اوای دنا:اگرچه با گذر زمان به سن ما افزوده مي شود، اما راهکارهاي زيادي براي جوان تر ماندن و ايجاد احساس نشاط و شادابي وجود دارد.در سايت «MSN» به ۱۱ راهکار براي جوان ماندن اشاره شده است.* مصرف ويتامين D؛ اين ويتامين براي حافظه، پوست، قلب، استخوان و رگ ها لازم است و با سرطان مقابله مي کند. مصرف روزي ۱۰۰۰ تا هزار و ۲۰۰ميلي گرم ويتامين D پس از ۶۰سالگي، سن واقعي شما را تا حدود ۹سال کمتر نشان مي دهد.* مراقب اندازه دور کمرتان باشيد؛ با حفظ اندازه کمر، فشارخون، قند خون و کلسترول احتمال بروز بيماري هاي قلبي، عروقي به طور چشمگيري کاهش مي يابد و شما تا ۱۹سال جوان تر به نظر مي آييد.* حفظ روابط با دوستان و آشنايان؛ ارتباط با خانواده، دوستان و نزديکان را حفظ کنيد. اين امر باعث طراوت و شادابي شما مي شود به گونه اي که تا 8.5 سال از سن واقعي خود جوان تر به نظر مي رسيد.* ميوه و مغز ميوه مصرف کنيد؛ اين ۲ ماده غذايي، براي حفظ سلامت قلب، ذهن و اندازه دور کمر مفيد است. مصرف روزي ۴ تا ۵ وعده ميوه و مغزهاي خوراکي باعث مي شود شما تا حدود ۶سال جوان تر به نظر برسيد.* استرس را کنترل کنيد؛ استرس باعث پيري مي شود. کاهش استرس باعث مي شود فرد تا 7 سال جوان تر به نظر برسد.* غلات سبوس دار مصرف کنيد؛ غلات سبوس دار داراي فيبر و مواد مغذي بيشتري است که از بروز بيماري هاي مختلف پيشگيري مي کند و براي حفظ وزن سالم مفيد است. مصرف روزي ۵وعده غلات سبوس دار سن واقعي شما را تا 2.6 سال کمتر نشان مي دهد.* شاد بودن؛ داشتن خلق و خوي خوب و مثبت انديشي به سيستم حياتي بدن کمک مي کند. علاوه بر آن سن واقعي فرد را 5 سال کمتر از سن واقعي نشان مي دهد.* ورزش؛ پياده روي ۳۰دقيقه اي در روز، يکي از بهترين روش ها براي جوان نگه داشتن استخوان، کاهش فشار خون، حفظ اندازه دور کمر و سلامت مفاصل است. با انجام ورزش سن شما ۱۲سال کمتر به نظر مي آيد.* خواب کامل؛ خواب منظم و کافي فوايد زيادي دارد از جمله حفظ انرژي و پايين نگه داشتن وزن. حداقل ۶ساعت خواب در شب، سن شما را 3 سال کمتر از سن واقعي تان نشان مي دهد.* ورزش با وزنه؛ ورزش با دمبل براي عضله و استخوان ها مفيد است. ورزش هاي استقامتي به مدت ۱۰دقيقه و ۳ روز در هفته، سن شما را 2.5 سال کمتر نشان مي دهد.* رعايت بهداشت دندان و دهان؛ سالم بودن لثه و دندان يعني سلامت سيستم ايمني؛ مسواک زدن و استفاده روزانه از نخ دندان مانع از بروز بيماري هاي دنداني و لثه اي و از دست دادن دندان مي شود و سن شما را ۶ سال کمتر نشان مي دهد.مترجم: عليرضا-
کد خبر: ۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۰
اوای دنا:شاید بیشتر آدم ها ریفلاکس معده را تجربه می کنند. منظور از ریفلاکس، همان سوزش سردل یا به اصطلاح عامیانه «ترش کردن معده» است.. قدیمیها برای حل این مشکل ازدرمانهای سنتی و توصیههای تغذیهای خاصی استفاده می کردند (مانند خوردن عرق نعناع و سیب ، شیر …) که گاهی به درمان آن کمک میکرد.
آیا نوع تغذیه در رفع این بیماری تأثیر دارد و آیا پرهیزهای غذایی میتوانند جلوی این بیماری را بگیرند، دکتر سید سعید حسینی، متخصص تغذیه و رژیمدرمانی در این مورد توضیحاتی را می دهند:
ریفلاکس یا ترش کردن معده، در حقیقت، برگشت محتویات معده به مری است که معمولا نیم تا ۲ساعت پس از خوردن غذا اتفاق میافتد. این، تعریفی است که دکتر سید سعید حسینی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی، از این عارضه ارایه میدهد. عاملی که سبب سوزش مری میشود، اسید معده و هورمون پپسین است: «این هورمون به مخاط مری آسیب میرساند و در صورت تداوم به ضعف شدیدی در این منطقه منجر می گردد که در درازمدت ممکن است به بدخیمی منجر شود.علامت بارز این ناراحتی، سوزش سردل یا احساس درد همراه با سوزش زیر جناغ سینه است اما گاهی ریفلاکس با بیماریهای دیگری مثل ناراحتی قلبی و تنفسی اشتباه گرفته میشو. برخی از بیماران با احساس درد قلبی مراجعه میکنند و نمیدانند مشکل اصلیشان از معده وریفلاکس است.این ناراحتی در موارد خیلی شدید علایم اختلال تنفسی به وجود میآورد. برخی از افراد که مدتها به عنوان بیماران مبتلا به آسم و برونشیت تحت درمان بودهاند، در حقیقت ریفلاکس معده داشتهاند. اینها به احتمال زیاد پس از غذا می خواب یدهاند و محتویات معدهشان وارد مری میشده است و سپس از راه حلق به ریه میرسیده و مشکلات تنفسی را ایجاد میکرده است اما به جای مراجعه به متخصص گوارش، نزد متخصص ریه میرفتهاند.معده یک شیره ای برای هضم غذا ترشح می کند که معمولا ۰.۴% تا ۰.۵% آن اسید کلریدریک می باشد وظیفه اسید کلریدریک کشتن باکتریهایی است که با تغذیه وارد معده می شوند و نیز در هضم غذا کمک می نمایند.اگر مقدار اسید کلریدریک معده زیاد گردد و یا در معده تولید مقدار زیادی جوهر شیر شود ( این اسید از تخمیر اغذیه قنددار درست می شود ) انسان یک سوزشی در حلق و مری احساس می کند که در این صورت می گویند که ترش کرده است. البته همیشه نباید ترش کردن غذا را بعلت زیادی اسید در معده دانست، چرا که ممکن است مقدار اسید معده به اندازه لازم باشد و باز معده ترش کند.● روشهای معالجه ترش کردن معدهالف) آشامیدن آب زیاد : در نتیجه این عمل شیره معده و اسید موجود در آن رقیق می شود و اثر سوزش از بین می رود.ب) خوردن جوش شیرین :جوش شیرین ، بی کربنات سدیم است که هم بصورت گرد و هم بصورت قرص بفروش می رسد و چون در روز چند دفعه، هر دفعه یک نوک چاقو جوش شیرین را در آب و یا بصورت قرص بخورند ترشی معده از بین می رود زیرا جوش شیرین اسید کلریدریک موجود در معده را خنثی می کند و نمک و آب تولید می نماید. اغلب داروهایی که برای جلوگیری از ترش کردن غذا در معده بکار می روند دارای جوش شیرین می باشند مثلا نمک بولریش دارای جوش شیرین است و نمک روها علاوه بر چاشنیهای آلی و جوش شیرین دارای سولفات سدیم و فسفات کلسیم و کربنات منیزیم می باشد.ج) اغلب داروهای جدیدی که برای رفع ترشی معده بکار می روند دارای سیلیکات سدیم و آلومینیم و منیزیم می باشد. ممکن است برای رفع ترشی معده هیدر اکسید کلوئید آلومینیم هم بکار برد. این اجسام اسید معده را خنثی می کنند در ضمن موجب تولید اسید بیشتری در آینده نمی گردند.د) خوردن کربنات کلسیم :در داروخانه های انگلستان گرد کربنات کلسیم را بعنوان داروی رفع ترشی می فروشند. این گرد اسید معده را خنثی می کند و تولید دی کلرید کلسیم و آب و گاز دی اکسید کربن می کند.و) اکسید منیزیم :در روز یک نوک چاقو گرد اکیسد منیزیم MgO برای رفع ترشی معده تجویز شده است این ترکیب اسید معده را خنثی کرده و دی کلرید منیزیم و آب تولید می کند.هـ) آشامیدن آب آهک :ساده ترین راه برای خنثی کردن اسید معده بکار بردن محلول سود و یا پتاس سوزان است ولی از آنجایی که این دو محلول غشای مری و معده را می سوزانند از بکار بردن آن صرف نظر شده است در عوض آب آهک را که یک قلیائی ضعیف است بکار می برند در آب آهک ۹۹% آب می باشد بنابراین ، بیم آنکه ضرری برساند نیست. آب آهک ، اسید معده را خنثی کرده تولید دی کلرید کلسیم و آب می کند.داروهای ذکر شده برای رفع ترشی معده بصورت موقت ترشی معده را برطرف می کنند. ولی ممکن است بعدا موجب زیاد شدن ترشح اسید معده هم بشوند.از دراز کشیدن بعد از خوردن غذا پرهیز کنید.- بعد از خوردن غذا، در وضعیت زانو در بغل ننشینید.- حداقل ۳ ساعت قبل از خواب چیزی نخورید.ـ موقع خواب یدن زیر سر خود را ۱۰ تا ۱۲ سانتیمتر بالاتر ببرید.- موقع خواب یدن به پهلوی راست و کمی خمیده ب خواب ید.- تعداد دفعات وعده ی غذا را زیاد و حجم آن را کم کنید تا معده تان زیاد پُر نشود.- در طی روز زیاد دولا و راست نشوید.ـ اگر اضافه وزن دارید، وزنتان را کم کنید.ـ از پُرخوری پرهیز کنید.- باید از خوردن وعده های غذایی خیلی سنگین و چرب بپرهیزید.- سعی کنید همراه وعده های غذایی آب نخورید.ـ از خوردن غذاهای اسیدی مثل انواع گوشت،حبوبات و تخم مرغ پرهیز کنید، زیرا ترشح اسید معده را بسیار افزایش می دهند.- مصرف میوه های ترش و اسیدی مثل انواع آلو و گوجه ، غذاهای تند(ادویه دار) و نوشابه های گازدار را کاهش دهید.- موادی مثل نعنا، قهوه ، شکلات و الکل را مصرف نکنید.- اگرزخم یا التهاب معده دارید، از خوردن میوه ی خام پرهیز کنید.- لباسهای تنگ نپوشید و کمربندتان را محکم نبندید.- اگر سیگاری هستید، سیگار کشیدن را ترک کنید.
- درمان این بیماری اغلب با خوردن آنتی اسیدها بهبود مییابد. داروهای آنتی اسید، اسید موجود در معده را خنثی میکنند. سعی کنید آنتی اسیدی مصرف کنید که هم «هیدروکسید منیزیم» و هم «هیدروکسید آلومینیوم» داشته باشد.اگر تغییر سبک زندگی و مصرف آنتی اسید در بهبود علائم شما کمکی نکرد، به پزشک مراجعه کنید تا داروی دیگر یا یک سری آزمایش برای شما تجویز کند. این آزمایشات شامل عکس برداری از قفسه سینه برای بررسی وجود زخم، ارزیابی وضعیت اسید داخل مری، آندوسکوپی مری و پیدا کردن باکتری مولد زخم است.● آیا بعد از درمان،امکان عود مجدد بیماری وجود دارد؟بله، متأسفانه از خصوصیات این بیماری عودهای مکرر بعد از درمان می باشد. در حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد بیماران پس از قطع دارو، دچار عود بیماری می شوند. لذا لازم است این بیماران بدون هیچ گونه نگرانی به مصرف داروهای توصیه شده توسط پزشک ادامه دهند.● عدم درمان به موقع این بیماری چه عوارضی دارد؟عدم درمان به موقع ممکن است باعث شود که این بیماران مبتلا به بیماری مری بارت شوند و متعاقب آن سرطان مری ایجاد شود، البته مصرف داروهای عنوان شده به طور کامل از ابتلا به سرطان مری پیشگیری نمی کند. نکته مهم، تشخیص به موقع بیماری می باشد که در صورت ایجاد علایم و شواهدی به سمت ابتلا به مری بارت یا سرطان مری، به موقع درمان مناسب شروع شود.● توصیه کلی شما به این بیماران کدام است؟این بیماری، یک بیماری مهم می باشد و باید زود شناخته شود و از سایر بیماری هایی که ممکن است با این بیماری تظاهرات مشترک داشته باشند، افتراق داده شود و بعد از اثبات این بیماری، فرد تحت درمان مناسب قرار گیرد.
منبع/سایت پزشکان بدون مرز
کد خبر: ۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۲۷
اوای دنا-مردمان:ماری کِی اش (Mary Kay Ash) صاحب لوازمآرایش معروف ماری کِی گفته است، "دو چیز هست که مردم بیشتر از پول و درامد بالا میخواهند...یکی شناخت و دیگری تحسین." یکی از مهمترین عوامل انگیزهدهنده به کارمندان همیشه تحسین و تشویق بخاطر درستی انجام کار بوده است. این همیشه از پول مهمتر بوده است.اما چرا مدیران، مالکان و کارفرمایان از آن زیاد استفاده نمیکنند؟ بعضی میگویند چون نمیدانند چطور باید از کار کارمندان خود قدردانی کنند. بعضی نمیدانند برای تشویق و قدردانی از کارمندان خود در محیط کار چه میتوانند بدهند. و خیلیها هم آنقدر مشغله دارند که اصلاً حواسشان به این نیست. این یکی از بدترین گناهان مدیران است که آنقدر مشغله داشته باشند که قدردانی از کارمندانشان و تشویق و تحسین آنها بخاطر کارهای خوبشان را فراموش کنند. در زیر به 5 راز انگیزه دهنده برای قدردانی صمیمانه که تیم کاری شما را برای رسیدن به سطح موفقیت بالاتر تشویق میکند، اشاره میکنیم:جزئی بیان کنیدبرای اینکه رفتار و عملی را دوباره از کارمندتان ببینید، باید به او نشان دهید که دقیقاً قدردان کدام عمل او هستید. بعنوان مثال، قدردانیهای معمول اینطور هستند:مدیر: "علی، امروز کارت فوقالعاده بود. همینطور ادامه بده."علی: "ممنون" (علی به این فکر میکند که مدیر از کدام کار او قدردانی میکند)روش صحیحمدیر: "علی، کار گزارش امروز صبحت عالی بود. فکر میکنم وقت زیادی برای آن گذاشته بودی چون همه جزئیات را خیلی خوب مطرح کرده بودی. واقعاً از تلاشت ممنونم."علی: "از اینکه متوجه شدید که چقدر برای آن گزارش وقت گذاشته بودم خوشحالم. خیلی ممنون." (علی به این فکر میکند که مدیر واقعاً گزارش را مطالعه کرده و از تلاشش ممنون است و دوست دارد دوباره آن کار را تکرار کند."همینطور که میبینید، کارمند متوجه شده است که مدیرش از کدام کار او راضی و خوشنود است و انگیزه لازم برای تکرار آن را پیدا میکند.بهموقع باشیددقت کنید که قدردانی شما باید بلافاصله بعد از آن عمل باشد. هرچه فاصله زمانی بین قدردانی و عمل موردنظر بیشتر شود، تاثیر آن برای انگیزه دادن به کارمند کمتر خواهد شد.مدیر: "علی، گزارشی که شش ماه پیش ارائه کردی عالی بود. به کارت ادامه بده. ممنون."علی: "ممنونم ولی منظورتان کدام گزارش است؟"سعی کنید قدردانی که انجام میدهید بهموقع باشد. حتی اگر مجبور شوید بخاطر آن کار دیگری را رها کنید اما باید برای کارهای خوب کارمندانتان وقت بگذارید.عادل باشیدیکی از مهمترین نگرانیهای مدیران این است که وقتی قدردانی انجام میشود، عادلانه به نظر نرسد. خیلی وقتها وقتی از کارمندی که کارمند نمونه ماه مشخص شده است میپرسیم که کدام کار او باعث این تشویق شده است میگوید که نمیداند. باید بتوانید به طور مشخص و دقیق قوانین تشویق و قدردانی را مشخص کنید تا همه بفهمند چطور میتوانند از آن برخوردار شوند. در نشان دادن قدردانی خود ثابتقدم باشید. اگر بخاطر کار مطلوب کارمندی از او قدردانی کنید و وقتی کارمندی دیگر همان کار را انجام دهد و قدردانی نشان ندهید، بذر جانبگیری و استثناء قائل شدن را میپاشید.همیشه به دنبال کارهای خوب کارمندانتان باشید. وقتی چنین رویکرد فکری داشته باشید، خوبیها را خواهید دید و بازده کاری و خلاقیات در میان اعضای تیمتان تقویت خواهد شد.قدردانیتان را خالصانه بیان کنید. وقتی میخواهید قدردانی انجام دهید آن را با بحثهای دیگر ادغام نکنید. به عبارت دیگر، بعد از بیان قدردانیتان برای یک عمل، عمل اصلاحی ممکن برای کاری دیگر را به میان نیاورید. این باعث میشود کارمندتان با خود فکر کند، "اصلاً نمیخواهم از من قدردانی کند چون همیشه آن را به یک چیز بد میچسباند." پس قدردانیتان را خالص نگه دارید.درصورت امکان در ملاءعام قدردانی کنیدقدردانی چیزی نیست که بخواهید پنهانش کنید. اینکار اگر در ملاءعام انجام شود تاثیر بیشتری خواهد داشت. قدردانیتان را در جلسات، درمقابل اعضای تیم و مخصوصاً مدیریت انجام دهید. نکته جالب این است که وقتی به این کار عادت کردید، خیلی از اعضای تیمتان فعالیت خود را بیشتر میکنند تا آنها هم از این قدردانیها برخوردار شوند.منطقی باشیدمعمولاً وقتی از همه سوال میکنیم که چرا هر روز سر کار میروند، اولین جوابی که میدهند این است که "چون حقوقی دریافت کنند و زندگیشان را بچرخانند." بعد که بیشتر درمورد آن حرف بزنیم میگویند که فکر میکنند با کار کردن میتوانند تفاوت ایجاد کنند. در اکثر موارد، دلیل اینکه همه کارمندان صبح زود از خواب بیدار میشوند و تصمیم میگیرند که سر کار بروند این است که احساس میکنند میتوانند در محلکارشان تغییری ایجاد کنند.اجازه بدهید به مثال قبل برگردیم تا فرایند قدردانی را کامل کنیم:مدیر: "علی، گزارش امروزت درمورد سیستم کامپیوترها عالی بود. فکر میکنم وقت زیادی برای تحقیق درمورد آن گذاشته بودی تا ما همه اطلاعات لازم برای سفارش آن سیستم کامپیوتر را داشته باشیم. واقعاً از تلاشت ممنونم چون این سیستم کامپیوتری جدید بازده کار تیم ما را خیلی بالا میبرد و باعث میشود به هدفمان برسیم و شرکت امسال سود بیشتری داشته باشد. من منتظر کارهای فوقالعادهتر تو در آینده هستم. ممنونم."علی: "متشکرم. از اینکه میتوانم تغییری ایجاد کنم خوشحالم. اگر باز کمکی از دستم برمیآمد خبرم کنید."با این روش علی متوجه میشود که چطور میتواند در محلکار خود تغییر ایجاد کند و مدیر هم با جمله آخر خود او را برای انجام دوباره آن کار تشویق میکند.اینها پنج نکته درمورد نحوه ابراز قدردانی و انگیزه دادن به کارمندان برای بیشترین نتیجه با کمترین تلاش بود. از همین امروز شروع کرده و این تکنیکها را در رفتار با کارمندان خود به کار برید تا ببینید چطور تیم کاری شما تغییر کرده و بهتر میشود. از کارمندانتان قدردانی کنید! به آنها انگیزه دهید! و موفق شوید!
کد خبر: ۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۴
اوای دنا: بعضی فكر میكنند حس ششم یك نیروی ماورایی است، بعضی دیگر هم فكر میكنند فقط حس ششم دارند.
برخی دیگر هم فكر میكنند این حس یك شانس است كه بعضی دارند و بعضی ندارند. اما جالب است كه گروهی از دانشمندان میگویند، این حس را میتوان یك قدرت واقعی در انسانها دانست كه با آزمایشدر آزمایشگاهها و حتی در اسكنهای مغزی میتوان وجود آن را نشان داد. با خواندن این مطلب حتما پدیدهای را كه گاهی با وجودتان آن را حس كردهاید و حتی براساس آن تصمیم گرفتهاید در خواهید یافت و حتی میتوانید آن را تقویت كنید.تحقیقات نشان میدهد، غریزه ما گاهی زودتر از عقل و منطق شرایط را درك و به زبان بدن ترجمه میكند. درواقع گاهی غریزه چیزهایی را كه باید بدانیم قبل از آنكه هشیارانه و از طریق مغز آنها را دریابیم به ما انتقال میدهد.
این روندی است كه غریزه ما حالت فیزیكی پیدا میكند.بردن یا باختن را قبل از شروع بازی حدس می زنید زمانی كه قلبتان به شدت میزند، عرق را روی سطح بدنتان حس میكنید و احساس دلآشوب و احساس خطر دارید یا حتی گاهی كه ضربان قلب و تعداد نفس كشیدنتان طبیعی است و هیچ علامتی ندارید هم حس ششم (یا غریزه) شما ممكن است درحال ارسال پیام به شما باشد. سال گذشته «دكتربارفابی دان»، پروفسور عصبشناسی و محقق رفتارشناسی انسانی در دانشگاه «وست هاكل» یك تحقیق بسیار جالب انجام داد. او گروهی از افراد را انتخاب كرد و از آنها خواست كه ضربان قلب خود را در حالتهای مختلف حدس بزنند. سپس از این افراد درخواست كرد در یك بازی حدس زدن و كشیدن ورق بازی شركت كنند. آنها در این بازی ۴ دسته ورق مختلف پیش رو داشتند كه بدون آنكه بدانند در هركدام از آنها فقط چند عدد وجود داشت. در این بازی حدس زدن درست هرعدد باعث به دست آوردن پول و هر ۳ اشتباه درحدس زدن شماره درست باعث از دست دادن پول میشد. درنهایت پس از چندبار بازی كردن، افرادی كه بهترین حدسها را میزدند جدا شدند و مشخص شد آنها بیشتر از دیگران میتوانند عددهای صحیح را حدس بزنند. جالب این بود كه گروه دكتردان به این نتیجه رسیدند گروهی كه حدسهای بهتری در مورد اعداد روی برگههای بازی میزدند در حالتهای مختلف ضربان قلب خود را هم بهتر حدس میزدند و درواقع قدرت پیشبینی یا غریزه یا حس ششم آنها قویتر از بقیه است.مطالعهای كه پیشتر در دانشگاه ایوا انجام گرفته هم در نوع خود جالب بود. در این مطالعه میزان عرقكردن كف دستهای چند شرطبند اندازهگیری میشد. طبیعی بود كه استرس باعث افزایش عرق كردن كف دستها میشود. مطالعه نشان داد در مورد برخی افراد آنها به محض آنكه ورقهای خود را دریافت میكردند، در صورتیكه ورقها مناسب نبودند، شدت عرق كردن دست آنها بالا میرفت و جالب اینكه این موضوع حتی قبل از آن بود كه دیگران ورقهای خودشان را دریافت كنند و جالبتر اینكه در بیشتر موارد این افراد درنهایت بازنده بودند. این به آن معنا بود كه افراد موردتحقیق توانایی حدس زدن برد و باخت خود را قبل از اینكه فرصت تجزیه و تحلیل منطقی را داشته باشند، دارند.وقتی نابیناها می بینندچشمعملكرد دستگاه بینایی انسان را میتوان اینگونه خلاصه كرد: «چشمها تصاویر را دریافت میكنند و مغز آنها را پردازش میكند. اما واقعیت این است كه انسان دوگونه بینایی دارد؛ بینایی خودآگاه و بینایی ناخودآگاه و درواقع بینایی چشمان ما خیلی بیشتر از آن چیزی است كه فكر میكنیم.» برای مثال، افرادی كه به دلیل ضایعات مغزی بینایی خود را از دست میدهند، میتوانند دربسیاری از موارد جهت حركت یك شیء را حدس بزنند یا از روی حالت چهره یك انسان كه در سكوت كامل است به احساسات او پی ببرند. این در حالی است كه آنها امكان دیدن آن اشیا یا آن انسانها را ندارند. درواقع بینایی ناخودآگاه آنها از محركهای بینایی امواجی را دریافت میكنند، این در حالی است كه بینایی خودآگاه آنها هیچ ایمپالسی دریافت نكرده است. با وجود آنكه بینایی معمول آنها هیچ تصویری دریافت نمیكند اما آنها میتوانند تاحدودی از اطراف خود باخبر باشند و البته این چیزی است كه خود آنها هم نمیتوانند هیچ توضیحی برای آن پیدا كنند.افرادی كه بینایی ناخودآگاه دارند شاید گروهی خاص باشند اما درعین حال آنها میتوانند نشانهای از اتفاقی باشند كه برای همه آدمها میافتد. همه انسانها نوعی از اطلاعات بینایی را جذب و پردازش میكنند كه به دستگاه بینایی خودآگاه راه نمییابد و در آن پردازش نمیشود. پروفسور جوی هرش، مدیرمركز MRI دانشگاه پزشكی كلمبیا، میگوید او و تیمش نشان دادهاند واكنش مغز ما در قبال تماشای تصاویر افرادی كه حالتهای ترسان و ناراحت دارند، احساس اضطراب است. این نكته به نظرتان عجیب نیست؟ اما نكته این است كه به گفته دكتر هرش حتی اگر این تصاویر را آنقدر سریع به افراد نشان دهیم كه آنها درواقع این تصاویر را نبینند هم باز واكنش احساس اضطراب در مغز و بدن فرد شكل میگیرد. پروفسور هرش میگوید: «هسته آمیگال كه مركز مهمی در ابراز احساسات و شكلگیری آنها در انسان است، حتی وقتی تصاویر با سرعت ۳۳صدم ثانیه پیش چشم میآید- یعنی سرعتی كه مغز نمیتواند چیزی را كه میبیند پردازش كند- واكنش نشان میدهد، این واكنش درواقع واكنش اضطرابی است.» چنین واكنشی را میتوان ناشی از رفتار پیشینیان انسان دانست، زمانی كه هر غریبهای میتوانست یك خطر بالقوه محسوب شود و بیگانهای میتوانست از خطر دور بماند كه هرچه سریعتر حس مناسب را در افراد جامعهای كه به آن پاگذاشته بود ایجاد كند.حس ششم نمیگذارد چاق شویددستگاه گوارشبیشتر انسانها فكر میكنند اكثریت انسانها افرادی شكمو هستند كه اگر به میل خود غذا بخورند بسیار چاق میشوند اما اگر به غریزه و حس ششم خود در مورد چقدر خوردن و چی خوردن اعتماد كنید سالمتر از زمانی خواهید بود كه به رژیمهای غذایی پایبند بودهاید؛ پروفسور تریسی تیلكا، فوقتخصص روانشناسی در دانشگاه ایالیاوهایو، پس از بررسی رفتارهای غذایی ۱۲۵۰ دانشجوی دختر طی ۳سال اعلام كرد آنهایی كه به غریزه و حس درونی خود در مورد گرسنگی و سیری و انتخاب نوع و میزان غذاها تكیه داشتند پس از طی ۳سال BMI مناسبتری نسبت به آنهایی كه هرروز كالری موادغذایی را كه میخوردند محاسبه كرده و سعی میكردند برای خود برنامه غذایی با محدودیت كالری داشته باشند، داشتند. در مطالعهای دیگر كه در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید هم نشان داده شد زنانی كه به حس درونی خود به غذا خوردن یا نخوردن تكیه داشتند پس از ۲سال نسبت به زنانی كه از انواع رژیمهای غذایی استفاده میكردند وزن مناسبتر، كلسترول خون پایینتر و فشارخون طبیعیتری داشتند. حتی در مطالعاتی دیگر مطرح شده، افرادی كه به حس درونی خود و غریزهشان در مورد غذا خوردن اتكا میكنند بیشتر به داشتن برنامه زندگی سالم و برنامه منظم ورزش و فعالیت جسمانی فكر میكنند و و میشود گفت اعتمادبهنفس مناسبتری دارند.حس ششم چشمهایتان را تقویت كنیددكتر ئباتریس دیگلادر، فوقتخصص نورولوژی میگوید: «همه ما اطلاعاتی را جذب و پردازش میكنیم كه در حیطه خودآگاه ما ثبت نمیشوند.دركل میشود گفت، همه انسانها یكجور آگاهیها و بینشهایی دارند كه در آن قسمتهای بدوی مغز درگیر هستند و این آگاهی و بینشها ربطی به خودآگاه ندارد.» اما نكتهای كه باعث درنظر گرفته نشدن این حس آگاهی میشود چیست؟ دكتر دیگلادر میگوید: «انسان به شدت به بینایی، عقل و منطق خود وابسته شده است و برای همین به این غریزه یا حس غریزی خود تكیه نمیكند، برای مثال، اگر وارد محیطی شوید كه ناگهان در آن دچار اضطراب شدید، به جای اینكه فكر كنید حس ششم شما این نكته را رقم زده، به این فكر كنید كه شاید رنگ دیوارها پایین بودن سقف یا حتی دیدن این محل در خواب باعث رقم خوردن اضطراب در شماست.»چطور حس ششم دستگاه گوارشتان را تقویت كنیداگر میخواهید غریزه غذاخوردن عالی داشته باشید باید به تمام امواجی كه دستگاه گوارش و مغزتان میفرستد به دقت گوش كنید. بهترین كار این است كه هر ۳ یا ۴ ساعت چیزی بخورید و زمانی كه احساس كردید انرژی گرفتهاید و تاحدودی سیر شدهاید و قبل از اینكه فكر كنید زیادی خوردهاید دست از غذاخوردن بكشید. كار دیگری كه میتوانید بكنید هم این است كه قبل از شروع غذا به آنچه میخواهید بخورید فكر كنید و ببینید چه مقدار از آن غذا برای شما كافی خواهد بود و این حجم غذا در بدن شما چه میزان انرژی ایجاد خواهد كرد. اینگونه حس غریزیتان بهتر درمورد میزان و چگونگی غذاهایی كه باید بخورید شما را هدایت خواهد كرد.بوها روی رفتار شما تاثیر میگذارندبینیمحققان میگویند بینی انسان روی بسیاری از تصمیماتی كه میگیرد تاثیر میگذارد. درواقع قدرت بویایی ما، حتی اگر بهطور خودآگاه متوجه آن نشویم، روی عملكرد مغزمان تاثیر میگذارد. در مطالعهای كه اخیرا در بلژیك انجام گرفته از گروهی از مردان خواسته شد در اتاقهایی جداگانه به تماشای یكسری عكس بنشینند. در زمان تماشای عكسهایی از انسانها در این اتاقها بوهای مختلف مثل بوی اشك (مشابه بوی محلول نمكی)، بوی گل رز، بوی غذا و بوی جوهر پخش شده و درنهایت مشخص شد تماشای عكسهای یكسان در انسانهای مختلف باتوجه به بوهای اتاقی كه در آن بودند احساسات مشابهی را ایجاد كرد. درنهایت محققان میگویند، پخش بوی محلول نمكی حس مهربانی و احساس علاقه و محبت به مادران را در تصاویر زنان در این مردان ایجاد میكرد؛ بوی گل احساس علاقه و احساسات رمانتیك و بوی غذا هم یادآور خاطرات مربوط به خانه و تجملات خانوادگی است. در واقع همین ویژگیهاست كه روی انسانها تاثیر میگذارند و ممكن است فرد را نسبت به فرد دیگری دچار احساس خوب یا بد كند. اما نكته جالب ماجرا این است كه محققان میگویند، برخی بوها ممكن است روی رفتار انسانها تاثیر بگذارد. برای مثال تحقیقی در فرانسه نشان داده، وجود یك بوی مخصوص در فروشگاهها میتواند خریداران را مدت زمان بیشتری در فروشگاه نگه دارد و متوسط خرید كردن آنها را بالا ببرد.درمطالعهای دیگر در هلند هم نشان داده شده وجود بوی دائمی وانیل در یك فروشگاه مخصوص لباسهای زنانه فروش این فروشگاه را دو برابر كرده است. چطور حس ششم بویاییتان را تقویت كنید؟ اگرچه هنوز هیچكس نتوانسته راهی پیدا كند كه میزان گیرندههای بویایی در بینی انسان را افزایش دهد اما حالا محققان میگویند اگر افراد بوی عرق خود را استشمام كنند قدرت بویایی تیزتری خواهند داشت (این به دلیل وجود برخی تركیبات استروئیدی در تعریق انسان است.) اما نكته جالبتر اینكه برخی تحقیقات جدید نشان داده ورزش كردن هم میتواند روی قدرت بویایی انسان تاثیر بگذارد زیرا با ورزش كردن میزان آدرنالین خون بالا میرود و این باعث انقباض عروق بینی و بالارفتن میزان استنشاق هوا توسط بینیها میشود اما این را هم بدانید كه زندگی در شهرهای شلوغ به ضرر قوه بویایی شماست. رسپتورهای بویایی شما هر ۳هفته یكبار از بین میروند و رسپتورهای جدید جای آنها را میگیرند اما زندگی در شهرهای آلوده باعث كاهش تعداد این رسپتورها و نیز كاهش ساخت رسپتورهای جدید میشود.دقت نکنیدقدرت تفكر، منطق، استدلال و تشخیص شما در ادراك شما از جهان پیرامونتان نقش دارند؛ حتی وقتی درحالت خودآگاه متوجه آن نیستید حس قضاوت شما فعال است.اگر از شما بپرسند كه فكر میكنید زمانی كه با دقت كامل روی موضوعی متمركز هستید گیرایی و درك شما بالاتر است یا وقتی كه برآن موضوع متمركز نیستید چه پاسخی میدهید؟ بهطور قطع خواهید گفت وقتی با تمام تمركز و حواس بر آن متمركز باشید اما باور میكنید كه پاسختان اشتباه بوده است؟ در مطالعهای كه نتیجه آن در سال ۰۱۰۲ در نشریه «ینجر نورو...» به چاپ رسیده محققان به گروهی از افراد تصاویر انتزاعی و مفهومی را نشان دادند. دراین آزمایش از آنها خواسته شد نیمی از تصاویر را بادقت و تمركز كامل نگاه كنند و نیمی دیگر را صرفا بدون توجه، جالب بود كه در این میان افراد داوطلب بیشتر تصاویری را كه بدون دقت تماشا كرده بودند بهخاطر آوردند تا تصاویری را كه برآن تمركز كرده بودند. كن پالر، پروفسور نورولوژی و یكی از محققان اصلی این تحقیق میگوید: «حتی زمانی كه تمركز ندارید و از خودآگاه خود استفاده نمیكنید حس ششم به پردازش اطلاعات مشغول است، زمانی كه تمركز، منطق و خودآگاه شما بر چیزی متمركز نیست ناخودآگاه یا حس ششم راحتتر و سهلتر به پردازش اطلاعات مشغول میشود و اینگونه حتی بهتر هم عمل میكند و درنهایت هم میتواند به نتیجه موردنظر برسد.»دكتر ژكارتیوس، متخصص روانشناسی در دانشگاه رادباد در هلند میگوید تمركز نداشتن، باعث میشود بهتر تصمیم بگیرید! در سال۵۰۰۲ دكتر ژكارتیوس از ۰۰۱نفر داوطلب خواست به ارزیابی ۴مدل اتومبیل بپردازند كه هركدام از آنها در چند بخش با اتومبیلهای دیگر تفاوت داشتند. در یك گروه افراد بادقت تمام به بررسی مشخصات اتومبیلها پرداختند و تصمیم گرفتند و گروه دیگر فقط نگاهی سریع به اتومبیلها انداختند سپس به كاری دیگر مشغول شدند. درنهایت تنها ۵۲درصد از افرادی كه با تمركز كامل اتومبیلها را بررسی كرده بودند توانستند اتومبیلهای برتر را انتخاب كنند اما در نقطه مقابل ۰۶ درصد از كسانی كه فقط نگاهی به اتومبیلها كرده بودند توانستند اتومبیل بهتر را انتخاب كنند. دكتر ژكارتیوس در این مورد میگوید: «زمانی كه افراد مشغول كار دیگری هستند، ناخودآگاه حس ششم آنها مشغول پردازش اطلاعات تصاویری است كه دیده است و اینگونه میشود كه تصمیمگیری در این حالت درستتر از زمانی است كه افراد به صورت خودآگاه و با تمركز كامل به پردازش اطلاعات میپردازند.»حس ششم در خواب وجود داردتمام تصاویری كه در طول روز میبینید (گربهای كه در خیابان دیدهاید، كشتی تفریحی كه در برنامه خبری تلویزیون تماشا كردهاید و...) در مغز شما ثبت میشوند و سپس در زمانی كه خواب هستید دوباره سراغ شما میآیند و در واقع همین تصاویر هستند كه رؤیاهای شما را شكل میدهند. در بخش موسوم به خواب «REM» مغز شما سراغ این تصاویر میرود و آنها را مجدد پردازش میكند. دكتر «ربهكا اسپنسر»، پروفسور روانپزشكی و استاد دانشگاه «آمرست» در ماساچوست در این مورد میگوید: «مرحله REM خواب در زندگی انسان نقش مهمی بازی میكند، این مرحله در حل كردن مسائل، مشكلات و تصمیمگیری انسان بسیار مهم است، زیرا در این مقطع مغز اطلاعات و تصاویر را در كنار هم میگذارد و به راهحلهای جدید و راههای بهتر فكر میكند.» در اینجا شما به راهحلهایی میرسید كه محال بود در زمان بیداری به آنها برسید. در ضمن مرحله REM خواب در تثبیت احساسات شما هم نقش دارد.دكتر اسپنسر میگوید: «دلیل اینكه خیلی از اوقات درست در زمان بیدارشدن به همسر، فرزندان یا والدین خود فكر میكنید همین موضوع است؛ مرحله REM خواب باعث میشود احساس ارتباط عاطفی و علاقه شما در حالت ناخودآگاه تقویت شود.» دكتر «دیوید بارو»، فوق تخصص نورولوژی سلولی در دانشگاه هاروارد و نویسنده كتاب «كمیته خواب » در سالهای اخیر روی نحوه خواب و چگونگی رؤیا دیدن انسانها تمركز و پژوهش داشته است و میگوید، طی ۲سال تحقیق متوجه شده است كه بیش از یكسوم افراد موردمطالعه كه طی روز با مسئله یا مشكلی روبهرو بودهاند در زمان خواب برای آن مسئله راهحلی پیدا كردهاند. رؤیا دیدن فاقد منطقهای معمولی انسانی است، شما در رؤیا از قید و بندهای معمول تفكر و منطق دور میشوید و برای همین راهحلهایی پیدا میكنید كه محال است در حالت بیداری و ذهن خودآگاه آنها را بیابیم.»حس ششم خواب تان را تقویت كنیدبرای آنكه یك مسئله سخت یا یك مشكل را حل كنید خواب خودتان را به تاخیر نیندازید، بگذارید ضمیر ناخودآگاهتان آن مسئله را حل كند. دكتر بارو در این مورد یك نسخه جالب دارد: «روی تخت دراز بكشید و مشكل خودتان را روی كاغذ بنویسید و با فكر كردن به آن به خواب بروید، اینگونه ضمیر ناخودآگاه و حس ششم شما مشكل را برایتان حل میكند.»منبع: مجله تپش
کد خبر: ۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۰۵
جنگ، جنگ است، چه نرم باشد و چه سخت!بسم اللهديده بانهاي جنگ نرم كجا هستند؟
اوای دنا-وبلاگ سیاست ما عین دیانت ماست نوشت:به لطف پروردگار از بركت وجود ولايت فقيه، خيلي خوب ميدانيم كه جنگ نرمي هم در كار است. عبارت نرم اگر چه علي الظاهر، خوش آيند تر از جنگ سخت است ولي تبعات و خساراتش به مراتب بيشتر از جنگ سخت است. از بس رهبري تكرار و تاكيد كرده اند كه تهاجمات امروز در عرصه ي فرهنگي به مراتب بيشتر از عرصه ي نظامي است همگي ازبر شده ايم. ولي ازبر شدن مثل كسي است كه شعري يا عبارتي را حفظ كرده ولي از معنا و مفهوم آن بي اطلاع است.هر جنگي جبهه اي دارد و هر جبهه اي خاكريزي، و هر خاكريزي سنگري، جنگ چه نرم باشد چه سخت، هم پدافند لازم دارد و هم توپخانه، نيروي هوايي و دريايي هم مي طلبد، اين يعني هر كاري تخصص مربوط به خودش را ميطلبد.ديروز جسممان هدف گلوله ها بود ولي امروز افكارمان در تير رس است،تيراندازي ها به همان سبك سياق گذشته وجود دارد ولي جنس گلوله ها فقط عوض شده است. ديروز تخريب گلوله ها با كاليبر مشخص ميشد، ولي امروز قدرت تيرها باتخريب افكار و عقايد سنجيده ميشود.ديروز هر گلوله اي كه بيش تر خسارت به بار مي آورد، تشويق ميشد، و امروز هر كتاب و فيلم و برنامه اي كه بيشتر عقايد را تخريب كند جايزه ميگيرد.ديروز وقتي گلوله به تنت ميخورد خون جاري ميشد، ميتوانستي امدادگر را صدا بزني، ولي امروز تو وقتي متوجه اصابت گلوله ميشوي كه ديگر كار از كار گذشته است!شايد بيشتر از يك دهه است كه رهبري هشدار جنگ نرم را داده اند، ولي هنوز ما نه جبهه را، نه خاكريز را و نه سنگر را مشخص نكرده ايم. هنوز ما نميدانيم كه موضع تهاجمي دشمن از شمال تفكراتمان است يا از جنوب عقايدمان، هنوز توپخانه هاي جبهه ي فرهنگي ما به كار نيفتاده است. نيروي هوايي و دريايي و جبهه ي نرم ما هنوز آرايش دفاعي به خود نگرفته اند، آنقدر سراسيمه عمل ميكنيم كه گاهي اوقات نيروهاي خودي را هم هدف قرار ميدهيم.من كه هنوز فرق گرگ و ميش را ندانسته ام، براي حفظ كدام گله بايد براي كدام گرگ چوب تكان بدهم؟ديروز مرزهاي غرب و جنوب كشورمان جولانگاه دشمنانمان بود ولي امروز هر گوشي موبايلي، هر خانه ي خالي، هر كتاب و فيلمي، و حتي تلويزيون هم شده است جولانگاه دشمن، توپخانه ي صدا و سيما هم كه چون هنوز سنگرها را تشخيص نداده اكثر اوقات نيروهاي خودي را ميزند.جنگ نرم هم مثل جنگ سخت ديده بان ميخواهد، ديده باني كه گراي دشمن را خوب بگيرد، مشخصات توپخانه هايشان را اعلام بكند، اگر يك ديده بان خواب باشد يا آدرس را اشتباهي بدهد، هم مهمات هدر ميرود و هم وقت تلف ميشود!امروز ديده بانهاي جنگ نرم بايد در اردوگاه آويني ها آموزش ببينند، مكتب خميني از افتخاراتش تربيت ديده باني ماهر و زبده همچون آويني است!
کد خبر: ۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۳۱
اوای دنا:آموخته ام … که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست آموخته ام … که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود*آموخته ام … که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی*آموخته ام … که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد*آموخته ام … که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است*آموخته ام … که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت*آموخته ام … که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم*آموخته ام … که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم*آموخته ام … که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی*آموخته ام … که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است*آموخته ام … که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند*آموخته ام … که پول شخصیت نمی خرد*آموخته ام … که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند*آموخته ام … که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم*آموخته ام … که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد*آموخته ام … که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان*آموخته ام … که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد*آموخته ام … که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم*آموخته ام … که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم*آموخته ام … که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد*آموخته ام … که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم*آموخته ام … که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد*آموخته ام … که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنم*آموخته ام … که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید*آموخته ام … که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد*آموخته ام … که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم*آموخته ام … که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم*آموخته ام … که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم*آموخته ام … که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد*آموخته ام … که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنممنبع : فارس پاتوق
کد خبر: ۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۹
اوای دنا: از آموخته های چارلی چاپلین...مجله لایف به مناسبت گذشت ۱۲۰ سال از تولد چاپلین بزرگ برای ا ولین بار منتشر کردآموخته ام ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رخت خواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردیآموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن استآموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفتآموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنمآموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیمآموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن ویآموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی استآموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کندآموخته ام ... که پول شخصیت نمی خردآموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کندآموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورمآموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهدآموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمانآموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را داردآموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویمآموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترمآموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کردآموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارمآموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت دادمنبع/مطالب زیبا و فوق العاده
کد خبر: ۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۱۶
بعضی از نگهبانها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه میکردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان میکرد. به گزارش اوای دنا،سیدناصر حسینیپور نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» در کتاب خود لحظاتی را روایت میکند که اسرای ایرانی خبر رحلت امام را شنیدند. این بخش کتاب در صفحات 489 الی 493 روایت شده است.* هجوم اسرای ایرانی به تلویزیون برای دیدن امام*شنبه 13 خرداد 1368 - تکریت - اردوگاه 16مدتی بود برایمان تلویزیون آورده بودند. شب قبلی وقتی تلویزیون عراق، سیمای رنجور و بیمار امام را نشان داد، دلها فرو ریخت. وقتی اخبار شبانگاهی تلویزیون عراق تصویر بستری شدن امام در بیمارستان قلب تهران را نشان داد، اسرا با سرعت به تلویزیون هجوم بردند و سراپا گوش شدند. عراقیها بهتزده بودند. نگهبانها تا آن روز نتوانسته بودند با تهدید و اجبار اسرای ایرانی را پای برنامههای رقص، ترانه و شورهای تلویزیونیشان بنشانند. در اسارت همان طور که به خانوادهمان فکر میکردیم، به همان میزان به امام میاندیشیدیم. بیشتر دلخوشیها این بود که بعد از آزادی ما را به دیدار امام می برند. فکر دیدن امام بعد از آزادی دردها و رنجهای اسارت را آسان میکرد. عشق به امام به نوعی با زندگی اسارتی گره خورده بود.قلبی نبود که با یاد امام نتپد. دلی نبود که به یاد امام نباشد. به اتفاق دیگر مجروحین جلوی تلویزیون جمع شدیم. چشمهای گریان و نگران اسرا متوجه خبرنگار و اخبار شبانگاهی بود. برای لحظهای سکوت بر فضای داخل سوله حاکم شد. هیچکس آرام و قرار نداشت. دلم برای دیدن عکس امام تنگ شده بود. بعد از شنیدن خبر بستری شدن امام بیصبرانه منتظر شنیدن خبر بهبودیاش بودیم. پخش تصویر سیمای امام که از تلویزیون عراق به پایان رسید، بچهها از جلوی تلویزیون متفرق شدند. هر کسی مثل ماتمزدهای به گوشه و کناری رفت و برای سلامتی امام دست به دعا برد. حاج سعدالله با حالت خاصی گفت: خدایا خودت میدونی ماییم و این امام، امم رو از ما نگیر!شب سختی بود. خیلی دیر گذشت. آن شب تا صبح بیشتر بچهها در اضطراب و نگرانی به سر بردند، حتی آنهایی که خیلی وقتها بیتفاوت بودند. شب را به این امید که فردا خبری از سلامتی امام بدستمان برسد، سپری کردیم.* اگر امام خواسته باشد دعای اسرا تاثیر ندارد *یکشنبه 14 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16قبل از ظهر تعدادی از بچهها در محوطه خاکی اردوگاه رو به قبله روی زمین نشسته و برای سلامتی امام دعا میکردند. حاج حسین شکری میگفت: مطمئنم اگه خدا بخواهد دعای کسی رو اجابت کنه، اون دعای اسرای دل شکسته است. اما اگه امام از خدا خواسته باشه که بره پیش شهدا و جد اطهرش، دعای ما تأثیری نداره!بعدازظهر سوت آمار به صدا درآمد و بچهها مضطرب و نگران روانه سولهها شدند و در صف آمار به ردیف نشستند. نگاهها متوجه عراقیها و اعلاء مترجم عرب زبان ایرانی بود. اعلاء هر روز قبل از این که فرمانده اردوگاه برای آما وارد سوله شود، اخبار روزنامهای عراق را به فارسی برایمان ترجمه میکرد. این شیوه ترجمه روزنامههای عراق توسط یکی از اسرای عربزبان در صف آمار در سولهها مرسوم بود. منتظر شنیدن خبر بهبودی امام بودیم. از بعدازظهر تعداد زیادی نگهبان اطراف سوله را گرفته بودند. از افزایش نگهبانهای دور اردوگاه، این گونه استنابط میشد که به عراقیها آمادهباش دادهاند. وارد سوله که شدیم عراقیها در را بستند و از سوله خارج شدند.اعلاء مثل همیشه نبود. قبلاً آرامش و بدون معطلی اخبار روزنامههای عراق را ترجمه میکرد. اعلاء که سعی داشت جلوی گریهاش را بگیرد، خبر دلخراشی را اعلام کرد. وقتی با گلوی بغض گرفتهاش گفت:- امام خمینی (ره) به ملکوت اعلی پیوست! خشکم زد! فکر میکردم خواب میبینم. هیچوقت به جماران بدون امام فکر نکرده بودم. بعد از چند ثانیه سکوت بر فضای سوله حاکم بود، به یکباره ناله اسرا بلند شد. تمام سوله گریه و ناله شد. خیلیها بر سر و صورت خود میزدند، هر یک از اسرا انگار یکی از فامیلهای درجه یک خود را از دست داده بود. صدای ضجه و گریه در فضای سوله پیچیده بود. بعضیها همان لحظه اول بیهوش شدند. هر کس به گونهای ناله میکرد، از عمو ابراهیم پیرترین تا امیر نُه ساله کوچکترین اسیر اردوگاه، باور نمیکردیم وجود نازنین امام را از دست داده باشیم.نگهبانها تصور نمیکردند اسرای ایرانی اینقدر به امام دلبسته باشند. ستوان فاضل، معاون دوم اردوگاه وارد سوله شد. به دستور او حق نداشتیم بیش از دو ساعت برای امام عزاداری کنیم؛ آن شب وقتی عراقیها گفتند برای گرفتن سهمیه شام جلوی در سوله به صف شوید، هیچکس نرفت. تنها شبی بود که هیچکس لب به غذا نزد. آخر این رحلت، فرزندان امام را درغربت یتیم کرده بود.آخرای شب از گوشه و کنار صدای گریه و ناله بلند بود. هوای داخل سوله گرم بود، بچهها سرشان را زیر پتو کرده و گریه میکردند. این گریهها و نالهها تا نیمههای شب در گوشه و کنار سوله به گوش می رسید.* بعد از امام خاک بر این دنیا * دوشنبه 15 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16دید و بازدیدهای شبانه به غم و عزا تبدیل شده بود. کارهای روزانه به سختی انجام میشد. هیچکس دل و دماغ درس دادن و درس خواندن نداشت. بچهها در گوشه و کنار حیاط اردوگاه مینشستند، زانوی غم بغل میگرفتند و به نقطهای خیره میشدند. خیلیها دیگر مثل قبل حتی حوصله قدم زدن در محوطه خاکی اردوگاه را نداشتند. در صف آمار بیشتر بچهها در خود فرو میرفتند و با بغل دستیشان صحبت نمیکردند. رامین حضرتزاد گفت: سید! آقا امام حسین با شنیدن خبر شهادت علی اکبر گفت: علیالدنیا بعدک العفا، بعد از تو خاک بر این دنیا، ما هم باید بگیم بعد از امام خاک بر این دنیا! بعضی از نگهبانها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه میکردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان میکرد. بعضی از نگهبانهای بعثی خوشحال بودند. یزدانبخش مرادی به عطیه گفته بود: بالاخره یه روزی تاریخ به ملت عراق خواهد گفت خمینی که بود و دیگران که بودند. خمینی چه کرد و دیگران چه کردند! اسرا نگران و ناراحت که بعد از امام چه میشود.دوست داشتیم بدانیم بعد از امام چه کسی سکان رهبری ملت ایران را در دست میگیرد. آن روزها نگهبانهای بعثی زیاد زخم زبان میزدند. آنها بعد از رحلت امام همه چیز را تمام شده میدانستند. حامد میگفت: چه میشد رهبر شما زمان جنگ مرد، تا ما ایران رو فتح میکردیم!بعثیها از جمله ستوان فاضل میگفتند: با مرگ رهبرتون، حکومت ایران از هم می پاشد. اصغر اسکندری در جوابشان گفت: آیا پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اسلام شکست خورد؟ انقلاب ایران قائم به شخص نیست، همانطوری که اسلام قائم به شخص نبوده و نیست.ولید میگفت: با رحلت رهبرتون ظرف چند روز آینده مسعود رجوی به ایران خواهد رفت و رهبر ایران خواهد شد. اما علی جارالله و سامی میگفتند: ایران کشوری نیست که با رحلت رهبرش مشکلی پیدا کند. علی که در جمع اسرا علاقهاش به امام را کتمان نمی کرد، دلداریمان داد و گفت: ما هم از رحلت آقای خمینی نارحتیم، خمینی مرد بزرگی بود!امروز بچهها برای این که سیاهپوش شده باشند، به جای لباسهای زرد رنگ اسارت لباسهای سورمهایشان را پوشیده بودند. بعد از تحویل لباسهای زرد رنگ مصوب اسارت، سرنگهبان اجازه نمیداد اسرا از لباسهای سورمهای یعنی همان بیلرسوتهایی که شلوار و پیراهنشان به هم دوخته بود، استفاده کنند.خبری از تصمیم مجلس خبرگان نداشتیم. نظرات مختلفی مطرح میشد. هر کس نام یکی از علما و بزرگان انقلاب را بر زبان میآورد. حاج سعدالله گل محمدی، حسن بهشتیپور، یزدانبخش مرادی، مهندس غلامرضا کریمی و تعدادی از اسرا میگفتند آقای خامنهای شایسته رهبری است، اما من در عالم نوجوانیام تصور نمیکردم با وجود آن همه مراجع بزرگ و شخصیتهای مسن، جوانی مثل آیتالله خامنهای با محاسن سیاه برای رهبری انتخاب شود؛ همیشه تصورم از رهبر کشورم این بود که باید شخصیتی با محاسن سفید و سن بالای هفتاد سال رهبر باشد؛ نمیدانم چرا آن روزها مطرح شدن نام آیتالله خامنهای آن همه به ما آرامش و قوت قلب میداد.منبع: فارس
کد خبر: ۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۱۳
اوای دنا: مدیرعامل مؤسسه تخصصی نیرو گستر با بیان دلاوریهای رزمندگان اسلام در عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد، گفت: واقعیتهای جنگ باید به جوانان گفته شود. سردار عدل هاشمی بعد از ظهر امروز در همایش نشست روشنگری سپاه ناحیه لنده که به مناسبت سوم خرداد با حضور بسیجیان و مسئولان در سالن خدیجه کبری این شهر برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دفاع مقدس اظهار کرد: رمز موفقیت و پیروزی ما در دوران هشت ساله دفاع مقدس وحدت و یکدلی مسئولان و مردم بوده است.مدیرعامل مؤسسه تخصصی نیرو گستر افزود: این وحدت و یکدلی موجب حاکم شدن فرهنگ جبهه و جنگ در جامعه و انجام پیروزمندانه عملیاتهای بسیاری از جمله عملیات بیت المقدس شده است.وی گفت: عملیات بیت المقدس که به وسعت 6 کیلومتر در مناطق مرزی انجام شده تنها با هدف آزادی خرمشهر و عقب راندن دشمن از مرزهای جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.هاشمی در ادامه با اشاره به نامگذاری یکی از میادین خرمشهر به میدان استقامت گفت: شدت درگیری در عملیات بیت المقدس به گونهای بود که جنگ تن به تن در این میدان انجام میشد و دیگر تفنگ و گلوله در کار نبود بلکه تن بوده و سرنیزهها.وی با بیان اینکه تاریخ دوران دفاع مقدس سراسر درس زندگی و سیاست و عبرتآموزی است، گفت: ما به عنوان کسانی که دوران جنگ را از نزدیک مشاهده کردهایم باید تاریخ دوران دفاع مقدس را آنگونه که بود برای جوانان بیان کنیم.این فرمانده دوران دفاع مقدس افزود: اگر ما تاریخ دوران دفاع مقدس را برای فرزندان خود بازگو نکنیم بعد از گذشت ایام دچار انحراف و تحریف میشوند.هاشمی خاطرنشان کرد: دشمن در کمین است و نباید فکر کنیم او در خواب است بلکه آماده یک لحظه غفلت از سوی ما است.وی در ادامه افزود: حرکت تاریخی و نهضت امام خمینی (ره) درس ایستادگی و مقاومت، درس از خودگذشتگی و ایثار و فداکاری را به ما داده که این درس و فرهنگ را به عینه در دفاع مقدس شاهد بودیم.مدیرعامل مؤسسه تخصصی نیرو گستر تصریح کرد: امروز جنگ سخت افزاری تمام شده و دشمن جنگ دیگری را به نام جنگ نرم با استفاده از فرهنگها و مدلهای مختلف آغاز کرده تا فرهنگ ما را خدشهدار کند.سردار هاشمی در ادامه با اشاره به گذشت 22 سال از آغاز بکار قرارگاه خاتمالانبیاء و حضور در عرصه سازندگی کشور گفت: قرارگاه خاتم الانبیاء با دستور فرماندهی معظم کل قوا مطابق با اصل 170 قانون اساسی شروع به فعالیت کرده و در کمتر از 22 سال فعالیت با بیش از 12 شرکت تخصصی زیر مجموعه خود هم اکنون در حال عمران و آبادانی در سطح کشور است.وی افزود: وظیفه این قرارگاه سازندگی همراهی دولت در سازندگی کشور بوده که از آن جمله میتوان سدسازی، ایجاد خطوط راه آهن و ساخت خطوط پتروشیمی را نام برد.وی افزود: ما از آموزههای دینی دریافت کردیم که باید به فکر محرومان جامعه خود بوده و راه بیرون رفت از محرومیت را باید برای آنها مهیا کنیم.هاشمی عنوان کرد: ما نباید راه خود را در عرصه خدمتگذاری به مردم گم کنیم بلکه باید مطابق فرمایشات ولی امر مسلمین و دستورات دینی خود در خدمترسانی به این مردم ولایتمدار کوتاهی نکنیم.این مسئول افزود: در کنار پروژههای عمرانی بزرگ از سود حاصله آنها دو و نیم درصد برای ساخت جاده و خانه عالم و مسجد و حسینه در شعاع 70 کیلومتری آن پروژهها استفاده میشود.وی تصریح کرد: هزینه کردن این اعتبار به عهده مدیران بوده و نحوه توجه و دقت مدیران به این امر نیز ستودنی است.این سردار سازندگی در ادامه به پروژه محور پاتاوه دهدشت اشاره کرد و گفت: ارزشمندترین پروژه عمرانی در استان این پروژه بوده که نه تنها شهرستان کهگیلویه را بلکه استان را از بن بست خارج و به رفع معضل بیکاری در جامعه کمک شایانی میکند.وی ادامه داد: با اتمام این پروژه بیش از هزار نفر شغل ایجاد شده و این منطقه به عنوان یک قطب گردشگری نیز به دیگران معرفی میشود.هاشمی با اشاره به حجم اعتباری این پروژه گفت: از اردیبهشت 90 تا کنون بیش از 500 میلیارد ریال اعتبار جذب این پروژه شده به طوری که ماهانه قریب به هشت میلیارد ریال حقوق پرداخت میشود.وی در ادامه با اشاره به نامناسب بودن جادههای ارتباطی در استان کهگیلویه و بویراحمد، اضافه کرد: بعد از 32 سال بدون کمک دولت جاده روستای تراب آسفالت شده و هم اکنون به بهرهبرداری رسیده است.وی با اشاره به بنبست بودن شهر لنده تصریح کرد: ما برای رهایی این بخش از بن بست محور ارتباطی لنده به چاروسا و لنده به لیکک را در دستور کار قرار داده و به مناسبت این روز جاده ارتباطی لیکک به لنده با رمز یا علیابنابیطالب(ع) عملیات اجرایی خود را آغاز میکند.سردار هاشمی گفت: اساس مشکلات لنده جادههای ارتباطی آن بوده که در آینده نزدیک این مشکل نیز برطرف خواهد شد.مدیرعامل مؤسسه نیرو گستر افزود: همه این پروژهها هدیه مقام معظم رهبری به مناطق محروم بوده و در آینده نزدیک یک زینبیه ویژه خواهران در لنده هم ساخته میشود.بعد از این مراسم سردار هاشمی به همراه هیئت مؤسسه نیرو گستر از روند اجرایی جاده روستای مونه از توابع لنده بازدید کردند.
خبر/سید فخرالدین علیزاده
کد خبر: ۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۰۳
اوای دنا:به همت دولت خدمتگزار استخر سرپوشیده ای در لنده از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد ساخت و راه اندازی شده است که این خبر موجی از شادابی را در بین اقشار مختلف مردم ایجاد نموده و شهروندان این شهر و خصوصا جوانان و نوجوانان بخشی از اوقات فراغت خود را در آن سپری می نمودند اما بیش از دوسال است که این استخر غیر فعال و درب آن قفل می باشد .سایت تحلیلی خبری اوای دنا در 24 آبان 1390این مشکل را به شرح ذیل مطرح نموده اما با کمال تاسف هیچ گونه اقدامی از طریق مسولین زیربط بعمل نیامده است لذا مجددا از مسولین استانی و کشوری انتظار می رود نسبت به حل مشکل و فعال نمودن این استخر اقدام نمایند.**********اوای دنا(24 آبان 1390) : مردم بخش لنده به دلیل همجواری با رودخانه مارون با اب دوستی عمیقی دارند. تابستان رودخانه مارون میزبان مردمان لنده و شهرهای دیگر است. اما در فصل زمستان به علت سردی اب دیگر مردم توانای رقابت با رودخانه را ندارند.به همت دولت خدمتگزاردر شهر لنده استخر شنا بنا شد. این استخر هدیه خوبی به مردم لنده بود. اما یکسالی هست که این استخر به خواب عمیق فرو رفت. و حالا مردمان این شهر منتظر اقدام مسئولین هستند.طرح اموزش شنا در پایه سوم ابتدایی نیز این نکته را یاداوری می کند که تنها استخر بخش لنده نیاز به توجه بیشتری دارد.مردم لنده بی صبرانه منتظر رفع مشکل این استخر هستند .
کد خبر: ۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۰۸
اوای دنا: سرمربی سرخ پوشان پایتخت تاکید کرد که قطعا تیم پرسپولیس به لیگ پائینتر سقوط نمیکند و در لیگ برتر باقی میماند!به گزارش اوای دنا به نقل از ایلنا، مصطفی دنیزلی که تیمش مقابل تراکتورسازی تن به شکست سنگین ۴ بر یک داد، افزود: بازیهایی که پرسپولیس در لیگ رتر انجام میدهد مانند روز و شب است. یعنی وقتی حمله میکنیم و دنبال گلزنی هستیم شاهد نیمه روز پرسپولیس هستیم و وقتی دروازه ما باز میشود، شب پرسپولیس فرا میرسد.وی ادامه داد: برخی از بازیکنان پرسپولیس با نوع بازی که در زمین مسابقه انجام میدهند به من میگویند" سال آینده با ما ادامه ندهید"، به همین دلیل از بین ۲۵بازیکنی که در اختیار دارم، حداقل ۱۰ نفر رفتنی هستند و برنامهای برای فصل آینده نمیتوان برای آنها داشت.وی همچنین با اشاره به این بازی با بیان اینکه فرصتهای زیادی به دست آوردیم که از آنها بهره لازم را نبردیم، تاکید کرد: در مقابل تیم تراکتورسازی به راحتی به گل رسید. ما جز اینکه گلهای ساده را نمیزنیم، خیلی ساده گل میخوریم. ما قبل از ضربه پنالتی و بعد از آن فرصت داشتیم اما متاسفانه گلی خوردیم که فکر نمیکردم اینچنین راحت گل دریافت کنیم. ما موقعیت خلق میکردیم و تراکتورسازی از فرصتهایش استفاده کرد.وی در پایان خاطرنشان کرد: به این سادگی دروازه ما باز میشود، حرف دیگری میماند؟ حرفها ثمرهای برای ما ندارد جز اینکه خواب را از چشمان ما سلب کند و ذهن ما را مشغول نگه دارد.دنیزلی در پایان تاکید کرد که قطعا تیم پرسپولیس به لیگ پائینتر سقوط نمیکند و در لیگ باقی میماند.
کد خبر: ۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۰۷
اوای دنا: دندان درد با وجود آنکه داروهای پیشرفته زیادی برای آسان کردن این درد تولید شده است به راحتی قابل تحمل نیست.اما زمانی که برای اولین لحظات با درد دندان مواجه می شوید، معمولا درد شما را خیس عرق می کند.دندان دردها انواع گوناگون دارند. شما مایع سرد یا گرمی می خورید و ناگهان از درد منقلب میشوید یا حتی شیرینی ها شما را برای لحظاتی دچار دندان درد می کنند. برخی از مردم هم به خاطر مشکلات سینوسشان دندان درد می گیرند و آن زمانی است که تنها دندان های بالای آنان درد می گیرد.ساییده شدن دندان هم گاهی اوقات شما را به دندان درد می اندازد که در این صورت معمولا حساس شدن دندان برایتان مشکل ساز شده و باعث درد می شود.برخی از انواع این دردها احتیاج به رسیدگی فوری دارند. دردهایی که شما را نیمه های شب از خواب بیدار می کنند و یا حتی کارایی روزانه شما را در طول روز به حد صفر می رسانند آن دسته از مشکلاتی هستند که باعث میشوند شما سریعا با دکترتان تماس بگیرید و تقاضای کمک کنید که معمولا ممکن است حتی به خاطر رسیدن چرک به عصب دندان رخ داده باشد. اما قبل از آنکه شما بتوانید خود را به مطب دکترتان برسانید تا کمکی به شما بکند چه خواهید کرد؟از شدت درد فریاد می زنید یا اینکه گریه می کنید و احساس می کنید روز بعدی برای زندگیتان وجود ندارد. آرام باشید، چند راه برای آرام کردن دردتان تا رسیدن به دکتر به شما پیشنهاد می کنیم:- دو قرص ایپوبروفن با هم بخورید. در میان مسکن های قوی این دارو برای دندان مناسب تر است.- از اسپری های بی حسی استفاده کنید. آنها می توانند برای مدتی روی اعصاب دندانتان تاثیر بگذارند تا بتوانید خود را به دکتر برسانید. آنها در داروخانه ها در دسترس شما هستند.- کمپرس یخ بگذارید. روی گونه خود مقداری یخ که داخل یک کیسه است بگذارید، کمکتان می کند.- نگه داشتن آب یخ در دهانتان ممکن است کمکتان کند اما اگر می بینید باعث درد بیشتر و حساس شدن دردتان می شود از آن صرفنظر کنید.- سرتان را بالا نگه دارید. با اینکار از فشار وارده به دندانتان کاسته می شود.- دهانتان را بشویید. گاهی اوقات گیر کردن عذا بین دندانهایتان می تواند به اندازه خرابی دندان دردناک واقع شود.- به هیچ عنوان سرد، گرم و یا شیرینی ها را وارد دهانتان نکنید.- با تکه ای از آدامس دندانتان را بپوشانید.به شدت دوری کنید هیچ کمکی به شما نمی کنند:- آسپرین را روی دندانتان نگذارید. اگر می خواهید حالتان بهتر شود آن را با آب بخورید. گذاشتن آن روی لثه می تواند آن را زخم کند که خوب شدن آن ۳ یا ۴ روز طول می کشد.- اگر درد از بین رفت شما خوب نشده اید. تصور نکنید با قطع شدن درد مشکل از میان رفته است. آن را جدی بگیرید و سریعا به دکتر مراجعه کنید.منبع: همشهری آنلاین
کد خبر: ۶۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۱۰
اوای دنا: دیدنیهای مناطق عملیاتی دفاع مقدس که در حضور کاروانهای راهیان نور وصف ناپذیر می شود هر کدام داستان یکی از حماسه های فرهنگ دفاع مقدس ملت ایران است.به گزارش اوای دنا به نقل از مهر، در حضور پرشور راهیان نور کشور از اقصی نقاط ایران اسلامی، صحنه های زمزمه مادران شهیدان در بیابانهای مرزی خوزستان در کنار مشاهد شهیدان کربلا در ایران وصف ناپذیر است. در بین این زمزمه ها، لالایی های مادران شهیدان در سرزمینهای دفاع مقدس، نجوایی از جنس نواهای روزهای بدرقه شهیدان در اعزام به سوی جبهه ها دارد. اکنون که سالها از جنگ گذشته و بسیاری از مادران شهیدان به فرزندان آسمانی خود پیوسته اند شیرزنانی که در گذر عمر، چین و چروک پیری بر چهره های آنان نشسته است در آغاز بهار و به یاد روزهای بهاری عمرشان، آن زمان که خداوند هدیه های آسمانی به آنان اعطا کرد دل را میهمان زمزمه های لالایی های کودکانه فرزندان شهیدشان می کنند و در آرامشی وصف ناپذیر سیمای خود را میهمان اشکهای بهاری می کنند. لالایی ها اگرچه بنا به فرهنگ هر منطقه از ایران در کلمات و جملات متفاوت هستند اما همه یک اصالت شیرین و ریشه در آب و خاک این ملت قهرمان دارند. در زمزمه مادر شهیدی در شملچه که از مازندران میهمان مشهد شهیدش شده بود لالایی، بوی نان محلی گرمی را می داد که مادر برای سفره حلال خانواده می پخت. لالایی های مادر شهیدی از دیار عشایر ترک قشقایی حال و هوای کوچ را در فراز و فرودها کوه ها دارد. لالایی عزیز مادر برای بانوی با معرفت جنوب تهران با گل لاله گره خورده و شیر حلال مادر روزگار از لبخندهای فرزند شهیدش در کودکی خبر می دهد. آنجا که به شقایق می رسد به بیان لالایی عمر بهاری فرزندش اشاره می کند و راز و نیاز را با ان درمی آمیزد. مادر خمیده یزدی نیز با لالایی خاص خودش به ضیافت کودکی شهیدش در مشاهد شهیدان خوزستان می رود او در لالایی خود می گوید: شهیدم تو هنوز برای من طفلی هستی که برای بوسیدن گونه ات با سلام و صلوات بر روی دستانم بلندت می کردم. این ترانه کودکی مادرانه برای مادر شهید اصفهانی همراه با ذکر حسین است تصنیف لالایی برای این مادر لحظه های کودکی شهیدش است که در روضه علی اصغر (ع) به خواب کودکانه می رفت. نجواهای آسمانی مادران شهدا در بهار مناطق عملیاتی خوزستان کتاب قطوری از معارف جبهه ها برای ساخت نسلهای آینده ایران اسلامی است.
کد خبر: ۶۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
اوای دنا- نسیم عدالت: چند روز گذشته ثبت نام داوطبان کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی به پایان رسید. و کم کم باید شاهد حضور این عزیزان در مجالس ختم، عروسی، همایش ها، دانشگاه ها و خلاصه همه جا باشیم. کت و شلوارپوشانی که به صف در مجالس ختم شرکت میکنند و قاری قرآن با ورود آنها به مجلس؛ قرائت قرآن را قطع کرده و ورود آنها را خوش آمد میگوید.عدهای که انقلاب و اسلام را در خطر دیده و وظیفهی خود می دانند تا وارد گود شوند.عده ای که این روزها به فکر مشکلات و کمبودات مردم افتادند.عد ه ای که به فکر جوانان افتادند و زمین ورزشی راه اندازی می کنند..یه عده ای هم به فکر ساخت و ساز مساجد و حسینیه هاافتادند که ایکاش همه پولاشون اینجا خرج میشد.عده ای که در این روزها طیبی یا بویر احمدی و یا .... شدند و حس ناسیونالیستی آنها گل کرده !!عده ای که تا دیروز تلفن ها را جواب نمیدادن و امروز فقط تک بزنید خودشون زنگ میزنن عدهای که این روزها هر روز موهای خود را اصلاح و ریشهای خود را مرتب میکنند. عدهای که این روزها با افراد معروف و معتبر شهر و شهرستان وارد گفتگو میشوند.عدهای که این روزها با صاحبان کارخانه ها، صنایع، پاساژها، بازاریان و صاحبان قدرت اقتصادی شهر و شهرستان پیرامون وظیفهی دینی خود به صحبت میپردازند.عدهای که این روزها عاشق روحانیت میشوند و سرامام جمعه را با وقت ملاقاتهای خود شلوغ میکنند. روحانیون صاحب نفوذ شهرستان ها این روزها از دست این عده خواب ندارند و تا پاسی از نیمه شب باید به گفتگو با این عزیزان بپردازند.عدهای که ناگهان به یاد زبان مادری خود میافتند و با لهجه غلییییییظ با هم ولایتی های خود صحبت میکنند.عدهای که یا جانباز هستند یا خانواده جانباز یا خانواده شهید، خلاصه یه جوری با دفاع مقدس و شهدا مأنوس هستند و دست جانبازان را این روزها بوسه باران میکنند.
عدهای که از خاطرات جبههی خود میگویند و دائما بر مزار شهدای گمنام و نشان دار شهر و شهرستان فاتحه قرائت میکنند.عدهای که در جمع دانشجویان روشنفکر میشوند و در جمع مردم دهاتی، در جمع روحانیون عاشق دین می شوند و در جمع سرمایه داران، اقتصاددان.عدهای که ناگهان بسیار توانمند و صاحب ایده و نظر می شوند.که البته ای کاش چها رسالش اینجوری بودن . بهر حال اگر برای :1-حضور حداکثری باشه سپاسگزاریم و ارای ما پیش کششون 2-اگر برای گرم کردن تنور انتخابات باشه ای ولا دستشون را هم می بوسیم 3-اگر برای توسعه و عمران حوزه انتخابیه باشه باز هم سپاس واما اگر برای :رفاه حال خود و اطرافیان و شهر زادگاه و لیدرها و... باشه باید مراقب باشیم و به هوش و قدر همین یه دونه رای مان را بدونیم و بدانیم روزی بخاطر رای به غیر اصلح پیش خدای سبحان مواخذه خوایم شد . به امید حضور یکپارچه مردم ما در پای صندوقهای رای و انتخاب اصلح با شعار میزان رای ملت است.
کد خبر: ۳۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۸
اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است .
مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد . 3-سرگاوخانه رئيس وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله از خواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند
ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو . شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه نوبت آسيه مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني پسين :بعدازظهريا عصري دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن اين خون قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد. يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد . خواب يدن مرغ روي تخم ها : براي خواب يدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خواب ندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم، يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود . وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن نّيرُم :نديدن خّر:خوردن نرفتن مرغ ياجوجه به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت و خواب بدبودن ستاره براي انجام كارها : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون ب خواب ند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل ب خواب ند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي صبح طلوع مكن اي صبح طلوع ، فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ، مي خواست بگويد خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي كشيده مي شد مي گفتند اين به معني است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه. يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن جل :لباس مخصوص گاو كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند وخش :به خودش چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند ومعتقد بودند وهستند كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان از خواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش تّچِرايِ بّن وُ بّلي عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من چوبهاي بن وبلوط را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك بلي :بلوط
خش :خوشحال تچراي :چوب آتش گرفته درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از غيب مي داند .گریه زیاد کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص شده لباس سياه مي پوشيدند وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد ب خواب يد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خواب د ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود . وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند می گفتند بسم الله ، او پدرت وآن هم مادرت هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع می شوند . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی توانند ازاين طناب عبورکنند وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود . بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
اوای دنا-سیدمجیدخرمی:جاه طلبی شهوتی است که هرگز فرو نمی نشیند ، بلکه با لذتی که از آن فراهم می شود پیوسته مشتعل تر و جنون آمیز تر می شود . اتومی." نرم نرم پوست کندن " شیوه رندان مستی است در رسیدن به اهداف،کم و بیش این شیوه در تریبون های اجتماعی خودرا نشان می دهد."طبل های زیر گلیم " با نشخوار آدم هایی وهم زده پف می زند و سایه های اضطراب خودرا پس می زند.تراکم باورهای روغنی شکل می گیرد و اربابان معرفت دغدغه آزادی می گیرند.شکل توهم زده انتخابات میتواند جامعه را منجر به یاس و ناشکیبایی کند.معیار انتخابات باید دربرگرفته از توانایی افراد برای حل مشکلات نظام و مردم باشد. نه طمطراق و جیب صاحبان مسلک.
اسلام به آزادی فردی توجه ویژه ای دارد و به بیانی دیگر ازادی مسلک دین اسلام است و کمتر دینی یافت می شود که به جامعه خود این همه آزادی ببخشد و دلیل آن نیز وجود اصل اختیار در مذهب ماست .
افراد اختیار دارند که با توجه به ویژگی های انسانی که خدا به آنها عاریت داده ، در تعیین مسیر خود حرکت کنند. آدمها برای همیشه قادر به پوشاندن ماهیت اهداف خود نیستند و بنابراین پس از مدتی چهره واقعی آنها شکل خودرادر جامعه نشان میدهد.
ترانه های وجودی آدمها ، آرام آرام رقص های درونی شان را نشان میدهدو سلیقه برخورد با این نشانه ها در افراد متفاوت است و آدم های معلول قادر به تثبیت دروغ های درونی شان نیستند. شکل آدم ها مظهر تفاوتهای وجودی شان است .اما همگان به خاطر منافع ، ارتباطات ، ترس ها و مشغولیات روزمره قادر به کشف صورتهای دروغین آدم ها نیستند.آدم هایی که به خاطر بی توجهی رای دیگران بزرگ شدند و اکنون به خود پرستی رسیده اند. کاش می شد بت های وجودی را شکست تا بار معصیت آدم ها کمتر شود.
ما خدارا گاهی فراموش می کنیم . زمانی که به خود می رسیم اما فلسفه خود را نمی دانیم . زمانی که خود پرست می شویم خدا از ما فاصله می گیرد و شیطان نماها به ما نزدیک تر می شوند. زمان برای اثبات حقانیت خود ، آنقدر کوتاه است که متافیزیک کسل کننده ماوراء سوخته ، قادر به نمایش واقعیت های مجازی دروغهای ما نیست .
بی پرده بگویم ؛ چه بسا آدم هایی که با باری از اغفال به پیشواز دایره بسته ای می روند که سالها به دور خویش می چرخند و باز هیجان اولیه را درک میکنند و در دایره بسته وجودی خود ،که منافع دیگران را تامین می کند نوای اتصال به بزرگی را دارند و توانایی خودرا فراتر از نمودار منفعلی می پندارند که در خویش سراغ دارند.آنها کیانند و کجا به سر می برند سوال بسته است که خواب توهم زای این آدما مانع شناخت وجودشان است. غافل از آن که " عجب کشکی سائیده "-اند برای خود .و تا بخود بیایند شده اند" گاوپیشانی سفید "و نمیدانند که " هرکه از آب بگذرد بی گمان پایش تر خواهد شد."
کد خبر: ۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۰
اوای دنا:به گزارش منابع خبری، پزشکان آمریکایی اعلام کردند که اخیرا بیماری جدیدی کشف کرده اند که "SMS پیش از خواب " نام دارد. افراد که به این بیماری مبتلا هستند، پیش از خواب دچار استرسی می شوند که تنها با ارسال یک یا چند SMS از بین می رود و پس از آن می توانند بخواند و اگر این SMS ها را ارسال نکنند گویا چیزی را گم کرده و یا از دست داده اند لذا استرس اجازه خواب یدن را به آنان نمی دهد.گفته می شود این بیماری جدید، بیشتر در میان جوانان انتشار دارد.در همین راستا دکتر «مارکوس شمیدت» از مؤسسه پزشکی "طب خواب " طی اظهاراتی درباره این بیماری جدید گفت: بیماری "SMS پیش از خواب " روز به روز در حال انتشار بیشتر است و اکثریت قریب به اتفاق آن افرادی جوان هستند.
وی در ادامه افزود: بررسی های انجام شده بر تعدادی از جوانان مقطع دبیرستانی نشان می دهد که حداقل از هر 10 نوجوان و جوان، یکی از آنان به بیماری "SMS پیش از خواب " مبتلا است و این به معنی آن است که حدود 10 درصد از مجموع جوانان و نوجوانان به این بیماری دچارند.
کد خبر: ۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۳
اوای دنا-روح الله امام زاده:نصف شب است. خواب یده ای. شب از نیمه گذشته است که صدای زنگ پیامک موبایلت تو را از خواب می پراند. با هزار غر و لند از جایت بلند می شوی. بر پدر و مادر کسی که این وقت شب بی خواب ت کرده صلوات می فرستی. پیام را باز کرده و می خوانی. مغزت هنگ می کند و...دعوتت کرده اند به مراسم عروسی یکی از اقوام. کلی وقت گذاشته ای سر اینکه به خودت برسی. دست کم پنج شش سالی جوان تر به نظر می رسی. پایت را که داخل مراسم می گذاری پشت بلندگو آمدن او را با سلام و صلوات اعلام می کنند. تا آخر مراسم بالاخره نمی فهمی این آقا از طرف خانواده عروس کارت دعوت داشته یا از جانب خانواده داماد. خیلی سخت نگیر. از قدیم گفته اند مهمان حبیب خداست...داری از مراسم هفت دوستت برمی گردی. خیلی ناراحتی. مرگ جوان آن هم از نوع ناکامش، حتی اگر دوست و رفیقت هم نباشد، دلت را می سوزاند. با چشمان پف کرده و سرخ از گریه، هنوز پایت را از در آرامگاه بیرون نگذاشته ای که می بینی این آقا که اتفاقاً مدتی قبل در مراسم عروسی یکی از اقوامت زیارتش کرده ای، با دسته گلی مشکی رنگ دارد می آید داخل. از کنارش که می گذری روی دسته گل کارتی چسبانده اند که اسم رفیقت را رویش می بینی. باز هم هنگ می کند مغزت. آیا این آقا با رفیق مرحومم آشنایی ای داشته یا...وقتی کارت دعوت مراسم حج همسایه ات را می دهند به دستت، آرزو می کنی که خداوند هر چه زودتر این سفر معنوی و روحانی را نصیب همه آرزومندان و ایضاً خودت بنماید. می روی به مراسم همسایه ات که در تالار برگزار گردیده. بعد از کلی گپ و گفت با آشنایان، 5 دقیقه مانده به آوردن شام، ناگهان بلندگوی مجلس نام آقایی را می برد که دیگر این روزها او را به خوبی می شناسی. فقط نمی توانی ربط او و همسایه ات را با هم بفهمی...آقای محترمِ همه مجالس که تو را یاد شخصیت کارتونی "زبل خان" می اندازد، مدتیست کاندیدای مجلس شورای اسلامیست. انتخاباتی که در اسفندماه سال جاری قرار است برگزار شود و این روزها و حتی خیلی قبل تر، برخی فعالیت های تبلیغاتی شان را شروع کرده اند، اساسی.می گویند دوره های اول مجلس شورای اسلامی وقتی منتخبین ملت رفتند به دست بوسی امام خمینی(ره) و گرفتن نصایح و سفارشات لازم، امام امت در بدو سخنان شان جمله ای گفتند که باعث تعجب و ناراحتی حضار که همان منتخبین ملت بودند، گردید. امام خمینی با همان ریزبینی و تیزبینی خاص شان گفتند که به کسانی که در انتخابات مجلس رأی نیاوردند تبریک می گویند.افراد حاضر در جلسه با چشمانی از تعجب باز، به هم نگاه می کردند. یعنی چه که امام دارند به کسانی که انتخاب نشده اند تبریک می گویند؟ پس ما چی؟ یعنی انتخاب ما با این همه تلاشی که کرده ایم تبریک ندارد؟ سخنان بعدی امام امت اما، ابهامات حضار را برطرف کرده و وظیفه سنگین شان را به آنان یادآوری کرد.امام فرمود که در فرهنگ اسلام و حکومت اسلامی این پست ها هستند که می بایست به دنبال افراد بدوند نه اینکه افراد، سر از پا نشناخته برای احراز مناصب دولتی و غیر دولتی با هم مسابقه بگذارند. من از این جهت به کسانی که انتخاب نشده اند تبریک گفتم که آنان وظیفه ای که بر عهده شماست را بر گرده خویش ندارند. به همین دلیل در پیشگاه الهی مورد سؤال واقع نمی شوند. اما شما که با انتخاب تان رسالت بس بزرگی را بر دوش گرفته اید باید در انجام کامل آن کمر همت ببندید و بدانید که در برابر پروردگار متعال مسئولید.اساساً تفاوت نوع پذیرش پست و مقام در کشور ما با کشورهای دیگر در این است که اگر اینجا کسی مسئولیتی را می پذیرد نگاهش باید صرفاً در جهت خدمت به مردم و حل معضلات و مشکلات ملت باشد. به همین دلیل وقتی پستی را پذیرفت دیگر خواب و خوراک ندارد از اینکه شاید نتواند آن را به درستی انجام داده و در پیشگاه پروردگارش مسئول باشد. نه اینکه برای به دست آوردن مسئولیت، به هر لطایف الحیلی دست زده و هزار کار ناصواب انجام دهد. نتیجه این نوع به جایگاه رسیدن هم کاملاً معلوم و مشهود است. آقای نماینده که پایش را در صحن مجلس شورای اسلامی گذاشت و روی صندلی های سبز رنگ جلوس کرد، دیگر موکلینش را فراموش کرده و به فکر پُر و پیمان کردن کیسه خویش است.تازه یادش می افتد که کلی دوست و آشنا دارد که قبل از انتخاب شدن، بهشان قول داده بود که در صورت رسیدن به قدرت از خجالت شان در می آید. حالا وقت وفای به عهد است. برای اینکه خدای ناکرده مدیون شان نشود شروع می کند مانند مهره های شطرنج آن ها را در مناصب گوناگون جا به جا می نماید. امروز یکی اینجا و فردا دیگری آنجا. بازی ادامه دارد...پیامک موبایلت را که باز می کنی و می خوانی، آقای کاندیدای مجلس است که پیام داده. چقدر هم دوستت داشته که ساعت یک صبح برای پیامک زده. هنگ می کنی زمانی که می خوانی: "انسان های باشعور خدمتگزاران خویش را می شناسند. خدمتگزار شما .... لطفاً این پیام را برای ده نفر دیگر بفرستید. با تشکر."در مراسم عروسی یکی از اقوامت و ولیمه حج همسایه ات، مجری مراسم نام آقای کاندیدای خدمتگزار را می برد تا همه برایش کف بزنند و صلوات بفرستند. خیلی زور نزن. نهایتاً نمی توانی بفهمی ایشان از طرف خانواده عروس دعوت شده اند یا از ناحیه خانواده داماد. و همچنین نسبتش را با حاج آقای همسایه.شب که به خاطر هفت دوستت در مسجد محل مراسمی برپاست، باز آقای کاندیدای خدمتگزار وارد مجلس می شود. عده ای بلند می شوند جلوی پایش. عده ای هم خودشان را لوس می کنند برایش. بالاخره 1 در 1000 هم اگر احتمال داده شود که این آقا روزی بتواند وارد مجلس شورای اسلامی شود، پس نباید حتی یک دقیقه را هم از دست داد!. پاچه خواری را گذاشته اند برای همین مواقع دیگر!. به همین خاطر است که بعضی ها در مسجد برای گذاشتن استکانی چای و تعارف کردن خرمای مرحوم دوستت دارند از هم سبقت می گیرند و خودشان را هلاک می کنند.نگاه می کنی. به این صحنه ها با انزجار نگاه می کنی. از این همه تظاهر دل پیچه می گیری. واقعاً کدام شان محض رضای خدا دارند تلاش می کنند؟ آقای کاندیدای خدمتگزار برای خدمت رسانی!؟ یا این جماعت که خودشان را می کشند تا دیده شوند؟ آن هم در برابر دیدگان بنده خدا!. با خودت فکر می کنی اگر قرار است همین طور پیش برویم باید "فاتحه" خدمت رسانی مخلصانه ای را که امام امت و مقام معظم رهبری همیشه به آن سفارش کرده و می کنند، خواند. با این روند، "فاتحه" خیلی چیزهای دیگر را هم باید خواند. قرآن جلویت را باز می کنی و شروع می کنی به خواندن که پیرمردی از انتهای مسجد فریاد می کشد: "فاتحه مع الصلوات".
کد خبر: ۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
١) شکم بزرگ:در اين حالت، چون تعادل انحناي کمري يا لوردوز به هم ميخورد ستون مهرهها ناچار است انحناي مهرههاي سينهاي يا کيفوز را بيشتر کند و همين امر به گودي زياد کمر، قوز پشتي و بر هم خوردن راستاي قرار گرفتن سر و انحناي گردني منجر ميشود و درد ايجاد ميشود.٢) بد خواب يدن: وقتي اصول صحيح خواب را رعايت نميکنيد ميبينيد که صبح روز بعد از شدت درد قادر به بلند شدن نيستيد. بهتر است به پهلو ب خواب يد و بالش شما فاصله شانه تا سر را پر کند. اگر به پشت ب خواب يد، قوس گردني شما در صورت مناسب نبودن بالش به جاي تمايل به عقب، به جلو ميآيد و آرتروز گردني و درد ايجاد ميشود. بدون بالش خواب يدن يا بالش کوتاه همانقدر بد هستند که انتخاب بالش بلند. دمر هم ن خواب يد و اگر مجبوريد يک بالش زير شکم و لگن خود بگذاريد تا گودي کمرتان زياد نشود و محل اتصال مهره آخر کمر به باسن دردناک نشود. تشک شما نبايد زيادي نرم يا زيادي سفت باشد. ٣) بغل کردن بچهها: بستن حاملهايي که بچهها را در آن ميگذاريد به ستون مهره شما فشار ميآورد. اگر ميخواهيد فرزندتان را بغل کنيد او را به پهلو تکيه بدهيد، يعني يک پايش جلو و پاي ديگر بچه عقب باشد تا وزن او به پهلويتان وارد شود. ٤) نشستن چهار زانو يا دو زانو: وقتي چهار زانو يا دو زانو مينشينيد باعث تخريب غضروف خود ميشويد. روي صندلي استاندارد بنشينيد و زاويه ١٢٠ درجه را رعايت کنيد. قوز به جلو (زاويه کمتر از ٩٠) و يا عمود نشستن راستاها را به هم ميزند و بدن ما سعي ميکند به عضلات منطقه فشار بياورد تا در حد ممکن راستاهاي طبيعي را حفظ کنند و همين عامل، درد را به وجود ميآورد. پا، باسن، پشت و کتف شما بايد نقاط تماس هنگام نشستن صحيح باشند. ٥) ايستادن طولاني: معمولا به دليل وجود شکم برآمده در چاقها و يا عضلات ضعيف کمري در لاغرها و از همه بدتر عدم رعايت اصول صحيح ايستادن، به دنبال طولاني ايستادن دردها شروع ميشوند. وقتي ميايستيد بايد يک پا جلوتر از ديگري باشد و پاي ديگر ١٥ سانتيمتر بالاتر باشد تا فشار وزنتان عملا تقسيم شود. پاها را مرتب با حفظ همين ١٥ سانتيمتر از زانو خم کنيد تا لوردوز کمري زياد نشود و درد و خستگي به وجود نيايد. در بعضي مشاغل، داشتن زيرپايي الزامي است. ٦) بلند کردن جسم سنگين: رعايت اصول بلند کردن اجسام مهم است. جسم را با دست بگيريد. يک پا اهرم و پاي ديگر جلو باشد. دستها به بدن چسبيده باشد و از راستاي دستها نيرو بگيريد نه از کمرتان.
کد خبر: ۲۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
یکی از معانی کاربردی سکولاریست عرفی کردن یا عرفی ساختن امور غیر عرفی و غیر معمول در یک اجتماع هدف می باشد که از جهاتی با معنای دیگرش یعنی جداساختن به نحو بسایر عجیبی،درآمیخته است. در جامعه ای اسلامی،عرف جامعه می بایست بر خواسته از اراده دینی و مذهبی حاکم بر افکار و ذهنیت تشکیل دهنده مدنیت مسلمین باشد،اما ممکن است به علل و دلایل مختلفی اعم از 1- فردی همانند جاه طلبی،ثروت اندوزی،حرص و آز،حسادت و مشکلات روحی و روانی و تضادهای عقیدتی 2- مشکلات عمومی اجتماعی فراگیر نظیر نفوذ فرهنگهای معاند و متجاوز هدفدار داخلی و بیرونی و توطئه منافقین جهت تسلط و استثمار جمعی یا قشری و طبقه ای (عموماًطبقه متوسط و نیروی جوان) تغییرات عدیده و عمده ای در این عرف اسلامی و ساختار هنجارهای پدیدآورنده آن ، بوجود آوردند که موجب زمین گیر کردن افراد مرید و زمین گیر شدن خود ایده و مرام برخواسته از عرف مذهبی گردد.تغییرات نرم و حساب شده عرف باب طبع میل صاحبان نفوذ و حیله را فراهم می کند . دورانهای اینچنین گذشته و قرن هایی را پدید آورده ، که تجربه کارآمد آنرا اکنون عده ای بر ضد عده ای دیگر به کار می برند و روزگار اینگونه پدید آمده است . هنگامی که منفعت طلبی موجب شود که عقاید و برداشت های شخصی از دین عرف جدیدی را پایه ریزی کند و بنا به خواست افراد تاثیر گذار و نخبه سیاسی نا اهل جامعه به سمت و سویی سوق پیدا می کند،که وجه راه و رضای خدا رها شده و منافع شخصی و محدود دنیوی ملاک کمال انسان و شعور بشری قرار گیرد. میان دین و مذهب با عرف جاری در جامعه مذهبی،جدایی و گسیختگی عمیق و غیر قابل برگشت اتفاق افتد و در لحظه عرف جدید هدف ساخته و ظهور می کند ،عرفی بزرگ اما ناکارآمد و فقیر از ذات هدایت و روشنگری . در جامعه هدف عرف می شود پارتی بازی و تبعیض صورت پذیرد . گرگ شدن و خوردن فرصتها به نفع خود و مصادره کردن همه چیز دین و انسان های متدین،برای وارد کردن به قلمرو پوشالی و فرضی ساخته شده توسط متجاوزین به حقوق مردم . پذیرش عرف جدید توسط کودن ها و کور مغزهای حیوان سفت و شهوت پرست ٰ که از استعدادها و توانایی های خدادادی تنها پذیرفتن آن امر بدون دلیل و برهان فطری و علمی را می داند و سری را به نشانه تایید جنباندن. که این شرایط وجوب شکل گیری سکولاریته خاموش در ناخوداگاه بتن جامعه مسلمان و یکتتا پرست و شیعه راه امامان معصوم (ع) می گردد . و افراد را به سمت سکولاریته شدن و معاویه صفت بودن سوق می دهد و می فهماند که باید در این منجلاب چنان که رایج است عمل کنند تا دمی از دنیای رقبای سکولار پیدا شده در این جو عقب نماند . چون عرف دیگر آن است که همرنگ جماعت بودن عالی است و هر که سکولارتر،موهبت و پیشرفتش بیشتر . بنا به مشاهدات عینی در استان کهگیلویه و بویراحمد و مناطق نفوذ دست اندرکاران حاضر در استانٰ ظاهر امر مبین به اذهان فریفته شده و امن می باشد که از تبعیض و پارتی بازی آنهم به این آشکاری و وقاحت که از سر وصورت استان کهگیلویه و بویراحمد بالا می رود و برخی رؤسای جزء شهرستانی و استانی وام دار آن هستند و نقش کاسه داغ تر از آش را در آن ایفا می کنند و همگان خرسندند که هیچ شخص یا جنبشی،حتی کلمه ای از این وقایع غریب را بازگو نمی کند و مرحمی پیدا نشده و نمی شود تا داغی را فرو نشاند . خوب است بدانیم که خداوند تبارک و تعالی و اوصیا و انبیاش در روی زمین وجود این چنین گستاخی هایی را تنها مایه فرومایگی و رها کردن جهاد نفس می دانند که باعث می شود که اشخاص همچون حکمرانانی خود مختار،منابع و منافع عمومی را همچون ملک شخصی هرآنگونه که میل دارند تقسیم نموده و شرکای خویش را سیراب و گرد افسردگی را بر صورت سامان و دیار و روی مردمان نجیب و آرام این خطه از سرزمین اسلامی بپاشند و عقیده و مرام خداشناسی و ولایت پرستی آنان را لگد کوب کنند .و در قهقهه های مستانه خویش به تمامی دنیای قانون و شرع بخندند و به برادران دینی ما همچون برده هایی در غل و زنجیر،عنودانه و یک چشم بنگرند و خوش باشند و خوشگذرانی کنند.وای از این همه بیداد.آقایانی که با اقدام به جذب غیر قانونی و غیر مجاز دهها نفری در سیستم های دانشگاه آزاد دهدشت ٰ ادرات دولتی تازه تاسیس چرام و بهمئی و شرکت نفت و گاز گچساران و ایستگاه گاز دهدشت،پروژه های عمرانی در منطقه و شرکت ملی حفاری اهوازٰ بانک های دولتی و نیمه دولتی،بنیاد مسکن واداره تعزیرات حکومتی و اداره راه ترابری و ادارات استان فارس و........ دخالت نا به جا برای ابقاء یا ترفیع درجه افراد و لیدرهای انتخاباتی که جزء بیراهه رفتن و نابودی توان نیروی انسانی کارآمد و ایجاد فضایی کاذب و فاسد در استان می شود که جز بازی و بازی گردانی هیچ خیر و برکتی ندارند و دست چپاول انگلیسی و آمریکایی و هراجبنی را از پشت بسته اند و عامل تاراج شرافت،عزت نفس و اعتقاد دینی این مردمند و چه خوب جا انداخته و به ما فهمانده اند که آقایان توانسته اند ! و هر که پارتی و نفوذ دارد می تواند،آیا در این مکتب این عمل پذیرفته است !؟ می توان گفت شمر لعین فرومایه نیز توانست ، صدام در حمله به ایران در طول جنگ تحمیلی توانست ! اما عده ای با شرافت کاسه سر خود را به خداوند عاریه دادند و جان دادند و خونفشان به گواه تاریخ نگذاشتند که حیثیت مسلمین بر باد برود ، آیا نفوذ وقدرت اینگونه اشخاص آنچنان نفس مردم را بریده و ذلیل ساخته یا عرف آنان در جان ما رسوخ کرده که به این راحتی می پذیریم وعقب نشسته ایم و تنها تماشاگریم و قانون نانوشته اما نامحترم جنگل را یادآوری می کنیم اما باید به این افراد بگوییم که چه راحت باد برده است وجدانهایی را که حتی بی دین ها آن را دارند (آزاد مرد باشید حداقل اگر دین ندارید.) این عده خود را به آنچه که برتر از شانشان است نسبت می دهند و دست درازی به آنان چیزی می کنند که از آن باز داشته شده اند ، حق را می پوشانند و شبه افکنی می کنند ، دیر زمانی است که پرده سیاه فتنه ها پاره و سینه شقاوت دریده شده است .مردم دیگر تمامی افسانه ها را می دانند و خواب ندارند . . عده ای گمان می کنند که نمی میمیرند و در گور تنگ و تاریک نمی روند ،که این گونه رشته های انسانیت را با طمع نان حرام میان خلق از هم گسسته اند ؟دیر زمانی نیست که پنداشته ایم که با دادن خون رگهایمان و به مسلخ فرستادن عزیزانمان ،پنجه در پنجه با شیطان جنگیده ایم و نغمه حسین (ع) در ظهر عاشورا را لبیک گفته ایم ، حال آنکه در کنارمان بی توجه به خدای کعبه ، به بتها می نگریم و سکولاریسم مدرن را با جان دل پذیرفته ایم ! و بر همه چیز خط بطلان کشیده ایم . حسابرس این بی عدالتی در کهگیلویه و بویراحمد کیست ؟؟کدام مبانی فکری توجیح کننده این تفکرات مسموم است ؟ کسانی که از این دنیا به این شیوه ها نصیبی نبرده اند و از دنیای خود باز مانده اند آن هم به دلیل عملکردهای ناسالم این افراد ، در این بلاتکلیفی ، چه تکلیفی دارند ؟ چه تاییدی موجب شده تا این حرکات ادامه پیدا کند ؟ آیا جمهوری خود مختار چون کردستان عراق یا ایالات فدرال آمریکایی در این خطه برقرار شده است ؟باقیمانده جامعه که حدود اسلامی را رعایت می کنند و این گونه سیاست بازی و بازیچه بودن را نمی پذیرند و وارد این شاکله های سیاسی نمی شوند چه کنند به گوشه ای بروند و تصوف پیشه کنند یا به شکار گیاه خواری بپردازند ؟ عمر کوتاه انسانی فرزندان برومند این دیار چه قدر دیگرش بر باد برود تا صاحبی عادل و خدا ترس برای این قطعه پاک و نجیب از بهشت خدا بر روی زمین که از مملکتی اسلامی است پیدا شود ؟
((انعکاس دیدگاهها و نظرات مختلف در اوای دنا به منزله رد یا تایید آنها نیست))
کد خبر: ۲۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۰۱