کد خبر: ۱۶۲۳
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۴:۳۶
یاد دارم یک شبی در خانه مانگفت بابا : دخترم ؟زنگ زد خانم مدیر مدرسهنسترن امروز غیبت کرده استروزهای قبل هم افسرده می آمد کلاسامتحان درس شیمی شد خرابراست می گوید نرفتی مدرسه؟شور و عشق و حال درست را چه شد؟جوشش و کار و تلاشت در کجاست؟دیدم آن شب خواهرمگریه میکرد و به بابا گفته بود :من نمی خواهم بمانم در کلاسدرس هم دیگر نمی خوانم به زورمن چه کم دارم مگر از دخترانکفش نو می خواهم و شال و لباس و روسریتا نگویند دختران دیگر به من ای کهنه پوشآبرویم رفت پیش دختراندختران همکلاسی گفته اندکهنه پوشی، ظاهرت ژولیده استتو فقیری پول در جیبت که نیستانتقالی را بگیر و پیش ما دیگر نماندرس را ول کن برو در خانه تاندر کنار مادرت جارو بزنکلفتی کن خانه ی همسایگاناشک در چشمان بابا شد پدیدآه سردی از درون خود کشیدسر به زیر افکنده بود و زیر لببا خودش تکرار میکرد این سخندخترم ای کاش بابا مرده بود شاعر/سعید یونسی از شهرستان لنده/اردیبهشت 89
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۷
مونه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۷
0
1
خیلی قشنگ بی.مرسی
عباسقلی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
0
1
واقعا شعرقشنگی بودمرحبا کاندیدحزب الله
اسما
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۴:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
1
1
دایی جان مثل همیشه عاااااااااالی بود :lol:
بت افتخار میکنیم
Marcy
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۸
0
0
دختر لوس به این دختری که تو شعره میگن خوب یعنی چی اخه اگر به من میگفتن خروس جنگی میشدم :-| والاااااا
سحرازبهبهان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
0
0
خیلی خوب بود.منتظرکارهای بعدی شماهستم
امیرعباس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۷
0
0
واقعا قشنگ و زیبا بود
امیر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۰۵
0
0
زیبا بود
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: