برچسب ها
اربعین حسینی
لازم است مسوولان محترم سوار اتوبوس ها شوند و از شهرستان ها به سمت مرز حرکت کنند.
کد خبر: ۱۵۲۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

منصور نظری؛
های مردم لاله باز آورده‌اند – آهِ زهرا از حجاز آورده‌اند/قطعه شعر «بی شهیدان راه را گم‌کرده‌ایم»تقدیم به شهدای گمنام جنگ تحمیلی
کد خبر: ۱۳۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۹

آوای رودکوف:مرحله دوم انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در ۲۱ استان و در ۵۵ حوزه انتخابیه برای کسب ۶۸ کرسی مجلس ۱۰ اردیبهشت‌ماه امسال برگزار می‌شود.
کد خبر: ۹۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۵

آوای رودکوف:مسعود ده نمکی کارگردان سینما در اینستاگرام خود نوشت: «هاشمی ها» عنوان فیلمی می تواند باشد که نسل امروز و فردا را با تاریخ معاصر ایران به ویژه نیم قرن اخیر بیشتر آشنا کند.
کد خبر: ۹۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۴

فرمانده نیروی هوافضای سپاه گفت: به مسئولان توصیه می‌کنیم از تهدیدات خارجی نترسند؛ در دو سال اخیر رزمایش‌هایی را که انجام دادیم، رسانه ای نکردیم؛ همین موضوع، آمریکایی ها را پر رو کرده است.
کد خبر: ۹۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۹

صادق زیباکلام نسبت به ناکامی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی و روی کار آمدن «یک احمدی‌نژاد دیگر» هشدار داد. وی دلیل این امر را ناکامی اقتصادی دولت روحانی عنوان کرده است
کد خبر: ۹۰۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۶

فتنه 88 ما را ساخت و آب‌دیده کرد و اگر برخی فکر می‌کنند تاریخ دوباره تکرار خواهد شد خیال باطلیست
کد خبر: ۸۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۹

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به توهین‌های نمایندگان به وی در دو دوره اخیر مجلس، به همه توهین‌ها پاسخ داد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه جلسه علنی روز سه‌شنبه مجلس شورای اسلامی، مهدی کوچک‌زاده نماینده مردم تهران در تذکری بر اساس ماده ۷۹ آیین‌نامه داخلی مجلس گفت: امام خمینی (ره) می‌فرمایند اگر بنا باشد که شما به جای اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جای اینکه این کشور را بررسی کنید ببینید که کجا مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند و به جای اینکه در مسند بنشینید و با فحاشی به هم از مسائل غفلت کنید، این همان است که قدرت‌های بزرگ می‌خواهند که این مملکت خرابه بماند و صدای مردم نیاید. شما هم عمال آمریکایید، منتهی ملتفت نیست، یک عاملی داریم که مستقیما از سفارت آمریکا دستور می‌گیرد، یک عاملی داریم که برای او کار می‌کند، ولی خودش نمی‌فهمد. وی ادامه داد: امام (ره) فرمودند خود آدم نمی‌فهمد که برای چه کسی کار می‌کند، اگر شما به مصالح مردم و کشور کار نداشته باشید و فقط مشغول این باشید که من چطورم، شما چطورید، مردم با من هستند یا با شما هستند، اگر فکر این باشد، این همان است که آمریکا می‌خواهد و شما از عمال آمریکا هستید و در عذاب با عمال آمریکا مشترک هستید. نماینده مردم تهران خطاب به رئیس مجلس گفت: همین فرمایشات امام (ره) برای بنده حجت است که وقتی از این تریبون در زمان ریاست شما در اعتراض به شیخ ساده‌لوح صحبت کردم فردی که الان استاندار شده است، بلند شد و گفت آقای لاریجانی نگذارید کوچک‌زاده‌ها در مورد بزرگ‌زاده‌ها حرف بزنند. من خواستم تذکر بدهم، اما به دلیل فرمایشات امام (ره) صحبت نکردم. وی ادامه داد: روز دیگری در زمان ریاست شما فردی به من گفت شعبان بی‌مُخ، من هیچ نگفتم و تذکری ندادم. روز دیگر از همین تریبون نام فامیلی که همسر وزیر بهداشت هم همین فامیل را دارد، وزیر کشاورزی هم زمانی همین فامیل را داشته است، به لجن کشیدند، کسی که پدرش در منزل خاندان ما روضه می‌خواند این حرف را زد، اما باز هم هیچ نگفتیم. کوچک‌زاده اظهار داشت: من هیچ نمی‌گویم، نه اینکه جوابی ندارم، بلکه به خاطر اینکه شرم می‌کنم زمانی که مردم از نظر اقتصادی و معیشتی طبق گزارش معاون اجتماعی وزارت کشور در همین جلسه به فحشا و مصیبت کشیده می‌شوند والله و بالله رویم نمی‌شود از خودم دفاع کنم. وی گفت: من در چند جلسه قبل هم در جهت دفاع از مردم، در جهت مخالفت با روش‌های اقتصاد لیبرالی و در جهت دفاع از محرومان حرفی زدم، به نظر من این‌طور آمد، شاید اشتباه بود که شما بی‌طرفی را رعایت نکردید. استعفا دادم که تا امروز هم پس نگرفتم. متاسفانه عده‌ای آنچه لیاقت خودشان است به من نسبت می‌دهند، این آخرین حرف من در دفاع خودم بود، فکر نکنید که جوابی نیست، اما من نمی‌خواهم از این تریبون از خودم دفاع کنم. ما فحش دفاع از محرومان و مستضعفان را از کسانی می‌خوریم که هر روز، هر کسی در قدرت است برای او خوش‌رقصی می‌کنند، یک روز برای احمدی‌نژاد و روز دیگر برای روحانی. وی تصریح کرد: جنگ ما، جنگ پابرهنه ‌ها، فقرا و مستضعفان با مرفهین و آقازاده‌ها و مفت‌خورها است، حالا هر چه می‌خواهید فحش دهید و رسانه‌هایتان هم بنویسند. در ادامه علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: جلسه قبل آقای حسینی‌صدر صحبتی کردند که منظورشان ایشان نبود، اما چون افعال به گونه‌ای بود که ایشان برداشت داشتند صحبت با ایشان بوده است، اجازه تذکر یافتند.
کد خبر: ۷۹۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۴

