برچسب ها
سرپرست پليس امنيت عمومي استان کهگيلويه و بويراحمد از متلاشي شدن باند 9 نفره اي که با ايجاد تصادفات ساختگي از يکي از شرکت هاي بيمه 760 ميليون ريال خسارت گرفته بودند، خبر داد
کد خبر: ۵۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۶

فیلم کوتاه «انعکاس سایه‌ها» با موضوع آسیب‌های اجتماعی به کارگردانی «شاهرخ صدق‌روحی» ساخته شد
کد خبر: ۵۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۵

شمارش معکوس برای ورود محمدرضا رحیمی به زندان آغاز شده است. معاون اول رئیس‌جمهور در دولت دهم، معاون رئیس‌جمهور در دولت نهم، نماینده سه دوره مجلس شورای اسلامی، رئیس سابق دیوان محاسبات و استاندار دولت هاشمی رفسنجانی، عالیترین مقامی است که در دهه‌های اخیر به اتهام فساد اقتصادی به زندان محکوم شده است. با این همه‌ سابقه سیاسی، ظاهرا کسی این روز‌ها، آقای رحیمی را از خود نمی‌داند. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:  «تابناک»نوشت: با صدور حکم پنج سال به علاوه سه ماه و یک روز زندان برای رحیمی و ابلاغ آن به دادستانی، شمارش معکوس برای ورود وی به زندان آغاز شده است. حکم وی قطعی شده و لازم‌الاجراست. اکنون تنها کاری که دادستانی باید انجام دهد، احضار معاون اول رئیس جمهور سابق برای اجرای حکم و ورود به زندان است. به این ترتیب، سال‌ها پست و مشغله حکومتی فردی رو به پایان است که اکنون بر سر نخواستن او دعواست. اصولگرایان او را از خود نمی‌دانند و تلاشی ناکام ‌شروع کرده‌اند تا او را به دولت‌های قبل وصل کنند؛ تنها به این دلیل که در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به او دستور داده شده ‌تا نمایندگی مجلس را‌‌ رها کند و به استانداری کردستان برود. چهار سال استانداری کردستان از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ هرچند به معنای استعفای نماینده سه دوره مجلس از مجلس و رفتن وی به دولت ششم است، هم برای فهمیدن جایگاه سیاسی معاون اول دولت دهم و هم برای یادآوری چرایی به زندان رفتن وی باید مجلس شورای اسلامی و نمایندگی آن را در کانون توجه قرار داد. رحیمی از مجلس دوم تا مجلس چهارم نماینده بوده و اتفاقا در مجلس راستگرای چهارم که علی اکبر ناطق نوری، رئیس و حسن روحانی نائب رئیس اول آن بود، وی از اعضای هیأت رئیسه بود. رحیمی پیش از برگشتن به سنندج به عنوان استاندار، در کنار افرادی مانند محمدرضا باهنر و حسین سبحانی نیا، منشی هیأت رئیسه مجلس بود. در همین هیأت رئیسه سید رضا تقوی کار‌پرداز بود. رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه ـ که این روز‌ها اصلی‌ترین فرد پیگیری‌کننده وحدت اصولگرایان است ـ در دوستی خود با محمدرضا رحیمی، این قدر صادق است که حتی در شرایط سخت امروزی نیز از خصوصیات خوب رحیمی دفاع کند. وی آبان ماه همین امسال و در اوج سختی‌های رحیمی در مراسم ختم مادر وی در مسجد نور تهران اظهار داشت: «من ایشان را سی سال است می‌شناسم. من ایشان را کاملا می‌شناسم. از دوره‌ای که مجلس بودیم و بعد از مجلس در دوره‌ای که مسئولیت معاون اول را داشتند. ما مدام با ایشان کار می‌کردیم در نهاد نماز جمعه. همیشه در دولت‌ها نیروهای مخلص فراوان بوده‌اند. قدر این نیرو‌ها را باید بدانیم. نیروهایی که برای خدا کار کردند و کار می‌کنند و زحمت می‌کشند‌». بانی وحدت اصولگرایان برای انتخابات مجلس دهم، نظر خود را در‌باره پیشینه کاری رحیمی بدون اشاره به اتهامات وی بیان کرده است، ولی این روز‌ها، اتهاماتی که رحیمی به خاطر آن به زندان می‌رود و زمان دقیق وقوع ان به خوبی شفاف نشده است. رحیمی خود در نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه مدعی شده است، «فردی که بخشی از کمک مردمی جهت برگزاری انتخابات مجلس هشتم را تقبل نمود و بنده به واسطه آن متهم و محاکمه شدم، توسط ‌چند تن از مسئولان وقت دستگاه قضا و برخی نمایندگان محترم مجلس به اینجانب معرفی گردید ـ که شواهد و مستندات آن به دادگاه ارائه شده است ـ و بنده نیز پس از استعلام از دستگاه‌های نظارتی و دریافت پاسخ مثبت، ایشان را پذیرفتم. قابل توجه آنکه کمک مورد اشاره، هیچ گونه ارتباطی با بحث اختلاس در شرکت بیمه ایران که در سال ۸۲ و به بعد صورت پذیرفته نداشته است، زیرا آنچه در پرونده اتهامی در دادگاه مطرح شد، مربوط به اواخر سال ۸۶ می‌باشد. مضافا آنکه مبالغ مذکور برای کمک به تبلیغات داوطلبان نمایندگی در مجلس هشتم بوده که فهرست اسامی آن‌ها به همراه شماره چک و مبالغ دریافتی، موجود و نسخه‌ای از آن به دادگاه محترم تسلیم شده است. کمک‌گیرندگان نیز صرفا توسط اینجانب و برخی از فعالان و مسؤولان سیاسی و شاخص کشور به شخص کمک‌کننده معرفی و چک مربوطه را از ایشان دریافت کرده‌اند و ریالی از وجه مورد بحث در امر دیگری بجز تبلیغات مجلس هشتم مصرف نشده است‌». اواخر سال ۸۶ و شروع سال ۸۷ دوره‌ای است که رحیمی از زیر‌مجموعه‌های مجلس جدا شد و به دولت نهم پیوست. در دولت نهم، ابتدا سید احمد موسوی معاونت حقوقی و امور مجلس رئیس جمهور بود. با رفتن او به سفارت ایران در سوریه، ابتدا مجید جعفرزاده در ۲۶ دی ماه ۸۶ به سرپرستی این معاونت رسید و سپس در پنجم خرداد سال ۸۷ جای خود را به محمدرضا رحیمی داد که دوره چهار ساله مسئولیت در دیوان محاسبات را به پایان برده بود. همین دوره چهار ساله مجلس هفتم و رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم است که خاستگاه سیاسی رحیمی را نشان می‌دهد. مجلس هفتم حدود چهار ماه بعد از روی کار آمدن خود، در ششم آبان ۱۳۸۳، با رای قاطعش، رحیمی را به ریاست دیوان محاسبات بر‌گزید. از ۲۴۰ نفر عده حاضر در مجلس، ۱۷۴ نفر رأی موافق و ۴۴ نفر رأی مخالف و ۱۱ نفر رأی ممتنع به ریاست رحیمی دادند. اصولگرایان در‌باره اینکه چقدر در این رأی نقش داشته‌اند، نظرات متفاوتی دارند. احمد توکلی در نشست اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور در شیراز در این باره اظهار داشته است، «آقای رحیمی نامزد آقای باهنر و عبداللهی بودند و نامزد بنده و یقیه دوستان، جناب آقای دکتر رهبر بود. بین ما مصاف سختی در‌گرفت و نهایتا ۱۳به ۹ باختیم و آقای رحیمی را رئیس دیوان محاسبات کردند». از سوی دیگر، محمدرضا باهنر ضمن تأیید نقشش در این میان اظهار داشته: «در کل این حرف درست است که بنده در اینکه آقای رحیمی به ریاست دیوان محاسبات برسد نقش داشتم و معتقدم که در آنجا دوران خوبی را گذراند‌». صرف نظر از اینکه چه کسی بنیان ریاست رحیمی بر دیوان محاسبات را گذاشته‌، ادعای رحیمی این است که محکومیت وی به دلیل مسئولیت‌هایش نیست، بلکه به دلیل نقشش در رقابت‌های انتخاباتی بوده است. دوره زمانی این اتهامات با برگزاری انتخابات مجلس هشتم مصادف است. دوره‌ای که وکلای دو متهم مشهور، یعنی نادری وکیل محمدرضا رحیمی و علیزاده طباطبایی وکیل شهرام جزایری مدعی هستند، حدود ۱۷۰ نامزد انتخابات مجلس هشتم از منابع مالی استفاده کرده‌اند که اکنون باعث زندان ی شدن رحیمی شده است. رحیمی در شرایطی به زندان می‌رود که از این تعداد نه نامی منتشر شده است، نه وجهی از آن‌ها باز ستانده شده ‌و نه آن‌ها لازم دیده‌اند، پول‌هایی را که گرفته‌اند و هزینه رقابت انتخاباتی کرده‌اند، بر‌گردانده‌اند؛ هر چه ‌در آینده در پرونده رحیمی پیش بیاید، یک چیز را نمی‌توان فراموش کرد. پرونده رحیمی بیشتر از اینکه به قوه مجریه ربط داشته باشد، به قوه مقننه مربوط است.
کد خبر: ۵۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: مقتدر مظلوم نوشت:«محمدرضا رحیمی» به ۵ سال و ۹۱ روز حبس، دو میلیارد و ۸۵۰ میلیون تومان رد مال و یک میلیارد تومان جزای نقدی محکوم شد. طبق حکم دادگاه که در دیوان عالی کشور تأیید و قطعی شده است ، رحیمی مرتکب فساد شده است. او مجرم است به دریافت رشوه و تحصیل مال نامشروع و مستحق مجازات و احمدی‌نژاد هم یک عذرخواهی بدهکار. برخی می‌گویند فساد رحیمی مربوط به قبل از دولت احمدی‌نژاد است که اگر اینگونه هم باشد، احمدی‌نژاد نباید یک مفسد را به کار می‌گرفت! مفسد ، مفسد است و در هر منصب و در هر سطح و منتسب به هر کس و متعلق به هر حزب و جناح که باشد، باید بدون هیچگونه مصلحت‌اندیشی و رودربایستی مجازات شود اما کم کم دارم به این یقین می‌رسم که قاطعیت در برخورد با مفاسد ارتباط مستقیم دارد با احمدی‌نژاد! یعنی اگر رحیمی منتسب به احمدی‌نژاد نبود و به شخص دیگری منتسب بود ، مثلاً به هاشمی رفسنجانی ، معلوم نبود با چنین سرعت و جدیت و قاطعیتی در محاکمه مواجه می‌شدیم! مثل مهدی هاشمی رفسنجانی که سال‌ها در حصن حصین "بابا" قرار داشت و الان هم که بعد از این همه سال پایش به دادگاه باز شده است ، به گفته معاون اول قوه قضاییه ، باندهای قدرت و ثروت قاضی پرونده را تحت سنگین‌ترین فشارها قرار داده‌اند! و حتی یکی از نمایندگان مجلس گفته است قرار است برای مهدی هاشمی که اتهاماتش چندین برابر رحیمی است ، 2 سال حبس آن‌هم تعلیقی در نظر بگیرند! یا مثل غلامحسین کرباسچی که معلوم نشد چه شد که از زندان آزاد شد! البته اگر بروید ماجرای فشار همه‌جانبه اصلاح‌طلب‌ها و هاشمی رفسنجانی و دولت دوم خرداد به قوه قضاییه را مطالعه کنید، معلوم می‌شود! حتی خاتمی که رئیس‌جمهور بود ، وارد عمل شد و به رهبری نامه نوشت و قس علی هذا! علی ایحال کاش همه مفسدان یک ارتباطی با احمدی‌نژاد داشتند!
کد خبر: ۵۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۳

