اوای دنا: بیاد شهید طیب و همه ی شهدای ایران زمین:چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا امثال شهید طیب هنوز به خوبی معرفی نشده اند؟ چرا نام پر آوازه شهید هدایت الله طیب را فراموش کرده ایم ؟ چرا و چرا... و اما شهید طیب کیست وکه بود؟هدايت الله طيب، متولد سال 1333هجري شمسي، در قريه تنگهبر سفيد، از توابع شهرستان كهگيلويه،در روستايي محروم و دورافتاده. دوران كودكياش در روستا سپري شد و در سال 1341 وارد دبستان شد.
دوران دبستان را با موفقيت سپري كرد و بعد از دوران دبستان براي تحصيل در دوره دبيرستان به بهبهان رفت و در رشته طبيعي در دبيرستان "25شهريور"، مشغول تحصيل شد و نهايتا در سال 1353دوره دبيرستان را تمام كرد.
دوره دبيرستان در زندگي شهيد هدايت، دوره مهمي بود؛ هم از اين حيث كه به شدت روي به مطالعات ديني آورد و از طرف ديگر با افرادي آشنا شد كه با برگزاري جلسات هفتگي وارد قضاياي سياسي و مبارزات انقلابي گرديد. در اين دوران ساواك از جلسات هدايتالله مطلع و در خرداد ماه سال 1353، توسط ساواك بازداشت ميشود و چند شبي را در زندان ساواك گچساران ميماند و بالاخره با گرفتن تعهد آزاد ميشود و به خاطر همين نميتواند درهمه امتحانات خرداد ماه شركت كند. بعد از آزادي به روستا باز ميگردد و ديپلمش را در شهريور ماه اخذ ميكند.
با پايان دوره دبيرستان هدايتالله در سال 1354 به سربازي رفت و بعد از دوره آْموزشي، به خاطر اينكه ديپلمه بود به عنوان درجهدار انتخاب شده و در رشته تانك دوره ديد. دوران سربازي قهرمان داستان ما در 16 ارديبهشت 1356 تمام شد و از اين لحظه به بعد داستان وارد لحظه حساس خود ميشود زيرا هدايت مقدمات سفر به آمريكا را براي تحصيل شروع كرد.
تا زمانيكه شرايط سفر براي هدايت فراهم شود وي در يك شركت آبرساني به عنوان رييس كارگزيني مشغول به كار ميشود. محل اين شركت بين آبادان-ماهشهر بود. در اين مقطع باز هم فعاليتهاي سياسياش را شروع كرده و تشكل كوچكي در همان شركت راه مياندازد اما پس از مدتي فعاليت اين گروه كوچك در آن شركت لو ميرود و هدايت الله طيب مجبور ميشود به بهبهان نقل مكان كند.
وقتي ماجراي سفر هدايت به آمريكا جدي ميشود يكي از دوستانش ميپرسد كه چرا ميخواهي به آمريكا بروي و همينجا تحصيل نميكني؟ حرف خيلي عجيبي زد. «ببين ،شاه عمله آمريكاييهاست. ما ميتوانيم توي امريكا بهتر و بيشتر ريشه اين آدم را بزنيم. ضمن اينكه به هر حال سطح علمي دانشگاههاي آنجا هم بالاست و ميتوانيم از دانش آن سرزمين براي پيشرفت مملكت درآينده بهره بگيريم».
بعد از سفر به آمريكا هدايتالله طيب در نامههاي خود به اين نكات اشاره ميكند كه «ما الان در اينجا بايد علم آنها را بياموزيم تا فردايي كه برگشتيم به مملكتمان، گوشهاي از كشور را بسازيم». وي از همان ابتدا و قبل از رفتن به آمريكا، اهداف خودش را روشن كرده بود به همين دليل با رسيدن به آمريكا بلافاصله فعاليت سياسي را شروع ميكند.
هدايت الله به محض تحصيل در رشته كشاورزي در شهر «سنت پطرزبورگ» ايالات « فلوريدا» انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان سنتپطرزبورگ را تاسيس كرد و در انتخابات به عنوان مسئول انجمن انتخاب شد. وي به همراه يكي از دوستانش كه متاهل بود، خانهاي دو طبقه را براي زندگي اجاره ميكنند و دوران تحصيل را ادامه ميدهد تا اينكه حوادث 13 آبان 1358و تسخير لانه جاسوسي ميرسيم. در اين مقطع هدايتالله به همراه دوستان انجمنش، در حمايت از تسخير لانه جاسوسي دست به راهپيماييهايي ميزنند و با برگزاري نشستهايي اين حادثه را براي دانشجويان ملتهاي ديگر تبيين ميكنند.
در اينجا لازم است به اين نكته اشاره كرد كه وقتي هدايتالله از امريكا بازگشت، در شهر سوق نمايشگاهي از عكس فعاليتها و راهپيماييهاي دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا را برپا كرد و در حاشيه اين كار به دوستان جواناني كه براي بازديد ميآمدند، ميگفت «ما وظيفه داريم، هرجا كه باشيم، فرقي نميكند ايران، آمريكا، هرجا دنيا، بايد در حمايت از انقلاب و امام به پا خيزيم و هر كاري از دستمان برميآيد. انجام دهيم». وقتي در تظاهرات تسخير لانه جاسوسي در ايران پرچم آمريكا به آتش كشيده ميشود دانشجويان آمريكايي به تلافي اين به آتش كشيدن تصميم ميگيرند درصحن دانشگاه پرچم ايران را به آتش بكشند. كشمكشهايي صورت ميگيرد و دانشجويان ايراني ميگويند ما چنين اجازهاي به شما نميدهيم. نهايتا اين موضوع به اين جا ختم ميشود كه جلسه مناطرهاي در صحن دانشگاه برگزار شود و از هر دو طرف يعني از امريكاييها 4 نفر و از ايرانيها هم 4 نفر در مناظره شركت كنند. از ميان دانشجويان ايراني شهيد طيب به عنوان مسئول انجمن اسلامي شهر سنت پطرزبورگ شركت ميكند.
