برچسب ها
صدام در سخنان خود اظهار می کرد، که از جانب اعراب با ایران می جنگد و از طرفی تصمیم گرفت که با تجزیه استان خوزستان، خود را منجی عرب های در بند و مدافع وطن عربی جلوه دهدآوای دنا-نصرالله خسروی:یکی از رویدادهای مهم ایران پس از پیروزی انقلاب،تجاوز سراسری ارتش عراق در 31 شهریور 1359 بود. رخدادی که بررسی ابعاد گوناگون آن برای نسل حاضر و آینده تاریخ حایز اهمیت است. اگر چه در زمینه جنگ، باید به ریشه های تاریخی اختلاف ایران و عثمانی نظر داشت، اما در خصوص کشورمان که تازه انقلابش به پیروزی رسیده بود و هنوز ثبات لازم برای حل و فصل عادی امور داخلی خود نداشت و ارتش آن نیز از هم پاشیده بود و دهها دلیل دیگر، این تأمل را برمی انگیزد که دولت عراق با این تجاوز چه اهدافی را دنبال می کرد؟ تاریخچه مناسبات دو کشوررشته ی ارتباط ایران و ساکنان میان دو رود (بین النهرین) به قبل از میلاد مسیح میرسد. به این معنی که سرزمین مذکور مانند دشت ها و جلگه های فلات ایران و آسیای میانه از سپیده دم تاریخ جلوگاه آثار دست و فکر آریایی ها بوده و تاریخ آن با سرنوشت ایران گره خورده است. ایرانیان بودند که برای اولین بار به میان دو رود نام «ایراه » ( آبراه=یا کنار رودخانه و دریا )که بعد ها به عراق تبدیل شد،  دادند. با کوشش ایرانیان بود که تیسفون  پایتخت باستانی ایران و یک قرن پس از سقوط آن بر خرابه هایش با مصالح آن و با فکر و تدبیر رجال مسلمان ایرانی، شهر بغداد  بنا گردید. اختلافات ایران و عراق به دوران تأسیس دولت صفوی در ایران و دولت عثمانی که عراق بخشی از آن بوده است، باز می گردد. امپراتوری عثمانی در سال 656 ه.ق ./1258م. بوسیله عثمان فرزند ارطغرل در آناتولی و آسیای غربی تأسیس شد. سلاطین عثمانی پس از تصرف شام، مصر، مکه و مدینه شعار عباسیان را دنبال کرده و مدعی خلافت اسلامی شدند. آنها سنیان متعصبی بودند و نسبت به شیعیان ایران به خصومت رفتار می کردند.  سلسله صفوی نیز توسط شاه اسماعیل در سال 907 ه.ق. / 1502 م. در ایران تأسیس شد. هدف اصلی ان حفظ تمامیت ارضی ایران از خطر هجوم ترکان عثمانی بود. صفوی ها برای مقابله با تفوق مذهبی عثمانی ها، مذهب شیعه را به عنوان دین رسمی مردم ایران ترویج کردند.  اختلافات ایران و عثمانی تا 420 سال بعد همچنان در دوره های افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی ها ادامه یافت تا اینکه در سال 1918م.  امپراتوری عثمانی پس از شکست در جنگ جهانی اول فرو پاشید و از تجزیه آن کشورهای مستقلی در غرب آسیا، شرق اروپا، و شمال آفریقا به وجود آمد. تأسیس کشور عراقپس از جنگ جهانی اول و به دنبال شکست آلمان متحد عثمانی، امپراتوری وسیع عثمانی تجزیه شد و از سه استان بغداد، موصل و بصره کشوری مستقل به نام عراق به پادشاهی ملک فیصل تأسیس گردید.(ژوئن 1921م).  تمام مناسبات و اختلافات سیاسی ایران و عثمانی، با سوابق  تاریخی قدیم خود، از این به بعد در چارچوبی نو بار دیگر میان ایران و عراق مطرح گردید.در فاصله ی بین دو جنگ جهانی ، و بر اثر اکتشافات نفت، نفوذ سیاسی و اقتصادی انگلیس به طور مستقیم با سرنوشت عراق گره خورد. از اینرو در اختلافات و مناسبات سیاسی یران و عراق، دولت انگلستان همیشه نقش تعیین کننده داشت. در سال 1962م. صدام حسین طی یک کودتا به حکومت رسید. البته او قبلاً عضو شورای انقلاب و حزب بعث بود.  صدام با تلاش های فراوان به توسعه عراق پرداخت، او توانست از طریق فروش ذخایر نفت و گاز و هماهنگی با اتحاد جماهیر شوروی به نوسازی و مدرنیزه سازی کردن صنایع و ارتش عراق بپردازد. او در سرش رویای رهبری جهان عرب را داشت. وضعیت ایران:در سال 1357 ه.ش /1979م. حکومت پهلوی منقرض و انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. انقلابی که یکی از رخدادهای بزرگ تاریخ معاصر جهان بوده و تمام وزنه های تعادل را به هم زد. تلاش های ملت ایران پس از سال ها به بار نشست. هنوز مزه ی این شیرینی را، درست نچشیده بودیم که جنگ هشت ساله ای ذائقه مان را تلخکام نمود. زمینه های جنگ:در 31 شهریور ماه 1359 ش. که رژیم عراق تهاجم سراسری خود به ایران را سامان داد هرگز بر این پندار نبود، که مردم این سرزمین برای دفاع از وطن، انقلاب ، حیثیت و شرافت خود، بی نفخ صور رستخیز عظیمی برپا کنند. صدام در خیالات واهی خود، پیروزی سه روزه را تصور می کرد. اما تنها گذشت چند روز، بطلان محاسبات آنها را به منصه ظهور رساند. جوانان غیور ایران که با پیروزی انقلاب دگر بار متولد شده بودند، با اراده متکی به قدرت خدای بزرگ، پروانه وار تن به آتش عشق سپردند و آنچه را ناشدنی می نمود محقق ساختند. اما زمینه های جنگ: 1-ادعای اروند رود از سوی عراق: یکی از اختلافات عمده ایران و عراق به مرز مشترک دو کشور در اروند رود مربوط می شود. دولت عراق همواره ادعا می کرد، این رودخانه به آن کشور تعلق دارد، در مقابل ایران نیز معتقد بود، اروند رود، رودخانه ی مرزی و قابل کشتیرانی است، به همین دلیل بر اساس مقرارت حقوق بین الملل، مرز دو کشور باید خط «تالوگ»  باشد. در مجموع، به منظور تعیین مرز دو کشور در این رودخانه تاکنون چندین قرار داد بسته شده بود که مهمترین آنها عبارتند از: عهد نامه ارزنه الروم  1847م. بین ایران و عثمانی و عهدنامه مرزی و حسن همجواری   1975 م. بین ایران و عراق ، که به موجب عهد نامه اخیر مرز دو کشور در اروند رود خط تالوگ تعیین شده است. دولت عراق در 26 شهریور   1359 ه.ش . /17 سپتامبر 1980 م . عهدنامه مذکور و اعلامیه الجزایر را به طور یکجانبه لغو کرده و 5 روز بعد از طریق زمین، هوا و دریا به حمله گسترده علیه ایران دست زد. 2- درخواست جزایر سه گانه: سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جزء لاینفک ایران بوده و قسمتی از خاک کشورمان در طول تاریخ محسوب می شدند. اما در یک وقفه کوتاه بر اثر ضعف حاکمیت ایران، انگلستان این جزایر را به اشغال خود درآورد.  تا اینکه در سال 1971 م حاکمیت مجدد ایران بر آنها تثبیت شد. فرض بر اینکه این جزایر به ایران تعلق نداشته باشد، این ادعا را باید دولت امارات مطرح میکرد، نه دولت عراق. اما صدام در پی رؤیای رهبری جهان عرب مدعی حاکمیت بر این جزایر بود.  وی برای همراهی اعراب نیاز به این سیاست داشت. و واقعاً هم توانست آنها را از هر جهت با خود همراه سازد. صدام می گفت به نمایندگی از تمام اعراب با ایران می جنگد. رژیم عراق با به کارگیری این حربه توانست کمک های مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی دولت های عرب را به سوی جبهه های خود سرازیر کند. 3-تجزیه خوزستان از ایران: یکی از مسائل اختلاف برانگیز ایران و عراق استان شکرستان بود. در کنار سایر مسائل ادعایی، موضوع عربی بودن استان خوزستان را مطرح می کرد و آنرا را جزء جدانشدنی کشور عراق می دانست. این در حالی بود که در تمام عهدنامه های گذشته بین ایران و عراق کلیه مناطق ساحل چپ رودخانه اروند رود به ایران تعلق داشت. البته قبل از صدام، شیخ خزعل نیز چنین ادعایی داشت، ولی در دوره رضا شاه سرکوب و به قتل رسید. 4-جلوگیری از صدور انقلاب ایران: پیش از پیروزی انقلاب اسلامی رژیم ایران وابسته به بلوک غرب و نقش ژاندارمی ایالات متحده آمریکا را در خاورمیانه ایفا می کرد. با سقوط شاه و پناهنده شدن به آمریکا، دشمنی ما و این کشور شروع شد. که سرانجام منجر به اشغال سفارت آمریکا و قطع روابط سیاسی دو کشور گردید.چون دولت آمریکا مهره ی ارزشمندی را از دست داده بود و از طرفی ایران در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی دشمن دیرینه بلوک غرب قرار داشت از هر طریق سعی کرد انقلاب ایران را مهارکند. با توجه به وجوه مشترک دو ملت ایران و عراق از جهت مذهبی، قومی و همجواری، صدام از پیام ها و شعارهای انقلاب ایران می ترسید. لذا اختلافات ایران و آمریکا از یک طرف، بلند پروازی های صدام از طرف دیگر، و همچنین اختلاف دیرینه ی مرزی بین ایران و عراق دست به دست هم داده و صدام را برای آغاز جنگ و پیشگیری از نفوذ انقلاب ایران مهیا کرد. 5- رهبری جهان عرب؛ حزب بعث از نظر عقیدتی، رسالت تاریخی خود را تشکیل ملت واحد عرب می داند. آنان معتقدند که کشورهای مختلف عربی ملت واحدی هستند، و اکنون نیز باید مرزهای بین کشورهای عربی برداشته شود. صدام در سخنان خود اظهار می کرد، که از جانب اعراب با ایران می جنگد و از طرفی تصمیم گرفت که با تجزیه استان خوزستان، خود را منجی عرب های در بند و مدافع وطن عربی جلوه دهد. او در خلال تجاوز به ایران، از روابط ایران و اعراب که اغلب خصمانه بوده است یاد می کند. تا از یک طرف جنگ خود با ایران را جنگ بین ایران و اعراب در ذهن ملتهای عربی جا بیندازد، و از طرفی دیگر خود را به عنوان رهبر عرب که هدف اصلی او نیز بود مطرح کند. صدام جنگ خود علیه ایران را «قادسیه دوم» می نامید جنگی که در آن اعراب ایرانیان را شکست دادند. البته علاوه به عوامل بالا ، زمینه های دیگری نیز وجود داشته که از آن جمله؛ وجود ایلات مرزی بین دو کشور مانند کردها، عقده های روانی و شخصی صدام نسبت به ایرانیان، عقده ی برتری بینی صدام نسبت به دیگران و..... اما عوامل اصلی همان هایی بودند که در بالا به انها اشاره گردید.نتیجه گیری: ارتش عراق با اهداف از پیش تعیین شده سرانجام تهاجم سراسری خود را علیه ایران در طول 1300 کیلومتر مرز آغاز نمود. اگرچه در ابتدا به پیروزی هایی دست یافت، و بخش هایی از میهنمان را به اشغال در آورد، ولی هنوز در اندیشه ی پیروزی و سرمست از اشغالگری های آغازین تجاوز بود، که توقف ماشین جنگی اش را در برابر صخره مقاومت مردم ایران شاهد شد. نوادگان رستم و کاوه پنجه در پنجه دشمن انداخته و متجاوزان را در ابتدای راه به زانوی ذلت نشاندند. آنها یک سره و یک جا پندارهای حکام بعث عراق  را در نابودی انقلابشان و تجزیه و اشغال سرزمین ایران را بر باد فنا دادند. مردم ایران در جریان هشت سال دفاع مقدس، در یک نبرد نابرابر، دشمن را از دست اندازی به حریم باورهای خود باز داشته، و کشور را از پاره پاره شدن و انقلاب را از خطر نابودی رهانیدند. شهیدان ما این فرشتگان اهورایی، و این قلندران قلمرو عشق و معرفت، کاری کردند کارستان، چنانچه پیر مردشان، برداشتن چنین ملتی فخر و مباهات می کرد. ملت ایران دانست چرا و چگونه باید بجنگد. اما دنیا از درک واقعیات، تجاوز عراق به کشور ما باز ماند. زمانی متوجه شد که دیگر دیر شده بود. آزادی خرمشهر جهانیان را به تعجب وا داشت. سرانجام صدام پس از ناکامی اش در جنگ، و دفاع سرسختانه ی پهلوانان پارس، تن به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد داد. پاورقی ها1-تازیان این کلمه را معرب کردند. همزه را به عین و ها را به قاف قلب کرده و آن را عراق می گفتند.2- پایتخت امپراتوری های اشکانی و ساسانی، چون در دو طرف دجله مجموعه ای از هفت محله بود عربها آن را مدائن جمع مدینه به معنای شهرها می گفتند.3- کلمه بغداد فارسی است و از دو جزء بغ به معنی خدا و داد به معنی آفریده در مجموع به معنی خداداد می باشد در دوره منصور دومین خلیفه عباسی پایتخت اسلام گردید.4- تاریخ اسلام، پژوهش دانشگاه کمبریج، ص 435.5- مشایخ فریدونی؛ مسائل مرزی ایران و عراق، ص 10.6- همان ص107.7- بعث در لغت به معنی برانگیختن است. حزبی بود که دارای مرام سوسیالیستی و خواهان اتحاد کشورهای عربی بود در عراق، سوریه و مصر به قدرت رسید.8- در لغت به معنی دره و عمق می باشد و در اصطلاح به این مفهوم است که عمیق ترین و قابل کشتیرانی ترین نقطه رودخانه مرز دو کشور همجوار است. 9-این عهدنامه در دوره محمدشاه قاجار بین ایران و عثمانی در شهر ارز روم ترکیه بسته شد.10- این عهدنامه که به عهد نامه ی الجزایر معروف است در زمان محمدرضا شاه پهلوی بین ایران و عراق در الجزایر بسته شد.11- شیخ خزعل رئیس طایفه بنی کعب از اعراب خرمشهر بود که در اواخر دوره ی قاجاریه در خوزستان قیام کرد و خواهان جدایی این استان و خود مختاری آن بود. نصرالله خسروی کارشناس ارشد تاریخ
کد خبر: ۲۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۹

در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید بازگویی توصیه های ایمنی و پلیسی برای دانش آموزان خالی از لطف نیست
کد خبر: ۲۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۳۰

خودش را فریده معرفی می‌کند؛ دخترکی که از هفت‌سالگی به همراه خانواده از یاسوج به تهران آمد ، در 15 سالگی به اولین خواستگارش بله گفت و راهی خانه بخت شد. او اکنون به جرم قتل در زندان به سر می‌برد، برای آنکه علت ارتکاب جرمش را بگوید، سال‌های نه چندان دور زندگی‌اش را ورق می‌زند.
کد خبر: ۲۰۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۲۶

قبل از هر نوع استفاده از پوست تخم‌مرغ ، آن‌ها را خوب بشویید. به گزارش آوای دنا به نقل از باشگاه خبرنگاران، ۱- جلوگیری از گرفتگی لوله‌های فاضلاب: ریختن مقداری پوست خرد شده تخم‌مرغ روی صافی فلزی سینک، باعث تمیزی و جلوگیری از گرفتگی لوله‌ها می‌شود. آن‌ها همچنین مانع از عبور مواد جامد و رهایی از چربی‌های داخل لوله‌ها می‌شوند.۲ - به عنوان پاک‌کننده: مقداری از پوست تخم‌مرغ را همراه با پودر ظرفشویی روی سطح لک شده بریزید و با اسفنج آن را تمیز کنید.در صورتی که بخواهید داخل ظرفی دردار را تمیز کنید، می‌توانید مقداری پوست تخم‌مرغ خرد شده را داخل ظرف ریخته، آن را با آب سرد تقریبا پر کنید و چندین بار تکان دهید. نتیجه فوق‌العاده خواهد بود.۳ - تمیز کردن لباس‌های سفید: اگر از خاکستری شدن لباس‌های سفید خود نگرانید، کافیست مقداری پوست تخم‌مرغ داخل صافی ریخته، همراه لباس‌ها داخل ماشین لباسشویی قرار دهید.۴ - حاصلخیز کردن خاک: پوست تخم‌مرغ سرشار از کلسیم و سایر مواد معدنی است. برای حاصلخیز کردن خاک آن را به کمپوست اضافه کنید.۵ - دفع آفات: حلزون‌ها، کرم‌های برگ‌خوار و آفات را با پاشیدن مقداری پوست تخم‌مرغ در اطراف باغ خود دور کنید.۶ - تغذیه گیاهان: قبل از آبیاری گیاهان، مقداری پوست تخم‌مرغ داخل آب ولرم ریخته، داخل ظرفی دردار در جای تاریک و خنک قرار دهید. بگذارید چند روز باقی بماند.۷ - تامین کلسیم: با ریختن مقداری پوست تخم مرغ به کف گلدان گوجه فرنگی، فلفل و بادمجان، کلسیم مورد نیاز آن‌ها را تامین کنید.۸ - گلدان: از تخم‌مرغ‌های شکسته برای کاشت دانه استفاده کنید. آن‌ها تا زمان سبز شدن دانه به عنوان گلدان قابل استفاده‌اند.۹ - غذای پرندگان: ریختن خرده‌های پوست تخم‌مرغ نزدیک ظرف غذای پرندگان ماده در جذب کلسیم مورد نیاز آن‌ها برای تخم‌گذاری موثر است.نکته‌: قبل از هر نوع استفاده از پوست تخم‌مرغ در باغ، آن‌ها را خوب بشویید.
کد خبر: ۲۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۵

صرفا جهت اطلاع هم پيشنهاد داد که آقاي هدايتي که اخيرا در نقش عابربانک فوتبال کشور ايفاي نقش ميکنه ، به جاي دو سه ميليارد پول دادن به خلعتبري پول مي داد براي اردوي پرتغال تيم ملي تا تو جام جهاني سوراخ نشويم. آوای دنا/ کامران نجف زاده در صرفا جهت اطلاع جنجالی  این هفته انتقادات تندی نثار پلیس زریبافان،سازمان زندانها  و گزارش جالبی درباره زن ذلیلان داشت.نجف زاده اول کار رفت سراغ زريبافان رئيس بنياد شهيد که در برنامه زنده داشت از  مجري شبکه خبر به شدت گله مي کرد و چه چه ... . اما آقاي زيبافان اگر واقعا آستانه تحمل مديران کشور اينقدر باشه که ، واويلااما بشنويد از يک هموطن لرستاني که اولين بار بصورت رسمي انجمن زن ذليلان رو تاسيس ، و براي اون کارت هم صادر کرده . اين هموطن که خودش رو اولين ذليل معرفي کرده گفت ويژگي بارز زن ذليلان اينه که بالاخره آخرش بايد بگي چي ؟ چشم  ، والسلام .هفته پيش يک تذکري پخش شد به نقل از معاون اول رئيس جمهور ، که دوستان و آشنايان افرادي که جديدا پست و مقام ميگيرند لطف کنند و از چاپ آگهي ارادت و چاکريم و مخلصيم و واقعا تکي و حق تو بود و از اين قبيل تبريکها در روزنامه ها و ديگر رسانه هاي تبليغي خودداري کنند و اسراف نکنند اما ظاهرا برخي توجه نمي کنند . صرفا جهت اطلاع اين بار هم نديد گرفت ، اما اگر از هفته آينده آگهي شما در صرفا جهت اطلاع پخش شد ، گله نکنيدا .... از ما گفتن بود .داغ ترين صحبت هفته صرفا جهت اطلاع هم مربوط ميشد به خاطره جالب آيت الله مهدوي کني از اتوبوس سواري که آنرا در جمع طلاب حوزه مروي نقل کرده بود . آيت الله مهدوي کني گفت : در زمان رژيم سابق که جوان بوديم ، گاهي ما را سوار ماشين شخصي نمي کردند. سوار اتوبوس مي شديم يک خانم آن طرف، يک خانم اين طرف، يک دفعه ترمز مي زد مي افتاديم در دامن خانمها! (خنده حضار) اين شوخي ها را من مي کنم که بدانيد سختي هايي بوده ! مشکلاتي بوده (خنده حضار )و اما بشنويد از چهره اين هفته صرفا جهت اطلاع . هيچکس نبود جز علي جنتي وزير ارشاد بخاطر اظهار نظر جنجالي اش درباره احتمال داشتن 2 خانه سينما . آخه آقاي جنتي عزيز با اين فرمولي که شما ارائه کرديد اونوقت خيلي چيزهاي ديگه رو هم  بايد دوتايي کنيم . آخه دو پادشاه در يک اقليم  ؟! نه ، شما بگيد .اخيرا يک کارشناس ! گفته که درياچه اروميه سوراخ شده ! صرفا جهت اطلاع هم پيشنهاد داد که آقاي هدايتي که اخيرا در نقش عابربانک فوتبال کشور ايفاي نقش ميکنه ، به جاي دو سه ميليارد پول دادن به خلعتبري پول مي داد براي اردوي پرتغال تيم ملي تا تو جام جهاني سوراخ نشويم .يک سئوال ساده ؟ مواد مخدر چطور وارد زندان هاي ما ميشه ؟! خبرنگار اين سئوال رو از يک زنداني پرسيد و اون ميدونيد چي گفت ؟  گفت: داريم کساني رو که بيارن ، نمي تونم بگم ناجور مي شه . احسنت !! به مسئولان سازمان زندانها ...کامران نجف زاده اين هفته همزمان با هفته دولت سري زده بود به موزه شهيد رجايي  . در اين موزه مجسمه اي بود که به همه کس شبيه بود جز شهيد رجايي و پارکتي که ميراث فرهنگي کف خانه شهيد رجايي پهن کرده که  ساده زيستي يک رييس جمهور را پوشانده !ماجراي فرش قرمز هم براي خودش ماجراييه .پادشاه عمان که اومد ايران قبل از فرود هواپيما ، فرش قرمز برايش پهن شد . اما بنابر دلايل نامعلومي وقتي که پادشاه عمان از هواپيما پياده شد فرش قرمز رو جمع کردن !انتقاد از چند شغله هاي دولت ، سخنان جالب پاپ که گفته بود من مستقيم از خدا دستور مي گيرم و يک آمار جالب از وزارت ورزش و جونان که که اعلام کرده جوانان ايراني روزي هفتاد دقيقه يا در خيابانها راه ميروند و يا سرکوچه ها مي ايستند محورهاي ديگر گزارش صرفا جهت اطلاع اين هفته بود .منبع: واحد مرکزی خبر
کد خبر: ۱۹۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۰۷

پررويي و دريدگي و وقاحت و دهان‌چاكي وقتي تعميم يابد به زيان كل جامعه خواهد بود. ما زيان‌هاي بلبشوي آزاديخواهان دروغي و هوچي‌گر افراد كم‌دانش را چند مرتبه در طول تاريخ معاصر درك كرده‌ايم  
کد خبر: ۱۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۵

خطاب من به آيت الله آملي لاريجاني كسي كه ايشان را معرفي كرده هم هست. من مي گويم كسي كه در دوران اوج گيري اشرافي گري بي توجه بوده است و در دوره وزارت كشور و سازمان بازرسي هم اين بي توجهي ادامه داشته نمي تواند وزير خوبي براي كابينه ضد افراط باشد. به گزارش آوای دنا، پيش از ظهر امروز در جلسه بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي دولت حسن روحاني در صحن علني مجلس نوبت به بررسي صلاحيت حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي وزير پيشنهادي دولت براي وزارت دادگستري رسيد كه مهدي كوچك زاده به عنوان نماينده مخالف در جايگاه قرار گرفت و گفت: در ابتدا براي موفقيت و انجم وظايف دولت آقاي روحاني آرزوي توفيق مي كنم. اعتدال جز از طريق عمل به عدالت محقق نمي شود.بنده در دولت احمدي ن‍ژاد به وزارت پورمحمدي رای ندادم. ايشان طي سالهاي پس از جنگ قائم مقام وزير اطلاعات و 3 سال در دولت اول احمدي نژاد به عنوان وزير كشور و 5 سال اخير هم رئيس سازمان بازرسي كل كشور بودند. راي منفي من به وي حاصل ارزيابي منفي از عملكرد ايشان بوده است كه البته بايد بگويم كه برخي ضعفها از زيرمجموعه آقاي پورمحمدي بوده است چرا كه شخص ايشان فردي مومن هستند.جناب آقاي پورمحمدي شما روزي كه قايم مقام اطلاعات كشور بوديد گسترده ترين فعاليتهاي اقتصادي در آن دوران شكل گرفت.آقاي پورمحمدي شما قائم مقام حفاظت اطلاعات بوديد. آقاي ربيعي از وزراي پيشنهادي دولت آقاي روحاني در مورد آن دوران مي گويد: در اين دوران مديران با رويكردي جديد وارد ميدان شدند. آن زمان براي خريد ميوه ساعت 10 صبح به ميدان تره بار رفته بودم كه ديدم وزيري با لباس ورزشي و گرم كن با 3 خودروي بيت المال و وسايل تنيس براي خريد آمده است. شما براي جلوگيري از اين اقدامات چه كرديد؟مقام معظم رهبري در 23 مردادماه  سال 70 فرمودند: من و شما همان طلبه هاي پس از انقلاب هستيم و نبايد مانند اشراف در خيابانها حركت كنيم زيرا در جامعه اسلامي اين اقدامات وضع خوبي ندارد و درست نيست. نبايد بي حساب و كتاب جلوي هر وزارتخانه اي ماشين هاي لوكس پارك باشد. اندازه نگهداريد. مردم با كشي رو دربايستي ندارند.جناب آقاي پورمحمدي شما براي جلوگيري از اشرافي گري مديران چه كرديد؟ آقاي روحاني شما گفتيد جامعه از افراط و تفريط به تنگ آمده است كه خدا كند اين حرف حق داس نداشته باشد. آقاي ربيعي آن زمان كه انقلابي تر بود گفته است: اگر در جامعه افراط است به دليل به تنگ آمدن مردم از بي عدالتي ها بوده است.خطاب من به آيت الله آملي لاريجاني كسي كه ايشان را معرفي كرده هم هست. من مي گويم كسي كه در دوران اوج گيري اشرافي گري بي توجه بوده است و در دوره وزارت كشور و سازمان بازرسي هم اين بي توجهي ادامه داشته نمي تواند وزير خوبي براي كابينه ضد افراط باشد.وي با اشاره به موضوعاتي اعم از قائله قم، حرم امام، فتنه 88 و... گفت: مردم بيمار نيستند كه حركت افراطي كنند.آن زمان كه آقاي ربيعي افراطي نشده بود بحثي به عنوان تئوري عدالت در حقوق و دستمزد را مطرح كرد. كه اگر كسي احساس عدالت نكرد يا وفادار مي ماند، يا تخريب مي كند و يا در سازمان اخلال ايجاد مي كند. در اين زمان علي لاريجاني به كوچك زاده اخطار داد كه در محور وزير پيشنهادي سخن بگويد.كوچك زاده ادامه داد: آقاي روحاني بدنه دولتهاي قبلي اعم از دوم خردادي، كارگزاران، سبز و فتنه جزو همان برادران 98 و 2 دهم درصد بودند كه به دليل بي عدالتي به تنگ آمدند. براي همين بايد ريشه افراط كنده شود. و اعتدال برقرار شود. البته از ما در محضر مقام معظم رهبري خواستيد كه اگر از قبل و بعد از انتخابات از ما گله داريد ببخشيد.
کد خبر: ۱۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۳

