صبا پارسایی به علت تب شدید و نبود امکانات و پزشک در روستای مشایخ دشمن زیاری و به علت نبود امکانات حمل و نقل خیلی دیر به بیمارستان ممسنی رسید وبا نبود پزشک کشیک 13 ساعت بستری شد و در نهایت دار فانی را وداع گفت.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبر نورآباد- شهریار گودرزی: دوسال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت، دست تقدیراو را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.دو سال از پرواز معصومانه اش گذشت، این دوسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشک ها که بر رخ دوید. هنوز به یادش اشک میریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم.
شاید خیلی از مردم این دنیا آمدن و رفتنشان را به عنوان یک حقیقت بپذیرند و زندگی خود را چه خوب و چه بد بگذرانند. ولی در بین همین مردم عده ای هستند که آمدنشان مانند همه است ولی رفتنشان گاهی پر از درد،گاهی پر از امید،گاهی پر از درس و گاهی هم مانند یک دختر دوساله هم درد دارد و هم امید و هم درس.
دوسال قبل در تاریخ 1390/08/30ممسنی در سوگ مرگ دختری دو ساله از توابع دشمن زیاری نشستند.صبا پارسایی دختر دو ساله مشایخی دو سال قبل به علت نبود امکانات و همچنین حضور پزشک در این روستا آن چنان مظلومانه از بین مردمش رفت که همه برای او به سوگ نشستند.و این در حالی بود که ممسنی در تولید نخبه زبان زد عام و خاص در منطقه بود.
البته میتوان گفت که این سوگواری برای از بین رفتن شایسته سالاری در بین مسئولان بوده که در آن زمان جدیت در نظارت و خدمت رسانی را با دبدبه و کبکبه های اطرافیان اشتباه گرفته بودند.
ولی هیچ کس نمیداند که نبود پزشک و بدتر از آن کم توجهی مسئولین شبکه بهداشت به تامین نیاز های اولیه یک پزشک در روستا هایی مانند مشایخ را با چه بهانه ای توجیه کند. البته بدتر از این ها توجیه مرگ وجدان در وجود انسان هاست.
بسیار سخت است توجیه نبود امکانات در یک روستا ولی باز مردم این روستا و صبا با این امکانات کم هم گذران زندگی میکردند.ولی نبود پزشک در شب کشیش بیمارستان آن هم در مرکز شهر را با هیچ عذر و بهانه ای نمیتوان توجیه کرد. این موضوع بیانگر این مطلب است که ممسنی در آن وقت به آن درجه از سلامت مسئولیت پذیری مدیران نرسیده بود.
البته یاد صبا در خاطر همه ما ماندگار است و امیدواریم که مسئولین و بانیان اصلی این بی توجهی ها درس هایی را از رفتن این دختر دوساله بگیرند تا دیگر مردم ممسنی و دیگر نقاط شاهد چنین مسائلی نباشند.
گزارش مرگ صبا پارسایی:
اگر چه در هزاره سوم دیگر مرگ مادر و کودک به دلیل نبود مراقبت های بهداشتی معنایی ندارد، اما با همه این اوصاف باز هم در جوامع روستایی و فقیر شاهد این رویداد اسفناک هستیم.
مرگ صبا پارسایی دختر بچه دو ساله از روستای مشایخ دشمن زیاری می تواند گویای این نابرابری در برخورداری از مراقبت های پزشکی باشد.
روستای مشایخ به عنوان مرکز دهستان مشایخ از توابع بخش دشمن زیاری است که در ضلع شرقی شهرستان ممسنی قرار گرفته است. روستایی که تقدیم 21 شهید و صد ها جانباز، رزمنده و اسیر می تواند دلیری و اخلاص این مردم را به تصویر بکشد.
اما چرا این روستا و خیلی از روستا های ممسنی از امکانات اولیه بهداشت ، تغذیه و فضای آموزشی محروم هستند. همه این درد ها می توانند قابل تحمل باشد. اما مرگ دختر بچه بی گناه و معصوم نه تنها قابل تامل و تحمل نیست بلکه نمک بر زخم هم هست.
مادر صبا پارسایی در مورخه 30/8/91 ساعت 7 صبح ، متوجه تب شدید و ضعف دختر بچه خود می شود . هراسان و پای پیاده به امید کمک به سمت درمانگاه روستا که حدود یک کیلومتر از خانه شان دور بود و در بالای روستا قرار داشت راه می افتد، اما غافل از اینکه درمانگاه 5 سال است که سرهم دو ماه پزشکی و یا حتی به ورزی در آن حضور نداشته . بعد از دیدین درمانگاه قفل شده با تشنج دختر بچه اش روبه رو می شود و با مراجعه به خانه بهداشت روستا هم نتیجه ای نمی گیرد.
او برای بردن دختر بچه دوساله خود به نزدیک ترین بیمارستان راهی جز خبر کردن شوهرش که با تراکتور بر سر کار رفته بود نداشت.
ولی چه خبر دادنی، پدر صبا تا به دختر در حال مرگش رسید ساعت حدودا ده شده بود.آنها با خانواده هایی که اتومبیل داشتند تماس گرفتند تا شاید بتوانند سریع صبا را به بیمارستان برسانند.
ولی تقدیر داشت بر کم توجهی تمام کسانی که بانی به وجود آمدن چنین رخدادهایی بودند مهر تایید میزد.
ماشینی در روستا نبود، مادر و پدر صبا همراه دختر بچه خود که در آتش تب می سوخت بر سر راه روستا می ایستند و حدود ساعت 11:30 صبح با التماس یک وانت بار وارد شده به روستا را دربست میکنند و تا روستای سردشت دشمن زیاری می روند تا شاید بتوانند دخترشان را نجات دهند.
خانواده صبا موفق میشوند دختر دوساله خود را به بیمارستان شهر نوراباد برسانند ولی با کمال تعجب شاهد غیبت پزشک کشیک در آن روز میشوند.پزشکی که با رفتن به عروسی و از پشت تلفنپرستاران را راهنمایی و دارو تجویز میکرد.
صبا بعد از 13 ساعت بستری شدن و مبارزه با تب در بیمارستان بدون پزشک مرکز شهرستان ممسنی در صبح روز 1391/09/01به دیار حق شتافت.
پزشک کشیش برای امضای گواهی فوت صبا به بیمارستان آمد.
به امید اینکه چنین مسائلی تلنگری بر بیداری مسئولان ممسنی باشد.
صبا
خوابیدی بدون لالایی و قصه حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلای حسرت نمی چینی
(روحش شاد و معصومیتش دعا گوی ما باشد). با آرزوی صبر از خداوند منان برای خانواده صبا
با تشکر از طیب پارسایی
کد خبر: ۴۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه یاسوج گفت: پیکر رنجور دانشگاه یاسوج و مشکلات کنونی آن محصول سیاسیکاری برخی افراد غیرمرتبط است.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، محمد عبدالحسینی عصر امروز در جمع خبرنگاران با انتقاد از این سخن که در دانشگاه یاسوج تشکل اصلاحطلب نداریم، اظهار کرد: مگر دانشگاه باشگاه سیاسی است که در آن تشکل اصلاحطلب و اصولگرا و یا اینکه با هر عنوان دیگری داشته باشیم؟
وی با انتقاد از این نوع نگاه، افزود: فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها بسیار فراتر و گستردهتر از تفکرات بسته سیاسی است و دانشجو در این تشکلها بینشی فراتر از چارچوبهای بسته سیاسی دارد.
این فعال دانشجویی با انتقاد از اینکه برخی دانشگاه را پیادهنظام احزاب سیاسی تلقی میکنند و از گذشته تاکنون دانشگاه یاسوج با این نوع نگاه آسیبهای جدی دیده است، اضافه کرد: پاتوق کردن دانشگاه برای احزاب خود زمینهساز بسیاری از مشکلات از جمله رکود علمی و درجا زدن است که اکنون شاهد چنین وضعیتی در دانشگاه یاسوج هستیم.
وی، مشکل دانشگاه یاسوج را نه مربوط به امروز و مدیریت کنونی، بلکه پروسهای دنبالهدار از گذشته تا حال دانست و عنوان کرد: چرا باید یک نماینده مجلس به خود اجازه دهد که مدیریت دانشگاه را منسوب به خود بداند و در کار دانشگاه دخالت کند.
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه یاسوج بیان کرد: یکی از مشکلاتی که اکنون دامنگیر مدیریت جدید و سرپرستی دکتر رمضانی شده به همین موضوع برمیگردد و به عقیده ما این روند اشتباه است و در آینده هم برای دانشگاه مشکلات بیشتری ایجاد خواهد کرد.
عبدالحسینی در پایان رشد نامناسب علمی دانشگاه یاسوج را به همین دلایل عنوان کرد و ادامه داد: به جای اینکه تلاش شود دانشگاه یاسوج در رشد علمی و فرهنگی اول باشد در سیاسیکاری حرف اول را میزند که موجب رکود در کسب رتبههای لازم برای یک دانشگاه موفق خواهد شد.
کد خبر: ۴۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰
هر دولت بخشی از مردم و افکار جامعه را از آن خود می کند. دولت دفاع مقدس و پیروان آن، دولت سازندگی و پیروان آن، دولت اصلاحات و پیروان آن، دولت عدالت و پیروان آن و دولت اعتدال و پیروان آن
کد خبر: ۴۸۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸
سخنگوی شورای نگهبان :خط قرمز ما شامل اشخاصی میشود که امنیت کشور را به خطر انداخته و ما را به سمت بحرانهای خطرناک سوق دادند
کد خبر: ۴۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
یک فلسطینی در عملیات شهادت طلبانه جدیدی در قدس؛ با خودروی خود چند صهیونیست را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش سرویس بینالملل باشگاه خبرنگاران؛ شبکه تلویزیونی العربیه لحظاتی پیش در خبر فوری گزارش داد: یک فلسطینی با خودروی خود ده اسرائیلی را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت و آنها را زخمی کرد.این فلسطیتی "ابراهیم العکاری" برادر شهید "موسی العکاری" است. وی پیشتر در اسارت یک سرباز صهیونیست در دهه 90 نیز شرکت داشت. ابراهیم العکاریدر همین حال کانال دهم تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد عامل حمله در محله شیخ جراح بیت المقدس، پس از زیر گرفتن چند اسرائیلی از خودروی خود پیاده شد و با میله آهنی به دو شهرک نشین حمله کرد. در این عملیات دو تن به هلاکت رسیده و 14تن مجروح شدند که پنج تن از زخمیها، نظامیان صهیونیست هستند. العربیه همچنین اعلام کرد نظامیان اسرائیلی با تیراندازی به سوی راننده، او را به شهادت رساندند.
کد خبر: ۴۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۵
معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان گفت: زنگ خطر نخواندن کتاب در خوزستان به صدا درآمده و این موضوع به مرز هشدار رسیده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرنگار مهر، فرج الله خبیر عصر شنبه در نشست کارگروه فرهنگی اجتماعی استان خوزستان با حمایت از طرح های شهرداری اهواز برای توسعه و گسترش کتابخوانی در بین مردم از طریق برگزاری مسابقات پیاده روی خانواده با موضوع کتابخوانی، قراردادن کتابخوان سیار در اتوبوس ها و به ایجاد زنگ کتابخوانی در مدارس برای توسعه کتابخوانی در بین دانش آموزان اظهار کرد: با توجه به اینکه فقط در سال تحصیلی جاری 920 هزار دانش آموز و 300 هزار دانشجو در استان به عنوان جمعیت هدف دریافت کننده آموزش های مرتبط با کتابخوانی در نظر گرفته شده اند باید برنامه های اساسی خود را به سمت این افراد سوق دهیم.
وی افزود: متاسفانه هم اکنون کتاب نخواندن در خوزستان به گونه ای است که زنگ خطر این موضوع فرهنگی به صدا درآمده و در بررسی های صورت گرفته این امر به مرز هشدار رسیده است.
خبیر همچنین خواستار مشارکت جدی تر دانش آموزان به عنوان آینده سازان استان خوزستان در چالش های اجتماعی همانند بحث های محیط زیست و مبارزه با اعتیاد شد و افزود: خوشبختانه فعالیت های مناسبی از سوی سازمان دانش آموزی استان صورت گرفته که منجر به سازماندهی مناسب دانش آموزان برای حضور در فعالیت های اجتماعی شده است. ما نیز در بدنه استانداری خوزستان از پر رنگ تر شدن حضور دانش آموزان در فعالیت های اجتماعی به تمام توان حمایت می کنیم و آن را گامی برای توسعه استان می دانیم.
معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان حضوردانش آموزان در فعالیت های اجتماعی را موثرترین راه مقابله با آسیب های اجتماعی به خصوص تبعات منفی شبکه های ماهواره ای دانست و گفت: قطعا سازماندهی دانش آموزان به گروه های کوچک و فعال در مدارس، باعث جلوگیری از انحراف آنها به سمت فعالیت های نامناسب و مخرب می شود.
خبیر همچنین با اشاره به اینکه هم اکنون انجمن های معتادان گمنام فاقد مکان برای برگزاری تجمعات خود هستند، عنوان کرد: باید دستگاه های توانمند در استان مکان مناسب برای حضوراین افراد در جلسات خود را فراهم کنند. جالب است که این گروه ها هم اکنون 90 جلسه در شبانه روز در پارک های مختلف استان برگزار می کنند.
کد خبر: ۴۸۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ازبررسی طرحی در این مجمع خبر داده که در صورت نهایی شدن، تقسیم بندی کشور را دگرگون می کند
کد خبر: ۴۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
مداح اهل بیت(ع) گفت: از طرف من بنویسید ای بزرگواران قدر رهبر خود را بدانید و هیچگونه نگذارید دشمن بین شما لانه کند و همیشه متحد باشید تا بتوانید پرچم را به پرچمدار بسپارید.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
محرم آن سال همه ایران داشتند این نوا را میخواندند. آن قدر دلچسب و در عین حال حزین بود که هر تیپ آدمی با آن ارتباط برقرار کند و "انا مظلوم حسین" را زیر لب زمزمه کند؛ قطعهای که شبکه سه از حسینیهای در کربلا پخش میکرد و یک مرد جوان عرب با عرقچین و چفیه و دشداشه عربی داشت آن را میخواند و همه مردم هم با میخواندند و سینه میزدند. استقبال از آن قطعه آن قدر فوق العاده بود که اربعین آن سال، "نزار القطری" که اتفاقا فارسی هم بلد بود و از قضا اصالتاً برای لارستان استان فارس بود، برای اولین بار در ایران مرثیهسرایی کند، مراسمی که از فرط حضور جمعیت، اتفاق عجیب و غریبی به حساب میآمد.... و همه اینها یعنی "نزار القطری" شد یک مداح دوستداشتنی در ایران. مداحی که میداند است چطوری بخواند و چه طوری دل ایرانی ها را با خودش همراه کند.در ادامه گفت و گوی ما با نزار القطری را میخوانید: * یادتان هست اولین باری که در یک جمع مداحی کردید چه زمانی و کجا بود؟ الان دقیقا چند سال است برای امام حسین(ع) میخوانید؟سلام برحسین و یارانش، سلام بر شما و شیعیانش. میتوانم بگویم از هشت سالگی مداحی میکنم. الآن هم که ۴۳ ساله هستم یعنی ۳۵ سال است که مداحی میکنم. اولین بار هم در یکی از حسینیههای قطر بود. * شما قطر به دنیا آمدید؟ الان کجا زندگی میکنید؟آره در قطر به دنیا آمدم و تا ۲۸ سالگی آنجا زندگی میکردم. بعد نزدیک پنج سال در لندن بودم اما الآن کارم منتقل شده به کویت و به همین دلیل الان کویت زندگی میکنم. * و محرم امسال هم لندن برنامه دارید؛ درست است؟آره من خیلی کشورها برای عزاداری رفته ام. امسال هم لندن هستم. اما تعیین کننده مجالس خود حسین بن علی علیه السلام است. اصلا چیزی دست ما نیست. * مردم ایران شما را با قطعه معروف "انا مظلوم حسین" میشناسند؛ ماجرای آن قطعه را برای ما میگویید؟ شاعرش کیست، چه شد که این قطعه را خواندید؟ اولین بار کجا آن را اجرا کردید؟ کمی در این مورد صحبت کنید...می توانم بگم تقریبا ۳۵ سال است که دارم آن را میخونم؛ نه من سیر شدم نه سینه زنها.من همیشه مجلس را به همین نوحه ختم می کنم و بهش میگم ختم مجلس. چون باید همه مجالس به ذکر مصیبت ابی عبد الله ختم بشود.این نوحه شاعر معینی نداره؛ خیلی از مقاطع عربیش زبان قال امام حسین هست و خیلی از مقاطع زبان حال؛ بعضی از مقاطع از صامت بروجردی نقل شده و بعضی مقاطع را توی کتابها دیده ام که نوشته ناشناس؛ ولی اینها مهم نیست؛ چون شاعرش پیش امام حسین آشناست. * خاطره جالبی هم درباره برخورد مردم با این قطعه دارید؟بله ... الحمدلله من تقریبا هرساله میروم حج؛ یکی از سالها در منطقه جمرات به علت مریضی شدید من غش کرده بودم و افتاده بودم؛ وقتی چشمهایم را باز کردم خودم را در آمبولانس دیدم؛ چیزی یادم نیست فقط یادم هست که آنهایی که مرا بلند کرده بودن و به آمبولانس تحویل داده بودند؛ چند نفر از مردمان شریف ایران بودند؛ چون فقط صدایشان را میشنیدم که میگفتند: « این همون مداحیه که آنا مظلوم حسین میخونه!» * اتفاقا همان سال، شما اربعین به ایران آمدید و مردم ایران استقبال بسیار پرشوری از شما کردند؛ درباره آن سفر که "انا مظلوم حسین" را برای نخستین بار در ایران خواندید، برایمان توضیح میدهید؟آن سال یکی از سالهای بسیار پربرکت برای من بود؛ من به دعوت صدا و سیما و برخی از دوستان مذهبی و بسیجی به ایران آمدم و برای اولین بار در مسجد بلال تهران توانستم مداحی بکنم و صدای لبیک یا حسین را از حنجرههای مردم ایران بشنوم. * آن مراسم خیلی هم مورد استقبال مردم قرار گرفته بود...بهیاد ماندهترین مجلس عمرم بود واقعا. تا آبد از یادم نمیرود. * آن مراسم چرا انقدر خاطره انگیز شد به نظرتان؟خب اولین بار بود که در ایران میخواندم؛ به خصوص بعد از قطعه انا مظلوم حسین... * تا به حال ایام محرم برای اجرای به ایران امده اید؟ دوست دارید یک بار دهه اول محرم در ایران مداحی کنید؟نه خیر تا حالا نیامدم. اما خیلی دلم میخواهد عزاداری دهه اول آنجا داشته باشم. * کلا قطعات چند زبانه از شما زیاد شنیده ایم. چرا روی این کار اصرار دارید؟دلیل اصرار داشتن من این است که به خیلی از کشورها سفر میکنم و با مردمان مختلفی ملاقات میکنم؛ همه از من میخواهند که به زبانهای مختلف نوحههایم را اجرا کنم؛ آخر امام حسین مال همه هست خب! * اتفاقا می خواهم مسیر بحث را ببرم سمت نوحه خوانی. در سالهای اخیر شاهد هستیم که در جامعههای مختلف شیعی، درباره عزاداری امام حسین تحریفهایی به وجود امده. مثلا استفاده از ملودیهای آهنگهای اروپایی (که در بین بعضی از مداحان جوان ایران اتفاق میافتد) یا برخی کارهایی که در عزاداری باعث سوء استفاده رسانههای ضد اسلامی میشود. نظرتان در باره این کارها و تأثیر منفی آنها روی موضوع عزاداری امام حسین و جامعه شیعه چیست؟ببینید برادران عزیز این کشتی، کشتی بزرگی است و مردمان زیادی سوار این کشتی هستند. حالا بعضیها با فرهنگ بالا و برخی سطح فرهنگشان پایین تر از بقیه. برخی هم سوار شده اند برای ایرادگیری و سوراخ کردن این کشتی؛ اما ما یک ناخدا داریم و یک سرور و یک ولی؛ برای در امان بودن از مشکلاتی که برخی مردم بوجود میآورند و این مشکلات شکافهایی به بدنه کشتی مینشاند؛ باید به ناخدا مراجعه کرد باید به سرور و ولی مراجعه نمود؛ ما بحمد الله ولی فقیه داریم و تا ولی فقیه داریم همیشه در امانیم وکسی نمیتواند جرأت صدمه زدن به کشتی را بکند.مقام معظم رهبری ملاقاتهای زیادی با مداحان داشتند که در این ملاقاتها مطالبی فرمودند که درمان همه این دردهاست؛ وباید همه مداحان از فرمایش ایشان استفاده نمایند تا هیچکس از جاده حق و از صراط مستقیم خارج نشود. * یک مقدار راجع به وقایع اخیر جهان اسلام صحبت کنیم. همین جنگ آفرینیهایی که جبهه النصرة و داعش انجام داده اند و مسلمانان زیادی را آواره کرده و این همه بلا سر مردم بی گناه آورده اند. از طرفی هم مقامات دولتی و مراجع دینی سنی و شیعه بارها بر حفظ وحدت میان مسلمانان تاکید کرده اند...