آوای دنا-مشرق نوشت: پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و به تبع آن آغاز به کار تیم جدید سیاست خارجی و مواجهه این تیم با مساله هستهای بهعنوان مهمترین مساله پیش روی این تیم، بلافاصله یک عبارت بر سر زبانها افتاد: «بازی برد – برد».
این عبارت توسط شخص وزیر امور خارجه در برابر «بازی با حاصل جمع صفر» تعریف شد. کسانی که با ادبیات روابط بینالملل آشنایی دارند بهطور طبیعی این عبارات را شنیدهاند و با ماهیت هریک و بنمایههای نظری آنها ناآشنا نیستنند.
نتیجه تلاشهای دولت جدید در مساله هستهای تاکنون در توافق 6 ماههای خلاصه میشود که به برنامه اقدام مشترک یا توافق ژنو مشهور شده است. سوال اینجاست که آیا این توافق مبتنی بر رویکرد برد – برد هست یا نه؟ اگر هست با کدام دیدگاه میتواند باشد و اگر نیست چرا نیست؟
پیش از بررسی دقیق اما مختصر این مقوله بد نیست نگاهی به آنچه ایران در توافق ژنو داده و آنچه ستانده بیندازیم و ماهیت آنها را بهتر بشناسیم.
* دادهها و ستاندههای ژنو
دادههای ایران در توافق ژنو به دو دسته کلی تقسیم میشوند. یک دسته دادههای نظارتی هستند و دسته دیگر دادههای فیزیکی که شاخصترین آنها اورانیوم 20 درصد غنیشده و توقف رشد برنامه هستهای از منظر تعداد سانتریفیوژ، مواد هستهای و نیروگاه آب سنگین اراک است.
در این توافق ایران علاوه بر پذیرش یک رژیم نظارتی سختتر از گذشته که البته پذیرش آن را با توجه بهمواضع دیرینه کشورمان در خصوص شفافسازی نمیتوان نادرست دانست، پذیرفته که تعداد سانتریفیوژها و همچنین سقف اورانیوم غنیشده خود را طی 6 ماه آینده افزایش ندهد.
در برابر طرف مقابل بخش نهچندان قابل توجهی از تحریمهای یکجانبه را لغو کرده و همچنین بخشی از داراییهای بلوکه شده ایران را که البته میزان دقیقی از آن اعلام نشده، آزاد ساخته است.
ماهیت امتیازات دریافتی ایران فیزیکی نیست چرا که اولا پولی که آزاد میشود نه پول طرف غربی بلکه پول خود ماست که به ما بازگزدانده میشود و ثانیا برداشتن تحریمها نیز عملا هزینه واقعی برای طرف مقابل ندارد بلکه یکسری قانون است که تاحدودی تغییر مییابد.
از سوی دیگر، وزن و تعداد امتیازاتی که دو طرف به هم دادهاند هم برابری ندارد. برخی رسانهها تعداد امتیازات داده شده را 27 و تعداد امتیازات دریافتی را 11 ذکر کردهاند. البته از نظر وزن هم امتیازاتی که ایران میدهد بیشتر از آن چیزی است که میگیرد.
در یک نگاه ساده، در این توافق منطق قدرت کاملا مشهود است. طرفی که خود را قویتر میدانسته و دست برتر را از آن خود میدیده بیشتر هم امتیاز گرفته است. این همان منطق آهنین رئالیستی در روابط بینالملل است اما بهنظر میرسد مسئولین وزارت امور خارجه موافقتی با چنین نظری نداشته باشند.
بنابراین باید اکنون بررسی شود که بر اساس کدام بنمایه نظری میتوان بازی صورتگرفته را برد – برد دانست و کدام بنمایه چنین قابلیتی ندارد؟
* منافع مطلق و منافع نسبی در روابط بینالملل
«جوزف گریکو»، یکی از پژوهشگران رئالیست / نورئالیست است که بر مفهوم منافع نسبی و مطلق تمرکز دارد. گریکو ادعا میکند که دولتها علاقمند به افزایش نفوذ و قدرت خود هستند لذا با دیگر بازیگران عرصه بینالمللی همکاری میکنند که قابلیتهای خود را افزایش دهند. با این وجود، وی معتقد است که دولتها همواره نگران آن هستند که در هر اقدام همکاریجویانه – که توافق ژنو را میتوان نمونهای از آن دانست – دولتها نگران آن هستند که تا چه اندازه به قدرت و نفوذ نسبی بهدست میآورند.
این را در مناظره نئو – نئو در روابط بینالملل (مناظره داغ بین نئورئالیستها و نئولیبرالها) بهعنوان یکی از اختلافات اصلی دو مکتب فکری دانستهاند.
بهعکس رئالیستهایی همچون گریکو، نئولیبرالها معتقدند که دولتها نه به دنبال منافع نسبی که تنها بهدنبال منافع مطلق هستند. از این رو در یک همکاری هر میزان که سود ببرند برد بهدست آوردهاند، حتی اگر منفعت طرف مقابل بسیار بیشتر باشد.
بنابراین، اگر امتیازات داده شده و گرفته شده در یک توافق یا همکاری نابرابر باشد که غالبا چنین است و در توافق ژنو هم کمااینکه گفته شد چنین است، تنها زمانی میتوان از عبارت برد – برد استفاده کرد که دیدگاه مبتنی بر منافع مطلق بر انگارههای سیاست خارجی حاکم باشد. این دیدگاه به ناچار نئولیبرالی است و با اندیشههای کسانی چون «رابرت کوهن» و «جوزف نای» گره خورده است.
از منظر امثال گریکو، وقتی در یک توافق امتیاز کمتری گرفتهایم و امتیاز بیشتری دادهایم، طبعا بهبازی برد – یاخت به نفع طرف مقابل تن دادهایم. اگر دیدگاه رئالیستی ملاک باشد، آنگاه توافق ژنو یک بازی منتهی به باخت برای ایران بوده است. اما در انگارههای نئولیبرالی، توافق ژنو بهمعنای توافقی برد – برد بوده است چرا که هر دو طرف به بخشی از خواستههای خود رسیدهاند، ولواینکه طرف غربی امتیازات بیشتری گرفته باشد.
* بالاخره برد – برد یا باخت – برد؟
اگر ما هم دیدگاه لیبرالها را انتخاب کرده و تصور کنیم هرکس به هر میزان از منفعت دست یافته باشد، برده است، آنگاه میتوانیم توافق ژنو را توافق برد – برد بنامیم. واقعیت آن است که در بعضی موارد هم این نظر درست است. اگر کشور شما با کشوری دارای سابقه روابط حسنه طولانی باشد، آنگاه در یک توافق یا همکاری شما آنچنان به منفعت نسبی نمیاندیشید و منفعت بیشتر طرف مقابل برای شما قابل قبول است. به عبارت دیگر، روابط کشورها در عرصه بینالمللی معمولا در سه زمره همکاری، رقابت و خصومت قرار میگیرد. اگر شما با کشوری دیگر در حالت همکاری قرار داشته باشد، تمرکز بر منافع مطلق صحیح است اما اگر در شرایط رقابت یا خصومت باشید، تمرکز بر منافع مطلق بیمعناست.
دستکم چهار بازیگر بینالمللی در شش کشور موسوم به 1+5 حضور دارند که تاریخی پرخصومت با ایران را پس از انقلاب اسلامی سپری کردهاند؛ بالاخص ایالات متحده که 34 سال است با ایران در شرایط خصومت بهسر میبرد. بنابراین نوع نگاه قابل قبول در خصوص توافق ژنو، نگاه مبتنی بر منافع نسبی است نه نگاه مبتنی بر منافع مطلق. در نگاه مبتنی بر توافق نسبی، ایران را نمیتوان برنده توافق ژنو دانست.
با این حال، برد طرف غربی در این توافق نیز قابل اعتنا نیست، اگرچه که امتیازات بیشتری دریافت کرده است. آنچه ایران در ژنو ۳ بخشید، قابل بازگشت و موقتی است و اگر ایران در مذاکرات جامع به نتیجه مدنظر خود نرسد، طبعا خیلی سریع میتواند به حالت قبل از ژنو بازگردد.
احتمال این اتفاق بههیچوجه کم نیست. تضادهای بینالمللی که به هنجار تبدیل شده و به جزئی از هویت کشورها بدل شده باشند، به این راحتیها قابل رفع نیستند. پایگاه نشنال اینترست هم در گزارشی که اخیرا منتشر کرده، اذعان کرده است که احتمال توافق جامع بین ایران و 1+5 کم است. بنابراین، سطح انتظار از این توافق و مذاکرات پیامد آن را باید در حد معقول نگاه داشت.
به هر حال، آنگونه که رهبر انقلاب اسلامی فرمودند، اگرچه بعید است این مذاکرات به نتایج دلخواه مدنظر ایران بینجامد اما ضرر جدی هم بر آنها مترتب نیست.
بنابراین اگرچه بازی ژنو برای ایران بردی نداشت، اما تاکنون نمیتوان گفت که باختی جدی هم از پی داشته است.