کوه سفید دارای درختان گلابی و انگور وحشی، زالزالک، انجیر، گیلاس وحشی و گیاهان دارویی و معطری چون چویل، بیلهر، موسیر و کاسنی و دهها نوع دیگر میباشد
کد خبر: ۲۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۸
آوای دنا:زیبایی زاگرس را در جنگل ها و درختان کهنسالش می دانند ودر این بین درختان بلوط بیشترین سهم را دارند.جنگل های بلوط درسلسله جبال زاگرس در گستره ای به وسعت 10 میلیون هکتار پراکنده است .به گزارش واحد مرکزی خبر ،استانهای فارس، لرستان،کهگیلویه و بویراحمد،کردستان ، خوزستان ، چهار محال بختیاری و ایلام دارای جنگلهای بلوط ند که در نوع خود از بی نظیرترین جنگلهای دنیاست.دشت برم، بزرگترین دشت بلوط ایران در کازرون و درغرب استان فارس قرار گرفته که چوب درختان آن ازمرغوبترین چوبهاست.اما این درختان تنومند با همه ی سر سختی شان چند سالیست قد خم کرده اند.پدیده زوال یا خشکیدگی بلوط ها که از 5 سال پیش در رویشگاههای زاگرسی شایع شده، جنگلهای 7 استان را در برگرفته است که به گفته ی متخصصان جنگلهای فارس و ایلام بیش از سایر استانهای زاگرسی به این آفت مبتلا شدهاند.سوسک چوبخوار آفت بسیار خطرناکی است که درهرمرحله با تخم گذاری در تنه درختان بلوط باعث می شود با تغذیه لارو از آب درون آوندها ، درخت کاملا خشک شود.این آفت از 4 سال پیش در جنگل های زاگرس بویژه در منطقه دشت برم کازرون پیدا شده است.رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور چندی پیش در بازدید از جنگلهای خشک شده بلوط دشت برم کازرون با بیان اینکه یک میلیون و 130 هزار هکتار از جنگل های زاگرس به علت بیماری زغال بلوط و سوسک چوب خوار خشک شده اند گفت : با بیمار شدن درختان بلوط 15 در صد از این جنگلها که معادل 18 میلیون درخت است خشک شده است.درسالهای اخیرکاهش بارشها، خشکسالی های پی در پی وطاقت فرسایی را در منطقه رقم زد وفرصتی شد تا آفات و بیماریها با سرعت بیشتری شیره ی جان درختان و رگ حیات زاگرس را نشانه گیرد.کارشناسان معتقدند وقوع خشکسالی درعرصههای منابع طبیعی و جنگلها باعث تشدید درتاثیرگذاری آفات درختان شده و این عرصهها را با خطر جدی مواجه کرده است.خشکیدگی بلوط یکی از آسیب هایی است که هرروز بر وسعت آن افزوده می شود ،آفتی که به گفته کارشناسان منابع طبیعی پس از ظهورعلائم آن ، در فاصله 3 تا 5 سال درختان بلوط را به طور کامل خشک می کند.یعقوب رضایی معاون حفاظت وامور زمین منابع طبیعی و آبخیزداری فارس عامل اصلی این خشکیدگی را تغییر اقلیم، گرم شدن زمین و فشارهایی خارج از توان اکولوژیک منطقه عنوان کرد و گفت همه ی این عوامل باعث شده تا بیماری زغالی بلوط و سوسک چوب خوار در این مناطق طغیان کند.عمده آفت های درختان جنگلی بلوط شامل آفت های جوانه خوار ، میوه خوار و برگ خوار بلوط هستند و در شرایط محیطی و زمانی خاص با تغذیه درختان موجب ضعیف شدن ، کاهش مقاومت ودرنتیجه خشک شدن آن می شوند.آفت ذغالی بلوط که با شیوع یک آفت شروع میشود عاملی برای سیاه شدن، پژمردگی و خشکیدگی کامل درخت استسوسک چوبخوار هم حشرهای است که با تخم گذاری در تنه درختان بلوط و رشد لارو در آوندهای این درختان سبب از بین رفتن آوندها و خشک شدن تدریجی بلوط میشود.همچنین دامپروری درجنگل و کوبیدگی خاک جنگل توسط دام ها، سرشاخه زنی درختان توسط دامدارها، آتش سوزی،ریزگردها که با پوشاندن برگهای بلوط سبب کاهش فتوسنتز در برگها میشود و علاوه بر آن چرای بیرویه دامها و زراعت زیر اشکوب جو و گندم در جنگلها نیزاز دیگرعوامل درتخریب درختان بلوط در زاگرس است.این در حالیست که دربین استانهای زاگرس نشین ، فارس با دو میلیون و 250 هزار هکتارجنگل ،بیشترین وسعت جنگل های این منطقه را داراست و حدود 800 هزار هکتاراز این مساحت را درختان بلوط شامل می شود.به گفته مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان فارس در حال حاضراز مجموع 800 هزار هکتاروسعت جنگل های بلوط دراستان نزدیک به 90 هزار هکتارآن در حال نابود است.بردبارگفت 15 درصد از مساحت 100 هزار هکتاری درختان بلوط کازرون نیز از بین رفته است.بر اساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نظر کارشناسان خارجی راهکار موثر ومناسبی برای کنترل آفت روی درختان سبز وجود ندارد، حتی استفاده از سموم شیمیایی نیز برای کنترل آن توصیه نشده است. لاروها و حشرات در درختان خشک شده هم زندگی می کنند از اینرو حذف این درختان و انتقال آنها به مناطق دیگر میتواند در انتشار آلودگی به مناطق غیر آلوده نقش بسیار مهمی داشته باشد.جلالی معاون وزیر جهاد کشاورزی می گوید : کارشناسانی از سازمان خواربار جهانی فائو و کشور آلمان برای بررسی این مشکل از منطقه بازدید و اعلام کردند که تنها راه حل قطع درختان خشک شده است.مدیرکل منایع طبیعی و آبخیزداری فارس هم افزود: با آلوده شدن 26 هزار هکتار جنگلهای بلوط دشت برم کازرون 10 هزار هکتار این جنگل ها خشک شد که عملیات قطع اندامهای خشک شده درحال انجام است.به گفته بردبار در حال حاظر برای نجات جنگلهای بلوط ، درختان نیمه خشک را از نیمه قطع میکنیم تا دوباره سبز شوند و درختان کامل خشکیده را قطع و درکورههای مخصوص به زغال تبدیل میکنیم تا آفت و سوسکها نیز از بین بروند.علاوه برشیوع آفات و بیماریها در جنگل های بلوط استان ، یعقوب رضایی معاون حفاظت و امور زمین منابع طبیعی و آبخیزداری فارس می گوید : تخریب سالانه حدود هزارهکتارازاین جنگل ها ومراتع به علت بی توجهی مردم و گاه برای تامین سوخت جوامع محلی و عشایری هم نابودی بیشتردرختان بلوط را به دنبال داشته است.این درحالیست که جنگل ها همیشه نقش مهمی در زندگی بشر داشته اند وهمواره عامل جلوگیری از فرسایش خاک ، وقوع سیلاب و حفظ منابع آب و پاکی هوا بوده اند.به گفته کارشناسان، جنگلهای زاگرس از ارزش ژنتیکی بالایی برخوردارندوهرهکتار جنگل سالانه 60 تن ریزگرد را در خود رسوب میدهد.براساس ارزیابی کارشناسان ارزش هر درخت بلوط 169 میلیون تومان تخمین زده شده است.علاوه بر این 40 درصد از دامهای کشور در این منطقه قرار گرفتهاند، ونزدیک به 27 هزار خانوارعشایر و دامداراستان دربیشتر فصول سال دراین ناحیه زندگی میکنند.به گفته مصطفوی رییس اداره بهره برداری منابع طبیعی فارس، با ادامه پدیده خشکسالی و کشت های بی رویه در کف جنگل در 30 سال آینده جنگلی در فارس وجود نخواهد داشت.جواهری معاون فنی اداره کل منابع طبیعی استان فارس افزوداین معضل در تمام استانهایی که در محدود ه رشته کوه زاگرس قرار دارند دیده میشود و برای جلوگیری از خشک شدن این ثروت ملی عظمی جدی لازم است که دولت مردان باید به آن توجه ویژه داشته باشند.ابوالقاسمی مدیر طرح زاگرس در ایران در بازدید از طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس در بخش کر و کامفیروزفارس هم گفت طرح حـفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی با هدف توانمند سازی مناطق حفاظت شده و ارتقا آگاهی عمومی در زمینه محیط زیست در سطحی بالغ بر 2 میلیون و500 هزار هکتار از منابع زیست محیطی در بخشهای تولیدی عمده کشاورزی ، منابع طبیعی ، آب و طبیعت گردی در حال اجراست.بر همین اساس احیای جنگلهای بلوط زاگرس در دستور کار مدیران استان قرار گرفت وطرح های ملی و استانی چندیست درحال اجراست.طرح صیانت ازجنگل های بلوط فارس شامل کاشت نهال های بلوط وبریدن شاخه های بیمار/اصلاح و تغییر الگوی کشت شامل طرح تکثیرپیازگل نرگس وتغییرالگوی کاشت«زیر آشکوب» از جمله این طرح هاست .مدیرکل منابع طبیعی وآبخیزداری فارس می گوید نهالهای جوان بلوط به داد درختان پیر و خشک شده میآیند تا جنگلهای بلوط از نفس افتاده را دوباره احیا کنند.وی گفت درهرهکتار 100 نهال کاشته می شود که تا کنون 20 هزار نهال جوان در منطقه دشت برم کاشته شده است. بلوط هایی که هم اکنون کاشته می شود ، نهال های یک ساله هستند به همین سبب تا 14 سال دیگر از گزند سوسک های چوبخوار در امانند چرا که سوسک چوبخوار فقط به درختان بلوط بالای 15 سال حمله می کند.همچنین کاشت گل نرگس در 30 هزار هکتار از این منطقه در 3 ماه اخیر هم از دیگر اقدامات برای تغییر نوع کشت بوده است .وی گفت: برای جلوگیری از شیوع بیماری درختان بلوط طرحی تهیه ودرشورای محیط زیست مطرح و به دولت ارائه شده است که امیدواریم با تامین اعتبارات مورد نیاز و اجرای آن این بیماری کنترل شود .این طرح پنج ساله که شامل افت زدایی و کاشت درختان جدید است به 150 میلیارد تومان اعتبارنیاز دارد.به گفته بردبار برای کاشت نهال در 10 هزار هکتار به دستکم هر سال 10 میلیارد تومان اعتبار نیاز است و اعتبارات هم اینک بسیار ناچیز ودر حد طرح های مصوب احیا جنگل ها نیست.اواقدامات پیشگیرانه و بازدارنده در راستای کاهش تخریب و تصرف عرصه های منابع طبیعی در استان را شامل راه اندازی شبکه رادیویی بی سیم و گسترش ارتباطات موثر در عرصه های طبیعی استان ،ایجاد یگان حفاظت با مسلح شدن نیروهای این یگان در استان، پیشگیری و اطفاء حریق ،کنترل آفات و بیماریها در عرصه های جنگلی و مرتعی،ایجاد کمربند سبز حفاظتی در عرصه های ملی و نیز تهیه و صدور اسناد تک برگی اراضی ملی را از جمله مهمترین اقدامات اساسی در روند کاهش تخریب و تصرف عرصه های منابع طبیعی استان عنوان کرد.در کشور ما پنج نوع جنگل از جمله جنگل های مرطوب ، نیمه مرطوب ، نیمه خشک ، خشک و خشک نیمه گرمسیری وجود دارد که سه نوع از این جنگل ها یعنی جنگل های نیمه خشک ، خشک و خشک نیمه گرمسیری در استان فارس وجود دارد و این استان در این نوع جنگل و به لحاظ مساحت جنگل ها ، مقام نخست کشور را دارد .به گفته رییس اداره فنی جنگل داری و جنگل کاری استان 17درصد جنگل های کشور در فارس قرار دارد.معین الدین با بیان این که سرانه جنگل در فارس حدود پنج برابر سرانه جنگل کشور است ، می افزاید : کاهش فاصله های موجود با شاخصه های جهانی ، یکی از برنامه های جدی اداره جنگل داری و جنگل کاری استان فارس است که اجرای همه ی این طرح ها نیازمند اختصاص اعتبارات ملی ست.صادقی نماینده ی مردم کازرون در مجلس شورای اسلامی هم با بیان اینکه اعتبارات ویژه ای به احیا جنگل های بلوط در بودجه سال آینده اختصاص یافته که افزایش چشمگیری داشته است گفت مجلس با هر طرحی که در جهت صیانت از جنگل های زاگرس و مطابق قانون باشدموافقت خواهد کرد.
کد خبر: ۲۸۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۷
آوای دنا:نماینده چهار شهرستان کهگیلویه ،بهمئی ،چرام و لنده گفت: در آغاز دولت یازدهم به نمایندگی از مردم شروع عملیاتی این پروژه را در نشست با وزیر نفت و مدیرعامل شرکت گاز ایران پیگیری کردیم اما تا کنون جواب مثبتی از سوی وزارت نفت و شرکت گاز به خواست به حق مردم داده نشده است.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت،سیدعلی محمد بزرگواری در نشست علنی امروز (چهارشنبه 7 اسفند ماه) مجلس شورای اسلامی، در تذکر شفاهی به وزیر نفت گفت: براساس اصل 67 قانون اساسی سوگند یاد کردیم که در حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پایبند باشیم.
نماینده مردم کهکیلویه، بهمئی و چرام در مجلس شورای اسلامی افزود: در حوزه انتخابیه اینجانب 5 بخش که بالغ بر 80 هزار نفر جمعیت دارند در یکی از نقاط زیبای زاگرس با جنگل های انبوه بلوط و منابع طبیعی واقع شده اند که متأسفانه مردم این بخش ها ناچار هستند برای پخت و پز و گرم کردن خود از هیزم درختان بلوط ، این سرمایه های ملی استفاده کنند.
وی ادامه داد:با توجه به اینکه در پی پیگیری ها و تذکرات متعدد بنده به وزرای نفت در دولت نهم و دهم پروژه گازرسانی به سه بخش در حوزه انتخابیه بنده به تصویب رسید و در پایان دولت نهم نیز مقدمات کلنگ زنی این پروژه فراهم شد اما به دلایلی این پروژه انجام نگرفت.
بزرگواری تصریح کرد: در آغاز دولت یازدهم به نمایندگی از مردم شروع عملیاتی این پروژه را در نشست با وزیر نفت و مدیرعامل شرکت گاز ایران پیگیری کردیم اما تا کنون جواب مثبتی از سوی وزارت نفت و شرکت گاز به خواست به حق مردم داده نشده است.
عضو کمیسیون کشاورزی مجلس با بیان اینکه از وزارت نفت و شرکت گاز می خواهم که به خواست مردم ولایت مدار کهکیلویه، بهمئی و چرام توجه کنند افزود: در غیر این صورت به سایر وظایف نمایندگی خود عمل می کنیم.
نماینده مردم کهکیلویه، بهمئی و چرام در مجلس در پایان تأکید کرد: استان کهکیلویه و بویراحمد 18 تا 25 درصد گاز کشور را تأمین می کند اما جای تأسف است که 5 بخش این استان که بالغ بر 80 هزار نفر جمعیت دارند از گاز برخوردار نیستند.
کد خبر: ۲۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۷
کاشت بلوط و بادام در منطقه حفاظت شده کله گاه دهنو در شمال شهر یاسوج آغاز شد.
به گزارش آوای دنا :مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری کهگیلویه و بویراحمد کاشت این دو گونه جنگلی با همکاری اداره منابع طبیعی بویراحمد و انجمن مردم نهاد زیست محیطی یاسوج صورت می گیرد.
جهان آرا گفت: قرار است درآینده نزدیک بلوط و بادام در سطح وسیعی از استان کاشته شود.
از مجموع یک میلیون و 700 هزار هکتار جنگل و مرتع در کهگیلویه و بویراحمد ، 900 هزار هکتار به کشت بلوط اختصاص یافته است.
کد خبر: ۲۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۰۵
بارش باران و جاری شدن سیلاب در رودخانه فصلی در یکی از روستاهای گچساران، جان سومین عضو خانواده روستایی را گرفت.
پیش از این نیز 2عضو دیگر این خانواده در همین رودخانه غرق شده بودند.ظهر جمعه، 15آذرماه بود که خبر مرگ پسربچهای 12ساله به نام داریوش در رودخانه فصلی روستای چشمه بلوط در استان کهگیلویه و بویراحمد، اهالی این روستا را شوکه کرد؛ چرا که این پسربچه سومین عضو خانواده بود که در این رودخانه جانش را از دست داده بود.
پدر داریوش درباره حادثه میگوید: آن روز گوسفندان را برای چرا به صحرا برده بودم که ناگهان باران سیلآسایی شروع به باریدن کرد. من که با این باران و وضعیت هوا خوب آشنا بودم و میدانستم بارش زیاد دوام ندارد، زیر یک درخت پناه گرفتم تا باران تمام شود غافل از اینکه حادثه تلخی در حال رقم خوردن بود.
اعضای خانواده این مرد نگران او شده بودند و به همین دلیل داریوش، پسر 12ساله خانواده تصمیم گرفت با پسرداییاش جمشید، در جستوجوی پدر راهی صحرا شود. آنها برای رسیدن به صحرا باید از رودخانه فصلی که در نزدیکی خانهشان بود میگذشتند اما در هنگام رفتن، شدت آبی که در رودخانه جاری شده بود، زیاد نبود و به همین دلیل آنها توانستند از رودخانه بگذرند و خود را به صحرا برسانند.
پدر داریوش ادامه میدهد: همانطور که به تنه درخت تکیه داده بودم، داریوش و پسرخالهاش را دیدم که برای کمک به من آمده بودند. لباسهایشان خیس شده بود و ترسیدم که سرما بخورند. برای همین به آنها گفتم که برگردند و قول دادم که به محض بندآمدن باران، گوسفندها را به خانه برگرداندم.
اینگونه بود که هر دو پسر نوجوان راه آمده را برگشتند اما اینبار خیالشان راحت بود که برای پدر خانواده، اتفاقی نیفتاده است. داریوش و پسرخالهاش بار دیگر به رودخانه رسیدند؛ همان رودی که دقایقی قبلتر از آن عبور کرده بودند اما این بار جریان آب شدیدتر شده و آنها که احساس خطر میکردند تصمیم گرفتند دست همدیگر را بگیرند و از رودخانه رد شود.
2پسر نوجوان دست در دست همدیگر، با احتیاط از عرض رودخانه عبور میکردند که ناگهان حادثه هولناکی رخ داد. دست داریوش از دست پسرخالهاش جدا شد و او با ضربه یک موج تعادلش را از دست داد و به داخل آب افتاد. شدت جریان آب به حدی بود که پسر 12ساله را با خود برد و گلآلودبودن آن هم باعث شدکه اثری از وی دیده نشود. پسرخاله داریوش که وحشت کرده بود، خودش را به آنسوی رودخانه رساند و دواندوان به روستا رفت و فریاد زنان درخواست کمک کرد.
طولی نکشید که مردم روستا سراسیمه خود را به کنار رودخانه که حالا جریان آب در آن کاملا شدید شده بود، رساندند. جستوجوی آنها برای پیدا کردن پسر گمشده فایدهای نداشت و به همین دلیل از هلال احمر درخواست کمک کردند. دقایقی بعد تیمی از امدادگران راهی محل حادثه شدند و جستوجو برای نجات پسربچه 12ساله را آغاز کردند.
علی فتحی، رئیس جمعیت هلال احمر گچساران میگوید: حدود ساعت 12ظهر بود که با 15امدادگر، عملیات جستوجو را شروع کردیم و پس از گذشت 4ساعت توانستیم جسد بیجان پسربچه را در فاصله یک کیلومتری از محل حادثه پیدا کنیم.داریوش، تنها فرزند خانواده افرایی نبود که جانش را در رودخانه فصلی روستا از دست داد.
پدرش میگوید: این رودخانه برای خانواده من طلسم شده است. سال87 بود که بارش باران دوباره این رودخانه فصلی را جاری کرده بود. آن روز دختر 8سالهام آریانا به همراه پسر 2سالهام آریا در پشت خانهمان که پرتگاهی مشرف به رودخانه بود، مشغول بازی بودند که ناگهان از بالای پرتگاه به داخل رودخانه سقوط کردند و پس از چند ساعت با کمک دوستان عشایرم که در پایین رودخانه زندگی میکردند، جسد بچههایم را از رودخانه بیرون کشیدیم.
منبع/همشهری
کد خبر: ۲۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۹
صد نفر از نمایندگان مجلس در تذکری به رئیسجمهور خواستار بررسی علت خشکیدگی درختان بلوط منطقه زاگرس شدند
کد خبر: ۲۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۸
دایه دایه هیچ ساز و برگی نداشت؛ یک صدای گرم و گیرا و یکی دو ساز محلی. سادگی در کارش موج می زد. نمونه ای عالی از تلفیق مولفه های گوناگون فرهنگ و هنر، صرف حداقل امکانات و بهره برداری حداکثر. همه اینها مرهون شناخت صحیح رضا سقایی و مردم جنگ دیده و رزمندگان دلیر و فرهنگ های محلی بود
کد خبر: ۲۰۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱
آوای دنا:جنگلهای تنگ کِپ و دوراک در شهرستان بهمئی از توابع کهگیلویه و بویراحمد امروز طعمه حریق شد.
به گزارش واحد مرکزی خبر،رییس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان بهمئی گفت : جنگلهای زیبای تنگ کپ و دوراک در ممبی از توابع شهرستان بهمئی امروز طعمه حریق شد.جان محمد جهانی افزود : نزدیک به 200 هکتار از جنگلهای این منطقه طعمه حریق شده است.
