پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
منصور نظری:
کربلا را از حجاز آمد خبر – سر به دار آورده آن شیخِ نَمَر
اَشک، دامَن میکَشد بر خاکِ دَرد- سر به دار آخر شد آن آزاده مَرد
کربلا گوید حدیثِ سوز را -بر سر نِی کَرده شب، سَر روز را
بانگِ هَل مَن، آید از سمتِ حجاز – های مردم کربلایی گشته باز
پردۀِ کعبه به خون آغشته شد - شیخِ عاشق پیشۀِ ما کُشته شد
های مردم سَر بُریدند عشق را - سَر به دار آخر کِشیدند عشق را
های مردم کربلا برپاست باز -گَشته بر پا محشرِ سوزوگداز
این چه غوغا و چه شوراست و چه شِین – گوییا بر نیزه میگردد حسین
کُلُّ ارضٍ کربلا تفسیر شد –سربه دارِ عاشقی آن پیر شد
ای نمر ای شیخِ شهرآشوبِ ما - ای مسیحِ تا ابد مصلوبِ ما
ای خلیلِ در دلِ آتش نشین - ای کلیمِ عاشقی در طورِ دین
همچو نوح ای کَرده از طوفان گُذر – از نگاهِ فاطمه خاکِ تو زَر
شیعۀِ آن کشتۀِ دیوار و دَر - کردی آخَر سینه بر زهرا سِپَر
ای وجودت کربلا را رهنما - سر به دارت کردهاند ای شیخِ ما
سینه میسوزد خدا را، یار رفت - شیعه را شیخِ نَمَر بر دار رفت
ای فَرا بر دارِ عشقِ فاطمه - کربلا کردی تو برپا خاتمه
ای اسیرِ ظُلمِ ضحاکانِ پست - سنگِ ظُلمت شیشۀ عُمرَت شکست
کعبه میسوزد در آتش از غمت – جان فدایِ دیدگانِ برهَمَت
های مردم کربلا در راه باز –قصدِ کوفه کرده ثارالله باز
کربلایی گشته بر پا در حجاز - شیخِ ما بر دار میخواند نماز
ای شما سید علی مولایتان - انتقامِ خونِ شیخم پایتان
های مردم با ولی یاری کنید –ای قمر رویان، علمداری کنید
ای سلیمانی به سرداری بخیز - خونِ سلمانِ سعودی را بریز
ای خراسانی بِکِش لشکر زِ کین - کُن به خط مردانِ شبگیر یقین
ای یمانی کُن سعودی را هَلاک – تا بمالی پوزۀِ سلمان به خاک
های سلمانِ سعودی گوش کُن - خرقۀِ دریوزگی تنپوش کن
جانِ زهرا، جانِ حیدر، جانِ یار – از تو گیریم انتقامِ سَر به دار
بر سَحَر سوگند، ما مردانِ عشق – کعبه گیریم از سعودی چون دمشق
ما مریدانِ همه مجنونِ شیخ - از تو گیریم انتقامِ خونِ شیخ
ما کمانِ کینِ آرش میکشیم - کاخِ ظُلمَت را به آتش میکشیم
ما سیاوش زادهایم از نسلِ نور -- میکُنیم از نیلِ آتشگون عبور
ما زِ نسل زال و رستم، بهمنیم - تاروپودت را به خون در هم تنیم
با سعودیها تساهُل تا کجا - از خزان بیدادِ بر گُل تا کجا
ای سلیمانی به سرداری بشور - بر شب ظلمت بتاز ای میرِ نور
بر خراسانی تو ای چون ذوالفقار - قاسمِ اَشتَر، امیرِ شب شکار
بَر سپاه شیعه را سویِ حجاز - بیرقِ سُرخِ حسینی کُن فراز
از سعودیها بگیر آن تخت و تاج – کربلایی کُن به پا در مُلکِ حاج
کاوهای باید سُلیمانی شکوه – تا به بند آرد سعودی را به کوه
لشکری باید همه گودرز و گیو - تا بگیرد کعبه را از دستِ دیو
هم فرامرزِ تهمتن زادهای - چون سیاوش، عاشق و آزادهای
لشکری آرش تمامی نامِشان – در مِنای عشقِ حق، اِحرامشان
حیدری را قلعۀِ خیبرگشا - تا سعودی را بکوبد مُنتَشا
عَبدُوَدها صفکشیده در حجاز – فتنهای دیگر سعودی کرده باز
انتقامِ شام، از ما او گرفت - آن سعودی زادۀِ پیرِ خرفت
از نَمَر آن شیخِ شهرآشوبِ عشق - سربدار آورده او جایِ دمشق
حیدری باید به میدان رو کند - چارۀِ کارِ سعودی او کند
هان به پا خیز ای زِ نسلِ فاطمه – تا دهی کارِ سعودی خاتمه
پُرخروش این بحرِ خشم آلوده را – بر شهادت قومِ دلآسوده را
اِذنِ تَرکِ سَر نما در راهِ عشق –مکه گیریم از سعودی چون دمشق
با سُلیمانی به سرداری به پیش - قومِ من ای مَردُمانِ لاله کیش
ای خراسانی علم بر دوش گیر -رهبری کن لشکر حق را دلیر
روبهان را می چِشان آشوبِ شیر –زیر پا له کُن سعودیِ حقیر
سَر بگیر از تن، زِ سلمانِ سعود -شاهِ سفاکانِ پستِ بیوجود
ای علی را وارثِ مُلکِ غدیر - ای علمدارِ حرم، ماه مُنیر
ای سپاهِ عشقِ حیدر را اَمیر -انتقامِ خونِ شیخِ حق، بگیر
اذنِمان دِه، بر جهادِ با سعود – فتحِ مکه بارِ دیگر تا نمود
خون به جوش آمد به رگها ای ولی - کربلا برپا کن ای سید علی
تا کجا از غم به خود پیچیم ما - بر سعودی ضربِ شصتِ خود نما
ای علی تیغ از نیام آور برون – همچو موسی در گذر از نیل خون
ای علی را وارثِ بر ذوالفقار – بر سَرِ آل سعودی آتش ببار
ای ولی، خونینجگر ماییم ما - پُرخروش آن بَسته دریاییم ما
بَند بگشا تا که سیلآسا شویم - بر سعودی بَحرِ طوفانزا شویم
غرقه کن در بحرِ خشمآلودِ ما – کَشتی این قومِ اهریمن نما
اذنِمان ده تا سعود آتشزنیم - تیرِ حَق از چلۀِ آرش زنیم
با نوایِ یا لثارات الحسین - لشکری افکن به رَه پُرشور و شِین
حکم و فرمان دِه تو حزبالله را- همچو موسی، نیل بُگشا راه را
ای ولی با یاریِ سید حسن - آل نفرت را همه در هم شکن
چون یمانی ای خراسانی بِشور - زَن شبیخون ظلمتِ شب را به نور
ای خراسانی بِده ما را جَواز - تا بگیریم از سعودیها حجاز
دل به تنگ آمد همه ما را ولی – دردِ ما را چاره کُن سید علی
تا کجا تا کِی نَمَرها سر به دار – ای خراسانی برون کِش ذوالفقار
جان زهرا، مادرِ غم پَروَرَت - کُن سپاه شیعه را آقا به خَط
اذنِمان ده تا که جانبازی کنیم - حضرت مهدی (عج) زِخود راضی کنیم
با سلیمانی به سرداریِ عشق - مکه گیریم از برایَت چون دمشق
خون به جوش آمد به رگهامان ولی - این مُدارا تا کُجا سید علی
شیخِمان را سر به دار آوردهاند – قلبِ ما را بیقرار آوردهاند
سر به دار آن یوسف دُزدیده را - میچِکَد خون جایِ اشک از دیدهها
ای خراسانی کنون کَرار شور - منتقم بر شیخِ سَر بر دار شو
ذوالفقارت را برون کش از نیام - از سعودیها بگیرش انتقام
یا لثاراتَ الحُسین ای قومِ من - کعبه را باید گرفت از اَهرِمَن
حکم و دستور خدا این است این – کعبه را باید گرفت از فاسقین
کعبه را باید گرفت از اَهرِمَن - یا لثاراتَ الحسین ای قوم من
به امید ظهور حضرت یار ...
شنبه 12 دیماه 1394 روز شهادت شیخ مظلوم باقر النمر. منصور نظری
عضویت در خبر نامه