« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
یک نماینده دومای روسیه با حمایت رئیس کمیته امور بین‌الملل دوما در نامه‌ای به مجلس شورای اسلامی ایران، از تهران خواست تا الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه را به‌رسمیت بشناسد.
کد خبر: ۱۵۰۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۶

گزارش «نسیم آنلاین» از تلاش دولت برای تغییر زمین بازی انتخاباتی
در شرایطی که شاید گناهکاران اصلی ناکارآمدی دولت یازدهم در حل مشکلات اقتصادی مردم در وزرات‌خانه‌های مانند اقتصاد، صنعت و معدن، مسکن، نفت، ارتباطات، نیرو، کار، کشاورزی و غیر باشند اما براساس مثل معروف این بار هم مقرر شد جور گناه آهنگران بلخی را مسگران در وزارت آموزش و پرورش، ارشاد و ورزش بکشند.
کد خبر: ۱۴۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۹

روستایی که مردمش هنوز در ١٠٠‌سال پیش متوقف شده‌اند؛
در روستای ایستا گاری‌ها و فرغون‌ها در زندگی روزمره حرف اول را می‌زنند. در کوچه‌های خاکی بیرون روستا روبه‌روی خیلی از درها به جای خودرو یک فرغون پارک شده است.
کد خبر: ۱۳۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۶

آوای رودکوف:بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه در مقابل هیأت پارلمانی روسی که به دیدارش آمده بودند؛ با رد دوباره فدرالی شدن سوریه، نسبت به تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچک تندرو هشدار داد.
کد خبر: ۹۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

آوای رودکوف:یافته تازه ترین نظرسنجی انجام شده نشان می دهد، 64 درصد روس ها اگر یک همه پرسی برگزار شود، احیای شوروی سابق را انتخاب می کنند و نکته مهم این است که بسیاری از این افراد، جوانانی هستند که اصلا تجربه زندگی در نظام کمونیستی را ندارند.
کد خبر: ۹۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۷

تحقیقات جدید حاکی از آن است که خرید برای زنان تفریح و سرگرمی محسوب می شود در حالی که برای آقایان انجام وظیفه است. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف،دنیای خرید مردان و زنان از آسمان تا زمین تفاوت دارد، خرید کردن حال و هوای اکثر زنان را به طور معجزه آسایی بهتر می کند حتی وقتی کسالت داشته باشند روحیه آنها با خرید عوض می شود در صورتی که مردان از خرید غیر ضروری اغلب بیزارند و خیلی وقت ها نیاز تعویض و تنوع را در خود حس نمی کنند در واقع گاهی با لباس سر کار به عروسی یا عزا می روند این در حالی است که یک خانم هرگز این کار را انجام نمی دهد! و برای هر زمان و مکانی از لباس خاصی استفاده می کند، با این تفاسیر چگونه ابن دو موج معکوس میتوانند در کنار هم و شانه به شانه به خرید بروند؟‌ براساس یک همه پرسی اینترنتی مشخص شده که زنان به طور متوسط 399 ساعت و 46 دقیقه در سال به خرید می روند یعنی به ازای 63 سال عمر متوسط یک زن تقریباً 5/8 سال از آن در خرید معمولاً سپری می شود همچنین در تحقیقی که بر روی ۲۰۰۰ انگلیسی در سال ۲۰۱۳ انجام گرفت، مشخص شد که مردها بعد از ۲۶ دقیقه خرید خسته می‌شوند اما این زمان برای خانم‌ها حداقل 2 ساعت است. این تحقیق نشان داده است که ۸۰ درصد از آقایان به هیچ عنوان خرید کردن با همسر خود را دوست ندارند و ۴۵ درصد از خانم‌ها نیز به هر قیمتی که شده سعی می‌کنند با همسرشان به خرید نروند چون تقریباً نیمی از خریدهای در بین زوجین به دعوا و مشاجره منتهی می‌شود. تفریح یا وظیفه؟!دکتر محسن میر محمد صادقی روانشناس و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم شناختی در گفت و گو با خبرنگار حوزه بهداشت ودرمان گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران گفت: یک مسئله اصلی و اختلاف برانگیز که ریشه های روانشناسی دارد تفاوت های جدی بین نگرش های زن و مرد است که باعث اختلاف در عمل می شود، وقتی که دو نفر می خواهند یک کار مشترک را انجام دهند باید نگاه یکسانی به آن مقوله داشته باشند. برای آقایان خرید کردن یک کار است که با هدف مشخص مانند یک وظیفه انجام می شود در صورتی در خانم ها جنبه تفریح و علاقه قوی تر است، طبیعتاً کاری که از روی اجبار و وظیفه باشد افراد بیشتر سعی در کوتاه کردن آن دارند ولی کاری که به عنوان سرگرمی باشد، دلیلی ندارد که زود تمام شود. سمیرا درویشی کارشناس ارشد روانشناس بالینی در همین راستا بیان کرد: خرید کردن برای خانم ها شادی آفرین و خوشایند است و اینکه دنیای خرید کردن خانم ها با آقایان تفاوت دارد بسیاری از زنان برای تفریح به خرید می روند ولی مردان برعکس می باشند. وقتی حوصله مردان سر می روددکترابراهیمی مقدم روانپزشک در خصوص تفاوت خرید کردن مردان با زنان اظهارداشت: آقایان معمولاً در اولین اقدام خرید خود را انجام می دهند و این در حالی است که خانم ها معمولاً در ارتباط با خرید یک سری وسواس های خاص از خود نشان می دهند که این از حوصله بسیاری از مردها خارج است. دکتر صادقی در همین خصوص عنوان کرد: خانم ها برای خرید وقت زیادی را می گذارند و اجناس را مدام با هم مقایسه می کنند، حتی اگر در اولین مغازه ای که می روند چیزی را بپسندند و هر چه قدر آن کالا مناسب باشد باز هم باید جاهای دیگر را بگردند و این با رویکرد آقایان در مورد خرید کردن تناقض دارد. مردان کم می آورندخانم ها اگر خرید هم نکنند و فقط به مغازه ها بروند و ویترین ها را ببینند می تواند حال آنها را خوب کند این در حالی است که روحیه ی مردانه ی مردها در صورتی که همسر آنها چیزی را می خواهد خود را موظف به خرید آن می کنند و در غیر این صورت احساس مردانگی شان زیر سوال می رود، برای همین ترجیح می دهند در صورتی که چیزی احتیاج دارند به خرید بروند. وی افزود: از طرف دیگر جنبه استرس زا بودن و فشاری است که روی مردها هنگام خرید وجود دارد که ناشی از احساس انجام وظیفه آنها می باشد ولی در زنان خرید یک حالت آرامش بخش ایجاد می کند. مورد دیگر اولویت هایی است که طرفین دارند برای مردها قیمت و کارایی مهم است در حالی برای زن ها تناسب و زیبایی اولویت دارد البته این به آن معنا نیست که آنها به جنبه های دیگر توجه نمی کنند. چه موقع خرید برای مردان بی معنی می شود؟درویشی در خصوص اینکه چرا آقایان ترجیح می دهند تنها به خرید بروند گفت: به طور کلی شیوه خرید کردن خانم ها و آقایان با هم تفاوت دارد اینکه خانم ها به صورت دسته جمعی به خرید می روند، اما اغلب آقایان تمایل دارند به تنهایی به خرید بروند و اولین چیزی که مورد پسند آنها باشد را می خرند و به اینکه ممکن است انتخاب های بهتری هم وجود داشته باشد فکر نمی کنند و برعکس، خانم ها تا مطمئن نشوند که بهترین را انتخاب کرده اند خرید نمی کنند. دکتر صادقی در همین خصوص بیان کرد: مسئله دیگرکه می توان به آن اشاره کرد بحث تصمیم گیری ها است آقایان ترجیح می دهند به تنهایی خرید کنند و از دیگران هم همین انتظار را دارند یعنی اساساً خرید کردن مشترک برای آنها کار معناداری نمی باشد و نظر مردها این است که شما یک چیز نیاز دارید برو تهیه کن چرا مرا دنبال خود می بری؟ و این کاری نیست که جمعی باشد لذا بهتر است فردی انجام شود. طبیعی است که وقتی فرد از ابتدا نگاهش این باشد که این همراهی غیرضروری است وقتی خرید طولانی شود تحمل آن برای آقا سخت تر می شود و می خواهد زودتر آن را به پایان برساند. مردان چه موقع خرید می کنند؟دکتر ابراهیمی مقدم در خصوص این موضوع که مردان چه موقع به خرید می روند گفت: شخصیت مردها به گونه ای است که تا چیزی کار می کند نیازی به تعویض آن نمی بینند.البته این بیشتر در مورد البسه و وسایل خانه است و مواردی چون اتومبیل استثنا محسوب می شود. همچنین مردها مدت ها از یک لباس و کفش استفاده می کنند با اینکه شاید کهنه شده باشد ولی خانم ها تمایل بیشتری به تنوع در این موارد از خود نشان می دهند. چشم هم چشمی نکنیدخانم ها با توجه به نوع نگاه و حساسیت های خاصی که به حرف های دیگر خانم ها دارند سعی و تلاش می کنند انواع لباس های متنوع را برای زمان ها و موقعیت های مختلف داشته باشند مخصوصاً اگر خدای نکرده بحث چشم و هم چشمی هم مطرح باشد طبیعی است که در این جور مواقع لازم است خانم ها تعداد دفعات بیشتری به خرید بروند در حالی که بسیار مشاهده شده که مردها با همان لباسی که به عروسی می روند به محل کار و یا حتی عزاداری می روند بنابراین خیلی احساس نیاز به خریدن در خود احساس نخواهند کرد. لطفاً از همسرتان انتقاد نکنیدصادقی عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم شناختی در خصوص تاتیر رابطه بین زوجین بر خرید کردن اظهار داشتنکته قابل توجه دیگر،نوع رابطه یزوجین است، ممکن است رابطه ی شکننده ای بین آنها وجود داشته باشد و در زندگی مشترک مشکل داشته باشند و وقتی هیچ نقطه تفاهمی باهم ندارند بدیهی است از خرید کردن با هم اجتناب می کنند. وی ادامه داد: مسائلی که باعث بروز رابطه شکننده می شود شامل انتقادات زیاد خانم حین خرید است برای نمونه تکرار زیاد این جمله به همسر خود که در خرید کردن برای شما وقت کافی نمی گذارد و بیان آن به عنوان یک مشکل، باعث تشدید موضوع می شود.همچنین آقایان مقایسه شدن با سایر مردها را دوست ندارند. حال اگر خانم شوهر خود را با دیگران یا ایده ال های ذهن خود مقایسه کند باعث دور شدن زوجین از یکدیگر می شود و هر گاه صحبت خرید پیش می آید مسائل آزاردهنده در ذهن فرد تداعی می شود که سعی می کند با بهانه های مختلف از آن دوری کند. این کار مردان را فراری می کندوی در خصوص قدردانی کردن بیان کرد: تشکر نکردن خانم موردی است که حائز اهمیت است چون اگر یک رفتار مثبت مورد تشویق و توجه قرار گیرد سبب می شود رفتار فرد برای انجام مجدد آن تقویت شود. به علاوه ربط دادن خرید به مشکلات دیگر اشتباه است موجب حل نشدن موضوع می شود. مشورت کردن ممکن است معنای متفاوتی بین زوجین داشته باشد، برای نمونه خیلی وقت ها خانم با همسر خود در مورد خرید یک کیف یا کفش مشورت می کند که آیا مناسب است یا نه؟ و منظور خانم از مشورت کردن تایید گرفتن است ولی آقا متوجه این مسئله نمی باشد و شروع به بیان ایرادات کالای مورد نظر می کند و موجب آزردگی خانم می شود و دفعه ی بعدی که خانم نظر همسر خود را جویا می شود مرد جواب نمی دهد و سپس زن بیان می کند که چرا حوصله نداری؟ چرا وقت نمی گذاری؟ وگفتن این قبیل جملات باعث بروز مشکلات و اختلافات بیشتر می شود در حالی که برداشت آقا این است که اگر من جواب دهم همسرم ناراحت می شود پس بهتر است هیچ چیزی نگویم. متناسب با جیبتان خرید کنیددکتر ابراهیمی مقدم روانپزشک تصریح کرد: زوجین بهتر است اول بودجه ی مشخصی را برای خرید کردن خود اختصاص دهند و این طور نباشد که هر چه زمان بیشتری در بازار بمانند خرید بیشتری انجام دهند. زمان مناسب خرید را باید پیدا کرد طبیعی است بعد از اینکه مرد از محل کار برگشته و خسته است زمان را برای خرید کردن مناسب نمی بیند ولی در یک زمان که فرد خسته نباشد و استراحت مناسب داشته است و البته از نظر اقتصادی احساس آرامش خاطر کند، رغبت بیشتری از خود نشان خواهد داد. دکتر صادقی روانشناس در همین راستا بیان کرد: انتظارات مالی بالا که ممکن است یک خانم از همسر خود داشته باشد، وقتی که همسرش توان برطرف کردن آن را نداشته باشد، با توجه به اینکه خرید برای مرد وظیفه محسوب می شودو باید به نتیجه برسد تا آرامش بگیرد و در این حالت ممکن است احساس نامطلوبی پیدا کند که نتوانسته کار خود را به درستی انجام دهد و از خرید دوری می کند ممکن است خانم داخل مغازه ای برود و قصد خرید کالایی گران را نداشته باشد و هدف خانم گردش و تفریح باشد اما تصور آقا چیز دیگری است. در همسرتان انگیزه ایجاد کنیددکتر صادقی در خصوص این موضوع که چگونه همسرتان را در خرید با خود همگام کنید تصریح کرد: آگاهی از تفاوت ها و تلاش برای رفع اختلافات کمک کننده است. البته این مسئله هم مانند مسائل دیگر به طور کامل قابل حل نیست که ما به جایی برسیم که طرفین رضایت صد درصد داشته باشند و رابطه به شکل کاملاً مطلوب باشد ولی هر قدمی در راه نزدیک شدن برداریم باید غنیمت شمارده شود. اگر خانم در فکر خود این ذهنیت را دارد که همسرش باید 5 ساعت به همراهش به خرید بیاید اگر بخشی از آن هم برآورده شد به آن توجه نشان دهد تا مرد تشویق شود. به علاوه اگر خانم یک مقدار سریع تر خرید را انجام دهد تاثیرزیادی در همسر خود می تواند داشته باشد و این ها همه کارهایی است که باعث نزدیک تر شدن زوجین به هم می شود. وقتی ما یک ایده آلی برای خود در نظر می گیریم و فقط رسیدن به آن ما را راضی می کند معلوم است که هیچ گامی در آن راه برنمی داریم اما اگر بپذیریم که پیشرفت در مسیر اهمیت دارد می تواند موضوع را در حد خودش بهتر کند. وی افزود: گفت و گو کردن در زمینه خرید مانند هر مسئله ی دیگر لازم است اگر دلیل کار را واضح توضیح دهیم می تواند در ین زمینه کمک کننده باشد، علاوه براین از طرف مقابل بخواهیم ما را کمک و همراهی کند. در همسر خود انگیزه ایجاد کنیم برای نمونه تو خوش سلیقه ای یا می خواهم تو آن را بپسندی و انتظارات را در شروع پایین بیاوریم. به علاوه مشخص کردن هدف و اولویت بسیار حائز اهمیت است اینکه چه چیز برای ما اهمیت بیشتری دارد؟! خرید یا رابطه با همسر؟! اگر رابطه مهم است باید تفاوت ها را بپذیریم و توقعات خود را کم کنیم و آماده باشیم از یکسری از خواسته های خود در مقابل بدست آوردن رابطه با همسر بگذریم.
کد خبر: ۹۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۰

هر چه مشارکت سیاسی مردمی در یک کشور بالاتر باشد، میزان دموکراسی در آن کشور بالاتر است. تعداد این انتخابات و واقعی و غیرتشریفاتی بودن آن‌ها گواه اهمیت نظر مردم در حیات سیاسی آن کشور است. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،  وجود انتخابات در هر کشوری نشان از وجود دموکراسی در آن کشور و نقش بیشتر مردم آن کشور در سرنوشت کشور دارد. حال در برخی از کشورها نقش این انتخابات بیشتر و در برخی کمتر است و در برخی دیگر این انتخابات کاملا تشریفاتی است.  در این گزارش به اوضاع انتخابات در کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس می‌پردازیم. عربستان سعودی: می‌توان گفت تقریبا تنها کشور عربی که در آن هیچ انتخاباتی برگزار نمی‌شود، عربستان سعودی است. عراق: عراق از جمله کشورهایی است که در آن دو نوع انتخابات برگزار می‌شود. یکی از این انتخابات مربوط به شورای شهرداری‌هاست. هر استان در عراق یک اقلیم محسوب می‌شود که برای خود تشکیلات اداری و شورای استانی جداگانه دارد. انتخابات دیگر مربوط به انتخابات پارلمانی است. رئیس‌جمهور در این کشور توسط پارلمان انتخاب می‌شود. نکته جالب درباره حاکمیت در عراق شرایط ویژه برای هر یک از مسئولان است و این به خاطر تنوع قومیتی و مذهبی در این کشور است. در عراق می‌بایست رئیس‌جمهور کرد سنی، نخست‌وزیر عرب شیعه و رئیس مجلس باید عرب سنی باشد. سوریه: در سوریه هم سال‌هاست انتخابات ریاست‌جمهوری هر هفت‌سال یک بار برگزار می‌شود. البته این امر به این معنی نیست که همیشه همه افراد به یک میزان شانس نامزدی ریاست‌جمهوری داشته‌اند. انتخابات مجلس و شوراهای شهرداری از دیگر انتخاباتی است که در این کشورها برگزار می‌شود. امارات: نظام حاکم بر امارات پادشاهی است؛ با این حال هر ۴ سال یک بار انتخابات پارلمانی در این کشور برگزار می‌شود که البته این انتخابات هم فرمایشی است. مصر: در مصر هم دو نوع انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود که البته با وجود ریاست‌جمهوری ۴۰ساله «حسنی‌ مبارک» به نظر می‌رسد انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور هم فرمایشی است. کویت: در کویت هم انتخابات شورای شهرداری‌ها برگزار می‌شود هم انتخابات پارلمانی. انتخابات پارلمانی در این کشور به نسبت سایر کشورهای قوی‌تر عمل می‌کند و جدی‌تر است. قطر: در قطر هم نظام پادشاهی حکومت را به دست گرفته است و فقط انتخابات شوراهای شهرداری در آن برگزار می‌شود. تونس: در کشور تونس هم انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی برگزار می‌شود. انتخابات در تونس بعد از سال ۲۰۱۰ میلادی و جنبش بیداری اسلامی، جدی‌تر دنبال می‌شود. مراکش: در کشور مراکش هم نظام پادشاهی حاکم است؛ اما مردم می‌توانند در دو انتخابات مجلس نمایندگان و مجلس مستشاران شرکت کنند. لبنان: در لبنان سه نوع انتخابات برگزار می‌شود. انتخابات ریاست‌جمهوری، شوراهای شهرداری و پارلمانی، انتخاباتی هستند که مردم لبنان در آن شرکت می‌کنند. رئیس‌جمهور را پارلمان این کشور تعیین می‌کند. اردن: در اردن هم دو نوع مجلس وجود دارد که اعضای ان با همه‌پرسی تعیین می‌شوند. اعضای مجلس عوام یا سنا را پادشاه مشخص می‌کند و اعضای چارلمان توسط مردم انتخاب می‌شوند. عمان: عمان هم به صورت پادشاهی اداره می‌شود؛ اما اعضای مجلس این کشور توسط مردم انتخاب می‌شوند. فلسطین: مردم در فلسطین دو نوع همه‌پرسی دارند. در یکی از این انتخابات مردم اعضای پارلمان را تعیین می‌کنند و در دیگری درباره تشکیلات خودگردان تصمیم‌گیری می‌کنند. الجزایر: در الجزایر هم انتخابات ریاست‌جمهوری هم انتخابات پارلمانی برگزار می‌شود. بحرین: نظام حاکم در بحرین پادشاهی است و با اینکه به ظاهر انتخابات پارلمانی در این کشور برگزار می‌شود، در واقع این انتخابات فرمایشی است. سودان: در سودان هم فقط انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود. سومالی: در سومالی هم انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود؛ اما جالب است که بدانید به تازگی دولت و پارلمان این کشور در گفت‌وگویی با هم به این نتیجه رسیده‌اند که در سال ۲۰۱۶ امکان برگزاری انتخابات در این کشور وجود ندارد!   منبع: مهر
کد خبر: ۸۵۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۰

عده‌ای به دنبال فشار بر شورای نگهبان و تضعیف جایگاه این نهاد مقدس در جمهوری اسلامی هستند و با به راه انداختن «نهضت ثبت‌نام» این هدف شوم را دنبال می‌کنند.
کد خبر: ۸۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۱

.هوشمندی مردم و نظام انتخابات در این است که نخبگان مستقل را برای ورود به عرصه انتخابات فراخوانده و از آنها حمایت کنند
کد خبر: ۷۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۷

در اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید. یک پزشک - در دوران پیش از ظهور خدماتی مانند پیام کوتاه، ایمیل و شبکه‌های اجتماعی، بهترین راه برای مکاتبه‌ی افرادی که دور از هم زندگی می‌کردند، نوشتن بود. بیشتر این نامه‌ها، محتوای کاملاً خصوصی داشت و بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود اگر با سرک کشیدن در محتوای آن، به رازهای نویسندگان و یا میان گیرنده و نویسنده پی ببریم. برخی از نامه‌ها هم از جنبه‌های تاریخی، بسیار مهم و تعیین‌کننده بودند و به نوعی بعضاً نامه‌های سرگشاده‌ای بودند که میان رهبران سیاسی و اجتماعی جنبش‌ها رد و بدل می‌شد و نقشی حساس در ادامه‌ی روند مناسبات سیاسی و مبارزات ملت‌ها داشت. این نامه‌ها از لحاظ سیاسی و تاریخی، اهمیتی به‌سزا دارند، اما نوشته‌ی امروز درباره‌ی نامه‌های بسیار مهمی است که امروزه کمتر از آن‌ها سخنی به میان می اید. چه، اگر برخی از این نامه‌ها مورد توجه گیرنده‌اش قرار می‌گرفت، بسیاری از فجایع و تلخ‌کامی‌ها به بار نمی‌آمد. در این نوشته، به مرور این نامه‌های مهم ولی فراموش‌شده می‌پردازیم. 1- نامه‌ی فیدل کاسترو به فرانکلین روزولتفیدل کاسترو، دوران زمام‌داری ۱۰ رئیس‌جمهور امریکا را درک کرده. آن هم رئیس‌جمهورهایی که اغلب‌شان، آرزوی خلع او از قدرت را داشتند و برخی تلاش عملی هم برای رسیدن به این مقصود، انجام دادند. به هر حال، اولین تماس کاسترو با آمریکا، حاوی پیامی دوستانه بود.در سال ۱۹۴۰، دانش‌آموزی ۱۲ ساله از مدرسه‌ی Colegio de Dolores واقع در سانتیاگوی کوبا، به رویس‌جمهور وقت، فرانکلین روزولت، نامه‌ای نوشت. او نامه‌ی خود را چنین آغاز کرده‌بود: «دوست خوبم، روزولت!» او احوال‌پرسی گرمی با روزولت کرده بود و برای‌ش نوشته‌بود که وقتی در رادیو شنیده که روزولت مجدداً در انتخابات ریاست‌جمهوری برنده شده، چقدر خوشحال شده‌است. کودک از روزولت خواسته بود که برای‌ش یک اسکناس ده دلاری بفرستد، زیرا تا آن زمان، یکی از این اسکناس‌ها را از نزدیک ندیده‌بود! این پسرک، کسی نیست جز فیدل کاسترو!کاسترو در نامه‌اش نوشته‌بود که با آن‌که زبان انگلیسی‌اش ضعیف است، اما خیلی باهوش است و خیلی صادقانه نوشته‌بود: «با این‌که یک پسربچه هستم، خیلی فکر می‌کنم.» این نامه در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ به مقصد رسید، اما هرگز به دست روزولت نرسید. بعدها وقتی روزولت فوت کرد، حتی فرصت نکرد که بداند فیدل کاسترو کیست! 2- نامه‌ی ملکه الیزابت دوم به رئیس‌جمهور آیزنهاوردر سال ۱۹۵۷، دوایت آیزنهاور نخستین رئیس‌جمهور امریکا بود که از ملکه‌ی انگلستان دعوت به عمل آورد. ملکه که از مدت اقامت خود و مهمان‌نوازی رئیس‌جمهور و همسرش بسیار لذت برده‌بود،  دو سال بعد برای جبران آن‌ها را به بالمورال در اسکاتلند دعوت کرد. بعد از سفر آن‌ها به اسکاتلند، به نظر می‌رسید هنوز خاطره‌ی خوب طعم فوق‌العاده‌ی شیرینی‌هایی که ملکه از آن‌ها برای پذیرایی استفاده کرده، از خاطر آیزنهاور نرفته‌باشد. پنج ماه بعد از این ملاقات دوباره، ملکه نامه‌ای به آیزنهاور نوشت و به آن دستور پخت شخصی خود برای تهیه‌ی این شیرینی‌ها را اضافه نمود.این نامه که در ۲۴ ژانویه‌ی ۱۹۶۰ به مقصد امریکا فرستاده‌شد، از ماجرای عکسی از رئیس‌جمهور در روزنامه در حال درست کردن کباب بلدرچین، الهام گرفته بود. این نامه، سرشار از راه‌های مفیدی برای درست کردن صبحانه به اندازه‌ی ۱۶ نفر بود. ملکه حتی به فکرش رسید که توصیه کند اگر تعداد افراد حاضر برای صبحانه کمتر از ۱۶ نفر باشد، مقدار آرد و شیر باید کاسته شود! این نامه، چنین پایان یافته‌بود که چقدر ملکه و خانواده‌اش از دیدار با رئیس‌جمهور لذت برده‌اند. 3- نامه‌ی استعفای هیتلردر اول مارچ سال ۱۹۳۲، هیتلر نامه‌ای به برونسْویک نوشت و اجازه خواست که اگر ممکن است، آن‌جا را برای تشکیل کمپین برای رقابت ریاست‌جمهوری و تعیین رایش آینده که در پیش بود، ترک کند. این نامه، ۴ روز پس از آن نوشته‌شده‌بود که شهروندی هیتلر به‌عنوان یک آلمانی، پذیرفته شد. هیتلر در اصل شهروند اتریشی بود و زمانی تابعیت آلمان را پذیرفت که در دولت استخدام شد. هیتلر می‌خواست به نتیجه‌ی انتخابات و برگزیده شدن پاول فون هیندنبورگ اعتراض کند، با این حال یک سال پس از این موضوع، هیندنبورگ او را به‌عنوان صدراعظم خود برگزید.در این نامه، خطاها و اشتباهات زیادی دیده می‌شود که عمده‌ی آن درباره‌ی درخواست هیتلر خروج از شغلش تا زمان «پایان انتخابات برای برگزیده شدن رئیس‌ رایش بعدی» است. این نامه تازه چند سال است که پیدا شده و انتظار می‌رفت که در یک حراج، با قیمتی بیش از ۵۰۰۰ یورو به فروش برسد. 4- نامه‌ی آلبرت انیشتین به فرانکلین روزولتنامه‌ای که در سال ۱۹۳۹ توسط انیشتین برای روزولت نوشته‌شد، یکی از مهم‌ترین نامه‌های تاریخ معاصر تلقی می‌گردد. در این نامه، انیشتین به رئیس‌جمهور اخطار می‌دهد که ممکن است آلمانی‌ها به سلاحی بسیار ویران‌گر دست یابند. بعدها خودِ انیشتین می‌گفت که نوشتن این نامه، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات زندگی‌اش بود. برخی از مورخان باور دارند که این نامه را «لئو زیلارد» نوشته و انیشتین تنها امضا کرده‌است،درباره‌ی سه نامه‌ی دیگری که انیشتین برای روزولت نوشته، اطلاعات اندکی در دست است. با این حال تصور می‌شود که دو نامه‌ی اول حاوی پیام‌های مشاوره و نصیحت‌هایی برای رئیس‌جمهور است و در آن پیشنهادهایی به او می‌دهد، در آخرین نامه اما (که پیش از مرگ روزولت به دست‌ش نرسید)، انیشتین از روزولت می‌خواست که لطفی در حق او کند. این نامه هم احتمالاً توسط زیلارد نوشته شده و برای نخستین بار، این زیلارد است که از مفهوم سلاح اتمی در این نامه‌ی آخر سخن رانده‌است. در این نامه از رئیس‌جمهور و کابینه‌اش درخواست شده‌بود که اجازه‌ی ملاقاتی خصوصی به زیلارد و دوستان دانشمندش داده شود تا درباره‌ی این موضوع با هم گفت‌وگو نمایند.5 - نامه‌ی ماهاتما گاندی به آدولف هیتلردر بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰، گاندی دو نامه به هیتلر نوشت. آن‌که بیشتر درباره‌اش شنیده شده، نامه‌ای است که با عنوان «دوست عزیز»، شروع شده‌است و در جولای سال ۱۹۳۹ نوشته شده. گاندی به هیتلر نوشته بود که تنها خودِ هیتلر است که می تواند جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد. از هیتلر خواسته‌بود که مسیر خودش را در یافتن راه‌حلی بدون خشونت دنبال نماید و به او گفته بود که چقدر در این مسیر، دستاوردهای ارزشمندی داشته‌است. این سیاستمدار و فیلسوف برجسته‌ی هندی، در انتهای نامه‌اش از اینکه نوشته‌ی او باعث هر گونه رنجش در هیتلر شده‌باشد، فروتنانه عذر خواسته بود.نامه‌ی دوم اما، در تاریخ کمتر مورد بحث قرار گرفته. در این نامه لحن گاندی تغییر کرده و مستقیماً شروع نامه‌ی پیشین را یادآوری می‌کند و می‌گوید این‌که پیش‌تر او هیتلر را یک «دوست» خطاب کرده، صرفاً رعایت تشریفات بوده‌است!این نامه پس از آن نوشته‌شد که در دسامبر سال ۱۹۴۰، جنگ جهانی دوم آغاز گردید. در این نامه، گاندی نازیسم هیتلر را با امپریالیسم بریتانیا مقایسه نموده که هند در تلاش بود با آن به مقابله بپردازد. او به هیتلر هشدار داد که قدرت دیگری هم در جهان هست که با شیوه‌های پیشرفته‌تر از او و با سلاح‌های خودش، آلمان را شکست خواهد داد. او این نامه را با تکرار اخطاری مشابه به موسولینی پایان داده‌است. 6- درخواست کارِ لئوناردو داوینچیمدت‌ها پیش از آن‌که لئوناردو داوینچی برای نقاشی‌های‌ش معروف شود، او یک ایتالیایی‌ از خانواده‌ی متوسط بود که مهارت‌هایی هم داشت، و خب، دقیق‌ش این که خیلی از مهارت‌ها را داشت! در سال ۱۴۸۲ و در سن سی سالگی، داوینچی که در آن زمان تقریباً ناشناخته بود، به دنبال شغلی می‌گشت. او مستقیماً نامه‌ای برای دوک میلان نوشت تا یک موقعیت شغلی در اختیارش گذاشته شود. داوینچی مهارت‌های‌ش را در نامه‌ای مفصل ذکر کرد و چنین اغاز کرد که او می‌تواند برای کشتی‌ها اسلحه بسازد و همچنین توانایی ساخت واگن‌های زره‌پوش و منجنیق را هم دارد. او همچنین نوشت که می‌تواند برای دوک چندین روش حمله و دفاع، طرح‌ریزی نماید. برای این‌که دوک با خودش فکر نکند که این مرد جوان فقط در فکر جنگ است، او گفت که توانایی طراحی پل، ساخت ساختمان و ساخت مجسمه از خاک رس، برنز و سنگ مرمر را نیز دارد. او که بسیار به نبوغ و توانایی‌های‌ش مطمئن بود، خاطرنشان کرد که اگر جناب دوک پی ببرد که او تنها یکی از این مهارت‌ها را نداشته باشد، مختار است که وی را پای میز محاکمه بکشاند. 7- نامه‌ی مالکوم ایکس به مارتین لوترکینگبا آن‌که مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس بخاطر هدفی مشترک می جنگیدند، در روش‌های آن‌ها شباهت‌های اندکی وجود داشت. در حالی که لوترکینگ به‌شدت به مبارزه‌ی بدون خشونت معتقد بود، مالکوم ایکس به مسیر شبه‌نظامی روی آورد. تضاد و رقابت آن‌ها آن‌جا بیش‌تر نمود یافت که ایکس نامه‌ای به کینگ نوشت و او را «دکتر کشیش‌مسلک ترسو مثل یک جوجه» خطاب کرد! ایکس دو نامه برای لوترکینگ فرستاد، یکی در سال ۱۹۶۳ و دیگری در سال ۱۹۶۴٫در اولین نامه، او از کینگ خواست که در یکی از تجمعات فضای باز شرکت کند و از آن‌ها حمایت نماید. او در نامه‌اش نوشته بود که اگر رئیس‌جمهور جان اف. کندی، که یک کاپیتالیست است، و رهبر شوروی خرشچوف، که یک کمونیست است، هدفی مشترک با هم بیابند، او و کینگ هم می‌توانند هدفی مشترک داشته‌باشند! او در نهایت به کینگ پیشنهاد داد که اگر شخصاً برای‌ش حضور در این تجمع مقدر نیست، یک نماینده بفرستد.نامه‌ی بعدی، در ۳۰ جون ۱۹۶۴ نوشته شد که حاوی یک پیشنهاد خشن از سوی مالکوم ایکس بود. در نامه او از وضعیت اسفبار مردم در سنت آگوستین گفت. او همچنین تهدید کرد که اگر دولت به‌رودی دخالت نکند، او مجبور است برخی از برادران را به سراغ کوکلوس‌کلان‌ها بفرستد تا «طعم داروی خود را به آن ها بچشانند.» 8- "De Profundis” از اسکار وایلدتیرگی روابط مابین مارکیزِ کویینزبری و پسرش، لرد آلفرد داگلاس، بیشتر به این دلیل ریشه‌یابی شده که داگلاس با اسکار وایلد رابطه‌ای دوستانه داشت. کمی بعد، وایلد دو سال را به دلیل بی‌نزاکتی فراوان در زندان گذراند. او در زمان زندان، نامه ای به داگلاس با عنوان De Profundis (به معنای «از اعماق») نوشت که بعدها به‌عنوان یک مقاله به چاپ رسید. این نامه، بازتابی است از خیانت داگلاس و پشیمانی عمیق وایلد.وایلد نامه را چنین می‌اغازد که او احساس می‌کند توسط داگلاس رها شده، همان داگلاس که شعرها و نامه‌های خصوصی‌ای را که برای‌ش فرستاده، منتشر نموده‌است. او داگلاس را متهم نمود که با سوء استفاده از ضعف شاعر، او را در دام خود کشانده است. او خود را شماتت کرده که چرا نتوانست هرگز به داگلاس «نه» بگوید. او در نهایت داگلاس را نصیحت می‌کند که: «بیشتر مردم بخاطر عشق و تحسین زندگی می‌کنند. اما در حقیقت با مورد عشق واقع شدن و تحت تحسین قرار گرفتن است که بایستی زندگی کنیم.»9- نامه‌ی بنجامین فرانکلین به ویلیام استراهانپیش از آن که جنگ های امریکا برای استقلال آغاز گردد، یکی از پدران مؤسس این کشور، بنجامین فرانکلین، دوستیِ نزدیکی با ویلیام استراهان داشت. استراهان یکی از ناشران برجسته و از اعضای پارلمان بریتانیا شناخته می‌شد. حتی پس از آن‌که جنگ انقلاب آمریکا آغاز شود، آن دو دوست باقی ماندند. این دوستی تنها تا زمانی دوام یافت که فرانکلین پی برد که استراهان رأی بر این داده که آمریکایی‌ها به‌عنوان شورشی شناخته شوند. در پاسخ، فرانکلین نامه‌ای برای استراهان نوشت.شروع این نامه از آن‌ رو جالب است که فرانکلین دوست قدیمی‌اش را به سردی «آقای استراهان» مورد خطاب قرار داده‌است. او استراهان و هم‌مسلکان پارلمانی‌اش را مورد عتاب قرار داده‌بود که هرج و مرج وقت در آمریکا، به دلیل آرا و اعمال آن‌ها شکل گرفته‌است. او بریتانیایی‌ها را قاتل خطاب کرد و حتی به دوست قدیمی گفت تا دست‌های خود را بنگرد و ردْ خون اقوام را روی آن ببیند! نامه‌ی کوتاه فرانکلین، با تصریح او که دوستی آن‌ها دیگر پایان یافته و این‌که آن دو از این لحظه به بعد، هم‌چون دو دشمن رو در روی هم ایستاده‌اند، تمام می‌شود. 10- نامه‌ی گریس بِدِل به آبراهام لینکلنتا به‌حال چیزی از ماجرای ریش خاص آقای لینکلن شنیده‌بودید؟ او ریش‌ش را به خاطر نامه‌ی دختری جوان به‌نام گریس بدل به این سبک نگاه داشته‌بود. گریس در آن زمان، دخترکی یازده ساله بود. نامه‌ی دوشیزه بدل که در ۱۵ آگوست سال ۱۸۶۰ نوشته شده‌بود، به لینکلن می‌گفت از آن‌جایی که او صورت لاغری دارد، بهتر است ریش بگذارد تا خوش‌قیافه‌تر به نظر بیاید. او گفت که زن‌ها عاشق ریش هستند و اگر او ریش بگذارد، شوهران‌شان را مجبور خواهند کرد تا به او رأی دهند! بدل پیشنهاد کرده‌بود که از آن‌جایی که ممکن است آقای لینکلن گرفتار باشد، یکی از دختران‌ش از طرف او جواب‌ش را بدهد.چهار روز بعد، لینکلن شخصاً جواب نامه‌ی او را نوشت. او از نامه‌ی گریس تشکر کرد و نوشت که دختری ندارد و سه پسر دارد. او نوشت که شاید ریش گذاشتن، یک تظاهر بی‌معنا به نظر بیاید. بدل بعدها با لینکلن در مقام رئیس‌جمهور و در حالی که ریش گذاشته‌بود، در سفرش به وستفیلد در سال ۱۸۶۱ ملاقات نمود.
کد خبر: ۷۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com  مرضیه هاشمی مجری شبکه خبری پرس‌تی‌وی که هنگام اجرای خبر دچار عارضه شد، از ماجرای بیهوشی خود می‌گوید. مرضیه هاشمی در خصوص عارضه‌ای که هنگام اجرای اخبار برای وی پیش آمده بود، اظهار داشت: در استودیوی خبر احساس ضعف داشتم اما با خود گفتم اجرای اخبار تمام شود تا بتوانم استراحت کنم اما نتوانستم تا پایان اخبار به کار خود ادامه دهم. وی ادامه داد: حدود 10 ثانیه بیهوش بودم و بعد از انتقال به بیمارستان، مشخص شد که دچار افت شدید قند و فشارخون شده‌ام. آزمایشات تکمیلی و اکوی قلب انجام شد که نهایتاً پزشکان اعلام کردند مشکل خاصی نیست. مجری شبکه پرس‌تی‌وی ضمن ابراز تشکر از احوال‌پرسی و دعای دوستان و  آشنایان، گفت: الحمد لله در حال حاضر خوب هستم و مشکلی ندارم اما برای حصول اطمینان امروز ا‌م‌آرآی نیز انجام می‌شود. وی در پایان گفت: بنده قبلاً زمینه بیماری خاصی نداشتم و قطعاً از این موارد برای همه پیش‌ می‌آید اما با توجه به اینکه این اتفاق مقابل دوربین افتاد، خبرساز شد. مرضیه هاشمی خبرنگار، مستندساز و گوینده آمریکایی الاصل شبکه پرس تی‌وی در جوانی تحت تأثیر شخصیت امام خمینی(ره)، بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، مسلمان شده و به ایران مهاجرت کرده است. وی با نام ملانی فرانکلین در ایالت کلرادوی آمریکا به دنیا آمده و فارغ‌التحصیل رشته رسانه است.   تسنیم
کد خبر: ۶۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۸

دکتر محمدرضا عارف در گفت وگو با روزنامه آفتاب بزد درخصوص مهمترین موضوعات روز کشور سخن گفت. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: متن کامل این گفت‌وگو در پی می آید: مي‌خواستم در مورد احزاب اصلاح‌‌طلب جديدي كه اخیرا تشکیل شده اند نظرتان را بدانم. این احزاب به نسل اصلاح طلبان قبل از خود انتقاد می کنند و  مثلا مي‌گويند این نسل تندروي‌هايي انجام داده‌اند .یا گفته می شود که اصلاح طلبان بايد وارد تعامل با حكومت مي‌شدند كه نشدند و در واقع خسارت‌هايي را به جريان اصلاحات زدند. اول اينكه مي‌خواستم نظرتان را درمورد احزاب جديد بپرسم، دوم اينكه نقدهايي كه این احزاب  به نسل‌هاي قبل تر ازخودشان دارندرا چقدر وارد و درست مي‌دانيد. یکی از شعارهای قانون اساسي و اصلاح‌طلبان «دموكراسي» است ،لازمه دموكراسي هم حضور تشكل‌هاي مردمي می باشد. يعني اگر بخواهيم حقيقتا قانون اساسي به طور كامل پياده شودهيچ راهي جز تخزب نداريم. نگاه قانون اساسي در همه امور برمحوريت مردم است ، مردم تصميم گيرنده هستند حال گاهي مستقيم مثل انتخاب رئيس جمهور و نمايندگان مجلس گاهي هم غير مستقيم. اگر اين رويكرد را بپذيريم هيچ راهي جز تخزب نداريم. براي اينكه مسئله تحزب به معناي واقعي‌ پياده شود بايد هر گروه و دسته‌اي كه تفكر خاصی دارد بتواند فعاليت خودش را شناسنامه‌دار كند. شناسنامه‌دار كردن يعني تشكيل يك تشكل؛ حال اگر این تشکل سیاسی باشد مي‌شود حزب و اگر در فضاي غير سياسي باشد می شود سازمان‌هاي مردم نهاد. من باتشكيل تشكل‌هاي مختلف موافقم. البته در شرايطي كه هنوز حزب به معناي واقعي و فراگیر در كشور نداريم می توانیم حركت جبهه‌اي را دنبال كنيم؛ يعني احزاب همسو يا احزابي كه احساس مي‌كنند مشتركات‌شان زياد است می توانند حركت جبهه‌اي را دنبال كنند تا نقشی موثرتر در امور کشور داشته باشند. بنابراين خوشحاليم كه احزاب جديد تشكيل مي‌شوند و از آنها استقبال می کنیم . من از وزارت كشور كه با سعه صدر زمينه شناسنامه‌دار شدن فعالیت  گروه ها را فراهم می کند تشکر می کنم. در مورد قسمت بعدی سوال هم باید بگویم بحث انتقاد يك ضرورت برای حيات و رشد است. به خصوص که نقد پذيري جزء شعارهاي ماست اما آن عنصری که در نقد مهم است توجه به مسائل اخلاقي و نپرداختن به برخي حواشي است. نقد باید سازنده و مشفقانه باشد.در مورد  نقد عملكرد گذشته نیز، باید این نقد بدون لکه دار کردن افراد  و حفظ حرمت آنها باشد. حتما بايد يك جبهه نقد عملكرد خود را داشته باشد تا برخي از اشكالات و ضعف‌ها را تكرار نكند. وقتي كه تشكلي در درون يك جبهه تشكيل مي‌شود و به نقد گذشته آن جبهه بپردازد به نظرم كار خوب و لازمی است،این کار می تواند مسیر حرکت مفیدتر و موثرتر را نشان دهد. فكر نمي‌كنيد تشكيلات ندا در این نقد گذشته تندروی  كرده است؟ضمن اینکه  جناح مقابل هم خيلي از اين حزب و مواضعش استقبال كرده است. مصداقا در مورد نداو مواضعشان  چه نظري داريد؟ ما معياري براي تشخيص تندروي و كندروي موضع احزاب نداريم بلكه سليقه‌اي است .البته هيچ تشكلي نبايد به خودش اجازه دهد در مورد ديگران تصميم بگيرد و بگوید چه كسي باید از قطار اصلاحات پیاده شود و چه کسی بماند . معياري براي اصلاح‌طلبي سنجي نداريم كه بياييم بگوييم فلان فرد اصلاح طلب واقعي است فلاني اصلاح طلب واقعي نيست. هيچ تشكلي نبايد به خودش اجازه دهد در مورد ديگران تصميم گيري كند. اگر مي‌تواند، همسو شود و همكاري كند اگر نتوانست نبايد وارد مسائل حاشيه‌اي شود. به ويژه وقتي اينگونه رفتارها در فضاي سياسي كشورمان بروز پيدا مي‌كند متوجه افراد خاص و برخي بزرگان يك جبهه مي‌شود كه اين جفا در حق آن افراد است. آقاي دكتر در مورد نقد های محتوایی ندا چه نظری دارید؟ اگر نقدها صادقانه و با نگاه به آینده باشد مطمئنا همه افراد از آن استقبال خواهند کرد. منظورم خود «نقد» است. مثلا اینکه بگویند احزابي مثل مشاركت و مجاهدين تندرو بودند و عملكرد خودشان بود كه باعث شد مجوزشان لغو شود؟ اگر خواستيم نقد كنيم نبايد این نقد يك طرفه باشد. اخلاق به ما حكم مي‌كند كه افراد مورد نقد حاضر باشند تا بتوانند جواب دهند. مثلا در يك ميز گردي يا در يك هم انديشي که طرف ها هستند چنین نقد هایی هيچ اشكالي ندارد. بنابراین اگر تشکلی نسبت به رفتار تشكلي ديگر نقدي داشته باشد اولا بايد ببينيد آيا آن  تشكل حاضر است بنشيند ودر كنار هم صحبت كنند. ثانیا  بايد دو طرفه باشد يعني دو طرف حضور داشته باشند كه اگر حرفي و انتقادي دارند عنوان كنند. آيا خودتان اين نقد را قبول داريد كه اين احزاب تندروي‌هايي كردند كه منجر به اين وضعيت‌شان شد؟ اولا من بر اين باورم كه نبايد شروع فعاليت خودمان را پايان فعاليت يك جريان بدانيم. آنقدر ظرفيت كار و نيرو در كشور داريم كه لازم نیست هيچ گروهي عضوگيري خود را از جدا شدگان بدنه گروه ديگر انجام دهد. در ضمن من هيچ وقت اينگونه هيچ گروهي را نقد نمی کنم و اگر نقدي می کنیم كلي است؛ يعني شرايط كشور ما طوري نيست كه ما بخواهيم احزابي را اینگونه نقد كنيم؛ به ويژه احزابي كه در مقطعي با برخي مشكلات و مسائلي روبرو شدند. اخلاق حكم مي‌كند با رعایت همه جوانب را داشته باشیم. و نقدي كه اگر خودتان بخواهيد انجام دهيد؟ من در شرایط فعلی هيچ حزبي را نقد نمي‌كنم چون نگاه من هميشه به آينده بوده و عقيده دارم نبايد در گذشته متوقف شويم. اگر نقد گذشته كمك به آينده كند، انجام مي‌دهيم. سعي ما بر اين است كه نقاط ضعفي كه ديگران داشته‌اند را تكرار نكنيم؛ اگر تندروي بوده تندروي نكنيم، اگر انحصار طلبي بوده انحصار طلبي نكنيم ،اگر يك جا احساس مي‌كرديم از معيارها و شاخص‌هاي اصلاح طلبي فاصله گرفته‌اند، فاصله نگيريم و ... س: بدون ذكر نام بارها از انحصار طلبي صحبت فرموديد اكنون هم به آن اشاره كرديد. لطفا بگوييد اين مسئله متوجه چه گروه‌هايي مي‌شود؟ آفت فعاليت و حركت سياسي انحصار طلبي است. در داخل يك حزب انحصار طلبي اين است كه از قبل مشخص باشد در كنگره چه كسي دبيركل مي‌شود و چه کسانی در دفتر سیاسی حضور پیدا خواهند کرد ؛ يعني فعاليت‌هاي حزبي كه نمودش فعاليت‌هاي جمعي است همه در يك نفر یا یک گروه محدود جمع شود . انحصار در داخل جبهه هم اين است كه يك تشكل و حزب بخواهد حرف‌هاي خود را به كرسي بنشاند. ممكن است در كوتاه مدت اين نگاه انحصار طلبي ما را به اهدافي برساند اما مطمئنا در دراز مدت اين نگاه نمي‌تواند سامان پيدا كند و نمي‌تواند ما را به سر مقصود منزل برساند و جز تضعیف کار تشکیلاتی و کنار گداشتن یا حذف تشکل ه نتیجه ای نخواهد داشت. اگر بخواهيد مثال‌هاي تاريخي بدون ذكر نام افراد بزنيد در چه مقطعي از تاريخ این انحصار طلبی ها رخ داد و منجر به آسیب شد؟ شما اگر عملكرد احزاب را بعد از انقلاب نگاه كنيد آسيب هايي داشتند. مثلا يك حزب براي مدت كوتاهي مي آيد رشد مي كند و تاثيرگذار است و حتي در انتخابات و محافل مختلف حضور پيدا مي كند اما اين تاثيرگذاري موقتي است كه من يكي از دلايل آن را ريشه در انحصارطلبي مي‌دانم. به همين دليل ما همان ابتدا كه بنياد اميد را راه اندازي كرديم به این آسیب توجه شد و  تصميم گرفتيم رويكردمان خرد جمعی باشد ؛یعنی تلاش شود به تدريج نقش فرد و اسم فرد از بين برود ؛ما در این خصوص در بنیاد که یک سازمان مردم نهاد است در مجموع موفق بوده ايم. البته هنوز به آن مطلوب كه مدنظرمان بوده است نرسيده‌ايم. ما تشكل‌ها را صاحب عقل و شعور مي‌دانيم و معتقديم باید خردجمعي را دنبال کرد و اين طور نيست كه يك نفر هرچه مي‌گويد تشكل بايد عمل كند. مهم ترين محور همه فعاليت هاي ما از سال 86 كه بنياد امید آغاز به کار کرد «اخلاق» ، «عقلانيت» و «خردجمعي» بوده است. به نظر من اگر بحث «خردجمعي» را در همه تشكل‌هاي سياسي محور قرار دهيم آسيب پذيري احزاب و تشكل ها كم مي شود و كمتر به فرد محوري سوق پيدا مي كنند. مثال تاريخي از دوران انتخابات و دوم خرداد مي‌زنيد؟ اينكه در كشور ما بيشتر احزاب دولت محور و دولت ساخته بودند، واقعيتي است كه اگر بخواهيم هر كدام را مطرح كنم شايد گروه و احزاب ديگر وضعيت‌شان بهتر از اين نباشد. بهتر است وارد مصداق نشويم ما روند را نگاه مي‌كنيم و تلاش مان اين است كه حداقل گروه ما اين كار را نكند و فعالیت ها و تقسیم وظایف و مسئولیت ها در چارچوب اساسنامه و مرامنامه از پایین به بالا در یک پروسه کاملا منطقی و دموکراتیک انجام شود.  آقاي دكتر! ندا بحث تعامل با حكومت را مطرح مي‌كند و به گونه ای اظهار نظر  مي‌كند كه گویی قبلي‌ها تعامل كافي نداشتند.آيا اصلاح طلبان قبل از اين با حكومت تعامل نداشتند كه عده‌اي در حال حاضر بحث تعامل را مطرح مي‌كنند؟ اصلاح طلبان بخشي از حكومت هستند. سهم اصلاح طلبان يعني تفكر اصلاحات، در پيروزي انقلاب و در همه صحنه‌هاي بعد از انقلاب يك سهم قوي و تاثيرگذار و موثر بوده است. تفكر اصلاحات را عملا تفكر انقلاب مي‌دانيم. مفهوم تعامل شايد زماني مطرح باشد كه قرابت و همدلی بين دو گروه نباشد. ما بخشي از حكومت هستيم. براي ما همدلي، هماهنگي و همراهي با حكومت يك فرض  است بنابراين همکاری و همراهی و نزدیکی با بخش های مختلف ل با حكومت چيز جديدي نيست. اين موضوع هميشه وجود داشته است. ما بايد تلاش كنيم جايگاه‌مان را با پتانسيلي كه داريم تثبيت كنيم و جايگاه مناسب‌تر و بهتر را كسب كنيم. من به جاي واژه تعامل،  از همكاري، همدلي و همراهي با بخش‌هاي حكومت نام بردم چرا كه ما رودرروي حكومت نيستيم كه بگوييم با حكومت تعامل مي كنيم بلكه ما بخشي از حكومت هستيم. ممكن است يكسري افراد كه در جناح مخالف هستند اين طور فكر نكنند. مي‌خواستم بدانم اين تعامل چه قدر بايد باشد؟ تعامل با گروه رقيب را قبول داريم. در داخل نظام همه گروه‌هاي سياسي بايد با هم تعامل داشته باشند و بخشي از مشكلاتي كه در حال حاظر با آن روبه رو هستيم به دليل عدم همكاري، همدلي و تعامل بین گروه‌هاست. يعني بحث تعامل در اينجا وجهي ندارد چون اصلاح طلبان درون نظام هستند؟ ج: دقیقا،هميشه همدلي، همكاري و همفكري بوده است و در هيچ شرايطي نبوده كه ما با بخش‌هاي حكومت رابطه‌مان قطع باشد. س: با توجه به اينكه پايگاه اصلاح طلبان از مردم  می باشد اگر تعارضي بين خواسته حكومت و خواسته مردم پيش بيايد اصلاح طلبان چه كار مي‌كنند؟ اصلا امكان ندارد. ما بر اين باوريم كه نظام و حكومت ما مبتني بر مردم است. مشروعيت نظام را از مردم مي‌دانيم. خود امام اولين فرمايش‌شان اين بود كه من به نمايندگي از مردم حكومت تشكيل مي‌‌دهم اين موضوع را در قانون اساسي نیز مي‌بينيد ،هر وقت نظام نياز دارد مشروعيت خود را تثبيت كند مردم حضور پيدا مي‌كنند. در مورد راهپيمايي 22 بهمن  می بینید  علي رغم بي‌مهري‌ها، يا برخوردهاي غيرمنطقي با مردم و با توجه به مشكلاتي كه دارند اما حضورشان قابل توجه است. ما هيچ وقت فكر نمي‌كنيم نظام بخواهد رودرروي مردم باشد كه تفكر اصلاحات بخواهد يكي را انتخاب كند. می توان این سوال را به گونه ای دیگر هم مطرح کرد؛اگر بین خواسته مردم و دولت تعارضی پیش بیایدآن زمان اصلاح‌طلبان چه خواهند کرد؟ مبنا مردم  هستند. حتي اگر دولت نزدیک به اصلاح طلبان یا اصلاح طلب باشد؟ ج: بله . اما ما هيچ وقت فكر نمي كنيم تعارضي بين نظام و دولت و مردم پيش بيايد. شايد با دولت، مجلس يا بخشي از نظام اختلاف نظرهایی وجود داشته باشد. آن وقت ما مجبوريم و بايد منافع و مطالبات مردم را پيگيري كنيم چون خودمان را برآمده از مردم مي‌دانيم و فكر مي‌كنيم اصلاح‌طلبان برخلاف شعارهايي كه داده مي‌شود كه در بدنه جامعه نفوذ ندارند اتفاقا در بدنه جامعه نفوذ دارند. آقاي دكتر! در 8 سال گذشته بخش عظيمي از اصلاح‌طلبان از بدنه حكومت اخراج شدند و بعد از آنکه روحانی پیروز شد  كم‌كم زمینه بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت صورت گرفت. اکنون مدام از تعامل با حکومت صحبت می شود ، حال این پرسش مطرح است که مرزهای  این تعامل با بخش ها و گروه های داخل حکومت کجاست ؟ ج: سوال خوبی است.به نظر من مهم‌ترين مرزها منافع ملي و خطوط قرمز نظام هستند. خوشبختانه اصلاح‌طلبان با رقباي خود روي اصول اختلافي ندارند؛ یعنی همه ما چه اصلاح طلب چه اصولگرا ارزش‌ها و قانون اساسي را قبول داريم. اما مهم‌ترين مسئله امروز،توجه به ارزشها و منافع ملی در همه تصمیمات و امور است ؛ معتقدم گاهي تصميماتي كه در گروه‌ها و افراد گرفته مي‌شود توجه جدي به منافع ملي نمي‌شود و در این تصمیمات اولویت  منافع باندي و گروهي و جناحی را مي‌بينيم. در حال حاضر اينها بخش‌هاي عظيمي از قدرت هستند و اجازه ورود به اصلاح طلبان را نمي‌دهند. از ابتداي انقلاب دو گروه در داخل نظام روبه‌روي هم بوده‌اند؛ چپ و راست، خط امام وخط بازار، اصولگرا و اصلاح‌طلب ؛ همیشه  يك گروه ، گروه  دیگر را متهم به انحصارطلبي مي کند. گروه رقيب اصلاحات متاسفانه در عمل در طول سال‌هاي گذشته انحصارطلبي خود را نشان داده است.مثلا با حربه‌هاي فرهنگي و تريبون هایی كه در اختيار داشته تلاش کرده رقیب خود را حذف کند  ؛ رقيبي كه حذف شدني نيست و اگر حذف هم شود آنها هم به جايي نمي‌رسند و مطمئنا کشور ضرر می کند. بنابراين شما معتقديد مرزي براي تعامل وجود ندارد؟ اصلا هيچ مرزي وجود ندارد قانون اساسي و ارزش‌هايمان بهترين مصاديق است. مهم‌ترين مسئله‌اي كه بايد محور همكاري‌مان قرار گيرد منافع ملي است. اگر اين را مبنا قرار دهيم شايد بتوان راحت با رقيب تعامل و همکاری و همفكري كنيم. يكي از بزرگترين سوابق شما معاون اولي در دوره اصلاحات بود. در آن دوران آيا خاطره‌اي داريد از اينكه بخشي از  اصلاح طلبان  با عملكرد خاص خود جريان اصلاحات را منحرف كرده باشند؟  واژه انحراف را قبول ندارم  اما گاهي با حرکاتی روبه‌رو مي‌شديم كه مقداري فعاليت ما را كند مي‌كرد. آيا شما  در برابر اینگونه حرکات موضع‌گيري کردید؟ موضع‌گيري‌های من عموما محرمانه و خصوصي بوده است،با هدف اصلاح و حل مشکل! من بر اين عقيده‌ام كه به جاي «من»، «ما» را در نظر بگيريم ؛من همیشه  سعي كرده‌ام مواضع خودم را رسانه‌اي نكنم ؛يعني در این راستا عارف 93 با عارف 63 هيچ فرقي ندارد. آقاي دكتر! فکر می کنید این تفکر شما بین مردم طرفداری دارد؟ به نظرم مردم هم همين تفكر را دارند و همين را مي‌خواهند.مردم از تندروي و دعواهاي رسانه ای كه هيچ چيزي از درونش درنمي‌آيد خسته شده‌اند. مشكل و اختلاف نظر داريم اما بايد بنشينيم با هم آنها را حل كنيم و حتی الامکان به سطح جامعه نکشانیم. شايد عده‌اي به دليل اين سياست شما به آقاي عارف بگويند «محافظه‌كار» و حتی اصولگرايان در مورد شما اصطلاح « اصلاح طلب بي‌خطر» را به كار مي‌برند.  قرار نیست اصلاح طلب "خطرناک" باشد . اصلاح طلب واقعی منافع ملی را در نظر می گیرد . این بی خطر بودن یعنی عدم ایجاد هزینه برای مردم و کشور.بنابراین معتقدم نبايد هزينه مردم را بالا ببريم و دلشان را خالي كنيم. مردم خسته مي‌شوند از دعواهاي بيهوده. ما نمي‌خواهيم براي رقيب خود در داخل نظام خطري ايجاد كنيم. خطر ما بايد متوجه دشمن باشد. بايد متوجه كساني باشد كه مي‌خواهند تيشه به ريشه انقلاب بزنند. حالا من با همكارم اختلاف‌نظر دارم چرا بايد آن را به تهدیدی تبديل كنم. به همين دليل هم در طول اين سه دهه گذشته هميشه يك خطوط قرمزي داشته‌ام و به اصولي وفادار بودم و تا آنجايي كه به اين خطوط قرمز و اصولم آسيب وارد نشده كوتاه آمده‌ام. در دهه‌هاي 70،80 هم به دفتر تحكيم وحدت انتقادي داشته‌ايد؟ من خودم يكي از فعالین انجمن اسلامي در دوره دانشجویی بودم و همواره از روند رو به رشد انجمن های اسلامي حمايت مي‌كردم. اما هر وقت احساس مي‌كردم كه موضع‌گيري اعضا و تصميمي كه مي‌گيرند ممكن است مشكلاتي ايجاد كند سعي مي‌كردم در حد توانم با توضيح و تذكر ، راهنمايي كنم. وقتي رئيس دانشگاه تهران شدم همان ارتباطي كه با انجمن‌هاي اسلامي داشتم با جامعه اسلامي دانشجویان داشتم. حتما می دانید  جامعه اسلامي دانشجويان يك جريان رقيب بود و زمان مدیریت من از دانشگاه تهران مجوز فعالیت گرفت. در واقع  همان ارتباطي كه با انجمن اسلامي داشتم با دیگر تشکلها هم داشتم و در همگرا كردن جريان‌هاي دانشجويي تلاش می کردم. همواره بعنوان یک استاد مسلمان که دغدغه اش تقویت تشکل های اسلامی در دانشگاه است اگر نقد یا نظری داشته ام به دانشجویان و افراد مسئول منتقل کرده ام. به نظرتان اين انجمن تندروي‌هايي داشت كه منجر به غيرقانوني شدن‌شان شد؟ به هر حال بايد بپذيريم وقتی  يك تشكل  دانشجویی  هستيم و اعضايش برخلاف تشكل‌هاي سياسي دائمی نيستند و فقط دوران داشنجویی عضو تشکل هستند. پس بعضي از مواضعي كه یک حزب سیاسی مي‌گيرد نبايد تشكل‌هاي دانشجويي بگيرند. بنابراين دخالت بيش از حد در امور اجرايي درست نیست . مثلا در برهه ای تشکل های دانشجویی می خواستند رییس دانشگاه انتخاب کنند، این درست نیست. باید ارتقاء فرهنگی و علمی دانشگاه و پیگیری مسایل صنفی اولویت تشکل های دانشجویی باشد .به نظرم بايد عملکرد جنبش دانشجويي در سه دهه گذشته به نقد كشيده شود تا نقد سازنده و مفید راهگشای آینده جنبش دانشجویی کشور باشد. طي يك سال و نيم اخير غالب جريان اصلاحات به پرهيز از تندروي تاكيد مي‌كنند. می توانید صراحتا بفرمایید کجا ها تندروی شده است؟مثلا در مورد همین تشکل های دانشجویی. اجازه بدهيد من در یک مصاحبه يك طرفه به قضاوت نپردازم  ؛ نمی خواهم وارد مصادیق شوم. بارها اعلام آمادگي 16 آذر 83 را يك بار گفته‌ايد.  نه فقط 16 آذر 83 بلكه همه 16 آذرها از اول انقلاب را ببينيم. به هر حال بايد به بررسی نقش جنبش دانشجویی بپردازیم و تعیین کنیم آیا در حال حاضر این جنبش  آن تاثيرگذاري كه قبلا داشت را دارد ؟اگر الان اين تاثیر گذاری را ندارد بايد آسيب‌شناسي شود چرا!.ما به یک جنبش دانشجویی با نشاط و پویا و دردمند و متعهد نیاز داریم. آقاي دكتر!ما حدودا يك ماه پيش خدمت آقاي توفيقي بوديم و ايشان تاکید داشتند که در دولت قبل تلاش شد در حوزه وزارت علوم تمرکز گرایی رخ دهد اما در این دولت این تمرکز گرایی در حال از بین رفتن است ؛یعنی دانشگاهیان خودشان بتوانند در امور دانشگاه دخالت کنند و مثلا بتنوانند رییس دانشگاه انتخاب کنند.به نظر می رسد فرمایش جنابعالی که فرمودید جنبش دانشجویی نبایستی وارد کار اجرایی شود در تعارض با این موضوع است. من اینگونه نگفتم؛یک زمانی یک تشکل دانشجویی می خواهد رییس دانشگاه انتخاب کند و زمانی دیگر ممکن است طی سازوکاری از دانشجویان بخواهند در مورد انتخاب رییس دانشگاه نظر بدهند. ما بعد از عملكرد دو دهه تمركزي كه در امور اجراي دانشگاه داشتيم به روش غيرمتمركز هيئت امنايي رسيده ایم. يعني محوريت تصميمات دانشگاه در هيئت امنا باشد. با ساز و كارهايي كه مراجع قانوني تاييد مي‌كنند. در آنجا قطعا دانشجو و استاد و كارمند بايد نقش داشته باشند در مديريت و در تصميمات دانشگاه؛ اما در جايگاه خودشان !اگر مي‌خواهيد دانشگاه مشكلات كشور را سامان دهد و اگر مي‌خواهيد دانشگاه مركز توليد علم باشد هم دانشجو بايد در تصميمات آن موثر باشد هم استاد و هم كارمند.اين اتفاقي است كه در دانشگاه‌هاي بزرگ دنيا رخ داده و ما كشف نكرديم و تجربه موفقی هم بوده است.دانشجو را نباید حذف کرد اما يك تشكل دانشجویی نبايد به خودش اجازه دهد فقط او تصميم بگيرد. در مقاطعي ما اين فضا را حس مي‌كرديم. در مورد تشکل اساتید هم که اخیرا مجوز گرفته توضیحاتی بفرمایید. بحث خوبي را مطرح كرديد. ما از ابتداي انقلاب تشكل‌هاي دانشجويي‌مان  قوي بودند؛ انجمن‌هاي اسلامي، حضور موثري داشتند و كمك مي‌كردند اما كمتر ما با تشكل فراگير و منسجم اساتيد رو‌به رو بوديم. دو تشكل شكل گرفتند اما بنا به دلایلی نشدند. خوشبختانه در روزها و هفته های بعد از 24 خرداد سال گذشته و براساس نيازي كه به طور طبيعي در دانشگاه ها حس مي‌شد ، پيشنهاد يك تشكل منسجم هيئت علمي داده شد. پس از بررسی هایی ضرورت داتشن تشکلی فراگیر از اساتید به تایید جمعی از اساتید رسید و به این نتیجه رسیدیم که این تشکل باید بیشتر صنفی باشد البته قرار شد تشکل از موضع گیری های سیاسی نیز منع نشود.بهر حال  تعدادی اساتید برجسته در ا ایجاد ین تشکل حضور دارند و نمی شود گفت در امور مختلف موضع گیری نداشته باشند.همچنین به این نتیجه رسیدیم که باید در مسائل راهبردی علم و فناوری مثل سند چشم انداز و تحقق آنها مشارکت داشته باشند.بنابر این با این نگاه سال گذشته درخواست مجوز این تشکل به کمیسیون ماده ده قانون احزاب وزارت کشور ارسال شد و اخیرا  این مجوز صادر شده است.من از وزارت کشور هر چند که تاخیر داشت تشکر می کنم.فکر می کنم این تشکل می تواند در کشور مهم و مو ثر باشد. اساتيدي كه مي‌خواهند عضو اين تشكل شوند به معناي عام است يا خاص؟ همه اعضای هئیت علمی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی دولتی و غیر دولتی می توانند طبق ضوابط عضو شوند. آقاي دكتر! چه عاملي باعث شد كه تخلفات مالي و اختلاس‌ها در دولت آقای خاتمی نباشد يا خيلي كم باشد ؟ شاید نباید من به این سوال پاسخ بدهم اما  ما براي انتخاب افراد خيلي مراقب بوديم هم از نظر سياسي، هم عقيدتي و فرهنگي به خصوص سلامت اقتصادي. خود من روي سلامت اقتصادي افراد و تعهد آنان خيلي وسواس داشتم و تاكيدم روي افرادي بود كه حرف و حديثي پشت سرشان نباشد، انصافا هم دولت آقاي خاتمي در اين زمينه موفق بود. در آن دوره اتهامات بي‌ربطسیاسی و فرهنگی زده شد ولي كمتر به يك مدير دوران اصلاحات اتهام مسائل اقتصادي و اختلاس زده شد.اگر آن وسواس را به خرج نمی دادیم شاید تخلفات هزاران ميلياردي و غيره پيش مي آمد. خوشبختانه در آن دوره ما از اين موارد نداشتيم و البته نگاه ما نگاه پيشگيري بود. همواره من از نهادهاي نظارتي خواهش مي‌كردم و هم خود ما مراقبت مي‌كرديم اگر يك مديرمان خداي ناكرده در حال افتادن در يك مسير ناصحيح است، جلوگيري كنيم و به محض اينكه متوجه مي‌شديم تذكر مي‌داديم. الحمدالله دولت اصلاحات در اين زمينه موفق بود. آقاي دكتر در مورد عملکرد شما یک انتقادی وجود دارد؛ در 8 سالي كه به اصلاحات خيلي فشار آمد شما در بعضي از نهادها از جمله شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مجمع تشخيص عضويت داشتید و دارید؛در این ایام آقای عارف چه کاری برای اصلاحات انجام داد؟ قاعدتا هر کاری برای کشور و برای اصلاحات لازم بود انجام و تشخیص می دادم انجام می دادم.همانطور که گفتم اصلاح طلبان بخشی از حاکمیت هستند حتی اگر مقطعی از دولت و امور اجرایی دور باشند.شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بخشهایی از حکومت هستند. در مورد حوزه دانشگاه خيلي از اتفاقاتي كه می افتاد مثل  امنيتي كردن فضاي دانشگاه‌ها هيچ ربطي به مصوبات شوراي انقلاب فرهنگي نداشت بلكه منش دستگاه های اجرايي بود. یعنی  نهادهاي اجرايي، دانشگاه‌ها را به سمت غيرفرهنگي و امنيتي می بردند و در برخی موارد به دوستان در دستگاه های اجرایی تذکراتی می دادم. به هر حال شورا بر فعاليت‌هاي وزارت علوم ناظر است. نظارت كه طبيعي است اما بپذیریم که رییس شورا رییس جمهور است و شورا نمی خواهد سمت و سویش برخلاف جهت حرکت کلی  دولت باشد.من در شورا  رابطه نزديكي با تك تك افراد داشتم و ديدگاه‌هاي خود را مطرح مي‌‌كردم. البته این نظر ها را رسانه ای نمی کردم. به نظر من رسانه‌اي كردن مسائل در خیلی از موارد، راه‌حل درستي نيست. نبايد چالش‌ها را به ميان مردم كشيد و دل مردم را خالي كرد. به هر حال هميشه اختلاف نظر وجود دارد. پس یک جاهایی نظر مخالف داشتید اما رسانه ای نمی کردید. نمی گویم لزوما نظر مخالف داشتم بلکه نظر داشتم و نظرات خودم را به نحو مقتضی اعلام می کردم و الان هم اعلام می کنم ، اما عموما رسانه‌اي نمي‌كنم من راهكار را اين مي‌دانم. ما نظام را قبول داريم و اختلاف نظر ها دقيقا مثل مسائل خانواده است. شما چه قدر مسائل خانواده‌تان را به دوستانتان مي‌گوييد؟ نگاه من هميشه به مسائل خودمان مثل داخل خانواده است. نمي‌خواستم از يك فرصت و تريبوني براي تبيين و معرفي خودم استفاده كنم. البته نمي‌گويم ارتباط رسانه‌اي نباشد. ارتباط رسانه‌اي براي اين است كه مردم از رسانه استفاده كنند حتي بحث‌هاي چالشي مي‌تواند رسانه‌اي شود به شرط رعابت اخلاق و حرمت افراد و توجه به منافع ملی. شركت در بحث‌هاي اختلاف برانگيز و تفرقه برانگيز و اينكه نتيجه‌اش مطرح شدن يك نفر باشد من سعي مي‌كردم پرهيز كنم. شما بحث ائتلاف نسبي با اصولگرايان در انتخابات مجلس را مطرح كرديد، مقداري رويايي نيست كه اصلاح طلبان بيايند با اصولگرايان ائتلاف نسبي داشته باشند؟ ج: فكر مي‌كنم بهمن سال گذشته بود در كنگره  یکی از احزاب راهبردها و رويكردهاي خودم را درباره انتخابات مجلس آینده مطرح کردم. اول: حفظ سرمايه اجتماعي كه خلق شده و تقويت آن (يعني مشاركت مردم را از 73 درصد بالاتر ببريم) دوم؛ پيروزي در انتخابات 94. ما باید پیروز انتخابات شویم ؛لازمه این موضوع ارائه لیست واحد از سوی اصلاح طلبان در انتخابات است . با اين رويكرد شروع كرديم و واقعا در يك سال گذشته روي رويكرد و راهبردهاي خود جدي ايستاده‌ايم. گفتيم برنامه مي‌دهيم و الان داريم برنامه تدوين مي‌كنيم. ما گفتیم برخلاف برخی جریانات رقیب را نقی نمی کنیم  و به همه جریانات داخل نظام اصالت می دهیم. بايد با  رقیب تعامل كنيم؛ شايد بهترين و مناسب‌ترين مكان براي تعامل مجلس باشد.. من وقتي بحث ائتلاف نسبي با اصولگرایان را مطرح كردم همین موضوع مدنظرم بود.یعنی بتوانیم در مجلس مثلا 30 نفر را پیدا کنیم که محور تفاهم و همدلی و دوستی جریانات داخل مجلس باشند..اگر این اتفاق رخ دهد ما خیلی از اتفاقات که در مجلس رخ می دهد  مثل دعوا ،سوال و تذکرات آنچنانی را درچنین  مجلسی نخواهیم داشت. در این شرایط مجلس ديگر به وظيفه خودش عمل مي‌كند يعني نگاهش ملي مي‌شود و به مسائل حاشيه‌اي كمتر مي‌پردازد. اين موضوع جزء راهبردهايمان است و به همين دليل اجماع كامل در جریان اصلاحات و ائتلاف نسبي را با بخش‌هايي از جریان رقیب را مطرح كرديم. اميدوارم در اين مسير بتوانيم جلو برويم .البته  وقتي مي‌توانيم در این خصوص موفق شويم كه هر دو جناح این موضوع را بخواهند و قبول داشته باشند. مثلا چه اشكالي دارد در مركز استاني كه 5 نماينده هست يك نفر در دو ليست مشترك باشد. يعني نمي‌توانيم در يك استان يك نفر را پيدا كنيم كه هر دو جناح قبولش داشته باشند؟ نشانه‌هايي ديده‌ايد كه بخواهند؟ هر دو جناح بايد بخواهند. چه اصولگرا و چه اصلاح طلب اين موضوع را قبول داشته اند؟ ج: من راهبرد خودم را مطرح كردم و انتظارم نداشتم روز اول از آن استقبال شود. اخيرا يكي از سايت‌هاي اصولگرا گفته هدف عارف از اين راهبرد تفرقه‌افكني در بين اصولگرايان است؛ به نظر من اين گفته نهايت بي‌تقوايي است. من نگاه خيرخواهانه به موضوع داشتم و اگر هم نشد  اشكالي ندارد ما كه با كسي دعوايي نداريم. اين بحث هم مهم است كه شما چه كساني را اصولگرا مي‌دانيد؟ مثلا جبهه پايداري هم خود را اصولگرا مي‌داند. ج: با دوستانی که این نظریه را قبول دارند و در جبهه رقیب فعالیت می کنند. اسم نمی آورید؟ نه . نیازی نیست. در یکی از سایت ها اسم آقای ناطق آمده بود . گذشته آقای ناطق نشان می دهد که مطمئنا یکی از این افرادمی توانند ایشان باشند.اما بهتر است اسم نبریم. جناح مقابل مرتب دوگانه عارف و ناطق را مطرح مي‌كند و به نظر می رسد مي‌خواهند يك مدل تفرقه  را ه  بیاندازد.به هرحال گفته می شود بخشی از اصلاح طلبان طرفدار حضور ناطق و حمایت از ایشان هستند و بخش دیگری از اصلاح طلبان بر عارف تمایل دارند.نظر جنابعالی چیست؟ اولا هر تشكل سياسي و حزبی بايد هويت خود را حفظ كند. اصلامهم‌ترين دليل حضور ما تقويت هويت‌مان است. هرچند خيلي تعصبي به تشكيلات ندارم اما به حفظ و ارتقاي هويت تشكيلاتی تاكيد دارم. امادر عين حال آمادگي نهايت همكاري را داريم. به هر حال، من در يك اردوگاه تعريف شده‌ام آقاي ناطق در اردوگاه ديگر. ما نمي‌توانيم اين مسئله را نفي كنيم. حال اين دو اردوگاه چه قدر همپوشاني دارند و اهدافشان يكي است يك بحث تشکیلاتی است. واقعيت اين است كه اين دو اردوگاه مرامنامه شفافي ندارند كه خط كشي كنيم اين اصلاح طلب است، او اصولگرا. ما با حفظ هويت آمادگي کلی همكاري با همه دوستانمان در جبهه رقيب را داريم. چه قدر شما مراقبت مي‌كنيد كه بين اصلاح طلبان تفرقه‌ ايجاد نشود؟مصداقا عرض می کنم ؛از جانب شما در سایت های اصولگرا خبری منتشر شد مبنی بر اینکه «اصلاح طلبان رهبر ندارند.»این سخن باعث تفرقه افکنی می شود. معمولا جواب اينگونه تيترها را نمي‌دهم و هميشه از بداخلاقي‌هاي رسانه‌اي گله‌مند هستم. انقلاب ما انقلاب فرهنگي بود و اين فرهنگي بودن انقلاب را فقط نبايد در حكومت ببينيم بلكه در نهادهاي عمومي و مردمي و مهم‌تر از همه رسانه‌ها باید ببينيم؛ اگر اين موضوع را بپذيريم باید کمتر  تيترهاي مشتري‌پسند و تفرقه افکن بزنبم. دغدغه اصلي و مهم من انسجام داخلي اصلاحات است و تا اينجا هم با این راهبرد كوتاه آمده ام؛ هر تصميمي كه تا بحال گرفته ام در این راستا بوده است بر این باورم كه بايد جبهه‌ها هم مثل احزاب حساب و كتاب و رهبری مشخص داشته باشند. ممكن است همین الان خبرنگاري از شما بپرسد كه آیا آقاي خاتمي را به عنوان رهبر جريان اصلاحات قبول داريد يا خير؟پاسخ شما چیست؟ موضع بنده را همه نسبت به آقاي خاتمي مي‌دانند و عملکردم در انتخابات ریاست جمهوری رویکردم را نسبت به جایگاه آقای خاتمی در جبهه اصلاحات نشان داده است و اخیرا نیز  در همایش اصلاح طلبان موضع خودم نسبت به جایگاه ایشان  را شفاف بیان نموده ام. در حال حاضر همین  اصولگرایانی که به عنوان معتدل شناخته می شوند وقتی همایشی برگزار می کنند تندروترین اصولگرا ها را دعوت می کنند و افتخار می نمایند که می خواهند با آنها ائتلاف کنند.بنابراین این بحث ائتلاف با اصولگرایان معتدل غیر واقعی است. نه .من فكر مي‌كنم كه به واقعيت نزديك است . این ائتلاف پس با چه کسانی است؟ الان نمی خواهم اسم بیاورم. يک زماني ممكن است كه يك تشكلي در يك مقطع خاص موضع تندي بگيرد تا طرفداران و سمپات هایش  را به خودش نزديك ‌كند. اين مسائل را به حساب رفتار آن تشکل نگذاريد؛ گاهي اين نشست‌ها و جلسات براي انسجام دروني است .واقعيت‌ها گاهي متفاوت از مسائل رسانه‌اي است و ما در دو جبهه گروه‌هاي معتدل بسياري را داريم.و افراد برجسته تاثیرگذار در هر دو جبهه. پس بیشتر مدنظرتان افراد هستند. ج : الان در كشور ما نقش افراد كمتر از تشكل‌ها نيست. اگر با ده نفر از افراد تاثيرگذار اصولگرا به توافق برسيم به نظرم جا انداختن آن خيلي راحت‌تر است. رابطه‌تان با شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات چگونه است؟به هر حال حزب تشکیل ندادید و در این شرایط چکونه قرار است با جبهه در ارتباط باشید ؟ در مورد ضرورت تشکیل حزب بنده هیچ تردیدی ندارم؛ اما یک سوال همیشه برای من مطرح بود ه ؛ آیا تشکیل حزب قبل از انتخابات 94 به انسجام اصلاح طلبان کمک می کند یا خیر ؟ ؛ من در مورد این سوال به نتیجه نرسیدم ؛بنابراین تشکیل حزب را مرعا گذاشتیم تا بعد از انتخابات94 در مورد آن تصمیم گیری کنیم .در عين حال يك گروه سياسي به نام پويش اميد كه اعضای آن جوانان بودند را  داریم كه در انتخابات 92 حضور جدي داشتند و خيلي از كارها در انتخابات با محوريت و همكاري آنان صورت مي‌گرفت.  وقتي مسئله حزب به تعویق افتاد دوستان و جوانا مرتبط با ما به سمت ثبت تشكل سیاسی جوانان رفتند كه بزودی ایجاد یک سازمان سياسي جوانان را به وزارت کشور اعلام و تقاضای مجوز خواهند کرد. ارتباط ارگانيكي با شوراي هماهنگي نداريد؟ ج: ما با همه ارتباط مان نزديك است؛ اعضاي آنها در جلسات ما شركت مي‌كنند و ديدگاه‌هاي ما را مي‌دانند. آقاي دكتر لطفا در مورد پيشنهاد همه پرسي كه آقاي روحاني مطرح كردند نظرتان را بفرمایید. ج: رئيس‌جمهور به عنوان  بالاترين مقام اجرايي كشور حق دارد  این قبیل مسائل را مطرح کند و  واضح است كه هر رئيس‌جمهور به خصوص آقاي روحاني كه حقوقدان هم هستند وقتي يك پيشنهاد و طرحي را مطرح مي‌كند به حواشي و جوانب حقوقي‌اش هم فكر مي‌كنند. به نظر شما اين پيشنهاد قابل اجرا شدن است؟ بايد بپذيريم رئيس‌جمهور كشور حق دارد در همه امور اظهارنظر كند و پيشنهاد دهد منتهي با ساز و كارهاي قانوني. برخي اوقات بعضي افراد اجازه نمي‌دهند حتی بالاترين مقام اجرايي كشور ديدگاه و نظرش را مطرح كند. ايشان مطمئنا به ساز و كارهايي كه در قانون اساسي ديده شده اشراف كامل دارد انقلاب و نظام ما براساس رفراندوم و نظر مردم به وجود آمده و پشتوانه و صاحب انقلاب، نظام و حكومت ما مردم هستند.قطعا توجه به نظر مردم در ایجاد آرامش بیشتر در دولت و ارائه جدی تر کار می تواند موثر باشد.
کد خبر: ۵۷۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۵

