بارش باران و جاری شدن سیلاب در رودخانه فصلی در یکی از روستاهای گچساران، جان سومین عضو خانواده روستایی را گرفت.
پیش از این نیز 2عضو دیگر این خانواده در همین رودخانه غرق شده بودند.ظهر جمعه، 15آذرماه بود که خبر مرگ پسربچهای 12ساله به نام داریوش در رودخانه فصلی روستای چشمه بلوط در استان کهگیلویه و بویراحمد، اهالی این روستا را شوکه کرد؛ چرا که این پسربچه سومین عضو خانواده بود که در این رودخانه جانش را از دست داده بود.
پدر داریوش درباره حادثه میگوید: آن روز گوسفندان را برای چرا به صحرا برده بودم که ناگهان باران سیلآسایی شروع به باریدن کرد. من که با این باران و وضعیت هوا خوب آشنا بودم و میدانستم بارش زیاد دوام ندارد، زیر یک درخت پناه گرفتم تا باران تمام شود غافل از اینکه حادثه تلخی در حال رقم خوردن بود.
اعضای خانواده این مرد نگران او شده بودند و به همین دلیل داریوش، پسر 12ساله خانواده تصمیم گرفت با پسرداییاش جمشید، در جستوجوی پدر راهی صحرا شود. آنها برای رسیدن به صحرا باید از رودخانه فصلی که در نزدیکی خانهشان بود میگذشتند اما در هنگام رفتن، شدت آبی که در رودخانه جاری شده بود، زیاد نبود و به همین دلیل آنها توانستند از رودخانه بگذرند و خود را به صحرا برسانند.
پدر داریوش ادامه میدهد: همانطور که به تنه درخت تکیه داده بودم، داریوش و پسرخالهاش را دیدم که برای کمک به من آمده بودند. لباسهایشان خیس شده بود و ترسیدم که سرما بخورند. برای همین به آنها گفتم که برگردند و قول دادم که به محض بندآمدن باران، گوسفندها را به خانه برگرداندم.
اینگونه بود که هر دو پسر نوجوان راه آمده را برگشتند اما اینبار خیالشان راحت بود که برای پدر خانواده، اتفاقی نیفتاده است. داریوش و پسرخالهاش بار دیگر به رودخانه رسیدند؛ همان رودی که دقایقی قبلتر از آن عبور کرده بودند اما این بار جریان آب شدیدتر شده و آنها که احساس خطر میکردند تصمیم گرفتند دست همدیگر را بگیرند و از رودخانه رد شود.
2پسر نوجوان دست در دست همدیگر، با احتیاط از عرض رودخانه عبور میکردند که ناگهان حادثه هولناکی رخ داد. دست داریوش از دست پسرخالهاش جدا شد و او با ضربه یک موج تعادلش را از دست داد و به داخل آب افتاد. شدت جریان آب به حدی بود که پسر 12ساله را با خود برد و گلآلودبودن آن هم باعث شدکه اثری از وی دیده نشود. پسرخاله داریوش که وحشت کرده بود، خودش را به آنسوی رودخانه رساند و دواندوان به روستا رفت و فریاد زنان درخواست کمک کرد.
طولی نکشید که مردم روستا سراسیمه خود را به کنار رودخانه که حالا جریان آب در آن کاملا شدید شده بود، رساندند. جستوجوی آنها برای پیدا کردن پسر گمشده فایدهای نداشت و به همین دلیل از هلال احمر درخواست کمک کردند. دقایقی بعد تیمی از امدادگران راهی محل حادثه شدند و جستوجو برای نجات پسربچه 12ساله را آغاز کردند.
علی فتحی، رئیس جمعیت هلال احمر گچساران میگوید: حدود ساعت 12ظهر بود که با 15امدادگر، عملیات جستوجو را شروع کردیم و پس از گذشت 4ساعت توانستیم جسد بیجان پسربچه را در فاصله یک کیلومتری از محل حادثه پیدا کنیم.داریوش، تنها فرزند خانواده افرایی نبود که جانش را در رودخانه فصلی روستا از دست داد.
پدرش میگوید: این رودخانه برای خانواده من طلسم شده است. سال87 بود که بارش باران دوباره این رودخانه فصلی را جاری کرده بود. آن روز دختر 8سالهام آریانا به همراه پسر 2سالهام آریا در پشت خانهمان که پرتگاهی مشرف به رودخانه بود، مشغول بازی بودند که ناگهان از بالای پرتگاه به داخل رودخانه سقوط کردند و پس از چند ساعت با کمک دوستان عشایرم که در پایین رودخانه زندگی میکردند، جسد بچههایم را از رودخانه بیرون کشیدیم.
منبع/همشهری
کد خبر: ۲۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
فیلمهای راه یافته به "سومین جشن فیلم کوتاه مستقل خورشید" در 7 بخش : مسابقه فیلمهای مستقل (شامل 4 بخش: مستند، داستانی، تجربی، انیمیشن)، مسابقه فیلمهای حمایتی ، مسابقه فیلمهای آماتور و مسابقه بخش ویژه (سرزمین خوبم، ایران) معرفی شدند.
به گزارش آوای دنابه نقل از دبیرخانه جشن، هیئت انتخاب آثار سومین دوره جشن فیلم کوتاه مستقل خورشید متشکل از آقایان : فرید فرخنده کیش ، مهدی یارمحمدی و عبدالحمید ارجمند ، ازمیان 650 عنوان فیلم رسیده به دبیرخانه این دوره جشن، تعداد 111 عنوان فیلم ، شامل: 67 عنوان فیلم مستقل ، 23 عنوان فیلم حمایتی ، 6 عنوان فیلم آماتور و 15 عنوان فیلم بخش ویژه (سرزمین خوبم، ایران) را به شرح ذیل، شایسته حضور در بخشهای مسابقه "سومین جشن فیلم کوتاه مستقل خورشید" می داند. فیلمهای راه یافته به بخش مستند مستقل
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
آسمان سرپناه
مهدی جواهریان- مریم فیروزی
SF084
نفس های یک تالاب
سیدوحیدحسینی نامی
SF122
آب شهر
یاسر طالبی
SF179
مردمک
رسول هاشمی
SF200
ملازهرا
سيدمحمدحسيني
SF266
گوزن زرد ایرانی
منوچهربرون.مرتضی مطوری
SF285
زادگاه خورشید
محسن عباسی سرچشمه
SF298
آن مرد در آتش آمد
روح الله اکبری
SF301
تیجره بهار
نادرشیخ الاسلامی
SF310
نوروز در نیور
عبدالله عزیزی
SF350
البرز آمدیم نبودید
علی کلانتری
SF357
سرزمین سرد
شهریار پورسیدیان
SF093
همزاد عاشقان
تورج .کلانتری
SF542
چند شاخه گل مریم
محمد قاسم پور
SF577
آرامش در سنگ
علیرضا دهقان
SF582
ما اینجاییم...موگادیشو
مصطفی آتش مرد
SF612
سلاطین خیابان ها
پالیز خوشدل- زینب تبریزی
SF619
حیات
میترا روحی منش
SF183
روزهای راشاد
مصطفی کرمی
SF264
برتش
طالب رماوندی
SF321
قهرمان من
علی خسروی
SF423
شهریئری گمشده تمدن
سولماز علیزاده
SF573
فیلمهای راه یافته به بخش داستانی مستقل
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
داستان لیلا
مینا رحمتی
SF020
نامو
صلاح صالحی
SF058
پیش از طلوع
تهمینه بهرام علیان
SF131
ماهی ها نام ندارند
سوسن سلامت – محمد ثریا
SF149
آرزوها در اعماق
آرمین ایثاریان
SF166
سانس فوق العاده
مصطفی ربانی
SF255
ماه عسل
پویا نبی
SF265
صبح روز بعد
سید علی هاشمی
SF370
نشانه ها
یاسر طالبی
SF182
مرگ عقربه ها
علی ملاقلی پور
SF405
عفونت ، زیر صفر
محمدرضا عزیزی
SF451
امشب
فهیمه شرفی
SF518
با من برقص
مریم پیربند
SF576
