سخنگوی شورای نگهبان :خط قرمز ما شامل اشخاصی میشود که امنیت کشور را به خطر انداخته و ما را به سمت بحرانهای خطرناک سوق دادند
کد خبر: ۴۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷
یک فلسطینی در عملیات شهادت طلبانه جدیدی در قدس؛ با خودروی خود چند صهیونیست را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش سرویس بینالملل باشگاه خبرنگاران؛ شبکه تلویزیونی العربیه لحظاتی پیش در خبر فوری گزارش داد: یک فلسطینی با خودروی خود ده اسرائیلی را در محله شیخ الجراح شهر بیت المقدس زیر گرفت و آنها را زخمی کرد.این فلسطیتی "ابراهیم العکاری" برادر شهید "موسی العکاری" است. وی پیشتر در اسارت یک سرباز صهیونیست در دهه 90 نیز شرکت داشت. ابراهیم العکاریدر همین حال کانال دهم تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد عامل حمله در محله شیخ جراح بیت المقدس، پس از زیر گرفتن چند اسرائیلی از خودروی خود پیاده شد و با میله آهنی به دو شهرک نشین حمله کرد. در این عملیات دو تن به هلاکت رسیده و 14تن مجروح شدند که پنج تن از زخمیها، نظامیان صهیونیست هستند. العربیه همچنین اعلام کرد نظامیان اسرائیلی با تیراندازی به سوی راننده، او را به شهادت رساندند.
کد خبر: ۴۸۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۵
معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان گفت: زنگ خطر نخواندن کتاب در خوزستان به صدا درآمده و این موضوع به مرز هشدار رسیده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرنگار مهر، فرج الله خبیر عصر شنبه در نشست کارگروه فرهنگی اجتماعی استان خوزستان با حمایت از طرح های شهرداری اهواز برای توسعه و گسترش کتابخوانی در بین مردم از طریق برگزاری مسابقات پیاده روی خانواده با موضوع کتابخوانی، قراردادن کتابخوان سیار در اتوبوس ها و به ایجاد زنگ کتابخوانی در مدارس برای توسعه کتابخوانی در بین دانش آموزان اظهار کرد: با توجه به اینکه فقط در سال تحصیلی جاری 920 هزار دانش آموز و 300 هزار دانشجو در استان به عنوان جمعیت هدف دریافت کننده آموزش های مرتبط با کتابخوانی در نظر گرفته شده اند باید برنامه های اساسی خود را به سمت این افراد سوق دهیم.
وی افزود: متاسفانه هم اکنون کتاب نخواندن در خوزستان به گونه ای است که زنگ خطر این موضوع فرهنگی به صدا درآمده و در بررسی های صورت گرفته این امر به مرز هشدار رسیده است.
خبیر همچنین خواستار مشارکت جدی تر دانش آموزان به عنوان آینده سازان استان خوزستان در چالش های اجتماعی همانند بحث های محیط زیست و مبارزه با اعتیاد شد و افزود: خوشبختانه فعالیت های مناسبی از سوی سازمان دانش آموزی استان صورت گرفته که منجر به سازماندهی مناسب دانش آموزان برای حضور در فعالیت های اجتماعی شده است. ما نیز در بدنه استانداری خوزستان از پر رنگ تر شدن حضور دانش آموزان در فعالیت های اجتماعی به تمام توان حمایت می کنیم و آن را گامی برای توسعه استان می دانیم.
معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان حضوردانش آموزان در فعالیت های اجتماعی را موثرترین راه مقابله با آسیب های اجتماعی به خصوص تبعات منفی شبکه های ماهواره ای دانست و گفت: قطعا سازماندهی دانش آموزان به گروه های کوچک و فعال در مدارس، باعث جلوگیری از انحراف آنها به سمت فعالیت های نامناسب و مخرب می شود.
خبیر همچنین با اشاره به اینکه هم اکنون انجمن های معتادان گمنام فاقد مکان برای برگزاری تجمعات خود هستند، عنوان کرد: باید دستگاه های توانمند در استان مکان مناسب برای حضوراین افراد در جلسات خود را فراهم کنند. جالب است که این گروه ها هم اکنون 90 جلسه در شبانه روز در پارک های مختلف استان برگزار می کنند.
کد خبر: ۴۸۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ازبررسی طرحی در این مجمع خبر داده که در صورت نهایی شدن، تقسیم بندی کشور را دگرگون می کند
کد خبر: ۴۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
مداح اهل بیت(ع) گفت: از طرف من بنویسید ای بزرگواران قدر رهبر خود را بدانید و هیچگونه نگذارید دشمن بین شما لانه کند و همیشه متحد باشید تا بتوانید پرچم را به پرچمدار بسپارید.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
محرم آن سال همه ایران داشتند این نوا را میخواندند. آن قدر دلچسب و در عین حال حزین بود که هر تیپ آدمی با آن ارتباط برقرار کند و "انا مظلوم حسین" را زیر لب زمزمه کند؛ قطعهای که شبکه سه از حسینیهای در کربلا پخش میکرد و یک مرد جوان عرب با عرقچین و چفیه و دشداشه عربی داشت آن را میخواند و همه مردم هم با میخواندند و سینه میزدند. استقبال از آن قطعه آن قدر فوق العاده بود که اربعین آن سال، "نزار القطری" که اتفاقا فارسی هم بلد بود و از قضا اصالتاً برای لارستان استان فارس بود، برای اولین بار در ایران مرثیهسرایی کند، مراسمی که از فرط حضور جمعیت، اتفاق عجیب و غریبی به حساب میآمد.... و همه اینها یعنی "نزار القطری" شد یک مداح دوستداشتنی در ایران. مداحی که میداند است چطوری بخواند و چه طوری دل ایرانی ها را با خودش همراه کند.در ادامه گفت و گوی ما با نزار القطری را میخوانید: * یادتان هست اولین باری که در یک جمع مداحی کردید چه زمانی و کجا بود؟ الان دقیقا چند سال است برای امام حسین(ع) میخوانید؟سلام برحسین و یارانش، سلام بر شما و شیعیانش. میتوانم بگویم از هشت سالگی مداحی میکنم. الآن هم که ۴۳ ساله هستم یعنی ۳۵ سال است که مداحی میکنم. اولین بار هم در یکی از حسینیههای قطر بود. * شما قطر به دنیا آمدید؟ الان کجا زندگی میکنید؟آره در قطر به دنیا آمدم و تا ۲۸ سالگی آنجا زندگی میکردم. بعد نزدیک پنج سال در لندن بودم اما الآن کارم منتقل شده به کویت و به همین دلیل الان کویت زندگی میکنم. * و محرم امسال هم لندن برنامه دارید؛ درست است؟آره من خیلی کشورها برای عزاداری رفته ام. امسال هم لندن هستم. اما تعیین کننده مجالس خود حسین بن علی علیه السلام است. اصلا چیزی دست ما نیست. * مردم ایران شما را با قطعه معروف "انا مظلوم حسین" میشناسند؛ ماجرای آن قطعه را برای ما میگویید؟ شاعرش کیست، چه شد که این قطعه را خواندید؟ اولین بار کجا آن را اجرا کردید؟ کمی در این مورد صحبت کنید...می توانم بگم تقریبا ۳۵ سال است که دارم آن را میخونم؛ نه من سیر شدم نه سینه زنها.من همیشه مجلس را به همین نوحه ختم می کنم و بهش میگم ختم مجلس. چون باید همه مجالس به ذکر مصیبت ابی عبد الله ختم بشود.این نوحه شاعر معینی نداره؛ خیلی از مقاطع عربیش زبان قال امام حسین هست و خیلی از مقاطع زبان حال؛ بعضی از مقاطع از صامت بروجردی نقل شده و بعضی مقاطع را توی کتابها دیده ام که نوشته ناشناس؛ ولی اینها مهم نیست؛ چون شاعرش پیش امام حسین آشناست. * خاطره جالبی هم درباره برخورد مردم با این قطعه دارید؟بله ... الحمدلله من تقریبا هرساله میروم حج؛ یکی از سالها در منطقه جمرات به علت مریضی شدید من غش کرده بودم و افتاده بودم؛ وقتی چشمهایم را باز کردم خودم را در آمبولانس دیدم؛ چیزی یادم نیست فقط یادم هست که آنهایی که مرا بلند کرده بودن و به آمبولانس تحویل داده بودند؛ چند نفر از مردمان شریف ایران بودند؛ چون فقط صدایشان را میشنیدم که میگفتند: « این همون مداحیه که آنا مظلوم حسین میخونه!» * اتفاقا همان سال، شما اربعین به ایران آمدید و مردم ایران استقبال بسیار پرشوری از شما کردند؛ درباره آن سفر که "انا مظلوم حسین" را برای نخستین بار در ایران خواندید، برایمان توضیح میدهید؟آن سال یکی از سالهای بسیار پربرکت برای من بود؛ من به دعوت صدا و سیما و برخی از دوستان مذهبی و بسیجی به ایران آمدم و برای اولین بار در مسجد بلال تهران توانستم مداحی بکنم و صدای لبیک یا حسین را از حنجرههای مردم ایران بشنوم. * آن مراسم خیلی هم مورد استقبال مردم قرار گرفته بود...بهیاد ماندهترین مجلس عمرم بود واقعا. تا آبد از یادم نمیرود. * آن مراسم چرا انقدر خاطره انگیز شد به نظرتان؟خب اولین بار بود که در ایران میخواندم؛ به خصوص بعد از قطعه انا مظلوم حسین... * تا به حال ایام محرم برای اجرای به ایران امده اید؟ دوست دارید یک بار دهه اول محرم در ایران مداحی کنید؟نه خیر تا حالا نیامدم. اما خیلی دلم میخواهد عزاداری دهه اول آنجا داشته باشم. * کلا قطعات چند زبانه از شما زیاد شنیده ایم. چرا روی این کار اصرار دارید؟دلیل اصرار داشتن من این است که به خیلی از کشورها سفر میکنم و با مردمان مختلفی ملاقات میکنم؛ همه از من میخواهند که به زبانهای مختلف نوحههایم را اجرا کنم؛ آخر امام حسین مال همه هست خب! * اتفاقا می خواهم مسیر بحث را ببرم سمت نوحه خوانی. در سالهای اخیر شاهد هستیم که در جامعههای مختلف شیعی، درباره عزاداری امام حسین تحریفهایی به وجود امده. مثلا استفاده از ملودیهای آهنگهای اروپایی (که در بین بعضی از مداحان جوان ایران اتفاق میافتد) یا برخی کارهایی که در عزاداری باعث سوء استفاده رسانههای ضد اسلامی میشود. نظرتان در باره این کارها و تأثیر منفی آنها روی موضوع عزاداری امام حسین و جامعه شیعه چیست؟ببینید برادران عزیز این کشتی، کشتی بزرگی است و مردمان زیادی سوار این کشتی هستند. حالا بعضیها با فرهنگ بالا و برخی سطح فرهنگشان پایین تر از بقیه. برخی هم سوار شده اند برای ایرادگیری و سوراخ کردن این کشتی؛ اما ما یک ناخدا داریم و یک سرور و یک ولی؛ برای در امان بودن از مشکلاتی که برخی مردم بوجود میآورند و این مشکلات شکافهایی به بدنه کشتی مینشاند؛ باید به ناخدا مراجعه کرد باید به سرور و ولی مراجعه نمود؛ ما بحمد الله ولی فقیه داریم و تا ولی فقیه داریم همیشه در امانیم وکسی نمیتواند جرأت صدمه زدن به کشتی را بکند.مقام معظم رهبری ملاقاتهای زیادی با مداحان داشتند که در این ملاقاتها مطالبی فرمودند که درمان همه این دردهاست؛ وباید همه مداحان از فرمایش ایشان استفاده نمایند تا هیچکس از جاده حق و از صراط مستقیم خارج نشود. * یک مقدار راجع به وقایع اخیر جهان اسلام صحبت کنیم. همین جنگ آفرینیهایی که جبهه النصرة و داعش انجام داده اند و مسلمانان زیادی را آواره کرده و این همه بلا سر مردم بی گناه آورده اند. از طرفی هم مقامات دولتی و مراجع دینی سنی و شیعه بارها بر حفظ وحدت میان مسلمانان تاکید کرده اند...هیچ تردیدی نیست که این جنگها توسط آمریکا و بعضی از وابستگانشان در خاورمیانه پیاده شده و همچنین شکی در آن نیست که زبانه ی این آتشها به خودشان برمیگردد؛ آتشهایی که توسط رژیم صهیونیستی در فلسطین برافراشته شد؛ الآن دود این آتشها به چشمان شان میخورد؛ ناگفته نماند که این آتشها تحت حمایت آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی و متأسفانه بعضی از کشورهای عربی برافراشته شده است.داعش و نصره و غیره هم همین وضع را دارند خیلی واضح و نمایان است رجوع داعش به مهد اولیه خود؛ این روزها صحبتهای زیادی در رسانهها وجود دارد درباره برگشت داعش بر علیه سران اصلی خود.و ما مسلمانان باید به وظیفه خود عمل کنیم؛ همیشه متحد باشیم و همیشه بیدار باشیم و سنگرهایمان را رها نکنیم چون دشمن کینههای فراوانی برای ما مسلمانان در دل دارد. چه در حال جنگ وچه در حال صلح باید وحدت بین مسلمین را حفظ کرد.یک مثال بزنم؟ همنی آمرلی عراق. بهترین دلیل برای شما میتوانم مردم شهر آمرلی عراق را مثال بزنم که خودم با چشم خودم دیدم که چگونه مردم این شهر توانستند در مقابل داعشیها مقاومت کنند و نگذارند یک وجب از شهرشان بدست آنها بیفتد با اینکه عددشان کم و سلاحشان جز چند قطعه سلاح سبک چیزی دیگری نبود أما بزرگترین سلاحشان وحدت و همبستگی بین مردمان شهر بود. * یه ذره هم از ارادت تان به حضرت امام و حضرت آقا و اصل ولایت فقیه صحبت کنیم...چه بگویم که وقتی حرف از حضرت امام است زبانم لال میشود. اما به موضوعی اشاره کنم که شما مردم ایران قدر امام خمینی و مقام معظم رهبری را بدانید؛ تا حالا به وضع انقلابهایی که در منطقه خاورمیانه رخ داده است فکر کرده اید؟ دلیل ویرانی و نا بسامانی این انقلابها را میدانید؟ آیا میدانستید که دلیل به ثمر نرسیدن تمام این انقلابهایی که در کشورهای شمال افریقا مثل تونس و لیبی و مصر رخ داده است؛ نبودن یک رهبر مقتدر و مدبر است؟یقین داشته باشید که این انقلابها (هرچند بوی انقلاب مردمی میدهد) به هیچ وجه به پیروزی نخواهند رسید. بدلیل نبودن رهبری همچون حضرت امام (ره) وحضرت آیت الله خامنه ای دام ظله؛ انقلابهایی که به پیروزی خواهند رسید و رسیده اند انقلابهایی است که امتدادشان از انقلاب ماست؛ امتدادشان از خط حسین بن علی میباشد و میتوانم با تمام افتخار بگویم انقلاب أهل یمن یکی از انقلابهایی است که رابطه مستقیم با انقلاب حسین ابن علی علیه السلام دارد همانگونه که انقلاب اسلامی ایران امتدادی از انقلاب کربلا بود.آخرش از قول من بنویسید: ای مردم شریف ایران قدر مقام معظم رهبری را بدانید. * حتما. خدا کند که مردم یمن به زودی پیروز شوند انشالله. باز هم برگردیم به خودتان. شما از آن دسته مداحانی هستید که آلبومهایی با مضمون اسلامی و اهل بیت و با استفاده از موسیقی هم منتشر کرده اید. چه شد که این کار کردید؟ دلیل اصلی این کار شما چه بود؟نخیر هیچگاه از موسیقی در آلبومهایم استفاده نکرده ام. نواهایی که بعضا با آنها کار کرده ام موسیقی نیست. آن هم بدلیل اینکه ریتمها وآهنگهایی که استفاده میشود گاهگاهی با آهنگهای نامرغوب برخورد میکند. فقط از موسیقی برای کودکان استفاده کرده ام چون خیلی از محیط آهنگهای نامرغوب دور است. * یه مقدار از فعالیتهای اجتماعی تان برای ما بگویید. چون میدانم علاوه بر مداحی اهل بیت، کارهای مفید اجتماعی دیگری را هم انجام میدهید...چرا من؟ ما شاالله این همه مردم خیّر در جامعه دارند فعالیت میکنند؛ فعالیتهای من چیزی نیست در برابر بقیه. لکن هم به خودم و هم به برادران و خواهرانم نصیحت میکنم که همیشه دستشان به صدقه باز باشد و سعی کنند در کارهای خیر شرکت کنند؛ هرچند کوچک باشد بدانید که اثرش در جامعه وهمچنین در فرزندانتان بزرگ میباشد. * فکر میکنم فعالیتهای شما درباره کودکان خیلی پررنگ تر و وسیع تر است. تا جایی که فعالیتهای زیادی را در تلویزیون دارید و برنامههایی جذاب و شاد برای تربیت اسلامی کودکان مسلمان تولید میکنید. مقداری در این باره برایمان توضیح میدهید؟ چه شد که وارد این موضوع شدید؟بعد از به دنیا آمدن فرزند اولم (کوثر) و بعد از آن پسرم (حسین) احساس کردم که جنگ بسیار بزرگی علیه این کودکان وجود دارد که ما سالهاست از آن غافل بودیم و هنوز هم مردمان بسیار زیادی از آن غافلند؛ این جنگ، جنگ نرمی است که از طرف غرب علیه کودکان بپا شده است. یک "جنگ فرهنگی" تمام عیار. برای همین هم بر خود واجب دانستم که نه فقط از کودکانم بلکه تا میتوانم از کودکانی که هدف این جنگ قرار گرفته اند دفاع کنم؛ خوب حالا شما بگویید آیا میشود به غیر از سلاح کارهای فرهنگی به جنگ فرهنگی رفت؟ * طبیعتا نه...به همین دلیل شروع به کارهای فرهنگی کردم. مخصوصا کارهای فرهنگی مرتبط به کودکان. چه ساختن فیلم و کارتون، چه کلیپ و چه برنامههای مختلف دیگر.نا گفته نماند که هنوز جنگ ادامه دارد و پیشرفتی که غرب کرده است. صدها برابر بالا تر از پیشرفت ماست. آن هم بدلیل نبودن امکانات و همچنین تنها بودن در این سنگر سرد. * در میان ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین قلباً به کدامیک از ائمه ارادت دارید؟ یا مثلاً در میان اصحاب و اولاد امام حسین علیهم السلام مانند حضرت علی اکبر، حضرت زینب، حضرت عباس، حضرت رقیه به کدامیک از ایشان بیشتر ارادت قلبی دارید؟همیشه ارادت خاصی به أم البنین داشتم وخواهم داشت؛ آخر کسی که حاجتم را یک بار براورده کنه حتما مقامش بزرگه؛ حتما پیش خدا وجاهت دارد؛ باز هم میروم سراغش؛ همیشه بهش رو می اندازم؛ نوکرش هم میشوم... * راستی مداحیهای مداحان ایرانی را هم دنبال میکنید؟بله حتما... * و کدوم را بیشتر میپسندید؟همشون دارن خدمت میکنند. هرکس مخلص تر باشد عمل ش هم بیشتر به دل مینشیند. یک جورهایی شبیه عطر خوشبو. عطر خوشبو که دیگه نیاز به تعریف ندارد! * درست است که از این سئوال زیرکانه رد شدید اما این دلیل نمیشود که من به رابطه نزدیک شما با حاج صادق آهنگران اشاره نکنم...!من از کودکی به ایشان ارادت خاصی داشتم. ایشان استاد من است. استادی که هرگز در کلاسش حضور نداشتم ولی همسنگرش بودم. أیام جنگ که در قطر بودیم جز رادیو چیز دیگری نبود که أخبار جنگ را بشنویم؛ با شنیدن مداحیه ای استادم میفهمیدم که سربازان اسلام پیشرفت کرده اند و با نوحههایش و نالههایش میدانستم که بچهها شهید شده اند. هنوز یادم هست که نوحههای ایشان را بلافاصله به عربی مبدل میکردم و در هیأتهای قطر شبانه میخواندم. خداوند عمر پر برکت وبا عزت به ایشان عطا نماید. * در آخر، اگر نکته یا صحبت خاصی مد نظر دارید بفرمایید...صحبت خاصی نیست ولی از طرف من بنویس: ای بزرگواران قدر رهبر خود را بدانید و هیچگونه نگذارید دشمن بین شما لانه کند و همیشه متحد باشید تا بتوانید پرچم را به پرچمدار بسپارید.
منبع/خبرگزاری دانشجو
کد خبر: ۴۷۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت علامه آقا محمد بيدآبادي هستند و امروز - اول محرم - سالروز رحلت ايشان است.
نگاهی گذرا بر زندگینامه علاّمه بیدآبادی
آقامحمّد ـ که به خاطر سکونت در محلّه بیدآباد اصفهان،به بیدآبادی شهرت یافت، در خانواده ای علمی و مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش ملاّ محمّد رفیع گیلانی، که نسبش به شیخ زاهد گیلانی (درگذشته 700 ق) می رسد، دانشمندی محقق و زاهد و مجتهد بوده است. آقا محمّد رفیع، از زادگاه خود، گیلان، به اصفهان مهاجرت و در محله بیدآباد اصفهان سکونت کرد و از این رو،به ملاّ محمّد رفیع گیلانی بیدآبادی مشهور شد.
ایشان در دامان پدری فرزانه و زاهد و در بستر علمی و مذهبی حوزه علمیه اصفهان، که در آن روزگار بزرگ ترین حوزه علمی تشیع به شمار می رفت، به تحصیل علم و کمالات پرداخت و با ذهن و روان حق جویش، از محضر فقیهان، محدثان، حکیمان و عارفان بزرگ بهره برد و با دستیابی به درجه های بالای علم و کمال از جمله بزرگان و نام آوران تشیع،در آن زمان گردیدalt.
اوایل عمر حضرت علامه بیدآبادی مقارن با پایان صفویه و غائله افغانها است. وی از شاگردان سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (صاحب منظومه فصل الخطاب) و آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق) بود. گفته شده که علامه بیدآبادی محتملا از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته است.
افزون بر آن، آقا محمّد که مربّی بسیاری از بزرگان در سیر و سلوک گردید، به منزل ها و مرحله های بالایی در «سلوک الی الله» دست یافت و به ویژه، در مرتبه «خوف» به جایگاه بلندی رسید.
«خوف» و «رجاء» دو مرحله سیر و سلوک است. در اثر خوف، انسان خود را از انجام دادن کارهای حرام و ناپسند و رفتارهای بد و برداشتن گام های خطرناک باز می دارد و از تماس با کارهای نهی شده دوری می کند و رجاء و امیدواری، انسان را به سوی امور حلال و پسندیده سوق می دهد.
آقا محمّد بیدآبادی، علاوه بر جامعیت در علوم عقلی و نقلی و چیرگی بر دانش های متداول زمان خود، در دانش های غیر رسمی و به اصطلاح، «علوم غریبه»، از جمله «کیمیا» نیز مهارت بسيار ویژه ای داشته اند.
حضرت علامه بیدآبادی در اول محرم 1198 وفات یافت و پیکر مطهر او را بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی، که قبر پدرش هم در همانجا قرار داشت، دفن نمودند. مقبره او در صحن شرقی تکیه خوانساری قرار دارد. مرحوم محمدکاظم واله در قطعه شعری که اکنون بر سنگ مزار او حک شده است ماده تاریخ وفات او را اینچنین به نظم آورده است:
کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون
قبلهی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون
علامه بیدآبادی وصیت کرده بودند که بر بالای قبر وی گنبد و بارگاهی ساخته نشود.و بر طبق همین وصیت قبر وی تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اینکه مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک که نایب الحکومه اصفهان و از اولاد خلف بیک بود،عمارت چهار طاقی بر بالای قبر وی ایجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.
ویژگی های اخلاقی و رفتاری آقا محمّد
عارف بید آبادی، با اینکه مورد مراجعه بیشتر مردم بود و نیازهای همگان را برطرف می ساخت، هیچ گاه از کسی درخواستی نکرد. او مصداق حقیقی «کن فی الناس و لا تکن معهم؛ در میان مردم باش و با آنها نباش» بود. روح توکل و اعتماد او به پروردگار جهان و علوّ مرتبه شخصیت انسانی اش، به او اجازه نمی داد، دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید.
آقامحمّد کارهای شخصی، از جمله خرید لوازم ضروری زندگی و حمل و نقل آنها و…را خودش انجام می داد و یاری کسی را نمی پذیرفت.
صاحب رسم التواریخ در این مورد می نویسد:مرحوم آقا محمّد بیدآبادی،خودش به در دکان خبّاز و بقال و قصاب و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود را به دوش گرفته و به خانه خود می برد.
قناعت و بی نیازی
پادشاهان و فرمانروایان وقت، احترام بسیاری برای آقامحمّد قائل بودند. وزیران و امیران به خدمتش می رسیدند و از او کسب فیض می کردند، آنها آرزو داشتند، علامه از ایشان بخواهند کاری برایش انجام دهند و آنها با انجام آن خواسته، ارادت خود را به وی نشان دهند، ولی او از آنها هیچ چیزی نمی خواست.
از جمله آنها علی مراد خان زند، چهارمین پادشاه از خاندان زندیان بود که یک روز، با کمال فروتنی به دیدنش آمد. آن ذات مقدّس، آن سلطان را در مجلس خود، با فقیرانی که در آنجا حاضر بودند، هم ردیف و همنشین نمود. سلطان هفت هزار تومان پول نقد از مال خالص حلال خود را که از زراعت به دست آورده و برابر با قیمت بیست هزار خروار غله بود، نزدش گذارد و عرض کرد که این پول را میان نیازمندان قسمت نما.
آقا محمد فرمود: من مستحق نمی شناسم، مستحق شناس خدا می باشد، این مال را به رعیت ها بده. علی مراد خان گفت، من با رعیت ها به زراعت پرداختیم و بنابر عدالت آنها بهره خود را بردند و من هم بهره و سود خود را.
فرمود: اگر چنین است «ای بنده خدا» به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با نوشته ای نزد تو می فرستم. تو به دست خود پول را به آنها بده، زیرا طبق روایت، اگر تو به دست خود یک دینار به ایشان انفاق کنی، بهتر از آن است که من مال تو را به اذن خودت هزار دینار انفاق نمایم….
وقتی حضرت بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد
در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!!
آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!!
جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز
می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!!
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم.........
به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.....
alt
نحوه برخورد با مخالفین
از جمله ویژگی های اولیای خدا، بردباری و گذشت است و در فضیلت این دو ویژگی، همان بس که خداوند متعال با این دو صفت خودش را در قرآن توصیف کرده است.
إنَّهُ کان حلیماً غفور
در داستانی نقل کرده اند: یکی از بدخواهان حکیم متأله بیدآبادی -که ظاهراًشاگرد ایشان هم بوده است- در غیاب معظم له نسبت های ناروا به ایشان می دهد و زبان به بدگویی از علاّمه باز می کند. عارف بیدآبادی که به راستی، عالمی حلیم و برخوردار از صفات پسندیده کریم بود، بدون هیچ گونه واکنشی منفی، تنها نامه ای برای تنبه و آگاهی این فرد می نویسد. بیدآبادی که عابد و سالکی زاهد و اهل ریاضت و مجاهدت بود، با شنیدن این ناسزاها و بدگویی ها نه تنها ناراحت نشد، بلکه تحمل این نوع دردها را موجب تذکر و فرو رفتن بیشتر در خود و نیز دستیابی به مقامات عرفانی و معنوی بیشتر می دانست.
داستاني از علم كيمياي علامه بيدآبادي
بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد، آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»
نکوهش دنیا و دنیا داران و عُزلت
عارف بید آبادی درباره ی اهل دنیا -به معنای نکوهیده آن- و خوبی کناره گیری از آنها می فرماید: پس اگر خواهی که نفس خالص به دست آوری و این قلب قلاّبی به جا بگذاری، از این دنیا در نفست نفرین کن و گوشه گیری و عزلت از این دنیا بکن و از رفت و آمد مردم روزگار خود، چه خواص و چه عوام بپرهیز….
در حکایتی زیبا و شنیدنی، می توان، دیدگاه عارف بیدآبادی را در مورد دنیا و دنیاداران دریافت. یکی از عمّال دیوان، به آقا محمّد بیدآبادی ـ که از علماء العارفین است ـ گفت که تو مرد خدایی و من مرد دنیایم. آقا محمد هم دو دست بلند کرده بر مغز او اشاره کرد که خاک بر سرت که تو دنیا نیز نداری، دنیا آن بود که نمرود و شدّاد و فرعون داشتند
.
ساده زیستی
آقا محمّد، با اینکه در زمان خود از نامداران و مورد توجه همگان بود، به گونه ای که صاحب منصب های حکومتی آن زمان در تلاش برای نزدیک شدن به او بودند، زندگی ساده و بی پیرایه و سختی را انتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستی و روی گردانی از دنیا، وجود او را شایسته پذیرش فیوضات ربانی گردانید. بیدآبادی، حقیقت زهد را یافته و در خود پیاده کرده بود، البته نه زهد به معنای رهبانیت و ترک دنیا که اسلام با آن مخالف است، بلکه زهد اسلامی که آدمی، برای بهتر انجام دادن همه مسئولیت های فردی و اجتماعی، سادگی و دوری در آلایش های زندگی، شیوه خود قرار دهد و نسبت به زرق و برق زندگی بی توجه باشد، از گرم و سرد زمانه ترسی نداشته باشد. زهد اسلامی با ریاست داشتن و مال و زن و فرزند و غیره مغایرتی ندارد، چنان که همه اینها، در حدّ اعلا برای آقا محمّد بیدآبادی فراهم بود.
این عارف بزرگوار، خود می فرمود: طالب عقبی باید، به دل از جاه و مال دنیا بی رغبت باشد، نه آنکه به زبان و گفتگو زاهد و به دست و پا ودندان چنگ به دنیا بزند….
می گفتند: منزل شخصی آقا محمّد در محلّه بیدآباد و دارای درب کوتاه و کوچکی بود. روزی به وی پیشنهاد کردند تا درب خانه اش را تغییر بدهد و بلند سازد، او پاسخ داد: «پس از این، کسی که در آن ساکن شود، درب منزل را تغییر خواهد داد»، یعنی بزرگ کردن درب خانه مربوط به مالک بعدی این خانه خواهد بود.
حاضران تعجب کردند، ولی به احترام شخصیت آقامحمد و نیز به خاطر اطمینان به گفته های او، که از روی دانش و آگاهی پیشگویی می کرد، ساکت شدند و سخنی نگفتند. طولی نکشید که پس از وی، منزل در اختیار سید حجت الاسلام شفتی قرار گرفت و چنانچه آقا محمّد پیش بینی کرده بود، حجت الاسلام، وضع منزل را تغییر داد و درستی گفتار آن عارف بر همگان آشکار گردید.
از دیگر ویژگی های آقا محمّد این بود که با همه احترامی که فرمانروایان و زمامداران وقت، به او می گذاشتند، ساده زیستی و فروتنی او به گونه ای بود که از سوار شدن بر چهارپا و بیرون رفتن با آن ابایی نداشت، آن هم سوار شدن بر یک الاغ رعیتی با پالان معمولی؛ و با همان حال، مسافت های دوری را می پیمود.
در مورد خوراک او می نویسند: در ماه، یک مرتبه گوشت می خورد و پیش از استفاده از این گوشت، صد رأس گوسفند قربانی می کرد و میان نیازمندان و مستمندان تقسیم می نمود.
در مورد پوشاک و حرفه وی نیز چنین نوشته اند:«و جامه های وی کرباس و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت…»
در مورد محل تدریس و تربیت او گفته اند که بسیار ساده و بی ریا بوده است:و در حجره ی نشیمن خاصش که دانش آموزان بسیار، از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند، فرش بوریا و در اطراف و حواشی اش پوست گوسفند گسترده بود و بر آنها می نشستند«
دستوري از علامه بيدآبادي
در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند:
(1) همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
(2) نماز اول وقت اقامه شود.
(3) بیداری سحر از دست نرود.
(4) غسل جمعه فراموش نشود.
(5) مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن)
فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از:
1.آثار در زمینه تفسیر قرآن
2.آثار در زمینه علم کیمیا
3.آثار در سبک عرفای متاله
4.نوشتهها در زمینه حکمت و کلام
بیدآبادی به عربی و فارسی آثاری از خود برجای نهاده است که عبارت اند از:
1.تفسیر قرآن به عربی
2.رساله ای به فارسی با عنوان فی علم التوحید علی نهج التجرید که در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است.
3.رساله حُسن دل به فارسی، تحقیق و تصحیح علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی
4.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ میرزای قمی به عربی که همراه با ترجمه فارسی در مجله پیام حوزه 1372ش به چاپ رسیده است.
5.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ سید حسین قزوینی که مکرراً چاپ شده است.
6.«فصلی در آداب تخلیه و تحلیه»
رساله ای با عنوان سیر و سلوک نیز منسوب به علامه بیدآبادی است که همراه با شرح میر سیدحسین مدرس هاشمی در 1377 ش منتشر شده است. نراقی نیز دستورالعملی از او در سیر و سلوک نقل کرده است.
اهمیت ویژه حضرت علامه محمد بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزهی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست فلسفه ملاصدرا و علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند.
در عین حال مرحوم بید آبادی بیشتر در عرفان بروز و ظهور کرده است. بیدآبادی در عرفان، مرید سیّد قطب الدین نیریزی (1100ـ1173)، از ارکان سلسلة ذهبیّه بود و پس از مرگ او قطب این سلسله شد. گفته اند سلسلة عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سید احمد کربلایی سیّد مرتضی کشمیری، ملا فتحعلی سلطان آبادی، ملا حسینقلی همدانی و سید مهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل است.
رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار میدهد تا پرده غفلت را کنار زند. چنانکه مینویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری:
آنچه نوشته شد، تنها شمّه ای از زندگانی حکیم بیدآبادی بود.
کد خبر: ۴۷۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
روحیه مقاومت ، دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم ، از درس های فرهنگ عاشورا است."فرهنگ پدافند غیرعامل" از این فرهنگ باید لبریز گردد و این به محاسبات جداگانه ای نیاز دارد و فراتر از یک نوشتار جای کار دارد
کد خبر: ۴۷۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۴
کاش استاندار محترم برای رسیدگی به این مهم صدای زنگ خطر را بشنود
کد خبر: ۴۷۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۳۰
همایش پیاده روی خانوادگی به مناسبت هفته تربیت بدنی و ورزش صبح امروز با حضور چشمگیرمردم ورزش دوست شهرستان لنده برگزار شد
کد خبر: ۴۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
با وجود حرام بودن ازدواج همزمان با دو خواهر در دین مبین اسلام، یک تروریست داعشی عربستانی طی یک مراسم، همزمان با سه خواهر عراقی ازدواج کرده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
یک تروریست داعشی عربستانی در یک مراسم همزمان با سه خواهر عراقی ازدواج کرده است.
خبرگزاری "نون" عراق در اینباره گزارش داد؛ حاج ابو کرار رئیس مجمع مردمی عراق از ازدواج همزمان یک داعشی با ۳ خواهر عراقی در منطقه شاخات در جنوب بغداد پرده برداشت؛ اما از ذکر نام این فرمانده تروریستی خودداری کرد.
ابو کرار همچنین از کشف گورهای دستهجمعی در این منطقه خبر داد. این گورها شامل اجساد زائران ایرانی و عراقی است که با پای پیاده به زیارت آمده بودند.
تجاوز یک فرمانده داعشی سودانی به چندین زن، خبر تکاندهنده دیگری بود که ابوکرار به آن پرداخت.
گفتنی است طبق آیه ۲۳ سوره نساء، ازدواج همزمان با دو خواهر حرام است؛ اما داعش به راحتی این دستور الهی را زیر پا میگذارد.
منبع: جبهه جهانی مستضعفین
کد خبر: ۴۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
من در زمان امام (ره) و زمان مقام معظم رهبری به تامین نظرات رهبری مقید بودم. در زمینه هایی که از نظرات رهبری بی اطلاع بودم جویای نظرات می شدم و همان در زمان امام(ره) و هم اکنون نظرات مقام معظم رهبری را در مسائل جویا می شوم به عبارت دیگر تابع امام (ره) و رهبری بودم
کد خبر: ۴۶۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
ورزش هویت ملی ماست و ورزشکاران عموما باعث ایجاد نشاط و شادابی در جامعه می شوند
کد خبر: ۴۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۲
ندای ایرانیان ضمن احترام به بزرگان و استفاده از نظرات و رهنمود هایشان ولی می خواهد حزبی شخص محور و وابسته به شخص یا اشخاص خاصی نباشد وبا تکیه بر اصول , ارزشها و برنامه ها تفکرات و اهدافش را پیش ببرد
کد خبر: ۴۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۰
چرا سیستم اداری ما برای همه چیز ادارات اهمیت قایل می شوند جز جسم و سلامت روحی و روانی کامندان اداری؟
کد خبر: ۴۶۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
ورزشکاران با تربیت روح و جسم خود و دوری نمودن از دوست نمایان ضد ارزشی در سالم ماندن جامعه یار و مددکار مسولین و خانوادها باشند
کد خبر: ۴۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قدمت و قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت باباركن الدين است.
نامش«مسعود بن عبدالله»و لقبش«ركن الدين»و از اهالي بيضاء «در شيراز »است. اما نسبت «انصاري» كه برخي به وي داده اند بي مدرك بوده و نام كاملش«باباركن الدين مسعود بن عبدالله بيضاوي» است.
«بابا» در قديم به دو گروه اطلاق مي شد و يكي از آن دو گروه عارفان و زاهدان و قطبها بودند؛ اين عده اغلب در قرنهاي هشتم و نهم مي زيستند و قبرهاي زيادي از اينها در اصفهان است و از آن رو كه ركن الدين مسعود هم از اين گروه بود وي نيز بابا لقب گرفت. تاريخ تولد وي روشن نيست اما وفاتش در(يكشنبه۲۶/ربيع الاول۷۶۹ق)رخ داده است.
مزار اين عارف برجسته، همچنان كه از سنگ نوشته وي هم هويداست، از ديرباز تاكنون مورد توجّه بسياري از انديشه وران شيعي بوده است، كه از اين ميان داستان كرامت آميز مزار وي در مورد شيخ بهايي و ارادت محمّد تقي مجلسي و ملا حسن نائيني آرندي و سيّد عبدالكريم كشميري در خور توجّه است.
وي آنگونه كه خود نوشته از كودكي معاني توحيدي را ادراك مي كرده و در عرفان علمي شاگرد كمال الدين عبدالرزاق كاشاني و داوود بن محمود قيصري بوده درطريقه سير و سلوك نيز ظاهرا از سلسله سهرورديان است و گويند استادش درعرفان عملي بابابيات است. همچنين نوشته اند كه شاه نعمت الله ولي مقدمات علوم رانزد ركن الدين شيرازي تحصيل كرد. مرقد باباركن الدين- كه در زمان حيات خود نيزبا عزت و احترام مي زيست- پس از رحلت وي تاكنون محل توجه و زيارت و توسل مردم و بزرگان و عرفا بوده و سال ها پس از رحلتش كرامتي هم از او رخ داد:
روزي مرحوم بهاءالدين محمدعاملي- مشهور به شيخ بهائي- با عده اي از بزرگان به زيارت اهل قبور مي روند. به قبرستان تخت فولاد كه مي رسند هنوز نفس تازه نكرده بودند كه شيخ بهائي به اطرافيان خود فرمود: «من چيزي شنيدم آيا شما هم شنيديد؟» حاضران گفتند:«ما چيزي نشنيديم و اصلاً كسي سخني نگفت !» مرحوم شيخ بهائي جمله اي را كه شنيده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روي خود بست و شروع به گريه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقريبا شش ماه بعد، دارفاني راوداع كرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن كردند.
مرحوم محمد تقي مجلسي مي نويسد: من از نزديكان شيخ بهائي بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن براي مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله اي كه۲۶۲ سال پس از رحلت باباركن الدين از قبر وي , خطاب به شيخ بهائي گفته شد اين بود: «شيخنا! درفكرخودباش !»alt
بقعه باباركن الدين يكي از اماكن عبادت و رياضت مرحوم شيخ حسن علي نخودكي اصفهاني بود. مرحوم حاجي كرباسي نيز به بابا ركن الدين اعتقاد تام داشت و به زيارتش مي رفت.
بزرگ ديگري كه به زيارت وي مي رفت فقيه عارف حضرت آيت الله سيدعبدالكريم رضوي كشميري بود. مرحوم كشميري از قبور علماء به قبر استادش مرحوم آيت الله سيد علي قاضي در وادي السلام نجف و باباركن الدين در قبرستان تخت فولاد اصفهان زياد اهميت مي داد و اين دو را ممتاز مي شمرد و مي فرمود: «باباركن الدين روح و ريحان است» و نيز مي فرمود: « بر مرقد ركن الدين خواستم بفهمم ذكر او چه بوده الهامم شد كه ذكرش(لااله الاالله) بوده است».
در كتاب آفتاب خوبان( شرح احوال سیدالعارفین آیتالحق سید عبدالکریم کشمیری، قدس سره)، آمده است: استاد سید عبدالکریم کشمیری(ره) درباره باباركن الدين مي فرمود: «من ابتدا در قبرستان تخت فولاد اصفهان از قبر بابا ركنالدین غافل بودم، اما یكبار دریافتم جذبه اى مرا به سوى قبر وى مي كشاند. حالى كه تا آن هنگام در قبرستان تخت فولاد برایم پیش نیامده بود».همچنین استاد با سه نفر از شاگردان سر قبر باباركن الدین در قبرستان تخت فولاد اصفهان رفتند و ساعتى نشستند. ایشان خطاب به بابا ركن الدین فرمود: «مي دانم آبرو دارى، مرا به نجف برگردان».بعد فرمود: «الحمدللَّه امروز عمرمان به عبادت گذشت».یكى از شاگردان عرض كرد: »به عبادت»؟!فرمود: «آرى! كنار قبر او؛ او خیلى قوى است».حضرت استاد فرمودند: من هروقت در زندگیم، مشكلى برایم رخ مى دهد، یك سوره یاسین براى بابا ركن الدین مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان مى خوانم، مشكلم حل مى شود.یكى از شاگردان استاد مى گوید: «با استاد و دو تن از طلاب كه از قم همراه استاد بودند، بر مرقد بابا ركن الدین بودیم. من كنار استاد ایستاده بودم و آن دو با كمى فاصله از ما نشسته بودند. ناگهان مشاهده كردم شخصى چهارشانه با ریش حنایى رنگ و به نسبت بلند، در حالى كه یك سینى با چهار فنجان قهوه در دست داشت به ما نزدیك مى شود.همان دم استاد به من فرمود: مى بینى؟آن چه مى دیدم را به ایشان عرض كردم. آنگاه فرمود: خودش است! خودش است!بابا ركن الدین آمد و جلو هر یك از ما چهار نفر فنجانى از قهوه قرار داد و آن دو (شاگرد هم) فنجان مقابل خود را برداشتند. یكى از آن دو، همه قهوه خود را از بالاى شانه خود به پشت سرش ریخت و دیگرى هم همین كار را كرد ولى مقدار كمى قهوه از گوشه لبش وارد دهانش شد.پس از آن واقعه شخصى كه كمى از آن قهوه را چشیده بود، چنان مست بابا ركن الدین شده بود كه مى گفت: نمى دانید اینجا چه خبر است! اگر انسان از قم براى زیارت اینجا پیاده بیاید، جا دارد».
به گزارش رويش نيوز، باباركن الدين شرحي مبسوط به زبان فارسي بر كتاب فصوص الحكم از محيي الدين ابن عربي نگاشته و خود در حل مشكلات و رموز آن از نعمان خوارزمي استفاده كرده و به تشويق همين استادش آن را به پايان رسانده است. بابا خود مي نويسد: «نمي خواستم شرحم را از مسوده پاك نويس كنم اما در رويائي به من فرمودند: «و اما به نعمه ربك فحدث!»و در اثر اين امر،آن را به انجام رساندم . شرح ركن الدين بر فصوص «نصوص الخصوص في ترجمه الفصوص» نام دارد و خلاصه اي از شرحهاي قبلي اين كتاب مخصوصا شرح كاشاني و قيصري است به علاوه مطالب و ره آوردهاي علمي و عرفاني تازه خود،كه بر آنها افزوده است. در مقدمه اين كتاب گفته كه قصد دارد كتابي در كليات عرفان بنگارد و معلوم نيست آيا آن را نوشته يا خير؟ اثر ديگرش«معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص»است كه ناتمام مانده؛ همچنين كتابي به نام «كشف الضر في نظم الدر»در شرح قصيده تائي بزرگ ابن فارض و رساله ي ديگري هم بنام «قلندريه»دارد.
باباركن الدين از قديمي ترين دانشمنداني است كه در تخت فولاد به خاك سپرده شده و تا چندي پس از عهد صفوي قبرستان تخت فولاد را هم « قبرستان بابا ركن الدين» مي گفتند حتي پل خواجو را كه در معبر آن مقبره واقع شده«پل باباركن الدين» مي ناميدند.
alt
مقبره باباركن الدين شيرازي، يكي از قديمترين آرامگاه هاي مغولي موجود در اصفهان است، كه چندين بار مرّمت شده است. بنابر كتيبه موجود در مدخل بقعه به خطِ ثلث محمد صالح اصفهاني مولوي، به اهتمام شاه عباس اول بخشي از آن مرمت شده و بر اساس كتيبه چله خانۀ آن در سال ۱۱۱۲ق در زمان شاه سلطان حسين صفوي تعميري بنيادين در آن انجام پذيرفته است. بنا به سنگ نوشته ديوار غربي مَدخل بقعه، در سال ۱۲۰۰ق توسط ميرزا محمد نصير بايزيدي بسطامي تعمير شده است و گويي پس از اين تاريخ نيز چندين بار مرّمت شده است. بر اين مقبره زيبا، گنبد هرمي فيروزگوني با دوازده ترك بر روي پنج پايه، به عدد ماه هاي سال يا عدد ائمه دوازده گانه وجود دارد كه در نوع خود اثر هنري بس زيبا و در خور توجّهي را فراهم آورده است. سردر ورودي تكيه كه در پيشخوان شمالي قرار گرفته داراي كتيبه اي است به خط ثلث محمد صالح مولوي اصفهاني. نماي بيروني بقعه كه به علت اضافه شدن پيشخوان شمالي، هفت ضلعي مي باشد به صورت طاق نماهايي با لچكي هاي منقوش و كاشي كاري شده چشم را مي نوازد. اتاق هايي در طرفين پيشخوان ورودي و سنگابي مكعب شكل در مقابل اتاق ضلع شرقي قرار دارد.
بنايي آجري به سبك معماري صفوي در جبهه شمالي تكيه كه برخي آن را چله خانه مي نامند از ديگر جاذبه هاي ان تكيه مي باشند.
اين تكيه مدفن بزرگاني است همچون:
مسعود بن عبدا... بيضاوي، عارف برجسته قرن هشتم متوفي 769 هـ .ق
ميرزا حسن خان جابري انصاري مورخ، محقق و اديب متوفي 1376هـ .ق
ملا محمد علي نوري مازندراني عالم و عارف جليل القدر، متوفي 1253هـ .ق
ملا حسن نائيني آرندي عارف كامل و عالم رباني متوفي 1270هـ .ق
جواد مجدزاده صهباي كرماني اديب و فرهنگي، متوفي 1364هـ .ق
کد خبر: ۴۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رئیس مرکز بهداشت شهرستان کهگیلویه گفت: به مناسبت روز جهانی قلب و هفته ملی سالمند همایش پیاده روی پرسنل ستاد شبکه بهداشت ودرمان ،مرکز درمانی شهری دهدشت و بیمارستان امام خمینی (ره) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج؛ مهندس سید محمد هاشم طاعتی در این زمینه اظهار داشت:فعالیت های بدنی و پیاده روی روزانه به مدت 45دقیقه برای هر فردی توصیه می شود،زیرا چاقی زمینه ساز بروز بیماری های قلبی و عروقی است.
وی افزود: از آنجایی که پیاده روی بهترین دارو و درمان برای هر انسانی است،ما در راستای ایجاد نشاط بیشتر و ترویج این فرهنگ در بین کارکنان خود، این ویژه برنامه را به صورت نمادین تدارک دیده ایم.
کد خبر: ۴۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۰
اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com عبدالرضا داوری از جمله افراد نزدیک به محمود احمدینژاد است که در نوشتهها و گفتوگوهایش به شکلی صریح از محمود احمدینژاد دفاع میکند. داوری در مصاحبه تفصیلیاش با ایلنا، به نقد و بررسی دولت روحانی میپردازد و میگوید که روحانی اولین دولتی خواهد بود که شاید دور دوم ریاست جمهوری را نبیند و دلیل آن را تقابل روحانی و دولتمردانش با محمود احمدینژاد میداند و البته میگوید تقابل روحانی با احمدینژاد برای راضی نگه داشتن آیتالله هاشمی رفسنجانی است چراکه روحانی بدون برنامهریزی هاشمی خواب ریاست جمهوری را هم نمیدید. از دیگر سو، وی میگوید که روحانی در عرصهای "سیاست خارجی" قدم گذاشته و سرمایهگذاری کرده است که پارامترهایش دست وی نیست و اینک نیز میگوید توافق هستهای در کار نخواهد بود. داوری از سوی دیگر مدعی عدم برنامهریزی محمود احمدینژاد برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی است و البته بیان میکند که اصولگرایان برای بازگشت به قدرت چارهای جز رجوع به محمود احمدینژاد را ندارند.
متن کامل مصاحبه دکتر عبدالرضا داوری با خبرگزاری ایلنا در ادامه آمده است:
ارزیابیتان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟
دولت آقای روحانی در این مدت دو خطای استراتژیک داشته است. خطای اولشان این بود که تمام تخم مرغهایشان را در سبد مذاکرات هستهای قرار دادهاند و تمام توفیقات دولتشان را به توفیق در عرصه مذاکرات هستهای گره زدهاند که طبیعی است کمترین نوسان مثبت یا منفی در عرصه مذاکرات، میتواند کل عملکرد دولت را در محور مثبت یا منفی تحتالشعاع قرار دهد.
در حوزه سیاسی هم دولت ایشان یک خطای عمده دیگر دارند و آن هم اینکه هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد تعریف کرده است، به یک معنا "دگر" دولت یازدهم را دولت نهم و دهم میدانند و ماموریت دولت خود را بازگرداندن عقربههای زمان به پیش از سال 1384 تعریف کرده است. این رفتار دولت یازدهم، سبد آراء آقای روحانی را به شدت آسیبپذیر کرده است چون به دلیل حملات غیرمنصفانه و بعضا کینهتوزانه آقای روحانی و دولتشان به آقای احمدینژاد و دولت قبل، آراء بخش مهمی از جامعه که در مناطق روستایی و کمتر توسعهیافته و حاشیهای قرار دارند و تقریبا 75 درصد کل سبد آرا در هر انتخاباتی را شامل میشوند و به آقای احمدینژاد شدیدا علاقهمند هستند در تضاد روحانی- احمدی نژاد که دولت یازدهم دنبال میکند از سبد آقای روحانی خارج میشود، آن هم در شرایطی که بخش مهمی از این اقشار در انتخابات سال 92 به آقای روحانی رای دادهاند. بنابراین معتقدم با روند حملات کنونی علیه دولت قبل، آقای روحانی در جلب آراء این بخش مهم از جامعه دچار مشکل خواهد شد ضمن آنکه نظرسنجیهای معتبر هم این پدیده را تایید میکند.
یعنی میخواهید بگوئید که دیگر آقای روحانی در آن طبقاتی که گفتید حامی ندارد.
معتقدم وقتی آقای روحانی بر اساس تحلیل و دستورالعملی که از آقای هاشمی دریافت کردهاند، هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد نشان میدهد، عملا سبد آرای کسانی که به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه دارند را از دست داده است.
شما میگوئید آقای روحانی هویت خودش را بعد از انتخابات آقای احمدینژاد قرار داد اما قبل از انتخابات هم اینکه هویت مقابل آقای روحانی، فردی مانند احمدینژاد است، مشخص بود.
در فضای عمومی کشور این طور نبود. شما صرفا فضای نخبگان، روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران را معیار ندانید. بدنه عمومی تودهها به ویژه در شهرهای کوچکتر و روستاها، به هیچ وجه تلقیشان این نبود که آقای روحانی در موضع ضدیت با آقای احمدینژاد قرار دارد.
اما در هنگام مناظرات و سفرهای تبلیغاتی، آقای روحانی صریحا به نقد سیاستهای دولت دهم بالاخص سیاستهای سیاست خارجی دولت میپرداخت.
هویت مقابل آقای روحانی در انتخابات اخیر آقای جلیلی بود. آقای سعید جلیلی نزد افکارعمومی و مردم نماینده آقای احمدینژاد نبود. آقای احمدینژاد بارها اعلام کرد که من در انتخابات نمایندهای ندارم و در انتخابات هم از کسی اعلام حمایت نمیکنم. مردم این پیام را دریافت کردند.
اگر قرار بود ضدیت با آقای احمدینژاد، موجب رایآوری باشد باید آقای قالیباف رئیسجمهور میشد؛ چون در ایام پیش از انتخابات خرداد 92، بیشترین حملات علیه دولت آقای احمدینژاد را آقای قالیباف و تیم سیاسی رسانهای نزدیک به شهردار تهران ساماندهی کرد. پس از تحلیل محتوای گفتارهای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 92 متوجه شدیم که آقای قالیباف 3.7 برابر بیشتر از آقای روحانی علیه دولت دهم و آقای احمدینژاد سخن گفته بود. اتفاقا کاندیداهای اصولگرا رای نیاوردند چون تمام هویتشان را در ضدیت با آقای احمدینژاد قرار داده بودند.
با این حساب، با توجه به تحلیل شما اگر آقایان قالیباف و جلیلی هویتشان را در ضدیت آقای احمدینژاد قرار نمیدادند، احتمال بیشتری برای ریاست جمهوری داشتند.
شک نکنید که اگر اصولگرایان با پرچم ضدیت با آقای احمدینژاد حرکت نمیکردند و در عین حال با بیتدبیری کمپین انتخاباتی آقای جلیلی، صحنه انتخابات به صحنه سازش – مقاومت تبدیل نمیشد، آقای روحانی هیچ شانسی برای ریاستجمهوری نداشت. اصولگرایان باید دو کار میکردند. اول آنکه باید نقشه راه انتخاباتی آقای هاشمی را میفهمیدند و میدیدند که آقای هاشمی در حال مهندسی انتخابات است تا بتوانند نقشه راه آقای هاشمی را ناکام کنند و صحنه انتخابات را به مدل مورد نظر خود یعنی صحنه کارآمدی تبدیل کنند که در ذهن آقای قالیباف بود ولی همانطور که قبلا گفتم، صحنه عوض شد و انتخابات به جای رقابت بر سر کارآمدی به صحنه رفراندوم هستهای و دوگانه سازش – مقاومت تبدیل شد.
نکته دومی که اصولگرایان باید به آن توجه میکردند این بود که از تقابل با آقای احمدینژاد احتراز میکردند و نه تنها احتراز نکردند بلکه تلاش میکردند تا با تصویر خدمتگذار احمدینژادی در صحنه حاضر میشدند و خود را بدیل آقای احمدینژاد نشان میدادند که در این صورت با رای بالایی پیروز میشدند. البته با اقداماتی که در سالهای 90 تا 92 بخش سیاسی – رسانهای اصولگرایان علیه آقای احمدینژاد سازماندهی کرد، آنان دیگر نمیتوانستند با آقای احمدینژاد تعامل کنند چراکه دو سال تقابل کرده بودند تا نماینده آقای احمدینژاد را حذف کنند.
شما اولین اشتباه آقای روحانی را در این دانستید که ایشان تمامی تخممرغهای خود را در سبد مذاکرات هستهای گذاشته است اما خیلی از تحلیلگران و صاحبنظران هم اعتقاد دارند که از قضا نقطه قوت و پیروزی آقای روحانی در همین عرصه مذاکرات هستهای است. بهرحال توافقی صورت گرفت و مقداری از پولهای بلوکه شده ایران آزاد شد و روند پرشتاب تحریم متوقف شد...
میگویند پولها آزاد شده، ولی مگر چقدر پول آزاد شده است؟ همین الان 2.8 میلیارد دلاری که قرار شده در چهار ماه به ما بدهند، در همین مدت 4 ماهه 30 میلیارد از درآمدهای صادرات نفت ایران مجددا بلوکه میشود. یعنی به ازاء هر یک دلار آزاد شده 11 دلار بلوکه میشود! ضمن آنکه در نحوه هزینهکرد همین دلارهای آزاد شده هم دهها محدودیت وجود دارد.
این مقدار هم پول را آزاد کردن بهتر از این بود که هیچ پولی آزاد نشود...
عرض بنده این است که بزرگنمایی و اتکاء به این موضوع اشتباه بود. شما نباید تمامی تخممرغهای خود را در سبدی قرار دهید وقتی همه پارامترهای آن سبد تحت کنترل شما نیست. شناخت تیم آقای روحانی از ماهیت آمریکاییها، شناختی سطحی و غیرواقعی است. آقایان فکر کردند که با لبخند زدن و خوشوبشهای دیپلماتیک میتوانند طرف غربی را نرم کنند که نه تنها این اتفاق رخ نداده است بلکه هرچه نرمتر برخورد کردیم سختتر خوردیم.
شما میگوئید شناخت سطحی و غیرواقعی است اما آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و رئیس تیم مذاکرات، سالها در آمریکا تحصیل و زندگی کردهاند و علاوه بر آن، سفیر کشورمان در سازمان ملل بودهاند.
سالها حضور داشتن در آمریکا مانع عدمشناخت صحیح از آمریکا نیست. ممکن است فردی سالها در آمریکا باشد ولی شناخت درستی از ماهیت آمریکا نداشته باشد. اعتقاد دارم آقای روحانی و تیمش شناخت درستی از امپریالیسم و استکبار ندارند. وقتی رهبری آمدند و گفتند من به مذاکرات خوشبین نیستم این موضع ایشان مبتنی بر یکسری دادهها و اطلاعات دقیق بود که چنین چیزی را بیان کردند.
ولی آنقدر عملکرد دولت روحانی و آقای ظریف خوب بوده که فضای قبل شکسته و الان هیاتهای دیپلماتیک برای ورود به تهران درحال سبقت گرفتن از همدیگر هستند.
مابهازا این سفرها چیست؟
مابهازایش این نیست که وقتی رئیسجمهور آمریکا به رئیسجمهور فرانسه میگوید از سفر هیاتهای اقتصادی کشورت به تهران جلوگیری کن، اولاند میگوید من نمیتوانم و تورم نقطه به نقطه ما از حدود 45 درصد در حال کاهش است.
ادعای کاهش تورم فقط به خاطر فضای روانی ناشی از توافق ژنو است، والا چه اتفاق مهمی در حوزه اقتصاد رخ داده است؟ اصلا چطور میشود که تورم پائین بیاید وقتی که رشد اقتصادی منفی است و همزمان نقدینگی موجود در اقتصاد نسبت به سال قبل 30 درصد رشد کرده باشد؟ در حوزه اقتصادی به شکل واقعی هیچ اتفاقی نیافتاده است. فقط بازار ارز نسبت به رفتارهای دیپلماتیک، خوشبینی خود را بروز داده است و این موجب شده تا نرخ دلار در محدودهای ثابت بماند.
این به نظر شما دستاورد مثبتی نیست؟
این دستاورد هرچه که هست، ماهیت اقتصادی ندارد و به محض وقوع کمترین اختلال در مذاکرات، نرخ دلار جهش میکند. ضمن آنکه از سقوط آزاد بورس تهران غافل نشوید. شش میلیون سهامدار جزء و مردم عادی که در بازار بورس سرمایهگذاری کردهاند، در نه ماه اخیر خرد شدهاند. واقعیتها فقط شعار نیست. به نظرم، آقای روحانی در حوزه اقتصاد هیچ اقدام ملموسی نکرده است و فقط بر موج مذاکرات هستهای جلو رفته است. هیچ واقعیت اقتصادی در ماههای اخیر تغییری نکرده است، حتی همین شیب کاهش تورم را نیز اگر بررسی کنید میبینید این روند از اسفند سال 91 شروع شده است و این روندی است که از دوره آقای احمدینژاد با کنترل نقدینگی شروع است. بعد براساس آمارهای بانک مرکزی، رشد نقدینگی در سال 92 افزایش یافته و رشد اقتصادیمان هم که منفی است پس این نقدینگی افزایش یافته کجا جذب شده است؟ چطور میشود که با این شرایط تورم با مکانیزم اقتصادی کاهش یافته باشد؟ این براساس اصول اقتصاد معقول نیست. تمام حرف من این است که تدبیر اقتصادی نداشتیم بلکه اتفاق سیاسی رخ داده است و اینها آمدند از لحاظ روانی مقداری بازار را آرام کردهاند.
این یک دستاورد نیست؟
این یک دستاورد موقت است. در سوم آذر 93، اگر توافقی صورت نگیرد، شرایط حتی بدتر از قبل میشود.
به نظرم، شما امکان رسیدن به توافق غیرممکن میدانید؟
بله.
چرا؟
وقتی رهبری خطوط قرمز را شفاف و بر اساس منافع ملی و محاسبات کارشناسی بیان کردند، معلوم است که این خطوط قرمز مورد مخالفت آمریکاییهاست. ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی که رهبری درباره غنیسازی اورانیوم اعلام کردند، فراتر از غنیسازی صنعتی است و وقتی این خطوط قرمز اعلام میشود نشان میدهد تلاشها و فشارهای آمریکاییها به ثمر نرسیده است. در یک دورهای، اینها توانستند شکل مذاکرات را تغییر بدهند که شامل سطح و نوع مذاکرات بود. اینکه سطح مذاکرات بالاتر رفته است میتواند بر کیفیت مذاکرات اثرگذار باشد اما اینکه این تغییر سطح در نتیجه مذاکرات اثری داشته باشد، تصور درستی نیست.
براساس آخرین گفتهها، حدود شصت، هفتاد درصد متن توافق جامع نهایی مورد توافق دو طرف مذاکره قرار گرفته است...
خب ممکن است که حتی 99 درصد توافق صورت گیرد اما در یک درصد باقیمانده توافق نشود و این یک درصد، کل توافق را زیر سوال ببرد چون دربند آخر توافق ژنو آمده است تا در همه موارد طرفین به توافق نرسند، هیچ توافقی صورت نمیگیرد، به عبارتی طرفین بر سر دوراهی همه یا هیچ قرار دارند. مسئله اصلی آمریکاییها با ما در مورد سطح غنیسازی است. آمریکاییها به هیچ وجه ظرفیت غنیسازی 190 هزار سو را نمیپذیرند. مسئله اصلی ما هم رفع فوری همه تحریمهاست که آمریکاییها هم به آسانی از این ابزار دست برنمیدارند.
قبول دارید که آمریکاییها بیش از ما به توافق جامع نیازمند هستند؟
این یک بحث دیگر است. آمریکاییها اگر غنیسازی 190 هزار سویی را برای ایران قبول کنند، حزب دمکرات باید برای همیشه در تاریخ دفن شود. چون آنها میخواهند بگویند که ما بدون آنکه امتیازی به ایران بدهیم برنامه هستهای ایران را تعطیل کردیم در حالی که اگر هم تحریمها لغو شوند و هم ظرفیت 190 هزارسویی غنیسازی برای ایران تثبیت شود که اوباما در موقعیت بسیار سختی قرار میگیرد. البته این هدف با استقامت جدی بر سر منافع ملی کشورمان دستیافتنی بود اما خطای تیم آقای روحانی این بود که در آغاز کار عملا این پیام را به غربیها دادندکه تحریمها بر ایران موثر بوده و ما به خاطر تحریمهاست که آمدهایم و در حال مذاکره با آمریکا هستیم.
این حرف شما را هم آقای روحانی و هم آقای ظریف بارها رد کردند.
متاسفانه با رفتار دولت در آغاز کار و سخن گفتن از خزانه خالی و بحران اقتصادی، غربیها این پیام را دریافت کردند و بر همین اساس هم رفتارشان را محکم تنظیم کردند. تا آنجا که جان کری گفت که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. پذیرش ظرفیت غنیسازی 190 هزار سویی برای ایران، حتما برای آمریکاییها یک توافق بد است.
آقای ظریف هم بارها گفته بودند که ایران زیر بار هر توافقی نمیرود و توافق نکردن بهتر از توافق بد است...
آقای ظریف هرچند این حرف را گفته است اما آقای کری این موضع را همان روز اول بیان کرد. با این شرایط سخن گفتن از نتیجه برد – برد کاملا بیمعناست.
شما بازی برد – برد را قبول دارید؟
من نتیجه برد – برد بین ایران انقلابی و آمریکای استکباری را از اساس قبول ندارم. چطور میشود با آمریکاییها به نتیجهای برسیم که هم پیروزی انقلاب اسلامی باشد و هم پیروزی جبهه شیطان، مگر چنین چیزی امکانپذیر است؟
اینکه شما چنین چیزی را میگوئید و از لفظ «شیطان» استفاده میکنید، بسیار ایدئولوژیک است. اما عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی، عرصه رئالیستی است...
اتفاقا استفاده از لفظ شیطان و استکبار برای جبهه غرب کاملا رئالیستی و مبتنی بر واقعگرایی است. جمهوری اسلامی هم قرار است ساختاری باشد که از انقلاب اسلامی دفاع کند. انقلاب اسلامی یعنی نفی همه آنچه استکبار است و تحقق کلمه توحید و توحید یعنی نفی استکبار.
پس شما به هیچ وجه به مذاکرات خوشبین نیستید؟من اعتقاد دارم که مذاکرات به نقطه پایان رسیده است و در دو ماه آینده هم هیچ اتفاق معناداری نخواهد افتاد.
آقای داوری! در هنگام مذاکرات یکسری واژهها از سوی برخی جریانات سیاسی ظهور کرد که نمونه مشهور آن «دلواپسیم» بود. شما یا جریان آقای احمدینژاد هم دلواپس هستید؟
بهرحال نگرانی جدی در مورد شیوه کنش تیم مذاکرهکننده و پیامهایی که تیم دولت آقای روحانی به طرف غربی در این ماهها منتقل کرده، وجود دارد.
رهبری بارها از تیم مذاکرهکننده دفاع کرده است.
موضع رهبری با موضع جریانهای سیاسی فرق میکند. بالآخره رهبری از یک موضع بالا جریانها را هدایت میکنند. ولی موضع جریانها سیاسی، موضع تعامل و نقد سیاسی است و نقش و سطح تاثیرگذاری رهبری با جریانهای سیاسی متفاوت است. جریانهای سیاسی میتوانند نگرانیهایشان را سریع و صریح گویند ولی رهبری به دلیل جایگاهشان شاید صلاح نباشد صریحا دغدغهها و نگرانیهایشان را بیان کنند.
حال به عنوان یک فعال سیاسی فکر میکنید این دلواپسیها نزد رهبری هم وجود دارد.
قطعا بیشترین دغدغه و در عین حال اشراف نسبت به منافع ملی را رهبری دارند؛ هرچند که من نمیدانم این دغدغهها و نگرانیها در کدام حوزهها بیشتر است.
آقای داوری! با این حال شاهد حمایتهای مکرر مقام رهبری از دولت بودهایم که در آخرین بار نیز در دیدارشان با گفتند که همه بدانند که من از دولت حمایت میکنم و با همه توانم به دولت کمک خواهم کرد...
مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟
ولی نوع حمایت...
اگر به نوع حمایت باشد، حمایتهایی که رهبری از آقای احمدینژاد داشتند، در هیچ دورهای مشابه ندارد. حمایتی که رهبری از دولت آقای احمدینژاد کردند، حمایت گفتمانی بود و نه فقط حمایت اجرایی. به غیر از دولت آقای احمدینژاد، رهبری از هیچ دولتی، حمایت گفتمانی نکردند. دوما، مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟ بهرحال سیاست رهبری در حمایت از دولتها یک سیاست قطعی بوده است هرچند من حمایت ویژهای هم از سوی مقام معظم رهبری در این ماهها ندیدهام و فکر میکنم که حمایتهایی هم که ایشان تاکنون داشتهاند، در راستای همان حمایتهای متداول و معمول و جاری بوده است.
ولی بالآخره ایشان مذاکرهکنندهکنندگان را فرزندان انقلاب دانستند و اعلام کردند که من از تیم مذاکرهکننده حمایت میکنم...
این حمایت کاملا طبیعی است چراکه تیم مذاکرهکننده در حال مذاکره با دشمن است. وقتی سربازی را به جبهه فرستادید، باید این سرباز را از نظر لجستیک و تدارکات حمایت کرد. در عین حال رهبری چندین بار هم گفتند که من به مذاکرات خوشبین نیستم. آیا این دو قابل جمع است؟ خیر. من میخواهم بگویم که رهبری از مذاکرات حمایت میکنند تا اگر زمانی مذاکرات به نتیجه نرسید، دشمن سواستفاده نکند و باجخواهی و زیادهخواهی خود را به دوش ایران بیاندازند و بگویند چون رهبری ایران حمایت نکرد، مذاکرات شکست خورد. رهبری نظام حمایت کردند تا ماهیت دشمن روشن شود. تردیدی نداشته باشید که این روند به توافقی منجر نمیشود.
اگر توافقی صورت نگیرد، این عدم توافق موجب شکست روحانی میشود؟
به نظرم به جهت خطای استراتژیک آقای روحانی، دولت بعد از عدم توافق در آذرماه، دچار دستاندازهای بسیاری جدی خواهد شد.
این دستاندازها در کدام عرصهها بیشتر خواهد بود؟
در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی مشکلات جدی خواهد بود. دولت آقای روحانی برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی برنامه جدی نداشته و همه موضوعات را به زلف سیاست خارجی گره زده و تصور کرده میتواند این پروژه را به پیش ببرند تا از سرریز ارتباط با غرب برای حوزههای اقتصادی و سیاست داخلی استفاده کنند؛ چراکه نگاه دولت به مذاکرات صرفا محدود به مسئله هستهای نبوده است.
مگر چه نگاهی بوده؟آقایان به همکاری راهبردی با غرب میاندیشند.
اگر حرفتان هم درست باشد، آقای روحانی هم از همان زمان انتخابات، شعار تعامل با دنیا را سر میدادند.
تعامل با همکاری راهبردی متفاوت است. چون اینها نگاهی فراتر از مسئله هستهای داشتند، تمامی تخممرغها در این سبد قرار دادند و تصور کردند از سرریز همکاری راهبردی با امریکا، منافع اقتصادی بدست میآید و میتوانند نقاط ضعف در سایر حوزهها را بپوشانند. این باعث شد تا دچار خطای محاسباتی در تعیین استراتژی بشوند و با توجه به فضایی که امروز در مذاکرات داریم، بعید میدانم به این راحتی بتوانند خطایشان را جبران بکنند.
شما در صحبتهایتان گفتید که بحث مذاکرات برای دولت بیش از مسئله هستهای است و دولت به تعامل به غرب میاندیشد. اگر نگاهی به عملکرد آقای احمدینژاد کنیم، میبینیم که در ایشان در چهار سال اولشان، وارد یک فضای پر از تنش شدند و به قول خودشان، دیپلماسی تهاجمی را به راه انداختند ولی در چهار سال دوم دولتشان، دیگر از آن تنشها و اقدامات جنجالی خبری نبود بلکه ایشان بیشتر به اصول دیپلماسی پایبند بود و به سران غربی نامه مینوشت...
نامه که در دولت نهم نوشته شد.
بهرحال در چهار سال دوم، ایشان هم از بهبود و تعامل با غرب بدشان نمیآمد...
این حرف به طور کلی صحیح نیست. نگاه آقای احمدینژاد در دولت دهم، در امتداد نگاه دولت نهم بود. ایشان یک نگاه انسانمحور در سیاست خارجی دارد که خروجی آن موضوع راهبردی مدیریت مشترک جهانی است که طی آن، همه کشورها باید در مدیریت جهان سهیم شوند. استراتژی دیپلماسی آقای احمدینژاد در طول دولت نهم و دهم تغییری نیافت، هرچند محیط بینالملل و شرایط داخلی در دولت دهم نسبت به دولت نهم تغییر کرد.
پس منکر هرگونه تغییر در احمدینژاد هستید؟
آقای احمدینژاد در تاکتیکها متکاملتر شدند ولی در اصول و راهبرد تغییری نکردند.
ولی در سالهای پایانی ریاستجمهوریشان دیگر از آن اقدامات و حرفهای جنجالیای مانند مسئله هولوکاست شاهد نبودیم.
سوالات ایشان درباره هولوکاست همچنان پابرجاست و در عین حال بیپاسخ از طرف غرب. دیدید که در راهپیمایی روز قدس امسال نیز به این سوالات اشاره کردند. آقای احمدینژاد در بحث هولوکاست فقط چند سوال مطرح کردهاند و هیچ وقت به دنبال تنشزایی نبودند...
ولی در عمل، آنچه رخ میداد تنشزایی بود و چهار قطعنامه علیه کشورمان صادر شد.
اینها بازنمایی رسانهای است. اگر آقای احمدینژاد، آن سوالات درباره هولوکاست را نمیپرسید هم باز آن قطعنامهها صادر میشد. در عین حال یادتان باشد که مسئلهای که اقتصاد کشور ما را مختل کرد قطعنامههای مورد نظر شما نبود، بلکه مسئله تحریم بانک مرکزی در زمستان1390 و بعد از اتفاق مشکوک اشغال سفارت انگلیس در تهران، اقتصاد ایران را زیر ضرب برد و گرنه تا آن زمان تحریمها فشار کمرشکنی وارد نکرده بودند.
شما اشغال باغ قلهک را اقدامی مشکوک دانستید. این اقدام را برای برای به زمین زدن احمدینژاد میدانید؟
نتیجه این عمل، تحریم بانک مرکزی ایران بود. به نظرم عاملان این اقدام خواسته یا ناخواسته، به انگلیس و غرب پاس گل دادند.
دومین خطای استراتژیکی که گفتید حسن روحانی در این مدت انجام داده است، این بوده که وی هویت مقابل خود را محمود احمدینژاد تعریف کرده است و بر این اساس به تخریب دولت قبل عمل کرده اما خیلی از حامیان ایشان میگویند دولت روحانی باید آنچه در هشت سال گذشته رخ داده را به مردم بیان کند؛ مثلا بگوید که میزان تورم، رشد کشور و...
دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی هیچ نسخه جدیدی ندارد و عملا همان سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد را دنبال میکند که قبل از حضور در دولت مداوما به همان سیاستها حمله میکردند! آقای نوبخت زمانی که خارج از دولت بود میگفت اگر هدفمندی یارانهها اجرا بشود، تورم به 500 درصد میرسد! ولی همین آقای نوبخت وقتی به دولت میآید و میخواهد فاز دوم هدفمندی را اجرا کند، میگوید تورم چندانی نخواهیم داشت! آقای نهاوندیان زمانی که خارج از دولت بود به رهبری نامه مینوشت که دولت آقای احمدینژاد یارانه تولید را نمیدهد، اما مگر دولت آقای روحانی به تولید یارانه داد؟
آقای روحانی و تیمش چون پس از سال 84 دیگر هیچگاه فکر نمیکردند به راس دولت برسند، هشت سال علیه آقای احمدینژاد سیاهنمایی کردند ولی وقتی به دولت آمدند، دیدند که تصمیمات آقای احمدینژاد منطبق بر اصول کارشناسی بوده است و آقایان فقط شعار سیاسی میدادند. مگر نمیگفتند آقای احمدینژاد قانون بهبود فضای کسب و کار را تعطیل کرده و شورای گفتوگو را برگزار نمیکند، حال بروید از آقای نهاوندیان بپرسید که در یک سال اخیر چند جلسه شورای گفتگو برگزار شده است؟ من به شما میگویم. در یکسال اخیر حتی یک جلسه از شورای گفتوگو هم برگزار نشده است.
مگر آقایان مداوما نگفتند که آقای احمدینژاد سازمان مدیریت را منحل کرد، پس حالا که دولت دستشان است چرا سازمان مدیریت را احیا نمیکنند؟ متاسفانه آقای روحانی به خاطر آنکه آقای هاشمی را راضی کند، مجبور شده هویت مقابل خودش را آقای احمدینژاد قرار بدهد. اگر کسی دلسوز آقای روحانی بود، به ایشان میگفت که شما نباید این کار را بکنید ولی آقای روحانی به دلیل ملاحظاتی که با آقای هاشمی دارد، ناچار است هویت مقابل خود را آقای احمدینژاد قرار دهد و همین رفتار، پاشنه آشیلش خواهد بود. با این روند اعتقاد دارم که آقای روحانی در سال 96 به سختی میتواند رای سال 84 آقای هاشمی را هم تکرار کند، یعنی رایش به 10 میلیون هم نمیرسد و شاید اولین رئیسجمهوری باشد که در دور دوم انتخاب نشود.
آقای روحانی در چه زمانی رای نمیآورد؟ وقتی رقیبش در انتخابات سال 96، احمدینژاد باشد؟
اعتقاد دارم اگر در سال 96 مجموعهای با بینش، منش و روش آقای احمدینژاد مقابل آقای روحانی قرار بگیرد، آنگاه آقای روحانی اولین رئیسجمهوری خواهد بود که دور دوم ریاست جمهوری را نمیبیند.
به عنوان یکی از نزدیکان آقای احمدینژاد، فکر میکنید ایشان در انتخابات سال 96 کاندیدا میشود؟
آقای احمدینژاد دیگر اراده معطوف به قدرت ندارد و تا آنجا که میدانم به هیچ عنوان قصد کاندیداتوری یا برنامهریزی در هیچ انتخاباتی را ندارند. البته این تحلیل شخصی بنده و مربوط به امروز است و از آینده خبری ندارم و نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد.
در چه شرایطی آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96 شرکت میکند؟
اگر آقای احمدینژاد مجدداً رئیسجمهور شود، چیزی بر فضائل ایشان افزوده نمیشود. اما احتمالا اگر آقای احمدینژاد احساس کنند که منافع مردم و انقلاب با تداوم شرایط کنونی به طور جدی به خطر میافتد و ایشان میتوانند از منافع مردم و انقلاب صیانت کنند، نقشآفرین خواهند بود ولی امروز ممکن است که این تلقی را نداشته باشند.
اگر آقای احمدینژاد در چهار سال دیگر قصد کند که کاندیدا شود. آیا اصولگرایان که به قول شما هر کاری کردند تا آقای احمدینژاد به زمین بزنند، چه میکنند؟
آنها که چارهای ندارند. از قضا، اصولگرایان اگر میخواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدینژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان میخواهند آقای روحانی در سال 96 رئیسجمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدینژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند.
اینکه مسائلی نظیر دادگاه احمدینژاد از سوی اصولگرایان ایجاد شده، فکر نمیکنید به خاطر این است که اصولگرایان عزمشان را جزم کردهاند تا احمدینژاد دیگر در صحنه سیاست کشور نباشد؟
برای پاسخ به سوال شما لازم است اصولگرایان را تفکیک کنیم. اصولگرایان یک بدنه کوچک حزبی - رسانهای دارند که بخشی از اینها رابطه خوبی با آقای احمدینژاد ندارند. در عین حال جریان اصولگرایی یک بدنه اجتماعی ده میلیونی هستند و این سازمان رای به آقای احمدینژاد سمپاتی و علاقه شدید دارد و با آقای احمدینژاد احساس همذاتپنداری میکنند. چه بخش کوچک حزبی اصولگرایی بخواهد یا نخواهد این بدنه بزرگ کاملا در سبد رای آقای احمدینژاد مستقر است. به ویژه اگر آقای احمدینژاد بخواهد با جریان آقای هاشمی رقابت علنی بکند، قطعا در آن زمان، سازمان رای بدنه اجتماعی اصولگرایی کلا در سبد رای آقای احمدینژاد قرار میگیرد.
آقای احمدینژاد تا کی میخواهند سکوت کنند؟فعلا سکوت ایشان ادامه دارد مگر اینگه ایشان به جمعبندی جدیدی برسند.
فکر میکنید کی سکوتشان را میشکنند؟نمیدانم اما شاید در آینده آقای احمدینژاد ضروری ببینند برای آگاهی افکارعمومی نکاتی را بیان کنند.
ارزیابی خودتان از سکوت آقای احمدینژاد چه بوده است؟
سکوت ایشان تا الان نتایجی خوبی داشته است ولی باید مقداری زمان گذشت و نتایج عملکرد دولت فعلی مشخص و فاصله واقعی بین ادعاها و عملکردها روشن شود. به نظرم اگر فضای شفافتر شود، میتوان از این سکوت عبور کرد.
درباره جلسات آقای احمدینژاد با وزرا و مدیرانش هم صحبت میکنید.
این جلسات طبیعی است. آقای ناطقنوری با گذشت 30 سال از زمانی که وزیر کشور بودهاند، هنوز جلساتشان را با استاندارانشان برگزار میکند. این جلسات، بیشتر جلسات عاطفی است و آقای احمدینژاد هیج جلسه سازمانیافتهای ندارد.
پس تشکیل دولت در سایه را تکذیب میکنید.
ایشان به هیچ وجه به دنبال دولت در سایه نیست.
ارزیابیتان از انتقاداتی که اصولگرایان به دولت آقای روحانی میکنند، چیست؟
به نظرم یکی از خطاهایی که اصولگرایان دارند، این است که عرصه انتقاد از دولت آقای روحانی را به عرصههای فرعی میآورند. ما نباید تضاد اصلیمان با آقای روحانی را فراموش کنیم. ما دو تضاد اصلی با دولت آقای روحانی داریم: تضاد اول در عرصه استقلالخواهی است که ناشی از رفتار تیم دولت در مذاکرات هستهای است و تضاد دوم در عرصه عدالتخواهی است که ناشی از رویکردهای تیم دولت یازدهم در عرصه اقتصادی است، هرچند تا امروز به دلیل اولویتدهی به مذاکرات هستهای نتوانستهاند این رویکرد پیاده کنند اما گفتمان اقتصادی دولت آقای روحانی، بازتولید گفتمان اقتصادی دولت آقای هاشمی است؛ در واقع دولت آقای روحانی، دولت دوم آقای هاشمی است. به نظرم اصولگرایان به جای آنکه انتقاداتشان را به عرصههای فرهنگی ببرند که در شرایط امروز یک تضاد فرعی است، باید به تضاد اصلی یعنی تضاد بر سر مفاهیم استقلال و عدالت بپردازند. در اینجاست که میتوان دولت را به شکل جدی به نقد کشاند و نقاط ضعف دولت آقای روحانی را برای مردم روشن کرد. آحاد جامعه هم به این تضادها، حساس هستند و برای همین است که دولت آقای روحانی هم تمایل دارد که انتقادات به دولت یازدهم از عرصه فرهنگی فراتر نرود.
دلیلش چیست؟
اگر انتقادات به دولت یازدهم به عرصه فرهنگی محدود شود، دولت میتواند خلاهایش را در سایر حوزهها از منظر افکار عمومی بپوشاند و در عین حال میتواند اقبال بخشی از اقشار اجتماعی که طالب آزادیهای اجتماعی و فرهنگی بیشتر هستند را جلب کند. وقتی با حملات اصولگرایان در عرصه فرهنگی به دولت آقای روحانی، تصویر این دولت، به عنوان دولتی با دروازههای باز فرهنگی - اجتماعی ترسیم شود - که البته در واقع امر اینگونه نیست -، بخشی از اقشار اجتماعی از این تصویر دولت استقبال میکنند. بنابراین چنین شیوهای برای مواجهه با دولت یازدهم خطای راهبردی جریان اصولگراست. اصولگرایان اگر میخواهند در مواجهه با دولت یازدهم موفق باشند، باید به نقاط ضعف واقعی و پاشنه آشیل اصلی دولت آقای روحانی، یعنی سیاست خارجی و اقتصاد بپردازند.
آقای احمدینژاد برای انتخابات مجلس سال 94 برنامهای دارد؟
آقای احمدینژاد هیچ برنامهای برای هیچ انتخاباتی ندارند و قطعا در انتخابات مجلس بعدی هم حضور سازمانیافتهای نخواهند داشت. البته ممکن است برخی از وزرای ایشان با تصمیم شخصی در مناطقی که مقبولیت بومی و منطقهای دارند، مثل آقای نیکزاد در اردبیل یا آقای شیخالاسلام در چالوس در انتخابات حضور پیدا کنند که البته در این رابطه هم هنوز هیچ جمعبندی وجود ندارد.
دلیل این عدم حضور سازمانیافته چیست؟
واقعیت ساختار سیاسی کشورمان این است که همیشه مجلس به نوعی تابع دولت میشود. اگر الان نیز نگاه کنید، مشاهده میکنید که بخش مهمی از مجلس با دولت آقای روحانی همراه شده است. تا قبل از سال 90 نیز مجلس با دولت آقای احمدینژاد همراه بود.
اگر آقای احمدینژاد در انتخابات سال 96، کاندیدا نشود، احتمال دارد از کاندیدایی حمایت کنند؟
نمیدانم.
آقای داوری! شما ریاست مجتمع هما (هواداران مردمی احمدینژاد) را برعهده دارید. هما براساس چه سازوکاری راهاندازی شده است؟
بنده ریاستی در مجتمع هما ندارم. بیشتر نقش بنده نقش هماهنگکننده است چون سازوکار درونی هما یک سازوکار کاملا خودجوش، درونی و از پایین به بالاست...
میتوان گفت هما حزب آقای احمدینژاد است؟
به هیچ وجه. مجتمع هما با دفتر آقای احمدینژاد هیچ نوع ارتباط سازمانی و ساختاری ندارد. هما مجموعهای است که از پائین شکل گرفته و بخش کوچکی از بدنه نیروهای هوادار آقای احمدینژاد که در مناطق مختلف کشور، در وبلاگها، در شبکههای اجتماعی و... فعال هستند و نیاز داشتند تا هماهنگیها و همافزاییهایی صورت گیرد را به هم پیوند داده است.
آیا هما بدنه رای و ستاد آتی آقای احمدینژاد در سال 96 خواهد بود؟
هما برای فعالیت سیاسی برنامهای ندارد و نگاهمان غالبا فرهنگی و اجتماعی است.
تا حالا چه اقداماتی مجمتع هما داشته است؟
تا الان یک فراخوان و ثبتنام اولیه داشتهایم و توانستهایم برنامههای آموزشی محدودی هم برگزار کنیم. در حال حاضر سازماندهی و برنامهریزی مطالعاتی و پژوهشی در برخی از حوزهها را برای شناخت بهتر شرایط ایران و منطقه تکمیل کردهایم.
شما در بخشی از این مصاحبه بیان کردید که آقای روحانی برای رضایتخاطر آقای هاشمی هویت مقابلش را احمدینژاد تعریف کرده است. حال اگر آقای روحانی این کار را به قول شما انجام ندهد، به نظر شما آقای هاشمی چه میکند؟
آقای روحانی، هویتی مستقل از آقای هاشمی ندارد و میتوان دولت آقای روحانی را سایهای پررنگ از دولت آقای هاشمی دانست. آقای هاشمی ایستاده که دولت آقای روحانی تولید شده است و گرنه آقای روحانی بدون برنامهریزی آقای هاشمی، نمیتوانست حتی خواب ریاست جمهوری را هم ببیند.
رابطه اصلاحطلبان را با دولت آقای روحانی را چطور ارزیابی میکنید؟
اصلاحطلبان آقای روحانی را بیشتر به مثابه یک محلل و نه یک متحد نگاه میکنند. واقعیت این است که نظام بعد از فتنه 88، اصلاحطلبان را سه طلاقه کرد، حالا اصلاحطلبان میخواهند از محلل شدن آقای روحانی مشکل سه طلاقه بودنشان را حل کنند.
اینکه اصولگرایان میگویند اصلاحطلبان و روحانی به مشکل و جدایی برمیخورند را قبول دارید؟
در میان مدت این اتفاق نمیافتد. امروز آقایان خاتمی و هاشمی، که جریان اصلاحات و اعتدال را هدایت میکنند یک روحند در دو بدن. هر چند در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان یکسری گلایهها و غرغرها وجود دارد ولی این غرغرها نمیتواند در استراتژی کلان این دو جریان اثرگذار باشد.
ارزیابیتان از آینده سیاسی آقای مشایی چیست؟
آقای مشایی از خرداد سال گذشته کاملا از عرصه سیاسی خود را به عرصه فرهنگی منتقل کردند و مشغول مطالعات و پژوهشهای فرهنگی هستند.
احتمال برگشتشان به عرصه سیاست وجود دارد؟
اصلا. ایشان به هیچوجه علاقهای برای درگیر شدن با سیاست ندارند. اگر سال پیش هم کاندیدا شدند، به دلیل اصرار آقای احمدینژاد بود. جنس آقای مشایی، جنس فرهنگ است.
به فرض اینکه آقای احمدینژاد در سال 96 در انتخابات حضور یابند و رئیسجمهور نیز شوند، آقای مشایی به عرصه دولت و سیاست باز میگردند؟
بعید میدانم آقای مشایی انگیزهای برای کار اجرایی داشته باشند.
کد خبر: ۴۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۸
معاون دادستان کل کشور که حدود یک سال قبل وزیر دادگستری دولت دهم بود در دوران دفاع مقدس 23 ماه سابقه حضور در جبهه دارد و می گوید که آر پی جی زن و حتی تیرانداز هم بوده است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
سید مرتضی بختیاری وزیر 60 ساله وزارت دادگستری دولت دهم امروز در حالی بر صندلی معاون امنیتی دادستان کل کشور تکیه زده که نخستین کار اجرایی خود را از ساختمان شهرداری فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی آغاز کرده است. این چهره خوش نام دستگاه قضایی کشور معاونت فرمانداری تربت حیدریه، جانشینی دادستان کاشمر، دادستان بیرجند، معاون دادستان مشهد، قائم مقامی دادگستری خراسان، ریاست دادگستری فارس و استانداری اصفهان را در کارنامه کاری خود دارد.
زمان جنگ شهردار منطقه فیض آباد مه ولات بودم
سید مرتضی بختیاری متولد 20 آذر 1331 در خانواده ای روحانی است و 2 دختر و 3 پسر دارد. وی که سابقه ای 23 ماهه در دوران دفاع مقدس را هم در کارنامه زندگی اش ثبت کرده در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد روزهای جنگ، گفت: در آغاز جنگ شهردار منطقه محروم فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی بودم. البته فرماندهی بسیج شهر هم برعهده من بود و بعد هم مسئول بسیج شهرستان تربیت حیدریه شدم. آن روزها تمام تلاش ما این بود تا بتوانیم نیروهای داوطلب را جذب و بعد از آموزش راهی جبهه ها کنیم. و من هم مانند تمامی داوطلبان مشتاق حضور در جبهه ها بودم.
با شهید کاوه همرزم بودم
وی افزود: سال 1360 وقتی جانشین دادستان انقلاب در کاشمر بودم از طریق جهادسازندگی در بخش پشتیبانی وارد مناطق جنگی سومار شدم. از سال 63 دادستان بیرجند شدم و بعنوان بسیجی از طریق گردان امام علی(ع) تحت نظر تیپ ویژه شهدا وارد منطقه شدم. آن دوران فرمانده گردان شهید الله یار جابری و فرمانده تیپ هم شهید کاوه بود. البته با این شهید بزرگوار هم هم سخن بودیم و از نزدیک شاهد دلاوری های این بزرگ مرد بودم. هرچند در فیلم سینمایی شور شیرین زحمت زیادی برای به تصویر کشاندن واقعیت جنگ و شهید کاوه انجام شده بود اما هنوز جای کار دارد چراکه نمی توان معنویت این فرمانده بزرگ را سینمایی کرد.
جهادگر، فرمانده و رزمنده دوران جنگ تحمیلی به نقل از شهید صیاد شیرازی گفت: شهید صیاد شیرازی می گفت من در عملیات قادر برای نخستین باز این جوان را دیدم و به نبوغ و ابتکار در عملش را دیدم.
برای حضور در عملیات ها از قوه قضائیه مرخصی می گرفتم
بختیاری در مورد حضورش در مناطق جنگی، اظهارداشت: من در طول جنگ در بیشتر عملیات ها حضور داشتم. اما چون دادستان هم بودم قوه قضائیه اجازه نمی داد و می گفت اینجا ماندن واجب تر است. من هم از مرخصی های استحقاقی و تشویقی خودم استفاده می کردم و به دوستان گفته بودم هر وقت عملیات است زودتر بگویید تا عازم جبهه شوم. البته در دو عملیات کربلای 4 و 5 حدود 10 ماه مستمر در مناطق جنگی بودم.
بچه های خراسان در شجاعت اول بودند
معاون دادستان کل کشور که در دوران جنگ معاون و یا فرمانده گردان بود، گفت: بیشتر با بچه های خراسان بودیم. نیروهای بسیجی هر قسمت از مناطق خراسان ویژگیهای خاصی داشتند و می توان گفت که برو بچه های خراسان در شجاعت حرف اول را می زدند و همیشه خط شکن بودند. نمونه آن هم این است که نیشابور بیشترین شهید دوران دفاع مفدس را داشته است.
بختیاری در پاسخ به اینکه آن زمان شما دادستان انقلاب بودید و آیا در دوران جنگ در مناطق جنگی قضاوت می کردید، افزود: قضاوت نمی کردم و بیشتر یک رزمنده بودم.
32 ساله بودم / آرپی جی هم می زدم
معاون دادستان کل کشور اظهارداشت: همیشه بعنوان فرمانده یا معاون گردان با اسلحه کلاش تردد می کردیم و حمل آن آسانتر بود اما در طول جنگ آر پی جی هم زده ام.
در مورد روزهای جنگ و خانواده هم از بختیاری سئوال کردیم و او گفت: همسرم خواهر 2 شهید است و از رفتن من به جبهه ناراحت نبودند و خیلی هم مرا تشویق به حضور می کردند ومن آن موقع 32 سال داشته و فرزند هم داشتم.
کربلای 5 شیمیایی شدم
وی که از رزمندگان عملیات خیبر بود گفت که برای حضور در مناطق عملیاتی که شیمیایی شده بود تا مرحله هلی برد هم رفتیم اما گفتند آلودگی شیمیایی زیاد است و اعزام نشدیم. و ما وقتی تصاویر را در تلویزیون عراق دیدیمباورمان نمی شد که چگونه بچه ها شیمیایی شدند. اما در کربلای 5 آلوده به شیمیایی شدم.
می خواهم خاطرات جنگ را بنویسم
وزیر دادگستری دولت دهم افزود: فضای در جنگ طوری انسان را پرورش می داد که دیگر پیدا نمی شد حتی روحیه معنویت جنگ را در کار خودم بعنوان دادستان حس می کردم. به اعتقاد من باید این نگاه و این معنویت همچنان در کارهای روزمره هم قابل مشاهده باشد. آن وقت این اندیشه بسیجی موجب تحول اداری خواهد شد. گاهی دعا می کنم زودتر بازنشسته شوم و بتوانم خاطرات جبهه را به رشته تحریر در آورم.
لب مرز شهادت/ روایت معجزات جنگ
بختیاری در مورد برخی رخدادهای و اتفاقات دوران دفاع مقدس، گفت: در کربلای 5 یادم هست اسلحه کلاش همراه داشتم و مجبور بودیم در آب دراز کشیده و آرام آرام جلو برویم و آنجا مجروح شدم. (گلوله به شانه ام خورده بود) یکی از رزمندگان من را به پشت خاکریز برد و به چشم خودم دیدم که امدادگران یک به یک شهید می شدند تا جان زخمی ها را نجات دهند. یادم هست در همان عملیات که مجروح شده بودم در منطقه شلمچه خواستم خود را به بیمارستان صحرایی برسانم و تنها یک آمبولانس تویوتا بود. من و یک نفر دیگر جلو نشستیم وعقب هم پر از مجروح بود. بعد از طی مسافتی راننده توقف کرد تا کاری انجام دهد که یک مرتبه خودرو شروع به حرکت کرد. بعد از 50 متر خودرو ایستاد و وقتی عقب را نگاه کردیم همان جای قبلی خودرو یک توپ اصابت کرد. یعنی اگر خودرو حرکت نمی کرد قطعا همگی شهید می شدیم.
آر پی جی زن گردان رفتگر شد!
معاون دادستان کل کشور در بیان خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی، گفت:در کربلای یک دسته ادوات و تامین گردان نیامدند و باید عملیات انجام می شد. هر گردانی وظیفه خاصی داشت. یادم هست یکی از رزمندگان گردان آنقدر آر پی جی زده بود که لوله های آر پی جی سرخ شده و از گوشش خون می آمد و آر پی جی دو نیم شد. یکبار در شهر قائن بودم که در مسیر یک مردی از دوچرخه پیاده شد و گفت: آقای بختیاری من را می شناسی؟ گفتم نه... گفت من در عملیات یک با شما بودم! و من فهمیدم این همان رزمنده آر پی جی زن بود... و واقعا خوشحال شدم و کلی گپ زدیم. وقتی از شغلش سوال کردم گفت: رفتگر شهرداری هستم! و من از ته دل گریستم. خیلی متاثر شدم و با شهردار تماس گرفتم و گفتم: بنده به عنوان دادستان بیرجند خاک پای این رزمنده شجاع هستم تا اینکه کمی این رزمنده گمنام ارتقا یافت و مسئول پارک شد. اما واقعا برخی بسیجی های جنگ گمنام هستند.
منبع/مهر
کد خبر: ۴۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
همایش بزرگ پیاده روی خانوادگی به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس با حضور مسئولان اجرایی کهگیلویه و بویراحمد و قشرهای مختلف مردم روز جمعه در یاسوج برگزار شد
کد خبر: ۴۴۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۴