آوای دنا-امید: اکبر عبدی همبازی مرحوم حسین پناهی، خاطره‌ای از همکار سابقش می‌گوید که خواندن آن خالی از لطف نیست.عبدی می‌گوید: «یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن.گفتم: حسین این جوری اومدی از خانه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟! گفت: کاپشن قشنگی بود نه؟ گفتم: آره. گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سرراه یکی را دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. من فقط دوستش داشتم.»
کد خبر: ۱۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۱۷

رییس جمهور در ادامه گفت‌وگوی ویژه خبری گفت : وقتی به سمت عدالت حرکت می‌کنیم، احساس امید و خودباوری به وجود می‌آید و امروز می‌بینیم بچه مدرسه روستایی این باور را دارد که می‌تواند به بالاترین مقامات در کشور برسد و برایش آرزوی خیالی نیست و محکم می‌گوید می‌خواهم وزیر و رییس جمهور بشوم، در حالی که قبلا حداکثر می‌گفت می‌خواهم معلم بشوم. البته مقام معظم خیلی بالاست و فعلا در مورد مقام بحث نمی‌کنیم، بلکه به خودباوری در افراد می‌پردازیم.دکتراحمدی‌نژاد با بیان این‌که وقتی دولت همه جا حضور دارد و هیچ جای کشور از حضور دولت خالی نیست و همه حس می‌کنند دولت کنارشان است و پشتیبان آنهاست، امید به وجود می‌آید ، گفت: هنوز تا عدالت فاصله زیاد است و اصل عدالت را باید عدالت‌گر اصلی بیاید و پیاده کند، اما همین که حرف آن زده می‌شود و پای آن می‌ایستیم، حتی اگر نیم‌متر جلو برویم و یا حتی به دلیل وجود موانع نتوانیم جلو برویم، اما همین که برای عدالت پافشاری می‌کنیم، احساس خودباوری و امید می‌آورد.رییس جمهور با بیان این‌که امروز هرجای ایران برویم، نشاط و امید وجود دارد، تصریح کرد: نشاط و امید در بین روستاییان ما که فاضل‌ترین، باصفاترین و مفیدترین افراد برای کشور هستند، وجود دارد.رییس جمهور با تاکید بر این‌که عدالت برکت هم می‌آورد، خاطرنشان کرد: ما منابع‌مان بیشتر نشد، اما محصولمان خیلی بیشتر شد.احمدی‌نژاد در جواب سوالی در مورد خدمت‌رسانی این دولت در مقایسه با دولت‌های گذشته گفت: باید به فلسفه و ضرورت خدمت‌رسانی پرداخت و من این سوال را مطرح می‌کنم که وظیفه حکومت چیست، چون مسوول و وزیر که ملت آنها را برگزیده‌اند و مسوولیت اداره کشور را به آنها داده‌اند، مسوولیت خدمت‌گذاری دارند.وی افزود: در تاریخ و دنیا بوده است و در گذشته ایران هم وجود داشته است و الان هم دیده می‌شود که عده‌ای وقتی در مناصب قرار می‌گیرند، این احساس را می‌کنند که برتر از مردم و حاکم بر مردم هستند که این باید معکوس شود، چون حاکم، مردم هستند و مسوولان خادم مردم هستند و همین حس که به وجود بیاید، صحنه بسیار عوض می‌شود.احمدی‌نژاد اضافه کرد: وقتی فردی خود را بالاتر از مردم بداند، یک قدم که بردارد، خود را طلبکار می‌داند، اما اگر خود را خادم بداند، اگر صد قدم بردارد، باز هم احساس بدهکاری می‌کند.وی با بیان این‌که این دولت توانست در برانگیختن حس خادم بودن در مسوولان تا حدود زیادی موفق باشد، تصریح کرد: در گذشته خیلی سنت‌ها، آداب و رسوم اداری و اشرافیت دولتی شکل گرفته بود که مخالف خدمت‌گزاری است.احمدی‌نژاد با بیان این‌که نوکری برای مردم افتخار ماست، اظهار کرد: ما تلاش کردیم روحیه خدمت‌گزاری را به سیستم اداری کشور برگردانیم و کسی به مردم فخر نفروشد.وی افزود: وقتی در خیابان راه می‌رویم و یک نفر دست بلند می‌کند باید بایستیم یا برویم؟ شاید بخواهد حرفی بزند یا نامه بدهد پس اگر فکر کنیم حاکم بر مردم هستیم، می‌رویم، اما اگر احساس کنیم خادم مردم هستیم، می‌ایستیم.احمدی‌نژاد افزود: روزی کسی گوشه روزنامه‌ای اسم و شماره خود را نوشته و به رییس جمهور می‌دهد آیا باید آن را دور انداخت یا باید با او تماس گرفت و کار او را پرسید.احمدی‌نژاد با بیان این‌که تا حدود زیادی توانستیم روحیه خدمت‌گزاری به ساختار اداری کشور برگردانیم، خاطرنشان کرد: درها باز شد و ارتباطات برقرار شد و دولت با خدماتش برای مردم تعریف شد، نه با ماشین‌های گرانقیمت، تبلیغات و اتاق‌های پرزرق و برقش.رییس جمهور گفت: بارها در بین تمام مدیران در تمام استان‌ها گفته‌ام همانقدر مدیر هستید که خادم باشید و همانقدر وزیر هستید که به مردم خدمت کنید، در غیراینصورت یک اسم را روی هرچیزی می‌توان گذاشت و می‌توان یک سیب‌زمینی را گذاشت و به آن گفت رییس جمهور.
کد خبر: ۱۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۲

مسابقه بدهيم؟ حاضري در اروند دويست متر زير آب يك نفس شنا كني؟ چقدر مي‌تواني شيميايي تنفس كني؟ حاضري يكبار در خيبر نفس بكشي؟ من با تو مسابقه پول و موقعيت و جايگاه و جهالت نخواهم داد. من با تو مسابقه دلشاد كردن دشمن و ابزار تبليغ او شدن را نخواهم داد
کد خبر: ۱۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۱۵

نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران به منظور تأمين نيروي انساني (مرد) مورد نياز خود از بين جوانان مؤمن، متعهد و كارآمد در رسته راهنمايي و رانندگي و امور حمل و نقل به صورت پيماني 5 ساله انتظامي در مقطع افسري از طريق آزمون ورودي و ديگر مراحل (مصاحبه، معاينات پزشكي و ...) با شرايط مندرج در اين آگهي استخدام مي نمايد.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس شرایط و ضوابط عمومی و اختصاصی به شرح ذیل است. الف)شرایط عمومی استخدام: 1) اعتقاد و التزام عملي به دين مبين اسلام. 2) اعتقاد و التزام عملي به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ولايت مطلقه فقيه و آمادگي فداکاري در راه اهداف آنها. 3) تابعيت جمهوري اسلامي ايران. 4) عدم سابقه عضويت يا وابستگي به احزاب و گروه هاي سياسي معارض با نظام جمهوري اسلامي ايران. 5‍) عدم عضويت يا وابستگي به احزاب و گروه هاي سياسي در زمان تقاضاي استخدام. 6) عدم محكوميت به محروميت از خدمات دولتي. 7) نداشتن سوء پيشينه كيفري. 8) عدم اعتياد به مواد مخدر. 9) داشتن شرايط تحصيلي و يا تخصصي لازم براي خدمت مورد نظر. 10)‌ داشتن سلامت و توانايي جسمي و رواني متناسب با خدمت مورد نظر. ب ) شرايط اختصاصي شرايط استخدام مقطع استخدام   مدرك تحصيلي سن حداقل معدل حداقل قد توضيحات حداقل حداكثر افسري کارداني و کارشناسي --- کارداني 25کارشناسي 27 15 Cm170 رشته هاي تحصيلي مورد نياز ناجا به شرح زير مي باشد رشته هاي تحصيلي مورد نياز : مهندسي صنايع (گرايش مديريت سيستم و بهره وري)- مترجمي زبانهاي خارجي- زبان و ادبيات انگليسي- مديريت اجرايي و دولتي- حقوق (كليه گرايشها)- جامعه شناسي- علوم ارتباطات اجتماعي- روانشناسي گرايش عمومي و تربيتي- جغرافيا (كليه گرايشها)- افكار سنجي- مديريت دولتي-علوم تربيتي(گرايش تکنولوژي آموزشي-مديريت آموزشي-برنامه ريزي آموزشي)- تربيت بدني و علوم ورزشي- زبان و ادبيات فارسي- مديريت امور امداد در سوانح- آمار (كليه گرايشها)- فيزيك (كليه گرايشها)- مهندسي ترافيك- مهندسي تكنولوژي حمل ونقل و ترافيك شهري- كارشناس حمل و نقل جاده اي- مكانيك خودرو- كاردان فني مكانيك (گرايش ماشين آلات)- مهندسي تكنولوژي مكانيك خودرو- مهندسي خودرو- مديريت خدمات اجتماعي- صنايع فني و ايمني- كاردان فني صنايع اتومبيل- امداد و سوانح- رياضي (كليه گرايشها). ج ) نكات مهم 1- داوطلبان استخدام مي بايست آمادگي خدمت در سراسر كشور را داشته باشند. * بستگان درجه يک خانواده معظم شهداء( فرزند، برادر) از تسهيلات استخدامي پيش بيني شده در قانون برخوردار هستند. 2- داشتن گواهينامه رانندگي پايه دوم يا « ب يک » براي مقطع افسري الزامي است. 3- داوطلباني كه داراي كارت پايان خدمت باشند مدت خدمت سربازي آنان به حداكثر سن افزوده خواهد شد. 4- ثبت نام از دارندگان رشته هاي تحصيلي مذکور صورت خواهد پذيرفت و دانش آموختگان رشته هاي تحصيلي با گرايش دبيري پذيرفته نخواهند شد. 5- مشمولين غايب و دارندگان کارت معافيت پزشکي مجاز به ارسال مدارک و ثبت نام نمي باشند‏، بديهي است به مدارک ارسالي آنان نيز ترتيب اثر داده نخواهد شد. 6- دوره آموزش پذيرفته شدگان شبانه روزي و مدت آن تابع مقررات خاص هر مقطع خواهد بود. 7- داوطلباني كه سابقه ثبت نام در يکي از مديريت هاي گزينش و استخدام فرماندهي انتظامي استان ها و يا يگان هاي ناجا را داشته و در حال طي مراحل استخدامي مي باشند و يا در سال هاي گذشته واجد شرايط استخدام تشخيص داده نشده اند،نمي توانند ثبت نام نمايند. 8- داوطلبان ساکن استان هاي ايلام، خراسان رضوي، خوزستان، سيستان و بلوچستان، فارس، کرمانشاه، کردستان، کهکيلويه و بوير احمد، لرستان و هرمزگان در اين مرحله نمي توانند ثبت نام نمايند. 9- داوطلباني كه واجد شرايط شركت در آزمون تشخيص داده شوند از طريق مديريت گزينش و استخدام فرماندهي انتظامي استان محل سکونت خود فرا خوان خواهند شد. د ) مدارك اوليه مورد نياز براي ثبت نام 1- تکميل فرم ثبت نام به صورت خوانا (تكميل روگرفت فرم ثبت نام نيز مورد قبول است) 2- روگرفت صفحات اول و دوم شناسنامه (اگر توضيحات در صفحات ديگر شناسنامه درج گرديده باشد ارائه روگرفت از آن صفحه نيز ضروري است) 3- روگرفت آخرين مدرك تحصيلي. 4- دو قطعه عكس 4*3 تمام رخ جديد. 5- روگرفت مدركي كه مشخص كننده وضعيت خدمت نظام وظيفه باشد.( كارت پايان خدمت، معافيت غير پزشكي، دفترچه آماده به خدمت بدون مهر غيبت و يا گواهي در حال خدمت). 6- داوطلباني که عضو درجه يك خانواده معظم شهداء مي باشند، مي بايست نسبت به ارسال تأييديه بنياد شهيد انقلاب اسلامي نيز اقدام نمايند. 7- مدارک مزبور مي بايست فقط از طريق پست پيشتاز توسط داوطلبان ارسال گردد. ه ) مهلت و نحوه ارسال مدارك 1- داوطلبان استخدامي مي توانند حداكثر تا مورخ 11/03/1392 مدارک خود را از طريق پست پيشتاز به آدرس پستي تهران - صندوق پستي 1464753111 (نيروي انساني پليس راهور ناجا ) ارسال نمايند. 2- به مدارکي که بعد از تاريخ فوق به محل پذيرش واصل گردد ترتيب اثر داده نخواهد شد. و ) نحوه برگزاري آزمون ورودي تاريخ برگزاري آزمون و محل توزيع كارت ورود به جلسه آزمون از طريق مديريت گزينش و استخدام فرماندهي انتظامي استان محل سکونت داوطلبان اعلام خواهد شد. ز ) منابع آزمون ورودي رديف مقطع استخدامي مواد آزمون 1 افسري سطح دانشگاهي : معارف اسلامي- اطلاعات عمومي سياسي و اجتماعي - زبان انگليسي- آشنايي با رايانه
کد خبر: ۱۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۰۷

در 24خرداد باید با چشم باز و دقت کامل شرایط را نگاه کنیم و ببینیم افرادی که در میدان رقابت‌ حضور دارند چه کسانی هستند و از میان آنها چه کسی برنامه دارد؟  البته برنامه لازم است، اما کافی نیست. باید نگاه کنیم چه کسی کارنامه دارد. کارنامه افراد در 35سال گذشته تضمين كننده برنامه‌ای است که ارایه می‌کند. به گزارش آوای دنا ،محمد باقر قالیباف در اجتماع مذدم زنجان گفت: مردم از حرف زدن خسته‌اند. هم اکنون که پشت این تریبون با شما صحبت می‌کنم شاید در ذهن جوانان نقش می‌بندد که ما چگونه به فلانی اعتماد کنیم؟  اگر او رأی گرفت و رفت، آیا می‌توانیم دوباره وی را در زنجان ببینیم؟ هرچند به اعتماد شما به عنوان بزرگترین سرمایه خدشه وارد شده، اما می‌گوییم 35 سال از انقلاب اسلامی گذشته و کارنامه افراد مشخص است. در 24 خرداد باید با چشم باز و دقت کامل شرایط را نگاه کنیم و ببینیم افرادی که در میدان رقابت‌ حضور دارند چه کسانی هستند و از میان آنها چه کسی برنامه دارد؟  البته برنامه لازم است، اما کافی نیست. باید نگاه کنیم چه کسی کارنامه دارد. کارنامه افراد در 35سال گذشته تضمين كننده برنامه‌ای است که ارایه می‌کند.این نامزد انتخابات ریاست جمهوری با اشاره به سابقه خدمات اجرایی خود در شهرداری تهران و نیروی انتظامی گفت: در نیروی انتظامی من با مردم حرف نزدم. سعی کردم کارم حرف‌هایم را بگوید. حتما به خاطر دارید که در شرایط بدی فرمانده نیروی انتظامی شدم. در آن زمان و پس از حوادث تلخ سال 78 وضع خوبی نبود و بی‌اعتمادی زیادی در مردم وجود داشت. البته خود مردم و همسنگران من در نیروی انتظامی نیز از این وضعیت رنج می‌بردند. به خاطر دارید که وقتی می‌خواستید به کلانتری شکایت ببرید، می‌گفتند ما اینجا کاغذ نداریم، کاغذتان را هم خودتان بیاورید. اگر از کلانتری می‌خواستید حکم بازداشت را اجرا کند، می‌گفت ماشین را خودتان بیاورید تا برویم متهم را بگیریم! حتی اگر ماشین داشته باشیم، باید پول بنزین آن را شما بدهید!  پلیس را اینگونه تحویل گرفتیم، اما دو سال بعد هر شهروند در هر کجای ایران و در هر زمان با 110 تماس می‌گرفت، پلیس در کمترین زمان ممکن در خدمت او بود. مدیر باید با کارهای که انجام می‌دهد حرف بزند، نه با حرف و شعار. مردم از این وضعیت خسته‌اند.
کد خبر: ۱۶۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۰۶

فرمانده نیروی انتظامی شهرستان باشت مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و مصدوم شد . به گزارش آوای دنا،فرمانده نیروی انتظامی باشت، ساعت یک بامداد امروز در خیابان منتهی به بیمارستان شهر باشت مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و هم اکنون در بیمارستان شهید رجایی گچساران بستری است .در روزهای گذشته هم ماشین نیروی انتظامی باشت مورد حمله مسلحانه عده ای قرار گرفته بود .
کد خبر: ۱۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۲۱

آوای دنا: فرمانده انتظامي کهگيلويه و بويراحمد از دستگيري سه سارق به عنف مسافر نما در شهر ياسوج خبر داد.به گزارش پايگاه خبري پليس، سردار عليرضا عادلي با اعلام اين خبر گفت: سه مرد جوان که در خيابانهاي شهر ياسوج تحت عنوان مسافر خودرويي را به مقصد بيرون از شهر کرايه و در بين راه با تهديد چاقو راننده را وادار مي کردند تا به جاده هاي خاکي که داراي محيطي تاريک و خلوت بود ، منتقل و در ادامه با ضرب و شتم راننده اقدام به ربودن خودرو مي کردند.وي اظهار داشت : در تحقيق از مالباختگان مشخص شد سارقان پس از سوار بر خودروها بعنوان مسافر ، دو نفري که در صندلي عقب خودرو بودند با تهديد رانندگان ، کارتهاي عابر بانک و وجه نقد آنها را به زور از جيبشان درآورده و پس از ضرب و شتم آنها را به بيرون از خودرو پرتاپ و متواري مي شدند .عادلي افزود : با توجه به حساسيت موضوع ، دستگيري اين باند در دستور کار پليس آگاهي استان قرار گرفت و با ارائه مشخصات سارقان توسط مالباختگان ماموران پليس ، با اشرافيت اطلاعاتي و شناخت متهمان سابقه دار در سطح حوزه استحفاظي، يکي از سارقان را شناسايي و در يک اقدام ضربتي وي را دستگير کردند.فرمانده انتظامي استان کهگيلويه و بويراحمد خاطرنشان کرد: متهم در بازجويي هاي خود علاوه بر اعتراف به چندين فقره سرقت به عنف در شهر ياسوج، دو همدست خود را معرفي کرد که با هماهنگي مقام قضايي آنها نيز دستگير شدند.عادلي افزود : کار اين متهمان خطرناک به همين جا ختم نمي شد و آنها با خودرو هاي سرقتي ،ضمن حضور در محور هاي مواصلاتي استان، به رانندگان کاميون ها و ماشين هايي که در کنار جاده براي استراحت و يا تعمير توقف کرده بودند، حمله ور مي شدند و اقدام به ربودن اشياء قيمتي، وجه نقد و ديگر وسايل آنها مي کردند .برخورد با زورگيران و سارقان به عنف در کهگيلويه و بويراحمد تشديد مي شودفرمانده انتظامي کهگيلويه و بويراحمد گفت:به علت تاثير منفي که برخي از جرايم همچون زورگيري و سرقت به عنف در اذهان عمومي برجاي مي گذارد، تشديد برخورد با اين گونه جرايم از اولويت هاي پليس اين استان مي باشد.عادلي ادامه داد: افزايش مجازات مجرمان، استفاده از ظرفيتهاي پژوهشي، بررسي علتهاي جرم، کاهش مرخصي مجرمان خطرناک، کنترل مجرمان آزاد شده، شناسايي محل هاي جرم خيز و افزايش مراقبتهاي تصويري و چهره به چهره از ديگر روشهاي جلوگيري از وقوع جرايم خشن مي باشد.فرمانده انتظامي استان کهگيلويه و بويراحمد در پايان خاطرنشان کرد: فرماندهي انتظامي استان همچون گذشته تمام تلاش خود را براي برخورد با مخلان امنيت به کار گرفته و زمينه آسايش و آرامش را براي مردم فراهم مي کند و پليس در برخورد با بر هم زنندگان نظم و امنيت اجتماعي مصمم بوده و همکاري و تعامل مردم هم بدون شک در ارتقاء امنيت موثر خواهد بود.
کد خبر: ۱۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۱۵

یکی از راههای حمایت از تولید ملی بالا بردن قدرت خرید مردم است. اگر مصرف کننده توان خرید نداشته باشد چگونه می تواند باخرید محصولات داخلی از تولید ملی حمایت بکند.
کد خبر: ۱۴۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۲۷

وحید یامین پور در آخرین مطلب در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی گوگل نوشت: دانشجویان علوم اجتماعی و روشنفکران حسن نراقی را به خوبی می شناسند. کتاب مشهور «چرا درمانده ایم؛ جامعه شناسی خودمانی» اثر حسن نراقی دردوران اصلاحات حلوا حلوا می شد و دست به دست می چرخید. این کتاب نزدیک به بیست خصلت زشت ایرانی ها را نام می برد و به نوبت توضیح می دهد. این کتاب به عنوان تقریری روشنفکرانه پر از نق و نقد به جامعه ی ایرانی چندین نوبت چاپ شد(من چند سال پیش چاپ بیست و دوم این کتاب را دیده ام) نراقی در فصل سوم با عنوان «ظاهرسازی ما» به شدت از پرداخت بی حساب و کتاب یارانه در ایران انتقاد می کند و مسوولین کشور را به بی کفایتی و عدم شجاعت در اجرای طرح هدفمندی متهم میکند. استدلال های او بسیار شبیه سخنرانی هایی است که ما در سال های اخیر از زبان احمدی نژاد شنیده ایم. برخی تعابیر و مثالها دقیقا همانهایی هستند که دولت نهم و دهم بکار می برد. نراقی و روشنفکران اصلاح طلب درست فهمیده بودند. مسوولین در سالهای پیش با بزدلی و بی مبالاتی هزینه های هنگفتی روی دست مردم و کشور گذاشته بودند. خاتمی در آخرین مصاحبه اش در دوران ریاست جمهوری اش در پاسخ به سوال خبرنگار که پرسیده بود کدام آرزویتان برآورده نشد؟ گفت میخواستم یارانه ها را  هدفمند کنم ولی نتوانستم! از نوشته های حسن نراقی و امثال او برمی آید که سالها منتظر کسی چون احمدی نژاد بوده اند تا ایرانیان را از «ظاهرسازی» رها کند و به سمت اقتصاد واقعی حرکت دهد. نراقی البته نتوانسته بود درست پیش بینی کند که سوءمدیریت امثال خاتمی و اسلاف تکنوکراتش کار را به آنجا برسانند که ایران تا اواسط دهه هشتاد به یکی از بزرگترین وارد کنندگان بنزین دنیا بدل شود؛ اتفاقی که با هدفمندی سوخت به صفر رسید. نراقی می نویسد:«سوبسید وقتی به کشور ما رسید تبدیل شد به اخذ مبالغی از تمامی مردم و پرداخت آن به طبقه ای محدود و معمولا غیرنیازمند. پرداخت سوبسید بابت مصرف سوخت و انرژی و مصرف نان در شهرهای بزرگ ، هواپیماسواری متمکنین ، آب آشامیدنی در شهرهای بزرگ و ده ها مثال دیگر.» وی سپس با استناد به مصاحبه ی معاون وزیر نیرو میگوید یارانه انرژی در سال 78 بیش از 3 هزار میلیارد تومان است و این یعنی 3 برابر متوسط مصرف انرژی در دنیا. نراقی اضافه می کند: «این 3 هزار میلیارد تومن را چه کسی به ما میدهد؟ شهروند سوییس؟! خودمان از همه میگیریم و میدهیم به آنکه مصرف بیشتری دارد! خوب حالا مگر نمیشود که همین پول را بدهیم به روستایی که در دهش بماندو آن شهرنشین هم اگر دلش خواست به تنهایی سوار ماشین آخرین مدلش بشود حداقل پول بنزین اش را خودش  بدهد؟!» او ومی افزاید: «می دانم عده ای به محض اینکه این حرفها را بشنوند فریاد وا مستضعفا بلند خواهند کرد. اینها دقیقا دقیقا همانها هستند که هم مساله را بهتر از خود مستضعفین درک کرده اند و هم تمام این ریخت و پاش ها ، دو سه تا ماشین داشتن و حدود 50 تا چراغ روشن کردن درآن واحد را ازکیسه ی همین مستضعفین تامین میکنند والّا روستایی کارش با روشن شدن فقط یک لامپ میگذرد.» او در نهایت آرزوی خود را اینگونه بیان می کند: «لغو سوبسیدها و مصرف کردن بجا و درست آن نیاز به یک شجاعت اخلاق بسیار استثنایی و عزم واقعاً ملی دارد که در صورت تحقق سودش بدون شک عاید همگان و بویژه طبقه کم درآمد و فقیر خواهد گشت. » آنها که 2  واحد اقتصاد خوانده باشند می دانند که سیاست ورزی بزدلانه برخی مسوولان سابق در مسکوت گذاشتن احکام برنامه های توسعه در دولتهای سازندگی و اصلاحات چه مصیبت هایی را بر کشور و مردم وارد کرده است. جراحی اقتصادی اگر در دهه ی هفتاد انجام میشد پیامدهایش به مراتب کمتر بود. مصرف کمتر و جمعیت کمتر و... به روشنی ردپای خیانت پیشینیان هویداست. اکنون بهتراست این طیف از مدیران سابق حرف از سوءمدیریت دولت کنونی نزنند.
کد خبر: ۱۳۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۳

اوای دنا:به مناسبت هفته هواي پاك مراسمي در  مدرسه راهنمايي دخترانه بنت اهدي  سرليكك شهرستان بهمئي  برگزار شد.« سياوش فرماندار بهمئي» در جمع دانش آموزانِ دختر اين مدرسه با بيان اينكه ، کنترل آلودگی هوا یکی از مهم ترین اقدامات در زمینه تندرستی مي باشد گفت: بیشترین فعالیت ها باید در زمینه کنترل حاصل از فعالیت های انسان مانند سوخت ماشین ها ، کارخانجات و منابع گرمازای خانگی صورت گيرد. «وي» همچنين گفت: تخریب محیط زندگی نه تنها برای نسل فعلی بلکه برای نسل های آینده خطر آفرین است.هفته هوای پاک از 24 تا 29 دی برگزار می شود. به مناسبت هفته هوای پاک ، برنامه های متنوع زیست محیطی در شهرستان بهمئي با هدف ارتقای فرهنگ عمومی برای حفظ محیط زیست اجرا شد.مسلم مختاري/ شهرستان بهمئي
کد خبر: ۱۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۲۸

مجلس ظرفيت هاي خوبي داردكه بايدازاين ظرفيت براي توسعه استان استفاده كردوتوسعه با دخالت درعزل ونصب هاوبكارگيري چندمديرحل نمي شود.  
کد خبر: ۱۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۱۰

ا اوای دنا:16 واحد متخلف صنفی در شهرستان بهمئی شناسایی و جریمه شدند.«رئیس اداره صنعت، معدن و تجارت شهرستان بهمئی» در گفتگو باخبرنگار واحد مرکزی خبر با بیان اینکه،  از  تعداد 195 بازرسی صورت گرفته در یک ماه گذشته ، از نقاط مختلف شهرستان بهمئی 16 واحد متخلف شناسایی شد گفت: طرح برخورد با گرانفروشان به صورت  جدی و مستمر در شهر لیکک ، مراکز بخش ها و روستاها  اجرا خواهد شد.                                                                                                                                                                                   « آقای چامپور » با اشاره به افزایش خود سرانه کرایه تاکسی های درون شهری وبرون شهری  در این شهرستان از تاکسی داران خواست ضمن رعایت قوانین و مقررات ، طبق کرایه مصوب انجمن تاکسی داران اقدام کنند  واز هرگونه افزایش قیمت خودداری نمایند در غیراینصورت با متخلفین برخورد قانونی می شود.                                          «وی» از مردم این شهرستان خواست در صورت مشاهده هرگونه تخلف در حوزه بازار و  ماشین های برون شهری و درون شهری مراتب را به اداره صنعت معدن وتجارت بهمئی ارائه دهند تا پیگیری و بررسی شود.                                              خبر/مسلم مختاری
کد خبر: ۱۲۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۱

اوای دنا:متن کامل سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در اولین همایش قوه‌ مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران به شرح ذیل است:بسم الله الرحمن الرحیماللهم‌ عجل‌ لولیک‌ الفرج‌ والعافیة والنصر واجعلنا من‌ خیر انصاره و اعوانه‌‌ والمستشهدین‌ بین‌ یدیه‌خدای بزرگ را سپاسگزارم که فرصت و توفیق حضور در این جلسة بسیار ارزشمند را عنایت فرمود. از همة شما عزیزان که با حضور خود بار دیگر بر اهمیت قانون اساسی و نیز عزم خودتان برای پیگیری تحقق اهداف قانون اساسی تأکید کردید، تشکر می‌کنم. همچنین از آقای دکتر حجازی و بقیة عزیزانی که این مراسم را برگزار کردند، تشکر می‌کنم.اما با توجه به اینکه گفته‌اند جلسات حقوقی‌ها خیلی خشک است، شاید جا داشته باشد که بگوییم که جلسه‌ای با این حدت و شدت ندیده‌ایم که برگزار شود. البته به لحاظ محتوا و مطالبی که مطرح شد، به خصوص بحث‌های آقایان دکتر حجازی، شعبانی، الهام، گرجی و اسلامی برای خود بنده بسیار مفید و آموزنده بود و من استفاده کردم.من واقعاً علاقه‌مند بودم که از زبان خود سخنرانان و عزیزانی که مقاله ارائه دادند مطالب را بشنوم، چون آدم وقتی با آن حسی که گوینده یا نویسنده مطلب را بیان می‌کند، دریافت می‌کند، چیز دیگری است. اما به لحاظ شرایطی که هست، از این موهبت محروم هستم، اما حتماً همة مقالات و سخنرانی‌ها را خواهم خواند و بهره خواهم برد. اگر هم نظری داشته باشم، برای دوستان خواهم فرستاد.اشاره کردند که در نظام اجتماعی ما مهم‌ترین رکن و نهاد، خود قانون اساسی است و از قانون اساسی مهم‌تر نداریم. همة اندیشه‌ها و نظریه‌های اجتماعی و حکومتی، مطالبات و آرزوهای چندصدساله، مفاهیم دینی مرتبط با مناسبات و نظامات اجتماعی، شیوة زمامداری، ارزش‌های الهی و انسانی و ... در قانون اساسی مندرج است.اگر ارزش‌ها یا حقوقی هم بخواهد در جامعه گسترش یابد، باز باید بر پایة قانون اساسی باشد. همچنین حقوق متقابل زمامداران و مردم و نیز نقش هر یک در ادارة جامعه به قانون اساسی بر می‌گردد.مهم‌ترین و مستحکم‌ترین سند تنظیم کنندة روابط و حد و مرزهای اجتماعی قانون اساسی است. آنهایی که به دنبال حکومت‌های علوی، نبوی، مردمی، عادلانه و آرمانی در این کشور هستند، سند آن قانون اساسی است.این حرف به معنای آن نیست که این سند کامل است و نیاز به اصلاح ندارد. خیر، بحث‌های خوبی مطرح شد. در دوره‌هایی از زمان براساس تجربیات، دانش، پیشرفت و کمال جامعه حتماً باید اصلاحاتی انجام دهیم. معنایش این نیست که وحی مُنزل است و نمی‌شود آن را دست زد، اما می‌خواهم بگویم که مهم‌تر از آن هم سندی نداریم.بحث‌هایی که آقایان شعبانی، گرجی و دیگران مطرح کردند، نشان‌دهندة نواقصی است. این ایراد اساسی به واضعان قانون اساسی نیست، چون آن کسانی که قانون اساسی را وضع کردند، نوعاً – بلکه همة آنها- فاقد تجربة حکومتداری و زمامداری بودند و در شرایط قبل از پیروزی انقلاب فرصتی در اختیارشان نبود. بنابراین نواقص طبیعی است. حتی اگر این مسئله هم نباشد - بالاخره جامعه در حال کمال و مناسبات در حال تغییر است - وقتی ما به سطح بالاتری منتقل شدیم، نیازمند تنظیم مجدد هستیم. تا زمانی که این قانون معتبر است، هیچ کس نمی‌تواند به استناد یک روایت، حدیث و حتی آیه‌ای از قرآن و فهم خود از دین، قانون اساسی را کنار بگذارد یا آن را نقض کند و بگوید فهم من از این چیز دیگری است. فهم شما برای خودتان معتبر است، نه در مناسبات اجتماعی.همة تصمیمات، قانونگذاری، قضاوت، اجرا و هر اقدام دیگری در کشور باید مبتنی بر این قانون باشد. قانون اساسی تنها سند مکتوب و مدون میثاق ملی است.از منظر تاریخی هم اگر نگاه کنیم، مهم‌ترین و تنها دستاورد انقلاب اسلامی قانون اساسی است. این کلام امام عزیز (ره) هم هست.اما نشست ما دربارة قوة مجریه در قانون اساسی است. البته همان طور که به درستی اشاره کردند، این تقسیم‌بندی که قوة مجریه حیطه‌ای دارد و کاری به کسی ندارد و قوة مقننه همین طور و ... ، متعلق به گذشته بوده و اصلاً حکومت از این شکل خارج شده است. اصلاً ادارة یک نظام نیازمند مناسبات جدیدتری است.اما قبل از اینکه به قوة مجریه بپردازم، می‌خواهم به موضوع اساسی‌تری اشاره کنم و آن خود انسان است. اصلاً این قانون اساسی هم برای انسان است. همة هستی برای انسان است. مخلوقی بالاتر از انسان در عالم هستی نداریم. انسان تنها موجودی است که استعداد الهی شدن دارد. تنها موجودی است که همة اسما و صفات الهی در وجود او به امانت گذاشته شده است و می‌تواند تجلی همة اسما و صفات الهی از جمله علم، حکمت، قدرت، رأفت، ستاریت، لطف و عشق خدا باشد.انسان می‌تواند خلیفه الله باشد. یعنی چه؟ جانشین باید شباهتی با اصل داشته باشد؛ یعنی غیر از خلق خودش، هر آنچه خدا در این عالم هستی می‌تواند انجام دهد، او نیز می‌تواند انجام دهد. انسان آفریده شده تا آیة عظیم و اعظم خدا و راه شناخت و دسترسی به خدا باشد. اگر خدا انسان را خلق نمی‌کرد، راهی برای شناخت خدا و ظرفیتی برای معرفی خدا وجود نداشت.به همین دلیل است که خدا همة عالم را در خدمت انسان و انسان را برای کمال، تعالی، الهی شدن و رسیدن به اوج عظمت قرار داده است. حکومت، قانون، قانون اساسی، کار، تلاش، خانواده، ازدواج و ... همه مربوط به انسان‌اند و دررابطه با انسان معنا پیدا می‌کنند همه باید بسترساز شکوفایی و تعالی انسان باشند؛ یعنی خدا عالم را برای انسان و انسان را برای تعالی و خداگونه شدن خلق کرد.انسان بالاترین مخلوق هستی است و مأموریت او این است که خود را از این خاک تا خدا بالا بکشد. اما انسان این شدن، تعالی و کمال را باید آزادانه انتخاب کند. خداوند انسان را آزاد آفریده و اجازه داده است که با اراده و انتخاب آزاد خود سیر تعالی و کمال را انتخاب کند و اتفاقاً این زیبایی کار خداست. همة هستی متعلق به خداست، همة اراده‌ها در راستای ارادة خداست، همة حیات و موجودیت متعلق به خداست، اما همین خدا مسیر کمال را در برابر انسان قرار می‌دهد، ولی می‌گوید مختار و آزادی که انتخاب کنی و اگر آزادانه انتخاب کردی، کمال پیدا خواهی کرد و انتخاب تو ارزش دارد.خدا می‌توانست اراده کند که انسان مثل ملائک یا سایر موجودات شود یا از همان ابتدا او را در بالاترین مرتبة کمال، بدون نیاز به حرکت انسان، خلق کند. اما زیبایی به این اندازه نبود که خدا مخلوقی را آفریده است که با انتخاب خودش به قله‌ها می‌رسد.عزیزان من، در شرایط تحمیل و اکراه، ارزش و ضدارزش و تعالی و سقوط بی‌معناست. زمانی نظام ارزشی و ارزیابی معنا پیدا می‌کند که انتخاب آزاد باشد. همة ارزش‌های انسانی در سایة آزادی معنا پیدا می‌کند و همة آنها به تبع آزادی است. از جمله عدالت، کرامت، اخلاق، ایثار، فداکاری، مهربانی، شجاعت و حتی ایستادن در برابر ظالم و حمایت از مظلوم، و همة زیبایی‌های عالم در سایة آزادی انسان معنا و مفهوم پیدا می‌کند. والا اگر عده‌ای را با اکراه و فشار برای مقابله با ظالمین بفرستیم، ارزشی ندارد. انسان باید انتخاب کند و به جایی برسد که ظلم را بد و در نقطة مقابل حیثیت، کرامت و شخصیت خود بپندارد و از آن دوری کند. اگر مقابله با ظالم و حمایت از مظلوم را ارزش بداند و انتخاب کند، آن ارزش دارد.خداوند حتی اجرای عدالت در روابط اجتماعی را نیز بر عهدة انسان‌ها و انتخاب آزاد آنها گذاشته است. همة پیامبران آمده‌اند و کتاب و میزان آمده است. برای چه؟ لیقوم الناس بالقسط؛ برای اینکه انسان‌ها عدالت را انتخاب کنند و به عدالت قیام کنند. در غیر این صورت، اولاً، مستقر نخواهد شد و ثانیاً، فاقد ارزش و کمال‌آفرینی است.چرا عدالت مهم است؟ چون بستر کمال و تعالی انسان است و راه رسیدن به خدا را باز می‌کند. حالا اگر همین عدالت با ارادة آزاد ملت‌ها و مردم مستقر نشود، کمال‌آفرین نیست و فاقد ارزش است چون انسان‌ها آزادند، خدا به آنها حق تعیین سرنوشت داده و این مهم‌ترین حق است.عزیزان من، استقلال هم به واسطة آزادی است. کسی که آزاد نیست، استقلال برای او معنا ندارد. استقلال زمانی است که آزادی هست. چرا؟ چون آزادی منشأ کرامت انسان است. کسی که آزادی ندارد، کرامتی ندارد. حالا مفهوم آزادی وسیع است و من وارد آن نمی‌شوم.آزادی منشأ کرامت انسان و کرامت مستلزم استقلال است. اینکه ملتی می‌خواهد مستقل باشد، برای این است که می‌خواهد با کرامت زندگی کند و احساس کرامت می‌کند. کسی که احساس کرامت نمی‌کند، استقلال برای او مفهومی ندارد.همة وابستگی‌ها و باز کردن راه سیطرة بیگانه بر ملت‌ها از ناحیة انسان‌های حقیر و تحقیر شده‌ای است؛ که در درون خود احساس کرامت نمی‌کنند. اگر آزادی نباشد، کرامت بی‌معناست و اگر کرامت نباشد، استقلال بی‌معناست.این به عنوان مقدمه بود، به بحث‌های خودمان برگردیم. مقدمة قانون اساسی را ببینید، بهایی است که ملت پرداخت: «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی.» در عنوان شیوة حکومت در اسلام چنین می‌خوانیم: «رسالت قانون اساسی این است که زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد، شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزش‌های والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد.»در همین قسمت می‌خوانیم: «قانون اساسی تضمن کنندة نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می‌باشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش می‌کند.»باز در همین بخش می‌خوانیم: «قانون اساسی زمینة چنین مشارکتی را فراهم می‌سازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دست اندرکار و مسئول رشد، ارتقا و رهبری گردد و این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهدشد.»کمی پایین‌تر می‌خوانیم که: «اقتصاد وسیله است، نه هدف؛ در ترکیب بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست.دربارة زن نیز همین است، خانواده کانون اصلی رشد و تعالی انسان، وظیفة خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسان‌های مکتبی و ... .اصل اول: جمهوری اسلامی نظامی است برپایة ایمان به خدای یکتا، لااله الاالله؛ یعنی توحید. همین جا که گفته است توحید، معاد و نقش سازندة آن در سیر تکاملی انسان، عدل، امامت و بلافاصله «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا» که این را هم شأن توحید، معاد، عدالت و امامت آورده است.اصل سوم: ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی؛ تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی؛ مشارکت عامة مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.اصل ششم: در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکاء آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات.اصل نهم: در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفة دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‌ای وارد کند. و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادی‌های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.می‌گوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، احزاب و جمعیت‌ها آزادند، راهپیمایی‌ها آزاد است و ...، واژة آزاد و آزادی در قانون اساسی بسیار است.در اصل چهل و سوم، در بحث اقتصاد، می‌گوید: برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او؛ رعایت آزادی انتخاب شغل، محل سکونت و مسکن و ... .اصل پنجاه و ششم: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم کرده است.هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.اما، قانون اساسی باید شکل‌دهندة یک نظام اجتماعی متوازن بر مبنای ارادة مردم باشد. برداشت من از قانون اساسی این است که این قانون، ساختارهایی را برای نظام اجتماعی پیش بینی کرده که اگر قطعات آن ساختار را در کنار هم بچینیم، یک نظام متوازن و متعادل در خدمت کمال، آزادی و تعالی انسان‌ها خواهد بود.بعضی‌ها خیال می‌کنند که قانون اساسی اصولی است که نوشته شده، حالا اگر ما به جزئی از آن عمل کنیم، بالاخره یک شکلی درست خواهدشد. من فکر می‌کنم برعکس است؛ یعنی واضعان قانون اساسی اول شکلی از نظام اجتماعی را در ذهنشان تصور و تصویر کرده‌اند، بعد اجزای آن را در قانون اساسی چیده‌اند. مثل پازل بزرگی که قطعه قطعه شده که اگر قطعه‌ها را کنار هم بگذاریم، آن پازل تکمیل می‌شود.بعضی‌ها خیال می‌کنند هر قطعه‌ای را به هر شکلی کنار هم بچینیم، کار درست می‌شود و لزوماً به یک شکل متوازن و متعادل خواهیم رسید.به نظرم این اشتباه است. باید نظام متوازنی داشته باشیم که در آن حق تعیین سرنوشت براساس آزادی متعلق به ملت باشد. این باید در تمام قوا، هرکسی که به نوعی با قانون اساسی سر و کار دارد یا در روند تأثیر می‌گذارد، متبلور باشد؛ هم در اجرا، هم در تفسیر و قانونگذاری و هم در قضاوت لحاظ شود.اصلاً قضاوت، اجرا، قانونگذاری، شورای نگهبان و حکومت باید در خدمت مطالبات بحق مردم و تأمین آزادی و حق تعیین سرنوشت آنها باشد، والا حکومت بی‌معناست.در قانون اساسی، تفسیر و برداشت‌ها از آن باید اختیارات و مسئولیت‌ها متوازن و متعادل باشد. اگر بشود درجه‌بندی کنیم، نمی‌شود به نهادی بگوییم مسئولیت شما 100 واحد است و اختیار شما 2 واحد. اگر 100 واحد مسئولیت دادیم، باید 100 واحد هم اختیار در کنار آن باشد.نمی‌شود مثلاً همة اختیارات در قوة مجریه متمرکز باشد و تکالیف در قوة قضائیه یا برعکس، اختیارات در قوای مقننه و قضائیه، اما مسئولیت‌ها و پاسخگویی‌ها در قوة مجریه. این عدم توازن است که مشکل ایجاد می‌کند و شکلی را که می‌خواهیم بسازیم، ناقص می‌شود. می‌خواستیم عدالت و کرامت را برپا کنیم، آزادی‌ها را تأمین کنیم، پیشرفت کنیم، یک جامعة آرام و کمال یافته و انسان‌های با کرامت داشته باشیم و آرامش انسانی را حاکم کنیم، اما می‌بینیم که موجودی خلق شده که یک دست آن شش متر است و دست دیگرش دو سانتی‌متر است . ... .هر قوه یا حاکم یا مسئولی باید به قدر اختیارات خود مسئول باشد. این یک اصل حقوقی است و فکر می‌کنم مفاهیم حقوقی، مفاهیمی عقلانی است.یکی از مسائلی که در قانون اساسی و قانونگذاری مهم است، تنظیم روابط بین قواست. شأن روابط قوا شأن قانون اساسی است، نه قانون عادی. نمی‌شود ما در قوة مجریه بنشینیم و برای خودمان مقرراتی وضع کنیم که چگونه با قوة قضائیه و مجلس برخورد کنیم. قوة مقننه هم برای خود تنظیماتی درست کند که چگونه با ما و قوة قضائیه برخورد کند. شأن تنظیم روابط قوا قانون اساسی است. نمی‌شود با آیین نامة داخلی مجلس یا قانون عادی، اختیاراتی را به قوه‌ای داد یا از آن سلب کرد.یکی از مسائل دیگر، تفسیر قانون اساسی است. وقتی تفسیرها زیاد می‌شود، غیرمستقیم اشکالی را به اصل وارد می‌کند؛ به خصوص وقتی تفسیر از یک اصل در مقاطع زمانی متناقض می‌شود که کار را بدتر می‌کند.تفسیر قانون اساسی در واقع خود قانون اساسی است و باید با اصل منطبق باشد. باید به گونه‌ای باشد که اکثریت قاطعی از مردم آن را درست بپندارند و بگویند فهم ما هم از قانون اساسی همین است؛ چرا؟ چون اصل اینکه قانون اساسی در کشور ما اجرا می‌شود، به خاطر رأی مردم است. اگر مردم رأی نمی‌دادند و این قانون اساسی را انتخاب نمی‌کردند، اجازة اجرا نداشت و موضوعیت پیدا نمی‌کرد.البته ممکن است بعضی‌ها بگویند که نه خیر، اینها بحث‌های تخصصی است و مردم نمی‌فهمند و هرچه ما گفتیم، درست است. اما بالاخره اصل قانون اساسی که تخصصی‌تر است. همین اصل قانون اساسی به رأی گذاشته شده و چون مردم رأی دادند، معتبر است.نمی‌شود تفسیری از قانون اساسی بکنیم که اکثریت ملت نقطة مقابل آن را بفهمند. در اینجا به نظرم فاقد مشروعیت و اصالت می‌شود.بحث مهم دیگر، تغییر اصول قانون اساسی است که تغییر آن هم پیش‌بینی شده است و روالی دارد. باید رهبری فرمان بدهند که هیئتی تشکیل بشود، بازنگری کند و بعد به رأی مردم گذاشته شود. باید رفراندوم برگزار شود. نمی‌شود با تفسیر یا با قانون عادی، قانون اساسی را عوض کرد یا حتی به نام مصلحت از طریق ارجاع آن به مجمع تشخیص مصلحت آن را عوض کرد.تشخیص مصلحت هم مثل تفسیر است. اولاً باید زمان داشته باشد. نمی‌شود قانون اساسی را به نام مصلحت عوض کنیم، در این صورت اصلاً نیازی به قانون اساسی نداریم.اینکه در قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت پیش‌بینی شده، برای مصالح است که مصالح هم استثناهاست نه قاعده. راهی برای دور زدن و حذف قانون اساسی نیست. اگر در مجلس مصلحتی تشخیص داده می‌شود، باید آن قدر برجسته و آشکار باشد که اکثریت مردم بگویند بله، این مصلحت است و اکثریت قاطعی به آن رأی بدهند. نه اینکه مثل قوانین عادی رأی‌گیری شود و شورای نگهبان رد کند و بعد به مجمع برود.نمی‌شود عدة قلیلی بگویند که مصلحت ملت را ما تشخیص می‌دهیم، خود ملت قادر به تشخیص مصلحت خود نیست. چطور ملت آن قدر تشخیص داد که شما را انتخاب و بر خود حاکم کرد، اما مصالح خود را تشخیص نمی‌دهد؟این برای مصالح موقتی است. وقتی ما می‌خواهیم به هر دلیلی اصل قانون اساسی را معطل کنیم، یا در موارد نادری پایمان را از مرزهای قانون اساسی فراتر بگذاریم، باید اولاً استدلالی قوی پشت آن باشد، ثانیاً، زمان داشته باشد.یکی دیگر از مباحث قانون اساسی جایگاه رئیس جمهور، صرف نظر از احمدی‌نژاد، است. اگر ما سال اول بر قانون اساسی پافشاری می‌کردیم، همان فضای قبل منتقل می‌شد که اینها اختیارات اضافه ‌می‌خواهند و ... و حرف را منکوب می‌کردند و چه بسا ثمر نمی‌داد و بالعکس می‌شد.در قانون اساسی، تنها مقامی که نماینده و نماد تمرکز و شکل‌گیری ارادة ملی است، رئیس جمهور است؛ یعنی تنها جایی که همة ملت به یک نفر، یعنی رئیس جمهور، رأی می‌دهند. این قانون اساسی ماست.رئیس جمهور تنها کسی است که نمایندة کل ملت محسوب می‌شود. کسی است که بالاترین سطح نمایندگی از مردم را دارد. همة مردم برای انتخاب یک نفر می‌آیند. اشاره کردند، اصل 113 روشن است: بالاترین مقام رسمی کشور، پس از مقام رهبری، مجری قانون اساسی و رئیس قوه مجریه.بخش مهم مردم‌سالاری و جمهوری در انتخاب رئیس جمهور متبلور می‌شود که همة مردم اعمال اراده می‌کنند.البته همة ارکان نظام باید براساس اراده و رأی مردم باشند و هستند. اما مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که بخواهیم با اقلیتی کل ملت را کنترل کنیم. اینجا اختلاف‌ها شروع می‌شود؛ نه اختلاف، که بعضی‌ها به محض اینکه تذکر قانون اساسی می‌دهیم، می‌گویند وارد اختلافات شده‌اید؛ اینجا اختلاف نیست؛ اینجا صیانت از اصل نظام، اصل ملت، اصل حقوق مردم و اصل قانون اساسی است.بله، اگر جار و جنجال باشد، آن اختلاف و دعواست؛ اما بحث شخصی نیست. بگذارید اشارة کوتاهی داشته باشیم. ما مجلس داریم و مجلس هم نمایندگان مردم در حوزه‌های مختلف هستند. اما مقایسه‌ای آماری بکنیم. به واسطة قوانین عادی کار به جایی رسیده است که مجموعة نمایندگان مجلس نمایندة اقلیتی از مردم‌اند، نه اکثریت مردم.قانون انتخاباتِ اول می‌گفت هرکس در حوزة انتخابیة خودش باید 50 درصد به اضافة یک رأی بیاورد. بعداً در اجرا مشکلاتی پیدا شد و به 30 درصد تبدیل شد. باز تبدیل به 25 درصد شد. در بهترین شرایط، متوسط آرای کسانی که در دور اول به مجلس راه پیدا می‌کنند، 30 درصد آراست؛ یعنی 70 درصد شرکت کنندگان مشارکت ندارند. اگر به مرحلة دوم برسد که مشارکت هم پایین می‌آید. شما 30 درصد را در مشارکت ضرب کنید و روی واجدین شرایط ببرید و بعد ببینید که چه اتفاقی می‌افتد.اما در قانون ریاست جمهوری فرق می‌کند، باید 50 درصد به علاوة یک نفر باشد. معمولاً هم در ریاست جمهوری چون تمرکز هست، مشارکت مردم هم بالاتر است. نه اینکه بخواهیم در اینجا حق یا باطلی را اثبات کنیم. وقتی می‌گوییم ارادة مردم، ارادة مردم نیرو و سوختی است که اولاً، پشت موتور اداره و حاکمان قرار می‌گیرد و ثانیاً، جهت حرکت آنها را معلوم می‌کند.اگر این سوخت کم یا معیوب شد یا نمایندة اکثریت ملت نبود، نظام سست می‌شود. ضمن اینکه بحث‌های حقوقی هم دارد، که اگر موقعی خدای نکرده نهادها نمایندة اقلیت شدند، آیا اینها اصلاً مشروعیت و اجازة حکمرانی دارند؟ که بحث مستقلی است. اما من در اجرا می‌گویم، رأی و ارادة مردم فقط کاغذی نیست که در صندوق رأی بیندازند و عددها را بالا و پایین کند؛ هرکس تصمیم می‌گیرد و رأی می‌دهد، این ارادة او در عالم بیرون واقعیت پیدا می‌کند. مؤلفه‌هایی است که یک برآیند را در بیرون شکل می‌دهد و ما نمی‌توانیم آن را کم اهمیت تلقی کنیم.به حرف‌های مقدماتی برگردم، خدا در اختیار انسان ها قرار داده است، باید ملت بخواهد تا محقق شود. اگر ملت نخواهد، این دستگاه‌ها هر چقدر تلاش کنند، در بیرون اتفاقی نخواهد افتاد. این یک اصل است؛ ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم. محیط اجتماعی و تغییرات بیرونی تابع ارادة انسان‌هاست. نباید انتخابات را کم اهمیت بدانیم.حالا با قانون عادی مجلس را کرده‌ایم نمایندة اقلیت و با این می‌خواهیم اکثریت یا کل ملت را کنترل کنیم؛ این سخت می‌شود و دچار مشکل می‌شویم. باید این را اصلاح کنیم.بحث دیگر بحث اجرای قانون اساسی است که دیگر به آن نمی‌پردازم و به نظرم دخالت و ... بی معناست.اخیراً بحثی با عنوان تغییر قانون انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده است. صرف نظر از اینکه این امر به چه سرنوشتی دچار شود، به نظرم نفس این کار اولاً، خلاف قانون اساسی است و همة ما سوگند خورده‌ایم که خلاف قانون اساسی عمل نکنیم. چرا در کاری که صراحت دارد خلاف قانون اساسی است وارد شویم و وقت و پول مردم را صرف آن کنیم؟ این مخالف صریح اصول 6 و 115 است.تذکر درستی دادند، و گفتند: قانون اساسی در موارد مسکوت، به منابع فقهی، از جمله آیات ارجاع داده است. آن بحثی که من کردم، گفتم مخالفت با قانون اساسی با استناد به یک آیه. این هم خود قانون اساسی اجازه داده است آنجا که من ساکت هستم، به سراغ آیات و روایات بروید.اصل بر رأی مردم است. انتخابات آزاد، حق مردم است؛ هم اصالت دارد، هم ضرورت دارد و هم اهمیت دارد. در اینکه بخواهند برخلاف قانون اساسی، صلاحیت‌های رئیس جمهور را ببندند، به نظر عده‌ای که ملت هیچ حقی به آنها نداده است.کسی زمانی استاندار، وزیر و وکیل بوده است، در دوره‌ای که بوده از حقوقش استفاده کرده و مسئولیت‌هایش را هم پاسخ داده است. حالا ما انتخاب رئیس جمهور را که بالاترین رکن جمهوری و مردم سالاری است، منوط به این کنیم که عدة دیگری قبلاً تأیید کنند؛ سیاسی بودنش را عده‌ای و دیندار بودنش را عدة دیگری! یعنی اگر کسی بخواهد رئیس جمهور بشود، باید کاغذی دستش بگیرد و دنبال آدم‌ها راه بیفتد! آیا در قانون اساسی، رئیس جمهور این است؟اگر می‌خواهید قانون اساسی را عوض کنید، آن راه دارد. به صراحت بگویید می‌‌خواهیم آن را عوض کنیم و بالاخره آن را در مسیر ببرید.قبلاً هم چند بار تلاش شد که قانون اساسی را با شرایطی محدود کنند که خوشبختانه، شورای محترم نگهبان به عنوان نقض قانون اساسی آن را رد کرد.نباید کاری کنیم که حضور مردم کمرنگ شود و مردم فکر کنند عده‌ای به جای آنها تصمیم می‌گیرند. بالاخره قانون اساسی در اصل 115 ویژگی‌های رئیس جمهور را احصا کرده است: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی، سیاسی که واجد شرایط زیر باشد، انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر، مدبر، دارای حُسن سابقه، امانت، تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور.»اصل 116 فقط گفته است نحوة برگزاری انتخابات را قانون معین می‌کند، نه ویژگی‌های رئیس جمهور را.نظارت بر قانون اساسی هم بر عهدة شورای نگهبان است. در دو اصل تأکید شده که نظارت برعهدة شورای نگهبان است و تاکنون نیز همین طور بوده است.اصل این نظام با مردم است، اما عده‌ای مدام می‌خواهند مردم را محدود کنند. حالا اگر محدود کنیم، چه چیزی را به دست می‌آوریم؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر مردم را محدود کنند، خودشان سرجایشان می‌مانند. این طور نیست.به نظرم این کار هم عقلاً و هم شرعاً اشکال دارد. انقلاب ما با حضور مردم زنده است. مردم به تعیین سرنوشت حساس‌اند، احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنند، 85 درصد در انتخابات شرکت می‌کنند.البته مردم این مسائل را نخواهند پذیرفت و ما هم همة تلاش خود را برای جلوگیری از نقض قانون اساسی به کار خواهیم برد. ما به دنبال انتخاباتی پرشور و گسترده هستیم. همة انرژی سیستم ما از حضور ارادة مردم گرفته می‌شود. اگر این را سست کنیم، چیزی باقی نمی‌ماند.نمایندگان محترم مردم هم نباید اجازه بدهند که این اقدامات خلاف قانون اساسی در پروندة کاری آنها ثبت شود. اگر کسانی هم می‌خواهند وارد فعالیت‌های انتخاباتی شوند، بروند نظر مردم را جلب کنند. کاری کن که مردم به تو رأی دهند، چرا می‌خواهی دست مردم را ببندی؟اجرای انتخابات، کاری اجرایی است. اصل 60 می‌گوید که اعمال قوة مجریه از طریق رئیس جمهور و وزراست. چطور می‌خواهید این را از وزارت کشور بگیرید و به دادستان کل بدهید؟ یعنی وزیر کشور کارهایش را به تأیید دادستان کل کشور برساند؛ این دخالت صریح قوة قضائیه در مسائل اجرایی است.در طول 33 سال همیشه وزارت کشور انتخابات را برگزار کرده است. اگر اشتباه بوده، برای همه بوده؛ اگر هم درست بوده، برای همه بوده است. شما هم با همین وزارت کشور، نماینده شدید یا دیگران رئیس جمهور، شورا و ... شده‌اند. همه با همین سیستم بالا آمده‌اند.آمده‌ایم روی جایی دست گذاشته‌ایم که دشمنان هم سوء استفاده کنند و همة گذشته را زیر سؤال ببرند. بعضی‌ها شوخی می‌کردند و می‌گفتند خوب است نام فرد موردنظر را هم در مصوبه بنویسند و خیال ملت را راحت کنند.البته تلاش برای دخالت در حوزة اجرا تلاشی مسبوق به سابقه است.اینها مطلقاً بحث‌های سیاسی نیست، بلکه بحث‌های فنی برای مصالح کشور است. برخی خیال می‌کنند هنوز زمان قاجار است که استبداد حاکم است، ملت مبارزه کرده‌اند و کشته داده‌اند و مجلسی پیدا کرده‌اند و همة حقوق مردم در مجلس متبلور است. نه خیر، جایگاه مجلس بسیار بسیار رفیع است، اما دستاوردهای ملت در انقلاب اسلامی فقط مجلس نیست.شخص رئیس جمهور را مردم مستقیماً انتخاب می‌کنند. حتی رهبری را به واسطه انتخاب می‌کنند، اول خبرگان رهبری، بعد رهبر.این طور نیست که فکر کنید مردم فقط یک پناهگاه دارند و یک جا هست که متعلق به مردم است و بقیه متعلق به دورة قاجار استبدادی هستند! این اندیشه باید بیرون برود. 33 سال است که انقلاب شده، ملت حاکم است و ملت باید حاکم شود.چنین تلاش‌هایی بوده است. مثلاً الان در شورای پول و اعتبار افرادی از سایر قوا و حتی بیرون از سیستم حکومتی هستند که تصمیم‌گیرند. در حالی که این شورا یک مرجع قطعاً حاکمیتی است. افرادی رأی می‌دهند که هیچ مسئولیتی ندارند و پاسخگو هم نیستند.تلاش شد که سایر قوا با حق وتو در عزل و نصب رئیس بانک مرکزی دخالت کنند. همین الان مصوب کرده‌اند که با حق وتو در هیئت امنای صندوق توسعه ملی دخالت کنند. اینها کار را خراب می‌کند.بعضی‌ها خیال می‌کنند هر چیزی دست آنها باشد، درست می‌شود و اگر دست آنها نباشد، خراب می‌شود. من خوشبینانه‌ نگاه می‌کنم. این طور نیست. اگر قانون اساسی را درست اجرا کنیم، مسائل درست خواهدشد. اگر بخواهیم اصلاح کنیم، بهترین اصلاح پایبندی به قانون اساسی است. اگر همین را اجرا کنیم، کار درست می‌شود. مقام معظم رهبری همین را فرمودند. نه اینکه از دیگران بگیریم و به دست خودمان بیاوریم.اینها مضر است، توازن را به هم می‌زند و برخلاف ارادة مردم است. اتفاقاً استبداد از همین جا شکل می‌گیرد.حالا برای بحث و تحقیق چند سؤال مطرح می‌کنم:البته پاسخ آن برای من روشن است. بحث‌های مربوط به حقوق اساسی و قانون اساسی است و می‌تواند به یک رسالة دکتری یا فوق لیسانس تبدیل شود.یکی را جناب آقای اسلامی مطرح فرمودند. بالاخره قوة قضائیه، اصل 62، اعمال قوه قضائیه از طریق دادگاه‌های دادگستری است. آیا ادارة زندان‌ها هم جزء قوة قضائیه است؟ آیا ثبت اسناد جزء قوه قضائیه است؟ آیا دادسرا و پزشکی قانونی جزء قوه قضائیه هستند؟یک اتفاقی می‌افتد، دادستان، قاضی و پزشک قانونی همان را می‌گویند. اینجا این شائبه ایجاد می‌شود که راه بر استیفای حقوق مردم تنگ می‌شود.حالا اخیراً لایحه‌ای به دولت دادند که کانون وکلا هم زیرنظر قوة قضائیه برود. خوب دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاید به مسئله توجه نیست. قاضی مستقل است و همه باید احترام بگذارند.همه در برابر قانون مساوی‌اند. از رهبری تا بنده که خاک پای ملت هستم، همه در برابر حکم قاضی ]برابرند[. اما معنای آن این نیست که همة امور کشور زیر نظر یک قوه بیاید.دو سال قبل بحث «پیشگیری از وقوع جرم» را داشتیم. یک جوری این را تفسیر کردند که تمام بخش‌های مقننه و اجرایی قبل از هر اقدام باید بروند اجازه‌ای بگیرند. گفتیم این طوری نیست. پیشگیری از وقوع جرم یعنی شما مطلع هستید که جرمی در حال اتفاق افتادن است. یا مقدماتی دارد چیده می‌شود که منجر به جرم می شود. شما باید آن مقدمات را کنترل کنید.اما سؤال‌ها!آیین نامة داخلی مجلس طبق اصل 66 ناظر بر ادارة جلسات و تنظیم امور مجلس است.یک) آیا این آیین نامة داخلی می‌تواند اختیاراتی را برای بعضی از قوا یا برای رئیس مجلس یا برای رئیس‌جمهور تعریف بکند؟ یا مسئولیت هایی را برای دیگران؟دو) مسیر قانونگذاری در مجلس دو منشأ دارد؛ یکی طرح و دیگری لایحه. طرح حق نمایندگان مجلس است. تعدادی از نمایندگان طرحی را می دهند و رسیدگی می‌شود. محدودة آن اصل 75 و قانون اساسی است. اما دولت هم حق دارد لایحه بدهد. دولت برای ادارة کشور به راهکارها و برنامه‌ای می‌رسد و می‌خواهد این را اجرا کند. آن را به لایحه تبدیل و به مجلس تقدیم می‌کند. حالا اگر مجلس محترم این لایحه را به گونه‌ای تغییر داد که با لایحة اولیه شباهتی ندارد یا اصلاً جهت‌گیری‌های آن عوض شده است. در این صورت، آیا این قانون محسوب می‌شود و دولت باید آن را اجرا کند؟ مسئولیت تبعات اجرایی چنین مصوبه‌ای به عهده کیست؟ اصلاً دیگر لایحه به چه دردی می‌خورد؟وقتی بناست کاملاً تغییر بکند، علی‌رغم مخالفت‌های دولت، دیگر چه ضرورتی به لایحه است؟ فرق لایحه و طرح چیست؟مسئولیت تهیه و اجرای بودجه به عهدة کیست؟ آیا می‌شود به بهانة رسیدگی به بودجه، کل بودجه زیر و رو شود؟ یا جهت‌گیری‌ها، مبانی و اصول آن دچار دگرگونی اساسی شود؟ آیا قانون اساسی اجازه می‌دهد یا نه؟ اگر شد، چه ضرورتی به ارائه لایحة بودجه است؟ و اگر قبول کردیم، مسئولیت تبعاتش به عهدة کیست؟فرض کنید دولت می‌گوید این مصوبه را نگذارید، چون تورم زاست. یا این پول را به آن دستگاه ندهید، نیاز ندارد یا پول را در جای نامناسب هزینه می‌کند یا درست هزینه نمی‌کند، ولی این پول را اختصاص می‌دهند. حالا مسئولیتش به عهدة کیست؟آیا این ضوابطی که در آیین‌نامة داخلی برای روند رسیدگی به بودجه گذاشته شده که در واقع، خودش یک بودجه‌نویسی ابتدایی است، منطبق با قانون اساسی است؟آیا مجلس شورای اسلامی می‌تواند در خلال رسیدگی به بودجه هر سال بسیاری یا اکثریت قوانین عادی را عوض ‌کند. آیا طبق قانون اساسی چنین اجازه‌ای را دارد؟ یا فرض کنیم اگر اجازه داشت، تبعاتش چه می‌شود؟کشور براساس قوانین ثابت اداره می‌شود. الان در دنیا چشم‌اندازهای پنجاه ساله تنظیم می‌کنند. حتی این قوانین پنج ساله و هفت ساله دارد منسوخ می‌شود. آیا می‌شود کشور را براساس قانون‌های یکساله اداره کرد؟قانون بودجه مستثنی و یک نوع حسابداری است. اما در خلال قانون بودجه، همة قوانین عادی هر روز تغییر پیدا می‌کند. دیگر چه چیزی ثابت می‌ماند؟ما حتی هر سال شاهد هستیم که قوانین برنامه هم در خلال قانون بودجه تغییر می‌کند. حالا بالاتر به شما بگویم، همین قانون بودجه در سال چندین بار اصلاحیه می‌خورد؛ یعنی افق برنامه‌ریزی ما چقدر است؟ یکسال است. شش ماه است، یک ماه است، نمی‌دانیم! بستگی به طرحی دارد که هر روز تصویب می‌شود. آیا اینها طبق قانون اساسی است؟ آیا به حال کشور مفید است؟ما اصل 75 را داریم. این یک تضمینی برای کنترل طرح‌هاست که هزینه ایجاد نکنند.آیا می شود ما اصل 75 را دور بزنیم. هزینه را بتراشیم، اما دور بزنیم. مثال؛ طرح را تصویب کنیم و دولت را موظف کنیم که بودجه‌اش را در قانون بودجة سال آینده بیاورد یا بگوییم دولت از بودجه صرفه‌جویی بکند و اینجا هزینه بکند. مثل قانونی که برای وزارت ورزش تصویب شد. گفتیم آقا! صرفه‌جویی هنوز اتفاق نیفتاده است. به ما فشار می‌آوردند که زودتر وزارت را تشکیل بده. می‌گفتیم بودجه‌ای نیست، می‌گفتند بودجه از محل صرفه‌جویی‌ها. می‌گفتیم هنوز اجرا نشده است که صرفه‌جویی بشود. ما باید قانون بودجه را اجرا کنیم و در پایان سال ببینیم صرفه جویی هست یا نیست. دیدید که چه فضایی در کشور درست شد.یا بیاییم مبهم بگذاریم. مثل «قانون تغییر ساعات». تغییر ساعت یک کار اجرایی است. مجلس تصویب کرد، ما معترض شدیم، گفتیم این هزینه دارد. هزینة آن را اثبات کردیم. کنتورهای وزارت نیرو را در شرایطی که ساعت تغییر می‌کند با شرایطی که ساعت تغییر نمی‌کند، مقایسه کردیم و دیدیم وقتی ساعت تغییر نمی‌کند، مصرف کاهش پیدا می‌کند؛ یعنی ما نیاز به سرمایه گذاری کمتری داریم. این را پیچاندند. چه طوری نوشتند؟ نوشتند ساعات رسمی کشور از اول فروردین تغییر می‌کند و 31 شهریور هم برمی‌گردد.چه کسی این کار را باید بکند؟ بعد به ما فشار آوردند که این کار اجرایی است و شما باید انجام دهید. گفتیم این دور زدن قانون اساسی است و درست نیست.بالاخره اصل 75 تضمینی است برای اینکه ثباتی در مدیریت کشور ایجاد شود. ما یک خزانه داریم و برای یک خزانه از دو نقطه، سه نقطه یا ده نقطه نمی‌شود برنامه‌ریزی کرد. نمی‌شود از ده نقطه خزانه را مدیریت کرد. پول زیاد خرج می‌کنیم، اما بازدهی پایین می‌گیریم. برای اینکه از چند نقطه خزانه دارد مدیریت می‌شود.آیا مجلس می‌تواند با طرح نمایندگان برای خودش اختیاراتی بالاتر از اختیارات قانون اساسی بتراشد یا حتی برای قوه قضائیه؟آیا مجلس شورای اسلامی می‌تواند با وضع قوانین عادی اعمال قوة مجریه را به غیر از وزرا و رئیس جمهور بسپارد؟ جز حوزة‌ مربوط به رهبری، آیا مجلس مثلاً می‌تواند یک چیزی را تصویب بکند و اجرایش را به یک نهاد مردمی بدهد؟ یک کار حاکمیتی را به یک نهاد مردمی بدهد؟دستگاه‌های نظارتی الحمدلله هم در قوه مقننه، مجریه و قضائیه زیاد داریم. البته ظاهراً اینها مسئول‌اند فقط بر قوة مجریه نظارت بکنند.از اول انقلاب یک ترسی در دل‌ها از قوة مجریه به خاطر تاریخ افتاد که همه‌اش در جهت بستن قوه مجریه بود. دیوان عدالت اداری نمی‌تواند تصمیمات قوه قضائیه را لغو کند. تصمیمات مجلس را هم نمی‌تواند لغو کند. فقط می‌تواند تصمیمات قوة مجریه ]را لغو کند.[اخیراً که اشاره کردند با تفسیری از اصل 138 رئیس مجلس بر کل قوه مجریه و بالاتر بر رئیس جمهور حاکم شده است و بخشنامة رئیس‌جمهور را نقض می‌کند. می‌تواند یا نمی‌تواند؟ اینها بحث‌های علمی است. فردا نگویند که آقا شورای نگهبان تصویب کرده و تو چرا حرف زدی و دیگر بی‌دین شده‌ای! این حرف‌ها نیست که شورای نگهبان هم ممکن است اشتباه کند. بالاخره باید یک جا حرف زد و در فضاهای علمی بحث و رسیدگی کرد.حالا این دستگاه‌های نظارتی می‌توانند به بهانة نظارت دخالت کنند؟ قبل از اجرا بگویند بیا این کار و آن کار را بکن. یا حتی بیایند تصمیم قوة مجریه را نقض کنند و بگویند تو نبایستی سد را اینجا می‌ساختی، بایستی اینجا می‌ساختی! حتی ما داریم که با بانک مرکزی مکاتبه شده است که چرا قیمت ارز را بالا نمی‌بری؟ باید بالا ببری. می‌توانند یا نمی‌توانند؟دو سؤال کوتاه است و دیگر عرضم را تمام می‌کنم.آیا قوة مجریه قوه‌ای است تحت امر دو قوة دیگر، یعنی آنها باید هر روز بنشینند و تصمیم بگیرند که به این بگویند که چه کار بکن. معنایش این است که برنامه و بودجه، اداری- استخدامی، اینها اولاً شاکله و توازن را به هم می‌زند، ثانیاً هزینه درست می‌کند، تعادل بودجه را به هم می‌زند و باید در یک نقطه مدیریت بشود.هر یک برای خودشان مصوبه می‌گذارند، می‌روند تصمیم می‌گیرند و این طوری نمی‌شود.آیا مجلس می‌تواند با وضع قوانین عادی اختیارات صریح رئیس جمهور در اصول 113، 121، 123، 124، 125، 126، 127، 128، 129، 134، 135، 136و 137 را محدود کند؟از اینکه حوصله کردید، من از همه شما تشکر می‌کنم. عرضم را خلاصه می‌کنم. تنها سندی که در اختیار ماست، قانون اساسی است. اگر می‌گوییم ولایت مطلقة فقیه، چون اینجا هست. بله یک موقع بحث‌هایی نظری با هم داریم. ممکن است بعضی‌ها به لحاظ نظری بعضی از اصول قانون اساسی را قبول نداشته باشند، اما آنها هم تحت حاکمیت این قانون هستند و حقوق آنها هم تحت حاکمیت این قانون محترم است؛ همة ملت.بحث‌هایی که خدمت شما عرض کردیم، بحث‌های علمی و نظری است برای اینکه کار بکنیم.بالاخره ما 33 سال انقلاب کرده‌ایم، در ابتدای راه هستیم. باید اصلاح و درست بکنیم. به محض اینکه کسی بحث نظری مطرح می‌کند، نباید انگی به پیشانی او بچسبانیم. آقا بحث نظری کرده است. یکی دربارة ایران نظر دارد. باید نظر بدهد. دربارة قانون اساسی نظر دارد، باید نظر بدهد.در مورد حقوق اساسی، آزادی‌های مردم نظر دارد، باید نظر بدهد. نباید بعضی‌ها خودشان را مالک و بقیه را رعیت بدانند.عده قلیلی بگویند ما اصلیم و بقیه فرع‌اند. ما درجه یک هستیم و بقیه درجه دو و بعضاً درجه سه هستند.دربارة حقوق اساسی مردم بحث خوبی شد. همة ملت درباره حقوق اساسی مسئولیم. یکی نمی‌تواند بگوید نه، من تصمیم گرفتم و تو دیگر حق نداری حرف بزنی. این نقطه و پایة شروع استبداد است.بله! همه باید حرف بزنند. ما به عنوان قوة مجریه، بنده به عنوان رئیس جمهور تلاش کردم که نهایت آزادی‌ها را پاس بدارم. سعی کردیم با هیچ کس به عنوان اظهارنظر، حتی وقتی به مرزهای توهین کشیده شده، برخورد نکنیم. مگر جایی که به اساس آسیب زده است و همکاران ما مجبور شدند که به قوه قضائیه شکایت کنند والا با حداکثر سعة صدر و سماحت برخورد کردیم.تلاش کردیم از حقوق اساسی مردم دفاع کنیم، مکاتبه کردیم، تذکر دادیم، نامه نوشتیم، بعضی جاها دیگر علنی شد. ما همه برای مردم، آزادی، تعالی انسان، و حقوق مردم هستیم. اصلاً حکومت برای حقوق مردم است. حکومت چیزی نیست که بگوید من حق دارم بر مردم سیطره داشته باشم و ... حتی پیامبر عزیز ما که اشرف مخلوقات و زیباترین زیبای عالم هستی و در اوج کمال است. خداوند به او می‌فرماید؛ فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. تو هدایتگری، تذکر می‌دهی. سیطره نداری و به جای آنها نمی‌توانی تصمیم بگیری. باید مردم بخواهند. تو هنرت این است که راه را بازکنی، هدایت و ارشاد کنی و مردم را با حقیقت خودشان آشنا کنی. اگر کسی ظلم کرد، جلوی ظلم را بگیری. از مظلوم دفاع کنی. جای مردم نیستی . پیغمبر!بعضی‌ها فکر می‌کنند حفظ نظام و استقلال این است که دائم دایره را ببندیم. والله استقلال فقط در سایة آزادی و عدالت حفظ خواهدشد. این کلام مولی امیرالمؤمنین علی (ع) است. باید آزادی و عدالت باشد، والا استقلال را نمی‌توانیم حفظ کنیم. در گذشته تجربه کردیم. مردم آزاد نبودند، عدالت و کرامت نبود، یک حوزة حاکمیت بود بدون اتکا به توده‌های مردم و مجبور شد به ذلیلانه‌ترین خفت‌های تاریخی در مقابل اجنبی تن بدهد.مردم باید در یک حکومت اسلامی احساس عزت، اثرگذاری و نقش‌آفرینی بکنند و رشد کنند. برخی فکر می‌کنند فقط خودشان مسلمان‌اند و بقیه مسلمان نیستند. خیال می‌کنند فقط آنها دین را حفظ می‌کنند و متعهد هستند.یک خاطره کوتاه می‌گویم و عرضم تمام! در شورایی بودیم و بحث‌های فرهنگی مطرح بود. در مدتی طولانی در کشور بحث بود که در کشور ما تعطیلات خیلی زیاد است. خودم قبلاً یک بررسی تطبیقی کرده بودم (شخصی) و معتقد بودم در ایران تعطیلات زیاد نیست، گرچه در بحث تعطیلات هم مباحث نظری داریم.اصلاً تعطیل یعنی چه؟ انسان نیاز به تفریح دارد یا ندارد؟ تفریح هم جزء زندگی است یا نیست؟ تفریح هم جزء کمال است یا نیست؟ با خانواده بودن جزء کمال است یا نیست؟غربی‌ها تعریفی کرده‌اند و مطابق آن: انسان یعنی اقتصاد. هر کس تا زمانی مفید است که دارد تولید اقتصادی می‌کند. به محض اینکه جدا شد، می‌شود اوقات فراغت. می‌خواهم این بحث‌ها را کنار بگذارم.یا آمار مقایسه¬ای. در آن شورا تصمیم گرفتیم گروهی تشکیل بشود، برود و یک پژوهش میدانی کند که آیا تعطیلات ما زیاد است یا کم است؟ رفتند و طی یکسال و نیم تا دو سال تمام کشورها را بررسی کردند و در آن جلسه گزارش آوردند.دیدند اولین کشور در کمترین تعطیلات یمن است با 64 روز. بعد ایران است با 77 روز و تعطیلات بقیۀ کشورها همه بالای 100 روز است. بعضی ها 136 روز تعطیلات دارند؛ تعطیلات آخر هفته و تعطیلات رسمی. ما 77 روز تعطیلات آخر هفته و رسمی داریم.همان¬جا پیشنهاد آورده بودند که اگر تعطیلات ما زیاد است، جا به جا کنیم. چه چیزی را جا به جا کنیم، گفتند نوروز را باید کم کنید. گفتیم نوروز را چرا کم کنیم؟ نوروز چهار روز تعطیل است و کمی هم تعطیلی این طرف و آن طرف آن می¬شود یک هفته و مردم یک هفته می¬روند دید و بازدید و ... یک پیشنهاد دیگر دادند که از نوروز یک روز کم کنیم و کنار عید فطر بگذاریم.حالا عرضم اینجاست که بعضی¬ها اصلاً نگاهشان اشکال پیدا کرده است. این نگاه باید تغییر کند. یکی برگشت گفت؛ آقا چه؟ عید فطر را بکنیم دو روز؟ یک ماه مردم زحمت کشیدند، تزکیه کردند، درست شدند، بگذاریم بروند فساد کنند و خراب بشوند؟ اینها که می¬گویم ضبط شده است، سند است. من هم سکوت کردم. نفر اول، دوم، ... هشت نفر در همین سیاق صحبت کردند. بعد من اجازه گرفتم و گفتم حرف¬ها را زدید، حالا گوش کنید. به همان نفر اولی که این حرف‌ها را زده بود گفتم شما وقتی که به مسافرت می‌روی، فساد می‌کنی؟ چرا خیال می‌کنی ملت می‌روند مسافرت فساد می‌کنند؟ این ملت ما که با خانواده می¬روند، آن خانم خانه که تا لحظۀ آخر باید کار کند. غذای توی راه را هم باید درست کند، چون باید ارزان دربیاید. می¬روند توی بیابان، کنار رودخانه، زیر درختی یک پتو می¬اندازند و خانوادگی غذایی می¬خورند، این شد فساد؟ چرا نگاه شما به ملت این است؟همین ملت 1400 سال 2000 سال توحید، عدالت و اندیشۀ انسانی را حفظ کرده است. الان همین ملت فداکاری می‌کند که من و شما اینجا هستیم. چرا نگاه شما به ملت این است؟ چرا خیال می‌کنی از مردم برتری؟ چرا این خیال را می‌کنی؟ این نقطۀ آغاز سقوط است. هرکس فکر می‌کند از مردم بالاتر است؛ والله ساقط شده است. همین نشانۀ این است که بویی از از کمال نبرده‌اند.این توده‌های عظیم مردم! از اینکه مردم به مسافرت می‌روند، ناراحت‌اند و می‌گویند مردم می‌روند فساد می‌کنند؟کجا این ملت می‌رود فساد می‌کند. این ملت عظیم یا می‌رود زیارت یا می‌رود ایران را می‌گردد. یا می‌رود صلۀ ارحام یا می‌رود کیف سالم می‌کند، اشکالی دارد؟ به خدا بعضی ها به جایی رسیده‌اند که از کیف و خوشحالی مردم ناراحت‌اند. یک موقعی بود که اول سهمیه بندی بنزین، ما می‌آمدیم سهمیه می‌دادیم، 100، 60، 50 لیتر، بعضی‌ها بودند که در بعضی نهادها در موضع تصمیم‌گیری بودند، اعتراض شدید به من می‌کردند و می‌گفتند آقا! یعنی چه 60 لیتر اضافه دادید؟ گفتم: خوب مگر چه می‌شود؟ گفت: می‌برند می‌سوزانند. گفتم: خوب ببرند بسوزانند. اولاً گردشگری جزء فرهنگ و اقتصاد است. و سبب تعدیل ثروت، همبستگی ملی، ارتباطات ملی، فهم مشترک ملی و اعتلای فرهنگی می‌شود. مردم باید استراحت کنند.می‌گفت: نخیر آقا! من دیگر ناراحت شدم. گفتم: شما صدایت از جای گرم بلند می‌شود و خودت شش دستگاه ماشین بیت المال در اختیار داری، هر موقع بخواهی خودت و خانواده‌ات مسافرت، تفریح، کیف و همه کارت را می‌کنی، بعد که به مردم می‌خواهد برسد، این طوری می‌شوی. ما برای مردم هستیم. حکومت درست شده تا برای مردم رفاه و آ
کد خبر: ۱۱۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۱۶