از نخستین باری که معنای رای را فهمیدم ، سه دهه می گذرد، آن زمان انتخابات مجلس بود و فردی نامزد این انتخابات شده بود و بسیاری از افراد طایفه وی به آن شخص رای دادند و همه دوستان و فامیل را تشویق می کردند که همین کار را بکنند.آن زمان در مقطع ابتدایی بودم و یادم هست کسانی که تحصیلات عالی دانشگاهی داشتند بسیار اندک بودند ولی اکنون کسانی که تحصیلات عالی دانشگاهی ندارند اندک هستند.
تغییرات زیاد دیگری از آن موقع تاکنون رخ داده است، موهای پدر من به طور کامل سفید شده است، تعداد موهای سفید خودم هم کم نیست، خیابان هایی که شمار اندکی خودرو، آن هم پیکان های سفید و وانت بارهای تویوتا در آن پیدا می شد اینک پر از خودروهای داخلی و خارجی با مارک های پژو و پراید و زانیتا و ... شده است.
مردم مستمند آن موقع، اکنون خوش پوش تر شده اند، کودکان به جای زبان لری، فارسی سخن می گویند، خانه های سنگ و سیمانی و گچی جایشان را به خانه هایی که از فوم می سازند داده اند، تلویزیون های سیاه و سفید با تلویزیون های ال ای دی و ال سی دی جابجا شده اند، پزشک های هندی و بنگلادشی از شهر ما رفته اند و پزشک های بومی جایگزین شده اند، شمار کمی از مردم از آن تلفن های چهار رقمی داشتند اکنون همه تلفن همراه دارند که در فضای وایبر، واتس آپ و ... فعال است ، تلویزیون دو شبکه ای آن روزها الان دست کم 21 شبکه دارد ، البته آنها که ماهواره دارند صدها شبکه بیشتر می بینند، جاده های خاکی روستاها همه آسفالت شده است.
خلاصه، دنیا از این رو به آن رو شده است، به جز یک چیز که هیچ تغییری نکرده است، همان شخصی که چند دهه پیش از یک طایفه خاص در انتخابات شرکت کرده بود هنوز هم شایعه است که نامزد مجلس خواهد شد و بسیاری از هم طایفه ای های وی باز هم می خواهند به وی رای دهند.
دیروز با یکی از دوستان درباره انتخابات سخن می گفتم یک جمله گفت که باعث شده این یادداشت را بنویسم.
گفت که اصلاح طلب و اصولگرایی «فانتزی» کم پیدا می شود، که بخواهد براساس تفکرش رای دهد همه به خاطر دلبستگی های خویشاوندی و طایفه ای رای می دهند! ممکن است یک اصلاح طلب به نامزد اصولگراها رای دهد و یک فرد اصولگرا به یک اصلاح طلب هم طایفه ای.
جمله این دوست را می توان به عبارت دیگری به این صورت نوشت: در نبودن احزاب فعال، طوایف در استان هایی مانند کهگیلویه و بویراحمد نقش بسیج کنندگی مردم به سمت یک نامزد خاص را برعهده دارند.
معرفی نامزد انتخاباتی یکی از کارهای احزاب است ، کارکرد آنها این است که افرادی را به نمایندگی از حزب برای انتخابات نامزد کنند که در جوامع سنتی، این کارکرد توسط طوایف و بزرگان و متنفذین صورت می گیرد.
در این زمینه، بزرگان و متنفذین طوایف، افرادی را برای نامزدی مجلس معرفی می کنند اگر چه احزاب و جناح های سیاسی هم این کار را انجام می دهند اما بدون حمایت طوایف، معرفی نامزدها جدی گرفته نمی شود.
دیگر کارکرد احزاب بسیج انتخاباتی است ، احزاب، طرفداران خود را به حمایت از نامزدهای معرفی شده تشویق مـی کننـد.
در این مورد نیز بدون استثنا همه افراد پیروز در انتخابات های گذشته در کهگیلویه و بویراحمد پیروزی خود را مدیون بسیج اعضای یک طایفه و ایل بزرگ و یا زیرمجموعه های این طوایف یا ائتلافی از چند طایفه هستند و احزاب و جناح های سیاسی تاثیر چندانی در پیروزی نداشتند و اگر تاثیری بود بدون حمایت های طایفه ای کارساز نبود.
سازماندهی دیگر کارکرد احزاب است و احزاب راهبردهای خرد و کلانی را برای سازماندهی فرایند انتخابات از ابتدا تا انتها اجرا می کنند و از این راه نقشی حیاتی در سازمان دادن به انتخاب ها و بدیل ها ایفا می کنند.
در این باره هم سازماندهی توسط اعضای موثر طوایف صورت می گیرد و معمولا همه طایفه در این زمینه نقشی را برعهده دارد از تبلیغات دیواری تا کامنت گذاری در سایت های خبری.
در بیان چهارمین کارکرد قابل تعریف برای احزاب می توان گفت ، احزاب نمایندگی منافع گروههای اجتماعی گوناگون را بر عهده دارند و منافع این گروه ها را به سیاست تبدیل می کنند.
در این مورد نیز طوایف همین کار را انجام می دهند و به طور معمول منافع یک گروه از متنفذین یا اعضای بیشتری را برعهده دارند و پس از پیروزی به منافعی از جمله تقسیم مقام ها و سمت های دولتی بین اعضای طایفه اقدام می کنند یا دریافت تسهیلات و هر کاری که از مجازی شبه قانونی امکان انجامش باشد به نفع طایفه پیروز انجام می شود.
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که هرچند زمان تاثیرگذاری طوایف و ایل های بزرگ به سرآمده و به هیچ وجه یک طایفه یا ایل نمی تواند به صورت تکی به چنین کاری دست بزند اما در این مورد هم به جای یک طایفه، ائتلافی از چند طایفه می توانند پیروز شوند همانند ائتلاف چند حزب در دمکراسی های حزبی.
اینکه طوایف کار احزاب را انجام می دهند ویژه استان کهگیلویه و بویراحمد نیست و در بسیاری دیگر از استان ها نیز چنین سازوکارهایی مشاهده می شود.
اما به نظر می رسد باید این شکل سنتی از کارکرد طوایف در انتخابات را به سمت احزاب رسمی هدایت کرد تا بتوان اصل پاسخگویی و نظام پیگیری سیاست ها و منافع جمعی را به عنوان یک مطالبه اصلی رای دهندگان محقق کرد و همچنین امکان ارزیابی عملکرد و جابجایی قدرت با رقبا و در نهایت اصلاح امور در صورت بروز خطا نیز فراهم شود.
*خبرنگار ایرنا استان کهگیلویه و بویر احمد
کد خبر: ۵۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق به همراه اعضای کابینه دولت نهم و دهم صبح چهارشنبه در حرم امام راحل حاضر شده و با آرمانهای آن بزرگوار تجدید بیعت می کنند.به گزارش خبرنگار بولتن نیوز به مناسبت سی و ششمین سالگرد انقلاب اسلامی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق به همراه اعضای کابینه دولت نهم و دهم صبح چهارشنبه 15 بهمن ماه در حرم امام راحل حاضر شده و با آرمانهای آن بزرگوار تجدید بیعت می کنند.خبرنگار ما مطلع شده که همه وزرای دولت نهم و دهم و همچنین مقامات ارشد این دولت ها برای تجدید بیعت با آرمانهای امام راحل جهت همراهی با احمدی نژاد دعوت شدند.
کد خبر: ۵۶۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
خانم افسر فاضلی شعر خود را که در وصف شهیدان طهماسبی، الله دادی و مغنیه سروده بود در مراسم گرامیداشت این شهیدان در شهربابک قرائت کرد.
شما می توانید در ذیل متن شعر را بخوانید:
گلی پرپر زمجنون بازگشته بهار دیگری آغاز گشته
کنون از باغ خونین شهادت پس از سی سال و اندی درد غربت
گل گمگشته ی مادر رسیده در آغوش وطن منزل گزیده
کجایی ای پدر، برگشته یوسف کجایی از سفر برگشته یوسف؟
کجایی مادر چشم انتظارش که روز و شب بنالی بر مزارش؟
رضا طهماسبی برگشته اینک ز شوقش دیده ها تر گشته اینک
رضا طهماسبی آن مرد خیبر همان در خاک و خون گشته شناور
همان مفقود چندین ساله ی ما همان پرپر گل آلاله ی ما
همان رزمنده پاک و فداکار به اسلام و به ایران او وفادار
همان رفته به امر رهبر خویش فدا بنموده هم جان و سر خویش
کنون برگشته از میدان سرافراز سبکبال و سبک با بال پرواز
رضا برگشته تا عطر شهادت بپیچد باز در کوی ولایت
رضا برگشته تا شهر شهیدان شود در مقدم سرخش گل افشان
ز دیدارش خبرها دارد این شهر شراری در جگرها دارد این شهر
رضا طهماسبی برگشته و باز چه جاویدالاثرها دارد این شهر
و اینک باز هم بوی شهادت رسید از مرزهای عشق و عزت
شهادت تازگی دارد همیشه که رحمت وار می بارد همیشه
شهادت مرد می خواهد که داریم دل پر درد می خواهد که داریم
شهادت رایگانی نیست مردم به غیر از جان فشانی نیست مردم
شهادت قیمتش خیلی زیادست شهادت مزد مردان جهادست
چه پیغامی شنید الله دادی چه راهی بر گزید الله دادی
حریم یار را چون در خطر دید به پای سر دوید الله دادی
عجب نظر شهادت کرده بود او که از دنیا برید الله دادی
شهادت آرزو و عشق او بود به عشق خود رسید الله دادی
سپاه قدس را او یاری کرد عجب شد رو سفید الله دادی
همان دیرینه یار حاج قاسم همان مرد سعید الله دادی
به همرزمان خود پیوست آخر چه هجران ها کشید الله دادی
گل سرخ شهادت را چه زیبا ز روی شاخه چید الله دادی
به همراه جهاد مغنیه تاخت بر آن خصم پلید الله دادی
شهید خشم اسراییل غاصب چه زیبا پر کشید الله دادی
الهی بود و اللهی یقیناً خدا دادش نوید الله دادی
درود ما بر آن سردار عاشق شهید آری شهید الله دادی
شعار او نبود ایران و ایران فقط ایران و نه غزه نه لبنان
که با حزب خدا همگام بود او و در جغرافی اسلام بود او
گهی در سوریه احساس می شد برای زینب او عباس می شد
برای پاسداری از ولایت قدم می زد به میدان شهادت
همان مردی که دلها بود جایش بلندی های جولان زیر پایش
همان عاشق همان فرمانده ی مرد که جانش را به راه دین فدا کرد
خدا او را برای خویش می خواست که دل ها را ز داغش ریش می خواست.
بر آن پیروزمند نهر جاسم زیارتنامه خوان شد حاج قاسم
چه دانیم از جهاد کوه و دشتش؟ ز بدر و خیبر و والفجر هشتش
ز نصر و کربلاهایش چه گویم؟ ز اخلاص و تمنایش چه گویم؟
بلی آن یادگار سالها جنگ به دیدار شهیدان بود دل تنگ
به همراه جهاد آن مرد میدان جهادی مرد حزب الله لبنان
همان فرمانده ی از خود گذشته ز رسم و راه بابا بر نگشته
همان خصم ستمکاران سرکش مقاوم مرد میدان های آتش
به اسراییل و تکفیری و داعش چه رزم و همتی داد او نمایش
شد اینک فخر ثارالله کرمان شهیدی از بلندی های جولان
به امیدی که با آزادی قدس هم آزادی و هم آبادی قدس
بگیریم انتقام این شهیدان ز آمریکا و اسراییل نادان
*افسر فاضلی شهربابکی*
کد خبر: ۵۵۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۰
شمارش معکوس برای ورود محمدرضا رحیمی به زندان آغاز شده است. معاون اول رئیسجمهور در دولت دهم، معاون رئیسجمهور در دولت نهم، نماینده سه دوره مجلس شورای اسلامی، رئیس سابق دیوان محاسبات و استاندار دولت هاشمی رفسنجانی، عالیترین مقامی است که در دهههای اخیر به اتهام فساد اقتصادی به زندان محکوم شده است. با این همه سابقه سیاسی، ظاهرا کسی این روزها، آقای رحیمی را از خود نمیداند.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
«تابناک»نوشت: با صدور حکم پنج سال به علاوه سه ماه و یک روز زندان برای رحیمی و ابلاغ آن به دادستانی، شمارش معکوس برای ورود وی به زندان آغاز شده است. حکم وی قطعی شده و لازمالاجراست. اکنون تنها کاری که دادستانی باید انجام دهد، احضار معاون اول رئیس جمهور سابق برای اجرای حکم و ورود به زندان است.
به این ترتیب، سالها پست و مشغله حکومتی فردی رو به پایان است که اکنون بر سر نخواستن او دعواست. اصولگرایان او را از خود نمیدانند و تلاشی ناکام شروع کردهاند تا او را به دولتهای قبل وصل کنند؛ تنها به این دلیل که در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به او دستور داده شده تا نمایندگی مجلس را رها کند و به استانداری کردستان برود.
چهار سال استانداری کردستان از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ هرچند به معنای استعفای نماینده سه دوره مجلس از مجلس و رفتن وی به دولت ششم است، هم برای فهمیدن جایگاه سیاسی معاون اول دولت دهم و هم برای یادآوری چرایی به زندان رفتن وی باید مجلس شورای اسلامی و نمایندگی آن را در کانون توجه قرار داد.
رحیمی از مجلس دوم تا مجلس چهارم نماینده بوده و اتفاقا در مجلس راستگرای چهارم که علی اکبر ناطق نوری، رئیس و حسن روحانی نائب رئیس اول آن بود، وی از اعضای هیأت رئیسه بود.
رحیمی پیش از برگشتن به سنندج به عنوان استاندار، در کنار افرادی مانند محمدرضا باهنر و حسین سبحانی نیا، منشی هیأت رئیسه مجلس بود. در همین هیأت رئیسه سید رضا تقوی کارپرداز بود. رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه ـ که این روزها اصلیترین فرد پیگیریکننده وحدت اصولگرایان است ـ در دوستی خود با محمدرضا رحیمی، این قدر صادق است که حتی در شرایط سخت امروزی نیز از خصوصیات خوب رحیمی دفاع کند.
وی آبان ماه همین امسال و در اوج سختیهای رحیمی در مراسم ختم مادر وی در مسجد نور تهران اظهار داشت: «من ایشان را سی سال است میشناسم. من ایشان را کاملا میشناسم. از دورهای که مجلس بودیم و بعد از مجلس در دورهای که مسئولیت معاون اول را داشتند. ما مدام با ایشان کار میکردیم در نهاد نماز جمعه. همیشه در دولتها نیروهای مخلص فراوان بودهاند. قدر این نیروها را باید بدانیم. نیروهایی که برای خدا کار کردند و کار میکنند و زحمت میکشند».
