« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
اخیرأ طرحی تحت عنوان رتبه بندی معلمان به تصویب هیأت محترم وزیران رسیده است،که طبق اظهارات مسئولین ارشد وزارت محترم آموزش و پرورش،بن مایه و هدف اصلی از اجرایی ساختن آن،واداشتن و سوق دادن معلمین عزیز و زحمتکش به سمت انجام کار پژوهشی و تحقیقی در حوزه ی مرتبط شغلی،جهت پویایی بیشتر و ارتقاء کیفیت و افزایش بهره وری در امر مقدس تعلیم و تعلم می باشد. روایت نو به نقل از وبلاگ مینو جهان وب نوشت: اخیرأ طرحی تحت عنوان رتبه بندی معلمان به تصویب هیأت محترم وزیران رسیده است،که طبق اظهارات مسئولین ارشد وزارت محترم آموزش و پرورش،بن مایه و هدف اصلی از اجرایی ساختن آن،واداشتن و سوق دادن معلمین عزیز و زحمتکش به سمت انجام کار پژوهشی و تحقیقی در حوزه ی مرتبط شغلی،جهت پویایی بیشتر و ارتقاء کیفیت و افزایش بهره وری در امر مقدس تعلیم و تعلم می باشد. مخلص کلام در این ارتباط ، اینکه طبق اظهارات این مسئولین عزیز  ، همانا معلم تر کردن معلمان هدف اصلی این طرح می باشد.که البته ناگفته نماند که به نظر می رسد تصویب آن نیز تا حدودی از پی درخواست های مکرر فرهنگیان محترم از چندی قبل،مبنی بر افزایش حقوق و مزایای دریافتی شان،جهت افزایش قدرت خرید و برابری در مقابل نواسانات ناشی از جهش دائمی و رو به جلو تورم باشد. طرح،همانند سایر طرح های دیگری که در این چند ساله ی اخیر به زیبایی و ظرافت خاصی تدوین و تصویب و به زیبایی هر چه تمام تری مجلد شده و جهت ابلاغ و اجراء آماده گردیده است،طرح بسیار جالب،امیدوار کننده و در عین حال آرمان گرایانه ای است.و فعلأ در چارچوب و چهارگوشه ی برگه های آچار به خوبی قامت راست نموده و پیش می رود و تمام زوایای پیدا و پنهانش واکاوی و مشخص خواهد گشت. اکنون هم که در آستانه ایم،پیشاپیش همه چیز مهیاست تا عنقریب وارد مدینه ی فاضله ی کیفیت آموزشی و سرزمین گل و بلبل علمی که در ذهن متصور آن هستیم بشویم. و اما یک چیز… و آن اینکه به نظر می رسد و بیم آن می رود که این نیز مثل بعضی از قبلی ها،به هنگام پیاده سازی از روی اوراق بر محور واقعیت و فضای موجود،جور در نیاید و متروک بماند و اثری را که خواهانیم در بر نداشته باشد. امید که هر چه باشد اینگونه نباشد.! این بیم از آنجا بیشتر رخ می نماید که از همین ابتدا واکنش هایی را درجامعه ی مشمول،بدین شرح بروز داده است : ۱ _ به نظر می رسد آنها (ما معلمین)! از اینکه دولت افزایش حق و حقوق طبیعی شان را که برای سایر کارمندان اتوماتیک وار به تبعیت از افزایشات تورمی است،منوط و مشروط به بدست آوردن یکسری رتبه و انجام  فعالیتها و تکلیف معلم و شاگردی کرده که خود مبدع آنند، و در واقع از اینکه از سیاست هویچ و چماق استفاده کرده ، رنجیده خاطر شده و چینی نازک عواطفشان ترک بر داشته است. ۲ _ معلم تر شدن دیگر چه موضوعی است؟مگر قشر زحمتکشی که تاکنون و قبل از این در این چند ساله ی اخیر در سرما و گرما ،روز و شب و گاه و بیگاه به اقصی نقاط دور افتاده ی این مرز و بوم پروانه وار پر کشیده اند و در آتش غوطه خورده اند و قلندر وار تیغ بر سر کشیده اند و خود را همرنگ و فدای فرزندان این سرزمین کرده اند،تلاشی درجهت معلم تر شدن نبوده و ازاین باب چشمداشتی داشته اند که حال منتظر پاداش باشند؟و اگرمنظور از معلم ترشدن،فنی تر شدن و تکنیکی تر شدن معلم در امور شغلی اش باشد – که منظور هم همین است – به نظر شما غم نان اگر می گذاشت و این پرنده ی دوّاردرسطح شهر،فرصتی ومجالی می یافت،برای تحقق این امرلحظه ای فروگذارمیکرد؟ ۳ _ مگر بانکی ها،نفتی ها،بهداشتی ها،آلومینیومی ها،فولادی ها و سایرین که بطور طبیعی به خاطر افزایش تورم هرساله مزایایشان افزایش یافته و می یابد به واسطه ی این است که مثلأ : بانکی ها بانکی تر می شوند! نفتی ها نفتی تر می شوند! بهداشتی ها بهداشتی تر می شوند! آلومینیومی ها براق تر می شوند! و یا فولادی ها آبدیده تر می شوند! نه! بلکه حق طبیعی آنهاست که ناچارأ به تناسب تورم هرساله جیب شان پف بکند.! معلم هم یکی از همین ها،مگر غیر از این است! ۴ _ بعید به نظر می رسدحداقل ۸۵ هزار تومان (کمترین رتبه) و حداکثر ۳۰۰ هزارتومان(بالاترین رتبه که اصلأ دست یافتن به آن هم به این راحتی ها نیست) در مقابل افزایش حداقل ۴۵۰ و حداکثر  800هزار تومانی بانکی ها، پولی باشد که بتواند معلم فرورفته تا بنا گوش در قرض،که حداقل تا ۵ سال آینده خودرا پیش فروش کرده و زمان کسبی و معیشتی خود رابه صاحبان اجناس قسطی از دست داده است را بتواند مجاب کند تا راضی شود ایستگاه تاکسی و میدان شهر را رها و پشت میزهای سخت و خشن کتابخانه ها قوز کند برای معلم تر شدن و بدست آوردن مبلغی نا چیز آنهم با هزار منّت و اما و اگر و احتمال که آیا بدهند یا ندهند! ۵ _ معلم تر شدن خرج دارد! آری خرج ! معلم نخواسته و نخواهد خواست تا چک سفید امضاء برایش درب منزل ببرند، بل که او خواستار حقوق و مزایایی در حدّ رفع حوائج و نیازهای روزمره و تکریم استحقاقی خود است. آنچه آمد گلایه ای بود و بس! امید که خاطری را آزرده نساخته باشد! دعا می کنیم به درگاه خداوند متعال و از پی این دعای خیر هم تمام تلاش خود را نیز صادقانه بکار می گیریم که ان شاءالله این طرح به خوبی اجراءگردد،حتی اگر از این حیث هم چیزی به ما نرسد! چرا که معلمیم و آموخته ایم که خود را باید فدا کرد تا دیگران بمانند ! و این حقیقت معلمی ست!
کد خبر: ۶۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۳۰

شب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». به گزارش آوای دنا به نقل از فارس، این تنها شرح یک شب از سی و چند سال زندگی پرغصه همسران جانبازان اعصاب و روان است؛ زنان رنج کشیده و صبوری که سال ها بعد از به پایان رسیدن جنگ، درگیر جنگی بی سر و صدا و فرساینده در خانه های خود هستند. نگهداری از جانباز اعصاب و روان آسان نیست. عملا دیگر نمی توان به چشم «همسر» به او نگاه کرد. بیمار است و بیشتر از همسر، پرستار می خواهد. اما کدام پرستار است که شب تا صبح نقش اسیر عراقی را بازی کند، با حمله های عصبی و عوارض ناشی از آن، مثل کتک و ناسزا و شکستن اثاث خانه و ... کنار بیاید، به دنبال داروهایش تا مرز اسرائیل برود و دم هم نزند و در ازای این همه؟ هیچ. شاید گاهی تقدیری از سوی بنیاد شهید، شهرداری یا نهادهای دیگر که آن هم باعث دلخوشی این رزمنده های واقعی است. آنقدر به بیمارستان رفتم تا خودم هم مریض شدم52 ساله است. اما بیشتر از سنش به نظر می رسد. سختی های زندگی با جمشید، جانباز اعصاب و روان و شیمیایی در 27 سال گذشته پیرش کرده. 27 سال پیش، عملیات فاو، سلامتی همسرش را از او گرفت و حالا همسرش است که جنگ را به جای او ادامه می دهد «مشکلات خیلی زیاد است، به خصوص بیمارستان رفتن ها آنقدر زیاد شد که دیگر خودم هم روانه بیمارستان شدم». می گوید به خاطر اجر ثوابش این سال ها را تحمل کرده. اما یک بار نزدیک بوده طاقتش تمام شود و آن وقتی بوده که جمشید از خانه خارج شده و به قم رفته و به خاطر حواس پرتی سه روز در قبرستان ها خوابیده «وقتی پیدایش کردیم، فرقی با یک مرده نداشت. از طریق جهاد ساوه پیدایش کرده و تحویل کلانتری داده بودند. روزی که پیدا شد، من در حال خودم نبودم. یک بچه کوچک هم داشتم و بدترین لحظه ام بود وقتی او را در آن حالت دیدم. همه برایم سر تکان می دادند. گمشده داشتن خیلی سخت است» سه فرزند دارد. دو تا قبل از مجروح شدن پدرشان به دنیا آمده اند و یکی بعد از آن. اما از جمشید کاری برای تربیت آنها ساخته نیست «شوهر من مثل یک تکه گوشت است و کاری برای کمک به بزرگ کردن بچه ها از دستش برنمی آید. ریه هایش هم ناراحت است و نمی تواند کار کند». خسته ام، اما به خاطر خدا و بچه ها تحمل می کنممحمود 49 ساله است، سال 62 در عملیات مجروح شده و شیمیایی است، اما به نظر همسرش، جانباز اعصاب و روان هم هست. زن 42 ساله ای که هنوز جوان است، اما دلش از سختی های زندگی و مبارزه یک تنه با این همه مشکل بدجوری پر است «در بیمارستان بستری نیست، اما فرقی با یک بیمار بستری ندارد. تنگی نفس دارد. عروسی نمی آید، در مراسم عزا زود می گوید بلند شو برویم، اینجا هوا آلوده است و اعصابش به هم می ریزد». محمود پدر سه فرزند است «یکی از بچه ها بعد از جانباز شدن پدرش به دنیا آمده است. بچه ها می گویند باید با وی کنار آمد، چون مریض است. اما همه مان از این وضعیت به تنگ آمده ایم. وقتی دختر من می خواست ازدواج کند، بارها تقاضا و التماس کردم تا برای تهیه جهیزیه او کمکمان کنند، اما هیچ فایده ای نداشت». این تنها مشکل همسر محمود نیست. دارو و درمان بزرگترین مشکل اوست «هزینه های درمان را بیمه می دهد، اما داروهایش گیر نمی آید. علاوه بر این باید در بیمارستان در بخش مغز و اعصاب و مشاوره بستری باشد». وضعیت محمود از بقیه قدری بهتر است، چون می تواند به سر کار برود، اما... «در هوای گرم و آلوده نمی تواند کار کند. در جهاد کشاورزی کار می کند». با این حال هیچ چیز بیشتر از بی اعتنایی های جامعه دلگیرش نمی کند؛ جامعه ای که محمود به خاطر امنیت و آسایش آنها به این روز افتاد «یک شب که حالش بد شد و خواستم او را به دکتر ببرم، نزدیک ولیعصر پلیس جلویم را گرفت تا جریمه ام کند. گفتم همسرم جانباز است، حالش بد شده و می خواهم او را به بیمارستان ببرم. پلیس خندید و گفت ما از این کلک ها زیاد دیده ایم! گفتم کارت شناسایی دارد و پلاک ماشین هم مشخص است، همسرم خودش هم بلند شد و با حال نزارش قدری تند با افسر پلیس صحبت کرد، پلیس هم گفت تو برو و فکر کن ما را گول زده ای! وقتی به بیمارستان رسیدم، دکتر گفت حالش خیلی بد است، چرا او را اینقدر دیر آورده ای؟ گفتم فقط یک ربع پلیس من را نگه داشت». کیست که بتواند یک روز از این زندگی را تاب بیاورد؟ «خسته ام، دیگر بریده ام،‌ اگر دارم تحمل می کنم، به خاطر بچه هایم و به خاطر رضای خدا است. فکر می کنم در کنار او دارم ایثار می کنم». جنگ در خانه جانبازان ادامه داردشب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». همسرش روزی 48 نوع دارو می خورد. با این حال، درصد جانبازی او را کاهش هم داده اند «دکترها می گویند وضعیت او از یک جانباز شصت درصد هم بدتر است، اما درصد جانبازی او را از 24 درصد به 10 درصد رسانده اند. کمیسیون پزشکی بنیاد شهید می خواهد مرتب جانبازان را زیر دستگاه ببرد، در حالی که این کار برای سلامت آنها مضر است». فرزندش او را درک نمی کند. می گوید «جنگ تمام شده، اما در خانه جانبازان جنگ ادامه دارد. ما فراموش شده ایم، اما ما نفس می کشیم و خدا شاهد است که ما هم زنده ایم». از نهادهای مسئول دل پری دارد «من تعجب می کنم اگر مسئولان سراغی از ما بگیرند. اما بد نیست گاهی برای ما یک تجلیل بگذارند. ما افسرده ایم و جمعی را هم افسرده می کنیم». هر جا می روم، اول درصد می پرسند!انگار درد و رنج جانبازی و مشکلات جسمانی کم است که مشکلات مالی هم به آن اضافه شود! «دختر بزرگ من دانشجوی ترم 5 عکاسی است و من نمی توانم برایش حتی یک دوربین بخرم. افسرده شده و روزی 38 تا قرص می خورد و بارها خواسته انصراف بدهد که من مانع شده ام. دو دختر سادات دارم، اما سقفی بالای سر نداریم. یک حاج آقای نیکوکار که رئیس یک درمانگاه است،‌ با دیدن وضعیت ما دلش به رحم آمد و برایمان خانه ای گرفت، اما اگر فردا بگوید بلند شو، جایی را ندارم که بروم». گلایه های فراوانی از مقررات خدمات رسانی به جانبازان بر اساس درصد جانبازی دارد «روزی که جنگ شد، نگفتند که قرار است درصد تعیین کنند، اما امروز به هر جا که برای طلب کمک می روم،‌ اول درصد جانبازی همسرم را می پرسند!» مسائل مالی این روزها جزو مصائب زندگی خیلی هاست، چه برسد به کسانی که هزینه های بستری و دارو و درمان هم دارند و نان آورشان هم قادر به کار کردن نیست. همسر رنج کشیده دیگری می گوید «در هشت سال دولت قبلی قرار بود حقوق جانبازان را زیاد کنند، اما این اتفاق نیفتاد. اکنون ماهی 2 میلیون و 300 هزار تومان حقوق می گیرم و زندگی 5 نفر و هزینه تحصیل دو فرزند دانشجویم را با این پول تامین می کنم». زنگ در و تلفن مساوی است با حمله چاقویی!یک تلفن یا صدای زنگ در هم کافی است تا فرامرز را به هم بریزد و وقتی این اتفاق می افتد، زن و بچه اش از هیچ چیز، از کتک گرفته تا حمله با چاقو مصون نیستند «همسرم 48 ساله است. سرباز بوده و چهار سال در منطقه حضور داشته. هم شیمیایی است و هم جانباز اعصاب و روان. درخواست کردم او را برای وضعیت ریه اش به خارج اعزام کنند، اما گفتند ما جانبازان اعصاب و روان را اعزام نمی کنیم. برای همین درخواست کردیم پروفسور مهاجر و سمیعی در بیمارستان خاتم وی را درمان کنند. یک میلیون و 400 هزار تومان از بنیاد شهید حقوق می گیرد که 400 هزار تومان آن برای حق پرستاری است، با این حال معتقد است جانبازان دستگاه های دیگر وضعیت بهتری دارند و قوانین درصد جانبازی دست و پای مسئولان را برای کمک به آنها بسته است. برای داروهای همسرم تا مرز اسرائیل رفتممی توانی تصورش را کنی که برای تهیه داروهای همسرت مجبور شوی به هشت کشور و از جمله به داروخانه ای دورافتاده در مرز اسرائیل بروی؟ اگر نمی توانی، باید بگویم همسر محمدرضا این کار را کرده است «همسر من در سال62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون شیمیایی شد؛ عملیاتی که شهردار تهران فرمانده آن بود. جانباز شیمیایی 70 درصد است. 15 سالش بوده که از بسیج رفته به جبهه و وقتی مجروح شد، بعد از مداوا در بیمارستان صحرایی به اهواز و بعد مشهد فرستاده شد و بعد به ارتش پیوست. اکنون ناخدا 2 نیروی دریایی است و همین مهرماه بازنشسته شد». از رسیدگی ارتش راضی است «همه امور مربوط به همسرم را ارتش انجام می دهد و هزینه دارو و بیمه جانبازان را هم می پردازد. اما داروهای خاص را بنیاد شهید به ما می دهد یا در تهیه آنها کمکمان می کند». با این حال خودش هم از پا نمی نشیند و دنبال دارو تا کجاها که نمی رود «داروهای شوهرم را از آمریکا آورده ام و خودم هشت کشور را به دنبال دارو رفته ام و حتی دو بار به لبنان تا مرز اسرائیل رفته ام! چون در آن زمان، یعنی سال های 78- 79 در ایران دارو گیر نمی آمد و می گفتند فلان دارو تنها در داروخانه ای در مرز اسرائیل پیدا می شود. بسیاری از داروهایی که وارد ایران شد، به نام شوهر من وارد شد». می گوید در طول این سال ها، بیشترین سختی را برای تهیه دارو کشیده است «گاهی ساعت 3 نصفه شب از تهران به بوشهر می رسیدم تا یک دارو را بگیرم. از فرودگاه که بیرون می آمدم، جایی را نداشتم بروم و در وسط خیابان سرگردان می ماندم تا صبح فردا دارو را بگیرم و باز با پرواز برمی گشتم و ساعت یک نصفه شب به تهران می رسیدم و آن موقع شب هیچ کسی نبود که در فرودگاه به دنبالم بیاید». از سیستم جدید رسیدگی پزشکی به جانبازان راضی نیست «قبلا هر نوع جانبازی یک پزشک خاص داشت، اما اکنون بر اساس مناطق تعیین شده، همه جانبازان باید به یک پزشک عمومی مراجعه کنند. این در حالی است که کمتر جانبازی شرایط همسر من را دارد که با 70 درصد شیمیایی، جانباز اعصاب و روان هم هست». موقع حمله های عصبی محمدرضا، وضعیت همسر و فرزندش مثل خانواده بقیه جانبازان اعصاب و روان اسفبار است «همسرم من و بچه ها را بسیار کتک زده، اما من اصلا از این مسائل ناراحت نشده ام. اذیت های همسرم را به پای بیماری می گذارم. اما وقتی دکتر همسرم را جواب کرد و گفت او زیر چادر اکسیژن است و درمان ها رویش جواب نمی دهد و او را به خانه ببرید، یکی از سخت ترین لحظه هایم بود. در تمام این لحظه ها تنها بودم و هیچ کسی نبود که مرا حمایت کند. شب هایی را که من تا صبح بیدارم، کسی نمی بیند. همین چند شب پیش از خواب بلند شد و نفسش بند آمد. اما من از این رسیدگی ها ناراحت نیستم، این کارها را برای خودم کرده ام و فردای قیامت دلم خوش است که من همه تلاشم را کرده ام». او یک پرستار دلسوز واقعی است، تا جایی که حتی در بیمارستان هم دلش نمی آید رسیدگی به همسرش را به پرستاران بسپارد «شوهرم از سال 70 تا 78 مرتب در بیمارستان ساسان بستری بود و تنها برای مرخصی به خانه می آمد. من هم همیشه یا در ناصرخسرو بودم یا از 6 صبح تا 10 شب به بیمارستان می رفتم تا شوهرم معتاد مورفینی نشود، زیرا پرستاران با اینکه دلسوز هستند، اما بالاخره انسان هستند و از نگهداری این گونه مریض ها خسته می شوند و راحت یک مورفین تزریق می کنند تا ساکتش کنند. به پرستار می گفتم اگر می خواهی غر بزنی، به من بزن، به شوهرم هیچ نگو و من همه کارهایت را انجام می دهم». سخت تر از رسیدگی تمام وقت به کسی که کتک می زند و حمله می کند، تربیت فرزندی شایسته با وجود این مشکلات است و این کاری است که او به خوبی از پسش برآمده «پسرم بسیار صبور است. پدرش بارها شیشه آب را به سمت او پرتاب کرد و یک بار چنان موبایلش را به سمت بچه پرت کرد که به گونه اش خورد و اگر قدری بالاتر می خورد، بچه ام کور می شد. اما او هیچ نگفت». «از بچگی وقتی به بچه ام می گفتیم می خواهی در چه رشته ای درس بخوانی؟ می گفت پزشکی تا بتوانم مراقب پدرم باشم. اکنون نیز در تهران پزشکی می خواند و یکی از بهترین دانشجویان و مراقب حال پدرش است. از کلاس 12 نفره آنها در پیش دانشگاهی که 11 نفرشان فرزند شاهد و ایثارگر بودند، فقط دو نفر در رشته پزشکی قبول شدند: پسر من و آن یک نفری که سهمیه ای نبود. اما هنوز دوستان فرزندم نمی دانند پدر او جانباز است، چون از بس مسائل در رسانه ها بد منعکس شده، همه فکر می کنند جانبازان عده ای سودجو هستند که کیسه دوخته اند. این در حالی است که اگر تنها به کمک سهمیه وارد دانشگاه شده، چطور الان هم بهترین نمرات را دارد؟!» خانه ای را تصور کن که در آن نمی توانی بوی غذا یا عطر راه بیندازی، سروصدا کنی، شامپو یا صابون عطری بزنی و ... «ما الان یک نیمرو هم می خواهیم درست کنیم، نباید بویش دربیاید، چون برای همسرم بد است. وقتی به حمام می رود، نباید شامپو و صابون عطری استفاده کند، چون برایش بد است. بچه من وقتی می خواهد از خانه بیرون برود، باید دم در ادوکلن بزند تا بوی آن به پدرش نخورد، چون برایش بد است. لباس های شیمیایی ها باید نخی باشد، رژیم غذایی خاص دارند و سرخ کردنی و فست فود و خیلی چیزهای دیگر را نمی توانند بخورند». به جز دارو، شیمیایی ها تنها به یک چیز دیگر بسیار نیاز دارند: آرامش. «جانبازان شیمیایی نمی توانند زیاد از خانه بیرون بروند، چون گرما ، سرما، گردوغبار و آلودگی اذیتشان می کند. شوهرم گاهی هفته ای یک بار هم از خانه بیرون نمی رود. البته حق پرستاری به ما می دهند، اما من الان بیش از ده سال است که با بچه ام نتوانسته ام به پارک بروم.اما یک سری امکانات درمانی هست که به بهبود سلامتی آنها کمک می کند، مثلا آب درمانی، استخر و امکانات ورزشی که به وضعیت ریه آنها بهبود می بخشد. ما در خانه برای شوهرم جکوزی زده ایم و از وقتی این کار را کرده ایم، فیزیوتراپی و ماساژ ریه او بسیار راحت شده است». همسر محمدرضا دبیر است، 21 سال سابقه کار دارد و با وجود مشکل قلبی، دلش نمی خواهد بازنشسته شود «خیلی ها به من می گویند خودت را بازنشسته کن، اما همین قدر که برای کار هم از خانه بیرون می روم، باعث می شود حال و هوایم عوض شود. زیرا می بینم بقیه هم مشکلات خاص خود را دارند و باعث می شود خدا را شکر کنم. ما همه مشکلاتی را که مردم دارند، داریم و این مشکل هم روی آن، البته من این را مشکل نمی دانم، بلکه نعمتی در خانه است که تنها قدری دست و پای ما را بسته است». و در آخر؟ لبخندی معنی دار می زند و می گوید «هشت سال جنگ تمام شد، اما ما در خانه مان هر روز خاطره جنگ را داریم».