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir  رئیس سازمان بازرسی کل کشور، از فساد ۱۰۰ میلیارد تومانی یک فرد از وزارت نفت خبر داد. ناصر سراج در جمع خبرنگاران در پاسخ به خبرنگار مهر در مورد یک فساد جدید در کشور گفت: فردی است که همانند بابک زنجانی، ۱۰۰ میلیارد تومان از وزارت نفت پول گرفته است که از طریق تلفن با یکی از مدیران سازمان بازرسی در ارتباط است و توانسته‌ایم از طریق خانه‌های بسیار شیک و خودروهای آخرین سیستم، ۶۰ میلیارد تومان آن را با هماهنگی خود فرد که به کانادا گریخته است، برگردانیم. رئیس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه فرد مذکور به کانادا پناهنده شده است، گفت: نمی‌توانم شیوه کشف را بیان کنم اما یکی از مدیران کل ما به شکل تلفنی با این فرد در تماس است. وی افزود:‌ در خصوص خاوری نیز اتفاق جدیدی صورت نگرفته ولی با سیاست دولت جدید کانادا امیدواریم بتوانیم افرادی را که به کانادا پناهنده می‌شوند و اقدام فسادآمیز انجام می‌دهند را بازگردانیم، ما ریگی را برگرداندیم اینها که دیگر عددی نیستند. رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مورد پرونده سیلاب در استان‌ها، گفت: گزارش جامع و کاملی در این خصوص تهیه کرده و به مراجع ذی صلاح ارسال شد. وی همچنین در خصوص پرونده آنتونوف افزود: پرونده تکمیل شده و به مجتمع جنایی ارسال شده است و اگر حکم قطعی شود و به نتیجه برسد سیاست قوه قضائیه هم این است که این موضوع را اعلام کنیم ولی در حال حاضر به صلاح نیست که اسم اشخاص عنوان شود. خبرنگار مهر در مورد دستگیری پسر مهاجرانی مبنی بر دست داشتن در پرونده دکل‌های نفتی سئوال کرد که سراج در پاسخ گفت: من هم این را از رسانه‌ها شنیده‌ام. ما پرونده دکل نفتی را بررسی کرده و به دادسرا فرستادیم و کیفرخواست آن هم صادر شده و بخش دوم پرونده هم استعلام کردیم که در حال رسیدگی است. وی در پاسخ به اینکه آیا دستگیری این آقازاده را تایید می‌کنید، گفت: محرمانه است و تایید یا تکذیب نمی‌کنم. قاضی سراج در مورد اینکه آیا برای بازگرداندن خاوری کاری شده است، گفت: با توجه به تغییر دولت کانادا، امیدواریم که اقدامات خوبی در این خصوص انجام شود.   منبع/مهر
کد خبر: ۷۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۱

فرزند وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی موسوم به زینت الوزرای دولت اصلاحات بازداشت شد. به گزارش  پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از فارس،  با حکم بازپرس دادسرای ویژه مفاسد اقتصادی ، محمد محسن مهاجرانی فرزند عطاءالله مهاجرانی وزیر لندن نشین فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات بازداشت شد. منابع آگاه علت بازداشت فرزند مهاجرانی را بخاطر نقش وی در پرونده موسوم به دکل گمشده نفتی 87 میلیون دلاری عنوان کردند. برای اولین بار اواخر سال  گذشته خبر دکل گمشده نفتی متعلق به شرکت تاسیسات دریایی در خبرگزاری فارس منتشر شد. کمیسیون انرژی مجلس هم طرح تحقیق و تفحص از این شرکت را کلید زد و برای دو تن از مدیران عامل سابق این شرکت پرونده قضایی تشکیل شد. در دی ماه 93 نیز یکی از متهمان فساد در این شرکت بازداشت شد که غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه نیز 6 ماه بعد در اواخر تیر ماه 94 این خبر را تایید کرد. دکل نفتی فورچونا از سوی مالک اصلی آن به خریدار دیگری فروخته شده و پس از حمل به مکزیک، هم اکنون در حال حفاری در آب‌های خلیج‌ مکزیک است. البته ماجرای دکل فورچونا تنها بخشی از پرونده مفصل شرکت تاسیسات دریایی را از ابتدای تاسیس این شرکت و در دوره‌های مختلف مدیریتی تشکیل می‌دهد. در حال حاضر این دکل نفتی در خلیج مکزیک در حال حفاری نفت است. این موضوع بر اساس اخباری است که در سطح رسانه‌های خارجی منتشر شده و برخی رسانه‌های داخلی نیز به آن اشاره کرده‌اند. بر این اساس که دکل نفتی Furtuna متعلق به شرکت رومانیایی GSP که پول خرید آن توسط شرکت تأسیسات دریایی پرداخت شده با واسطه شرکت اماراتی با نام DEAN قرار بوده است که به ایران منتقل شود، در نهایت این دکل نه تنها به ایران منتقل نشده، بلکه از امارات مستقیم‌ به خلیج مکزیک رفته ‌تا در قالب قرارداد 894 روزه بین GSP و پمکس به کار حفاری بپردازد. اما نکته جالب در این میان نحوه خرید این دکل نفتی به واسطه دو دلال نفتی است که گفته می‌شود یکی از آنها  پسر یکی از مقامات سابق دولتی  (فرزند مهاجرانی ) است به گزارش فارس، پسر وزیر اصلاحات به عنوان پیشانی و مرد در صحنه یک تیم پشت پرده از نیروهای مشغول به کار و اخراجی یک نهاد خاص، در موضوع دلالی دکل‌های نفتی فعالیت می‌کرده است. بر این اساس، پسر مهاجرانی یک قرارداد مفصل با یکی از دلالان اصلی دکل یعنی رضا طباطبایی منعقد کرده است که بر اساس آن ۴۰ درصد از همه قراردادهایی با موضوعیت نفت و عاملیت وی سهم می‌برده و برای این قرارداد ۳۰۰ میلیون تومان پیش‌پرداخت گرفته است. نکته بسیار مهم اینجا است که دلالان شناخته شده دکل در ایران یعنی طباطبایی و شیرانی قرارداد دیگری را با مهرداد (همایون) انصاری شیرازی دلال بین‌المللی و مشهور نفت و اسلحه در بارسلون اسپانیا منعقد کرده بودند که بر اساس آن معاملات دلالی و فروش دکل به ایران سازماندهی می‌شود. ردپای همایون انصاری در بسیاری از معاملات و قراردادهای شبهه‌ناک و محل بحث دیگر هم دیده می‌شود. از جمله این قراردادها می توان به قرارداد مشهور کرسنت و شرکت اینوک که ۵.۳ میلیارد دلار بابت فروش نفت به ایران بدهی دارد اشاره کرد. بعضی مدیران نفتی می‌گویند، وی نفوذ بی‌نظیری در معاملات خارجی نفتی ایران دارد و در اغلب معاملات نفتی ایران از خرید دکل گرفته تا قراردادهای توسعه میادین یا صادرات گاز می توان نشانی از او یافت. در فروردین ۸۸ یکی از سایت‌های خبری از ارتباطات یک آقازاده مشهور با وی برای تامین مالی انتخابات و برهم زدن معادلات سیاسی کشور خبر داده بود. گفته می‌شود، بسیاری از پروژه‌های اقتصادی ایران که به تامین تجهیزاتی از خارج از کشور نیاز دارد، معطل و منوط به تصمیم همایون انصاری است. پیگیری موضوع دکل گمشده ۸۷ میلیون دلاری پرده از شبکه عنکبوتی، گسترده و به هم پیوسته‌ای از معاملات و دلالی‌های شبهه‌دار اقتصادی و سیاسی بر می‌دارد و هر یک از افراد درگیر در این مساله از جمله مدیران سابق شرکت تاسیسات دریایی و بستگان نزدیک آنها و باید به تناسب نقش خود در این پرونده پاسخگو باشند.
کد خبر: ۷۷۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۷

 پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir روزنامه آرمان نوشت: وجه اشتراک زیادی با هم دارند. نخستین وجه اشتراکشان نامشان است. نام هردوشان علی است. هردو بخشی از شهرتشان را از پدران خود دارند. هردو در کار فرهنگند. یکی وزیر فرهنگ است و دیگری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس. مطهري نماينده مردم تهران از جنتي سوال دارد. جنس سوالات علي مطهري را با فهميدن مواضعش مي‌توان خوب شناخت. نه اصولگراست و نه اصلاح‌طلب اما در عين حال هردو آنهاست. راهي كه او در پيش گرفته با كليشه‌هاي سياسي ايران همخواني ندارد. مواضع سياسي‌اش تا حد زيادي نزديك به اصلاح‌طلبان است، اما در مواضع فرهنگي سمت و سوي اصولگرايانه دارد. نطق‌هاي آتشين او در برخی موارد اما باعث مي‌شود در برابر اصولگرايان قرار بگيرد. اظهاراتش درباره مسائل فرهنگي نيز باعث مي‌شود همگام اصولگرايان ديده شود. نمونه‌اش را مي‌توان در مواجهه‌اش با وزير كشور ديد؛ مطهري يك روز به روحاني نامه مي‌نويسد و به او هشدار مي‌دهد اگر لغو سخنراني‌ها ادامه پيدا كند استيضاح رحماني فضلي را كليد مي‌زند. يك روز هم وزير كشور را به خاطر نداشتن برخورد جدي با ساپورت‌پوشان به مجلس مي‌كشاند. به‌طور كلي راه سختي را پيش گرفته است. در اين راه اصولگرا و اصلاح‌طلب اصلا برايش فرقي ندارد. از همين روست كه اگر با نگاه سياسي كنش‌هاي او را بررسي كنيم، مي‌بينيم به مصلحت‌سنجي آنقدر نزديك نيست. بيشتر مايل است روي كرسي سياست‌ورزي صادقانه حركت كند و آنچه حقيقت مي‌داند را بيان كند. اواخر هفته گذشته بود كه مطلع شديم قصد دارد جنتي را به مجلس فراخواند. دليل اين احضار حالا مشخص شده است. جنتي قرار است باز هم به مجلس برود تا به مطهري پاسخ بدهد كه چرا هنوز از كلمات بيگانه استفاده مي‌شود؟ وزارت ارشاد متولي اجراي قانون منع استفاده از كلمات بيگانه است و طبق اين قانون نبايد در سردر فروشگاه‌ها، شركت‌ها و بسته‌بندي‌ها از كلمات بيگانه استفاده شود. مطهري معتقد است در اين راه وزارت ارشاد اختيارات لازم را دارد و با همكاري ساير دستگاه‌ها مي‌تواند قانون را اجرا كند، با اين وجود اين كلمات روز به روز رواج بيشتري پيدا مي‌كنند. تجربه نشان داده است كه علي مطهري نماينده‌اي است كه سرسختانه بر مواضعش پافشاري مي‌كند. به همين خاطر است كه كار براي جنتي سخت‌تر مي‌شود. جنتي كه در روزهاي نخست وزارتش گفته بود اميدوار است راه احمد مسجدجامعي را در دوران مسئوليتش ادامه دهد، تاكنون از مجلس دو كارت زرد دريافت كرده است. هردو اين كارت‌زردها هم به سوالات منتقدان دولت مربوط مي‌شد. كارت زرد اول او برمي‌گردد به دي ماه سال92 كه حميد رسايي، جنتي را به مجلس كشانده بود و از او علت تسامح و تساهل وزارت ارشاد را پرسيد. كارت زرد دوم هم به خردادماه امسال برمي‌گردد كه جنتي براي پاسخ به سوال مهرداد بذرپاش، آقاتهراني، نوباوه و ميركاظمي به مجلس رفته بود. نمايندگان منتقد دولت اين‌بار برعكس سوال قبلي علت محدوديت‌های رسانه‌اي را جويا شدند. حالا بايد ديد در رويارويي سوم كدام علي دست پر خواهد داشت. آيا اين مطهري است كه از صحبت‌هاي جنتي قانع مي‌شود يا جنتي است كه سوال مطهري را به‌حق مي‌داند و كارت زرد سوم را دريافت خواهد كرد.
کد خبر: ۷۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۴

امام جمعه دیشموک با انتقاد شدید از کشف حجاب صورت گرفته شده در نمایشگاه مطبوعات، گفت: عده‌ای برای رأی‌آوری در انتخابات به کارهای غیرشرعی روی آورده‌اند.پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش خبرنگار فارس از دیشموک، حجت‌الاسلام سید هدایت محمودی‌اصل ظهر امروز در خطبه‌های نماز عبادی سیاسی این شهر اظهار کرد: همانطور که در قرآن آمده است هیچ موجودی روی کره خاکی نیست مگر اینکه خداوند روزی او را فراهم کرده باشد. امام جمعه دیشموک با بیان اینکه هیچ کس نمی‌تواند روزی دیگری را صاحب شود، افزود: همه موجودات صاحب رزق و روزی هستند. خطیب نماز جمعه دیشموک در ادامه گفت: مقام معظم رهبری در هفته‌ای که گذشته در دیدار با رؤسای دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های کشور فرمایشات کارگشایی را بیان کردند. وی چهار محور از بیانات رهبری را از جمله نخست لزوم نقش‌آفرینی دانشگاه‌ها در ایجاد تمدن نوین اسلامی، به جوانان مومن و انقلابی در دانشگاه‌ها میدان  داده شود، برخی کار فرهنگی را با برگزاری کنسرت و اردوهای مختلط اشتباه گرفتند. محمودی‌اصل اضافه کرد: در دوران قاجاریه و پهلوی روند علمی ما رو  به افول رفت و عقب ماندیم ولی با پیروزی انقلاب اسلامی و در سایه این نظام مقدس پیشرفت‌های زیادی در عرصه علم صورت گرفت. امام جمعه دیشموک بیان کرد: پیشرفت‌های علمی همراه با جهت‌دهی علمی، اخلاق و معنویت باشد نه اینکه کار فرهنگی با برگزاری کنسرت مختلط اشتباه گرفته شود. خطیب نماز جمعه دیشموک با بیان اینکه، پول بیت‌المال باید در مسیر رشد هدف‌های مثبت این نظام، اخلاق و معنویت هزینه شود، افزود: عده‌ای به بهانه اینکه دانشجو باید شاد باشد، دست به کارهای ناشایستی می‌زنند. وی با بیان اینکه، برگزاری اردوهای دانشجویی مختلط نتیجه‌ای جز راه غرب ندارد، خاطرنشان کرد: انقلاب ما برای پیشرفت‌های علمی، مذهبی، دینی و فرهنگی اسلامی صورت گرفت. امام جمعه دیشموک با انتقاد شدید از کشف حجاب صورت گرفته شده در نمایشگاه مطبوعات، گفت: یکی از آقازاده‌های سران این مملکت در یکی از غرفه‌های مطبوعاتی معلوم‌الحال زنجیر‌ه‌ای در کنار یک خانم نشست که روسری بر سر نداشت، عکس یادگاری گرفت.  وی گفت: عده‌ای به بهانه اینکه در آستانه انتخابات توجه برخی بی‌دین و لائیک را برای جذب آراء آنها به طرف خود جلب کنند، دست به این حرکت زشت و غیراسلامی زدند. امام جمعه دیشموک خطاب به کسانی که با کارهای اینچنین، اهدافی را دنبال می‌کنند، اظهار کرد: اولا مردم مسلمان این نظام انقلاب کرده و راه را خودشان انتخاب کردند و می‌دانند به چه کسی رای دهند و به چه شخصی رای ندهند، ثانیا این حرکت توهین به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده است. وی با بیان اینکه، امروزه برگزاری اردوها و کنسرت‌های مختلط در برخی دانشگاه‎ها فقط به ضرر این نظام و مردم است و نتیجه‌ دیگری ندارد، تصریح کرد: دست‌اندرکاران فرهنگی دانشگاه‌ها دقت کنند که هزینه‌های فرهنگی را در راه درست و صحیح خود مصرف کنند. امام جمعه دیشموک در ادامه به هفته کتاب و کتابخوانی اشاره کرد و این هفته را گرامیداشت و گفت: کتاب و کتابخوانی برای بالا بردن آگاهی ما اهمیت ویژه‌ای دارد. وی با بیان اینکه، امروز کتاب و کتابخوانی یک تکلیف دینی است، خاطرنشان کرد: بدترین خسارت، تنبلی در مطالعه کتاب است.
کد خبر: ۷۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۲

نماینده مردم شهرستان‌های کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده در مجلس شورای اسلامی گفت: آقازاده‌پروری در شأن زندگی طلبگی نیست.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com حجت‌الاسلام سید علی‌محمد بزرگواری امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در یاسوج در پاسخ به سؤالی در خصوص برخورد با آقازاده‌ها و تأثیر آن در جامعه اظهار کرد: صدماتی که از جانب آقازاده‌ها به کشور وارد شده بسیار زیاد بوده است. وی با بیان اینکه آقازاده‌ها هم در عرصه سیاسی و هم اقتصادی ضربات بسیاری بر پیکره کشور وارد کرده‌اند، تصریح کرد: اگر از همان ابتدا با این دسته از افراد متخلف و منفعت‌طلب برخورد لازم صورت می‌گرفت امروز پدران و نزدیکان‌ آن‌ها طلبکار نمی‌شدند. نماینده مردم شهرستان‌های کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده در مجلس شورای اسلامی بیان کرد: ولی همین که در برهه فعلی قوه قضاییه برخورد مناسب داشته است نشان دهنده عزم این قوه برای برخورد با متخلفان در هر کسوتی است. وی به انتظار مردم از قوه قضاییه اشاره کرد و افزود: مردم وقتی می‌بینند در برخورد با تخلف فرقی میان شهروند عادی و آقازاده‌ها نیست، نسبت به اجرای عدالت خوشبین می‌شوند. بزرگواری تصریح کرد: امیدواری خوبی در بین مردم ایجاد شده چرا که می‌بینند بر مبنای عدالت فرقی میان متخلف عادی و غیر عادی وجود ندارد. این نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با بیان این که آقازاده‌پروری در شأن زندگی طلبگی نیست، افزود: انتظار مردم این است که ما طلبه‌ها در مبارزه با آقازاده‌پروری پیشگام همه قشرها باشیم. وی از قوه قضاییه خواست تا در برخورد با آقازاده‌ها هیچگاه اسیر جوسازی نشوند و در همین خصوص تصریح کرد:قوه قضاییه از جار و جنجال‌ نمی‌هراسد.
کد خبر: ۶۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۱

من زندگی ساده روستایی خودم را دوست دارم تا فراموش نکنم که چه کسی هستم و چه رسالتی دارم تا فراموش نکنم که یک طلبه ام و چه وظیفه ای دارم و فراموش نکنم که یک طلبه باید زندگی ساده داشته باشد و درد مردم را بفهمد
کد خبر: ۶۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۰