بانی وحدت اصولگرایان برای انتخابات مجلس دهم، نظر خود را درباره پیشینه کاری رحیمی بدون اشاره به اتهامات وی بیان کرده است، ولی این روزها، اتهاماتی که رحیمی به خاطر آن به زندان میرود و زمان دقیق وقوع ان به خوبی شفاف نشده است.
رحیمی خود در نامهای به رئیس قوه قضائیه مدعی شده است، «فردی که بخشی از کمک مردمی جهت برگزاری انتخابات مجلس هشتم را تقبل نمود و بنده به واسطه آن متهم و محاکمه شدم، توسط چند تن از مسئولان وقت دستگاه قضا و برخی نمایندگان محترم مجلس به اینجانب معرفی گردید ـ که شواهد و مستندات آن به دادگاه ارائه شده است ـ و بنده نیز پس از استعلام از دستگاههای نظارتی و دریافت پاسخ مثبت، ایشان را پذیرفتم. قابل توجه آنکه کمک مورد اشاره، هیچ گونه ارتباطی با بحث اختلاس در شرکت بیمه ایران که در سال ۸۲ و به بعد صورت پذیرفته نداشته است، زیرا آنچه در پرونده اتهامی در دادگاه مطرح شد، مربوط به اواخر سال ۸۶ میباشد. مضافا آنکه مبالغ مذکور برای کمک به تبلیغات داوطلبان نمایندگی در مجلس هشتم بوده که فهرست اسامی آنها به همراه شماره چک و مبالغ دریافتی، موجود و نسخهای از آن به دادگاه محترم تسلیم شده است. کمکگیرندگان نیز صرفا توسط اینجانب و برخی از فعالان و مسؤولان سیاسی و شاخص کشور به شخص کمککننده معرفی و چک مربوطه را از ایشان دریافت کردهاند و ریالی از وجه مورد بحث در امر دیگری بجز تبلیغات مجلس هشتم مصرف نشده است».
اواخر سال ۸۶ و شروع سال ۸۷ دورهای است که رحیمی از زیرمجموعههای مجلس جدا شد و به دولت نهم پیوست. در دولت نهم، ابتدا سید احمد موسوی معاونت حقوقی و امور مجلس رئیس جمهور بود. با رفتن او به سفارت ایران در سوریه، ابتدا مجید جعفرزاده در ۲۶ دی ماه ۸۶ به سرپرستی این معاونت رسید و سپس در پنجم خرداد سال ۸۷ جای خود را به محمدرضا رحیمی داد که دوره چهار ساله مسئولیت در دیوان محاسبات را به پایان برده بود.
همین دوره چهار ساله مجلس هفتم و رقابتهای انتخاباتی مجلس هشتم است که خاستگاه سیاسی رحیمی را نشان میدهد. مجلس هفتم حدود چهار ماه بعد از روی کار آمدن خود، در ششم آبان ۱۳۸۳، با رای قاطعش، رحیمی را به ریاست دیوان محاسبات برگزید. از ۲۴۰ نفر عده حاضر در مجلس، ۱۷۴ نفر رأی موافق و ۴۴ نفر رأی مخالف و ۱۱ نفر رأی ممتنع به ریاست رحیمی دادند.
اصولگرایان درباره اینکه چقدر در این رأی نقش داشتهاند، نظرات متفاوتی دارند. احمد توکلی در نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور در شیراز در این باره اظهار داشته است، «آقای رحیمی نامزد آقای باهنر و عبداللهی بودند و نامزد بنده و یقیه دوستان، جناب آقای دکتر رهبر بود. بین ما مصاف سختی درگرفت و نهایتا ۱۳به ۹ باختیم و آقای رحیمی را رئیس دیوان محاسبات کردند».
از سوی دیگر، محمدرضا باهنر ضمن تأیید نقشش در این میان اظهار داشته: «در کل این حرف درست است که بنده در اینکه آقای رحیمی به ریاست دیوان محاسبات برسد نقش داشتم و معتقدم که در آنجا دوران خوبی را گذراند».
صرف نظر از اینکه چه کسی بنیان ریاست رحیمی بر دیوان محاسبات را گذاشته، ادعای رحیمی این است که محکومیت وی به دلیل مسئولیتهایش نیست، بلکه به دلیل نقشش در رقابتهای انتخاباتی بوده است.
دوره زمانی این اتهامات با برگزاری انتخابات مجلس هشتم مصادف است. دورهای که وکلای دو متهم مشهور، یعنی نادری وکیل محمدرضا رحیمی و علیزاده طباطبایی وکیل شهرام جزایری مدعی هستند، حدود ۱۷۰ نامزد انتخابات مجلس هشتم از منابع مالی استفاده کردهاند که اکنون باعث زندانی شدن رحیمی شده است.
رحیمی در شرایطی به زندان میرود که از این تعداد نه نامی منتشر شده است، نه وجهی از آنها باز ستانده شده و نه آنها لازم دیدهاند، پولهایی را که گرفتهاند و هزینه رقابت انتخاباتی کردهاند، برگرداندهاند؛ هر چه در آینده در پرونده رحیمی پیش بیاید، یک چیز را نمیتوان فراموش کرد. پرونده رحیمی بیشتر از اینکه به قوه مجریه ربط داشته باشد، به قوه مقننه مربوط است.
کد خبر: ۵۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
هافبک متهم به دوپینگ عراق می گوید: مسئولان فوتبال ایران می خواهند مرا قربانی کنند تا خودشان قربانی نشوند و این برای ما دو کشور که دین مان اسلام است اتفاق خوبی نیست.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
بدون شک علا عبدالزهرا ، سوژه اصلي رسانه هاي ايراني در دو روز گذشته بوده است. دوپينگ او و اعتراض ايران به اين موضوع به اخبار اصلي جام ملتهاي آسيا بدل شده است.
هافبک تیم ملی عراق در مورد بحث دوپینگش می گوید:« من نمی دانم این چه کارهایی است که مسئولان ایران انجام می دهند. آنها با انتشار این اخبار می خواهند ذهن مردم ایران را جای دیگری ببرند تا باخت را فراموش کنند و انتقادی انجام ندهند. من 6 ماه پیش برای تراکتورسازی بازی می کردم. 19 شهریور با این تیم فسخ قرارداد کردم. 20 شهریور با پرواز هوایی به بغداد رفتم. از آن زمان تاکنون چرا مسئولان ایرانی درباره دوپینگ من حرفی نردند؟ چرا مهرماه به من چیزی نگفتند؟ چرا آبان ماه حرفی نزدند؟ چرا گذاشتند و فقط نیم ساعت بعد از بازی این بحث را رسانه ای کردند؟»
عبدالزهرا در ادامه می گوید:« من یک بار در ایران تست دوپینگ دادم. مسئولان گفتند تست تو مشکوک است و باید یک بار دیگر از تو تست بگیریم. من هم با تراکتورسازی فسخ قرارداد کردم و به عراق رفتم. آن زمان مسئولان فدراسیون ایران باید با باشگاه جدید من یا فدراسیون عراق مکاتبه می کردند و می گفتند که من باید تست بدهم. آنها هیچ حرفی به من نزدند و نامه ای به من ندادند. واقعا نمی توانم درک کنم که چرا مسئولان ایران حالا یادشان افتاده که باید از من تست می گرفتند. آنها برای من آی تی سی صادر کردند اما حالا آمده اند و از مثبت بودن دوپینگ من حرف می زنند که جای تعجب دارد.» علا عبدالزهرا در ادامه می گوید:« مگر ایرانی ها نمی گویند که من دوپینگ کرده ام؟ چرا خبرش روی سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا و حتی فیفا نیست؟ چرا فقط در رسانه های ایرانی می گویند که فیفا دوپینگ مرا تایید کرده؟ اگر من دوپینگ کرده ام، پس باید خبرش روی سایت های رسمی بیاید اما فعلا که خبری نیامده. این خوب نیست که مسئولان ایرانی با آبروی من بازی می کنند. آنها خودشان مسلمان هستند و می دانند در دین اسلام، آبروی کسی را نباید برد.یکی دو روز است که همه در استرالیا به من جور دیگری نگاه می کنند. من وقتی از تراکتورسازی جدا شدم، پولم را پس دادم. گفتم که این پول برای من که فقط چند بازی انجام داده ام حرام است اما حالا می بینم که این شایعات را برایم ساخته اند. اگر واقعا دوپینگی بودم چرا نیم ساعت بعد از بازی اعلامش کردید؟ مسئولان فوتبال ایران می خواهند مرا قربانی کنند تا خودشان قربانی نشوند و این برای ما دو کشور که دین مان اسلام است اتفاق خوبی نیست.»منبع:ورزش سه
کد خبر: ۵۵۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
رویش نیوز- هجرت ایزدی: سیاست خارجی یک دولت بر خلاف آن چه پنداشته می شود یکی از کارویژه های دولت نیست بلکه صورت تمام عیار فکری، فرهنگی و تمدنی آن دولت است. وقتی ایالات متحده ی امریکا عالم را برده ی خویش می بیند و ابزارهای متعدد برای حفظ قدرت خویش به کار می برد همه نشان آن است که حیات این دولت با استثمار مستضعفین عالم سامان یافته و این روح استکبار طلبی و استخدام گری امریکا را طاغوت زمانه ساخته است.
تا زمانی که بشر در سیر انا لله و اناالیه راجعونی حضرت حق را ملاقات نکند همواره در این عالم غریب است و یار می طلبد. لذا اجتماع های اولیه اگرچه برای برآوردن نیازهای ظاهرا مادی تشکیل شد لکن حضور حضرت آدم علیه السلام از همان ابتدای خلقت ازآن جهت بود که با پیوستن زمین به آسمان از غربت انسان کاسته شود تا این که تاریخ پیامبران بالاخره به غدیر متصل شد و شیعه با پذیرش ولایت انسان کامل حیاتی بس مبارک را پیش خویش گشود.
در تقابل باشیعه که جانش با امام حاضر پیوسته است مستکبران عالم غریب ترین افراد در عالمند. لذا برای آن که خلا دوری از ولایت حق را پر کنند به ساز و کارهای محکم مادی روی می آورند تا با دوستان مستضعف بتوانند قدرت خویش را در زمان تثبیت کنند.
بنابراین طواغیت عالم مستضعف ترین اهل عالمند که با ابزارهای بیشتر متورم شده اند و هرگاه یکی از آن سازو کارهای خود مدارانه و دوستان استثمار شده از رده خارج شوند آن ها هم طاقت نمی آورند و تمام می شوند.
در این راستا مذاکره ی دولت ها با طواغیت عالم دو گونه است؛ عموم دولت ها از طواغیت عالم می ترسند لذا با مذاکره و کسب حمایت بیشتر می خواهند فربه شوند وصورت دوم آن که دولت ها می دانند تمنای مذاکره با مستکبران قبل از کسب هویت برای خویش هویت بخشی به کافران و مشرکان است لذا فقط برای اتمام حجت و تذکر مذاکره می کنند.
در حالی که مذاکره برای طواغیت عالم رفع غربت از خویش است و دنیای اطلاعاتی با حضور بی ریشه ی شبکه های اجتماعی به یک باغ وحش تبدیل شده است ، رسانه های دنیای مدرن به ملت ها القا می کنند که اگر آن ها با انتخاب دول سکولار دوستی با ابر قدرت های مادی را پیشه ی خویش کنند منافع آن ها بیشتر تامین خواهد شد.
از آنجا که عادت ها و ترس بشر بزرگ ترین سلاح شیطان برای دوری از حق است دولتمردان کشورهای مستضعف به دلیل حضور فیزیکی قدرتمندانه ی دنیای مدرن خودشان را در مدار طواغیت عالم می گذارند تا خلا های مادی و امنیتی خویش را جبران کنند.
انقلاب اسلامی در عصر قدرت نمایی دنیای مدرن نه ابزار های دنیای مدرن بلکه روح طواغیت عالم را به چالش طلبید. لذا طواغیت عالم پس از آن در ذیل انقلاب اسلامی باید خودشان را معنا می کردند.از آن جا که طاغوتیان نمی توانستند حقیقت غدیری و ولایی انقلاب اسلامی را برتابند با چنگ و دندان نشان دادن ها امید آن داشتند تا بتوانند براین حقیقت فرهنگی و تمدنی ابدی در تاریخ فایق آیند.
دولت هایی که پس از انقلاب روی کار آمدند عموما نتوانستند این غنای فرهنگی بی نظیر انقلاب اسلامی را درک کنند لذا مسحور ابزار های دنیای مدرن گردیدند و هم رنگ زمانه شدند تا بالاخره بتوانند به اسم تامین امنیت و رفاه برای مدت کوتاهی از شر طواغیت در امان بمانند .
از ابتدای پدید آمدن رشته ی روابط بین الملل همواره دو گرایش اساسی وجود داشته است؛ آرمانگرایی صلح طلب و واقع گرایی جنگ طلب. واقعیت آن است که تئوری های روابط بین الملل حتی در صورت آرمان گرایانه ی برد-برد چیزی جز هویت بخشیدن به طواغیت عالم نبوده است و آن چه این دو گروه به صحنه ی سیاست خارجی آورده اند جز ستم بر انسان های بی گناه و مظلوم نبوده است. دولتمردانی که در پارادایم های روابط بین الملل به دنبال ترقی جایگاه خویشند در یک بازی شیطانی وارد شده اند که حدود وثغور آن را مستکبران عالم طراحی کرده اند که در صورت ورود از عوارض و نتایج آن گریزی نیست.
وقتی رهبرعزیز انقلاب متذکر می شوند که این جوانان خضوع قدرت های بزرگ را در مقابل ملت ایران خواهند دید همانند رهبران سیاسی عالم بلوف نمی زنند. ایشان نور جاری انقلاب اسلامی را در تاریخ می بینند و در راستای تحقق وعده های الهی ما را به مقاومت دعوت می کنند.
انقلاب اسلامی تا ظهور امام عصر زنده است لذا همان گونه که دامنه ی شیطنت جباران ذیل ربانیت حضرت حق است دشمنی کافران و مزدوران آن ها با جمهوری اسلامی ذیل غدیر و انقلاب اسلامی است و نه عکس آن.
طواغیت عالم هر چه می کنند انوار انقلاب اسلامی را شدید تر خواهد کرد. دولتمردان اگر جایگاه غدیری انقلاب اسلامی را بشناسند از سقیفه های متعدد ترسی به خود راه نمی دهند. هر ابزاری در این عالم آن قدر ظرفیت دارد که بشر به آن هویت می دهد. آدمی اگر نقش ابزار را همان سان که گفتمان حاکم بر دنیای مدرن حد اکثری می داند، معنا کند به همان ابزارها واگذار می شود ولی اگر افق نگاهش را ورای تحریم ها سامان دهد نه تنها ابزار را از دست آن ها ربوده است بلکه مقتدرانه و عزتمندانه اقدام می کند همان گونه که انقلاب در هستی خویش عزیز است و مورد غفلت قرار گرفته است.
مگر از تمدن بحران زده ی ابزاری دنیای مدرن با پشتوانه ی خودمدارانه ی بیکنی و دکارتی و استراتژیست های جن زدهِ امریکایی چیزی جز بدهی چند د ه هزار میلیارد دلاری و فروپاشی فرهنگی دنیای مدرن پدید آمده است که بعضی مسئولان هنوز چشم امید به آن ها دارند. مقامات امریکایی به این عکس ها و قدم زدن های دیپلماتیک برای شکستن مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی بسیار امید دارند و متاسفانه وزارت خارجه از این توانایی عزت مندانه ی جمهوری اسلامی در راهبری جنبش های اسلامی به شدت غافل است.
پس از توافق نامه ی سعدآباد در 1382 تونی بلر نخست وزیر وقت انگلستان در یک جلسه ی خصوصی اعلام کرد که میوه ی عراق را از دستان حسن روحانی دبیروقت شورای عالی امنیت ملی ایران به دست آورده است. این توافقنامه ها که با توافقنامه ی پاریس کامل شد ایران تعلیق کامل غنی سازی اورانیوم را پذیرفت. نتیجه ی این اعتمادسازی ها چیزی جز تصویب چند قطعنامه ی شورای حکام در سال 83 نبود . با این همه که همه ی جریان کفر علیه جمهوری اسلامی دست به کار شدند به برکت ظرفیت های توحیدی انقلاب اسلامی شهید شهریاری ها در غنی سازی بیست درصد از قبل همین فشارها و تحریم ها روییدند.
مطالبات زیاده خواهانه ی فعلی دول غربی برای تعطیلی فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی طی بیست سال و حتی بیشتر نیروهای انقلابی دیگری را پرورش خواهد داد و خدعه ی مکاران عالم راخنثی خواهد کرد. لذا در صورت مذاکره ی غیر انقلابی ذات غدیری تمدن ساز انقلاب اسلامی در ظلمات فشارها همچون ستاره ای چشم جهان را خیره خواهد کرد.همان گونه که دولت با سیاست خارجی اعتدالی قصد عبور از تحریم ها را داشت و بانفت زیر 50 دلاری مواجه شد حضرت حق مسئولان نظام را به سوی وحدت بیشتر برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی سوق داد.
در حالی که روح توحیدی انقلاب اسلامی برهمه ی عالم احاطه دارد و مقامات امریکایی و اروپایی به این امر به خوبی واقفند متاسفانه بعضی مقامات داخلی از این عزت فرهنگی غافلند و برای رفع مشکلات هم چنان چشم به آن سوی مرزها دوخته اند. در صورتی که همین اقتدار فرهنگی است که ورای همه ی ابزارهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی گنبد آهنین را آماج حملات متعدد کرده است و هر حمله ای از سوی رژیم صهیونیستی از سی و سه روزه و بیست و دو روزه و هشت روزه و پنجاه و یک روزه در نهایت آن ها را وادار به عقب نشینی می کند. امروز جنبش های عدالت خواهانه در عالم برای استمرار حیات خویش باید از روح توحیدی انقلاب اسلامی مدد بگیرند و این ها نشان آن است که انقلاب اسلامی فراتر از مرزهای خویش عالم گیر خواهد شد . لذا نیروهای دلسوز انقلابی گمان نکنند که با دیپلماسی فعلی تاریخ به عقب بازگشته و توافق نامه ی سعد آباد و پاریس دیگری امضا شده است بلکه حضرت حق که کل یوم هو فی شان است هردم برای ظهور ولایت مطلقه ی امام معصوم در ظلمات ابزارهای مرده ی دنیای مدرن تجلی خواهد کرد و نیروهایی به صحنه خواهد آورد که وعده های الهی را به منصه ی ظهور رسانند. انشا الله
کد خبر: ۵۵۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران گفت: جلو کمیته انضباطی AFC زانو میزنم و میپرسم چرا ویلیامز را برای دیدار ایران و عراق انتخاب کرد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرگزاری دانشجو، کارلوس کیروش بعد از شکست تیم ملی ایران در ضربات پنالتی مقابل عراق و حذف از مرحله یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیا گفت: واقعیت این است که اگر در بازی اول انتقاد کردم قصد بی احترامی نداشتم و تنها به سلامت فیزیکی بازیکنان حساسیت داشتم و فکر میکردم. دروازبان عراق پولادی را هل داد اما شما بگویید چه کسی باید اخطار میگرفت؟ با این حال به عراقیها تبریک و به تیم خود هم آفرین میگویم.
کیروش در پاسخ به طرح این موضوع از سوی یک خبرنگار ایرانی که او این بازی را نباخته و 70 میلیون ایرانی سرمربی تیم ملیشان را دوست دارند، اظهار داشت: من از شما تشکر میکنم.
سرمربی تیم ملی درباره اینکه نظرتان در خصوص ضربات پنالتی بازیهای حذفی چیست، گفت: شما میتوانید متصور شوید که من چه حسی دارم. البته احساسم را نمیتوانم بگویم. فقط به عراق تبریک میگویم و به بازیکنان و هواداران ایران که مستحق بهتر از این بودند هم تبریک میگویم. برای عراق آرزوی بهترین ها را دارم و سرحد احترام را برای تمام بازیکنان ایرانی قائلم.
کیروش اضافه کرد: با تمام احترامی که برای تمام مقامات قائلم از رئیس ای اف سی تقاضا دارم این موارد را بررسی کند. شما اهالی رسانه هم بررسی کنید. اگر من بگویم مرا محروم میکنند. من هنوز یک پرونده باز با ویلیامز دارم که به او توهین کردم و اگر بخواهم حرفی بزنم من را محروم خواهند کرد.
وی درباره اینکه با توجه به شکست تلخ ایران و قضاوت بد داور نظر شما در خصوص آینده چیست، گفت: مطمئنا بدون حال، در فوتبال آیندهای نیست و وقتی نمیتوان در حال کاری انجام داد برای آینده هم نمیشود کاری کرد.
کیروش ادامه داد: قلب ما آکنده از درد و اندوه است. در جام جهانی در بازی با آرژانتین با قضاوت بد نتوانستیم بالا برویم. چگونه این داور برای بازی امروز انتخاب شد؟ مقامات بگویند کسی که یک پرونده باز با ما دارد چطور دوباره بازی ما را سوت زد؟ این بازیکنان به خاطر روحیه جنگجویانه تا ابد در قلب من هستند.
وی درباره اینکه با این شرایط و با توجه به اینکه گفته بودید در صورت نرسیدن به دیدار نهایی شاید بروید؛ آیا در ایران خواهید ماند یا خیر، تصریح کرد: واقعا نمیدانم، بعضی وقتها در فوتبال به این نکته میرسید که آیا منطقی است اصلا شغلت را ادامه بدهی؟
کیروش بار دیگر به انتخاب داور این دیدار اشاره کرد و گفت: خسته نمیشوم از اینکه تکرار کنم چرا ویلیامز برای این بازی به عنوان داور انتخاب شد. جلو کمیته انضباطی ای اف سی زانو میزنم و میپرسم که این چه انتخابی بود؟ آیا ولیامز میتواند امشب راحت بخوابد؟ اگر زانو بزنم، این سوال را خواهم پرسید. با این اتفاقات عراق صعود کرد و ما به خانه برمیگردیم.
سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران گفت: به تک تک بازیکنانم به خاطر بازی خوب تبریک میگویم و آنها را تحسین میکنم و عذر میخواهم که نمی توانم برخی مطالب را بگویم.
کد خبر: ۵۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۳
بر اساس اعلام منابع رسمی، به رغم اینکه حقوق رئیس جمهور چین به تازگی 60 درصد رشد داشته است، با این حال اوباما بیش از 18 برابر حقوق رئیس جمهور چین دریافت میکند.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حقوق دریافتی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بیش از 18 برابر حقوق سالانه رئیس جمهور چین است.
بنا به اعلام منابع رسمی، حقوق رسمی رئیس جمهور آمریکا معادل 400 هزار دلار اعلام شده است و به گزارش سی ان ان وی در آخرین اعلام خود از دریافت 481 هزار و 98 دلار حقوق و مزایا طی یک سال خبر داده است.
از سوی دیگر دولت چین و وزارت سرمایه انسانی این کشور طی روزهای گذشته حقوق دریافتی رئیس جمهور این کشور آسیایی را با 60 درصد افزایش به 136 هزار و 620 یوآن چین افزایش داده است.
این میزان حقوق معادل 22 هزار دلار سالانه است که با احتساب 400 هزار دریافتی رسمی باراک اوباما، حقوق دریافتی رئیس جمهور آمریکا 18.18 برابر حقوق رئیس جمهور چین است.
منبع: فارس
کد خبر: ۵۵۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۱
ژنرال سرگی شایگو، وزیر دفاع روسیه برای اولین بار طی ۱۵ سال اخیر در سفری رسمی به ایران رفت.
«انتخاب» در ادامه مینویسد: وزیر دفاع روسیه دراین سفر با همتای ایرانی خود سرتیپ حسین دهقان گفتگو نمود.
طرفین به این نقطه نظر مشترک رسیدند که در حال حاضر همکاری در زمینه ی دفاعی نیازمند توسعه و پیشرفت است. به همین خاطر ژنرال شایگو خاطر نشان کرد که در وهله ی اول باید بر روی تقویت پایه و اساس حقوقی تمرکز کرد. بیستم ژانویه توافق مربوط به همکاری نظامی بین دو کشور امضاء شد.
وزیر دفاع روسیه اطلاع داد که در تهران از مسائلی صحبت شد که منافع متقابل را در برمی گیرد، از جمله توسعه ی تبادل هیات ها و رفت و آمد کشتی های نظامی به بنادر روسیه و ایران ، اجرای مذاکرات ستادی ، شرکت در مانورها به عنوان ناظر ، آماده سازی پرسنل نظامی و همچنین تبادل تجربه درفعالیت های حفظ صلح و مبارزه با تروریسم.
ولادیمیر ساژین تحلیلگر مسائل بین المللی در توضیح اهمیت سفر وزیر دفاع روسیه به ایران گفت: مذاکرات وزرای دفاع ایران و روسیه ، جنبه ی کاملا محرمانه داشته و تمام موضوعات آن در اختیار رسانه ها قرار نمی گیرد. اما از بیانیه های رسمی طرفین و همچنین از تاریخ ارتباط دو کشور در زمینه نظامی می توان نتایج کاملا مشخصی را در خصوص دیدار برگزار شده در تهران گرفت.
وی افزود: ۱۵ سال پیش از انقلاب اسلامی ، ایران از کمک های صد ها متخصص نظامی شوروی بهره می گرفت و بیش از ۵۰۰ افسر ایرانی در اتحاد جماهیر شوروی تحصیل می کردند. اتحاد جماهیر شوروی ، فن آوری جنگی و تسلیحات را برای نیروهای زمینی، ارتش مهندسی و توپخانه ها به ایران فرستاد. در اصفهان و شیراز با کمک اتحاد جماهیر شوروی کارخانه های تعمیر این فن آوریها مجهز شد و متخصصین روسی در آنجا کار میکردند. در اطراف تهران و با همکاری فن آوری طرف شوروی کارخانجات عظیم " babak " ساخته شد. در این مجموعه کارگاه ها و آزمایشگاه های امروزی وزمینی برای آزمایشات فن آوری های نظامی و تسلیحات قرار داشت.
ساژین اضافه کرد: مرحله ی جدید همکاری نظامی – فن آوری پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، وقتی در سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ توافق بین دولتی در خصوص ارسال فن آوری های جنگی و تسلیحات روسی به ایران امضاء شد. متعاقبا مسکو با این اسناد در سال های نود مجموعه ی موشکی سی -۲۰۰ ، بال گردهای متفاوت ، ۲۴ جنگنده ی میگ -۲۸ ، ۱۲ بمب انداز سو-۲۴ منطبق با تسلیحات را به تهران فروخت.
این کارشناس روس خاطرنشان کرد: نیروی دریایی ایران نیز فراموش نشد. ناوگان روسیه سه زیردریایی پروژه ی ۸۷۷ EKM را به ایران داد که نام های ایرانی طارق، یونس و نور را به خود گرفتند.
در عین حال در سال ۱۹۹۵ روند توسعه ی ارتباطات فنی- نظامی متوقف گردید. و تنها در سال ۲۰۰۱ توافق جدیدی امضاء شد. و دوباره جریانی از فن آوری های جنگی و تسلیحات به جمهوری اسلامی ایران سرازیر شد ، این فن آوری ها شامل بالگردهای نظامی ، جنگنده ی های سو-۲۵ و مجموعه های ضد هوایی " تاپ –ام ۱" بودند.
ساژین تصریح کرد: در نتیجه توافق های سال های ۲۰۰۰ تا۲۰۰۷، ایران در جایگاه سوم در بین واردکنندگان تسلیحات روسی قرار گرفت. متاسفانه درگیری دیپلماتیک بین المللی مرتبط با مسئله هسته ای ایران، تاثیر منفی بر همکاری فن آوری – نظامی مسکو و تهران داشت. بدین ترتیب قرارداد ارسال سیستم های دفاع ضد موشکی سی-۲۰۰ به ارزش بیش از ۸۰۰ میلیون دلار توسط طرف روسی لغو گردید. در پاسخ به آن، تهران به دادگاه ژنو شکایت کرد و ۴ میلیارد دلار تقاضای خسارت نمود. این پرونده هنوز درحال بررسی است. بدون شک ، برای ازسرگیری همکاری فن آوری نظامی باید این شکایت در دادگاه ژنو بررسی شود. احتمالا این مسئله نیز توسط ژنرال شایگو در تهران بحث و بررسی شده است.
وی ادامه داد: ضمنا شایگو به تبادل اطلاعات در مورد شرایط فعلی خاورمیانه و آسیای مرکزی علاقه نشان داد. وزیر دفاع روسیه ارزش بالایی برای تلاش تهران در مبارزه با تروریسم بین المللی قائل شد. ساژین گفت: در این روزها در تهران صفحه ی جدیدی در توسعه ی همکاری نظامی روسیه و ایران گشوده شده است. اما باید این صفحه را با محتوای مشخص و دقیق پر کرد. دشورای های زیادی هنوز وجود دارند.
وی ادامه داد: غیر از پرونده ی موجود در دادگاه ژنو ، مشکل حل نشده ی هسته ای ایران که به مجموعه ای از تحریم ها علیه این کشور منجر شده در مسیر توسعه ی همکاری فن آوری نظامی قرار دارد. تحریم های بین المللی علیه ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد ،امکانات روسیه برای همکاری کامل فن آوری نظامی با ایران را محدود می سازد. بنابراین برداشتن تحریم ها امکان توسعه ی همکاری فن آوری نظامی را به طور کامل ایجاد می کند. کارشناسان معتقدند که حجم همکاری ایران و روسیه ممکن است به ۱۱ تا ۱۳ میلیارد دلار برسد.
ولادیمیر ساژین خاتمه می دهد : در این ارتباط سفر وزیر دفاع روسیه سرگی شایگو به تهران ممکن است به عنوان " مانوری برای پیشرفت" بوده و در جهت ایجاد میدانی برای توسعه ی آینده و ناگهانی( پس از لغو تحریم ها) همکاری فن آوری – نظامی با ایران باشد.
کد خبر: ۵۵۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۱
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانهها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفتوگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم.
* در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار بهنام اصفهان بود.
* در کدام محله تهران زندگی میکردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانهای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانیام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم.
* پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم.
* دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ همبازیای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظهکار بودند.
* به لحاظ سیاسی؟
– از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی میگذاشت و در آن را قفل میکرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده میکرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر میکنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامهای هم در خانه ما پیدا نمیشد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمیدادند.
* با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچکس را نمیدادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه میرفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایشهای شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر میشدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت میکرد. من نیز برای بعضی سخنرانیهایم به هر طریق ممکن از کتابهای مرحوم شریعتی استفاده میکردم. در آن مقطع کتابهای زیادی میخریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت.
* در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آلاحمد، مرحوم شریعتی، گروههای اسلامخواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروهها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچکدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک میکرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایشهای سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب میگرفتم و میخواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی میآمدند، اما من هیچگاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاههای متدین را مطالعه میکردیم. همچنین کسانی که سیاسیتر بودند کتابهای مرحوم آقای طالقانی را میخواندند. به خاطر ندارم دیدگاههای ملیگرایان در آنجا رواج داشته باشد.
* گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتابهای سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه میکردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت میکرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیهای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل میشد، شرکت میکردند. بنده نیز به منزل ایشان میرفتم و از طرف دیگر در جلسات بچههای انقلابی نیز شرکت میکردم. بنابراین فکر میکنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم.
* چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت میکردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیکتر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم میگفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
* پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلمهای مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او میشد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانوادهام اصرار میکردم.
* یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم.
* چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که میخواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد.
* و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدامیک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر میکردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدیمان مصادف با شبهای احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند.
* به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکاییها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانیها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل میدادند. هر جایی که میرفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس میکردم. فارغ از گرایشهای مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبتنام کردم به اندازه کافی دانشآموز ایرانی وجود داشت.
* از ملیتهای دیگر هم بودند؟– چینیها هم بودند. عربها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانیها جو غالب را تشکیل میدادند. در مجموع در طول دوران دانشجوییام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت میتوانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود.
* پس میدانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکاییها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکاییها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب میشناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی میکنند، اسم غذاها و ادویهها را به انگلیسی میدادند اما من و هسمرم هنوز نمیدانیم.
* چون رستوران کم میرفتید؟– به رستوران مسلمانها میرفتیم یا به رستورانهایی که ماهی یا سبزیجات سرو میکردند. به خانه آمریکاییها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم.
* یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار میکنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بودهام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحتتر هستم.
* رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متنهایم را با کامپیوتر تایپ میکردم.
* در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقهمند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب مینوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر میگفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام میدانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقیای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش میشد، میگفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش میکردیم. برخلاف فرزندانم، هیچگاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو مینوازد. پسرم نیز سنتور میزند.
* آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشتهای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ایکاش کامپیوتر میخواندید و در شرکتی کار میکردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر میگذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشتهای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر میکنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر میکنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمیکنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچگاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکردهام. ماشین یا خانهای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران میدیدند و هم از طرف دوستان خودمان.
* نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
* و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟– فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
* در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر میدانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کردهاید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری میدانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاشهایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستیهای مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بستهام.
کد خبر: ۵۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید.
دانش آموز بود. دبیرستانی و با شور و حال، هفده ساله بود که انقلاب پیروز شد. سال ۵۹ بود که با حکم فرمانداری آبادان مسئول انتقال بچه های پرورشگاه خارج شهر شد. اما این داستان شروعی بر آغاز ۳ سال و چند ماه اسارت او بود. ماه هایی پر تلاطم که کمتر کسی فکر آن را می کند. چه آن موقع که اسیر شد و سرباز عراقی تا آرم فرمانداری را در نامه ای که دست معصومه دید، به بغداد بی سیم زد که ما ژنرال های زن ایرانی را گرفته ایم! و چه آن روزهایی که هیچ کس از آن ها خبر نداشت و در زندان الرشید عراق محبوس بودند ولی باز هم آن ها می ترسیدند و می گفتند شما بنت الخمینی هستید!
سال ها از آن روزها گذشته و فقط رنگی از خاطره باقی مانده. خاطراتی که در سی و یکمین نشست مجمع بانوان راوی دفاع مقدس توسط سرکار خانم معصومه آباد نقل شد و ما به ذکر گوشه هایی از رنگ و بوی آن روزها می پردازیم.
خانم آباد که امروز عضو شورای شهر تهران است از دغدغه هایش می گوید. اینکه؛ اگر فکر کنیم حادثه ای در گذشته اتفاق افتاده و الان موقع نقل است و ما فقط آدم خاطره گوی هستیم کار خاصی انجام نداده ایم و آن رسالتی که به عهده داریم به گونه ای از زیر بارش شانه خالی کرده ایم چرا که این خاطرات در برهه و جغرافیایی خاص اتفاق افتاده که بنا به فرمایش آقا گنج است و باید از آن بهره برداری کرد.
وی در ادامه می گوید: در جمع کسانی هستیم که ابزار زندگی شان کلمه است. یعنی شما با کلمه کار می کنید، تفریح می کنید و زندگی می کنید. به گونه ای همان چیزی که خداوند پیام آورش را معجزه داده، در دستان شماست و این اثر و معجزه کتاب است. ما در بخش دفاع مقدس یک منظومه ای به نام منظومه اسارت داشتیم که می گویم در قاموس ظالمان غریب ترین واژه اسارت است.
اسارت بخشی از سرنوشت جنگ است و آن روزهای که بچه ها در اسارتگاه ها بودند در واقع سفیرانی بودند که فرهنگ امام، انقلاب، ایمان، شهادت وزندگی را منتقل می کردند.دشمن آنقدر برایش این فضا غیرقابل باور بود که حتی دربازجویی های خود هم آرمان، انگیزه ها و اندیشه های ما را زیر و رو می کرد تا انقلاب ما را به گونه ای تحلیل کند.
بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید.
رئیس زندان هم می گفت: من باور نمی کنم اینجا موش است فقط شما می گویید اینجا موش دارد. یکی را بگیرید تا باور کنم.
نقاب زده بودند. با هم گشتیم تا جای نقب را پیدا کردیم. کمی نان جلوی سوراخ گذاشتیم اما فایده نداشت. به سلول کناری مورس زدیم و خبر دادیم. جواب رسید که محاصره اقتصادی شان کنید، پرسیدیم چطور؟ گفتند: همه چیزهای در دسترشان را بردارید. بالاخره با کلی تلاش یکی از موش ها را گیر انداختیم. وقتی موش آمد و رفت روی پتو، چهارنفری چهار گوشه پتو را گرفتیم و جمع کردیم. بعد هم چند بار محکم کوبیدیمش به دیوار.
انقدر مشت زدیم به دریچه سلول تا نگهبان آمد. وقتی موش را انداختیم سرباز شروع به جیغ زدن کرد، سلول های کناریمان که در جریان قرار گرفته بودند شروع به خندیدن کردند.سرباز که فکر کرده بود دستمان در یک کاسه است افسران و نیروهای عراقی را خبر کرد، بعد از چند دقیقه چندین بعثی کابل به دست وارد سلول ما شدند.
بعثی ها آمده بودند سلول و ما را می زدند، یکی از سربازها که هیکل دار هم بود فکر می کرد یک جورهایی آلن دولن است، که ما بهش آلن چولن می گفتیم، وقتی می آمد داخل فیگور می گرفت و شروع به زدن می کرد.
صحنه عجیبی بود. یک لحظه همه توانم را جمع کردم. به وجود کتک خورده هر چهارتایمان فکر می کردم. خون از سر انگشت هایمان بیرون می زد یک دفعه بی آنکه بفهمم چطور، با زور کابل را از دست بیرون کشیدم و شروع به زدن او کردم.
ژنرال جا خورده بود. زود از سلول فرار کرد بیرون. حالا من بودم که به نفس نفس افتاده بودم. دیدم کسی جلویمان نیست. بچه ها هم گفتند تا دوباره نیامده اند زود این کابل را از دریچه بیانداز بیرون.
نفهمیدیم که چطور کابل را بیرون انداختیم. دریچه باز بود و هیچ کس بیرون سلول نبود با انگشتانمان که قطره قطره از آنها خون می چکید روی در و دیوار نوشتیم: «مرگ بر صدام» دردی حس نمی کردم، فقط خوشحال بودم که اگر ما را زده اند ما هم آن ها را بی نصیب نگذاشته ایم.
رزمنده همدانی که بند انگشت اشاره اش را با تیغ برید در اردوگاهی که ما را منتقل کرده بودند رئیس آنجا فردی به نام سرهنگ محمودی بود که الان اگر کسی بخواهد او را معرفی کند به نظرم نمی تواند. اصلاً نمی توان گفت از جنس کدام دسته افراد رذل و پست بود، فکر می کنم سال ۶۱ بعد از عملیات بود که تعدادی از اسرا را به اردوگاه ما منتقل کردند.
یکی از برادرانی که اسیر شده بود اهل همدان بود. قد و قامتی رشید داشت، وارد اردوگاه که شد، دید بچه ها خیلی آرام و ساکت هستند. یک جورهایی شاید حسابگر شده اند. دیگر آن روح انقلابی که می خواستند با همه خشونت هایی که دشمن داشت حمله ور بشوند آن حالت را دیگر ندارند، به قولی ملاحظه کار شده بودند.
از بچه ها سئوال کرده بود که چه شده؟ بچه ها گفته بودند: در این اردوگاه سرهنگ محمودی هست که ما هر چه بگوییم تو فقط یک چیزی شنیده ای، خیلی آدم عجیب و غریبی هست. بنده خدا گفته بود یعنی شما می ترسید؟ بچه ها گفته بودند بحث ترس نیست ما بیم این داریم که آسیبی به مجروحان و کم توان ها برسد.
خیلی جالب بود، این برادرمان که حاج مرتضی همدانی بود به یکی از سربازها که اسمش خمیز بود و البته ما به او خبیث می گفتیم گفته بود: من می خواهم فرمانده اردوگاه را ببنیم، با او کار دارم. بچه ها گفته بودند با این فرد چه کار داری؟ حالا بگذار برای یک وقت دیگر. تازه واردی بگذار چند هفته بگذرد. اما حاج مرتضی مُصر بود، سربازها هم از خدا خواسته سرهنگ محمودی را خبر کردند.
محمودی فارسی را خیلی خوب حرف می زد. وقتی داشت از در اردوگاه وارد می شد با یک حالت خاصی داد می زد که این حاج مرتضی کی هست؟مثل اینکه با من کار داره.
حالا شما تصور کنید حدود ۲۰۰۰ اسیر یک طرف ایستاده اند و در طرف دیگر افسران و سربازان عراقی کابل به دست. این بنده خدا از جمع آمد بیرون و گفت: حاج مرتضی همدانی یک بسیجیه، من باهات کار داشتم.
محمودی گفت: چه کار داری؟ حاج مرتضی جلو آمد و انگشت اشاره اش را بلند کرد و گفت: این انگشت را می بینی بهش می گویند انگشت حق، به هر کسی که اشاره کند خداوند در صحرای محشر به وحدانیت او گواه می دهد و انگشت اشاره را احضار می کند. من امروز می خواهم با این انگشت اشاره، همه این اسرا را گواه بگیرم. بعد یک تیغ از جیب خود درآورد و بند انگشت را با تیغ شروع به بریدن کرد. وقتی این کار را کرد رو به سرهنگ محمودی گفت: دیدی این انگشت چطور از این هیکل جدا شد، اگر همه این هیکل را بند بند کنی، اگر همه این اسرا را بندبند کنی، از تک تک سلول های آنها صدا در می آید که «لبیک یا خمینی»
این را که گفت سرهنگ محمودی کابلش را روی زمین انداخت، دور تا دور این اردوگاه می چرخید و می گفت: «کلهم عاشق، کلهم مجنون»، همه تان عاشق اید همه اتان دیوانه اید.
چه چیزی می توانست روشن تر و عمیق تر از این درس برای محمودی باشد که برای همیشه تکلیف خود را با این بچه ها روشن کند؟ اسارت یعنی عشق، اسارت یعنی ایمان، اسارت یعنی بندگی، یعنی همه چیز را خوب دیدن و خوب فهمیدن و اینگونه شد که جنگ تمام شد و اینگونه شد که دنیا فهمید نمی توان بیش از این ادامه داد به گونه ای تکلیف ما با دنیا را همین رزمنده ها روشن کردند.
پارس ناز
کد خبر: ۵۴۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷
معاون عمرانی استاندار کهگیلویه و بویراحمد گفت: شورای دستگاه های نظارتی از هفته قبل تاکنون در این استان تشکیل و فعال شده است.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرنگار ایرنا، پژمان نیک اقبال روز پنجشنبه در نشست بررسی پروژه های عمرانی شهرستان دنا افزود: ریاست این شورا بر عهده استاندار کهگیلویه و بویراحمد است و در نشست های ماهانه آن مواردی شامل اختلافات و مشکلات حقوقی موجود بین دستگاه های مختلف اجرایی استان بررسی و راهکارهای لازم برای رفع آنها ارایه می شود.
وی بیان کرد: کمیسیون های مواد 77، 99 و 100، نحوه اجرای مناقصات پروژه های عمرانی در حوزه های مختلف و روش های جذب و همکاری با سرمایه گذاران بخش خصوصی در کهگیلویه و بویراحمد از سایر موارد مورد بحث در نشست های این شورا خواهد بود.
نیک اقبال اظهار کرد: اعضای این شورا شامل یک قاضی، معاونان عمرانی، برنامه ریزی و سیاسی امنیتی استاندار، مدیرکل دادگستری، دادستان، رییس اداره بازرسی، شهرداران و روسای بنیاد مسکن انقلاب اسلامی کهگیلویه و بویراحمد است.
وی عنوان کرد: طرح هایی در ایام الله دهه فجر امسال در نقاط مختلف کهگیلویه و بویراحمد افتتاح شوند که تکمیل بوده و هیچگونه نواقصات یا کمبودی نداشته یاشند.
نیک اقبال ابراز داشت: با توجه به نزدیک بودن ایام الله دهه فجر ترمیم حفاری ها در شهرهای مختلف کهگیلویه و بویراحمد و جبران خسارت های وارده بر عهده دستگاه اجرایی حفار است و هرگونه حفاری نیز باید با هماهنگی قبلی و پس از دریافت استعلام های لازم از نهادهای مرتبط انجام شود.
فرماندار دنا نیز در این نشست، گفت: دهه فجر امسال 45 پروژه عمرانی در حوزه های مختلف با اعتباری افزون بر 270 میلیارد ریال در شهرستان افتتاح می شود.
علی تاج میری افزود: از مهمترین طرح های افتتاحی شهرستان دنا در دهه فجر امسال می توان به پمپاژ زمین های کشاورزی روستای رودشتی، ساختمان هلال احمر، سالن ورزشی روستای چناربرم، پرورش بلدرچین در روستای برائی بخش پاتاوه، پرورش گاو شیری در دشتک سی سخت و بهسازی و آسفالت راه روستایی حوزه سادات محمودی اشاره کرد.
در این نشست 60 مصوبه از شهرستان دنا مربوط به 22 دستگاه اجرایی و در 13 حوزه شامل گردشگری، آموزشی، راهسازی، کشاورزی، درمانی، مسکن، آب، برق، گاز، خدماتی، ورزشی، مذهبی و عمرانی مورد بحث و بررسی اعضا قرار گرفت و تصمیمات لازم در مورد رفع مشکلات آنها گرفته شد.
این تعداد مصوبه در نشستی که 30 آبان امسال با حضور استاندار و معاونان عمرانی و برنامه ریزی ایشان، نماینده مردم شهرستان های بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی، فرماندار دنا و جمعی از مدیران استانی و شهرستانی در فرمانداری دنا تشکیل شد به تصویب رسیده بود.
کد خبر: ۵۴۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
عمارنامه - حسن روحانی از طلبههایی بود که دروس مقدماتی خود را در سمنان خواند و برای ادامه تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد.
وی در خاطراتش درباره هزینه زندگیاش در سال 1340، اولین سال طلبگی خود، مینویسد: پدرم مبلغ سی تومان به من داد و گفت: این خرجی یک ماه توست، در پایان یک ماه، مجدداً به قم خواهم آمد.
سپس با من خداحافظی کرد و رفت. وقتی متوجه شدم برای مخارج یک روز فقط یک تومان دارم، فهمیدم که باید بر مبنای یک تومان، مخارج روزانهام را تنظیم کنم؛ اما نمیدانستم یا یک تومان میتوان زندگی کرد یا نه؟ به هر حال، چارهای نداشتم که با همان یک تومان بسازم و برنامهریزی کنم. پیش خودم یک تقسیمبندی کرده بودم که با یک تومان چطور برنامۀ مخارج روزانه را تنظیم کنم.
آن زمان یک عدد نان سنگک بزرگ سه ریال بود. فکر کردم روزی یک عدد نان برای ناهار و شام و صبحانه کافی است. بنابراین هفت ریال دیگر برای من باقی میماند. صبح روز بعد به قصابی نزدیک مدرسه رفتم و از قصاب خواستم به اندازۀ پنج ریال گوشت به من بدهد.
قصاب نگاهی به من کرد و گفت: آقا پنج ریال گوشت نمیشود! گفتم: چرا؟ گفت: چرا ندارد، نمیشود. گفتم به مقدار همان پنج ریال گوشت بدهید. گفت: خیلی خوب پنج ریال را بده. پول را دادم و او هم یک تکه استخوان و یک تکه دنبه و یک تکه بسیار کوچک گوشت که شاید به اندازۀ یک گردو بود، روی آن گذاشت و گفت: این هم پنج ریال گوشت شما! ولی بدانید که بعد از این دیگر با پنج ریال گوشت نداریم. آنچه را داده بود گرفتم و به مدرسه برگشتم. آن روز فهمیدم که با یک تومان زندگی کردن سخت است و باید خیلی دقیقتر، برنامهریزی کنم تا با یک تومان بتوانم زندگی کنم.
کد خبر: ۵۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۴
چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان آتش گشوده بودند، اجازه نمیدادند ابتداء درباره انگیزه خود از حمله به مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتشافروزی آنان شوند؟! و یا چرا رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بیآن که درباره علت حضور نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک میکردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب، آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه میدارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهیتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حسین شریعتمداری در یادداشتی نوشت: ۱-چرا در مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) که همه ساله در سراسر جهاناسلام برپا میشود و دهها میلیون نفر علیه قاتلان اباعبدالله الحسین(ع) به کوچه و خیابان آمده و جنایت وحشیانه آنان را محکوم میکنند، به طرفداران شمر و یزید و ابنسعد و ابنزیاد و حرمله و... اجازه داده نمیشود که در میان تودههای عظیم و انبوه مردم عزادار حضور یافته و از خود دفاع کنند؟ و مثلا برای مردم توضیح بدهند که چرا در عاشورای سال ۶۱ هجری، خون پاک فرزند رسولخدا(ص) و اصحاب و یاران او را برزمین ریختهاند؟ و چرا سرهای مطهر آنان را از بدن جدا کرده، خیمهها را به آتش کشیده و زنان و کودکان را به اسارت بردهاند؟ شاید آنها برای آنچه در آن روز مرتکب شده بودند، دلیل قانعکنندهای داشته باشند؟! که اگر فرصت و امکان ارائه دلایل و نظرات خود را پیدا کنند، قضاوت مردم درباره آنها تغییر کند! از کجا معلوم که تقصیر اصلی با اردوگاه امام حسین(ع) نبوده است؟! و یا بخشی از گناه آن جنایت وحشیانه به خاطر برخی از اقدامات در همین اردوگاه نبوده باشد؟!چرا با خواندن این چند سطر عصبانی شده و با خشم ابرو در هم کشیدهاید؟! و نگارنده را احمق! و یا دستکم، دیوانه تصور میکنید؟! و این احتمال را پیش میکشید که شاید طرحکننده این سوال با اردوگاه یزید و ابنزیاد سر و سرّی داشته باشد؟!
حتما در پاسخ خواهید گفت؛
اولا؛ رذالت و خباثت شمر و یزید و ابنسعد به اندازهای آشکار و بدیهی است که کمترین نیازی به اثبات ندارد و نه فقط یک یا دو یا ده یا صد، بلکه هزاران دلیل و سند غیرقابل انکار از جنایت وحشیانهای که یزیدیان نسبت به خاندان رسالت و همه انسانها از عصر عاشورا تا عصر حاضر مرتکب شدهاند، حکایت میکند. به گونهای که جزئیترین ابراز تردید در آن، تنها میتواند ناشی از حماقت، دیوانگی و یا مأموریت و وابستگی تردیدکننده تلقی شود.
ثانیا؛ خواهید گفت؛ که اردوگاه سیدالشهداء علیهالسلام غیر از سخنان و بیانات حضرت اباعبدالله(ع) و برخی از یارانش که آنهم در همهمه و شیهه اسبان مهمیز خورده گم میشد، هیچ تریبون دیگری نداشت ولی در همان حال اردوگاه یزیدیان از تمامی تریبونهای آن روز برای تبلیغ نظر و ادعای وارونه خود علیه اردوگاه حسینی(ع) برخوردار بود. سگها را گشاده و سنگها را بسته بودند. بنابراین آنچه نیاز به بازخوانی دارد، مظلومیت مولای شهید ما حسین بن علی(ع) است و آنچه نباید به فراموشی سپرده شود- تا فرصت تکرار نیابد- شرح و تفصیل جنایات وحشیانه یزید و شمر و عمرسعد و ابنزیاد و حرمله و... است. مگر آن حرامیان تاریخ، غیر از آنچه با صدای بلند و در همه جهان آن روز اسلام عربده کشیدهاند، سخن ناگفته دیگری دارند که فرصت گفتن نیافته باشند؟!
ثالثا؛ شاید بگویید؛ مگر تاکنون در هیچیک از مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) شرکت نکرده و در سوگ او حضور نداشتهای؟! و مگر نمیبینی که در این مراسم فراگیر و در عزای سالار شهیدان، بیشتر از آنچه درباره مظلومیت مولای شهیدمان حسین بن علی(ع) و علت قیام آن بزرگوار گفته میشود، از انگیزه یزیدیان در قتل مولای شهید(ع) و به اصطلاح دلایلی که برای ارتکاب آن جنایت بزرگ تاریخی آورده بودند، سخن در میان است. و تمامی آنچه درباره انگیزه اباعبداللهالحسین علیهالسلام از قیام و انگیزه و چرایی ارتکاب آن جنایت از سوی حرامیان، گفته و نوشته میشود، مستند به اسناد غیرقابل خدشه و مکتوب و مضبوط است. بنابراین، چرا تصور میکنید و به دروغ حنجره پاره میکنید که یزیدیان فرصت اعلام نظر و دفاع از خود را نداشتهاند و پیروان اباعبدالله الحسین(ع) درباره واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری، یکطرفه به قاضی رفته و شمر و یزید و ابنسعد و ابنزیاد و بقیه حرامیان را محکوم میکنند!
بسیار خوب! نگارنده از ادعای کاذب خود دست میکشد و استدلال شما را قاطع، غیرقابل خدشه و پذیرفتنی میداند. اما آنچه نگارنده، مطرح کرده است، فقط یک ادعای کاذب و سؤال جعلی است که منظور از طرح آن، شنیدن هزارباره استدلالها و نظرات منطقی و مستحکم شما بوده است وگرنه، نگارنده نیز از ژرفای دل با شما عزیزان همراه و همعقیده است و برای مزید اطلاع شما، این توفیق حداقلی را دارد که با هربار نوشیدن آب، به ساحت مقدس اباعبداللهالحسین(ع) سلام و بر قاتلان آن امام مظلوم و شهید لعن و نفرین بفرستد. حتما میپرسید، در حالی که پاسخ ادعای کاذب و پرسش جعلی خود را میدانی از طرح آن چه انگیزهای داشتهای؟!
جواب آن است که دیروز یکی از نمایندگان مجلس که مدعی است هوشمند! و عاقل! و غیروابسته است، سؤال مضحک فوق را که پاسخی بدیهی دارد، برای تبرئه سران فتنه آمریکایی، اسرائیلی ۸۸ و پاککردن داغ ننگ وطنفروشی آنان بر زبان آورده و این واقعیت را نادیده گرفته است که اصحاب فتنه نه فقط از دهها رسانه و سایت اینترنتی داخلی برای پمپاژ ادعای دروغ تقلب و تلاش برای براندازی نظام برخوردار بودهاند بلکه تمامی رسانههای پردامنه دشمنان بیرونی نظیر بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، العربیه فارسی، یورو نیوز فارسی، رادیو زمانه، رادیو و تلویزیون اسرائیل، شبکههای تلویزیونی کشورهای عربی و دهها شبکه تلویزیونی فارسی زبان در آمریکا و اروپا، شبکههای اجتماعی فیسبوک، توئیتر و... نیز در خدمت همین پادوهای وطنفروش بوده است. ضمن آن که آزادانه هر از چند روز بیانیه صادر کرده، مصاحبه میکردند و... گفتنی است که «گوگل» بزرگترین و معروفترین موتور جستجوگر، سرویس «ترجمه فارسی- GOOGLE TRANSLATE -» را اختصاصا و با اعلام قبلی برای حمایت از سران فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ راهاندازی کرده بود و فیسبوک به دستور رسمی وزارت خارجه آمریکا تعمیرات سالانه خود را با همین منظور به بعد موکول کرده بود و...
۲- چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان آتش گشوده بودند، اجازه نمیدادند ابتداء درباره انگیزه خود از حمله به مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتشافروزی آنان شوند؟! و یا چرا رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بیآن که درباره علت حضور نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک میکردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب، آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه میدارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهیتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. چرا که افراد یاد شده مرتکب جرم مشهود شده بودند که در حال محاربه مستوجب قتل بودهاند و در غیر اینصورت مظلومان را به قتل میرساندند - که رساندند- و در حال اسارت محاکمه آنان فقط برای تعیین مجازات بود و نه اثبات جرم.
دیروز آقای علی مطهری، همان نماینده یاد شده از تریبون مجلس و برای چندمین بار اعلام کرد که حصر سران فتنه بدون حکم قضایی بوده و غیرقانونی است! و این واقعیت ملموس را نادیده گرفت که سران فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ به گواهی صدها سند غیرقابل انکار تحت مدیریت مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با هدف براندازی نظام دست به وطنفروشی و جنایت زدهاند و جرایم و جنایات مشهودی نظیر ادعای تقلب در انتخابات - فرمول دیکته شده جرج سوروس صهیونیست به خاتمی و دستورالعمل آشکار ریچارد رورتی به فتنهگران- دریافت کمک مالی کلان از ملکعبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، حمایت آشکار از اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار، آتش زدن مسجد، آشوب خیابانی، اهانت به ساحت مقدس عاشورای حسینی(ع)، سنگباران نمازگزاران عاشورا، پاره و لگدمال کردن عکس مبارک حضرت امام(ره)، اعلام آشکار محاربه با نظام اسلامی - شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است- و دهها جنایت دیگر فقط بخشی از جرم غیرقابل اغماض آنان است تا آنجا که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» یاد کرد و اوباما، حمایت از سران فتنه را با ذکر نام، وظیفه استراتژیک آمریکا دانست و...
آیا سران فتنه فقط به خاطر بخش اندکی از این همه جنایت، مستحق چندین بار اعدام نیستند؟ ضمن آن که قانونی بودن شورای عالی امنیت ملی و ضرورت اجرای تصمیمات آن در قانون اساسی تصریح شده است و رئیس قوه قضائیه که بالاترین مقام قضایی است از جمله اعضای این شورا میباشد.
آقای علی مطهری، از قانون سخن میگوید و توضیح نمیدهد که آیا سران و عوامل فتنه حاضر به پذیرش حکم قانون هستند؟! و اگر بودند، چرا درباره ادعای تقلب- که خود با عمل خویش و در مواردی با بیان صریح آن را تکذیب کردهاند- حاضر به پذیرش قانون و طی روال قانونی تصریح و شناخته شده نبودند؟ و...
۳- و بالاخره اگرچه دراینباره گفتنی بسیار است ولی تنها به نکتهای که هوشیاری آقای علی مطهری در اظهارنظر را میطلبد، اشاره میکنیم و آن، این که، آنچه ایشان هر از چند گاه مطرح میکند و مانند اظهارات دیروز وی بلافاصله با استقبال گسترده رسانههای آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده و با کف و سوت گروههای ضدانقلاب همراهی میشود، حاوی هیچ نکته تازه و یا سخن ناگفتهای نیست بلکه نظیر آن بارهاوبارها از سوی دیگران مطرح شده و بیاعتنایی رسانهها و محافل دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را در پی داشته است. بنابراین بدون کمترین تردیدی میتوان نتیجه گرفت که اظهارات ایشان به خودی خود برای دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها کمترین ارزش و اهمیتی ندارد و اگر چنین بود، چرا وقتی مشابه همین اظهارات از سوی دیگران مطرح میشود، به آن اعتنایی نمیکنند؟ پاسخ فقط به فقط در انتساب آقای علی مطهری به بیت شریف استاد بزرگوار، آیتالله شهید مطهری است. توضیح آن که رسانهها و محافل بیگانه و ضدانقلابیون وابسته به آنها بدون استثناء در نقل قول از ایشان تاکید میکنند، آقای علی مطهری فرزند آیتالله مطهری و به سختی میتوان حتی یک نمونه را یافت که قید یاد شده را نداشته باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که جناب علی مطهری بدون انتساب به پدربزرگوار و شهیدشان نزد رسانهها و محافلی که برای ایشان کف و سوت میزنند، اهمیتی ندارد.
و باید از ایشان پرسید که اولا؛ دیدگاهها و نظرات وی چه نسبتی با دیدگاهها و نظرات استاد شهید دارد ثانیا؛ اگر انتساب نسبی وی با استاد شهید نادیده گرفته شود، چه باقی میماند؟! ثالثا؛ مگر نه اینکه در کلام خدا به صراحت آمده است؛ اناولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه «نزدیکترین انسانها به حضرت ابراهیم(ع) کسانی هستند که از آن پیامبر بزرگوار پیروی میکنند» و نه کسانی که با آن پیامبر اولوالعزم فقط رابطه نسبی داشتهاند. و رابعا؛ آیا جناب ایشان به این نکته توجه کرده است که چرا قاتلان استاد شهید مطهری، از اظهارات وی ذوقزده شده و برایش کف میزنند؟! و خامسا؛ آقای علی مطهری، غیر از مطالعه آثار شهید مطهری- اگر آنها را مطالعه کرده باشند!- چه کانال دیگری برای درک و فهم نظرات آن بزرگوار داشتهاند؟ چرا که سن ایشان به بهرهگیری از محضر مستقیم استاد، قد نمیدهد بنابراین باید بپذیرند اگر قرار به بهرهگیری از طریق آثار استاد باشد، دیگران به مراتب از ایشان به دیدگاهها و نظرات استاد شهید نزدیکتر هستند.
کد خبر: ۵۴۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
دوست عزیز آمریکا برای تو بزرگ است و چون ایمانتان ضعیف است شیطان را بزرگ می بینید! اگر ایمان در وجودتان بود اهل کفر و اهل باطل را صغیر و ریز می دیدید! فراموش کردی که آمریکا و غرب 54 تریلیون دلار بدهی دارد؟ فراموش کردی که تمدن غرب در حال فروپاشی هست؟
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حسن عباسی اظهار کرد: اینکه مردم بیش از پیش قانع میشوند که آمریکا قابل اعتماد نیست اساسیترین منفعت تمدید مذاکرات هسته ای است.
وی افزود: هزینهای که نظام در یکسال گذشته برای تعلیق و راکد کردن فعالیتهای هستهای پرداخته سبب شده است مردم درک کنند که طرف مقابل مذاکره یعنی اتحادیه اروپا، آمریکا و دول مستکبر قابل اعتماد نیستند.
رئیس مرکز دکترینال جمهوری اسلامی ایران بیان کرد: در یک حکومت مردمی، سرمایه اصلی آن اعتماد مردم است و خوشبختانه مردم ما در یکسال گذشته متوجه شدند که در این مذاکرات آمریکاییها حاضر نیستند از موضع برابر مذاکرات را پیش ببرند.
عباسی با بیان اینکه آمریکا میخواهد تعامل و مذاکرات را به نفع خود و براساس قاعده برد ـ باخت مصادره کند گفت: آمریکاییها ارزشی برای قاعده بردـ برد در مذاکرات قائل نیستند و در طول یکسال گذشته سازوکار مذاکرات به نحوی پیش رفت که غیرقابل اعتماد بودن آمریکا برای مردم روشن شد.
وی بیان کرد: آن تبی که در سال گذشته و در بین مردم وجود داشت که با مذاکره، مشکلات اقتصادی برطرف میشود، اکنون به طور کامل خنثی شده و در هفت ماه آینده نیز نظام در تثبیت این باور در جامعه که آمریکا و غرب قابل اعتماد نیستند به نتایج جدیتری میرسد.
رئیس اندیشکده یقین با اشاره به اینکه به طور قطع دستاورد اعتماد میان مردم و نظام در راستای اطمینانسازی از اینکه غرب قابل اعتماد نیست یک دستاورد بزرگ محسوب میشود بیان کرد: تعلیق توان هستهای برای مدتی به این میارزید که مردم در همین راستا اقناع شوند.
غرب در مذاکرات هستهای بهدنبال عملیات تاخیری است
این تحلیلگر مسائل سیاسی به تاثیرات مذاکره برای طرف غربی اشاره و بیان کرد: غرب در مذاکرات هستهای در حال انجام یک عملیات تاخیری با جمهوری اسلامی ایران است.
عباسی افزود: نیت غرب آن است که نیروگاه جوش هستهای فرانسه که کنسرسیومی است متشکل از دولتهای هندی، آمریکایی، انگلیسی، کانادایی و غیره که نخستین نمونه از این جنس نیروگاهها است افتتاح شده و از آن به بعد اعلام کنند که نیروگاههای اتمی غیرمدل جوش هستهای آلوده کننده محیط زیست هستند و هر کشوری که به باشگاه تکنولوژی جوش هستهای پیوسته باشد به عنوان یک کشور هستهای تلقی و سایر کشورها از این جرگه خارج میشوند.
وی با اشاره به اینکه جک استراو در پاییز سال 1384 در مصاحبه با بیبیسی فارسی از شکست مذاکرات در دولت اصلاحات ابراز تاسف کرد زیرا در طول آن دوره از مذاکرات طرف مذاکره ایران وعده تعلیق 10 ساله تاسیسات هستهای را داده بود گفت: خبرنگار بیبیسی از استراو این سوال را میپرسد که بعد از این مدت قرار است چه اتفاقی روی دهد که وی اظهار میکند پس از آن 10 سال میگفتیم که چه اتفاقی رخ خواهد داد.
رئیس اندیشکده یقین افزود: الان آن 10 سالی که جک استراو مدنظر داشت فرا رسیده و اینکه میبینیم مذاکرات هر بار برای چند ماه تمدید میشود به سبب آن است که کشور ما را از جرگه کشورهای دارای تکنولوژی اتمی از نوع جوش هستهای دور کنند و پس از آن اعلام نمایند که مدلی که شما به آن رسیدهاید یک مدل قدیمی است و از این به بعد هر کشوری که تکنولوژی جوش هستهای ندارد جزو کشورهای باشگاه هستهای نیست.
زیادهخواهیهای غرب «حد یقف» ندارد
رئیس مرکز دکترینال جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این سوال که تحلیل شما نسبت به اینکه خود آمریکاییها نیز به حصول نتیجه در مذاکرات احتیاج دارند چیست گفت: باید در پاسخ به این سوال به سوالی دیگری پاسخ داد که آمریکاییها با چه نیتی قصد انجام این کار را دارند؟
وی افزود: نیت آمریکا آن است که جمهوری اسلامی ایران را پله پله تا اضمحلال جلو ببرد و اعلام کرده بحث امروز در زمینه هستهای است و در گامهای بعدی موضوعات موشکهای بالستیک، حمایت ایران از تروریسم و حقوق بشر را مطرح میکند و براین اساس انتظارات آمریکا «حد یقف» ندارد.
وی گفت: رهبر معظم انقلاب فرمودند زیادهخواهیهای غربیها «حد یقف» ندارد و براین اساس نمیتوان این نتیجه را گرفت که آمریکا به مذاکرات نیاز دارد تا قاعده برد ـ برد محقق شود؛ بلکه آمریکا به مذاکره احتیاج دارد برای اینکه جمهوری اسلامی ایران را به زانو در آورده و این مسئله بهطور قطع به نتیجه نمیرسد.
تفاهم سیاسی، یک موضوع تبلیغی است
عباسی در تبیین اصطلاح تفاهم سیاسی که در مذاکرات اخیر مطرح شد گفت: تفاهم سیاسی نکتهای بود که بخشی از آن یعنی به رسمیت شناختن ایران هستهای مطرح شد و البته این موارد بازی کردن با الفاظ است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: توافق سیاسی دارای ارزش حقوقی نیست و با توجه به اینکه ما در مورد سه گزاره سازوکار دیپلماسی از حیث مناسبات، تعاملات فنی و تعاملات حقوقی صحبت میکنیم؛ تفاهم سیاسی هیچ جایی در حوزه فنی و حقوقی ندارد و فاقد ارزش است و بیشتر یک موضوع تبلیغی و پروپاگاندایی است.
اقتصاد مقاومتی راه حل برطرف شدن مشکلات اقتصادی است
رئیس مرکز دکترینال جمهوری اسلامی ایران با اشاره بیانات اخیر مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی در جمع نمایندگان اقشار بسیج گفت: بارها تاکید کردهایم که باید امید خود را به بیرون از مرزها ناامید کنیم و به این باور برسیم که میتوان با تکیه بر قوای داخل مشکلات اقتصادی را برطرف کرد که براین اساس میبایست اقتصاد مقاومتی، یعنی مقاومسازی اقتصاد را جدی گرفت.
عباسی افزود: شاید در یکسال گذشته لازم بود تا افکار عمومی کشور فضای مناسبات و تعاملات با غرب را درک کنند و مردم به این نتیجه برسند که آبی برای حیات زندگی مردم از رابطه با غرب گرم نمیشود.
وی با اشاره به اینکه در طول یکساله گذشته شاهد بودیم که غربیها با وجود آزادسازی 4.2میلیارد دلار از داراییها ایران، بنیاد علوی را به ارزش 6میلیارد دلار مصادره کردند گفت: این اقدامات طرف غربی مذاکره یعنی آنکه آنها طوری عمل نخواهند کرد که چیزی به جمهوری اسلامی ایران برسد و چون قابل اعتماد نیستند مردم در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی تلاش بیشتری میکنند.
رئیس اندیشکده یقین افزود: باید این باور که اقتصاد مقاومتی راهحل برون رفت مشکلات کشور است میان سه گروه، مردم در راستای کاربردی کردن آن، نخبگان دانشگاهی اقتصاد که بپذیرند اقتصاد لیبرالی شکست خورده و مدل مناسبی برای دردهای اقتصادی نیست و گروه سوم مدیران اقتصادی کشور که در بین اقتصاد لیبرالی و اقتصاد مقاومتی در حیرت هستند شکل بگیرد.
وی عنوان کرد: ادیبان این جریان امروز می گوید اقتدار ملی در موشک نیست، پس تو پوشک هست؟ مگر قرار نشد به کد خدا لبخند بزنید؟ مگر قرار نشد بگویید که هولوکاستی نبوده است؟ مگر قرار نشد خیلی از مسائل دیگر را کنار بگذارید؟ پس نتیجه این ها چی شد؟
نتیجه لبخند زدن به شیطان بزرگ چه بود
عباسی اظهار داشت: تحریم ها که با وجود این همه عقب نشینی برداشته نشد و حتی یک تحریم جدید را شروع کردند آن هم این است که قیمت نفت را زیر 50 دلار کشاندند؛ اگر آن ها بر اساس توافق نامه ژنو 4.2 میلیارد دلار از دارای خودمان را به صورت قطعه قطعه دادند به جای آن ساختمان بنیاد علوی را به ارزش ش میلیارد دلار مصادره کردند.
رئیس اندیشکده یقین عنوان کرد: بالاخره لبخند زدن، نفی هولوکاست و خیلی چیز های دیگر چه نتایجی داشت و طرف مقابل چقدر به نفع ما جلو آمد؟ اما چی شد و چرا ما سعی می کنیم که این را در بین مردم جا بیندازیم که نظام سلطه هیچ مشکلی ندارد؟ چرا برای مردم می گوییم تمام مشکلات جامعه ما به خاطر تحریم، استقلال طلبی و روحیه انقلابی است؟ چرا به مردم آدرس غلط میدهید که مردم چون شما مقاومت کردید، این بلاها را باید تحمل کنید؟ چرا به مردم نمی گویید اقتصاد غرب فروپاشیده است؟
وی تصریح کرد: چرا بنیه مقاومت را در ملت ضعیف می دانید؟ چرا خودتان، خودتان را قبول ندارید این را به جامعه تسری می دهید؟ اگر در طول 8 سال گذشته در 114 روز راکت هایی که فرزندان این ملت ساختند و توسط لبنانی ها و فلسطینی ها توانست دولت افسانه ای اسرائیل را به شکست بکشاند و دیدید که اگر جوانان این مرز و بوم نبودند امروز در سوریه چه وضعیتی بود؟ شما که دید اگر امروز ما در عراق نبودیم چه بر سر عراق می آمد؟
چون ایمانتان ضعیف است آمریکا را بزرگ می بینید؟
عباسی تاکید کرد: اینکه می گویید مقاومت را کنار بگذاریم برویم به شیطان لبخند بزنیم، بدانید هر چه قدر به شیطان لبخند بزنید شیطان بیشتر به شما فشار می آورد و این قاعده خلقت و نفس عمل شیطان است؛ بنابراین یک مانع جدی برای ذوب نظام اسلامی در نظام سلطه وجود دارد که آن هم چیزی جز ساختار اصلی شاکله نظام نیست و آن هم مسئله ولایت فقیه است.
رئیس مرکز دکترینال جمهوری اسلامی ایران افزود: دوست عزیز آمریکا برای تو بزرگ است و چون ایمانتان ضعیف است شیطان را بزرگ می بینید! اگر ایمان در وجودتان بود اهل کفر و اهل باطل را صغیر و ریز می دیدید! فراموش کردی که آمریکا و غرب 54 تریلیون دلار بدهی دارد؟ فراموش کردی که تمدن غرب در حال فروپاشی هست؟
وی خاطرنشان کرد: آمریکا که امروز می گویند اگر با او مذاکره کنیم مشکل ما حل می شود، خودش امروز در وضعیت قرمز قرار دارد!برزیل،کل اروپا،چین، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و حتی هند در وضعیت قرمز هستند؛ چرا این حقیقت را به مردم نمی گویید؟؟چرا نمی گویید که اقتصاد جهان فرو پاشیده و مشکل اقتصاد ما تحریم نیست بالکه سومدیریت هست؟ مشکل اقتصادی ما به خاطر پیاده شدن روش های لیبرالی در اقتصاد مملکت است که همین اصلاح طلبان در کشور پیاده کردند.
عباسی گفت: جریان که به نام اصلاح طلب، خلق مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران و مشارکت در نظام شکل گرفتند هیچ نیتی جز برگرداندن کشور به سال های قبل از انقلاب نداشتند و بگویند ما اشتباه کردیم انقلاب کردیم و آمریکا ببخشید تو و اسرائیل بیایید سفارت خانه را در این کشور باز کنید. البته ذهی خیال باطل!
منبع: لرستان خبر
کد خبر: ۵۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۱
کشف 3170 عدد قرص متادون، ترامادول، بوپرنورفين و 99 بطري شربت متادون از فردي که با مجوز کمپ ترک اعتياد فعاليت مي کرد، توسط مأموران پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان گچساران
کد خبر: ۵۳۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
اظهارات رئیس جمهور در همایش اقتصادی نشان میدهد دولت بیش از حد سیاست زده شده است.
به گزارش آوای دنا،سایت فردا ضمن انتشار این تحلیل و مرور برخی سخنان روحانی در همایش اقتصاد ایران مبنی بر انزوای کشور، وصل نبودن سانتریفیوژ به اصول و... نوشت: این اظهارات در شرایطی مطرح شد که در طول هفتههای اخیر، رئیس جمهور در همایشهای مختلفی اعم از دیدار با فعالان کشاورزی و همین همایش اقتصاد ایران شرکت کرده اما خروجی این همایشها و فعالیتهای دولت یازدهم در یکسال و نیم گذشته در زندگی مردم کشور اثر نداشته است. سیاست زدگی بیش از حد دولت یازدهم موجب شده تا حسن روحانی حتی در همایشهای اقتصادی نیز سخن از مسائل سیاسی به میان آورده و به تنش و تقابل با منتقدان بپردازد.
فردا افزود: مطرح کردن موضوع رفراندوم در زمینه مذاکرات هستهای بیشتر به مظلومنمایی دولت یازدهم شبیه بود تا درخواست ویژه رئیس جمهور، چرا که طرح این پیشنهاد نشان دهنده ناتوانی و ناکامی سیاست خارجی دولت است. همین نیز سبب شده که این روزها هواداران دولت بازی رسانهای جدیدی راه بیاندازند.نویسنده خاطرنشان میکند: نکته قابل توجه اینجاست که هنوز سخنرانی روحانی در این همایش به پایان نرسیده بود که رسانههای اپوزیسیون و معاند، اقدام به تحلیل و بررسی اظهارات حسن روحانی در این همایش کردند. این رسانهها (نظیر بیبیسی) تا حدی از سخنان رئیس جمهور درباره موضوع رفراندوم ذوق زده شدند که تمام تلاش خود را برای برجسته کردن این بخش از اظهارات روحانی به خرج دادند.
سایت الف نیز درباره اظهارات اخیر روحانی نوشت: گزاره «مشکل اقتصاد ایران، اقتصادی نیست»، یا «اقتصاد، راه حل اقتصادی ندارد»، یا «اقتصاد ایران راهکار بینالمللی و سیاسی دارد» پیش از این نیز بارها و طی ماهها و سالهای گذشته توسط برخی اقتصاددانان لیبرال تئوریزه و تکرار شده است. اساساً سؤال این است که مگر قبل از تحریمها، ساختار اقتصاد ایران، مشکلدار نبوده و تورم و بیکاری وجود نداشته است که مشکل اقتصاد ایران را نه اقتصادی، که در حوزه سیاست خارجی میدانند. یا مگر بسیاری از همین افراد در سالهای گذشته مشکلات کشور را عمدتاً ناشی از تحریمهای داخلی نمیدانستند، یا بیش از ۷۰ درصد مشکلات را ناشی از بیتدبیری ارزیابی نمیکردند؟ حال چه شده که پس از گرفتن مسئولیت به فکر راحتطلبی و شانه خالی کردن از وظیفه افتادهاند.
الف تصریح کرد: اصلاً بیایید فرض کنیم ممکن است فردی واقعاً اعتقاد داشته باشد که مشکل اقتصاد، سیاست خارجی است. اگر این دیدگاه از منظر افراد خارج از دولت یا اقتصاددانی غیر دولتی یا غیر متصل به دولت به گوش میرسید (یا برسد)، میشد، این حرف را به پای اعتقاد یانظر شخصی ایشان نوشت. اما شنیدن این استدلالات از زبان فردی که «مسئولیت رفع مشکلات اقتصادی در چارچوبهای موجود» رسماً به وی سپرده شده، مسموع نیست و بیشتر به رفع مسئولیت شبیه است. چرا که به نظر میرسد، رئیس جمهور محترم با پذیرفتن ساختارهای مورد توافق نظام در مورد حفظ استقلال سیاسی و عزت در عرصه بینالملل پای به این عرصه نهاده و اقتصاددان همراه وی نیز با پذیرفتن این قیود، مسئولیت پذیرفتهاند.
الف میافزاید: اینکه در میانه راه، ناگهان بیرق «اقتصاد ایران مشکل سیاسی» دارد را برافراشته کنیم، جز «بیمسئولیتی» و شانه خالی کردن از «اصلاحات» اقتصادی تفسیر دیگری ندارد. «اقتصاد راهکار سیاسی دارد»، یعنی ما اهل کار اقتصادی نیستیم. مردم از شما اصلاح ساختار اقتصادی، تدبیر درست، اشتغال، رشد اقتصادی ملموس و افزایش قدرت خرید میخواهند نه بهانه.
یادآور میشود روزنامههای زنجیرهای با ذوقزدگی به استقبال اظهارات فرافکنانه رئیسجمهور رفتند و سپس به ذوق خود از زبان ورشکستگانی چون رضا خاتمی، شکوریراد، جلاییپور و... موضوع را به حصر سران فتنه و متهمان فتنه ۸۸ بسط دادند.
وبسایت بیبیسی نیز با استقبال از این اظهارات، سخنان روحانی را در بیش از ۳ دهه حکومت جمهوری اسلامی بینظیر توصیف کرد و نوشت: حکومت جمهوری اسلامی اساسش را بر ایدئولوژی گذاشته و حالا رئیسجمهور میخواهد منطق و منافع ملی را جایگزین ایدئولوژی کند(!)
بیبیسی فهرستی از مطالبات غرب و گروهکهای ضدانقلاب را که باید در جمهوری اسلامی تغییر کند پیش کشید اما تحلیلگران این سایت میگویند سخنان روحانی فاقد زمینه واقعی و اجرایی و صرفا برای منفعل کردن منتقدان و حاکمیت است.
علیاصغر رمضانپور معاون فراری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات میگوید بدون توافق روحانی با رهبری، سخنان روحانی را باید جنگ لفظی علیه تندروها در سنگر مجلس توصیف کرد.مهدی خلجی نیز به بیبیسی گفت: «در قانوناساسی جمهوری اسلامی، فرمان همهپرسی از اختیارات ولیفقیه است و تنها مرجع دیگری که میتواند دستور همهپرسی صادر کند، مجلس شورای اسلامی و آن هم در حالتی است که دو سوم نمایندگان به همهپرسی رأی دهند».
وی در ادامه گفته است موضوعهایی که شایسته همهپرسی هستند بسیارند، از تغییر قانون اساسی و لغو نهاد ولایتفقیه گرفته تا قانون انتخابات و عادیسازی رابطه با آمریکا، ولی هر موضوع مهمی قابلیت به همهپرسی گذاشته شدن را ندارد از جمله برنامه هستهای.
وی افزود: «برنامه هستهای هم از نظر سیاسی و هم از نظر فنی بسیار پیچیده است و با پاسخهای سرراستی که از همهپرسی انتظار میرود، سازگار نیست، حتی در کشورهای دموکراتیک هم به ندرت چنین موضوعی به همهپرسی گذاشته شده است».
خلجی در ادامه گفته است «با این همه، کسانی که خواست برگزاری همهپرسی را در هر زمینهای طرح میکنند، میدانند که در چارچوب قانوناساسی و معادلات قدرت موجود، این کار نه ممکن است و نه اگر صورت بگیرد به سود نیروهای دموکراسیخواه ]اپوزیسیون[ انجام خواهد گرفت.
از سوی دیگر سعید برزین از مخالفان مقیم لندن معتقد است: تک مضرابهای جدلی روحانی برای شنوندگان آشنا شده و توی دل اصولگرایان را خالی میکند(!)؛ هنری تاکتیکی که همدست روحانی یعنی هاشمی استاد آن است. اما این کار بیخطر هم نیست. این احتمال را نباید دست کم گرفت که صحن سیاسی دو قطبی شود و گفتمانهای اعتدالی و اصولگرایی زبان یکدیگر را نفهمند. در جامعه ایران رفتار تهاجمی میتواند راه برای لشکرکشی افراطیها باز کند. به علاوه سادهسازی معادلات پیچیده سیاسی به شعارهای عوامپسند و ارجاع به تصمیم در کف خیابان با سنت سیاستمداری کارآمد همخوانی ندارد.
حقیقتنژاد تحلیلگر دیگر بیبیسی گفت: «براساس اصول ۶، ۹۹، ۱۱۰ و ۱۲۳ قانوناساسی، رئیسجمهور ایران تنها وظیفه امضا و ابلاغ نتیجه همهپرسی را دارد و در طرح همهپرسی، تصویب، صدور فرمان و برگزاری آن اختیاراتی ندارد، از این منظر، طرح عمومی دوباره مسئله همهپرسی صرفا تلاش دولت روحانی برای جلب توجه افکار عمومی است.»
اما حسین رسام تحلیلگر سفارت انگلیس که در فتنه سال ۸۸ مدتی بازداشت بود به بیبیسی گفت: برگ برنده وقتی ارزش دارد که بازی شود و گرنه بلوف است. به ظاهر مهمترین مسئله روز ایران موضوع مناقشه هستهای است، ولی روحانی نیک میداند که نه منطقی است و میتوان آن را به رفراندوم گذاشت و نه اینکه این موضوع مهمترین گرهگاه مدیریت کلان و دراز مدت جمهوری اسلامی است. گرهگاه اصلی، قدرت سیاسی ناشی از توزیع قدرت است.
منبع/کیهان
کد خبر: ۵۳۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
قوه قضائیه در اطلاعیهای پاسخ نامه علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را داد.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه در رابطه با اظهارات علی مطهری پیرامون سران فتنه اطلاعیه ای صادر کرد. متن کامل اطلاعیه اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه به شرح زیر است: علی مطهری نماینده مجلس شورای اسلامی در تحلیل بیانات رییس قوه قضاییه در جلسهی اخیر شورای مسوولان قضایی، طی نامهای خطاب به آیتالله آملی لاریجانی مطالبی پیرامون حصر سران فتنه مطرح نموده که حاکی از عدم اطلاع وی نسبت به قوانین و مقررات و جایگاه شورای عالی امنیت ملی در نظام جمهوری اسلامی ایران است، جهت تنویر افکار عمومی نکات ذیل را متذکر میشویم:
1- ایشان به ریاست قوه قضاییه نسبت داده است که گفتهاند آقای احمدینژاد دو بار درباره رفع حصر نامه نوشته است. پس از استفسار از ریاست محترم قوه قضاییه معلوم شد که این نسبت کذب محض است. رییس محترم قوه قضاییه در پاسخ گفتهاند: «بنده نه به ایشان و نه به هیچ کس دیگری چنین مطلبی را نگفتهام و اصولاً هیچ اطلاعی از چنین نامهای ندارم و وجود آن را نیز بسیار بعید میدانم. نامهای که فی الجمله بدان واقفم ، مربوط به اوایل جریان فتنه و موضوع آن کلاً مطلب دیگری است». اینگونه نسبتهای خلاف واقع ، هم خلاف تقوی و التزام عملی به احکام نوراني اسلام است و هم مشمول عنوان مجرمانه نشر اکاذیب.
2- علی مطهری در اصل امضای مصوبه شورای امنیت ملی تشکیک نموده و در صدد القاء این موضوع است که این مصوبه به امضای رییس وقت شورای عالی امنیت ملی نرسیده است. از نماینده مجلس که خود قانونگذار است انتظار نمیرود چنین اکاذیبی را به روسای محترم قوا که از اعضای موثر شورای عالی امنیت ملی هستند نسبت دهد و در مصوبات یکی از مراجع عالی کشور ایجاد تردید نماید ؛ آن هم با حدسیات واهی. آیا استدلالی سخیفتر از این میتوان یافت که در مقابل کسی که خود در جلسه شورای عالی امنیت ملی حضور داشته و ناظر تصویب آن بوده و دیگر مسوولان عالی نظام هم حضور داشتهاند ، به حدسیات وهمی خود تکیه کرده و در تصویب آن تشکیک نمایند. آیا جهل کسی در مقابل علم دیگری حجت است؟!
3 _ مدعی، حصر سران فتنه را با اصول سی و دوم لغایت سی و هفتم قانون اساسی مغایر دانسته است. این در حالی است که اصول سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی که به ممنوعیت دستگیری، بازداشت و تبعید افراد تصریح نموده، استثنای «مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند» (در اصل سی و دوم) و «مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد» (در اصل سی و سوم) را در نظر گرفته است. اصول دیگر مورد استناد ايشان اصل سی و چهارم (حق افراد بر دادخواهی)، اصل سی و پنجم (حق معرفی وکیل در دادگاهها)، اصل سی و ششم (صدور حکم به مجازات از طریق دادگاه صالح) و اصل سی و هفتم (برائت) در اظهارات وي بدون وجه به کار رفته و ارتباطی با مصوبهی شورای عالی امنیت ملی ندارد.این استنباط که منظور اصول بيست و دوم ، سی و دوم و سی و سوم قانون اساسی از استثنای مندرج در آن، قانون عادی است، مغایر با منطوق قانون است؛ زیرا وجهی برای تقیید اطلاق «قانون» در اصول مذکور وجود ندارد. قانون اساسی به عنوان قانون مادر و دیگر قوانین به عنوان قانون عادی، هر دو داخل در اصطلاح «قانون» هستند. به علاوه در اصل 39 قانون اساسی به مجازات تصریح شده است بدون این که به قانون عادی ارجاع دهد و این نشان میدهد که اصلی از اصول قانون اساسی نیز میتواند تضییق، تقیید و استثناء بر اصول دیگر وارد آورد. مفاد اصل چهارم قانون اساسی که مقرر میدارد: «کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است» به روشنی دلالت دارد که واژهی «قانون» که در صدر آن به کار رفته، شامل قانون اساسی نیز میشود. اصولاً مقصود از واژهی «قانون» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گاه به روشني قانون عادی است مانند ذيل اصل شصت وچهارم و گاه مقصود قانون اساسی است مانند ذيل اصل ششم وگاه نیز مانند صدر اصل چهارم واصول سیزدهم، بیستم و یکصد و شصت و ششم مطلق میباشد که هر دو قانون عادی و اساسی را در بر میگیرد. اصول مذكور در فوق نيز از اين قبيل است و لذا ادعای مدعي در تضییق این مواد بلادلیل است.
4- این ادعا که عناوینی مانند «امنیت»، «مصالح ملی» و «مصلحت نظام»، مفاهیمی کشدار و قابل تاویل میباشند، موجب نمیگردد از استناد به آنها احتراز كنيم . بنابراين به ايشان بايد گفت: این عناوين در جای جای قوانین عادی که جنابعالی به عنوان تصویب کننده آن در مجلس حضور داشتهاید، بكار رفته است. آیا قوه قضاییه با استناد به ادعای شما میتواند از اجرای این قوانین خودداری کند؟طبق اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یکی از اختیارات مجلس شورای اسلامی آن است که در موارد مخالفت شورای نگهبان با مصوبهی مجلس، با در نظر گرفتن «مصلحت نظام» تصویب قانون را از مجمع تشخیص مصلحت نظام بخواهد. آیا در این موضع، شما به عنوان یک نماینده مجلس، از تشخیص «مصلحت نظام» به استناد کشدار بودن آن خودداری میکنید؟!
5- مدعی در مقام نقض بر رییس قوه قضاییه گفته است «با تمسک به این مفاهیم (امنیت، مصالح ملی و مصلحت نظام) شورای عالی امنیت ملی میتواند افرادی را غیاباً به حبسهای طولانی مدت و مانند آن محکوم کند ... هر متهمی را تحت عناوین مذکور بدون آن که روند قضایی طی شود، به حبس و حتی اعدام محکوم کند و این امر یعنی به بازی گرفتن قوه قضاییه و قانون اساسی».اولاً، در اظهارات آیتالله آملی لاریجانی چنین اختیاری برای شورای عالی امنیت ملی بیان نشده است؛ثانیاً، بیان این مطلب از زبان یک نماینده مجلس نشان میدهد که: ایشان تفاوت حبس و حصر و اعمال مجازاتها را نمیداند و منطوق اصل یکصد و هفتاد و ششم قانون اساسی در اختیارات شورای عالی امنیت کشور را درک نمیکند، یا از آن تغافل مینماید و یا آن که تمایل به حمایت بیقید و شرط از سران فتنه، ایشان را از توجه به موازین حقوقی باز داشته است؛ زیرا وی با حذف برخی واژههای اصل یکصد و هفتاد و ششم، چنین وانمود کرده که شورای عالی امنیت کشور صرفاً وظیفهی «رصد امنیت داخلی و خارجی» را دارد، در حالی که در اصل یکصد و هفتاد و ششم آمده است: «بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی» و از صراحت اصل مذکور میتوان نتیجه گرفت حصر سران فتنه در مقام رفع یکی از تهدیدهای علیه امنیت کشور بوده است. كما اينكه اين گونه تصميم در شوراي عالي امنيت ملي مسبوق به سابقه هم بوده است.بسیار جای تاسف است که نماینده مجلس که باید به ادبیات تقنینی احاطه داشته باشد، تفاوت حصر و محکومیت به حبس یا اعدام را نداند.شوراي عالي امنيت ملي دادگاه نيست كه كسي را محكوم به حبس يا اعدام كند.
6- مطهری در ضرورت محاکمهی سران فتنه نوشته است «این طبیعی است که هر متهمی میخواهد حرفهایش را به گوش مردم برساند و این حق اوست» این عبارات نشان میدهد که وی از وظیفه ذاتی دادگاه و اصل علنی بودن محاکم تلقی اشتباه دارد؛ زیرا:اولاً، وظیفهی دادگاه دادرسی است نه ایجاد تریبونی برای سخنرانی دیگران و رساندن حرفهای خود؛ثانیاً، اصل علنی بودن محاکم که نمودی از نظام دادرسی اتهامی است، با انتشار جلسات دادگاه در رسانهها متفاوت است. به همین جهت است که مادهی 188 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1388 که به اصل علنی بودن محاکم اشاره نموده، در تبصرهی 1 ضمن تعریف علنی بودن، انتشار جریان دادرسی را با محدودیتهایی پیشبینی کرده است؛ توجه به این نکته لازم است که قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 در مادهی 36 حتی انتشار حکم محکومیت قطعی محکومان را منوط به عدم تهدید برای «اخلال در نظم یا امنیت» نموده است. لذا دادن چنین فرصتی به متهمان در دادگاهها که در مرحلهی دفاع از اتهامات است، موجبات قانونی ندارد.ثالثاً، اصل علنی بودن دادگاهها با سه استثناء مواجه است که یکی از این استثنائات، «مخل امنیت» بودن برگزاری علنی جلسات است. این استثناء در بند «ب» مادهی 352 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 تکرار شده است.
7- مطهری از عنوان «شورای عالی امنیت ملی» استنباط کرده است که حداکثر اختیار این مرجع، اتخاذ تصمیمات موقت در شرایط بحرانی است. اولاً، تشخیص صلاحیت و اعتبار تصمیمات شورا، نظیر سایر نهادهای مشابه، با خود شورای عالی امنیت ملی است و تشکیک شما و یا هر شخص دیگری، چیزی از اعتبار تصمیمات شورا نمیکاهد.ثانیاً، از بند 3 مذکور (بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی)، ضرورت «بحرانی بودن وضعیت» جهت ورود شورای عالي امنیت ملي ، استنباط نمیشود و لذا پس از تحقق مصوبه و طی مراحل قانونی آن، لازمالاجرا خواهد بود.
8- ادعای مدعی مبنی بر موقت بودن مصوبات شورای عالی امنیت ملی با اصل دوام مقررات و ضرورت تشخیص زمان اجرای مقرره توسط واضع آن مغایر است. هم چنان که مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوانین تصویب شده در مجلس شورای اسلامی صرفاً با نسخ توسط همان مرجع فاقد اثر میشود (مگر آنكه در نفس مصوبه زمان معيّني براي آن معيّن شده باشد ) ، در خصوص مصوبات شورای عالی امنیت ملی، نیز تا زمانی که مصوبه توسط خود شورا ملغی نشود، به اعتبار خود باقی است. به راستی آیا مصوبات مجلس شورای اسلامی هم خود به خود لغو و بیاثر میشوند؟! به نظر میرسد مدعي از فرآیند اقدامات و مصوبات شورای عالی امنیت ملی بیاطلاع است که تصور میکند مصوبات شورا پس از مدتی، خود به خود و بدون مصوبه جدید لغو میگردد. اداره كل روابط عمومی قوه قضاییه1393/10/16
کد خبر: ۵۳۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۶
به گزارش پسایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
علی مطهری نامه سرگشاده ای را خطاب به رییس قوه قضاییه منتشر کرد. متن این نامه به شرح ذیل است:
جناب آقای صادق لاریجانی دامت برکاته
رئیس محترم قوه قضائیه
با اهداء سلام و آرزوی توفیق الهی، در جلسه اخیرتان با مسئولان قضایی، بر قانونی بودن حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد برهان اقامه کردهاید اما متأسفانه این برهان، سست و دارای لوازمی است که بنیاد دموکراتیک جمهوری اسلامی را متزلزل و قانون اساسی را از حیّز انتفاع ساقط میکند. فرمودهاید «حصر سران فتنه مصوبه شورای عالی امنیت ملی بوده و براساس مصالح نظام تصویب شده است.» گذشته از این که امضای این مصوبه توسط رئیس وقت شورای عالی امنیت ملی یعنی آقای احمدینژاد که به گفته خودتان دو بار برای آزادی محصوران نامه نوشت مورد تردید است، شورای عالی امنیت ملی همان طور که از نام آن پیداست حداکثر این اختیار را دارد که در شرایط بحرانی مانند آشوبهای خیابانی و در حالت اضطرار که فرصت صدور حکم قضایی نیست رهبران یک حرکت اجتماعی را برای آنکه ارتباط آنها با اطرافیانشان قطع و آرامش حاکم شود، تا زمان رفع آشوبها در حصر قرار دهد و بعد آزاد کند یا به قوه قضائیه بسپارد. بر این اساس، ادامه حصر بدون حکم قضایی در چند سال اخیر خلاف اصول متعدد قانون اساسی بوده است. جناب عالی برای رد این حقیقت، فرمودهاید «کسانی که میگویند حصر، غیرقانونی و خلاف قانون اساسی است، تنها نیمی از قانون اساسی را قبول دارند در حالی که باید همه قانون اساسی را دید و دانست که برحسب اصل ۱۷۶ قانون اساسی شورای عالی امنیت ملی وظایفی دارد.»
با این بیان خود در واقع مخالفت حصر با اصول سی و دوم تا سی و هفتم قانون اساسی را پذیرفتهاید ولی میخواهید بفرمایید اصل ۱۷۶ که وظایف شورای عالی امنیت ملی را ذکر میکند حاکم بر این اصول است. اما وقتی به اصل ۱۷۶ قانون اساسی مراجعه میکنیم میبینیم در سه وظیفهای که برای این شورا معین شده است مقولاتی مانند حصر افراد نمیگنجد.
برای تقویت برهان خود به اصل بیست و دوم قانون اساسی استناد کردهاید که میگوید: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.» و بعد فرمودهاید «امنیت و مصالح ملی و مصلحت نظام که اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی است میتواند استثنا در قانون را تشکیل دهد.»
اولا در مواردی که در قانون اساسی عبارت «مگر قانون تجویز کند» آمده است، مقصود از «قانون» مصوبه مجلس شورای اسلامی است نه هر مصوبهای. ثانیا همان طور که میدانید عناوینی مانند «امنیت»، «مصالح ملی» و «مصلحت نظام» مفاهیمی کشدار و قابل تأویل به چندین وجه هستند و اگر این شورا که وظیفه آن صرفا تعیین سیاستهای دفاعی – امنیتی کشور و هماهنگ کردن دستگاههای مختلف در مسیر این سیاستها و رصد نمودن امنیت داخلی و خارجی کشور است، با تمسک به این مفاهیم افرادی را غیاباً و بدون تفهیم اتهام و شنیدن دفاعیات آنها به حبسهای طولانی مدت و مانند آن محکوم کند، این امر یعنی زیر پا نهادن دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه حقوق ملت که در قانون اساسی تبلور یافته است.
اگر استدلال جناب عالی را بپذیریم، شورای عالی امنیت ملی میتواند هر متهمی را تحت عناوین مذکور بدون آنکه روند قضایی طی شود به حبس و حتی اعدام محکوم کند و این یعنی به بازی گرفتن قوه قضائیه و قانون اساسی.
گذشته از مصلحت خیالی توجیه وضع موجود، قطعاً اذعان دارید که این روش با روح قانون اساسی سازگار نیست و آغاز یک انحراف است.
فرمودهاید «یکی از دلایل برگزار نشدن دادگاه عوامل فتنه این است که برخی از آنها گفتهاند اصلا نتیجه محاکمه برایشان مهم نیست و آنان تریبونی میخواهند که حرفهای خود را بزنند.»
از جناب عالی که اهل منطق و استدلال هستید این بیان بعید به نظر میرسید. روشن است که این دلیل پذیرفته نیست زیرا طبیعی است که هر متهمی میخواهد حرفهایش را به گوش مردم برساند و این حق اوست، خصوصا در مورد متهمان مورد نظر که در چند سال گذشته از اظهارنظر محروم بودهاند و در مقابل، اتهامات فراوانی از قبیل براندازی و ارتباط با دشمن خارجی به آنها وارد شده است. و در نهایت فرمودهاید «هرگاه مصوبه شورای عالی امنیت ملی در خصوص حصر سران فتنه تغییر یابد، دستگاه قضایی آماده برگزاری دادگاه سران فتنه است.»
مصوبه شورای عالی امنیت ملی حداکثر تا پایان دوره آشوبهای خیابانی نافذ بوده و بعد از آن خود به خود لغو شده و ادامه حصر نیاز به حکم قضایی داشته است. بنابراین میتوانید دادگاه صالح علنی را برگزار کنید و هیچ ترسی هم از فتنه خیالی جدید نداشته باشید زیرا متهمان شما آن گونه که تبلیغ شده است ضد نظام نیستند و مصالح انقلاب را که خود در پدید آوردن آن شریک بودهاند در نظر میگیرند. طبعا اقدامات طرف دیگر فتنه مانند حمایت برخی نهادها از یک کاندیدا، مسئله مناظره، اعلام جشن ملی و تحریک معترضان، برخورد خشونتآمیز با معترضان و بستن فضای اظهارنظر برای معترضان، مورد توجه هر دادگاه صالحی خواهد بود. اگر تصمیم بر محاکمه است، چه محذوری امروز برای محاکمه وجود دارد که مثلا چند ماه بعد وجود ندارد؟ و اگر تصمیم بر محاکمه نیست پس زودتر به این غائله خاتمه دهید که هر روزی که با وضع موجود میگذرد از نظر سیاسی و اقتصادی به ضرر کشور است. پس فرصت را از دست ندهیم تا زودتر همای وحدت بر سر جامعه ما به پرواز درآید.
امیدوارم با تدبیر جنابعالی این معضل خودساخته که آینده انقلاب اسلامی را تهدید میکند، رفع شود.
با تقدیم احترام
علی مطهری
کد خبر: ۵۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
نماینده ادوار هفتم و هشتم مجلس و عضو جبهه پایداری گفت: امیرالمومنین(ع) را با شعار اعتدال کنار گذاشتند
کد خبر: ۵۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۹