معاون اجتماعی فرماندهی نیروی انتظامی خوزستان با تایید خبر شهادت سه مامور نیروی انتظامی در حمیدیه گفت: این اتفاق ساعت سه بامداد پنجشنبه به وقوع پیوست.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به نقل از راه دانا، معاون اجتماعی فرماندهی نیروی انتظامی خوزستان در گفتگو با رهیاب،با تایید خبر شهادت سه مامور نیروی انتظامی در حمیدیه گفت: این اتفاق ساعت سه بامداد پنجشنبه به وقوع پیوست.
سرهنگ رحمان موسوی افزود: مامورانی که برای ایجاد امنیت و آرامش و خدمات رسانی به میهمانان نوروزی در یک ایستگاه پلیس در حمیدیه که به صورت خیمه ای برپاشده بود، توسط افراد ناشناس به رگبار بسته شدند که منجر به شهادت سه مامور انتظامی شد.
وی اضافه کرد: در این رابطه تیم های ویژه و ماموران خبره کار رسیدگی به موضوع و تعقیب و دستگیری افراد ناشناس را در دست اقدام دارند و در تلاش هستند تا عوامل این اقدام کور را شناسایی کنند.
سرهنگ موسوی گفت: ماموران شهید شده زیرنظر فرماندهی انتظامی خوزستان و از شهرستان اندیمشک بودند.
قرار است تشییع پیکر شهدا ساعت 10 صبح روز شنبه با حضور مردم و مسئولان استانی و محلی انجام شود.
کد خبر: ۶۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۴
با حضور گسترده مردم و مسئولان مراسم تشییع پیکر 3 شهید گمنام در یاسوج برگزار شد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، صبح امروز با حضور گسترده مردم و مسئولان سه شهید گمنام از مناطق عملیاتی جزیره مجنون، شلمچه و زبیداد در یاسوج تشییع شد که این مراسم از کانون فرهنگی، ورزشی بسیج سپاه یاسوج به سمت میدان هفت تیر این شهر برگزار شد.
کد خبر: ۵۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
خون شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بر زمین نریخته بلکه در رگهای تکتک آحاد ملت و جوانان این مرز و بوم جاری است و ملت راه آنان را ادامه خواهد داد.
رییس جمهوری، فداکاری شهدا، جانبازان و خانوادههای آنان را نشانه بزرگی ملت ایران و قدرت اسلام خواند و تأکید کرد: تلاش و جهاد شهدا،جانبازان و خانواده های معظم آنان در راه اجرای فرمان خدا برای همه ملت ایران در همیشه تاریخ مایه افتخار خواهد بود.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت ،حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی عصر سهشنبه در ادامه دیدارهای خود با خانواده معظم شهدا و جانبازان در منزل حاج نادر خدمتی حضور یافت که هر سه فرزند ایشان، در دوران دفاع مقدس به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.دکتر روحانی در این دیدار که در فضایی صمیمی و توام با معنویت برگزار شد، شهدا، جانبازان و خانوادههای آنان را برای ملت ایران مایه برکت دانست و خاطرنشان کرد:از دست دادن حتی یک فرزند برای هر خانواده بسیار سخت است اما اینکه خانوادههایی مثل شما سه فرزند خود را تقدیم انقلاب کرده باشند، کار بسیار بزرگی است که فقط خداوند صبر بر آن را به بندگان فداکار خود عطا میکند.رییس جمهوری با بیان اینکه فداکاری شهدا و جانبازان و صبر و و مقاومت خانواده های معظم آنان عامل پیروزی ملت و جمهوری اسلامی ایران بوده و هست، گفت: در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب و در حالی که هنوز جمهوری اسلامی کاملاً استقرار و ثبات نیافته بود، دشمنی که به غیر از تعداد اندکی از کشورها سایر کشورهای جهان پشت در پشت یکدیگر از آن حمایت میکردند، توطئهای گسترده را علیه کشورمان اجرا کرد تا اراده ملت ایران را در هم بشکند.دکتر روحانی افزود: اما جوانان فداکار و با ایمان این کشور، در مقابل دشمن سینه سپر کرده و خیال باطلش را آشفته کردند.رییس شورای عالی امنیت ملی تصریح کرد:امروز هم مردم در جمهوری اسلامی همان مردم دلاوری هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند و در دوران دفاع مقدس حماسهای عظیم و مقدس آفریدند.دکتر روحانی با اشاره به اینکه ملت ایران برای دفاع از انقلاب، دین، فرهنگ، ارزشها و حقشان، مثل همان زمان حاضر به فداکاری هستند، گفت:شاید برخی گمان کنند، اگر امروز مشکلی برای کشور پیش بیاید، مردم دیگر مثل سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی حاضر به فداکاری نباشند، اما بی تردید این مردم و بخصوص جوانها در برابر هر مشکل و تهدیدی سینه سپر کرده و اساساً علت سرفرود آوردن دشمنان در برابر ایران، مشاهده همین روحیه ایستادگی، مقاومت و فداکاری در میان مردم است.رییس جمهوری تصریح کرد: خون شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بر زمین نریخته بلکه در رگهای تکتک آحاد ملت و جوانان این مرز و بوم جاری است و ملت راه آنان را ادامه خواهد داد.دکتر روحانی با اشاره به اینکه ملت ایران روزهای سختی را پشت سر گذاشته و البته طبیعی است که سختیهایی را هم پیش رو داشته باشد، خاطر نشان کرد: امید ملت ایران به ائمه اطهار و بالاتر از آن الطاف خداست و همه ما به پشتوانه اسلام، قرآن و اهل بیت(ع) وظیفه داریم، از خون و راه شهدا و راه امام راحل حراست کنیم که امروز مردم با هدایتهای مقام معظم رهبری همان راه را طی میکنند و در آن مسیر، راه خود را ادامه میدهند.رییس جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: فرزندان شما خانواده شهدا به عشق امام راحل، خاندان رسالت و امامت و برای اجرای فرمان خدا و جهاد فی سبیلالله به جبههها شتافتند و شما ضمن اینکه مشوق آنها برای حضور در جبههها بودید پس از شهادت فرزندانتان نیز مسیر خود را تغییر نداده و همچنان در مسیر فداکاری صابر بودید.دکتر روحانی اضافه کرد: اگر فداکاری شما نبود، نمیتوانستیم در برابر دشمن پیروز شویم و کار بزرگ و خدمات عظیم شما همواره در تاریخ ثبت خواهد بود و هر ایرانی و مسلمانی، هر زمان که تاریخ این کشور را مطالعه کند و ببیند که پدر و مادری یک، دو و حتی سه و چهار فرزند خود را در راه دفاع از انقلاب تقدیم کردهاند، به این کار عظیم آنها افتخار خواهد کرد.منوچهر خدمتی پسر خانواده خدمتی که به عنوان یکی از سربازان ارتش جمهوری اسلامی ایران به جبهههای جنگ حق علیه باطل شتافته بود، در تاریخ 25 مهر سال 61 در منطقه کوشک به شهادت رسید.ایرج خدمتی نیز در حالی که در عملیات رمضان به درجه جانبازی نایل شده بود در تاریخ 13 تیر سال 65 در منطقه مهران و در علمیات کربلای یک به شهادت رسید و محمد خدمتی سومین فرزند خانواده خدمتی نیز در ادامه راه برادران شهیدش به جبهه شتافته بود، در 23 خرداد سال 67 و در کمتر از دو ماه مانده به پایان جنگ در منطقه شلمچه و در عملیات بیتالمقدس 7 به برادران شهیدش پیوست، اما هنوز پیکر مطهرش نزد خانواده بازنگشته است.
کد خبر: ۵۵۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
ملت ایران با وجود تنوع قومی که در تمامی بخش های شمالی ، جنوبی ، شرقی ، غربی و مرکزی این سرزمین پهناور گسترده شده اند کمترین فاصله اجتماعی را دارند و بحمدالله به بالاترین سطح آگاهی سیاسی و هم افزایی در زمان معاصر رسیده اند
کد خبر: ۵۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۵
حوزه هنری کودک و نوجوان، درگذشت استاد مرتضی احمدی را به خانواده محترم آن مرحوم، جامعه هنری و علاقمندان پرشمارش تسلیت گفت.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به گزارش روابط عمومی حوزه هنری کودک و نوجوان، در این پیام آمده است: إنا لله و إنا إلبه راجعون. زندهياد استاد مرتضي احمدي از هنرمنداني است که بخشي از خاطرات شيرين چندين نسل از فارسيزبانان را ساخت. او در عمر طولاني و پرثمر خود، براي شادي هر يک از پدران، مادران و کودکان اين مرز و بوم هنرآفريني کرد و نتيجه اين محبت بيشائبه را نيز از مردم ديد. آن چنان که به قول خودش، تنها هنرپيشهاي است که در مرز نود سالگي با روايت مجموعه پويانمايي شکرستان، چندين برابر مشهورتر شد.
حوزه هنري کودک و نوجوان به پاس سالها تلاش و کوشش استاد مرتضي احمدی در شاد نمودن دل کودکان و نوجوانان ایرانی، آمرزش و رحمت خداوند بخشنده مهربان را براي روح ايشان مسئلت ميدارد و به خانواده آن مرحوم و جامعه هنري کشور، اين درگذشت را تسليت ميگويد.
همچنين حوزه هنري کودک و نوجوان از همه بزرگترها و کوچکترهايي که مخاطب هنر او شدهاند، درخواست ميکند با حضور در آيين بدرقه پيکر اين هنرمند پيشکسوت، گوشهاي از محبت خويش را به ايشان، نمايش دهند.
گفتني است آیین تشییع پیکر این هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ساعت 9 صبح روز چهارشنبه سوم دیماه 1393، از مقابل تالار وحدت آغاز خواهد گشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) پايان ميپذيرد.
کد خبر: ۵۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۱
خانواده شهید تازه تفحص شده «حمیدرضا فصیح خوشکلام» بعد از گذشت ۲۶ سال ساعاتی پیش در معراج شهدای تهران با پیکر شهیدشان دیدار کردند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خانواده شهید تازه تفحص شده «حمیدرضا فصیح خوشکلام» بعد از گذشت 26 سال، ساعاتی پیش در معراج شهدای تهران با پیکر شهیدشان دیدار کردند. در این دیدار مادر، خواهر و برادران شهید حضور داشتند.
شهید حمیدرضا فصیح خوشکلام نخستین فرزند از 4 فرزند خانواده بود. پدر او 5 سال پیش پس از تحمل سالها چشمانتظاری دار فانی را وداع گفت.
این شهید تازه تفحص شده متولد مردادماه 1342 تهران بود. او بهعنوان سرباز از طریق لشگر 92 زرهی اهواز به جبهه اعزام شد و در 28 فروردین 1367 در تک دشمن در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید.
پیکر این شهید 19ساله در منطقه فاو و در شمار شهدای مفقود الجسد باقی ماند. سرانجام در عملیات تفحص اخیر پیکر او توسط کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح کشف شد و هویت پیکر وی از طریق آزمایش دیانای شناسایی شد.
کد خبر: ۵۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۰
من دختري بودم که شبها روياهاي زيادي ميديدم و صبح آن را زير خاک مدفون مي کردم...دنيا را خائني ميديدم که هيچ وقت از من حمايت نميکرد، نقشههايم را ميخواند و لو ميداد...
کد خبر: ۴۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۵
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه یاسوج گفت: پیکر رنجور دانشگاه یاسوج و مشکلات کنونی آن محصول سیاسیکاری برخی افراد غیرمرتبط است.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، محمد عبدالحسینی عصر امروز در جمع خبرنگاران با انتقاد از این سخن که در دانشگاه یاسوج تشکل اصلاحطلب نداریم، اظهار کرد: مگر دانشگاه باشگاه سیاسی است که در آن تشکل اصلاحطلب و اصولگرا و یا اینکه با هر عنوان دیگری داشته باشیم؟
وی با انتقاد از این نوع نگاه، افزود: فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها بسیار فراتر و گستردهتر از تفکرات بسته سیاسی است و دانشجو در این تشکلها بینشی فراتر از چارچوبهای بسته سیاسی دارد.
این فعال دانشجویی با انتقاد از اینکه برخی دانشگاه را پیادهنظام احزاب سیاسی تلقی میکنند و از گذشته تاکنون دانشگاه یاسوج با این نوع نگاه آسیبهای جدی دیده است، اضافه کرد: پاتوق کردن دانشگاه برای احزاب خود زمینهساز بسیاری از مشکلات از جمله رکود علمی و درجا زدن است که اکنون شاهد چنین وضعیتی در دانشگاه یاسوج هستیم.
وی، مشکل دانشگاه یاسوج را نه مربوط به امروز و مدیریت کنونی، بلکه پروسهای دنبالهدار از گذشته تا حال دانست و عنوان کرد: چرا باید یک نماینده مجلس به خود اجازه دهد که مدیریت دانشگاه را منسوب به خود بداند و در کار دانشگاه دخالت کند.
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه یاسوج بیان کرد: یکی از مشکلاتی که اکنون دامنگیر مدیریت جدید و سرپرستی دکتر رمضانی شده به همین موضوع برمیگردد و به عقیده ما این روند اشتباه است و در آینده هم برای دانشگاه مشکلات بیشتری ایجاد خواهد کرد.
عبدالحسینی در پایان رشد نامناسب علمی دانشگاه یاسوج را به همین دلایل عنوان کرد و ادامه داد: به جای اینکه تلاش شود دانشگاه یاسوج در رشد علمی و فرهنگی اول باشد در سیاسیکاری حرف اول را میزند که موجب رکود در کسب رتبههای لازم برای یک دانشگاه موفق خواهد شد.
کد خبر: ۴۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰
فرزندم بهترین راه رفته و هیچ راهی بهتر از شهادت در دنیا و آخرت وجود ندارد و فرزند من در واقع فرزند حضرت زهرا(س) بود و خدا خواست که که این امانت را از من پس بگیرد و من افتخار میکنم.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :به گزارش تسنیم ، سید محمود معینالدینی ظهر امروز در حاشیه نخستین یادواره شهدای پدافند هوائی شهید نصر اصفهانی در جمع خبرنگاران پیرامون شناسائی پیکر پاک شهید ابوالقاسم معینالدینی بعد از ۲۶ سال اظهار کرد: از همه کسانیکه دست پس از ۲۹ سال مفقود شدن سید ابوالقاسم، او را به دستم رساندند، تشکر میکنم. وی افزود: فرزندم بهترین راه رفته و هیچ راهی بهتر از شهادت در دنیا و آخرت وجود ندارد و فرزند من در واقع فرزند حضرت زهرا(س) بود و خدا خواست که که این امانت را از من پس بگیرد و من به آن، افتخار میکنم. پدر شهید ابوالقاسم معینالدینی تصریح کرد: دعا میکنم که خداوند عمر با عزت و افتخار به مقام معظم رهبری عطا کند و از عمر من به همه خدمتگذاران نظام مقدس جمهوری اسلامی عطا کند. وی گفت: زمانی که پیکر فرزندم را پس از ۲۶ سال برایم آوردند، به اقتدار و عزت ایران اسلامی افتخار کردم و به آینده این ممکلت خیلی خوشبین هستم زیرا هنوز هم سید ابوالقاسمهائی هستند که برای این خاک میجنگند و به نظام خدمت میکنند. به گزارش تسنیم، پیکر پاک شهید سید ابوالقاسم معین الدینی در عملیات تفحص در مناطق عملیاتی دوران جنگ تحمیلی، کشف و پس از انجام آزمایش DNA، هویت این شهید بزرگوار که در لشکر ۹۲ ارتش اهواز به فیض شهادت نایل شده، شناسایی شده است. قرار است پیکر شهید سید ابوالقاسم معینالدینی و شهید حسن عباسی تودشکی، ساعت ۹ صبح روز یکشنبه یازدهم آبان ماه از فلکه فیض به سمت گلستان شهدای اصفهان بر دستان مردم شهیدپرور این شهر، تشییع و سپس در گلستان شهدا به خاک سپرده شود.
کد خبر: ۴۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت علامه آقا محمد بيدآبادي هستند و امروز - اول محرم - سالروز رحلت ايشان است.
نگاهی گذرا بر زندگینامه علاّمه بیدآبادی
آقامحمّد ـ که به خاطر سکونت در محلّه بیدآباد اصفهان،به بیدآبادی شهرت یافت، در خانواده ای علمی و مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش ملاّ محمّد رفیع گیلانی، که نسبش به شیخ زاهد گیلانی (درگذشته 700 ق) می رسد، دانشمندی محقق و زاهد و مجتهد بوده است. آقا محمّد رفیع، از زادگاه خود، گیلان، به اصفهان مهاجرت و در محله بیدآباد اصفهان سکونت کرد و از این رو،به ملاّ محمّد رفیع گیلانی بیدآبادی مشهور شد.
ایشان در دامان پدری فرزانه و زاهد و در بستر علمی و مذهبی حوزه علمیه اصفهان، که در آن روزگار بزرگ ترین حوزه علمی تشیع به شمار می رفت، به تحصیل علم و کمالات پرداخت و با ذهن و روان حق جویش، از محضر فقیهان، محدثان، حکیمان و عارفان بزرگ بهره برد و با دستیابی به درجه های بالای علم و کمال از جمله بزرگان و نام آوران تشیع،در آن زمان گردیدalt.
اوایل عمر حضرت علامه بیدآبادی مقارن با پایان صفویه و غائله افغانها است. وی از شاگردان سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (صاحب منظومه فصل الخطاب) و آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق) بود. گفته شده که علامه بیدآبادی محتملا از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته است.
افزون بر آن، آقا محمّد که مربّی بسیاری از بزرگان در سیر و سلوک گردید، به منزل ها و مرحله های بالایی در «سلوک الی الله» دست یافت و به ویژه، در مرتبه «خوف» به جایگاه بلندی رسید.
«خوف» و «رجاء» دو مرحله سیر و سلوک است. در اثر خوف، انسان خود را از انجام دادن کارهای حرام و ناپسند و رفتارهای بد و برداشتن گام های خطرناک باز می دارد و از تماس با کارهای نهی شده دوری می کند و رجاء و امیدواری، انسان را به سوی امور حلال و پسندیده سوق می دهد.
آقا محمّد بیدآبادی، علاوه بر جامعیت در علوم عقلی و نقلی و چیرگی بر دانش های متداول زمان خود، در دانش های غیر رسمی و به اصطلاح، «علوم غریبه»، از جمله «کیمیا» نیز مهارت بسيار ویژه ای داشته اند.
حضرت علامه بیدآبادی در اول محرم 1198 وفات یافت و پیکر مطهر او را بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی، که قبر پدرش هم در همانجا قرار داشت، دفن نمودند. مقبره او در صحن شرقی تکیه خوانساری قرار دارد. مرحوم محمدکاظم واله در قطعه شعری که اکنون بر سنگ مزار او حک شده است ماده تاریخ وفات او را اینچنین به نظم آورده است:
کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون
قبلهی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون
علامه بیدآبادی وصیت کرده بودند که بر بالای قبر وی گنبد و بارگاهی ساخته نشود.و بر طبق همین وصیت قبر وی تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اینکه مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک که نایب الحکومه اصفهان و از اولاد خلف بیک بود،عمارت چهار طاقی بر بالای قبر وی ایجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.
ویژگی های اخلاقی و رفتاری آقا محمّد
عارف بید آبادی، با اینکه مورد مراجعه بیشتر مردم بود و نیازهای همگان را برطرف می ساخت، هیچ گاه از کسی درخواستی نکرد. او مصداق حقیقی «کن فی الناس و لا تکن معهم؛ در میان مردم باش و با آنها نباش» بود. روح توکل و اعتماد او به پروردگار جهان و علوّ مرتبه شخصیت انسانی اش، به او اجازه نمی داد، دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید.
آقامحمّد کارهای شخصی، از جمله خرید لوازم ضروری زندگی و حمل و نقل آنها و…را خودش انجام می داد و یاری کسی را نمی پذیرفت.
صاحب رسم التواریخ در این مورد می نویسد:مرحوم آقا محمّد بیدآبادی،خودش به در دکان خبّاز و بقال و قصاب و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود را به دوش گرفته و به خانه خود می برد.
قناعت و بی نیازی
پادشاهان و فرمانروایان وقت، احترام بسیاری برای آقامحمّد قائل بودند. وزیران و امیران به خدمتش می رسیدند و از او کسب فیض می کردند، آنها آرزو داشتند، علامه از ایشان بخواهند کاری برایش انجام دهند و آنها با انجام آن خواسته، ارادت خود را به وی نشان دهند، ولی او از آنها هیچ چیزی نمی خواست.
از جمله آنها علی مراد خان زند، چهارمین پادشاه از خاندان زندیان بود که یک روز، با کمال فروتنی به دیدنش آمد. آن ذات مقدّس، آن سلطان را در مجلس خود، با فقیرانی که در آنجا حاضر بودند، هم ردیف و همنشین نمود. سلطان هفت هزار تومان پول نقد از مال خالص حلال خود را که از زراعت به دست آورده و برابر با قیمت بیست هزار خروار غله بود، نزدش گذارد و عرض کرد که این پول را میان نیازمندان قسمت نما.
آقا محمد فرمود: من مستحق نمی شناسم، مستحق شناس خدا می باشد، این مال را به رعیت ها بده. علی مراد خان گفت، من با رعیت ها به زراعت پرداختیم و بنابر عدالت آنها بهره خود را بردند و من هم بهره و سود خود را.
فرمود: اگر چنین است «ای بنده خدا» به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با نوشته ای نزد تو می فرستم. تو به دست خود پول را به آنها بده، زیرا طبق روایت، اگر تو به دست خود یک دینار به ایشان انفاق کنی، بهتر از آن است که من مال تو را به اذن خودت هزار دینار انفاق نمایم….
وقتی حضرت بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد
در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!!
آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!!
جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز
می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!!
پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم.........
به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.
در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.....
alt
نحوه برخورد با مخالفین
از جمله ویژگی های اولیای خدا، بردباری و گذشت است و در فضیلت این دو ویژگی، همان بس که خداوند متعال با این دو صفت خودش را در قرآن توصیف کرده است.
إنَّهُ کان حلیماً غفور
در داستانی نقل کرده اند: یکی از بدخواهان حکیم متأله بیدآبادی -که ظاهراًشاگرد ایشان هم بوده است- در غیاب معظم له نسبت های ناروا به ایشان می دهد و زبان به بدگویی از علاّمه باز می کند. عارف بیدآبادی که به راستی، عالمی حلیم و برخوردار از صفات پسندیده کریم بود، بدون هیچ گونه واکنشی منفی، تنها نامه ای برای تنبه و آگاهی این فرد می نویسد. بیدآبادی که عابد و سالکی زاهد و اهل ریاضت و مجاهدت بود، با شنیدن این ناسزاها و بدگویی ها نه تنها ناراحت نشد، بلکه تحمل این نوع دردها را موجب تذکر و فرو رفتن بیشتر در خود و نیز دستیابی به مقامات عرفانی و معنوی بیشتر می دانست.
داستاني از علم كيمياي علامه بيدآبادي
بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد، آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»
نکوهش دنیا و دنیا داران و عُزلت
عارف بید آبادی درباره ی اهل دنیا -به معنای نکوهیده آن- و خوبی کناره گیری از آنها می فرماید: پس اگر خواهی که نفس خالص به دست آوری و این قلب قلاّبی به جا بگذاری، از این دنیا در نفست نفرین کن و گوشه گیری و عزلت از این دنیا بکن و از رفت و آمد مردم روزگار خود، چه خواص و چه عوام بپرهیز….
در حکایتی زیبا و شنیدنی، می توان، دیدگاه عارف بیدآبادی را در مورد دنیا و دنیاداران دریافت. یکی از عمّال دیوان، به آقا محمّد بیدآبادی ـ که از علماء العارفین است ـ گفت که تو مرد خدایی و من مرد دنیایم. آقا محمد هم دو دست بلند کرده بر مغز او اشاره کرد که خاک بر سرت که تو دنیا نیز نداری، دنیا آن بود که نمرود و شدّاد و فرعون داشتند
.
ساده زیستی
آقا محمّد، با اینکه در زمان خود از نامداران و مورد توجه همگان بود، به گونه ای که صاحب منصب های حکومتی آن زمان در تلاش برای نزدیک شدن به او بودند، زندگی ساده و بی پیرایه و سختی را انتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستی و روی گردانی از دنیا، وجود او را شایسته پذیرش فیوضات ربانی گردانید. بیدآبادی، حقیقت زهد را یافته و در خود پیاده کرده بود، البته نه زهد به معنای رهبانیت و ترک دنیا که اسلام با آن مخالف است، بلکه زهد اسلامی که آدمی، برای بهتر انجام دادن همه مسئولیت های فردی و اجتماعی، سادگی و دوری در آلایش های زندگی، شیوه خود قرار دهد و نسبت به زرق و برق زندگی بی توجه باشد، از گرم و سرد زمانه ترسی نداشته باشد. زهد اسلامی با ریاست داشتن و مال و زن و فرزند و غیره مغایرتی ندارد، چنان که همه اینها، در حدّ اعلا برای آقا محمّد بیدآبادی فراهم بود.
این عارف بزرگوار، خود می فرمود: طالب عقبی باید، به دل از جاه و مال دنیا بی رغبت باشد، نه آنکه به زبان و گفتگو زاهد و به دست و پا ودندان چنگ به دنیا بزند….
می گفتند: منزل شخصی آقا محمّد در محلّه بیدآباد و دارای درب کوتاه و کوچکی بود. روزی به وی پیشنهاد کردند تا درب خانه اش را تغییر بدهد و بلند سازد، او پاسخ داد: «پس از این، کسی که در آن ساکن شود، درب منزل را تغییر خواهد داد»، یعنی بزرگ کردن درب خانه مربوط به مالک بعدی این خانه خواهد بود.
حاضران تعجب کردند، ولی به احترام شخصیت آقامحمد و نیز به خاطر اطمینان به گفته های او، که از روی دانش و آگاهی پیشگویی می کرد، ساکت شدند و سخنی نگفتند. طولی نکشید که پس از وی، منزل در اختیار سید حجت الاسلام شفتی قرار گرفت و چنانچه آقا محمّد پیش بینی کرده بود، حجت الاسلام، وضع منزل را تغییر داد و درستی گفتار آن عارف بر همگان آشکار گردید.
از دیگر ویژگی های آقا محمّد این بود که با همه احترامی که فرمانروایان و زمامداران وقت، به او می گذاشتند، ساده زیستی و فروتنی او به گونه ای بود که از سوار شدن بر چهارپا و بیرون رفتن با آن ابایی نداشت، آن هم سوار شدن بر یک الاغ رعیتی با پالان معمولی؛ و با همان حال، مسافت های دوری را می پیمود.
در مورد خوراک او می نویسند: در ماه، یک مرتبه گوشت می خورد و پیش از استفاده از این گوشت، صد رأس گوسفند قربانی می کرد و میان نیازمندان و مستمندان تقسیم می نمود.
در مورد پوشاک و حرفه وی نیز چنین نوشته اند:«و جامه های وی کرباس و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت…»
در مورد محل تدریس و تربیت او گفته اند که بسیار ساده و بی ریا بوده است:و در حجره ی نشیمن خاصش که دانش آموزان بسیار، از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند، فرش بوریا و در اطراف و حواشی اش پوست گوسفند گسترده بود و بر آنها می نشستند«
دستوري از علامه بيدآبادي
در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند:
(1) همیشه با طهارت (وضوء) باشید.
(2) نماز اول وقت اقامه شود.
(3) بیداری سحر از دست نرود.
(4) غسل جمعه فراموش نشود.
(5) مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن)
فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از:
1.آثار در زمینه تفسیر قرآن
2.آثار در زمینه علم کیمیا
3.آثار در سبک عرفای متاله
4.نوشتهها در زمینه حکمت و کلام
بیدآبادی به عربی و فارسی آثاری از خود برجای نهاده است که عبارت اند از:
1.تفسیر قرآن به عربی
2.رساله ای به فارسی با عنوان فی علم التوحید علی نهج التجرید که در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است.
3.رساله حُسن دل به فارسی، تحقیق و تصحیح علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی
4.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ میرزای قمی به عربی که همراه با ترجمه فارسی در مجله پیام حوزه 1372ش به چاپ رسیده است.
5.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ سید حسین قزوینی که مکرراً چاپ شده است.
6.«فصلی در آداب تخلیه و تحلیه»
رساله ای با عنوان سیر و سلوک نیز منسوب به علامه بیدآبادی است که همراه با شرح میر سیدحسین مدرس هاشمی در 1377 ش منتشر شده است. نراقی نیز دستورالعملی از او در سیر و سلوک نقل کرده است.
اهمیت ویژه حضرت علامه محمد بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزهی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست فلسفه ملاصدرا و علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند.
در عین حال مرحوم بید آبادی بیشتر در عرفان بروز و ظهور کرده است. بیدآبادی در عرفان، مرید سیّد قطب الدین نیریزی (1100ـ1173)، از ارکان سلسلة ذهبیّه بود و پس از مرگ او قطب این سلسله شد. گفته اند سلسلة عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سید احمد کربلایی سیّد مرتضی کشمیری، ملا فتحعلی سلطان آبادی، ملا حسینقلی همدانی و سید مهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل است.
رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار میدهد تا پرده غفلت را کنار زند. چنانکه مینویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری:
آنچه نوشته شد، تنها شمّه ای از زندگانی حکیم بیدآبادی بود.
کد خبر: ۴۷۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش مدیر روابط عمومی نمایش “لکه”: اجرای این اثر از ۱۸ آبان آغاز میشود و به مدت سه هفته در تماشاخانهی انتظامی واقع در خانهی هنرمندان ایران به اجرا میرسد.
متن اثر را امیر گیل بر اساس نمایشنامهی پیکر زن همچون میدان نبرد، نوشته ی ماتئی ویسنی یک و ترجمه ی تینوش نظم جو نوشته است و کارگردانی آن به عهده ی غزل نعیمی میباشد.
لازم به ذکر است این اثر در چهاردهمین جشنواره ی تئاتر تجربه به اجرا در آمده است و جوایز بخش های کارگردانی، طراحی صحنه، طراحی لباس و طراحی نور را کسب کرده و نامزد دریافت جایزه ی بهترین اثر شده است.
آیدا صادقی، دانیال خجسته و شب بو طوفانی در لکه به ایفای نقش می پردازند و دیگر عوامل عبارتند از: آهنگساز: اشکان فرامرزی، طراح لباس: امیر عالمی، مدیر اجرا: مهدی پارسی، دستیار کارگردان: افسانه رضایی، مشاوره و اجرای دکور: سیاوش میری، مشاوره و اجرای لباس: پریسا نکو قدم.مدیرروابط عمومی : محمد حق جو
نعیمی درباره ی اجرای خود می گوید: ” نمایش حول محور زن و جنگ می گذرد و قصه ی زنی است که در جنگ مورد تجاوز قرار گرفته است.”
وی در باره ی شیوهی شکل گرفتن کار افزود: “ما به شکل کارگاهی پیش رفتیم و طرح های من با همکاری گروه پخته شد.”
کد خبر: ۴۷۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۳۰
سردار شهید دکترحاج سیف الله حیدرپور فرمانده فرمانده تیپ مستقل 48 فتح ،متولد شهر رضا در استان اصفهان
شهيد سيف الله حيدرپور شهرضايى در 25 ارديبهشت سال 1339 مصادف با 18 ذي القعده 1381 قمرى در خانوادهاى مذهبى، شهيد پرور در شهرضا ديار عاشقان و سلحشوران راه خمينى كبير ديده به جهان گشود. سالهاى تحصيل در مقاطع مختلف را در شهرضا سپرى كرد و سال 1358 از دبيرستان شهيد رجايى شهـرستان شهرضا در رشته رياضى فيزيك فارغ التحصيل گرديد. همان سال در آزمون دانشگاههاى دولتى و سراسرى كشور شركت نمود و در رشته فيزيك دانشگاه اصفهان پذيرفته شد. هنوز سال اول دانشگاه را به پايان نرسانده بود كه متجاوزين بعثى عراق خاك كشورمان را آماج حملات و گلولههاى خود قرار دادند، او به نداى امام خمينى معمار و بنيان گذار انقلاب پرشكوه اسلامى پاسخ داد، به عضويت سپاه درآمد و از سنگر علم به كردستان و سپس به سوى جبهههاى نبرد حق عليه باطل شتافت و تا پايان هشت سال دفاع مقدس در آن جبهه نورانى حضورى مستمر، گسترده و فعال داشت و اگر چه روزهاى اول تكور بود، ولى به مرور زمان مسئوليتهاى فرماندهى مختلفى از جمله فرماندهى دسته و گروهان و گردان در تيپ و سپس لشكر امام حسين(ع) و در ادامه جانشينى فرماندهى تيپ 44 قمر بنى هاشم و فرماندهى تيپ3 لشكر 25 كربلا و فرماندهى تيپ 48 فتح را به عهده گرفت. پس از پايان جنگ نيز تصدى مسئوليتهاى اجرايى و مديريتى از قبيل فرماندهى دانشكده علوم و فنون زرهي، فرماندهى لشكر3 ويژه شهدا سپاه و جانشينى فرماندهى قرارگاه مركزى صاحب الزمان (عج) را عهدهدار شد. سردار شهيد حاج سيفاله حيدرپور در عملياتهاى فرمانده كل قوا، طريق القدس، چزابه، فتحالمبين، رمضان، محرم، والفجر مقدماتى، والفجر4، خيبر، بدر ، والفجر 8 ، كربلاى5 ، والفجر 10 در ردههاى مختلف از نيروى عادى تا فرماندهى تيپ و لشكر خدمت كرد و به خاطر رشادتهاى فراوان، از خود گذشتگى، ايثارگرى و نبوغ نظامىاش پس از پايان دفاع مقدس مفتخر به دريافت نشان فتح از سوى مقام معظم رهبرى و فرمانده كل قوا گرديد. عضويت در كميته دكترين عمليات نيروى زمينى سپاه و اعطاى درجه سرتيپ دومى و سپس سرتيپ تمامى از سوى مقام معظم رهبرى از افتخارات ديگر اوست و همواره مورد تقدير مقامات عالى رتبه سپاه بود. در سالهاى پس از جنگ نيز در جبههاي ديگر به جهاد علمى پرداخت و به درجه كارشناسى علوم سياسى از دانشگاه آزاد اسلامى نائل آمد، سپس در ادامه مقطع كارشناسى ارشد مديريت علوم دفاعى دانشكده فرماندهى و ستاد دانشگاه امام حسين(ع) را پشت سر گذاشت و سپس دانشجوى دوره دكتراى علوم استراتژيك در دانشگاه علوم استراتژيك دفاعى شد، اين در حالى بود كه كمكم آثار جراحات و مصدوميت هاى دوران دفاع مقدس كه سبب 70 درصد جانبازى او شده بود بر پيكر پاكش عارض مىگشت و روز به روز جسم مطهرش را نحيفتر مىساخت. اما با وجود مشكلات جسمى و بينايى همچنان در تحصيل علم و دانش كوشا بود و سرانجام در رشته مديريت آموزش عالى در مقطع دكترى تخصصى در دانشگاه آزاد اسلامي به تحصيل خود ادامه داد. دانشجويى ساعى و كوشا براى اساتيد خود و استادى مهربان و دلسوز براى دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامى شهرضا و دانشكدههاى مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و نيروهاى مسلح به شمار مىرفت. آنگونه طالب علم و دانش بود كه دانشگاه را خانه دوم خود مىدانست. با پشتكارى مثال زدنى با وجود جانبازى، جراحات شديد دوران جبهههاى نور طالب آموختن و تجربه كردن بود. او براى جمهورى اسلامى ايران سربازى فداكار، پركار و كم خرج بود. زندگى او فوق العاده ساده و به تعبير حضرت امام رحمه الله عليه، و مقام معظم رهبرى ساده زيست بود. منش، رفتار و اخلاق و ادب او از يك سو، پشتكار، علاقه مندى و شوق خدمت موجود در وجود او، وفادارى به راه و آرمان حضرت امام و شهدا از سوى ديگر از او انسانى موحد ساخت كه تا آخرين ثانيههاى عمر گرانبهايش مريد، مقلد و شيفته مقام معظم رهبرى بود و با بردبارى تمام از ياران معظم له در همه سنگرها و جبههها دفاع مىنمود و سرمشق و الگوى همه ياران، جوانانى بود كه او را مىشناختند، به طورى كه در سوگش اشك، حسرت و دريغ ريختند. سرانجام دكتر سيفالله حيدرپور در تاريخ 15 بهمن ماه سال 1386 مصادف با 26 محرم الحرام 1429 در اثر جراحات متعدد، و مصدوميتهاى شيميايى كه بر جسمش وارد شده بود به ياران آسمانىاش پيوست و روح پاكش در كنار ارواح طيبه دوستان شهيدش آرام گرفت. يادش گرامى و راهش پر رهرو باد.
کد خبر: ۴۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
یک گروه کوهنوردی برای صعود به بالاترین قله دنا هفته گذشته راهی این قله میشود اما از این گروه شش نفره، یک نفرشان که سرپرست گروه نیز بود، هرگز بازنگشت.
به گزارش آوای دنا ، مهرداد امیری، کوهنورد خوزستانی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقهخوزستان با اعلام خبر فوت عباس نوری سرپرست این گروه کوهنوردی، اظهارکرد: در قالب یک تیم شش نفره که مجوز صعود به بالاترین قله دنا را هم داشتیم، روز پنجشنبه (13 شهریورماه) صعودمان را به این قله آغاز کردیم.
وی ادامهداد: پنجشنبه شب پس از آغاز حرکت به جانپناه که یک اتاقک فلزی برای کوهنوردان است، رسیدیم و شب در آنجا خوابیدیم. سرپرست و جلودار گروهمان هم آقای نوری، پیشکسوت کوهنوردی بود.
این کوهنورد گفت: ما ساعت 13 ظهر روز بعد به قله رسیدیم و زیر قله به دو گروه تقسیم شدیم و چهار نفرمان به سمت قله رفتیم ولی آقای نوری باتوجه به اینکه یکی از اعضای تیم که اهوازی هم بود و به دلیل خالی شدن بدنش، حالش بد شد، همراه با او زیر قله ماند و به من گفت تو مسئولیت داری که سه نفر دیگر را به قله ببری و من هم این جا میمانم و از فردی که حالش خوب نیست، مراقبت میکنم تا شما برگردید.
وی خاطرنشانکرد: من به او اصرار کردم که من میمانم که او گفت خیر؛ تو با دیگر اعضا برو و من منتظر میمانم تا شما برگردید. درنهایت ما به قله رفتیم و زمانی که برگشتیم او با دست به من اشاره داد که من زودتر حرکت میکنم، تو نیز سایر اعضا را با خود بیاور.
امیری گفت: آقای نوری در همان زمان برگشت که از پشت سنگی دور میزند، گویا در حین دور زدن، ناپدید میشود. با توجه به اینکه من عقبدار گروه بودم، ساعت 20 شب به عنوان آخرین نفر به جانپناه رسیدم و از سایر اعضا پرسیدم که آقای نوری کجاست که آنها به من گفتند مگر با تو نبوده است؛ من گفتم او جلودار بود، چهطور میتواند با من باشد و گویا زمانی که سنگ را دور میزده از پشت آن به درون یخچال میافتد.
وی افزود: من همان موقع که مطمئن شدم که آقای نوری ناپدید شده است، با هلال احمر و امداد نجات تماس گرفتم و با توجه به اینکه میدانستم زمان میبرد تا این گروهها به ما برسند، با شماره تلفنی که از یکی از روستاییان آنجا داشتم، تماس گرفتم و التماسش کردم که یکی از آنها به کمک من بیاید تا هلال احمر برسد. آقای حجاریان که یکی از کوهنوردان بومی آنجا بود، به همراه دخترش ساعت 3:30 دقیقه شب به بالای کوه و به کمک من آمدند.
این کوهنورد خوزستانی ادعا کرد: زمانی که با هلال احمر و امداد نجات تماس گرفتم در ابتدا به من گفتند که چرا یک پیرمرد یعنی آقای نوری را به کوه بردی و بعد هم گفتند که ما شبانه به آنجا نیرو نمیفرستیم و جان نیروهایمان را به آن منطقه حفاظت شده که خرس دارد به خطر نمیاندازیم. من با آقای حمید مستعدیان که رییس تیم امداد و نجات تهران و آقای تاجدره که مسوول هلالاحمر اصفهان بود نیز تماس گرفتم و التماسشان کردم و گفتم آقای نوری همکار شماست و جان انسانهای زیادی را نجات داده است، حداقل به دادش برسید؛ آنها گفتند ما نمیتوانیم شب به آنجا بیاییم. من خواهش کردم با توجه به اینکه نمیتوانید شب بیایید، حداقل پنج صبح اینجا باشید.
وی گفت: من خودم از ساعت 20 که آقای نوری ناپدید شد تا ساعت 14 روز بعد که امداد نجات رسید، کوهنوردی کردم تا آقای نوری را پیدا کنم. زمانی که گروه امداد و نجات رسید به آنها گفتم که من تمام این منطقه را گشتم ولی با توجه به اینکه طنابم آنقدر نبود که وارد یخچال شوم، شما یخچال را بگردید. زمانی که آنها وارد یخچال شدند، ساعت 15:30 جسد آقای نوری را که یخ زده بود، پیدا کردند و طبق گفتههای اولیه پزشکی قانونی، جسد میتوانست تا هشت ساعت در یخچال دوام آورد.
امیری افزود: نوری کوهنورد حرفهای بود و میتوانست خودش را جمع و جور کند. او خیلی باهوش بود و ضریب هوشیاش آنقدر بالا بود که برای دوام آوردن در چنین شرایطی یک تکه نان همراه خود داشته باشد و من بعد از پیدا شدن جسدش، آن تکه نان را از جیب او خارج کردم. آقای نوری تا به حال در کوه گم نشده بود. او فقط 102 صعود به قله دماوند داشت و تنها کسی بود که از 16 جبهه به این قلعه صعود کرده بود. او به دفعات بسیار به تمام قلههای کشور در زمستان و تابستان صعود کرده بود. دو بار هم به قله آرارات ترکیه صعود کرده بود.
وی گفت: گروه امداد نجات هیچ نیروی کادری نداشت و همگی نیروها، داوطلب بودند و تا از شهرهای دیگر جمع شدند، زمان برد و به همین دلیل بود که دیر به منطقه ما رسیدند. البته این گروه که آمد، همگی تمام تلاش خود را کردند و با جان و دل جسد را از یخچال خارج کردند که جا دارد از آنها تشکر کنم. بحث من این است که چرا این گروه دیر به منطقه رسید؟
این کوهنورد در حالی که به شدت از این حادثه متاثر بود، خاطرنشانکرد: این حادثه امداد و نجات 17 ساعت تاخیر داشت و چرا باید به این صورت باشد؟ مگر آنها به من نگفتند هوا روشن شود، میرسند؟ مگر ساعت پنج صبح هوا روشن نبود که بیایند؟ مگر من به آنها التماس نکردم و قسمشان ندادم که به کمک من برسند؟ چرا ساعت 14 رسیدند؟
به گزارش خبرنگار ایسنا، مراسم تشییع پیکر عباس نوری، پیشکسوت کوهنوردی امروز، 18 شهریورماه با حضور جامعه کوهنوردی تهران و شهرری در تهران در حال برگزاری است.
کد خبر: ۴۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۸
معاون پارلمانی رییس جمهور می گوید: احتمالا معرفی گزینه تصدی وزارت علوم به مجلس سه ماه زمان ببرد.
به گزارش خبرنگار انتخاب، حجت الاسلام والمسلمین انصاری گفت که گزینه تصدی وزارت علوم در مهلت قانونی به مجلس معرفی خواهد شد.
حجت الاسلام مجید انصاری در حاشیه مراسم تشییع پیکر استاد امیرناصر کاتوزیان در پاسخ به سوالی در این رابطه افزود: گزینه تصدی وزارت علوم در مهلت قانونی معرفی می شود.
این درحالیست که اخبار رسیده به «انتخاب» حکایت از آن دارد که 5 چهره جنجالی وزارت علوم از این وزارتخانه خداحافظی کرده اند.
بنابراین گزارش، این افراد آقایان میلی منفرد، توفیقی، سمنانیان، صدیقی و صادقی از مدیران ارشد وزارت علوم هستند.
ظاهراً این تغییرات به درخواست مجلس شورای اسلامی و با «اثبات حسن نیت از طرف دولت باوجود برخی از ناملایمات و همکاری تام و تمام با مجلس» توسط دکتر نجفی صورت گرفته است.
پیش از این و در آخرین لحظات استیضاح دکتر فرجی دانا ، رییس مجلس به نقل از جهانگیری معاون اول رییس جمهور اعلام کرد که تغییرات مدنظر مجلس، اعمال خواهد شد.
از سوی دیگر، این اتفاق نافی ادامه روند پیشین وزارت علوم نیست و همانطور که رییس جمهور نیز پیشتر تاکید کرده است ، وزارت علوم در همان مسیر سابق با سرعت بیشتر به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
کد خبر: ۴۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۳
فرزند شهيد سيد محمود مصطفوي از شناسايي پيكر پدرش در منطقه فاو در کشور عراق خبر داد.
آوای دنا-مهر نوشت: پيكر تعدادي از شهدا را از منطقه فاو به تهران آوردند و پس از انجام آزمايشات (DNA) از ما، پيكر پدر شهيدمان شناسايي شد. شهيد مصطفوي از سوي لشكر هفت شهرستان اميديه و آغاجاري به مناطق جنگي اعزام شد.
وي افزود: شهيد مصطفوي 29 فروردين در منطقه فاو عراق و در عمليات تك فاو به فيض شهادت نائل آمد. پدرم در دوران جنگ در شركت گاز مشغول به كار بوده و به دليل علاقه به حضور در جبهه از پست و منصب هاي مهم پيشنهادي چشم پوشي كرد.
فرزند شهيد تصريح كرد: شهيد مصطفوي دو برادر به نام هاي اسماعيل و مهدي داشت كه اسماعيل مصطفوي در سال 62 در شيب ميسان عراق و مهدي مصطفوي نيز در سال 59 و در خرمشهر به فيض شهادت نائل آمدند.
مصطفوي بیان كرد: جنگ براي خانواده هاي شهدا هنوز تمام نشده است. هر وقت كه شهداي تازه تفحص شده به وطن خود بازمي گردند تمام خانواده هاي شهدا به دوران جنگ بر مي گردند. دوران جنگ و آن روزها هنوز در اذهان خانواده شهدا مانده و همزمان با بازگشت هر شهيد بيشتر خودش را نشان مي دهد و خانواده ها را ياد آن دوران مي اندازد. جنگ هرگز براي ما تمام نشده است.
وي عنوان كرد: پيكر شهيد مصطفوي پس از 26 سال به وطن بازگشت. خانواده من در دوران جنگ در منطقه ميانكوه از توابع شهرستان اميديه زندگي مي كردند ولي در حال حاضر همه در اهواز ساكن هستيم. هنگام شهادت پدر من هفت سال سن داشتم.
فرزند شهيد در ارتباط با مراسم خاكسپاري شهيد گفت: هنوز مشخص نشده است كه مراسم خاكسپاري را در چه روزي از هفته آينده برگزار مي كنيم ولي به محض تعيين روز مراسم حتما تاريخ خاكسپاري و وداع را به تمامي مردم شريف و شهيد پرور خوزستان اعلام خواهيم كرد.
شهيد محمود مصطفوي داراي سه فرزند پسر و يك فرزند دختر است.
کد خبر: ۴۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
مادر شهید کریمی:عزیزانم شما نمی دانید که پسرم را چطور غریبانه به شهادت رسانیده اند مادر در حالتی از اشک و آه می گفت همرزم فرزندم به من گفت:با توجه به عصبانیتی که عراقی ها از شهید کریمی داشتند شاهد بودیم که چندین بار پیکر پاکش را به وسیله بنزین آتش زدند
کد خبر: ۴۱۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۴
جناب آقاي محمدي انتظار جامعه دانشجويي از شما كه از آزادگان و افتخارات 8 سال دفاع مقدس هستيد،چيزي نيست كه 2 نفر آشوبگر دانشگاه ياسوج از شما مي خواهند
کد خبر: ۴۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۰
سردار باقرزاده روايت میكند: «... پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند...»به گزارش خبرنگار دفاعی- امنيتی باشگاه خبرنگاران، کسی چه میدانست تاریخ دوباره در هشت سال دفاع مقدس تکرار شود و پسری سر بر بالین پدرش 25 سال آرام بگیرد و 25 سال این دو شهید گذر زمان را به نظاره بنشینند تا گروهی از بچههای تفحص بیایند و پدر و پسر را از دل صحرا به دیار خود بازگردانند... وقتی در احوالات آلالله میخواندیم: « امام حسین علیه السلام وقتی بر بالین حضرت علی اکبر علیه السلام رسید که جان باخته بود. صورت بر چهره خونین او نهاد و دشمن را نفرین کرد: «قتلالله قوماً قتلوک...» و تکرار میکرد که: «علی الدنیا بعدک العفا». و جوانان هاشمی را طلبید تا پیکر او را به خیمهگاه حمل کنند.
حضرت علی اکبر علیهالسلام ، نزدیکترین شهیدی است که با حضرت امام حسین علیه السلام دفن شده است. مزار مطهر او پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد و به همین خاطر ضریح امام، شش گوشه دارد.»
پدر و پسر مازندرانی که در آغوش هم به شهادت رسیدند / پدر و پسر فدای حسین(ع)/
روایت تفحص از منطقه عملیاتی والفجر 6
روایت تفحص و کشف شهیدان مفقودالجسد؛ سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل زاده، حکایت مرزبانان همیشه بیداری است که در کلاس شهادت، آموزگار وفاداری پسر و پدر به یکدیگر و وحدت وجودی انسانها برای قرب الیالله هستند.
سردار "سیدمحمد باقرزاده" مسئول كميته تفحص شهدا درباره چگونگی کشف پیکر های مطهر شهیدان اسماعیل زاده - یک ساعت قبل از سال تحویل 89 در معراج شهدای اهواز - روايت میکند: « طی عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. خوب، پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است. پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیلزاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیلزاده پسر است، اهل روستای باقر تنگه بابلسر.»
" شنیدهام عاشقا مخلصو و بیریا بودن؛ من هنوزم نفهمیدم که شهدا کیا بودن؛ همیشه سرگرم دم یا فاطمه مدد بودن؛ نشون دادن که راههای آسمونو بلد بودن؛ کبوترای رویاییِه آسمون بودن؛ تمومشون مصداقی از وسابقون بودن؛ مُقربون بودن؛ ای دل، ای دل، امون از دست دنیا، ای دل،ای دل، کجا رفتن شهیدا "
* زندگی نامه شهیدان سید ابراهیم و سید حسین اسماعیلزاده
در روز 25 آبان ماه سال 1304 هجری شمسی بود که به سید عبدالحسین اسماعیلزاده خبر رسید فرزندی که همسرش سیده ربابه به دنیا آورده، پسر است و او نیز به احترام نبی مخلص الهی نام او را سید ابراهیم نهاد.
کمتر کسی تصور این را میکرد که پشت چهره معصوم سید ابراهیم عالمی از رنج و مشقت البته همراه با فداکاری و ایثار نهفته است.
آغاز مشکلات سید ابراهیم زمانی بود که مادرش را از دست داد و بعد نیز پدر خویش را از دست داد و همه اینها قبل از هفت سالگی روی داد. بعد از درگذشت پدر و مادر، دارالایتام میزبان سید ابراهیم شد.
بعد از یک سال و اندی سید ابراهیم شروع به کار در منازل دامداران و زمینداران به طور سالیانه به اصطلاح "قراری" نمود.
این وضعیت تا 28 سالگی ادامه داشت، تا اینکه به روستای "پوستکلای بندپی" بابل برگشته و با دختر همسایه خویش "سیده رقیه مصطفی نژاد" ازدواج كرد.
این زوج با کار کردن بر سر زمین و در خانه زمینداران آن زمان، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند و این در حالی است که در فقر و نداری لحظهای از پافشاری بر اعتقادات دست نکشیدند، حتی گفته میشود در همان لحظه تا نماز ظهر و عصر را نمیخواندند، هرگز ناهار نمیخوردند.
اما آنچه که زندگی پر از سختی آنها را شیرین می کرد، توکل و توسل به خدا و اهل بیت بود که این مطلب را میتوان از نام فرزند اول آنها فهمید (سید حسین). بله سید حسین نامی بود که به خاطر عشق وافر به اهل بیت(ع) بر فرزند اولشان نهادند.
بعدها صاحب سه دختر و سه پسر دیگر شدند. در مورد نحوه تربیت فرزندانشان چه میتوان گفت که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.
دخترانی اهل ولایت، با حجاب فاطمی و پسرانی با غیرت، اهل رزم و شهادت و شجاعت بودند.
پس از مدتی سید ابراهیم به عنوان باغبان، جذب کادر غیر نظامی ارتش در محل فعلی پایگاه نیروی هوایی بابلسر شد.
کمکم وضع درآمد او بهتر شد و توانست با همکاری اهالی محل و دوستی مهربان به نام خیرالله اسکندری، خانه کاهگِلی برای خود بسازد و تا زمان شهادت در همان خانه زندگی میکرد.
با اوجگیری نهضت امام خميني(ره) در سال1357 سید ابراهیم در تظاهراتها شرکت می نمود و این در حالی بود که خود به عنوان پرسنل ارتش محسوب میشد و از این جهت ترسی به خود راه نمیداد؛ چرا که او از سلاله پاکان و زاهدان شب و شیران روز بود و شیر را با ترس رابطه نیست.
او به همراه فرزندانش در فعالیتهای بعد از انقلاب علیه منافقین حضور داشت و پس از شروع جنگ تا زمان شهادت سه بار از طریق ارتش و بار چهارم به همراه اعزام طرح "لبیک یا خمینی" به جهبهها اعزام شد.
در اعزام آخر، دو پسر خود (سیدرضا و سید حسین) را به همراه خود داشت و سید باقر نیز در خدمت سربازی در جنوب مشغول دفاع بود و این در حالی بود که او 58 سال سن داشت.
اما "سید حسین" پس از گذران دوران پُر مَشَقَّت کودکی و نوجوانی زیر سایهی پُر مهر پدر و مادر و تحت تربیت مؤثر آنها در 16 سالگی با دختر دایی خویش "سلاله سادات" ازدواج کرد و پس از تولد اولین فرزندش "سید یحیی" در 17 سالگی برای خدمت سربازی به زاهدان رهسپار شد.
پس از یکسال و اندی با فرمان امام خمینی(ره) بر فرار سربازان از پادگانها، پس از پاره نمودن عکسهای شاه ملعون از پادگان خود فرار کرده و به محل میآید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزات علیه منافقین و مفسدین در شهر شرکت میكند و به ادامه تحصیل میپردازد.
حتی شبها برای مطالعه جهت استفاده از نور چراغی که بر تیربرقی نصب شده بود و از محل نیز فاصله داشت به آن مکان میرفت و به مطالعه میپرداخت، تا اینکه پس از اتمام دروس متوسطه به عنوان معلم در روستای "نفتچال" مشغول میشود.
علاقه وی به شاگردان جهت تعلیم دروس و آشنا کردن آنها با اسلام و انقلاب مثالزدنی بود، حتی هر جمعه سه نفر از شاگردانش را سوار بر موتور میکرد و به منزل میآورد و به آنها ناهار میداد. بعد آنها را به نماز جمعه میبرد و میگفت باید با بچهها رفیق شد تا حرف گوش کنند.
از طرف دیگر او نیز همانند پدر، زندگی را با فقر و نداری ولی با عزّت نفس آغاز کرد و تا سالها در خانهای محقَّر و کوچک که در حیاط پدری ساخته بود زندگی میکرد تا اینکه توانست خانه کوچک در محل دیگر برای خود بسازد.
عشق و علاقهاش به پدر و مادر بسیار زیاد بود و همیشه دوست داشت در کنار پدر و مادر باشد و به آنها خدمت کند.
بعد از شروع جنگ تحمیلی دو بار به جبههها اعزام شد.
علاقهاش به شهادت آنقدر زیاد بود که میگفت:
- «من اگر شهید نشدم و مُردم، مرا در دریا بیندازید.»
حتی برای بار سوم با اعزامش مخالفت شد؛ چون گفتند: تو معلمی و تازه از جهبهها آمدی ولی او کسی نبود که این موانع سد راه شهادتش شود و به هر طریقی موافقت مسئولین مربوطه را جلب کرد و بعد به منزل آمده و دور 4 فرزندانش مانند پروانه میگشت، گویا میدانست آخرین باری است که در سن 26 سالگی فرزندانش را سیر میبیند.
همیشه به همسرش میگفت:
- «من لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر شهید شدم امام خمینی دل تو را آرام میکند. در شب شهادتش همسرش خواب میبیند که جسد شهید را بر سر زانو دارد و امام نیز در کنار او نشسته است.»
همسرش گفت:
- «سید حسین! تو راست گفتی که امام دل مرا آرام میکند.»
سر انجام این پدر و پسر همانند مولای خود اباعبداللهالحسين(ع)، در عملیات "والفجر 6 "در قلّههای سر به فلک کشیده "چیلات"، ابتدا پسر در آغوش پدر شهید شده و سپس پدر نیز همانجا در حالیکه سر فرزندش را بر آغوش گرفته بود، در اثر اصابت گلولهای به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهیدان اسماعیل زاده 25 سال مفقودالجسد بودند تا اینکه گروهی از اعضای تفحص، پیکر های مطهر این دو شهید بزرگوار را در تاریخ خردادماه 88 در منطقه چیلات کشف کرده و به آغوش خانوادهشان باز میگردانند.
روحشان شاد و يادشان پر رهرو و جاويدان باد
انتهای پيام/
کد خبر: ۳۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۵
پیکر مطهر این اسوه صبر و مقاومت امروز در شهرستان کهگیلویه (دهدشت) تشییع و به خاک سپرده می شود
کد خبر: ۳۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۳
خانم شاه پسند حسینی ملقب به «دا» صبح امروز در تهران درگذشت.به گزارش خبرنگار واحد مرکزی خبر؛ وی مادر سیده زهرا حسینی روای کتاب «دا» و یکی از شخصیتهای محوری این اثر بوده است.
شاهپسند حسینی ملقب به «دا» (که به زبان کردی به معنای «مادر» است) الهام بخش بسیاری از وقایع رمان «دا» بوده است.
سیده زهرا حسینی، راوی این کتاب نیز در مصاحبههای متعددی کتاب را به مادرش تقدیم و نقش او را در اثر خود بسیار تاثیرگذار عنوان کرده بود.
رمان «دا» اثری پرمخاطب درباره سالهای اولیه جنگ و بر اساس داستانی واقعی به نگارش درآمده است.
پیکر خانم شاه پسند حسینی فردا از مقابل منزلش در تهران تشییع و برای خاکسپاری به ایلام برده میشود.
ایشان متولد سال 1312، همسر شهید و مادر شهید و دو جانباز بود.
کد خبر: ۳۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۷