کد خبر: ۸۹۳۳
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۰
آوای رودکوف : قطعه مثنوی «عطر ظهور»که توسط شاعر انقلاب کشورمان «استاد منصور نظری» تقدیم به شهدای مظلوم کربلای یمن شد

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،

منصور نظری:

در مسلخ مردان عشق - در صبح خون‌بار دمشق

دیدم به چشم دل شبی - در بارگاه زینبی

ماهی علم بگرفته دوش - صهبای کوثر کرده نوش

پوشیده تن را ستر نور - از مخمل سبز ظهور

لبریز چشمانم نگاه - دیدم روان او را به راه

دیدم ز غیبت خسته او - بار سفر بربسته او

آن هاله را پوشیده تن - گفتم کجا؟ گفتا یمن

گفتم یمن آخر چرا - آنجا چه باشد ماجرا

گفتا یمانی از ولا – آورده بر پا کربلا

بگرفته بر دوش او علم - گیرد سعودی را حرم

او مانده تنها در میان - چشم‌انتظار شیعیان

گفتم که در این جنگ سخت - با کهنه ضحاک به تخت

ما را چه تکلیفی بود -   گفتا یمانی را مدد

گفتا هلا ای عاشقان - باید در ین ره ترک جان

بر جنگ با آل سعود   - باید یمن یاری نمود

هرکس یمن را وانهد - اندر بلا تنها نهد

هرکس ندارد یاری‌اش - خندد به اشک و زاری‌اش

گو شیعۀِ ما نیست او - عمری به غفلت زیست او

هرکس یمن را یار نیست - با مهدی او را کار نیست

آن گشته غافل از یمن - بشکسته‌ای گو عهد من

گفتم هلا یا بن الحسن - ما را چه باید با یمن

گفتا به بانگی پر عطش - باید یمن را یاری‌اش

یاری یمن را با ولی - اندر پی سید علی

هر کس مرا خواهد ظهور - یابد به درگاهم حضور

باید شود یار یمن - در جنگ آل اهرمن

ای در سرت شوق ظهور - لب تشنۀِ صهبای نور

بنوشته بر او نامه‌ها - هان ای خواص ای عامه‌ها

ای قوم اهل انتظار - چشم‌انتظاران بهار

هرکس نهد تنها یمن - در چنگ آل اهرمن

گویم به گلبانگی جلی – او نیست شیعه برعلی

ای غافل از رنج یمن - از چشم خون‌بار عدن

ای بی‌خبر از اشک و آه - بنگر یمن را بی‌پناه

بنگر که چون آل سعود - غرقه یمن در خون نمود

آتش فرو از آسمان - بارد یمن را بی‌امان

از کودک و پیرو جوان - خون گشته چون رودی روان

حمام خون افتاده راه - از کودکان بی‌گناه

آزاده‌ای کو اهل درد - همچون علی کو شیعه مرد

تا یاوری سازد یمن - خیزد به جنگ اهرمن

کو اَشتری، کو آرشی - کو تیرهای آتشی

کَز آسمان آید فرود - آتش زند کاخ سعود

کو شرزه شیری چون علی - کو ذوالفقاری صیقلی

کو حیدری، کو صفدری - کو در گشای خیبری

کو همچو عباس علی - ماه علمدار یلی

تا با یمن یاری کند - حق را علمداری کند

ای شیعه مرد از جا بخیز - آل سعودی را ستیز

بشنو ز آشوب جهان - آن نغمه‌پرداز نهان

در پرده می‌خواند به راز - نزدیکی فتح حجاز

آری چنین باشد خبر - شب عن‌قریب آید سحر

گم‌گشتۀ مصر وجود - ویران کند کاخ سعود

از جا بخیزید عاشقان - آشفته احوال جهان

بگرفته عالم بوی عشق - دارد خبرهایی دمشق

صدقِ حدیثِ راویان - یک‌یک نشان‌ها شد عیان

ای تا سحر چشمان خیس - ای نامه‌های غم نویس

ای سینه‌های آتشین - ای کربلا را غم نشین

ای عاشقان حق‌پرست - از عشق زهرا گشته مست

گیرید علم‌ها را به دست - عصر ظهور مهدی است

آه ای خراسانی بخیز - با آل سفیانی ستیز

از هر کران آید به گوش – آشوب و غوغا و خروش

آشفته هستی همچو دف - هنگام شور است و شعف

آشفته احوالات شام - پرکرده عطری خوش مشام

یا اهل العالم بشنوید - از حنجر سرخ شهید

آید زره جان جهان – مهدیِ ما صاحب زمان(عج)

آشوب و غوغایی که پاست - عصر ظهور یار ماست

ای بسته پیمان‌ها به عشق - با او ز صنعا تا دمشق

باید علمداری کنیم - اهل یمن یاری کنیم

می‌آید آن گم‌گشته یار - گردد زمستان نوبهار

از صعده صنعا تا عدن - آید غریو آمدن

عالم گرفته بوی یاس – آشفته هستی بی‌قیاس

از بوی نرگس گشته مست - در عالم عشق آنچه هست

بگرفته عالم بوی سیب - آری سحر باشد غریب  

یا اهل العالم، اهل درد - پایان رسد این فصل سرد

گردد سحر این شام تار - می‌آید آخر نوبهار

دیری نمی‌پاید دگر - تا شب شود ما را سحر

پیر خراسانیِ ما - ای قاف حق را رهنما

باید علم گیری به دوش - آری به رگ‌ها خون به جوش

دارد عطش دل بر بلا - تا جان دهد در کربلا

باید یمن را یار شد - باید علم بردار شد

باید گذر کردن ز خویش - یاری یمانی را به پیش

تا انتقام فاطمه - گیریم از آنان خاتمه

بهر دل یاس کبود - ما مکه گیریم از سعود

عهدی است ما را با حسین -عهد بلا و شور و شین

عهد علمداریِ عشق - یاری زینب در دمشق

بشنو تو ای آل سعود - ضحاک پست بی‌وجود

ای آل سر تا پا حرام - ما از تو گیریم انتقام

بر کاخت آتش افکنیم - طومار تو در هم تنیم

برپا به هر سو کربلاست - عصر ظهور یار ماست

باید یمن یاری کنیم - حق را علمداری کنیم

به امید ظهور حضرت یار ...

چهارشنبه 12 اسفندماه 1394- منصور نظری

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: