کد خبر: ۸۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۲
منصور نظری: قطعه مثنوی «آخرین منجی» تقدیم به "کلزار العویوی" دختر 13 ساله فلسطینی که در نزدیکی حرم حضرت ابراهیم(ع) در الخلیل هدف تیراندازی نظامیان صهیونیست قرار گرفت و بر اثر شدت خونریزی به شهادت رسید

 

 پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،

منصور نظری
بسم رب الشهدا و الصدیقین
 
 دیده بارانی و دل طوفان‌زده -  جان به لب از داغ یاران آمده 
بر زمین افتاده پرپر لاله باز – غرقه خون گردیده محراب نماز 
 
از رفح، دیرُ البَلَح تا الخلیل  -    یاس و مریم، لاله و نرگس قتیل 
 فتنه بس قوم یهودا می‌کند  - در فلسطین ظلم غوغا می‌کند  
 
گشته هم‌پیمانِ  فرعونِ حجاز  -  سامری آهنگ موسی کرده باز 
شب گرفته وادیِ پیغمبری   -  ظلم صهیون می‌کند غوغا گری   
 
نیل خون گردیده جاری از رفح –  قتلگاه عاشقان دیرالبلح
جوی خون جاری میان دشت عشق  -  در فلسطین لاله‌زاری گشته عشق 
 
کرده در بر آسمان رخت عزا      -  بوی زهرا کرده عطرآگین فضا 
در میان کوچه‌های بی‌کَسی  - در دلِ شهرِ پُر از دلواپسی
 
دست‌خالی مریمی لبریز درد - آمده با لشکر شب در نبرد 
بسته بر سر معجری آلاله رنگ  - یک‌تنه با لشکر صهیون به جنگ
 
می‌کِشد تنها و بی‌یار و غریب  - مریمی بر دوشِ تنهایی صلیب 
کوچه‌ها یک‌بار دیگر غرق آه  -  کربلای دیگری افتاده راه
 
کوچه مست از بوی سیب سرخ عشق  -  خون روان از چشم بانوی دمشق
غرقه در خون بر زمین افتاده یاس –  کرده بر تن چون شقایق‌ها لباس 
 
در میان کوچه خونین تن رها  -  می‌زند در خونِ خود او دست‌وپا  
در میان کوچه خفته بر زمین  – غرقه در خون بی‌پناهی مه جبین
 
در هجوم لشکر نسناس ها   -  خورده سیلی باز روی یاس‌ها
در فضای کوچه‌ها عطری قریب  - کرده سرمست اَلخلیل از بوی سیب 
 
کوچه‌ بوی یاس نیلی می‌دهد  -  بوی روی خورده سیلی می‌دهد
بوی پهلوی شکسته، بوی یاس    -  بوی اشک و بوی آه و التماس
 
ظلم شب آورده ماهی را قتیل   -  می‌دهد بوی مدینه الخلیل  
سینه مالامال خشم و انتقام   -    آتشی در سینه بر پا مستدام 
 
قوم صهیون گشته مست از قتل‌عام  - غرقه در خون عاشقان لاله فام  
غرقه در خون پیکر «کلزار» ها –  کربلا برپا هزاران بارها 
 
 شد زمستان فلسطین نوبهار   -  الخلیل از خون عاشق لاله‌زار 
 رسته بر دوش یهودا مارها  -  تشنه بر خونِ مسیحا وارها
 
قامت دین گشته خم از بار درد -  ظلم صهیون داغ زهرا تازه کرد
باز کوچه، باز سیلی، باز اشک – بسته پینه شانه‌ای از جور مشک 
 
باز میخی پهلویِ یاسی شکست  -  پشت در ماهی غریب از پا نشست
 بسته بغضی آتشین راه گلو  -  باز معجر می‌کشد از سر عدو
 
 باز بسته دست و بازوی علی  - می‌خورد با رو زمین ماهی جلی 
باز کوچه باز آتش، میخ درب  -  یاس تنها مانده در میدان حرب 
 
باز رویی می‌خورد سیلی، ولی  -  دست و بازو بسته در کنجی علی 
باز قوم کرده گم راه ولا  -   می‌نهد تنها ولی در کربلا 
 
آه از این قوم گرفتار هوس – آه از این آل سعود خار و خس
آه از این قوم پریشان عرب – در خیانت با یهودا لب‌به‌لب 
 
قومِ دربندِ فریبِ عمر و عاص – قوم گُم ره گشتۀِ حق‌ناشناس
کرده بر سرنیزه‌ها قران ز ریب – آه از این قوم گرفتار فریب 
 
 آه از این قوم گرفتار مُلوک  -   کهنه ضحاکان پست و پوچ و پوک 
آه از این قوم به خاری کرده خو  -  این منافق سیرتان یاوه‌گو
 
با یهودا عهد و پیمان بسته‌ها – پهلوی زهرا ز کین بشکسته‌ها 
با فلسطین این خیانت کرده‌ها – غرقه در خون غزه را کرده رها
 
 سینه می‌سوزد خدا را انتقام  - تا کجا این ظلم صهیون مستدام 
خسته‌ایم آری دگر از انتظار -  این زمستان را رسد کی پس بهار
 
تا کجا تسخیر ضحاکان به حج  -   تا ثریا کی رود دیوار کج
تا کجا شام و فلسطین در حرج  -  منجی موعود عجل بر فرج  
 
آفتاب عاشقی آور ظهور  -  زَن شبیخون ظلمت شب را به نور
نقش صهیون را نما محوش ز ارض – ریشه کَن کُن از جهان این قوم هرز
 
 در تباهی غرقه عالم سربه‌سر   - منجی موعود ما باز آ دگر 
گشته از ظلم و ستم جان‌ها به لب - تا کجا تا کی جهان در بند شب   
 
یوسف زهرا به کنعان آ تو باز – تا سحر گردد شب یلدای راز 
 خسته‌ایم آقا دگر از دوری‌ات – کُشت ما را محنت مستوری‌ات 
 
جان زهرا مادر قامت خمت  -  با ظهورت چاره کن ما را غمت 
شیعه می‌سوزد ز داغت ای ولی  -  گرد شمع حضرت سید علی  
 
فتنه‌ها گردیده پا از پیش و پس  -  ترسم آقا بی تو افتیم از نفس 
پیر ما مویش سفید آمد بیا  -  غرقه عالم از یزید آمد بیا 
 
نیست راهی رفت و آمد را نفس  -   کُن ظهور ای آخرین منجی تو پس  
مانده تنها در میانه شیعه باز  - درد ما را با ظهورت چاره‌ساز
 
 نیست دیگر طاقت این راه دور  -  جان زهرا مادرت آقا ظهور
 
به امید ظهور حضرت یار ...
سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه 1394  منصور نظری
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: