به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ؛ منصور نظری به مناسبت بازگشت پیکر پاک و گلگون کفن 31 شهید گمنام دوران دفاع مقدس از عراق به ایران اسلامی قطعه شعری با عنوان «بی شهیدان راه را گمکردهایم» سروده و تقدیم نمود به شهدای گمنام جنگ تحمیلی.
میرسد از دشت خونبار بلا - کاروان عاشقان کربلا
کاروانی از شقایق میرسد – پیکر مردان عاشق میرسد
نعشِ بینامونشان آوردهاند - درد و داغی بیکران آوردهاند
های مردم لاله باز آوردهاند – آهِ زهرا از حجاز آوردهاند
کربلا را روسفید آوردهاند - از حرم عطرِ شهید آوردهاند
عطر عشق آوردهاند، اما دریغ! - شهر آهن خفته در خوابی عمیق
میتوان بیدار کرد این شهر را؟ – بُرده از خاطر خروش این نهر را؟
در هیاهوی فساد و اختلاس- در تبِ تند دلار و اسکناس
در صدای بزمِ ویلایِ خَواص - کِی طنین عشق یابد انعکاس؟
کرده کر غوغای رشوهخوارها- پردۀِ گوشِ علم بردارها
دانی آیا چون فساد آمد پدید؟ - از زِ خاطر بُردنِ یاد شهید
جام زهر آن پیرِ تنها نوش کرد - اشکِ دریا شعله را خاموش کرد
ساز غیرت نرم و صُلح آهنگ شد - موقع تقسیم ارث جنگ شد
ارث جنگ و جبههها تقسیم شد - عاشقی مشمول بند جیم شد
قسمت سرمایهداران بُرد شد - از فقیران استخوانها خُرد شد
انقلابی، اهل تشریفات شد- دورۀِ ذلت مِنَ اَلهیهات شد
بعضی آقایان شدند از جاه مست - طعم اشرافی گری بر دل نشست
شاه خویان ساکن کاخ آمدند – بر ولایت بار گستاخ آمدند
انقلابی تا که شد عالیجناب - غیرت و ایمانِ او را بُرد آب
خونِ یاران فرش راهِ آز شد – دورۀِ بازندگی آغاز شد
رشوهگیری رونق بازار شد- محترم شد باطل و حق خار شد
روزگار جبههها بگذشته بود - دورۀِ کرباسچیها گشته بود
اندکاندک بیحجابی جان گرفت - بر سَرِ نیزه کسی قران گرفت
اختلاس و رشوه هر جا باب شد – سهم دهقان قسمت ارباب شد
قوم آقازادهها نفتی شدند - در اروپا آمد و رفتی شدند
در دبی سرگرم صرافی شدند - بیرگ و بیدرد و اشرافی شدند
برجها با آسمان هم سر شدند - کوخها ویران و ویرانتر شدند
اندکاندک گوشها هم کر شدند - قلبها از سنگ محکمتر شدند
نالۀِ مستضعفین آزار شد - خونِ مردم رونق بازار شد
هرچه شد ایمان ما درویشتر - ارتفاع برجها شد بیشتر
از شهادت شد تراکم هر چه کَم- برجهای پرتراکم شد علم
رویِ دارِ رشوه قالی بافتند - شهر زیبای خیالی ساختند
برجهای حرص و آز و آرزو - آسمان را هم خراشیدند رو
انحرافی حلقهها زنجیر شد – با ولایت در جمل درگیر شد
در حرورا خیمهها افراشتند – قصد فتنه با ولایت داشتند
نهروان را باز برپا ساختند - اسب لجبازی ولی را تاختند
دورۀِ مردان بیتدبیر بود – بسته بر پای ولی زنجیر بود
او که میگفت آگهی از غِیب داشت - سر هزاران خاوری در جِیب داشت
فتنههای سبز و سرخ آمد جلی - شد جگرخون رهبرم سید علی
پیر ما را مو سپیدش ساختند - زنده او را هم شهیدش ساختند
ای هوس آلودههای آتشین - برجهای عاج بیدردی نشین
جاهلان مسحورِ سحر و وِردتان - انحرافی حلقهها در گردتان
ای دروغین دیده بر خود هالهها – یادتان میآید از آلالهها
ای که روی از عشق پنهان میکنید – شرم از روی شهیدان میکنید؟
گشته مستان بادۀ برجام را - یادتان میآید آن ایام را
در کفن پوشیده عشق آوردهاند - عطر عباس از دمشق آوردهاند
از خُم سجاده نور آوردهاند – بادۀِ ناب ظهور آوردهاند
بر جگرها هدیه داغ آوردهاند - نعش یوسف از عراق آوردهاند
بس که دارد مشتری اما فساد - گشته بازار شهیدان هم کساد
در غبار سامری گوسالهها - میشود گُم عطر یاس و لالهها
اینیکی فیش نجومیِ حقوق - اختلاس و رشوه در کرنا و بوق
آنیکی لبریز آمار دروغ - منحرف بر گردن او بسته یوغ
آنیکی بازیچۀِ رمالها – غرق اسطرلاب رمل و فالها
ای که خواندی مردمان را خار و خس – فتنه آوردی به پا از پیش و پس
وعدههای پاک دستی پس چه شد - غیرت و میهنپرستی پس چه شد
انحرافی حلقهها را غیبگو - دولتی پاک و بَری از عیب کو
سفره هامان را بهای نفت کو - او که غارت کرد و خارج رفت کو
ای که بودی بر همه تو بازرس - پس بیاور خاوری را باز پس
نوبهارت رنگ پاییزی گرفت- یار غارت هم که زیرمیزی گرفت
ای به غارت برده بیتالمال را - کم کُن این بیهوده قیلوقال را
ای که میگویی خروسی با تو نیست - این دم بیرون زده از آن کیست؟
ای زمستان از بهاران دم مزن - ای مغول از سر به داران دم مزن
قصد دریای تلاطم کردهایم - بی شهیدان راه را گمکردهایم
کدخدا را ما خدا پنداشتیم - بر حبابی خانه محکم داشتیم
یادمان رفت از شهیدان وای عشق - پس چه شد آن شور و آن بلوای عشق
رفت از خاطر چرا آن عشق و شور – از شهیدان ما چرا گشتیم دور
اینهمه رشوه فساد و اختلاس - از کجا میآید آخر ای خواص
نامهها اِی داده بر مهدی به عشق - ای دلاور مردم بیتاب عشق
منتظر ای قوم در آدینهها - شور نوابی چه شد در سینهها ؟
های مردم با ولی یاری کنید – مانده تنها او علمداری کنید
اِی علمداران نه وقت خوابهاست - دورۀِ ما دورۀِ نوابهاست
فاسدان را یکبهیک رسوا کنید – مشت این قوم لعین را واکنید
ما ز مهدی غایبیم او در حضور - ما عقب افکندهایم او را ظهور
اینهمه فسق و فساد و رشوه چیست - خون بباید بر چنین حالی گریست
این فساد آورده ما را در حرج - تا ثریا رفته این دیوار کج
حرمت این بسته بر ما راه حج- منجی ما را خدا عجل فرج
به امید ظهور حضرت یار
27 تیرماه 1395 – منصور نظری
عضویت در خبر نامه