سال ۴۱ به امید اینکه باسواد شویم و یه کاره ای شویم ! خانواده مرا به مدرسه فرستادند و بعد از گرفتن مدرک ششم ابتدائی باز هم به امید اینکه یه شغل خوبی نصیب شود (شاید هم گوسفندهایمان با زبان بی زبانی حالی کردند که این بچه بدرد چوپانی نمیخورد وهمه راتلف میکند ، مدرسه برود بهتره ) مرا همراه برادر بزرگم به دبیرستانی در بهبهان ( استان خوزستان ) فرستادند .
پایگاه خبری آوای رودکوف:جهانگیر ایزد پناه (کله پوک) محل تولد روستائی از کهگیلویه (دهدشت ) ، تاریخ تولد تقریبی خرداد ۱۳۳۴ .چرا تاریخ تولد تقریبی ؟چون در زمانه ما سجل گیر (مامور صدور شناسنامه) دیر به محل میآمد و مثلا میگفت این بچه اسمش چیه ؟ جواب :جهانگیر .کی بدنیا آمده ؟ جواب : آخر بهار همان سالی که قحطی و خشکسالی بود و گاو و گوسفندها مردند . با حدس و گمان و اسطرلاب متوجه میشد که مثلا خرداد۳۴بوده .
سال ۴۱ به امید اینکه باسواد شویم و یه کاره ای شویم ! خانواده مرا به مدرسه فرستادند و بعد از گرفتن مدرک ششم ابتدائی باز هم به امید اینکه یه شغل خوبی نصیب شود (شاید هم گوسفندهایمان با زبان بی زبانی حالی کردند که این بچه بدرد چوپانی نمیخورد وهمه راتلف میکند ، مدرسه برود بهتره ) مرا همراه برادر بزرگم به دبیرستانی در بهبهان ( استان خوزستان ) فرستادند . زهی خیال باطل ، شغل خوب و یه کاره ای شدن.
انسان است و امیدواری،سال ۵۸ عازم هندوستان شدیم و مدرک لیسانس و فوق لیسانس علوم سیاسی از هند گرفتیم ، ولی ای دل غافل زمانه عوض شد و همه دانشگاه نرفته ها خودشان شدند ما فوقِ ما فوق کارشناس و دکترای سیاست و روابط بین الملل.ما هم مدرکمان را گذاشتیم در کوزه .شغل آزاد و لقمه بخور و نمیری در پیش گرفتیم .
به پشتوانه آثار بزرگان طنز (ملانصرالدین ،دهخدا،افراشته، یاران و ابواب جمعی گل آقا و….) گاهی به جد و به شوخ – طنز چند کلامی مینوسیم تا اول به خودمان و بعد به دنیا و البته بعدش هم با احتیاط ( آسه برو آسه بیا ، گربهِ شاخ ات نزنه) به سوتی و خطای زور مداران بخندیم و بخندانیم .
راستش در تلخند غرض و مرض شخصی نباید در کار باشد بلکه کوششی است که هرکس به سهم اندک خود برای اصلاح امور وجامعه ای بهتر انجام میدهد و لازمه اش بدون شک در میانه مردم بودن و مطالعه آثار ادبیات و طنز بزرگان و فرهنگ و تاریخ این سرزمین و دیگر ملل است. میزان موفقیت این تلاشها هم بسته به درک درست شرایط است تا بلکه مورد پذیرش و مفید واقع گردند در غیر اینصورت دن کیشوت گونه ای خواهد بود که علیرغم صداقتش ره به جائی نمی برَد ./شیرین طنز
سال ۴۱ به امید اینکه باسواد شویم و یه کاره ای شویم ! خانواده مرا به مدرسه فرستادند و بعد از گرفتن مدرک ششم ابتدائی باز هم به امید اینکه یه شغل خوبی نصیب شود (شاید هم گوسفندهایمان با زبان بی زبانی حالی کردند که این بچه بدرد چوپانی نمیخورد وهمه راتلف میکند ، مدرسه برود بهتره ) مرا همراه برادر بزرگم به دبیرستانی در بهبهان ( استان خوزستان ) فرستادند . زهی خیال باطل ، شغل خوب و یه کاره ای شدن.
انسان است و امیدواری،سال ۵۸ عازم هندوستان شدیم و مدرک لیسانس و فوق لیسانس علوم سیاسی از هند گرفتیم ، ولی ای دل غافل زمانه عوض شد و همه دانشگاه نرفته ها خودشان شدند ما فوقِ ما فوق کارشناس و دکترای سیاست و روابط بین الملل.ما هم مدرکمان را گذاشتیم در کوزه .شغل آزاد و لقمه بخور و نمیری در پیش گرفتیم .
به پشتوانه آثار بزرگان طنز (ملانصرالدین ،دهخدا،افراشته، یاران و ابواب جمعی گل آقا و….) گاهی به جد و به شوخ – طنز چند کلامی مینوسیم تا اول به خودمان و بعد به دنیا و البته بعدش هم با احتیاط ( آسه برو آسه بیا ، گربهِ شاخ ات نزنه) به سوتی و خطای زور مداران بخندیم و بخندانیم .
راستش در تلخند غرض و مرض شخصی نباید در کار باشد بلکه کوششی است که هرکس به سهم اندک خود برای اصلاح امور وجامعه ای بهتر انجام میدهد و لازمه اش بدون شک در میانه مردم بودن و مطالعه آثار ادبیات و طنز بزرگان و فرهنگ و تاریخ این سرزمین و دیگر ملل است. میزان موفقیت این تلاشها هم بسته به درک درست شرایط است تا بلکه مورد پذیرش و مفید واقع گردند در غیر اینصورت دن کیشوت گونه ای خواهد بود که علیرغم صداقتش ره به جائی نمی برَد ./شیرین طنز
نظرات بینندگان
عکس روز
