کد خبر: ۳۵۷۶
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۱
آوای دنا:گام به گام با افتاب/شعری از استاد صمد غلامشاهی در وصف امام خمینی: تازگي مست تماشاي جمالش بوديم سرخوش از رايحه ي جام وصالش بوديم   دل به او داده و سرگشته ي رويش بوديم بي خيال از همه جا، ساكن كويش بوديم   غِفلَتِش كرديم و او كاسه زهر اي نوشي با دل مطمئني رخت رَهتن اي پوشي   « بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل كرد باد غيرت به صدش خار پريشان دل كرد»   « شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت روي مه پيكر او سير نديديم و برفت»   ناگهاني خور حادثه هر جا پيچِس بار شيون و غم ، من سر مو اي ريسِس پَل بروني كه نديدي و نبيني، كِرديم و عزاي تو سر و صورت خيني كِرديم   در و ديوار دلل سي تو سياپوش هني غنچه ي سوز گلل سيت سياپوش هني   ما هني هم كه هني يه سر فرمون تنيم تا م سينه ي نفسي هه سرپيمون تنيم   عهد بَسيم كه و تهَ گَپتَ فراموش نكنيم غير او چي كه تو گفتي و كسي گوش نكنيم   يه كِري جي ت نشسه كه كسي چيش د نيد حتي شيطون گَپُو قيد همه چينه دَ زيد   اي به خال لب دلدار گرفتار به خواب همچو منصور خريدار سر دار بخواب   اي بجان آمده و شهر هي بازار بخواب با دل مطمئن و قلب اميدوار بخواب   سَر مو هم كه بِريَ يار وفاداريم ما همچو منصور خريدار سرِ داريم ما   « وَ خميني و كِرِش » ذكر قسم ها مونه عاشق او شده و درهمه جا بامونه   سي و اندي است كه اين ره پر از سرباز است و اميرالحج اين قافله ، يك جانباز است   ما سر ودس و دل و هر چه كه خواس وش داديم سي پنج ساله كه مردونه وپاش وايساديم   او به عزت و آزادگي ايمان داد مرده بوديم و چو عيساي مسيحا جان داد   خسته بوديم و به ما روح طراوت بخشيد شربتي از لب لعلش به حلاوت بخشيد  
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: