اوای دنا:رئيس پليس فتا استان کهگيلويه و بويراحمد به شهروندان هشدار داد، به تازگي سود جويان و مجرمان با ارسال تماس هاي تلفني و پيامک هاي فريبنده مبني بر برنده شدن در طرح " هزاران لبخند " خواستار ارسال اطلاعات بانکي و شخصي افراد را دارند، شهروندان فريب تماس هاي تلفني مشکوک و ناشناس را نخورند .سرهنگ " عبدالمطلب مرتضويان " در گفت و گو با پايگاه خبري پليس در خصوص شيوه جديد کلاهبرداري برخي افراد سود جو خبر داد .
در قرعه کشي بزرگ اين دوره از طرح هزاران لبخند (نويد 2 ) شما برنده جايزه 10000000 ريالي سفرهاي زيارتي شده ايد
وي افزود : چندي پيش فردي با مراجعه به پليس فتا از کلاهبرداري و تخليه حساب بانکي خود خبر داد و شيوه فريب خود را اينگونه شرح داد : در چند روز گذشته در وهله ي اول تماس تلفني و سپس پيامکي مبني بر اينکه شما در قرعه کشي بزرگ اين دوره از طرح هزاران لبخند (نويد 2 ) برنده جايزه 10000000 ريالي سفرهاي زيارتي گرديده ايد. لطفاً جهت چگونگي نحوه دريافت هدايا کد ملي خود را به شماره هاي مستقيم مرکز ارسال و جهت رسيدگي با شماره هاي تلفن همراه و ثابت تماس مشخص حاصل فرماييد .
اين مقام انتظامي ادامه داد : فرد دريافت کننده پيامک نيز اقدام به ارسال کد ملي خود نموده و بلافاصله پيامکي حاوي نام و نام خانوادگي صاحب کد ملي و تعداد خانوار ايشان به دريافت کننده پيامک با نام مرکز آمار ايران ارسال و از طرف کلاهبرداران تماس و از قرباني مي خواهند که به عابر بانک مراجعه نمايد تا درصورت واريز نشدن وجه جايزه نسبت به دادن شماره کارت و ساير اطلاعات بانکي لازم به تماس گيرنده اقدام تا مبلغ اهدايي را به حساب ايشان واريز نمايند .
رئيس پليس فتا استان کهگيلويه و بويراحمد تصريح کرد : افراد ساده لوح نيز به دليل نا آگاهي به اينگونه کلاهبرداريها با دادن يکسري اطلاعات بعد از مدت کوتاهي افراد متوجه مي شوند که از جايزه خبري نيست و به دام کلاهبرداران افتاده اند.
سرهنگ مرتضويان گفت: شهروندان عزيز دقت داشته باشند در صورتي که از حساب انها برداشت غير مجاز اينترنتي صورت پذيرفت در اسرع وقت و سريعا به اين پليس مراجعه تا اقدامات لازم در خصوص شناسايي مجرمين توسط کاراگاهان پليس فتا صورت پذيرد.
وي در پايان هشدار داد: متخلفان و مجرمان اينترنتي آگاه باشند و بدانند که پليس فتا رسما به صورت محسوس و نامحسوس در فضاي مجازي و حقيقي حضوري فعال و گسترده دارد و در جهت شناسايي و برخورد جدي با متخلفين و مجرمين اين عرصه تا حصول نتيجه و دستگيري آنها و سپردنشان به دست قانون از هيج کوشش و تلاشي جهت احقاق حقوق شهروندان دريغ نخواهد نمود.
کد خبر: ۱۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۰۶
اگر قبلا هم این متن را خوانده اید، پیشنهاد میکنم دوباره بخوانید و برای دوستانتان هم بفرستید، سپس آن را جایی در میل باکس تان نگهداری کنید که بتوانید هر چند روز یکبار دوباره و دوباره بخوانید، انرژی مثبت فوق العاده ای وارد ذهنتان میشودسلامتی: 1- آب فراوان بنوشید. 2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy Enthusiasm (شورواشتیاق)Empathy (دلسوزی و همدلی).5- از ورزش کمک بگیرید. 6- بیشتر بازی کنید.7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.9- 7 ساعت بخوابید.10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.شخصیت: 11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد.12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.14- خیلی خود را جدی نگیرید.15- وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.16- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.17- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد.18- زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.19- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...20- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.21- بدانید که زندگی مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر میباشند.22- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..23- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. جامعه: 24- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.25- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.26- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.27- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.28- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.29- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست.30- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.زندگی: 31- کارهای مثبت انجام دهید.32- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.33- عشق درمانگر هر چیزی است.34- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.35- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.36- مطمئن باشید که بهترین هم میآید.37- همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از هستي تان شاكر باشيد.38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.آخرین اما نه کماهمیتترین: 39- لطفا این موارد را به هر کسی که می شناسید، بفرستید.کمک کنیم تا پیام های مثبت همیشه در جهان جاری بماند و بازتاب آن را در زندگیتان ببینيد --با آرزوي بهترين ها براي شما
کد خبر: ۱۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۰۱
اوای دنا-دکتر علی شریعتی می فرمودند:اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن ،در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد
رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم
عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت
کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم-
باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند باتو،من با بهار می رویم باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم باتو،من در هر شکوفه می شکفم باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم باتو،من در روح طبیعت پنهانم باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند بی تو،من با بهار می میرم بی تو،من در عطر یاس ها می گریم بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم. بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من، شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.
….این عزاداری نیست که ما برای امام حسین انجام میدهیم بلکه این عمل شکمی از عزا در آوردن است. خداوندا! به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و به هر آنکس که بیشتر دوست میداری، بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند: آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.
مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم. اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است. زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
اوای رودکوف/
کد خبر: ۱۰۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۲۶
اوای دنا-مردمان:اینکه محلکارتان را مثل یک میدان جنگ تصور کنید، خیلی آسان است--محلی که فقط افراد خیلی قوی در آن دوام میآورند.اما اگر همه چیز برعکس باشد چه؟ اگر به جای اینکه افراد با رفتارهای سخت و بیرحم، افراد مهربان و موفقترینها درمیان ما باشند، چه؟شخصیت خندان بودن خرج دارد!همه ما در زندگی کلمات پنج حرفی زیادی شنیدهایم اما مطمئناَ هیچکدام به قدرت لبخند نبودهاند.خیلیها نمی دانند که رونق در کار و تجارتشان ممکن است ناشی از رفتارها و اعمال مثبت آنها باشد.واقعیت این است که هیچکس دوست ندارد در محیطی خصمانه کار کند. وقتی آدمها از محلکارشان لذت ببرند و احساس کنند که بخاطر تلاشهایشان به آنها اعتماد شده و از آنها قدردانی میشود، در کارشان تلاش بیشتری کرده و بازده بهتری نیز خواهند داشت. مطمئناَ این نتیجه بهتری در بر داشته و روابط با دیگران، از همکاران گرفته تا مشتریان بهتر خواهد بود. پاول اشپیگلمن اعتقاد دارد که: «کار و تجارت فقط ایجاد رابطه است». مغز ما طوری برنامهریزی شده است که به مهربانی و اعتماد واکنش میدهد و این مسئله توضیحدهنده روابط ما در محلکار است. وقتی کسی با ما با مهربانی و احترام برخورد میکند، مغز ما اکسیتوسین و دوپامین بیشتری تولید میکند که باعث میشود آرامش فکر داشته و با بقیه همکاری بهتری داشته باشیم. اما وقتی احساس تهدید کنیم یا با ما غیرمحترمانه رفتار شود، خلاف آن اتفاق میافتد و هیچ تمایلی برای کار گروهی نخواهیم داشت و بازده کارمان نیز ضعیف خواهد بود. تاثیرات منفی مثل میکروب هستند، وقتی حرف زشت و زنندهای میشنوید، برگشتن به روند کاری سابقتان سخت خواهد شد. برای فراموش کردن یک توهین به پنج تحسین نیاز است. همچنین نمیتوانید تظاهر به مهربانی کنید چون همه ما آدمها خیلی راحت مهربانی تظاهری را از مهربانی واقعی تشخیص میدهیم. لبخند زدن در محیط کار نقش بسیار مهمی در ایجاد ارتباط مؤثر بین کارمندان و مشتریان دارد. کسی که همواره در برابر مشتری لبخند می زند میتواند حس اعتماد و رضایت را در وی القا کند. مطمئناً چهره اخم آلود، منفی گرایی و احساس ناامنی را برای مخاطبین به دنبال خواهد داشت.۵ راه برای مهربانی کردنهمه آدمها میتوانند از تاثیرات خوب مهربانی در محلکار خود بهره ببرند. در زیر به ۵ راه برای ایجاد محیطی بهتر در محلکار اشاره میکنیم:۱. اعتبارتان را تقسیم کنید. اگر برایتان مهم نباشد که پاداش به چه کسی میرسد، کارهای قویالعادهتری میتوانید انجام دهید. وقتی اعتبار و دستاوردهایتان را تقسیم میکنید، همکاران و مشتریانتان هم احساس خواهند کرد که در موفقیتتان شریک هستند.۲. با هیچکس با تحقیر حرف نزنید. یکی از سریعترین راهها برای تخریب وجهه شغلی این است که با کسی با تحقیر صحبت شود--مخصوصاَ با یک زیردست مثل دستیار یا پیامرسان. در محلکار هر فرد یک ایده است و هر ایده با پول و سود همراه است. هر بار که با کسی بد و توهین آمیز حرف میزنید، یک در سوددهی را به روی خود میبندید.۳. روی مثبتها تمرکز کنید. حتی در بدترین موقعیتها هم پیدا کردن یک نکته مثبت برای فکر کردن و تمرکز بر آن خیلی مهم است. ما دیگران را تشویق میکنیم که صادق باشند و احساسشان را به زبان بیاورند. اما ممکن است خیلی اوقات با آنها موافق نباشیم. در این موقعیتها میتوانیم به طریقی که مثبت و تشویقآمیز باشد به آنها «نه» بگوییم. مثلاَ اگر یکی از باهوشترین کارمندهایتان همیشه دیر کار خود را تحویل میدهد، میتوانید با تحسین ایدهها و کارهایش حرفتان را شروع کنید. بعد مشکل تاخیر در تحویل کارهایش را مطرح کنید و با این روش در کنار اخطار دادن به او، نشانش میدهید که کارهایش را قبول دارید و تحسین میکنید.۴. مودب باشید. مارک تواین گفته است که میتواند دو ماه با یک تحسین خوب زندگی کند. تحسین کردن دیگران یا تشکر کردن هیچ هزینهای برایتان ندارد. شما میتوانید با یک اظهارنظر مثبت و تحسین بهجا، دستاوردهای شرکت را چندبرابر کنید.۵. لبخند بزنید.
کد خبر: ۱۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۰۱
اوای دنا-مردمان:برای همه ما پیش آمده که در محیطهایی کار کنیم که اشتیاق چندانی برای صبحها بیدار شدن و رفتن به آنجا نداشته باشیم. این احساس واقعاً افتضاح است.
رفتن به محیطکاری که پُر از انرژی مثبت و لذت باشد بسیار لذتبخشتر است و استرس کمتری هم دارد. مثبت بودن محیطکار نه فقط از نظر سلامت جسمی، فکری و احساسی ما مهم است، بلکه در نتایجی که برای آن شرکت ایجاد میکنیم هم اهمیت دارد. هرچه احساس بهتری در محیط کار داشته باشیم، از فعالیتهای کاری خود احساس غرور بیشتری داشته و نسبت به محل کارمان وفاداری بیشتری خواهیم داشت.در زیر به راههایی برای ایجاد یک محیطکار مثبت اشاره میکنیم:1. جایگاه مناسب را بپذیرید.اولین قدم برای ایجاد یک محیط کار مثبت این است که جایگاهی داشته باشید که مناسبتان باشد. قبل از اینکه جایگاهی را قبول کنید، باید بدانید مهارتهای اصلیتان چیست؛ دوست دارید چه نوع کاری انجام دهید، چه نقشی داشته باشید، در پنج سال آینده خودتان را کجا میبینید و چه نوع محیطهایی جذبتان میکند. دانستن پاسخ این سوالات به شما کمک میکند آن فرصتهایی که با آن معیارها همخوانی دارد را تشخیص داده و شروع خوبی داشته باشید.2. فردی مثبت باشید.رفتار و نگرشی مثبت داشته باشید تا دیگران به راحتی سراغتان بیایند. به همکارانتان نشان دهید که در دسترس هستید و دوست دارید به آنها کمک کنید. با لبخند راه بروید و با آنهایی که در راه برخورد میکنید ارتباط چشمی خوب برقرار کنید. صمیمی و مهربان باشید. با محبت، اشتیاق و ادب حرف بزنید. قبل از هر فرضیه، سوال کنید. با علاقه به حرفهای دیگران گوش دهید و آخر اینکه شکوه و شکایت و غرغر نکنید.3. مسئولیتپذیر باشید.مسئولیت جهت شغلیتان را قبول کنید. شما مسئول ایحاد محیطی هستید که موجب رشد و یادگیری شما شود. هر چه بیشتر در بنبست بمانید، مثبت ماندن برایتان سختتر خواهد شد. اگر از جهت شغلی کنونیتان راضی نیستید، اگر میخواهید در همان شرکت بمانید، با مدیرتان درمورد آن حرف بزنید. درغیراینصورت، به دنبال کاری تازه باشید که احساس بهتری با آن داشته باشید.4. با مدیرتان در ارتباط باشید.به طور مرتب مدیرتان را ملاقات کنید تا مطمئن شوید که در جهت برآوردن انتظارات او اهداف کاری و عملکردی شرکت قدم برمیدارید. نباید همیشه منتظر بمانید تا مدیر سراغ شما بیاید. باخبر کردن مدیر درمورد وضعیت کاری و فعالیتهایتان نشان میدهد که قابلاعتماد و به کارتان علاقهمند و متعهد هستید. حتی میتوانید گزارش هفتگی از نحوه عملکردتان برای او بفرستید.5. اجتماعی باشید.به طریقی غیرکاری با همکارانتان ارتباط برقرار کنید. وارد یکی از گروهها یا تیمها شرکت شوید. در ساعات ناهار و استراحت با همکارانتان بازی کنید. تولدها و سایر اتفاقات مهم را کنار هم در شرکت جشن بگیرید. بذر دوستی را در شرکت بپاشید. یک مسابقه ورزشی ترتیب دهید و از همه کارکنان بخواهید در آن شرکت کنند. کارهای زیادی برای برقرار ارتباط در محلکار وجود دارد.اگر نمیدانید یک محیطکار مثبت چه شکلی است، در زیر نشانههایی از آن را عنوان میکنیم:کاری را انجام میدهید که از آن لذت میبریدایدهها و نظراتتان از ارزش زیادی برخوردارندخلاقیت شما مورد تشویق و تحسین قرار میگیرداز فعالیتتان قدردانی میشودکارتان با مهارتهایتان همخوانی داردمدیرتان رفتاری دوستانه دارد که به راحتی میتوانید به او نزدیک شویدمحیط برای رشد و ترقی شما مناسب استوقتی کار خوبی انجام میدهید، دیده میشوداحساس میکنید جزئی از یک تیم هستیدهر روز برای رفتن به محلکار اشتیاق داریدبا ادب و احترام با شما رفتار میشودوقتی در محلکار هستید شادیدکار کردن برایتان لذتبخش است
کد خبر: ۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۰۱
اوای دنا:آموخته ام … که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست آموخته ام … که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود*آموخته ام … که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی*آموخته ام … که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد*آموخته ام … که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است*آموخته ام … که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت*آموخته ام … که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم*آموخته ام … که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم*آموخته ام … که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی*آموخته ام … که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است*آموخته ام … که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند*آموخته ام … که پول شخصیت نمی خرد*آموخته ام … که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند*آموخته ام … که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم*آموخته ام … که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد*آموخته ام … که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان*آموخته ام … که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخند ی جدی از سوی ما را دارد*آموخته ام … که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم*آموخته ام … که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم*آموخته ام … که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد*آموخته ام … که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم*آموخته ام … که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد*آموخته ام … که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنم*آموخته ام … که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید*آموخته ام … که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد*آموخته ام … که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم*آموخته ام … که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم*آموخته ام … که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم*آموخته ام … که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد*آموخته ام … که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنممنبع : فارس پاتوق
کد خبر: ۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۹
اوای دنا: از آموخته های چارلی چاپلین...مجله لایف به مناسبت گذشت ۱۲۰ سال از تولد چاپلین بزرگ برای ا ولین بار منتشر کردآموخته ام ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردیآموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن استآموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفتآموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنمآموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیمآموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن ویآموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی استآموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کندآموخته ام ... که پول شخصیت نمی خردآموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کندآموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورمآموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهدآموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمانآموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخند ی جدی از سوی ما را داردآموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویمآموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترمآموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کردآموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارمآموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت دادمنبع/مطالب زیبا و فوق العاده
کد خبر: ۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۱۶
اوای دنا-حسین قدیانی در جدید ترین یاداشت وبلاگش نوشت:برد و باخت، «اخلاق» می خواهد، یا به تعبیر عامیانه، «ظرفیت».
هم آنکه می برد و هم آنکه می بازد، باید رعایت کند چیزهایی را، که بازی های دنیا پر است از فراز و نشیب. اگر چه فاتح اصلی حماسه ماندگار 12 اسفند، آحاد ملت اند، لیکن نمی توان منکر برد و باخت نامزدها، لیست ها و گروه های سیاسی شد.
قطعا تا یکی دو روز دیگر، همه کاندیداهای محترم این دوره از انتخابات، متوجه رای مردم می شوند. از این 2 حال، خارج نیست؛ یا راهی «بهارستان» می شوند، یا در جایی دیگر مشغول خدمت، که به لطف خدا، برای خدمت، چیزی که در این کشور زیاد است، صندلی است. البته چه خوب است اگر که به بهانه آرمان گرایی، واقع گرایی را تعطیل نکنیم و به اندازه خود، تشکر کنیم از اصحاب سیاست، که با رقابت گرم شان، یکی از اضلاع موثر حماسه آفرینی ملت بودند.
با این همه، شکر حضور ملت، علاوه بر سجده به درگاه خدا، حتما مکلف به 2 «تکلیف واجب» می کند؛ یکی اصحاب سیاست را، یکی اصحاب قدرت را.
بر سیاسی ها فرض است به احترام رای ملت، حتی المقدور به رقابت پایان دهند و فضای عمومی کشور را برای کار و خدمت، «آرام» نگه دارند. جز این کنند، ناسپاسی کرده اند در حق رای ملت. «آرامش»، پیش فرض رخوت نیست، بلکه اسباب خدمت است.
بر اصحاب قدرت نیز فرض است که قدر این ملت را بدانند و جواب محبت بی حد و حصر مردم را فقط و فقط با کار بدهند. مردمی که جمعه، چنین به صحنه آمدند و این چنین حماسه ای آفریدند، مردمی که زن و مرد و پیر و جوان و دختر و پسر و شهری و روستایی و بالاشهری و پایین شهری، همه با هم یک دل و یک صدا شدند، مردمی که سلیقه های مختلف و عقیده های متفاوت، اندک لطمه ای به وحدت شان نزد، مردمی که در صف دور و دراز رای، اعضای یک پیکر شدند و قطره های زلال یک دریا شدند؛ حتما لایق مسئولینی خادم، پرکار و حریص در خدمت رسانی اند. برای این مردم، هر اندازه که کار شود، باز هم کفه لطف مردم، سنگین تر است. پس فرض است بر قوه مجریه که جواب محبت مردم را با کار بدهد.
این مردم لایق خبر افتتاح اند، نه احیانا اخبار پروژه های نیمه تمام. ما هیچ وقت، دولت مستقر را با دولت سازندگی و اصلاحات نمی سنجیم، بلکه با خودش قیاس می کنیم.
ظرفیت خدمت رسانی در این دولت، بالاست و اگر حواشی بگذارد، دولت فعلی در مقوله خدمت، دولت مستعدی است. تو ببین و خود قضاوت کن که خبر پیشرفت هسته ای، خبر افتتاح بیمارستان، خبر احداث بزرگراه، خبر افزایش حقوق کارمندان و کارگران، خبر بیمه های تکمیلی، خبر کم کردن گرانی، خبر یارانه ها، خبر بالا بردن ارزش پول ملی، خبر کم شدن فاصله ها، خبر توزیع منابع ثروت به عدالت و اخباری از این دست، با دل این ملت خوب و مهربان و صمیمی چه می کند؛ احیانا خبر اختلاس و خبر انحراف و خبر حرافی بی مبنا، با همین دل چه می کند؟! بار خدمت، البته فقط روی دوش دولت نیست.
قوای مقننه و قضائیه نیز در شعاع تکالیف خود، کارشان مصداق خدمت است، که در این نوشته، مرادم از «خدمت»، هر آن کاری است که لبخند رضایت بر لب ملت بنشاند. سهل است که توسعه خطوط مترو، افتتاح پل صدر و درست کردن فلان ورزشگاه در پایین ترین نقطه شهر تهران، خوشحال می کند اهالی پایتخت را و بگومگوی شهرداری و دولت بر سر بودجه مترو، روی مخ تهران نشینان راه می رود. آیا مردمی که در حسینیه ارشاد و مسجدالنبی و مسجد لرزاده و کجا و کجا 3 ساعت صف ایستادند تا بلکه رای خود را درون صندوق بیاندازند، سزاوار چه هستند؟! اینکه از حضرات، کار ببینند، یا اینکه از حضرات، دعوا ببینند؟! سپاس به چیست؟! ناسپاسی به چیست؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
این نوشته را با تذکر در باب «اخلاق برد» و «اخلاق باخت»، شروع کردم. مجلس شورای اسلامی، کمتر از 300 نماینده می خواهد و طبعا انتخاباتی از این دست، بیش از برنده، بازنده دارد. آنکه رای نیاورده، حق اعتراض دارد، اما حق اعراض ندارد. حق سرپیچی از قانون ندارد. آنکه رای نیاورده، باید رعایت کند اخلاق باخت را. باید تمکین کند به رای مردم، که آرای مردم را جماعتی از معتمدین همین مردم، می شمارند. راهی شدگان بهارستان هم باید اخلاق برد را رعایت کنند. آفت برد، غرور است و برد و باخت، از پی هم می آیند.
مردمی که پای صندوق، «اخلاق رای دادن» را به خوبی نمایش گذاشتند و دنیایی را مات و مبهوت از حضور خود کردند، مردمی که در طول ایام تبلیغات، «اخلاق هواداری» را قشنگ و با طمانینه مراعات کردند، نامزدی را سزاوارند که اخلاقش به ملت رفته باشد؛ خواه انتخابات را باخته باشد، خواه انتخابات را برده باشد، که مهم تر از برد و باخت، اخلاق برد است و اخلاق باخت. در این انتخابات، نه نامزد پیروز و نه قطعا نامزد مغلوب، هیچ کدام نمی توانند ادعای فتح گفتمان سیاسی خود را داشته باشند. «گفتمان ملت» صدر هر گفتمانی نشسته است. دنیا اینک، خمینی و خامنه ای را به ملتی بزرگ، باشکوه، فدایی، وفادار، عاشق، هم رای و هم نظر می شناسد.
القصه! وقتی کلاس کار ملت ما اینقدر بالاست، چه خوب اگر که بیاید به این کلاس، مجلس ما، دولت ما، نامزد پیروز ما، نامزد شکست خورده ما. فتنه 88 را یادتان هست؟! گمانم نامزد بازنده، بی کلاسی کرد و الا این نمی شد که الان، رای دادن سیدمحمد خاتمی در شهر دماوند، زلزله بیاندازد در اردوگاه بدخواهان! نامزد مد نظر، اگر کمی کلاسش به ملت ایران رفته بود، اگر کمی عقل داشت، این بلا را بر سر جریان اصلاحات نمی آورد.
آری! ما همه باید بیاییم به ملت ایران! اگر «اخلاق دریا» نداشته باشد، قطره از دریا دور می شود… بگذارید صادقانه اعتراف کنم: قلمم قفل کرده است! کلیدش دست کلمات نیست! زبان فارسی مگر چند حرف دارد که با آن بشود مردم کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری را وصف کرد که قریب 100 درصدشان در انتخابات شرکت کردند؟!
هی رفیق! من پایه ام… می آیی با هم «اشک شوق» بریزیم؟!
کد خبر: ۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
ارتباط با معبود و همکلامشدن با معشوق در ضمیر هر انسانی نهفته است و دل طوفانی هر فردی به یاد او آرام میگیرد و ملجأ و پناه درماندگان است، راز و رمزی بین عاشق و معشوق است که جز آن دو نمیدانند. هر ارتباطی با معشوق، الفبایی و رمزی دارد که عاشق باید آن را بداند...
کد خبر: ۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