« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
تیجه تلاش‌های دولت جدید در مساله هسته‌ای تاکنون در توافق 6 ماهه‌ای خلاصه می‌شود که به برنامه اقدام مشترک یا توافق ژنو مشهور شده است. سوال اینجاست که آیا این توافق مبتنی بر رویکرد برد – برد هست یا نه؟
کد خبر: ۲۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۷

نهمین سالگرد درگذشت حسین پناهی بازیگر و شاعر شنبه 27 مهر ماه با عنوان «گل بی منت بارون» با حضور خانواده این هنرمند فقید و جمعی از چهره ها و علاقمندان این هنرمند در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد
کد خبر: ۲۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۸

در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که "گزینه جنگ روی میز است" ، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد وغیرقانونی بگویم "صلح در دسترس است."
کد خبر: ۲۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۳

سیدهادی محقق کارگردان فیلم "او خوب سنگ می زند" در نشست جشنواره ای اثرش گفت: در این کار از زنده یاد حسین پناهی الهام گرفته ام.به گزارش اوای دنا به نقل از مهر، نشست پرسش و پاسخ فیلم "او خوب سنگ می زند" با حضور سید هادی محقق کارگردان، ابراهیم اصغری تهیه کننده، حسن ایوبی تدوینگر، ستاد اورکی آهنگساز، قربان نجفی بازیگر ، ریحانی مدیر فیلمبرداری و محمدرضا شهیدی فرد مجری در برج میلاد برگزار شد.در ابتدای این نشست محقق کارگردان فیلم گفت: شما امروز فیلم 40 نفر را دیدید زیرا این فیلم فقط فیلم من نیست. همه اتفاقات از برنامه هفت سال گذشته شروع شد. شبی پای این برنامه نشسته بودم و با خودم عهد کردم که اگر خدا لطفی کند در جشنواره سال دیگر حضور پیدا کنم.این کارگردان توضیح داد: من ایده فیلم را از مدت ها قبل در ذهنم داشتم و ایده آن اتفاقی بود که برای برادرم رخ داده  بود. بعد از مدتی این ایده را با ابراهیم اصغری در میان گذاشتم.وی درباره پرداختن به قوم لر در این فیلم افزود: من خودم یک لر هستم و این عقبه همراه من است و فکر کردم این فیلم می تواند باعث شود مخاطبان نیز با این قوم بیشتر آشنا شوند.محقق ادامه داد: من در این فیلم از حسین پناهی خیلی الهام گرفتم و حتی در سکانسی زادگاه تولد وی را نمایش می دهم. من 14 سال در سینمای ایران دستیاری کردم و چند تله فیلم و فیلم مستند ساخته ام. اصغری یکی از آثار مستند من را دید و این موضوع باعث همکاری ما شد.اصغری تهیه کننده فیلم "او خوب سنگ می زند" عنوان کرد: امیدوارم از فیلم راضی باشید. من برعکس محقق ارتباطی با لرستان ندارم. این فیلم نمودی از حضور یک مشهدی در سرزمین لرستان است زیرا بازیگر نقش شهید برونسی نیز در این فیلم با ما همکاری می کند.وی افزود: جامعه امروز سینمای ما خیلی درگیر فیلم های شهری با فضاهای بسته شده است و این فیلم می تواند نمایش خوبی از یک فضای روستایی با مفاهیم بومی باشد.اصغری ادامه داد: من در سالهای پیش به ساخت فیلم های جنگی مشغول بودم و برایم جالب بود چنین تجربه ای داشته باشم. "او خوب سنگ می زند" ارتباطی به سینمای دفاع مقدس ندارد ولی این گونه فیلم ها هم ارزششان کمتر از آثار دفاع مقدس نیست.در ادامه قربان نجفی بازیگر این فیلم گفت: من به هادی محقق برای ساخت این فیلم خوب تبریک می گویم. امیدوارم این فیلم در اکران حمایت شود زیرا اکران عمومی در سینمای ایران قصه عجیب و غریبی دارد. فکر می کنم نقش من در این فیلم بیشتر از این جای بازی نداشت.ستار اورکی آهنگساز فیلم نیز گفت: من حدود یک ماه و نیم روی موسیقی این فیلم با کارگردان کار کردم. تلاش کردم موسیقی فیلم فقط یک محیط را در برنگیرد و در اختصاص یک منطقه نباشد. بیشتر از آوای علی مومن استفاده کردم.در ادامه حسن ایوبی تدوینگر این فیلم افزود: یکی از نکات مثبت فیلم "او خوب سنگ می زند" برای من این بود که در این چند سال اخیر بیشتر ما با فیلم های شهری، مدرن و فضاهای بسته روبرو هستیم و "او خوب سنگ می زند" می تواند یک کار متفاوتی در این زمینه باشد.وی عنوان کرد: "او خوب سنگ می زند" مبتنی بر کادر بسته نیست. ما سکانس هایی از این فیلم را به ناچار در تدوین حذف کردیم که ارزش آنها البته کمتر از صحنه هایی که شما امروز دیدید، نبود. با توجه به پتانسیل قصه باید برخی از سکانس ها را حذف می کردیم.ریاحی مدیر فیلمبرداری "او خوب سنگ می زند" نیز بیان کرد: وقتی فضای فیلم بکر است و ما با نا بازیگر روبرو هستیم، قصه می طلبید تا از قاب بسته استفاده شود اما در این شکل باید در ابتدا به درام و بعد به قاب توجه کنیم. من تلاش کردم قاب ها درست باشد که البته شاید کارت پستالی هم به نظر برسد.
کد خبر: ۱۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۲

قوم لرتنها قوم ایرانی است که اصالتا ایرانی و متعلق و بومی این سرزمین پر گهر است.لربودن افتخار است وبه لر بودنم افتخار میکنم.
کد خبر: ۱۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۰۳

اوای دنا:تابستان 8 سال پيش در چنين روزي همه ايران يک نام را زمزمه ‌کرد، براي يک نام بغض کرد، براي يک نام اشک ريخت و شعر خواند؛ حسين پناهي. مردي که کودکي‌اش را 48 سال تمديد کرد.حسين پناهي خود درباره رسالتي که در زندگي داشت به وضوح گفته بود که «رسالت من چنين است، تا دو استکان چاي داغ را از ميان دويست جنگ خونين به سلامت بگذرانم، و در شبي باراني، چشم در چشم با خداي خود نوش کنم!»به گزارش هنرآنلاين، هشتمين تابستان است که او به آن سوي پنجره‌ها کوچ کرده، آنقدر زود گذشت که ما از آن روز تا امروز و احتمالا تا هميشه، مرثيه‌خوان روزهايي هستيم که بودنش را نفهميديم و چه حيف! حسين پناهي، يک بازيگر يا شاعر به معني صرف کلمه نبود ولي هرچه بود، جهان غريب پناهي، همان قدر جلوي دوربين سينما عيان مي‌شد که روي سن تئاتر، که بر دفتر شعر و اين را با زبان شرح دادن، محال!حسين پناهي دژکوه، در سال 1335، در روستاي دژکوه شهر سوق از توابع شهرستان دهدشت در استان کهگيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه آيت‌الله گلپايگاني رفت و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگي‌اش بازگشت.چند ماهي در کسوت روحانيت به مردم خدمت ‌کرد. و پس از مدتي نتوانست در کسوت روحاني باقي بماند.حسين به تهران آمد و سر از آکادمي علوم هنري آناهيتا درآورد و تحت آموزش مستقيم دکتر مصطفي اسکويي، با عناصر و تکنيک بازيگري به روش استانيسلافسکي که اسکويي و همسرش بنيانگذار اين سبک در ايران بودند، با تئاتر کلاسيک نوع اروپايي به بهترين نحو آشنا شد و يکي از شعرهاي معروف خود را با نام”براي آناهيتا" در آن زمان سرود و به استادش تقديم کرد.پناهي بازيگري را نخست از مجموعه تلويزيوني”محله بهداشت" آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيوني با استفاده از نمايشنامه‌هاي خودش ساخت که مدت‌ها در محاق توقيف ماند تا بالاخره با پخش تله‌تئاتر”دو مرغابي در مه" از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگرداني خودش نيز در آن بازي مي‌کرد خوش درخشيد و با پخش نمايش‌هاي تلويزيوني ديگرش، توجه مخاطبان خاص و عام را به خود معطوف کرد. (نمايش‌هاي”دو مرغابي در مه" و”يک گل و بهار" که پناهي آنها را نوشته و کارگرداني کرده بود، بنابه درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد.)در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکي از پرکارترين و خلاق‌ترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود. به دليل فيزيک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگي و خلوصي که از رفتارش مي‌باريد و طنز تلخش بازيگر نقش‌هاي خاصي بود. اما حسين پناهي بيشتر شاعر بود و اين شاعرانگي در ذره‌ذره جانش نفوذ داشت. تا اينکه نخستين مجموعه شعرش با نام”من و نازي" در 1376 منتشر شد. (اين مجموعه شعر تاکنون 17بار تجديد چاپ شد و به 6 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.)کار هنري از زبان پناهيدر کودکي نمي‌دانستم که بايد از زنده بودنم خوشحال باشم يا نباشم. چون هيچ موضع‌گيري خاصي در برابر زندگي نداشتم. فارغ از قضاوت‌هاي آرتيستيک در رنگين کمان حيات ذره‌اي بودم که مي‌درخشيدم. ديدن پرواز دور از دسترس و افسانه‌هاي عقاب‌ها، حمله ساليانه ميليون‌ها ملخ و… همه اينها براي من، عجيب، موثر و جالب بود. بعد از مدتي ديدم مثل جاروبرقي تمام آن تصاوير و اتفاقات را در ذهنم جمع کرده‌ام و حالا در کارهاي نيمه هنري که انجام مي‌دهم، نشانه‌هايي شده‌اند که نمي‌گذارند يا نمي‌خواهند از گذشته‌ام جدا شوم.سينما، شعر، هنر از زبان پناهيعلاقه شماره يک من، شعر است، بعد به سينما گرايش پيدا کردم که همسايه ديوار به ديوار شعر است. شعر، سينما را نگه داشته‌است وگرنه در حد گرايش‌هاي مستند يک‌بار مصرف مي‌ماند. کسي که براي نخستين بار طرح پاپوشي به اسم کفش را طراحي مي‌کند اسم کارش هنر است. اين بارها تکرار شده که”من اگر مي‌توانستم شعر بگويم هيچگاه فيلم نمي‌ساختم." اين گفته خالق فيلم‌هاي ايثار، نوستالژيا، و آيينه است، تارکوفسکي پيام‌آور سينما. من هم وقتي از سينما مي‌گويم، منظورم آثاري است که جرقه‌اي از خلاقيت سازنده را در آن مي‌بينم. من سعي کردم روشنايي شعر را با خودم در سينما حفظ کنم. نه شعر خودم را بلکه شعري را که در دنيا مطرح است. اين شعر را در نظر بگيريد:”کوه‌ها در دور دست مي‌درخشند در چشم سنجاقک…"اين يک هايکوي ژاپني است.به نظر من بازيگري که نقشي را در مقابل دور بين بازي مي‌کند، عمده بار بازيگري‌اش بر نکات و انديشه‌اي است که در ذهن دارد و تماشاگر نمي‌بيند. شما از کجا مي‌دانيد که در ميان يک ديالوگ، چنين ذهنياتي مثل اين هايکو نباشد؟ چنين فرضيات ذهني، هميشه تاثيرگذارتر از امکانات در دسترس است، مثل ديالوگ يا حرکت. آن فرضيات بازيگر است که با خود مي‌گويد اگر فلان لحظه را اينطوري عکس‌العمل نشان بدهم، بهتر است. نمي‌خواهم بگويم همه بازيگران با شعر سر و کار دارند بلکه هرکس به فراخور حالش فرضيات ذهني براي کار خود کنار مي‌گذارد.بازي در نقش افراد مجنون و کودکانقبلا هم گفته‌ام باز هم مي‌گويم، بعد از مرگم متوجه خواهيد شد که چرا در چنين نقش‌هاي کودکانه‌اي ظاهر مي‌شوم و اين حرف بين برخي از دوستان سوءتعبير شده‌است. منظورم اين نبوده که من نابغه‌اي هستم که بعد از مرگم به وجود نازنينم پي مي‌برند. نه، مي‌خواستم بگويم بعضي چيزها تا وقتي آدم هست، حالا هر کسي، نمي‌شود در مورد آن حرف زد. چون اگر بگويي، پر مي‌شوي از”من".مي‌خواستم بگويم کليد گم گمشده‌هاي ما در جيب دل بچه‌هاست (و در جيب هر کس که شبيه بچه‌هاست)؛ بقيه به قدرت، بازيگرند. اگر براي ارائه اين شخصيت‌ها دنبال الگو بگرديم در جامعه فراوان به چشم مي‌خورد، افرادي که فقط از حيث جسماني بزرگ شده‌اند و گاهي دست به اعمالي مي‌زنند که هيچ ربطي به منطق و دو دو تا مي‌شود چهارتاهاي حسابگرانه ندارد.کودکي از زبان پناهياز زماني‌ که دوران کودکي را از دست دادم در اين انديشه بودم، ما ايلياتي بوديم شب‌ها پهنه‌اي به وسعت آسمان، زمينه روياهاي دور و درازمان بود. شب‌ها آنقدر به آسمان نگاه مي‌کرديم تا خوابمان ببرد. در آن پهنه، ذهن ما به جايي نمي‌رسيد اما مي‌توانستيم ستاره‌اي را انتخاب کنيم و دلخوش آن شويم. ما به سياهچاله‌ها فکر نمي‌کرديم، شايد به اين خاطر که دوران کودکي، دوران حيرت است.بعد از اين دوره بزرگترين مسئله‌ام”مرگ" بود. هميشه اين بودن يا نبودن، برايم سوال غليظ و پيچيدهاي بوده و هست و هميشه هم بي‌جواب مانده؛ آيا مرگ، پاسخ بزرگي به زندگي ماست؟ چرا بار آگاهي بر گرده انسان گذاشته شد؟ يا ما چرا مي‌بينيم؟ ما چرا مي‌پرسيم؟ هميشه اينها براي من معماهاي لاينحل بوده‌است. درگير شدن ذهن با مرگ، هميشه با آرزوي ديرينه انسان براي رسيدن به دستاويز عشق، ارتباط تنگاتنگ داشته‌است.
کد خبر: ۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۶

معاون هنری وزیر با حضور بر آرامگاه حسین پناهی ضمن قرائت فاتحه یاد وخاطره این هنرمند فقید تئاتر و سینما را گرامی داشت +تصویر...
کد خبر: ۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