جاده فرعی
محمد نصیری
SF587
آن
محمد حدادى
SF602
چهار راه
مسعود حاتمی
SF604
یک جفت جوراب
مسعود حاتمی
SF605
مراسم
سعید روستایی
SF606
مادرانه
نوید نیکخواه آزاد
SF626
شب امتحان
علی ثقفی
SF646
خانه امن نیست
سوسن سلامت
SF148
چند کیلومتر دورتر
ابراهیم ایرج زاد
SF229
قلب های سفالی
مریم طالبی انارکی
SF238
شبی در شهر
بنیامین شکوری
SF312
منهای یک
مهدی حسنی جلیلیان
SF552
دوستی برای دوستم
سرکوت محمدی
SF649
فیلمهای راه یافته به بخش تجربی مستقل
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
آن مرد خواب بود
سینا مصطفی زاده
SF046
زنگ انشاء
سید عدنان طاهری موسوی
SF083
آفتاب سوخته
بهرام و بهمن حاج ابول لو
SF088
قاب عکس روی دیوار
کورش شیرالی
SF191
IMPRESSION-XPS160
تی یام یابنده
SF359
جنگل
عباس سندی
SF386
مکثی بعد از بیداری
رضا شریفی و امید شریفی
SF465
فیش آی
هادی جلدی
SF648
فیلمهای راه یافته به بخش انیمیشن مستقل
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
جهنم دره
گلرخ الوان دارستانی
SF178
در مه بخوان
برزان رستمی
SF208
بالارود پایین رود
محسن شیری
SF286
مداد رنگی
سالار پویان- میلاد کریمی
SF030
آلزایمر
علیرضا هاشم پور
SF449
مثل یک رویا
ملائکه فرهنگ ادیب
SF454
دیروز، امروز، امروز
احمد تیموری
SF482
پاتو بردار
زیبا ارژنگ
SF637
وسوسه
هادی معینی قراگزلو
SF096
چرا مگس را نباید کشت!
فرهاد علیزاده
SF205
ماجراهای برفخانه
مصطفی یادگار
SF317
فیلمهای راه یافته به بخش حمایتی
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
صدای جاده
برزان رستمی
SF008
حنانه
داریوش غذبانی
SF022
مسیر عشق
مظفر حسین خانی هزاوه
SF125
خیلی نزدیک ، کنار گوشم
مهدی یوسفعلی
SF128
فصل غمناک زندگی
بابک سراب
SF146
لانگ شات
مهران امیری حسینی
SF230
میرزا
مازیار مشتاق گوهری
SF254
نوای سنگ
پرویز رستمی
SF272
مزرعه ای که رویید و شهر شد
یاسر خیّر
SF276
برادران زمین
محمد صنگوری
SF297
زنان ماهیگیر جزیره
شهرزاد پویا – شیرین وحیدی
SF313
من آبادان رفتم جنگ
کریم لک زاده
SF314
گوش ماهی های خاکی
داود جلیلی
SF375
مستند آخرین نفس
مجید اوچی
SF259
مداربسته
كيومرث صمدي طاري
SF418
شالیکار
مصطفی ربانی
SF506
اسب چوبی
مهدی بخشی مقدم
SF519
بارش بر دهان نیمه باز
عطا مجابی
SF532
خان آخر
گل اندام صفري
SF561
التیام
علیرضا دهقان
SF583
مجنونی از اسکاندیناوی
فرشاد اکتسابی
SF601
سکوت
مریم پیربند
SF621
دوچرخه
حامد حیدری
SF647
فیلمهای راه یافته به بخش آماتور
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
صداي قلب مورچه
آكوزندكريمي
SF021
چهار
محمدرضا کشاورز
SF145
آقای میم . ی . ر
مهدی شاهسواری
SF287
خیلی دور
محمود حسینی پناه
SF477
ناسپاس
امین طوسی
SF507
شاهنامه لکی
سعید کاکایی
SF635
فیلمهای راه یافته به بخش ویژه (سرزمین خوبم، ایران)
نام فیلم
کارگردان
کد فیلم
راسوند
مظفر حسین خانی هزاوه
SF121
از انعکاس فصل های دور
یاسر طالبی
SF180
سه چنک حاک
یاسر خیّر
SF273
لنچهای چابهار
حسین مظلوم
SF279
شهری که می شناسم
احسان معصوم
SF379
براي گونگادين بهشت نيست
سيد غلامرضا نعمت پور
SF437
چهرقان
مظفر حسین خانی هزاوه
SF123
بوی بنفشه
امید عبدالهی
SF412
شهر آجر
احسان صامت زاده
SF543
نجات مویرا
محمد جعفری
SF256
جنگل ابر
احمد نیک کار
SF293
لباس آراسته / جلی رازاوه
منصور عزیزی
SF311
راژوان
کیوان مجیدی
SF318
زنده رود
جمال اسکویی
SF385
راز یک مجسمه
فرشاد اکتسابی
SF600
"سومین جشن فيلم کوتاه مستقل خورشید" به منظور شناسايي و حمايت از بهترين فیلمهای مستقل کوتاه و مستند ايرانی ، همچنین تقدیر از سرمایه گذاری بخش خصوصی در سینمای کوتاه و مستند ، به همت پايگاه حمايت از فيلم کوتاه مستقل (به نشانی اینترنتی www.shortfilmsupport.com) و به دبیری مهدی یارمحمدی برگزار می شود.
توجه:
کلیه فیلمسازانی که فیلم آنها به بخشهای مسابقه جشن راه یافته ، حداکثر تا پایان شهریور ماه سال جاری مهلت دارند تا یک نسخه DVD (با فرمت VOB و قابل پخش از دستگاه DVD Player ) از فیلم خود را به همراه یک نسخه فایل AVI از فیلم و یک CD (شامل: دو قطعه عکس صحنه فیلم به همراه عکس پرسنلی کارگردان ) به دبیرخانه جشن تحویل دهند.
نشانی دبیرخانه جشن: خیابان بهار شمالی – بین کوچه شیمی و صارم – پلاک 276 – واحد 3
تلفن دبیرخانه: 88844581
کد خبر: ۲۰۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۲۰
اوای دنا:تابستان 8 سال پيش در چنين روزي همه ايران يک نام را زمزمه کرد، براي يک نام بغض کرد، براي يک نام اشک ريخت و شعر خواند؛ حسين پناهي. مردي که کودکياش را 48 سال تمديد کرد.حسين پناهي خود درباره رسالتي که در زندگي داشت به وضوح گفته بود که «رسالت من چنين است، تا دو استکان چاي داغ را از ميان دويست جنگ خونين به سلامت بگذرانم، و در شبي باراني، چشم در چشم با خداي خود نوش کنم!»به گزارش هنرآنلاين، هشتمين تابستان است که او به آن سوي پنجرهها کوچ کرده، آنقدر زود گذشت که ما از آن روز تا امروز و احتمالا تا هميشه، مرثيهخوان روزهايي هستيم که بودنش را نفهميديم و چه حيف! حسين پناهي، يک بازيگر يا شاعر به معني صرف کلمه نبود ولي هرچه بود، جهان غريب پناهي، همان قدر جلوي دوربين سينما عيان ميشد که روي سن تئاتر، که بر دفتر شعر و اين را با زبان شرح دادن، محال!حسين پناهي دژکوه، در سال 1335، در روستاي دژکوه شهر سوق از توابع شهرستان دهدشت در استان کهگيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه آيتالله گلپايگاني رفت و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگياش بازگشت.چند ماهي در کسوت روحانيت به مردم خدمت کرد. و پس از مدتي نتوانست در کسوت روحاني باقي بماند.حسين به تهران آمد و سر از آکادمي علوم هنري آناهيتا درآورد و تحت آموزش مستقيم دکتر مصطفي اسکويي، با عناصر و تکنيک بازيگري به روش استانيسلافسکي که اسکويي و همسرش بنيانگذار اين سبک در ايران بودند، با تئاتر کلاسيک نوع اروپايي به بهترين نحو آشنا شد و يکي از شعرهاي معروف خود را با نام”براي آناهيتا" در آن زمان سرود و به استادش تقديم کرد.پناهي بازيگري را نخست از مجموعه تلويزيوني”محله بهداشت" آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيوني با استفاده از نمايشنامههاي خودش ساخت که مدتها در محاق توقيف ماند تا بالاخره با پخش تلهتئاتر”دو مرغابي در مه" از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگرداني خودش نيز در آن بازي ميکرد خوش درخشيد و با پخش نمايشهاي تلويزيوني ديگرش، توجه مخاطبان خاص و عام را به خود معطوف کرد. (نمايشهاي”دو مرغابي در مه" و”يک گل و بهار" که پناهي آنها را نوشته و کارگرداني کرده بود، بنابه درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد.)در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکي از پرکارترين و خلاقترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود. به دليل فيزيک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگي و خلوصي که از رفتارش ميباريد و طنز تلخش بازيگر نقشهاي خاصي بود. اما حسين پناهي بيشتر شاعر بود و اين شاعرانگي در ذرهذره جانش نفوذ داشت. تا اينکه نخستين مجموعه شعرش با نام”من و نازي" در 1376 منتشر شد. (اين مجموعه شعر تاکنون 17بار تجديد چاپ شد و به 6 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.)کار هنري از زبان پناهيدر کودکي نميدانستم که بايد از زنده بودنم خوشحال باشم يا نباشم. چون هيچ موضعگيري خاصي در برابر زندگي نداشتم. فارغ از قضاوتهاي آرتيستيک در رنگين کمان حيات ذرهاي بودم که ميدرخشيدم. ديدن پرواز دور از دسترس و افسانههاي عقابها، حمله ساليانه ميليونها ملخ و… همه اينها براي من، عجيب، موثر و جالب بود. بعد از مدتي ديدم مثل جاروبرقي تمام آن تصاوير و اتفاقات را در ذهنم جمع کردهام و حالا در کارهاي نيمه هنري که انجام ميدهم، نشانههايي شدهاند که نميگذارند يا نميخواهند از گذشتهام جدا شوم.سينما، شعر، هنر از زبان پناهيعلاقه شماره يک من، شعر است، بعد به سينما گرايش پيدا کردم که همسايه ديوار به ديوار شعر است. شعر، سينما را نگه داشتهاست وگرنه در حد گرايشهاي مستند يکبار مصرف ميماند. کسي که براي نخستين بار طرح پاپوشي به اسم کفش را طراحي ميکند اسم کارش هنر است. اين بارها تکرار شده که”من اگر ميتوانستم شعر بگويم هيچگاه فيلم نميساختم." اين گفته خالق فيلمهاي ايثار، نوستالژيا، و آيينه است، تارکوفسکي پيامآور سينما. من هم وقتي از سينما ميگويم، منظورم آثاري است که جرقهاي از خلاقيت سازنده را در آن ميبينم. من سعي کردم روشنايي شعر را با خودم در سينما حفظ کنم. نه شعر خودم را بلکه شعري را که در دنيا مطرح است. اين شعر را در نظر بگيريد:”کوهها در دور دست ميدرخشند در چشم سنجاقک…"اين يک هايکوي ژاپني است.به نظر من بازيگري که نقشي را در مقابل دور بين بازي ميکند، عمده بار بازيگرياش بر نکات و انديشهاي است که در ذهن دارد و تماشاگر نميبيند. شما از کجا ميدانيد که در ميان يک ديالوگ، چنين ذهنياتي مثل اين هايکو نباشد؟ چنين فرضيات ذهني، هميشه تاثيرگذارتر از امکانات در دسترس است، مثل ديالوگ يا حرکت. آن فرضيات بازيگر است که با خود ميگويد اگر فلان لحظه را اينطوري عکسالعمل نشان بدهم، بهتر است. نميخواهم بگويم همه بازيگران با شعر سر و کار دارند بلکه هرکس به فراخور حالش فرضيات ذهني براي کار خود کنار ميگذارد.بازي در نقش افراد مجنون و کودکانقبلا هم گفتهام باز هم ميگويم، بعد از مرگم متوجه خواهيد شد که چرا در چنين نقشهاي کودکانهاي ظاهر ميشوم و اين حرف بين برخي از دوستان سوءتعبير شدهاست. منظورم اين نبوده که من نابغهاي هستم که بعد از مرگم به وجود نازنينم پي ميبرند. نه، ميخواستم بگويم بعضي چيزها تا وقتي آدم هست، حالا هر کسي، نميشود در مورد آن حرف زد. چون اگر بگويي، پر ميشوي از”من".ميخواستم بگويم کليد گم گمشده هاي ما در جيب دل بچههاست (و در جيب هر کس که شبيه بچههاست)؛ بقيه به قدرت، بازيگرند. اگر براي ارائه اين شخصيتها دنبال الگو بگرديم در جامعه فراوان به چشم ميخورد، افرادي که فقط از حيث جسماني بزرگ شدهاند و گاهي دست به اعمالي ميزنند که هيچ ربطي به منطق و دو دو تا ميشود چهارتاهاي حسابگرانه ندارد.کودکي از زبان پناهياز زماني که دوران کودکي را از دست دادم در اين انديشه بودم، ما ايلياتي بوديم شبها پهنهاي به وسعت آسمان، زمينه روياهاي دور و درازمان بود. شبها آنقدر به آسمان نگاه ميکرديم تا خوابمان ببرد. در آن پهنه، ذهن ما به جايي نميرسيد اما ميتوانستيم ستارهاي را انتخاب کنيم و دلخوش آن شويم. ما به سياهچالهها فکر نميکرديم، شايد به اين خاطر که دوران کودکي، دوران حيرت است.بعد از اين دوره بزرگترين مسئلهام”مرگ" بود. هميشه اين بودن يا نبودن، برايم سوال غليظ و پيچيدهاي بوده و هست و هميشه هم بيجواب مانده؛ آيا مرگ، پاسخ بزرگي به زندگي ماست؟ چرا بار آگاهي بر گرده انسان گذاشته شد؟ يا ما چرا ميبينيم؟ ما چرا ميپرسيم؟ هميشه اينها براي من معماهاي لاينحل بودهاست. درگير شدن ذهن با مرگ، هميشه با آرزوي ديرينه انسان براي رسيدن به دستاويز عشق، ارتباط تنگاتنگ داشتهاست.
کد خبر: ۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۶
سالهاست که دیگر زندگی رنگ و بوی خاصی ندارد. دیگر از آن صمیمیت خانه های گلی ، آن شب نشینی های زمستانه ، آن قصه های قشنگ مادربزرگ خبری نیست...
کد خبر: ۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
اندر زیبایی های روزگار ,دیده برگل می اندازم. این بار در قاب طبیعت. طبیعتی به پهنای ارزوهای شهری گم شده در ...
کد خبر: ۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
روند نهضت قرآنآموزي در لنده پرشتاب است
سرپرست اداره تبليغات اسلامي لنده دربازديد از کلاس هاي نهضت قرآن آموزي در روستاي ايدنک با اشاره به توجه خوب خانوادهها و جوانان در فراگيري قرآن گفت: روند نهضت قرآنآموزي در لنده پرشتاب است.
کد خبر: ۱۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