هیچ تردیدی نیست که این جنگها توسط آمریکا و بعضی از وابستگانشان در خاورمیانه پیاده شده و همچنین شکی در آن نیست که زبانه ی این آتشها به خودشان برمیگردد؛ آتشهایی که توسط رژیم صهیونیستی در فلسطین برافراشته شد؛ الآن دود این آتشها به چشمان شان میخورد؛ ناگفته نماند که این آتشها تحت حمایت آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و متأسفانه بعضی از کشورهای عربی برافراشته شده است.داعش و نصره و غیره هم همین وضع را دارند خیلی واضح و نمایان است رجوع داعش به مهد اولیه خود؛ این روزها صحبتهای زیادی در رسانهها وجود دارد درباره برگشت داعش بر علیه سران اصلی خود.و ما مسلمانان باید به وظیفه خود عمل کنیم؛ همیشه متحد باشیم و همیشه بیدار باشیم و سنگرهایمان را رها نکنیم چون دشمن کینههای فراوانی برای ما مسلمانان در دل دارد. چه در حال جنگ وچه در حال صلح باید وحدت بین مسلمین را حفظ کرد.یک مثال بزنم؟ همنی آمرلی عراق. بهترین دلیل برای شما میتوانم مردم شهر آمرلی عراق را مثال بزنم که خودم با چشم خودم دیدم که چگونه مردم این شهر توانستند در مقابل داعشیها مقاومت کنند و نگذارند یک وجب از شهرشان بدست آنها بیفتد با اینکه عددشان کم و سلاحشان جز چند قطعه سلاح سبک چیزی دیگری نبود أما بزرگترین سلاحشان وحدت و همبستگی بین مردمان شهر بود. * یه ذره هم از ارادت تان به حضرت امام و حضرت آقا و اصل ولایت فقیه صحبت کنیم...چه بگویم که وقتی حرف از حضرت امام است زبانم لال میشود. اما به موضوعی اشاره کنم که شما مردم ایران قدر امام خمینی و مقام معظم رهبری را بدانید؛ تا حالا به وضع انقلابهایی که در منطقه خاورمیانه رخ داده است فکر کرده اید؟ دلیل ویرانی و نا بسامانی این انقلابها را میدانید؟ آیا میدانستید که دلیل به ثمر نرسیدن تمام این انقلابهایی که در کشورهای شمال افریقا مثل تونس و لیبی و مصر رخ داده است؛ نبودن یک رهبر مقتدر و مدبر است؟یقین داشته باشید که این انقلابها (هرچند بوی انقلاب مردمی میدهد) به هیچ وجه به پیروزی نخواهند رسید. بدلیل نبودن رهبری همچون حضرت امام (ره) وحضرت آیت الله خامنه ای دام ظله؛ انقلابهایی که به پیروزی خواهند رسید و رسیده اند انقلابهایی است که امتدادشان از انقلاب ماست؛ امتدادشان از خط حسین بن علی میباشد و میتوانم با تمام افتخار بگویم انقلاب أهل یمن یکی از انقلابهایی است که رابطه مستقیم با انقلاب حسین ابن علی علیه السلام دارد همانگونه که انقلاب اسلامی ایران امتدادی از انقلاب کربلا بود.آخرش از قول من بنویسید: ای مردم شریف ایران قدر مقام معظم رهبری را بدانید. * حتما. خدا کند که مردم یمن به زودی پیروز شوند انشالله. باز هم برگردیم به خودتان. شما از آن دسته مداحانی هستید که آلبومهایی با مضمون اسلامی و اهل بیت و با استفاده از موسیقی هم منتشر کرده اید. چه شد که این کار کردید؟ دلیل اصلی این کار شما چه بود؟نخیر هیچگاه از موسیقی در آلبومهایم استفاده نکرده ام. نواهایی که بعضا با آنها کار کرده ام موسیقی نیست. آن هم بدلیل اینکه ریتمها وآهنگهایی که استفاده میشود گاهگاهی با آهنگهای نامرغوب برخورد میکند. فقط از موسیقی برای کودکان استفاده کرده ام چون خیلی از محیط آهنگهای نامرغوب دور است. * یه مقدار از فعالیتهای اجتماعی تان برای ما بگویید. چون میدانم علاوه بر مداحی اهل بیت، کارهای مفید اجتماعی دیگری را هم انجام میدهید...چرا من؟ ما شاالله این همه مردم خیّر در جامعه دارند فعالیت میکنند؛ فعالیتهای من چیزی نیست در برابر بقیه. لکن هم به خودم و هم به برادران و خواهرانم نصیحت میکنم که همیشه دستشان به صدقه باز باشد و سعی کنند در کارهای خیر شرکت کنند؛ هرچند کوچک باشد بدانید که اثرش در جامعه وهمچنین در فرزندانتان بزرگ میباشد. * فکر میکنم فعالیتهای شما درباره کودکان خیلی پررنگ تر و وسیع تر است. تا جایی که فعالیتهای زیادی را در تلویزیون دارید و برنامههایی جذاب و شاد برای تربیت اسلامی کودکان مسلمان تولید میکنید. مقداری در این باره برایمان توضیح میدهید؟ چه شد که وارد این موضوع شدید؟بعد از به دنیا آمدن فرزند اولم (کوثر) و بعد از آن پسرم (حسین) احساس کردم که جنگ بسیار بزرگی علیه این کودکان وجود دارد که ما سالهاست از آن غافل بودیم و هنوز هم مردمان بسیار زیادی از آن غافلند؛ این جنگ، جنگ نرمی است که از طرف غرب علیه کودکان بپا شده است. یک "جنگ فرهنگی" تمام عیار. برای همین هم بر خود واجب دانستم که نه فقط از کودکانم بلکه تا میتوانم از کودکانی که هدف این جنگ قرار گرفته اند دفاع کنم؛ خوب حالا شما بگویید آیا میشود به غیر از سلاح کارهای فرهنگی به جنگ فرهنگی رفت؟ * طبیعتا نه...به همین دلیل شروع به کارهای فرهنگی کردم. مخصوصا کارهای فرهنگی مرتبط به کودکان. چه ساختن فیلم و کارتون، چه کلیپ و چه برنامههای مختلف دیگر.نا گفته نماند که هنوز جنگ ادامه دارد و پیشرفتی که غرب کرده است. صدها برابر بالا تر از پیشرفت ماست. آن هم بدلیل نبودن امکانات و همچنین تنها بودن در این سنگر سرد. * در میان ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین قلباً به کدامیک از ائمه ارادت دارید؟ یا مثلاً در میان اصحاب و اولاد امام حسین علیهم السلام مانند حضرت علی اکبر، حضرت زینب، حضرت عباس، حضرت رقیه به کدامیک از ایشان بیشتر ارادت قلبی دارید؟همیشه ارادت خاصی به أم البنین داشتم وخواهم داشت؛ آخر کسی که حاجتم را یک بار براورده کنه حتما مقامش بزرگه؛ حتما پیش خدا وجاهت دارد؛ باز هم میروم سراغش؛ همیشه بهش رو می اندازم؛ نوکرش هم میشوم... * راستی مداحیهای مداحان ایرانی را هم دنبال میکنید؟بله حتما... * و کدوم را بیشتر میپسندید؟همشون دارن خدمت میکنند. هرکس مخلص تر باشد عمل ش هم بیشتر به دل مینشیند. یک جورهایی شبیه عطر خوشبو. عطر خوشبو که دیگه نیاز به تعریف ندارد! * درست است که از این سئوال زیرکانه رد شدید اما این دلیل نمیشود که من به رابطه نزدیک شما با حاج صادق آهنگران اشاره نکنم...!من از کودکی به ایشان ارادت خاصی داشتم. ایشان استاد من است. استادی که هرگز در کلاسش حضور نداشتم ولی همسنگرش بودم. أیام جنگ که در قطر بودیم جز رادیو چیز دیگری نبود که أخبار جنگ را بشنویم؛ با شنیدن مداحیه ای استادم میفهمیدم که سربازان اسلام پیشرفت کرده اند و با نوحههایش و نالههایش میدانستم که بچهها شهید شده اند. هنوز یادم هست که نوحههای ایشان را بلافاصله به عربی مبدل میکردم و در هیأتهای قطر شبانه میخواندم. خداوند عمر پر برکت وبا عزت به ایشان عطا نماید. * در آخر، اگر نکته یا صحبت خاصی مد نظر دارید بفرمایید...صحبت خاصی نیست ولی از طرف من بنویس: ای بزرگواران قدر رهبر خود را بدانید و هیچگونه نگذارید دشمن بین شما لانه کند و همیشه متحد باشید تا بتوانید پرچم را به پرچمدار بسپارید.
منبع/خبرگزاری دانشجو
کد خبر: ۴۷۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت علامه آقا محمد بيدآبادي هستند و امروز - اول محرم - سالروز رحلت ايشان است.
نگاهی گذرا بر زندگینامه علاّمه بیدآبادی
آقامحمّد ـ که به خاطر سکونت در محلّه بیدآباد اصفهان،به بیدآبادی شهرت یافت، در خانواده ای علمی و مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش ملاّ محمّد رفیع گیلانی، که نسبش به شیخ زاهد گیلانی (درگذشته 700 ق) می رسد، دانشمندی محقق و زاهد و مجتهد بوده است. آقا محمّد رفیع، از زادگاه خود، گیلان، به اصفهان مهاجرت و در محله بیدآباد اصفهان سکونت کرد و از این رو،به ملاّ محمّد رفیع گیلانی بیدآبادی مشهور شد.
ایشان در دامان پدری فرزانه و زاهد و در بستر علمی و مذهبی حوزه علمیه اصفهان، که در آن روزگار بزرگ ترین حوزه علمی تشیع به شمار می رفت، به تحصیل علم و کمالات پرداخت و با ذهن و روان حق جویش، از محضر فقیهان، محدثان، حکیمان و عارفان بزرگ بهره برد و با دستیابی به درجه های بالای علم و کمال از جمله بزرگان و نام آوران تشیع،در آن زمان گردیدalt.
اوایل عمر حضرت علامه بیدآبادی مقارن با پایان صفویه و غائله افغانها است. وی از شاگردان سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (صاحب منظومه فصل الخطاب) و آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق) بود. گفته شده که علامه بیدآبادی محتملا از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته است.
افزون بر آن، آقا محمّد که مربّی بسیاری از بزرگان در سیر و سلوک گردید، به منزل ها و مرحله های بالایی در «سلوک الی الله» دست یافت و به ویژه، در مرتبه «خوف» به جایگاه بلندی رسید.
«خوف» و «رجاء» دو مرحله سیر و سلوک است. در اثر خوف، انسان خود را از انجام دادن کارهای حرام و ناپسند و رفتارهای بد و برداشتن گام های خطرناک باز می دارد و از تماس با کارهای نهی شده دوری می کند و رجاء و امیدواری، انسان را به سوی امور حلال و پسندیده سوق می دهد.
آقا محمّد بیدآبادی، علاوه بر جامعیت در علوم عقلی و نقلی و چیرگی بر دانش های متداول زمان خود، در دانش های غیر رسمی و به اصطلاح، «علوم غریبه»، از جمله «کیمیا» نیز مهارت بسيار ویژه ای داشته اند.
حضرت علامه بیدآبادی در اول محرم 1198 وفات یافت و پیکر مطهر او را بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی، که قبر پدرش هم در همانجا قرار داشت، دفن نمودند. مقبره او در صحن شرقی تکیه خوانساری قرار دارد. مرحوم محمدکاظم واله در قطعه شعری که اکنون بر سنگ مزار او حک شده است ماده تاریخ وفات او را اینچنین به نظم آورده است:
کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون
قبلهی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون
علامه بیدآبادی وصیت کرده بودند که بر بالای قبر وی گنبد و بارگاهی ساخته نشود.و بر طبق همین وصیت قبر وی تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اینکه مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک که نایب الحکومه اصفهان و از اولاد خلف بیک بود،عمارت چهار طاقی بر بالای قبر وی ایجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.
ویژگی های اخلاقی و رفتاری آقا محمّد
عارف بید آبادی، با اینکه مورد مراجعه بیشتر مردم بود و نیازهای همگان را برطرف می ساخت، هیچ گاه از کسی درخواستی نکرد. او مصداق حقیقی «کن فی الناس و لا تکن معهم؛ در میان مردم باش و با آنها نباش» بود. روح توکل و اعتماد او به پروردگار جهان و علوّ مرتبه شخصیت انسانی اش، به او اجازه نمی داد، دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید.
آقامحمّد کارهای شخصی، از جمله خرید لوازم ضروری زندگی و حمل و نقل آنها و…را خودش انجام می داد و یاری کسی را نمی پذیرفت.
صاحب رسم التواریخ در این مورد می نویسد:مرحوم آقا محمّد بیدآبادی،خودش به در دکان خبّاز و بقال و قصاب و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود را به دوش گرفته و به خانه خود می برد.
قناعت و بی نیازی
پادشاهان و فرمانروایان وقت، احترام بسیاری برای آقامحمّد قائل بودند. وزیران و امیران به خدمتش می رسیدند و از او کسب فیض می کردند، آنها آرزو داشتند، علامه از ایشان بخواهند کاری برایش انجام دهند و آنها با انجام آن خواسته، ارادت خود را به وی نشان دهند، ولی او از آنها هیچ چیزی نمی خواست.
از جمله آنها علی مراد خان زند، چهارمین پادشاه از خاندان زندیان بود که یک روز، با کمال فروتنی به دیدنش آمد. آن ذات مقدّس، آن سلطان را در مجلس خود، با فقیرانی که در آنجا حاضر بودند، هم ردیف و همنشین نمود. سلطان هفت هزار تومان پول نقد از مال خالص حلال خود را که از زراعت به دست آورده و برابر با قیمت بیست هزار خروار غله بود، نزدش گذارد و عرض کرد که این پول را میان نیازمندان قسمت نما.
آقا محمد فرمود: من مستحق نمی شناسم، مستحق شناس خدا می باشد، این مال را به رعیت ها بده. علی مراد خان گفت، من با رعیت ها به زراعت پرداختیم و بنابر عدالت آنها بهره خود را بردند و من هم بهره و سود خود را.
فرمود: اگر چنین است «ای بنده خدا» به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با نوشته ای نزد تو می فرستم. تو به دست خود پول را به آنها بده، زیرا طبق روایت، اگر تو به دست خود یک دینار به ایشان انفاق کنی، بهتر از آن است که من مال تو را به اذن خودت هزار دینار انفاق نمایم….
وقتی حضرت بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد
در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!!
آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!!
جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز
می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!!
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم.........
به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.....
alt
نحوه برخورد با مخالفین
از جمله ویژگی های اولیای خدا، بردباری و گذشت است و در فضیلت این دو ویژگی، همان بس که خداوند متعال با این دو صفت خودش را در قرآن توصیف کرده است.
إنَّهُ کان حلیماً غفور
در داستانی نقل کرده اند: یکی از بدخواهان حکیم متأله بیدآبادی -که ظاهراًشاگرد ایشان هم بوده است- در غیاب معظم له نسبت های ناروا به ایشان می دهد و زبان به بدگویی از علاّمه باز می کند. عارف بیدآبادی که به راستی، عالمی حلیم و برخوردار از صفات پسندیده کریم بود، بدون هیچ گونه واکنشی منفی، تنها نامه ای برای تنبه و آگاهی این فرد می نویسد. بیدآبادی که عابد و سالکی زاهد و اهل ریاضت و مجاهدت بود، با شنیدن این ناسزاها و بدگویی ها نه تنها ناراحت نشد، بلکه تحمل این نوع دردها را موجب تذکر و فرو رفتن بیشتر در خود و نیز دستیابی به مقامات عرفانی و معنوی بیشتر می دانست.
داستاني از علم كيمياي علامه بيدآبادي
بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد، آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»
نکوهش دنیا و دنیا داران و عُزلت
عارف بید آبادی درباره ی اهل دنیا -به معنای نکوهیده آن- و خوبی کناره گیری از آنها می فرماید: پس اگر خواهی که نفس خالص به دست آوری و این قلب قلاّبی به جا بگذاری، از این دنیا در نفست نفرین کن و گوشه گیری و عزلت از این دنیا بکن و از رفت و آمد مردم روزگار خود، چه خواص و چه عوام بپرهیز….
در حکایتی زیبا و شنیدنی، می توان، دیدگاه عارف بیدآبادی را در مورد دنیا و دنیاداران دریافت. یکی از عمّال دیوان، به آقا محمّد بیدآبادی ـ که از علماء العارفین است ـ گفت که تو مرد خدایی و من مرد دنیایم. آقا محمد هم دو دست بلند کرده بر مغز او اشاره کرد که خاک بر سرت که تو دنیا نیز نداری، دنیا آن بود که نمرود و شدّاد و فرعون داشتند
.
ساده زیستی
آقا محمّد، با اینکه در زمان خود از نامداران و مورد توجه همگان بود، به گونه ای که صاحب منصب های حکومتی آن زمان در تلاش برای نزدیک شدن به او بودند، زندگی ساده و بی پیرایه و سختی را انتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستی و روی گردانی از دنیا، وجود او را شایسته پذیرش فیوضات ربانی گردانید. بیدآبادی، حقیقت زهد را یافته و در خود پیاده کرده بود، البته نه زهد به معنای رهبانیت و ترک دنیا که اسلام با آن مخالف است، بلکه زهد اسلامی که آدمی، برای بهتر انجام دادن همه مسئولیت های فردی و اجتماعی، سادگی و دوری در آلایش های زندگی، شیوه خود قرار دهد و نسبت به زرق و برق زندگی بی توجه باشد، از گرم و سرد زمانه ترسی نداشته باشد. زهد اسلامی با ریاست داشتن و مال و زن و فرزند و غیره مغایرتی ندارد، چنان که همه اینها، در حدّ اعلا برای آقا محمّد بیدآبادی فراهم بود.
این عارف بزرگوار، خود می فرمود: طالب عقبی باید، به دل از جاه و مال دنیا بی رغبت باشد، نه آنکه به زبان و گفتگو زاهد و به دست و پا ودندان چنگ به دنیا بزند….
می گفتند: منزل شخصی آقا محمّد در محلّه بیدآباد و دارای درب کوتاه و کوچکی بود. روزی به وی پیشنهاد کردند تا درب خانه اش را تغییر بدهد و بلند سازد، او پاسخ داد: «پس از این، کسی که در آن ساکن شود، درب منزل را تغییر خواهد داد»، یعنی بزرگ کردن درب خانه مربوط به مالک بعدی این خانه خواهد بود.
حاضران تعجب کردند، ولی به احترام شخصیت آقامحمد و نیز به خاطر اطمینان به گفته های او، که از روی دانش و آگاهی پیشگویی می کرد، ساکت شدند و سخنی نگفتند. طولی نکشید که پس از وی، منزل در اختیار سید حجت الاسلام شفتی قرار گرفت و چنانچه آقا محمّد پیش بینی کرده بود، حجت الاسلام، وضع منزل را تغییر داد و درستی گفتار آن عارف بر همگان آشکار گردید.
از دیگر ویژگی های آقا محمّد این بود که با همه احترامی که فرمانروایان و زمامداران وقت، به او می گذاشتند، ساده زیستی و فروتنی او به گونه ای بود که از سوار شدن بر چهارپا و بیرون رفتن با آن ابایی نداشت، آن هم سوار شدن بر یک الاغ رعیتی با پالان معمولی؛ و با همان حال، مسافت های دوری را می پیمود.
در مورد خوراک او می نویسند: در ماه، یک مرتبه گوشت می خورد و پیش از استفاده از این گوشت، صد رأس گوسفند قربانی می کرد و میان نیازمندان و مستمندان تقسیم می نمود.
در مورد پوشاک و حرفه وی نیز چنین نوشته اند:«و جامه های وی کرباس و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت…»
در مورد محل تدریس و تربیت او گفته اند که بسیار ساده و بی ریا بوده است:و در حجره ی نشیمن خاصش که دانش آموزان بسیار، از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند، فرش بوریا و در اطراف و حواشی اش پوست گوسفند گسترده بود و بر آنها می نشستند«
دستوري از علامه بيدآبادي
در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند:
(1) همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
(2) نماز اول وقت اقامه شود.
(3) بیداری سحر از دست نرود.
(4) غسل جمعه فراموش نشود.
(5) مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن)
فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از:
1.آثار در زمینه تفسیر قرآن
2.آثار در زمینه علم کیمیا
3.آثار در سبک عرفای متاله
4.نوشتهها در زمینه حکمت و کلام
بیدآبادی به عربی و فارسی آثاری از خود برجای نهاده است که عبارت اند از:
1.تفسیر قرآن به عربی
2.رساله ای به فارسی با عنوان فی علم التوحید علی نهج التجرید که در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است.
3.رساله حُسن دل به فارسی، تحقیق و تصحیح علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی
4.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ میرزای قمی به عربی که همراه با ترجمه فارسی در مجله پیام حوزه 1372ش به چاپ رسیده است.
5.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ سید حسین قزوینی که مکرراً چاپ شده است.
6.«فصلی در آداب تخلیه و تحلیه»
رساله ای با عنوان سیر و سلوک نیز منسوب به علامه بیدآبادی است که همراه با شرح میر سیدحسین مدرس هاشمی در 1377 ش منتشر شده است. نراقی نیز دستورالعملی از او در سیر و سلوک نقل کرده است.
اهمیت ویژه حضرت علامه محمد بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزهی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست فلسفه ملاصدرا و علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند.
در عین حال مرحوم بید آبادی بیشتر در عرفان بروز و ظهور کرده است. بیدآبادی در عرفان، مرید سیّد قطب الدین نیریزی (1100ـ1173)، از ارکان سلسلة ذهبیّه بود و پس از مرگ او قطب این سلسله شد. گفته اند سلسلة عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سید احمد کربلایی سیّد مرتضی کشمیری، ملا فتحعلی سلطان آبادی، ملا حسینقلی همدانی و سید مهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل است.
رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار میدهد تا پرده غفلت را کنار زند. چنانکه مینویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری:
آنچه نوشته شد، تنها شمّه ای از زندگانی حکیم بیدآبادی بود.
کد خبر: ۴۷۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
روحیه مقاومت ، دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم ، از درس های فرهنگ عاشورا است."فرهنگ پدافند غیرعامل" از این فرهنگ باید لبریز گردد و این به محاسبات جداگانه ای نیاز دارد و فراتر از یک نوشتار جای کار دارد
کد خبر: ۴۷۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
کاش استاندار محترم برای رسیدگی به این مهم صدای زنگ خطر را بشنود
کد خبر: ۴۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۳۰
همایش پیاده روی خانوادگی به مناسبت هفته تربیت بدنی و ورزش صبح امروز با حضور چشمگیرمردم ورزش دوست شهرستان لنده برگزار شد
کد خبر: ۴۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
با وجود حرام بودن ازدواج همزمان با دو خواهر در دین مبین اسلام، یک تروریست داعشی عربستانی طی یک مراسم، همزمان با سه خواهر عراقی ازدواج کرده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
یک تروریست داعشی عربستانی در یک مراسم همزمان با سه خواهر عراقی ازدواج کرده است.
خبرگزاری "نون" عراق در اینباره گزارش داد؛ حاج ابو کرار رئیس مجمع مردمی عراق از ازدواج همزمان یک داعشی با ۳ خواهر عراقی در منطقه شاخات در جنوب بغداد پرده برداشت؛ اما از ذکر نام این فرمانده تروریستی خودداری کرد.
ابو کرار همچنین از کشف گورهای دستهجمعی در این منطقه خبر داد. این گورها شامل اجساد زائران ایرانی و عراقی است که با پای پیاده به زیارت آمده بودند.
تجاوز یک فرمانده داعشی سودانی به چندین زن، خبر تکاندهنده دیگری بود که ابوکرار به آن پرداخت.
گفتنی است طبق آیه ۲۳ سوره نساء، ازدواج همزمان با دو خواهر حرام است؛ اما داعش به راحتی این دستور الهی را زیر پا میگذارد.
منبع: جبهه جهانی مستضعفین
کد خبر: ۴۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
من در زمان امام (ره) و زمان مقام معظم رهبری به تامین نظرات رهبری مقید بودم. در زمینه هایی که از نظرات رهبری بی اطلاع بودم جویای نظرات می شدم و همان در زمان امام(ره) و هم اکنون نظرات مقام معظم رهبری را در مسائل جویا می شوم به عبارت دیگر تابع امام (ره) و رهبری بودم
کد خبر: ۴۶۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
ورزش هویت ملی ماست و ورزشکاران عموما باعث ایجاد نشاط و شادابی در جامعه می شوند
کد خبر: ۴۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۲
ندای ایرانیان ضمن احترام به بزرگان و استفاده از نظرات و رهنمود هایشان ولی می خواهد حزبی شخص محور و وابسته به شخص یا اشخاص خاصی نباشد وبا تکیه بر اصول , ارزشها و برنامه ها تفکرات و اهدافش را پیش ببرد
کد خبر: ۴۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۰
چرا سیستم اداری ما برای همه چیز ادارات اهمیت قایل می شوند جز جسم و سلامت روحی و روانی کامندان اداری؟
کد خبر: ۴۶۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
ورزشکاران با تربیت روح و جسم خود و دوری نمودن از دوست نمایان ضد ارزشی در سالم ماندن جامعه یار و مددکار مسولین و خانوادها باشند
کد خبر: ۴۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قدمت و قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت باباركن الدين است.
نامش«مسعود بن عبدالله»و لقبش«ركن الدين»و از اهالي بيضاء «در شيراز »است. اما نسبت «انصاري» كه برخي به وي داده اند بي مدرك بوده و نام كاملش«باباركن الدين مسعود بن عبدالله بيضاوي» است.
«بابا» در قديم به دو گروه اطلاق مي شد و يكي از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ اين عده اغلب در قرنهاي هشتم و نهم مي زيستند و قبرهاي زيادي از اينها در اصفهان است و از آن رو كه ركن الدين مسعود هم از اين گروه بود وي نيز بابا لقب گرفت. تاريخ تولد وي روشن نيست اما وفاتش در(يكشنبه۲۶/ربيع الاول۷۶۹ق)رخ داده است.
مزار اين عارف برجسته، همچنان كه از سنگ نوشته وي هم هويداست، از ديرباز تاكنون مورد توجّه بسياري از انديشه وران شيعي بوده است، كه از اين ميان داستان كرامت آميز مزار وي در مورد شيخ بهايي و ارادت محمّد تقي مجلسي و ملا حسن نائيني آرندي و سيّد عبدالكريم كشميري در خور توجّه است.
وي آنگونه كه خود نوشته از كودكي معاني توحيدي را ادراك مي كرده و در عرفان علمي شاگرد كمال الدين عبدالرزاق كاشاني و داوود بن محمود قيصري بوده درطريقه سير و سلوك نيز ظاهرا از سلسله سهرورديان است و گويند استادش درعرفان عملي بابابيات است. همچنين نوشته اند كه شاه نعمت الله ولي مقدمات علوم رانزد ركن الدين شيرازي تحصيل كرد. مرقد باباركن الدين- كه در زمان حيات خود نيزبا عزت و احترام مي زيست- پس از رحلت وي تاكنون محل توجه و زيارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سال ها پس از رحلتش كرامتي هم از او رخ داد:
روزي مرحوم بهاءالدين محمدعاملي- مشهور به شيخ بهائي- با عده اي از بزرگان به زيارت اهل قبور مي روند. به قبرستان تخت فولاد كه مي رسند هنوز نفس تازه نكرده بودند كه شيخ بهائي به اطرافيان خود فرمود: «من چيزي شنيدم آيا شما هم شنيديد؟» حاضران گفتند:«ما چيزي نشنيديم و اصلاً كسي سخني نگفت !» مرحوم شيخ بهائي جمله اي را كه شنيده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روي خود بست و شروع به گريه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقريبا شش ماه بعد، دارفاني راوداع كرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن كردند.
مرحوم محمد تقي مجلسي مي نويسد: من از نزديكان شيخ بهائي بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن براي مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله اي كه۲۶۲ سال پس از رحلت باباركن الدين از قبر وي , خطاب به شيخ بهائي گفته شد اين بود: «شيخنا! درفكرخودباش !»alt
بقعه باباركن الدين يكي از اماكن عبادت و رياضت مرحوم شيخ حسن علي نخودكي اصفهاني بود. مرحوم حاجي كرباسي نيز به بابا ركن الدين اعتقاد تام داشت و به زيارتش مي رفت.
بزرگ ديگري كه به زيارت وي مي رفت فقيه عارف حضرت آيت الله سيدعبدالكريم رضوي كشميري بود. مرحوم كشميري از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آيت الله سيد علي قاضي در وادي السلام نجف و باباركن الدين در قبرستان تخت فولاد اصفهان زياد اهميت مي داد و اين دو را ممتاز مي شمرد و مي فرمود: «باباركن الدين روح و ريحان است» و نيز مي فرمود: « بر مرقد ركن الدين خواستم بفهمم ذكر او چه بوده الهامم شد كه ذكرش(لااله الاالله) بوده است».
در كتاب آفتاب خوبان( شرح احوال سیدالعارفین آیتالحق سید عبدالکریم کشمیری، قدس سره)، آمده است: استاد سید عبدالکریم کشمیری(ره) درباره باباركن الدين مي فرمود: «من ابتدا در قبرستان تخت فولاد اصفهان از قبر بابا ركنالدین غافل بودم، اما یكبار دریافتم جذبه اى مرا به سوى قبر وى مي كشاند. حالى كه تا آن هنگام در قبرستان تخت فولاد برایم پیش نیامده بود».همچنین استاد با سه نفر از شاگردان سر قبر باباركن الدین در قبرستان تخت فولاد اصفهان رفتند و ساعتى نشستند. ایشان خطاب به بابا ركن الدین فرمود: «مي دانم آبرو دارى، مرا به نجف برگردان».بعد فرمود: «الحمدللَّه امروز عمرمان به عبادت گذشت».یكى از شاگردان عرض كرد: »به عبادت»؟!فرمود: «آرى! كنار قبر او؛ او خیلى قوى است».حضرت استاد فرمودند: من هروقت در زندگیم، مشكلى برایم رخ مى دهد، یك سوره یاسین براى بابا ركن الدین مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان مى خوانم، مشكلم حل مى شود.یكى از شاگردان استاد مى گوید: «با استاد و دو تن از طلاب كه از قم همراه استاد بودند، بر مرقد بابا ركن الدین بودیم. من كنار استاد ایستاده بودم و آن دو با كمى فاصله از ما نشسته بودند. ناگهان مشاهده كردم شخصى چهارشانه با ریش حنایى رنگ و به نسبت بلند، در حالى كه یك سینى با چهار فنجان قهوه در دست داشت به ما نزدیك مى شود.همان دم استاد به من فرمود: مى بینى؟آن چه مى دیدم را به ایشان عرض كردم. آنگاه فرمود: خودش است! خودش است!بابا ركن الدین آمد و جلو هر یك از ما چهار نفر فنجانى از قهوه قرار داد و آن دو (شاگرد هم) فنجان مقابل خود را برداشتند. یكى از آن دو، همه قهوه خود را از بالاى شانه خود به پشت سرش ریخت و دیگرى هم همین كار را كرد ولى مقدار كمى قهوه از گوشه لبش وارد دهانش شد.پس از آن واقعه شخصى كه كمى از آن قهوه را چشیده بود، چنان مست بابا ركن الدین شده بود كه مى گفت: نمى دانید اینجا چه خبر است! اگر انسان از قم براى زیارت اینجا پیاده بیاید، جا دارد».
به گزارش رويش نيوز، باباركن الدين شرحي مبسوط به زبان فارسي بر كتاب فصوص الحكم از محيي الدين ابن عربي نگاشته و خود در حل مشكلات و رموز آن از نعمان خوارزمي استفاده كرده و به تشويق همين استادش آن را به پايان رسانده است. بابا خود مي نويسد: «نمي خواستم شرحم را از مسوده پاك نويس كنم اما در رويائي به من فرمودند: «و اما به نعمه ربك فحدث!»و در اثر اين امر،آن را به انجام رساندم . شرح ركن الدين بر فصوص «نصوص الخصوص في ترجمه الفصوص» نام دارد و خلاصه اي از شرحهاي قبلي اين كتاب مخصوصا شرح كاشاني و قيصري است به علاوه مطالب و ره آوردهاي علمي و عرفاني تازه خود،كه بر آنها افزوده است. در مقدمه اين كتاب گفته كه قصد دارد كتابي در كليات عرفان بنگارد و معلوم نيست آيا آن را نوشته يا خير؟ اثر ديگرش«معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص»است كه ناتمام مانده؛ همچنين كتابي به نام «كشف الضر في نظم الدر»در شرح قصيده تائي بزرگ ابن فارض و رساله ي ديگري هم بنام «قلندريه»دارد.
باباركن الدين از قديمي ترين دانشمنداني است كه در تخت فولاد به خاك سپرده شده و تا چندي پس از عهد صفوي قبرستان تخت فولاد را هم « قبرستان بابا ركن الدين» مي گفتند حتي پل خواجو را كه در معبر آن مقبره واقع شده«پل باباركن الدين» مي ناميدند.
alt
مقبره باباركن الدين شيرازي، يكي از قديمترين آرامگاه هاي مغولي موجود در اصفهان است، كه چندين بار مرّمت شده است. بنابر كتيبه موجود در مدخل بقعه به خطِ ثلث محمد صالح اصفهاني مولوي، به اهتمام شاه عباس اول بخشي از آن مرمت شده و بر اساس كتيبه چله خانۀ آن در سال ۱۱۱۲ق در زمان شاه سلطان حسين صفوي تعميري بنيادين در آن انجام پذيرفته است. بنا به سنگ نوشته ديوار غربي مَدخل بقعه، در سال ۱۲۰۰ق توسط ميرزا محمد نصير بايزيدي بسطامي تعمير شده است و گويي پس از اين تاريخ نيز چندين بار مرّمت شده است. بر اين مقبره زيبا، گنبد هرمي فيروزگوني با دوازده ترك بر روي پنج پايه، به عدد ماه هاي سال يا عدد ائمه دوازده گانه وجود دارد كه در نوع خود اثر هنري بس زيبا و در خور توجّهي را فراهم آورده است. سردر ورودي تكيه كه در پيشخوان شمالي قرار گرفته داراي كتيبه اي است به خط ثلث محمد صالح مولوي اصفهاني. نماي بيروني بقعه كه به علت اضافه شدن پيشخوان شمالي، هفت ضلعي مي باشد به صورت طاق نماهايي با لچكي هاي منقوش و كاشي كاري شده چشم را مي نوازد. اتاق هايي در طرفين پيشخوان ورودي و سنگابي مكعب شكل در مقابل اتاق ضلع شرقي قرار دارد.
بنايي آجري به سبك معماري صفوي در جبهه شمالي تكيه كه برخي آن را چله خانه مي نامند از ديگر جاذبه هاي ان تكيه مي باشند.
اين تكيه مدفن بزرگاني است همچون:
مسعود بن عبدا... بيضاوي، عارف برجسته قرن هشتم متوفي 769 هـ .ق
ميرزا حسن خان جابري انصاري مورخ، محقق و اديب متوفي 1376هـ .ق
ملا محمد علي نوري مازندراني عالم و عارف جليل القدر، متوفي 1253هـ .ق
ملا حسن نائيني آرندي عارف كامل و عالم رباني متوفي 1270هـ .ق
جواد مجدزاده صهباي كرماني اديب و فرهنگي، متوفي 1364هـ .ق
کد خبر: ۴۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رئیس مرکز بهداشت شهرستان کهگیلویه گفت: به مناسبت روز جهانی قلب و هفته ملی سالمند همایش پیاده روی پرسنل ستاد شبکه بهداشت ودرمان ،مرکز درمانی شهری دهدشت و بیمارستان امام خمینی (ره) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج؛ مهندس سید محمد هاشم طاعتی در این زمینه اظهار داشت:فعالیت های بدنی و پیاده روی روزانه به مدت 45دقیقه برای هر فردی توصیه می شود،زیرا چاقی زمینه ساز بروز بیماری های قلبی و عروقی است.
وی افزود: از آنجایی که پیاده روی بهترین دارو و درمان برای هر انسانی است،ما در راستای ایجاد نشاط بیشتر و ترویج این فرهنگ در بین کارکنان خود، این ویژه برنامه را به صورت نمادین تدارک دیده ایم.
کد خبر: ۴۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۰