پایگاه خبری آوای رودکوف:خبرنگار آوای رودکوف در خصوص اتفاقات اخیر به ویژه تیراندازی هایی که در سطح شهر و نا آرامی هایی که این روزها در شهر یاسوج صورت میگیرد گفتگویی را با سید علی عباس محدث کارشناس پیشگیری از آسیب های اجتماعی انجام داده و از ایشان درخواست نمود تا به عنوان کارشناس پیشگیری از آسیب های اجتماعی چه راهکاری را ارائه می دهند؟ ریشه این همه خشونت درگیری و نزاع را در چه می بینید؟ و اینکه مردم امروز چگونه آرامش خود و فرزندان خویش را تضمین کنند و توصیه های لازم را به مسئولان قضایی ؛ امنیتی و حتی مردم بیان نمایند که در ادامه ماحصل این گفتگوی اختصاصی را با هم مرور می کنیم:
نزاع و درگیریها، پدیده اجتماعی و از مصادیق خشونت است. نتیجه بی اعتمادی و بی قانونی و بی نظمی است. در ساده ترین تعریف جامعه می گویند، گروهی از مردم که در روابط متقابل اجتماعی و برای رسیدن به تعالی و در سایه نظم و قانون، به کسب درآمد و تأمین معیشت مشغول هستند. حالا اگر نظم و قانون نباشند و یا حضوری کم رنگ در زندگی اجتماعی داشته باشند، مردم برای رسیدن به هدف متعالی خود چگونه عمل می کنند؟
بدون شک، نزاع و درگیریهای خیابانی آنهم در استانی که ساختار اجتماعی سنتی داشته و تمام مراودات و ارتباطات آنها به نام طایفه و قبیله و منطقه تعریف می شود، نتیجه ایستایی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی است.
وقتی مظاهر توسعه یافتگی و محصولات تکنولوژی، رسانه ها، منابع علمی و آموزشی بویژه فضای مجازی را به سرعت وصف ناپذیری در تفکر سنتی و زندگی خود شاهد هستیم، یعنی تمام ساختارهای جامعه، اگر برنامه ای برای انتظام بخشیدن به چگونه استفاده کردن از آنها نداشته باشند، می توانند از عوامل مؤثر بر این آسیب باشند.
ضمن اینکه عدم پایبندی به قانون، ضعف دستگاههای انتظامی و امنیتی، ضعف دستگاههای متولی برنامه های فرهنگی و اجتماعی، مسائل روحی روانی افراد و ...در ساختارهای مؤثر بر این بحران اجتماعی مستتر هستند.
استان ما دارای فرهنگی در حال گذر است. زیر بنای دینی جامعه ما، کاملا سنتی است. بزرگترهای اقوام، دین را آنگونه که از گذشته دریافت کرده اند، به آن پایبند هستند. مثلا باورشان این است که دین تنها برای رفع حاجت و انجام وظیفه است و تمام. در حالیکه نقش مهم دین در جامعه، بازدارندگی است. دین تسهیل گر تألمات روحی است، انسان دین باور، متعهد به ارزش ها و اخلاقیات انسانی است. بنابراین دین تنها معطوف به مسجد و منبر و مصلا نیست. دیگر برنامه های فرهنگی هم اینگونه یا بدتر از این است. امکانات ورزشی و تفریحی برای همه افراد جامعه ما یکسان توزیع نشده است. فعالیت های ورزشی را به بن بست کشاندهاند. بی عدالتی در فضاهای آموزشی باعث فاصله طبقاتی و محرومیت اجتماعی شده است. فعالیت های هنری به محاق رفته است. استعدادیابی در حوزه های مختلف فرهنگی نادیده گرفته شده است.
رقابت برای دست یابی و رسیدن به اهداف، برای نوجوانان و جوانان شبیه محال شده است. چرا؟
آیا نهادهای متولی دین، توانسته اند، در بدنه اجتماعی جامعه و بویژه جوانان، سرمایه گذاری کنند و باورمندشان سازند؟
آیا استفاده از برنامه های فرهنگی برای همه افراد و پرورش استعدادها در همه مناطق استان یکسان است؟ یا اصلا چنین ایده ای در نگاه متولیان فرهنگی ما وجود دارد؟
چه میزان از برنامه های صدا و سیمای استان در حوزه آسیب های اجتماعی بوده و دستگاههای متولی، چه نقشی را ایفا می کنند؟
چند درصد نوجوانان و جوانان استان ما در فعالیت های ورزشی تلاش دارند؟ ورزش قهرمانی و پهلوانی در نگاه مدیران ورزشی استان و سرانه ورزشی در دیگر دستگاههای دولتی چگونه ارزیابی و نظارت می شود؟
آیا می توانیم اینهمه قدرت طلبی و زور آزمایی جوانان در نزاع های محلی را به سمت حوزه ورزش هدایت کنیم؟
جامعه ما ساختار اجتماعی بسیار ساده و همگنی را دارد. ارتباط خانوادگی و طایفه ای در تمامی مناسبات اجتماعی پر رنگ بوده و همچنان هم سعی داریم که بزرگان فکری و علمی و سیاسی و اجتماعی خود را به نفع طایفه مطرح کنیم.
اگر امروز نماینده ای به مجلس می فرستیم یا نخبه ای را در صدارت دستگاهی منصوب می کنیم، به طایفه اش می نگریم و مفاخر طایفه ای او را مؤثر می دانیم. آیا از سرمایه اجتماعی طوایف در امنیت اجتماعی بهره برده ایم؟
علیرغم نقش بازی که در جریانات سیاسی داریم، باز هم بزرگان اقوام(ریش سفیدان، معممین، تحصیلکردهها و ...)، صحنه گردان این تنش ها و گفتگوها و موفقیت ها و شکست ها هستند. طایفه و قبیله را نمی توان در موفقیت های سیاسی نادیده گرفت. نمی تواند انتصابات را بدون جلوه های طایفه ای تفسیر کرد.
آیا نهاد متولی سیاست، توانسته است که از نقش آفرینی طوایف در مناسبات سیاسی، استفاده بهینه برای اصلاح نابسامانی ها بکند؟
مشکلات اقتصادی آنقدر عمیق و پایدار و لاینحل مانده است که تحلیل و بررسی پیامدهای محدودیت اقتصادی در معضلات اجتماعی از جمله فقر، بیکاری، اعتیاد، طلاق و نزاع و درگیریها و دیگر آسیبها، جای هیچ بحثی ندارند.
وقتی جامعه ما دارای این ساختارهای معلق بین تصمیم گیری و عملگرایی هستند، انسجام اجتماعی و همگرایی گروهها و طوایف، باید اولویت مهم باشد.
نقش دانشگاهها، نقش آموزش و پرورش، نقش متولیان آسیبهای اجتماعی، ضرورت اقتدار پلیس، برخورد قاطع دادگستری و از همه مهمتر، ضرورت بهره گیری از نفوذ اجتماعی و احترام مصلحان اجتماعی را باید مضاعف کنیم.
مثلا یکی از بزرگترین خطای شوراهای حل اختلاف، رویکرد قضاوتی و متهم شناسی آن است. قرار بود که شوراها، اختلافات را با نگرش های فرهنگی و اجتماعی حل نمایند. اما متاسفانه افراد یاد گرفته اند که بین دادگستری و شوراهای حل و اختلاف، اگر از فلان مسیر وارد شوند، زودتر می توانند طرف مقابل را محکوم کنند. مگر قرار بود که شوراها محکوم کنند؟ البته از خدمات شوراها غافل نیستم. نقش آنها در خیلی از موارد مؤثر بود اما آنچه جا افتاده است، بر خلاف نام آن است.
موضوع دیگر این است که ارزش مدیریت ها را در جایگاهی مختلف، بسیار سبک تر از نگاه اکثر جامعه کرده ایم. بسیاری از مدیران دستگاههای متولی، قدرت علمی و تخصصی و فکری لازم را برای انجام مأموریت سازمانی و نهادی خود ندارند. دخالت های نابجایی نمایندگان و بعضاً معامله گری های سیاسی که صورت میگیرد، به جای توجه به شاخص های چون استعدادها، تخصص و توانایی فکری و مدیریتی افراد، منفعت طلبی های جریانی و معاملات سیاسی مدنظر قرار می گیرد. آنچه نتیجه این مدیریت است، محرومیت بخش هابی از مردم از خدمات و امکانات است که خود عامل نزاع و درگیریها است. چرا که مدیران طایفه نگر یا شخص نگر، نمی توانند از اقتدار خود برای مبارزه با آسیبهای منطقه ای و طایفه ای استفاده کنند و دربست در خدمت به توصیه ها و سفارشات درون گروهی و درون طایفه ای عمل می کنند.
گسترش فعالیت های فرهنگی و جایگزین از دیگر ضروریات است. اشتراکات فکری و فرهنگی و دینی طوایف و ارتباطات سببی و نسبی بین طوایف استان می طلبد که این سرمایه های عظیم اجتماعی را با برنامه های هنری، ورزشی، مذهبی و هر عاملی که بتواند همگرایی عمومی را بوجود آورد، به هم پیوند بدهیم.
گرچه توجه به ارزش های انسانی و حفظ آرامش خانواده ها ایجاد می کند که امنیت اجتماعی تفریحات و سرگرمی های خانواده ها را به خود مردم واگذار کنیم، اما می توان با شگردهای پلیسی و آنگونه که در مقابل ازدیاد چنین جرائمی، می توان برخورد قاطع داشت، حضور مقتدرانه و نگرش کنترل کننده پلیس را حمایت کنیم تا هر مسئله را به موقع وعاجل مرتفع کنند. فشار اجتماعی و سودجویانه ای که بر پلیس وارد شده است، باعث فاصله گرفتن از وظیفه ذاتی اش شده است.
پلیس باید ذره ای تعامل و امنیت را برای هنجارشکنیها باقی نگذارد. نزاع کننده اگر فرصت خود نمایی را بدست آورد، مصلحت چگونه زیستن مردم را صاحب می شود. اراده عمومی را او تعیین نمی کند. حدود قدرت پلیس را او مشخص می کند. بنابراین پلیس باید ضمانت اجرایی قانون و نظم اجتماعی باشد که مردم او را همراه و دوست و همکار و همفکر و مشاور و امین خود بدانند و مجرمین نیز سایه پلیس را همیشه بر سر خود احساس کنند و حضورش را آخرین نقطه زندگی خود بفهمند.
ضمن اینکه دستگاه قضایی هم نباید ملاحظه و مسامحه کند و در برخوردهای خود تسریعا اقدام و نتیجه را رسانه ای کند. گاها مشاهده می شود که برخی از مجرمان سابقه دار، مسبب چندین معضل نزاع و درگیریها بوده اند بدون اینکه مردم اینها را بشناسند. اگر مردم بدانند که مجرمان باسابقه و کسانی که جرم و هنجار شکنی را به عنوان وظیفه خود پذیرفته اند، چه کسی یا کسانی هستند، می توانند خود مراقبتی کرده و از حضور در مناطق جرم خیز پرهیز نمایند.
با این تفاسیر، اهتمام مجموعه دولت، دانشگاه و مصلحان اجتماعی می توانند در کاهش و کنترل آسیبهای اجتماعی و خاصه نزاع ها و درگیریهای خیابانی مؤثر باشند.
آموزش های و مهارتهای اجتماعی با رویکرد محله محور، فعالیت های فرهنگی و هنری در سطح گسترده، همیاری و همگرایی دانشگاه و آموزش و پرورش با مردم و خانواده ها در تقویت الگوهای سلامت اجتماعی نیز می تواند در کاهش بحران درگیریها مؤثر باشند.
آوای رودکوف : با تشکر فراوان از وقتی که در اختیار ما قرار دادید./ من هم از جنابعالی سپاسگزارم.
عضویت در خبر نامه خبرهای مرتبط