برچسب ها
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir منصور نظری:بسم ربَّ العشق، ربِّ مِهر و ماه   -  یوسفِ گُم گشته می‌آید زِ راه به مناسبت فرارسیدن عید غدیر خُم ، مثنویِ عاشقانۀِ  «شورِ شرابِ عاشقی»  تقدیم به تمامیِ عاشقان امام عارفان، علی علیه‌السلام گوشه نشینِ خلوتِ، چشمِ خُمارِ لَم‌یَزل    -   می کِشَد از لبِ علی، در خُمِ عاشقی عسل پُرشده خُم زِ بادۀِ، لعلِ لبِ علی نِشان  - قوم وِلا رود بَسی، بر سَرِ باده جانِشان می‌رسد از مِنا زِ غم، پیرِ دیارِ عاشقی    -  در سَحَرِ نگاهِ او، سر زده صبحِ صادقی آمده دورِ غم به سَر، تا شب او شود سَحَر  -  قصدِ سپیده کرده آن، فاطمه را به غم سِپَرچشم و چراغِ فاطمه،   نرگسِ باغ ِفاطمه  -    بسته به ناقه خون‌جگر، بارِ فراقِ فاطمه آیه به آیه عاشقی، دستِ نبی نوشته خَط   -  این سفرِ درازِ او، می‌رسد آخَر عاقبت  آمده تا وداعِ غم،  با دلِ لاله‌ها کند   -  از غم و دردِ فاطمه،  شِکوِه به ناله‌ها کند آمده تا که بَر علی، حُکم ولایتش دهد  -    فاطمه را ز عشق او،  رنجِ بغایتش دهدگرچه به عینه داند او، قوم سقیفه را به سَر  - حق ز علی بگیرد و، فاطمه را کُشَد به در آمده پیرِ عاشقی، زنده  غدیرِ خُم کند    - تا که نه بعد از او کسی، ره به شریعه گُم کندتا بنهد ز خود به‌جا، باده و ساغر و سبو  -  باده به عاشقان دهد، چشم  علی  ز بعد از او بُرده دل از خدا رُخَش، او به طریقِ دلبری  -  کُشته به تیغ ابرویش، حور و ملک زِ بربریبسته به سَر سپیده وُش، زُلفِ تر از  پیمبری    -   آمده تا که خُم کند، پر زِ شرابِ حیدری   تا که بنا کند به خُم، دولتِ عشقِ حیدری   -  می‌رسد از ره فلَق، خَتمِ  رهِ پِیمبَری مه به دوپاره می‌رسد، او به اشاره می‌رسد    -  بوسه زنان به مقدَمش، قومِ ستاره می‌رسد زلفِ دو تا به سَر مَهی، عِطرِ خوشِ سحرگه‌ی  -   حکم سپیده می‌زند،  بَهرِ علی شهنشهی شورِ شرابِ عاشقی،  در سَرِ لاله می‌رود   -  در طلبِ غدیرِ خُم، دل به حواله می‌رود عطرِ نسیمِ عاشقی، کرده جهان دوباره پُر -  پَر ز فرشته‌ها نِگر، بارِ جهازِ هر شُتردر طلبِ لقایِ او، حور و ملک ستیزه جو   -  بارِ شِکَر بریزد از، لعلِ علی به گفت‌وگوشَه بنشسته کَج کُلَه، او که کند دوپاره مَه   -  در پی او ز عاشقی، فوجِ مَلَک فِتاده رَهمی‌شِکند سَر از خُم او، باده دهد به مردم او         قوم سپیده را کند، مِهر علی تَحَکُّم او غنچه حجاب  تن  دَرَد، در تبِ اشتیاقِ او   -  لاله به کربلا زند، سَر ز شُکوهِ باغِ اوسرو و صنوبرِ سَهی، سجده کند به درگَهی   سِکّه سپیده میزند، نام علی شهنشهیسبزه به خون نشسته از، ژالۀِ چشمِ لاله‌ها    -  ناوک ِ چشم یاسَمَن، کرده نشان، غزاله‌هاتِشنه لبِ نگاهِ او، صورتِ قُدسیِّ مَلَک   - شانه به موی او زند،  ماه خمیدۀِ فدکصبحِ  غدیرِ عاشقی، سر زند از پگاهِ حق  -      میزند آسمان صَلا،  هرچه به‌جُز علی، زَهَقزلفِ بنفشه می‌دهد، بوی خوشِ تو را علی  -  بر دلِ خونِ لاله‌ها،  نقشِ غمِ تو یا علی  وز لب او خورَد ملک، بادۀِ حق سبو سبو   -  رازِ درونِ پرده را، جز به علی که گوید او ژاله چکد ز چشم او، وقت سَحَر سپیده را  - سرمۀِ عشقِ فاطمه،  کِشته حصارِ دیده رالاله به اقتدایِ او، نقشِ سقیفه بر دِلَش   -اشکِ خدا چکیده تا، خاک علی کند گِلَشساقیِ آب سَرمَدی، مستِ میِ محمدی – بانگ الستِ عاشقی، از لب او درآمدیدل به فریبِ چشم او، رفته به دامِ فتنه‌ها-   او که نداده جز خدا، فاطمه را به خون بها کرده به پا قیامتی،  قامت او صنوبری  -    او که به یک نظر کند،  فتحِ قُلاع خیبری سر زده شمس عاشقی، نورِ خدا از او جلی   -  مِی ز الستِ عاشقی، می‌چکد از لب ِعلی کعبه ز هم شکافد از، مُعجزِ  مرتضی علی   -     گشته زمین و هم زمان، مست سبویِ  یا علیسر به عَدَم نِهَد هرآن، ره زِ علی جُدا کند -  می‌سِزَد عاشقی اگر،  بهر علی خدا کندخِیلِ مَلَک به گِردِ او، مستِ طوافِ عاشقی  -    شَهپَر کرده خانه در،  قُلۀِ قافِ عاشقصافِ شرابِ او خورَد، هرکه به جامِ عاشقی   -  سر زند از نگاهِ او، لاله و یاس و رازقی یوسفِ رویِ او بَرَد، دل ز قبیلۀِ ملک -   بر سر دوش او روان، عرش و سماء و  نه فلکاو که دریده کعبه را، وقتِ سپیده پیرهَن  -  می‌چکد از نگاه او، اشکِ زُلالِ نسترن باده چکد ز چشم او، از خُمِ کُهنۀ غدیر -   دشتِ بنفشه می‌کند،  چشم پر آبِ  او کویرقامتِ او کمانِ از، بارِ فراقِ فاطمه   -مانده به شهر غم رها، چشم و چراغ فاطمه  کرده تمام هستی‌اش، مهر و صِداقِ فاطمه   -  جان به خدا نمی‌برد، او به فراقِ فاطمه  بر سر او چه رفته تا، مرگِ خود آرزو کند  -  با همه قومِ اشعری، مانده که تا، چه او کندلشکرِ رو کشیده او، غارتِ دیده تا کند   -   محشرِ عاشقی به پا، جلوۀِ مرتضی کنددل ز خدا نمی‌بَرَد، جز رخِ مرتضا علی    -  باده خدا نمی‌خورد، جز به سبوی یا علی تیغ دودِم به کف جز او، بَر دلِ ما نمی‌زند – غیر علیِ مرتضا، ره ز خدا نمی‌زند هرکه چشیده جرعه‌ای، از خُمِ بادۀِغدیر-   در خَمِ زلفِ حیدری، تا به همیشه او اسیر خاک مرا به یک نظر، چشم علی چو زَر کند  - دیده کِشَم به آتش او، جُز به علی نظر کند    لیلیِ چشم نازِ او، محرم رنج و رازِ او – می‌بَرَد از خدا یقین، دل به سَرِ نمازِ او مِی ز غدیرِ عاشقی، هرکه خورد سبو سبو     -   خنجر کینه‌اش برد، تشنه لب از قَفا گلو هرکه ندارد این توان، تا که به سر کشد سبو  - خون بنگر که می‌چکد، چون ز شقایق از گلو  او که سپیده مست او،   خلق جهان ز ِهست او   -  بیعتِ کربلا کند،  دستِ علی به دست اووالیِ وادیِ ولا،  مورثِ ارث ِکربلا   -   بر غم و دردِ عاشقی، تا به همیشه مبتلا تاج ولا به سر نهد، مِی زِ خُمی دگر دهد  -   او که شمیم زلف او، بویِ خوشِ سَحَر دهدهست علی نشانه تا، گم نشود رهِ ولا   -   مرد رهی تو هم اگر، خیز و بیا به کربلا تا زِخُمِ غدیر او، باده سبو سبو زنی  - بر سرنیزه بایَدَت،  غرقه به خون گلو زنی عیدِ غدیر او بُوَد، اوَّلِ را هِ عاشقی    -  نور ولا زند سَر از، خُم به پگاه عاشقی تا ‌که به کربلا کِشَد، او تو به ماهِ عاشقی   - سر زِ قَفا تو را بُرَد، هَم زِ گناه ِعاشقی   دعویِ حُبّ بر علی،  تا بدهد تو را اثر     - شیعۀِ حیدری اگر،   بر سَرِ نیزه کن تو سَر  وعدۀِ و ما و فاطمه، بر سَرِ نیزه کربلا -  هرکه ندارد این به سر، کی بُوَد عاشقِ ولا از یَمنم صدا زند، غرقه به خون مُنوَری   -  از چه به‌جا نشسته‌ای؟ شیعه تو گر به حیدری بوده همیشه شیعه را، رسم و رهِ شقایقی   -  داغ یمن به سینه‌ها، هست نشان عاشقی   -   تا به کجا به سینه‌ها رنجِ فراقِ او بَسی    -    ای شبِ سردِ بی‌کَسی، می‌شودَم به سَر رَسی     تا شِکُفد به دشتِ دل، یاس و بنفشه، اطلسی – تا که بیاید از فلق، همچو علی مُقدَّسی بار دگر بیامده، جمعۀِ دیگری وَلی  - زلفِ سحر نمی‌دهد، بوی خوشِ گُلِ علی منتظرم که آید او، در سحری ز آسمان  -   در قدمش فدا کنم، روح و تن و جهان و جان تا به کُجا به عاشقان، جور و جفایِ اَشقیا -   یوسف گُم زِ چشم ما، فاطمه را قسم بیا داغ مِنا به سینه‌ها،  شور دوباره کرده پا  - می‌رسد از رهِ سَحَر، موکبِ سرخِ– کربلا بوی بنفشه می‌دهد، زلفِ سحر به شوقِ او -   می‌رسد از ره آخر آن، گرمِ خدا به گفتُگوبه امید ظهور حضرت یا رجمعه دهم مهرماه 1394 – منصور نظری
کد خبر: ۷۳۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۰

به مناسبت  فرا رسیدن ماه مهر و  هفته دفاع مقدس مثنوی یاد یاران به دلیر مردان  7 سال دفاع مقدس تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۵

به مناسبت شهادت جان‌سوز«ریهام دوابشه» مادر نوزاد فلسطینی که توسط صهیونیست‌ها زنده سوزانده شد،مثنوی اشک و آتش به این شهیدۀِ مظلوم و نوزاد شهیدش علی دوابشه تقدیم می‌گردد
کد خبر: ۷۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷

از رسومات ديگر در اين شهر قبلاً اين بود كه دوهمسايه كه دامدار بودن وقتي دامهاي آنان شروع زاييدن و زمان شيردهي شروع مي شد .مثلاً دو همسايه به نامهاي زهرا و آسيه  با هم شيروره ميكردند
کد خبر: ۶۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۴

«ناصر العمر»؛ روحانی سعودی در فتوایی گفت: در صورتی که شوهر نیازهای جنسی زن خود را برآورد نکند، زن می تواند با رضایت شوهر خود با مرد بیگانه ای نکاح کند. پایگاه خبری شفقنا: «ناصر العمر»؛ روحانی سعودی در فتوایی گفت: در صورتی که شوهر نیازهای جنسی زن خود را برآورد نکند، زن می تواند با رضایت شوهر خود با مرد بیگانه ای نکاح کند. فتوای شیخ سعودی بر روی اینترنت منتشر شد و باعث ایجاد موج وسیعی از خشم بر روی پایگاه های ارتباط جمعی شد، کاربران خواهان پایان دادن به فتواهای این شیخ و بازداشت افرادی همچون او شدند که هر چند مدت یک بار با بیان فتوا و سخن غیر عاقلانه تنش های زیادی در جامعه ایجاد می کنند. کاربران اینترنتی همچنین تاکید کردند: خطر فتاوی شیخ سعودی از تروریسم داعشی ها کمتر نیست. ناصر العمر در سال های گذشته در مورد جهاد نکاح به شورشی های سوریه اجازه داده بود که در صورت عدم وجود زنان نا محرم با محرم ها جهاد نکاح کنند ، اما مدتی بعد سخن خود را تغییر داد. فتوای جواز نکاح با محرم به نقل از ناصر العمر بر روی شبکه ماهواره ای الوصال پخش شد. این شبکه با تروریست ها و شورشی ها ارتباط نزدیک دارد و فعالیت های آن ها را گزارش می دهد.  شبکه ماهواره ای خطاب به منتقدان شیخ بیان کرده بود: امروز برخی به فتاوی شیوخی که جهت راحتی مبارزان - تروریست ها- صادر می شود انتقاد می کنند در حالی که چشم خود را به تروریسم و کشته شدن زنان و کودکان بسته اند. این اولین بار نیست که او چنین فتاویی صادر می کند، پیشتر نیز فتوای جواز بردگی زنان شیعه و توزیع آن ها میان تروریست ها را صادر کرده بود.
کد خبر: ۵۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰

هدف اصلی و مأموریت کلی سپاه بدر از ابتدای تشکیل این سازمان، دفاع از مقدسات و پیروی از خط امام خمینی(ره) بوده است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: باشگاه خبرنگاران در گزارشی نوشت: خروج آمریکا از خاک عراق، شکست سنگینی بر پیکره ایالات متحده وارد کرد زیرا اعتبار خود را در بین کشورهای خلیج‌فارس از دست داد و کشورهای عربی خلیج‌فارس به‌ویژه عربستان سعودی و حتی دیگر کشورها، از آمریکا خواسته بودند بر عراق مسلط شوند زیرا این کشورها از نظام حاکم در عراق به دلیل شیعه بودن مسئولان اجرایی عراق خوف دارند و می‌ترسند که مبادا عراق و ایران متحد شوند و یک قدرت منطقه‌ای بزرگ شکل بگیرد. بعد از بیداری اسلامی، بعثی‌های منحوس فعالیت‌های خود را در غرب عراق آغاز کردند، آن‌ها هر جمعه از مردم اهل سنت الانبار، فلوجه، موصل و نینوا درخواست می‌کردند تا به خیابان‌ها بیایند و علیه حکومت تظاهرات کنند، رسانه‌های سعودی نیز از این مساله سوءاستفاده کردند و مدعی بودند اهل سنت در عراق در اقلیت قرار گرفتند و حکومت وقت اقدام به سرکوب اهل سنت کرده است از همین رو حکومت وقت به شورشیان و مزدوران بعثی هیچ اهمیتی نداد، بعثی‌ها با همکاری چندین افسر بعثی و تعدادی از قبایل عراق، راه را برای ورود تکفیری‌هایی که در سوریه بودند باز کردند و گروهک تروریستی داعش که در ابتدا فقط چند گروهک خود را روانه عراق کرده بود باتوجه به اینکه موصل را برای فعالیت خود امن دید، اقدام به حضور گسترده نیروهای خود کرد. در واپسین ساعات نهم ژوئن سال 2014 بود که گروهک تروریستی موسوم به داعش درپی پیشروی به شمال عراق، توانست زیر چتر خیانت برخی قبایل اهل تسنن منتسب به حزب بعث و اهمال‌کاری‌ و خیانت‌های مقامات مسئول در ارتش و قسمت‌های اداری موصل و دیگر استان‌ها موفق شد کنترل سه استان مهم کشور عراق را در دست گیرد. در حالیکه غرب و به خصوص آمریکا با تشکیل ائتلاف صرفا تبلیغاتی ضد داعش برای عوام فریبی گوش فلک را کر کرده بود، زیرسایه این ائتلاف و به صورت آشکار و پنهان به حمایت‌های خود از عناصر داعش و فرستادن تسلیحات به آن‌ها ادامه داد اما سپاه بدر به کمک نیروهای مردمی که به فرمان مرجعیت عراق لبیک گفته بودند و ارتش عراق به مبارزه با این گروه خون آشام پرداخت و توانست با تعداد محدودی نیرو و تجهیزات کمر داعش را در عراق بشکند. سال 1362 بود که شهید اسماعیل دقایقی دست به یک اقدامی ماندگار یعنی فرماندهی تیپ بدر زد و از سال 1364 این تیپ به صورت سازمان یافته و منظم وارد فاز نظامی شد و از آن سال بود که گسترش یافت. تیپ بدر با گسترش توانست به سپاه بدر موسوم شود که این سپاه شاخه‌ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که ابتدا توسط آیت‌الله هاشمی شاهرودی تشکیل و پس از چند ماه به آیت‌الله محمدباقر حکیم منتقل شد و آن دوران که مشخص نبود، چگونه باید این توان نظامی سازماندهی شود شهید دقایقی مسئولیت آن را برعهده گرفت. شهید دقایقی یکی از عناصر انقلابی ایران بود که برای به ثمر رسیدن انقلاب به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پرداخت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سپاه مشغول شد و در 28 دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 براثر اصابت خمپاره به شهادت رسید. این شهید بزرگوار زمانی که فرماندهی تیپ 9 بدر را پذیرفت، با تمامی قدرت و پشتکار در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را در این تیپ پایه گذاری کند.تیپ بدر در آن مقطع زمانی متشکل از دو گروه احرار و بعد‌ها مجاهدین می‌شد که احرار متشکل از اسیران عراقی بود و مجاهدین نیز افرادی بودند که علیه رژیم بعث و صدام به مبارزه می‌پرداختند و اکثر آن‌ها توسط عوامل رژیم بعث زندانی و بعد از شکنجه‌ وحشتناک و سهمگین به اعدام محکوم می‌شدند.احرار از میان اسیران عراقی تشکیل می‌شد که به رغم آنکه اسیر بودند، اما به این نتیجه دست یافته بودند که صدام آن‌ها را به زور و با فریب به جبهه کشیده است تا با ایرانی‌ها بجنگند که این دسته از اسیران علاقمند بودند تا در نبرد حق علیه باطل در جبهه حق قرار گیرد و با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سال‌ها در آن می‌جنگیدند، و در بسیاری از عملیات‌ها توانست ضربات سنگین و سهمناکی را بر بدنه رژیم بعث وارد کند و بسیاری از آن‌ها هم به شهادت رسیدند.بعد از سرنگونی صدام و در پی آن متلاشی شدن حزب بعث و تشکیل دولت مستقل در عراق افرادی که در سپاه بدر سازماندهی شده بودند، نقش مهم و بسزایی را در ایجاد امنیت و استقرار حکومت ایفا کردند و اکنون شاخه نظامی بدر نیز به فرماندهی "هادی‌العامری" مقابل جنایات داعش ایستاده‌ و در پی آزادسازی کل عراق از شر این تروریست‌ها است و شاید یکی از اقدامات مهمی که از این سازمان صورت گرفته‌است آزادسازی آمرلی بود. * فرماندهی به دور از پست‌های دنیوی در پی رهاسازی عراق از شر تروریست‌ها"هادی فرحان عبدالله العامری" ملقب به "حاج العامری" متولد سال 1954 در استان دیاله عراق است. وی از دهه هشتاد قرن گذشته میلادی مبارزات خود با رژیم بعث عراق و حاکمیت دیکتاتوری صدام بر این کشور را آغاز کرد. العامری به علت فعالیت‌هایی که در عرصه سیاسی و مبارزه با حزب بعث داشت به واسطه سیاست‌های سرکوب گرایانه صدام در حالی که حکم اعدامش صادر شده بود، سال‌ها مجبور به دوری از عراق شد. هادی‌العامری تابعیت ایرانی دارد و همسرش نیز ایرانی است و حتی در تبعید نیز مبارزات خود با رژیم صدام‌ را ادامه داد و در سال1982 متولی امور خاص سپاه بدر در ایران بود و بعد از سال 1991 مدیریت عملیات‌های نظامی در داخل عراق را به عهده گرفت، در آن سال‌ها توانست ضربات سنگینی به حزب بعث وارد کند.  بعد از سقوط حزب بعث در عراق، وی به همراه همکارانش وارد عراق شد و با توجه به حساسیت آن‌زمان و اینکه عراق در دست بیگانگان قرار نگیرد، وارد مراکز اصلی دولت شد و در سال 2005 با همکاری هم‌رزمانش توانست سازمان اطلاعاتی نوپایی را در عراق راه‌اندازی کند. وی سابقه نمایندگی در پارلمان عراق و وزارت راه و ترابری در دولت نوری مالکی را در کارنامه فعالیت‌های سیاسی خود نیز دارد. العامری از 20 خرداد در حالی که وزیر راه و ترابری عراق بود، با درخواست نوری المالکی نخست‌وزیر وقت و فتوای آیت‌الله سیستانی مرجع تقلید شیعیان عراق، لباس نظامی به تن کرد و خود به استان دیالی (مکانی که داعش قصد داشت از آنجا به عنوان یک محور برای عملیات به سمت بغداد استفاده کند) رفت. آن‌قدر اقدامات مثبت از سوی العامری در مبارزه با تروریسم صورت گرفت تا باعث شد در روند تشکیل دولت وحدت ملی به ریاست حیدر العبادی، وی به عنوان گزینه پیشنهادی ائتلاف دولت قانون برای تصدی وزارت‌دفاع معرفی شود، اما همان‌گونه که در دولت ائتلاف قانون به رهبری نوری مالکی، وزیر راه و ترابری بود و بارها مقامات آمریکایی به‌ویژه جان‌کری، وزیر خارجه آمریکا تلاش کردند مانع از ادامه حضور وی در کابینه عراق شوند که البته این تلاش آنها ناکام ماند در این دولت هم با سم‌پاشی‌های رسانه‌ای و مداخله آمریکا و عربستان سعودی و فشار آن‌ها بر برخی گروه‌های وابسته اهل تسنن باعث مخالفت قاطع آن‌ها با انتخاب وی به این سمت شد اما در عین حال در دوره جدید نیز العامری به اقدامات خود در مبارزه با تروریست‌ها ادامه داد. "هادی‌العامری" در مصاحبه‌های صورت داده هدف اصلی و مأموریت کلی سپاه بدر از ابتدای تشکیل این سازمان را دفاع از مقدسات و پیروی از خط امام خمینی(ره) دانسته است. * کمک‌های مستشاری ایران به سپاه بدربزرگ‌ترین موفقیت‌های سپاه بدر و نیروهای مردمی در اوایل محرم ‌الحرام امسال به‌ دست آمد؛ عملیات استراتژیک جرف‌الصخر که با همکاری همه گروه‌های مقاومتی و کمک مستشاری سپاه قدس از جمله سردار حاج‌قاسم سلیمانی به عراق صورت گرفت.هادی‌العامری در مصاحبه‌ای با روزنامه وطن امروز در رابطه با کمک‌های جمهوری اسلامی ایران به سپاه بدر اذعان کرد: ما به‌وسیله فدایی شدن جوانان شیعه عراقی و همکاری سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران با گروه‌های مقاومتی شیعه است. اگر حاج‌قاسم و امثال او نبودند هم‌اکنون نه اثری از حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها بود و نه اثری حتی از سامرا و حرم عسکریین سلام‌الله علیهما. همه عملیات‌های سرنوشت‌ساز از جمله آمرلی، جرف الصخر، سامرا، مناطق فلوجه و مناطقی از الانبار با همکاری مجاهدان از جمله حاج‌قاسم صورت گرفته است. حضور حاج‌قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس در عراق باعث محبوبیت چند برابری نیروهای پاسدار در بین مردم عراق شد. در فضای مجازی مردم عراق تصاویر حاج‌قاسم را به همدیگر ارسال می‌کنند و وحدت میان نیروهای مقاومتی شیعه توانسته است کمر تکفیری‌ها را در عراق بشکند. یکی از آرزوهای حامیان داعش این است که حاج‌قاسم کشته شود، داعش از اسم این رزمنده در هراس است، اگر به رسانه‌های داعشی‌ها سری بزنید، خواهید فهمید که چقدر تکفیری‌ها از این مجاهد قهرمان در هراس هستند. در اینجا جا دارد از مجاهدان ایرانی که به صورت خودجوش پا به پای نیروهای مجاهد عراقی جنگیدند و به شهادت رسیدند یاد کنم و از خداوند برای آنها علو درجات را خواستار باشم. وی ادامه داد: مهمات و تسلیحات نیروهای مجاهد رزمنده غالبا ایرانی است، همه نقشه‌های نظامی با هماهنگی نیروهای مجاهد و پاسدار ایرانی و عراقی صورت می‌گیرد و امور اجرایی و پشتیبانی به طور کل برعهده سپاه بدر است و همه گروه‌های مقاومتی در یک محور علیه تکفیری‌ها عمل می‌کنند و عملیات جرف الصخر که در استان بابل عراق انجام شد، اولین عملیات پیروزمندانه و به نوعی آغاز موفقیت‌ها به شمار می‌رفت. پانزدهم دی ماه  امسال نیز حاجی العامری در حاشیه مراسم گرامیداشت سردار شهید "حمید تقوی" در جمع خبرنگاران در رابطه با کمک‌های مستشاری جمهوری اسلامی ایران به عراق برای مبارزه با تروریست اظهار داشت: نیروهای مردمی در کنار نیروهای ارتش و پلیس عراق با داعش (تروریست‌های تکفیری ) مبارزه می‌کنند و بدون نیاز  به  کمک ائتلاف بر تروریست‌ها پیروز شوند و اگر قاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی ایران در عراق نبودند، اکنون دولت حیدر العبادی هم نبود. * آمریکا به‌دنبال انحلال سازمان بدرسایت گلوبال سکیوریتی در رابطه با سازمان بدر اینگونه نوشته است‌که؛ اکنون سازمان بدر متشکل از ده‌ها هزار نیروی پیاده نظام، زره پوش، توپخانه، ضدهوایی و واحدهای کماندویی است. این سایت ادامه داد: در ابتدا استراتژی این سازمان ایجاد یک حلقه محبوب مقاومتی بین مردم بود و هدف دیگرش بسیج عراقی‌ها در خارج از عراق و آموزش استفاده از سلاح به آن‌ها بود. سایت گلوبال سکیوریتی افزود: یکی از اهداف مهم این سازمان استفاده از سلاح برای ایجاد یک نیروی مسلح علیه صدام به شمار می‌آمد اما اکنون استراتژی سازمان بدر حرکت بر محور مقاومت و ایجاد امنیت پایدار در عراق است و آمریکا نیز طی سالهای 2000 تا 2007 خواهان انحلال این سازمان بوده است که دلیل آن را خشونت علیه اعراب سنی و ایجاد ناامنی در منطقه می‌دانند. سایت تایمز در این باره نوشت؛ از اوایل اشغال عراق توسط آمریکا، ایالات متحده به دنبال انحلال این شاخه نظامی بود، اما بعد از ترور آیت‌الله باقر حکیم متوجه شد که مجلس اعلای انقلاب اسلامی نیاز به یک شاخه امنیتی دارد.
کد خبر: ۵۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

سومین دوره تجلیل از مداحان و خدمتگزاران هیئت عزاداری در مسجد ابوعلی بهبهان برگزار شد
کد خبر: ۵۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۱

به گزارشسایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: با داوری انجمن عکس بهبهان عکسهای منتخب و برتر در دومین مسابقه عکس عشق حسینی به شرح زیر اعلام می شوند. عکس اول/حسین نظری لیسانس گرافیک از زنجان                                                    عکس دوم/زهرا کریمیان بهنویی فوق دیپلم گرافیک از یزد عکس سوم/نجمه حدادی دانشجوی کاردانی دانشکده حضرت رقیه(س) یزد شایان ذکر است دومین دوره مسابقه عکاسی محرم با عنوان عشق حسینی با همکاری مشترک مدیریت فرهنگی و اجتماعی ،بسیج کارکنان و  روابط عمومی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان برگزار گردید .
کد خبر: ۵۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به نقل ازمعاون پرورشی این دبیرستان :اربعین زمان بازخوانی محرم وبستن پیمان با امام عصر است. دانش آموزان دبیرستان هوشمند محمودیه کاشان به مناسبت اربعین حسینی با قافله کربلا هم نوا شدن.این مراسم که با حضور جناب آقای بنایی(عضوانجمن اولیا ومربیان ومدیرشرکت شیرکده)،آقای حاجی قدیری(عضو انجمن اولیا ومربیان وعضوشورای شهر کاشان)ودبیران محترم مدرسه در رسای عزای سالار وسرور شهیدان برگزار شد. درظمن سخنران این مراسم جناب آقای هدایتی(شاعر وسخنران) ومداح جناب آقای باقری بودند.   خبرنگار:عباس اعتمادی
کد خبر: ۵۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۳

وزیر بهداشت با اشاره به جدیدترین توصیه امام خامنه‌ای درباره حوزه سلامت؛ گفت: آخرین جمله ایشان این بود که سرکشی‌های که به استان‌ها، شهرستان‌ها و مناطق محروم می‌کنید، کار خیلی خوبی است و ادامه یابد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : سیدحسن هاشمی در گفت‌وگو با تسنیم، درباره آخرین دیدار خود با رهبر معظم انقلاب و توصیه‌های ایشان که همیشه دغدغه رسیدگی مطلوب به درمان مردم را دارند، اظهار داشت: در شب‌های ایام دهه‌های محرم بود که چند دقیقه ای خدمت ایشان بودم، در همین آخرین دیداری که خدمت ایشان بودم مطالبی را فرمودند. وی درباره پیام رفتاری و عملی رهبر معظم انقلاب در زمان بستری‌شان در یک بیمارستان دولتی عنوان کرد: اگر خاطرتان باشد امام بزرگوار هم همین کار را کردند، بنده خاطرم هست حتی توصیه شده بود به آمدن پزشک از خارج از کشور؛ که ایشان نپذیرفتند، رهبر معظم انقلاب هم طبیعی است که همان مسیر امام (ره) را ادامه می‌دهند. هاشمی عنوان کرد: این اعتماد ایشان در بیانات‌شان در زمان ترخیص که زبان تشکر بود از تمام کسانی که ابراز محبت کرده بودند از جمله جامعه پزشکی و اعتمادشان به پزشکان کشور کاملاً مشخص بود. وزیر بهداشت بیان کرد: فکر می‌کنم که هر کسی هم متوجه می‌شود که بهترین خدمت توسط خود ایرانیان و فرزندان این سرزمین که متبحر و عالم هستند و در زمینه دانش و مهارت واقعاً کم نظیر هستند، ارائه می‌شود. هاشمی خاطرنشان کرد: بنده تصورم این است که همه ایرانی‌ها هم تاسی می‌کنند، حالا شاید افرادی باشند که کم اعتماد باشند، مسلماً اختیار با خودشان است و طبیعی است که گرفتار دلالان بین المللی می‌شوند و ما در اینجا عوارض آن را می‌بینیم، البته خوشحال هستیم که این موارد کمتر شده است و در عین حال نسبت به افرادی که به پزشکان کشور اعتماد نمی‌کنند و برای درمان به خارج از کشور سفر می‌کنند و گرفتار دلالان بین‌المللی می‌شوند، هشدار داد.
کد خبر: ۵۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۶

سوال اساسی من این است: مگر می‌خواهید به همراه دانش هسته‌ای موجودیت نظام را هم به دشمنان نظام، انقلاب و اسلام هدیه کنید که ما را محرم نمی‌دانید و مگر نمی‌دانید که بعد از متوقف کردن چرخ‌های هسته‌ای نوبت به موشک‌های بالستیک، حقوق بشر و بهانه‌های واهی دیگر خواهد رسید؟ آیا نمی‌دانید که دشمنان از اساس با اسلام عزیز مشکل دارند؟ سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : یک نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی از بی‌خبری مجلس و نمایندگان نسبت به جزئیات مذاکرات هسته‌ای انتقاد کرد.  عطاءالله حکیمی در نطق میان دستور خود در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی ضمن گرامیداشت هفته بسیج، گفت: همه ما می‌دانیم که دانش هسته‌ای در نتیجه زحمات 35 ساله شهدا، ایثارگران و حمایت‌های بی‌نظیر رهبر انقلاب، مجلس و قوه قضاییه از دانشمندان این سرزمین شکل گرفته است. وی ادامه داد: اما متاسفانه در این شرایط حساس شاهد خفقان اطلاعات در این زمینه هستیم. نماینده مردم رودبار در مجلس در ادامه خطاب به رییس‌جمهور اظهار کرد: شما در تبلیغات انتخاباتی خود به مردم اعلام کردید برنامه هسته‌ای‌تان طوری است که هم چرخ هسته‌ای بچرخد و هم چرخ زندگی، اما حدود یک سال و نیم است که چرخ هسته‌ای متوقف شده و از طرف دیگر با رکود شدید فعلی، چرخ زندگی مردم نیز متوقف گردیده است. حکیمی همچنین بیان کرد: آیا قرار است اتفاق نامبارکی بیفتد که مردم و عصاره ملت یعنی مجلس نباید بدانند؟ آیا کاخ‌های سفید، کرملین، پادشاه عمان، صهیونیسم غاصب، آلمانی‌ها،‌ فرانسوی‌ها و وزیر خارجه امارات محرم ‌تر از ملت و مجلس برای شما هستند؟ این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس خاطرنشان کرد: ممکن است بگویید سه چهار نفر در مجلس از جزئیات خبر دارند و ما در پاسخ به شما می‌گوییم آنها یا عصاره ملت نیستند یا از ما بهترانند. وی در ادامه خطاب به رییس‌جمهور گفت: سوال اساسی من این است: مگر می‌خواهید به همراه دانش هسته‌ای موجودیت نظام را هم به دشمنان نظام، انقلاب و اسلام هدیه کنید که ما را محرم نمی‌دانید و مگر نمی‌دانید که بعد از متوقف کردن چرخ‌های هسته‌ای نوبت به موشک‌های بالستیک، حقوق بشر و بهانه‌های واهی دیگر خواهد رسید؟ آیا نمی‌دانید که دشمنان از اساس با اسلام عزیز مشکل دارند؟ حکیمی ادامه داد: آقای رییس‌جمهور ژنرال‌هایی که با خود آورده‌اید یا بیماری جسمی دارند یا بیماری اقتصادی و هر روز برای نظام حاشیه درست می‌کنند و عصاره ملت را کوچک شمرده و در حد شنیدن گزارش اقدامات چند ژنرال بیمار در حوزه‌های بین‌المللی، اقتصادی و فرهنگی توانا نیستند. این نماینده اصولگرای مجلس در ادامه انتقادات خود بیان کرد: آقای روحانی نه تنها فرزندان شما و حتی ژنرال‌های بازنشسته دولت شما در هشت سال دفاع مقدس حضور نداشتند؛ بلکه در همان زمان در خارج از کشور مشغول تحصیل یا تفریح بوده‌اند و اطلاع دارم برخی از این ژنرال‌های شما پاستورت دول بیگانه را دارند. وی افزود: بنابراین دولتی که به نظر می‌رسد برخی اعضای آن نسبت به این آب و خاک حساسیتی ندارند حق ندارند هر طور که می‌خواهند تفاهم کنند و فاتحه انقلاب و نظام را بخوانند. لذا هشدار می‌دهم که این مجلس اصولگرا که اکثریت آنها یا ایثارگرند و یا از خانواده شهدا و روحانیت معظم هستند به هیچ احدی اجازه نخواهند داد که با سرنوشت انقلاب و ملت بازی شود. حکیمی با اشاره به تدوین طرح دو فوریتی مبنی بر اینکه دولت ملزم می‌شود با اجرای اصل 77 قانون اساسی هرگونه توافق هسته‌ای قبل از امضای نهایی با هر کشوری مصوبه مجلس را اخذ کند، تصریح کرد: از همه همکاران می‌خواهم به این طرحی که تدوین کردم رای دهند که طبق این طرح قبل از هرگونه توافق هسته‌ای و امضای نهایی با هر کشوری مصوبه مجلس را اخذ نموده و مفاد آن در مراحل نهایی و قبل از امضا در جلسه غیرعلنی و محرم انه به تصویب نمایندگان ملت برسد. این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس همچنین با اشاره به مسائل اقتصادی کشور اظهار کرد: آقای رییس‌جمهور مگر شما نبودید با زیر سوال بردن دولت قبل پرداخت یارانه به مردم را ترویج تکدی‌گری می‌دانستید؟ حالا چه شده که در طول یک سال و نیم گذشته نه تنها این تکدی‌گری را ادامه دادید بلکه پا را فراتر گذاشته و عزت و کرامت مردم بخصوص محرومین را نیز با به صف کشیدن در خیابان‌ها برای چند عدد تخم‌مرغ و روغن تاریخ گذشته و برنج آلوده هندی رنگ عدالتخواهی و راستگویی بر تن خود و دولت خود کردید؟ وی افزود: همچنین موسسات مالی و اعتباری که همچون قارچ و هر روز با نام جدیدی بدون مجوز بانک مرکزی متولد می‌شوند و مانند طاعون به جان اقتصاد این کشور افتادند و هیچ توجهی به آنها نمی‌شود. به عنوان مثال موسسه مالی فرشتگان که مرکز آن در مشهد است دو سال است که بدون مجوز پول‌های مردم را می‌بلعد و از طرفی 28 درصد سود می‌دهد و از سوی دیگر تا 38 درصد از این مردم سود می‌گیرد و پول مردم را تبدیل به اموال و املاک نموده به طوریکه اگر تعدادی از مردم به آن مراجعه کنند پولی ندارند که پرداخت کنند. حکیمی در ادامه نطق خود از وضعیت اشتغال در کشور و بیکاری جوانان نیز انتقاد کرد. این نماینده مجلس همچنین گفت: از مجلس می‌خواهم که دولت را مکلف کند طی یک سامانه شفاف از تخلفات دولت قبل با مستندات ایجاد کند بنابراین آقای رییس‌جمهور وقتی عملکرد یک سال و نیم گذشته شما را مرور می‌کنیم می‌بینیم نه تنها اتفاقی نیفتاده بلکه وضعیت به مراتب بدتر از گذشته شده است. وی در پایان بیان کرد: بنابراین با عرض پوزش از علما به شما می‌گویم روضه‌خوانی بس است، ما روضه‌خوان قهارتر از شما هم داریم و چون سابقه اجرایی کلان نداشته‌اید فقط برای ملت روضه می‌خوانید و روضه مجلس را در جمع ملت و روضه ملت را در جمع مجلس می‌خوانید و این نهایت بی‌تدبیری است. شما را به خدا دیگر بس است.   منبع/ایسنا
کد خبر: ۴۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۲

باورهای دینی بود که که مردم را به صحنه آورد آن هم پشت سر یک مرجع تقلید و همین باورها بود که به مردم انگیزه می داد در برابر ر‍ژیم ستمشاهی ایستادگی کند
کد خبر: ۴۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۳۰

امام جمعه لنده :صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد بین شهرستانها و مناطق مختلف استان تبعیض قائل نشود و نسبت همه مناطق و شهرستانها نگاه عادلانه ای داشته باشد
کد خبر: ۴۸۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

مهلت ارسال آثار به دومین دوره مسابقه عکاسی محرم با عنوان عشق حسینی که با همکاری مشترک مدیریت فرهنگی و اجتماعی ،بسیج کارکنان و  روابط عمومی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان برگزار می گردد تمدید شد
کد خبر: ۴۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۴

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : مردم کهگیلویه و بویراحمد همزمان با نهمین روز از ماه محرم و تاسوعای حسینی، در جای‌جای این خطه چهار فصل اعم از شهر و روستا با به راه انداختن دسته‌های عزاداری و سینه‌زنی بر امام حسین (ع) و یارانش اشک ماتم ریختنددر روز و شب تاسوعا تکایا و حسینیه ها میزبان عزاداران و سینه زنان حضرت ابوالفضل (س) شدند و مردم شریف کهگیلویه و بویراحمد با پخش اطعام و نذورات ارادت خود را به اهل بیت (ع) ابراز نموده اند و در این روز پرچم یا ابوالفضل از دست کودکان و جوانانی که در دامان پدر و مادر، دلدادگی به سیدالشهدا (ع) را آموخته اند به زمین نمی افتد.همچنین در این روز راه اندازی دسته های عزاداری در تمامی شهرها و روستاها ، فضا را برای همدلی با حضرت زینب کبری (س) فراهم می کند. گزارشها حاکیست که کهگیلویه و بویراحمدی ها در اقصی نقاط این استان در عزای سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایش در دسته‌ها و هیئت‌های مختلف مراسم عزاداری برگزار کردند.
کد خبر: ۴۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۲

امیر حاج رضایی می گوید در فوتبال ما هدف،وسیله را توجیه می کند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : امیر حاج رضایی، یکی از پیشکسوتان و صاحب‌نظران خوشنام فوتبال ایران است که صحبت‌های کارشناسی او، همواره قابل توجه بوده است. حاج رضایی به عنوان یک فرد صاحب‌نظر، به صحبت درخصوص معضلات و کاستی‌های فرهنگی فوتبال‌مان پرداخت و به توهین‌هایی اشاره کرد که در دیدار با تراکتورسازی تبریز، صنعت ساری و پرسپولیس، علیه مهدی رحمتی سر داده شد. توهين‌ها را باور نمي‌كردم ما شاهد هستيم بازيكن به دليل توهين به داور، گرفتن اخطار يا فريب داور، از طرف هواداران «هو» مي‌شود يا عليه او سوت مي‌زنند و چيز ديگري وجود ندارد. من اين را ابتداي صحبتم بگويم كه حرف من، حرف فردي نيست و قصد دفاع از يك فرد را ندارم زيرا اكثر اهالي فوتبال مورد اين لطف معكوس قرار گرفته‌اند. من مي‌خواهم يك بحث كلي و تربيتي را مطرح كنم. ما سعي مي‌كنيم در ماه محرم ، خيلي مسائل را رعايت كنيم و به حرمت اين ماه، پيراهن مشكي به تن مي‌كنيم. باور كنيد برخي توهين‌هايي كه به مهدي رحمتي نسبت دادند را من حتي زمزمه هم نمي‌توانم بكنم. 90 دقيقه تمام، در ديدار پيكان با تراكتورسازي و پرسپوليس، عليه دروازه‌باني شعار سر داده شد كه 80 بازي ملي دارد، دروازه‌باني كه از سادات است، آن هم در ماه محرم . من اين توهين‌ها را مي‌شنيدم اما باور نمي‌كردم. متأسفانه يك نقاب دروغين روي فوتبال ما وجود دارد كه زير آن نقاب، برخي براي رسيدن به منافع شخصي دست به هر اقدامي مي‌زنند. خب اگر با كسي مشكل دارند، با زبان درست و انساني حرف بزنند و رفتار كنند، نه اين طور غيرانساني. ما نبايد فراموش كنيم كه يك نفر چقدر براي فوتبال‌مان زحمت كشيده است. تن ندادن به بندگي  اگر مشكل كلاهبرداري از پسر من نبود، هرگز به فوتبال برنمي‌گشتم، دلم نمي‌خواست به هيچ ورزشگاهي قدم بگذارم. يك لفظ مؤدبانه روي برخي اشخاص گذاشته شده به نام ليدر و خود همان افراد، در بازي پيكان و پرسپوليس هواداران را رهبري مي‌كردند كه به رحمتي توهين شود و در تبريز هم اين اتفاق به صورت خيلي بدتر افتاد. من بحث فردي ندارم. الان بحث مهدي رحمتي است و حتي سرمربي كنوني استقلال هم مورد هتاكي شديد در يكي از ورزشگاه‌ها قرار گرفت كه من از ورزشگاه خارج شدم. همه عزت يك مرد، شرافت او است و اگر شرافت او لكه‌دار شود، ديگر چيزي از آن مرد باقي نمي‌ماند. با محمد مايلي‌كهن مقابل فرزندش اين اتفاق افتاد و ... ما مي‌خواهيم مسائل تربيتي‌مان را با يك سري كارهاي دم‌دست حل كنيم و دليلش اين است كه مرداني كه براي فوتبال‌مان تصميم مي‌گيرند، آدم‌هاي كوچكي هستند و تصميمات كوچك مي‌گيرند. اين موضوع فقط به هواداران خلاصه نمي‌شود و شما مي‌توانيد مشاجره‌هاي مديران و ادبياتي كه در فوتبال‌مان هست را ببينيد، رفتارهاي اجتماعي را هم ببينيد. آلبركامو، جمله‌اي گفته بود كه فكر مي‌كنم رعايت آن براي مربيان واقعي الزامي است. كامو گفته دو وظيفه مهم برعهده نويسنده است: «1- پشت كردن به دروغ 2- تن ندادن به بردگي» كه من اين گفته را در مورد مربي بيان كردم. با شكست‌هاي فني شكست‌هاي اخلاقي هم از راه مي‌رسد متأسفانه به موازات شكست‌هاي سريالي فني، شكست‌هاي اخلاقي هم از راه مي‌رسد و به عنوان نمونه، اتفاقي كه براي يكي از مسئولان تيم المپيك در كره جنوبي رخ داد و اين براي همه ايراني‌ها بد است. شكست هرگز شرافت كسي را لكه‌دار نمي‌‌كند، بلكه اين بي‌اخلاقي است كه شرافت را زيرسؤال مي‌برد. اين حرف‌ها خيلي زده شده و مثل بازار مسگرها، صدا به كسي نمي‌رسد اما ما وظيفه داريم بگوييم. وقتي زيدان رفت پيش رئيس‌جمهور فرانسه، از او پرسيد چرا در فينال جام‌جهاني با سر به سينه بازيكن ايتاليا زدي كه پاسخ داد: «بدون آن حركت، فوتبالم نيمه‌كاره مي‌ماند.» من 60 سال با فوتبال زندگي كردم و وظيفه خودم مي‌دانم اين صحبت‌ها را انجام دهم. در فوتبال ما هدف، وسيله را توجيه مي‌كند من هر دو دوره قبل و بعد از انقلاب را ديده‌ام و مردان شريفي داشتيم كه براي فوتبال‌مان كار مي‌كردند. به عنوان مثال، بعد از انقلاب صفايي‌فراهاني را داشتيم و محمد دادكان. به جز اين دو نفر، چه كسي را داشتيم كه مديريت فرهنگي فوتبال را بر عهده بگيرد؟ در واقع همه تابع بودند، زيرا منافع شخصي داشتند. فوتبال، ورزش شريف و بزرگي است و آدم بزرگ مي‌خواهد. الان وضعيتي پيش آمده كه فوتبال ما را سيل دارد با خود مي‌برد. جدا از مباحث فني، در مباحث فرهنگي هم هر كدام از ما مي‌توانيم حداقل 10 قصه تعريف كنيم، از ديده‌ها و شنيده‌هايمان. من يك زمان مي‌گفتم فوتبال ما ناپاك است، الان مي‌گويم فاسد است. اين را هم بگويم كه استاديوم، يك جامعه كوچك از كل جامعه است و بخشي از ناهنجاري‌ ورزشگاه‌ها، ريشه در بيرون دارد. براي پول، برخي تن به هر كاري مي‌دهند. ما مسلمان هستيم و مي‌گوييم يك مسلمان بايد شرافت داشته باشد اما فوتبال ايران، فوتبال ماكياوليستي است و هدف، وسيله را توجيه مي‌كند و از هر وسيله‌اي براي هدفشان استفاده مي‌كنند. من خيلي چيزها را مي‌شنوم كه نمي‌شود به آن استناد كرد. مثلاً اين كه برخي رؤساي هيأت‌ها پاداش نقدي يا غيرنقدي مي‌گيرند كه رأي بدهند. اين‌ها قابل اثبات نيست اما در صحبت‌هاي مردم هست. در جذب مردان كوچك، فدراسيون ما اول است امام حسين (ع) به ما آموخت اگر دين نداريد، آزاده باشيد. اين پيراهن مشكي در ماه محرم ، به ما ياد نمي‌دهد آزاده باشيم؟ بايد به يك دروازه‌بان با 80 بازي ملي اين همه توهين و ناسزا گفته شود؟ خدا را شكر كه تلويزيون بازي را پخش نكرد. حرف من، به صورت كلي است و مي‌گويم شرايط فرهنگي ما در فوتبال، در واقع ضدفرهنگي است. پاكسازي اين شرايط هم فقط به فدراسيون معطوف نيست اما مي‌گويم در جذب مردان كوچك، فدراسيون ما در دنيا اول است. در فوتبال ايران، آدم سالم مجرم است. من سال بعد 70 ساله مي‌شوم و انرژي و علاقه‌اي براي پست گرفتن در فدراسيون ندارم. دوران من سپري شده و الان نوبت جوان‌هاست. مشكلات فقط به فدراسيون معطوف نيست و جدا از فدراسيون، باشگاه‌ها نيز كه بدنه فدراسيون هستند، مقصر هستند. اما اگر بپرسيد چطور مي‌شود اين مسائل را حل كرد، من جوابي ندارم زيرا فقط سرمان از اين مرداب بيرون مانده است. لكه ننگ فوتبال است كه مايلي‌كهن به زندان برود جدا از اتفاقي كه ميان علي دايي و محمد مايلي‌كهن افتاده؛ اگر انسان شريفي مثل مايلي‌كهن به زندان برود، لكه ننگي براي فوتبال‌مان است. من هيچ قضاوتي ندارم كه كدام طرف راست مي‌گويد. اگر مايلي‌كهن به زندان برود، براي فوتبال ما شرم‌آور است و تنش بين اين دو بزرگ فوتبال بايد از بين برود. همواره به مايلي‌كهن گفته‌ام كه حيف از انسان شريفي مثل تو كه از ادبيات بهتري استفاده نمي‌كند. منبع/خبر انلاین
کد خبر: ۴۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۲

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان. مجلس اول:  مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.   خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطرها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.   و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».   روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!    و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود... مجلس دوم:   کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.   و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.   اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.   دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.   غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.   ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.   ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!   ... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود. مجلس سوم:   ... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.   ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!  قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:   ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....   سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!   ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.  رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:   ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.   حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است. مجلس چهارم:   خورشید نهم محرم ، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.   خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.   ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!   خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:   ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.   درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!   بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:   ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...   ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:   ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:   ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:   ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...   بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:   ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم... مجلس پنجم:  ... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.   مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:   ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.   سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:   ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم... مجلس ششم:   ... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.   بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!   به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.   حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش  بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.   زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.   بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:   ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!   امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:   ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:   ــ راستی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:   ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی.. مجلس هفتم:   ... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.   و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.   به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...   ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.   و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.   آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد. مجلس هشتم:   سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.   ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند. او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی: یا ارهب الموت اذالموت رقا حتی أواری هی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی أنا العباس أغروا بالسقا ولا أخاف الشر یوم الملتقی (نمی ترسم از مرگ چون رو کند                 دلم با دلیری مگر خو کند بود جانم از بهر مولا سپر                  که عباسم و مشک دارم به بر نمی ترسم از جنگ با کافران                  وگر باردم جمله تیغ و سنان)   کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راستت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی: والله ان قطعتموا یمینی      انی أحامی ابداً عن دینی و عن امام صادق الیقین      نجل النبی الطاهر الأمین (قسم بر خدا کاو به حالم گواست      جدا گر کنید از تنم دست راست ز دین و امامم حمایت کنم      که فرزند پاکیزه مصطفاست)   و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی: یا نفس! لا تخشی من الکفار و أبشری برحمه الجبار مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری فأصلهم یا رب حر النار (مترس ای نفس از کفار ملعون                     بشارت بر تو از حق باد اکنون که گردی با رسول الله مختار                      غریق رحمت جبار بی چون یسارم را جدا کردند دونان                       به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)   خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.   مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:   ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!   دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.   ... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.   و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود. منابع: 1)     بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره) 2)     الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید 3)     اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره) 4)     ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی 5)     چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

داستان اينقدر واضح و نكاتش اينقدر محسوس  والبته عظيم هست كه نياز به تفسير نداشته باشد
کد خبر: ۴۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

ماه محرم در کشور ما از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. استان خوزستان نیز در این ماه سرتاسر سیاه پوش می شود، مناطق مختلف استان به شیوه های متفاوتی این ماه را ارج نهاده و به عزاداری می پردازند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش  باشگاه خبرنگاران، مردم خوزستان از مدتی قبل خود را برای فرا رسیدن ماه محرم آماده می نمایند. در اهواز رسم است که در ایام محرم حاجتمندان سفره حضرت ابوالفضل(ع) و سفره حضرت رقیه(س) را برای استجابت دعا و شفای بیماران می‌اندازند. بر سر این سفره آش و شله زرد، نان و پنیر و شیرینی گذاشته و در پایان قرائت دعا، نیایش و روضه، خوردنی‌ها را به همراه پارچه‌های سبز تبرک شده میان مهمان‌های سفره تقسیم می‌کنند. در این ایام خانه‌هایی که روضه دارند با نصب یک پرچم سیاه یا سبز در بالای خانه خود و باز گذاشتن در منزل، برای دعوت از عزاداران اعلام آمادگی می‌کنند، در خیابان‌ها نیز با برپایی خیمه‌های رنگی و سیاه یاد عاشورا را گرامی می‌دارند. در دزفول نیز از روز اول محرم مردم کوچه‌ها و خیابان‌ها را با پارچه‌های سیاه می‌پوشانند و در مکان‌های مناسب تکیه برای عزاداری برپا می‌کنند، بعضی از مردم تکایا را یادآور خیمه‌ها و چادرهای اصحاب امام حسین(ع) در کربلا می‌دانند، در بین این تکیه‌ها، تکیه‌هایی که مخصوص کودکان و نوجوانان است ویژگی و شکوه خاصی دارد. صبح عاشورا همه هیئت‌های عزادار به منطقه امامزاده رودبند رفته و عزاداری می‌کنند، در عصر عاشورا نیز دسته‌های عزادار قسمت حیدرخانه به سمت محلات نعمت‌خانه یا صحرا بدر رفته و از سوی اهالی آن محلات با نذورات و ذبح گوسفند پذیرایی می‌شوند. در شوشتر نیز، با توجه به وجود محلات باسابقه هيئت هاي مذهبي بر همين اساس تشكيل شده اند. معروف ترين هيئت هاي مذهبي "دُلدُل" متعلق به محله "دُلدُل"، هيئت عزاداري "كُوره" متعلق به محله "كُوره"، هيئت "شاهزيد" متعلق به محله قديمي"شاهزيد" و هيئت باطني متعلق به محله "ميدان باطني" است كه بيشترين آن ها تقريبا 100 سال و كمترين آن ها تقريبا 50 سال سابقه دارند. بر اين اساس حركت هيئت هاي مذهبي نيز در سطح شهرستان شوشتر بر اساس سال تاسيس انجام مي شود به اين دليل بايد هر هيئتي كه سابقه بيشتري دارد زودتر حركت كند و هر هيئتي نيز كه سابقه كمتري دارد ديرتر. در روزهاي مختلف دهه نخست محرم هيئت هاي مذهبي در شوشتر به شيوه هاي مختلف عزاداري مي كنند. از روز هفتم محرم هيئت هاي مذهبي از محل خود كه همان مسجد محله است حركت كرده و به مقصدهاي تعيين شده مي روند و اين اقدام از 60 سال گذشته اتفاق مي‌افتد. در روز هشتم محرم در رثاي حضرت عباس(ع)، در روز نهم محرم در رثاي حضرت علي اكبر و در روز عاشورا براي امام حسين(ع) و حضرت علي اصغر(ع) عزاداري مي شود. شبيه خواني نيز در هنگام حركت هيئت هاي مذهبي در شوشتر اجرا مي شود و شبيه ها يكي در عصر روز نهم در مسير بقعه برابن مالك انصاري و ديگري در مسير بقعه امام زاده عبدالله شوشتر اجرا مي شود. در مناطق دیگر استان نیز عزاداری ها به شکل های متفاوتی برگزار می گردد. همچنین هرکدام از اقوام خوزستان از دیرباز تاکنون سبک و شیوه خاص خود را برای ابراز ارادت به حضرت سیدالشهدا (ع)، خاندان و یاران ایشان داشته اند. زنان نیز در این مراسم نقش گسترده‏‌ای دارند. از جمله آن‌ها می‌توان به مراسم سوگواری «لطمیه» اشاره کرد که زنان عرب ایران برگزار می‌کنند. اجرای این مراسم در جنوب ایران پس از قرن‏ها هنوز متداول‏ است.
کد خبر: ۴۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۹

مراسم ایل سوگوار با حضور هیئت‌های عزاداری سرور و سالار شهیدان در لنده برگزار شد
کد خبر: ۴۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۹