من فكر ميكنم در نهايت اگر در اين معادله كسي به كس ديگر احتياج داشته باشد، اين اصولگرايان هستند كه به احمدينژاد نياز دارند. هم از نظر سبد راي احمدينژاد و هم از اين نظر كه بتواند به حركت آنها نظم دهد
کد خبر: ۷۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۸
یکی از حکما! گفته است وقتی از کسی عصبانی میشوید، بلافاصله جواب ندهید، بلکه بهتر است چند دقیقهای فکر کنید، شاید ناسزاهای بهتر و تازهتری به یادتان بیاید!پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir: روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود امروز خود نوشت:
گفت: چرا طرفداران توافق به جای پاسخ به انتقادات مستند، آنها را به باد تهمت و توهین میگیرند؟!گفتم: چه عرض کنم؟! تازه بعد از اینهمه تهمت میگویند که بعداً پاسخ آنها را خواهند داد!گفت: مگر غیر از تهمت و ناسزا پاسخ دیگری هم دارند؟گفتم: احتمالا قرار است یک پاسخ حکیمانه بدهند!گفت: چه پاسخ حکیمانهای؟!گفتم: یکی از حکما! گفته است وقتی از کسی عصبانی میشوید، بلافاصله جواب ندهید، بلکه بهتر است چند دقیقهای فکر کنید، شاید ناسزاهای بهتر و تازهتری به یادتان بیاید!
کد خبر: ۷۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۲
گاردین در گزارشی به پخش خندوانه در ایران و استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی پرداخت.
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
مجله مهر: هرچند که در چند روز گذشته خندوانه درکشور خودمان کم سروصداترین روزهای اخیرش را میگذراند، وبسایت خبری انگلیسی گاردین گزارش دیروز عصر خودش را از منطقه خاورمیانه به پخش این برنامهی تاثیرگذار از رسانه ملی ایران اختصاص داد.گاردین با اشاره به نقاط قوت برنامه سازان این برنامه علی الخصوص رامبد جوان و حضور جنابخان تلاش این برنامه را زیرکانه و موفق دانست و فضای آن را توصیف و بخشهای مختلفش را معرفی کرد. گاردین با دیدگاه خاص خود بی توجه به پیشینه و سابقه طنز در ادبیات و هنر ایران تحلیلی از دلایل استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی یا به قول خندوانهایها خنداننده ایستاده و عادت پخش و انتشار جوک ارائه داد و بدون ارائه آمار مشخصی سعی کرد با مقایسه این برنامه با برنامههای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، تلویزیون ملی را درجذب مخاطب تا حدی ناموفق نشان بدهد و از خندوانه به عنوان یک مورد نادر در جذب مخاطب یاد کرد. این روزنامه البته به پخش همیشگی برنامهها و سریالهای طنز و غیرایرانی هم اشاره نکرد و محتوای کمیک این برنامه، پوشش و همجواری مخاطبان زن و مرد را در این برنامه عجیب دانست که البته مشاهده این صحنهها برای مخاطب ایرانی امری عادیست. گاردین در ادامه با صحبت با معاون پیشین وزیر فرهنگ و ارشاد و صادق زیباکلام بر تحلیلهای خود اعتبار داخلی هم اضافه کرد. گزارش را در زیر میخوانید:
«یرانیان از جوک ساختن و شوخی کردن با هر چیزی لذت میبرند و به اشتراک گذاشتن این شوخی ها از طریق تلفنهای هوشمند به یک عادت افراطی روزانه در برخی از آنها تبدیل شده. در کشوری با فضای سیاسی محدود، طنز موقعیتی فراتر از سرگرمیهای ساده به دست میآورد.
در حال حاضر، استندآپکمدی ارمغانی است که از طریق نمایش در تلویزیون دولتی به خانههای مردم آمده. خندوانه "laughmelon(ترکیبی از خنده و هندوانه) برنامهای ست که در کانال کمدی نسیم چند شب در هفته پخش میشود. میزبانی این برنامه با رامبد جوان، یک طنز پرداز شناخته شده محبوب بین جوانان است که دیگر کمدینهای ایرانی را به اجرای استندآپ کمدی دعوت میکند و در این نمایش رقابتی بین آنها برگزار میشود.
موفقیت این برنامه عجیب بوده چرا که تلویزیون دولتی با سانسورهایی همراه است در صورتی که برنامههایی مثل بفرمایید شام که از شبکههای ماهوارهای مثل منوتو که از لندن پخش میشوند سانسوری ندارند و از این لحاظ جذابیت دارند....
اگر چه تعدادی از ایرانیها تجربه قبلی در اجرای استندآپ کمدی را داشتند، این ژانر تنها به درستی با خندوانه معرفی شده و شروع این برنامه تبدیل شده به پلت فرمی برای اجرای استدآپ کمدی توسط بسیاری از کسانی که نمایش کمدی اجرا میکنند.
جوان برنامه را در مقابل مخاطبان انتخاب شده از مردان و زنان جوان اجرا میکند. پوشش زنان مانتو و روسریهای رنگارنگ است که در مقایسه با چادر سیاه و روسری که معمولا توسط زنان در تلویزیون ملی استفاده میشود جالب توجه است. کمدین ها اغلب آواز میخوانند و کف میزنند. مخاطبان مرد و زن کنار یکدیگر هستند که این یک صحنه غیر قابل تصور در تلویزیون دولتی ایران تا یک دهه پیش بود.
علی اصغر رمضانپور، معاون وزیر فرهنگ سابق، گفت: تولید کنندگان برنامه در برقراری ارتباط با جوانان موفق بودند چرا که خندوانه مسائل را از نزدیک لمس کرده و به عبور از خط قرمزها نزدیک بوده. اما به اندازه کافی در انجام این کار ظریف عمل کرده وموفق شده است.
رمضانپور به گاردین گفت: "این گروه سازنده و پشت صحنه با تلویزیون دولتی برای مدت زمان طولانی همکاری کردند به طوری که آنها به طور کامل از خطوط قرمز خود آگاه هستند، اما در عین حال می دانند که چگونه از منابع چشمگیر استفاده کنند به طوری که برای جوانان جذاب باشد. زیرکانه، در لفافه و عبور کردن از خط قرمزها"
"با ظهور رسانه های اجتماعی، به ویژه برنامه های پیام رسان آنلاین مانند وایبر و تلگرام که در ایران محبوب هستند، جوک گفتن اوج گرفته و به یک رسانه خاص در ایران تبدیل شده و هنگامی که بحث فقط شوخی است مردم خیلی درباره آن نگران نیستند و راحت حرفشان را میزنندو از شوخی به عنوان یک قالب و فضا برای بیان خودشان استفاده میکنند"
جوان نمایشی دونفره با یک عروسک مانند ماپت به نام "جنابخان" اجرا میکند که لهجه جنوبی ایران را دارد. در طول برنامه، عروسک آهنگهای فولکلور از نقاط مختلف ایران را میخواند که به نحوی تلاش برنامه نویسان برای رسیدن به توجه مردم سراسر کشور است. جوان همچنین بخشی از نمایش خود را به معرفی کتاب، نمایشنامه و گالری نمایشگاهها جدید اختصاص میدهد.
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه تهران و مفسر برجسته سیاسی، گفت دلیل اینکه خندوانه موفق بوده این است که یک برنامه دولتی معمولی نیست. و مطابق معمول دیدگاههای دولت را در موردمسائل اجتماعی بازتکرار نمیکند. " این برنامه صدای خاص خود را دارد. بر روی نظرات دولت منطبق نیست و واقعا به نحوی طبیعی است. "
زیبا کلام گفت که برنامه به طور غیرمستقیم فرصتی را برای بینندگان فراهم آورده تا بیش از حد دیدگاههای سیاسی خودشان را بیان کنند. در طول یک مسابقه اخیر بین دو کمدین در مقابل مردم، کمدینی که نظرش به نظر رئيس جمهور سابق تندرو، محمود احمدی نژاد نزدیکتر تلقی میشد رای پایینتری را از طریق پیامکهای مردم به دست آورد.، درحالی که کمدین دیگری که گرایشش به اصلاحطلبان نزدیکتر بود رای بالاتری به دست آورد.
زیبا کلام گفت ایرانیان به فعال رسانههای اجتماعی تبدیل شدهاند، چرا که آنها به طور طبیعی در بیانشان با محدودیتهایی روبرو هستند. او گفت این برای یک استاد دانشگاه مثل خودش عجیب است که صفحه اش در فیس بوک ۴۰۰۰۰۰ لایک کننده داشته باشد. "این یک اتفاق غیرمعمول است - به طور معمول یک استاد دانشگاه اروپا را با چنین دنبال کنندگانی در رسانه های اجتماعی نمیبینید."
کد خبر: ۷۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
تعطیلات طولانی تابستان بیتردید تغییراتی در برنامه روزمره کودکان و نوجوانان ایجاد میکند و بهتر است تا والدین بتدریج محیط منزل را برای شرایط جدید آماده کنند
کد خبر: ۷۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
مادر شهید جرنده وقتی پسر را به آغوش کشید و می گریست ، علی آقا به عربی حرف زد و خنده های مهربانش را ارزانی آغوش پرمهر و محبت مادر می کرد و غبار انتظار را از سیمای مادر می زدود
کد خبر: ۷۰۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۳۰
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
هفته نامه چلچراغ نوشت:محسن هاشمی میگوید: حرفها علیه خانواده هاشمی در اصل از زمان اصلاحات شروع شد و در سال 84 در رقابت با مصطفی معین در انتخابات ریاست جمهوری به اوج خود رسید.
هفته نامه چلچراغ گفتگویی با محسن هاشمی رفسنجانی که معاون عمرانی دانشگاه آزاد انجام داده که او در این گفتگو، از علاقه «آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی» به تکنولوژی و استفاده از فضای مجازی گفته است و در خصوص "حاج آقا" میگوید که «خودشان هم سایتها را مرور میکنند، هم دست به سرچشان قوی است»
اما محسن هاشمی در پاسخ به این سوال که در ایران هیچ خانوادهای مثل شما زیر ذرهبین نیست، این قضیه چه حسی دارد؟ پاسخ میدهد: اوایل خیلی سخت بود، اوایل هی سعی میکردیم با شایعات مبارزه کنیم، اما الان دیگر کمی راحت شدهایم.
محسن هاشمی در خصوص آغاز این حرفها و حدیثها پشت سر خانواده هاشمی هم توضیح میدهد: در اصل از زمان اصلاحات شروع شد. وقتی ایشان برای انتخابات مجلس آمدند، به مذاق بخشی از بچههای مشارکت خوش نیامد. فکر میکردند حاج آقا مزاحم برنامهریزیها و کارهایشان میشود. آنها شروع کننده بودند و این قضیه ادامه پیدا کرد.
وی در ادامه توضیح میدهد: مخصوصا در سال 84 که پدر کاندیدا شده بودند و آقای معین هم بودند. آن جا دیگر به اوج رسید. در نتیجه میشود گفت که شروع این فضای تخریبی با اصلاحاتیها بود.
هاشمی اضافه کرد: البته حواسمان باشد که جو شایعه سازی آن موقع خیلی قوی بود. یعنی کلا فضا مستعد شایعه پراکنی بود. بعد که کمی گذشت، این عادت شایعه سازی به اصولگراهای تندرو هم رسید. حقیقت این است که در اصل ما از تندروهای هر دو طرف صدمه دیدیم. من خودم همیشه به شوخی میگویم که تندروهای دو طرف از عقب بهم وصل هستند. یک تفکر تندروانه و دگم به دو شکل مختلف بیان میشود. وگرنه فرقی بین تندروی اصلاحطلب و اصولگرا نیست. این تندرو بودن تو خون بعضیهاست و اصلاحطلب و اصولگرا بودن فقط بهانه میشود برای پیاده کردن عقایدی که دارند.
فرزند ارشد هاشمی رفسنجانی در ادامه در خصوص کنار آمدن با مساله تخریبها هم گفت: خود شما هم وقتی چیز دربارهتان بگویند که صحیح نیست، حالتان بد نمیشود؟. وقتی حرفها دست نیستند، چرا باید ما حالمان بد بشود. یک موقعی مد شده بود که بگویند ما در کانادا اتوبان داریم. یکی آمد به من گفت و من گفتم کدام اتوبان است؟ گفت مثلا اتوبان شماره 137. من هم گفتم بیا من همینجا روی کاغذ مینویسم که تو برو آنجا و عوارضش برای تو باشد. مگر نمیگویی مال من است؟ یا میگویند فلان برج یا فلان ویلای معروف مال ماست. اینها چیزهایی بود که از بس گفته شد، دیگر نخنما شده، جامعه هم دیگر تقریبا فهمیده که صحت ندارد. یا اینکه میگویند هواپیمایی ماهان مال ماست، در حالی که این یک دروغ بزرگ است. یا اینکه میگفتند کرمان خودرو از داراییهای ماست. اینها خوشبختانه همشان دروغ است
محسن هاشمی در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا شما برای حاج آقا هزینه میدهید یا حاج آقا برای شما؟ هم گفت: تا یک زمانی ما باعث هزینه برای ایشان بودیم، چون شایعات علیهمان زیاد بود و مردم هم باور کرده بودند. اما الان دیگر برای تخریب ایشان میآیند طرف ما، ما بچهها داریم برای ایشان هزینه میدهیم. این اتفاقات هم کمتر نخواهد شد و در نهایت ضربه را بچهها دارند میخورند.
کد خبر: ۷۰۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۴
عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای گفت: وزیران خارجه اروپا برای سفر به ایران صف کشیدهاند، اما به آن معنا نیست که هر چه بخواهند تقدیم میکنیم، بلکه انتخابکننده ما هستیم ضمن اینکه اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد انزواگرایانه نیست.
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
سیدعباس عراقچی در نشست اخیر خود با اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی که امروز (پنجشنبه) از شبکه خبر پخش شد گفت: "ما هستیم که براساس منافع ملی تصمیم میگیریم که با کدام یک چگونه برخورد کنیم."در این نشست که حدود چهار و نیم ساعت به طول انجامید، عراقچی، عضو تیم مذاکره کننده هستهای، به سوالات آقایان اسماعیلی، شفیعی، کامران، محسنی ثانی، دواتگری، جوکار، جهانگیرزاده، آقامحمدی، حاجی دلیگانی، کوثری، وحید احمدی، شوهانی، سوری، کریمی قدوسی، منصوری آرانی، موسوی نژاد، کارخانه و بخشایش اردستانی در مورد موضوعاتی همچون شرایط لغو تحریمها، بازرسی از مراکز نظامی، اظهارات ضد و نقیض غرب درباره برجام، توافق محرمانه ایران با آژانس، شرایط تامین سوخت ۲۰ درصد برای فعالیت راکتور تهران، نحوه بازرسی بازرسان از تاسیسات هستهای، نحوه بازگشت تحریمها، استفاده ابزاری آمریکا از حقوق بشر و مساله حمایت از تروریسم، ابهام درباره لغو و یا تعلیق تحریم ها، تحریمهای موشکی و تسلیحاتی، تحریم سوئیفت و تحریمهای مالی و بانکی پرداخت.عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای گفت: "در این تصمیمگیری قطعا گذشته هیچ یک از آنها را و اینکه هر کدام با ملت ایران چگونه رفتار کردهاند، فراموش نخواهیم کرد."عراقچی افزود: "قطعا برخی از رفتارهایشان را در مذاکرات از یاد نخواهیم برد، اما در عین حال اجازه خواهیم داد که حرفشان را بزنند اما بعد خودمان انتخاب میکنیم."وی گفت: "رویه ما اقتصاد مقاومتی است، اما اقتصاد مقاومتی به این معنی نیست که تعاملمان را با دنیا قطع کنیم."معاون وزیر امور خارجه افزود: "اقتصاد مقاومتی مورد نظر رهبر معظم انقلاب تعامل با دنیا را به گونهای تجویز میکند که هیچ کشور یا قدرتی اجازه نیابد اقتصاد ما را تحت فشار قرار دهد و به این معنا نیست که تعامل اقتصادیمان را دنیا قطع کنیم."عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان با اشاره به انعقاد قراردادی میان صالحی و آمانو با عنوان نقشه راه همکاری گفت: "این تفاهم و اسناد مربوط به آن بین ایران و آژانس محرمانه است و براساس قوانین بین المللی، آژانس وظیفه حفاظت از این اسناد را دارد."عراقچی گفت: "در برجام و ضمایم آن هیچ سند محرمانهای وجود ندارد."سید عباس عراقچی گفت: "قطعا در بررسی توافق وین ( برجام ) و تبعات آن باید به صورت یک تصویر کلان نگاه کنیم و سپس مسائل و جزئیات بررسی شود."وی خاطر نشان کرد: "نخست باید این موضوع را مورد توجه قرار داد که چه اتفاقی رخ داده که شش کشور بزرگ برای اولین بار در تاریخ با جمهوری اسلامی وارد مذاکره میشوند و حتی در این مذاکرات جان کری وزیر خارجه آمریکا ۱۸ روز را در وین برای به سرانجام رساندن مذاکرات میماند و وزرای خارجه ۵ کشور نیز به صورت مداوم به وین سفر کرده و برای ملاقات با وزیر خارجه ایران صف میکشند."عضو تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان افزود: "چرا شورای امنیت در گذشته ایران را به خاطر غنیسازی هستهای به زیر قطعنامه فصل هفت میبرد اما همان شورا در برنامه اخیر خود ایران را از زیر این فصل خارج کرده و حق غنیسازی را به جمهوری اسلامی میدهد."وی افزود: "به نظر من علت این اتفاقات و اقدامات این است که ایران به یک قدرت بزرگ تبدیل شده و توان بازیگری در عرصه بینالملل و منطقه را دارا بوده و از ثبات سیاسی داخلی برخوردار است، همچنین جمهوری اسلامی ایران به توانایی علمی و توانایی دفاعی دست پیدا کرده است."عضو ارشد تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان در پاسخ به سوال درباره احتمال نقض عهد آمریکا بعد از انجام اقدامات اولیه ایران براساس برجام مبنی بر محدود کردن فعالیت هستهای خود تصریح کرد: "در شرایط کنونی ایران قدرتی نیست که کسی بتواند با آن شوخی کند."وی تصریح کرد: "البته براساس برجام باید گفت که در حوزه تحریمها وقتی مراحل قانونی تصویب توافق در کشورها طی شود نخست روز توافق محقق میشود که در آن روز قرار است کشورها همزمان به تعهدات خود عمل کنند."عراقچی گفت: "البته در این رابطه یک مشکل وجود داشت زیرا انجام تعهدات طرف غربی مدت زمان کوتاهی طلب میکرد اما ایران برای انجام تعهدات خود به ۲ یا ۳ ماه زمان نیاز داشت از اینرو در مذاکرات مقرر شد که در روز توافق قبل از اینکه ایران اقدامی برای انجام برجام صورت دهد اتحادیه اروپا تحریم های خود را لغو کرده، همچنین رئیس جمهور آمریکا حکم توقف تحریمها را انشاء میکند تا اینکه ایران به تعهدات خود عمل کرده و آژانس بعد از راستی آزمایی این اقدامات را تائید میکند."عراقچی ادامه داد: "البته تائید و راستی آزمایی اقدامات ایران به صورت کمی بوده و قضاوت آن به صورت کیفی نخواهد بود به طوریکه در آن روز آژانس به مراکز مربوطه رفته و براساس توافق اعداد و میزانها را بررسی کرده و تائید میکند."وی افزود: "حال فرض را بر این بگیریم که ایران به تعهدات خود عمل کرده اما غرب در لغو تحریمها بازی در بیاورد، که به نظر من قدرت جمهوری اسلامی ایران اجازه نخواهد داد که غرب به ویژه آمریکا از این کارهای سبک انجام دهد."عراقچی تاکید کرد: "اگر آمریکا به تعهدات خود پایبند نباشد ایران ظرف چند سال به حالت قبل خود برمیگردد. در آن زمان شاهد خواهیم بود که دیگر ساختار تحریمها شکست خورده و دیگر به حالت قبل برنمیگردد."عضو تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان با بیان اینکه جمهوری اسلامی با اتکاء به تواناییهای ملت ایران و حمایت رهبر معظم انقلاب یک قدرت بزرگ در عرصه منطقه و بین الملل است، تصریح کرد: قطعا در صورت تحقق توافق هستهای، ایران قدرتمندتر از گذشته خواهد بود.تمام نگرانیها مربوط به بازرسی از مراکز نظامی برطرف شده استعراقچی در پاسخ به سوالی درباره نحوه بازرسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی از مراکز هستهای و موضوعات مطرح شده درباره بازرسی از مراکز نظامی گفت: "به نظر من این دغدغهها و نگرانی ها در توافق برجام برطرف شده و ما خوشبختانه توانستیم که مانع از زیادهخواهی طرف غربی شویم و فراتر از قوانین بین المللی را نپذیرفتیم و اطمینان داریم در مسیر بازرسیها به هیچ وجه بازرسان به اسناد نظامی و حساس ما دسترسی نخواهند داشت.
"تفاهم صالحی و آمانو با عنوان نقشه راه همکاری؛ برجام سند محرمانهای نداردعضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در پاسخ به سوالی درباره موضوعات مطرح شده در رسانهها درباره توافق محرمانه ایران و آژانس گفت: "در چند سال اخیر آژانس سوالاتی را از ایران مطرح میکرد که در این رابطه ابتکارات و راهحلهایی بحث شده و چارچوبهایی پیدا شد و در نهایت دو طرف به یک راهحل و نقشه راهی دست پیدا کردند که در مذاکرات اخیر نیز میان صالحی و آمانو یک تفاهم جدید با عنوان نقشه راه همکاری منعقد شد که براساس آن میان ایران و آژانس موضوعات غرب حل و فصل میشود."وی افزود: "البته این تفاهم و اسناد مربوط به آن بین ایران و آژانس محرمانه است و براساس قوانین بین المللی آژانس وظیفه حفاظت از این اسناد را دارد از اینرو در اینجا اعلام میکنم در برجام و ضمایم آن هیچ سند محرمانهای وجود ندارد.
"اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد انزواگرایانه نیستوی در پاسخ به سوالی درباره نحوه برنامهریزی دستگاهها برای تحقق سیاست اقتصاد مقاومتی بعد از لغو تحریمهای اقتصادی ادامه داد: قطعا سیاست کشور باید براساس اقتصاد مقاومتی برنامهریزی شود البته هم اکنون ما در موقعیتی هستیم که میتوانیم شرکاء اقتصادی خود را انتخاب کرده و تعیین کنیم که با چه کشورهایی میخواهیم کار کنیم از اینرو سفر هیاتهای غربی و مقامات اروپایی به ایران به معنای پذیرش آنها برای همکاری اقتصادی نیست، بنابراین جمهوری اسلامی در همکاری های پیش رو با کشورها گذشته و سوابق آنها را از یاد نخواهد برد. از طرفی دیگر اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد انزواگرایانه نیست بلکه این سیاست به معنای تعامل با کشورها بدون وابستگی به آنها است.
تعهد ۱+۵برای تأمین سوخت ۲۰ درصد راکتور تهرانمعاون وزیر خارجه در پاسخ به سوالی درباره برنامهریزیهای صورت گرفته در توافق برجام برای تامین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران افزود: "در این رابطه تمام تمهیدات اندیشیده شده است، زیرا کشور تا ۵ سال سوخت موردنظر ۲۰ درصد را دارا است همچنین در توافق برجام به صراحت آمده که ایران میتواند در بازار کار بین المللی سوخت ۲۰ درصد خود را خریداری کند اما در صورتی که کسی این سوخت را به ما نفروشد، براساس برجام اعضای ۱+۵ مکلف به تامین سوخت ۲۰ درصد برای راکتور تهران هستند."رمز ضمانت اجرایی برجام، توانایی هستهای ایران استوی درباره ضمانت اجرایی توافق برجام و احتمال عدم ارائه سوخت ۲۰ درصد از سوی کشورهای غربی به ایران برای راکتور تهران گفت: "رمز ضمانت اجرایی برجام، توانایی هستهای ایران است زیرا آنها در سالهای گذشته تجربه کردهاند که عهدشکنیشان چه نتایجی را به بار خواهد داشت و قطعا دیگر حاضر به تجربه آن نیستند.
"حضور ۱۵۰ بازرس آژانس با تأیید ایران انجام میشودعراقچی در پاسخ به سوالی درباره برنامه آژانس برای تعیین ۱۵۰ بازرس جهت بازرسی از مراکز هستهای کشورمان گفت: این موضوع به این معنا نیست که ۱۵۰ بازرس یک جا به تهران میآیند بلکه آژانس در فرآیند قانونی ۱۵۰ نفر را به جمهوری اسلامی معرفی کرده و ما بعد از بررسی سوابق آنها در صورت لزوم این بازرسان را تایید کرده و آژانس برای بازرسی از میان آنها تعداد افرادی را به ایران اعزام میکند. البته در توافق ذکر شده که بازرسان باید از کشورهایی باشند که با ایران روابط دیپلماتیک داشته و به طور مثال بازرسان آمریکایی و کانادایی نمیتوانند به ایران اعزام شوند.دلایل صرف نظر چین وروسیه از حق وتو در ماده ۱۲ قطعنامه برجاموی در پاسخ به سوالی درباره موضوع بازگشت پذیری تحریمها در ماده ۱۲ قطعنامه و لغو وتو چین و روسیه در این حوزه گفت: یکی از دلایل صرفنظر چین و روسیه از حق وتو در این مقوله این بود که فرآیند و روال ماده ۱۲ بسیار پیچیده و سنگین است و در صورتی که بهانهای واهی در این حوزه مطرح شود آن کشور ضمن پرداخت هزینه سیاسی آن قطعا با عکس العمل ایران مواجه خواهد شد.عراقچی با اشاره به سوالات مطرح شده از سوی نمایندگان درباره وجود کلمه «تعلیق» به جای کلمه «لغو» تحریمها در توافق برجام تصریح کرد: موضوع لغو در توافق برجام در بحث اقتصادی و مالی بوده و براساس توافق صورت گرفته این تحریمها یکجا در روز اجرای توافق برداشته میشود. در بحث تحریمهای دیگر نیز رهبر معظم انقلاب فرمودند که بقیه تحریمها در فاصله معقول برداشته شود که این در توافق محقق شده است.
بهانهجویی آمریکا در موضوع حقوق بشر و تروریسم بعد از توافق ادامه خواهد داشتعضو تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در پاسخ به سوالی درباره احتمال بهانهجویی آمریکا بعد از توافق هستهای در رابطه با مسائلی مانند تروریسم و حقوق بشر گفت: به نظر من آمریکاییها حتما در این حوزه مانور خواهند داد زیرا ما در مذاکرات تنها یکی از موارد اختلافی را مدیریت کردیم و این توافق به این معنی نیست که ما با آمریکا دوست شدهایم زیرا سیاست ما مخالف استراتژی سلطهگرایانه آمریکا و همچنین حمایت این کشور از تروریسم و اختلاف افکنی در منطقه است.
نگرانی جامعه تجاری ایران از تحریمهای سوئیفت درست نیستعراقچی با اشاره به سوال مطروحه مبنی بر لغو تحریمهای سوئیفت بعد از ۸ سال گفت: این تحریمها علیه افرادی است که در لیست مربوطه قرار دارند و این نیست که سوئیفت به عنوان یک شرکت خصوصی کل ایرانیان را تحریم کند. از اینرو هر شخصی که از لیست خارج شود تحریمهای سوئیفت برای آن لغو میشود. بنابراین نگرانی جامعه تجاری از این نوع تحریم درست نیست.عراقچی با اشاره به عصبانیت رژیم صهیونیستی از توافق هستهای گفت: عصبانیت این رژیم از توافق واقعی است و مقامات و لابیهای صهیونیستی برای به شکست کشاندن توافق مذکور و جلوگیری از تصویب آن در کنگره آمریکا بودجه هنگفتی را در نظر گرفتهاند از طرفی دیگر شاهد هستیم که احساس روانی جامعه بعد از توافق وین بهبود یافته است.
راکتور آب سنگین به هیچ وجه با بتن مسدود نمیشودمعاون وزیر خارجه در پاسخ به سوالی درباره موضوعات مطرح شده مبنی بر توافق ایران و ۱+۵ در رابطه با تزریق بتن به راکتور آب سنگین اراک افزود: براساس توافق راکتور آب سنگین به هیچ وجه مسدود نمیشود بلکه قلب کنونی راکتور از بدنه خارج شده و قلب جدید که میزان تولید پلوتونیوم آن بسیار کم است، جایگزین می شود که این را باید گفت که قلب جدید راکتور توسط دانشمندان خودمان ساخته شده و این مایه افتخار است. حال براساس توافق صورت گرفته بعد از جایگزین کردن قلب جدید، درون سوراخ میلههای سوخت قلب قبلی بتن ریخته میشود.در آغاز این نشست چهار و نیم ساعته، حمید تخت روانچی، عضو تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان، به سؤالات آقایان کریمی قدوسی، جهانگیرزاده، جوکار، نقوی حسینی و آقامحمدی در رابطه با سفر معاون صدر اعظم آلمان و هیات اقتصادی این کشور به تهران و همچنین شرایط پیش رو برای سفر هیاتهای سیاسی و اقتصادی غرب پاسخ داد.تخت روانچی در پاسخ به سوالات مطروحه گفت: "سفر معاون صدراعظم آلمان به تهران، اولین سفر یک هیات بلندپایه اقتصادی اروپا به تهران بعد از توافق وین بود، البته پس از توافق ژنو، سفرهای مقامات سیاسی اروپا به تهران را شاهد بودیم. در رابطه با سفر اخیر لازم به توضیح است که این هیات بلندپایه متشکل از مقامات غیردولتی، روسای شرکتهای بزرگ صنعتی مانند زیمنس، AEG، فولکس واگن و دیگر شرکتهای برجسته بود و در مدت سفرشان جلسات متعددی را با وزارتخانهها، دستگاهها و بخشهای خصوصی برگزار کردند."معاون وزیر خارجه با اشاره به رویکرد تیم مذاکره کننده آلمان در جریان مذاکرات هستهای گفت: "در آن دوران شاهد بودیم که مواضع تیم آلمانی در طول مذاکرات از ۲ کشور دیگر اروپایی بسیار بهتر بود و تلاششان در این جهت بود که مذاکراتشان به نتیجه برسد."وی افزود: "البته آلمانیها رابطه سنتی در حوزه تجاری و اقتصاد و صنعت با ایران داشتند و هدف اصلی هیات آلمانی در سفر اخیر به تهران ارزیابی از وضعیت اقتصادی ایران جهت سرمایهگذاری بود."وی در تشریح برنامههای سفر هیاتها و مقامات اروپایی به تهران در هفته های پیش رو گفت: "براساس برنامهریزیهای انجام شده وزرای خارجه و اقتصاد ایتالیا، رئیس جمهور و هیات اقتصادی اتریش، وزیر خارجه فرانسه و رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در هفتههای پیش رو به تهران سفر میکنند."تخت روانچی نیز در این نشست در تشریح دستاوردهای سفر هیات آلمانی به تهران گفت: "براساس توافق صورت گرفته پنجمین کمیسیون اقتصادی دو کشور بعد از ۱۴ سال بار دیگر برگزار میشود، همچنین قرار است کمیسیون مشترک بانکها، نشست مشترک بازرگانی و برخی دیگر از اقدامات انجام شود.""همچنین موضوع حضور خودروسازان آلمان به ویژه شرکت فولکس واگن در مذاکرات اقتصادی اخیر مورد بررسی قرار گرفت. البته این موضوع روشن است که به علت برقراری تحریم ها هنوز نمیتوان موافقتنامه اقتصادی میان دو کشور امضا کرد و سفر این هیات اقتصادی تنها برای ارزیابی وضعیت بود."وی ادامه داد: "قطعا یکی از سیاستهای آتی جمهوری اسلامی در بحث تعاملات اقتصادی این است که کشورهایی که در زمان تحریم و سختی کنار ما بودند، آنها را در اولویت تعامل اقتصادی قرار دهیم و برنامه دولت بر این نیست که اروپا را جایگزین این کشورها کند."
منبع: خبرگزاری تسنیم
کد خبر: ۶۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۸
آقای آسیب پذیر برای گرفتن امضا از یکی از مسؤلین به محل جلسه آمد اما مسؤل محترم با لحنی تند به او پرخاش کرد و گفت :_ «هرکاری را باید سر جای خودش و در مکان تعیین شده انجام داد. اصلا چه کسی به شما آدرس اینجا را داده؟ وقت شناسی هم خوب چیزی است. اداره را برای چی گذاشتند؟»
کد خبر: ۶۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۰۶
فقط کافی است حرفی بشنود که با چارچوب ذهنیاش مغایرت داشته باشد، سریع برافروخته میشود، بیمحلی میکند، زیر لب غر میزند و به زمین و زمان فحش میدهد، اگر از اتفاق پیش آمده خیلی زیاد ناراحت شده باشد که دیگر نگو، روزگاری است که سیاه میشود! کنترل از دستش خارج میشود، هر چیزی جلوی دستش باشد پرت میکند و درها را به هم میکوبد، به همه اطرافیانش توهین میکند و گاه حتی کارش به تحقیر دیگران میرسد و...
****
«خشم» هیجانی است که اگر بدرستی مهار نشود، اثرات مخرب زیادی دارد. اگر خشم به درون فرد رخنه کند و درونی شود ممکن است فرد را به مشکلات متعدد جسمی همچون، استرس و تنش مفرط، ناراحتیهای عصبی، بیماریهای گوارشی، سردرد، ناراحتیهای قلبی و... مبتلا کند و در صورت بروز بیرونی نیز، اثرات منفی دیگری دارد که با توجه به تحقیقات متعدد شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر اینکه ابراز خشم میتواند روش خوبی برای کاستن انرژی منفی لحظهای و کمتوان کردن انرژی آن باشد، چهبسا در بروز بیرونی خشم، فرد فحاشی کند، اشیاء را پرت کند، برخورد فیزیکی داشته باشد و... که در این وضعیت، نهتنها خود بلکه اطرافیانش هم، از بروز خشم و کنترل نشدن این هیجان احساس ناراحتی و شرمساری میکنند.
بسیاری از ما با مراجعه به روان شناس یا مطالعه کتابهای روانشناسی سعی میکنیم به طریقی با اضطراب و افسردگی خود مقابله کنیم و از شدت آن بکاهیم، اما کمتر به فکر آن هستیم که خشم خود را کنترل کرده و در موقعیتهای ناخوشایند آن را مدیریت کنیم، زیرا غالبا این تصور اشتباه را داریم که خشم هیجانی طبیعی است که ما قادر به کنترل آن نیستیم یا اینکه لازم نیست آن را مدیریت و مهار کنیم، این در حالی است که خشم، هیجان منفی قابل کنترلی است که اگر بخواهیم میتوانیم آن را مدیریت کنیم.
برای کاهش پرخاشگری و خصومت فیزیکی و کلامی، باید یاد بگیریم چگونه خشم خود را کنترل کنیم و با شدت خفیف یا شدید آن مواجه شده و مقابله کنیم؛ به همین منظور برای کنترل خشم چند پیشنهاد ارائه میدهیم:
بر هیجان خشمتان آگاه شوید
این درست است که شما هنگام خشم، دچار تعارض شده و در حالتی قرار گرفتهاید که شاید کنترل آن از دستتان خارج است، اما یادتان باشد خشم شما هیجان موقتی است و پس از لحظاتی فروکش خواهد کرد و پس از گذشت آن مدت، شما خواهید ماند و رفتاری که از خود بروز دادهاید، پس علاج واقعه پیش از مشکل کنید و با خود تمرین کنید که حتیالمقدور اسیر هیجانات موقت و زودگذرتان نشوید، در عین حال که به آنها آگاهید و نشانههای بروز آن را میدانید، بتوانید بر خود مسلط شوید و کاری نکنید که بعدها پشیمان شوید.
علت خشم خود را بشناسید
جستجو کنید تا دریابید چه چیز خشم و عصبانیت شما را تحریک و برانگیخته میکند. موقعیتهای پیشینی را که خشمگین شدهاید ،یادداشت کنید، به این طریق میتوانید بفهمید در چه شرایط و موقعیتهایی عصبی میشوید و بیشتر در آن وضعیت، چه عکسالعملهایی نشان میدهید. قطعا با دانستن و پی بردن به اینکه چه کسی و چه چیزی باعث ناراحتی و خشمتان میشود میتوانید برای مقابله و کنار آمدن با چنین موقعیتهایی یا وضعیتهای مشابه آن، برنامهریزی کنید و رفتاری را که کمتر آسیبزا و تهاجمی است، از خود بروز دهید.
از تکنیک توجه برگردانی استفاده کنید
توجه برگردانی یکی از بهترین روشهای کنترل یا کاهش شدت خشم است. با معطوف کردن حواس به چیزهای دیگر یا با اشتغال به برخی از فعالیتهای جذاب و متضاد با آن موقعیت ناراحتکننده، میتوان با خشم لحظهای مقابله کرد و بر آن چیره شد. برخی با انجام فعالیتهای ورزشی، عدهای با گوش کردن به موسیقی یا تماشای تلویزیون و برخی نیز با مطالعه یا پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقه خود احساس آرامش میکنند و از تلاطمات درونی خود میکاهند.
با خود گفتوگو کنید
برخی افراد عادت دارند، راجع به پیشامدی که برایشان به وقوع پیوسته با خودشان گفتوگو میکنند. گفتوگوی درونی در بسیاری از موارد باعث کاهش شدت خشم میشود، اگر چه در برخی دیگر، اثری عکس داشته و موجب افزایش یا تداوم و پایداری شدت خشم میگردد. مثلا، ممکن است فردی از شخصی بشدت عصبانی باشد و حتی سالها آن را در دل خود نگه دارد، و هر بار با یادآوری آن مساله برافروخته و عصبی شود، چراکه خود را مستحق عذرخواهی از جانب فرد مقابل میداند که از آن دریغ شده است؛ اما اگر گفتوگوی درونی با نگاه منصفانه و به دور از توقع و قضاوت یکجانبهای انجام شود و گذشت و حل مساله در اولویت قرار داشته باشد، قطعا تاثیرات مثبتی خواهد داشت که باعث آرامش و تسکین خواهد شد.
بیغرضانه با فرد مقابلتان، گفتوگو کنید
به جای سکوت کردن، غرغر کردن، انتقادهای کلامی کوبنده یا حتی برخوردهای فیزیکی، با فرد مقابلتان به گفتوگو بنشینید. بلی، گفتوگو یکی از موثرترین روشهای کنترل و کاهش شدت خشم است. سعی کنید همیشه به جای حق به جانب جلوه دادن خود یا فرار از پذیرش مسئولیت اشتباه خود یا با متهم کردن دیگری، بپذیرید که میتوانید مشکل بوجود آمده را با گفتوگو حل و فصل کنید، چراکه گفتوگو شرایطی را برای مذاکره، حل مساله و سازش فراهم میآورد. گفتوگو و مصاحبت باعث میشود که ما از نظریات فرد مقابل مان در مورد آن موقعیت خاص، رفتار، افکار و هیجانات متعاقب وی از آن شرایط، مطلع و آگاه شویم و بهتر بتوانیم اوضاع را از دیدگاه فرد مقابلمان نظارهگر شویم و با درک متقابل از آن، مساله را واکاوی کرده و به راهحلی مساعد و مناسب دست یابیم.
توضیح بخواهید و آن را بشنوید
اگر بدانید علت رفتار فرد مقابلتان به چه دلیل است و از چه نشأت میگیرد، هدف از آن چیست و عاقبت آن به کجا منتهی میشود؛ شاید به جای عصبی و خشمگین شدن، هیجان دیگری را تجربه کنید. وقتی با کسی روبهرو میشوید که از شما انتقاد میکند یا به گونهای رفتار میکند که با هنجارها و انتظارات شما متناقض است و حتی بیحرمتی معنا میشود، چه میکنید؟! ما توصیه میکنیم به جای تقابل یا عکسالعملهای شدید و دور از شأنتان، سعی کنید با نوشیدن یک لیوان آب سرد بر خود و اعصابتان مسلط شوید و فرد مقابلتان را به آرامش دعوت کنید و از او بخواهید علت رفتارش یا فکری که آزارش میدهد را برایتان توضیح بدهد، گاهی با شنیدن نظرات او، نهتنها آرام میشوید بلکه با درک متقابل از شرایط وی به گونهای کاملا متفاوت رفتار میکنید که شاید فرسنگها با خشم آن لحظهتان منافات داشته باشد. مثلا اگر به هنگام رانندگی کسی به دلیل بیاحتیاطی، ماشینش را به ماشین شما بکوبد و آسیب بزند، بیتردید مایه تعجب نیست که خشمگین شوید و به سرعت از ماشینتان پیاده شده و فرد خاطی را متهم به بیاحتیاطی کنید، اما اگر در همان لحظه راننده عذرخواهی کند و به شما توضیح دهد که تحت فشار عصبی و روحی، حواسش پرت شده چون بتازگی متوجه بیماری لاعلاج فرزندش شده است، قطعا خشمتان فروکش خواهد کرد و به جای توهین و بگو مگو کردن خواهید گفت، اتفاقی است که پیش آمده، اشکالی ندارد، خداوند همه مریضها را شفا بدهد، اگر حالتان خوب نیست کناری بایستید و بعد از اینکه حالتان خوب شد رانندگی کنید، ممکن است اتفاق ناخوشایند دیگری رخ دهد که در این شرایط، اصلا به صلاحتان نیست و... .
شما با تجسم این حالت میدانید که چگونه هیجان خشمتان به هیجان محبت و حس همدردی و نگرانی تقلیل مییابد.
سازش کردن را یاد بگیرید
وقتی مشکلی پیش میآید، بسیاری از ما به جای حل مساله یا سازش با شرایط جدید، در مقام جبران یا دفاع برمیآییم تا شاید با به کرسی نشاندن حرف یا اندیشه خود، نهتنها اندکی از تلاطمات درونی خود بکاهیم، بلکه به فرد مقابلمان نشان دهیم که برتر از او هستیم و هرگز حاضر به تسلیم نخواهیم شد؛ این در حالی است که اگر بپذیریم و بیاموزیم سازش کردن بهتر از خشم و عصبانیت طولانیمدت است، بیتردید بسیاری از مشکلات بوجود آمده، بسیار سریعتر از آنکه گمان ببریم، حل میشود و هیچگاه به کلاف سردرگم مبدل نمیشود. بپذیرید سازش، همچون وسیلهای کارساز و مفید است که میتواند شما را برای داشتن زندگی ساده و سالمتر آماده کند. پس برای کنترل خشم بهتر است از همین امروز، علاقهمند به سازش شوید و اصول سازش را فرا بگیرید.
زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست
تا زمانی که نپذیرید زندگی هیچ وقت بیعیب و نقص نبوده و نخواهد بود، نسبت به همه چیز و همه کس حساس و خشمگین خواهید شد. زندگی همیشه توام با رفتارها یا وقایعی است که گاهی کنترل آنها از دست ما خارج است، مثلا ممکن است با افرادی روبهرو شوید که رفتارهای مبادی آدابی ندارند، کسی شما را نادیده بگیرد، اوضاع مالیتان به هم بریزد، لاستیک ماشینتان به یکباره پنچر شود و.... برای اجتناب از خشم و عصبانیت، لازم است بپذیرید که در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد و نهتنها زندگی شما، بلکه زندگی همگان، فراز و نشیبهایی دارد که راه فراری از آنان نیست. با پذیرش اصل زندگی همیشه منصفانه نیست، میتوانید بخش اعظمی از خشم خود را کنترل کنید. خشمگین شدن یا نشدن، تصمیمی است که شما میتوانید آن را آگاهانه یا ناآگاهانه یاد بگیرید و با این قانون طبیعی که زندگی گاهی غیرمنصفانه است، خو بگیرید.
شوخی کنید
شوخی و مزاح کردن روشی است که از طریق آن میتوان برای بازسازی موقعیت یا یافتن ناهمخوانیها یا حتی امر محال در آن وضعیت، استفاده کرد. شوخی کاملا با خشم مغایرت دارد و میتواند تا حدود بسیاری شدت خشم را کاهش دهد. اگر یاد بگیریم که چگونه به واکنشهایمان بخندیم یا موقعیت تلخ را به موقعیت خنثی یا خندهدار مبدل کنیم، قطعا نهتنها توانستهایم با تبدیل شرایط نامساعد به موقعیت مساعد، خشم خود را کنترل و کاهش دهیم، بلکه میتوانیم با دیگران ارتباط سازندهای برقرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به ناموجه بودن و نامناسب بودن واکنشهایمان شناخت و آگاهی داریم و از تمام جوانب مثبت و منفی آن مطلعیم.
نسرین صفری/ مشاور خانواده
کد خبر: ۶۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
مصطفی داننده در یادداشتی در روزنامه ابتکار معتقد است که الگوی رفتاری احمدینژاد در مواجهه با بهارستان رفتاری صحیح بوده است و در توصیف آن مینویسد «با نگاهی به رفتار مجلس نهم با دولت یازدهم به این میاندیشیدم که محمود احمدینژاد حق داشت.
او حق داشت به مجلسی این چنین پاسخگو نباشد، او حق داشت بیاید در مجلس شوخی کند و برود، او حق داشت بگوید برخی منافع سیاسیشان بر منافع ملی ارجحیت دارد، او حق داشت که مسیر خود را از جریان منتسب به این آقایان جدا کند.»
این روزنامهنگار اصلاح طلب مدعی است که منتقدان بهارستاننشین دولت شمشیر مخالفت خود را از نیام خارج کردهاند؛ همچنین وی جنس مخالفتها با دولت را این چنین توصیف میکند «قطعاً اگر دوستان آنها همچون جلیلی، به چنین تفاهمی میرسیدند، این افراد از آن به عنوان «صلح حدیبیه» نام میبردند و از آموزش و پرورش میخواستند که آن را در کتابهای درسی مدارس بگنجانند.
جنس مخالفت برخی از نمایندگان مجلس با حسن روحانی نه به واسطه نگاه کارشناسی است بلکه تنها به دلیل اختلافات سیاسی است که با رئیس دولت یازدهم دارند. با نگاهی به رفتار مجلس نهم با دولت یازدهم به این میاندیشیدم که محمود احمدی نژاد حق داشت. او حق داشت به مجلسی این چنین پاسخگو نباشد، او حق داشت بیاید در مجلس شوخی کند و برود، او حق داشت بگوید برخی منافع سیاسیشان بر منافع ملی ارجحیت دارد، او حق داشت که مسیر خود را از جریان منتسب به این آقایان جدا کند.»
مصطفی داننده تنها را خروج از این وضعیت را انتخابات مجلس در اسفند 94 میداند و در همین راستا نوشت «همین اختلافها باعث میشود که اسفند 94، یکی از مهمترین ماههای تاریخ جمهوری اسلامی ایران باشد. ماهی که میشود بال دوم کشور برای رسیدن به هدف بزرگ را به پرواز درآورد و مجلس عقلانیت را در کنار دولت و تدبیر و امید تشکیل داد. قطعاً مجلس دهم و دولت یازدهم و احتمالاً دوازدهم میتوانند روزهای خوبی را برای مردم بر اساس دو اصل تدبیر و امید رقم بزنند.»
کد خبر: ۶۱۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴
با وجود اینکه حامی دولت روحانی هستم اما نامه تذکر به رئیسجمهور را که آقای حسینیان امضاء های آن را جمع میکرد، امضا کردم
کد خبر: ۶۰۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۰۳
مجسم کن که بالای هر مزار شهیدی ، خود آن شهید ایستاده و در چشمانت زل میزند
کد خبر: ۵۵۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۲
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانهها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفتوگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم.
* در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار بهنام اصفهان بود.
* در کدام محله تهران زندگی میکردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانهای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانیام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم.
* پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم.
* دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ همبازیای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظهکار بودند.
* به لحاظ سیاسی؟
– از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی میگذاشت و در آن را قفل میکرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده میکرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر میکنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامهای هم در خانه ما پیدا نمیشد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمیدادند.
* با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچکس را نمیدادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه میرفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایشهای شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر میشدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت میکرد. من نیز برای بعضی سخنرانیهایم به هر طریق ممکن از کتابهای مرحوم شریعتی استفاده میکردم. در آن مقطع کتابهای زیادی میخریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت.
* در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آلاحمد، مرحوم شریعتی، گروههای اسلامخواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروهها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچکدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک میکرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایشهای سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب میگرفتم و میخواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی میآمدند، اما من هیچگاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاههای متدین را مطالعه میکردیم. همچنین کسانی که سیاسیتر بودند کتابهای مرحوم آقای طالقانی را میخواندند. به خاطر ندارم دیدگاههای ملیگرایان در آنجا رواج داشته باشد.
* گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتابهای سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه میکردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت میکرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیهای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل میشد، شرکت میکردند. بنده نیز به منزل ایشان میرفتم و از طرف دیگر در جلسات بچههای انقلابی نیز شرکت میکردم. بنابراین فکر میکنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم.
* چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت میکردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیکتر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم میگفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
* پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلمهای مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او میشد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانوادهام اصرار میکردم.
* یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم.
* چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که میخواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد.
* و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدامیک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر میکردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدیمان مصادف با شبهای احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند.
* به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکاییها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانیها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل میدادند. هر جایی که میرفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس میکردم. فارغ از گرایشهای مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبتنام کردم به اندازه کافی دانشآموز ایرانی وجود داشت.
* از ملیتهای دیگر هم بودند؟– چینیها هم بودند. عربها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانیها جو غالب را تشکیل میدادند. در مجموع در طول دوران دانشجوییام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت میتوانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود.
* پس میدانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکاییها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکاییها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب میشناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی میکنند، اسم غذاها و ادویهها را به انگلیسی میدادند اما من و هسمرم هنوز نمیدانیم.
* چون رستوران کم میرفتید؟– به رستوران مسلمانها میرفتیم یا به رستورانهایی که ماهی یا سبزیجات سرو میکردند. به خانه آمریکاییها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم.
* یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار میکنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بودهام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحتتر هستم.
* رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متنهایم را با کامپیوتر تایپ میکردم.
* در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقهمند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب مینوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر میگفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام میدانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقیای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش میشد، میگفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش میکردیم. برخلاف فرزندانم، هیچگاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو مینوازد. پسرم نیز سنتور میزند.
* آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشتهای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ایکاش کامپیوتر میخواندید و در شرکتی کار میکردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر میگذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشتهای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر میکنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر میکنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمیکنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچگاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکردهام. ماشین یا خانهای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران میدیدند و هم از طرف دوستان خودمان.
* نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
* و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟– فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
* در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر میدانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کردهاید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری میدانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاشهایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستیهای مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بستهام.
کد خبر: ۵۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
مدیر مسئول سایت فیلتر شده انتخاب با یادآوری فعالیت تند و تیز سایت «انتخاب» در ایام دولت احمدی نژاد گفت: بعید می دانم دولت محمود احمدی نژاد با رسانه های منتقدش (از جمله سایت انتخاب که او را تند و تیز نقد کرد) چنین کرده باشد. اما دولت یازدهم (که عمدتاً شامل دوستان و همفکران ما می شود) با «انتخاب» چنان کرد که در سردترین ایام ۸ سال دولت احمدی نژاد، مثالش متصور نیست!
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:مصطفی فقیهی در گفتوگو با فارس گفت: در شرایطی که دو ماه از فیلتر سایت «انتخاب» می گذرد ، نه تنها دوستان دولت کمکی نمی کنند که کارشکنی ها در مسیر حل مشکل را تشدید کرده اند.
وی افزود: این نوع رفتار بدیع ، نه رسم مردانگی و مروت است و نه شباهتی به شعارهای زیبای رئیس جمهور دارد.
فقیهی با بیان این مطلب که «این روش نه چندان بخردانه، موجب سستی امر به معروف و نهی از منکر می شود»، گفت: آقای رییس جمهور به صراحت فیلترینگ را بی فایده دانسته و گفته اند اداره کشور با رسانه های آزاد و پرسشگر امکانپذیر است.
وی تصریح کرد: سخنان صریح دکتر روحانی اساساً به این معنی نیست که این شعارهای زیبا و پرسشگری آزاد رسانه ها، فقط در برابر رقیب موضوعیت دارد و اگر ، یک دوست و همراهی دیرین چون «انتخاب» ، نقدی را متوجه بخشی از دولت کرد ، باید آن را از حیز انتفاع خارج کرد .
مدیرمسئول «انتخاب» اضافه کرد: نباید به پرسشگری رسانه ها هم جریانی نگاه کنیم که به طور مثال، علیه جریان رقیب مطلب بزنید سوت بکشیم، اما اگر علیه جریان «خودی» باشد ، با آن برخورد کنیم.
۲۳ سایت مهم کشور به رئیس جمهور نامه نوشتند ، دریغ از یک پاسخ!
مدیرمسئول «انتخاب» با بیان اینکه «به دلیل مشکلات انبوه دولت ، ابداً قصد نداشته و ندارم مشکلی بر مشکلات دولت افزون کنم و سکوتم طی دو ماه اخیر، مهر تاییدی بر این ادعاست» ، گفت: من بعید می دانم اجازه دهند این مطالب انتقادی به محضر رئیس جمهور برسد ، والا اساساً مگر امکان دارد رسانه پرمخاطبی چون «انتخاب» فیلتر شود و کک حضرات گزیده نشود و بزرگان دولت نیز ، کمکی نکنند؟
فقیهی تصریح کرد: چطور ممکن است ۲۳ سایت خبری اول کشور به رئیس جمهور نامه بنویسند و نه تنها ایشان ، بلکه نظر بقیه نزدیکان رؤسای دفتر و مشاوران و … را هم جلب نکند.
وی با یادآوری فعالیت تند و تیز سایت «انتخاب» در ایام دولت احمدی نژاد گفت: بعید می دانم دولت محمود احمدی نژاد با رسانه های منتقدش (از جمله سایت انتخاب که او را تند و تیز نقد کرد) چنین کرده باشد. اما دولت یازدهم (که عمدتاً شامل دوستان و همفکران ما می شود) با «انتخاب» چنان کرد که در سردترین ایام ۸ سال دولت احمدی نژاد، مثالش متصور نیست!
شوخی می کنم ، اما جای خالی سعه صدر احمدی نژاد را حس می کنم!
وی با گلایه از مقامات دولتی که برخلاف پیشین ، به تماس های وی نیز پاسخ نمی دهند ، با یادآوری اینکه سایت انتخاب پیش از انتخابات از روحانی حمایت کرد و برای نخستین بار ، از کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری خبر داد، اضافه کرد: در ایام رقابت های انتخاباتی مهمترین رسانه حامی دکتر روحانی بودیم که برخی حتی عنوان سخنگوی ایشان را به ما اطلاق می کردند ؛ گرچه ما براساس اعتقاد گفتمان به جریان «اعتدال» حامی ایشان بوده و هستیم.
مدیرمسئول «انتخاب» اضافه کرد: پس از انتخابات نیز ، به اذعان دوست و دشمن ، در شمار مهمترین و پرمخاطب ترین حامیان گفتمان اعتدال و دولت یازدهم بودیم که این مسیر، با شکایات دولتی متوقف و حیات رسانه ای «انتخاب» در تیررس قرار داده شد.
فقیهی با خواندن غزلی از حافظ که می فرماید « باده با محتسب شهر ننوشی زنهار / بخورد بادهات و سنگ به جام اندازد» ، اضافه کرد: نباید چنین تصور شود که «رسانه» تنها ابزاری برای رسیدن به مقصد و مقصود یک جریان خاص بوده و اینک، به زعم خود چون «سواره» اند و رسانه ها «پیاده»، نیازی بدان ندارند ، لذا سکوت می کنند و احیاناً لگدی هم نثارش می کنند!
وی گفت: اجاره دهید شوخی هم با دوستان دولت داشته باشم، سئوال می کنم آیا می توان گفت چنین برخوردی جای خالی سعه ی صدر احمدی نژاد را نشان می دهد؟
۴۰ روز گفتند شکایات را پس گرفته یا می گیریم
مدیرمسئول سایت انتخاب با اشاره به برخی پیگیری هایش در ایام فیلتر «انتخاب» گفت: ۴۰ روز تمام ، شکات پیغام می دادند که شکایت را پس گرفته یا می گیرند ، لذا در اقدامی ناجوانمردانه ، ما را در تعلیق قرار داده بودند تا به زعم خود ، زمان خریده تا اتفاق «انتخاب» به فراموشی سپرده شود! ، اما بعدتر مشخص شد ادعای آنان ، صحت نداشته است.
فقیهی افزود: خطاب به دوستان عزیزم در دولت که دعای شبانه روزی برای حل مشکل «انتخاب» دارند ، عرض می کنم آیا حق می دهید دیگران که از دوردست ، این نمایش را مشاهده می کنند بگویند وای به حال بقیه؟! وای به حال منتقدین مستقلی که اساس کار خود را «نقد» دولت یازدهم می دانند؟!
مدیرمسئول سایت انتخاب ادامه داد: یادآوری می کنم در نخستین روزهای دولت ، دکتر روحانی دستور دادند همه شکایات دولت قبل، از رسانه ها پس گرفته شود و الحق نیز خیلی از شکایات پس گرفته شد، اما اینک خود ، شکایت کرده و عامل فیلتر یک رسانه شده اند.
وی ادامه داد: امیدوارم اینگونه نشود که در دولت آینده ، رئیس جمهور بعدی دستور دهد شکایات دولت آقای روحانی از رسانه ها پس گرفته شود.
مستنداتشان را منتشر کنند و با آبروی افراد بازی نکنند
فقیهی در پایان گفت: مکرر در سخنان خود ، اتهامات غیررسانه ای متوجه «انتخاب» می کنند ، من از حضرات تقاضا دارم اگر می توانند ادعای خود را مستند ثابت کنند ، به میدان بیایند و بیش از این، آبروی افراد را با تهمت ، دستخوش قرار دهند.
وی افزود: بیان چنین اظهارات بدون ارائه مستندی ، جدا از آنکه حیثیت افراد را نشانه می رود و نوعی ظلم محسوب می شود ، باعث می شود ، شنوندگان برای مدعیان چنین ادعایی، حرف دربیاورند.
کد خبر: ۵۱۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۳
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است.
در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید:
در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت
سفر به اصفهان
آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند.
آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد.
از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی میکرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است.
اساتید
۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان)
شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری.
بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند.
و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند.
حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد:
تو مو مي بيني و من پيچش مو تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود.
صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است.
دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند.
ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد.
طلبه ورزشکار
آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.»
رفع حاجات پس از مرگ
از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند.
شهرت گریزی و گمنامی
آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء
منابع:
نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی)
دانشنامه جهان اسلام
سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰
شماره صد و چهلم نشريه دانشجويي بسيج دانشجويي دانشگاه ياسوج با عنوان "ديده بيدار" منتشر شد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش خبرنگار "خبرگزاري دانشجو" از ياسوج،صبح امروز يكصد و چهلمين شماره نشريه دانشجويي ديده بيدار در دانشگاه ياسوج منتشر شد.
اين نشريه به صاحب امتيازي بسيج دانشجويي دانشگاه ياسوج و سردبيري شوراي سردبيري دوازدهمين سال متوالي است كه در اين دانشگاه منتشر ميشود.
حواشي بي پايان دانشگاه به قلم مسئول بسيج دانشجويي عنوان سرمقاله اين نشريه است كه به دخالت بيجاي برخي نمايندگان در انتصابات دانشگاه مي پردازد.
نصيحت نامه، متن نامه 104 مسئول بسيج دانشجويي دانشگاه هاي سراسر كشور به رئيس جمهور مي باشد كه در صفحه نخست اين نشريه منتشر شد.
"اي بابا!" ستون طنز و شوخي با تيترهاي سياسي روزنامهها است كه به همراهي مطلبي با عنوان "جيب خالي حريف در عمان" در صفحه دوم نشريه درج شد.
پيامد هاي داعش، معرفي كتاب درآمدي بر سبك زندگي دانشجوي انقلابي و يادداشتي با عنوان فرهنگ،فرهنگ و فرهنگ،از جمله ديگر مطالب منتشر شده در شماره 140 ديده بيدار بود.
الينهي قدرت، الينهي شهرت، تحول در علوم انساني يك ضرورت است، مطلب طنز روزي باز خواهيم گشت و عكس هاي بدون شرح از ديگر بخش هاي اين نشريه دانشجويي بو كه در بين دانشجويان دانشكده هاي مختلف توزيع شد.
کد خبر: ۴۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸
ییس جمهور طی نامه ای به مجلس، «فخرالدین دانش آشتیانی» را به عنوان گزینه پیشنهادی جدید برای تصدی این وزارتخانه معرفی کرده است
کد خبر: ۴۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت شيخ محمد صادق تخت فولادي است.
قدوه السالکین مرحوم حاج محمد صادق مشهور به تخت فولادی از عرفای بزرگ قرن سیزدهم و استاد سیر و سلوک مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی رحمة الله علیه است كه در اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار زندگی می کرده اند. در اوایل جوانی به کار رنگرزی اشتغال داشته و به کمک چند شاگرد کارگاه رنگرزی را اداره می کرده اند. عادت آن مرحوم در جوانی این بود که با وجود ناامنی حاکم به شهر هر روز عصر با شاگردان برای تفریح از شهر اصفهان خارج می شدند.
آشنایی با بابا رستم
روزی به هنگام غروب که از دروازه شهر به طرف شهر باز می گشتند، در بین راه در قبرستان تخت فولاد از دور چشمشان به پیرمردی می افتد که سر بر زانوی تفکر نهاده و در خود فرو رفته بود مرحوم حاجي (تخت فولادي) به شاگردان خود می گویند: هنوز تا غروب وقت زیادی است برویم و قدری با این پیر شوخی و مزاح کنیم پس از فرا رسیدن غروب به شهر باز می گردیم . به پیرمرد نزدیک می شوند و سلام می کنند پیرمرد سر برداشته جواب سلام می دهد و دوباره سر به زانو می گذارد. می پرسند اسم شما چیست؟ از کجا آمده اید؟ چکاره هستید؟ پیر جوابی نمی دهد، مرحوم حاجی با ته عصایی که در دست داشته به شانه پیرمرد می زنند و می گویند: انسانی یا دیوار که هر چه با تو صحبت می کنیم جوابی نمی دهی؟ باز هم جوابی نمی شنوند. لاجرم ایشان به همراهان می گویند برگردیم برویم ایستادن بیش از این نتیجه ای ندارد. چند گامی که از پیرمرد دور می شوند آن مرد بزرگ سر بر میدارد و به مرحوم حاج محمد صادق می فرماید: عجب جوانی هستی، حیف از جوانی تو! و دیگر حرفی نمی زند. مرحوم حاج شیخ محمد صادق با شنیدن این کلمات دیگر خود را قادر به حرکت نمی بیند، می ایستد و کلید دکان را به شاگردان می دهد. سپس خود برمی گردد و در خدمت پیر می نشیند. تا سه شبانه روز پیر سخنی نمی گوید جز اینکه هر چند ساعت یکبار بر سبیل استفهام می فرماید: اینجا چه کار داری؟ برخیز و به دنبال کار خود برو.
بعد از سه شبانه روز پیر روشن ضمیر به مرحوم حاجی می فرماید: شغل شما چیست؟ می گوید رنگرزی، پیر می فرماید: پس روزها برو به کسب خود مشغول باشد و شبها اینجا نزد من بیا.
مرحوم حاجی به دستور پیر عمل می کند روزها به شغل رنگرزی مشغول بوده و شبها با درآمد روزانه خود به خدمت پیر که نامش (بابا رستم بختیاری) بود می آمده است. آن پیر بزرگوار نیز وجوه مزبور را کاملا به فقرا ایثار می کرد. حتی اعاشه مرحوم حاج محمد صادق نیز از قبل مرحوم بابا رستم تأمین می گردید. پس از یکسال مرحوم بابا رستم می فرماید دیگر رفتن شما به دکان رنگرزی ضروری نیست، همین جا بمانید. مرحوم حاجی در آن محل که امروز به نام تکیه مادر شازده در قبرستان تخت فولاد اصفهان معروف می باشد، می ماند. مدت یکسال تمام شبها را به تهجد و عبادت و روزها را به ریاضت می گذراند.
پس از یکسال در روز عید قربان مرحوم بابا به مرحوم حاجی می فرمایند: امروز به شهر بروید. به منزل فلان شخص مراجعه کنید و جگر گوسفندی را که قربانی کرده اند بگیرید. بعد در ملا عام هیزم جمع کنید، و با جگر گوسفند اینجا بیاورید.
شخصی را که مرحوم بابا رستم نام برده بودند کسی بود که مرحوم حاجی محمد صادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشتند. به این علت مرحوم حاجی جگر گوسفندی را از بازار خریداری می کنند. قدری هیزم هم از نقاطی خلوت جمع آوری می کنند و با خود می برند. چون به خدمت بابا می رسند، ایشان با تشدد می فرمایند: هنوز اسیر هوی و هوس خود هستی و خلق را می بینی جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی.
سالی دیگر می گذرد یک روز که مرحوم حاجی برای انجام حاجتی به شهر می روند در راه مقداری کشمش خریده و می خورند. پس از مراجعت مرحوم بابا با تغیر و تشدد می فرمایند: هنوز هم گرفتاری هوای نفسی.
مرحوم حاجی می فرمایند آنگاه تصمیم گرفتم چند ساعتی از نزد ایشان دور شوم بلکه غضب مرحوم بابا فرو نشیند. ولی به محض آنکه راه افتادم از اطراف بر من سنگ باریدن گرفت ناگاه مرحوم بابا با صدای بلند فرمودند: دو سال است زحمت تورا کشیده ام کجا می روی؟ برگشتم و فهمیدم که غضب ایشان بر حسب ظاهر خشم و غضب است ولی در باطن جز رحمت و محبت چیزی نیست.
یک روز مرحوم بابا رستم به مرحوم حاجی می فرمایند: بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید، مرحوم حاجی طبق دستور عمل می کنند. در مراجعت با یکی از سوارهای حکومتی برخورد می کنند. سوار از ایشان می خواهد که لباسها و اسبش نگهداری کنند تا او در رودخانه شنا کند، مرحوم حاجی می فرمایند وقت ندارم و باید بروم آن مرد جاهل با دسته تازیانه به سر حاجی می زند طوری که سر ایشان می شکند و ماستها می ریزد مرحوم حاجی با سکوت در کنار رودخانه خود را تمیز می کنند. مجددا ماست می خرند و مراجعت می نمایند. مرحوم بابا علت تأخیر را جویا می شوند مرحوم حاجی قضیه را شرح می دهند. مرحوم بابا سؤال می کنند شما چه عکس العملی نشان دادی؟ مرحوم حاجی می گویند: هیچ نگفتم و جزای عمل او را به خدا واگذار نمودم. می فرمایند: کار خوبی نکردی، برای اینکه او سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی. فورا با عجله برگرد و با او تغیر و تشدد نمامرحوم حاجی فورا برمی گردند. ولی هنگامی که کار از کار گذشته و اسب او را بر زمین زده و هلاکش کرده بود.
حضرت «محمد صادق تخت فولادي» چند سالى در خدمت حضرت «بابا رستم»، به رياضتِ خود ادامه داده شبها را تا صبح بيدار و به عبادت مشغول بوده است. خودِ ايشان فرموده است : «هر زمان كه خواب بر من غلبه مىكرد، حضرت «بابا» مى فرمود : صادق اينجا محل خواب نيست ، اگر مى خواهى بخوابى به خانه خود برگرد.»
حضرتِ «تخت فولادي» فرموده بود: پاى حضرت «بابا» بر اثر زياد ايستادن، جهتِ عبادت و نماز از قدرت افتاده بود، به طورى كه در موقع حركت مى شَليد و به سببِ بيدارى مداوم نيز يك چشمشان ديد خود را از دست داده بود. لذا ايشان به لهجهي بختيارى با خداوند مناجات و عرض ميكرده است: «خدايا شلم كردى، كورم كردى ديگر از من چه مى خواهى؟»
مرگ بابا رستم
اين وضع ادامه داشته تا بعد از چند سال كه روزى حضرت بابا به حضرتِ «حاج محمد صادق» مى فرمايد: آرزو دارم به سفر حج مشرَّف شوم ولى استطاعت بدنى و قدرت راه رفتن ندارم. «حاج محمد صادق»، مى فرمايد: من شما را به پشت مى گيرم و به مكه مىبرم. حضرتِ «بابا» مىپذيرد. از «اصفهان» لباسِ احرام تهيه مىكند و حضرتِ «محمد صادق» ايشان را بر پشت مى گيرد و به عزمِ سفرِ خانهي خدا راه مىافتند. وقتى كه به «شاه رضا» كه 14 فرسنگ با «اصفهان» فاصله دارد مىرسند، حضرت «بابا» مى فرمايد: عمر من به پايان رسيده است. امشب من خرقه تُهى خواهم كرد. مرا غسل دهيد و با اين لباس احرام مرا كفن و دفن كنيد سه شبانه روز بر قبر من بيتوته و قرآن تلاوت كنيد و بعد برگرديد.
حضرت حاج محمد صادق مطابق دستور عمل مىكند و بعد از انجام مراسم به اصفهان باز ميگردد و سال ديگر به نيابت حضرتِ «بابا» به قصدِ زيارت خانهي خدا از «اصفهان» حركت مىكند.
طی کردن شبی سرد در زمستان با ذکر خدا
شخصى كه با ايشان همسفر بود نقل كرده است كه: نزديكِ «شيراز» در كاروانسرايى فرود آمديم. هوا سرد و برفى بود. حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» روىِ سكوىِ دربِ ورودىِ كاروانسرا، پوست را افكندند، و نشستند. ساير كاروانيان عرض كردند هوا سرد است و اينجا گذرگاهِ حيوانات درنده است. بهتر است كه به داخل كاروانسرا تشريف بياوريد. ولى ايشان در جواب فرموده بودند: «در داخلِ كاروانسرا آب نيست» و به جوى آبى كه در خارج از كاروانسرا جريان داشت اشاره فرموده و گفته بودند «اينجا براى من بهتر است». هنگامِ غروب، صاحبِ كاروانسرا به مسافرين مىگويد كه ما معمولاً سرِ شب دربِ كاروانسرا را مىبنديم و تا صبح باز نمىكنيم. اگر ايشان بيرون بمانند احتمال دارد سرما و حيوانات درنده به ايشان آسيب برسانند. مسافرين از راه محبّت تصميم مىگيرند كه عليرَغْمِ مخالفتِ حضرتِ «حاج محمد صادق» دستهجمعى گوشههاى پوستِ تخت را بگيرند و ايشان را به داخل كاروانسرا منتقل كنند. ولى همسفرِ مزبور كه به احوالِ ايشان آشنا بوده است مىگويد ايشان از اشخاص معمولى نيستند و اگر بر خلافِ ميلِ ايشان حركتى كنيم كه عصبانى و ناراحت شوند حتماً صدمه خواهيم خورد و خود مجدداً به خدمتِ «حاج محمد صادق» ميرسد و عرض مىكند كه: «اين مردم شما را نمىشناسند و به احوالِ شما وارد نيستند و از راه محبّت و نوعدوستى قصد دارند كه عليرغمِ ميلِ شما، شما را به داخل ببرند. من مىدانم كه بر اثر اين عمل صدمه مىخورند، پس شما خودتان لطف كنيد و به داخل كاروانسرا تشريف بياوريد و راضى نشويد افرادى كه باطناً نيّتى جز خيرخواهى ندارند صدمه ببينند». حضرتِ «محمد صادق» مى پرسند: «نگرانيشان از چيست؟» عرض مىكند: «يكى سردى هوا است كه ممكن است شما را از بين ببرد و ديگر وجودِ حيوانات درنده است كه در اين نواحى مختلف وجود دارد». حضرت «محمد صادق» به آن همسفر مىگويد: «دستت را به سينه من نزديك كن». آن همسفر گفته است: «به محضِ اينكه دستم را به سينه ايشان نزديك كردم گوئى به ديگ جوشانى دست كردهام و از شدت حرارت احساس تألُّم كردم». حضرتِ «محمد صادق» فرمود : «به اينها بگو آيا ذكرِ خداوند به اندازه ده سير زغال گرمى ندارد! اما در مورد حيوانات درنده هم تا خواست خداوند نباشد زيانى نمى رسانند. هرچه بشود به اذنِ حق و به ارادهي او است. من در زمين و آسمانها از حيوانات نمى ترسم.»
صبحِ روز بعد كه دربِ كاروانسرا را باز مىكنند مىبينند برفِ فراوانى باريده است، ولى در جلوي سجادهي حضرتِ «محمد صادقِ تخت فولادي» برف نيست. ظاهراً حيواناتى كه در طولِ شب جلوي سجاده نشسته بودهاند مانع شدهاند كه برف در آن قسمت به زمين بنشيند. آثارِ پاهاى حيوانات نيز بر روى برفها مشاهده مىگرديد. حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» فرموده بودند: «شب گذشته شيرى با بچههاى خود اينجا آمد، تا صبح همين جا بود. به او گفتم اگر مأموريتى دارى، من تسليم هستم. ولى معلوم شد مأموريت ندارد. تا صبح اينجا بودند. قبل از رفتن مقدارى از آش را خوردند و بعد همگى رفتند.»
پس از زيارتِ خانهي خدا و انجام اعمالِ شرعي، حضرتِ «محمد صادق تخت فولادي» به اصفهان بازميگردد و در همان محلِ «تكيهي مادرِ شازده» اقامت مى كند. يك سالِ تمام، هر روز صبح، به كوهى به نام «چشمه نقطه» مىرفت كه در آن كوه غارى و چشمهي آبى بود و غروب به تكيه بازمىگشت. مكتبدارى كه در آن حوالى زندگى مىكرد، هر روز يك سير «سنگينك» (دانهاى مانند نخود) را براى ايشان مى پخت تا شب را با آن افطار كنند. همان چند دانه سنگينك تنها غذاى ايشان تا شبِ ديگر بود.
روباهی که همخواب مرغ ها شد
در يك زمستانِ سخت كه برفِ زيادى باريده بود؛ يك شب به حضرت «محمد صادق تخت فولادي» عرض مىكنند : «روباهى، پاى ديوارِ تكيه، ايستاده و از سرما مىلرزد». مىفرمايد : «گوش او را بگيريد و بياوريد اينجا»، مىروند و روباه را مىآورند. حضرت خطاب به روباه مىفرمايد : «در اينجا اطاقى هست كه چند مرغ و خروس از ما در آنجا است، تو هم مىتوانى شبها بيايى و در آن اطاق با آن حيوانات بمانى و صبح كه شد دنبال كارت بروى»، سپس به خدمتكارشان مىفرمايد: «روباه را ببريد در اطاق مرغها جاى دهيد». از آن پس، روباه هر شب مىآمد و مستقيم به اطاق مرغها مىرفت و تا صبح پهلوى آنها بود. صبح كه ميشد، از تكيه بيرون مىرفت. بعد از مدتى يك شب يكى از مرغها را مىخورد و صبح زود هم طبق معمول از تكيه خارج مىگردد. اما شب كه برمىگردد، ديگر داخل تكيه نمىشود و بيرونِ تكيه، پاى ديوار مىخوابد. جريان را به حضرت «محمد صادق» عرض مىكنند مىفرمايد : «برويد روباه را بياوريد». روباه را مىآورند. حضرت رو به او كرده مىفرمايد : «تو تقصير ندارى، طبعِ روباهىِ تو غلبه كرد و برخلافِ تعهّدت عمل نمودى، حالا برو جاى هر شب بخواب ولى شرط كن ديگر خطا نكنى». مى فرمودند دو ماهِ ديگر روباه هر شب مىآمد و صبح مىرفت، بدونِ اينكه آن روباه، صدمهاي به مرغها برساند، تا اينكه زمستان تمام شد.
آثار و شاگردان
از آثار حاج محمدصادق تخت فولادی بیشتر باید به آثار عملی ایشان در جهت تربیت شاگردان اشاره نمود که از معروفترین شاگردان او شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی است که به حق وارث عرفان عملی استاد خود بوده است و اثر دیگر ایشان، تاثیر عملی است که بر جامعه گذاشته و عمر خود را صرف خدمت به خلق کردهاند.
آتفاقات زمان مرگ
مرحوم حاجی قریب ۶۳سال عمر کردند و تا آخر عمر ازدواج ننمودند. در شب دوشنبه نیمه ذیالقعده سنه ۱۲۹۰قمری داعی حق را لبیک گفته و به سرای باقی میشتابند.
نقل کردهاند که آن بزرگوار در شب فوتشان دستور میدهند قبری در محل سکونتشان در تکیه –مادر شاهزاده –حفر نمایند سپس در آن قبر میخوابند پس از چند لحظه بلند شده میفرمایند این محل قبر من نیست دستور میدهند نقطه دیگری را در همان جا که در حال حاضر مدفن ایشان است حفر نمایند و میفرمایند قبر من اینجا است.
وصیت نموده بودند که مرحوم حاج شیخ محمد باقر نجفی که از علمای معروف اصفهان و مرید ایشان بود مرا غسل و کفن و دفن ایشان را انجام دهد و روز فوت ایشان برف زیادی باریده بود. مرحوم آقا نجفی را خبر کردند و ایشان را همراه جمعیت کثیری از شیفتگان مرحوم حاجی و مریدان خودش به سرعت به تخت فولاد آمده مشغول تغسیل و تکفین گردیدند. پس از دفن مرحوم آقا نجفی رو به جمعیت کرده میگوید سالها باید بگذرد تا درویش واصلی و مرد کاملی مثل مرحوم حاج محمد صادق پیدا شود که تمام افعال و حرکات و سکنات او مطابق شرع مطهر و سنن مقدس حضرت سید المرسلین خاتمالنبیین (ص) باشد. گفتني است كه مدفن پدر و مادر مرحوم آيت الله شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني، در كنار قبر پرفيض آيت الله محمد صادق تخت فولادي است.
کد خبر: ۴۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷
نوشته بود «یک پسر پنجساله به فروش میرسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
به گزارش ایسنا، شهروند در این باره مینویسد: شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشتهاند، آگهی کردهاند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج سالهشان را میخرد؟
پدر و مادرش، یک زوج زابلیاند که پسرشان را برای فروش گذاشتهاند. به این امید که از اجارهنشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکاندهنده است اما از آن تکاندهندهتر، واگذاری یک کودک ٥ساله در ازای یک خانه است، خانهای در زابل. پسرشان را میفروشند چون پدر و مادرش، نمیتوانند از پس هزینههای خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان ماندهاند و نمیخواهند هر شب شاهد شب بیداریها و گرسنگیهای فرزندان دلخستهشان باشند.
پسرتان را برای فروش گذاشتهاید؟
برای فروش نه، در ازایش یک خانه میخواهیم.
یعنی پسرتان را در ازای یک خانه میدهید؟
بله
چرا؟
چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم.
خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟
این کار را برای آینده بچههایم انجام میدهم.
کجا زندگی میکنید؟
زابل.
خود زابل یا روستاهای اطراف؟
نه خود زابل.
به سازمانهای مرتبط برای اینکه به شما کمک کنند مراجعه کردهاید؟
بله حاج آقا، همه جا رفتیم.
چی را قبول نمیکنند؟
اینکه کمکمان کنند.
یعنی خانه به شما بدهند؟
بله، ولی هیچ کمکی هم نمیکنند، ما هیچ چیزی نداریم.
دقیقا به شما چه گفتند؟
گفتند که شوهرم باید ٦٠ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریهاش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم میگویند وقتی ٦٠سالش شد کمک میکنیم. من سهسال است که پیگیر کمک هستم.
نامهنگاری مکتوب داشتید؟
بله، ولی گفتند شوهرم باید ٦٠سالش شود.
پیش چه کسی رفتید؟
یادم نیست.
چرا شوهرتان کار نمیکند؟
مریض است حاج آقا، کاری نمیتواند بکند.
اصلا شغل شوهر شما چیست؟
راننده بوده، ولی ماشین نداره.
یعنی قبلا ماشین داشته؟
نه قبلا هم نداشته.
خب چطوری رانندگی میکرده؟ برای کجا کار میکرده؟
قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازوییل میبرد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازوییل برد.
همسرتان از کجا ماشین میآورد؟
ماشین از آشناها میگرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم میگرفت و با رفیقهایش گازوییل میبرد. با خود صاحب ماشین میرفتند مرز و گازوییل میفروختند.
الان پول از کجا میارید؟
از یارانه.
چقدر میگیرید؟
٢٠٠هزار تومان.
چرا شوهر شما کار نمیکند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟
زمانی که در تهران بودیم کار میکرد، ولی کار برایش سخت بود و نمیتوانست کار کند.
تهران به چه کاری مشغول بود؟
٢سال در کوره میکرد، ولی کارخانه بیمهاش نمیکرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند.
شوهرتان چند سالش است، شما چند سال دارید؟
شوهرم ٥٥ ساله است و من ٣٥سال دارم.
اسمتان را میگویید؟
من آرزو . س و شوهرم عباسعلی. خ.
خب شوهرتان نمیتواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟
دستها و پاهای شوهرم شکسته، نمیتواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار میکند.
دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟
تصادف کرده، موقعی که رانندگی میکرد، تصادف کرد و دستها و پاهایش آسیب دید.
شما چند تا بچه دارید؟
سه تا.
چند سالشان است؟ اسمهایشان را میگویید؟
پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا.
که ٥ سالشه و برای فروش گذاشتید.
بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانهروز گریه میکنم، ولی چه کاری میتوانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد.
آریا خودش چیزی نمیگوید؟ خبردار شده که میخواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کردهاند؟
گریه میکنه، همهشان گریه میکنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه میکنند، میگویند چرا اینجوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچهها میخواهم انجام بدهم، برای اینکه معتاد نشوند، من جوانهای دیگر را میبینم که پلاستیک جمع میکنند تا بفروشند برای عملشان (اعتیادشان)، نمیخواهم بچههای من اینطوری بشوند.
خب شما میخواهید یکی از بچههایتان را فدا کنید تا بقیه بچهها سرنوشت بهتری داشته باشند؟
من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر میآید؟
خیلیها هستند که خانه اجارهای دارند، باید بچههایشان را بفروشند؟
ما که پول نمیخواهیم، فقط یک خانه میخواهیم.
فکر میکنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟
نمیدانم حاج آقا.
به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟
خب همین جوری که بچهام را نمیدهم، به کسی میدهم که امکاناتش خوب باشد، نه اینکه شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچهام را بفروشد.
چطور میفهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟
خب باید بروم و خانهشان را ببینم، کجا زندگی میکنند، از چهارتا همسایهشان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچهام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچهام را نمیدهم.
به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچههای دیگرتان دارد؟
من این کار را برای بچههایم میکنم، میخواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر میخواستم بچهام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را میکردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم.
چه بیماری دارید؟
من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیههای من کار نمیکند، فردا هم من میمیرم هم شوهرم، میخواهم از آینده بچههایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمیرسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیدهام. چه کاری باید بکنم؟
شوهرتان معتاد که نیست؟
نه نیست.
هیچوقت اعتیاد نداشت؟
قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اونطوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست.
شما که وضعتان اینطوری بود، بیپول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟
خب قبلا اینطوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی میکردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد.
شما خودتان نمیتوانید کار کنید؟
کار نیست اصلا، زابل کار ندارد.
مثلا نمیتوانید در خانه مردم کار کنید؟
شدنی است. من خیلی وقتها در خانه مردم کار میکنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس میدهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچوقت حاضر نیستم لباسهای کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانهها کارگری میکردم، بادنجان و گوجهفرنگی پاک میکردم.
از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟
خیلیها زنگ زدند. میگفتند که بچهات را نفروش، به تو کمک میکنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول میدهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر میگفت شخص خیری را معرفی میکند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. میگفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست میکنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر میخواستم بچهام را بفروشم، موقع زایمان این کار را میکردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است.
چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشتهاید؟
دو ماه.
از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟
فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم.
همسایهها چی؟ همسایهها کاری نکردند؟
نه، هیچ چیزی نگفتند.
چه وسایلی در خانهتان دارید؟
ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگهای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم.
غذا روی چی درست میکنید؟
یک گاز پیکنیکی دارم.
کرایه خانه شما چقدر است؟
ماهیانه صدهزار تومان.
چقدر پول پیش؟
پول پیش ندارد.
خانهتان چند متر میشود؟
حدودا ١٢٥ متر با یک سالن بزرگ.
خرج مدرسه بچههایتان را چگونه تأمین میکنید؟
از طریق یارانه و کمک همسایهها.
همسایههایی که به مدرسه رفتن بچههایتان کمک میکنند، نمیتوانند کاری کنند که پسر ٥سالهتان را نفروشید؟
خب کمک میکنند ولی ما خانه میخواهیم، نمیتوانند این کار را بکنند.
غذا را چه کار میکنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچههایتان میدهید؟
خب بچههای من رنگ میوه را نمیبینند، گوشت و مرغ نمیتوانم بخرم، همسایهها کمکمان میکنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچههایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچههایم بدون سقف نباشند.
شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟
نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم.
منزل شما کجای زابل است؟
روبهروی مصلی، کوچه (...) ، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.
کد خبر: ۴۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۶
در سفرهای گذشته رؤسای جمهوری کشورمان به نیویورک، یکی از عرصههای تقابل این چنینی گفتوگوی آنها با رسانههای خبری غربی بود که البته به دلیل ضرورت مطرح کردن نظام جمهوری اسلامی ایران گریزی از آن نیست.به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، یکی از وزرای دولت تدبیر و امید در جمع خبرنگاران با یک شوخی کوچک مطلبی را مطرح میکند که شاید چندان به موضوعی که در ادامه به آن اشاره میشود، بیربط نباشد.
وی با اشاره به تلاش خبرنگاران برای پرسیدن سئوالات گوناگون که هر کلمه آن ضبط میشود، به این نکته اشاره میکند که انگار عبور از بین نمایندگان رسانههای جمعی احساس رد شدن از یک میدان را دارد.
این سخن گرچه ممکن است که از روی مزاح مطرح شده باشد، درعین برخورداری از نکته طنز آلود به یک حقیقت مهم اشاره می کند و آن این که بی احتیاطی در به اختیار گرفتن افسار سخن در گفت و گو با رسانهها گاه میتواند به هزینه ای سنگین تبدیل شود.
این بحث زمانی اهمیت بیشتری پیدا کند که شما با رسانه هایی سر و کار دارید که عملا موضع آن ها در جبهه مقابل شما تعریف شده است و البته با کمال حرفهای گری به دنبال هر گونه نقطه ضعف هستند تا آن را در سطح جهانی انعکاس دهند.
*تقبل پینگ پنگی رسانهای
در سفرهای گذشته روسای جمهور کشورمان به نیویورک یکی از عرصههای تقابل این چنینی گفت و گوی آنها با رسانههای خبری غربی بود که البته به دلیل ضرورت مطرح کردن نظام جمهوری اسلامی ایران گریزی از آن نیست.
در زمان سفرهای ریاست جمهوری محمود احمدینژاد رئیس جمهور سابق برای شرکت در مجمع عمومی گفتوگوهای وی با رسانهها اغلب به دوئلی بین مصاحبه کننده و وی تبدیل میشد.
این روند به خصوص پس از وقایع مرتبط با فتنه سال 88 به شدت اوج گرفت و گاه برخی سئوالات با اتهامات و جبهه گیری واضح از سوی مقابل همراه میشد که البته در بسیاری از مواقع با برخی از ترفندها از سوی رئیسجمهور سابق کشورمان خنثی میشد.
*غربیها تغییر ناپذیرند
در این میان پر واضح است که در باطن رسانههای غربی تغییری به وجود نیامده است و نمیتوان انتظار حفظ رویه حرفهای را از آنان داشت و تاثیر پذیری اتاق های فکر این رسانهها برای مطرح کردن برخی مسائل منطقی کاملا پیش بینی است.
از همین رو است که برخی از تشکلهای متخاصم با نظام جمهوری اسلامی به دنبال استفاده از فضای فوق برای وارد کردن رئیسجمهور به حوزه حساس رسانهای است.
گرچه نمیتوان از تدبیر رسانه شخص رئیسجمهور و توانمندی وی در پاسخ گویی به این سئوالات غافل شد، اما به طور حتم میدانهای مین رسانهای میتواند خطرساز شود.
اما در این میان شاید وظیفه مسئولین رسانهای باشد تا به این مسائل توجه بیشتری نشان داده تا از هرگونه حاشیه خبری بیجا پرهیز شود.
گزارش گران بدون مرز به میدان میآیند
نگاهی به مسائلی که از سوی جریانهای مختلف معارض به عنوان موضوعاتی برای پرسیدن پاسخ از رئیسجمهور نشان میدهد که تمرکز برخی از مسائل به طور عمده بر مسائل سیاست خارجی و البته حوزه حقوق بشر خلاصه میشود.
دیدهبان حقوق بشر از جمله نهادهایی بوده است که طی بیانیهای از خبرنگاران غربی خواسته تا موضوع حقوق بشر و سرکوبها در دستور کار قرار دهد.
گزارشگران در بیانیه خود این گونه عنوان کرده است که «بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد، در گزارشی درباره وضعیت حقوق بشر در ایران از وضعیت نامساعد آزادی اطلاع رسانی در ایران انتقاد و فهرستی از وعدههای تحقق نایافته حسن روحانی ارائه کرده است و گزارشگران بدون مرز بار دیگر تشدید سانسور در ایران و بیعملی رئیس دولت در این باره را تقبیح میکند.
گزارشگران بدون مرز در ادامه بیانیه خود هم با اشاره به جیسون رضاییان، روزنامهنگار و همسرش یگانه صالحی نوشت که این دو روزنامهنگار از سوی نهاد های امنیتی بازداشت، مدتی طولانی در سلول انفراد نگاهداری شده و برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گرفتهاند، تا این اعترافهای اجباری علیه آنها در دادگاه مورد استفاده قرار گیرد.
البته گزارشگران بدون مرز اولین بار نیست که چنین تقاضاهایی را مطرح میکنند و در دوران فتنه سال 88 نیز این نهاد تلاش فراوانی را برای ساماندهی تجمع و تبلیغات ضد ایرانی در نیویورک مصروف کرده است.
*ضد انقلاب چه میخواهد
در کنار گزارشگران بدون مرز برخی از رسانههای متعلق به ضد انقلاب هم پیشنهاداتی را برای مصاحبههای رسانههای عربی مطرح کرده اند.
برخی از این سئوالات به رفتار و راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه میپردازد که مهمترین آن داعش و حمایت از مقاومت ملت فلسطین است.
پرسش از رئیسجمهور درباره سخنان برخی از مقامات داخلی پیرامون تسلیح فلسطینیان به موشکهای دوربرد و یا نحوه هدایت سیاست خارجی در کشورهای منطقه از جمله سئوالاتی که مطرح شده است.
همچنین پرسش از ظریف درباره نحوه هدایت مذاکرات در موضوعاتی همچون حوزه هستهای جزو سئوالات قرار گرفته است، به طور حتم ایجاد یک فضای دوگانه در حوزه سیاست خارجی نظام مهمترین هدف مطرح کردن چنین سئوالاتی القاء یک حاکمیت دوگانه است.
حقوق بشر هنوز در اولویت است
مسائل مرتبط با حقوق بشر نیز همانند پیشنهادات سازمان گزارشگران بدون مرز جزو بخش اصلی سئوالات مطرح شده توسط برخی از سایتهای معاند است.
سئوالاتی همچون" اعمالی که داعش انجام میدهد مثل جدایی جنسیتی یا اجرای احکام شریعت چه تفاوتی با رفتارهای جمهوری اسلامی دارند" و یا "شما گفتهاید: «دولت خود را متعهد به پیگیری رهنمودهای رهبر انقلاب میداند.» آیا در حوزهی خانهنشین کردن زنان و محروم کردن زنان از مشاغل اجرایی هم این موضوع صادق است" جزو سوژه هایی است که هدف آن ایجاد چالش در حوزه حقوق بشر است.
*کارایی اقتصاد و حاکمیت درونی
بحث های اقتصادی و کارایی حاکمیتی نیز جزو پیشنهاداتی است که در خصوص سئوالات مطرح شده است و عمده آن نحوه تعامل دولت با سایر جناحها و بحث های اقتصادی را در بر می گیرد.
افزایش افراد اشتغال به کار با وجود رشد منفی اقتصادی، پاسخ به انتقادات یکی از اساتید حوزه نسبت به رئیس جمهور و پاسخ از روحانی درباره صداقت سخنان وی جزو این حوزه ها است.
روشن است که چنین سئوالاتی با هدف ایجاد شکاف داخلی در کشور و تشدید اختلافات بیان شده تا واکنش ها نسبت به سخنان رییس جمهور برانگیخته شود.
*رییس جمهور مورد نظر در دسترس نیست
رئیس جمهور تاکنون دو مصاحبه مطبوعاتی در جریان سفر خود به نیویورک داشته و مروری به این مصاحبه ها نشان میدهد که علی رغم مطرح کردن این پیشنهادات رسانه های غربی از گنجاندن آن در مجموعه سئوالات خود خودداری کردهاند.
در این بین حتی اگر چنین سئوالاتی نیز در مصاحبه های فوق گنجانده شود، میتوان انتظاری سنجیده و حساب شده به آن ها داشت.
واقعیت آن است که رئیس جمهور مد نظر ضد انقلاب در دسترس آنان قرار نداردحتی اگر رسانه های بیگانه نمایندگی آنان را بر عهده بگیرند.
کد خبر: ۴۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۲