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: حجت الاسلام طائب رئیس قرارگاه بصیرتی عمار امروز در جمع سپاهیان استان خراسان رضوی با اشاره به هدف انقلاب در خصوص مقدمه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) اظهار کرد: اینکه استکبار از اول انقلاب این ملت را رها نکرده است، به خاطر این است که امام فرمودند پرچم باید به دست صاحب اصلی خود برسد. به گزارش انتخاب؛ وی با اشاره به دو مانع ظهور، افزود: اولین مانع این است که سر راه حضرت میدان مین است، ایشان تا بیاید با آتش نزدیک و دور دشمن شهید خواهد شد، دوم اینکه ایشان می‌خواهد دنیا را مدیریت کند و برای این مدیریت نیازمند نیروست و من معتقدم این حکومت فقط برای تربیت نیرو آمده است، این حکومت عامل ریزش ورویش است، اگر این حکومت نبود هم سره از ناسره مشخص نمی‌شد و هم ما کار یاد نمی‌گرفتیم. طائب افزود: زمانی من گفتم دلیل اینکه اینقدر در کشور در جاهای مختلف دعوا داریم، به خاطر داشتن نیروی زیادی است. در زمان انتخابات همه‌ی آن کسانی که نامزد شدند، از ولایتی گرفته تا غرضی و جلیلی و قالیباف، اگر پایشان به آمریکا می‌رسید، در آن کشور یک نفر مثل این‌ها گیر نمی‌آمد. وی در ادامه سخنان قبل خود اظهار کرد: اگر امام زمان در مشهد ظهور می‌کرد ما هیچ مشکلی نداشتیم اما ظهور در مکه است و مکه امن نیست. خدای متعال در حساس‌ترین زمان عربستان را دچار تغییر مدیریت کرد طائب افزود: البته تا دو ماه پیش دستور این آتش نزدیک با عبدالله پادشاه سابق عربستان بود، عبدالله واقعاً قدر بود و یک کلمه پرت و پلا نمی‌گفت و قوی اداره می‌کرد، مرگ عبدالله برای ما فرقی ندارد اما آنچه ما را خوشحال کرد، این است که عربستان در قله بحران سازی و در حالی که خودش در بحران قرار داشت، رئیسش عوض شد. بدترین کار در بحران، تعویض مدیریت است و خدای متعال در حساس‌ترین زمان عربستان را دچار تغییر مدیریت کرد. وی در خصوص پادشاه جدید عربستان گفت: به جای عبدالله، سلمان آمد که از لحاظ هوش درست نقطه‌ی مقابل عبدالله است، سلمان آلزایمر دارد. می‌گفتند چندی پیش سلمان به نخست وزیر لیبی گفته حال برادر ما قذافی چه طور است؟! رئیس قرارگاه عمار ادامه داد: خدا رو شکر آتش نزدیک تا حدودی حل شده است اما آتش دور را چه کنیم؟ اوبامای خبیث و پست فرمانده کل قوای آمریکاست و اختیار همه‌ سلاح‌های هسته ای در دستان اوست، تا حضرت ظهور کند، بعد از چند دقیقه مکه نابود می‌شود. وی افزود: امام فرمود اگر می‌خواهید حضرت بیاید باید میدان مین را جمع کنید، ما روایت داریم وقتی حضرت بیاید سلاح‌ها از کار می‌افتد اما کجا آمده است که این اتفاق با معجزه رخ می‌دهد؟ مهدی هاشمی حرفه ایست طائب در ادامه در پاسخ به سؤال یکی از حضار در خصوص پس گرفتن شکایت از مهدی هاشمی از سوی وزارت اطلاعات، گفت: مگر مهدی هاشمی را برای شکایت سازمان اطلاعات گرفته بودند؟ پرونده هاشمی سنگین تر از این حرف‌هاست منتهی چون این فرد حرفه ای بوده است ردی از خود باقی نگذاشته، مسئولین قضایی جرم را می‌دانند اما مدرک ندارند. وی افزود: جرم مهدی هاشمی جهانی است و حتی ممکن است با بازجویی آن آمریکا یا ملکه انگلستان نیز مفتضح شوند، پرونده این فرد واقعاً خبیث است. رئیس خبرگان به احتمال زیاد آیت الله شاهرودی است رئیس قرارگاه عمار در پاسخ به سؤالی دیگر در خصوص ریاست مجلس خبرگان، اظهار کرد: ریاست مجلس خبرگان در دوره اخیر به احتمال زیاد به آقای شاهرودی خواهد رسید، در دوره بعد بستگی دارد انتخابات چگونه برگزار شود و چه کسانی بیایند اما پیش بینی من این است که دیگر رئیس مجلس خبرگان هاشمی رفسنجانی نخواهد شد مجلس خبرگان تهدید تغییر رهبری نداریم. ما در ایران کسی که بخواهد آقا را عوض کند نداریم. در این کشور اگر آقا از فیلتر مردم نگذرد، دیگران حتماً نمی‌گذرند. وی ادامه داد: مردم در رهبری چند معیار می‌خواهند که آن معیارها در شرایط کنونی اکسیر اعظم است، کسی علم مطلق است و واقعا مانند جامعیت آقا در دنیا نداریم.یک نفر اینقدر قدرت دارد اما هیچ وقت از آن استفاده نمی‌کند. ما مثل این نداریم. مشکل اساسی هاشمی این است که مسائل را دیر متوجه می‌شود طائب گفت: بعضی می‌خواهند مجلس خبرگان را محدود کنند رهبری قرار دهند. یعنی جایی که رهبری حرفی بزند جو سازی کنند. هاشمی رفسنجانی اینطوری بود. وی با بیان اینکه من هاشمی رفسنجانی را آدم بدی نمی‌دانم، گفت: مشکل اساسی هاشمی این است که مسائل را دیر متوجه می‌شود. یعنی صحبتی که الان نیاز است، ۱۰ سال بعد متوجه می‌شود. رئیس قرارگاه عمار خاطرنشان کرد: آقای راشد یزدی تعریف می‌کرد وقتی در دور دوم نخست وزیری موسوی، آقا او را به مجلس معرفی نمی‌کرد، هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس بود برای این معرفی زیاد  اصرار داشت اما آقا زیر بار نرفت. او در نهایت گفت شما خیلی به موسوی بدبین هستید که بعد رفتند از امام برگه ای گرفتند و آقا نیز امضا کردند و موسوی شد نخست وزیر. زمان گذشت تا دوران ریاست جمهوری هاشمی شد. آقای راشد یزدی می‌گفت من پیش آقا بودم که آقای هاشمی آمد. بعد از احوال پرسی آقای هاشمی گفت من بیست سال باید بدوم تا خرابکاری‌های میر حسین را درست کنم. به آقا گفت شما می‌فهمیدی من نمی‌فهمیدم. این یک مشکل اساسی آقای هاشمی است که دیر متوجه می شود.
کد خبر: ۵۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۳

