب اسلامی داشته ایم دو دولت سازندگی و اصلاحات را دو سر طیف توسعه بدانیم دولت اعتدال ، حدوسط آنها محسوب می شود.

برای بیان میانه روی از حدیث متواتر "خیرالامور اوسطها" در این سال ها فراوان بکار می رود.بدون شک ، کلید رفتار شناسی دولت اعتدال و تاکید بر التزام به مشی میانه روی لزوماً هیچ گاه با اصول این کشور و مبانی اولیه اسلام در تعارض قرار نمی گیرند.به عبارت دیگر ، اصول مردم و اسلام ناب لزوماً مقدم بر رفتار حکومت منتسب به اسلام هستند و در هر وضعیتی باید از آنها پاسداری کرد.برای برون رفت از قطب بندی های بی حاصل سیاسی در کشور در انتخابات فرارو ناگزیر از اقبال به کسانی هستیم که سال های سال مستقل از مراکز قدرت و ثروت بوده اند.اعتقاد دارم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و پس از آن شوراهای اسلامی شهر و روستا و از همه مهم تر در انتخابات آتی ریاست جمهوری ضروری است که برای بازگشت به اهداف و اصول برگرفته از انقلاب اسلامی و تحقق آرمان های تحول خواهی ملت بزرگ ایران با شناسایی و رجوع به نسل جدیدی از انسان های مستقل و خبره تر که کم هم نیستند از دور و تسلسل حاکم ، خود را خارج سازیم.تا چه موقع ، در انتخابات باید منتظر لیست های تائید شده از سوی اشخاص خاص در این کشور باشیم .

زمان شاه نیز از جاهای خاصی لیست ارایه می شد و مردم هیچ کاره بودند.قبل از انقلاب ؛ برنامه های پنج ساله ، روند صنعتی شدن و حتی صنایع با تکنولژی بالا همانند صنعت هسته ای ، رشد مظاهر شهرنشینی و روابط با غرب را داشتیم و تصادفی با آمریکایی ها دست نمی دادیم.اما آنچه که نداشتیم فرهنگ بومی ، استقلال ، مردم سالاری ، مسائل کیفی و متوازن توسعه و اسلام توام با عمل سیاسی بود.مناسبات تغییر کرده و ما دیرزمانی است که انقلابی هستیم.مهاجرت نخبگان ، بی قاعدگی سیاست و بی اعتمادی مردم ، معنای دیگرش نبود فرصت مساوی برای خدمت و انحصارات در قدرت است.

از تکرار سناریوهای گذشته باید پرهیز کرد و فرصت را به مستقل ها داد.مردم باید اینها را بدانند..به لطف الهی ، سخنرانی های آتشین و اصولی خود را در زمان مناسب ارایه می کنم.بیست سال است دارم می نویسم و سخن می گویم و افکارم درفضای رسانه به خوبی شناخته شده و وقت پیاده سازی آنهاست.

آوای رودکوف:مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین «آوای رودکوف/آوای دنا» است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: