حق را بشناسید آنگاه یارانش را خواهید شناخت ،باطل را بشناسید ،آنگاه طرفدارانش را خواهید شناخت.(نهج البلاغه حکمت 262)
کد خبر: ۱۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۸
اوای دنا:در بخشی از «کتاب آهنگران» خاطره جالبی از مرحوم حسین پناهی درج شده است و عکسی از وی نیز در مراسم عروسی صادق آهنگران منتشر شده است «کتاب آهنگران» شامل خاطرات صادق آهنگران مداح و حماسهخوان دوران جنگ است که به تازگی منتشر شده است و شامل ناگفتههای بسیاری از دوران دفاع مقدس است.کتاب آهنگران با هدایت و نظارت صادق آهنگران تالیف و تنظیم شده است و حاوی ۲۲۰ صفحه از خاطرات و متن بیش از ۵۰۰ نوحه اجرا شده از سال ۱۳۵۸ تا رحلت حضرت امام خمینی(ره) است.در بخشی از این کتاب خاطره جالبی از مرحوم حسین پناهی درج شده است و عکسی از وی نیز در مراسم عروسی صادق آهنگران منتشر شده است که در ذیل میِآید:نفر سوم از چپ مرحوم حسین پناهی هنرپیشه سینما و تلویزیون میباشد که آن شب تئاتر اجرا کرد. او اهل اهواز اما اصلیتش کهگیلویه و بویراحمدی بود. اویل انقلاب به عضویت سپاه پاسداران اهواز درآمد، اما بعد از حمله عراق به ایران گفت من اصلا روحیه این مسائل را ندارم، به همین جهت به تهران آمد و به عرصه هنرپیشگی پانهاد.
منبع/فارس
کد خبر: ۱۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۶
اوای دنا:ماهی نیست که یک بازیکن ایرانى ساکن اروپا کشف نشود! فریدون زندى اولین و شاخصترین آنها بود و پس از این کشف مهم و قابل توجه، سر و کلهی نامهاى دیگرى همچون اشکان دژآگه، الکساندر نورى، شاپورزاده و... هم پیدا شد.کمتر نقطهاى در جهان وجود دارد که در آن از ایرانىها خبرى نباشد و فرزندان این افراد، همچون هموطنان با استعدادشان در داخل کشور، در زمینههای مختلف هنری و ورزشی افتخارآرینی میکنند. بعضى از این بچههاى ایرانىالاصل فوتبالیست هستند و حالا یکى از وظایف روزنامهنگاران ایرانى کشف این بازیکنان در سراسر جهان است!پیدا شدن این بازیکنان مربیان تیمهای ملی را هم برای استفاده از آنها در ترکیب تیم ملی ایران وسوسه میکند.در این گزارش، یک فوتبالیست ایرانى دیگر ساکن در اروپا را معرفى میکنیم :"پروین بهاروند" 20 ساله که از یک پدر خرمآبادی و مادر ایتالیایى متولد شده، عضو تیم دینامو راونا از سرى B لیگ حرفهای زنان ایتالیا میباشد. وی سال 2005 به اردوى تیم ملى نوجوانان ایتالیا هم دعوت شد و به همراه این تیم در اردوى دختران زیر ۱۶ سال ایتالیا در کورو چانو واقع در نزدیکى فلورانس حضور به هم رسانید.پروین که پنجم اکتبر ۱۹۸۹(13 مهر 1368) به دنیا آمده، اگر چه در ترکیب نهایى نوجوانان زیر ۱۷سال ایتالیا راه پیدا نکرد، اما قطعاً آیندهی درخشانی خواهد داشت و این امکان وجود دارد که در آینده به عضویت تیم ملى زنان ایتالیا در آید و به همراه این تیم در مسابقات معتبر اروپایى و جهانى شرکت نماید.پروین که شرایطى مشابه با فریدون زندى دارد با کشور پدرىاش بیگانه نیست و تا به حال چند بار به ایران سفر کرده، اما این مسأله موجب نشده که او زبان فارسى را یاد بگیرد و با این زبان کاملاً بیگانه است!"حمید بهاروند" پدر پروین، حدود ۳4 سال پیش به ایتالیا مهاجرت کرد و حاصل ازدواج او با همسر ایتالیایىاش دو پسر و یک دختر است.حمید پدر پروین، در جوانى به صورت غیر حرفهاى فوتبال بازى مىکرد و علاقهی او به این رشته موجب شد که فرزندانش را به فعالیت در این رشتهی پرطرفدار ورزشی ترغیب کند. با پیگیرىهاى پدر، امروزه پروین به یک فوتبالیست آیندهدار تبدیل شده که فوتبال را در زادگاهش راونا به صورت اصولى و گام به گام دنبال میکند. او در نوجوانی به تیم اول دختران این شهر راه پیدا کرد. پروین دروه دبیرستان را به اتمام رسانده و ترجیح مىدهد در شهر خود باقى بماند و در همین تیم دینامو راونا به فوتبال خود ادامه دهد.هدف اصلى پروین راه یافتن به تیم ملى زنان ایتالیا است.خانوادهی بهاروند ارتباط خود را با ایران حفظ کردهاند و هر چند سال یک بار براى ملاقات اقوام خویش بویژه پدربزرگ که سالهاست از خرمآباد به اراک مهاجرت نمودهاند به ایران مىآیند. این مسافرتها باعث شده پروین شناسنامه ایرانى هم داشته باشد و اطلاعاتی چند نسبت به فوتبال ایران کسب کند. این احتمال وجود دارد در سالهاى آینده، بهاروند به یک فوتبالیست خبرساز در رشتهی خود تبدیل شود.حال مصاحبهی پروین بهاروند که روی یکی از سایتهای اینترنتی قرار گرفته را مرور میکنیم:پروین در چه پستى بازى مىکنى؟هافبک وسط هستم.باشگاه دینامو راونا در ایتالیا چه جایگاهى دارد؟باشگاه ما یک باشگاه ویژهی بانوان است. من براى بازى در هر تیم اصلى الف و ب بزرگسالان دعوت مىشوم و در سراسر ایتالیا بازى مىکنم.کدام تیم در ایتالیا قوىتر است؟بهترین تیم بانوان ایتالیا تیم ایمولزه است. این تیم در نزدیکى شهر ما راونا قرار دارد. لاتزیو دیگر تیم قدرتمند محسوب مىشود که در فصل گذشته قهرمان کشور شد، اما من ایمولزه را ترجیح مىدهم!در آینده چى؟ آرزو دارى به کدام تیم بروى؟من عاشق یوونتوس هستم و رؤیاى من بازى در این تیم است.در مورد فوتبال ایران چه شناختى دارى؟متأسفانه اطلاعات زیادى ندارم. در این جا اطلاعات در مورد فوتبال ایران زیاد نیست. البته من چند ملىپوش ایرانى را که در بازىهاى اروپایى مثل لیگ قهرمانان شرکت کردهاند مىشناسم.(احتمالاً منظور او دایى و مهدوىکیا است)الگوی تو در فوتبال چه کسى است؟بازیکن محبوب من جیانلوکا زامبروتا است، البته بهترین بازیکنان تاریخ مارادونا، پله و پلاتینى هستند. بهترین مربى هم فابیو کاپلو است.اگر ایران و ایتالیا در جام جهانى همگروه شوند، تو طرفدار کدام تیم خواهى بود؟امیدوارم ایران و ایتالیا در یک گروه قرار نگیرند. این بهترین کار است!قصد ندارى دوباره به ایران سفر کنى؟من تا به حال 4 مرتبه به ایران سفر کردهام. تهران، کرج، اراک، شیراز، بابل، محمودآباد و کیش را دیدهام و دوست دارم دوباره این خاطرات تکرار شود.منبع:parsine.com
کد خبر: ۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۲۷
اوای دنا:کتاب «پایی که جا ماند» خاطرات سیدناصر حسینی پور به عنوان جدیدترین کتابی که مقام معظم رهبری بر آن دست نوشته نگاشته اند، برترین کتاب سال ادبیات دفاع مقدس شد. سردار بهمن کارگر رییس جدید بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در نشست خبری به مناسبت هفته دفاع مقدس با اعلام این خبر گفت: از امسال معرفی کتاب منتخب حوزه ادبیات دفاع مقدس را در دستور کار گذاشتهایم و قرار است هم زمان با این ایام اثر برتر معرفی میکنیم که امسال کتاب «پایی که جا ماند» را به عنوان برترین کتاب انتخاب کردهایم.مقام معظم رهبری اخیرا بر این کتاب دست نوشتهای نگاشتهاند و با بیان اینکه تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنه های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را آنچنان که در این کتاب آمده است به تصویر کشیده باشد، افزودهاند:
« این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهندهای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده میگذارد و او را مبهوت میکند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر غم و خشم و نفرت.… درود و سلام به خانوادههای مجاهد و مقاوم حسینی.» «پایی که جا ماند» شامل ۱۹۸ خاطره از سید ناصر حسینی پور است. او در این کتاب به خاطرات ِ اسارتِ چندینسالهاش در اردوگاههای عراقی، میپردازد.
کد خبر: ۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۲۶
اوای دنا: آیین معارفه و تودیع استانداران سابق و جدید اردبیل حاشیههایی داشت که از نظر میگذرد. * مراسم معارفه استاندار اردبیل بعد از ۴۰ دقیقه تاخیر در مجتمع فدک اردبیل با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد و مجری این برنامه در هر فرصتی سعی میکرد اشعاری ترکی با احساسات خاص قرائت کند تا فضای جلسه را از سنگین بودن رسمی به حالت پویایی و نشاط سوق دهد که در این بین واکنش نماینده مردم اردبیل به اشعاری با مضامین اردبیل خنده را بر لب حاضران مینشاند. * در حالی که تشریفات عجیبی در استقبال از استاندار جدید به راه افتاده بود چند دستگاه اتوبوس حمل و نقل عمومی اردبیل در جلوی مجتمع فدک حاضر بود که بر روی این اتوبوسها پلاکاردی با مضمون «ستاد استقبال مردمی» نوشته شده و از طرفی تعدادی از همروستاییهای نیکزاد گوسفند به محل حضور نیکزاد آورده بودند تا جلوی او قربانی کنند. * از تشریفات عجیب این مراسم آمادهباش کامل نیروهای آتشنشانی با لباس فرم و همچنین تعدادی جوان و نوجوان بسیجی با لباس متحدالشکل به همراه گل و پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران بود که یک تونل خوبی را برای عبور وزیر و استاندار جدید به وجود آورده بودند. * هرچند رئیس شورای شهر اردبیل در سخنرانی افتتاح پروژههای عمران شهری اعلام کرد که استقبال از نیکزاد شکل مردمی داشته اما از چند روز پیش شورای شهر و شهرداری که نمیتوانستند خوشحالی خود را از انتخاب شهردار سابق اردبیل به عنوان استاندار کتمان کنند بنرها و پارچه نوشتههای متعددی در سطح شهر و جلوی فدک اردبیل نصب کرده بودند تا حضور نیکزاد را تبریک بگویند. * در مراسم معارفه امروز ۱۰ نفر از نمایندگان مردم استان در مجلس گرفته تا یکی از جانبازان سخنرانی کردند که معاون عمرانی استاندار اولین سخنرانی بود که پشت تریبون رفت و به ارائه گزارشی از عملکرد صابری در حوزههای مختلف پرداخت. * در این مراسم رئیس کل دادگستری استان، رئیس مجمع نمایندگان استان در مجلس، مصطفی افضلیفرد نماینده مردم اردبیل در مجلس به نمایندگی از نمایندگان حوزه انتخابیه اردبیل، نیر، نمین و سرعین و یونس اسدی به عنوان منتخب نمایندگان شهرستانهای مختلف استان و همچنین نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل، سید حسین صابری استاندار سابق اردبیل، وزیر کشور و در نهایت نیکزاد استاندار جدید اردبیل به ایراد سخنرانی پرداختند به طوریکه این مراسم بیش از ۳. ۵ ساعت به طول انجامید. * جلسه معارفه به قدری طولانی شد که تعدادی از شرکتکنندگان چند بار برای هواخوری به بیرون از جلسه رفته و هوایی تازه کردند. * در این مراسم از مدیران کل تا مدیران جزء از فرمانداران تا بخشداران و شهرداران و همچنین برخی از صنوف و عموم مردم حاضر شده بودند به طوریکه هم بخش اصلی و هم طبقه فوقانی مجتمع فدک مملو از حاضرانی بود که برای این مراسم آمده بودند. * در خلال برنامه خانواده نیکزاد همسر و دو فرزند او به همراه مادر اکبر نیکزاد در سالن جلسه حاضر شده و پرسنل شهرداری نیز به گرمی از فرزند خردسال او استقبال کرده و او را بارها به آغوش گرفتند که برخی شیطنتهای پسر نیکزاد نیز در قسمت عقب سالن به برخی بینظمیها کمک کرده بود. * از دیگر حاشیههای این مراسم پخش کلیپی از عملکرد سید حسین صابری با عنوان خدمت بیمنت بود که به زیبایی دستاندرکاران استانداری عملکرد دو ساله وی را به تصویر کشیده و ناگفتههای دوران مدیریتی وی را به ویژه سفرهای هفتگی به شهرستانها و روستاها در قالب کلیپی به نمایش گذاشتند که تنها اشکال این کلیپ افزودن برخی پروژههایی بود که به در سالهای گذشته به دست استانداران قبلی افتتاح شده بود. * از بین نمایندگان استان تنها منصور حقیقتپور که گفته میشود با سید حسین صابری میانه خوبی ندارد در مراسم حاضر نشده بود و مجری برنامه نیز حاضر نبودن وی را در جلسه به حاضران گوشزد کرد. * در این مراسم تعدادی از سخنرانان از وزیر کشور به عنوان دکتر و تعدادی نیز به عنوان مهندس یاد میکردند در حالی که بر اساس قانون دادن القاب غیرواقعی به اشخاص به ویژه در قالب مدرک تحصیلی غیرقانونی است اما هیچیک از مدیران و نمایندگان استان متوجه این مسئله نبودند. * رئیس مجمع نمایندگان استان در سخنرانی خود هم ایام گذشته نظیر هفته دولت را گرامی داشت و هم ایام پیش رو را به نام دفاع مقدس تبریک گفت و هم از حادثه زلزله و تسلیت آن سخنی به میان آورد. * در این مراسم انتقاد نماینده مردم اردبیل در مجلس مصطفی افضلیفرد در حالی از رسانهها در خصوص انتشار مطلبی با عنوان «نمایندگان در انتخاب استاندار جدید دخالتی نداشتند» سخن به میان آورد که اسناد خبری و صدای موجود این نماینده در گفتوگو با خبرنگار فارس به خوبی ثابت میکند که وی به صراحت اعلام کرده نمایندگان در جابهجایی استاندار اردبیل دخالتی نداشتند. * در تجلیل از زحمات سید حسین صابری استاندار سابق اردبیل دستاری از جانبازان دوران دفاع مقدس در خطابه خود از زحمات وی قدردانی کرده و برای نیکزاد آرزوی توفیق کرد. * در حالی که در این مراسم حضور باقری جدی قهرمان پارالمپیک نیز به چشم میخورد، مجری برنامه به سرعت قهرمانی باقری جدی، مجید فرزین و انوشیروانی را در پارالمپیک و المپیک تبریک گفت. * امام جمعه اردبیل نیز در این مراسم از ریخت و پاشهای انجام شده در مراسم معارفه به ویژه آمادهباش نیروهای آتشنشانی و برخی کارهای زاید تشریفاتی انتقاد کرد و اظهار داشت: اگر قرار است چنین کارهایی معمول باشد پس چرا برای سایر استانداران و یا مدیران انجام نمیشود. * امام جمعه اردبیل پس از پایان سخنان خود با عذرخواهی از وزیر کشور سالن جلسه را ترک کرد و در هنگام رفتن بیان کرد: بنده برای معارفه استاندار تا ساعت ۱۱ برنامهریزی داشتم و به دلیل انجام مصاحبه مهم با یکی از خبرگزاریهای مهم کشوری باید به وعده خود عمل کرده و در محل مصاحبه حاضر شوم. * استاندار سابق اردبیل به رغم پخش شدن کلیپی از عملکرد خود حدود ۲۰ دقیقهای نیز صحبت کرد و از برخی کارهای انجام شده سخن به میان آورده و در خطاب به اظهارات افضلیفرد نماینده مردم اردبیل در مجلس در خصوص ثابت ماندن نرخ بیکاری به کاهش تدریجی آن اشاره کرد. * در این مراسم احکام استاندار جدید قرائت و از زحمات صابری نیز با لوح سپاس و هدایایی تجلیل شد و به صورت ابتکاری لوح سپاس تهیه شده از طرف صابری به نیکزاد تقدیم شد. * در این مراسم جمعی از عکاسان و فیلمبرداران در قسمتهای مختلف سالن مشغول فعالیت و شکار صحنهها بودند و تعداد ۱۵ خانم نیز در سالن جلسه حضور داشتند که اغلب آنها از خبرنگاران رسانههای گروهی استان و نشریات محلی بودند. * طولانیترین سخنرانی را در این مراسم وزیر کشور انجام داد که با لحنی شوخی به اظهار نارضایتی برخی از نمایندگان و مسئولان از جابهجایی استاندار اردبیل پاسخ داد و گفت: تا دیروز به ما فشار میآوردند که استاندار را تغییر دهید اکنون همان افراد به خاطر همین جابهجایی از ما گله میکنند. * وزیر کشور همچنین به سفت و سخت بودن صابری در هزینه بیتالمال اشاره کرد و یادآور شد: من یقین دارم که صابری اجازه نمیدهد ریالی از بیتالمال صرف کارهای بیهوده شود. * در این سخنرانی وزیر کشور از جلیل جعفری بنه خلخال نماینده خلخال و کوثر در مجلس به عنوان نخبه حوزه فناوری هستهای یاد کرد و با خطاب قرار دادن وی گفت: ایران امروز در عرصه هستهای سرآمد کشورهای دنیاست. * با وجود طولانی بودن مراسم هیچ پذیرایی از حاضران در پایان جلسه صورت نگرفت و حاضران با خستگی تمام و مدیران با صرف کردن یک روز کاری خود به مراسم معارفه به خانههای خود برگشتند. *به گزارش فارس، آخرین سخنران این مراسم اکبر نیکزاد استاندار جدید بود که در سخنان خود بارها از خاطرات شیرین دوران شهرداری خود گفت و به علاقمندی خود به آش دوغ نیز اشارهای کرد و اظهار داشت: بنده حسرت به دل ماندم که در اردبیل مثل همه مردم به مغازه آشفروشی رفته و دل سیر آش دوغ بخورم. * نیکزاد به روند پایان ماموریت خود در شهرداری اردبیل و حضور در دو استان قزوین و کهگیلویه و بویراحمد به شوخی اشاره کرد و افزود: وزیر کشور بنده را به قزوین فرستاد تا همچون معاونان قبلی استاندار بر اثر سقوط هواپیما جانم را از دست بدهم و به کهگیلویه و بویراحمد فرستاد تا شاید در این منطقه کوهستانی بلایی سرم بیاید اما با برگرداندنم به اردبیل ثابت کرد «مال بد بیخ ریش صاحباش است».
نیکزاد همچنین به دوستانش از خطه کرمان همولایتیهای صابری در زمان بازسازی بم و زرند کرمان و ابراز ارادت آنها اشاره کرد و گفت: هنوز که هنوز است از بم دوستانم برایم خرما میفرستند و ما نه تنها امروز بلکه در آینده نیز مهماننوازی خود را به صابری نشان خواهیم داد.
کد خبر: ۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
اوای دنا:سید حسین صابری اهل کرمان است و نه لرستان؛ این را خودش را میگوید از خصوصیات مردم زاگرسنشین به نیکی یاد میکند و صفا و صمیمیت مردمان آن دیار را در کشور بیمانند میداند. صابری از خاطرات شیرینش در لرستان گفت و اینکه در مدت 39 ماه مسئولیتش در آن دیارلرنشین، هیچگاه احساس غریبی و تنهایی نکرده است.
استاندار چند روز آینده کهگیلویه و بویراحمد و کنونی اردبیل معتقد است مردم روحیه حساسی دارند و کار کردن برای آنها توفیق میخواهد.
به گزارش اوای دنا سید حسین صابری در گفتگو با فارس ،صداقت مدیران را بهترین سرمایه برای هر مدیر دانست و گفت: در نظام اسلامی که مسئولیتها یک امانت بوده باید در خدمت بیریا به مردم بر اساس وظیفه اسلامی تلاش کرد و هرگونه کمکاری به مثابه خیانت است.
این مسئول ارشد استانی در ادامه به ظرفیتهای کهگیلویه و بویراحمد برای توسعه و پیشرفت اشاره کرد و گفت: شباهتهای زیادی میان استانهای زاگرسنشین وجود دارد چرا که این استانها چه به واسطه وجود نیروی انسانی خلاق و چه منابع خدادادی وضعیت خوبی در کشور دارند.
گردشگری نخستین ظرفیت توسعهای استانهای حاشیه زاگرس
استاندار کنونی اردبیل که به نظر میرسد شناخت کاملی از محورهای اصلی و چهارگانه توسعه در استان کهگیلویه و بویراحمد دارد، قبل از هر چیز از گردشگری سخن به میان میآورد و میگوید: باید از این ظرفیت به خوبی استفاده کرد و زیرساختهایی را که باید آماده کنیم در عمل به آنها بپردازیم.
صابری این ظرفیت بزرگ توسعهای را در استانهای حاشیه زاگرس موهبتی الهی لقب داد و گفت: تنها با همین ظرفیت میتوان یک استان با جمعیتی چند برابر کهگیلویه و بویراحمد را نیز اداره کرد به شرط این که در تدارک زیرساختها تنها به کار و کار اندیشید.
وی ادامه داد: باید به گونهای از این ظرفیت استفاده کرد که مسافر و مهمان و گردشگر با اولین حضور خود در کهگیلویه و بویراحمد احساس آرامش کرده و با خاطرهای خوش و دستی پر از استان خارج شود.
استاندار کنونی اردبیل که تا چند روز آینده مسئولیت اول اجرایی در کهگیلویه و بویراحمد را به دست خواهد گرفت در همین زمینه و در مبحث گردشگری کارها را بدون وجود سرمایهگذار عقیم دانست و بیان کرد: در وهله نخست باید برای حضور سرمایهگذار استان را به درستی و با چشماندازی روشن معرفی کرد که این وظیفه سنگین بر عهده همه دستگاههای اطلاعرسانی از جمله مطبوعات و رسانهها به خصوص رسانه ملی است.
مؤسسات اعتباری و بانکها به یاری سرمایهگذاران بشتابند
صابری همکاری بین بخشی دستگاههای اجرایی در جهت سهولت سرمایهگذاری را یکی دیگر از راهکارهای جذب و جلب توجه سرمایهگذاران دانست و گفت: همه از جمله بانکها و مؤسسات اعتباری باید واقعبینانه در خدمت رشد سرمایهگذاری در استان باشند.
این مسئول ارشد استانی که تجربه مسئولیت این چنینی در دو استان لرستان و اردبیل را دارد، در ادامه این گفتوگو به کمبودها و نارساییهای برخی مناطق همانند کهگیلویه و لرستان اشاره کرد و گفت: اصولا این که بخواهیم دو استان را در زمینه ظرفیتها و همچنین کمبودها با هم بسنجیم کار درستی نیست چرا که هر منطقه برای خود نقاط ضعف و قوتی دارد.
صابری در ادامه با بیان این که اگر من بخواهم نقطه ضعفی را در این مناطق بیان کنم به موضوع سرمایهگذاری و ضعفهایی که پیش رو آن است اشاره خواهم کرد از ضعف سرمایهگذاری در چنین مناطقی خبر داد.
وی تصریح کرد: البته باید از نزدیک کهگیلویه و بویراحمد و ظرفیتها را دید و هرگونه اظهار نظر و تحلیلی در این زمینه منوط به شناخت کاملی از منطقه است.
مبنای حرکت در کهگیلویه و بویراحمد برنامه پنج ساله و سند چشمانداز است
استاندار آینده کهگیلویه و بویراحمد توجه به برنامه پنج ساله توسعه را یکی از راهکارهای مؤثر برای خروج هر نقطهای از بنبست دانست و گفت: اکنون برنامه پنج ساله توسعه کشور در حال اجرا بوده و سند چشمانداز بیست ساله را نیز داریم که باید بر اساس اولویتها در کشور و استانها حرکت کنیم که کهگیلویه و بویراحمد نیز از این قاعده مستثنی نیست.
صابری با بیان این که باید بر اساس یک برنامه تعاملی و در چارچوب اولویتهای زیرساختی حرکت کنیم، ابراز داشت: در شرایط فعلی در سطح کشور فرصت بسیار خوبی برای بهرهبرداری از آبهای روان وجود دارد و در این استان با توجه به وضعیت خوبی که هست نباید این فرصتها را هدر دهیم.
کارگروه فعال و اثرگذار کشاورزی نیاز داریم
وی به وجود کارگروه فعال کشاورزی در استان اردبیل اشاره کرد و گفت: ما در این استان بر روی بخش کشاورزی توجه ویژهای کردیم و با همت همه مسئولان ذیربط یک کارگروه بسیار قوی کشاورزی تشکیل دادیم که کهگیلویه و بویراحمد نیز با همه داشتههای خود باید چنین کارگروه فعالی داشته باشد.
این مسئول ارشد اجرایی متذکر شد: باید قدر آب این نعمت بزرگ الهی را بدانیم و با حدود 10 درصد ذخایر آب کشور در این استان و فراهم بودن زمینهای مستعد کشاورزی جایگاه این بخش را بیش از همه دورانها ارتقاء بخشیم.
شایستهسالاری شرط توسعه استان است
وی در پاسخ به این سؤال که در حین خدمت خود در کهگیلویه و بویراحمد چه انتظاری از مسئولان و مدیران دارید، تصریح کرد: معتقدم ارزشمندترین داشته و نعمت یک استان نیروی انسانی خلاق و اثرگذار است.
این مسئول ادامه داد: باید این نیروی انسانی را به خوبی آموزش داد و کلاسهای ضمن خدمت و آموزسی متعدد و مفید برای آنها در نظر گرفت و مراکز آموزش عالی را در این زمینه تقویت کرد چرا که شرط توسعه و تعالی وجود نیروی آموزش دیده و ماهر است.
صابری شایستهسالاری را از اهم برنامههای خود در طول دوران مدیریت و خدمت در استانهای مختلف دانست و گفت: اگر شایستهسالاری نباشد نیروهای توانمند سرخورده میشوند به همین خاطر در هر مجموعهای اگر به دنبال موفقیت هستیم ناگزیریم که این اصل را سرلوحه امور خود قرار دهیم.
نیروی داخلی را به مأمور به خدمتها ترجیح میدهم/بخشدار خوب فرماندار میشود
نماینده ارشد دولت در استان اردبیل هویتبخشی به پرسنل را از مهمترین چارچوبههای مدیریتی خود دانست و افزود: قائل به بحث ارتقای نیروی انسانی در درون مجموعه هستم و باید در انتصابهای خود از نیروهای داخلی استفاده شود چرا که من به نیروهای مأمور به خدمت اعتقاد آن چنانی ندارم.
صابری در ادامه با بیان این که باید به نیروهای درون مجموعه استانداری انگیزه داد و هویت بخشی را به عنوان یک اصل در نظر گرفت، افزود: به عقیده من یک بخشدار خوب باید معاون فرماندار و یک معاون فرماندار خوب برای تزریق انگیزه به فرماندار و یک فرماندار خوب نیز معاون استاندار شود.
استاندار آینده کهگیلویه و بویراحمد به اجرای این اصل در استانهایی که در آنها خدمت کرده اشاره کرد و گفت: نیرو باید هویت پیدا کند تا در راستای بهسازی خود گام بردارد و استان در آینده از حیث وجود مدیران کارآمد و باانگیزه کمبودی احساس نکند.
هیچ فرد سیاسی در آمدنم به کهگیلویه و بویراحمد دخیل نبود
صابری در ادامه و در پاسخ به این سؤال که هنوز نیامده شما را دوست و یار برخی افراد سیاسی در این استان معرفی میکنند و برخی معتقدند افراد در آمدن شما به کهگیلویه و بویراحمد دخیل بودهاند، یادآور شد: این گونه نیست و چنین تحلیلی نادرست است.
وی از سابقه مدیریتی خود و شناختی که از کهگیلویه و بویراحمد دارد سخن به میان آورد و گفت: چندین سال در بنیاد مسکن کشور مسئولیتهایی داشتهام و برخی افراد را به واسطه این حضور از سال 59 تا 73 در همه جای کشور میشناسم.
صابری افزود: چندین سال نیز به واسطه مسئولیتهایی که در شهرداریها داشتهام با شهرداران مراکز استانها و شهرهای بزرگ آشنایی داشتهام و هفت الی هشت سالی را در ستاد بازسازی مناطق جنگی توفیق خدمت داشتهام و به همین خاطر سلام و علیکی با برخی دوستان در این استان و سایر دوستان در جاهای مختلف کشور دارم.
این مسئول ارشد اجرایی عنوان کرد: همه این دوستیها در نقاط مختلف کشور به آن معنا نیست که دارای دوست سیاسی بودهام و به واسطه حمایت آنها متصدی این مسئولیت شدهام.
مخلص بیحاشیهها هستم/علاقهای به حاشیه ندارم
وی از روحیه کاری خود سخن به میان آورد و گفت: کار برای من از همه چیز عزیزتر است و دنبال هیچگونه حاشیهسازی و حاشیهپردازی نیستم.
صابری گفت: در شرایط فعلی که یک سال به عمر این دولت مانده باید تنها به فکر تکمیل کارهای نیمه تمام بود و تلاش بیادعا بهترین راه برای موفقیت در این راه است.
نماینده ارشد دولت در استان اردبیل و تا چند روز دیگر در کهگیلویه و بویراحمد، با تأکید بر این که باید حرفهای حاشیهای را کنار گذاشت، تصریح کرد: مخلص همه کسانی که بدون حاشیه در فکر خدمت به مردمند هستیم و با کسانی که در این راستا احساس وظیفه نمیکنند دعوایی نداریم.
مدیر غیر بومی به کهگیلویه و بویراحمد نمیآورم/ فارس زبان در اردبیل نکاشتم
صابری در پاسخ به سؤالی در زمینه استفاده از نیروهای بومی و غیر بومی گفت: دوستان رسانهای شما در اردبیل میدانند که هیچ کسی را با خود به این استان نیاوردم و یک فارسی زبان در اردبیل به عنوان مدیر نصب نکردم.
وی در ادامه با تأکید دوباره بر هویت بخشی نیروهای موجود تصریح کرد: من به کار تیمی اعتقاد دارم و به تیمداری و تیمبازی هیچ علاقهای ندارم.
کد خبر: ۹۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۰
اوای دنا:سه عنوان کتاب با موضوع های دفاع مقدس و زندگی عشایری در کهگیلویه و بویراحمد رونمایی شد .به گزارش واحد مرکزی خبر ،رئیس حوزه هنری کهگیلویه و بویراحمد دیشب در مراسم رونمایی از این کتابها گفت : این آثار که به قلم نویسندگان استان گردآوری و تالیف شد ، به نظم و نثر است .
آقای پارسیان نژاد افزود : این آثار شامل کتاب ایل کفترک با موضوع خاطرات کوچ عشایر ، زندگی عشایری و ایلی به نویسندگی فایز پارسانسب در 110 صفحه ، می ترسم ماه را باد ببرد نوشته فرهاد کوه پیما با موضوع دفاع مقدس ، بیداری اسلامی و انتفاضه در 60 صفحه و کتاب تحلیل وصیت نامه شهدا به قلم مهران مظفری در 212 صفحه است .
وی با بیان اینکه این آثار را انتشارات بهتا پژوهش اصفهان چاپ کرده است ، گفت : 5 اثر در حال چاپ با موضوع خاطرات دفاع مقدس نیز تا پایان سال رونمایی می شود.
کد خبر: ۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۳
اوای دنا: بعضی فكر میكنند حس ششم یك نیروی ماورایی است، بعضی دیگر هم فكر میكنند فقط حس ششم دارند.
برخی دیگر هم فكر میكنند این حس یك شانس است كه بعضی دارند و بعضی ندارند. اما جالب است كه گروهی از دانشمندان میگویند، این حس را میتوان یك قدرت واقعی در انسانها دانست كه با آزمایشدر آزمایشگاهها و حتی در اسكنهای مغزی میتوان وجود آن را نشان داد. با خواندن این مطلب حتما پدیدهای را كه گاهی با وجودتان آن را حس كردهاید و حتی براساس آن تصمیم گرفتهاید در خواهید یافت و حتی میتوانید آن را تقویت كنید.تحقیقات نشان میدهد، غریزه ما گاهی زودتر از عقل و منطق شرایط را درك و به زبان بدن ترجمه میكند. درواقع گاهی غریزه چیزهایی را كه باید بدانیم قبل از آنكه هشیارانه و از طریق مغز آنها را دریابیم به ما انتقال میدهد.
این روندی است كه غریزه ما حالت فیزیكی پیدا میكند.بردن یا باختن را قبل از شروع بازی حدس می زنید زمانی كه قلبتان به شدت میزند، عرق را روی سطح بدنتان حس میكنید و احساس دلآشوب و احساس خطر دارید یا حتی گاهی كه ضربان قلب و تعداد نفس كشیدنتان طبیعی است و هیچ علامتی ندارید هم حس ششم (یا غریزه) شما ممكن است درحال ارسال پیام به شما باشد. سال گذشته «دكتربارفابی دان»، پروفسور عصبشناسی و محقق رفتارشناسی انسانی در دانشگاه «وست هاكل» یك تحقیق بسیار جالب انجام داد. او گروهی از افراد را انتخاب كرد و از آنها خواست كه ضربان قلب خود را در حالتهای مختلف حدس بزنند. سپس از این افراد درخواست كرد در یك بازی حدس زدن و كشیدن ورق بازی شركت كنند. آنها در این بازی ۴ دسته ورق مختلف پیش رو داشتند كه بدون آنكه بدانند در هركدام از آنها فقط چند عدد وجود داشت. در این بازی حدس زدن درست هرعدد باعث به دست آوردن پول و هر ۳ اشتباه درحدس زدن شماره درست باعث از دست دادن پول میشد. درنهایت پس از چندبار بازی كردن، افرادی كه بهترین حدسها را میزدند جدا شدند و مشخص شد آنها بیشتر از دیگران میتوانند عددهای صحیح را حدس بزنند. جالب این بود كه گروه دكتردان به این نتیجه رسیدند گروهی كه حدسهای بهتری در مورد اعداد روی برگههای بازی میزدند در حالتهای مختلف ضربان قلب خود را هم بهتر حدس میزدند و درواقع قدرت پیشبینی یا غریزه یا حس ششم آنها قویتر از بقیه است.مطالعهای كه پیشتر در دانشگاه ایوا انجام گرفته هم در نوع خود جالب بود. در این مطالعه میزان عرقكردن كف دستهای چند شرطبند اندازهگیری میشد. طبیعی بود كه استرس باعث افزایش عرق كردن كف دستها میشود. مطالعه نشان داد در مورد برخی افراد آنها به محض آنكه ورقهای خود را دریافت میكردند، در صورتیكه ورقها مناسب نبودند، شدت عرق كردن دست آنها بالا میرفت و جالب اینكه این موضوع حتی قبل از آن بود كه دیگران ورقهای خودشان را دریافت كنند و جالبتر اینكه در بیشتر موارد این افراد درنهایت بازنده بودند. این به آن معنا بود كه افراد موردتحقیق توانایی حدس زدن برد و باخت خود را قبل از اینكه فرصت تجزیه و تحلیل منطقی را داشته باشند، دارند.وقتی نابیناها می بینندچشمعملكرد دستگاه بینایی انسان را میتوان اینگونه خلاصه كرد: «چشمها تصاویر را دریافت میكنند و مغز آنها را پردازش میكند. اما واقعیت این است كه انسان دوگونه بینایی دارد؛ بینایی خودآگاه و بینایی ناخودآگاه و درواقع بینایی چشمان ما خیلی بیشتر از آن چیزی است كه فكر میكنیم.» برای مثال، افرادی كه به دلیل ضایعات مغزی بینایی خود را از دست میدهند، میتوانند دربسیاری از موارد جهت حركت یك شیء را حدس بزنند یا از روی حالت چهره یك انسان كه در سكوت كامل است به احساسات او پی ببرند. این در حالی است كه آنها امكان دیدن آن اشیا یا آن انسانها را ندارند. درواقع بینایی ناخودآگاه آنها از محركهای بینایی امواجی را دریافت میكنند، این در حالی است كه بینایی خودآگاه آنها هیچ ایمپالسی دریافت نكرده است. با وجود آنكه بینایی معمول آنها هیچ تصویری دریافت نمیكند اما آنها میتوانند تاحدودی از اطراف خود باخبر باشند و البته این چیزی است كه خود آنها هم نمیتوانند هیچ توضیحی برای آن پیدا كنند.افرادی كه بینایی ناخودآگاه دارند شاید گروهی خاص باشند اما درعین حال آنها میتوانند نشانهای از اتفاقی باشند كه برای همه آدمها میافتد. همه انسانها نوعی از اطلاعات بینایی را جذب و پردازش میكنند كه به دستگاه بینایی خودآگاه راه نمییابد و در آن پردازش نمیشود. پروفسور جوی هرش، مدیرمركز MRI دانشگاه پزشكی كلمبیا، میگوید او و تیمش نشان دادهاند واكنش مغز ما در قبال تماشای تصاویر افرادی كه حالتهای ترسان و ناراحت دارند، احساس اضطراب است. این نكته به نظرتان عجیب نیست؟ اما نكته این است كه به گفته دكتر هرش حتی اگر این تصاویر را آنقدر سریع به افراد نشان دهیم كه آنها درواقع این تصاویر را نبینند هم باز واكنش احساس اضطراب در مغز و بدن فرد شكل میگیرد. پروفسور هرش میگوید: «هسته آمیگال كه مركز مهمی در ابراز احساسات و شكلگیری آنها در انسان است، حتی وقتی تصاویر با سرعت ۳۳صدم ثانیه پیش چشم میآید- یعنی سرعتی كه مغز نمیتواند چیزی را كه میبیند پردازش كند- واكنش نشان میدهد، این واكنش درواقع واكنش اضطرابی است.» چنین واكنشی را میتوان ناشی از رفتار پیشینیان انسان دانست، زمانی كه هر غریبهای میتوانست یك خطر بالقوه محسوب شود و بیگانهای میتوانست از خطر دور بماند كه هرچه سریعتر حس مناسب را در افراد جامعهای كه به آن پاگذاشته بود ایجاد كند.حس ششم نمیگذارد چاق شویددستگاه گوارشبیشتر انسانها فكر میكنند اكثریت انسانها افرادی شكمو هستند كه اگر به میل خود غذا بخورند بسیار چاق میشوند اما اگر به غریزه و حس ششم خود در مورد چقدر خوردن و چی خوردن اعتماد كنید سالمتر از زمانی خواهید بود كه به رژیمهای غذایی پایبند بودهاید؛ پروفسور تریسی تیلكا، فوقتخصص روانشناسی در دانشگاه ایالیاوهایو، پس از بررسی رفتارهای غذایی ۱۲۵۰ دانشجوی دختر طی ۳سال اعلام كرد آنهایی كه به غریزه و حس درونی خود در مورد گرسنگی و سیری و انتخاب نوع و میزان غذاها تكیه داشتند پس از طی ۳سال BMI مناسبتری نسبت به آنهایی كه هرروز كالری موادغذایی را كه میخوردند محاسبه كرده و سعی میكردند برای خود برنامه غذایی با محدودیت كالری داشته باشند، داشتند. در مطالعهای دیگر كه در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید هم نشان داده شد زنانی كه به حس درونی خود به غذا خوردن یا نخوردن تكیه داشتند پس از ۲سال نسبت به زنانی كه از انواع رژیمهای غذایی استفاده میكردند وزن مناسبتر، كلسترول خون پایینتر و فشارخون طبیعیتری داشتند. حتی در مطالعاتی دیگر مطرح شده، افرادی كه به حس درونی خود و غریزهشان در مورد غذا خوردن اتكا میكنند بیشتر به داشتن برنامه زندگی سالم و برنامه منظم ورزش و فعالیت جسمانی فكر میكنند و و میشود گفت اعتمادبهنفس مناسبتری دارند.حس ششم چشمهایتان را تقویت كنیددكتر ئباتریس دیگلادر، فوقتخصص نورولوژی میگوید: «همه ما اطلاعاتی را جذب و پردازش میكنیم كه در حیطه خودآگاه ما ثبت نمیشوند.دركل میشود گفت، همه انسانها یكجور آگاهیها و بینشهایی دارند كه در آن قسمتهای بدوی مغز درگیر هستند و این آگاهی و بینشها ربطی به خودآگاه ندارد.» اما نكتهای كه باعث درنظر گرفته نشدن این حس آگاهی میشود چیست؟ دكتر دیگلادر میگوید: «انسان به شدت به بینایی، عقل و منطق خود وابسته شده است و برای همین به این غریزه یا حس غریزی خود تكیه نمیكند، برای مثال، اگر وارد محیطی شوید كه ناگهان در آن دچار اضطراب شدید، به جای اینكه فكر كنید حس ششم شما این نكته را رقم زده، به این فكر كنید كه شاید رنگ دیوارها پایین بودن سقف یا حتی دیدن این محل در خواب باعث رقم خوردن اضطراب در شماست.»چطور حس ششم دستگاه گوارشتان را تقویت كنیداگر میخواهید غریزه غذاخوردن عالی داشته باشید باید به تمام امواجی كه دستگاه گوارش و مغزتان میفرستد به دقت گوش كنید. بهترین كار این است كه هر ۳ یا ۴ ساعت چیزی بخورید و زمانی كه احساس كردید انرژی گرفتهاید و تاحدودی سیر شدهاید و قبل از اینكه فكر كنید زیادی خوردهاید دست از غذاخوردن بكشید. كار دیگری كه میتوانید بكنید هم این است كه قبل از شروع غذا به آنچه میخواهید بخورید فكر كنید و ببینید چه مقدار از آن غذا برای شما كافی خواهد بود و این حجم غذا در بدن شما چه میزان انرژی ایجاد خواهد كرد. اینگونه حس غریزیتان بهتر درمورد میزان و چگونگی غذاهایی كه باید بخورید شما را هدایت خواهد كرد.بوها روی رفتار شما تاثیر میگذارندبینیمحققان میگویند بینی انسان روی بسیاری از تصمیماتی كه میگیرد تاثیر میگذارد. درواقع قدرت بویایی ما، حتی اگر بهطور خودآگاه متوجه آن نشویم، روی عملكرد مغزمان تاثیر میگذارد. در مطالعهای كه اخیرا در بلژیك انجام گرفته از گروهی از مردان خواسته شد در اتاقهایی جداگانه به تماشای یكسری عكس بنشینند. در زمان تماشای عكسهایی از انسانها در این اتاقها بوهای مختلف مثل بوی اشك (مشابه بوی محلول نمكی)، بوی گل رز، بوی غذا و بوی جوهر پخش شده و درنهایت مشخص شد تماشای عكسهای یكسان در انسانهای مختلف باتوجه به بوهای اتاقی كه در آن بودند احساسات مشابهی را ایجاد كرد. درنهایت محققان میگویند، پخش بوی محلول نمكی حس مهربانی و احساس علاقه و محبت به مادران را در تصاویر زنان در این مردان ایجاد میكرد؛ بوی گل احساس علاقه و احساسات رمانتیك و بوی غذا هم یادآور خاطرات مربوط به خانه و تجملات خانوادگی است. در واقع همین ویژگیهاست كه روی انسانها تاثیر میگذارند و ممكن است فرد را نسبت به فرد دیگری دچار احساس خوب یا بد كند. اما نكته جالب ماجرا این است كه محققان میگویند، برخی بوها ممكن است روی رفتار انسانها تاثیر بگذارد. برای مثال تحقیقی در فرانسه نشان داده، وجود یك بوی مخصوص در فروشگاهها میتواند خریداران را مدت زمان بیشتری در فروشگاه نگه دارد و متوسط خرید كردن آنها را بالا ببرد.درمطالعهای دیگر در هلند هم نشان داده شده وجود بوی دائمی وانیل در یك فروشگاه مخصوص لباسهای زنانه فروش این فروشگاه را دو برابر كرده است. چطور حس ششم بویاییتان را تقویت كنید؟ اگرچه هنوز هیچكس نتوانسته راهی پیدا كند كه میزان گیرندههای بویایی در بینی انسان را افزایش دهد اما حالا محققان میگویند اگر افراد بوی عرق خود را استشمام كنند قدرت بویایی تیزتری خواهند داشت (این به دلیل وجود برخی تركیبات استروئیدی در تعریق انسان است.) اما نكته جالبتر اینكه برخی تحقیقات جدید نشان داده ورزش كردن هم میتواند روی قدرت بویایی انسان تاثیر بگذارد زیرا با ورزش كردن میزان آدرنالین خون بالا میرود و این باعث انقباض عروق بینی و بالارفتن میزان استنشاق هوا توسط بینیها میشود اما این را هم بدانید كه زندگی در شهرهای شلوغ به ضرر قوه بویایی شماست. رسپتورهای بویایی شما هر ۳هفته یكبار از بین میروند و رسپتورهای جدید جای آنها را میگیرند اما زندگی در شهرهای آلوده باعث كاهش تعداد این رسپتورها و نیز كاهش ساخت رسپتورهای جدید میشود.دقت نکنیدقدرت تفكر، منطق، استدلال و تشخیص شما در ادراك شما از جهان پیرامونتان نقش دارند؛ حتی وقتی درحالت خودآگاه متوجه آن نیستید حس قضاوت شما فعال است.اگر از شما بپرسند كه فكر میكنید زمانی كه با دقت كامل روی موضوعی متمركز هستید گیرایی و درك شما بالاتر است یا وقتی كه برآن موضوع متمركز نیستید چه پاسخی میدهید؟ بهطور قطع خواهید گفت وقتی با تمام تمركز و حواس بر آن متمركز باشید اما باور میكنید كه پاسختان اشتباه بوده است؟ در مطالعهای كه نتیجه آن در سال ۰۱۰۲ در نشریه «ینجر نورو...» به چاپ رسیده محققان به گروهی از افراد تصاویر انتزاعی و مفهومی را نشان دادند. دراین آزمایش از آنها خواسته شد نیمی از تصاویر را بادقت و تمركز كامل نگاه كنند و نیمی دیگر را صرفا بدون توجه، جالب بود كه در این میان افراد داوطلب بیشتر تصاویری را كه بدون دقت تماشا كرده بودند بهخاطر آوردند تا تصاویری را كه برآن تمركز كرده بودند. كن پالر، پروفسور نورولوژی و یكی از محققان اصلی این تحقیق میگوید: «حتی زمانی كه تمركز ندارید و از خودآگاه خود استفاده نمیكنید حس ششم به پردازش اطلاعات مشغول است، زمانی كه تمركز، منطق و خودآگاه شما بر چیزی متمركز نیست ناخودآگاه یا حس ششم راحتتر و سهلتر به پردازش اطلاعات مشغول میشود و اینگونه حتی بهتر هم عمل میكند و درنهایت هم میتواند به نتیجه موردنظر برسد.»دكتر ژكارتیوس، متخصص روانشناسی در دانشگاه رادباد در هلند میگوید تمركز نداشتن، باعث میشود بهتر تصمیم بگیرید! در سال۵۰۰۲ دكتر ژكارتیوس از ۰۰۱نفر داوطلب خواست به ارزیابی ۴مدل اتومبیل بپردازند كه هركدام از آنها در چند بخش با اتومبیلهای دیگر تفاوت داشتند. در یك گروه افراد بادقت تمام به بررسی مشخصات اتومبیلها پرداختند و تصمیم گرفتند و گروه دیگر فقط نگاهی سریع به اتومبیلها انداختند سپس به كاری دیگر مشغول شدند. درنهایت تنها ۵۲درصد از افرادی كه با تمركز كامل اتومبیلها را بررسی كرده بودند توانستند اتومبیلهای برتر را انتخاب كنند اما در نقطه مقابل ۰۶ درصد از كسانی كه فقط نگاهی به اتومبیلها كرده بودند توانستند اتومبیل بهتر را انتخاب كنند. دكتر ژكارتیوس در این مورد میگوید: «زمانی كه افراد مشغول كار دیگری هستند، ناخودآگاه حس ششم آنها مشغول پردازش اطلاعات تصاویری است كه دیده است و اینگونه میشود كه تصمیمگیری در این حالت درستتر از زمانی است كه افراد به صورت خودآگاه و با تمركز كامل به پردازش اطلاعات میپردازند.»حس ششم در خواب وجود داردتمام تصاویری كه در طول روز میبینید (گربهای كه در خیابان دیدهاید، كشتی تفریحی كه در برنامه خبری تلویزیون تماشا كردهاید و...) در مغز شما ثبت میشوند و سپس در زمانی كه خواب هستید دوباره سراغ شما میآیند و در واقع همین تصاویر هستند كه رؤیاهای شما را شكل میدهند. در بخش موسوم به خواب «REM» مغز شما سراغ این تصاویر میرود و آنها را مجدد پردازش میكند. دكتر «ربهكا اسپنسر»، پروفسور روانپزشكی و استاد دانشگاه «آمرست» در ماساچوست در این مورد میگوید: «مرحله REM خواب در زندگی انسان نقش مهمی بازی میكند، این مرحله در حل كردن مسائل، مشكلات و تصمیمگیری انسان بسیار مهم است، زیرا در این مقطع مغز اطلاعات و تصاویر را در كنار هم میگذارد و به راهحلهای جدید و راههای بهتر فكر میكند.» در اینجا شما به راهحلهایی میرسید كه محال بود در زمان بیداری به آنها برسید. در ضمن مرحله REM خواب در تثبیت احساسات شما هم نقش دارد.دكتر اسپنسر میگوید: «دلیل اینكه خیلی از اوقات درست در زمان بیدارشدن به همسر، فرزندان یا والدین خود فكر میكنید همین موضوع است؛ مرحله REM خواب باعث میشود احساس ارتباط عاطفی و علاقه شما در حالت ناخودآگاه تقویت شود.» دكتر «دیوید بارو»، فوق تخصص نورولوژی سلولی در دانشگاه هاروارد و نویسنده كتاب «كمیته خواب» در سالهای اخیر روی نحوه خواب و چگونگی رؤیا دیدن انسانها تمركز و پژوهش داشته است و میگوید، طی ۲سال تحقیق متوجه شده است كه بیش از یكسوم افراد موردمطالعه كه طی روز با مسئله یا مشكلی روبهرو بودهاند در زمان خواب برای آن مسئله راهحلی پیدا كردهاند. رؤیا دیدن فاقد منطقهای معمولی انسانی است، شما در رؤیا از قید و بندهای معمول تفكر و منطق دور میشوید و برای همین راهحلهایی پیدا میكنید كه محال است در حالت بیداری و ذهن خودآگاه آنها را بیابیم.»حس ششم خوابتان را تقویت كنیدبرای آنكه یك مسئله سخت یا یك مشكل را حل كنید خواب خودتان را به تاخیر نیندازید، بگذارید ضمیر ناخودآگاهتان آن مسئله را حل كند. دكتر بارو در این مورد یك نسخه جالب دارد: «روی تخت دراز بكشید و مشكل خودتان را روی كاغذ بنویسید و با فكر كردن به آن به خواب بروید، اینگونه ضمیر ناخودآگاه و حس ششم شما مشكل را برایتان حل میكند.»منبع: مجله تپش
کد خبر: ۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۰۵
اوای دنا:تابستان، واژهاي كه خيلي از خاطرات كودكيي ما را زنده ميكند كه هميشه و همه حال با تمام كردن درس و مدرسه و مواجه با 3 ماه تعطيلي به همراه گرماي طاقت فرساي 90روزه، جذابيتهاي خاصي را براي خانوادهها مخصوصا دانش آموزارن ايجاد ميكند.
همزمان با این فصل و شروع گرمای طاقت فرسای آن با توجه به اینکه مردم مجبورند وقت بیشتری از روز را در منزل سپری نمایند وجود یک پارک با حداقل امکانات تفریحی بخشی از حقوق و انتظارات مردم می باشد که متاسفانه چنین خواسته ی معقولی تا کنون محقق نشده است و مردم فهیم و کم توقع لنده مجبورند ساعتها در کنار قصر بادی ابتدای شهر با کمترین امکانات وقت خود را سپری نمایند.
اگرچه در غرب لنده پارکی در دست احداث می باشد اما طولانی شدن ساخت این پروژه کوچک جای بسی تامل دارد.امیداست مسولان شهری لنده بیش از پیش به فکر حل این مشکل باشند البته مشکلات شهر لنده به خودی خود کم نیست و نیز امید همه را ناامید کرده و کمتر کسی به آینده لنده در حوزه شهری دلخوش است.نبود مبلمان شهری، نبود فضای سبز، نبود پارک سالم برای تفریح، نبود آسفالت سالم در شهر وضعیت نامناسب بلوارها و صدها مشکل دیگر که دل همه مردم را خون کرده است.دل مردمی که همواره در برابر مشکلات و کمبودهای شهر خود به امید بهتر شدن شرایط صبور بودهاند و همراه و به امید روزی که از این بن بست فرهنگی و تفریحی و... خارج شویم .انشاء الله
کد خبر: ۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۶
اوای دنا:سید ناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.سال ۶۵ و ۱۴ سال داشتم. من قبل از عملیات کربلای ۴ رفتم و رسماً در کربلای ۴ تخریبچی بودم. در کتاب دقیقاً شرح دادم که در ۱۳ سالگی از خانه فرار کردم و به شیراز رفتم، چون فکر میکردم از شهری غیر از شهر خودمان میتوانم به جبهه اعزام بشوم. خانواده خیلی دنبالم گشتند. برایشان نامه نوشتم که در کردستان هستم، داریم با عراقیها میجنگیم، روی سرمان خمسه خمسه میبارند، پدر جان! اگر شهید شدم، پرچم سیاه نزنید، پرچم قرمز بزنید، برایم گریه نکنید، شهید گریه ندارد و از این حرفها. برادر شهیدم مهر روی پاکت پستی را دیده و فهمیده بود که من در شیراز هستم.
البته من نمیدانستم دستم جلوی او رو شده است و موقعی که به خانه برگشتم از این شرمنده بودم که به آنها بهدروغ گفته بودم که در کردستان با عراقیها جنگیدهام. برادر شهیدم سر به سرم میگذاشت و میگفت: «سید! حضرت عباسی کجا بودی که آن نامه را نوشتی؟». گفتم: «یک نوشابه و یک ساندویچ سوسیس خریدم و روی صندلی ترمینال شیراز نشستم و این نامه را نوشتم.» این نگاه من و بچههای دهه ۶۰ بود به جنگ و تبعیت از ولی و جنگیدن با دشمن. این آرزوی ما بود.کتاب «پایی که جا ماند؛ خاطرات سید ناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق به چاپ بیستم رسید.
«پایی که جاماند» خاطرات ۸۱۱ روز اسارت سیدناصر حسینیپور از زندانهای عراق در دوران رژیم بعثی است. این یادداشتهای روزانه از ۳ تیر ۱۳۶۷ آغاز میشوند و تا ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ ادامه مییابند و حوادث و رویدادهایی که در اردوگاه های عراقی اتفاق میافتد را روایت میکند.سیدناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.وی در اوایل دهه ۷۰ ، کار نگارش این یادداشتها را آغاز کرد و تا کار نگارش آنها نزدیک به ۵ سال طول کشید اما همزمان با پایان نگارش کتاب از انتشار آن منصرف شد. سرانجام با صحبت دوستان و نزدیکان وی در سال ۱۳۹۰ به انتشار این اثر تن داد و در بهمن ۱۳۹۰ این کتاب منتشر شد. در حالی که هنوز یکسال از انتشار این اثر نگذشته این کتاب به چاپ بیستم رسیده است و یکی از کتابهای مهم در ادبیات مقاومت محسوب می شود.توصیف دقیق از زندگی اسرا در زندانها، مقاومت اسرا در برابر زورگوییهای بعثیها، توصیف فضای اسارت و …. از ویژگیهای این کتاب است.یا مهدی عج/
کد خبر: ۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
اوای دنا: رحیم نوعیاقدم امروز در نخستین یادواره شهدای گمنام که با حضور مسئولان، دانشجویان و جمعی از خانوادههای شهدای گچساران و اقشار مختلف مردم این شهرستان در محل گلزار شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی گچساران برگزار شد، گفت: به دلیل وجود انسانهای پاک، مسلمان و باغیرت بهترین خاطرات عمرم در تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد شکل گرفته است.سردار دوران دفاع مقدس و کارشناس مسایل سیاسی و منطقهای بیان داشت: در زمان خدمتم در تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد توفیق کسب تقدیرنامهای از طرف رهبر معظم انقلاب داشتم و ایشان اعلام کردند سلام مرا به فرماندهان جنگ برسانید و بگویید مثل نوعی اقدم عمل کنید.به گزارش اوای دنا به نقل از فارس ، نوعیاقدم با بیان اینکه به عشق، صفا، صمیمیت و ولایتمداری مردم کهگیلویه و بویراحمد غبطه میخورم، تصریح کرد: در زمان خدمت در کهگیلویه و بویراحمد با همت و بزرگواری سپاه و بسیج این استان به دیدار 95 درصد از خانوادههای شهدا رفتم و بر دستان پدران شهید بوسه زدم.وی ابراز داشت: خدا را در لای ترکهای دیوارهای خشتی کوره دههای کهگیلویه و بویراحمد دیدم و صمیمیت، عشق، همدلی، ادب و معرفت را از مردمان این استان آموختم.
کد خبر: ۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۰۵
اوای دنا-البرز رهبر :بهار ای کاش هیچوقت نمی آمدی!ای کاش میتوانستی یکسال هم که شده به ندیدن ما انسانها عادت کنی.ای کاش میشد همچون ما انسانها بخل بورزی و زیباییهایت را از ما دریغ کنی،آنوقت شاید کمی بیشتر قدرت را میدانستیم.اما تو باز هم می آیی، مثل همیشه بی توقع و بخشنده تر از گذشته.
بهار حال که آمدی بگذار کمی از دستت گلایه کنم.درست شنیدی من انسان از دست توی بهار گلایه دارم.کاش این همه سال که از عمرت میگذرد کمی هم ما انسانها را می شناختی! کاش میدانستی که این همه آدم چشم به راه تو، منتظر رسیدن شکوفه ها و گلهایت نیستند، منتظر شنیدن آوای موسیقی گونه ی پرندگانت بر روی شاخه های نو رسته هم نیستند!بهار! کاش این همه ساده دل نبودی و گول حرفهای به ظاهر قشنگ ما انسانها در بیداد سرمای زمستان را نمیخوردی که آخ چقدر دلتنگتیم بهار پس دیگر کی میایی! تو قرنها بیشتر از هر یک از ما انسانها زیسته ای و سرد و گرم روزگار چشیده ای، اما هنوز ما را نشناخته ای!بهار!تو می آیی تا ما انسانها از وجود تو به آرامش برسیم و تو را پاس بداریم به حرمت اینکه تجلی بخش زیبایی های خالقی و شکرگزار قدوم سبزت باشیم در این میهمانی چند روزه ات. اما تو چقدر خوش خیالی!!!انسانی که اگر پایش بیفتد حاضر است یک شبه زحمات چندین و چند ساله کسی چون مادرش را فراموش کند و به همه ی خوبیهای مهربانترین انسانها پشت پا بزند، آنوقت توی غریبه انتظار قدردانی داری؟؟؟بهار خیلی ساده تر از آنی که میپنداشتم! انسانهای این دیار که تو به عشق آنها می آیی هر کدامشان به طریقی به دنبال ریشه کن کردن نورسته های دامان طبیعتت هستند.انگار دیگر دوست ندارند سال دیگر هم بهاری باشد و رایحه خوش چویلی از دامان طبیعتت به مشام کسی برسد.
بهار هرسال که تو می آیی نمیدانم چه بلایی بر سر ما انسانها نازل میشود،انگار به ما انسانها خبر میدهند که این بهار آخرین بهار است هرچه میخواهید بر سر طبیعت بیاورید،ریشه کن کنید،ببرید،بسوزانید،آلوده کنید،بی خیال اینکه نسل های بعدی ندانند پیچیدن بوی کرفس در تارپود وجودمان یعنی چه؟
بی خیال اینکه آیندگانمان ندانند بیلهر و قارچ و بن سرخ و تره و کاسنی و کنگر و ریواس و کارده و ...یعنی چه!اصلا به شما چه که نسلهای بعدتان نفهمند عطر چویل بهترین عطر دنیا برای نیاکانشان بوده است مگر شما مسئول زندگی آنها هستید!؟
بهار مگر ما انسانها از رو میرویم!؟ما هم فرزندان خلف نیاکانمان هستیم و این رسم را از آنها به ارث برده ایم.به خاطرات گذشته ات رجوع کن و به یاد آر زمانهایی را که آنان چنان استادانه به جان قوچ و آهو و بز و خرس و پلنگ این دیار افتاده اند که نسل آنها را برای همیشه از روی زمین برداشته اند.کو آن همه آهوان خرامان بر دامانت؟ بهار ما هم دلمان میخواهد آهوان خرامان را نظاره گر باشیم اما دریغ.
بهار! پدرانمان بدتر از این ظلمی که در حق ما کرده اند، با این کارشان خودشان را بدست خودشان شکنجه کرده اند و در این عصر ماشینی و عاری از آن مناظر بکر تنها همدم و آرامش بخششان شده برنامه های حیات وحش و راز بقای تلویزیون و یک دنیا حس نوستالژیکی که خدا میداند در ذهنشان چه میگذرد با دیدن این همه آهوی خرامان در جعبه جادویی!بهار بگذار رک و راست به تو بگویم که چون گذشتگانمان حسرت دیدن آن همه مواهب الهی و به قول خودشان "شکالها" را به دل ما گذاشته اند و رفتند ما هم همقسم شده ایم حسرت بوئیدن کرفس و چویل را به دل نسلهای بعد از خودمان بگذاریم!گذشتگانمان کوههای پر از جانور و گیاه را نصفه و نیمه تحویل ما دادند،جانورانش را کشتند و بردند بگذار ما هم نصفه سهم خودمان را ریشه کن کنیم، آیندگان هم سهمی ندارند!مشکل هم از خودشان است که دیر می رسند. بهار! میدانم دلی پر از درد داری و خسته ای از این همه بی مهری ما انسانها و دیگر نای شنیدن نداری، میدانم که با وجود این همه درد همچنان روی از ما انسان های ناسپاس بر نگردانده ای و زیبایی هایت را از ما دریغ نمیکنی و میدانم که تا همیشه بهار خواهی ماند:بی توقع و بخشنده. بنازم صبرت را در این همه سالهای بیرحمی ما انسانها، که هنوز که هنوز است در خود میسوزی و شکوائیه نمیسرایی.
بهار حال خودت قضاوت کن که ای کاش می آمدی یا نمی آمدی؟؟؟
کد خبر: ۷۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۰۵
اوای دنا: پایی که جا ماند، در دیماه سال گذشته در تهران توسط روابط عمومی انتشارات سوره مهر و در شهر یاسوج توسط حوزه هنری شهرستان یاسوج از آن رونمایی بعمل آمده بود٬ خیلی زود در قریب به سه ماه از انتشار این کتاب٬ به چاپ نوزدهم رسید.
کتاب «پایی که جا ماند» شامل 198 خاطره از سید ناصر حسینی پور است. او در این کتاب به خاطرات ِ اسارتِ چندینسالهاش در اردوگاههای عراقی، میپردازد. نویسنده این کتاب در حالی به عنوان راهنمای گردان 18 شهدا، برای پشتیبانی از رزمندگان گردان قاسم بن الحسن(ع) راهی جزیزة مجنون شده بود که در این عملیات از ناحیه پا زخمی و سپس به اسارت نیروهای بعثی درآمده بود.
وی در دوران اسارت، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورده بود.
در این کتاب راوی پسر 16 سالهای است که پایش قطع و اسیر عراقی ها میشود و او به نقل خاطرات ش با دقت تاریخی میپردازد. او میخواهد به ما بفهماند که اگر امروز ما به اینجا رسیدهایم به خاطر رشادتها و از خودگذشتگیهای رزمندگان در جنگ است.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب «پایی که جا ماند» با بهای14000 تومان منتشر نموده است.
کد خبر: ۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
اوای دنا:ذهن هر انسان مانند خانه ای است که مهمان های خوانده و ناخوانده زیادی به آن رفت و آمد می کنند. گاهی افکار ، خاطرات ، آرزوها و تصاویر خوشایند و ناخوشایند در ذهن جا خوش می کنند و گاه مدتی گذرا در ذهن حضور می یابند و سپس آن را ترک می کنند.حضور بسیاری از افکار و خاطرات و تصاویر ناخواسته جز خستگی نتیجه دیگری برای ذهن به بار نمی آورند. بنابراین برای ذخیره انرژی روانی باید خانه تکانی ذهنی کرد و درست مانند خانه تکانی منزل که اسباب و لوازم فرسوده، ناکارآمد و بدرد نخور را دور می ریزیم، ذهن را از محتویات نامناسب خالی کنیم و آرام و پرانرژی به فعالیت های سازنده بپردازیم.البته ما به موازات این کار، باید افکار، خاطرات و تصاویر موجود در ذهن را دوباره طبقه بندی کنیم. پاسخ به سوالات زیر در این باره مفید خواهد بود:** آیا ذهن شلوغی دارید؟** آیا ذهن شما مملو از خاطرات تلخ و گزنده است؟** آیا تصاویر ناخوشایند هر چند وقت یکبار در ذهن شما رژه می روند؟** آیا این افکار،تصاویر و خاطرات در کنترل شما هستند یا ناخواسته بدون اینکه بخواهید ، می آیند و می روند؟پاسخ صادقانه به سوالات بالا، به راهبردهای موثری می انجامد که برای رهایی از ذهن مغشوش باید آنها را یاد بگیرید و به کار ببندید. باید مانند طبیعت، که با هر بهار نو می شود، ذهن خود را نیز با دور ریختن منفی بافی ها و کهنه پرستی ها نو کنیم.برای خانه تکانی ذهن لازم است، دست کم بمدت یک ماه ذهنتان را از صبح تا شب در نظر بگیرید و مراقب افکار، خاطرات و تصاویری که در طول ماه، مهمان شما هستند باشید. باید دفترچه یادداشتی داشته باشید، افکار، خاطرات و تصاویر مزاحم، منفی و غیر لازم را در آن ثبت کنید و هر روز تمرین کنید که بخشی از آنها را دور بریزید. بهتر است زمان خاصی را مشخص سازید، مثلا اگر قرار است این افکار و خاطرات ناراحت کننده یا غیر ضروری را بررسی کنید، بهتر است تنها پنج دقیقه در روز را به بررسی این افکار اختصاص دهید. تعییین مناطق خاص می تواند مفید باشد مثلا فقط در حیاط دانشکده، موقع واکس زدن کفش ها یا در حمام اجازه دارم به این افکار فکر کنم. اگر از افکار و خاطرات ذهنی خود می توانید پند یا تجربه ای بگیرید آن تجارب را یادداشت کنید و بکوشید در زندگی روزانه تان بکار بگیرید، اما بقیه را بدور افکنید. با خانه تکانی ذهنی، پر از مهمان هایی خواهید شد که به دعوت شما در ذهنتان حضور دارند و به شما انرژی مثبت می دهند و شما را شاد می سازند.برای خانه تکانی ذهن لازم است، دست کم بمدت یک ماه ذهنتان را از صبح تا شب در نظر بگیرید و مراقب افکار، خاطرات و تصاویری که در طول ماه، مهمان شما هستند باشیدهمچنین در شرایطی که احساس استرس می کنید و ذهنتان درگیر افکار پراکنده منفی است به یک تعطیلی ذهنی احتیاج دارید تا بتوانید ذهن خود را سرو سامان دهید و به آرامش برسید. به همین دلیل بهتر است برای لحظاتی چشم های خود را ببندید و خود را در مکانی که دوست دارید مجسم کنید.
فضایی که برای شما بسیار جالب، رویایی و لذت بخش است. همچنان که به تجسم ادامه می دهید نفس های عمیق بکشید.آنگاه سعی کنید فضای مورد نظر را به دقت و با جزئیات فراوان مجسم نمایید. مناظر زیبای درختان، رودخانه، آسمان، رنگ ها و صداهایی را که تجسم کردید به دقت احساس کنید.
تصور کنید با پوستتان چیزی را لمس می کنید و به این احساس توجه کنید. سپس به آرامی و زیر لب عباراتی مانند – من آرام هستم. – آرامش مرا در بر گرفته است. و مانند آن رابیان کنید و مطمئن باشید که آرامش را در حد زیادی تجربه و استرس را از خود دور خواهید کرد. سپس چند شماره بشمارید ، بتدریج از فضای تجسم شده خارج شوید و چشم هایتان را باز کنید. در شرایط استرس آمیز می توانید این تمرین را روزی چند بار به مدت 10 تا 15 دقیقه انجام دهید.منبع : نشریه پیام مشاور
کد خبر: ۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۲۹
اوای دنا-رئيس حوزه هنري کهگيلويه و بويراحمد گفت: امثال شهيد «هدايتالله طيب» هنوز به خوبي معرفي نشدهاند و دستگاههاي فرهنگي در طول 30سال گذشته در اين زمينه کوتاهي کردهاند.رضا پارسياننژاد كه روز گذشته در مراسم رونمايي از تمبر و فيلم مستند شهيد «هدايتالله طيب» در ياسوج سخن ميگفت، افزود: امروز سينماي «هاليوود» به ساخت شخصيتهاي خيالي براي الگوسازي ميپردازد اما ما با اين همه قهرمانان حقيقي که داريم هنوز کار زيادي نکردهايم.وي بر الگوسازي از قهرمانان دفاع مقدس براي نسل جوان تاکيد و اظهار کرد: بايد گفت که شهيد هدايتالله طيب به عنوان شهيد چمران جنوب ايران است و زهد شهيد چمران را داشت.پارسياننژاد همچنين از در دست تدوين بودن چندين کتاب در حوزه دفاع مقدس خبر داد و ابراز کرد: يکي از اين کتابها خاطرات "عزيز قلي کافياني" رزمنده است که در دوران جنگ، 76 تانک دشمن را منهدم کرده بود.در اين مراسم از خانواده و يکي از همرزمان شهيد طيب تجليل شد.شهيد هدايتالله طيب از موسسان انجمن اسلامي دانشجويان آمريکا بود که در اوايل آغاز جنگ به کشور بازگشت و در «عمليات فتحالمبين» به شهادت رسيد.هدايت الله طيب، متولد سال 1333هجري شمسي، در قريه تنگهبر سفيد از توابع بخش لنده در استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد.
اوای دنا در اولین فرصت اقدام به انتشار زندگینامه این اسوه علم و شهادت خواهد نمود.
کد خبر: ۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۷
اوای دنا:چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت ، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری برایش بازگو کنی که برای چهار روز نشستن بر روی یک صندلی چه کار ها که نمی کنند و چه تهمت ها و انگ ها که نثار خلق الله نمی کنند؟ چکار داری بگویی که بعضی ها آنقدر دروغ تحویل مردم داده اند که حتی آبروی نداشته دروغ را هم برده اند؟! چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته ، چه دکان هایی علم شده است؟
سلام مادر ! سلام ننه علی ! سلام اسطوره مهربانی !دیروز خبر آمد که بالأخره پیش فرزند شهیدت رفتی ؛ نه این که از او دور بوده باشی و حالا به او برسی ، نه! تو در تمام سال هایی که پسرت آسمانی شده بود ، در زمین ، کنارش بودی و ماندی و خانه که چه بگویم ، کلبه ات را در کنار آرامگاه شهیدت بنا کردی و شب و روزت را در کنار جوان شهیدت به سر کردی تا تجسمی از مهرمادری باشی در روزگاری که مهربانی ها به حراج روزمرگی ها رفته و رو به افسانه شدن گذاشته اند.نمی دانم در آن شب های سرد زمستانی و در آن روزهای داغ بهشت زهرای تهران ، با "قربانعلی" ات چه نجواها کرده ای و در میانه اشک های مادرانه ات با او چه ها گفته ای.این را نیز نمی دانم حالا که به وصال فرزند دلبندت رسیده ای و بعد از سال ها که سنگ قبر او را بغل می کردی ، اینک خودش را در آغوش گرفته ای ، به او چه ها خواهی گفت و داغ غربت سالیانت را چگونه برایش روایت خواهی کرد ؛ نباید هم بدانم ؛ حرف های مادری و فرزندی ، رازهایی دوست داشتنی بین خودشان است و بس!اما ننه علی ! تو را به آن سال های فراق و به آن قرآن درشت خطی که بارها در کلبه ات ختمش کردی ، قسمت می دهم هر چه به شهیدت می گویی بگو ، اما حال و روز ایرانی که علی تو و علی های دیگر برایش فدا شدند را برایش باز مگو! بگذار روحشان آزرده نشود.
به پسرت نگو که او و همرزمانش هر چه رشته کرده بودند را عده ای دارند به اسم همان شهیدان پنبه می کنند! نگو که چنان دارند جوانان را از اسلام عزیز می رانند و بدان بدبین می کنند که میسونرهای مسیحی هم نتوانستند چنین کنند؟چه نیازی هست اوقات قربانعلی را تلخ کنی و به او بگویی که با یاران انقلاب چه ها که نکرده اند؟! احتیاجی هم نیست درباره تازه به دوران رسیده هایی که حتی خدا را هم بنده نیستند به او چیزی بگویی. ناراحتش نکن ننه علی! نگذار فرزندت بفهمد که هنوز که هنوز است ، خیلی ها در سرزمینش می میرند ، فقط به خاطر این که یک مشت اسکناس ندارند. هنوز کودکان معصوم سرزمینش ، تا نیمه شب در چهار راه ها فال و گل مریم می فروشند و در حسرت یک جفت دستکش قرمز رنگ اند تا نوک انگشتانشان از فرط سرما کرخت نشود. نگذار متوجه بشود که زنان و دختران زیادی تن می فروشند و نان می خرند؛ به غیرت پسر برومندت بر می خورد.
مادر جان! بی خیال این باش که به علی ات بگویی مردمی که برای رفاه شان جنگیده ، برای دادن نامه درخواست چندرغاز مساعده ، مجبورند کیلومترها پشت ماشین رؤسا بدوند و نفس نفس زنان ، نامه را به داخل ماشین شان بیندازند و بعد هم چشم به در بدوزند که جواب نامه شان کی خواهد آمد؟تو را به خدا نگو جوان هایی مانند علی ات که روزگاری شاه بیرون می کردند و دماغ صدام بر خاک می مالیدند ، کرور کرور گرفتار تریاک و هروئین و کراک و شیشه و اکس و کوفت و زهرمار شده اند تا روزگارشان بین نئشگی و خماری بگذرد.مهربان مادر! چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت ، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری برایش بازگو کنی که برای چهار روز نشستن بر روی یک صندلی چه کار ها که نمی کنند و چه تهمت ها و انگ ها که نثار خلق الله نمی کنند؟ چکار داری بگویی که بعضی ها آنقدر دروغ تحویل مردم داده اند که حتی آبروی نداشته دروغ را هم برده اند؟! چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته ، چه دکان هایی علم شده است؟ چه کار داری از آزادی و ... .اصلاً از آب و هوا برایش بگو ... نه! این را هم نگو! علی و یاران شهیدش حتماً ناراحت می شوند اگر بدانند مردمشان با هر دم و بازدمی ، کلی سرب و دی اکسید کربن و ذرات معلق و ... تنفس می کنند؛نگو که مبادا یاد خاطرات بمباران شیمیایی زمان جنگ بیفتند و خاطر نازنینشان آزرده شود.ننه علی! مادر اسطوره ای سرزمین مادری من! اصلاً از ما و از کارهایمان هیچ به علی نگو! دلش می شکند،بگذار روحش آسوده باشد.نگذار حلاوت دیدار مادر با تلخی کارهای ما کم رمق شود... .
آه ...! چه می گویم من ننه علی! لابد داری شماتتم می کنی که "پسر! مگر یادت رفته که شهیدان زنده اند و می بییند و می شنوند و اصلاً شهید نامیده شده اند چون شاهد مایند." و ادامه می دهی: "فکر می کنی اگر من هیچ نگویم این ها هم هیچ نخواهند دانست؟"راست می گویی ننه علی! بر من ببخش! نگرانم، نگران علی های دیگر این ملک و فرزندان شان. می ترسم کاسه صبر شهیدان به سر آید و شکایت مان را بی هیچ گذشتی نزد خدا ببرند که "خدایا ببین! ما رفتیم و عزیزترین متاع مان که جانمان است را برای دین و میهن و ناموس این ها دادیم و به خون خود غلتیدیم و حال اینان به اسم ما چه ها که نمی کنند و چه مفسده ها که به نام مصلحت مرتکب نمی شوند و چه آبرویی که از دین خودت نمی برند؟خدایا! به عذابی سخت گرفتارشان کن و تاوان خون سرخ مان را از ایشان بگیر که سخت آن را هدر دادند."راستی ننه علی ! فردای قیامت که علی تو و شهیدان دیگر چشم در چشم ما دوختند و گفتند: "بعد از ما چه کردید؟" چه خواهیم گفت؟ اصلاًچه داریم که بگوییم؟ بگوییم که بعد از شما افتادیم به جان هم ؛ هزار گروه شدیم و هزار کیسه دوختیم و هزار بیراهه رفتیم و کلاً یادمان رفت که حتی نفس کشیدن هایمان را هم مدیون کسانی هستیم که به خاطر ما از نفس افتاده اند و شد آنچه نباید می شد؟!خوش به حالت ننه علی! و خوش به حالتان شهدا که رفتید و این روزهای تلخ را ندیدید!آدم حتی رویش نمی شود که بگوید : شهیدان شفاعت مان کنید!
منبع:عصرایران
کد خبر: ۴۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
اوای دنا- نسیم عدالت: چند روز گذشته ثبت نام داوطبان کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی به پایان رسید. و کم کم باید شاهد حضور این عزیزان در مجالس ختم، عروسی، همایش ها، دانشگاه ها و خلاصه همه جا باشیم. کت و شلوارپوشانی که به صف در مجالس ختم شرکت میکنند و قاری قرآن با ورود آنها به مجلس؛ قرائت قرآن را قطع کرده و ورود آنها را خوش آمد میگوید.عدهای که انقلاب و اسلام را در خطر دیده و وظیفهی خود می دانند تا وارد گود شوند.عده ای که این روزها به فکر مشکلات و کمبودات مردم افتادند.عد ه ای که به فکر جوانان افتادند و زمین ورزشی راه اندازی می کنند..یه عده ای هم به فکر ساخت و ساز مساجد و حسینیه هاافتادند که ایکاش همه پولاشون اینجا خرج میشد.عده ای که در این روزها طیبی یا بویر احمدی و یا .... شدند و حس ناسیونالیستی آنها گل کرده !!عده ای که تا دیروز تلفن ها را جواب نمیدادن و امروز فقط تک بزنید خودشون زنگ میزنن عدهای که این روزها هر روز موهای خود را اصلاح و ریشهای خود را مرتب میکنند. عدهای که این روزها با افراد معروف و معتبر شهر و شهرستان وارد گفتگو میشوند.عدهای که این روزها با صاحبان کارخانه ها، صنایع، پاساژها، بازاریان و صاحبان قدرت اقتصادی شهر و شهرستان پیرامون وظیفهی دینی خود به صحبت میپردازند.عدهای که این روزها عاشق روحانیت میشوند و سرامام جمعه را با وقت ملاقاتهای خود شلوغ میکنند. روحانیون صاحب نفوذ شهرستان ها این روزها از دست این عده خواب ندارند و تا پاسی از نیمه شب باید به گفتگو با این عزیزان بپردازند.عدهای که ناگهان به یاد زبان مادری خود میافتند و با لهجه غلییییییظ با هم ولایتی های خود صحبت میکنند.عدهای که یا جانباز هستند یا خانواده جانباز یا خانواده شهید، خلاصه یه جوری با دفاع مقدس و شهدا مأنوس هستند و دست جانبازان را این روزها بوسه باران میکنند.
عدهای که از خاطرات جبههی خود میگویند و دائما بر مزار شهدای گمنام و نشان دار شهر و شهرستان فاتحه قرائت میکنند.عدهای که در جمع دانشجویان روشنفکر میشوند و در جمع مردم دهاتی، در جمع روحانیون عاشق دین می شوند و در جمع سرمایه داران، اقتصاددان.عدهای که ناگهان بسیار توانمند و صاحب ایده و نظر می شوند.که البته ای کاش چها رسالش اینجوری بودن . بهر حال اگر برای :1-حضور حداکثری باشه سپاسگزاریم و ارای ما پیش کششون 2-اگر برای گرم کردن تنور انتخابات باشه ای ولا دستشون را هم می بوسیم 3-اگر برای توسعه و عمران حوزه انتخابیه باشه باز هم سپاس واما اگر برای :رفاه حال خود و اطرافیان و شهر زادگاه و لیدرها و... باشه باید مراقب باشیم و به هوش و قدر همین یه دونه رای مان را بدونیم و بدانیم روزی بخاطر رای به غیر اصلح پیش خدای سبحان مواخذه خوایم شد . به امید حضور یکپارچه مردم ما در پای صندوقهای رای و انتخاب اصلح با شعار میزان رای ملت است.
کد خبر: ۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۸
اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است .
مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد . 3-سرگاوخانه رئيس وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله ازخواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند
ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو . شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه نوبت آسيه مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني پسين :بعدازظهريا عصري دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن اين خون قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد. يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد .خوابيدن مرغ روي تخم ها : براي خوابيدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خوابندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم، يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود . وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن نّيرُم :نديدن خّر:خوردن نرفتن مرغ ياجوجه به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت وخواب بدبودن ستاره براي انجام كارها : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون بخوابند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل بخوابند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي صبح طلوع مكن اي صبح طلوع ، فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ، مي خواست بگويد خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي كشيده مي شد مي گفتند اين به معني است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه. يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن جل :لباس مخصوص گاو كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند وخش :به خودش چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند ومعتقد بودند وهستند كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان ازخواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش تّچِرايِ بّن وُ بّلي عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من چوبهاي بن وبلوط را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك بلي :بلوط
خش :خوشحال تچراي :چوب آتش گرفته درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از غيب مي داند .گریه زیاد کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص شده لباس سياه مي پوشيدند وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد بخوابيد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خوابد ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود . وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند می گفتند بسم الله ، او پدرت وآن هم مادرت هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع می شوند . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی توانند ازاين طناب عبورکنند وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود . بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
قصرشيرين - شير زن گيلانغربي كه در نخستين روزهاي جنگ یك سرباز عراقي را به قتل رساند و ديگري را اسير كرد و حالا تنديسي از وي در گيلانغرب به عنوان نماد دلاوري شيرزنان ايراني ساخته و نصب كرده اند، بزرگترين افتخار خود را پاسداري از آرمانهاي امام (ره) و دفاع از ناموس و دين عنوان كرد و گفت: سرباز ولايت هستم.
کد خبر: ۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴
شهیدی که پس از 26 سال در آغوش مادر آرام گرفت+ عکس مادر این شهید که اکنون 80 سال سن دارد و از دوری فرزند قامت نحیفش خمیده............
کد خبر: ۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۲