دالیا مجاهد کارشناس سرشناس آمریکایی مصری الاصل ، رییس و مدیر اجرایی انجمن مجاهد (شرکت آموزش اجرایی و مشاوره متخصص جوامع مسلمان و خاورمیانه) مستقر در واشنگتن دی. سی است. وی مدیر اجرایی پیشین و تحلیل گر ارشد مرکز مطالعات اسلامی گالوپ است که در آن جا تحلیل پیمایش های جهان بینی مسلمانان در آمریکا و اروپا را سرپرستی می کرد. همراه با جان اسپوزیتو کتاب مهم " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند" را نوشت.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
دالیا مجاهد کارشناس سرشناس آمریکایی مصری الاصل ، رییس و مدیر اجرایی انجمن مجاهد (شرکت آموزش اجرایی و مشاوره متخصص جوامع مسلمان و خاورمیانه) مستقر در واشنگتن دی. سی است. وی مدیر اجرایی پیشین و تحلیل گر ارشد مرکز مطالعات اسلامی گالوپ است که در آن جا تحلیل پیمایش های جهان بینی مسلمانان در آمریکا و اروپا را سرپرستی می کرد. همراه با جان اسپوزیتو کتاب مهم " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند" را نوشت.
باراک اوباما مجاهد را به عنوان رییس انجمن مشاوره درباره ی همکاری های دینی و همسایگی در سال 2009 منسوب کرد، که وی را به نخستین زن مسلمان آمریکایی در بر عهده گرفتن چنین پست ارشدی تبدیل کرد. در این پست، مجاهد به دیگر رهبران آمریکا در ارائه پیشنهاداتی به رئیس جمهوری آمریکا درباره ی این که چگونه سازمان های دینی می توانند با دولت برای حل مسائل چالش های دشوار جامعه همکاری کنند، پیوست. مجاهد برای گرفتن رای اعتماد به صحن کمیته ی روابط خارجی سنای آمریکا درباره ی برخورد آمریکا با جوامع مسلمان دعوت شد، وی پیشنهادهای مهمی را برای انجمن مشاوره امنیت داخلی ضد گروه های تندرو خشونت گرا ارائه داد.
مجمع جهانی اقتصاد مجاهد را رهبر جهانی جوان نامید. وی عضو انجمن برنامه ریزی مجمع درباره ی جهان عرب و هم چنین سخنران معمول در کنفرانس هایشان می باشد. مجاهد هم چنین عضو خانه ی آزادی و سولیا می باشد و پژوهشگر ارشد غیر مقیم سیاست عمومی در انستیتوی سیاست عمومی و امور بین الملل ایسام فار در دانشگاه آمریکایی بیروت می باشد. مجله تجارت عربی وی را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین اعراب در جهان در سال های 2010 تا 2012 معرفی کرد . آشوکا مجاهد را نوآور اجتماعی سال جهان عرب در سال 2010 نامید و انجمن Alumni دانشگاه ویسکانسین به وی جایزه ی با اعتبار زیر 40 سال را اعطاء کرد، جایزه ای که برای کمک های مهم به وسیله ی فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ویسکانسین می باشد.
مجاهد مفسر همیشگی در کانال های رسانه ای جهان و مجامع بین المللی و هم چنین کارشناس جهانی اتحاد تمدن ها سازمان ملل هم می باشد. تحلیل های وی در وال استریت ژورنال، مجله فارنسی پالسی، مجله ریویو بین المللی هاروارد و بسیاری دیگر از ژورنال های آکادمیک و عمومی چاپ شده اند. مخاطبان وی سران دولت، نمایندگان مجلس از سراسر جهان و رهبران مذهبی از هر دینی می باشند.
سوال: برگردیم زمانی که شما مدیر اجرایی مرکز مطالعات اسلامی گالوپ بودید، شما یک سری تحقیقات عقاید عمومی انجام دادید تا مشخص نمایید اندیشه ی مسلمانان درباره تروریسم، افراطی گری و .... چیست، شما در واقع یافته هایتان را در کتاب " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند"، گردآوری کردید. درباره ی تحقیق و یافته هایتان برای ما بگویید؟ مسلمانان واقعا چگونه فکر می کنند؟
مسلمانان در سراسر جهان بسیار متفاوت می باشند، به زبان های مختلف تکلم می کنند، تاریخ های متفاوت دارند، و دین شان را به شیوه های متفاوت تفسیر می نمایند. این پلورالیسم در اسلام ساخته می شود و مورد احترام و تکریم می باشد. آن ها هم چنین دیدگاه های مختلفی درباره ی رهبری آمریکا دارند. برای مثال، در حالی که مسلمانان در خاورمیانه غیر ممکن بود رهبری آمریکا را تایید یا تصدیق کنند، مسلمانان صحرای آفریقا به صورت کلی دیدگاه ههای مثبتی درباره ی آمریکا دارند. مسلمانان هم چنین دیدگاه های متفاوتی درباره ی نقش دین در سیاست و هم چنین این که قوانین که قوانین دینی چگونه می بایست تفسیر شوند، را دارند.
اما در حالی که در میان بسیاری از جوامع مسلمان تفاوت هایی وجود دارد آنها همگی در یک چیز مشترک هستند: دین بخش مهمی از زندگی روزمره شان می باشد.
سوال: درباره ی تروریسم وضعیت چگونه است؟ جریان اصلی رسانه هنوز به ارائه بیان نامه های محکوم کننده ادامه می دهد، اغلب اسلام و مسلمانان را با تروریسم در یک صف قرار می دهند اما به ندرت درباره ی عقاید مسلمانان درباره ی تروریسم می شنویم. بر اساس تحقیقات شما چگونه مسلمانان در میانه سربرآوردن تروریسم، موضع خود را روشن می سازند؟
اکثریت مسلمانان مخالف اعمال تروریستی هستند که به نام اسلام انجام می شوند. این امر به شکل آشکار از طریق مطالعه ی مرکز گالوپ از بیش از صد کشور در سرتاسر جهان با نام دیدگاه های خشونت اثبات شد که خود من در آن شرکت داشتم. چه چیزی موجب پذیرش یا انکار عمومی حملات به شهروندان در طول ده سال از 11 سپتامبر می شود؟ برخلاف کژفهمی های عمومی، کشورهای با اکثریت مسلمان حداقل همانند دیگر جوامع حملات به شهروندان را محکوم کردند. در خاورمیانه، تلاش دینی به انکار گسترده این حملات ارتباط داشت.
بنابراین، چگونه ما تروریست هایی را که نمادها و شعارهای دینی را به کار می گیرند، تعریف می کنیم؟ نخست، بایستی به دقت گوش بدهیم و آنچه که ما از زیر لایه ی دینی می شنویم اساسا یک استدلال سیاسی است و نه دینی. از بمب گذاران بوستون تا قتل وحشتناک سرباز انگلیسی در وولویچ، تروریست ها خشونت شان را با گلایه های مدرن و نه تفسیر قرون وسطایی توجیه می کنند.
می توان همین امر را درباره ی تروریست های از هر نوعی دیگر نیز گفت. نماد ها و زبانی که آن ها به کار می گیرند به پیش زمینه ی فرهنگی شان وابسته است. اما پیام اصلی آن ها همان است: اشتباهات درک شده برای تصحیح کردن به خشونت نیاز دارند. یکی از آخرین مثال ها در این باره حادثه ی دو سال پیش در نروژ بود، هنگامی که آندرس برایفیک، که از نابودی خشونت آمیز عرب های اروپایی دفاع می کرد، ساختمان های دولتی را بمب گذاری کرد و در نتیجه ی آن 8 نفر کشته شدند و کمپ تابستانی جوانان را در اُسلو مورد حمله قرار داد، به 69 نفر تیراندازی کرد که اکثرشان نوجوان بودند.
ثانیا، آیا یک تروریست ادعای دفاع از اسلام یا اکثریت مسیحیان سفید پوست اروپا را دارد، هویت وی زمینه ی افراطی شدن وی را فراهم می کند و نه علت آن را.
سوال: منظورتان از این که هویت زمینه را فراهم می کند و نه علت چیست؟ آیا به این امر اشاره می کنید که افراطی شدن یک انحراف اجتماعی است که با به هیچ وجه اسلام ارتباط ندارد؟
مورد وید میشایل، یک برتری طلب سفید پوست راست گرا، و حمله ی وی یه یک معبد سیک ها در اُواک کریک ویسکانسین را در نظر بگیرید. بر اساس گفته های مردی که خود را به عنوان یار نظامی پیشین معرفی کرد، مهاجم اغلب درباره ی " جهان مقدس رادیکال" حرف می زد. پیش زمینه ی محافظه کارانه ی وی علت افراطی شدن وی نبود و این امر هم درباره ی مسلمان یا چچنی بودن بمب گذاران بوستون که به خشونت روی آوردند، صدق می کند. در هر دو مورد، افراطی شدن در درون یک زمینه ی فرهنگی جنایت کارانه اتفاق افتاد و بنابراین حاصل نمادها، فضای مجازی و شعار این خرده فرهنگ بود.
به معنای دقیق کلمه، جریان اصلی جامعه ی مسلمانان آمریکایی، مسئول مسلمانان منحرف نیست که به تروریسم روی می آورند، به گونه ای که حزب جمهوری خواه مسئول افراطی های راست گرا می باشد که همین کار را انجام می دهند. در واقع، فرای از تن دادن به این خشونت، بر اساس گزارش سال 2011 گالوپ درباره ی جوامع دینی آمریکا، آمریکایی های مسلمان محتمل ترین جامعه ی دینی آمریکا برای محکوم کردن صریح حملات به شهروندان به عنوان یک اشتباه اخلاقی هستند، خواه به صورت فردی و خواه به صورت نظامی.
بر اساس بهترین پژوه هش های انجام شده، افراطی شدن مسلمانان در غرب خارج از جامعه مسلمانان اتفاق می افتد، که در لجاجت و اعتراض به جامعه می باشد.
سوال: از آن جا که اثبات شده است که تروریسم خودش یک بیماری است چرا دولت ها کارهای بیشتری برای ریشه کن کردن آن به جای جنگ علیه مردمی که خود به گروگان های افراط گرایی تبدیل شده اند، انجام نمی دهند؟
کارهای بسیاری می توان انجام داد، اما هیچ چیزی موثرتر از پایان دادن به تضادهای بحرانی نیست که آمریکا در جهان اسلام با آن درگیر است و آرام کردن عادلانه تضاد میان فلسطین و اسرائیل نیست.
مسلمانان قربانیان شماره یک القاعده هستند. بنابراین هیچ کسی نمی خواهد به این خشونت های بدون معنا بیش از چیزی که آن ها انجام می دهند، پایان دهند. القاعده هم چنین مردان جوان آن ها را به دام می اندازد، از عصبانیت شان در اعتراضات مشروع رایج سوءاستفاده می کند، تا آن ها برای یک زندگی جنایی استخدام کند. بنابراین هیچ کس بیش از مسلمانان آرزوی پایان دادن به این امر را ندارد. مهم ترین گام هایی که بایستی برداشته شوند آموزش جوانان درباره ی دین شان است. اسلام قرآن نمی تواند هم زمان با ایدئولوژی القاعده در قلب و ذهن آن ها وجود داشته باشد. این ها نیروهای متضاد با هم هستند و هر چه فهم آن ها از اسلام قرآن بیشتر باشد در مشاهده ی اشتباه بودن ایدئولوژی القاعده تواناتر خواهند بود. زنان به عنوان مادران، معلمان، پژوهشگران و رهبر جامعه می توانند نقش اساسی در این زمینه داشته باشند.
سوال: نظرتان درباره ی باور غربی ها که زنان مسلمان در سایه و حاشیه زندگی می کنند، چیست؟ زنان مسلمان به چه می اندیشند؟
دیدگاه های زنان مسلمان پیچیده هستند. آن ها خواهان حقوق برابر می باشند، اما می گویند که ایمان شان مانعی برای دست یابی به این اهداف نیست، اغلب آنان ایمان شان را به عنوان نیرویی برای رسیدن به آزادی و نه تعصب می بینند. به هر حال همانند اکثر زنان، دغدغه های اصلی شان مشابه دیگر شهروندان کشورشان می باشد و حول مسائل توسعه، آموزش و بیکاری می چرخد و نه حقوق زنان. درباره ی "حجاب"، اکثریت مسلمانان می گویند آن ها موهایشان را در اماکن عمومی می پوشانند و هنگامی که چرای این کار از آن ها پرسیده می شود، رایج ترین پاسخ این است که آن ها بر این باورند که حجاب یک دستور دینی است. به صورت خیلی ساده حجاب بخشی از عمل به ایمان شان می باشد. زنانی که حجاب را رعایت می کنند آن را تنها با تقوا همراه نمی دانند بلکه همراه آن "اعتماد به نفس" و "کرامت" را می بینند.
منبع: شفقنا
کد خبر: ۵۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۷
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: دولت به جای پاسخ به منتقدان صریح خود، در حال پرونده سازی برای آنهاست.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حجتالاسلام حمید رسایی مدیر مسئول هفته نامه 9 دی و نماینده تهران در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، نسبت به توقیف هفته نامه 9 دی واکنش نشان داد.
وی در همین زمینه گفت: توقیف هفته نامه 9 دی چیز عجیبی نیست و اتفاقی بود که با توجه به روحیه حاکم بر دولت آقای روحانی توقع آن را داشتیم. در روزهای آینده هم روند قانونی را پیگیری می کنیم و با دفاع مستدل و حقوقی از هفته نامه انشاء الله 9 دی را مجددا منتشر خواهیم کرد و خاری در چشم آنها که عصبانی هستند باقی خواهیم ماند.
رسایی ادامه داد: وقتی رئیس دولت در طول عمر یک سال و نیمه خود، بیش از 45 بار با استفاده از الفاظ ناشایست و ادبیات نامناسب، منتقدان خودش را خطاب می کند و به جای پاسخگویی به منتقدان تلاش میکند تا با تخفیف آنها از میزان تأثیر انتقاداتشان کم کند، توقیف یک هفته نامه از سوی وزارت ارشاد این دولت عجیب است؟ هنوز جای شکرش باقی است که این دولت کم تحمل اجازه می دهد تا منتقدانش نفس بکشند.
وی در خصوص دلایل توقیف هفته نامه 9 دی گفت: هنوز به صورت مکتوب چیزی به ما ابلاغ نشده اما بر اساس آنچه معاونت مطبوعاتی ارشاد اعلام کرده «شائبه توهین به امام راحل» یکی از دلایل توقیف عنوان شده که البته دلیل مضحکی است آن هم از طرف کسانی که در برابر توهین به ولایت امیرالمومنین یا توهین به رسول خدا خودشان را به ندیدن می زدند.
مدیر مسئول 9 دی اظهار داشت: دست اندرکاران هفته نامه 9 دی که بنده کوچکترین آنها هستم همگی از نیروهای ارزشی مطبوعات هستند که به امام راحل عشق می ورزند برای همین هم همواره این رسانه مورد کینه دشمنان امام و رسانه های بیگانه بوده است و دنباله های داخلی آنها برای حذفش جشن می گیرند.
رسایی افزود: دولت در حالی به بهانه «شائبه توهین به امام» یک رسانه منتقد خود را توقیف می کند که برخی از توهین کنندگان به شخص امام راحل و مبانی آن رهبر عظیم الشان در بخش هایی از بدنه دولت در رفت و آمدند و حتی این افراد از وزارت ارشاد جایزه می گیرند تا جایی که اخیرا به یکی از توهین کنندگان به رهبر معظم انقلاب که از اقوام معاون مطبوعاتی است، در وزارت ارشاد مسئولیت داده شد. این فرد که نتوانسته بود کتاب توهینآمیز خود را در ایران به چاپ برساند، کتابش را در خارج از کشور منتشر می کند.
مدیر مسئول 9 دی درباره دلیل دیگری که برای توقیف 9 دی ذکر شده گفت: یکی از دلایل یادداشت های 9دی در نقد عملکرد وزارت خارجه در موضوع هسته ای بوده است که ما نسبت به انتقادات فنی و دلسوزانه خود از روند مذاکرات هسته ای و توافقنامه ژنو افتخار می کنیم به طوری که امروز بعد از گذشت یک سال و چند ماه از امضای این توافقنامه ژنو، صحت و قوت نقدهای 9 دی و چند رسانه منتقد دیگر بر همگان روشن شده است.
رسایی اضافه کرد: دولت به جای پاسخ به منتقدان صریح خود، در حال پرونده سازی برای آنهاست به طوری که از نمایندگان منتقد مجلس شکایت می کند و رسانه های منتقد را توقیف یا به دادگاه ارسال می کند.
مدیر مسئول 9 دی گفت: اگر معاونت مطبوعاتی وزیر ارشاد در ادعای خود صادق است، صوت جلسه امروز هیأت نظارت بر مطبوعات را منتشر کند تا معلوم شود که دلیل اصلی توقیف 9 دی چه بوده، چرا آقای جنتی در جلسه امروز صبح عصبانی بوده و اعلام کرده 9 دی باید توقیف شود و هر هزینه ای هم دارد، داشته باشد.
وی گفت: هیأت نظارت بر مطبوعات که اکثر اعضای آن از دولت یازدهم هستند، هنوز بعد از گذشت پنج ماه درباره فضاسازی چند رسانه منتسب به دولت در خصوص اسیدپاشی به صورت نظام اسلامی و همنوایی با رسانههای بیگانه توضیحی نداده اما برای توقیف 9 دی، بولتن تهیه کرده و به جلسه هیأت نظارت برده است بعد مراجع عظام تقلید را افرادی معرفی می کند که تحت تأثیر بولتن به روند غلط فرهنگی ارشاد تذکر می دهند.
نایب رئیس کمیسیون اصل 90 گفت: عصبانیت آقایان از پیگیری موضوع استیضاح وزیر ارشاد توسط بنده در مجلس است در حالی که این وظیفه نمایندگی بنده است و ربطی به هفته نامه 9 دی ندارد، نمی دانم چرا این را به آن ربط داده اند.
رسایی ادامه داد: بر اساس تماس تلفنی یکی از اعضای دولت در شب گذشته، عصبانیت آقایان از تیتر اول 9 دی در هفته جاری است که به پیگیری موضوع جیسون رضائیان و کمک کلیدی بابک زنجانی به ستاد انتخاباتی بنفش اختصاص داشت و کسی حاضر به پاسخگویی درباره آن نیست بلکه به جای پاسخگویی، فحاشی می کنند.
نماینده تهران همچنین خاطرنشان کرد: تیتر هفته آینده 9 دی هم به موضوع پرونده مهدی هاشمی و گزارشی از اسنادی که توسط وی در سال 88 در جاده تلو لواسان سوزانده شده بود اختصاص داشت که ظاهرا برای جلوگیری از انتشار آن چنین برخوردی صورت گرفت اما بنده و دوستان دیگر سانتریفیوژ نیستیم که با پلمب و توقیف و قفل و بند دهانمان بسته شود بلکه دولت باید پاسخ انتقادات را بدهد و مطالبات مردم را بی جواب نگذارد.
رسایی افزود: از این به بعد تا رفع توقیف 9 دی، بوسیله رسانه های دلسوز دیگر یا در سایت شخصی ام یا در شبکه های مجازی ای که دارم، این مطالبات را دنبال و اطلاع رسانی می کنم.
کد خبر: ۵۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
پارسینه نوشت: رجال سیاسی مثل هر بنی بشری از عواطف و احساسات انسانی برخوردارند و فارغ از اینکه افکار عمومی آنها را افرادی جدی می دانند، احساساتی مثل شادی و غم و عصبانیت و ... را تجربه می کنند و گاهی هم آن را بروز می دهند.
در این میان نمایندگان مجلس در قیاس با سایر مقامات کشوری بیشترین مواجهه را با مردم دارند و برخی رفتارهای آنان بیش از دیگران مورد قضاوت مردم قرار می گیرد. همچنین بسیاری از علاقمندان به عرصه سیاست مشروح مذاکرات مجلس راکه از رادیو پخش می شود به دقت رصد می کنند و هر رفتار کوچکی از وکلای خود در مجلس را مورد ارزیابی قرار می دهند.
پارسینه در گزارشی از 10 نفر از نمایندگان مجلس پرسیده که آخرین بار چه زمانی از کوره در رفته اند؟
پاسخ نمایندگان به این پرسش در زیر می آید:
حامد قادرمرزی، نماینده قروه: من معمولا بر سر مسائل سیاسی از کوره در نمی روم. البته در مواردی ناراحت و عصبانی شدم اما در حدی نبوده که از کوره در بروم. به هر حال در مسائل سیاسی باید سعه صدر داشت مخصوصا در مقابل مخالفین. آدم سیاسی هم باید معتقد به وجود مخالف در عرصه سیاسی باشد چرا که در غیر این صورت روحیه دیکتاتوری بر انسان حاکم خواهد شد اما اگر بپذیریم همانطور که خود اعتقاداتی داریم، گروه هایی هم هستند که به مسائل دیگر اعتقاد دارند و افکار دیگری دارند تحمل مخالف راحت تر می شود چرا که انسان سیاسی در عرصه سیاست با مخالفینش معنا پیدا می کند.
محمد جواد کولیوند، نماینده کرج: حدود یک ماه پیش در مورد برخی انتصابات در استان البرز در مقابل مدیران استانی از کوره در رفتم. من احساس می کردم باید از افرادی استفاده شود اما برخی سیستم ها این را نپذیرفتند و استنباطشان هم این بود که نیروچینی می شود. در حالی که این مدنظر من نبود بلکه می خواستم کار به درستی انجام شود و افراد لایق و مورد وثوق آنجا بنشینند و کار انجام دهند.
جواد هروی، نماینده قائنات: دیروز به خاطر همان قضایایی که در صحن مجلس پیش آمد و از اینکه تحمل نمایندگان اینقدر پایین است و اینکه در مرکز قانون گذاری این برخوردها را داریم قدری گله مند و دلخور شدم از فضای مجلس. مجلس به فرمایش مقام معظم رهبری باید محل گفت و گوی حکیمانه باشد نه تزاحم و تضارب آرا.
حسن تامینی، نماینده رشت:کم پیش می آید که عصبانی شوم اما آخرین باری که از کوره در رفتم روزی بود که آقای احمدی نژاد در جلسه استیضاح وزیر کارفیلمی از فاضل لاریجانی را به نمایش گذاشت. من آن زمان شرایط سخت روحی داشت به نحوی که داد زدم و گفتم این کار را نکنید مجلس تخریب می شود.
علی محمد بزرگواری، نماینده کهگیلویه و بهمئی:همین دیروز قدری عصبانی شدم. البته من موقع نطق آقای مطهری جلو نرفتم اما وقتی دیدم آقای مطهری اینطور هتاکانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ظلم می کند و به جای اینکه برای آبیاری درخت انقلاب که خون پاک پدرش بر ان ریخته شد، مدافع نظام باشد اینطور عده ای از پشت صحنه وادارش کردند و ایشان را جلو انداختند که اینطور هتاکانه برخورد کنند قدری از کوره در رفتم و خواستم مثل دیگران جلو بروم اما گفتم ایشان در حدی نیست که حتی با ایشان برخورد لفظی کنیم بلکه باید به دنبال کسانی برویم که او را تحریک می کنند.
حسینعلی حاجی دلیگانی، نماینده شاهین شهر: هیچ وقت از کوره در نرفتم. اغلب خودم را کنترل کردم. البته گاهی بر سر مسائل انقلاب عصبانی می شوم و آنچه وظیفه دارم را انجام می دهم اما از کوره در نمی روم.
نوذر شفیعی، نماینده ممسنی:در مسائل سیاسی نه ولی وقتی میبینم حق با من است اما کار گیر می کند از کوره در می روم.
رحمت الله نوروزی، نماینده علی آباد کتول:همین دیروز که فراکسیون محیط زیست سیاسی کاری کرد و من خیلی از دستشان ناراحت شدم. من اینها را به عنوان داور انتخاب کردم که فارغ از شائبه های سیاسی و با نگاه علمی و زیست محیطی بگویند آیا سرخدار در جنگل ابر وجود دارد یا نه. قرار شد اعضای کمیسیون عمران، اصل 90، کشاورزی و فراکسیون محیط زیست با استفاده از نظرات اداره راه و شهرسازی علام نظر کنند اما دیروز یک حرکت سیاسی را انجام دادند و من در مقابل اقای پیرموذن ناراحت شدم و از کوره در رفتم.
ابراهیم آقا محمدی، نماینده مردم خرم آباد: من از کوره در نمی روم بلکه هر جا لازم باشد از مواضع اصولی خود دفاع می کنیم. آیا این از کوره در رفتن است؟ اگر روزی کسی به حقوق ما تجاوز کرد یا به مملکت تجاوز کرد باید بگذاریم طرف تا هر جا که خواست بیاید؟
محمد مهدی زاهدی، نماینده کرمان: من در مسائل سیاسی از کوره در نمی روم بلکه راحت و با خونسردی جواب میدهم؛ گاهی اوقات دفاع می کنم و گاهی مقابله میکنم اما با منطق.
کد خبر: ۵۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۳
باوجود سروصدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است، یافتههای علمی نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی مسئلهای ذاتی است. اختلاف زنان با مردان فقط در فرم اندام و سبک لباس پوشیدنشان نیست.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
مردمان :در زیر به ۱۰ نکتهای اشاره میکنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند.
۱) براساس چرخه عادت ماهیانهاش، هر روز تغییر میکند.
مشکلات قبل از عادتماهیانه، بیشتر از ۸۰ درصد از خانمها را تحتتاثیر قرار میدهد. اما خانمها هر روز ماه تحت تاثیر این چرخه ماهیانه هستند. سطح هورمونها به طور منظم در مغز و بدن خانمها تغییر میکند، ظاهرشان، سطح انرژیشان و حساسیتشان را نیز دستخوش تغییر میکند.
حدود ۱۰ روز بعد از شروع عادتماهیانه، درست قبل از تخمکگذاری، زنان احساس شادی بیشتری میکنند. ناآگاهانه لباسهای جذابتری میپوشند، چون سطح بالای استروژن و تستوسترون او را به پیدا کردن فرصتهای جنسی بیشتر در طول این دوران باروری ترغیب میکنند.
یک هفته بعد از آن، پروژسترون آنها افزایش مییابد، هورمونی که درست مثل والیوم میماند و باعث میشود زنان فقط دوست داشته باشند با یک فنجان چای و یک کتاب در تختخواب زیر پتویشان بروند. هفته بعد از آن، پایین آمدن پروژسترون، موجب آسیبپذیری و حساسیت بالای خانمها میشود.
روحیه اکثر خانمها، ۲۴-۱۲ ساعت قبل از شروع عادتماهیانه، به بدترین وضعیت خود میرسد.
۲) شهودی هستند.
مردها میتوانند خیال خود را راحت کنند که زنان میتوانند به راحتی ذهنشان را بخوانند. اما درک و بصیرت زنان بیشتر از اینکه جادویی باشد، بیولوژیکی است.
در طول مسیر تکامل انسانها، زنان برای توانایی که در زنده نگه داشتن بچهها داشتند، که شامل برآوردن نیاز غذایی، گرمایشی، تربیتی و امثال آن میشود، انتخاب شده بودند. این یکی از دلایلی است که توضیح میدهد چرا زنان نتایج بسیار بهتری در تستهایی که نیازمند درک اشارات غیرکلامی باشد، کسب میکنند. زنان نه تنها ظاهر فیزیکی افراد را بهتر به خاطر میسپارند، بلکه اشارات غیرکلامی که در حالات صورت، اندام و لحن صدا نشان داده میشود را درک میکنند.
اما این مهارت فقط محدود به بزرگ کردن فرزند نیست. زنان عمدتاً از آن استفاده میکنند تا بگویند رئیس، شوهر یا حتی غریبه ها چه در سر دارند.
۳) از خشونت دوری میکند.
موقعیتهای استرسزا در مردان واکنش جنگ و گریز ایجاد میکند اما محققان نشان دادهاند که زنان بعد از حس کردن یک تهدید، به طور غریزی واکنش تمایل یا دوستی را از خود نشان میدهند. این یعنی برای ایجاد اتحاد استراتژیک، از واکنش فیزیکی خودداری میکنند.
زنها بخاطر وابستگی بیشتر بچهها به بقای آنها، طوری رشد یافتهاند که از خشونت دوری کنند. (در دوران باستان، مردان پیشینیان ما، برای منتقل کردن ژن خود، فقط باید رابطهجنسی برقرار میکردند اما زنان باید تا به دنیا آمدن بچه و بزرگ کردن آنها زنده میماندند.)
اینطور نیست که زنها خشن نباشند، طریقه خشونتورزی آنها متفاوت است. آنها روشهای غیرمستقیمتری را برای رویارویی انتخاب میکنند.
۴) به طرز متفاوتی به درد و اضطراب واکنش میدهد.
مطالعات تصویری مغز طی ۱۰ سال گذشته نشان داده است که مغز زنان و مردان به درد و ترس به طرز متفاوتی واکنش میدهند. و مغز خانمها حساستر از آن یکی است.
مغز خانمها نه تنها دربرابر استرسهای بسیار کوچکتر هم حساس است بلکه میتواند به سطوح بالاتری از استرس هم عادت کند.
حساسیت استرس میتواند فوایدی در بر داشته باشد: پراکندگی وضعیت ذهنی فرد را برطرف کرده و آن را متمرکزتر میکند. اما اگر این اضطراب مدت زمان بیشتری طول بکشد، میتواند مخرب باشد. یافتههای این مطالعات میتواند توضیح دهد که چرا خانمها بیشتر در معرض افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطرابی قرار دارند.
۵) از کشمکش و مشاجره متنفر است (از بیمحلی، بیشتر).
برای جلوگیری از کشمکش و مشاجره، در طول سیر تکامل انسان، زنان بیش از اندازه حساس به اشارات میانفردی شدهاند، وضعیتی که زنان را نسبت به این برخوردها بیطاقت میکند. جریان شیمیایی که در طول یک مشاجره به مغز زنان هجوم میآورد -- مخصوصاً در مشاجراتی که با افراد نزدیک دارند -- درست مثل حمله یک بیماری.
احتمالاً بخاطر توانایی بالایی که در خواندن فکر آدمها دارند، حرف نزدن و واکنش ندادن برایشان غیرقابلتحمل است. برای خانمها یک جواب منفی بسیار بهتر از جواب ندادن است.
۶) میلجنسیشان واکنشپذیر است.
میل جنسی در خانمها بسیار تاثیرپذیرتر از آقایان است.
برای اینکه خانمها از نظر جنسی تحریک شوند، مخصوصاً بخواهند به ارگاسم برسند و ارضا شوند، قسمتهای مختلفی از مغزشان باید خاموش شود. و خیلی چیزها میتواند این قسمتها را دوباره فعال کند.
یک زن ممکن است بخاطر عصبانیت ، بیاعتمادی یا حتی بخاطر اینکه پاهایش یخ کرده است، پیشرویهای مردی را رد کند. بارداری، مراقبت از بچههای کوچک و یائسگی نیز میتوانند بر میل جنسی خانمها تاثیر بگذارند.
بهترین توصیه برای مردان این است که از قبل برنامهریزی کنند!
پیشنوازی برای آقایان همه آن چیزهایی است که درست ۳ دقیقه قبل از خود عملجنسی اتفاق میافتد اما برای خانمها همه اتفاقاتی است که ۲۴ ساعت قبل از آن پیش آمده است!
۷) بارداری تاثیر قابلتوجهی بر فکر او دارد.
در هشت ماهه اول بارداری، میزان پروژسترون تا ۳۰ برابر میشود و همین باعث میشود که خانمها شدیداً آرام شوند. پروژسترون یک داروی خوابآور بسیار قوی است.
طبق مطالعهای که در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است، مغز زنها در دوران بارداری جمع میشود و تقریباً ۴ درصد کوچکتر از زمان عادی او میشود (نگران نباشید، تا شش ماه بعد از وضعحمل به حالت عادی برمیگردد).
اینکه بارداری باعث میشود زنها به طرز متفاوتی فکر کنند یا نه مسئلهای بحثانگیز است -- یک مطالعه اخیر مشکلات حافظه را به هومونهای بارداری مرتبط دانسته است -- اما بعضی محققان عنوان کردهاند که این تغییرات، مدارهای مغزی را آماده میکند که رفتار مادرانه را هدایت میکند.
محققان دریافتهاند که این مدارها بعد از تولد ایجاد میشوند. بغل کردن یک بچه، هورمونهای مادرانه ترشح میکنند، حتی در زنانی که تابحال باردار نشدهاند.
۸) مادر بودن اثر قوی بر مغز او دارد.
تغییرات جسمی، هورمونی، احساسی و اجتماعی که بلافاصله بعد از به دنیا آوردن فرزند، زنان با آن روبهرو میشوند، میتوانند یک عمر طول بکشد. چون همه چیزهای دیگر تغییر کردهاند، برای اینکه تا حد ممکن قابلپیشبینی باشد، به همه چیزهای دیگر نیاز دارد، ازجمله شوهرش.
در طول سیر تکامل، پیشینیان ما به ندرت مادرانی تمام-وقت بودهاند زیرا همیشه کسانی برای کمک کردن به بچهداری در خدمت داشتهاند. و یک مادر نهتنها برای بخاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش، به حمایت قابلتوجهی نیاز دارد. تحقیقات نشان میدهد که توانایی مادر برای اینکه بتواند نیازهای فرزندش را به طور کامل برآورده کند، میتواند بر رشد سیستم عصبی و روحیات فرزند او تاثیر داشته باشد.
یکی از راههایی که مادر جهان، طبیعت، به او در این راه کمک میکند، شیردهی است. مراقبت از فرزند باعث میشود مادران با استرسهای زیادی دست و پنجه نرم کنند (استرس زیاد میتواند بر قدرت شیردهی آنها تاثیر داشته باشد). حتی در یک تحقیق مشخص شد که شیردهی از کوکائین هم برای مغز زن شادیآورتر است.
۹) دوبار دوران نوجوانی را تجربه میکند.
هیچکس دوست ندارد دوباره نوجوانی را تجربه کند. تغییرات ظاهری و هورمونی که این دوران در ما ایجاد میکند، نهتنها ناراحتی ظاهری و روحی برایمان فراهم میکند بلکه سوالات زیادی از اینکه که هستیم و چه میکنیم در ذهنمان ایجاد میکند.
اما خانمها در سنین قبل از یائسگی وارد یک نوجوانی دوم میشوند. این دوران از سن حدود ۴۳ سالگی شروع شده و در ۴۷ یا ۴۸ سالگی به اوج خود میرسد. (هورمونهای مردان نیز با بالا رفتن سن تغییر میکند اما نه به اندازه خانمها). علاوه بر نامنظم شدن عادت ماهیانه و گٌرگرفتگیها، هورمونهای زنان در طول این دوران آنقدر متحول میشود که به اندازه یک نوجوان دمدمیمزاج میشوند.
طول این دوران از دو تا نه سال ممکن است طول بکشد و در اکثر خانمها تا ۵۲ سالگی به اتمام میرسد.
۱۰) در سنین میانسالی، عاشق خطر کردن میشود.
وقتی آن تغییر به اتمام میرسد، و بدن او وارد دوران «پیشرفته» خود میشود، مغز زنانه دستخوش دومین تغییر خود میشود. بااینکه مردها با بالا رفتن سنشان، علاقه بیشتری به روابط خود پیدا میکنند، زنان در این دوران آماده خطر کردن میشوند -- مخصوصاً اگر آشیانهشان خالی باشد.
هنوز هم دوست دارد به دیگران کمک کند اما تمرکز او از خانواده کنونیاش به جامعه منتقل میشود. او بعد از سالها مراقبت از دیگران، حالا تمایل بیشتری برای رسیدگی به خودش و کارش پیدا میکند.
برای خیلی از خانمهای بالای ۵۰ سال، این دوران توام با شور زندگی و تمایل به ماجراجویی خواهد بود.
کد خبر: ۵۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
دکتر مهدی کوچک زاده، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی هفته گذشته در هیات انصار علمدار ولایت در مسجد قمر بنی هاشم (ع) حاضر شد و با موضوع بصیرت و اهداف انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره به نکات و مسائل روز پرداخت.
این نماینده مجلس شورای اسلامی در خصوص هدف از انقلاب اسلامی توسط مردم گفت: یک حرف هایی می باشد که ما انقلاب کردیم برای چه؟ انقلاب کردیم که وضع معیشت ما خوب شود، پس این چه وضعی است؟ چطور می شود که امام حسین (ع) از مدینه بیرون می آید( به دلیل اینکه معاویه به درک واصل شد و می خواستند برای یزید از امام بیعت بگیرند و از مدینه خارج شد) در طول این مسیر خیلی ها با امام برخورد کردند ولی با امام همراه نشدند و خیلی ها را هم امام فرستاد دنبال آن ها و یکی گفت من اسب خوبی دارم و به شما می دهم ولی امام گفت من شما را می خواهم. من نگرانم مسائل گوشه و کنار و حاشیه ای باعث شود که ما یک عمر زیارت عاشورا بخوانیم ولی حسینی نبوده باشیم، هر روز عاشوراست و همه جا کربلا است و هر روز یک حسین است و یک یزید و این دل نگرانی می باشد که من کدام طرف باشم. بزرگترین توهین و بی شرافتی این است که چشم باز کنیم ببینیم در تیم یزید می باشیم، مردم کوفه هم به امام حسین(ع) نامه نوشتند گفتند بیا، خیلی سخت است این حرفها را برای کسانی بزنیم که مثل شما عمری امام حسینی (ع) هستند.
وی ادامه داد: در همین انقلاب خودمان دقت کنیم از همان اول چه کسانی در جریان انقلاب بودند و حالا سرانجامشان چه شد و حتی یک عده ای از همین ها به دلیل همکاری با منافقین اعدام شدند. مسئله گرانی و مسئله ی ظلم باید مدنظر گرفته شود و ما باید بدانیم که هیچکسی نمی تواند نسبت به ظلم آمریکایی و خارجی و مدیران داخلی بی تفاوت باشد. همین دیروز دیدید که یک سمینار مبارزه با فساد اقتصادی دائر شد و معاون رییس جمهور گفتند ما از یک ماه پیش به رهبر معظم انقلاب گفتیم برای شروع این سمینار یک پیامی دهید، اول آقا پیام ندادند و آخر دو خط مرقوم فرمودند و گفتند از این سمینارها قرار است چه معجزه ای دربیاید؟ شما که همه چیز را می دانید پس چرا جلو نمی روید تا فساد را ریشه کن کنید؟
دکتر مهدی کوچک زاده اظهار داشت: یک آیه ای در قرآن می باشد که مهر زدند قلب و چشم آن ها را( چرا وقتی انسان چشم دارد ولی کور دل می باشد) آیا ندیدند آن کسی را که خدای او هوای نفسش می باشد؟ چه کسی او را گمراه می کند؟ خداوند او را گمراه می کند علی رغم اینکه دانشمند می باشد( ما آیت ا… العظمی ها داشتیم) مثل شریعتمداری و منتظری و شیخ علی تهرانی چه شد؟ امام درباره ی شیخ علی تهرانی فرمود بعضی ها کتاب اخلاق می نویسند ولی از اخلاق چیزی نمی دانند. خداوند می فرماید چرا اینکار خلاف را می کنید می گوید دلم می خواهد، دوست دارم، حالا اگر کسی اینگونه گفت اولا ورود به صف یزیدی ها کرده و دوم خداوند بر قلب و گوش و چشم او مهر می زند. همه ی بی بصیرتی از اینجا می باشد، همه ی این مسیری که انسان در خط شیطان می رود برای این است که می گوید دلم می خواهد. گاهی هوای تهران را دود می گیرد و ما جلویمان را نمی توانیم ببینیم هوا و هوس حکمش همین است، چشم داریم اما به خاطر گرد و غبار نمی توانیم ببینیم. بعضی ها علم دارند و چشم دارند و آیت ا… می باشند ولی به خاطر تبعیت کردن از هوای نفس جلویشان را نمی توانند ببینند، اگر ما مومن هستیم باید ببینیم خدا چه می خواهد. مردم کوفه فکر می کنید از اول بی وجدان بودند؟ نخیر، سر بزنگاهی امتحان شدند. عده ای می گویند ما شب عملیات می رویم و هر وقت امام زمان آمد می رویم کنارش، من گفتم بله از این مال و اموالت معلوم است که انباشته کرد ، ریشه همه ی بدبختی ها در همین نفس است.
وی در خصوص اوضاع اقتصادی کشور و سختی های پیش آمده بیان داشت: دارند از همین نفس استفاده می کنند و یک دروغ بزرگی را دارند به ملت می چسباندند می گویند ما انقلاب کردیم که گوجه فرنگی ارزان شود. بله این گرانی ها هم درست نیست، شما برای رضای خداوند تحمل می کنید، در مقابل بی تدبیری و بی عرضگی و اشرافی گری باید موضع بگیریم،.ما برای چه انقلاب کردیم؟ برای ارزانی گوجه فرنگی ؟ برای اینکه خانه و ماشین به ما بدهند؟ کم کم اگر متوجه نباشیم نمی فهمیم به چه کسی سیلی می زنیم وقتی که به خودمان می آئیم می بینیم امام حسین(ع) را سر بریدیم. به ما می گویند ترکیه را ببینید و غرب را ببینید که چه پیشرفتی کرده اند، هی اینها را به رخ ما می کشند. حالا ما انقلاب کردیم که اینطوری شود؟ این شهداء برای چه خون دادند به آن فکر کنید آیا این ها عقل شان کم بود و یا اینکه کسی آن ها را دوست نداشت یا چیز دیگری بود؟ این ها برای چه کشته شدند و حدود ۲۰۰ هزار نفر در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق کشته شدند، این ها چه می گفتند؟ این خیلی سوال مهمی می باشد. امام حسین (ع) بیکار بود که زن و بچه اش را به کشتن داد برای چه؟ دشمن همه ی کارش این است که به ما بقبولاند که ما فقط برای زندگی خوب و اموال دنیا انقلاب کردیم. من اصلا امشب آمدم اینجا که یک عده یزیدی را رسوا کنم که خون ملت را توی شیشه می کنند.
کوچک زاده با اشاره به اینکه امام اسلام آمریکایی را از اسلام ناب تفکیک کرده ، گفت : البته باید این را در نظر بگیریم که دو نوع اسلام داریم . یک اسلامی که به قول امام اسلام آمریکایی است. و یک اسلام هم اسلام ناب محمدی است . البته خود امام هم این دو اسلام را معنا کرده است .امام درباره اسلام آمریکایی می فرماید:” فرزندان عزیز جهادیم! به تنها چیزی که باید فکر کنید، به استواری پایههای اسلام ناب محمدی صلیاله علیه و آله و سلم است. اسلامی که غرب و در راس آن، آمریکای جهانخوار و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمدار آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن، ملحدان و کافران و سرمایهداران و پولپرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بیبهره بودهاند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیلهگر و قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بیهنرند.( الآن در لباس روحانی دارند سر ما کلاه می گذارند نماز شب می خوانند ولی خانه اش میلیارد ها تومان می ارزد) الآن تقدس یک عده ریش و یقه می باشد اگر از آن ها بگیری چیز دیگری ندارند. امام می فرمایند: ” آیا جوانان ما خونشان را برای اینکه ما زندگی خوبی داشته باشیم دادند، ایا می شود کسی خودش را بکشد تا زندگی خوبی داشته باشد یا اینکه این نهضت یک نهضت الهی بود، نهضت ایران نهضتی بود که خداوند تبارک و تعالی در آن نقش داشت”، گرنه شاه هم می رفت زیارت امام رضا(ع) و وقتی ما می گفتیم شاه ظالم است یک عده می گفتند کفر نگو شاه شیعه می باشد. اینکه دشمنان تابحال نتوانستند ما را یک لقمه ی چب بکنند برای این است که ما حسینی می باشیم و می خواهند این را هم از ما بگیرند. برخی میگویند اینطور نیست که همه ی دنیا یزید باشند و ما فقط امام حسین باشیم . آن ها هم خوبند. من خودم با آقای اوباما تلفنی صحبت کردم. خیلی آدم عاقل و با ادبی هم هست. ما اصلا دشمن نداریم. اگر بنشینیم با دنیا حرف بزنیم، دنیا هم با ما کاری ندارد. با همین حرف ها می خواهند زحماتی که در سی و پنج سال کشیده شده را یک شبه بر باد دهند.
کوچک زاده با اشاره به اتفاقاتی که در روز دانشجو افتاد اضافه کرد: روز دانشجو روز استکبار ستیزی و مخالفت با آمریکاست. اما برخی با تمام وقاحت، امسال تلاش کردند که جنبه ضد استکباری این روز را کمرنگ کنند. البته جوان ها تقصیری ندارند. زیرا از کسانی که نه انقلاب را دیدند و نه جنگ را انتظاری نیست. اما آن آقایی که می آید منتقدین را “تازه به دوران رسیده” خطاب می کند باید یقه او را گرفت.
وی در خصوص لحن تند یکی از مسئولین در روز دانشجو گفت: خود آن فرد هم قبول دارد که آمریکا اگر بتواند، تا سر حد ممکن به ملت ایران فشار وارد می کند. در این وضعیت چرا حرفی را میزنی که اگر نگوییم اکثریت، ولی تعداد زیادی از تو کینه به دل بگیرند. روزی میگویند بی سواد، روزی میگویند بی شناسنامه ، روز دیگر میگویند به جهنم بروند . چرا همش عصبانی هستی؟ شاید عصبانیت به دلیل به نتیجه نرسیدن مذاکرات است. این از ابتدا هم مشخص بود. رهبری از ابتدا فرمودند که خوشبین نیستند و البته دلیلش هم واضح است. مذاکرات برد برد با گرگ یعنی چه؟ یعنی گرگ یک پنجه به صورت شما بیاندازد و صورت شما را خونین کند و شما هم یک تکه از پشم گرگ را بکنی! حالا مذاکرات به نتیجه نرسیده و شما عصبانی هستی و حرفی میزنی که جماعت زیادی نسبت به تو کینه ورز بشوند. در این شرایط همه باید هوای هم دیگر را داشته باشند. همه این حرف را قبول دارند ، حتی خود آن آقا.
وی در ادامه به موضوع امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت: مسئله دیگر امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا علت اصلی قیام اباعبدلله که خودشان به آن تصریح کرده اند امر به معروف و نهی از منکر بود. البته ما باید روش صحیح آن را بلد باشیم. روش آن کتک زدن و فحش دادن نیست. اینکه خانومی مویش بیرون بود ما برویم به او بی احترامی کنیم، این امر به معروف و نهی از منکر نیست. برخورد با هر ناهنجاری هم یک قاعده دارد و یک دلیل اصلی قیام امام حسین (ع) برای امر به معروف بود، آیا ما چند نفرمان قواعد امر به معروف را می دانیم؟ و این همان چیزی بود که امام حسین (ع) برای او شهید شد. اگر دختری موهایش بیرون بود ما نباید به او فحش بدهیم. بالاترین منکرها ظلم مسئولین حکومتی می باشد و یاد بگیریم نهی از منکر را از بالایی ها انجام دهیم، چرا ملتی که فرزندانش را جلوی صدام فرستاد حالا برای امر به معروف کوتاهی می کند ؟ راه مبارزه با فساد راه انداختن سمیناری که خرجش معلوم نیست چقدر می باشد نیست. ای مردم مراقب باشید کلاه سرتان نرود، الآن چند تا را داریم که به خاطر آقازاده هایشان انقلاب را بیخیال شدند و هر کاری می کنند که فرزندانشان را نجات دهند و ما باید متوجه باشیم که فقط راه نجات ما دفاع از حریم ولایت می باشد.
این نماینده مجلس شورای اسلامی پیرامون آزادی و استقلال اظهارداشت: امام در ادامه می فرمایند:” حکومت را برداشتند که حکومت اسلامی باشد نه اینکه فقط ازاد باشیم. عده ای می گویند ما می خواهیم آزاد باشیم، ما هر طور می خواهیم حرف بزنیم و هرکار بکنیم. همه ی مقصد این نبود که آزاد باشیم. آیا ما فقط می خواستیم آزاد باشیم مثل سوئد که خیلی آزادی دارد و مستقل هم هستند ولی اگر از قرآن در آن خبری نباشد باز هم می خواستند؟ آیا ایران قیام کرد که فقط آزاد باشد و ما جوانان را دادیم که فقط آزاد باشیم؟ یا ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی که شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند” مردم این شهادت را می خواهند از شما بگیرند چون اگر کسی از خود گذشته باشد کسی نمی تواند جلویش بایستد، کسی که از مرگ نمی ترسد از هیچ چیزی نمی ترسد. امام فرمود:” مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست بلکه نقطه شروع و انتقال بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (عج) می باشد.”
وی در خصوص مقصد انقلاب اسلامی در تفکر امام گفت: امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود. حکومت اسلامی باید تمامی سعی و تلاش خود را بنماید ولی همه ی اینها نباید ما را از قیام ولی عصر (عج) منصرف کند. فرق ما با امام حسین (ع) چیست؟ امام حسین (ع) برای خداوند قیام کرد و ما هم قیام را از امام حسین (ع) الگو گرفتیم. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی می باشند و گرانی و کمبود بر طبقه ی مستضعف فشار می اورد ولی هیچکس هم نیست که نداند که پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و برخورد قاطع و اسلامی با آمریکا و… فشار و سختی و گرسنگی را بدنبال دارد و مردم عزیز ما این راه را خود انتخاب کردند و بهای ان را خود پرداخت خواهند کرد و به ان افتخار می کنند. بدون شهادت این راه میسر نیست.”
کوچک زاده در خصوص تهدیدات استکبار جهانی گفت: به خدا بمب هسته ای دروغ است و بهانه ای بیش نیست، بلکه مزاحمت این انقلاب برای آمریکا، یک عده ای پا برهنه ای است کا از فرزندان شهید شما درآمدند که ۳۳ روز اسرائیل را در جنوب لبنان زمین گیر کردند و بعد سنی های غزه و یمن را دیدند، حالا آمریکا آمده مسلمان تقلبی را بوجود آورده مثل داعش که جلوی ما را بگیرند. امام می فرمایند:” ملت شریف ایران توجه داشته باشد کاری که شما انجام دادید آن قدر گران بها می باشد که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود نه تنها ضرری نکرده ایم بلکه سود زیستن در کنار اولیاء ا… را برده ایم.” آقا ما می خواهیم پا به گور بگذاریم دوست دارید چه کسی به استقبال ما آید؟ امام حسین(ع) و یا یزید؟ من میدانم زندگی ها سخت است ولی می خواهند به ما بگویند همه ی دنیا شکم و زیر شکم می باشد می خواهند دیدگاه ما را به دنیا و ارزش ها عوض کنند.
در پایان سخنرانی یکی از حضار در مورد آیت الله مصباح یزدی و جبهه پایداری از دکتر کوچک زاده سوال پرسید و با لحنی کنایه آمیز گفت: کمی از پدر معنوی خودتان بگویید که دکتر کوچک زاده در پاسخ گفت: کسانی که بنده را می شناسند، اطلاع دارند که بنده دوسال است که عضو جبهه پایداری نیستم. درمورد آیت الله مصباح هم با این که ایشان بسیار انسان محترمی است و رهبری تعاریف زیادی از ایشان کرده اند، اما بنده یک آقا بیشتر ندارم و آن اقای خامنه ای هستند و بقیه برایم مثل همدیگر هستند و فرقی نمی کنند. البته تهمت ها و نسبت هایی که به ایشان می دهند، نباید قبل از اثباتش روی آنها تکیه کنیم و مدام تکرار کنیم. همه به یاد داریم که اول انقلاب هم نسبت هایی به شهید بهشتی می زدند، حضرت امام در مورد ایشان گفتند که مظلومیت شهید بهشتی از شهادتش برای من دردناک تر بود.
منبع/متین نیوز
کد خبر: ۵۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹
حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی با اشاره به اینکه نسبت به مجلس فعلی از نزدیک شناخت ندارم، گفت: از دور که رفتارهای آنها را با دولت و مسئولان پیگیری میکنم احساس من این است که روزی خوف داشتیم که مجلس از کفایت تهی شود و اکنون این اتفاق افتاده است.
به گزارش فارس، حسین مرعشی عضو حزب کارگزاران سازندگی با حضور در جمع دانشجویان یاسوجی در دانشگاه علوم پزشکی و سالن حکیم جرجانی این شهر سخنانی ایراد کرد و به سئوالاتی پاسخ داد که حاشیههایی را نیز به دنبال داشت.
** دعوت از حسین مرعشی در این دانشگاه پس از آن صورت گرفت که بسیاری از شخصیتهای استان از قبل نسبت به ساختارشکنی برخی سخنرانان در دانشگاههای استان موضعگیری کرده بودند و ائمه جمعه در خطبهها نسبت به حضور افراد ساختارشکن هشدار داده بودند.
** در این آیین مطابق معمول رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی و دانشگاه یاسوج و معاونین، مرعشی را همراهی میکردند در حالی که در مراسم سخنرانی عباس سلیمینمین در همین دانشگاه خبری از این افراد نبود و پایبندی به اعتدالگرایی تا حدود زیادی مشخص شد.
** حسین مرعشی در قسمت اول برنامه که سخنرانی بود، تلویحاً به این نکته اشاره کرد که اولویت ما انرژی هستهای نیست و کشور چین را مثال زد که وقتی از کار نظامیگری و ساخت سلاح هستهای دست کشید و وارد بازار اقتصادی شد اوضاع و احوال خوب امروزی را پیدا کرد.
** عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگی در پاسخ به سؤال دانشجویی که از حل مشکلات کشور در طول مدت ۱۰۰ روز از سوی رئیسجمهور خبری نشد و اکنون پس از ۵۰۰ روز هنوز مشکلات به حال خود پابرجاست اظهار داشت: روحانی مدعی نشد که ۱۰۰ روزه مشکلات کشور را حل میکند بلکه قول داد که ۱۰۰ روزه مشکلات را برای مردم بازگو خواهد کرد.
** وی در این نشست در خصوص وزارت علوم و قضایای مربوط به آن گفت: ما در دانشگاه محبوب هستیم و روحانی هم برای احترام به این ذائقه دانشجویان که ما را میپسندند اصرار بر وزیری با گرایش سیاسی مورد پسند دانشجویان داشت و امروز هم شما بروید و در دانشگاهها محبوب شوید تا وزیر علوم از جنس شما بگذارند.
** مرعشی مشکلات دولت گذشته را مربوط به رئیسجمهور ندانست و با بیان اینکه در دوره پیش از انقلاب هم نخست وزیرها از جمله هویدا هر چند مروج بهاییت بودند اما فساد مالی نداشتند، تصریح کرد: معتقدم که اگر احمدینژاد شخصا مشکلی داشت دستگاه قضایی با او برخورد میکرد، اما مشکلات به دیگران برمیگشت که میبینیم دستگاه قضایی برای معاون اول وی و بابک زنجانی حکم صادر کرده است.
** برخی افراد حاضر در سالن معتقد بودند که مجری برنامه چه در برنامه سخنرانی منتجبنیا و چه در سخنرانی مرعشی خود یکی از عوامل ایجاد تنش بوده چرا که در هنگام سؤال دانشجویان طیف مقابل به حالت بسیار ناشیانه و یکطرفه اجازه صحبت به طرف مقابل را نمیداد.
** مرعشی در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که برای له شدن مردم زیر چرخ اقتصاد با نسخه کارگزارانیها چه حرفی دارید، از وی در خصوص مشکلاتی که آقازادهها برای کشور ایجاد کردهاند سؤال کرد که مرعشی در جواب عنوان کرد: در دوره آقای هاشمی هر ساله نرخ رشد اقتصادی شش درصدی را داشتیم و نرخ تورم هم ۲۲ درصد بود.
وی خاطرنشان کرد: برای مثال خودم چند دوره نماینده کرمان در مجلس بودم و مسئولیت داشتم و روزی که مقام معظم رهبری به کرمان سفر کردند حدود ۳۰۰ هزار نامه به دست ایشان رسید که در آن یک نامه هم حاوی شکایت مردم از ما نبود.
** مرعشی در خصوص سخنان اخیر روحانی و عصبانیت وی و بیان این جمله که از استبداد به خدا پناه میبرم، افزود: روحانی از فشار شیاطین هم به خدا پناه میبرد.
** عضو حزب کارگزاران سازندگی به دوران حضور خود در زندان هم اشاره کرد و گفت: سه تا پتوی سربازی در زندان به من داده بودند که برخی اوقات یکی را زیر سر میگذاشتم و بار دیگر آن را زیر پا پهن میکردم و در هنگام نماز جور دیگری از آن استفاده میکردم، اما در مجموع این ۴۲ روز بازداشت به من بیش از ۴۲ ماه حضور در دولت خوش گذشت.
** اما مهمترین بخش سخنان عضو حزب کارگزاران سازندگی مربوط به مجلس فعلی و تشکیل مجلس آینده بود که گویی همه اهداف این سفر برای بیان این جمله بود «من مجلس فعلی را از نزدیک نمیشناسم، اما از دور که رفتارهای آنها را با دولت و مسئولان پیگیری میکنم احساس من این است که روزی خوفی داشتیم که مجلس از کفایت تهی شود و اکنون این اتفاق افتاده است».
** مرعشی دولت اصلاحات را دنباله دولت کارگزاران دانست و با بیان اینکه اگر مردم آقای هاشمی را دوست نمیداشتند در انتخابات دوم خرداد به خاتمی رأی نمیدادند، تصریح کرد: آقای هاشمی طرفدار ناطقنوری نبود و اگر اینگونه بود من به عنوان مرید آقای هاشمی و فائزه هاشمی به عنوان دختر ایشان به شهرهای مختلف سفر نمیکردیم و تبلیغ برای آقای خاتمی نمیشد.
** در پایات مرعشی در پاسخ به این سؤال خبرنگاران در خصوص ارتباط ناطقنوری با جریان اصلاحات و اینکه چرا در دوم خرداد از وی حمایت نشد و اکنون ناطق را متعلق به خود میدانند تنها به ذکر این نکته بسنده کرد که آقای ناطق استاد ما و تاج سر ماست.!
کد خبر: ۵۲۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۷
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ازبررسی طرحی در این مجمع خبر داده که در صورت نهایی شدن، تقسیم بندی کشور را دگرگون می کند
کد خبر: ۴۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرحشدن در رسانهها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی میشناسد، از آنها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقشهای سیاسی و اجتماعیشان را ایفا میکنند، با این حال نقش اصلیشان، همان نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آنها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش میکنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.
با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکردهاند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری دادهاند. صاحبه عربی اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارشهای خبری در مورد خانواده حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است. اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخهی سمنان در یک خانواده مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده مینیبوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد میکرده است».
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعیده، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن، حسین ،عباس و مسعود است. 14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داماد، مقداری زمین، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخالهی 20 سالهاش حسن روحانی درآمد. مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زندایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است. صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سالها بیشتر در قالب یک بانوی خانهدار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانوادههای جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه تلویزیونی «خانوادههای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند. البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیسجمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا میکند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه بازارچه خیریهای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود، امیدوارم که موفق باشید.» اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانهای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیسجمهور برای همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است. البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکتکنندگان در این جشن سکههایی نیز اهدا شده است. انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنشهای متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکتکنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز در صفحهی شخصیاش در فیسبوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.
صاحبه عربی همسر حسن روحانی
از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافیگری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاستجمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند. اما ماجرای انتشار این اخبار که بسیاری آنها را «جهتدار و حاشیهای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانههای منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانشنامه به دانشآموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضعگیری کمسابقهای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازیهای رسانهای موجب تشویش اذهان عمومی میشود. مدیران رسانهها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات میشود... .بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا میکنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد میکنیم." و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانههای مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانهها خبر دادند. آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانهها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.
اعظمالسادات فراحی
همسر «محمود احمدینژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینهساز ازدواج او با رئیس دولتهای نهم و دهم شد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
«اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدینژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینهساز آن بود میگوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را میدیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آنها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آنها خانهای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحتتر باشد.» حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدینژاد پس از رئیسجمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدینژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است. علیرضا احمدینژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدینژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است. اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانهها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید میکرد. او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامهای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی نوشت؛ نامهای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد. اعظمسادات فراحی در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامههای تبلیغاتی احمدینژاد شرکت میکرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاستجمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامههای تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامهها را عامل فعالیتهای انتخاباتی بیشتر فراحی میدانند. اعظمسادات فراحی در آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکتکننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق، پاکستان و... نیز دیدار داشت. برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدینژاد در لیست پینشهادیاش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.
اعظمالسادات فراحی همسر احمدینژاد
فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیمگیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت میکند پیوست. او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکتکننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آنها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دوجانبه داشت. فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبتهای مختلف برگزار میشد حضور پیدا میکرد. احمدینژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان میکرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمیدانم، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم میمیرم. حاضرم همه این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.» اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد. در پایان عمر دولت دهم نیز احمدینژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاشها و حمایتهای فراحی از دولت و رئیسجمهور به وی اهدا کرد. زهره صادقی همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانوادهای اصیل، ریشهدار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن میگوید: « در سال 1353 با خانوادههای معتبر و ریشهدار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمتهای بزرگ این خانواده به این کوچک، ازدواج با زنی با فضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی است.» حاصل وصلت آنها، دو دختر به نامهای لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه سیاست ندارند. لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی میکند. دختر کوچکتر آنها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای است و به همراه همسرش در تهران زندگی میکند. زهره صادقی اگرچه در خانوادهای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیتهای سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.
زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی
او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه «بهآفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسهای که مختص دانشآموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویتهای اصلی آن. زهره صادقی در زمان ریاستجمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی میکرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولتها و ملتها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. عفت مرعشی «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده حجتالاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیتالله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علیاکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسیترین فرد در سالهای اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی میکند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیتیافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیتالله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت میشناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزهوار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388 و صحنه رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانهها انتشار یافت و بهانهای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.» عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده مینویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخشهای شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمیدانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرفهایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذرهای عصبانیت گفتم خانمجون یعنی چه همانجا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما ماندهام که این جوری برخورد میکنید؟ مادرم گفت: عفت جان ، حرف تو درست است، اما پدرت را که میشناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمیدهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس میخواند. میدانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت میکنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت میدانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....» همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره میکند. حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نامهای فاطمه،محسن،فائزه، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.
عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی
صحبتهای جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخهسواری آنها با واکنشهای متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد. اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند. مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنانکه در شب 4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش میکردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد. آنچه باعث شد طی سالهای اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانهها و افکار عمومی پررنگتر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بود. عدهای از اصولگرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریکآمیز عنوان کردند. اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالشهای زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آنها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پروندههایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است. منصوره خجسته باقرزاده «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانوادهای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیتالله میلانی به عقد سیدعلی خامنهای درآمد. در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سالهای قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمیگذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانوادهای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشتهای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیتالله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را میشناسند و تأیید میکنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیتالله حاج سیدجواد خامنهای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، میتوانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنهای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیتالله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای آیتالله خامنهای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تکفرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار میشد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از همخانه شدن، نوعروس خامنهای باخبر شد که شوی 25 سالهاش پای در میدان مبارزه دارد.» خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانهها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیتالله خامنهای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشتها در پیش از انقلاب داشته است. خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیتالله خامنهای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبهای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر میشود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیتالله خامنهای پرداخته است. در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخهای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری میکردید میگوید: « فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینههای مختلف نظیر پخش اعلامیهها، حمل پیامها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیامهای تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال مینمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمعآوری نموده و به پاریس مخابره میکردم.» وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخشهایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «رهآورد دانشگاه» بازنشر داده شده میگوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.» حاصل ازدواج آیتالله سیدعلی خامنهای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمدهاند. مصطفی بزرگترین فرزند آیتالله خامنهای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیتالله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است. فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنهای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانهای و سیاست کشور مطرحتر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیتالله سیدعلی خامنهای است. او با دختر آیتالله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد. گفته میشود حجتالاسلام سیدمسعود خامنهای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است. آخرین پسر این خانواده حجتالاسلام سیدمیثم خامنهای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد. بشرا دختر اول خانواده با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است. فرزند آخر این خانواده هدی خامنهای نیز با مصباحالهدی باقری کنی فرزند آیتالله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است. از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمیشود و علاقهای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانوادههای شهدا میرود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هستهای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایینژاد یکی از شهدای هستهای به حضور چندینباره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد. عاتقه صدیقی (پوران رجایی) «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است. پوران در سال 1322 در قزوین در خانوادهای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
پوران که در گذر فعالیتهای سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیتهای سیاسی مخفی شرکت داشت. در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره میکرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس میکرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاریهایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میاندورهای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد. عاتقه صدیقی سالها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سالها از منتقدان سرسخت احمدینژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی
حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفتوگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاریهایی سیاسی از دختران رئیسجمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازادهها ندهد و خانواده را حفظ کند.» عذرا حسینی یا عذرا بنیصدر «عذرا حسینی» هنگامی که در سالهای آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنیصدر» که بعدها به عنوان اولین و بحثبرانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد. بنیصدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاسدهنده خاطرات وی است و در آبانماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش میگوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگیمان که خانواده همسر کنونیام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه میرفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم". ابوالحسن بنیصدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.
عذرا حسینی همسر بنیصدر
حاصل ازدواج ابوالحسن بنیصدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان همپیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلیاش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد. در مورد این ازدواج که گفته میشود بنیصدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنیصدر در کتاب خاطرات خود میگوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام میگرفت. اگر آنها به سراغ من نمیآمدند، من به سراغ آنها میرفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمیتوانم جلو بروم»." البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنیصدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد.
ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی
همسر بنیصدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی خود روایات متفاوتی را نقل میکند. ولی آیتالله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسهای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنیصدر و آزادیاش میگوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنیصدر و فرار او مسألهای پیش آمد. کمیتههای انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنیصدر) را به اتفاق همسر بنیصدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علیالظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنیصدر را دستگیر کردهاید، ما با بنیصدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنیصدر را مجرم بداند هم هیچکس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!» آنطور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه میدهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنیصدر باید آزاد بشود.» وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من میخواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام میگذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان میگذارم و از شما میخواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.» ابوالحسن بنیصدر در مصاحبهای که با بیبیسی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیتهای همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییسجمهور ایران مشغول به کار بوده میگوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.» بنیصدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
شماری از اهالی شهر موصل در شمال عراق که به اشغال عناصر تکفیری داعش در آمده است، از رنج خود پس از اقدامات افراطی و عجیب تروریستها خبر دادند و اعلام کردند که آنان سوره کافرون را از قرآن حذف کردهاند.به گزارش آوای دنا به نقل از فارس، همزمان با ائتلاف موسوم به ائتلاف بینالمللی علیه داعش به رهبری آمریکا، سریال نقض حقوق بشر در موصل به دست اعضای این گروهک ادامه یافت تا شرایط بسیار بد ساکنان این منطقه که بیش از ۳ ماه (۹ ژوئن) است تحت فشار داعش هستند به حد فاجعه برسد. پس از منفجر کردن مراقد مقدسه، آواره کردن اقلیتهای دینی، قتل روحانیون و شیوخ عشایر، داعش به جنایات دیگری نیز روی آورده است که شاهدان عینی برخی موارد آن را نقل کردند که کشته شدن زنان باردار و حذف سوره کافرون از این جمله است.
«م.ح» زن جوان موصلی و صاحب ۲ فرزند است. وی درباره مشاهدات عینی خود از اقدامات تکفیریهای داعش در موصل به پایگاه خبری «العالم الجدید»، گفت: از قطع مرتب برق در عذابیم. هر سه روز فقط دو ساعت برق وصل میشود. مواد غذایی در بازارها نیست. وی افزود داعش دستوهای عجیب و غربی میدهد مثلا فروش «پوشک» نوزادان را بدون اینکه دلیلشان را بدانیم، ممنوع کرده است. داعش همچنین فروش ترشی، آجیل (خشکبار)، چیپس و چیزهایی شبیه به این را ممنوع کرده و مدعی است دراینها ماده مخمری وجود دارد که باعث نوعی قند میشود.
این زن موصلی در ادامه اظهارات خود گفت: داعش در هر مسجدی یک چاه حفر کرده است و بزودی قطع آب را اعلام خواهد کرد زیرا اعتقاد دارد اهالی باید به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) اقتداد کنند و فقط از چاه آب بکشند و استفاده کنند.
«ن.س» که یک زن دیگری موصلی است در مورد جنایات داعش گفت: هر کس که با آنها مخالفت کند، تازیانه و شلاق میخورد وبه مکانی نامعلوم برده میشود و فرقی ندارد زن باشد یا مرد. داعش «خمار» (پوششی خاصی که از سر تا پای زن را میپوشاند) را برای زنان و دختران بالای ۹ ساعت اجباری اعلام کرده است و تاکید کرده چشمها نباید پیدا باشد زیرا باعث «فتنهانگیزی» در میان مردان میشود.
وی افزود هر زنی که خمار نپوشد اگرچه همسرش با او باشد ۸۰ ضربه شلاق میخورد و باید جریمه مالی ۶۵ هزار دیناری بدهد، اما اگر زن تنها باشد که با عصا و کفش او را کتک میزنند.
در همین راستا این زن مثال یک زن حامله در ماه هفتم را میزند که بدون پوشیدن خمار به مغازههای فروش لباس نوزاد رفته بود و اعضای داعش زمانیکه او را میبینند بشدت به پشت و کتف او ضربه میزنند به نحوی که دچار خونریزی میشود و بیهوش میشود؛ زمانی که توسط عابران به بیمارستان رسانده میشود دیر شده است و خود و بچهاش هر دو از دنیا میروند.
این زن مثال کودکی موصلی را میزند که از پشتبام افتاده بود. مادرش در اثر عجله و شوک افتادن کودکش بدون پوشیدن خمار وی را به بیمارستان میرساند اما اعضای داعش به او اجازه ورود به بیمارستان را نمیدهند. زن مجبور میشود که به خانه بازگردد و خمار بپوشد اما زمانیکه خود را به بیمارستان میرساند، میبیند که کودکش از دنیا رفته است.
یکی دیگر از شاهدان عینی گفت: داعش مدارک شناسایی جوانان را میگیرد و آنها را پاره میکند و مدارک دیگری که آرم داعش بر روی آن نوشته است، تحویل آنها میدهد. این فرد ادامه میدهد که داعش علاوه بر تخریب مراقد واماکن مقدس، دانشکده هنرهای زیبا را تعطیل کرده و آن را آتش زده است؛ علاوه بر این عجیب آن است که به حذف سوره «کافرون» اقدام کرده و دلیل این امر مشخص نیست.
یک زن دیگر موصلی به «العالم الجدید» گفت: داعش در همه جا حتی در بخش زایمان بیمارستان نیز حضور دارد. این زن به ماجرای حمله داعش به یک پزشک زن در بخش زایمان اشاره میکند و میافزاید این پزشک زن به حضور داعش در هنگام وضع حمل زنی اعتراض میکند و با عصبانیت از آنها میخواهد به دلیل شرایط خاص موضوع اتاق را ترک کنند اما اعضای داعش قبول نمیکنند و با شمشیر این پزشک را بشدت مجروح میکنند و حال مشخص نیست این پزشک هنوز زنده است یا بر اثر ضربه فوت کرده است.
کد خبر: ۴۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۷
در هيأت نظارت بر مطبوعات و معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد _ كه يكي از ياران نزديك لاريجاني سكان آن را به دست دارد _ چه خبر است كه رئيس مجلس براي بهم نخوردن اين حياط خلوت، حاضر است اينطور صريح قانون را زير پا بگذارد؟ آوای دنا- حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در سایت شخصی خود نوشت: موضوع انتخابات عضو ناظر در هیأت نظارت بر مطبوعات از یک ماه قبل به دلیل اینکه گزینه های مورد علاقه رئیس مجلس در کمیسیون فرهنگی رأی نیاورده اند در کش و قوس صحن علنی است و آقای لاریجانی اجازه برگزاری انتخابات آن را نمی دهد. متن ماده ۲۱۸ صریح و واضح است. بر اساس این ماده آيين نامه داخلي، کمیسیون ها موظفند براي انتخاب ناظرين در مجامع حداقل دو برابر تعداد مورد نیاز کاندیدا معرفی کنند و کمیسیون فرهنگی بنده و آقای نبویان را براي هيأت نظارت بر مطبوعات معرفی کرده است.یک ماه قبل با هماهنگی پشت پرده، پيرمؤذن و نعمتي، سخنگوی هیأت رئیسه در صحن علني تذکر دادند كه چرا كميسيون فرهنگي، علي مطهري را معرفي نكرده و آقای لاریجانی هم گفت كه من در این بخش از آیین نامه ابهام دارم. باید در هیأت رئیسه بحث شود كه چرا كميسيون فرهنگي تعداد بيشتري معرفي نكرده. كميسيون فرهنگي هم اعلام كرد كه آيين نامه اين اجازه را داده تا حداقل دو نفر معرفي شوند و افراد ديگر را مناسب معرفي نديديم همانطور كه كميسيون هاي ديگر اينطور عمل كرده اند. در هیأت رئیسه بحث شد و با نظر اكثريت اعضاي هيأت رئيسه، اقدام کمیسیون فرهنگی قانونی اعلام شد ولی به اصرار رئيس مجلس گفته شد به كميسيون فرهنگي توصیه می کنیم تا كانديداي بیشتری معرفی کند. کمیسیون فرهنگی هم جلسه گرفت و به دليل اين كه رفتارش مطابق قانون بود، مجددا بر رأی قبلی اش تأکید کرد.انتخابات های ناظرین در هیأت های مختلف برگزار شده اما توسط رئیس مجلس در برابر انتخاب عضو ناظر در هیأت نظارت بر مطبوعات مقاومت می شد. بعد از این که نتوانستند رأی کمیسیون فرهنگی را تغییر دهند، آقای نعمتی سخنگوی هیأت رئیسه خبر از ارئه یک استفساریه در باره ماده ۲۱۸ داد که آیا علاوه بر معرفی کمیسیون، نمايندگان هم مي توانند در صحن علنی کاندیدا شوند؟اما ارائه استفساریه هم غیر قانونی بود چون در ماده ۲۱۸ ابهامی نبود، بنابر این باز هم رئیس از برگزاری انتخابات جلوگیری کرد. هفته گذشته ترفند ديگري طراحي شد، ارائه دو فوريتي براي تغيير قانون. مجددا با هماهنگي قبلي، تریبون آقاي نعمتی، سخنگوي هيأت رئيسه باز شد و وی به عدم توزیع دوفوریتی ای که در این باره تهیه کرده بودند، اعتراض کرد. آقای لاریجانی هم گفت که مخالف طرح دوفوریتی نیستم و بلافاصله دو فوریتی آنها در صحن علني توزیع شد.بر اساس این دوفوریتی که ۱۸ نماینده از جمله آقايان نعمتی، جلالی، جهانگیر زاده، پزشکیان، اسداللهی، سبحانی نیا آن را امضا کرده اند، قرار بود یک تبصره به ماده ۲۱۸ اضافه شود تا بر اساس آن در انتخابات ناظرين، علاوه بر معرفی کمیسیون، در صحن علنی هم هر کس خواست کاندیدا شود.این کار یعنی برگشت مجلس به دو سال قبل که طبق روال براي انتخاب ناظران هر کس می توانست در صحن علني کاندیدا شود. اين روش اما دو سال قبل به دليل اشكالات متعددش با رأي نمايندگان تغيير كرد و قرار شد كانديداها اول در كميسيون هاي تخصصي انتخاب شوند و سپس با معرفي كميسيون در صحن علني رأي گيري شود كه ماده 218 بر همين اساس به آيين نامه اضافه شد.ارائه دو فوريتي هر چند بر خلاف تصميم قبلي مجلس بود ولي راهكاري قانوني بود. البته مشکل اینجا بود که طبق قانون، تغییر آیین نامه نیاز به دو سوم آراي نمايندگان دارد و لاریجانی می دانست که این طرح، دو سوم آرا را در صحن علني ندارد براي همين امروز سراغ روش جديدي رفت، استمزاج!امروز اما آقای لاریجانی به شکل غیر قانونی در برابر نص صریح آیین نامه در خصوص انتخابات ناظر در هیأت نظارت بر مطبوعات اقدام به نوع جديدي از رای گیری کرد که در هیچ کجای آیین نامه داخلی وجود ندارد. در هيچ بندي از آيين نامه نيامده كه موضوع به طور استمزاجي به رأي گذاشته شود.آقاي لاريجاني ادعا مي كرد كه ابهام دارد و طبق قاعده عقلي بايد طرف ابهام را به رأي مي گذاشت ولي اينجا هم بر خلاف بديهيات رفتار كرد و بر خلاف قاعده به جای این که نظر خودش را به رأی استمزاجی بگذارد نظر کمیسیون فرهنگی را که مطابق آیین نامه بود به رأی گذاشت.این یک شیوه زیرکانه توسط رئیس جلسه است که در بزنگاه ها به کار می گیرد و هر طرف را که می خواهد به رأی می گذارد. ثمره این کار در آرای ممتنع خودش را نشان می دهد. امروز هم آقاي لاريجاني به جای این که طبق قاعده نظر خودش را به رأی بگذارد، نظر کمیسیون فرهنگی را به رأی گذاشت تا آرای ممتنع در سبد رأی مقابل به حساب بیاید.با همه اين تلاش ها نتیجه رأی استمزاجی اما این شد که ۱۰۰ تن از نمایندگان کار کمیسیون فرهنگی را درست دانستند و ۹۴ نفر بر خلاف آن رأی دادند. نمایندگان متعددی به این کار غیر قانونی و من درآوردی آقاي لاریجانی اعتراض کردند و براي اولين بار رئيس مجلس جلسه را متشنج كرد اما آقای لاریجانی کار خودش را می کرد.در برابر اعتراضات نمایندگان که تعدادي از آنها با صدای بلند و عصبانيت می گفتند: "ديكتاتور، ديكتاتور، با دیکتاتوری و استبداد نمی توان مجلس را اداره کرد" لاریجانی گفت: من دیکتاتور نیستم من رئيس مجلسم. اگر این کار استبداد است، استبداد بدتر مقاومت اقلیت در برابر رأی اکثریت است. مجلس با شما مخالف است!این در حالی است که اولا اساسا "رأی استمزاجی" در آیین نامه وجود ندارد و ثانیا باید نظر معترض یعنی آقای لاریجانی به استمزاج گذاشته می شد نه کار قانونی کمیسیون فرهنگی و ثالثا 100 تن از نمايندگان مخالف نظر رئيس مجلس بودند و 94 تن موافق وي بودند. بديهي است كه 100 بزرگتر از 94 است.جمله آقاي لاریجانی تنها دست نوشته های مردم بعد از انتخابات سال ۸۸ را به یاد می آورد که در اعتراض به بهم زنندگان بازي انتخابات نوشته بودند: آقایان ۲۵ بزرگتر از ۱۳ است. امروز هم باید گفت آقای لاریجانی ۱۰۰ بزرگتر از ۹۴ است! سئوال اصلي براي افكار عمومي اين است كه در هيأت نظارت بر مطبوعات و معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد _ كه يكي از ياران نزديك لاريجاني سكان آن را به دست دارد _ چه خبر است كه رئيس مجلس براي بهم نخوردن اين حياط خلوت، حاضر است اينطور صريح قانون را زير پا بگذارد؟
کد خبر: ۴۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۲
آوای دنا-کیهان در ستون «گفت و شنود» خود نوشت:
گفت: شخصی که لیست جعلی بورسیهها را با هدف بدنام کردن نمایندگان استیضاحکننده وزیر علوم منتشر کرده بود اعتراف کرده است که این لیست را معاون وزیر علوم به وی داده و اصرار داشته است که حتما منتشر شود.گفتم: مفهوم گفتمان «اعتدال» که با ناسزاگویی به منتقدان معلوم شده بود و حالا معنی «اخلاق» و «راستگویی» در گفتمان اعتدال هم مشخص شده است.گفت: در این لیست نام برادر یکی از نمایندگان استیضاحکننده به عنوان کسی که بورسیه غیرقانونی گرفته، آمده بود و بعد معلوم شد یکی از برادران این نماینده در جنگ تحمیلی شهید شده و برادران دیگرش اصلا تحصیلات دانشگاهی ندارند که بورسیه گرفته باشند.گفتم: یارو بیبلیت سوار اتوبوس شده بود، راننده گفت؛ آقا بلیت! و یارو گفت؛ من ایستگاه قبلی سوار شده بودم. راننده گفت؛ ولی ما ایستگاه قبلی توقف نکرده بودیم و یارو با عصبانیت گفت؛ غلط کردی که توقف نکردی! من میخواستم سوار بشوم!
کد خبر: ۴۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
نماینده مردم تهران:حتی شاه وقتی با مخالفان خود صحبت میکرد به آنها نگفت به جهنم بروند بلکه گفت: پاسپورت بگیرند و به خارج از کشور بروند در واقع این نوع ادبیات رئیس جمهور دیکتاتور مآبانه است که رئیس جمهور باید پرهیز کند
کد خبر: ۴۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۱
سلام دکتر. من هیچ شغلی ندارم و امشب من و خانوادهام با شکم گرسنه به رختخواب همراه با گریه فرزندان رفتیم
کد خبر: ۴۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۶
سخن این وجیزه با برادر عزیزمان جناب آقای ناطقنوری در دو بخش خلاصه میشود. اول؛ آنچه از ایشان انتظار میرفت که بگویند و نگفتند. دوم؛ آنچه باید میدیدند و متاسفانه ندیدند! بخوانید!
آوای دنا-کیهان در یاداشت امروز خود به قلم حسین شریعتمداری در واکنش به سخنان اخیر ناطق نوری نوشت :«علیعلیهالسلام در امر خلافت و حکومتداری و اداره کشور با هیچکس تعارف نداشت. جناح، گروه و خط برای او اهمیتی نداشت و معیار او در حکومتداری حق و عدل بود. به همین دلیل میگفت؛ اگر من خلافت را بپذیرم کسانی را که پیش از من در حکومتداری ظلمی به مردم کردهاند و از بیتالمال برای خود هزینه کردهاند، رها نمیکنم و حساب آنها را هم میرسم... شخصی مسئولیتی را در کشور برعهده میگیرد- اشاره به آقای احمدینژاد- و هر طور دلش خواست بیتالمال را خرج میکند، آن وقت میگویند تا زمانی که بر مسند است، مصلحت نیست جلوی او را بگیریم وقتی هم که از مسندش کنار رفت میگویند حالا که رفته است و دیگر مرده را لگد نزنیم، پس کی و کجا میخواهیم حساب بیتالمال را برسیم»؟بخشی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین ناطقنوری است که در مراسم احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در حرم مطهر حضرت امام(ره) ایراد کردهاند. اظهارات آقای ناطق با استقبال گسترده رسانههای بیگانه و جریانات ضدانقلاب روبرو شد و روزنامههای زنجیرهای تیتر اول خود را همراه با عکس و تقدیر فراوان به نقل سخنان ایشان اختصاص دادند که طبیعی! بود و حق! داشتند. این نوشته اما، اظهارات آن شب جناب ناطق را از زاویهای دیگر مینگرد، زیرا با توجه به سوابق آقای ناطق بر این باوریم که ایشان مثل همیشه حسن ظن داشتهاند و بیآن که متوجه باشند مورد سوءاستفاده یک جریان آلوده سیاسی قرار گرفتهاند، وگرنه ارادت شناخته شده آقای ناطق به اسلام و انقلاب و امام(ره) نمیتواند ایشان را با طیفی همراه کند که نه فقط ارادتی به امام راحل(ره) ندارند بلکه سابقهای سیاه از وطنفروشی و دشمنی با حضرتش در کارنامه آنان ثبت است... و در اینباره گفتنی است که؛1- بخشی از سخنان آقای ناطق به ادعای ایشان درباره حیف و میل بیتالمال از سوی آقای احمدینژاد اختصاص داشت که بدون قضاوت نسبت به صحت و سقم این اتهام باید گفت جناب ناطق از برخورد آقای احمدینژاد در مناظره انتخاباتی سال 88 به شدت برافروخته بود که چرا یکسویه به ایشان اتهام زدهاند و حالا آقای ناطقنوری به همان روشی متوسل میشود که آن را بسیار مذموم و ناپسند معرفی کرده بود.اما این بخش از اظهارات آقای ناطقنوری موضوع یادداشت پیشروی نیست و گفتنی است که کیهان اولین رسانه و در بسیاری از موارد، تنها رسانهای بود که به برخی از پلشتیها، قانونشکنیها و سوءاستفاده از بیتالمال در دولت سابق پرداخته و هزینه آن را هم متحمل شده است، اگرچه تخلفات و پلشتیهای دولت سابق با انبوه تخلفات و سوءاستفادههای اقتصادی و قانونشکنیها در دولتهای سازندگی و اصلاحات، قابل مقایسه نیست و اساسا باید گفت؛ انحراف دولت سابق دقیقا از هنگامی شروع شد که آقای احمدینژاد و حلقه انحرافی پیرامون ایشان راه و رسم اصولگرایی را کنار گذاشته و به دنبالهروی از بینش و روش مدعیان اصلاحات و حزب کارگزاران روی آوردند... و این رشته سر دراز دارد که در آینده به آن خواهیم پرداخت.اما، سخن این وجیزه با برادر عزیزمان جناب آقای ناطقنوری در دو بخش خلاصه میشود. اول؛ آنچه از ایشان انتظار میرفت که بگویند و نگفتند. دوم؛ آنچه باید میدیدند و متاسفانه ندیدند! بخوانید!2- آقای ناطق میفرمایند معیار حضرت امیرالمومنینعلیهالسلام درحکومت و کشورداری حق و عدل بود که استناد شایستهای به کلام حضرت امیر است. اما حضرت درباره حق و عدل بیان حکیمانه دیگری هم دارند و تاکید میفرمایند که؛ الحق اوسع الاشیاء فیالتواصف و اضیقها فی التناصف- وقتی پای سخن گفتن از حق در میان باشد، میدان آن وسیع است و میتوان درباره آن داد سخن داد. اما هنگامی که نوبت عمل به حق میرسد، دامنه آن بسیار تنگ و محدود است، یعنی آنچه شایسته و درخور تقدیر است، عمل به حق است وگرنه، سخن گفتن درباره آن به آسانی ممکن است و صدالبته ارزش چندانی ندارد (ترجمه آزاد با امانتداری در محتوا).اکنون و با عرض پوزش باید از جناب ناطق پرسید، چرا آنهمه سوءاستفاده از بیتالمال، فساد اقتصادی، فرار از قانون و دهها و بلکه صدها پلشتی دیگر که برخی از مدعیان اصلاحات و داعیهداران حزب سازندگی در طول حاکمیت خود بر قوه مجریه مرتکب شده بودند را وانهاده و از میان انبوه آن جرایم مشهود و اثبات شده، تنها به یک نمونه - بر فرض صحت- هنوز اثبات نشده بسنده کردهاید؟ آیا فساد اقتصادی 3 هزار میلیارد تومانی که اطرافیان کنونی حضرتعالی از متهم ردیف اول آن- بعد از اثبات جرم- با عنوان «کارآفرین»! یاد کرده و شایسته تقدیر دانسته بودند و نه مجازات، قابل ذکر نبود؟ بابک زنجانی در مصاحبه با روزنامه توقیف شده آسمان- متعلق به کارگزاران- به صراحت اعتراف کرده بود که آغاز کار وی در دوران مرحوم نوربخش در دولت آقای هاشمی بوده است، چرا به این واقعیت تلخ اشارهای نفرمودید. مگر دهها نفر از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم در زد و بند با شهرام جزایری دست نداشتند؟ فساد اقتصادی کلان «مارینسرویس»، ماجرای پلشت «پترو پارس» در صنعت نفت، قرارداد ننگین کرسنت که دههامیلیارد دلار خسارت به بیتالمال مسلمین تحمیل کرده است. فساد معروف به «استات اویل»، و دهها نمونه دیگر از این دست، ارزش اشاره نداشت که بدون کمترین اشاره از کنار آنها عبور کردید؟گله فرمودهاید که وقتی احمدینژاد در مسند مسئولیت بود به بهانه مسئولیت ایشان و بعد از کنار رفتن از مسئولیت هم با این بهانه که نباید به مرده لگد زد از رسیدگی به پرونده حیف و میل بیتالمال از سوی ایشان خودداری شده است! و اعتراض کردهاید که «پس کی و کجا میخواهیم حساب بیتالمال را برسیم»؟ گلایه جنابعالی میتواند به جا و بایسته باشد- البته در صورت اثبات اتهام- ولی پرسش این است که چرا از معطل ماندن پرونده سوءاستفاده آقای مهدی هاشمی سخنی به میان نیاوردهاید؟! چرا نسبت به تأخیر غیرقابل توجیه در رسیدگی به پرونده «کرسنت» و کسانی که این قرارداد خسارتآفرین را به نظام تحمیل کردهاند و هماکنون نیز برخی از آنان بر مسند مسئولیت نشستهاند، سکوت فرمودهاید؟ انتظار آن بود که به ماجرای دادگاه رسیدگی به اتهامات شهردار اسبق نیز اشاره میفرمودید و صدا به اعتراض بلند میکردید که چرا در جلسات دادگاه وی نزدیک به 20 تن از وزرا و مسئولان بلندپایه وقت در حمایت از ایشان حضور پیدا میکردند و... آیا این موارد قابل اشاره نبود؟حضرتعالی در صفحه 51 از جلد دوم کتاب خاطرات خویش به ماجرای استیضاح خود به عنوان وزیر کشور وقت اشاره کرده و آوردهاید چند تن از نمایندگان به این علت که نسبت به واگذاری زمینهای اطراف تهران از سوی حاکم شرع وقت شهرداری بیتفاوت بودهاید، در پی استیضاح شما بودند و نوشتهاید «روزاستیضاح که به مجلس رفتم، آقای هاشمی خیلی نگران بود و گفت؛ آقایناطق! استیضاحکنندگان خیلی قوی برخورد میکنند و من گفتم؛ نگران نباشید، لیست اکثریت نمایندگان مجلس که زمین گرفتهاند را تهیه کردهام، حتی اسم آقای هاشمی رفسنجانی هم بود، شروع کردم به خواندن اسامی و نمایندگان که دیدند دارم اسامی همه را میخوانم و آبروریزی میشود، گفتند نخوانید... و رأی آوردم».خب! جناب ناطقعزیز، چرا در جایگاه وزیر کشور، از رسیدگی به جرایم نمایندگانی که به ناحق زمینهای اطراف تهران را تصاحب کرده بودند، چشمپوشی کردید؟! و به قول خودتان «پس کی و کجا میخواهیم حساب بیتالمال را برسیم»؟! ... و البته کسی در مصلحتاندیشی حضرتعالی برای نظام کمترین تردیدی ندارد.3- و اما، آنچه آقای ناطق در سخنرانی شب بیست و یکم ندیده است و باید میدید، یعنی از شخصیت آزمون دادهای نظیر ایشان انتظار میرفت که ببیند، هویت واقعی کسانی است که برای اظهارات آن شب ایشان در محافل و رسانههای خود هورا کشیده و بهبه گفتهاند و هنوز هم این هورا کشیدنها ادامه دارد. آقای ناطق این جریان سیاسی همان است که حضور شما را در ریاستمجلس با هو و جنجال و اهانت نفی میکرد. همانها که شعار «مجلس زوری نمیخوایم، ناطقنوری نمیخوایم» سر داده بودند. همان طیفی که در فتنه 78 علیه اسلام و امام و نظام شمشیرها را از رو بسته بودند تا آنجا که حضرتعالی- به حق- اعلام کردید؛ «باید آنها را به سینه دیوار گذاشت و تیرباران کرد». همانها که در فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 آشکارا دست به وطنفروشی زدند. به ساحت مقدس امامحسین(ع) اهانت کردند. مسجد را به آتش کشیدند، صف عزاداران نمازگزار عاشورا را سنگباران کردند، تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره کرده و زیر پا لگدمال کردند، به نفع اسرائیل شعار «نه غزه نه لبنان» سر دادند وطنفروشی و خباثت را تا آنجا کشاندند که نتانیاهو آنان را «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» نامید و اوباما، حمایت همه جانبه از آنها را یکی از اهداف استراتژیک آمریکا اعلام کرد و...جناب ناطق، از شما بعید بود و هنوز هم بعید و تعجبآور است که چرا اینهمه زشتی و پلشتی و خباثت جریان یاد شده را ندیدهاید و چرا با مشاهده کف زدن و هورا کشیدن آنان برای اظهارات آن شب خود، با عصبانیت علیه آنها نشوریده و خروش برنداشتهاید که شما را با آنان کاری نیست و...4- برادر گرامی، جناب آقای ناطقنوری، مدعیان اصلاحات با آن کارنامه سیاهی که دارند- و حلقه انحرافی- با انحراف آشکار و خسارتهایی که به بار آوردهاند- در نهایت و البته با برخی از تفاوتها، در کنار هم قابل تعریف هستند. و شایسته نیست حضرتعالی در مخالفت با آقای احمدینژاد - صرفنظر از این که حق با شما باشد یا ایشان- مورد سوءاستفاده اصحاب فتنه قرار بگیرید.و بالاخره از ارادت نگارنده به خویش باخبرید و به یقین میدانید که کمترین آسیب و خدشه به سوابق حضرتعالی و جایگاهی را که داشتهاید و باید برای همیشه داشته باشید، نمیپسندیم. از این روی امید است بر نگارنده در نگارش این وجیزه خرده نگیرید، و خدای نخواسته اگر جسارتی هم در میان بوده است، ناخواسته بدانید، و تنها به این حساب بنویسید، که حضرتعالی را مثل همیشه متعلق به اسلام و نظام و امام میخواهیم و مشاهده سوءاستفاده احتمالی از شخصیت شما را سخت و تلخ و ناگوار تلقی میکنیم.حسین شریعتمداری
کد خبر: ۳۹۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۳۰
خودکشیهای رازآلود، بیماریهای مهلک و بزرگترین مسمومیت دسته جمعی بریتانیا از جمله دلایلی است که باعث شده شهری کوچک لقب روستای نفرینزده بگیرد. حالا بعد از گذشت 25 سال از مسمومیت دستهجمعی، مدارکی بهدست آمده که نشان میدهد در این روستا آب آلوده دلیل اصلی مرگهای بسیاری بوده است.به گزارش جام جم، شهر کملفورد در کورنوال بریتانیا در سال 1988 دچار آلودگی با سولفات آلومینیوم شد. در این سال یک ون که حاوی 20 تن سولفات آلومینیوم بود، به صورت تصادفی داخل منبع آب شهر سقوط کرد و باعث شد روستاییان بسرعت مسموم شوند. مدت کوتاهی بعد از این اتفاق، مقامات اعلام کردند سلامت آب دوباره تامین شده است. از آن تاریخ مرگ ها و بیماری های بسیاری در این روستا گزارش شده که همگی مرتبط به آلومینیوم است و نتایج کالبدشکافی از درگذشتگان روستا نیز نشانگر مقدار زیادی آلومینیوم در مغز آنها و فراموشی زودرس و مرگ بر اثر آن بوده است.
ریچارد گیبونز، یکی از قربانیان بود. او 20 سال با رنج زندگی کرد. از نظر ذهنی آشفته بود و عاقبت هم بر اثر همین بیماری جان خود را از دست داد. مرگ او در اوایل شصت سالگی تراژدی بزرگی برای خانواده گیبونز بود.
آشفتگی ذهنی گیبونز و بیماری جسمانی ناشی از آن برای کسانی که وی را می دیدند، واضح بود اما مرگ او عامل دیگری نیز داشت؛ علتی که در مورد هزاران بیمار دیگر در شهر کوچک کملفورد صدق می کرد. فقط چند هفته قبل از مرگ این مرد، خبری پخش شده بود مبنی بر این که یک تاجر بر اثر وجود میزان بسیار بالای آلومینیوم در مغزش که به عصبانیت و خشم غیرعادی در او منجر شده بود، 25 سال با این بیماری دست و پنجه نرم کرد و سرانجام جان باخت.
ربع قرن از زمانی که خودروی حامل سولفات آلومینیوم به صورت تصادفی در منبع آب مردم این منطقه افتاد، می گذرد و تازه رازهایی از این ماجرا فاش شده است. 90 دقیقه بعد از این حادثه، اثرات مسمومیت با نشانه هایی نظیر اسهال و استفراغ، درد شدید مفاصل و تاول در روستاییان پیدا شد. چسبندگی لب ها، تغییر رنگ موها و کبودی ناخن ها نیز از نشانه های دیگر این مسمومیت بود.
مدتی بعد به نظر رسید این دردسرها پایان یافته است، خیلی ها این ماجرا را فراموش کردند و با اعلام خبر سالم بودن آب آشامیدنی، خیال شهروندان راحت شد اما گروه کوچکی از اهالی هنوز با اثرات بلند مدت و ویرانگر آن حادثه دست و پنجه نرم می کنند. بتازگی مشخص شده ترس بیست و پنج ساله آنها بیهوده نبوده و دلیل بسیاری از مرگ ها، همان مسمومیت 25 سال پیش است.
اخیرا دو مورد مرگ در ارتباط با این حادثه قدیمی شناسایی شده است؛ یکی مربوط به گیبونز و دیگری در مورد پیتر وین، کشاورزی که سال 2012 جان باخت اما مغز او بتازگی تشریح شده است. مدارک تازه به دست آمده، به پرونده زن دیگری اضافه می شود که دو سال پیش بر اثر همین مسمومیت فوت شد. این سه مرگ اکنون ترس زیادی را در میان روستاییان منطقه ایجاد کرده است. این مسمومیت به افزایش میزان پلاک پروتئن در مغز منجر می شود و عملکرد آن را مختل می کند. علائم این بیماری بی شباهت به آلزایمر نیست.
حالا نظرها به هزاران مرگ مشکوکی معطوف شده که با دلایلی ساده مانند خودکشی براثر افسردگی و آلزایمر یا پیری، روی آنها سرپوش گذاشته شده بود.مدارک جدید حاکی است که مسمومیت 25 سال پیش آب، در مرگ همه این افراد نقش داشته است. نتایج به دست آمده، سوالات زیادی هم درباره رفتار سیستم بهداشتی بریتانیا ایجاد کرده است؛ زیرا آنها در 25 سال گذشته همواره از ربط دادن بیماری های متعدد ساکنان این منطقه به حادثه سقوط ون سر باز زده اند. خانواده های درگذشتگان اکنون پیگیری قانونی ماجرا را آغاز کرده اند.
در راس این گروه کریستوفر اکسلی حضور دارد.او دانشمند شیمی در دانشگاه کیلی است که مغز گیبونز را بعد از مرگش بررسی و اعلام کرد 4.35 میکروگرم آلومینیوم در هر گرم از نمونه آزمایشگاهی مغز متوفی پیدا کرده است. پزشکی قانونی نیز اعلام کرده این میزان به شکل عجیبی بالاست. نتایج به دست آمده از آزمایش روی مغز وین هم شگفت انگیز است. او که از علائم مشابه با گیبونز رنج می برد نیز میزان بسیار بالای آلومینیوم در مغزش داشت.
«میشل روز» یکی دیگر از اشخاصی است که در برملا کردن حقیقت نقش بسزایی داشته است. او که معاون پزشکی قانونی کورنوال است، شهادت داده میان مرگ گیبونز و مرگ های دیگر و آلودگی آب در 25 سال پیش رابطه ای وجود دارد. او گفته میان این اتفاق قدیمی و شیوع سرطان، فراموشی و انواع دیگر مرگ در این منطقه رابطه وجود دارد.
او اضافه می کند: با توجه به این که میزان بالای آلومینیوم در مغز گیبونز بعد از مرگ پیدا شده اما علت اصلی مرگ حمله صرع عنوان شده است.
خانه گیبونز در آخرین نقطه خط لوله آبی بود که در کملفورد وجود داشت. او سال 2005 مبتلا به صرع شد و برای مدتی طولانی از فراموشی، بیماری های کلیوی، مشکلات پوستی و لثه، عفونت گوش، استخوان های شکننده و مشکل ترمیم زخم رنج می برد.
سولفات آلومینیوم در اصل برای گندزدایی و ضدعفونی آب استفاده می شود اما بعد از حادثه 1988، میزان گزارش شده آلومینیوم در آب بین 500 تا 3000 برابر حد مجاز اتحادیه اروپا بود.
مقامات مسئول سازمان آب غرب بریتانیا هنگام وقوع حادثه وجود هر نوع مشکل را رد کردند و گفتند آب قابل آشامیدن است. کملفورد حدود 2000 نفر سکنه داشت اما با احتساب جمعیت روستاها و شهرهای مجاور که از این آب استفاده می کردند، حدود 20 هزار نفر مشترک آب وجود داشت که خیلی زود اثرات کوتاه مدت این مسمومیت را گزارش دادند. فقط 16 روز بعد از حادثه سازمان آب بالاخره وجود مشکل را پذیرفت.
لین رید دختر گیبونز که زمان حادثه 9 سال داشت، می گوید: ما همان موقع پدرمان را از دست دادیم. او دیگر هیچ وقت مثل قبل نشد. او خیلی زود علاقه اش را به زندگی، ما و همه چیز از دست داد.
لین که همان موقع دچار زخم دهان شده بود، ادامه می دهد: این موضوع روی گردشگری منطقه هم تاثیر گذاشت. مردم منطقه می خواهند این موضوع را فراموش کنند اما این ممکن نخواهد بود و باید همه ابعاد ماجرا روشن شود.
یکی از مشکلاتی که گیبونز را رنج می داد، وسواس ناشی از فراموشی بود. این نشانه در دو مورد قربانی خودکشی در همان منطقه دیده شده است. هر دو از آشفتگی ذهنی در زمان مرگ رنج می بردند، چیزی که احتمالا اثرات همان مسمومیت قدیمی است.
تاکنون هیچ شخص حقوقی در ارتباط این حادثه بازخواست نشده اما سازمان آب ده هزار پوند جریمه شده و علاوه برآن 25 هزار پوند برای تامین آب سالم هزینه کرده است. در همین حال مقامات تاکنون حداقل 123 هزار پوند برای جلب رضایت 500 شاکی پرونده پرداخت کرده اند. در سال 1997 هم 148 شکایت دیگر طرح شده بود که همه شاکیان با دریافت در مجموع 400 هزار پوند رضایت دادند. هم اکنون پرونده دیگری برای پیگیری در جریان است که خانواده گیبونز پیگیر آن هستند.
بیش از یک دهه است که موضوع اثرات بلندمدت این مسمومیت مطرح شده است. یکی از قربانیان پیش از مرگش مقاله ای درباره وجود میزان بالای آلومینیوم در مغزش ارائه کرد اما تا زمان مرگش در سال 2012 هیچ پاسخی از مسئولان دریافت نکرد.
پیتر وین، قربانی دیگر نیز هرگز پاسخی دریافت نکرد. دختر او می گوید:پدرم سال ها از درد کلیه، کمر و سردردهای وحشتناک رنج می برد. بسیار عصبی شده بود و ساده ترین اتفاق، او را خشمگین می کرد.پس از مرگ وین، خانواده او اجازه دادند مغزش بررسی و آزمایش شود و پروفسور اکسلی متوجه مسمومیت آلومینیوم در مغز او شد.
خانواده خانم سیلیفنت چهل و پنج ساله که در سال 2005 خود را حلق آویز کرد و آقای جوئل که در هفتاد و هفت سالگی خودکشی کرد نیز اجازه آزمایش دادند و مشخص شد این دو نیز از علائم مشابه رنج می بردند.
به نظر می رسد موضوع آلودگی آب در سال 1988 تا حدی سیاسی باشد. وزیر وقت محیط زیست بریتانیا در سال 2001 این موضوع را مطرح کرد که دولت وقت از یک اعتراض بی حد و مرز عمومی می ترسید و به همین دلیل هشت تیم قوی را در خفا مسئول رسیدگی به این اتفاق کرد و از آن زمان جنگی طولانی برای پنهان کردن حقیقت درگرفت.پسر گیبونز می گوید: پدرم قبل از مرگش از ما قول گرفت برای اثبات آنچه باعث مشکلات او شده بجنگیم و ما هم به وعده ای که داده ایم، عمل خواهیم کرد و تا روشن شدن حقیقت از پا نخواهیم نشست.
کد خبر: ۳۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۸
تعبیر این که روحانی ادامه دهنده راه من هستند درست نیست، ما هر دو راه انقلاب با آرمان های والایش و راه اصلاح امور بر اساس آن آرمان ها را طی می کنیم
کد خبر: ۲۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۵
خدا را فراموش مکن
به دامان قرآن چنگ بزن
غیبت پدر و مادرها را نکنید
ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم
اهل محاسبه باشید
عناوین دنیوی اگر وفا و دوام داشته باشند تا لب گورند و نوعا هم بی وفا هستند
ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم
دعای سحر حضرت امام باقر را فراموش نکن
تا خوب پخته نشدید، دست به قلم نبرید و کتاب به جامعه عرضه نکنید
بهشت شیرین است و بهشت آفرین شیرین تر
رفتن به قبرستان در سازندگی انسان موثر است
گاهی یک عصبانیت ،بیست سال انسان را به عقب می اندازد
همه امامان علیهم السلام لطف دارند،اما
لطف حضرت رضا علیه السلام محسوس است
درس اخلاق،گفتنی نیست ،عمل است
منبع:کتاب علامه عارفان
کد خبر: ۲۸۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳
داوری در صفحه شخصی خود مدعی شده است که یک طرفدار موسوی بعد از دیدن رفتار کریمانه احمدی نژاد در انتخابات به او رای داده است.
به گزارش آوای دنا ، عبدالرضا داوری در صفحه فیس بوک خود به ماجرای دست ندادن یک طرفدار میرحسین موسوی به احمدی نژاد اشاره میکند و مینویسد:در جریان سفر انتخاباتی دکتر احمدی نژاد به اصفهان در سال 88 ، یکی از حامیان مهندس موسوی با حرارت و عصبانیت فراوان به سمت دکتر احمدی نژاد آمد و به دکتر گفت: آقای احمدی نژاد! من به شما رای نمی دهم! . دکتر احمدی نژاد با محبت و آرامش دستش را به طرف او دراز کرد و گفت: رای نمیدی ، دست که میدی!با این برخورد صمیمانه و کریمانه دکتر احمدی نژاد ، این حامی مهندس موسوی به شدت جا خورد و با دکتر احمدی نژاد دست داد و روبوسی کرد. بعدا از بچه های ستاد انتخاباتی دکتر در اصفهان شنیدم که این حامی مهندس موسوی به ستاد دکتر احمدی نژاد پیوست و تا 22 خرداد 88 ، تمام قد به دفاع از احمدی نژاد پرداخت.
کد خبر: ۲۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۳۰
بسیاری از سیاستمدارن ایرانی به ویژه روسای جمهور دارای عادتهای فراوانی هستند.آوای دنا:در این صدوچند روزی که از دولت روحانی سپری میشود، در کنار تمام فعالیتهای خوب و بد دولت یازدهم، چیزی که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است، خندههای رئیس جمهور ایران است. حسن روحانی طی این چهارماه در تمام کنفرانسهای خبری، سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس و مردم، در دیدار با دانشجویان و در گفتوگوهای تلویزیونی همیشه و همیشه با چهره خندان روبروی مخاطبان خود ایستاده است.خندههای رئیس جمهور طرفداران فراوانی بین مردم ایران دارد. بسیاری روحانی را رئیس جمهور خندان ایران میدانند. یکی دیگر از کارهایی که روحانی زیاد انجام میدهد و تقریبا برای او عادت شده است، تنظیم عبا تو سط دو دوست بر دوش خود است. نگاه کردن با دقت به سخنرانی و رفتار روحانی میتوانید این دو ویژگی روحانی و عادت او را به خوبی مشاهده کنید. روحانی تنها رئیس جمهوری از ایران نیست، که عادتهای رفتاری خاص خود را دارد بلکه هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد نیز ویژگیهای رفتاری مخصوص به خود را دارند که برخی از آنان در جامعه ایران نهادینه شده است.
هاشمی رفسنجانی، چهارمین رئیس جمهور ایران که بعد از ریاست سه دوره مجلس شورای اسلامی راهی قوه مجریه شد همیشه از همان روزهای اول انقلاب یک تسبیح و یک انگشتر را با خود همراه داشت. او در تمام سخنرانیهای خود همیشه یک تسبیح شاه مقصود را دست به دست میکند و دست راست و انگشت کوچک او نیز میزیان انگشتر حرز است. دیگر عادت رفتاری رئیس جمهور پیشین ایران، نشستنهای ویژه او بر صندلی است. هاشمی رفسنجانی به ویژه در زمان ریاست جمهوری و دیدارهای دیپلماتیک، در هنگان نشستن یک پای خود را کمی از روی زمین بلند میکرد و در همین حالت کف کفش های هاشمی مشخص میشد. بسیار از مشاوران آیتالله به او بارها و بارها در مورد تذکر داده بودند، که موجب آن شد، که دیگر در عکسهای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام کمتر شاهد چنین رفتاری باشیم. خاتمی رئیس دولت اصلاحان نیز عادتهای رفتاری خاص خود را دارد. او که به سید خندان معروف است از جمله سیاستمداران ایرانی است که خنده جز در مواقعی از لبان او پاک نمیشود و در این زمینه شباهت فراوانی به رئیس جمهور روحانی دارد. پنجمین رئیس جمهور ایران،عادت خاص دیگری نیز دارد و آنهم استفاده بی شمار از دستان است. در بسیاری از عکسها خاتمی را با دستی بر صورت و یا دستهای گره کرده مشاهده میکنید. یکی دیگر از کارهایی که خاتمی به ویژه در سخنرانیهای خود انجام میداد، حرکت دادن عمامه بود. این حرکت بیشتر در حالتی اتفاق میافتاد که خاتمی با هیجان و عصبانیت سخنرانی میکرد. احمدی نژاد، دیگر رئیس جمهور ایران نیز ویژگیهای منحصر به فرد خود را داشت، عادتهای که او را به انسانی منحصر به فرد تبدیل کرد. اولین ویژگی، نوع ادبیات و سخن گفتن رئیس جمهور پیشین ایران است. تاخیر در کلام و ادبیات سوالی بارزترین این ادبیات ها بود. دست بلند کردن و نشان دادن عدد پیروزی دیگر حکرت محبوب احمدی نژاد بود که در میان مردم به ویژه مخاطبان غیر ایرانی، احمدی نژاد از محبوبیت فراوانی برخور دار بود. حرکت عضلات صورت در هنگام گفتوگوهای رسانهای و یا در جلسات دولت از تیکهای معروف رئیس جمهور پیشین ایران است.خندههای عصبی شهردار سابق تهران، و حرکت مداوم دستها و به هم مالیدن آنان در مناظرههای انتخاباتی و کنفرانسهای خبری که بیانگر نارضایتی رئیس جمهور پیشین از شرایط بود، دیگر عادتهای احمدی نژاد بود که در اهالی رسانه ماندگار شد. بسیاری دیگر از سیاستمدارن ایرانی نیز، دارای تیکهای بسیاری هستند و با کمی دقت در تصاویر و سخنرانیهای آنان میتوانید به این ویژگیهای پی ببرید.
منبع/نامه نیوز
کد خبر: ۲۳۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۴
آمریکا آن مرد که می گفت: " شمر هزار و سيصد سال پيش مرد ، شمر امروز را بشناس . امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان میخورد " رفته است
کد خبر: ۲۰۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