یاداشت به قلم جهانگیر ایزدپناه:
به پیشینیان و تجاربشان مدیونیم و به آن ها احترام می گذاریم اما این مساله ناقض ومانع خردورزی، ابتکار و خلاقیت و ترقی ما وطرح مسائل جدید نبوده ونیست و نخواهد بود .
پایگاه خبری آوای رودکوف-جهانگیرایزدپناه:انسان ها و جوامع انسانی هر کدام به سهم خود نقشی سازنده در تاریخ و تمدن و فرهنگ داشته اند و بنا به توان و اندیشه خود در پی ریزی تمدن امروزی به سهم خود سنگ بنایی چیده اند و تداوم آن به باهمت نسل های بعد ادامه یافته تا به عصر ما رسیده و ما نیز به سهم خود بر آن افزوده و به آیندگان می سپاریم تا بر آن بیافزایند.
به پیشینیان و تجاربشان مدیونیم و به آن ها احترام می گذاریم اما این مساله ناقض ومانع خردورزی، ابتکار و خلاقیت و ترقی ما وطرح مسائل جدید نبوده ونیست و نخواهد بود . هر نسلی حق دارد که به گذشته بسنده نکرده و تجارب و آثار و اندیشه پیشینیان را فصل الخطاب تغییر ناپذیر برای همه اعصار و ادوار نپنداشته و نباید هم بپندارد .در غیراین صورت پویایی بشر و جوامع بشری معنی نمی یافت و جای آن را ایستایی و زندگی و افکار عصر حجر و غار نشینی می گرفت . خلاصه کلام استفاده از نقل وتجربه پیشینیان اما تکیه بر عقل خویش .
با این مقدمه بپردازیم به اصل مطلب :
در عصر پیچیده کنونی و تحولات سریع و سرسام آور و وجود فناوری اطلاعات و ارتباطات گسترده جهانی شرایط به گونه ای است که ذهنی پویا و منعطف وبینش علمی -تعقلی با قابلیت درک بیشتر شرایط زمان را می طلبد تا از قافله توسعه و ترقی باز نمانیم .
در همه زمینه ها چه در زمینه هنر و ادبیات و چه در زمینه سیاست و اجتماع و علوم اجتماعی و چه در باورهای عقیدتی ما از آثار و تجارب گذشتگان و اندیشمندان عصر خود می آموزیم و به آن ها هم استناد می کنیم اما در این روند عقل ورزی و استقلال نظری – عقلی خود انسان هم لازم است که باید شکل بگیرد و ضمن بهره بری از میراث فکری دیگران دارای قوه تعقل و تجزیه و تحلیل مستقل خود باشد .
پرواز با بال دیگران تا کی ؟ آیا این حق و خود اتکایی وپرواز با بال خود ( عقل ) را نباید به منصه ظهور بگذاریم ؟ نمی توان همه اموررا با استناد و استدلال پیشینیان که در شرایط زیستی – اجتماعی دیگر بودند حل کرد و قوه تعقل و تفکر خود را به کار نگرفت .
این نقیصه استناد و تکیه محض بر منقولات در بسیاری از دینمداران ریشه عمیق دارد و بهای لازم را به درک شرایط ومعقولات نمی دهند و عقل ورزی را بیشتر مختص عده ای خاص می دانند و تکلیف و وظیفه خود را در پیروی محض از عده ای خاص و یا استناد محض به آثار و احادیث مشخص و تایید شده می دانند . در صورتی که چاره کاردر آمیخته ای از بهره گیری از منقولات و قوه تفکر شخصی ولحاظ نمودن شرایط زمان است.
اسف انگیزتر آنکه عده ای نه تنها خود به این روند و شیوه تفکر مستقل پایبند نیستند بلکه هر نوع تعقل و استقلال فکری واندیشه خارج از چارچوبِ تنگ نظرات خود را با الفاظی نظیر " بدعت "، سنت شکن ،غیر خودی ، عدم اعتقاد راسخ تا ملحد و کافر ملقب می گردانند و از نظر آن ها هر شیوه ای به جز روش شناخت مرسوم خودشان امری مذ موم ، محکوم و مطرود است .
آموزه های خود را مقدس و خدشه ناپذیر می داند و هر نظر و امری خلاف آموزه های خود را برنمی تابند و بنابراین زمینه خشونت کلامی و وایجادانشقاق و .... در فرهنگ گفتمان آن ها زیاد است و اهمیتی برای تبادل و تعامل افکار بادیگران قائل نیستند .
هر آیین و مسلکی هر اندازه هم که پیشرو و همه جانبه نگر باشد نمی تواند دارای نسخه هایی کاملا از پیش تعیین شده برای حل امور و مسائل تمامی دوران جوامع بشری با آن همه توسعه و ترقی و پیجیدگی هایش باشد .چنین پنداشتی خیالی خام و غیر ممکن خواهد بود . همین که ادیان پسین خود را تکمیل کننده ادیان پیشین می دانند خود دال بر تحولات جدید جوامع بشری و ضرورت بینش ها و آیین های جدید و تکامل آن هاست . این تکوین و تکامل را نکته ختمی نبوده و نخواهد بود وباز هم ملزم به تکوین وتفسیر نوین اند .
عضویت در خبر نامه