وی با بیان اینکه تیم مهار آتش به منطقه اعزام شده و با کمک مردم به ویژه روستائیان و عشایر و کشاورزان در حال خاموش کردن آتش هستند گفت : تلاش برای خاموش کردن آتش در منطقه همچنان ادامه دارد و آتش سوزی هنوز در حال پیشرفت است .
جهانی با اشاره به اینکه به طور متوسط در هر هکتار از این منطقه یک صد اصله درخت از انواع بلوط ، بنه ، کلخنگ و بادام وجود دارد گفت : علت این آتش سوزی هنوز روشن نیست و با مشخص شدن آن اعلام خواهد شد.
تنگ کپ و دوراک یکی از مناطق زیبا و بکر طبیعی و تاریخی است که جنگلهای زیبا و انبوه بلوط و بنه دارد.جنگلهای زیبای تنگ کپ و دوراک در شهرستان بهمئی و در پنج کیلومتری بخش ممبی واقع شده است .
کد خبر: ۱۶۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۱۳
روستای زیبای مارین در شمال شهر گچساران از توابع استان چهارفصل کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. آب و هوای این روستا با وجودی که در یک منطقه گرمسیر واقع شده است، معتدل و بسیار فرح بخش است.
کد خبر: ۱۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۰۳
رییسجمهور، استفاده از زمین و اراضی کشور، استفاده از معادن کشور، اجرای کامل هدفمندی یارانهها و اصلاح نظام بانکی کشور را چهار راهکار اصلی برای حل مشکلات اقتصادی کشور عنوان کرد.
کد خبر: ۱۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
اوای دنا: بلوط درختی است جنگلی که بیشتر در مناطق کوهستانی و همچنین نقاط گرمسیری می روید از برگ و پوست آن استفاده می کنند این درخت خیلی زود مورد حمله کرم ها قرار می گیرد و میوه آن شبیه بادام است و در بعضی مناطق از آرد آن نان درست می کنند.
درخت بلوط که عمری طولانی حدود ۵۰۰ سال (گاهی حتی تا ۲۰۰۰ سال دارد) در ایران بیشتر در دردامنه رشته کوه زاگرس وجود دارد.
استانهای کردستان,فارس، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهار محال و بختیاری و ایلام دارای جنگلهایی از بلوط هستند که در نوع خود از بی نظیرترین جنگلهای جهان میباشند. کاربرد درمانی بلوط ۱. از میوهٔ خوراکی بلوط برای تقویت بدن، درمان ضعف عمومی، کم خونی و بویژه درمان اسهال استفاده میشود.۲. از دم کردهٔ برگ بلوط (به نسبت ۱۰ گرم در لیتر) دو تا سه استکان در روز از عصارهٔ برگ یا پوست بلوط به مقدار ۲ تا ۵ گرم در روز برای درمان خونریزیهای معده، روده، رحم و غیره، درمان ترشحات زنانگی، درمان اسهال و مخصوصاً درمان سرطانها ازنوع کارسینوسارکما تجویز میشود. همچنین به شکل تنقیه یا شیاف به مقدار ۵/۰ تا یک گرم مجاز است.۳. برای درمان آماس زخم داررودهٔ بزرگ: خوردن محلول ۲/۰ یا ۵/۰ درصد اسید تانیک در آب. به شکل تنقیه یا شیاف ۵/۰ تا یک گرم. بصورت استعمال خارجی به شکل محلول ۲ درصد آن در آب و یا به صورت پودر و یا پماد ۲/۰ تا ۲۰ درصد .
ضد بیماریهای میکروبی و ویروسی و قارچی بوده برای درمان زخمهای سرطانی، زخمهای چرکین وترشح دار، زرد زخم، اگزما، زخمهای واریسی، بواسیربرای درمان خونریزیها و حتی خونریزی بینی مفید است ولی جلوگیری از تکرار خونریزی نمیکنند.
همچنین یکی از کاربردهای میوه بلوط استفاده به عنوان خوراک دام است.منابع↑ کتاب آنسیکلویدی–چاپ آمریکا–صفحهٔ ۶۶ دکتر محمد صادق رجحان. درمان بوسیله گیاهان دارویی. چاپ دوم. مرکز فرهنگی آبا، ۱۳۷۷.
کد خبر: ۱۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
اوای دنا-عبدالله پوش :امروزسرفارياب آتش فشان آتش بود.
حوالي ساعت 12ظهرگروهي ازافرادمحلي طي تماسي با بخشداري سرفارياب وهلال اهمربخش،خبرآتش سوزي درجنگلهاي پرپشت بلوط واقع درآب حيات سرفارياب راگزارش كردندكه بدون وقفه گروه هلال احمربخش باجمعي ازمردم به منطقه اعزام شدندوبادست خالي وبدون امكانات شروع به خاموش كردن آتش كردند.
نبردبين آتش وگروه هلال احمرنبردي ديدني وتاسف باربودشرايط براي يك آتش سوزي همه جانبه وشعله ور وسوزان مهيابود.
وجودعلفهاي خشك وپرپشت،شاخه هاي خشك شده، بلوط وبنك و....جوانان غيرتمندبخش سرفارياب به قلب آتش مي زدندتاشايدخسارات وارده توسط آتش به درختان وطبيعت سبزوزيباكمترشود.
جواني راديدم كه پيراهن ازتن دريده بودوباآن به جان شعله هاي آتش مي زدهركس به گونه اي بادست،دمپايي وكفش،حتي شاخه هاي درختان سعي درخاموش كردن آتش مي كردند.
چيزي نزديك به 3ساعت ونيم ازآتش گرفتن جنگل مي گذشت ديگركسي ناي راه رفتن نداشت ازتشنگي لبهاي جوانان امدادگرخشك شده بودحتي آبي براي خوردن نبود.
همه دراين آتش سوزان وهواي گرم بالباني خشك وتشنه تلاششان را بيشتروبيشترمي كردندبراي نجات جنگل ازآتش،بادبه كمك آتش مي شتافت وشعله هالحظه به لحظه فروزان ترمي شد.
حدودساعت 4بعدازظهربودكه ادارات ونهادهاي دولتي ائم ازبخشداري سرفارياب،نيروي انتظامي،سپاه پاسداران ومنابع طبيعي بخش سرفاريابوشهرستان چرام،اداره راه وترابري،آموزش وپرورش،پايگاه ومقاومت ونيروهاي بسيج همه وهمه به كمك امدادگران شتافتند وامدادگران پس ازچهارساعت تلاش بي وقفه پس ازخوردن آب ودميدن نيروي تازه كمي جان گرفتندوهمه كوچك وبزرگ ازمسئولان رده بالاتادست پاين بدون درنظرگرفتن جايگاه وپست خويش همانندكساني كه فرزندانشان درآتش باشندبه خاموش كردن آتش پرداخته بودند براي نجات دادن نهال هاي سبزوحدودساعت پنج شايدهم 6عصربودكه آتش ديدكه چاره اي جزتسليم شدن دربرابراين جوانان غيرتمند وطبيعت دوست رانداردسرتسليم فرودآوردوخاموش شد
ازمسئولين نهادهاي مختلف استاني وشهرستاني خواهشمنديم كه امكانات لازم را براي چنين روزهاي به اين بخش اختصاص بدهندتااين بخش بادست خالي براي مهاركردن آتش وديگربلاياي طبيعي نروندوباامكانات درمحل اتفاقات حاضرشوند.
توضیح اوای دنا:خبر همراه با تصویر بوده که متاسفانه تصاویر باز نشد.
کد خبر: ۹۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۷
کهگیلویه و بویراحمد
دلی مهره آیینه ی تمام نمای کلک نقاش خداوندی است که رقص بلورو لطافت باران را در پهنه تابلویی به وسعت ده کیلومتر ، چشم هر گردشگری را خیره می کند.
کد خبر: ۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۲/۰۲
اوای دنا:به گزارش واحد مرکزی خبر منطقه حفاظت شده خائیز کهگیلویه در معرض تهدیدقرار گرفت . منطقه حفاظت شده خاییز منطقه ای است تپه ماهوری ، کوهستانی ، صخره ای با بارندگی سالانه حداقل 250 و حداکثر 670 میلی متر و حداقل و حداکثر460 و 1500 متر از سطح دریا است .این منطقه در حوزه استحفاظی شهرستانهای گچساران،کهگیلویه و بهبهان با مساحتی معادل 33 هزار هکتار در دی ماه سال 77 در ردیف مناطق حفاظت شده کشور قرار گرفت.چرای بیش از حد دام ، نبود مدیریت جامع در بهره برداری از منابع طبیعی منطقه ، سوء استفاده سودجویان ، وجود شکارچیان مختلف ، آتش سوزی ، احداث جاده ، آبرسانی و برق رسانی به روستاهای این منطقه و به تبع آن تخریب درختان و تپه ها و اخیرا هم انجام حفاری های اکتشاف نفت از جمله تهدیدات این منطقه است .پوشش گیاهی منطقه بلوط ( گونه غالب ) بنه ، کلخنگ ، بادام وحشی ، ارژن ، خوشک ، گون ، گیاهان دارویی و گونه هایی از خانواده گندمیان است و گونه های جانوری شامل : کل و بز ، گرگ ، کفتار ، شغال ، روباه ، تشی و خوک وحشی و پرندگانی از جمله کبک ، تیهو ، بحری و دلیجه است. این منطقه از ارزشهای تفریحی ، ورزشی ، توریستی ، پژوهشی و آموزشی برخوردار است. عبور رودخانه مارون از این منطقه ، وجود غارها ، چشمه سارهای فراوان ،پوشش گیاهی ، جانوری متنوع وچشم اندازهای طبیعی جلوه زیبایی به این منطقه بکر بخشیده است.از جاذبه های دیدنی این منطقه علاوه بر طبیعت سرسبز بهاری و با طراوت آن به منطقه تنگ تکاب،سد مارون و غارهای طولانی آب کِنار و غار نیدِه می توان اشاره کرد،به طوری که غار نیده با 700متر طول تاکنون ناشناخته مانده است.گونه های گیاهان داروئی این منطقه از خارهای گندمیان بوده که دارای ارزش صنعتی اند که هرساله وجود افراد غیرمجاز تهدیدی جدی برای این نوع گیاهان محسوب می شوند.گونه های جانوری شامل پستانداران کل و بز،گراز،پلنگ،گرگ،روباه،کفتار،شغال و انواع خفاش ها است.محمد براتی 85 ساله ساکن یکی از روستاهای این منطقه می گوید: در سالهای قبل این منطقه دارای جمعیت وحوش بیش از یک صد برابر کنونی از جمله کل ، بز و قوچ بود و تنوع وحوش در این منطقه کاملا مشهود بوده است اما در یک دوره زمانی براثر ازدیاد جمعیت انسانی ، سلاحهای غیرمجاز ، شکار و صید بی رویه ، جمعیت وحوش دراین مناطق درمعرض نابودی قرارگرفت .دیگر روستایی هم به آتش سوزی ها اشاره کرد و گفت : تا کنون بارها این منطقه دچار اتش سوزی شده به گونه ای که آتش سوزی کاملا توسط مردم بومی و ساکنان روستاهای این منطقه کنترل شد و منابع طبیعی و محیط زیست به دلیل صعب العبور بودن و نداشتن بالگرد و نیروی انسانی عملا نتوانستند تأثیری در کنترل آتش داشته باشند و کنترل آتش به صورت سنتی موجب افزایش محدوده آتش سوزی شد. دیگر روستائیان هم قطع جنگلها و تبدیل این مناطق به اراضی کشاورزی و استفاده روستائیان از چوب این درختان به عنوان هیزم برای گرمی خانه ها در زمستان را از جمله مشکلات این منطقه حفاظت شده عنوان کردند .عبور رودخانه مارون این منطقه موجب شده تا شکارچیان چشم طمع به شکار غیر مجاز ماهیان این رودخانه داشته باشند . به گفته علی مدد سلیمی از ساکنان این منطقه گاهی شکارچیان به انتقال موتور برق به حاشیه این رودخانه وانتقال برق به داخل آب رودخانه اقدام می کنند و همین هم موجب می شود تا همه موجودات آبزی داخل آب تا شعاع حدود 150 متری از محل انتقال برق از بین بروند و این نوعی نسل کشی و قساوت قلب است .برخی دیگر از ساکنان و دوستداران طبیعیت از روند حفاری ها برای اکتشاف نفت در این منطقه گله مند بودند که مسئولان شرکت نفت عنوان کردند که مجوز حفاری ها برای شناسایی معادن نفت و گاز با اخذ مجوز قبلی از سازمان محیط زیست و منابع طبیعی بوده و همه تلاشمان را برای عدم آسیب رسانی به محیط زیست به ویژه جانوران و پرندگان را به کار می گیریم .رئیس محیط زیست شهرستان کهگیلویه می گوید : عوامل زیست محیطی زیادی این منطقه را تهدید می کنند که نیاز به همکاری همه مسئولین برای جلوگیری از تخریب این منطقه بکر و حفاظت شده دارد.سیدقدرت الله علی پور مهم ترین این عوامل را افزایش جمعیت،چرای بیش از حد دامهای اهلی ،تخریب مراتع و قطع جنگل برای زغال گیری و بخصوص اکتشافات نفت برشمرد و افزود: اگر از این عوامل تخریب زا جلوگیری نشود در آینده نزدیک شاهد تخریب واز بین رفتن گونه های جانوری این منطقه خواهیم بود.این مقام مسئول می افزاید: بر اساس سرشماری های به عمل آمده رشد حیات وحش این منطقه در سال گذشته 50درصد بود که این نشان از تلاش شبانه روزی کارکنان اداره محیط زیست در این منطقه است.وی نبود بالگرد برای سرکشی و بازرسی از منطقه همچنین کنترل آتش سوزی ، کمبود نیرو انسانی به ویژه محیط بان و عدم اختصاص اعتبار مناسب را از عمده مشکلات کنونی اداره محیط زیست دانست کارشناسان محیط زیست استان جلوگیری از شکار بی رویه ،احداث دیوار حفاظتی ، افزایش یگانهای حفاظتی برای نظارت کامل بر این مناطق ( شبانه روزی ) ، سرمایه گذاری برای تقویت ظرفیت ها و توانمندیهای این مناطق از جمله گیاهان دارویی ، جلوگیری از حوادثی همانند آتش سوزی ، تجهیز یگانهای حفاظت از این مناطق و سایر مناطق به بالگرد برای کنترل مناسب تر ، اشاعه فرهنگ و درونی شدن رفتار مناسب با محیط را از جمله راهکارهای تقویت این منطقه عنوان کردند .
کد خبر: ۶۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۲۳
اوای دنا-امیدوار تابش :فرهنگ عامیانه بخشی از فرهنگ توده مردم است که تخیل ، احساس ، آرزو و اندیشه ها ی گوناگون را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده و دگرگونی معیارهای زیبا شناسی و اخلاقی هر دوره از زندگی یک قوم را آشکار می کند . علاقه روستائیان به حفظ سنت ها و اقتضای شیوه ی زندگی آنها با طبیعت باعث افزایش تخیل آنهاست . فرهنگ عامیانه و فولکلور مجموعه ای از دانش ها و باورها و رفتارها گروهی است که با موازین علمی و منطقی جامعه انطباق ندارد و اجرای آنها برحسب عادت ، تقلید و همچشمی و سرگرمی است . این دانشی ها عبارتند از آداب و رسوم ، تولد ، مرگ ، ازدواج ، و نحوه زندگی ، کشاورزی ، جشن ها ، پیشگوئی ها ، خرافات ، طبایت ها ، بازی ها ، آوازها ، قصه ها ، و سایر آداب و اعتقادات که بیانگر چگونگی تفکر و نحوه ی زندگی مردم در طول اعصار مختلف است .
مردم شهر لنده هم دارای اداب و سنن خاصی بوده که تصمیم گرفته ام گوشه ای از آنها را جمع آوری و در قالب کتابچه ای تهیه که اولین بخش آن را با توجه به زیباییهای آنها و نیم نگاهی به خاطرات بزرگترها تقدیم به همه هموطنان و لر زبانان میکنم :كم باراني :درشهرلنده قبلاًرسم براين بود كه وقتي سالي كم باران بود عده اي ازمردم جمع مي شدندواين شعرها را مي خواندند :يالا يالاباروني(1) سيِمُسّوون ،سيِمُسّوون اورّ بيا وآسمون (2)،سرِگاه هونِ رئيس ياخدابارون ِبريسِ(3) ،ّيه مُس ِجهي داشتُم ّسرِِ تِلي كاشتُم يا خدابزن بارون سي ِدلِ عيال دارون(4) ،ّمشكِ وملارّ اُوبُ كاي فتح لانّ خُوبُو(5)،ايمانيم هفت ِبرارون اوّميِم ّودينِ بارون (6)وجلو خانه ها جمع مي شدند واين اشعار رامي خواندند تا صاحب خانه هابه آنها مقداري آرد مي دادندواين افراد سروروي خود را مي پوشيدند تا شناخته نشوند زيرا رسم براين بود كه به حالت ناشناس بيايند .بعداًدرخانه اي جمع مي شدند واين آردها براي خميركردندآاماده ميكردند وقتي كه آنها را خمير ميكردند وسنگ ريزه درآن خمير قرارمي دادند وخميررا پهن ميكردند كه به آن گرده(1) مي گفتند وآن رازيرخاكستر آتش قرارمي دادند هروقت گرده پخته مي شد آن رااززيرخاكستر بيرون مي آوردند وبين افراد تقسيم مي كردند درسهميه هركس سنگ ريزه بود همه گروه اورا مي گرفتند وبه طرف قنات يا استخر وياجويبارورودخانه مي بردند تا كسي ضمانت اورا ازيك روز تا يك هفته برعهده مي گرفت اگردراين مدت باران مي باريد ديگر ارافتادن در آب معاف مي شد ولي اگر باران نمي باريد اورا به آب مي انداختند ولي از جاييكه اعتقاد مردم خوب بود قبل اتمام موعد معين باران شروع به باريدن ميكرد .1-اي خداوند ،اي خداوند تورحمي به حال بندگانت كن وباران رحمتت راببار .2-اي امامزاده سيد محمد حسين ،سيد محمد حسين ما ازتو مي خوهيم كه توازخدابخواهي تا ابرها رابراي بارندگي در آسمان بياورد . 3-سرگاوخانه رئيس وبزرگ اين محل مي باشد بصورت گروگان است خدايا توبخاطر رهاي اين سرگاو باران رحمت راازآسمان ببار. -خدايا يك مشت جوداشتم وآنها راسرتپه بلندي كاشتم براي فرزندانم وجايي كاشتم كه امكان آبياري دستي آنها را نيست خدايا تو براي مردم كه عيا ل وروزي خورا ن تو هستند شروع به باريدن بار ان كن .5-مشك وملار را چون قايد فتح اله ديشب تا به سحر دعا براي بارندگي ميكرد وآنچنان ايشان گرم خواب شدن وباران باريده تا مشك وملار راآب برده وقايد فتح اله ازخواب بيدار نشده است.6-ماهفت برادران اي خدا بسوي توآمديم ودست دعا به درگاهت درازمي كنيم وازشما مي خواهيم باران رحمتت را بسوي ما بندگانت ببار .1-گرده :خمير را بصورت نا ن كيكي پهن مي كنند ودرزيرخاكستري كه بالاي آن آتش باشد قرارمي دهند
ملار:وسيله بود كه ازسه تا چوب يك متر ونيم به هم بسته مي شدند ومشك حاوي ماست را به آن مي بستند وماست را به دوغ وكره تيديل ميكردند.اگرزماني باران مي زد ودرهنگام كسي فوت مي كرد وبعد از فوت آن شخص دچار بي باراني مي شدند مي رفتند مقداري ازگل قبرفرد مرده را مي آوردند ودرآب مي ريختند تا باران ببارد چون معتقد بودند ميت اين مرده باران رابرده وخاك قبرش همراه آب وارددريا مي شود ودريا بخار مي شود وابردرست مي شود دوباره باران مي بارد كه وقتي اينكار را مي كردندباران هم شروع به باراندگي مي كرد واگرباران زياد مي زد عروسك درست مي كردند وبه آب روان مي انداختند تابارندگي تمام شود .تمام شدن ماه صفر ورسیدن ماه ربیع الاول : قبلاًدرشهر لنده وقتي ماه صفر تمام مي شد دسته چوب برميداشتند وآنهارا آتش مي زدند وقتي وارد خانه مي شدندمي گفتند مولي به تو وبيرون مي رفتند مي گفتند صّفّرّك به در .چون اعتقاد داشتند كه پيامبرقرموده:هروقت ماه صفرتمام شده ياييد ازمن مژدگاني بگيريد .معتقد بودند كه هزار بلا درسال وجوددارد كه يكي ازاين بلاها دريازده ماه سال است ونصدونودونه بلاي ديگر درماه صفر مي باشد به همين خاطر وقتي وارد خانه مي شدند يعني مي گفتند ماه مولي يعني ربيع الاول وارد شو ووقتي بيرون مي رفتند مي گفتند ماه صفر كه پرازبلا هستي بيرون برو . شيروره : ازرسومات ديگر دراين شهر قبلاًاين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييد ن وزمان شيردهي شروع مي شد .مثلاًدوهمسايه به نامهاي زهراوآسيه باهم شيروره ميكردند يعني زهرا به مدت يك ماه شروع به دادن شير به آسيه ميكرد وهروقت شير رامي دادزهرا با نكار(1) آن شيرهارا اندازه مي كرد ودرپايان ماه كه نوبت آسيه مي شد كه زهرا كه شير بدهكار آسيه بودبايد شيرهاي بدهكاري خودرا تحويل آسيه دهد زهرا هرقت شير مي بردوبه آسيه مي داد با نكارهاي كه قبلا آسيه ًطلبكار بوده اندازه ميگرفت وبه آسيه مي دادوآسيه هرنكار كه درعوض آن شير ميگرفت آن را مي شكست تاتمام نكارهاي طلبكاري خود را ميگرفت زهرا دوباره شير مي دادوبراي خودش كه طلبكار مي شد با نكار اندازه ميگرفت تاده الي پانزده روز دوباره شير را تحويل زهرا مي داد وبه تعداد نكارها شير ميگرفت وتا پايان زمان شيردهي گوسفندان اين رسم معامله بين زهراو آسيه ادامه داشت .مي گفتند نكاردون پسين ازنكاردون صبح كوتاهتراست 1-نكار:چوبي بود به اين شكل y كه واحد وپيمانه اندازگيري در شير وره بود شيروره :يعني معامله شير بين دودامدار براي استفاده بيشتر از محصولات لبني پسين :بعدازظهريا عصري دون :قسمت يانصف روز الف:يعني نكار قسمت عصرچون گوسفندهارا صبح دوشيدن ازنكار قسمت صبح كوهتاتراست .ازدواج : قبلاًهركس دختر هركس رابراي ازدواج باپسرش مي خواست اصلاًپسر ودختر حق اظهارنظر نداشتند وانتخاب با پدران، دختر وپسر بوده كه يابصورت ناف برون بوده كه دراين روش وقتي دختري به دنيا مي آمد پدر پسر ويا مادر پسر هنگاميكه ناف آن طفل دختر را مي بريدند مي گفتند كه اين دختر مال پسر ماست وقتي اين دختر بزرگ مي شد بعنوان نامزد اين پسر بوده فقط اينكه اگر اختلافي بين خانواده ها بوجود می آمد تا اين ازدواج به هم بخوردي .طريق ديگر اين بوده كه پدرپسرازپدردختر،دخترش رابراي پسرش خواستگاري مي كردومي گفت مثلاًنام پدردخترهوشنگ بودمي گفت آقاي هوشنگ مي خواهم اگر قسمت خداباشد پسرم رابه فرزندي قبولي كني تابعنوان پسري ازپسرانت باشد ودركارها به ياريت بشتابد وپدردختر بصورت آني جواب نمي دادومي آمد با اهل خانه زن وپسرانش مشورت ميكرد بعداًازدائي تاعموعمه خاله وپسرخاله با همه صحبت مي كرد ونظر خواهي مي شد وقتي همه جواب مثبت مي دادند جواب را خانواده پسر مي دادواززماني كه جواب به آنها داد تازمان وروز وحتي فقط شب عروسي ،عروس وداماد ازنزديك باهمديگر ارتباط داشتندوالي رسم نبود تاقبل از عروسي با همديگر ارتباط داشته باشند واگرداماد به خانه نامزدش مي رفت نامزد يادرخانه پنهان مي شد ويااز خانه به خانه يكي ازبستگانش مي رفت .وهنگام برگزاري مراسم عروسي داماد نزد اقوامان مي رفت ويوزي مي گرفت.يوزي: مقدار كمك مالي ياجنسي بوده كه به داماد مي دادند .قواي هالو :يعني درآن زمان رسم بوده كه گاو،اسب ،بزوگوسفند،قاطر،ويا فرش ويا تفنگ بعنوان قوا يه دائي دختر مي دادند ومي گفتند قوا،بهاء دارد بايد دائي دختر دربرابراين قوا وسيله يا وسايلي يه خواهرزاده خود اهداءمي كردي .وبايد داماد دراختيار خانه پدرزن بودي براي كارهاي خانگي مثل ساختن خانه شخم زدن كشاوزي وغير ه كمكشان مي كرد بطوري كه چون داماد زياد كارمي كرد مي گفتند اگر خرنداري داماد بگير. ولي خانه پدر زن آنقدر داماد رادوست مي داشتند كه هرچه مي خوردند يا داشتند بخورند سهميه داما دويژه بوده .وبه داماد مي گفتند برو «خّسي تّپّنّك بخور» :خّسي يعني :مادرزن ،يعني برو آنچه را مادرزنت برايت برداشته وپنهان كرده برو وآن رابخور .وقتي پدر دختر بله را مي گفت پدر داماد زُون گِشون مي داد :يعني گاوي ياگوسفندي ياپول بعنوان زبان گشاده به دختر مي دادند ومادر دختر بعد ازكدخدايي :يعني اقوامان داماد مي آمدند مهريه وحق شيركه به آن شير بها مي گويند، مشخص مي كردند شروع به خريدن وسايل مرسوم آن زمان براي دخترش ميكرد ومقداري جوراب دستمال وروسري وپيراهن مي خريدند وهروقت دختر به خانه داماد مي بردند تحت عنوان رسه يعني هديه به اقوامان دختروداماد مي دادند .وروزي كه عروس را مي خواستن ببرند آرايشگر محلي مي آوردند وعروس را به رسم رايج كه آن زمان مرسوم مي كرد وبه رسم آن زمان آراسته مي شد وشبي كه دختر ازخانه پدر مي خواستند به خانه شوهر ببرند پسرعموي دختركه نابالغ بود وچون مي گفتند محرم بوددرخانه پدردختر آرايش مي كردند ودامادرا هم آرايشگر مرد به حمام مي برد واورا حمام است با پارچه اي كه درآن چند سكه پول وچند حبه قند مي گذاشتندوبه كمردختر مي بست ومي گفتند اين كار به سبب مباركي مي باشد يعني دختر براي انجام وظايف درخانه جديد وبراي مقابله با مشكلات كمربسته وآماده مي باشد وقند يعني مزه زندگي مشتركي چون قند شيرين باشد وعلت بستن به كمر توسط پسرعمو يعني پسرعمو مي گويد درزندگي ومشكلات آن چون كوه پشت سرت هستم وتا مراداري جاي هيچ نگراني برايت نيست .وقتي عروس راازخانه پدر بسوي خانه شوهر ومي آوردند تا به درخانه شوهر مي رسيد مي گفتند دم هونه گِرونيش چِنِ :يعني هديه مي خواهيم تاعروس وارد خانه شود كه پدرشوهرقول هديه ياپولي نقدي مي دادوعروس راوارد خانه مي كردند وهنگام ورود گوسفندي را مي كشتند بعنوا ن خونروش يعني باريختن اين خون قضا وبلاي براي زن شوهر اتفاق نيفتد.وازروزاول زندگي تا يك هفته غذاي عروس وداماد برعهده خانه عروس بوده بعد يك هفته دختر را به خانه پدرش مي بردند كه به واطلبيدن مشهور بوده بعدازاتمام حداقل يك روز ياحداكثر يك هفته مادرياخواهر ياخاله وياعمه داماد مي رفتند عروس رابه خانه شوهر مي آوردند بعداًآنچه ا زبرنج وگوشت وخوراكيهاي كه به خانه عروس داده بودند اضافه بودند به خانه داماد همراه با مقداري وسيله هنگام واطلبون هم همان پس پرده دختر بود بعدازيك هفته به دختر مي دادند .ودرهنگام زندگي مشتركي باپدر شوهر ومادر شوهر زن ومرد استقلالي دراستفاده وتصرف اموال نداشتند ومادر شوهر بصورت ارباب رعيتي با زن پسررفتار ميكرده كه قدما نقل مي كنند كه مي گويند حتي اگر فرزندكوچكي داشتند كه درگهواره هنگام گريه فرزند وشيردادن به آن كاملاًعروسها مختار نبودند ومي گفتند كه اتفاق مي افتاد كه شايد طفلي ازصبح تاعصر شايد يك بار ازگهواره درآورده مي شد وحتي درخوردن موادغذايي هم بصورت جيره بندي به شوهرتحت هيچ عنواني نمي توانست آشكارادردعواها في مابين مادر وهمسرازهمسرش دفاع كند زيرا اگرآشكارادفاع ميكرد مادرمي گفت مادروهمسررفتن به ديوان همسرسرافراز آمد مادر پشيمان ،ويا مي گفت شبگو روزگورا آنه غذامي دادند ومي گفتند هرچه گفتيم بايد پسر وعروس بدون چون چرا عمل كنند كه اين رسم مختص به لنده تنها نبود بلكه درتمام نقاط كهگيلويه رايج بوده است دليل اين بوده كه خودمادر شوهرها فبلاًبه همين سيستم حاكميت گرفتار بودند وعقده اي بودند ومي خواستند به اين روش عقده خودراخالي كنند.ودراين شرايط برد يعني زن وشوهرشب كه مي شود زن برعليه من مادر باشوهر صحبت مي كند وپسرم رابرعليه من تحريك كي كند .وزن بيچاره مي گفت ّخسي ايز ّنُم كه پُرخورم ميره ايزّ نُم كه لاغّرُم ،يعني :مادرشوهرمراكتك كاري مي كند ومي گويد كه شما زيادغذا مي خوري وپرخوري مي كني وشوهرمراكتك مي زند ومي گويد شما چون كم غذا مي خورد مرتب لاغر مي شويد. يعني زن بدبخت رانه شوهر ونه مادر شوهر درك نمي كنند .عروس درمدت 40روز ازرفتن به مراسمات عزاداري منع ميكردند چون مي گفتند اگر به قبرستان بروي ممكن است چله مرده تورا بگيرد وموجب نازايي توشود .افتادن دندانهاي شيري : وقتي بچه ها به سن هفت سالگي مي رسيدند ودندانهاي آنها شروع به افتادن مي كرد به بچه ها مي گفتند كه دندانهاي خود را درگيگاه بگذاريد وبگوييد.گيگاه دِندون حلواخّروّت دام دندون ريگ كوز وّم بِرِ چون اعتقاد داشتند دندانهاي شيري مقاومت ندارند وبايد دندانهاي كه بجاي آنها روييده مي شوند بايد دندانهاي محكمي باشند .گيگاه :يعني كودگاو *يعني اي كودگاو من دندان شيري كه فقط قدرت جويدن خرما وحلواراداشت به تودادم وازتومي خواهم دنداني به من بدهيد كه توانايي جويدن سنگريزه راداشته باشد .خوابيدن مرغ روي تخم ها : براي خوابيدن مرغ روي تخمها به اين شكل بوده كه اگر مرغي بعد مدتي تخم گذاري براي مدت از تخم گذاشتن خودداري مي كرد مي گفتند كه: مُرگِ كِرُك است وبراي اينكه ازكِرُكي سرد بشه يا مرغ چندين مرتبه درآب سرد حمام مي كردند ويا ازپرمرغ مي كندند وازسوراخهاي بيني مرغ رد مي كردند تا ازكِرُكي سرد بشه .راه مشخص کردن تعداد تخم مرغ وروش تبدیل تخم به جوجه :براي مشخص كردن تعدادتخم هاي كه آينده مي گذارد پرهاي دم آن مرغك را مي چيدند وآنها را مي شمردند هرچند دانه بودند تعدادتخمهاي آينده اش مشخص مي شد كه اين برايشان به تجربه رسيده بود .وقتي مرغ شروع به تخم گذاري مي كرد اولين مرحله ازتخمگذاري رابراي تبديل جوجه مناسب نمي دانستند چون مي گفتند اين تخمها تخم مرغ نوجواني مرغ مي باشد وتخمهاي مرحله دوم به بعدرا جمع آوري مي كردند تابقول خودشان مرغ كرك شود چند روزي ازكركي آن بگذرد تاكركي آن گرم شود بعداًدرقوطي ياجعبه ياكارتن مقداري كاه مي ريختند وپارچه ياگوني مي گذاشتند تخمها داخل جايگاه قرارمي دادند ومرغ راروي تخمه مي خوابندند تا بيست روزودراين مدت 24ساعتي يكبار مرغ رابراي مدت نيم الي يك ساعت براي تفريح وغذاخوردن وآب آشياميدن ومدفوع كردن آزاد مي كردند وجالب اين بود كه اگر مرغي ازگرسنگي تخم خود را مي خورد نوك منقارش مي سوختند ومي گفتند كرم غله خّر دي رُم مُرِگِ تيلّ خّر نّيرُم، يعني كرمي كه غلات گندم وجو رابخورد ديدم ولي مرغي كه جوجه خود را بخورد نديدم وقتي شبهاي باراني كه رعدوبرق بود وآسمان غرش مي كرد باوسيله به آن كارتن يا قوطي ويا جعبه مي زدند ومي گفتند كربوي گنگ بوي لال بوي نّشنِفي :يعني اي جوجه هاي كه درون تخم مرغ هستي شما كروگنگ ولال باشيد اين صداي رعدوبرق وغرش آسمان رانشنويد . چو ن اعتقاد داشتند صداي غرش آسمان موجب هلاك جوجه ها دردرون تخم مرغ مي شود . وقتي جوجه ازتخم بيرن مي آمدند تا يك هفته غذاي آنها پركونه پود وتا 40روز هيچ زن ودختري حق نداشت فوراٌبعد ازسرشستن به ديدار جوجه هاي كوچك مرغ بياييد چون معتقد بودند اگر كسي سرش شسته باشد وبه تماشاي جوجه بيايد تمام جوجه ها مي ميرند چون اين مسئله برايشان به تجربه رسيده بود ودراين مدت هم زياد احتياط كردند .كِرُك :به مدت زماني كه مرغ تخم نمي گذارد مي گويند .ديرُم :ديدن نّيرُم :نديدن خّر:خوردن نرفتن مرغ ياجوجه به آغل گوسفندان : چون معتقد بودند رفتن طيور خانگي به آغل گوسفندان موجب بيماري انگلي پوستي به نان شِشِكّ مي شود .ششِِكّ:شپش دامي كه مختص بزوگوسفندوبزغاله وبره مي باشد .پيش بيني بارندگي : درخصوص پيش بيني بارندگي قدما معتقد بودن اگر تابستان بادهاي هفت روزه كه معروف به باد چپ بودن اگر اين بادها درمدت اين هفت روز درسال مي وزيدند مي گفتند امسا ل وضعيت بارش وبارندگي خوب است ولي اگر باد ها نمي وزيدند مي گفتند كه اوضاع بارش درسالي كه درپيش داريم خوب نيست . واگر شبهاماه حلقه اي دور خود مي زد ودردرون حلقه ستاره زياد بوده مي گفتند سال امسالي خشكسالي است چون اطراف ماه خوشه وّرچين زياد است خوشه ورچين به كساني مي گفتند كه هنگام دروجووگندم پشت سركشاورزان خوشه هاي ازگندم وجوي كه مي افتاد آنها رمي داشتند .ولي اگر درحلقه اي كه دراطراف ماه بود ستاره ديده نمي شد مي گفند امسال سالي پربارش است مردم سيرهستند كسي دنبال برچيدن خوشه نيست .صداي روباه درشب و خاموش صداي شغالهادرشب : قدما درلنده مردم معتقد بودند كه اگر شب روباه ازقسمت شمال به طرف مغرب زوزه مي كشيدو مي آمد كه بقول خودشان شمال نقطعه اي بنام بّنگّرودون ودر قسمت مغرب قناتي بود كه محل آب شرب وغسل دادن ميتها بود مي گفتند كه اگر ازقسمت بّنگّرودون صداكند بطرف پايين بيانگر فوتي كسي اراهالي اين شهر مي باشد وهنگام زوزه كشيده برهمه ايجاب مي كرد كه بگويند وّخيراوميِ وخيربِرّ يعني اي روبا ه انشاءالله آمدن ورفتن همراه با خير وخوشي براي اهل اين محل باشد .وازديگر اعتقادات اين بود هنگام تقسيم جو يا گندم درون خرمن مي گفتند بايد اين تقسيم شب باشد تا روبا ه بياييد وزوزه بكشد چون همراه بايان زوزه كشيدن خير وبركت براي اين خرمن مي باشد . ازديگر اعتقادات اين منطقه اين بوده كه وقتي شب صداي شغالها آزاردهنده بود مي گفتند وقتي شغالي شروع به زوزه كشيدن كرده كفشهاي خودراوارونه كنيد صداي شغالها قطع مي شود كه اين براي مردم حال حاضر هم به تجربه رسيده است .مسافرت وخواب بدبودن ستاره براي انجام كارها : ازاعتقاات ديگر اين محل اين بوده كه براي شروع هركاري يا مسافرتي ويا رفتن به خانه جديد ويا تابستان شروع مي شد مي خواستند بيرون بخوابند ويا دراتمام تابستان كه مي خواستند داخل بخوابند به ملا يا تقويم دان آن منطقه رجوع مي كردند ومي گفتند براي بگو كه ستاره دركدام طرف مي باشد چون اين اعتقاد راداشتند كه مي گفتند :*روز روزِ خدايّه پُرس کن ببين ستاره كجايّه *قّرّ بّس قِطارّ ّبس زيرّ بي زِنارّ وّش گِرُم سفرمزن ري وري ستاره * درست روز مخصوص خدامي باشد اماپرس ببين ستاره دركدام طرف مي باشد *شخصي درجنگ كشته شده دليلش را مسافرت روبروي ستاره مي دانستند كه اين شعرفوق راگفته بودند ومعني شعر اين است قطاروزناره رابه قدرابست به ايشان گفتم كه روبروي ستاره مسافرت نكن .آداب ورسوم مردم لنده درخصوص دهه محرم وعاشورا : ازديگر اعتقادات اين مردم اين بوده كه شبهاي محرم دردستجات زياد به سينه زني وزنجير زني مشغول بودن تا شبهاي تاسوعا وعاشورا دراين دوشب بعد اتمام سينه زني به دوسته تقسيم مي شدند وتا نزديك صبح اين اشعار را مي دادند امشب تاسوعاست يامحمدامحشركبراست يامحمدا ،ولي درشب عاشورا مي گفتند امشبي را شه دين درحّرّمّت ميمانست مكن اي صبح طلوع مكن اي صبح طلوع ، فرداحسين سّرمي دهد عباس واكبرمي دهد ،زينب اسيرمي ورد واي زبي برادري ،فردا حسين بي یاورست فرزند زهرا بي سراست ،اي فاطمه مينا د ُرنگ حسن كشتن مِنِ جنگ ،گِلي را كه حسين بو مي كرد شمر باچكمه لگد كوب مي كرد .اين مراسم ادامه داشت تاپاسي ازشب صيح عاشورا بعد مراسم سينه زني وزنجيرزني بعد ظهر عاشورا مراسم تعزيه را انجام مي دادند صحنه كربلا را نزديك به واقعيت به تئاترنشان می دادند وبعد از مراسم تعزيه به خيمه ها حمله ورمي شدند وخيمه ها را آتش مي زدند ومي گفتند آتش زديم به خيمه گاه کشته شدن آل عبا بعداٌاسيران را مي گرفتند ومي بردند شب آنها به خرابهاي شام مي آوردند ومرسم شام غريبان رابرپامي كردند وحتي هنگام اربعين مراسم برگرداندسرامام حسين ار شام به كربلا را به نمايش درمي آوردند .اعتقادبعضي طايفه ها به ناميمون بودن روز چهارشنبه : ازديگر اعتقادات اين شهر طايفه بنام تيله كوئي هستند كه اينا ن معتقد هستند روز چهارشنبه روز ناميموني براي اين گروه مي باشد پس اين طايفه درروزچهارشنبه هيچ اموري كه بر مبناي ساخت وساز عروسي مسافرت خريد فروش شروع بكار جديد انجام نمي دهند چون براي خود وپيشينيان آنها تجربه شده كه انجام اين كارها برايشن ناميمون بوده است .طايفه درروستاي مونه هم شبيه به اين طايفه روز دوشنبه برايشان نحس وناميمون است كه اينها دراين روز دست به هيچيك از كارهاي كه درمتن فوق براي تيله كوئيهاست هم انجام نمي دهند .درخصوص اعتقادات مردم در تحويل سال نو: مردم اين منطقه اعتقاد داشتند وقتي سال نو تحويل شود درهمان ساعت تحويل سال و دو ستاره به نامهاي زهرا ومشتري يكديگر راملاقات مي كنند وهركسي موفق به ديدن اين صحنه ملاقات اين دوستاره شود هرآرزوي دردل داشته باشد وازخدا بخواهد برآورده مي شود .بطوري كه مي گفتند پيرزني بدون دندان دلش مي خواست پرآغلش ميش باشد وقت ديدن اين دوستاره ، مي خواست بگويد خدايا فردا آغلم پراز ميش باشد اشتباهي گفت فرداپرآغلش ميخ باشد صبح متوجه شده كه آغل گوسفندانش پراز ميخ مي باشد .واين شعر رادرمورد اين ملاقات درساعت تحويل سال نومي گفتند رفيقي مون چِ خّشِ وُ ديري مون گِرونِ چي زهرا وُ مشتري سالي بينِ مون :يعني دوستي ورفقاقت ما آنقدر شيرين ودلچسب است كه مثل زهرا ومشتري وعده ملاقات وديدار ما هرسالي يكبار مي باشد سقوط شهاب سنگ درشب درزمان قدین درشهر لنده معتقد بودند که اگر شب شهاب سنگي ازآسمان سقوط مي كرد ودرآسمان به هرجهتي كشيده مي شد مي گفتند اين به معني است كه بزرگي يا شاهي از آن كشور يا آ ن منطقه ای که ستاره کشیده می شد فوت مي كن د .درخصوص فصل زمستان:مردم معتقد هستند كه فصل زمستان شامل چله بزرگ وكوچك وبهار هستند .به اين شكل كه ازاول ديماه تادهم بهمن ماه را جيه بزرگ مي دانند يعني چون چهل روز است به آن چله گپو يا چله بزرگو مي گويند وازيازده هم بهمن تاآخر بهمن راجزچله كوچك مي دانند چون ازشروع چله كوچك هواسردمي شود اعتقاد دارند كه چله كوچكه به چله بزرگه مي گويد اي پيرهُر،هِروتونّتّرِسي دالو وپيرمرد را سركِچِك چاله بنشوني وجّوونّ كاري كني كه جِلِ گاوخُش بدوزه. يعني اي پيرازكارافتاد شما اين هنر رانداشتي كه كاري كني تاپيرزن وپيرمرد ازشدت سرما روي سنگهاي دور بخاري هيزم سوز بنشينند وجوانان ازسردي لباس محكمي كه درزمستان باآن بد ن گاوهارا مي پوشانند بدور خود بدوزند دالو:پيرزن جل :لباس مخصوص گاو كچك :سنگهاي كه بعنوان سه پايه ازآنهابراي پختن غذااستفاده مي كردند وخش :به خودش چاله :بخاري هيزم سوز قبلي كه دروسط خانه بودند ومعتقد بودند وهستند كه از11بهمن تا20بهمن را اززمستان وبقيه راازبهار مي دانند وچون نزديك عيد هواسرد است مي گويند دّمّ دّمِ نوروزجُلِ گا وّخُت بدوز .يعني نزديكهاي عيد نوروز ازسرمايي لباس مخصوص گاورابه دوربدنت بدوز .وازاعتقادات ديگر اين است كه معتقد بودند دراتمام چله بزرگ وشروع چله كوچك آتش به زيرزمين مي رود وزمين را گرم مي كند درنتيجه علفها وردختان ازخواب بيدار مي شود وشروع به حركت مي كنند واين شعر را مي گويند ّارمّليلُم رو،مُرّمليلُم رو دِل وّكي كِنُم خّش تّچِرايِ بّن وُ بّلي عالّمّ ايزّنُم تّش يعني مي گفتند زني دوپس به نام ارمليل ومرمليل داشته كه اول زمستان گم شدند اين مادر ازاول زمستان تاروز دهم بهمن دنبال پسرانش مي گشته اما آنها را پيدا نكرده واين شعرراگفته ،اي ارمليل ومرمليل چون شما گم شديد وپيدا نشديد بعدازشما من دل به چه چيز يا كسي خوش كنم من ازغصه شما من چوبهاي بن و بلوط را آتش مي زنم وبا آن آتش تمام عالم ا مي سوزانم معتقد بودند كه آن مادر هرسال مي آيد وآن آتش راروشن مي كند تازيرزمين برود ودرختان وگياهان زنده شوند .بن :بنك بلي : بلوط
خش :خوشحال تچراي :چوب آتش گرفته درخصو ص شیون کردن بر مردگان : ازرسمهاي ديگر مردم اين بوده كه معتقد بودند زنان شيون كردن راازگاوهايادگرفتند چون وقتي گاوي ازبين مي رفت وجسد اودرصحرا مي انداختند بقيه گاوهابرسر اين گاو دادفرياد مي كردند ودمهاي خود را تكان مي دادند وبادست زمين را مي كندند پس زنان هم این روش شیون کردن را ازاین حیوان آموختند .:دوقلو زاییدن گاو ازرسمهاي ديگر اين بوده وقتي گاو مي زاييد ودوقلو مي آورد اين زادولد را بسيار ناميمون مي دانستن فوراٌيكي از گوساله رابراي رفع قضا وبلاي اهل خانه برشاخ مادر گوساله سرمي بريدند تاقضا وبلا رد شود .دست برزمین زدن اسب :درقدیم مردم لنده وروستاهای اطراف معتقدبودند که اگر اسبي مرتباًدستهاي رابرزمين مي زد مي گفتند بيانگر مرگ يكي ازاهل خانه كه بيشتر مربوط به صاحب اسب مي شد چون معتقد بودند اسبها اخباری از غيب مي داند .گریه زیاد کودک :اگركودكي زياد گريه مي كرد مي گفتند گِرّیي شد مي گفتند گريه اين بچه بايد بوسيله درختي بنام دِرّ برطرف شود مي آمدند مقداري از لباس كودك را به كسي كه ناشناس باشد مي دادند ومي گفتند تو درفلان باغ درخت دِرّ وجود دارد برو اين لباس راببند وبگو دِرّ بِوّ گِرّ تاسه بار بعداًاين بچه بهانه گرفتن وگريه كردن رافراموش مي كرد .درِّ بِوّگِرّ :يعني ايدرخت دره گره وبهانه اين كودك ازشیر بگير .ازرسومات ديگر مردم لنده قبلاٌاگر گوسفدي يابزي وياگاوي را مي گشتند فقط صاحب دام به اندازه خوردن خودش برمي داشت بعداًفرياد مي كرد اي همسايه هركس بياييد وگوشت براي خوردنش ببرد هركس مي آمد به اندازه مصرف خانواده مي برد .ويادرزمستان مخصوصاٌروزهاي باراني به ترتيب هرخانه براي صبحانه آش كارده يا محلي هره مي گفتندازبرنج وكارده وسير وآبليمودرست مي كردند .صبح زود زن خانه بلند مي شد وآنراگرم مي كرد وبراي تمام همسايگان واقوامان وخويشان مي بردند واز آن مي خوردند .مي گفتند خاصيت كارده اين است كه به كليه كمك مي كند وموجب تقويت كليه ها مي شود .عزاداري: قبلاًاگر كسي ازدنيا مي رفت تاهفت روز درمسجد مردان ودرخانه زنان عزداري مي كردندوبعد هفت روز آرايشگر مردمحل را مي بردند وسروريش صاحبان عزا رااصلاح مي كردند وزني هم مي رفت زنان صاحب عزا واداربه حمام كردن مي كردند وتمام بستگان تا چهلم يا سالگرد به احترام شخص شده لباس سياه مي پوشيدند وبعد سالگرد وياقبل سال نو يك نفر داوطلب مي شد يك يادوپيراهن مردانه وزني پيراهن زنانه مي گرفتندوبه خانه صاحبان عزا مي رفتند ولباسهاي آنها راعوض مي كردند بعداًصاحبان عزا خودشان نزد بستگان وآشنايان مي رفتند ولباسهاي آنان راعوض مي كردند . اگرزني شهر فوت مي كرد بعد از سالگرد بزرگان طايفه مي نشستند آن زن رايابه برادرشوهر ياپسربرادر وياپسرخواهروبالاخره به يكي ازافرادطايفه مي دادند مخصوصاًاگرفرزندي يافرزنداني داشته مي دادند چون مي گفتند به زني بيوه مي گويند كه برادرشوهرنداشته باشد .وقتي كسي فوت مي كرد بعدازخاك سپاري دوياچند سنگ ريزه ازقبرمي آوردند ودرخانه صاحب عزا مي انداختند مي گفتند تاديگر براي اين خانه مصيبتي بوجود نياييد .علائم آمدن میمان : وقتي نان مي پختنداگرخمير مي پريد مي گفتند ميمان براي ما مي آيد ويااگرموي سر،زن صاحب ازخانه اززيرمقنعه به طرف بيرون مي پريد هم دال براين بوده كه مهمان براي خانه مي آيد .واگركف پاي كسي حالت لرزش بوجود مي آمد هم دال برآمدن میمان براي صاحب خانه مي دانستن واعتقا دداشتن ميهمان عزيز خداست وهرخانه ميمان داشته باشد نشانه اين است،كه خدادوستش دارد چون مي گفتند هركس راخدادوست داشته باشد ميمان برايش مي فرستد .اگرمیمان احترام شود یانشود چون شیپورچی است :اين داستان را مي گويند كه براي شخصي ميمان آمده وقتي ميمانها وارد خانه شدند گفت بفرمائيد اي شيران من وقتي غذا خوردن وقت خواب بود گفت برويد بخوابيد اي شتران من وصبح بعد از صبحانه ميمانها خداحافظي كردند گفت به سلامت اي شيپور چيهاي من ميمانها گفتند راز اين امر چيست ماازديشب تا حال ،شيروشتروشيپورچي شديم ،صاحب خانه گفت ميمان وقتي وارد خانه مي شود آنقدر عزيزوبا ابهت است كه همانند شير مي باشد اماوقتي غذاخورد مثل شترهرجاباشد مي خوابد ولي وقتي خداحافظي كرده اگر صاحب خانه احترامش كند همه جا تعريف اين احترام رامي گويد واگر بي احترامي هم بيندهم همه جا اين راتعريف مي كند به اين خاطربه ايشان شيپورچي مي گويند .تشخیص میزبان خوب ،یابدمیزبانی: ازديگراعتقادات اين بوده براي تشخيص خوش ميماني بابعد ميماني اگركف پاراخارش كنند اگركسي خوشش بياييد وحساسيت نداشته باشد اور فردي ميمان دوست مي گويند واگر حساسيت نشان دهد وي رافردي بد ميما ن قلم داد مي كنند . اگرپشت ابروي كسي لرزش داشته باشد تكه اي علف خشك راپشت پلك وزيرابرو مي چسبانند تاازلرزش جلوگيري شود . وازديگر اعتقادات اين است كه وقتي غذايي يا چيز خوردني دردست كودكي بگذارند می گفتند بسم الله ، او پدرت وآن هم مادرت هستند درصورتيكه پدر يامادر واقعي درآنجا نبودند ، وچون معتقد بودند که بچه که پدرومادرش زنده باشد نیازی به مساعدت غذایی دیگران ندار د وغذارا به بچه يتيم مي دهند .تولد نوزاد :وقتي دختري ازدواج مي كند بعدازازدواج حامله مي شود اولاًخبر حامله شدن وبچه اول براي پدرمادر دختر بسيار مسرت بخش مي باشد وقتي ازحامله شدن باخبر مي شوند ديگر سخت ازدختر مواظبت ومراقبت ويژه مي كنند.ورسم اين است كه بچه اول راخانواده دختر گهواره وسايرمايحتاج پوشاكي بچه را باهماهنگي وهمكاري دخترآماده مي كنند ،تاروز وضع حمل وقتي بچه بدنيا بياييداگر دختر باشد قبلاًسه شب براي كشيك مي دادند واگر پسربوده برايش هفت شب كشيك مي دادند وقتي پسربوده برايش حيواني ذبح مي كردند وقسمتي ازگوشتش رابراي كساني كه كشيك مي زدند كباب ميكردند وقسمت ديگر رابين فقرا تقسيم مي كردند قبل تا حال پيش دعانويسان محلي مي رفتند وبا نخهاي سفيد وسياه (چله بر)درست مي كردند كه دعايي مي خواندند كه تا چهل روز تمام شود ازآزار واذيت اجنه وپري درامان مي باشند چون معتقدبودند مخصوصاًدراين چهل روز بيشتر مودآزارو اذيت را اجنه وپري واقع می شوند . قبلاًگهواره ومادر بچه رادوربندي بنام ِوريس قرارمي دادند ومي گفتند كه اجنه هم نمی توانند ازاين طناب عبورکنند وارد دايره كه گهواره ومادر پچه است شوند وبعداًتا چهل روز زنگوله بزرگي به اسم كوس قرارمي دادند وشب تا صبح هروقت اين بچه بيدار مي شد اين كوس رابه صدادر مي آرودند چون معتقد بودند با به صدادرآوردن اين كوس باعث مي شود كه اجنه وپريان فراركنند .وازديگر رسومات اين بوده وهست كه زنان طايفه وبقيه دوستان زن به ديدار خودش وفرزند ش مي روند وهدايايي كه شامل پول ولباس براي بچه مي باشد مي آورند بعد از چهل روز زن وفرزند را به خانه شوهر ش مي آورند .ِوریس: طناب که زنان ازموی بزمی بافتند غذای اضافه شب برای مصرف روزبعد :قبلاًدرشهرلنده رسم بود غذای که شب اضافه می شد وبرای مصرف وعده بعد استفاده کنند شب برآن غذاسوره توحید رامی خواندندوسوزن قفلی یا سوزن خیاطی درآن فرو می بردند چون معتقد بودند اگر این کاررا نکنند شبانه اجنه می آیند وازغذا می برند سوزن ویاسوزن قفلی برای این بودکه معتقد بودند اجنه از آهن آلات می ترسد واین کار باعث می شد که به اعتقاد خودشان غذا سالم بماند واجنه قدرت تصرف به آن رانداشته باشند چون معتقد بودن که اجنه شب ازغذای مانده می خورند وبرای اینکه ما متوجه نشویم دوباره آن رادرهمان ظرف استفراغ می کنند .شنا کردن گنجشک درفصل پاييز: درشهر لنده قدما معتقد بودن که هروقت گنجشک در ماه مهرماه شروع به شنا کردن نمايد نشانه باران زود هنگام است وبراين باور هنوز هم اعتقاد راسخ دارند چون می بینند بعداز شنا کردن گنجشکان یک هفته الی دوهفته بعد باران شروع به باريدن می کند .زاييدن گاو (گوساله دوقلو) :درقدیم درلنده اگر گاوی دوقلو می زایید معتقد بودن که موجب بلایی برای صاحب خانه می شود ویکی ازگوساله ها راذبح می کردند وخونش رابرشاخ می ریختندتاقضا وبلااز خانه و گاوصاحب خانه رفع شود . دودکردن کله پاچه بز یا گوسفند :درقدیم درلنده مرسوم بوده برای باعبان ها که بخاطر تبدیل شدن گل مرکبات به میوه ،هنگام بهار که درختان مرکبات گل درست می کردند باغبان از قصابی کله پاچه ای می گرفت وآن رادرباغ می برد با روشن کردن آتش موهای کله پاچه را می سوزاند تابوی حاصل ازسوزندان موهای کله پاچه ویا باجابجاکردن آتش دراطراف باغ بوی کله پاچه به همه درختان باغ برسد چون معتقد بودن که بوی کله پاچه موجب به بارنشستن درختان می شود . دود کردن دینشت (اسفند )در شب چهارشنبه :درقدیم وحالا درلنده مرسوم بوده که شب چهارشنبه (سه شنبه شب )عصرموقع اذان مغرب مقداری ذغال آتش می زدند ووقتی روشن می شدند مقداری اسفند روی آنها می ریختند تادودشوند سپس آن دود رادرخانه می چرخاندندتا بوی ودود همه فضای خانه راپرکند زیرامعتقد بودند بوی اسفند موجب فراری دادن اجنه از خانه می شوند وبرای اهل خانه مبارک است . سیزده بدر رفتن :ازاعتقادات قدیم درلنده این بوده که هرقت سیزده نوروز به صحرا می رفتن زنان تازه ازدواج کرده یا زنی که دیرحامله می شد وقتی به صحرا می رفت علف رادست می گرفت می گفت ای سیزده بدر من امسال آمدو به امید اینکه سال آینده بچه ای دربغل داشته باشم ودوبار برای تفریح سیزده نوروز به صحرا بیایم براین باور بودند که خداوند دعایش رامستجاب می کند چون امروز با آرامش خاطر به درگاه خداوند دعامی کند . چراغ روشن کردن روری قبر:درقدیم درلنده مرسوم بود هرکس فوت می کرد تا یک هفته چراغ فانوسی برقبرش روشن می کردند برای این کارشان دودلیل داشتند یکی چون فبلاسیمان نبوده می گفتندممکن است شب حیوانات درنده وگوشتخوار بیایند وقبرراسوراخ کنند وبه بدن میت آسیب برسانند ودیگری می گفتند چون تازه فوت کرده است باید چراغش خاموش نباشد وبقیه اموات متوجه شوند که شخص دیگری به آنها پیوسته است . نمک دادن به گوسفندان وسرصداکردن گاو:درقدیم درلنده مرسوم بود بین دامداران که برای اینکه گوسفندان یا بزهای آنها زود آماده جفت گیری برای حامله شدن شوند درطول یک هفته صح یا عصرها که ازچراگاه برمی گشتند مقداری نمک به آنها می دادند چون معتقد بودند که نمک هورمونهای جنسی آنهارا تحریک می کند وارگانسیم بدن راوادرمی کند تازودتر حیوان آماده برای جفت گیری وحامله شدن شود . وازدیگر اعتقادات این بود که وقتی گاوی یک مرتبه شروع به سروصداکردن کند وصدای بع بع آن تکرای ودریک نصف روز یایک روز کامل ادامه پیداکند معتقد بودن که آماده برای جفت گیری وحامله شدن است وفوراگاو را پیش گاو نر می بردند وبعداز جفت گیری گاو حامله وبرای زاییدن می شد . راه تشخیص حامله بودن بز یاگوسفند :دامداران درقدیم درلنده برای تشخیص اینکه آیا گوسفند ویابز حامله است یانیست صبح مقداری کمی نمک به گوسفند می دادند ودست زیر شکمش می گذاشتند اگر گوسفند حامله بودبچه گوسفند زیردست دامدارتکان می خورد واگر حامله نبود هم مشخص بود زیرامعتقد بودند که نمک موجب تحرک نوزاد گوسفند درشکم مادرش می شود . بچه اول هر انسان: درقدیم معتقد بودن که بچه اول انسان مانند نان اول که زنان نان محلی می پختند که بوسیله تاوه یا تنور محلی که قبلابا هیزم یا کود گاو وگوسفند نان می پختند چون اولین نان که درتنور می گذاشتند میزان گرمی تنور برایشان مشخص نبود یا نان اولی تنور بسیارگرم بود می سوخت ویا هم تنور سرد بود آنطور که می خواستند نان پخته نمی شد ویا هم گرمای تنورمناسب بود ونان آنطوریکه می خواستند پخته می شد پس معتقد بودن بچه اولی هرانسانی مثل نان اول است یا بچه ای عاقل ودانا واهل فهم کمال است مثل نانی که خوب می پخت یا آدم شرطلب وناسازگار برای جامعه ومشکل ساز برا ی پدرومادر مثل نانی که می سوخت یا هم فرزندی ساده لوح وزود باور که حرف هرکس را می پذيرد وبه خوب يابد بودن آن کاری ندارد مثل نان پخته نشده پس می گفتند هرکس نان اولیش خوب پخته شود آدم خوش شانسی است مثل آدمی که بچه اولش شخصی عاقل ودانا باشد .
کد خبر: ۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
اوای دنا-علی محمددوستی :آقاي موحد نگذار مردم نه اي که به هاشمي گفتند براي تو هم تکرار شود.آقاي موحد! سرگذشت بعضي از خواص انحصار طلب و تماميت خواه که روزي در راس نخبگان اين مملکت قرار داشتند نه تنها درس عبرت بلکه تلنگري است براي سياستمداران سطح خرد و کلان جامعه ماست . و درسي است تلخ براي آنهاي که آمال و اهداف اين مردم صديق را فراموش کردند . آقاي موحد!تاريخ سياسي ملت ايران را اگر بازخواني کنيم نظاره گر خواهيم بود که از زمان شکل گيري نظام سياسي در ايران عزيز ملت همواره در تمام ازمنه و امکنه يار و مدد کار حکومت ها و سياست مداران خود بوده و هستند ،مگر اينکه حاکمان از ياد مردم غافل شوند و آنها فراموش شوند .
ملت ايران ملتي نجيب و صديق هست و حاکمان خود را تا جايي قبول دارند که از نوع و جنس خودشان باشد . و راز شکست کليه سياستمداران در گذشته و حال اشراف زدگي و غفلت از احوال مردم در گذشته و حال بوده است. و در همين زمان کسب قريب به 15ميليون از 17 ميليون راي پاک و ساده دل مردم روستاييان به آقاي دکتر احمدي نژاد بهترين گواه براي اين ادعاست. آقاي موحد سيد عزيز !به خاطر آوريد که مايه دلخوشي و سرمايه وجودي همين مردم براي حمايت بي دريغ از حضرت عالي اين بود که نماينده ي شان برخاسته از بطن همين توده مردم محروم و در اصطلاح ضرب المثلهاي مانده در سينه هاي پيران اين قبيله( بلوط خور با آنها هست) اما همين مردم امروز بايد نظاره گر باشند که همين بچه لر بلوط خور آنها، نشين و برخاستش با اغنيا ست و آمال وآرزوهاي آنان در سايه سار دنياي پرزرق وبرق سرمايه داري زنگار گرفته و رنگ ورو رفته است.
و آيا از ياد فقرا غافل شدن و در دامان سفره ي پر رنگ و لعاب اغنيا نشستن ،نسيان توده محرومان نيست؟
آقاي موحد !باور کنيد عشق و علاقه و احساسات پاک اين مردم در راستاي حمايت از حضرت عالي دين مداري و پشتيباني محض حضرت عالي از ولايت فقيه که تجلي گاه نور و رحمت الهي است بود و سيادت تو در کنار کار، زيباييش را دوچندان کرده بود اما آيا سکوت معنا دار حضرت عالي در تمام فراز و نشيب هاي انقلاب به منظور جذب آرائ مخالفان علي الخصوص در فتنه 88 چه معنايي براي مردم محروم اين خطه ي ولايت مدارخواهد داشت ؟ آيا مردم حق ندارند در مشي سياسي حضرت عالي شک و ترديد کنند ؟آيا عکس العمل نمايندگان همسايه ات که امروز به خاطر همين کار مورد تنفر مخالفان در حوزه انتخابيه خود قرار گرفته اند گوشت را کر نکرد؟
آقاي موحد!ذهنيت اين مردم و شعور سياسي ْآنان همگام با توسعه و پيشرفت ايران اسلامي در مقياس وسيعي بالا آمده و هر شعار و حرفي را ديگر قبول نخواهند کرد ،چرا که اين مردم تشنه مشتي صداقتند که آن در وجود يک شخصيت متعهد و از بن دندان معتقد به ولايت متبلور شود ،اين مردم ديگر نخواهند گذاشت که به هيچ قيمتي تفکر محافظه کار ي و انحصار طلبي برآنان غالب شود. حضرت عالي از کدام ظرفيت و پتانسيل خود استفاده نکردي که قصد داري آنرا به فعل برساني؟ كدامين آمال و آرزوي اين مردم را فراموش نکردي که در صدد احياي مجدد آن برآمدي؟سيد جان به زعم خودم در کوران حيات سياسي تنها سياستمداري که به موقع از ميز سياست خود بلند شد ،کسي نبود جز ناطق نوري که به موقع کفشهاي سياسي خود را آويخت . آيا موقع آن نرسيد که به موقع و تا در اوج قدرت هستيد از قدرت کناره گيري کنيد تا ياد و خاطره ات در اذهان اين مردم به يادگار بماند . اگر مردم به تو نه گفتندديگر در چشم مردم سوخته و يادت محو خواهد شد و آن وقت کنار رفتنت از موضع و سياست براي خودت هم معنا نخواهد داشت.
کد خبر: ۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۱
بررسی و پیگیری مصوبات دور سوم هیئت دولت در بهمئی ...
کد خبر: ۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