جوان روستایی که به علت تیراندازی ناشیانه و برآمده از یک سنت جاهلانه، در یک جشن عروسی مراسم سرور را به کام خود و دیگران تلخ کرد، نزدیک به یکسال است که زندان ی است
کد خبر: ۵۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید. دانش آموز بود. دبیرستانی و با شور و حال، هفده ساله بود که انقلاب پیروز شد. سال ۵۹ بود که با حکم فرمانداری آبادان مسئول انتقال بچه های پرورشگاه خارج شهر شد. اما این داستان شروعی بر آغاز ۳ سال و چند ماه اسارت او بود. ماه هایی پر تلاطم که کمتر کسی فکر آن را می کند. چه آن موقع که اسیر شد و سرباز عراقی تا آرم فرمانداری را در نامه ای که دست معصومه دید، به بغداد بی سیم زد که ما ژنرال های زن ایرانی را گرفته ایم! و چه آن روزهایی که هیچ کس از آن ها خبر نداشت و در زندان الرشید عراق محبوس بودند ولی باز هم آن ها می ترسیدند و می گفتند شما بنت الخمینی هستید! سال ها از آن روزها گذشته و فقط رنگی از خاطره باقی مانده. خاطراتی که در سی و یکمین نشست مجمع بانوان راوی دفاع مقدس توسط سرکار خانم معصومه آباد نقل شد و ما به ذکر گوشه هایی از رنگ و بوی آن روزها می پردازیم. خانم آباد که امروز عضو شورای شهر تهران است از دغدغه هایش می گوید. اینکه؛ اگر فکر کنیم حادثه ای در گذشته اتفاق افتاده و الان موقع نقل است و ما فقط آدم خاطره گوی هستیم کار خاصی انجام نداده ایم و آن رسالتی که به عهده داریم به گونه ای از زیر بارش شانه خالی کرده ایم چرا که این خاطرات در برهه و جغرافیایی خاص اتفاق افتاده که بنا به فرمایش آقا گنج است و باید از آن بهره برداری کرد. وی در ادامه می گوید: در جمع کسانی هستیم که ابزار زندگی شان کلمه است. یعنی شما با کلمه کار می کنید، تفریح می کنید و زندگی می کنید. به گونه ای همان چیزی که خداوند پیام آورش را معجزه داده، در دستان شماست و این اثر و معجزه کتاب است. ما در بخش دفاع مقدس یک منظومه ای به نام منظومه اسارت داشتیم که می گویم در قاموس ظالمان غریب ترین واژه اسارت است. اسارت بخشی از سرنوشت جنگ است و آن روزهای که بچه ها در اسارتگاه ها بودند در واقع سفیرانی بودند که فرهنگ امام، انقلاب، ایمان، شهادت وزندگی را منتقل می کردند.دشمن آنقدر برایش این فضا غیرقابل باور بود که حتی دربازجویی های خود هم آرمان، انگیزه ها و اندیشه های ما را زیر و رو می کرد تا انقلاب ما را به گونه ای تحلیل کند. بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید. رئیس زندان هم می گفت: من باور نمی کنم اینجا موش است فقط شما می گویید اینجا موش دارد. یکی را بگیرید تا باور کنم. نقاب زده بودند. با هم گشتیم تا جای نقب را پیدا کردیم. کمی نان جلوی سوراخ گذاشتیم اما فایده نداشت. به سلول کناری مورس زدیم و خبر دادیم. جواب رسید که محاصره اقتصادی شان کنید، پرسیدیم چطور؟ گفتند: همه چیزهای در دسترشان را بردارید. بالاخره با کلی تلاش یکی از موش ها را گیر انداختیم. وقتی موش آمد و رفت روی پتو، چهارنفری چهار گوشه پتو را گرفتیم و جمع کردیم. بعد هم چند بار محکم کوبیدیمش به دیوار. انقدر مشت زدیم به دریچه سلول تا نگهبان آمد. وقتی موش را انداختیم سرباز شروع به جیغ زدن کرد، سلول های کناریمان که در جریان قرار گرفته بودند شروع به خندیدن کردند.سرباز که فکر کرده بود دستمان در یک کاسه است افسران و نیروهای عراقی را خبر کرد، بعد از چند دقیقه چندین بعثی کابل به دست وارد سلول ما شدند. بعثی ها آمده بودند سلول و ما را می زدند، یکی از سربازها که هیکل دار هم بود فکر می کرد یک جورهایی آلن دولن است، که ما بهش آلن چولن می گفتیم، وقتی می آمد داخل فیگور می گرفت و شروع به زدن می کرد. صحنه عجیبی بود. یک لحظه همه توانم را جمع کردم. به وجود کتک خورده هر چهارتایمان فکر می کردم. خون از سر انگشت هایمان بیرون می زد یک دفعه بی آنکه بفهمم چطور، با زور کابل را از دست بیرون کشیدم  و شروع به زدن او کردم. ژنرال جا خورده بود. زود از سلول فرار کرد بیرون. حالا من بودم که به نفس نفس افتاده بودم. دیدم کسی جلویمان نیست. بچه ها هم گفتند تا دوباره نیامده اند زود این کابل را از دریچه بیانداز بیرون. نفهمیدیم که چطور کابل را بیرون انداختیم. دریچه باز بود و هیچ کس بیرون سلول نبود با انگشتانمان که قطره قطره از آنها خون می چکید روی در و دیوار  نوشتیم: «مرگ بر صدام» دردی حس نمی کردم، فقط خوشحال بودم که اگر ما را زده اند ما هم آن ها را بی نصیب نگذاشته ایم. رزمنده همدانی که بند انگشت اشاره اش را با تیغ برید در اردوگاهی که ما را منتقل کرده بودند رئیس آنجا فردی به نام سرهنگ محمودی بود که الان اگر کسی بخواهد او  را معرفی کند به نظرم نمی تواند. اصلاً نمی توان گفت از جنس کدام دسته افراد رذل و پست بود، فکر می کنم سال ۶۱ بعد از عملیات بود که تعدادی از اسرا را به اردوگاه ما منتقل کردند. یکی از برادرانی که اسیر شده بود اهل همدان بود. قد و قامتی رشید داشت، وارد اردوگاه که شد، دید بچه ها خیلی آرام و ساکت هستند. یک جورهایی شاید حسابگر شده اند. دیگر آن روح انقلابی که می خواستند با همه خشونت هایی که دشمن داشت حمله ور بشوند آن حالت را دیگر ندارند، به قولی ملاحظه کار شده بودند. از بچه ها سئوال کرده بود که چه شده؟ بچه ها گفته بودند: در این اردوگاه سرهنگ محمودی هست که ما هر چه بگوییم تو فقط یک چیزی شنیده ای، خیلی آدم عجیب و غریبی هست. بنده خدا گفته بود یعنی شما می ترسید؟ بچه ها گفته بودند بحث ترس نیست ما بیم این داریم که آسیبی به مجروحان و کم توان ها برسد. خیلی جالب بود، این برادرمان که حاج مرتضی همدانی بود  به یکی از سربازها که اسمش خمیز بود و البته ما به او خبیث می گفتیم گفته بود: من می خواهم فرمانده اردوگاه را ببنیم، با او کار دارم. بچه ها گفته بودند با این فرد چه کار داری؟ حالا بگذار برای یک وقت دیگر. تازه واردی بگذار چند هفته بگذرد. اما حاج مرتضی مُصر بود، سربازها هم از خدا خواسته سرهنگ محمودی را خبر کردند. محمودی فارسی را خیلی خوب حرف می زد. وقتی داشت از در اردوگاه وارد می شد با یک حالت خاصی داد می زد که  این حاج مرتضی کی هست؟مثل اینکه با من کار داره. حالا شما تصور کنید حدود ۲۰۰۰ اسیر یک طرف ایستاده اند و در طرف دیگر افسران و سربازان عراقی کابل به دست. این بنده خدا از جمع آمد بیرون و گفت: حاج مرتضی همدانی یک بسیجیه، من باهات کار داشتم. محمودی گفت: چه کار داری؟ حاج مرتضی جلو آمد و انگشت اشاره اش را بلند کرد و گفت: این انگشت را می بینی بهش می گویند انگشت حق، به هر کسی که اشاره کند خداوند در صحرای محشر به وحدانیت او گواه می دهد و انگشت اشاره را احضار می کند. من امروز می خواهم با این انگشت اشاره، همه این اسرا را گواه بگیرم.  بعد یک تیغ از جیب خود درآورد و بند انگشت را با تیغ شروع به بریدن کرد. وقتی این کار را کرد رو به سرهنگ محمودی گفت: دیدی این انگشت چطور از این هیکل جدا شد، اگر همه این هیکل را بند بند کنی، اگر همه این اسرا را بندبند کنی، از تک تک سلول های آنها صدا در می آید که «لبیک یا خمینی» این را که گفت سرهنگ محمودی کابلش را روی زمین انداخت، دور تا دور این اردوگاه می چرخید و می گفت: «کلهم عاشق، کلهم مجنون»، همه تان عاشق اید همه اتان دیوانه اید. چه چیزی می توانست روشن تر و عمیق تر از این درس برای محمودی باشد که برای همیشه تکلیف خود را با این بچه ها روشن کند؟ اسارت یعنی عشق، اسارت یعنی ایمان، اسارت یعنی بندگی، یعنی همه چیز را خوب دیدن و خوب فهمیدن و اینگونه شد که جنگ تمام شد و اینگونه شد که دنیا فهمید نمی توان بیش از این ادامه داد به گونه ای تکلیف ما با دنیا را همین رزمنده ها روشن کردند.   پارس ناز
کد خبر: ۵۴۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷

چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان آتش گشوده بودند، اجازه نمی‌دادند ابتداء درباره انگیزه خود از حمله به مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتش‌افروزی آنان شوند؟! و یا چرا رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بی‌آن که درباره علت حضور نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک می‌کردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب، آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه می‌دارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهی‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: حسین شریعتمداری در یادداشتی نوشت:    ۱-چرا در مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) که همه ساله در سراسر جهان‌اسلام برپا می‌شود و دهها میلیون نفر علیه قاتلان اباعبدالله الحسین(ع) به کوچه و خیابان آمده و جنایت وحشیانه آنان را محکوم می‌کنند، به طرفداران شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و حرمله و... اجازه داده نمی‌شود که در میان توده‌های عظیم و انبوه مردم عزادار حضور یافته و از خود دفاع کنند؟ و مثلا برای مردم توضیح بدهند که چرا در عاشورای سال ۶۱ هجری، خون پاک فرزند رسول‌خدا(ص) و اصحاب و یاران او را برزمین ریخته‌اند؟ و چرا سرهای مطهر آنان را از بدن جدا کرده، خیمه‌ها را به آتش کشیده و زنان و کودکان را به اسارت برده‌اند؟ شاید آنها برای آنچه در آن روز مرتکب شده بودند، دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشند؟! که اگر فرصت و امکان ارائه دلایل و نظرات خود را پیدا کنند، قضاوت مردم درباره آنها تغییر کند! از کجا معلوم که تقصیر اصلی با اردوگاه امام حسین(ع) نبوده است؟! و یا بخشی از گناه آن جنایت وحشیانه به خاطر برخی از اقدامات در همین اردوگاه نبوده باشد؟!چرا با خواندن این چند سطر عصبانی شده و با خشم ابرو در هم کشیده‌اید؟! و نگارنده را احمق! و یا دستکم، دیوانه تصور می‌کنید؟! و این احتمال را پیش می‌کشید که شاید طرح‌کننده این سوال با اردوگاه یزید و ابن‌زیاد سر و سرّی داشته باشد؟! حتما در پاسخ خواهید گفت؛ اولا؛ رذالت و خباثت شمر و یزید و ابن‌سعد به اندازه‌ای آشکار و بدیهی است که کمترین نیازی به اثبات ندارد و نه فقط یک یا دو یا ده یا صد، بلکه هزاران دلیل و سند غیرقابل انکار از جنایت وحشیانه‌ای که یزیدیان نسبت به خاندان رسالت و همه انسان‌ها از عصر عاشورا تا عصر حاضر مرتکب شده‌اند، حکایت می‌کند. به گونه‌ای که جزئی‌ترین ابراز تردید در آن، تنها می‌تواند ناشی از حماقت، دیوانگی و یا مأموریت و وابستگی تردید‌کننده تلقی شود. ثانیا؛ خواهید گفت؛ که اردوگاه سیدالشهداء علیه‌السلام غیر از سخنان و بیانات حضرت اباعبدالله(ع) و برخی از یارانش که آنهم در همهمه و شیهه اسبان مهمیز خورده گم می‌شد، هیچ تریبون دیگری نداشت ولی در همان حال اردوگاه یزیدیان از تمامی تریبون‌های آن روز برای تبلیغ نظر و ادعای وارونه خود علیه اردوگاه حسینی(ع) برخوردار بود. سگ‌ها را گشاده و سنگ‌ها را بسته بودند. بنابراین آنچه نیاز به بازخوانی دارد، مظلومیت مولای شهید ما حسین بن علی(ع) است و آنچه نباید به فراموشی سپرده شود- تا فرصت تکرار نیابد- شرح و تفصیل جنایات وحشیانه یزید و شمر و عمرسعد و ابن‌زیاد و حرمله و... است. مگر آن حرامیان تاریخ، غیر از آنچه با صدای بلند و در همه جهان آن روز اسلام عربده کشیده‌اند، سخن ناگفته دیگری دارند که فرصت گفتن نیافته باشند؟! ثالثا؛ شاید بگویید؛ مگر تاکنون در هیچیک از مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع) شرکت نکرده و در سوگ او حضور نداشته‌ای؟! و مگر نمی‌بینی که در این مراسم فراگیر و در عزای سالار شهیدان، بیشتر از آنچه درباره مظلومیت مولای شهیدمان حسین بن علی(ع) و علت قیام آن بزرگوار گفته می‌شود، از انگیزه یزیدیان در قتل مولای شهید(ع) و به اصطلاح دلایلی که برای ارتکاب آن جنایت بزرگ تاریخی آورده بودند، سخن در میان است. و تمامی آنچه درباره انگیزه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام از قیام و انگیزه و چرایی ارتکاب آن جنایت از سوی حرامیان، گفته و نوشته می‌شود، مستند به اسناد غیرقابل خدشه و مکتوب و مضبوط است. بنابراین، چرا تصور می‌کنید و به دروغ حنجره پاره می‌کنید که یزیدیان فرصت اعلام نظر و دفاع از خود را نداشته‌اند و پیروان اباعبدالله الحسین(ع) درباره واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری، یکطرفه به قاضی رفته و شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و بقیه حرامیان را محکوم می‌کنند! بسیار خوب! نگارنده از ادعای کاذب خود دست می‌کشد و استدلال شما را قاطع، غیرقابل خدشه و پذیرفتنی می‌داند. اما آنچه نگارنده، مطرح کرده است، فقط یک ادعای کاذب و سؤال جعلی است که منظور از طرح آن، شنیدن هزارباره استدلال‌ها و نظرات منطقی و مستحکم شما بوده است وگرنه، نگارنده نیز از ژرفای دل با شما عزیزان همراه و هم‌عقیده است و برای مزید اطلاع شما، این توفیق حداقلی را دارد که با هربار نوشیدن آب، به ساحت مقدس اباعبدالله‌الحسین(ع) سلام و بر قاتلان آن امام مظلوم و شهید لعن و نفرین بفرستد. حتما می‌پرسید، در حالی که پاسخ ادعای کاذب و پرسش جعلی خود را می‌دانی از طرح آن چه انگیزه‌ای داشته‌ای؟! جواب آن است که دیروز یکی از نمایندگان مجلس که مدعی است هوشمند! و عاقل! و غیروابسته است، سؤال مضحک فوق را که پاسخی بدیهی دارد، برای تبرئه سران فتنه آمریکایی، اسرائیلی ۸۸ و پاک‌کردن داغ ننگ وطن‌فروشی آنان بر زبان آورده و این واقعیت را نادیده گرفته است که اصحاب فتنه نه فقط از دهها رسانه و سایت اینترنتی داخلی برای پمپاژ ادعای دروغ تقلب و تلاش برای براندازی نظام برخوردار بوده‌اند بلکه تمامی‌ رسانه‌های پردامنه دشمنان بیرونی نظیر بی‌بی‌سی‌ فارسی، صدای آمریکا، العربیه فارسی، یورو نیوز فارسی، رادیو زمانه، رادیو و تلویزیون اسرائیل، شبکه‌های تلویزیونی کشورهای عربی و دهها شبکه تلویزیونی فارسی زبان در آمریکا و اروپا، شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، توئیتر و... نیز در خدمت همین پادوهای وطن‌فروش بوده است. ضمن آن که آزادانه هر از چند روز بیانیه صادر کرده، مصاحبه می‌کردند و... گفتنی است که «گوگل» بزرگترین و معروفترین موتور جستجوگر، سرویس «ترجمه فارسی- GOOGLE TRANSLATE -» را اختصاصا و با اعلام قبلی برای حمایت از سران فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ راه‌اندازی کرده بود و فیس‌بوک به دستور رسمی وزارت خارجه آمریکا تعمیرات سالانه خود را با همین منظور به بعد موکول کرده بود و... ۲- چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان آتش گشوده بودند، اجازه نمی‌دادند ابتداء درباره انگیزه خود از حمله به مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتش‌افروزی آنان شوند؟! و یا چرا رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بی‌آن که درباره علت حضور نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک می‌کردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب، آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه می‌دارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهی‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. چرا که افراد یاد شده مرتکب جرم مشهود شده بودند که در حال محاربه مستوجب قتل بوده‌اند و در غیر اینصورت مظلومان را به قتل می‌رساندند - که رساندند- و در حال اسارت محاکمه آنان فقط برای تعیین مجازات بود و نه اثبات جرم. دیروز آقای علی مطهری، همان نماینده یاد شده از تریبون مجلس و برای چندمین ‌بار اعلام کرد که حصر سران فتنه بدون حکم قضایی بوده و غیرقانونی است! و این واقعیت ملموس را نادیده گرفت که سران فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ به گواهی صدها سند غیرقابل انکار تحت مدیریت مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با هدف براندازی نظام دست به وطن‌فروشی و جنایت زده‌اند و جرایم و جنایات مشهودی نظیر ادعای تقلب در انتخابات - فرمول دیکته شده جرج سوروس صهیونیست به خاتمی و دستورالعمل آشکار ریچارد رورتی به فتنه‌گران- دریافت کمک مالی کلان از ملک‌عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، حمایت آشکار از اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار، آتش زدن مسجد، آشوب خیابانی، اهانت به ساحت مقدس عاشورای حسینی(ع)، سنگباران نمازگزاران عاشورا، پاره و لگدمال کردن عکس مبارک حضرت امام(ره)، اعلام آشکار محاربه با نظام اسلامی - شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است- و دهها جنایت دیگر فقط بخشی از جرم غیرقابل اغماض آنان است تا آنجا که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» یاد کرد و اوباما، حمایت از سران فتنه را با ذکر نام، وظیفه استراتژیک آمریکا دانست و... آیا سران فتنه فقط به خاطر بخش اندکی از این همه جنایت، مستحق چندین‌ بار اعدام نیستند؟ ضمن آن که قانونی بودن شورای عالی امنیت ملی و ضرورت اجرای تصمیمات آن در قانون اساسی تصریح شده است و رئیس قوه قضائیه که بالاترین مقام قضایی است از جمله اعضای این شورا می‌باشد. آقای علی مطهری، از قانون سخن می‌گوید و توضیح نمی‌دهد که آیا سران و عوامل فتنه حاضر به پذیرش حکم قانون هستند؟! و اگر بودند، چرا درباره ادعای تقلب- که خود با عمل خویش و در مواردی با بیان صریح آن را تکذیب کرده‌اند- حاضر به پذیرش قانون و طی روال قانونی تصریح و شناخته شده نبودند؟ و... ۳- و بالاخره اگرچه دراین‌باره گفتنی بسیار است ولی تنها به نکته‌ای که هوشیاری آقای علی مطهری در اظهارنظر را می‌طلبد، اشاره می‌کنیم و آن، این که، آنچه ایشان هر از چند گاه مطرح می‌کند و مانند اظهارات دیروز وی بلافاصله با استقبال گسترده رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی روبرو شده و با کف و سوت گروههای ضدانقلاب همراهی می‌شود، حاوی هیچ نکته تازه و یا سخن ناگفته‌ای نیست بلکه نظیر آن بارهاوبارها از سوی دیگران مطرح شده و بی‌اعتنایی رسانه‌ها و محافل دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را در پی داشته است. بنابراین بدون کمترین تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که اظهارات ایشان به خودی خود برای دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها کمترین ارزش و اهمیتی ندارد و اگر چنین بود، چرا وقتی مشابه همین اظهارات از سوی دیگران مطرح می‌شود، به آن اعتنایی نمی‌کنند؟ پاسخ فقط به فقط در انتساب آقای علی مطهری به بیت شریف استاد بزرگوار، آیت‌الله شهید مطهری است. توضیح آن که رسانه‌ها و محافل بیگانه و ضدانقلابیون وابسته به آنها بدون استثناء در نقل قول از ایشان تاکید می‌کنند، آقای علی مطهری فرزند آیت‌الله مطهری و به سختی می‌توان حتی یک نمونه را یافت که قید یاد شده را نداشته باشد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که جناب علی مطهری بدون انتساب به پدربزرگوار و شهیدشان نزد رسانه‌ها و محافلی که برای ایشان کف و سوت می‌زنند، اهمیتی ندارد. و باید از ایشان پرسید که اولا؛ دیدگاه‌ها و نظرات وی چه نسبتی با دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید دارد ثانیا؛ اگر انتساب نسبی وی با استاد شهید نادیده گرفته شود، چه باقی می‌ماند؟! ثالثا؛ مگر نه اینکه در کلام خدا به صراحت آمده است؛ ان‌اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه «نزدیکترین انسان‌ها به حضرت ابراهیم(ع) کسانی هستند که از آن پیامبر بزرگوار پیروی می‌کنند» و نه کسانی که با آن پیامبر اولوالعزم فقط رابطه نسبی داشته‌اند. و رابعا؛ آیا جناب ایشان به این نکته توجه کرده است که چرا قاتلان استاد شهید مطهری، از اظهارات وی ذوق‌زده شده و برایش کف می‌زنند؟! و خامسا؛ آقای علی مطهری، غیر از مطالعه آثار شهید مطهری- اگر آنها را مطالعه کرده باشند!- چه کانال دیگری برای درک و فهم نظرات آن بزرگوار داشته‌اند؟ چرا که سن ایشان به بهره‌گیری از محضر مستقیم استاد، قد نمی‌دهد بنابراین باید بپذیرند اگر قرار به بهره‌گیری از طریق آثار استاد باشد، دیگران به مراتب از ایشان به دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید نزدیکتر هستند.
کد خبر: ۵۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: واحدمرکزی خبر نوشت:تروریست های داعش یک شهروند سوری را زیر شکنجه مجبور کردند همسر خود را طلاق دهد تا به عقد یکی از سرکردگان داعش درآید. به گزارش شبکه الحره، یکی از آوارگان سوری که در زندان داعش در شهر رقه سوریه شکنجه شده است گفت: داعشی ها او را زیر شکنجه مجبور کردند همسرش را طلاق دهد تا به عقد یکی از سرکردگان داعش درآید. این شهروند سوری که خالد نام دارد و صاحب چهار فرزند است در حالی که با تاثر شدید سخن می گفت در گفتگو با شبکه الحره گفت داعش ادعا می کند اسلامی است، اما کجای اسلام یا هر دین دیگری چنین عملی را می پذیرد که مردی را مجبور کنند تحت شکنجه برگه ای را امضا کند مبنی بر اینکه همسر خود را طلاق داده است. وی با نشان دادن فر زندان کوچک خود گفت داعشی ها مادر فر زندان مرا گرفتند، فر زندان ی که هنوز در سنی نیستند که این اتفاق تلخ را بفهمند، مسلما این رفتار با هیچ دینی سازگار نیست. خالد افزود من از سرنوشت اقوام و خویشاوندانم خبر ندارم و نمی دانم آینده چه خواهد شد.
کد خبر: ۵۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

کسی که در فتنه دست داشته و زندان رفته‌ و محکوم شده و آقایی که مثل آفتاب روشن است کیست، نباید میراث شهدا را در اختیارش قرار دهیم
کد خبر: ۵۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۲

دختر جوان که پس از شکار پسران جوان در «واتس‌آپ» آنها را به بهانه مهمانی شبانه به گرگان کشانده و با همدستی سه مرد اموالشان را سرقت می‌کرد، در دام پلیس گرفتار شد. به گزارشسایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:  هفته گذشته مرد جوانی با حضور در پلیس آگاهی شهرستان گرگان از سه مرد و یک دختر جوان به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد و گفت: یک ماه پیش با دختر جوانی در واتس آپ آشنا شدم و ارتباطمان شکل گرفت. پس از این آشنایی، یک روز دختر جوان که شهین نام دارد با من تماس گرفت و مدعی شد که والدینش به مسافرت رفته اند و در خانه اش مهمانی گرفته است. از این رو مرا برای شرکت در این مهمانی دعوت کرد تا برای نخستین بار همدیگر را ملاقات کنیم. خواسته اش را پذیرفتم و از استان مازندران به گرگان سفر کردم. وی ادامه داد: پس از آن که به گرگان رسیدم، شهین با من تماس گرفت و درخواست کرد به یکی از بوستان های شهر رفته تا همراه پسرعمه اش به خانه آنها بروم. او نام و نشانی مرد جوان و خودروی سمندش را به من داد و خواست به محض دیدن او سوار خودرویش شوم. دقایقی از حضورم در آن بوستان نگذشته بود که خودروی مورد نظر مقابلم توقف کرد. سه پسر جوان سرنشین سمند بودند و من پس از آشنایی با آنها سوار شدم. شاکی افزود: در میانه راه آنها تغییر مسیر دادند و مرا در حومه شهر از خودرو پیاده کردند. هر سه نفر بشدت کتکم زدند و پس از آن که با چاقو زخمی ام کردند، با سرقت 400 هزار تومان پول، کیف حاوی مدارکم و دو گوشی تلفن همراه، مرا به همان حال رها کرده و متواری شدند. با ثبت اظهارات پسر جوان و اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داد، متهمان تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند. در ادامه تحقیقات مشخصات متهمان فراری و خودروی سمند آنها در اختیار گشت انتظامی قرار گرفت تا پس از مشاهده خودرو آن را متوقف کنند. در حالی که جستجوی پلیس ادامه داشت، روز های پایانی آذر امسال کارآگاهان پلیس آگاهی سرنخ هایی را به دست آوردند که نشان می داد یکی از متهمان فراری به یکی از بوستان های شهر رفت و آمد دارد. با زیر نظر گرفتن این بوستان دو روز پیش متهم در آنجا دستگیر شد. متهم با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و اظهارات متناقضی را بیان کرد، اما زمانی که در مواجهه حضوری با شاکی پرونده قرار گرفت بناچار اعتراف کرد که با همدستی دو نفر از دوستانش نقشه سرقت اموال او را عملی کرده اند. متهم در اظهاراتش به پلیس گفت: شهین دختردایی من است که پس از دوستی با شاکی متوجه شد او وضع مالی خوبی دارد. او نقشه سرقت اموال پسر جوان را طراحی کرد و از من خواست برای اجرای نقشه سرقت با او همراه شوم. با ثبت اظهارات متهم، سه همدست وی نیز تحت تعقیب پلیس آگاهی قرار گرفتند و در عملیات جداگانه ای دستگیر شدند. این سه نفر با انتقال به پلیس آگاهی و در مواجهه حضوری با یکدیگر به همدستی با هم در اجرایی کردن این نقشه دزدی اعتراف کردند. با صدور قرار قانونی برای متهمان، آنها روانه زندان شدند و تحقیقات تکمیلی از آنها برای مشخص شدن دیگر جرایم اعضای این باند و کشف اموال سرقتی مالباخته ادامه دارد. با توجه به طرح شکایت های مشابه در این زمینه تحقیقات پلیس در این زمینه وارد مرحله جدیدی شد.   جام جم/
کد خبر: ۵۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۵

رییس پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی کهگیلویه و بویراحمد از شناسایی و دستگیری دو بدهکار میلیاردی بانکی این استان خبر داد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: سرهنگ علی کاشانی روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: به دنبال ارجاع یک فقره پرونده از سوی مقام قضایی مبنی بر متواری شدن دو بدهکار میلیاردی بانکی کهگیلویه و بویراحمد به تهران پیگیری موضوع در دستور کار ماموران پلیس امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان قرار گرفت. وی بیان کرد: ماموران با شناسایی مخفیگاه هر دو متخلف اقتصادی و پس از دریافت نیابت قضایی به منظور دستگیری آنان عازم تهران شدند. کاشانی اظهار کرد: ماموران با مراقبت های لازم و زیر نظر گرفتن محل های رفت و آمد هر دو متهم آنان را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. وی عنوان کرد: این دو متهم چهار سال قبل با دریافت افزون بر 350 میلیارد ریال تسهیلات از یکی از بانک های کهگیلویه و بویراحمد از بازپرداخت اقساط آن خودداری کرده و متواری شده بودند. کاشانی ابراز داشت: متهمان اقتصادی دستگیر شده در تهران به کهگیلویه و بویراحمد منتقل و پس از تحویل به مراجع قضایی استان روانه زندان شدند.
کد خبر: ۵۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۴

حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی با اشاره به اینکه نسبت به مجلس فعلی از نزدیک شناخت ندارم، گفت: از دور که رفتارهای آن‌ها را با دولت و مسئولان پیگیری می‌کنم احساس من این است که روزی خوف داشتیم که مجلس از کفایت تهی شود و اکنون این اتفاق افتاده است. به گزارش فارس، حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی با حضور در جمع دانشجویان یاسوجی در دانشگاه علوم پزشکی و سالن حکیم جرجانی این شهر سخنانی ایراد کرد و به سئوالاتی پاسخ داد که حاشیه‌هایی را نیز به دنبال داشت. ** دعوت از حسین مرعشی در این دانشگاه پس از آن صورت گرفت که بسیاری از شخصیت‌های استان از قبل نسبت به ساختارشکنی برخی سخنرانان در دانشگاه‌های استان موضع‌گیری کرده بودند و ائمه جمعه در خطبه‌ها نسبت به حضور افراد ساختارشکن هشدار داده بودند. ** در این آیین مطابق معمول رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی و دانشگاه یاسوج و معاونین، مرعشی را همراهی می‌کردند در حالی که در مراسم سخنرانی عباس سلیمی‌نمین در همین دانشگاه خبری از این افراد نبود و پایبندی به اعتدال‌گرایی تا حدود زیادی مشخص شد. ** حسین مرعشی در قسمت اول برنامه که سخنرانی بود، تلویحاً به این نکته اشاره کرد که اولویت ما انرژی هسته‌ای نیست و کشور چین را مثال زد که وقتی از کار نظامی‌گری و ساخت سلاح هسته‌ای دست کشید و وارد بازار اقتصادی شد اوضاع و احوال خوب امروزی را پیدا کرد. ** عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی در پاسخ به سؤال دانشجویی که از حل مشکلات کشور در طول مدت ۱۰۰ روز از سوی رئیس‌جمهور خبری نشد و اکنون پس از ۵۰۰ روز هنوز مشکلات به حال خود پابرجاست اظهار داشت: روحانی مدعی نشد که ۱۰۰ روزه مشکلات کشور را حل می‌کند بلکه قول داد که ۱۰۰ روزه مشکلات را برای مردم بازگو خواهد کرد. ** وی در این نشست در خصوص وزارت علوم و قضایای مربوط به آن گفت: ما در دانشگاه محبوب هستیم و روحانی هم برای احترام به این ذائقه دانشجویان که ما را می‌پسندند اصرار بر وزیری با گرایش سیاسی مورد پسند دانشجویان داشت و امروز هم شما بروید و در دانشگاه‌ها محبوب شوید تا وزیر علوم از جنس شما بگذارند. ** مرعشی مشکلات دولت گذشته را مربوط به رئیس‌جمهور ندانست و با بیان اینکه در دوره پیش از انقلاب هم نخست وزیرها از جمله هویدا هر چند مروج بهاییت بودند اما فساد مالی نداشتند، تصریح کرد: معتقدم که اگر احمدی‌نژاد شخصا مشکلی داشت دستگاه قضایی با او برخورد می‌کرد، اما مشکلات به دیگران برمی‌گشت که می‌بینیم دستگاه قضایی برای معاون اول وی و بابک زنجانی حکم صادر کرده است. ** برخی افراد حاضر در سالن معتقد بودند که مجری برنامه چه در برنامه سخنرانی منتجب‌نیا و چه در سخنرانی مرعشی خود یکی از عوامل ایجاد تنش بوده چرا که در هنگام سؤال دانشجویان طیف مقابل به حالت بسیار ناشیانه و یک‌طرفه اجازه صحبت به طرف مقابل را نمی‌داد. ** مرعشی در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که برای له شدن مردم زیر چرخ اقتصاد با نسخه کارگزارانی‌ها چه حرفی دارید، از وی در خصوص مشکلاتی که آقازاده‌ها برای کشور ایجاد کرده‌اند سؤال کرد که مرعشی در جواب عنوان کرد: در دوره آقای هاشمی هر ساله نرخ رشد اقتصادی شش درصدی را داشتیم و نرخ تورم هم ۲۲ درصد بود. وی خاطرنشان کرد: برای مثال خودم چند دوره نماینده کرمان در مجلس بودم و مسئولیت داشتم و روزی که مقام معظم رهبری به کرمان سفر کردند حدود ۳۰۰ هزار نامه به دست ایشان رسید که در آن یک نامه هم حاوی شکایت مردم از ما نبود. ** مرعشی در خصوص سخنان اخیر روحانی و عصبانیت وی و بیان این جمله که از استبداد به خدا پناه می‌برم، افزود: روحانی از فشار شیاطین هم به خدا پناه می‌برد. ** عضو حزب کارگزاران سازندگی به دوران حضور خود در زندان هم اشاره کرد و گفت: سه تا پتوی سربازی در زندان به من داده بودند که برخی اوقات یکی را زیر سر می‌گذاشتم و بار دیگر آن را زیر پا پهن می‌کردم و در هنگام نماز جور دیگری از آن استفاده می‌کردم، اما در مجموع این ۴۲ روز بازداشت به من بیش از ۴۲ ماه حضور در دولت خوش گذشت. ** اما مهم‌ترین بخش سخنان عضو حزب کارگزاران سازندگی مربوط به مجلس فعلی و تشکیل مجلس آینده بود که گویی همه اهداف این سفر برای بیان این جمله بود «من مجلس فعلی را از نزدیک نمی‌شناسم، اما از دور که رفتارهای آن‌ها را با دولت و مسئولان پیگیری می‌کنم احساس من این است که روزی خوفی داشتیم که مجلس از کفایت تهی شود و اکنون این اتفاق افتاده است». ** مرعشی دولت اصلاحات را دنباله دولت کارگزاران دانست و با بیان اینکه اگر مردم آقای هاشمی را دوست نمی‌داشتند در انتخابات دوم خرداد به خاتمی رأی نمی‌دادند، تصریح کرد: آقای هاشمی طرفدار ناطق‌نوری نبود و اگر این‌گونه بود من به عنوان مرید آقای هاشمی و فائزه هاشمی به عنوان دختر ایشان به شهرهای مختلف سفر نمی‌کردیم و تبلیغ برای آقای خاتمی نمی‌شد. ** در پایات مرعشی در پاسخ به این سؤال خبرنگاران در خصوص ارتباط ناطق‌نوری با جریان اصلاحات و اینکه چرا در دوم خرداد از وی حمایت نشد و اکنون ناطق را متعلق به خود می‌دانند تنها به ذکر این نکته بسنده کرد که آقای ناطق استاد ما و تاج سر ماست.!
کد خبر: ۵۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۷

به گفته ی ابو احمد بین 17 تا 25 تن از سران داعش کسانی هستند که در سال های 2004 تا 2011 در زندان های آمریکایی ها در عراق نظیر بوکا و ابوغریب حضور داشته اند
کد خبر: ۵۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۴

مدافع پرسپولیس گفت : غلط کردیم در دربی استقلال را بردیم دست از سر تیم ما بردارید
کد خبر: ۵۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۱

معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد گفت: در زمان اسارت وقتی هر روز سرباز عراقی به جای آب دادن آن را روی صورتم می ریخت به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و از طریق ایشان این سرباز اصلاح شد
کد خبر: ۵۱۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۴

یکی از تاجران ایزدی از دولت لبنان خواست تا همسر ابوبکر بغدادی را برای مبادله با زنانی که توسط داعش در بازار برده فروشان فروخته می‌شوند، به وی بفروشد. به گزارش فارس، یک منبع امنیتی که خواست نامش فاش نشود گفت: یکی از مسئولان گروه ۱۴ مارس لبنان اعلام کرد که یک تاجر ایزدی در نامه‌ای به یکی از شخصیت‌های لبنان از وی خواسته تا همسر ابوبکر بغدادی، سرکرده داعش را که هفته گذشته توسط این ارتش بازداشت شده به هر مبلغی که می‌خواهند به وی بفروشند تا او را با زنان ایزدی که توسط اعضای گروه تروریستی داعش در بازار برده فروشان سوریه و عراق فروخته شدند، مبادله کند. مقامات لبنانی در سه شنبه هفته جاری اعلام کردند زنی که در یکی از گذرگاه های مرزی دستگیر شد، همسر دوم ابوبکر بغدادی و اهل سوریه است که قصد داشته از این کشور وارد لبنان شود. یک مقام نظامی لبنان به روزنامه «الجمهوریه» لبنان گفت که این زن در وزارت دفاع اعتراف کرده که همسر البغدادی است. برخی رسانه های لبنانی نیز، گزارش دادند که این زن، همان «سجی الدلیمی» دختر حمید الدلیمی افسر ارشد حزب بعث صدام است که همراه با دختر ۹ ساله اش (از شوهر قبلی) دستگیر شده است. سجی الدلیمی که همچون همسرش، تفکرات افراطی و ادعای مجاهدت دارد، پیش از این نیز، بطور ناخواسته جان چندین گروگان را نجات داده بود. در زمان آزادی راهبه های معلولا، این زن که در بازداشت ارتش لبنان بود، با راهبه ها مبادله شد. تحلیلگران درباره علت تلاش همسر بغدادی برای بازگشت به لبنان می‌گویند که وی قصد راه اندازی مجدد شبکه‌ای که با دستگیری «جمانه حمید» از هم پاشید، داشته است. جمانه حمید، مدیریت شبکه ای از زنان تکفیری را بر عهده داشت که در تهیه، انتقال و کار گذاشتن بمب در لبنان، سوریه و عراق فعال بودند. این زن چندی پیش شناسایی و دستگیر شد و اکنون در زندان رومیه نگهداری می‌شود. گروه داعش پس از حمله ژوئن گذشته به منطقه موصل عراق هزاران زن اقلیت ایزدی مقیم این شهر را ربوده و برخی از آنها را به عقد نکاح سرکرده‌ها و عناصر خود درآورده و همچنین برخی از آن‌ها را در بازار برده فروشی در عراق یا الرقه سوریه فروخت و برخی شیخ‌های قبایل عرب آن‌ها را به خاطر آزاد شدن از داعش می‌خرند. بر اساس گزارش‌ها هنوز صدها زن ایزدی در اسارت گروه تروریستی داعش هستند؛ زن هایی که همگی زیر ۳۵ سال سن دارند. تعداد زیادی از این زن ها در مدارس موصل عراق به اسارت گرفته شده اند. ایزدی‌ها فرقه‌ای هستند که یکی از قدیمی‌ترین اجتماع ها را در شمال عراق پایه‌گذاری کرده و قدمت آنها به بیش از ۶ هزار سال می‌رسد. با این حال این روزها گفته می شود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر از این قوم کرد در عراق سکونت دارند که در جاهای مختلف پراکنده شده‌اند، با این حال به چشم داعشی ها این فرقه در زمره کافران قرار دارند و بر خلاف مسیحی‌ها و یهودی‌ها که می‌توانند در ازای زنده ماندشان مالیات بدهند ایزیدی‌ها نمی‌توانند نه مالیات بدهند و نه اینکه در منطقه تحت هدایت داعشی‌ها باقی بمانند.
کد خبر: ۵۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۴

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است. در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید: در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت سفر به اصفهان آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان  در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند. آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد. از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است. اساتید ۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان) شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری. بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند. و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند. حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد: تو مو مي بيني و من پيچش مو        تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود. صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است. دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند. ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد. طلبه ورزشکار آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.» رفع حاجات پس از مرگ از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند. شهرت گریزی و گمنامی آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء منابع: نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی) دانشنامه جهان اسلام سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

وی افزود: سران فتنه بعد از 25 خرداد 88 نیز با حمایت بی بی سی و فیس بوک و توئیتر ، اردوکشی خیابانی خود را ادامه دادند تا جایی که کار به سر دادن شعار 'نه غزه ، نه لبنان' در روز قدس، پاره کردن عکس امام (ره) و آتش زدن عزاخانه امام حسین(ع) کشیده شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:امام جمعه مشهد: خبرگان ناظر بر عملکرد رهبری نیستند/ موسوی و کروبی کنار دریا و ییلاقشان برقرار استامام جمعه مشهد گفت: خبرگان، ناظر بر عملکرد رهبری نیستند چون رهبر ولی همه است و خبرگان نمی توانند بر عملکرد ولی خود نظارت کنند. به گزارش ایرنا، آیت الله سید احمد علم الهدی شامگاه چهارشنبه در جلسه تفسیر هفتگی قرآن خود در محل مهدیه مشهد در پاسخ به پرسشهای حاضران درباره سخنان اخیر یکی از نمایندگان تهران در دانشگاه فردوسی مشهد افزود: رهبری ولی است و خبرگان مُوَلّی علیه هستند و وقتی او ولی من است چه طور بر عملکردش نظارت کنم؟ عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: نظارت خبرگان بر بقای شرایط رهبری است، نه نظارت بر عملکرد رهبر و خبرگان بر دفتر رهبری و دستگاههای زیر نظر ایشان نظارتی ندارند. علم الهدی تصریح کرد: افرادی که چنین مسایلی را مطرح می کنند فقه بلد نیستند و نمی دانند که مسایل دموکراسی لیبرال یک چیز است و اسلام موضوعی دیگر است . امام جمعه مشهد با اشاره به مخالفت برخی افراد با ادامه حصر سران فتنه گفت: دادستان بر اساس مصالح سیاسی حکم به بازداشت این افراد داده است، چون آقایانی که از دفاع از اینها دم می زنند به قضاوت دستگاه قضا راضی نخواهند شد. آیت الله علم الهدی به وقایع پس از انتخابات سال 88 اشاره و تاکید کرد: بررسی ادعای تقلب در انتخابات در نظام جمهوری اسلامی راهکار دارد و آن ارجاع ادعا به شورای نگهبان است . وی افزود: در انتخابات 88 نیز به مدعیان تقلب در انتخابات گفته شد که از طریق راهکار قانونی ، اعتراض خود را پیگیری کنند اما آنها قبول نکردند و از نظام تقاضای ابطال انتخابات داشتند. امام جمعه مشهد این تقاضا را زیاده خواهی در حقوق دانست و تصریح کرد: زیاده خواهی در حقوق ، 'بغی' است و حکم 'باغی' حکم محارب است. آیت الله علم الهدی گفت: در 25 خرداد 88 پس از راهپیمایی معترضان به نتایج انتخابات حدود 23 تن کشته شدند و چون مباشر این قتل ها معلوم نشد، پس مسبب قتل در حکم قاتل است و مسبب قتل کسی است که اعلامیه داده و به راهپیمایی غیرقانونی دعوت کرده است . وی افزود: سران فتنه بعد از 25 خرداد 88 نیز با حمایت بی بی سی و فیس بوک و توئیتر ، اردوکشی خیابانی خود را ادامه دادند تا جایی که کار به سر دادن شعار 'نه غزه ، نه لبنان' در روز قدس، پاره کردن عکس امام (ره) و آتش زدن عزاخانه امام حسین(ع) کشیده شد. عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: موسوی هیچگاه نگفت که این کارها به من مربوط نیست، لذا او متهم است و دادستان طبق قانون حق دارد که او را بازداشت کند و هیچ قانونی در کشور دادستان را در تعیین زمان بازداشت محدود نکرده که متهم را یک روز یا دو روز یا یکسال نگه دارد. آیت الله علم الهدی تاکید کرد: دادستان به جای آنکه این افراد را در زندان نگهداری کند، حکم به نگهداری آنها در منزلشان داده و این افراد کنار دریا و ییلاق تابستانشان برقرار است، با محافظ می آیند و با محافظ می روند و رهبری در این حکم هیچ دخالتی ندارد و آن را به قانون واگذار کرده است. امام جمعه مشهد گفت: ما قائل به معصومیت ولی فقیه نیستیم، اما حق نداریم هر تصمیم ایشان را که درست نمی دانیم بگوئیم اشتباه است، چون ولی فقیه، حکیم، حافظ الدینه و مخالف لهواه و مطیع الامر مولاه است و همه جوانب امور را در تصمیم گیری رعایت می کند و مشورت می گیرد. آیت الله علم الهدی افزود: ولی فقیه موید از جانب امام زمان (عج) است و آیا امام زمان(عج) ، جامعه اسلامی را تحویل آقایی می دهند که بعد یک 'ابوالیلغوزی' از گوشه ای بیاید و بگوید او اشتباه می کند؟ وی با بیان اینکه امام خمینی(ره) ولایت فقیه را همان ولایت رسول الله می دانند گفت: از این رو مقابله با ولی فقیه و رویارویی با او، مبارزه و رویارویی با شخص پیغمبر است، حتی اگر برخورد کننده مسلمان و شیعه و معتقد به وحی و امامت و نبوت باشد. امام جمعه مشهد افزود: دشمنان به این نتیجه رسیده اند که انقلاب و نظام را تا زمانی که ولایت هست نمی توانند از بین ببرند و راه از بین بردن ولایت استفاده از جریانهای داخلی است. آیت الله علم الهدی در عین حال تاکید کرد: برخورد فیزیکی و اجرایی با طرفداران فتنه درست نیست و وظیفه ما این است که برخورد فکری و منطقی داشته باشیم و موقعیت فکری و بینشی خود را نشان دهیم، اما اگر کسانی توطئه کنند باید با آنها برخورد کرد. منبع: ایرنا
کد خبر: ۵۰۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

زورگیران خشن با تهدید دختران جوان آنان را می‌ربودند تا طلاهایشان را به سرقت ببرند. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : با گزارشی مبنی بر زورگیری و آدم ربایی، مأموران دایره تجسس فرماندهی چناران بررسی موضوع را در دستور کار خود قرار دادند.  در بررسی‌های به عمل آمده و با استفاده از تصاویر دوربین‌های مدار بسته مشخص شد ساعت 7 عصر چند روز پیش سه زورگیر شرور برای سرقت طلا با تهدید سلاح سرد، دختر جوانی را به زور سوار پژو ۴۰۵ که پلاک‌های آن را پوشانده بودند کرده و از محل متواری شده‌اند. در ادامه با تشکیل اکیپ‌های گشت در سطح شهر، رد زنی‌های گسترده به صورت محسوس و نامحسوس و اقدامات اطلاعاتی خودروی دزدان در یکی از خیابان‌ها دیده شد و تعقیب و گریز پلیسی کلید خورد که مأموران پس از تعقیب و گریز کوتاهی و با استفاده از فنون پلیسی این خودرو را متوقف کرده و دزدان که با چاقو قصد فرار داشتند دستگیر شدند. در بررسی‌های به عمل آمده از خودروی دزدان قمه و چاقو، سیم چین، ماسک، مقادیری تریاک کشف شد و آنان تحت تحقیقات ویژه‌ای قرار گرفته شدند. رئیس باند که ۲۸ ساله است و  بارها به خاطر سرقت مسلحانه در سیستان و بلوچستان و نگهداری سلاح غیرمجاز به زندان افتاده اعتراف کرد: با تشکیل یک باند سه نفره برای زورگیری با ایجاد رعب و وحشت و تهدید به مرگ، اموال مردم بخصوص طلای دختران جوان را سرقت می‌کردیم. سرهنگ قربان صنعت فرمانده پلیس چناران در پايان گفت: بررسی از مجرمان برای آگاهی از سرقت‌های احتمالی دیگر و همدستان دیگرشان همچنان ادامه داشته و پرونده متهمان زورگیر خشن تشکیل شده و به دادسرا اعزام شده‌اند. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
کد خبر: ۴۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۲

فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد گفت: فردی که میلیاردها ریال به بانک های یاسوج بدهکار بود، پس از حدود ۱۰ سال فرار توسط پلیس امنیت عمومی کهگیلویه و بویراحمد در استان یزد دستگیر شد. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : سردار “غلامعباس غلامزاده” در گفتگو با خبرنگاران اظهارکرد : به دنبال مراجعه مکرر تعدادی از شهروندان به پلیس امنیت عمومی استان مبنی بر اینکه حدود ۱۰ سال گذشته فردی به نام “ع- م” با ترفندها و شگردهای خاص خود ما را اغفال و ضمانت تسهیلات بانکی او را در پنج بانک از بانک های شهر یاسوج عهده دار شده ایم، موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت. وی افزود: به گفته مراجعه کنندگان این فرد که بدهکاری بانکی اش بیش از ۵ میلیارد ریال بوده، پس از مدتی به دلیل عدم پرداخت اقساط تسهیلات بانکی توسط مقام قضائی روانه زندان مرکزی یاسوج و پس از تحمل دو سال حبس با وثیقه آزاد شد. غلامزاده عنوان کرد: متهم پس از آزادی از زندان با هماهنگی فرزندش شبانه املاک خود را فروخته و متواری شد تا اینکه با شکایت ضامنین مأموران پلیس امنیت عمومی کهگیلویه و بویراحمد ضمن هماهنگی با مقام قضائی، شناسایی و دستگیری او را در دستور کار قرار دادند. فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد بیان کرد: مأموران در تحقیقات خود، سرنخ هایی را از متهم مبنی بر اینکه تصمیم دارد پس از اقامت کوتاه مدت در تهران، به خارج از کشور متواری شود، به دست آوردند که غیرثابت بودن محل سکونت، دستگیری او را برای مأموران با مشکل روبه رو کرده بود. غلامزاده یادآور شد: پس از عملیات ناموفق برای دستگیری متهم در تهران، بالاخره با شناسایی مخفیگاهش در استان یزد طی یک عملیات غافلگیرانه توسط مأموران پلیس امنیت عمومی کهگیلویه و بویراحمد دستگیر شد. وی با اشاره به رضایت مندی ضامنین از اقدام پلیس، خاطر نشان کرد: متهم به دادگاه تحویل و با قرار مناسب راهی زندان شد.
کد خبر: ۴۹۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۱