اظهارات رئیس جمهور در همایش اقتصادی نشان می‌دهد دولت بیش از حد سیاست زده شده است. به گزارش آوای دنا،سایت فردا ضمن انتشار این تحلیل و مرور برخی سخنان روحانی در همایش اقتصاد ایران مبنی بر انزوای کشور، وصل نبودن سانتریفیوژ به اصول و... نوشت: این اظهارات در شرایطی مطرح شد که در طول هفته‌های اخیر، رئیس جمهور در همایش‌های مختلفی اعم از دیدار با فعالان کشاورزی و همین همایش اقتصاد ایران شرکت کرده اما خروجی این همایش‌ها و فعالیت‌های دولت یازدهم در یکسال و نیم گذشته در زندگی مردم کشور اثر نداشته است. سیاست زدگی بیش از حد دولت یازدهم موجب شده تا حسن روحانی حتی در همایش‌های اقتصادی نیز سخن از مسائل سیاسی به میان آورده و به تنش و تقابل با منتقدان بپردازد. فردا افزود: مطرح کردن موضوع رفراندوم در زمینه مذاکرات هسته‌ای بیش‌تر به مظلوم‌نمایی دولت یازدهم شبیه بود تا درخواست ویژه رئیس جمهور، چرا که طرح این پیشنهاد نشان دهنده ناتوانی و ناکامی سیاست خارجی دولت است. همین نیز سبب شده که این روزها هواداران دولت بازی رسانه‌ای جدیدی راه بیاندازند.نویسنده خاطرنشان می‌کند: نکته قابل توجه اینجاست که هنوز سخنرانی روحانی در این همایش به پایان نرسیده بود که رسانه‌های اپوزیسیون و معاند، اقدام به تحلیل و بررسی اظهارات حسن روحانی در این همایش کردند. این رسانه‌ها (نظیر بی‌بی‌سی) تا حدی از سخنان رئیس جمهور درباره موضوع رفراندوم ذوق زده شدند که تمام تلاش خود را برای برجسته کردن این بخش از اظهارات روحانی به خرج دادند. سایت الف نیز درباره اظهارات اخیر روحانی نوشت: گزاره «مشکل اقتصاد ایران، اقتصادی نیست»، یا «اقتصاد، راه حل اقتصادی ندارد»، یا «اقتصاد ایران راهکار بین‌المللی و سیاسی دارد» پیش از این نیز بارها و طی ماه‌ها و سال‌های گذشته توسط برخی اقتصاددانان لیبرال تئوریزه و تکرار شده است. اساساً سؤال این است که مگر قبل از تحریم‌ها، ساختار اقتصاد ایران، مشکل‌دار نبوده و تورم و بیکاری وجود نداشته است که مشکل اقتصاد ایران را نه اقتصادی، که در حوزه سیاست خارجی می‌دانند. یا مگر بسیاری از همین افراد در سال‌های گذشته مشکلات کشور را عمدتاً ناشی از تحریم‌های داخلی نمی‌دانستند، یا بیش از ۷۰ درصد مشکلات را ناشی از بی‌تدبیری ارزیابی نمی‌کردند؟ حال چه شده که پس از گرفتن مسئولیت به فکر راحت‌طلبی و شانه خالی کردن از وظیفه افتاده‌اند. الف تصریح کرد: اصلاً بیایید فرض کنیم ممکن است فردی واقعاً اعتقاد داشته باشد که مشکل اقتصاد، سیاست خارجی است. اگر این دیدگاه از منظر افراد خارج از دولت یا اقتصاددانی غیر دولتی یا غیر متصل به دولت به گوش می‌رسید (یا برسد)، می‌شد، این حرف را به پای اعتقاد یانظر شخصی ایشان نوشت. اما شنیدن این استدلالات از زبان فردی که «مسئولیت رفع مشکلات اقتصادی در چارچوب‌های موجود» رسماً به وی سپرده شده، مسموع نیست و بیشتر به رفع مسئولیت شبیه است. چرا که به نظر می‌رسد، رئیس جمهور محترم با پذیرفتن ساختارهای مورد توافق نظام در مورد حفظ استقلال سیاسی و عزت در عرصه بین‌الملل پای به این عرصه نهاده و اقتصاددان همراه وی نیز با پذیرفتن این قیود، مسئولیت پذیرفته‌اند. الف می‌افزاید: اینکه در میانه راه، ناگهان بیرق «اقتصاد ایران مشکل سیاسی» دارد را برافراشته کنیم، جز «بی‌مسئولیتی» و شانه خالی کردن از «اصلاحات» اقتصادی تفسیر دیگری ندارد. «اقتصاد راهکار سیاسی دارد»، یعنی ما اهل کار اقتصادی نیستیم. مردم از شما اصلاح ساختار اقتصادی، تدبیر درست، اشتغال، رشد اقتصادی ملموس و افزایش قدرت خرید می‌خواهند نه بهانه. یادآور می‌شود روزنامه‌های زنجیره‌ای با ذوق‌زدگی به استقبال اظهارات فرافکنانه رئیس‌جمهور رفتند و سپس به ذوق‌ خود از زبان ورشکستگانی چون رضا خاتمی، شکوری‌راد، جلایی‌پور و... موضوع را به حصر سران فتنه و متهمان فتنه ۸۸ بسط دادند. وبسایت بی‌بی‌سی نیز با استقبال از این اظهارات، سخنان روحانی را در بیش از ۳ دهه حکومت جمهوری اسلامی بی‌نظیر توصیف کرد و نوشت: حکومت جمهوری اسلامی اساسش را بر ایدئولوژی گذاشته و حالا رئیس‌جمهور می‌خواهد منطق و منافع ملی را جایگزین ایدئولوژی کند(!) بی‌بی‌سی فهرستی از مطالبات غرب و گروهک‌های ضدانقلاب‌ را که باید در جمهوری اسلامی تغییر کند پیش کشید اما تحلیل‌گران این سایت می‌گویند سخنان روحانی فاقد زمینه واقعی و اجرایی و صرفا برای منفعل کردن منتقدان و حاکمیت است. علی‌اصغر رمضانپور معاون فراری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات می‌گوید بدون توافق روحانی با رهبری، سخنان روحانی را باید جنگ لفظی علیه تندروها در سنگر مجلس توصیف کرد.مهدی خلجی نیز به بی‌بی‌سی گفت: «در قانون‌اساسی جمهوری اسلامی، فرمان همه‌پرسی از اختیارات ولی‌فقیه است و تنها مرجع دیگری که می‌تواند دستور همه‌پرسی صادر کند، مجلس شورای اسلامی و آن هم در حالتی است که دو سوم نمایندگان به همه‌پرسی رأی دهند». وی در ادامه گفته است موضوع‌هایی که شایسته همه‌پرسی هستند بسیارند، از تغییر قانون اساسی و لغو نهاد ولایت‌فقیه گرفته تا قانون انتخابات و عادی‌سازی رابطه با آمریکا، ولی هر موضوع مهمی قابلیت به همه‌پرسی گذاشته شدن را ندارد از جمله برنامه هسته‌ای. وی افزود: «برنامه هسته‌ای هم از نظر سیاسی و هم از نظر فنی بسیار پیچیده است و با پاسخ‌های سرراستی که از همه‌پرسی انتظار می‌رود، سازگار نیست، حتی در کشورهای دموکراتیک هم به ندرت چنین موضوعی به همه‌پرسی گذاشته شده است». خلجی در ادامه گفته است «با این همه، کسانی که خواست برگزاری همه‌پرسی را در هر زمینه‌ای طرح می‌کنند، می‌دانند که در چارچوب قانون‌اساسی و معادلات قدرت موجود، این کار نه ممکن است و نه اگر صورت بگیرد به سود نیروهای دموکراسی‌خواه ]اپوزیسیون[ انجام خواهد گرفت. از سوی دیگر سعید برزین از مخالفان مقیم لندن معتقد است: تک مضراب‌های جدلی روحانی برای شنوندگان آشنا شده و توی دل اصولگرایان را خالی می‌کند(!)؛ هنری تاکتیکی که همدست روحانی یعنی هاشمی استاد آن است. اما این کار بی‌خطر هم نیست. این احتمال را نباید دست کم گرفت که صحن سیاسی دو قطبی شود و گفتمان‌های اعتدالی و اصولگرایی زبان یکدیگر را نفهمند. در جامعه ایران رفتار تهاجمی می‌تواند راه برای لشکرکشی افراطی‌ها باز کند. به علاوه ساده‌سازی معادلات پیچیده سیاسی به شعارهای عوام‌پسند و ارجاع به تصمیم در کف خیابان با سنت سیاست‌مداری کارآمد همخوانی ندارد. حقیقت‌نژاد تحلیلگر دیگر بی‌بی‌سی ‌گفت: «براساس اصول ۶، ۹۹، ۱۱۰ و ۱۲۳ قانون‌اساسی، رئیس‌جمهور ایران تنها وظیفه امضا و ابلاغ نتیجه همه‌پرسی را دارد و در طرح همه‌پرسی، تصویب، صدور فرمان و برگزاری آن اختیاراتی ندارد، از این منظر، طرح عمومی دوباره مسئله همه‌پرسی صرفا تلاش دولت روحانی برای جلب توجه افکار عمومی است.» اما حسین رسام تحلیلگر سفارت انگلیس که در فتنه سال ۸۸ مدتی بازداشت بود به بی‌بی‌سی گفت: برگ برنده وقتی ارزش دارد که بازی شود و گرنه بلوف است. به ظاهر مهمترین مسئله روز ایران موضوع مناقشه هسته‌ای است، ولی روحانی نیک می‌داند که نه منطقی است و می‌توان آن را به رفراندوم گذاشت و نه اینکه این موضوع مهمترین گره‌گاه مدیریت کلان و دراز مدت جمهوری اسلامی است. گره‌گاه اصلی، قدرت سیاسی ناشی از توزیع قدرت است.   منبع/کیهان
کد خبر: ۵۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

هر دولت بخشی از مردم و افکار جامعه را از آن خود می کند. دولت دفاع مقدس و پیروان آن، دولت سازندگی و پیروان آن، دولت اصلاحات و پیروان آن، دولت عدالت و پیروان آن و دولت اعتدال و پیروان آن
کد خبر: ۴۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸

ما انقلابی هستیم؛ مهم نیست دیگران ما را چه می نامند. انقلابی که ما می گوییم ومی فهمیم منجر به نظام جمهوری اسلامی شد و امروز هم باید از آن دفاع کنیم
کد خبر: ۳۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۳۱

 جدیدترین نتایج شمارش آرا در انتخابات محلی و شهرداری‌های ترکیه از پیشتازی حزب حاکم رجب طیب اردوغان خبر می‌دهد.  به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از سایت شبکه الجزیره، جدیدترین نتایج شمارش آرا در انتخابات شهرداری‌های ترکیه از پیشتازی حزب "عدالت و توسعه" وابسته به رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر این کشور حکایت دارد؛ به طوری که این حزب توانسته تاکنون نزدیک به 47 درصد آرا را به دست بیاورد. در مقابل نیز حزب "مردم جمهوری خواه" که رقیب سرسخت حزب حاکم ترکیه به شمار می‌آید، توانسته تنها 28 درصد آرا را به دست آورد.  بر اساس گزارش‌های خبری، تاکنون 80 درصد آرای این انتخابات شمارش شده است.  پیشتر نیز رجب طیب اردوغان از پیروزی تاریخی حزبش در این انتخابات خبر داده و عنوان داشته بود که امروز، روز جشن برای ترکیه جدید به شمار می‌آید.  وی همچنین مخالفان و رقبای خود را به پرداخت تاوان اتهاماتی که علیه دولت وی طی ماه‌های گذشته وارد آورده بودند، تهدید کرد.  حزب اردوغان بیشترین آرا را در شهرهای آنتالیا، هاتایا و سامسون به دست آورده است.  در این انتخابات 26 حزب به رقابت پرداختند و مردم ترکیه روز یکشنبه برای انداختن آرای خود به پای صندوق‌های رای در 32 استان این کشور حاضر شدند.  در همین حال بسیاری از ناظران، انتخابات روز یکشنبه را نوعی همه پرسی درباره محبوبیت رجب طیب اردوغان توصیف کرده‌اند که نخستین رای گیری بعد از اعتراضات گسترده خیابانی ژوئن (تیر) گذشته علیه دولت اردوغان بود. قرار است که در ماه اوت امسال در ترکیه انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود و این موضوع، اهمیت نتیجه انتخابات محلی را بیشتر می‌کند. حدود ۵۰ میلیون نفر در ۲۰۰ هزار شعبه، برای انتخاب نمایندگان خود در شهرداری‌های ترکیه پای صندوق‌های رای رفتند. بنا بر گزارش‌ها، در درگیری‌های انتخاباتی بین طرفداران احزاب مختلف ترکیه حداقل هشت نفر کشته شده‌اند. حزب عدالت و توسعه در انتخابات محلی سال ۲۰۰۹ میلادی، حدود ۳۸ درصد آرای شرکت کنندگان در انتخابات را به دست آورده بود. به نظر می‌رسد که با توجه به نتایج اولیه، حزب حاکم توانسته است که نسبت به انتخابات سال ۲۰۰۹ نتیجه بهتری کسب کند.
کد خبر: ۲۹۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۱۱

حسن روحانی به هیچ وجه اصلاح طلب نبوده و نیست و نماینده رهبری و نزدیک به رهبر و همواره میانه رو بوده است
کد خبر: ۱۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۲۶

وارد برخی از مغازه های گچساران ‌که می‌شوی، در نگاه نخست متوجه حضور کسی نمی‌شوی اما وقتی دختر فروشنده سرفه می‌کند، تازه می‌فهمی تشخیص آدم‌ها و مانکن‌ها این روزها چقدر سخت شده است.
کد خبر: ۱۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۱۶

اوای دنا:فردا ششم آبان، سالروز تولد 'محمود احمدی نژاد' رییس جمهوری اسلامی ایران است. مردی که با تاکید بر شعارهای انقلابی و دفاع از آرمانهای بلند اسلامی به ستیز با دنیای سلطه برخاسته و فریادهای حق طلبانه اش، دلهای مردمان بسیاری را در اقصی نقاط جهان به سوی خود کشانده است. به گزارش  اوای دنابه نقل از معیارنیوز ، احمدی نژاد را که امروز پای به پنجاه و هفتمین سال زندگی می گذارد، همه جهانیان می شناسند. کافی است نگاهی به اخبار بین المللی بیندازید. هر جا نام ایران هست، واژه احمدی نژاد نیز به عنوان رییس جمهوری آن با هر زبان و خطی می درخشد. روزنامه ها ، صفحات خود را با نوشتن نامش زینت می بخشند، رادیوها هر روز با گفتن از او و در باره او به دنبال مخاطب بیشتر می گردند و تلویزیونها را بی پخش تصویر او، جاذبه ای نیست. اما، این مرد کیست؟ در یک کلام، فرزندی متعهد از خانواده ای تهیدست که در سایه انقلاب، فرصت تحصیل و رشد و نمو یافت، قدر شرایط را دانست و به دفاع از دستاوردهایی پرداخت که این انقلاب بزرگ اسلامی برای او و هموطنانش به ارمغان آورده است. احمدی نژاد سرگذشت خود را اینگونه نوشته است:"در ایامی که اشرافیت شرافت بود وشهرنشینی کمال، در خانواده ای تهیدست در روستایی دورافتاده از توابع گرمسار متولد شدم.از شهریور ۱۳۲۰ و سلطنت مستبدانه پهلوی دوم پانزده سال می گذشت که پدرم کام مرا با تربت سیدالشهدا باز کرد. از آنجا که قرار بود شاه کورکورانه ایران را دروازه تمدن غرب کند، طرح های زیادی اجرا شده بود تا ایران به بازار مصرف دیگری برای کالاهای تشریفاتی غرب تبدیل شود بدون آنکه در زمینه علمی پیشرفتی داشته باشد. فرهنگ ایران اسلامی ما اجازه چنین هجمه ای را نمی داد و مانعی بر سر راه آمال شاه و اربابان بیگانه اش بود. از این رو می خواستند تا آرام آرام این فرهنگ اصیل و مستحکم را کم رنگ کنند تا وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران به غرب روز به روز بیشتر شود. در پی اجرای همین سیاستها و رونق ظاهری شهرها، آن سالها سالهای هجوم روستائیان به شهرها بود. پس از پیاده سازی سیاست اصلاحات ارضی وضع روستاها به مراتب بدتر از گذشته گردید و روستائیان برای پیدا کردن لقمه ای نان فریب زرق و برق و ظاهر اغوا کننده شهرها را خوردند و شهرنشین یا به بیان دقیق تر "حاشیه نشین" شدند.بر خانواده ما نیز در روستا بسیار سخت می گذشت. با تولد من که چهارمین فرزند خانواده بودم فشارها بیشتر شد. پدرم شش کلاس سواد داشت. او آهنگری زحمتکش و سرد و گرم چشیده و با ایمان بود و دین را به خوبی می شناخت. در مسجد حضور پررنگی داشت و قرآن و احکام درس می داد. اگرچه هیچگاه زرق و برق دنیا در چشم او ارزشمند نبود اما فشارهای زندگی او را نیز یک سال پس از تولد من وادار کرد به تهران مهاجرت کند. در تهران محله پامنار را برای سکونت برگزیدیم. برای دور شدن از فضای به ظاهر مترقی و در واقع بی هویت آن روز تهران که با فشار رژیم شاه ایجاد شده بود، پدرم خانواده ما را با مسجد و منبر آشنا کرد. من نیز کمی که بزرگتر شدم و دوران کودکیم آغاز شد همراه خانواده با مسجد و روحانی آن آشنا شدم.شناخت امام (ره)پدرم همیشه روزنامه می خرید. کلاس اول بودم که با کمک بزرگترها خبر تصویب کاپیتالاسیون را در روزنامه خواندم. اگرچه آن روز معنی آن را نمی فهمیدم اما از اعتراضهایی که در حوزه های علمیه به رهبری حضرت امام به آن شد و از برخورد شدید و خشنی که شاه با معترضین داشت پی بردم که شاه می خواهد برگ دیگری از تحقیر مردم کشور در برابر بیگانگان را به کارنامه خود بیافزاید. همان سالها بود که در پانزدهم خرداد، شاه یاران امام (رحمه ا... علیه) را به خاک و خون کشید. آنروزها امام تازه از زندان آزاد شده بود.صحبت های امام را در آن ایام هیچ گاه فراوش نمی کنم‌، در صحبت هایش چیزی نهفته بود که همه را شیفته خود می کرد. ایمان به خدا در کلام او موج میزد و مردم را به اسلام حقیقی دعوت می کرد. پیامش دعوت به توحید بود و عدالت و رفع ظلم و فتنه از جهان. شجاع بود. با صلابت سخن می گفت. کلامش ساده و صادقانه بود. رهنمودهای امام بر دلهای مردم می نشست و به عمق جانها رسوخ می کرد. همین ویژگی ها بودکه او را محبوب قلوب ملت از پیر و جوان و البته مغضوب رژیم شاه و اربابان آمریکاییش کرده بود. اما جالب اینجاست که حتی دشمنان او نیز برای او احترام خاصی قایل بودند.رفته رفته تحمل امام دیگر برای شاه ممکن نشد و از آنجا که می دانستند کشتن او قیام خونین غیر قابل مهاری در پی خواهد داشت تصمیم گرفتند امام را تبعید کنند تا به زعم خود میان او و یارانش فاصله بیاندازند و انقلابی که در شرف وقوع بود را مهار کنند.امام شبانه تبعید شد و این تبعید ۱۴ سال ادامه یافت. در دورانی که امام در تبعید بود در کلاسها و جلسات یاران و شاگردان امام با افکار او بیشتر آشنا شدم. هر چه بیشتر با افکار و اصول امام آشنا میشدم علاقه ام به آن مرد الهی بیشتر می شد و تحمل دوری وی برایم دشوارتر. دشمنان مردم مسلمان ایران اگرچه امام را از مردم دور کرده بودند اما او در عوض در قلبهای مردم جا گرفته بود و از همیشه به آنها نزدیکتر.دوران دانشگاهدوران دبیرستان من همراه با جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود. آن سالها فشار فقر بر اقشار محروم مضاعف شد بود. تحمیل هزینه های سنگین جشنها و عیش و نوشهای خاندان شاه و اشراف زادگان و مهمانان خارجیشان کمر مردم را می شکست. تمام ملزومات این جشنها با هواپیماهای اختصاصی از اروپا به ایران آورده می شد و شاید به توان ادعا کرد که جشنهای ننگین ۲۵۰۰ ساله شاه خائن پرهزینه ترین جشن تاریخ تمدن بشری بود.بگذریم، در چنین شرایطی دیگر پتک و سندان پدر کفاف مخارج خانواده را نمی داد و من مجبور شدم برای کمک به خانواده و تامین خرج تحصیل در کارگاه یکی از همسایه ها مشغول به کار شوم و کانال کولر پرس بزنم. با وجود آنکه بسیار بازیگوش و پر جنب و جوش بودم اما از درس و مدرسه هم غافل نبودم و دانش آموز ممتاز محسوب می شدم. از همان دوران بود که به معلمی علاقه مند شدم و گاه و بیگاه برای دوستانی که تقاضای کمک داشتند در خانه یا مسجد کلاسهای تقویتی برگزار می کردم. سال آخر دبیرستان با چند کتاب تست و تلاش شبانه روزی مانند همه کنکوری ها و البته بی نصیب از کلاس های تقویتی کنکور خود را برای این آزمون آماده کردم. قرار داشتن در بحبوحه جریان انقلاب و فعالیتهای مبارزاتی پراکنده علیه رژیم شاه باعث نشده بود که دچار ضعف تحصیلی شوم و با تلاش مضاعف سعی می کردم تا در کنار فعالیتهای اجتماعی و انقلابی آمادگی علمی خود را نیز همواره در حد مطلوب نگه دارم. صبح روز امتحان کنکور مطمئن بودم که رتبه ام تک رقمی خواهد بود اما تقدیر چنان رقم خورد که در جلسه امتحان دچار خونریزی بینی شوم. با این حال رتبه ۱۳۲ ریاضی هم رضایت بخش بود و من توانستم در رشته مورد علاقه ام - مهندسی عمران - در دانشگاه علم و صنعت سه سال قبل از پیروزی انقلاب پذیرفته شوم.رژیم شاه می خواست با تزریق بی بند و باری و ترویج فساد و فحشا در دانشگاه ها ، انگیزه های اسلامی و انقلابی را در دانشجویان بخشکاند و از این طریق مانع پیوستن آنها به جریان انقلاب شود. اگرچه تعداد اندکی از دانشجویان در این دام افتند اما علی رغم تمام تلاشهای رژیم شاه دانشگاه به پایگاهی برای مبارزه تبدیل گردید. اما خطری که هنوز دانشجویان انقلابی را تهدید می کرد منحرف شدن به سمت اردوگاه کمونیسم بود. اما خوشبختانه جوانان و دانشجویان مذهبی دانشگاه ها از امام آموخته بودند که تمامی حصرهای غیرعقلانی و تحمیلی را بشکنند و به دنبال حقایق ناب باشند. هوشیاری این گروه باعث شد در زمان کوتاهی جریانی نو و غیر التقاطی در دانشگاهها شکل گیرد که پیروی از مکتب امام و اعتلای کلمه توحید تا آخرین نفس تنها شعارشان بود. شکل گیری این گروه تازه نفس، اندک اندک مرزبندی ها را شفاف تر کرد و وزن واقعی هر کدام از گروهها را نمایان کرد و دست های پشت پرده انحراف جریان مبارزات را برای همگان آشکار ساخت. حرکتهای مردمی هر روز بیش از پیش رنگ و بوی مذهبی به خود می گرفت و ارزش های دینی ای مردم همچون شهادت، ملت ایران را آماده مواجهه با شکنجه های وحشیانه و گلوله های آتشین رژیم سفاک شاه می کرد. اگر نبود ایمان و توکل مثال زدنی مردم قهرمان ایران و توسل آنها به اهل بیت و پیروی تمام و کمالشان از امام ، ریشه های انقلاب بارها و بارها در اثر این شکنجه های هولناک و کشتارهای گسترده می خشکید.با شدت گرفتن جریان انقلاب و واضحتر شدن سرانجام امید بخش آن خون تازه ای در رگهای مردم جریان یافت.پیروزی انقلابامام آمد. پس از ۱۵ سال دوری و تبعید. استقبالی که مردم ایران از رهبرشان کردند برای همیشه در تاریخ ثبت شد. تمام ایران برای استقبال از امام به خیابانها ریخته بودند. چشمهای ناظران جهانی خیره مانده بود و از تحلیل این همه حماسه و شور عاجز بودند.انقلاب اسلامی مردم ایران پس از سالها استقامت و پایداری قهرمانانه و با تقدیم هزاران شهید در عین ناباوری و حیرت تحلیلگران شرق و غرب و دستگاههای اطلاعاتی ابرقدرتها به پیروزی رسید. انقلاب ما در نوع خود بینظیر بود، مردم با دستانی خالی و صرفا با تکیه بر سلاح ایمان و با رهبری پیر مردی ۸۰ ساله نماینده نظامی آمریکا – شاه مزدور – را سرنگون کردند و حامیان ابر قدرت شاه را در منطقه و جهان بی آبرو و ذلیل کردند.اگرچه از همان آغاز نهضت امام خمینی حکومت مطلوبی که امام مدنظر داشت برای همگان روشن بود اما حضرت امام با اصرار فراوان فرمان به برپایی همه پرسی برای تعیین نوع حکومت جدید در ایران را داد تا از همان ابتدا نشان دهد که با خواست مردم و بر مبنای شرع است که حکومت اسلامی شکل می گیرد. اگرچه نیازی به چنین همه پرسی ای اساسا وجود نداشت اما امام با درایت خویش حجت را بر همگان تمام کرد و راه بهانه جویی های احتمالی را بست. این اقدام و جواب قاطع ملت ایران به آن باعث سرخوردگی برخی گروههای وابسته به ابرقدرتها شد و آنان نیز با اشاره قدرتهای استکباری و در راس آنها آمریکا دست به کشتار مردم بی گناه و ترور رهبران انقلابی زدند تا به زعم اربابان خام خود نهال حکومت جدید را از همان ابتدا بخشکانند. اما مردم حاضر نبودند دستاورد انقلاب عظیم خود را به این راحتی از دست دهند و باز ایستادند و با تحمل سختی ها از انقلاب خود پاسداری کردند و در نهایت گروهکهای تروریستی را از کشور خود راندند. هرچند این گروهکهای تروریستی هنوز هم در پناه شیطان بزرگ آمریکا ذلیلانه ارتزاق می کنند اما سیلی ای که از ملت ایران دریافت کردند را هرگز فراموش نخواهند کرد.حضور در جبهه های دفاع مقدساستکبار جهانی تصمیم گرفته بود به هر قیمتی که شده انقلاب اسلامی ایران را دچار شکست کند زیرا از این میترسید که انقلاب الگویی برای سایر ملتها در سطح منطقه و جهان شود. از طرف دیگر می خواست آبروی از دست رفته خود را باز یابد. از همین رو در میان کشتارهای روزانه گروهکهای تروریستی در داخل ایران آتش جنگ علیه ایران توسط رژیم صدام برافروخته شد. تحلیل سیاستمداران فاسد جهان آنروز بر این بود که ایران در اول راه است و حکومت آن هنوز اسقرار کامل نیافته است نیروی نظامی آن هم از هم گسیخته است و از طرف دیگر سلاح و مهمات ندارد اما در طرف مقابل صدام هرچه بخواهد به او می دهیم و او پیروز جنگ خواهد بود. صدام سرمست از کمکهایی مالی، نظامی و اطلاعاتی که از آمریکا و دیگر کشورهای غربی دریافت کرده بود اعلام کرد طی مدت ۳ روز تهران را فتح خواهد کرد. جنگی که به ایران تحمیل شد نه ۳ روز بلکه بیش از ۸ سال به طول انجامید و در آخر هم حتی یک وجب از خاک ایران نصیب صدام و حامیانش نشد.در این هشت سال صدام هم با ما می جنگید و هم با مردم خود. هم شهرهای ما را هدف بمباران شیمیایی قرار می داد و هم روستاهای عراق را. در تمام مدت جنگ در شرایطی که صدام شهرهای ما را بمباران می کرد جمهوری اسلامی برای رعایت مسایل اسلامی و انسانی از مقابله به مثل پرهیز کرد و درگیری با عراق را به جبهه های نبرد محدود کرد، اگرچه چنین رفتاری هم باز برای ناظران جهانی قابل درک نبود.در ابتدای جنگ ۲۵ سال داشتم. مادر و همسرم و تمامی مادران و همسرانی که جوانان و همسرانشان در جبهه ها از کیان کشور خویش دفاع می کردند صبورانه به تربیت نسلی مقاوم، شجاع و مومن اهتمام داشتند. جوانان توانمند امروز ثمره همان تلاشها و به جان خریدن سختی ها هستند.دفاع مقدس دانشگاه منحصر به فردی برای آموختن انسانیت بود. تجربه همزمان مرگ و زندگی انسان های جنگ را در بهشتی میان دنیا و آخرت نگه داشته بود که هرچه می گفتند و می شنیدند و انجام می دادند الهی بود.برادری و صمیمیت، جدیت و سخت کوشی، معنویت و عبادت، شوق و شادمانی، ایثار و رشادت، همه و همه به ما ثابت می کرد که دنیا و آخرت در بستر دین نه تنها با هم در تضاد نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. شهادت تنها آرزوی رزمندگان ما بود و هست.سال ۶۷ یعنی یکسال قبل از وفات امام (رحمه ا... علیه) قطعنامه ای صادر شد و امام با اکراه آنرا پذیرفت و اعلام کرد که با این کار جام زهر نوشیده است. جنگ به پایان رسید و این در حالی بود که در تمام این مدت سازمانهای بین المللی سعی می کردند با تحریف حقایق آشکار متجاوز بودن رژیم صدام را کتمان کنند و در عمل از هیچ کمکی به او دریغ نکردند. برای کسانی که از پیوند این سازمانها با کشورهای سلطه گر بی خبر بودند این چشم پوشی و کتمان حقیقت عجیب می نمود ".احمدی نژاد، زندگینامه خود نوشته خود را مردادماه دو سال پیش در وبلاگ شخصی اش تا همین جا گفته و ادامه آن را به بعد موکول کرده است، اما به نظر می رسد گرفتاریهای او در مقام رییس جمهوری، تاکنون فرصتی را به او نداده است تا این زندگی نامه را کامل کند.با این حال، می توان زندگینامه او را در جای دیگری هم یافت:"پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی ایران" که به صورت مختصر و رسمی، او را اینگونه معرفی کرده است:زندگینامه رسمیدکتر محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در روستای ارادان از شهرستان گرمسار، چشم به جهان گشود و از یک سالگی به همراه خانواده در تهران اقامت گزید. وی دوران تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و در سال ۱۳۵۴ با کسب رتبه ۱۳۲ کنکور سراسری گزینش دانشجو، تحصیلات عالی خود را در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در سال ۱۳۶۵ در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و در سال ۱۳۶۸ به عضویت هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت در آمد و در سال ۱۳۷۶موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترای مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل از دانشگاه علم و صنعت گردید . ایشان به زبان انگلیسی آشنایی دارند و طی سال های تدریس در این دانشگاه و تدوین مقالات و پژوهش های متعدد علمی ، راهنمایی ده ها پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در زمینه های مختلف مهندسی عمران ، راه و حمل و نقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است.دکتر احمدی نژاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کسوت دانشجو و با شرکت در مجالس مذهبی و سیاسی وارد فضای سیاسی جامعه شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به حضور در دانشگاه از پایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران بود و در دوران جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب بسیجی در قسمت های متعدد جبهه به ویژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخت و این مهم را تا پایان دوران دفاع مقدس ادامه داد. دکتر احمدی نژاد متاهل و دارای سه فرزند- دو پسر و یک دختر – است.
کد خبر: ۱۰۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۰۵