اين مناظره باعث شد اذهان عمومي دانشجويان نسبت به موضوع روشن شود و بسياري از آنها همدلانه با حادثه تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان ايراني برخورد كنند. بعد از اين مناظره فضا به گونهاي عوض ميشود كه آن 4 دانشجوي آمريكايي متهم ميشوند وحتي برخي از اساتيد دانشگاه نيز جانب دانشجويان ايراني را ميگيرند. با اين همه تعدادي از دانشجويان آمريكايي با كمك و همراهي پليس منطقه اصرار ميكنند كه هر طور شده پرچم ايران بايد به آتش كشيده شود. با مقاومت بچههاي انجمن قرار ميشود كه آرم "الله" در پرچمي كه قرار است بسوزد، نباشد. خلاصه آمريكاييها پرچم را سر و ته در چوب زدند؛ يعني رنگ قرمز در بالا قرارگرفت و شد پرچم ايتاليا و اين پرچم را آتش زدند. اين موضوع باعث مضحكه نشريات محلي ميشود كه دانشجويان آمريكايي به جاي پرچم ايران، پرچم ايتاليا را آتش زدهاند.
بچههاي انجمن همين كه پرچم را ديدند سكوت كردند تا پرچم را آتش بزنند، بعد بلند شدند و شروع كردند به هورا كشيدن و تازه آنها متوجه شدند كه پرچم ايتاليا را آتش زدهاند. ماجراها همينطور ادامه پيدا ميكند و منزل هدايتالله طيب ميشود مقري براي دانشجويان آن شهر و شهرهاي ديگر ايالت فلوريدا براي فعاليتهاي سياسي عليه آمريكاييها تا اينكه جنگ شروع شد. در اين مقطع دانشجويان ساكت نمينشينند و شروع ميكنند به راهپيمايي عليه آمريكا به عنوان يكي از حاميان صدام حسين. پس از شروع جنگ هدايتالله براي خانواده خود نامهاي با اين مضمون نوشت:
«خانواده عزيزم، باور كنيد اين نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشتهام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» كه منجر به دستگيري بچهها شدنوشتم و فرصت نكردم نامه را كامل كنم و برايتان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ايران و ما روز دوشنبه 7 مهر ماه به خاطر محكوم كردن دولت جنايتكار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داريم كه اميدواريم به خوبي و خوشي برگزار شود. البته ما طي پيامي از حضور امام در خواست كرديم كه اجازه فرمايند ما براي جنگيدن به همراه ديگر عزيزان به ايران بازگرديم و راديو هم پيام را پخش كرد كه حتما شنيديد ولي هنوز در اين مورد پيامي از حضرت امام به دست ما نرسيده است». اين نامه در كمتر از يك هفته از شروع جنگ نوشته شد و هدايتالله طيب و دانشجويان ديگر براي حضور در جبهه اعلام آمادگي كردهاند. از همين جا جرقه بازگشت در وجود شهيد طيب زده ميشود.
يك بار خانواده براي وي نامهاي مينويسند و از فعاليتهاي سياسياش اظهار نگراني ميكنند. هدايتالله طيب هم در جواب نامه مينويسد «فقط ميخواستم به عرضتان برسانم كه عزيزان من، چرا اينقدر در فكر هستيد؟ شما اصلا نگران ما نباشيد و مطمئن باشيد كه جاي ما خيلي خوب و هيچگونه نگراني نداريم. از نظر درگيري با دولت آمريكا هم همانطور كه امام فرمودند مطمئن باشيد كه آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند و با اين تلاشهاي مذبوحانهاش قادر نيست فريادهاي حق طلبانه ما را در گلو خفه كند.
عزيزان من ما طبق رسالت شرعي و اسلامي موظف هستيم در برابر توطئههاي ضد انقلاب در خارج از كشور عليه اسلام و انقلاب اسلاميمان مقابله كنيم». به دنبال نامهاي كه به حضرت امام نوشتند و با هماهنگيهاي كنسولگري ايران در واشنگتن به طرف ايران به راه ميافتند. تاريخ دقيق حركتشان مشخص نيست ولي از تركيه در 18اكتبر، 1980يعني 27 آبان 1359 كارت پستالي را براي يكي از دوستانشان ارسال ميكنند و در پشت آن مينويسند: «خواهران و برادران ايماني بسيار عزيز و مهربان، سلام عليكم. با آرزوي موفقيت ،سعادت و تندرستي براي همگي شما عزيزان در پيشبرد اهداف مقدستان و با تشكر از محبتهاي فراموش ناشدنيتان، بحمدالله به سلامت رسيديم «استانبول» وامروز با اتوبوس يكسره عازم تهران هستيم. هيچ گونه اشكالي برايمان پيش نيامد، الحمدالله تا اينجا». اين كارت پستال و پشت نويس آن نشان ميدهد كه هدايتالله طيب در كمتر از دو ماه از شروع جنگ خودش را به ايران ميرساند براي حضور در جبهه. هدايت در دوره سربازي، آموزش دوره زرهي ديده بود بنابراين بلافاصله با بازگشت به ايران و حضور در جبهه، در يگان زرهي مشغول فعاليت و سپس براي تكميل آموزشهاي لازم به شيراز اعزام ميشود تا در تيپ زرهي شيراز آموزش ببيند.
نكته جالب اين جاست كه تا 6 ماه پس از بازگشت به ايران، خانواده از حضور هدايت در ايران خبري نداشتند و گمان ميكردند كه وي همچنان در آمريكا به سر ميبرد. از آن جايي كه هدايت محبت و علاقه خانواده را به خود ميدانست و ميدانست كه پس از سالها دوري احتمال دارد كه نتواند به نحو احسن در جبهه حضور يابد، ترجيح داد هر طور شده خود را به جبهه برساند و اسباب ناراحتي و دلخوري خانواده را پيش نياورد. اين رفتار نشان از محبت و تبعيت هدايتالله طيب به حضرت امام دارد كه به هر حال ايشان به فرمان امام براي اداي تكليف به ايران بازگشتند و نميخواستند هيچ چيزي، مانع اين اداي تكليف شود. در آن دوران هدايتالله طيب سلسله سخنرانيهايي به مناسبتهاي مختلف انجام داد و در تعدادي يادداشت و دستنويس اشاره كرده است كه:
«خدايا نكند ثمره جنگ يارانمان، به چنگ فرنگي مسلكان افتد. نكند خونينكفنان در غربت بميرند تا خوشباوران غرب زده كام گيرند. نه!نه! نه!هرگز! كفر است. مگر ميشود خون حسين(ع)پايمال شود و بالاي دست نوشتهها هم نوشته بود كه ما مرد جنگيم و از شهادت باكي نداريم». وقتي هدايت آمريكا را با آن همه زرق و برق رها كرد و براي اداي دين خويش به انقلاب رهسپار جبههها شد، معلوم بود كه ماندني نيست و رفتني است و ديگر در اين دنياي خاكي جايي ندارد.
آري مردان الهي عشق را در قتلگاه به كمال ميرسانند و هدايتالله كه آسماني خاك نشين بود در 5 فروردين 1361 لبيك امام خويش را با خون پاسخ داد و در ميانههاي عمليات فتحالمبين به شهادت رسيد. وقتي خبر شهادت هدايتالله به آمريكا ميرسد، در آنجا هم مراسمهاي بزرگ داشتي برايش ميگيرند و نامهاي براي خانوادهاش ميفرستند. در اين نامه به زحمات ايشان در تشكيل انجمن اسلامي اشاره شده و اين كه شهيد هدايت الله طيب، به خواسته و آرزوي قلبياش رسيد. دوستان شهيد هدايتالله طيب در آمريكا هم خوب ميدانستند كه غايت آمال او ، چيزي نبود جز شهادت. در زماني هم كه هدايت هنوز در ايران بود و به شهادت نرسيده بود بچههاي انجمن اسلامي با ايشان مكاتباتي داشتند و براي برخي از امور از ايشان كسب تكليف ميكردند.
و پايان داستان زندگي اين مرد الهي زمينهاي شد تا دريابيم كه براي اطاعت از فرمان امام زمانمان بعد زمان و مكان اصلا اهميتي ندارد و هر كجا كه باشيم بايد در راستاي دفاع از حريم ولايت آماده جانسپاري باشيم. اميدواريم كه زندگي اين شهيد بزرگوار به زودي زود در قاب تصوير نقش بندد تا دنيا ببيند كه در ايران اسلامي فرزنداني پرورش يافتند كه براي كمنشدن تار مويي از مولايشان رفاه و سرمايهداري را رها كردند و در جدال با اهريمنان زمان عشق را شرمنده خويش ساختند .
با تشکر از خبرگزاری فارس
کد خبر: ۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۲۱
وای دنا: در استانه برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی وزارت کشور 18 فعالیتی غیرمجاز که نامزدهای انتخابات مجلس در روند تبلیغات باید از آن پرهیز کنند را معرفی کرد.
ستاد انتخابات کشور، 18 فعالیت را به عنوان فعالیت «غیرمجاز» در زمینه تبلیغات انتخابات مجلس نهم اعلام و خط قرمزهای تبلیغات انتخابات مجلس نهم را مشخص کرد.
18 مورد از خط قرمزهای تبلیغات انتخابات مجلس نهم در جدول زیر قابل مشاهده است:
1
استفاده از هرگونه پلاکارد (به منظور تبلیغات به نفع یا علیه کاندیدا)، پوستر و دیوارنویسی
2
راه اندازی کاروانهای تبلیغاتی و استفاده از بلندگوهای سیار در خارج از محیط سخنرانی و امثال آن...
3
استفاده از عکس خارج از قالب تراکت، جزوه، زندگینامه، بروشور و کارت و نیز چاپ آن در قطع بزرگتر از ابعاد 10×15 سانتیمتر
4
اعلام نظر شخصیتها در تأیید نامزدها با ذکر عنوان و مسئولیتشان و عدم ارائه مدارک کتبی مربوط با امضای آنها به هیأت اجرایی
5
دایر کردن بیش از یک ستاد تبلیغات انتخاباتی در مراکز بخشها، شهرها و شهرستانها و هر یک از مناطق شهرداری در شهرهای بزرگ
6
درج اعلام حمایت مجامع و گروههای هر حوزه انتخابیه در آثار تبلیغاتی مجاز، بدون وجود مستند مکتوب نزد نامزد و نصب هرگونه آثار تبلیغاتی توسط اقشار، گروه ها، احزاب و جمعیت ها مبنی بر حمایت از نامزدهای انتخاباتی (با درج تصویر یا اسامی نامزدها و ...)
7
انتشار مطالب غیر واقعی دال بر انصراف حمایت گروه یا اشخاصی از نامزدهای معین در مطبوعات، نشریات، خبرگزاریها و ...
8
تبلیغ علیه داوطلبان نمایندگی در مطبوعات، نشریات خصوصی، خبرگزاریها و ...
9
خودداری از چاپ فوری پاسخ نامزد (ذینفع در بندهای الف و ب) توسط نشریه، روزنامه، خبرگزاری مربوطه
10
تبلیغ علیه داوطلبان دیگر از سوی داوطلب یا طرفداران وی غیرمجاز
11
تبلیغ له یا علیه نامزدهای انتخاباتی (حتی به صورت درج آگهی) در نشریات و مطبوعات متعلق به سازمانها، وزارتخانهها، ادارات، نهادها، شهرداریها، شرکتها و سازمانهای وابسته به آنها، نهادها و موسساتی که به هر مقدار از بودجه عمومی استفاده میکنند.
12
انجام فعالیت تبلیغاتی برای نامزدها از صدا و سیما و منبر خطابه نماز جمعه یا هر وسیلهای که جنبه رسمی و دولتی دارد.
13
استفاده از وسایل و سایر امکانات وزارتخانهها، ادارات، شرکتهای دولتی و موسسات وابسته به دولت، شهرداریها، شرکتها و سازمانهای وابسته به آنها، نهادها و موسساتی که از بودجه عمومی (به هر مقدار) استفاده می کنند.
14
نصب و الصاق هرگونه اعلامیه، عکس ، پوستر، بنر و پارچه تبلیغاتی به طور کلی (بجز محل هایی که شهرداریها و دهیاریها بدین منظور در نظر می گیرند)
15
تشکیل ستاد تبلیغات انتخاباتی بدون اعلام نشانی و نام مسئول آن به فرمانداری یا بخشداری
16
فعالیت تبلیغاتی کارمندان دولت در ساعات اداری، برگزاری و دعوت داوطلبان انتخاباتی از مردم جهت شرکت در گردهمایی یا همایش
17
تشکیل جلسه سخنرانی تبلیغاتی قبل از آغاز زمان قانونی تبلیغات
18
محو یا پاره نمودن آگهی تبلیغاتی مجاز نامزدها که در محل مجاز، در زمان قانونی تبلیغات، الصاق گردیده است.
کد خبر: ۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۳۰
اوای دنا:نماينده مردم شهرستان هاي "كهگيلويه- چرام و بهمئي " در مجلس نهم به رد صلاحيت اصلي ترين رقيب خود – محمد موحد- واكنش نشان داد .سيد علي محمد بزرگواري گفت : ما از رد صلاحيت ايشان و ساير كانديداها خوشحال نيستيم و عكس العملي هم نشان نمي دهيم .وي با بيان اینکه فقط برنامه هاي انتخاباتي خود را اجرا مي كنيم افزود : با همه عزيزان رقيب و رفيق هستيم و از هر كسي كه بتواند تنور انتخابات را براي تحقق دستور مقام معظم رهبري مبني برمشاركت حداكثري گرم كند استقبال مي كنيم.عضو كميسيون كشاورزي مجلس هشتم در پاسخ به اين سئوال كه موحد از شادي حاميان شما در ستاد انتخاباتي شما پس از شنيدن خبر رد صلاحيت انتقاده كرده است گفت : ستاد ما امروز به حرمت سالروز وفات پيامبر عزيزاسلام بسته بوده است و چنين چيزي واقعيت ندارد.اين كانديداي مجلس نهم در حوزه انتخابيه كهگيلويه همچنين به اين ادعاي موحد كه ايشان در رد صلاحيتش دست داشته است تصريح كرد : هيچ دخالتي در رد صلاحيت ايشان نداشته ايم و اگر ايشان مدارك يا اسنادي دارد منتشر كند.بزرگواري همچين توزيع شب نامه عليه موحد را رد كرد و گفت : پخش شب نامه را توهين به ديگران مي دانم .وي در پاسخ به اين سئوال كه گفته مي شود يكي از بستگان نزديك شما در توزيع شب نامه دست داشته و الان بازداشت است تصريح كرد : كذب محض است و اين فردي كه مخالفان ادعا مي كنند هم اكنون آزاد است .اين كانديداي مجلس نهم همچنين از لغو برنامه هاي امروز انتخاباتي خود خبر داد و افزود : به حرمت روز رحلت برنامه هاي انتخاباتي خود را لغو كرده ام و فقط در مراسمي كه براي روز رحلت از سوي سپاه برگزار شده بود شركت كردم .
کد خبر: ۳۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۰۲
اوای دنا :سلام آقاجون! من چارسالمه. من شما رو خیلی دوست دارم. خیلی خوشحالم که امشب اومدی خونمون. فقط نمی دونم چرا بابا مصطفام هنوز نیومده.
مامانم میگه بابات رفته یه مسافرت و شاید به این زودی ها نیاد. اما نمی دونم چرا وقتی این حرفو به من می زنه روشو از من برمی گردونه و شونه هاش تکون می خوره و بعد که من می رم تا از جلو صورتشو ببینم، چشماش خیلی قرمز شده و صورتش هم خیسه!
این روزا مامانم خیلی صورتشو می شوره.نمی دونم چرا نگاش یا به منه یا به قاب های رو تاقچه و یا به در خونمون که بابا زنگ بزنه.
امشب که شما اومدی خونمون من می خوام یه رازو به شما بگم. من و بابام چند روز قبل یه قول مردونه به هم دادیم. اون شبی که بابام می خواست بره مسافرت یواشکی در گوشم گفت من و تو مثل دو تا مرد باید با هم صحبت کنیم و قول هایی به هم بدیم و هیچ کسی هم از اون با خبر نشه. من هم به اون قول مردونه دادم و حتی به مامانم هم نگفتم.
بابا مصطفام با دو تا دستاش شونه هامو چسبید و صورتشو آورد دم گوشمو گفت: پسرم تو دیگه بزرگ شدی و مرد این خونه ای. باید به من قول بدی مثل یه مرد به مامانت کمک کنی. مامانتو اذیت نکنی. به حرفاش گوش بدی. بهش کمک کنی و نذاری یه وقتی از دست تو ناراحت بشه. منم گفتم بابا یه شرط داره و اون اینه که وقتی از مسافرت برگشتی اون ماشین پلیس چراغ دارو برام بخری.
تو این چند روزی که بابا مصطفام نیست دلم خیلی براش تنگ شده مخصوصا برا اون خنده هاش. اما عیبی نداره... من هم هر وقت دلم براش تنگ می شه مثل بابام میام لب تاقچه و به عکس شما نگاه می کنم.
آخه بابا مصطفام هر وقت خیلی خسته بود و ناراحت، می اومد کنار تاقچه و با شما صحبت می کرد. نزدیک شما که میومد لبهاش تکون می خورد. بعضی وقت ها هم که خیلی خسته بود شونه هاشم تکون می خورد. فکر کنم مامانم هم این روزها خیلی خسته است که مثل بابام شونه هاش تکون می خوره و چشماش قرمز می شه!
بابام با شما آهسته صحبت می کرد. من که چیزی از حرف های شما دو نفر سر در نمی آرم اما اینو می دونم بابا مصطفام هر وقت با شما صحبت می کرد تا خیلی روزای بعد خوشحال بود. اگه ده شب هم کار می کرد عین خیالش نبود.
فکرشو کن اگه بابام مسافرت نبود و امشب خونه بود و شما رو می دید دیگه چی می شد. از خوشحالی بال درمیاورد و دیگه هر چی من بهش می گفتم ، می گفت چشب پسرم ،چشب عزیزم. هر چی می خواستم برام می خرید. من یه ماشین پلیس می خام که دشمنا رو تعقیب کنم. اما بابام میگه بزار بزرگتر بشی اونوقت برات می خرم.
اما... وقتی بابام بیاد و بفهمه شما خونمون اومدید و اون نبوده ،خیلی ناراحت می شه . شاید هم اونقدر ناراحت بشه که تا چند روز دیگه به حرفام گوش نده... اما نه! بابا مصطفام خیلی مهربونه... وقتی بیاد و بوی عطر شما رو ببینه که توی خونه و محلمون پیچیده، مطمئنم به همه حرفام گوش می ده. بابام میگه شما بوی بهشت میدی. بابام همیشه از بهشت میگه...یه وقت نکنه این دفعه که مسافرت رفته، رفته باشه بهشت ....!
منبع:مشرق
کد خبر: ۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۳۰
اوای دنا-اسدالله ربانی مهر:چرا پيترسون آمريكايي بيشتر حاج بخشي را ميشناسد تا ما ...؟ اسكات پيترسون از خبرنگاران روزنامه آمريكايي كريستين ساينس مانيتور، سفري به ايران داشته و در موضوع جنگ تحقيق ميكرد و در ديداري كه با مسعود ده نمكي كارگردان سينماي ايران داشته ميگويد: «ما در آمريكا يك مركز فرهنگي راهاندازي كرديم و در مورد جنگ ايران و عراق تحقيق ميكنيم و روي مستندات جنگ شما بسيار كار كردهايم و همه مستندات را ترجمه كرديم و در اين مستندات، اولويت ما، مستندهاي روايت فتح است.»پيترسون آمريكايي ميگويد: «جنگ شما دو نماد داشته كه من عكس آن دو نماد را به ديوارهاي دفتر كارم زدم، اين دو نماد يكي شهيد آويني است و ديگر حاجبخشي و من عكس هر دو را در دفتر كارم نصب كردم. شهيد آويني نماد تفكر و روح جنگ است و حاج بخشي نماد شجاعت و حماسه جنگ است.»ما نسل سوميها زمان جنگ را تجربه نكردهايم اما در مورد حاج بخشي روايت ميكنند كه شب عمليات كه ميشد به رزمندگان روحيه ميداد و با شوخيهاي خود، شور و نشاط خاصي به رزمندگان ميداد، ظرفي پر شده از حنا به دست داشت و وارد ميشد و فرياد ميزد: كجا ميرويد، ميگفتند: كربلا، ميگفت من را با خودتان ميبريد، رزمندگان ميگفتند: نه جا نداريم، و حاجي بخشي با خنده دنبالشان ميكرد...
از حاج بخشي نقل شده كه وقتي در رسانههاي رژيم بعثي شايعه شده بود كه حاج بخشي كشته شده است، نزديك خط عمليات شد و در مصاحبه با خبرنگاران خارجي ميگفت: به صدام بگوييد: من از آن دنيا آمدهام تا تو را ببرم. همرزمان حاج بخشي نقل ميكنند در حالي كه پسر او در جبهه شهيد شده بود حتي حاضر نشد يك روز از عمليات و رزمندگان جدا شود و با همان شور و نشاط به رزمندگان روحيه ميداد و هيچ كس فكر نميكرد حاج بخشي دو ساعت پيش فرزندش شهيد شده و خودش روحيهاش را در ساعات حساس عمليات از دست نميدهد.
اما اين تنها گوشهاي از حماسهها و رشادتهاي مردان بزرگ دفاع مقدس است، آنهايي كه شجاعانه روي مين رفتند و از سيم خاردار دشمن گذشتند تا عزت و مردانگي را براي كشور به ارمغان آورند، تا امروز مردم اين سرزمين در عزت و سرافرازي زندگي كنند.اما جاي امثال حاج بخشيها امروز در ميان ما خالي است، كساني كه تمام وجودشان را براي انقلاب گذاشتند، دل باخته قدرت و ثروت و رياست نبودند، اهل تزوير نبودند، همه وجودشان اخلاص بود و با خداي خود معامله كردند نه با كسي ديگر، براي خدمت به خلق و انجام تكليف در برابر همه زيادهخواهي ايستادند و در نهايت جاودانه ماندند و براي هميشه در قلبها زنده و جاودانه هستند.بياييم در جامعه امروزي، راه و رسم حاج بخشيها را زنده نگه داريم، اين همه براي رياست و قدرت حرص نخوريم، براي پست و قدرت به تخريب ديگران متوسل نشويم، نسبت به حق و باطل جامعهمان بيتفاوت نباشيم، قدر شهدايمان را بدانيم و در مسير شهدا حركت کنيم، فرهنگ اسلامي را پاس بداريم و از غلطيدن جوانان پاكمان به دامن غرب جلوگيري كنيم.چرا بايد جوانان ما هنرپيشههاي غربي را بيشتر از امثال شهيد مرتضي آويني، محمود شهبازي، همت، باكري، زينالدين، چمران و ... بشناسند، چرا عكس حاج بخشي به عنوان نماد شجاعت در دفتر پيترسون آمريكايي باشد اما بعضي دانشآموزان و دانشجويان ما حتي نام حاج بخشي را نشنيده باشند؟ دستگاههاي فرهنگي ما، صدا و سيما، دانشگاهها و... به كجا ميروند چه انديشههايي را به جامعه تزريق ميكنند؟ در ساختمانهاي چند طبقه دستگاههاي فرهنگي ما چه ميگذرد؟ جوانان ما چقدر با فرهنگ حماسه آشنا هستند؟ آيا نسلهاي جديد امثال حاج بخشي دارد كه به جامعه تحويل دهد؟ در برابر نشانه گرفتن فكر فرزندانمان از سوي شبكههاي ماهوارهاي، چه كرده ايم؟ مسؤولان ما چقدر ديوار اعتماد بين خود و مردم را بالا برده اند؟ راستي در جامعهاي كه شهدا براي ما به يادگار گذاشتند، وضعيت حجاب، امر به معروف و نهي از منكر، خدمت به محرومين، پاكدستي و اخلاص، تقوا و پاكدامني چطور است؟ هر چند تلخ است اما بايد گفت واي به روزي كه از اصل فاصله گيريم... البته منکر خدمات دولتمردان عزیز نیستیم اما توقع بیشتری داریم .
باید امروز كاري كنيم شايد فردا مجالي براي آن نباشد.
کد خبر: ۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۲۴
اوای دنا -اسدا... ربانيمهر: واقعيت اين است كه خدمات ارزشمند و شايسته نظام جمهوري اسلامي بر هيچ كس پوشيده نيست، در ابتداي انقلاب مردم از حداقل امكانات رفاهي در بخش بهداشت، انرژي، آموزش عالي و ... محروم بودند، روستاها بسيار عقب مانده بوده و مجبور بودند براي خريد مايحتاج زندگي ساعتها پياده ميكنند تا به شهر برسند، اما بعد از گذشته بيش از 30 سال و عليرغم اينكه كشور با مشكلات جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي، ترور شخصيتها و مسؤولان و دهها ماجراي ديگر درگير بود اما خدمات ارزشمندي صورت گرفت و امروز در روستاهاي دورافتاده نيز خانه بهداشت، برق، آب آشاميدني، گاز، دفاتر خدماتي، جاده و ... وجود دارد و اين از بركات نظام جمهوري اسلامي است هر چند هنوز هم روستاهايي وجود دارند كه تا حدودي به فراموشي سپرده شده و مشكلات زيادي دارند ولي به هر حال خدمترساني به مردم سير صعودي داشته و اين از بركات اسلام و انقلاب است.اما يك واقعيت ديگر را هم نميتوان فراموش كرد و آن اين است كه در سيستم اداري ما واژه پارتي هر چند ناخوشايند است اما وجود دارد و يك عيب بزرگ در سيستم اداري است كه بارها در سخنان مسؤولان و بزرگان نظام مورد تأكيد قرار گرفته و بر جلوگيري از اين پديده غيراخلاقي تأكيد شده اما باز هم بسيار زياد در جامعه اين مورد مشاهده ميشود هر چند شايد در بعضي جاها كم و جاهايي زياد مشاهده شود، اما به هر حال واقعيت را بايد پذيرفت كه ارباب رجوع اگر در دستگاهي پارتي داشته باشند بهتر كار خود را به نتيجه ميرسانند در غير اين صورت براي حل مشكل خود بايد دردسرهاي زيادي را تحمل كرده و تا گره از اين مشكل باز شود كه اين شايسته جامعه اسلامي نيست و باعث سلب اعتماد مردم ميشود در حالي كه اعتماد مردم بزرگترين سرمايه است و بايد آن را حفظ كرد.اما در بحث ارزش و جايگاه خدمت به مردم و ترجيح دادن آن بر هر امر ديگري به دو موضوع يا خاطره اشارهاي ميكنيم:1 – قاليباف شهردار تهران نقل ميكند كه ديداري با مرحوم آيتا... فاضل لنكراني از مراجع عظام تقليد داشته و آن عالم بزرگوار فرمود: (من 50 سال دارم اسلام ميخوانم، بگذار خلاصهاش را برايت بگويم، واجباتت را انجام بده، به جاي مستحبات تا ميتواني به كار مردم برس و كار مردم را راه بينداز) بعد همه گفتند: (اگر قيامت كسي ازت سؤال كرد بگو فاضل گفته بود)2- مهندس نيكزاد وزير راه و شهرسازي در مراسم توديع و معارفه يكي از مديران ستادي وزارت ميگويد: براي پيرزني بدون سرپرست يك واحد مسكن ساختيم، آن پيرزن دست خود را بر روي زمين كشيد و جلوي پاي من گفت، خاك پاي شما را توتياي چشم خودم ميكنم و خيلي براي ما دعا كرد و اين خدمت براي يك شهروندي كه هيچ پارتي ندارد بزرگترين ارزش است.و البته در كنار رواج اين پديده غيراخلاقي در جامعه و تمسك عدهاي به موضوع پارتي نميتوان از خدمات زياد بسياري از مديران چشمپوشي كرد كه شبانهروز به صورت گمنام و در راستاي انجام تكليف مشغول خدمترساني هستند و هنوز يك نفر اسم آنها يا عكس آنها را در رسانهاي منتشر نكرده است.در نهايت اينكه سعي كنيم در هر جايگاهي كه قرار داريم خدمت به همه مردم بالاخص آنهايي كه به گفته امروزي پارتي ندارند را سرلوحه كار قرار داده و در انتظار جبران اين خدمت از سوي خداوند بزرگ باشيم و بيشك خداي بزرگ بهترين دارو و نظارهگر اعمال است و هيچ عمل نيكي را بدون جواب نميگذارد. به اميد اينكه خدمت بدون منت و ريا به يك فرهنگ در جامعه اسلامي تبديل شود و محرومين و قشرهاي آسيب ديده بيشتر مورد توجه قرار گيرند. انشاءا...
کد خبر: ۳۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۱
اوای دنا-علی محمددوستی :آقاي موحد نگذار مردم نه اي که به هاشمي گفتند براي تو هم تکرار شود.آقاي موحد! سرگذشت بعضي از خواص انحصار طلب و تماميت خواه که روزي در راس نخبگان اين مملکت قرار داشتند نه تنها درس عبرت بلکه تلنگري است براي سياستمداران سطح خرد و کلان جامعه ماست . و درسي است تلخ براي آنهاي که آمال و اهداف اين مردم صديق را فراموش کردند . آقاي موحد!تاريخ سياسي ملت ايران را اگر بازخواني کنيم نظاره گر خواهيم بود که از زمان شکل گيري نظام سياسي در ايران عزيز ملت همواره در تمام ازمنه و امکنه يار و مدد کار حکومت ها و سياست مداران خود بوده و هستند ،مگر اينکه حاکمان از ياد مردم غافل شوند و آنها فراموش شوند .
ملت ايران ملتي نجيب و صديق هست و حاکمان خود را تا جايي قبول دارند که از نوع و جنس خودشان باشد . و راز شکست کليه سياستمداران در گذشته و حال اشراف زدگي و غفلت از احوال مردم در گذشته و حال بوده است. و در همين زمان کسب قريب به 15ميليون از 17 ميليون راي پاک و ساده دل مردم روستاييان به آقاي دکتر احمدي نژاد بهترين گواه براي اين ادعاست. آقاي موحد سيد عزيز !به خاطر آوريد که مايه دلخوشي و سرمايه وجودي همين مردم براي حمايت بي دريغ از حضرت عالي اين بود که نماينده ي شان برخاسته از بطن همين توده مردم محروم و در اصطلاح ضرب المثلهاي مانده در سينه هاي پيران اين قبيله( بلوط خور با آنها هست) اما همين مردم امروز بايد نظاره گر باشند که همين بچه لر بلوط خور آنها، نشين و برخاستش با اغنيا ست و آمال وآرزوهاي آنان در سايه سار دنياي پرزرق وبرق سرمايه داري زنگار گرفته و رنگ ورو رفته است.
و آيا از ياد فقرا غافل شدن و در دامان سفره ي پر رنگ و لعاب اغنيا نشستن ،نسيان توده محرومان نيست؟
آقاي موحد !باور کنيد عشق و علاقه و احساسات پاک اين مردم در راستاي حمايت از حضرت عالي دين مداري و پشتيباني محض حضرت عالي از ولايت فقيه که تجلي گاه نور و رحمت الهي است بود و سيادت تو در کنار کار، زيباييش را دوچندان کرده بود اما آيا سکوت معنا دار حضرت عالي در تمام فراز و نشيب هاي انقلاب به منظور جذب آرائ مخالفان علي الخصوص در فتنه 88 چه معنايي براي مردم محروم اين خطه ي ولايت مدارخواهد داشت ؟ آيا مردم حق ندارند در مشي سياسي حضرت عالي شک و ترديد کنند ؟آيا عکس العمل نمايندگان همسايه ات که امروز به خاطر همين کار مورد تنفر مخالفان در حوزه انتخابيه خود قرار گرفته اند گوشت را کر نکرد؟
آقاي موحد!ذهنيت اين مردم و شعور سياسي ْآنان همگام با توسعه و پيشرفت ايران اسلامي در مقياس وسيعي بالا آمده و هر شعار و حرفي را ديگر قبول نخواهند کرد ،چرا که اين مردم تشنه مشتي صداقتند که آن در وجود يک شخصيت متعهد و از بن دندان معتقد به ولايت متبلور شود ،اين مردم ديگر نخواهند گذاشت که به هيچ قيمتي تفکر محافظه کار ي و انحصار طلبي برآنان غالب شود. حضرت عالي از کدام ظرفيت و پتانسيل خود استفاده نکردي که قصد داري آنرا به فعل برساني؟ كدامين آمال و آرزوي اين مردم را فراموش نکردي که در صدد احياي مجدد آن برآمدي؟سيد جان به زعم خودم در کوران حيات سياسي تنها سياستمداري که به موقع از ميز سياست خود بلند شد ،کسي نبود جز ناطق نوري که به موقع کفشهاي سياسي خود را آويخت . آيا موقع آن نرسيد که به موقع و تا در اوج قدرت هستيد از قدرت کناره گيري کنيد تا ياد و خاطره ات در اذهان اين مردم به يادگار بماند . اگر مردم به تو نه گفتندديگر در چشم مردم سوخته و يادت محو خواهد شد و آن وقت کنار رفتنت از موضع و سياست براي خودت هم معنا نخواهد داشت.
