کد خبر: ۴۸۰۱
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۲
داستان اينقدر واضح و نكاتش اينقدر محسوس  والبته عظيم هست كه نياز به تفسير نداشته باشد

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :
 داستان واقعي و كوتاهي كه پيش رو داريد، حاوي نكته اي ظريف و بي نهايت لطيف است. نكته اي كه اگر با آن زندگي كنيم، زندگي ما محتواي ديگري دارد! بوي ديگري دارد! داستان اينقدر واضح و نكاتش اينقدر محسوس  والبته عظيم هست كه نياز به تفسير نداشته باشد...

در يكي از مساجد قديمي و باسابقه انقلابي اصفهان ( مسجد آيت الله خادمي) ، هرساله در دهه اول محرم، خيّرين زيادي نذوراتي از قبيل گوسفند و گوساله و ... برای دادن نذری بانی می شوند و چه حاجاتي كه با همين نذر كردن ها برآورده نشده است!
اما همين چند سال پيش و یکی از همین شبهای محرم، اتفاقي عجيب در اينباره رخ داد. زن وشوهري، دو رأس گوسفند برای قربانی شدن به مسجد هدیه می كنند و مي خواهند گوشتشان در غذاي ظهر تاسوعا استفاده شود. نذر خانم يك ميش بود كه طبق معمول در منزلي كه نذورات قرباني مي شدند، ذبح و آماده پخت شد و نوبت به ذبح كردن نذر مرد رسيد كه قوچ بزرگي هم بود!

اما همین که قرار بوده آماده ذبح گردد، طناب از گردنش باز مي شود و حيوان فرار مي كند. خادمين و قصاب هم دوان دوان به دنبال قوچ ...

پس از دقايقي، قوچ بر سر چاهي در منزل مي ايستد و ناگهان به داخل چاه مي پرد!

يكي از شاگردان قصاب به ته چاه مي رود تا حيوان زبان بسته را همان جا حلال كند، ولي همين كه به حيوان مي رسد صدايش بلند مي شوند كه اين حيوان تلف شده است...

مسئولان هيأت از این اتفاق ناراحت و شگفت زده می شوند و زماني كه زن و شوهر به هيأت مراجعه مي كنند، داستان به چاه افتادن گوسفند را براي چاره انديشي به آنها مي گويند!

همين كه مرد داستان را مي شنود، شروع به ناله و گريه می كند و همانجا كنار كوچه مي نشيند و دست بر سر مي كوبد و ناله مي زند و تعجب اطرافیان را چندین برابر می كند.


وقتی کمی حال او به جا می آید، شرح ماجرا را از زن و شوهر می پرسند و آن زن  در پاسخ مطلبي مي گويد كه ظرافت داستان در آنست:

« من و شوهرم نذر كرده بوديم كه امسال روز تاسوعا گوسفندي قرباني كنيم، اما به همسرم گفتم كه با پولي كه تو از نزول به دست مي آوري نمي شود نذر كرد و اساسا مدتي است  كه نزول خواري مي كند ولي من خرج خودم و بچه هايم را با فروش فرشي كه به ما هديه شده بود مي دهيم تا پول نزول نخوريم. همسرم به من گفت حالا ببين چطور گوسفند نذري من هم پخته مي شود. من به شوهرم گفتم اگر نذر تو قبول شد من ديگر نماز نمي خوانم و حالا اين اتفاق عجيب افتاده است» و بعد رو كرد وبه شوهرش و گفت: ديدي مرد! ديدي پول حرام در دستگاه امام حسين(عليه السلام) خرج نمي شود!

منبع/رویش نیوز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: