خاطرم در نفسِ باغِ بزرگی پیداست
جلوه یِ جُود و عطائی آنجاست
و نگاهش چو سلامی زیباست ...
او جواد است که چون خورشید است !
در دلِ کوثر و احسان و خراسان امشب
غربتِ غم زده ام جاری شد
و نگارم شده چون عشقِ خدا
پیشِ سِبط طاها ،
با نوائی که مرا می بیند ...
من که با ذکر و تولّا امشب
می روم عرش ، که لطفی ز نگارش بینم
می روم تا نگهم را به نگاهش بینم
چون همان سائلِ دیرینه ی درگاهِ وصالش هستم !
و من
با دلِ خود ، به بلندایِ حضورش که دعا می کردم
خاطرم عطرِ نوائی شد و او را دیدم !
من به خود می گفتم ؛
چه بزرگ است خدایا امشب
چه عزیزاست به نامش مذهب
و بنازم ثمراتی که دُعایش دارد !
ناگهان ذوق ، مرا بُرد به جائی که جوابم آنجاست ؛
کعبه ی عشق و سخا
مظهر لُطف و صفا
محورِ دشتِ دعا
بهترین ذکرِ شفا ؛
همه از جُودِ جواد است به رمزی که نهان می باشد !
سرورِ عرصه ی ماست
او که افروخته است
او که در ساحلِ مهتاب ، عیان می باشد
او که در ذکر و دعایِ نفسِ دوست ، جوان می باشد ...
و بسان حیرت و زخمی که توانم داده ست
کاظمین را به سخاوت هایش ،
دیده ام چون کعبه ...
.......................
محمدرضا جعفری
عضویت در خبر نامه
جقدر زیباست خدای من !!!!!!!!!!!
جقدر زیباست خدای من !!!!!!!!!!!