دولت محترم که خود را در ماجرای علی مطهری دغدغه‌مند نشان داد لازم بود نسبت به جنایت فرودگاه جده که تبدیل به یک خشم عمومی در ایران از آل‌سعود شده است نیز واکنش نشان می‌داد تا از اتهام نگاه دوگانه و سیاسی به موضوعات اجتماعی مبرا شود. اگرچه ماجرای جنایت جده یک موضوع بین‌المللی بوده و قطعا ابعاد مختلف این جنایت در هیچ چارچوبی قابل قیاس با واقعه شیراز نیست اما رئیس‌جمهور تمام دستگاه‌های امنیتی، اجرایی و اطلاعاتی را برای پیگیری ماجرای علی مطهری بسیج کرد. سرویس سیاسی پایگاه 598 - بهزاد مهرکش/ همه را برای پیگیری ماجرای حمله به علی مطهری در شیراز بسیج کرده بودند. مسؤولان دولتی استان فارس هم که این موضوع را در صدر امور در دست اقدام خود گذاشته بودند. دولت تمام دستگاه‌های امنیتی کشور را به خط کرد تا مشخص شود چه کسانی بودند که در شیراز با  علی مطهری زد و خورد کردند. استاندار به تهران فراخوانده شد. به او هشدار داد که اگر ماجرا مشخص نشود باید از سمت خود استعفا دهد. وزارت اطلاعات و وزارت کشور با دستور مستقیم رئیس‌جمهور موظف به پیگیری ماجرا شدند. وزارت کشور کمیته ویژه‌ای در این زمینه تشکیل داد و آن را برای بررسی بیشتر به شیراز اعزام کرد. در نهایت افراد شناسایی شدند و برخی از منابع خبر از صدور قرار برای آنها دادند. به گزارش «وطن امروز»، همه این دستورات و اقدامات دولتی در یک بازه زمانی کوتاه‌ رخ داد. عزم و اراده دولت برای پیگیری ماجرای درگیری این آقازاده برای همه آشکار شد. حامیان دولت از اینکه دولت آنها نسبت به این ماجرا حساسیت نشان داد؛ خرسند بودند اما آیا این حساسیت درباره سایر شهروندان هم وجود دارد؟ هنوز دولت و در راس آن شخص رئیس دولت نه‌تنها اقدام خاصی درباره تعرض 2 پلیس سعودی به 2 نوجوان زائر ایرانی در فرودگاه جده انجام نداده بلکه از اتخاذ موضعی حداقلی در این‌باره نیز خودداری کرده است. دولت محترم که خود را در ماجرای علی مطهری دغدغه‌مند نشان داد لازم بود نسبت به جنایت فرودگاه جده که تبدیل به یک خشم عمومی در ایران از آل‌سعود شده است نیز واکنش نشان می‌داد تا از اتهام نگاه دوگانه و سیاسی به موضوعات اجتماعی مبرا شود. اگرچه ماجرای جنایت جده یک موضوع بین‌المللی بوده و قطعا ابعاد مختلف این جنایت در هیچ چارچوبی قابل قیاس با واقعه شیراز نیست اما رئیس‌جمهور تمام دستگاه‌های امنیتی، اجرایی و اطلاعاتی را برای پیگیری ماجرای علی مطهری بسیج کرد ولی جز واکنش معمول وزارت امور خارجه و توضیحات مبهم سازمان حج و زیارت، عملا دولت نسبت به این جنایت سعودی‌ها موضع سکوت اتخاد کرده است. سکوت حسن روحانی و وزیر امور خارجه در این باره در حالی است که رؤسای دو قوه دیگر درباره هتک‌حرمت 2 نوجوان ایرانی موضع صریح گرفتند و رئیس قوه قضائیه خواستار اشد مجازات برای 2 پلیس سعودی شد. البته نگاهی به رفتار دولت یازدهم در دیگر موضوعات مشابه نیز این استاندارد دوگانه را تقویت می‌کند. رفتار دولت و سخنرانی حسن روحانی درباره ماجرای اسیدپاشی اصفهان که بلافاصله دستاویزی برای روزنامه‌های زنجیره‌ای و البته رسانه‌های ضدانقلاب در حمله به قشر متدین جامعه و فریضه امر به معروف شد هنوز از یادها نرفته است اما در مقابل و در جریان ضرب و جرح جانباز کرمانی در نشست اصلاح‌طلبان کرمان، نه‌تنها شاهد اقدامی از سوی دولت نبودیم بلکه دولتی‌ها و شخص رئیس دولت از اتخاذ موضع نیز در این ماجرا خودداری کردند. سکوت دولت در این ماجرا حتی با واکنش علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز مواجه شد و او صراحتا از وزیر کشور خواست این موضوع را نیز پیگیری کند اما آنچه اکنون مهم به نظر می‌رسد، بعد ملی و البته بین‌المللی جنایت سعودی‌ها در فرودگاه جده است. عمل شنیع تعرض 2 پلیس سعودی به 2 نوجوان زائر ایرانی آن هم در کشوری که حاکمان آن خود را خادم‌الحرمین می‌دانند موضوعی نیست که در قالب مسائل حزبی و سیاسی به آن نگاه شود. ماجرای جده به عزت و شرف ملی ما مربوط می‌شود. فراگیر شدن خشم و نفرت عمومی در شبکه‌های مجازی، تشکیل کمپین‌های تحریم عمره، حضور 100 هزار نفری مردم در بازی اخیر در ورزشگاه آزادی و کارناوال شادی مردم در پی پیروزی بر تیم سعودی و از همه مهم‌تر ورود قاطع مراجع عظام تقلید به این واقعه ناگوار، به‌خوبی حاکی از جریحه‌دار شدن احساسات عمومی در ایران است. در مقابل اما مشخص نیست چرا دولت یازدهم و البته رئیس محترم جمهوری و وزیر امور خارجه مصلحت را بر سکوت و صرفا یک واکنش حداقلی از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه دیده‌اند. به هر حال این وقایع در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت خواهد شد. اکنون که امسال همدلی و همزبانی دولت و ملت نام نهاده شده است، لازم به نظر می‌رسد دولت محترم در اعلام انزجار نسبت به هتک‌حرمت 2 نوجوان ایرانی توسط ماموران سعودی، خود را همدل و همزبان با ملت کرده و واکنش صریح نشان داده و اقدام قاطعی صورت دهد. در این گزارش اقدامات دولت در قبال پرونده علی مطهری و پرونده ملی و بین‌المللی تجاوز در فرودگاه جده، از نظر می‌گذرد. قضاوت در این‌باره برعهده مخاطبان خواهد بود.
کد خبر: ۶۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۲

مهدی هاشمی به حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب در پرونده بین‌المللی خود اعتراض کرد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: یک منبع آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار قضایی خبرگزاری فارس با اعلام این خبر گفت: حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب در مورد پرونده مهدی هاشمی روز 26 اسفندماه به متهم و وکلای وی ابلاغ شد. وی افزود: با اعتراض مهدی هاشمی به رأی دادگاه، پرونده برای رسیدگی به دادگاه تجدیدنظر ارسال خواهد شد. لازم به ذکر است براساس اطلاعات به دست امده مهدی هاشمی به واسطه 3 اتهام مجموعا به 15 سال حبس محکوم شده بود. رسیدگی به پرونده این فرد از نیمه مرداد امسال در شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران و به ریاست قاضی مقیسه آغاز شد. جلسات رسیدگی به پرونده این متهم در شعبه 28 دادگاه انقلاب بیش از 28 جلسه به طول انجامید اما سرانجام آخرین روز هفته گذشته اخباری مبنی بر صدور حکم به گوش رسید. براساس شنیده‌ها م.ه آقازاده جنجالی به واسطه سه اتهام در پرونده‌اش مجموعاً به 15 سال حبس محکوم شد. وی به واسطه یکی از مواد قانونی به 7 سال حبس، جزای نقدی و انفصال محکوم و به خاطر یکی دیگر از مواد همین قانون، به 5 سال حبس محکوم شده است. این در حالی است که نامبرده به واسطه یکی از مواد قانون مجازات اسلامی به 3 سال حبس محکوم شده است. این حکم قضایی، بدوی بوده و متهم پس از ابلاغ حکم 20 روز فرصت دارد نسبت به حکم صادره اعتراض کند.
کد خبر: ۶۱۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۵

با برگزاري انتخابات اتاق بازرگاني تهران چهره هاي تازه وارد به پارلمان بخش خصوصي مشخص شدند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش خبرنگار اقتصادي آريا، مهم ترين اتفاق روز گذشته انتخابات اتاق تهران راه نيافتن محمد رضا بهزاديان رئيس اسبق اتاق تهران، علاء مير محمد صادقي عضو هيئت موسس اتاق تهران و ايران و علينقي خاموشي رئيس  اسبق اتاق ايران بود.سابقه درگيري بهزاديان و خاموشي در دوران اصلاحات و جنجال کارت بازرگاني بهزاديان که منجر به برکناري او از رياست اتاق تهران شد، هنوز از اذهان بخش خصوصي پاک نشده است، بهزاديان اينبار با توپ پر آمد، ولي يک شکست تمام عيار را متحمل شد. خاموشي نيز که در دوره گذشته با آراء پاييني به اتاق راه يافته بود، اينبار اما مورد اعتماد اعضاي اتاق قرار نگرفت. مير محمد صادقي نيز که از اولين دوره اتاق در اين نهاد حضور داشته است، ديگر جايي در اين مکان نخواهد داشت.اگر بخواهيم بر اساس ليست ها به انتخابات نگاه کنيم، بايد گفت مجمع فعالان توسعه در اين دوره تعداد بسيار ناچيزي دارد. محمدرضا بهرامن، مسعود دانشمند، ابراهيم جميلي، شاهرخ ظهيري، مهدي راسخ، روغني، ايرج حسابي، محمدرضا نجفي‌منش، محسن نهاونديان، سيد رضا نوراني و غيره ناکامان اين گروه در انتخابات اتاق بازرگاني تهران بودند.اما گروه خواستاران تحول نزديک به اصلاح طلبان نيز در اين دوره تجربه تلخي داشت و تقريبا به جز دو نفر از اين گروه فرد ديگري به اتاق راه نيامده است. فاطمه دانشور و محسن مهرعليزاده تنها بازمانده‌هاي گروه خواستاران تحول در اتاق تهران هستند. محمدرضا بهزاديان، سيد حميد حسيني، جمشيد عدالتيان شهرياري، پرويز شهپر، توقيق مجدپور ، مرسل صديق، عباس وطن‌پرور و حميدرضا عارف هيچ کدام موفق به کسب آرا لازم نشدند.اما علاوه بر اين افراد چهره‌هاي شناخته شده ديگري نيز در اتاق بودند که در اين دوره موفق به کسب صندلي در هيات نمايندگان نشدند. محسن حاجي بابا، مجيد رضا حريري، محمد مهدي رئيس‌زاده و ابوالحسن خليلي افرادي هستند که در اين دوره از گروه پيشگامان وفاق به اتاق نيامدند.هرچند علي نقي خاموشي و علاء مير محمد صادقي که هر دو با حکم امام خميني (ره) به اتاق آمدند در اين دوره موفق به کسب آراي لازم نشدند اما اسدالله عسگر اولادي از گروه پيشگامان وفاق همچنان منتخب بخش خصوصي شد.در اين دوره حتي آقازاده‌ها نيز نتوانستند به اتاق بيايند، فقط مهدي جهانگيري توانست از نزديکان دولت به اتاق راه پيدا کند و بقيه از جمله پسر محمد نهاونديان، داماد شريعتمداري، پسر محمد رضا عارف وبرادر سعيد حجاريان موفق به حضور در اتاق نشدند.  علاوه بر اين محمد صدر هاشمي، عضو هيات مديره بانک اقتصاد نوين هم موفق به ورود هيات نمايندگان به اتاق تهران نشد.اين گزارش حاکيست، برنده اصلي انتخابات اتاق تهران ائتلاف براي فردا است که از 40 کرسي 35 صندلي را به خود اختصاص داد.يحيي آل اسحاق رئيس فعلي اتاق تهران بيشترين راي را به خود اختصاص داد و به نوعي رياست خود را براي چهار سال ديگر تمديد کرد.در ادامه اسامي 40 منتخب اتاق تهران مي آيد:بخش بازرگاني يحيي آل اسحاق 1308 راي محمد رضا انصاري 1097 راي مسعود خوانساري 1055 راي فاطمه مقيمي 884 راي محسن بهرامي 827 راي مهدي شريفي 812 راي ناصر رياحي 803 راي فاطمه دانشور 781 راي محمد اميرزاده 738 راي اسدالله عسگراولادي 708 راي محمد رضا زهره وندي 707 راي محمد لاهوتي 681 راي سيد رضي ميري 680 راي علي سنگينيان 660 راي عباس آرگن 653 راي فرهاد فزوني 653 راي بخش صنعت محسن خليلي 1085 راي مهدي جهانگيري 981 راي علي شمس اردکاني 903 راي مهدي پورقاضي 845 راي سيدمحمد اتابک 842 راي کوروش پرويزيان 736 راي حسين سليمي 710 راي محسن مهرعليزاده 683 راي رضا پديدار 669 راي حميدرضا صالحي 657 راي محمد نجفي عرب 645 راي محمدحسسين برخوردار 638 راي علي رضا کلاهي صمدي 637 راي احمد کيميايي 636 راي بخش معدن پدرام سلطاني 1119 راي فريال مستوفي 892 راي مرتضي لطفي 718 راي سيد بهادر احراميان 703 راي بخش کشاورزي احمد صادقيان 943 راي حامد واحدي 829 راي کاوه زرگران 818 راي مهدي معصومي 735 راي حسن فروزان فر 729 راي علي رضا خالف 702 راي
کد خبر: ۵۹۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۹

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: مقتدر مظلوم:مطالعه تاریخ و تجربیات رخ داده برای انقلاب های مردمی و ضد استعماری و خصوصا انقلاب اسلامی ایران نشان می دهد  ، استعمارگران آمریکایی  و انگلیسی ، به کمک سرویس های اطلاعاتی و دستگاه ایدئولوژیک خود ، همواره از الگوها و روش های آزموده شده و ثابتی برای دزدیدن این انقلاب ها و ایجاد انحراف در آن ها و نهایتا زمینه سازی برای بازگشت و اعمال سلطه مجدد به کشور مورد نظر با تمرکز بر دو عنصر مردم و مسئولان و انقلابیون استفاده می کنند .در این مطلب  به سه روش ( یک روش عام و دو روش خاص ) اصلی ، رایج ، آزموده شده و موثر آمریکا و انگلیس که مشخصا با محوریت و تمرکز بر مسئولان و کادر انقلابیون طراحی و اجرا می شوند اشاره می کنم :1-   نفوذ در کادر انقلابیون و مسئولان آینده نظامبطور خلاصه این روش از این قرار است که سرویس های اطلاعاتی استعمارگران آمریکایی انگلیسی ، در ماه های منتهی به انقلاب و سقوط سیستم وابسته ( نظیر حکومت شاه ) با براورد این که دیگر عمر این سیستم تمام است ، اقدام به تربیت و آماده سازی عوامل مدنظر خود برای نفوذ در کادر اصلی انقلابیون و مسئولان نظام آینده و اثرگذاری بر نظام آینده می نمایند .در این روش ، در آستانه وقوع انقلاب ها ، عوامل مد نظر تحت بهانه های نظیر ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی و آمریکایی منتقل می شوند .این عوامل در این کشورها1.      آموزش های مورد نظر ( هم در حوزه ماموریت های آتی و هم در حوزه تخصص کاری ) را فرا می گیرند ، و برای خود هویت و عنوان علمی و تخصصی می سازند2.      خود را به کادر انقلابیون و رهبران انقلابی خارج از کشور نزدیک می کنند و برای خود کسب اعتبار و هویت انقلابی می کنند .بعد از وقوع انقلاب ها نیز ، در شرایطی که کشور انقلاب کرده به یکباره خالی از نیروهای متخصص رژیم سابق شده و ساختارها و سازمان ها نیاز به عناصر و مدیران متخصص دارد ، این افراد انقلابی به کشور بازمی گردند و با استفاده از تخصص کسب شده ، هویت ساخته شده و کمک سایر عوامل نفوذی ، به سرعت در کادر اصلی انقلابیون و مسئولان رده بالای نظام تازه تاسیس نفوذ و به سرعت رشد می کنند و ارتقا میابند .تجربه های تاریخی نشان می دهد که این افراد در راستای ماموریتشان ، در ابتدای کار و در  آغاز انقلاب ها ، اتفاقا از خود وجهه ای بسیار انقلابی و حتی بعضا افراطی ترسیم می کنند و جز انقلابی ترین افراد شناخته می شوند . اما این وجهه در سال های بعد و بعد از توفیق در نفوذ در رده های بالای حاکمیتی ، کم کم رنگ می بازد و به سمت تجدیدنظر طلبی و ساخت وجهه اپوزوسیونی میل می کند .   2-   جذب و به دام انداختن مسئولان و کادر انقلابیونبه طورخلاصه ، سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس ،  در این روش به دنبال به دام انداختن و اسیر کردن مسئولان و کارد انقلابیون هستند . منظور از به دام انداختن ، ایجاد شرایطی است که در نتیجه ی آن ، فرد مورد نظر همواره برای جلوگیری از افشای  یا برهم خوردن آن ، مجبور به عمل به فرامین سرویس اطلاعاتی دشمن و بازی کردن در پازل مد نظر آن ها هستند.به طور معمول ، بستر اصلی اجرای این روش ، در هنگام سفر و اقامت مسئولان کشور و خانواده هایشان در این کشورها حین ماموریت های کاری یا سفرهای تحصیلی مهیا می شود .هدف سرویس ها نیز بدست آوردن آتو  یا نقطه ضعف از این افراد یا خانواده شان است . شیوه های این بدست آوردن آتو البته بسیار متنوع است ولی روشی که بسیار شایع است و این سرویس ها و تشکیلات یهود محور در آن فوق تخصص دارند ، طراحی سناریوی های غیراخلاقی و استفاده از دام های غیر اخلاقی  و ابزار  زن است که از ابتدای تاریخ تا به الان موفق ترین و موثر ترین ابزار اغوا و جاسوسی خصوصا از سوی یهودیان بوده است .در این روش ، سرویس های اطلاعاتی همواره به مانند شیاطین اقدام به طراحی سناریوهایی می کنند که نتیجه اش لغزش اخلاقی یا امنیتی مسئول و فرد مورد نظر باشد . بعد از رخ دادن این لغزش از سوی فرد مورد نظر نیز ، همین لغزش تبدیل می شود به کلید قفل اسارت سوژه مورد نظر تا انتهای عمرش . !بعد از این لغزش ، فرد مورد نظر بخواهد یا نخواهد مجبور است که تا آخر عمر خود گوش به فرمان سرویس اطلاعاتی آمریکا یا انگلیس باشد و هر دستور و هر فرمانی را اجرا کند و به هر قیمت که شده هرکس را بگمارد و هر رویکرد و تصمیمی را اتخاذ کند تا بلکه مبادا آن ها روزی اسناد لغزش و فساد وی را افشا نکنند و فرد مورد نظر تمام آبرو و حیثیت سیاسی اجتماعی یک عمر خود را به یکباره از دست دهد .این روش نیز از روش های بسیار خطرناک ، موثر ، آسان و بشدت مورد استفاده سرویس های اطلاعاتی شیطان بزرگ و روباه پیر و خصوصا موساد است . منطقا هر چقدر هم میزان حضور و سکونت مسئول و فرد مورد نظر در محیط تحت کنترل سرویس اطلاعاتی فوق ( اروپا یا آمریکا یا دوبی و ترکیه و ... ) بیشتر باشد ، احتمال آلودگی و به دام افتادن از این روش ها نیز بالاتر می رود . از دیگر روش های این حوزه ، می توان به برنامه ریزی سرویس ها بر استفاده از ظرفیت آقازاده ها وخانواده مسئولان ساکن در کشورهای غربی اشاره کرد . هم روش به دام انداختن ، وهم روش اغوا از طرقی نظیر اخذ ویزا و اقامت و بورسیه و موقعیت شغلی و ... برای این گروه مورد اجرا قرار میگیرد که در اکثر موارد نتیجه ی آن در نهایت به همکاری پدر یا همسر مورد نظر  با سرویس کشور دشمن ختم می شود . متاسفانه . 3-   استحاله و تغییر نظام ارزشی و فکری مسئولان و انقلابیون - تربیت مدیران تراز نظام لیبرال دموکراسیاین روش ، روش عامی است که غرب و نظام لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا آن را به طور کلی ، برای تربیت رهبران و کارگزارن آینده کشورهای جهان خصوصا کشورهای غیر همسو و متخاصم پیاده می کند .بستر اجرای این روش نیز مشخصا بستر آموزش و تحصیل در دانشگاه هایی است که عملا نقش کادر سازی برای تربیت مدیران لیبرال ، تکنوکرات و سکولار را برای نظام جهانی مطلوب آمریکا و انگلیس و در واقع شبکه صهیونیسم بین الملل فراهم می کند .نخبگان ، مدیران و انقلابیونی که بدون آمادگی قبلی و با عمق کم اعتقادات ایدئولوژیک مذهبی و با هدف کسب تخصص ، خود خواسته یا هدایت شده وارد این دانشگاه ها می شوند و اما خروجی که در انتها بدست می آید استحاله و تغییر نظام ارزشی این افراد و تبدیل آن ها به مهره های بی جیرومواجبی است که به طور خودکار در کشورهایشان  اراده ، رویکرد ، نظام و طرح های مطلوب نظم آمریکایی – انگلیسی را اجرا کرده و به پیش می برند .این روش ، میان مدت ، آرام و دیربازده است و اما وقتی به ثمر می نشیند حجم و کیفیت تغییرات صورت گرفته به حدی است دیگر عملا کاری از نهادهای انقلابی و امنیتی بر نمی آید .. استحاله که صورت گرفت ، دیگر خود مسئولان تکنوکرات و سکولار و انقلابیون خسته و پشیمان ، کلید کشور را تقدیم استعمارگران سابق می کنند و برای بازگرداندن مجدد آنها به کشور ، از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند . . . پینوشت :1- چه بسا همین الان که در حال مطالعه این متن هستید ، چندین مدیر آینده تراز نظام لیبرال دموکراسی و نظم آمریکایی انگلیسی در حال تحصیل در دانشگاه های کادرساز آمریکایی انگلیسی و مهیا شدن برای تصدی پست های کلیدی سالیان آینده جمهوری اسلامی ایران هستند  . . .2- بسیاری از تحولات ایران و نقش آفرینی های تاریخ ساز افراد را در این بستر نگاه و تحلیل کنید . آنوقت بسیاری از گره های ذهنیتان باز می شود .علت  بسیاری از رفتارها و غش کردن ها و قراردادهای تاریخ ساز و تمایلات ، برایتان روشن می شود .مهره ها از بین نمی روند ، با کناررفتن یکی ، بلافاصله دیگری جایگزین می شود . مهره ها رشد می کنند و حمایت می شوند و  روی کار می آیند تا به وظایف خودشان عمل کنند . و می کنند. . .فتامل یا اولی الابصار . . .
کد خبر: ۵۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۸

جناب آملی لاریجانی، الله الله از آن روزی که دستان قاضی برای کوبیدن چکش در محکمه بلرزد و عدالت به قربانگاه رود، بدانید آن روز هویت انقلابیمان زیر سوال خواهد بود و انقلابمان فرسنگ‌ها از آرمان خود، فاصله خواهد گرفت.به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل هشت دانشگاه جنوب کشور در خصوص ضرورت اجرای عدالت در مورد پرونده مهدی هاشمی، خطاب به آیت‌الله آملی‌لاریجانی رئیس قوه قضائیه نامه‌ای نوشته اند که نسخه ای از آن در اختیار پایگاه 598 قرار گرفته است. متن این نامه به شرح زیر است: بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است (اعراف، آیه ۲۹) جناب آیت‌الله صادق آملی‌لاریجانیریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران سلام علیکم یقیناً یکی از آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی تحقق شعار عدالت در عرصه‌های مختلف آن است، شعاری که در پرتو آن استعدادهای همه افراد زمینه‌ای برای رشد و بروز پیدا می‌کند و در عین حال مجرمان بسزای جرم خود می‌رسند تا جامعه از هرج و مرج پاک شود. فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی دوباره آرمان‌های انقلاب را یادآوری می‌کند، آرمانی که در آنجایی برای آقازاده و آقازادگی نیست و همه در برابر قانون یکسان هستند، همچنان که شاهد هستید امروز عدالت گم شده تمدن غربی‌ است و مردم اروپا و آمریکا به دنبال تحقق عدالت به خیابان‌ها آمده‌اند، چه برای عدالت اقتصادی و چه برای عدالت نژادی، شعار سر می‌دهند. خوشا به حال مردم ایران که ۳۵ سال پیش شعار عدالت را سر دادند و اسلام را مبنای عدالت خود قرار دادند و برای اجرای عدالت به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. امروز قوه قضائیه به عنوان مرجع دادرسی کشور وظیفه‌ای خطیر بر عهده دارد، احکام جزایی متناسب با جرم‌ها باعث می‌شود تا ما شاهد امنیت اجتماعی و اقتصادی باشیم و این امر اعتماد مردم به حکومت خود را دو چندان می‌کند. در هفته گذشته شاهد حکم قطعی و عادلانه‌ای نسبت به محمدرضا رحیمی توسط قوه قضائیه بودیم، مفسدی که بیشترین تلاش‌ها برای پای میز محاکمه کشیدنش را جنبش دانشجویی مسلمان انجام داد. قوه قضائیه با صدور حکمی قاطع و بدون توجه به مقام و منصب افراد، جایگاه عدالت را در جمهوری اسلامی به رخ همگان کشید. انقلاب اسلامی می‌تواند بدون کوچک‌ترین اغماضی یکی از مسئولان را به دادگاه برده بدون آنکه در روند اجرایی کشور خللی وارد شود و یا باعث ناراحتی شود و این نشان دهنده مردم‌سالاری دینی هست که امام بزرگوارمان آن را ایجاد کردند. اما امروز قوه قضائیه در مقابل امتحانی دیگر است، به مراتب سخت‌تر و دشوار‌تر از حکم رحیمی، امروز پرونده «مهدی هاشمی» را می‌توان به عنوان شاخصی برای رعایت عدالت در جمهوری اسلامی در نظر گرفت، این پرونده از آن جهت شاخص عدالت است که همه مردم ایران مفسده‌های این آقازاده در قراردادهای اقتصادی نفتی را به عینه دیده و با دستان خود لمس کردند و هرگونه اغماض و بی‌عدالتی برای ملت ملموس خواهد بود که نتیجه آن بی‌اعتمادی به جمهوری اسلامی خواهد شد. این پرونده که مدتی‌ در دادگاه در حال بررسی است ـ و البته انتظار می‌رفت تا با علنی برگزار شدن، اعتماد اذهان عمومی کشور بیشتر شود ـ به هر حال رو به پایان است، اجرای حکمی قاطع و قوی در برابر شخصی که جرم‌های امنیتی و اقتصادی آن بر کسی پوشیده نیست نشان دهنده عدالت در جمهوری اسلامی خواهد بود و اعتماد مردم به قوه قضائیه و حکومت را در بر خواهد داشت. رئیس قوه قضائیه شما قطعا بهتر از ما می‌دانید که پیوند سببی با فلان مسئول و یا رابطه نسبی با فلان آیت‌الله و... برای کسی امنیت نمی‌آورد و همه در پیشگاه محکمه یکسانند. همگان می‌دانند که مهدی هاشمی از پشتوانه لابی‌های ثروت و قدرت بهره می‌برد و نیز می‌دانند که امروز قوه قضائیه زیر فشار سنگین این لابی‌ها قرار گرفته تا از کنار جرم‌های فراوان این آقازاده چشم بسته عبور کند، اما جناب آملی لاریجانی، الله الله از آن روزی که دستان قاضی برای کوبیدن چکش در محکمه بلرزد و عدالت به قربانگاه رود، بدانید آن روز هویت انقلابیمان زیر سوال خواهد بود و انقلابمان فرسنگ‌ها از آرمان خود، فاصله خواهد گرفت. قوه قضائیه از حمایت مردم، دانشجویان، طلاب و آحاد جامعه برخوردار است، تا زمانی که به عدالت حکم کند، امید است نوری که امروز در دل جوانان و مردم برای پیشبرد عدالت در دهه پیشرفت و عدالت افروخته شده با اجرای عدالت در مورد پرونده مهدی هاشمی شعله‌ور‌تر شود تا در دهه فجر بیعتی دوباره با آرمان‌های انقلاب اسلامی باشد. در ‌‌نهایت باید بگوییم امروز شما در برابر خداوند منان که هیچ‌گاه حق بندگانش را نمی‌بخشد و امام راحل و خون هزاران هزار شهیدی که برای اجرای عدالت توسط جمهوری اسلامی خون خود را هدیه داده‌اند، پاسخگو هستید. باشد که شما و ما بتوانیم روی خود را در پیشگاه آن‌ها بالا بگیریم و بگوییم به وظیفه دینی و انقلابی خویش عمل کرده‌ایم. والسلام علیکم و رحمةالله  - انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه چمران اهواز - انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه هرمزگان - انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز - انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه صنعتی شیراز - انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم و فنون خرمشهر - انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه چابهار - انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز - انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه آزاد اهواز»
کد خبر: ۵۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۷