برچسب ها
داداشی؛
دبير کميسيون اصل 90 مجلس گفت: دستگاه قضا به جاي برخورد با آفتابه‌دزدها بايد با اختلاس‌گران با جديت برخورد کند.
کد خبر: ۱۵۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۴

بانکداری اسلامی حلقه مفقوده نظام بانکی/ سپهدار رهنما تشریح کرد:
یک کارشناس مسائل پولی و بانکی اظهار کرد:نرخ بهره در کشورهای پیشرفته‌ای همانند ژاپن، منفی دو درصد است؛ یعنی هر کس قصد سرمایه‌گذاری دارد باید به بانک پول بدهد تا از سرمایه وی مواظبت کند.
کد خبر: ۱۳۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

آیت الله جنتی
یکی از مشکلات ما این است که خرید آرا در حال رایج شدن است و همین مسئله باعث می‌شود مجلس مرکزی برای سرمایه‌داران و پول‌داران می شود.
کد خبر: ۱۳۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۰

یاداشت-یدالله مرادی
"مردم ما از کمبودها و کسری ها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدایشان را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از بیت المال است و بس
کد خبر: ۱۳۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

منصور نظری؛
های مردم لاله باز آورده‌اند – آهِ زهرا از حجاز آورده‌اند/قطعه شعر «بی شهیدان راه را گم‌کرده‌ایم»تقدیم به شهدای گمنام جنگ تحمیلی
کد خبر: ۱۳۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۹

زیبا کلام:حرف من این است که اگر سردار سلیمانی یا احمدی نژاد کاندیدا شوند، شرایط انتخابات نظیر سال 84 و 88 خواهد بود.....
کد خبر: ۱۳۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۵

امام خامنه ای:«مبادا کسانی به مجلس بروند که گیرنده آنها منتظر فرستنده قوی آمریکا و غرب باشد و هر چه آنها بگویند، اینها به زبان دیگر در داخل مملکت تکرار کنند.»
کد خبر: ۸۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۸

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

آقای تاجگردون، آقایان مرحوم نبی‌زاده، جعفری و حسینی نمایندگان دو دوره مجلس بوده‌اند تمام دارایی های این سه نفر به اندازه یک صدم سرمایه شما نیست
کد خبر: ۷۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۳

تا درِ توبه باز است از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم هم‌صدا شوید و از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید
کد خبر: ۶۷۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۶

اگر پایه اقتصاد کشور براساس استفاده از ظرفیت های مردمی و تولید داخلی برنامه ریزی و مستحکم شود، دیگر برای تحریم ها و کاهش قیمت نفت عزا نمی گیریم و دچار نگرانی نمی شویم
کد خبر: ۵۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

آن هایی که اندک مطالعه ای در خصوص چیستی نظام آمریکا و تاریخ و وضعیت فعلی بازیگران و تصمیم گیران و تصمیم سازان واقعی این نظام دارند به خوبی می دانند ؛ به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:،مقتدر مظلوم نوشت:سنگ بنای این نظام از ابتدا و از اساس با مبانی شیطانی و توسط عناصر و خادمان شیطان بنا نهاده شده . . .ارکان اصلی و تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلی پشت پرده این نظام ، نه کنگره و سنا و مترسکی مثل اوباما ، بلکه شبکه ابر سرمایه داران و خاندان های به ظاهر یهودی و اما در واقع مومن با آیین های شیطانی و تحت ولایت شیطان است . . . شبکه ای که از طریق تصاحب و سلطه بر دارایی ها و منابع این کشور و سایر کشورهای جهان ، عملا حاکمان واقعی آمریکا هستند . . .علاوه بر این ، یهودیان و صهیونیست هایی که عملا در کلوپ ها و مجامع مخفی و لژهایشان شیطان را می پرستند ، در سراسر ارکان و نهادها و بخش های این نظام از مقامات بلند پایه در ساختارهای حکومتی گرفته تا اتاق های فکر و رسانه ها و . . . ، حضور دارند و عناصر اصلی و اثرگذار این نظام را تشکیل می دهند . . .این نظام از اساس شیطانی است . . . ساختارش شیطانی است ، عناصر اصلیش شیطانی هستند ، راس هرم و تصمیم گیرندگانش شیطانی هستند . . . تصمیماتش شیطانی و علیه جریان حق و جریان الهی است . . .  زمانی که امام روح الله ،  نظام آمریکا را شیطان بزرگ خطاب کرد ، دقیقا به هدف زده بود . . . !امام از روی هوا و هوس و بی پایه و اساس این حرف را نزد ! بزرگنمایی یا تبلیغات سیاسی نکرد ! کما اینکه بمانند سیاستمداران هم نبود که بخواهد لفاظی و بزرگنمایی و تبلیغات کند . . .بزرگ مرد تاریخ و بینان گذار انقلاب اسلامی ، ماهیت این نظام را به دقیق ترین شکل ممکن فهم و توصیف کرده بود .این نظام ماهیتا و اساسا شیطانی بود . . .از این رو تخاصم ، رویارویی و نبرد با آمریکا ، نه صرفا به دلیل برخی چالش های میان دو کشور و اقدامات آمریکا علیه ایران بود ، بلکه دقیقا به دلیل همین ماهیت شیطانی آمریکا و نبرد همیشگی جریان حق و جریان باطل در سراسر تاریخ بود ..پرچمدار جریان حق و زمینه ساز ظهور مهدی عج ، روبروی این نظام قد علم کرد و سخن از مبارزه آشتی ناپذیر میگفت ، چون نظام آمریکا ، از اساس شیطانی بود و در خدمت شیطان و جریانش و جریان باطل عمل می کرد. . .مبارزه آشتی ناپذیر با آمریکا ، در چنین منطقی تعریف می شد. . .نبرد مقدس حزب الله با حزب الشیطانمبارزه همیشگی و آشتی ناپذیر حق و باطل . . . پینوشت :حال به نظرتان افرادی که سال ها در کشور آمریکا حضور داشته اند و با بالاترین مقامات و عناصر اتاق های فکر این کشور حشر و نشر داشته اند و از نزدیک بسیاری از واقعیات را با چشم خود دیده اند ، چه می شود که تلاش می کنند این واقعیات را انکار کنند . . . ؟چه می شود که تلاش می کنند وانمود کنند مشکلات ما با آمریکا مربوط به فلان حزب و فلان نهاد و فلان لابی است و مقامات کاخ سفید یا مثلا اوباما حسابشان با حساب سایرین جداست . . . ؟چه می شود که تلاش می کنند وانمود کنند که این فقط آیپک و لابی اسراییل است که مشغول دشمنی با ایران است و سیاستمدارن مظلوم آمریکایی اسیر توطئه های این لابی و علاقه مند به حل مشکلات با ایران !چه می شود که این افراد از هر تلاشی برای نزدیک شدن به این نظام شیطانی و برقراری و عادی سازی رابطه با این نظام دریغ نمی کنند . . . ؟ چه می شود که برای دیدار با کارگزاران شیطان امروز و فردا می کنند ؟واقعا این نظام و ماهیتش را نمی شناسند ؟ واقعا از دشمنی ریشه ای این نظام با ایران و انقلاب اسلامی و جریان الهی خبر ندارند ؟اصلا گیریم که این افراد به مانند بسیاری موارد دیگر نظرات امام خمینی را فرمایشی و تبلیغاتی تفسیر کرده اند ، واقعا فکر می کنید دست و پا زدن برای نزدیک شدن به شیطان بزرگ و طاقوت زمان ، از روی نادانی و نا آگاهیشان است ؟میدانید معنای این رفتارها و رویکردهای ادامه دار و هدفمند چه می تواند باشد ؟!
کد خبر: ۵۶۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷

متواضعانه از همه دانشگاهیان، متفکران و اندیشمندان، هنرمندان، اهالی قلم و همه آزادی خواهان و عدالت طلبان ، می خواهم که به پاس حرمت اندیشه و ارزشهای انسانی و برای ایفای مسئولیت خویش در جهت تبیین طراحی های تفرقه انگیز و سلطه طلبانه دشمنان بشریت ، به پا خیزند
کد خبر: ۵۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴

دبیرکل حزب مردمی اصلاحات گفت:‌ آقای روحانی! دولت شما پیر است. این افراد باید به اتاق فکر بروند و اداره کار را جوانان در دست بگیرند. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: محمدزارع فومنی دبیرکل حزب مردمی اصلاحات در کنگره اصلاحات عصر امروز (پنجشنبه) در کنگره سالیانه این حزب در مجتمع فرهنگی جماران، به بیان استراتژی‌های خود برای دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی پرداخت و اظهار داشت: ما برای انتخابات مجلس آینده برنامه‌های مفصلی داریم. وی افزود: ما مقابل هرکسی که بخواهدبرابر مردم بایستد خواهیم ایستاد و در انتخابات آتی نیز با تمام قدرت وارد خواهیم شد و از تشرهای هیچ گروهی نمی‌هراسیم. دبیرکل حزب مردمی اصلاحات از عدم حضور برخی مدعوین به کنگره سالیانه این حزب انتقاد و تصریح کرد: اگر امروز من را سیلی می‌زنند به دلیل این است که چون منصور حلاج اسرار هویدا می‌کنم؛ همه جلسات دولت و نظام باید شیشه‌ای باشد، هیچکس حق ندارد پشت پرده برای مردم تصمیم بگیرد. به گفته فومنی، عارف، منتجب‌نیا، سیدمحمد خاتمی و کواکبیان از جمله افرادی بودند که به کنگره سالیانه حزب مردمی اصلاحات دعوت شده اما به این همایش نیامده بودند. وی ادامه داد: امروز من فهمیدم که راه را اشتباه نمی‌روم و چون من از طبقه ضعیف هستم چپاولگران و سرمایه‌داران با من مشکل دارند اما فومنی، و فومنی‌ها زنده‌اند تا زمانی که سکان این کشور را مقام معظم رهبری اداره می‌کند. فومنی در ادامه اظهارات خود به انتقاد برخی افراد از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره و تأکید کرد: هاشمی مردی برای همه فصول است اما متحجرین می‌خواهند هاشمی را بکوبند چون فاقد اخلاق هستند در حالیکه آیت‌الله هاشمی قلب تپنده انقلاب است و تخریب وی تخریب انقلاب و مقام معظم رهبری است. دبیرکل حزب مردمی اصلاحات در ادامه اظهارات خود به آرایش کابینه دولت یازدهم نیز انتقاد کرد و گفت:‌ آقای روحانی! دولت شما پیر است. این افراد باید به اتاق فکر بروند و اداره کار را جوانان در دست بگیرند. فومنی در ادامه به اتفاقاتی که در مجلس شورای اسلامی در هنگام نطق علی مطهری نیز اشاره و خاطرنشان کرد: من به این مجلس تسلیت می‌گویم چرا که این مجلس نمی‌گذارد صدای ملت به ملت برسد. وی در مورد استراتژی حزب مردمی اصلاحات نیز گفت: ما یک حزب اصلاح‌طلب نوینی هستیم که نه تنها به دنبال اصلاحات در اصولگرایی و تفکرات حجری هستیم بلکه می‌خواهیم در درون اصلاح‌طلبی نیز اصلاحاتی صورت بگیرد چراکه ما اصلاحاتی می‌خواهیم که با مردم باشد نه اینکه بر ضدمردم باشد. دبیرکل جبهه مردمی اصلاحات در ادامه از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور انتقاد کرد و گفت: من از درد چه کسی بگویم؟ در حالیکه دروغ‌پردازی و گرانی دارد بیداد می‌کند. فومنی ادامه داد:‌ جوانان ما در حالیکه برخی‌هایشان چهل و اندی سال سن دارند هنوز در آرزوی ازدواج هستند. آقایان جلسه مفصل و هزینه‌های آنچنانی می‌گنند و دم از اصلاح‌طلبی و اصولگرایی می‌زنند. ما می‌گوییم که کاخ استبدادی را خمینی کبیر فرو ریخت اما حالا این کاخ‌های امروزی را چه کسی فرو می‌ریزد. وی در ادامه در تجلیل از دولت یازدهم به دلیل سیاست خارجی صحیح، اظهار داشت: ما از این دولت انتظارات بیشتری داریم.   منبع: خبرگزاری فارس
کد خبر: ۵۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۲

امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: دکتر مهدی کوچک زاده، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی هفته گذشته در هیات انصار علمدار ولایت در مسجد قمر بنی هاشم (ع) حاضر شد و با موضوع بصیرت و اهداف انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره به نکات و مسائل روز پرداخت. این نماینده مجلس شورای اسلامی در خصوص هدف از انقلاب اسلامی توسط مردم گفت: یک حرف هایی می باشد که ما انقلاب کردیم برای چه؟ انقلاب کردیم که وضع معیشت ما خوب شود، پس این چه وضعی است؟ چطور می شود که امام حسین (ع) از مدینه بیرون می آید( به دلیل اینکه معاویه به درک واصل شد و می خواستند برای یزید از امام بیعت بگیرند و از مدینه خارج شد) در طول این مسیر خیلی ها با امام برخورد کردند ولی با امام همراه نشدند و خیلی ها را هم امام فرستاد دنبال آن ها و یکی گفت من اسب خوبی دارم و به شما می دهم ولی امام گفت من شما را می خواهم. من نگرانم مسائل گوشه و کنار و حاشیه ای باعث شود که ما یک عمر زیارت عاشورا بخوانیم ولی حسینی نبوده باشیم، هر روز عاشوراست و همه جا کربلا است و هر روز یک حسین است و یک یزید و این دل نگرانی می باشد که من کدام طرف باشم. بزرگترین توهین و بی شرافتی این است که چشم باز کنیم ببینیم در تیم یزید می باشیم، مردم کوفه هم به امام حسین(ع) نامه نوشتند گفتند بیا، خیلی سخت است این حرفها را برای کسانی بزنیم که مثل شما عمری امام حسینی (ع) هستند. وی ادامه داد: در همین انقلاب خودمان دقت کنیم از همان اول چه کسانی در جریان انقلاب بودند و حالا سرانجامشان چه شد و حتی یک عده ای از همین ها به دلیل همکاری با منافقین اعدام شدند. مسئله گرانی و مسئله ی ظلم باید مدنظر گرفته شود و ما باید بدانیم که هیچکسی نمی تواند نسبت به ظلم آمریکایی و خارجی و مدیران داخلی بی تفاوت باشد. همین دیروز دیدید که یک سمینار مبارزه با فساد اقتصادی دائر شد و معاون رییس جمهور گفتند ما از یک ماه پیش به رهبر معظم انقلاب گفتیم برای شروع این سمینار یک پیامی دهید، اول آقا پیام ندادند و آخر دو خط مرقوم فرمودند و گفتند از این سمینارها قرار است چه معجزه ای دربیاید؟ شما که همه چیز را می دانید پس چرا جلو نمی روید تا فساد را ریشه کن کنید؟ دکتر مهدی کوچک زاده اظهار داشت: یک آیه ای در قرآن می باشد که مهر زدند قلب و چشم آن ها را( چرا وقتی انسان چشم دارد ولی کور دل می باشد) آیا ندیدند آن کسی را که خدای او هوای نفسش می باشد؟ چه کسی او را گمراه می کند؟ خداوند او را گمراه می کند علی رغم اینکه دانشمند می باشد( ما آیت ا… العظمی ها داشتیم) مثل شریعتمداری و منتظری و شیخ علی تهرانی چه شد؟ امام درباره ی شیخ علی تهرانی فرمود بعضی ها کتاب اخلاق می نویسند ولی از اخلاق چیزی نمی دانند. خداوند می فرماید چرا اینکار خلاف را می کنید می گوید دلم می خواهد، دوست دارم، حالا اگر کسی اینگونه گفت اولا ورود به صف یزیدی ها کرده و دوم خداوند بر قلب و گوش و چشم او مهر می زند. همه ی بی بصیرتی از اینجا می باشد، همه ی این مسیری که انسان در خط شیطان می رود برای این است که می گوید دلم می خواهد. گاهی هوای تهران را دود می گیرد و ما جلویمان را نمی توانیم ببینیم هوا و هوس حکمش همین است، چشم داریم اما به خاطر گرد و غبار نمی توانیم ببینیم. بعضی ها علم دارند و چشم دارند و آیت ا… می باشند ولی به خاطر تبعیت کردن از هوای نفس جلویشان را نمی توانند ببینند، اگر ما مومن هستیم باید ببینیم خدا چه می خواهد. مردم کوفه فکر می کنید از اول بی وجدان بودند؟ نخیر، سر بزنگاهی امتحان شدند. عده ای می گویند ما شب عملیات می رویم و هر وقت امام زمان آمد می رویم کنارش، من گفتم بله از این مال و اموالت معلوم است که انباشته کرد ، ریشه همه ی بدبختی ها در همین نفس است. وی در خصوص اوضاع اقتصادی کشور و سختی های پیش آمده بیان داشت: دارند از همین نفس استفاده می کنند و یک دروغ بزرگی را دارند به ملت می چسباندند می گویند ما انقلاب کردیم که گوجه فرنگی ارزان شود. بله این گرانی ها هم درست نیست، شما برای رضای خداوند تحمل می کنید، در مقابل بی تدبیری و بی عرضگی و اشرافی گری باید موضع بگیریم،.ما برای چه انقلاب کردیم؟ برای ارزانی گوجه فرنگی ؟ برای اینکه خانه و ماشین به ما بدهند؟ کم کم اگر متوجه نباشیم نمی فهمیم به چه کسی سیلی می زنیم وقتی که به خودمان می آئیم می بینیم امام حسین(ع) را سر بریدیم. به ما می گویند ترکیه را ببینید و غرب را ببینید که چه پیشرفتی کرده اند، هی اینها را به رخ ما می کشند. حالا ما انقلاب کردیم که اینطوری شود؟ این شهداء برای چه خون دادند به آن فکر کنید آیا این ها عقل شان کم بود و یا اینکه کسی آن ها را دوست نداشت یا چیز دیگری بود؟ این ها برای چه کشته شدند و حدود ۲۰۰ هزار نفر در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق کشته شدند، این ها چه می گفتند؟ این خیلی سوال مهمی می باشد. امام حسین (ع) بیکار بود که زن و بچه اش را به کشتن داد برای چه؟ دشمن همه ی کارش این است که به ما بقبولاند که ما فقط برای زندگی خوب و اموال دنیا انقلاب کردیم. من اصلا امشب آمدم اینجا که یک عده یزیدی را رسوا کنم که خون ملت را توی شیشه می کنند. کوچک زاده با اشاره به اینکه امام اسلام آمریکایی را از اسلام ناب تفکیک کرده ، گفت : البته باید این را در نظر بگیریم که دو نوع اسلام داریم . یک اسلامی که به قول امام اسلام آمریکایی است. و یک اسلام هم اسلام ناب محمدی است . البته خود امام هم این دو اسلام را معنا کرده است .امام درباره اسلام آمریکایی می فرماید:” فرزندان عزیز جهادیم! به تنها چیزی که باید فکر کنید، به استواری پایه‌های اسلام ناب محمدی صلی‌اله علیه و آله و سلم است. اسلامی که غرب و در راس آن، آمریکای جهانخوار و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمدار آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن‏، ملحدان و کافران و سرمایه‌داران و پول‌پرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی‌بهره بوده‌اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله‌گر و قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بی‌هنرند.( الآن در لباس روحانی دارند سر ما کلاه می گذارند نماز شب می خوانند ولی خانه اش میلیارد ها تومان می ارزد) الآن تقدس یک عده ریش و یقه می باشد اگر از آن ها بگیری چیز دیگری ندارند. امام می فرمایند: ” آیا جوانان ما خونشان را برای اینکه ما زندگی خوبی داشته باشیم دادند، ایا می شود کسی خودش را بکشد تا زندگی خوبی داشته باشد یا اینکه این نهضت یک نهضت الهی بود، نهضت ایران نهضتی بود که خداوند تبارک و تعالی در آن نقش داشت”، گرنه شاه هم می رفت زیارت امام رضا(ع) و وقتی ما می گفتیم شاه ظالم است یک عده می گفتند کفر نگو شاه شیعه می باشد. اینکه دشمنان تابحال نتوانستند ما را یک لقمه ی چب بکنند برای این است که ما حسینی می باشیم و می خواهند این را هم از ما بگیرند. برخی میگویند اینطور نیست که همه ی دنیا یزید باشند و ما فقط امام حسین باشیم . آن ها هم خوبند. من خودم با آقای اوباما تلفنی صحبت کردم. خیلی آدم عاقل و با ادبی هم هست. ما اصلا دشمن نداریم. اگر بنشینیم با دنیا حرف بزنیم، دنیا هم با ما کاری ندارد. با همین حرف ها می خواهند زحماتی که در سی و پنج سال کشیده شده را یک شبه بر باد دهند. کوچک زاده با اشاره به اتفاقاتی که در روز دانشجو افتاد اضافه کرد: روز دانشجو روز استکبار ستیزی و مخالفت با آمریکاست. اما برخی با تمام وقاحت، امسال تلاش کردند که جنبه ضد استکباری این روز را کمرنگ کنند. البته جوان ها تقصیری ندارند. زیرا از کسانی که نه انقلاب را دیدند و نه جنگ را انتظاری نیست. اما آن آقایی که می آید منتقدین را “تازه به دوران رسیده” خطاب می کند باید یقه او را گرفت. وی در خصوص لحن تند یکی از مسئولین در روز دانشجو گفت: خود آن فرد هم قبول دارد که آمریکا اگر بتواند، تا سر حد ممکن به ملت ایران فشار وارد می کند. در این وضعیت چرا حرفی را میزنی که اگر نگوییم اکثریت، ولی تعداد زیادی از تو کینه به دل بگیرند. روزی میگویند بی سواد، روزی میگویند بی شناسنامه ، روز دیگر میگویند به جهنم بروند . چرا همش عصبانی هستی؟ شاید عصبانیت به دلیل به نتیجه نرسیدن مذاکرات است. این از ابتدا هم مشخص بود. رهبری از ابتدا فرمودند که خوشبین نیستند و البته دلیلش هم واضح است. مذاکرات برد برد با گرگ یعنی چه؟ یعنی گرگ یک پنجه به صورت شما بیاندازد و صورت شما را خونین کند و شما هم یک تکه از پشم گرگ را بکنی! حالا مذاکرات به نتیجه نرسیده و شما عصبانی هستی و حرفی میزنی که جماعت زیادی نسبت به تو کینه ورز بشوند. در این شرایط همه باید هوای هم دیگر را داشته باشند. همه این حرف را قبول دارند ، حتی خود آن آقا. وی در ادامه به موضوع امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت: مسئله دیگر امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا علت اصلی قیام اباعبدلله که خودشان به آن تصریح کرده اند امر به معروف و نهی از منکر بود. البته ما باید روش صحیح آن را بلد باشیم. روش آن کتک زدن و فحش دادن نیست. اینکه خانومی مویش بیرون بود ما برویم به او بی احترامی کنیم، این امر به معروف و نهی از منکر نیست. برخورد با هر ناهنجاری هم یک قاعده دارد و یک دلیل اصلی قیام امام حسین (ع) برای امر به معروف بود، آیا ما چند نفرمان قواعد امر به معروف را می دانیم؟ و این همان چیزی بود که امام حسین (ع) برای او شهید شد. اگر دختری موهایش بیرون بود ما نباید به او فحش بدهیم. بالاترین منکرها ظلم مسئولین حکومتی می باشد و یاد بگیریم نهی از منکر را از بالایی ها انجام دهیم، چرا ملتی که فرزندانش را جلوی صدام فرستاد حالا برای امر به معروف کوتاهی می کند ؟ راه مبارزه با فساد راه انداختن سمیناری که خرجش معلوم نیست چقدر می باشد نیست. ای مردم مراقب باشید کلاه سرتان نرود، الآن چند تا را داریم که به خاطر آقازاده هایشان انقلاب را بیخیال شدند و هر کاری می کنند که فرزندانشان را نجات دهند و ما باید متوجه باشیم که فقط راه نجات ما دفاع از حریم ولایت می باشد. این نماینده مجلس شورای اسلامی پیرامون آزادی و استقلال اظهارداشت: امام در ادامه می فرمایند:” حکومت را برداشتند که حکومت اسلامی باشد نه اینکه فقط ازاد باشیم.  عده ای می گویند ما می خواهیم آزاد باشیم، ما هر طور می خواهیم حرف بزنیم و هرکار بکنیم. همه ی مقصد این نبود که آزاد باشیم. آیا ما فقط می خواستیم آزاد باشیم مثل سوئد که خیلی آزادی دارد و مستقل هم هستند ولی اگر از قرآن در آن خبری نباشد باز هم می خواستند؟ آیا ایران قیام کرد که فقط آزاد باشد و ما جوانان را دادیم که فقط آزاد باشیم؟ یا ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی که شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند” مردم این شهادت را می خواهند از شما بگیرند چون اگر کسی از خود گذشته باشد کسی نمی تواند جلویش بایستد، کسی که از مرگ نمی ترسد از هیچ چیزی نمی ترسد. امام فرمود:” مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست بلکه نقطه شروع و انتقال بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (عج) می باشد.” وی در خصوص مقصد انقلاب اسلامی در تفکر امام گفت: امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود. حکومت اسلامی باید تمامی سعی و تلاش خود را بنماید ولی همه ی اینها نباید ما را از قیام ولی عصر (عج) منصرف کند. فرق ما با امام حسین (ع) چیست؟ امام حسین (ع) برای خداوند قیام کرد و ما هم قیام را از امام حسین (ع) الگو گرفتیم. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی می باشند و گرانی و کمبود بر طبقه ی مستضعف فشار می اورد ولی هیچکس هم نیست که نداند که پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و برخورد قاطع و اسلامی با آمریکا و… فشار و سختی و گرسنگی را بدنبال دارد و مردم عزیز ما این راه را خود انتخاب کردند و بهای ان را خود پرداخت خواهند کرد و به ان افتخار می کنند. بدون شهادت این راه میسر نیست.” کوچک زاده در خصوص تهدیدات استکبار جهانی گفت: به خدا بمب هسته ای دروغ است و بهانه ای بیش نیست، بلکه مزاحمت این انقلاب برای آمریکا، یک عده ای پا برهنه ای است کا از فرزندان شهید شما درآمدند که ۳۳ روز اسرائیل را در جنوب لبنان زمین گیر کردند و بعد سنی های غزه و یمن را دیدند، حالا آمریکا آمده مسلمان تقلبی را بوجود آورده مثل داعش که جلوی ما را بگیرند. امام می فرمایند:” ملت شریف ایران توجه داشته باشد کاری که شما انجام دادید آن قدر گران بها می باشد که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود نه تنها ضرری نکرده ایم بلکه سود زیستن در کنار اولیاء ا… را برده ایم.” آقا ما می خواهیم پا به گور بگذاریم دوست دارید چه کسی به استقبال ما آید؟ امام حسین(ع) و یا یزید؟ من میدانم زندگی ها سخت است ولی می خواهند به ما بگویند همه ی دنیا شکم و زیر شکم می باشد می خواهند دیدگاه ما را به دنیا و ارزش ها عوض کنند. در پایان سخنرانی یکی از حضار در مورد آیت الله مصباح یزدی و جبهه پایداری از دکتر کوچک زاده سوال پرسید و با لحنی کنایه آمیز گفت: کمی از پدر معنوی خودتان بگویید که دکتر کوچک زاده در پاسخ گفت: کسانی که بنده را می شناسند، اطلاع دارند که بنده دوسال است که عضو جبهه پایداری نیستم. درمورد آیت الله مصباح هم با این که ایشان بسیار انسان محترمی است و رهبری تعاریف زیادی از ایشان کرده اند، اما بنده یک آقا بیشتر ندارم و آن اقای خامنه ای هستند و بقیه برایم مثل همدیگر هستند و فرقی نمی کنند. البته تهمت ها و نسبت هایی که به ایشان می دهند، نباید قبل از اثباتش روی آنها تکیه کنیم و مدام تکرار کنیم. همه به یاد داریم که اول انقلاب هم نسبت هایی به شهید بهشتی می زدند، حضرت امام در مورد ایشان گفتند که مظلومیت شهید بهشتی از شهادتش برای من دردناک تر بود.   منبع/متین نیوز
کد خبر: ۵۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹

با تمدید مذاکرات مخالف نیستیم/ اگر مذاکرات به نتیجه نرسد آمریکا بیش از همه ضرر می‌کند/ چه توافق بشود و چه نشود، اسرائیل روز بروز ناامن‌تر خواهد شد سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلام صبح روز (پنج‌شنبه) در دیدار اعضای مجمع عالی بسیج و نمایندگان اقشار مختلف بسیج، احساس مسئولیت انسانی و الهی و بصیرت را دو پایه اصلی تفکر منطقی بسیج دانستند و ضمن تحسین تلاش، جدیت و ایستادگی هیأت مذاکره کننده ایرانی، به بی نیازی ملت ایران به جلب اعتماد امریکا اشاره کردند و افزودند: به همان دلیلی که با اصل مذاکرات مخالف نبودیم با تمدید مذاکرات هم مخالف نیستیم البته هر قرار عادلانه و عاقلانه را قبول می کنیم اما می دانیم که این دولت امریکا است که نیازمند توافق است و از هرگونه عدم توافق ضرر خواهد کرد و اگر این مذاکرات در نهایت نیز به نتیجه نرسد، جمهوری اسلامی ایران ضرر نخواهد کرد. رهبر انقلاب اسلامی، همراه شدن فکر و علم و منطق را با عشق و انگیزه های درونی، رمز حضور موفق بسیج در میدان های متنوع و گسترده عمل خواندند و افزودند: اولین و اصلی ترین پایه تفکر بسیجی که برگرفته از مبانی مستحکم دینی است، احساس مسئولیت انسانی و الهی در قبال خود و خانواده و جامعه و بشریت است. ایشان افزودند: دومین پایه تفکر بسیجی که تکمیل کننده پایه اول و شرط لازم آن است، بصیرت و روشن بینی به معنای شناخت زمان و اولویت ها، شناخت دوست و دشمن و شناخت ابزار مقابله با دشمن، است. رهبر انقلاب اسلامی، نبود بصیرت را زمینه ساز  گرفتار شدن در شبهات، نادانی ها و کج فهمی ها دانستند و خاطرنشان کردند: کسانی که بصیرت ندارند، همانند بیچارگانی که در فتنه 88 گرفتار شدند، در فضایی غبارآلود حرکت و عمل می کنند و به همین علت چه بسا به دشمن کمک کنند و دوست را هدف حمله قرار دهند. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید براینکه احساس مسئولیت بدون داشتن بصیرت، بسیار خطرناک است، گفتند: برخی افراد، در دوران مبارزات قبل از انقلاب، و در سه دهه اخیر با احساس مسئولیت اما بدون بصیرت اقداماتی کردند که در نهایت به ضرر نهضت امام و انقلاب و کشور تمام شد. ایشان با اشاره به تأکید های مکرر خود در جریان فتنه سال 88 بر موضوع بصیرت، گفتند: در همان ایام برخی از تکرار موضوع بصیرت، ناراحت شدند اما من باز هم بر بصیرت تأکید می کنم، زیرا هرچه انگیزه و مسئولیت انسان بیشتر باشد ولی بصیرت نباشد، خطر بیشتر است و به این چنین فردی هیچ اطمینانی نیست. حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تیزبینی و روشن بینی امام (ره) که در مقاطع مختلف همه مسائل مورد نیاز را بیان و جهت گیری ها را مشخص می کرد، گفتند: امام بزرگوار (ره) هم فرمان تشکیل بسیج را صادر کرد و هم جهت گیری و هدف اصلی را نشان داد و گفت: «هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بکشید». ایشان با اشاره به سخن معروف امام (ره) که فرمود «حفظ نظام از اوجب واجبات است» افزودند: افرادی که سخنان امام (ره) را درک نکردند، در برخی مقاطع خطاهایی فاحش مرتکب شدند. حضرت آیت الله خامنه ای در جمع بندی این بخش از سخنان خود افزودند: حتی برای یک لحظه هم نباید از «احساس مسئولیت» به عنوان پایه اصلی تفکر بسیجی و «بصیرت» به عنوان شرط لازم آن، غفلت کرد. ایشان با تأکید بر اینکه با چنین نگاهی می توان تعریف دقیق از «بسیجی» ارائه کرد، افزودند: هر فردی که با احساس مسئولیت و بصیرت مشغول فعالیت است، هر جا باشد بسیجی است، بنابراین اکثریت قاطع ملت ایران بسیجی هستند. رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: البته قرارگاه اصلی این دایره عظیم، نیروی مقاومت بسیج است که باید الهام بخش نظم و تعلیم و تربیت، و حضور و حرکت باشد. حضرت آیت الله خامنه ای عرصه فعالیت بسیج را نامحدود و بی پایان خواندند و افزودند: عرصه های دفاع، سازندگی، سیاست، اقتصاد، هنر، علم و فناوری، تشکل های مذهبی، و در واقع همه عرصه ها، میدان حضور بسیج است. ایشان با تأکید بر اینکه در همه این عرصه ها الگوهای برجسته و شاخصی وجود دارد افزودند: این نخبگان در عرصه علم و تحقیق بسیجی وار فعالیت کردند از جمله اینکه آن زمانی که دشمن با خباثت تمام تلاش کرد تا تمام درها را به روی ملت ایران ببندد و مانع از دستیابی بیماران به رادیو داروها شود، شهید شهریاری و همکاران وی با تلاشی بسیجی، توانستند اورانیوم غنی شده بیست درصد و صفحه سوخت را تولید کنند. حضرت آیت الله خامنه ای به نکته مهم دیگر اشاره کردند و افزودند: این تفکر بسیجی که پایه گذار آن امام بزرگوار (ره) بود، اکنون صادر شده و همچون عطر گل های بهاری است که کسی نمی تواند جلوی آنرا بگیرد. ایشان افزودند: نسیم روح افزا و روانبخش تفکر بسیجی را اکنون در عراق، سوریه، لبنان، و غزه شاهد هستیم و به لطف خداوند در آینده نه چندان دور، در قدس شریف و برای نجات مسجدالاقصی هم شاهد آن خواهیم بود. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: براساس همین واقعیت ها و به برکت تفکر بسیجی، جمهوری اسلامی ایران شکست ناپذیر است.حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: بسیجی بودن اکثریت قاطع ملت ایران، دلیل شکست ناپذیری نظام اسلامی است اما این به معنای غفلت از امتحان ها و جهت گیری حرکت نیست. ایشان تأکید کردند: جهت گیری اصلی حرکت نظام اسلامی، مقابله با استکبار و دولت استکباری امریکا است و نباید در این جهت گیری سستی و یا اشتباهی بوجود آید البته ما با ملت یا کشور امریکا مشکلی نداریم، بلکه مشکل ما زورگویی و زیاده خواهی دولت امریکاست. رهبر انقلاب اسلامی درباره تمدید مذاکرات با پنج به علاوه یک افزودند: به همان دلیلی که با اصل مذاکره مخالفت نکردیم، با تمدید هم مخالف نیستیم اما باید به چند نکته نیز توجه کرد. ایشان هیأت مذاکره کننده ایران را پرتلاش، جدی، دلسوز، مستحکم و منطقی خواندند و افزودند: هیأت ایرانی حقاً و انصافاً در مقابل حرف زور ایستادگی می کند و بر خلاف طرف مقابل، حرفش را هر روز عوض نمی کند. رهبر انقلاب با اشاره به برخورد های دو گانه امریکایی ها افزودند: آنها در مجالس خصوصی و در نامه پراکنی یک جور حرف می زنند و در سخنان عمومی یک جور دیگر! حضرت آیت الله خامنه ای، با یادآوری عقبه های مختلف «دیپلماتیک، سیاسی و رسانه ای طرفهای مقابلِ ایران» گفتند پشت سر هر کدام از مذاکره کنندگانِ با ما یک لشکر قرار دارد و در میان آنها، امریکا از همه بداخلاق تر و انگلیسی ها از همه موذی ترند.ایشان افزودند: هم ملت ایران و هم طرفهای مذاکره کننده بدانند که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد آنکه بیش از همه ضرر می کند امریکایی ها هستند نه ما. رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: با قاطعیت و استدلال محکم معتقدیم که قصد واقعی استکبار، جلوگیری از رشد و عزت و اقتدار روزافزون ملت ایران است. ایشان، مسئله هسته ای را فقط یک بهانه خواندند و افزودند: البته آنها بهانه های دیگری هم دارند اما هدف واقعیِ تحریم و فشار اقتصادی به عنوان عاملی مهم، متوقف کردن پیشرفت ایران است. ایشان اذعان رسانه های غربی به کاهش محبوبیت رئیس جمهور امریکا، میزان بسیار پایین شرکت کنندگان در انتخابات اخیر امریکا و حوادث فرگوسن را از جمله نشانه های متعدد شکاف عمیق ملت و دولت امریکا برشمردند و در تبیین نیاز دولت امریکا به مذاکرات هسته ای خاطرنشان کردند: مقامات امریکایی با توجه به همین مشکلات روز افزون، نیاز به یک موفقیت و پیروزی بزرگ دارند. رهبر انقلاب افزودند: اما برخلاف امریکا، اگر مذاکرات به توافق نرسد برای ما آسمان به زمین نمی آید چون راه حلی داریم به نام اقتصاد مقاومتی. ایشان اقتصاد مقاومتی را در کوتاه مدت باعث کاهش ضربات دشمن برشمردند و افزودند: همانگونه که صاحبنظران نیز معتقدند این نگاه در میان مدت و بلند مدت به حرکت عظیم ملت ایران، اوج خواهد داد. رهبر انقلاب با انتقاد از سخنان برخی مقامات امریکا بعد از تمدید مذاکرات افزودند: آنها می گویند ایران باید اعتماد جامعه جهانی را جلب کند که در این حرف دو نکته ی کاملاً غلط وجود دارد. ایشان افزودند:اولین نکته این است که این چند کشور معدود، نام خودشان را جامعه جهانی گذاشته اند و برای اثبات این حرف حدود 150 کشور عضو غیرمتعهدها و میلیاردها نفر از جامعه بشری را عملاً از جامعه جهانی حذف می کنند. رهبر انقلاب تأکید کردند: نکته دوم این است که ما اصلاً به اعتماد کردن امریکا هیچ احتیاجی نداریم و نمی خواهیم اعتماد او را جلب کنیم چرا که برای ما اهمیتی ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: اینها مستکبرند و ما آبمان با مستکبران در یک جوی نمی رود. ایشان با اشاره به یک نکته دیگر از سخنان مقامات امریکایی درباره ضرورت حفظ امنیت اسرائیل در سایه مذاکرات هسته ای تأکید کردند: این را بدانید که چه توافق هسته ای بشود و چه نشود، اسرائیل روز بروز ناامن تر خواهد شد. رهبر انقلاب در همین زمینه افزودند: البته مقامات امریکایی حتی در همین حرفشان نیز صادق نیستند چرا که دولت مردان امریکا در واقع دنبال منافع و امنیت فردی خودشان هستند نه امنیت اسرائیل. ایشان در تشریح این نکته افزودند: هدف اصلی مقامات امریکایی، راضی نگاه داشتن شبکه جهانی سرمایه داران صهیونیست است چرا که این شبکه هم به آنها رشوه و پول و مقام می دهد هم در صورت مخالفت، آنها را تهدید، رسوا و یا حتی ترور می کنند. ایشان با اشاره به صداقت مسئولان ایرانی با ملت، ایستادگی ملی ایرانیان را در مقابل حرف زور خاطرنشان کردند و افزودند: اگر در مذاکرات حرف منطقی زده، و قرارهای عادلانه و عاقلانه گذاشته شود قبول می کنیم اما ایران، از صدر تا ذیل از آحاد مردمش تا همه مسئولانش در مقابل زیاده خواهی می ایستند. رهبر انقلاب در پایان سخنانشان چند نکته را خطاب به بسیجیان بیان کردند. توصیه به حلم و بردباری، صدق و صفا و پاکدامنی، شجاعت و فداکاری، دوری از تکبر، جلوگیری از «سایش اعتقادی، ایمانی و عملی در مواجهه با وسوسه های مختلف»، توجه به ساماندهی همه اقشار در بسیج، و ضرورت ارتباط این اقشار از جمله این نکات و توصیه ها بود. رهبر انقلاب کمک دولت به رشد و گسترش بسیج را ضروری خواندند و افزودند: پایه اقتصادی مقاومتی تقویت تولید داخلی است که مسئولان دولتی در این زمینه از بسیج کمک بگیرند. پيش از بيانات رهبر معظم انقلاب سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بر آمادگی بسیج برای ایفای وظایف و مسئولیتها تاکید و خاطرنشان کرد: مجموعه عظیم بسیج در مسیر نوسازی خویش و به منظور ترویج و استحکام بخشی به تفکر انقلاب اسلامی در جامعه سازماندهی جدیدی را برای گسترش ظرفیت نخبگان جامعه تعریف کرده که عالی ترین سطح آن مجمع عالی بسیج است. همچنين سردار سرتيپ محمدرضا نقدی رئيس سازمان بسيج مستضعفين نيز در سخنانی با اشاره به تشکیل مجمع عالی اقشار بسیج مستضعفین گفت: این مجمع تلاش می کند با تبیین مواضع و ایجاد وحدت نظر، راه‌های پیشرفت سریعتر انقلاب اسلامی را هموار سازد.
کد خبر: ۵۰۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

رهبر معظم انقلاب : مسئله فتنه و فتنه گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند
کد خبر: ۴۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۵

با توجه به برجسته بودن برخی اشخاص در سیاست‌های بین‌الملل، خالی از لطف نیست نگاهی به زندگی‌نامه این افراد داشته باشیم. به گزارش آوای دنا ،با توجه به برجسته بودن برخی اشخاص در سیاست‌های بین‌الملل، خالی از لطف نیست نگاهی به زندگی‌نامه این افراد داشته باشیم. ۱_ ولاديمير اسپيردونويچ پوتين ۷ اكتبر ۱۹۵۲ در لينگراد (سن‌پترزبورگ امروزي) به دنيا آمد. ۲_ پدربزرگش اسپيريدون آشپز شخصی لنين و استالين و پدر و مادرش كارگران يك كارخانه بودند. ۳_ در جوانی شيفته شخصيت افسرهای اطلاعاتی و امنيتی شوروی بود. ۴_ در لنينگراد به دانشگاه رفت و از دپارتمان حقوق اين دانشگاه فارغ‌التحصيل شد كه در همان زمان تحصيل نيز عضو "گروه كمونيستي اتحاد جماهير شوروی" بود و تاكنون نيز به صورت رسمي كناره‌گيری خود را از اين گروه اعلام نكرده است. ۵_ پدر پوتين يك كمونيست واقعی بود و مادر او يك مسيحی ارتودوكس؛ اگرچه جرات نداشت در خانه هيچ نشانه يا علامتی از دين و آئين خود بروز دهد. ۶_وی در ۲۴ سالگی دوره آموزشي كاگ‌ب را تمام كرد. ۷_ او در ۳۱ سالگی با لودمیلا ازدواج نمود و ۲ سال بعد صاحب دو دختر شد. ۸_ پس از پایان نمایشنامه «اسمرالدا» قهرمان رمان «گوژپشت نوتردام» در کاخ کرملین، ولادیمیر پوتین و همسرش لودمیلا، در جمع خبرنگاران حاضر شدند تا بعد از ۳۰سال زندگی مشترک، طلاق شان را به رسانه‌ها اعلام کنند. طلاقی که خودشان آن را «یک جدایی متمدنانه» معرفی کردند. ۹_ وی در سال ۱۹۹۹ قائم مقام وزير امور خارجه روسيه شد. ۱۰_ انتخاب پوتين به جانشينی يلتسين به عنوان رئیس‌جمهور روسیه، رهبران كشورهای غربی را نيز شگفت‌زده كرد. ۱۱_ ولادیمیر پوتین در دوره ریاست جمهوری خود از نفوذ سرمایه‌داران در امور سیاسی کاست و قدرت حکومت مرکزی را در سراسر روسیه بسط داد. ۱۲_ در زمان وی وقایع گروگانگیری در تئاتر مسکو و مدرسه‌ای در شهر بسلان با مداخله نیرو‌های امنیتی روسیه پایان یافتند. ۱۳_ او به خوبی به زبان‌های آلمانی و انگلیسی صحبت می‌کند. ۱۴_ وی در انتخابات ریاست جمهوری روسیه که در مارس سال ۲۰۱۲ برگزار شد با شمارش ۹۸ و نیم درصد آرای ماخوذه ۶۴ و ۵۰ دهم درصد ارا را کسب کرد و به ریاست جمهوری این کشور رسید. ۱۵_ گمانه زنی‌ها در مورد ازدواج مجدد رئیس جمهور روسیه با "آلینا کابائوا" مدال طلای المپیک وجود دارد. ۱۶_ رئیس جمهور روسیه از سوی فدراسیون جهانی جودو دان ۸ این رشته را دریافت کرد. ۱۷_ پوتین در دهه ۷۰ در جودو و سامبو نشان استادی ورزش دریافت کرد، اما همیشه جودو را به عنوان ورزش مورد علاقه خود عنوان می‌کند و همچنان به تمرین این رشته می‌پردازد. ۱۸_ وی در سال ۲۰۰۴ در نوشتن کتابی به نام جودو همکاری داشت که در روسیه تحت عنوان جودو با ولادیمیر پوتین و در انگلیس با نام جودو: تاریخچه، نظریه، تمرین منتشر شدو این کتاب بعدها به فیلم تبدیل شد. ۱۹_ تصویب قانون ضد همجنس‌گرایانه از سوی پوتین. ۲۰_ وی در راندن انواع و اقسام وسایل نقلیه مهارت دارد. وی زیردریایی هسته‌ای، لوکوموتیو و کامیون‌های عظیم‌الجثه را نیز به تنهایی هدایت کرده است.   منبع/باشگاه خبرنگاران
کد خبر: ۳۰۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۱۴

داوری:احمدی‌نژاد به شورای عالی امنیت ملی نامه نوشت و  گفت که  حصر موسوی  به نفع کشور نیست. رابطه این دو با هم بسیار نزدیک بود و احمدی‌نژاد بار‌ها در دولت نهم از نظرات مهندس موسوی استفاده کرد
کد خبر: ۲۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۲۵

خیلی از ما برخلاف ادیسون از شکست خوردن دوری می‌کنیم. درواقع، آنقدر درگیر این هستیم که مبادا شکست بخوریم که دیگر هدفمان پیروز شدن نیست. وقتی قدم‌های اشتباه برمی‌داریم، تفسیرشان می‌کنیم، به انتخاب خودمان آنهایی که به نظرمان اشتباه بوده را در زندگی‌مان اصلاح می‌کنیم.آوای دنا:شیرین‌ترین پیروزی آنی است که دشوارتر بوده باشد. آن پیروزی که عمیقاً به آن دست یابید و به خاطرش با هر آنچه که دارید بجنگید و بخواهید همه چیز را تا لحظه نزدیک شدن به موفقیت در میدان نبرد رها کنید.جامعه به شکست پاداش نمی‌دهد و شکست‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنیم که در کتاب‌های تاریخی ثبت شده باشند. استثناها آن شکست‌هایی هستند که پُلی برای موفقیت‌های آتی شده باشند. داستان توماس ادیسون هم یکی از آنهاست که یکی از مهمترین کشفیات او اختراع لامپ برق بوده است که قبل از رسیدن به نمونه موفق، ۱۰۰۰ مرتبه امتحان کرد. یک گزارشگر از ادیسون می‌پرسد، «۱۰۰۰ مرتبه شکست خوردن چه حسی دارد؟» و ادیسون اینطور پاسخ می‌دهد، «من ۱۰۰۰ بار شکست نخوردم، لامپ برق اختراعی بود که ۱۰۰۰ مرحله داشت.»خیلی از ما برخلاف ادیسون از شکست خوردن دوری می‌کنیم. درواقع، آنقدر درگیر این هستیم که مبادا شکست بخوریم که دیگر هدفمان پیروز شدن نیست. وقتی قدم‌های اشتباه برمی‌داریم، تفسیرشان می‌کنیم، به انتخاب خودمان آنهایی که به نظرمان اشتباه بوده را در زندگی‌مان اصلاح می‌کنیم.برای خیلی‌ها شکست یک کمبود به شمار می‌رود. این طرز تفکر مثل خیلی چیزهای دیگری که درمورد آنها اشتباه فکر می‌کنیم، نادرست است. اشتباه کردن نه تنها یک حقارت فکری نیست بلکه ظرفیت اشتباه کردن برای شناخت انسان الزامی است.بهترین معلم زندگیوقتی نگاه دقیق‌ترین به بزرگ‌ترین متفکران تاریخ می‌اندازیم، می‌بینیم که میل به شکست خوردن اصلاً فکر جدید یا غیرعادی نیست. از علایق آگوستین، داروین و فروید تا اسطوره‌های ورزشی و تجاری امروز، شکست ابزاری قدرتمند برای رسیدن به موفقیت است.شکستها بزرگ‌ترین معلمین زندگی هستند اما متاسفانه بیشتر افراد و مخصوصاً فرهنگ‌های محافظه‌کار تمایلی برای تجربه آن ندارند. درعوض آنها انتخاب می‌کنند که محافظه‌کارانه‌تر عمل کرده و هر بار همان انتخاب‌های مطمئن‌تر را دوباره و دوباره تکرار می‌کنند. آنها با این باور رفتار می‌کنند که اگر موجی ایجاد نکنند هیچ توجهی را به خودشان جلب نمی‌کنند؛ هیچکس بخاطر شکست خوردنشان سر آنها داد نمی‌زند چون هیچوقت بیشترین تلاششان را برای کاری که ممکن است شکست بخورد (یا موفق شود) به کار نمی‌گیرند.اما در اقتصاد دنیای امروز، بعضی سرمایه‌داران و کارآفرینان دیگر ترسی از شکست ندارند و به استقبال آن می‌روند. براساس یک مقاله جدید، شرکت‌های بسیاری گزارش موفقیت‌ها و شکست‌های کارکنان را ارزیابی می‌کنند زیرا اعتقاد دارند آنهایی که دچار شکست می‌شوند، از جنگ جان سالم به در برده و الان تجربه‌ای باارزش با خود دارند.مکتب فکری غالب در شرکت‌های در حال توسعه این است که موفقیت بزرگ به ریسک بزرگ وابسته است و شکست مطمئناً یک محصول ناشی از آن است. مجریان چنین سازمان‌هایی برای اشتباهاتشان به سوگ نمی‌نشینند بلکه از آن برای موفقیت‌های آینده استفاده می‌کنند.سریع‌ترین راه به سمت موفقیت نداشتن ترس دربرابر شکست است. رهبران و مدیران برای اینکه کارشان را درست انجام دهند، موفق شوند و شرکت‌هایشان را در عرصه رقابت نگه دارند، می‌بایست هر روز محدوده خود را بزرگتر کنند. آنها باید ایده‌ها، برنامه‌ها، سخنرانی‌ها، توصیه‌ ها، تکنولوژی، محصولات، رهبری، صورتحساب‌های خطرساز و ریسکی ارائه دهند.  و همه اینها را باید بدون هیچ ترسی عرضه کنند--بدون ترس از شکست، طرد شدن یا تنبیه.دست یافتن به توانایی‌هااین مسئله برای خواسته‌های شخصی نیز صدق می‌کند، چه غلبه بر یک چالش یا مشکل خاص باشد یا رسیدن به نهایت توانایی‌های خود در همه جنبه‌های زندگی. برای اینکه بهترین خودتان باشید و غیرممکن‌ها را ممکن سازید، نباید از ترس بترسید، باید بزرگ فکر کنید و خودتان را به جلو سوق دهید.وقتی با این طرز فکر درمورد دیگران فکر کنیم، پیشگامان، مخترعین و مکتشفین را در ذهنتان تجسم کنید: آنها شکست را به عنوان قدمی برای رسیدن به موفقیت در آغوش می‌کشند.اما لازم نیست روی بند راه بروید، قله اورست را فتح کنید یا برای رسیدن به این طرز فکر نابینا را شفا دهید. وقتی پاداش موفقیتی بزرگ باشد، استقبال کردن از شکست احتمالی رمز وارد شدن به چالش‌های مختلف است، چه با شروع یک کار جدید بخواهید زندگی‌تان را از نو بسازید یا اینکه برای داشتن رابطه‌ای عمیق‌تر به خودتان اجازه اعتماد کردن به فردی دیگر را بدهید.برای رسیدن به هر هدف باارزش، باید ریسک کنید. توصیه‌ای که در برخورد با ریسک‌ها ارائه می‌شود ساده و سرراست است: باید تصمیم بگیرید این هدف ارزش آن ریسک را دارد یا نه. اگر دارد، دیگر نباید نگران باشید.البته ریسک‌هایتان باید حساب‌شده باشد؛ نباید چشم‌بسته دل به دریا بزنید و امید بهترین نتیجه را داشته باشید. رسیدن به هدف یا دست‌کم به کار گرفتن همه تلاشتان نیازمند آماده‌سازی، تمرین و دانستن مهارت‌ها و داشتن توانایی‌های لازم است.به دست آوردن طرز فکر بی‌باکانهیکی از بزرگترین رازهای موفقیت عمل کردن در منطقه توانایی‌هایتان اما بیرون از منطقه امن‌تان است. بااینکه ممکن است با شکستی بزرگ روبه‌رو شوید، اما امکان پیروزی بزرگ هم برایتان وجود دارد--و به همین دلیل است که ریسک و شجاعت بزرگ پیش‌زمینه آن است. در هر دو حال، درمورد توانایی‌ها، استعدادها و راهکارهایتان بهتر فهمیده و برای چالش بعدی خودتان را قوی‌تر خواهید کرد.اگر به نظرتان خطرناک می‌آید، باید بگوییم بله، ممکن است اینطور باشد. اما راه‌هایی برای راحت‌تر به دست آوردن این طرزفکر بی‌باکانه وجود دارد. اولین آن این است که آگاهانه رویکردی مثبت داشته باشید تا با هر چه هم که روبه‌رو شدید، بتوانید درس‌های آن تجربه را گرفته و به جلو رفتن پیش روید.این حقیقت دارد که همه ذاتاً مثبت‌اندیش نیستند اما می‌توانند در هر مقطعی از زندگی تصمیم به تغییر رویکرد خود بگیرند. خواندن درمورد شکست‌های دیگران و واکنش‌های متعاقب افراد موفق به آن و تکرار این داستان‌های تاریخی برای دیگران در این راه بسیار مفید است. منبع/مردمان
کد خبر: ۱۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۲۵