کد خبر: ۴۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان. مجلس اول:  مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.   خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطرها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.   و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».   روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!    و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود... مجلس دوم:   کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.   و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.   اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.   دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.   غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.   ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.   ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!   ... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود. مجلس سوم:   ... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.   ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!  قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:   ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....   سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!   ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.  رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:   ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.   حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است. مجلس چهارم:   خورشید نهم محرم، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.   خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.   ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!   خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:   ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.   درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!   بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:   ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...   ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:   ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:   ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:   ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...   بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:   ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم... مجلس پنجم:  ... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.   مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:   ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.   سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:   ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم... مجلس ششم:   ... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.   بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!   به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.   حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش  بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.   زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.   بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:   ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!   امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:   ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:   ــ راستی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:   ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی.. مجلس هفتم:   ... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.   و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.   به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...   ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.   و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.   آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد. مجلس هشتم:   سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.   ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند. او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی: یا ارهب الموت اذالموت رقا حتی أواری هی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی أنا العباس أغروا بالسقا ولا أخاف الشر یوم الملتقی (نمی ترسم از مرگ چون رو کند                 دلم با دلیری مگر خو کند بود جانم از بهر مولا سپر                  که عباسم و مشک دارم به بر نمی ترسم از جنگ با کافران                  وگر باردم جمله تیغ و سنان)   کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راستت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی: والله ان قطعتموا یمینی      انی أحامی ابداً عن دینی و عن امام صادق الیقین      نجل النبی الطاهر الأمین (قسم بر خدا کاو به حالم گواست      جدا گر کنید از تنم دست راست ز دین و امامم حمایت کنم      که فرزند پاکیزه مصطفاست)   و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی: یا نفس! لا تخشی من الکفار و أبشری برحمه الجبار مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری فأصلهم یا رب حر النار (مترس ای نفس از کفار ملعون                     بشارت بر تو از حق باد اکنون که گردی با رسول الله مختار                      غریق رحمت جبار بی چون یسارم را جدا کردند دونان                       به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)   خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.   مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:   ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!   دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.   ... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.   و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود. منابع: 1)     بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره) 2)     الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید 3)     اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره) 4)     ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی 5)     چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

