برچسب ها
آوای رودکوف:مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور از توزیع کارت شرکت در آزمون ورودی دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال 95 از روز دوشنبه 13 اردیبهشت ماه خبر داد.
کد خبر: ۹۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۸

آوای رودکوف:رییس سازمان آموزش و پرورش استثنایی به اعلام جزییات انجام طرح سنجش برای نوآموزان بدو ورود به دبستان پرداخت و گفت: هزینه انجام سنجش 14 هزار تومان است.
کد خبر: ۹۴۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۷

آوای رودکوف:رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش از اعلام برنامه امتحانی دروس نهایی دانش آموزان سال سوم و چهارم متوسطه در خرداد ماه 95 خبرداد.
کد خبر: ۹۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۸

آوای رودکوف:سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس از اضافه شدن پیشنهادهای جدید در بررسی جزییات طرح نظام رتبه‌بندی معلمان خبر داد و گفت: تاسیس مرکز سنجش صلاحیت معلمان و رعایت تناسب پرداخت‌ها با عناوین از جمله این پیشنهادها است. عبدالوحید فیاضی نماینده مردم نور در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، با اشاره به برگزاری جلسه بعدازظهر امروز کمیسیون آموزش و تحقیقات گفت: وزرای آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری که قرار بود جهت پاسخگویی به سوال چند تن از نمایندگان در این جلسه حضور یابند به علت همراهی رئیس‌جمهور در سفر استانی به یزد به کمیسیون نیامدند. وی استماع گزارش رئیس سازمان نوسازی مدارس درباره عملکرد در سال 94 را بخشی از جلسه امروز کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی عنوان کرد و افزود: در ادامه به جزئیات طرح نظام رتبه‌بندی معلمان پرداخته شد. فیاضی با اشاره به گمانه‌زنی‌هایی در کمیسیون آموزش و تحقیقات به منظور تقدیم این طرح به هیات رئیسه مجلس در قالب اصل 85 قانون اساسی گفت: در جزئیات قید شده است که دولت یک سال فرصت دارد نظام‌نامه رتبه‌بندی معلمان را تدوین کند. سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی از اضافه شدن پیشنهاداتی برای تکمیل طرح مذکور در جلسه امروز خبر داد و بیان داشت: تاسیس مرکز سنجش صلاحیت معلمان و رعایت تناسب پرداخت‌ها با عناوین و نیز تعیین عناوین برای رتبه‌بندی معلمان از جمله این پیشنهادات جهت اصلاح جزئیات طرح نظام رتبه‌بندی معلمان است.  
کد خبر: ۸۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۷

ای عزیزان ! پرز رئیس آن رژیم جعلی و قاتل احمدی روشن ها می گوید: خاورمیانه روی انگشتی از سردار سلیمانی می چرخد ، پس یادمان باشد به کاندیدایی رای بدهیم که عیارش با عیار انقلاب و بزرگان آن تناسب داشته باشد
کد خبر: ۸۷۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۲

آوای رودکوف:مدیرکل فرهنگی و اجتماعی استانداری کهگیلویه و بویراحمد طرح سنجش سرمایه را یک سازه و نظر ندانست و افزود: این بحث سازه سیاستی است که در برنامه ریزی پیرامون مسائل اجتماعی استان و کشور نقش تاثیرگذاری دارد. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف به نقل از  روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، حجت الاسلام سیدعلی فتح میرمحمدی، مدیرکل فرهنگی و اجتماعی استانداری کهگیلویه و بویراحمد امروز در نشست شورای فرهنگ عمومی این استان به طرح سنجش سرمایه اجتماعی اشاره و اظهار داشت: این طرح سال گذشته همزمان با سراسر کشور در دو شهرستان و دو روستای کهگیلویه و بویراحمد اجرا شد. وی با بیان اینکه این طرح کشوری در مرکز هر استان و یکی از شهرستان ها و دو روستای استان اجرا شد، افزود: طرح سنجش سرمایه اجتماعی در شهرهای یاسوج و دهدشت اجرا شد. میرمحمدی هدف از اجرای این طرح را شناسایی ظرفیت ‌های اجتماعی و دغدغه خاطر جامعه برای تحقق اهداف و برنامه ششم توسعه کشور در راستای تحقق سند چشم‌ انداز بیست ساله کشور که مورد تاکید مقام معظم رهبری است، دانست. مدیرکل فرهنگی و اجتماعی استانداری کهگیلویه و بویراحمد عنوان کرد: طرح سنجش سرمایه امروزه یک سازه و نظر نیست؛ بلکه سازه سیاستی است که در برنامه ریزی پیرامون مسائل اجتماعی استان و کشور نقش تاثیرگذاری دارد. وی یادآور شد: سرمایه اجتماعی در ارتباط با موضوعاتی است که افراد احساس امنیت، عدالت، قانون مداری، انظباط اجتماعی، رعایت حقوق شهروندی، کمک به هم نوعان، واقع گرایی، عدم انفعال و اجتماعی بودن و تعهد و پایبندی به اخلاق اجتماعی و دینی است. میرمحمدی خاطرنشان کرد: در جامعه ای که این سرمایه ها رو به کاهش باشد مسئولان نمی توانند موفق عمل کنند؛ چرا که به نوعی نمی توانند اعتماد عمومی جامعه را جلب کنند. این مسئول فرهنگی و اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه اگر اعتماد عمومی نبود، پیروزی انقلاب در زمان طاغوت و جنگ و ترور در دوران دفاع مقدس محقق نمی شد، اذعان کرد: اگر دولت و نظام اکنون موفقیتی در عرصه های مختلف کسب کند ناشی از همین اعتماد عمومی مردم است. وی با بیان اینکه نتایج نهایی این طرح پیمایش ملی، می ‌تواند مورد استفاده برنامه‌ ریزان و مدیران حوزه ‌های مختلف به ‌ویژه اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد، گفت: حوزه اجتماعی و فرهنگی وزارت کشور با همکاری دانشگاه تهران و مرکز افکار سنجی جهاد دانشگاهی(ایسپا) این طرح ملی را سال ٩٣ در کشور اجرایی کرد.
کد خبر: ۸۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۶

آوای رودکوف:معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد از عدم حضور مدیران کل در همه نشست ها به خصوص شورای فرهنگ عمومی انتقاد کرد و گفت: مدیران جلسات شورای فرهنگ عمومی را جدی بگیرند
کد خبر: ۸۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۶

پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، دکتر محبوب پناهی: میخواهم قبل از اینکه وارد نوشته استاد ارجمند دکتر سریع القلم بشویم که خود از خواندن آن بسیار استفاده کردم در خصوص تعریف سیاستمدارو آنقدر تامل برانگیز و به حق خلا واقعی امروزمان و خواستم ضمن به استحضار رساندن مردم عزیز مقدمه ای را به لحاظ ارتباط موضوع با انتخابات مجلس و نمایندگی، تعریف قانونی از نماینده داشته باشیم و وظیفه اصلی نماینده و یا وکیل را در خصوص موکلش آنگونه که در قانون آمده است بدانیم. نماینده کیست ؟ نماینده کسی است که از طرف کسی دیگر برای مذاکره در امری یا انجام دادن کاری معین شده باشد . آیا نماینده را می‌توان نوعی وکیل دانست ؟بله تعریف وکیل و نماینده یکی است و اتفاقاً در لغت‌نامه‌ها نیز وکیل، مترادف نماینده می‌باشد . آیا نماینده باید در تحقق اراده‌ی شخصی که از جانب او وکیل شده است (موکلش) تلاش نماید ؟بله، زمانیکه این کار نماینده بودن (وکالت) راپذیرفته است به این معنی است که باید نهایت سعی خود را در تحقق اراده‌ی موکلش انجامبدهد . آیا نماینده می‌تواند آنچهرا که بهزعم خود به صلاح موکلشمی‌داند، اگر چهخلاف نظر موکلش می‌باشد، انجام دهد ؟او به عنوان «نماینده» فقط می‌تواند، در تحقق اراده‌ی «موکلش» تلاش کند. مگر آن‌کهاز نماینده بودن، انصراف دهد و سپس در صورت توافق، به عنوان مشاور یا وصی موکل سابقش و یاحتیبه عنوان نماینده‌یطرف مقابل،انجام وظیفه نماید . آیا نماینده می‌تواند به جای انجامدرخواست موکلش، نظر شخص دیگری مثل نظر رئیس خود و یاحتی نظر قانونو منافع ملی را در کار خود دخالت بدهد ؟نماینده فقط می‌تواند در تحقق اراده‌یموکلش تلاش کند. مگر آن‌که از نماینده بودن انصراف بدهد و آنگاه به عنوان مرئوس شخصی دیگر یا حتی به عنوان مرد قانون یا هر عنوان دیگری انجام وظیفهنماید . پس تکلیف اخلاق و یا قانون چه می‌شود ؟نماینده اگر کاری را خلاف اخلاق یا قانون یا حتیمغایر باورهای شخصی‌اش می‌داند، می‌تواند از کارش(نماینده بودن) انصرافبدهد.آنگاه دیگر مجبور به انجام کاری خلاف قانون یا اخلاق نیست. نه آن‌که همچنان خودش را نماینده‌ی کسی بدانددر عین از جای دیگری دستور بگیرد. بنابراین کسانی که میخواهند بعنوان نماینده مردم در مجلس حضور پیدا کنند بدانند که باید وکیل ملت باشند نه وکیل منافع و افراد خاص،موکلین شما مردم هستند و باید طبق قانون فقط در جهت مطالبات و منافع و خواسته های موکلین خود یعنی خواست ملت قدم بردارید و اکر به هر دلیلی نمیتوانید باید از کار خود انصراف دهید. مطالبات مردم را امروز همه میدانیم: مردم بدنبال رفاه- اشتغال- آزادی و امنیت هستند و نماینده ای که نتواند به این مطالبات و خواسته های مردم بعنوان موکلین خود عمل کند یعنی بعنوان نماینده و از منظر قانونی به وظیفه خود درست عمل نکرده است وباید در مقابل ملت پاسخگو باشد. واما متن زیر نوشته استاد بنام علوم سیاسی دکتر سریع القلم در خصوص تعریف سیاستمدار است که بسیار مرتبط با بحث مجلس و انتخاب مردم می باشد. امیدواریم که در روشنگری و انتخاب صحیح این مطالب یاریگرمان باشد و احساسی و تعصبی تصمیم گیری نکنیم چرا که سرنوشت و آینده کشور در گرو تصمیم گیری و انتخاب صحیح و عقلانیست. دکتر محمود سریع‌القلم، مطلبی را که از هشت سال پیش علاقه‌مند به نوشتن آن بوده ‌ به رشته تحریر در‌آورده ‌تا به این پرسش پاسخ دهد که چه کسی را می‌توان سیاستمدار نامید؟ سیاستمدار شدن به چه دانشی نیاز دارد و راه کسب آن کدام است؟ یک سیاستمدار چه کسانی را پیرامون خود جمع می‌کند، چه خلقیاتی دارد و راه تربیت چنین سیاستمداری چیست؟ متن نوشته ایشان به قرار زیر است: … نزدیک دو قرن است که سیاستمداری، تخصص است. از زمانی که در غرب اروپا و شمال آمریکا، حزب شکل گرفت و تولید ثروت به ثبات سیاسی و عقلانیت نیاز پیدا کرد، سیاستمدار شدن نیز تخصصی شد. اما چون در ایران هنوز حزب شکل نگرفته و عرصه سیاست عمدتا بر حس و مزاج و تمایلات فردی استوار است، آنچه سیاسی است، بیشتر حالت تصادفی دارد، واقعه و شانس است، به تلفن‌ها و روابط وابسته است و با دوستی‌های قدیمی شکل می‌گیرد. قاعده و قانون و متن و آیین‌نامه یا نیست یا جنبه تزیینی دارد. چون خواسته‌ها و منافع آدمیان ملاک است و به معنای علمی کلمه، سیستمی در کار نیست، فضا پیوسته مبهم و بی‌ثبات است. بنابراین، موضوع بسیار ساده و شفاف است. مادامی‌ که صحنه‌گردان سیاست نزد احزاب نیست، میدان سیاست پر از آشوب و هرج و مرج بوده و حالت سینوسی خواهد داشت. از این ‌روی، سیاستمداری در درون نظام حزبی ارزش حقیقی پیدا می‌کند. اما سیاستمدار چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ در زیر‌ این ویژگی‌ها از منظر یک دانش‌پژوه علم سیاست، به ترتیب اولویت تبیین می‌شود: ۱٫ دانش: مهمترین ویژگی یک سیاستمدار حرفه‌ای، دانش او از وضعیت کشورش و همچنین از محیط بین‌المللی است. منظور از دانش، مواد خام نیست. مواد خام باید تجزیه و تحلیل شود و با استنباط حرفه‌ای و عقلی و منطقی همراه باشد. این استنباط به آسانی به دست نمی‌آید و با مطالعه روزنامه‌ها، بولتن‌ها و شبکه‌های خبری دست‌یافتنی نیست. یکی از دلایلی که در کشور ما، اشتباه و سعی و خطا فراوان است، به موجب درس خواندن تکه‌تکه و بدون دقت و تمرکز افراد، پس از سال‌ها کار اجرایی است. شمار کسانی که اول درست درس خوانده و سپس کار اجرایی را پذیرفته‌اند، بسیار محدود است. فهم چندبعدی و عمیق مسائل یک کشور و محیط بین‌المللی کار آسانی نیست. بهترین رشته‌ها برای تحقق چنین هدفی، رشته‌های علوم انسانی هستند به ویژه اقتصاد، حقوق و مدیریت. طی دو دهه اخیر، ۲۵۰ دانشکده اقتصاد و مدیریت در چین تأسیس شده تا نیروی انسانی لازم برای دستگاه هیأت حاکمه چین با همکاری دانشگاه‌های برتر جهان تربیت کند. کسانی که این رشته‌ها را می‌خوانند و استاد می‌بینند و متون می‌خوانند، رقم و آمار می‌فهمند و به‌ طور طبیعی از تخیل، خرافات و وارونه نشان دادن واقعیت‌ها فاصله می‌گیرند. کسی که اقتصاددان است، تفاوت کهکشانی میان نیم درصد رشد اقتصادی با هشت درصد را می‌فهمد. کسی که حقوق خوانده، از واژه‌ها و مفاهیم و عبارات و حتی حروف اضافه با دقت استفاده می‌کند و «مسئولیت» سخن خود را بیشتر می‌پذیرد. با اطمینان می‌توان گفت که در کشورهای قابل اعتنای جهان، ۸۰ درصد سیاست‌مداران یا اقتصاد خوانده‌اند یا حقوق. این دو تخصص باعث می‌شود تا فرد در شناخت محیط داخلی و بین‌المللی کشورش، با واقعیت‌ها،‌ مسائل را ارزیابی کند و از خیال‌بافی، جزمیت و حتی خودخواهی فاصله گیرد. در تحقیق‌ در دانشگاه کمبریج، ۹۲درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خوانده‌اند یا پزشکی. دلیل تناسب میان این رشته‌ها و جزمیت، ذهن دوتایی (Binary) و یا سیاه و سفید است. انسان‌های عمیق که با مطالعه دست‌کم پنج هزار‌ کتاب به مرحله استنباط می‌رسند، دارای مدارهای خاکستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند. سخن گفتن دقیق عمدتا هنر و توانایی حقوق‌دانان است و بی‌دلیل نیست که در تاریخ آمریکا نزدیک به ۹۰ درصد سیاستمداران، حقوق‌دان هستند. فهمیدن متن در مورد مسائل داخلی یک کشور و تحولات بیرونی خود یک تخصص است و نمی‌توان در این عرصه خودآموزی کرد. ۲٫‌ ابزار تصمیم‌گیری: تصمیم بر اساس واقعیت ضمن در نظر گرفتن افق‌ها و آرمان‌ها مهمترین مهارت یک سیاستمدار است. او برای ‌تصمیم‌های عقلایی هم خود باید ظرفیت‌های تحلیلی و منطقی از واقعیت و امکانات داشته باشد و هم گروهی که دایره نخبگان فکری و نخبگان ابزاری او را تشکیل می‌دهند، از چنین قوه‌هایی برخوردار باشند. در کشورهای قابل اعتنای جهان، کسانی که اطراف یک سیاستمدار کلیدی قرار می‌گیرند به مراتب از خود او تواناترند، کما اینکه کیسینجر از نیکسون، چوئن لای از مائو، جک استرا از تونی‌بلر، تیمور تاش از رضا شاه، گنشر از هلموت کل و داوداوغلو از اردوغان به مراتب تواناتر بودند و هستند. یکی از روش‌های شناخت یک سیاستمدار و سنجش ظرفیت‌های او، دقت در اطرافیان اوست. هیلاری کلینتون، احترام در داخل آمریکا و تقدیر جهانیان را به عنوان وزیرخارجه کسب نمود. حضرت امیر در فرمان مالک اشتر توصیه می‌کنند: کسانی را به کار بگمار که آنها در نزد مردم به بهترین‌ها شناخته می‌شوند. سیاستمدار کسی است که می‌خواهد مسائل را حل کند و مشکلات را تخفیف بخشد و نگرانی‌ها را بکاهد، نه آنکه با جهل و بی‌دانشی و حُبّ نفس خود،‌ مشکلات را ‌‌تصاعدی گسترش دهد. سیاستمدار فردی ایدئولوژیک و یا جزمی نیست که به ذهنیت‌های بسته، غیرواقعی و غیرقابل دستیابی، محصور بماند؛ سیاستمدار هم قدرت را درک می‌کند و هم محدودیت‌های آن را. او به پیامد سخنان و تصمیم‌های خود آگاه است؛ برای نمونه،‌ سیاستمدار دانش‌محور که به یک گروه مشورتی مجرب وابسته است، تلاش می‌کند پرونده هسته‌ای ایران در وین و در آژانس بین‌المللی هسته‌ای باقی بماند تا آنکه به شورای امنیت سازمان ملل در نیویورک برود، زیرا این سیاستمدار سرنوشت پرونده‌های ارجاعی به شورای امنیت را در تاریخ خوانده است و تعهد کاری و وطن‌دوستی مشاوران او مقدم بر جهل و چاپلوسی آنهاست تا افق را ببینند و مانع از تصمیم‌گیری‌های نادرست شوند. سیاستمدار حرفه‌ای در عصر جهانی شدن به چند زبان تسلط دارد، نه آنکه آشنایی کلی داشته باشد و یا مانند برخی به اصطلاح مدیران در حدّ (Yes) و (No) باشند. سیاستمدار مدیریت گزینشی ندارد بلکه مشکلات به صورت هرمی در ذهن او و زیرمجموعه او شکل گرفته‌اند و تقدم و تأخر دارند. سیاستمدار اولویت‌بندی داشته و از مسائل یک کشور و حتی نظام بین‌الملل، فهم شبکه‌ای دارد. او تمرکز دارد و دچار ذهن پریشانی و رفتار پریشانی نیست. سیاستمدار حرفه‌ای هر روز در رسانه‌ها نیست، چون نیازی به خودنمایی ندارد بلکه به ضرورت ظاهر می‌شود و اثر می‌گذارد. تصمیم‌گیری یک سیاستمدار حرفه‌ای برای رضایت فرد و گروهی نیست بلکه برای کل کشور و سعادت و آینده آن است. عقلانیت سیاستمدار حرفه‌ای آنجا بروز می‌کند که چهل سال پس از تصمیم‌گیری، پیامدهای مثبت آن نمایان شود. ۳٫‌ خلقیات: خوبی نظام حزبی این است که دو یا سه دهه طول می‌کشد تا عامه مردم و نخبگان، افکار و خلقیات فردی و سیاسی او را بشناسند و بتوانند در مورد او، قضاوت‌های دقیقی انجام دهند. این وضعیت را مقایسه کنید با شرایطی که ‌۲۳ روز فرصت برای قضاوت کردن هست. بعد هم طیف وسیعی از افراد، پشیمان می‌شوند، چون ایرانی ظاهر مودب دارد، لایه‌های پنهانی او دیرتر شناخته می‌شود. بگذریم از اینکه شناخت ایرانی (در مقام مقایسه با ترکیه‌ای یا ژاپنی) اگر نگوییم محال بلکه بسیار دشوار است. سیاستمدار حرفه‌ای کسی است که از غرایز (کینه، عقده، حسد، طمع و امثالهم) عبور کرده است: او کسی است که غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی کرده است، ‌مهربانی و احترام را تجربه کرده است، سفر رفته و حتی از هوس نیویورک رفتن هم عبور کرده است. ریچارد نیکسون معتقد بود سیاستمدار حرفه‌ای از هر ده دعوت، شاید یک دعوت را قبول کند. مهمترین خصلت خُلقی سیاستمدار این است که با رقیب و مخالف خود، انسانی و در فرهنگ ما با اخلاق اسلامی رفتار کند. در گذشته ایرانی‌ها مؤدب‌ترین ملت‌ها بودند اما در معرض کارگزارانی قرار گرفتند که سخیف‌ترین رفتارها و واژه‌ها را استفاده کردند. شخصیت سیاستمدار باید هم‌وزن افکار او باشد و هر دو کفه با هم رشد کرده باشند. او باید در حدی خودسازی کرده باشد که عصبانیت خود را مدیریت کند و واکنش‌های خود را سال‌ها به تأخیر اندازد. همچنین‌ نه ‌‌رسمی و تصنعی بلکه ‌‌واقعی به شخصیت و افکار انسان‌ها احترام بگذارد. متعادل بودن، هم یک بعد آموزشی و فکری دارد و هم یک رکن تربیتی و شخصیتی. این تعادل با سهولت به دست نمی‌آید. اعتدال‌گرایی به مثابه یک چارچوب فلسفی در سایه یک نظام اجتماعی و تربیتی متعادل تحقق پیدا می‌کند. طبیعی است که نباید اینگونه افق‌ها را سهل انگاریم. یکی از روش‌های شناخت یک سیاستمدار حرفه‌ای و معقول، درجه توجه او به جزییات است: آیا این شهامت را دارد که به خاطر پنج ثانیه تأخیر از عده‌ای عذرخواهی کند؟ آیا رنگ جوراب او با رنگ لباسش سنخیت دارد؟ آیا در کنار فکر، ‌تجزیه و تحلیل، عقلانیت در تصمیم‌گیری و مدیریت، آداب راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت را می‌داند؟ این گونه جزییات را می‌توان تا صدها مورد شمرد. تربیت رفتاری و فکری در خانواده، مدرسه، دانشگاه و محیط اجتماعی در رشد شخصیت سیاستمدار تعیین‌کننده‌اند. مانع و ترمز اصلی در مقابل سوءاستفاده‌ها، دزدی‌ها، اختلاس‌ها و حرام‌خوری‌ها قبل از آنکه فکر و قانون باشد، شخصیت و اصالت فرد و سیاستمدار است که پس از سال‌‌ها بلکه دهه‌ها عملکرد در عرصه سیاست قابل شناخت است. ۴٫ نکته آخر: سیاستمداری و عرصه سیاست گذرگاه عمومی نیست که هر کسی در آن ورود و خروج داشته باشد. پس از هزاران سال تاریخ ایران و تولید حجم چشمگیری از متون به موازات تجربیات گسترده، اکنون لازم است برای تضمین ظهور سیاستمداران حرفه‌ای از یک طرف، نظام حزبی را جدی بگیریم و از طرف دیگر، ارتباط جامعه با سیاست، از حسی و کوتاه‌مدت به عقلایی و درازمدت تقویت شود. به خاطر داشته باشیم که تجربه دو قرن اخیر بشر نشان می‌دهد که همیشه مسائل و مشکلات در ساختارها حل می‌شوند.   منبع : تابناک
کد خبر: ۸۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۵

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، بیستمین نشست علمی دبیرخانه دین‌پژوهان کشور با عنوان «اصول روان‌درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی با سخنرانی دکتر مسعود جان‌بزرگی و حضور جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه در دبیرخانه دین پژوهان کشور برگزار شد. «پیشینه و هدف پژوهش اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی»، «مخالفت جریان پوزیتیویستی علم با روان درمانگری با رویکرد اسلامی»، «ساختار و پایه‌های الگوی روان درمان‌گری»، «مکاتب و اصول روان‌درمان نگری»، «پذیرفته شدن معنویت برای انسان و پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی»، «میدان‌های ادراکی انسان در روان درمان‌گری»، «طبیعت مادی و سیستم وجودی انسان بر اساس تعبیرهای قرآنی»، «عدم تعارض شاخصه‌های روانشناسی دینی با یافته‌های تجربی»، «اصول مشورت اسلامی در فرایند درمان»، «شاخص‌های اصلی در حوزه تخصصی مشاوره اسلامی» و «ماهیت‌های اصلی ادراکی انسان»، محورها و موضوعات بودند که استاد مسعود جان‌بزرگی در این نشست علمی به تشریح آن پرداخت. سخنران این نشست علمی در ابتدا ضمن اشاره به نقش بسیار مهم آیت‌الله غروی در این پژوهش، پیشینه پژوهش در اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی را دو دهه قبل عنوان کرد و افزود: پژوهش‌های تخصصی در زمینه روان‌درمانگری در دانشگاه‌های تا دو دهه قبل مورد توجه نبود و کسی به این امر نمی‌پرداخت و جریان پوزیتیویستی علم نیز در ابتدا اجازه نمی‌داد رویکردهای دینی به ثمر بنشیند؛ اما کم‌کم فضای این امر ایجاد شد و بزرگانی از جمله استاد جلالی با مطرح کردن مباحث «توحید درمانی» فضای امیدواری را در این زمینه به وجود آوردند.دکتر جان‌بزرگی هدف از پژوهش در زمینه را پاسخ به یک نیاز اصلی مبنی بر این که چرا اصول روان درمانی مبتنی بر متدهای بومی و دینی ما تدوین نشده است عنوان کرد و افزود بدین منظور بررسی و تطبیق اصول روان‌درمان‌گری با اصول دینی در دستور کار قرار گرفت. وی در ادامه به تشریح ساختار الگوی روان درمانی پرداخت و از «انسان شناسی و شخصیت»، «ترسیم سلامت انسان»، «قابلیت ارزیابی عینی شاخص‌های سلامت و بیماری» و «بیان فرایند درمان» به عنوان چهار پایه اصلی ساختار الگوی روان درمانی یاد کرد.  پژوهشگر برگزیده حوزه دین در ادامه ضمن تشریح مکاتب موجود در زمینه روان‌درمانگری، از مکتب «روانکاوی یا روان‌تحلیل‌گری» به عنوان یکی از مکاتب بزرگ مورد تدریس در دانشگاه‌های دنیا نام برد و ادامه داد: در این مکتب انسان شر، متعارض و مجبور تعریف می‌شو در حالی که وقتی کسی ذات انسان را واجد تعارض و شر می داند، قطعا با درمان این فرد باز هم این تعارضات ادامه خواهد داشت.وی افزود: مکتب دیگر، «مکتب رفتاری نگری» است که انسان را به رفتارهای قابل مشاهده، ارزیابی و سنجش تشبیه می‌کند و اصل درمان را بر شرطی‌سازی و یادگیری قرار می‌دهد. این مکتب نیز انسان را منفعل و مجبور ولی خنثی می‌داند. این روانشناس دینی، از «مکتب انسان‌نگری» به عنوان سومین مکتب در این زمینه نام برد و افزود: طرفداران این مکتب انسان را موجودی پاک و آزاد می‌دانند که می‌تواند خود را مدیریت کند و آن‌چه که انسان را هدایت می‌کند، خود انسان است، ولی در دیدگاه طرفداران این مکتب تناقض‌های متعددی وجود دارد. دکتر جان‌بزرگی افزود: «مکتب اگزیستانسیالیسم» نیز انسان را آزاد، محترم، فاقد وجود ثابت و محصول فرافکنی خود تعریف می‌کند، به عبارت دیگر انسان را بین بودن و شدن تعریف می‌کند. مکتب «شناختی‌ها» نیز انسان را محصول تفکر خود می‌داند و معتقد است، انسان همان‌گونه که تفکر و تصور می‌کند تعریف می‌شود و رفتار می‌کند. سخنران این نشست علمی اصول این مکاتب را دو حوزه «هستی‌شناسی» و «خود فرد» عنوان کرد و تأکید کرد در این مکاتب فضای ادراکی انسان شامل «هستی» و «رابطه با خود» است و این مکاتب کاری به ماورا و محیط غیبی ندارند. دکتر جان‌بزرگی در ادامه به بحث «پذیرفتن معنویت برای انسان در روانشناسی» و «پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی» پرداخت و خاطرنشان کرد: در روان‌شناسی، از دهه 90 به بعد، معنویت انسان مورد توجه قرار گرفت و تحقیقات به این سمت و سو رفت که انسان را نمی‌توان فاقد معنویت تصویر کرد؛ و در ابتدای قرن 21 انسان به عنوان موجودی زیستی، اجتماعی و معنوی معنی شد، و البته از این نکته نباید غفلت کرد که معنویتی که در این زمینه برای انسان پذیرفته شد یک معنویت سکولار است. وی ادامه داد: روان‌شناسان به این موضوع نیز اشاره کردند که انسان توجه خاصی به مبدا دارد و در جست‌وجوی‌ این پرسش است که مبدا او کجاست؟ . این مساله در تفکرات اریکسون کاملا قابل مشاده است.
کد خبر: ۸۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۴

آوای رودکوف:فرمانده انتظامي کهگیلویه و بویراحمد با تأکيد بر نقش مهم آموزش و نظارت در سلامت اداري، گفت: سلامت اداري ضامن اقتدار و عزت ناجا و اعتماد مردم به پليس است
کد خبر: ۸۲۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۶

آوای رودکوف:مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار کهگیلویه و بویراحمد از تشکیل ستاد پیشگیری از آسیب های اجتماعی با مدیریت معوان سیاسی و امنیتی استاندار در این استان خبر داد
کد خبر: ۸۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

در زمان لازم گزینه شاخص اصولگرا یان کهگیلویه با همه خصال برجسته معرفی خواهد شد و در همه جلسات و تشکلهای رسمی اصولگرا مورد حمایت جدی قرار خواهد گرفت
کد خبر: ۸۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

آوای رودکوف:با حضور رئیس آب و فاضلاب روستایی شهرستان کهگیلویه مانور آبرسانی به روستای بلوط بنگان از توابع بخش سوق برگزار شد
کد خبر: ۸۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۵

اینکه در خانه «موحد» به روی همه باز است و در نگاه او طرفدار و مخالف چندان فرقی با هم نداشتند و گاها نیز بعضی از هواخواهان «موحد» اعتراض داشتند که ایشان در حل مشکلات مخالفین کوشاتر است باعث این محبوبیت شده و هر کسی نمیتواند اینچنین رفتار کند چرا که لازمه آن فدا کردن آرامش زندگی و فضای خصوصی است. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، روزهای گذشته نقل قول‌های مختلفی از موحد در سایت‌های خبری از قول وی گفته‌اند که «قطعاً در انتخابات شرکت نخواهم کرد» و این باعث شد شخصاً از آقای موحد جویای واقعیت شوم که ایشان ضمن انکار این مسئله فرمودند؛ «اگر مصاحبه‌ای صورت گرفته لطف کنند صدای ضبط شده من را منتشر کنند». اینکه چرا حضور و یا عدم حضور موحد اینقدر مهم است که برخی را وادار می‌کند مطالبی خلاف واقعیت را منتشر کنند برای همه کاملاً روشن است که وقتی حرف از انتخابات باشد و آنهم انتخابات کهگیلویه نادیده گرفتن «موحد» امکان ندارد چرا که علی‌رغم همه نامهربانی‌ها و تخریب‌هایی که ظرف سال‌های گذشته صورت گرفته هنوز هم شخص «موحد» فارغ از بعضی اطرافیان تمامیت‌خواه و منفعت طلب قهرمان توده‌های مردم است و به نوعی معیار سنجش کاندیداها تبدیل شده است و مردم کهگیلویه ناخودآگاه سایر کاندیداها را با محک «موحد» می سنجند و از طرفی در نظر مردم کهگیلویه آمدن و یا نیامدن «موحد» و حمایتش از چهره‌های سیاسی از مهمترین پارامترها برای انتخاب نماینده است. اینکه چرا و چطور «موحد» به این جایگاه دست یافت و چرا دیگران نتوانستند به این میزان از مقبولیت عمومی و نفوذ در جامعه برسند را باید با برسی تاریخ سی سال گذشته پاسخ گفت. از نظر من جریان اجتماعی حامی «موحد» رانمیتوان درقالب هیچکدام از کلیشه های اصولگرا ویااصلاحطلب تعریف کرد که همگان شهادت می‌دهند طرفداران «موحد» ازهمه اقشار جامعه وازهمه گرایشهای سیاسی بوده و هستند وشخصیت جامع و فراجناحی «موحد» باعث جذب مردم ازهرتفکر وگرایشی شده است و امروزه هم بخش زیادی از مردم ازاصولگرا و اصلاح‌طلب وقتی مورد سئوال قرار می‌گیرند که در انتخابات از کی حمایت خواهند کرد اکثراً تصمیم نهایی را موکول به مشخص شدن وضعیت «موحد» می‌کنند و همین باعث شده که بعضی از فعالین سیاسی آرزوی حذف «موحد» را داشته باشند و به طبع آنها بعضی ژورنالیست‌های وابسته اقدام به پراکندن اخبار خلاف واقع می‌کنند بلکه بتوانند فضارابه نفع کاندیدای مورد نظرشان تغییربدهند اماچراموحد اینقدر تاثیرگذاراست؟بافت طایفه ای کهگیلویه وفرهنگ عشایری حاکم براین شهرستان باعث شده که فقط کسانی بتوانند در سپهر سیاسی این شهرستان به ستارگانی دائمی تبدیل شوند که اولا شناخت کافی از جغرافیای سیاسی و ایلی این منطقه داشته باشند و حساسیت‌ها و ظرافت‌های رفتاری این مردم را بشناسند و به طبقات مختلف و توقعات آنها احترام بگذارند و حتی المقدور خواست‌هایشان را اجابت کنند که «موحد» با زیرکی و کیاست خاص خود و شناختی که بواسطه زندگی در بطن این جامعه عشایری بدست آورده بود با بنا نهادن یک جریان اصالت محور سعی فراوانی درحل مشکلات این مردم مبذول کرد و همانطور که می‌بینیم موفق هم شد. اینکه در خانه «موحد» به روی همه باز است و در نگاه او طرفدار و مخالف چندان فرقی با هم نداشتند و گاها نیز بعضی از هواخواهان «موحد» اعتراض داشتند که ایشان در حل مشکلات مخالفین کوشاتر است باعث این محبوبیت شده و هر کسی نمیتواند اینچنین رفتار کند چرا که لازمه آن فدا کردن آرامش زندگی و فضای خصوصی است. حال که هم مردم و هم داوطلبان شرکت در انتخابات میدانند آمدن و یا نیامدن موحد و حمایتش از کاندیداها تعیین کننده است بازار شایعات روز به روز داغتر میشود و هر کس سعی میکند این جریان رابه نفع خود تغییر جهت دهد و در این راه بعضی از دوستان اخلاق را هم قربانی می‎کنند متاسفانه بهتراست کمی صبر کنیم تا انتخابات روند طبیعی خود راطی کند و به مردم اجازه بدهیم که آزادانه انتخاب کنند هنوز چند ماهی تا انتخابات مانده و «موحد» یا می‌آید و یا نمی‌آید.منبع :صبح دنا
کد خبر: ۸۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۸

استادخسرو معتضد - تاریخ‌پژوه - متنی را در پاسخ به برخی اتهاماتی که علیه وی مطرح می‌شود منتشر کرده است.  به گزارش ،پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از  ایسنا، در پی ابهامات و اتهاماتی که هر از گاهی در شبکه پیام‌رسان موبایلی تلگرام متوجه خسرو معتضد می‌شود، این تاریخ‌پژوه و روزنامه‌نگار متنی را ارسال کرده است. در این متن آمده است: «نادانان و بی‌سوادان و کم‌سوادان در هر دوره و زمانه‌ای بوده‌اند و کسانی را که بنا به دلایلی مورد لطف و محبت مردم قرار می‌گرفته‌اند به گونه‌ای مورد حمله قرار می‌داده‌اند تا آنان را تخریب کنند. به مرحوم دکتر محمد مصدق هیچ وصله‌ای نمی‌چسبید. از این رو شایع کردند کتابی که او به عنوان رساله دکترای خود درباره ارث در اسلام نوشته است به قلم یکی از روحانیون قم بوده است. در حالی که آن کتاب را دکتر مصدق در سوییس به زبان فرانسوی نوشته بود و بعدها در سال 1331 که میراشرافی معروف مدیر روزنامه رسوای آتش خواست آن را در روزنامه‌اش به چاپ برساند مجبور شد مترجمی استخدام کند. سرفرانسیس شپرد سفیر انگلیس در ایران که از مصدق به علت مبارزه او علیه استعمار ننگین شرکت نفت انگلیس و ایران تنفر داشت روزی در یادداشتی از سفارت انگلیس به وزارت خارجه لندن نوشته بود: از دهان مصدق بوی تریاک می‌آید. روزنامه‌های لندن هم این مهمل را چاپ کردند و جراید جیره‌خوار در شرکت نفت در تهران آن را تکرار کردند. حسین مکی سرسختانه در مقام نماینده مجلس به مبارزه با انگلیسی‌ها پرداخت و آن‌ها را با همه ید بیضایشان از آبادان بیرون انداخته بود و چون لکه‌ای به دامان او نمی‌چسبید گذشته او را پیش کشیدند که در جوانی درجه‌دار و استوار نیروی هوایی بوده و در قسمت فنی نیروی هوایی خدمت می‌کرده است. یک مامور اطلاعاتی انگلیس هم در گزارشی نوشت: «مکی مرد جسور و جدی و خطرناکی است. از مال دنیا چیزی جز خانه پدری ارثی ندارد و شاید بتوان با دادن صد هزار دلار رشوه او را از مخالفت باز‌داشت». در حالی که این پیشنهاد باتوجه به شخصیت خاص مکی که ممکن بود پیشنهاد رشوه انگلیسی‌ها را افشا کند خطرناک بود و اقدامی برای سنجش مکی نشد اما بعدها دشمنان آن رادمرد شایع کردند که به او صد هزار دلار رشوه داده‌اند. مکی آنقدر نترس و بی‌باک بود که در سخنرانی‌های خود در‌ آمریکا، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داد که چرا مهار خود را دست انگلیسی‌ها داده‌اند و مردم تمام بدبختی‌های خود را به دلیل حمایت آمریکا از انگلستان می‌انگارند. یا به آیت‌الله کاشانی تهمت زدند که مبارزات 50 ساله خود و پدرش با انگلستان را فراموش کرده و انگلیسی شده است. اخیراً نوبت من شده است که دیدم فردی در فلان شبکه پیام‌رسان موبایلی و در فضای مجازی این کشف را درباره من کرده است که من از خانواده و دودمان قاجاریه هستم و به همین علت در آثارم از پهلوی‌ها که اجداد مرا از سلطنت برکنار کرده‌اند انتقاد می‌کنم! متاسفانه کسانی هم بی هیچ مطالعه و پرسشی از روی دست هم کپی می‌کنند و برای هم می‌فرستند. چند شب پیش از رادیو فردا تصادفاً شنیدم سوابق فعالیت‌های کمونیستی جعفر پیشه‌وری در باکو را به طور کامل و جامع بیان می‌کرد اما اگر ما بخواهیم این مطالب را در رسانه‌ها بگوییم فوراً عده‌ای رگ گردنشان بالا خواهد آمد که چرا این حرف‌ها را می‌زنید. به ما برمی‌خورد. مضحک‌تر این‌که دیگری در سایتی دیگر نوشته: فلانی - یعنی من - نوه عضدالملک قاجار هستم. بنابراین از قاجاریه هستم و مطالبی که می‌نوشتم و می‌نویسم از روی حب به قاجاریه و بغض به پهلوی است. در همان حال یک مدعی هم مقاله‌ای منسوب به من مربوط به 45 سال پیش را کشف می‌کند و روی سایت می‌گذارد و ادعا می‌کند من از شاه تعریف کرده‌ام. آخر نفهمیدم من از قاجارها هستم و از پهلوی‌ها بدم می‌آید یا مداح شاه بوده‌ام؟! واقعیت را اما از زبان خود من بشنوید یا بخوانید: من از سلسله قاجار که 125 سال ایران را در حالت قهقرا و ضعف و عقب‌ماندگی نگاه داشت بسیار بدم می‌آید و کمترین نسبت خانوادگی با این ایل و تبار ندارم اما در میان همان قاجارها شاهزادگان شجاعی مانند عباس میرزا نایب‌السلطنه وطن‌پرست و باسواد و عاشق ترقی و عظمت ایران و محمدعلی دولتشاه برادر او - که عثمانی‌ها را سر جای خود نشاند - و شاهزاده حسام‌السلطنه سلطان مراد میرزا که هرات را بازپس گرفته بوده‌اند که مورد احترام هر ایرانی هستند. بنابراین ترهاتی را که بدخواهان می‌نویسند کما این که درباره مرحوم استاد علی‌اکبر دهخدا می‌نوشتند او صدهزار تومان بودجه دولت را صرف تدوین یک مشت مطالب بیهوده‌ای کرد که لغت‌نامه خوانده می‌شود و خواسته نامش را بلندآوازه کند چیزی از ارزش و اهمیت مرحوم دهخدا کم نمی‌کند. بی‌مایگانی در دوران حیات مرحوم ملک‌الشعرای بهار به او حمله می‌کردند که چگونه در دوران حیات رضاشاه قصیده بلندبالایی در وصف او به نام «دیروز و امروز» ساختی و چرا برای عروسی محمدرضا پهلوی ولیعهد و فوزیه شاهزاده خانم مصری سرود شادباش سر دادی که آهنگ آن را سرهنگ مین باشیان ساخت. خدا بیامرزد ملک‌الشعرای بهار را که از آغاز سلطنت رضاشاه یا مأمورین دایره عملیات ویژه نظمیه قصد قتل او را در سال 1304 کردند و به علت اشتباه محض دیگری به نام واعظ قزوینی را سر بریدند، یا به علت سرودن اشعار انتقادی خود به زندان می‌افتاد و چند بار زندانی شد و یک بار او را به اصفهان تبعید کردند و آخر سر محمد علی فروغی شفاعت کرد و او را به تهران بازگرداندند و قرار شد کارهای ادبی و تحقیقی کند و حقوق او را که قطع کرده بودند برای امرار معاش خانواده‌اش از نو برقرار کنند. به او پیشنهاد شد قصیده‌ای بسراید تا دیکتاتور، کینه خود را به او فراموش کند و او آن قصیده را سرود. این کین‌توزی‌ها اما ادامه دارد. فردا اگر بنویسم آدولف هیتلر آدم‌کش بوده لابد یکی پیدا می‌شود و مرا فرزند چهارم ژوزف استالین و از کمونیست‌های صحیح‌النسل و بلشویک‌های وفادار می‌نامد! من یکی از میان مردمم. مانند همه مردم و با همه احساسات و اندیشه‌های آنان. از دیکتاتوری نفرت دارم و از هوچی‌گری و شانتاژ نیز نمی‌ترسم. ابلهان هرچه می‌خواهند و در چنته دارند بسازند و در فضای مجازی بگذارند. این توضیح هم برای عده‌ای از طایفه قاجاریه است که از من می‌پرسند: آیا جنابعالی هم از ما هستی؟ در جوابشان عرض کردم خیر. از هیچ ایل و تبار و طایفه‌ای نیستم. فقط ایرانی هستم و افتخار می‌کنم که از درون ملت ایرانم. همین!»
کد خبر: ۸۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷

رئیس اداره بهزیستی شهرستان لنده گفت: در راستای پیشگیری از تنبلی چشم و معلولیت‌های بینایی تاکنون بیش از 500 نفر در این طرح شرکت و مورد معاینه لازم قرار گرفته‌اند
کد خبر: ۸۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵

اگر به تاریخ برگردیم می بینیم برخی از افرادی که در رکاب پیامبر (ص) بودند و سیف اسلام لقب گرفتند در مقابل امیر المؤمنین علی (ع) ایستادند نشان از اهمیت ندادن به موضوع ولایت پذیری است
کد خبر: ۷۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۰

مشاورعالی سازمان سنجش آموزش کشور از آغاز فرآیند ثبت نام برای شرکت در آزمون دوره های کارشناسی ارشد فراگیر دانشگاه پیام نور مهر 95 ، از روز دوشنبه 9 آذرماه خبر داد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir حسین توکلی بعدازظهر چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: ثبت نام برای شرکت در آزمون دوره های کارشناسی ارشد فراگیر دانشگاه پیام نور نوبت شانزدهم از طریق شبکه اینترنتی سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www.sanjesh.org از روز نهم آذر آغاز و تا 15 آذرماه ادامه خواهد داشت. وی اظهارداشت: همه داوطلبان متقاضی ضرورت دارد در این مهلت پس از مطالعه دقیق دفترچه راهنما و فراهم کردن مدارک لازم به سایت سازمان مراجعه و نسبت به تکمیل فرم تقاضانامه اینترنتی برای شرکت در آزمون یاد شده اقدام کنند. وی با بیان اینکه دفترچه راهنما همزمان با زمان ثبت نام روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد ، در خصوص پرداخت هزینه ثبت نام گفت: با توجه به اینکه پرداخت هزینه ثبت نام اینترنتی است داوطلبان لازم است به وسیله کارت های عضو شبکه بانکی شتاب که پرداخت الکترونیکی آنها فعال است با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی سازمان با پرداخت 650 هزار ریال ثبت نام کنند.
کد خبر: ۷۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۴

در آستانه دهمین دوره انتخابات پارلمانی، برخی از نمایندگان شاخص مجلس نهم قصد کاندیداتوری برای حضور در مجلس دهم را ندارد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir انتخابات دهمین دوره مجلس با موافقت شورای نگهبان ۷ اسفند سال جاری برگزار می شود و زمان ثبت نام نامزدها از ۲۸ آذر ماه به مدت یک هفته آغاز خواهد شد. با نزدیک شدن به روزهای انتخابات، تلاش نامزدها برای جلب آرای مردم نیز جدی تر شده و هر روز خبرهای بسیاری در راهروهای مجلس درباره انتخابات آتی شنیده می شود. اما در این میان بعضی از نمایندگان خانه ملت در سخنرانی ها و مصاحبه های شان با صراحت و یا تلویحا موضوع انصراف و عدم  کاندیداتوری خود در انتخابات مجلس آینده را مطرح کرده اند. خروج قانونی دو نماینده از گردونه رقابت ها سیدعلیرضا مرندی، نماینده مردم تهران با 76 سال و محمد رضا آشتیانی عراقی نماینده مردم قم نیز با 75 سال سن، به دلیل کهولت سن و منع قانونی در این زمینه، نمی توانند کاندیدای انتخابات مجلس دهم شوند. بر اساس قانون انتخابات، حداکثر سن کاندیداتوری برای انتخابات مجلس 75 سال است و نمایندگان مجلس نهم، 22 مهر ماه امسال در جریان بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات با حذف حداکثر ۷۵ سال سن برای نامزدی در انتخابات مجلس مخالفت کردند. مجلسی هایی که به خبرگان می روند البته آشتیانی قرار است در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کند و در فهرست مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قرار گیرد؛ همچنان که غلامرضا مصباحی مقدم، نماینده مردم تهران و عضو جامعه روحانیت مبارز چنین قصدی دارد. او پيش از اين با حضور در کافه خبر گفته بود که قصد نامزدي در انتخابات خبرگان را دارد اما درباره نامزدي در انتخابات مجلس هنوز مردد است و تصميمي نگرفته است. برخي گمانه​ هاي رسانه اي هم از احتمال نامزدي وي از حوزه انتخابيه خراسان براي انتخابات مجلس خبرگان حکايت دارند. از مرتضی آقا تهرانی، نماینده مردم تهران که دبیر کلی جبهه پایداری را برعهده دارد نیز به عنوان یکی از نامزدهای مجلس خبرگان نام برده می شود. پولی که اگر اثبات شود... بعد از افشای ماجرای پرداخت پول از سوی محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت احمدی نژاد -که اکنون به دلیل فساد مالی در زندان به سر می‌برد- به 170 نماینده دوره‌های هفتم مجلس برای شرکت در انتخابات دوره بعدی، حساسیت‌ها به نمایندگانی که این پول‌ها را دریافت کرده‌اند بیشتر شد. به خصوص این که اعلام شد این پرداخت‌ها در آستانه انتخابات مجلس نهم نیز انجام شده است. برخی نمایندگان به طور جدی از هیات رئیسه مجلس و نیز قوه قضاییه خواهان پیگیری ماجرا و افشای نام نمایندگان دریافت‌کننده پول شدند. سخنگوی شورای نگهبان نیز پیشتر در یکی از نشست‌های خبری خود اعلام کرده بود که در صورت تصمیم‌گیری مراجع ذی‌صلاح درباره این موضوع، شاید آن را در تایید صلاحیت‌ها مدنظر قرار دهند.  در این صورت شاهد حضور یک سوم از نمایندگان فعلی در مجلس دهم نخواهیم بود. اظهارنظر چند ماه پیش  محمد اشرفی اصفهانی رئیس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری دولت یازدهم و اعلام این که دو نماینده فعلی مجلس درباره مسائلی در دوران مسئولیت پیش از نمایندگی در دولت احمدی‌نژاد، به پنج و ده سال محرومیت از خدمات دولتی محکوم شده‌اند نیز جنجال‌ آفرین شد. رییس هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری گفته بود که وقتی دوره نمایندگی آنها تمام شد، طبق قانون به دلیل تخلفاتی که داشته اند، نمی توانند در پست های کلیدی کشور قرار بگیرند. حتی نمی توانند دیگر نماینده شوند. نماینده پایداری زیر حرفش زد! يک نماینده جنجالی منتسب به جبهه پایداری نیز ابتدا گفت که دیگر کاندیدا نخواهد شد و اين آخرين دوري است که ساکن خانه ملت است. اما جالب این جاست که او در همان روز زیر حرف خود زده و پس از آنکه یکی از خبرنگاران به وی گفت «شما در صحبت‌هایتان بیان کردید کاندیدا نمی‌شوید»؛ او پاسخ داد: من نگفتم که کاندیدا نمی‌شوم و اگر گفتم هم سهو لسان بوده است! او افزود: گفتم آخر دوره است، الان احتیاج به رای کسی ندارم اما یکی از ضوابطی که در تصمیماتم تاثیر دارد کوری چشم کسانی است که مخالف نظام هستند، اگر ببینم که به کوری چشم آنان باید نامزد شوم، این کار را می‌کنم! نمایندگانی که نمی خواهند باشند در همین حال؛ حسن تامینی نماینده مردم رشت در مجلس نهم، در مراسم تجلیل از ورزشکاران مدال‌آور گیلانی در عرصه بين الملل گفت که برای دوره آینده انتخابات مجلس، نامزد نمي شود و تصریح کرد: به‌دنبال انجام قول‌هایی که به مردم دادم، خواهم بود. تامینی یادآور شد: تصميمم براي انصراف از نمایندگی دوره آینده مجلس، سیاسی نیست. احتمالی نامزذ نشدن به دلیل بیماری و بازنشستگی احمد توکلی نیز سوم آبان ماه امسال در گفتگویی که با روزنامه شرق داشت، در لابه لای صحبت های خود به بیماریش اشاره کرد و گفت: من تحرک سابق را ندارم و به دلیل وضعیت بیماری‌ام تقریبا در جلسات حزبی شرکتی ندارم، چون به اعصابم فشار وارد می‌کند و ترجیح می‌دهم قدرتم را مستقیم‌تر صرف مردم کنم. در واقع دیگر در آستانه دوران بازنشستگی هستم. در راهروهاي مجلس شنيده شده که الياس نادران ديگر نماينده تهران که از ژنرال​ هاي اقتصادي مجلس به شمار مي رود نيز مي خواهد از نمايندگي مجلس استعفا داده و به امور دانشگاهي و تعليم و تربيت دانشجويان بپردازد. او این روزها حضور رسانه ای کمتری دارد و در مجلس نیز از تذکرهای انتقادی او خبری نیست. یکی از کسانی که به صورت تلویحی در میان یکی از گفتگوهای خود در جمع خبرنگاران گفته بود که تمایلی برای کاندیدا شدن ندارد کسی نیست جز کاظم جلالی، نماینده مردم شاهرود و رئیس فرکسیون رهروان ولایت. جلالی که ششم مرداد سال جاری پس از هتاکی چند نماینده به رئیس مجلس در میان خبرنگاران حاضر شد و با انتقاد از چند نماینده طیف پایداری گفت: متاسفانه برخی از دوستانی که دم از ولایت می زنند، به آنچه که رهبری مطرح می کنند، توجه نکرده و هر روز به هر بهانه رئیس مجلس را تخطئه می کنند.اين كه كار درستي نيست.بنده نياز ويژه اي به كسي ندارم و از روز اول گفته ام كه همين چهار دوره هم كه نماينده بوده ام كافي است. الان هم خيلي علاقه مند نيستيم كه در مجلس بعد حضور داشته باشيم.  البته غلامعلی حداد عادل، رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم که سابقه ریاست مجلس هفتم را نیز در کارنامه پارلمانی خود دارد گفته است که هنوز برای نامزدی در انتخابات مجلس دهم به نتیجه نرسیده است. این گفته شاید بدین معنا باشد که او به دنبال حضور تاثیرگذارتر در فرهنگستان زبان و ادب فارسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی است تا اینکه در مجلس حضور داشته باشد. نمایندگان مشهد مردد برای نامزدی در انتخابات چندی پیش، سید هاشم بنی هاشمی، نماینده مشهد در مجلس در پاسخ به این سئوال که آیا در انتخابات مجلس دهم کاندیدا می‌شوید، اظهار کرده بود: در مشهد قحط‌الرجال نیست. بنا نیست یک نفر بیاید و نماینده شود و هر دوره با حضورش مانع حضور دیگر چهره‌های توانمند و تاثیرگذار شود لذا در این دوره بنای حضور ندارم. هم چنین، حجت الاسلام نصرالله پژمانفر در پاسخ به سوالی درخصوص نامزدی در انتخابات مجلس دهم گفته بود: ورودم به صحنه انتخابات بر مبنای سنجش شرایط است. چنانچه در میان کاندیداها و کسانی که قصد ورود به انتخابات را دارند، اصلحی ببینم دیگر نیاز به حضور خود نخواهم ديد، چرا که صحنه مجلس، صحنه حضور افرادی اصلح است و باید به دیگران فرصت حضور داد. با این حال باید تا روز ثبت نام نامزدها یعنی 28 آذر صبر کرد و دید کدام یک از نمایندگان فعلی برای حضور در رقابت های انتخاباتی مجلس دهم نام نویسی کرده و کدام یک از نمایندگان بار مسئولیت خطیر نمایندگی مردم را به زمین گذارده و به جمع نمایندگان ادوار مجلس می پیوندند.   منبع/خبرانلاین
کد خبر: ۷۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۱