کد خبر: ۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۱
باید باشگاههای ورزشی به همان اندازه که به مهارتهای ورزشی اهمیت میدهند به مسائل اخلاقی نیز اهمیت دهند ...
کد خبر: ۱۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
سالهاست که دیگر زندگی رنگ و بوی خاصی ندارد. دیگر از آن صمیمیت خانه های گلی ، آن شب نشینی های زمستانه ، آن قصه های قشنگ مادربزرگ خبری نیست...
کد خبر: ۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
برای نخستین بار در تاریخ رشته وزنه برداری ،یک زن مسلمان با حجاب کامل اسلامی در صحنه رقابتها حاضر شد و با حریفان خود رقابت کرد...
کد خبر: ۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
یکی از غم انگیزترین ازدواجهای جهان در لبنان برگزار شد...
کد خبر: ۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
برگزاری مراسم ازدواج کم هزینه و متفاوت که در عین حال حرمت ازدواج را نگه دارد برای بسیاری از عروس و دامادها جذابتر از مراسم پرهزینه و با شکوه در بهترین هتلهای ایران با مهریه هایی به اندازه ارتفاع قله اورست است ...
کد خبر: ۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
هشدار: تلفنهای همراه قابل اعتماد نیستند!
یک کارشناس پلیس سایبری در این رابطه گفت: تمام نکات امنیتی که برای رایانهها ذکر میشود، تقریباً برای تلفنهای همراه هم کاربرد دارد. اوای دنا به گزارش مهر: یک کارشناس پلیس سایبری با اشاره به تهدیدات و آسیبهای تلفن همراه و سوء استفاده مجرمان از این ابزار رایانهای و ارتباطی گفت: مجرمان سایبری هر روز به دنبال راهی تازه برای کلاهبرداری از طریق تلفن همراه هستند.
کد خبر: ۱۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
او به همراه 39همسر و 94فرزندو14عروس و33نوه اش در یک خانه بزرگ زندگی می کند ...
کد خبر: ۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
منفورترین بازیکن فوتبال جهان + عکس
کد خبر: ۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
باردار شدن 90 دانش آموز زیر 18 سال + عکس
باردار شدن 90 دانش آموز زیر 18 سال + عکس
کد خبر: ۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
شهیدی که پس از 26 سال در آغوش مادر آرام گرفت+ عکس مادر این شهید که اکنون 80 سال سن دارد و از دوری فرزند قامت نحیفش خمیده............
کد خبر: ۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۲
صدام در مصر كتك خورد!+ عکس
تلاش براي ربودن فردي به نام محمد بشر كه شباهت زيادي با صدام حسين ديكتاتور معدوم عراق دارد، در منطقه الرمل اسكندريه سرو صداي زيادي ايجاد كرد.
به گزارش مشرق به نقل از آتي، محمد بشر در حين درگيري از سوي تعدادي از شهروندان عراقي به شدت مورد ضرب و شتم قرارگرفت به طوري كه كارش به بيمارستان كشيده شد.
به گزارش پايگاه خبري النسيج اين اولين باري نيست كه محمد بشر به دليل شباهت زيادش با صدام حسين به باد كتك گرفته ميشود، به همين دليل چندين بار محل سكونت خود را تغيير داد.
اين درحالي است كه برخي از شهروندان عراقي در دادخواستي كه به وكلاي دادگستري اسكندريه ارائه كردند، مسئولان خارجي را به تلاش در ربودن محمد بشر براي خروج اجبارياش از كشور متهم كردند.
آنها معتقدند كه اين مسئولان قصد دارند از محمد بشر كه شباهت زيادي به صدام حسين دارد براي پخش فيلمهاي مستهجن و غيراخلاقي سوء استفاده كنند. در همين حال، محمد بشر فاش كرد كه چندي پيش تعدادي افراد با لهجه شامي به من پيشنهاد همكاري با شبكه فيلمهاي غير اخلاقي در قبال 2 ميليون پوند مصر دادند.
وي در ادامه گفت: اما من هنگامي كه با اين پيشنهاد بيشرمانه آنها مخالفت كردم، چندين بار از طريق تلفن مرا تهديد به ربودن كردند.
کد خبر: ۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
تشییع پیکر پاک شهید آیت صدیقی نژاد از شهدای درگیری با گروهک پژاک در یاسوج
کد خبر: ۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
پاسخ هوشمندانه معلم بزرگ ايل (بهمن بیگی) به فرح پهلوی
کودکي که در فقر به دنيا آمددر آن شرايط، بايد تبديل به چوپاني مي شد
اما مبتکر آموزش به عشاير شد
«به دنبال چه مي گرديد؟ من معجزه خداوند هستم!» من به نام اين مردم، با اين چشم هاي پر فروغ، پوست هاي پر چروک، لباس هاي ژنده، شکم هاي گرسنه، با اين لب هاي بي خنده و دل هاي پرخون، به نام اين مردم به نام چوپان ها، مهترها، کنگرزن ها، درودگر ها، هيزم شکن ها، ني زن ها، فعله ها، بي کارها و ولگردها از شما مي خواهم که به پا خيزيد و روز و شب و گاه و بي گاه درس بدهيد، درس بخوانيد، درس بدهيد، درس بخوانيد...»
کد خبر: ۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