روش برکناری علی دایی از پرسپولیس باعث شد تا منتقدانش هم از نوع برخوردی که با او شد انتقاد کنند.آوای دنا : به گزارش جام نیوز، با کنار رفتن علی دایی و این‌که به هنگام جدایی از پرسپولیس اعلام کرد دیگر در مورد تیم محبوبش صحبت نخواهد کرد، به‌سراغ شخصي رفتيم كه لااقل به لحاظ شناسنامه‌اي نزديك‌ترين فرد به سرمربي سابق سرخپوشان محسوب مي‌شود. برادر سرمربی سابق پرسپولیس هم حاشیه‌هایش کمتر از علی دایی نبود. به طوری که یکی از دلایل انتقاد پیشکسوتان به شخص دایی حضور برادرش روی نیمکت پرسپولیس بود.محمد دایی در گفتگویی به تمامی این انتقادات و حواشی که پیرامونش مطرح بوده پاسخ داد. شما در جلسه کادر فنی سابق پرسپولیس با سیاسی حضور داشتید؟ من مسافرت بودم و تنها می‌دانم چنین جلسه‌ای بوده و صحبت‌هایی صورت گرفته است. خیلی‌ها از شیوه برکناری علی دایی انتقاد کرده‌اند. مردم باید در این باره نظر بدهند که شیوه برخورد با علی دایی صحیح بوده یا نه. گویا شما با بهمن دهقان که نماینده برادرتان است مشکل داشته‌اید. مشکل خاصی با بهمن دهقان ندارم. علی هزار تا رفیق دارد که بهمن دهقان یکی از آن‌ها است. من مساله کاری با دهقان نداشته‌ام که بخواهم با او مشکلی داشته باشم. یکی از انتقاداتی که به علی دایی می‌شد به خاطر حضور شما روی نیمکت پرسپولیس بود، این انتقاد را قبول دارید؟ انتقاداتی که در این مدت شد را باید دید چه کسانی انجام داده‌اند. آن‌هایی که به علی انتقاد می‌کردند یک عده کفترباز بودند که عمرشان روی پشت بام سپری شده بود. این آدم‌ها انتقاد می‌کردند و من اگر جوابشان را نداده‌ام به خاطر بزرگی نام پرسپولیس بود چرا که در آن مقطع پرسپولیس نیاز به آرامش داشت. این منتقدین به قول شما کفتر باز معتقد بوده‌اند بهتر از شما هم برای نشستن روی نیمکت پرسپولیس وجود داشت. در این مدت بعضی از آقایان که نمی‌دانم دنبال چه چیزی بوده‌اند، فقط به دنبال ضربه زدن به پرسپولیس بودند. این آدم‌ها به دنبال بالا بردن دانش فنی و رفتن به کلاس‌های مربیگری نبودند و فقط بلد بودند انتقاد کنند. زمانی که من در گرما و سرما کلاس مربیگری می‌رفتم آن‌آقا روی پشت‌بام کفتر هوا می‌کرد. صرف این‌که 3 -4 سال در پرسپولیس بودند باشگاه را مال خودشان می‌دانند به خاطر بعضی از مسائل تا الان سکوت کردم و حرفی نزدم و حالا هم قصد ندارم آرامش پرسپولیس را برهم بزنم. یکی از مسائلی که در مورد شما گفته می‌شود اختلاف‌تان با کریم باقری بود. اولین بار است که از زبان شما چنین چیزی را می‌شنوم. کریم یکی از بهترین رفیق‌های من است و هر جا هست برای او آرزوی موفقیت می‌کنم. زمانی که با هم کار می‌کردیم چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. شاید اگر برادر علی دایی نبودید این هجم انتقاد هم به شما وارد نبود. آن‌هایی که انتقاد می‌کردند بدانند که دانش فنی من خیلی بیشتر از آن‌ها است. جایی که احساس کنم کارایی ندارم جلو نمی‌آیم. همچنین آن‌هایی که علی را می‌شناسند می‌دانند علی با کسی تعارف ندارد. متاسفانه در این سال‌ها عده‌ای کارشان ستیز با دایی است. قبول دارید قبل از سیاسی، پیشکسوتان پرسپولیس با مصاحبه‌هایشان باعث برکناری دایی شدند؟ پیشکسوتان پرسپولیس را باید به دو گروه تقسیم کرد؛ عده‌ای تحصیل کرده و با کلاس که به درد پرسپولیس می‌خورند و متاسفانه این عده کنار کشیده‌اند و وارد متن نمی‌شوند و چند نفری هم هستند که می‌خواهند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و مثل گرگ در کمین نشسته‌اند تا پرسپولیس را نابود کنند. آن‌ها با هر کسی که به پرسپولیس آمده چه نتیجه گرفته باشد چه نگرفته باشد مشکل دارند. به نظر من پرسپولیسی‌های اصیل باید این چند دندان پوسیده را کنده و به دور بیندازند. شاید اگر دایی و مایلی کهن کینه یکدیگر را به دل نداشتند پرسپولیس هم آرامش بیش‌تری پیدا می‌کرد. نمی‌دانم این چه کینه‌ای است که او از برادر من به دل دارد. 15 سال است که همین رفتار را با علی دارد. مشکل مایلی کهن این است که نمی‌تواند بالاتر از خودش را ببیند و تحمل کند. نمی‌تواند ببیند که دایی بیش‌تر تلاش کرده و بازده هوشی بالاتری نسبت به او دارد. در خانه‌اش نشسته و همین‌طور علیه برادر من مصاحبه می‌کند. حسادت چشمانش را کور کرده است. بدون تعارف بگویم و نه این‌که بخواهم چون برادرم است از او تعریف کنم با همه کارهایی که علیه او کرده‌اند تا زمین بخورد اما باید بدانند که در فوتبال این مملکت دیگر مثل دایی زاییده نخواهد شد. نکته‌ای که در مورد برادر شما جالب است اینکه هر زمان انتقادات نسبت به علی دایی زیاد می‌شود او قوی‌تر بازمی‌گردد. همان‌طور که گفتید حتما یک چیزی هست که علی دایی این‌قدر در زندگی‌اش موفق است. چند دوره خواستند او را زمین بزنند اما آن بالایی خواست که دایی سربلند تر از قبل ظاهر شود. یک عده همیشه می‌خواهند او را نابود کنند اما خوشبختانه خدا دشمنان دایی را از آدم‌های ضعیف و نادان قرار داده است. مهر علی دایی هر بار که آن‌ها خواستند او را زمین بزنند در دل مردم بیش‌تر شده است. خیلی‌ها خودشان را به زمین و زمان زدند تا برادرم را نابود کنند اما نتوانستند. علی دایی از قدرت نیفتاده و نخواهد افتاد. فکر می‌کنید علی دایی به زودی به پرسپولیس برگردد یا نه؟ گذشت زمان همه چیز را مشخص می‌کند. پرسپولیس تیم علی آقا است، چه در آن باشد چه نباشد. شما پیش‌بینی چنین روزی را می‌کردید؟ بله، می‌دانستیم که چنین روزی اتفاق خواهد افتاد. یک عده به دنبال این بودند که این شرایط به وجود بیاید و ما قبل از شروع بازی‌ها این مسائل را پیش‌بینی کرده بودیم. سناریو چهارشنبه گذشته از چهار ماه پیش نوشته شده بود. آن زمان که کاری کردند تا بازیکنان بزرگ پرسپولیس را از دست بدهیم 50 درصد توانایی ما را کم کردند، آن هم به خاطر این‌که بازیکنان مورد نظر ما را نگرفتند. باشگاه طوری با بازیکنان مد نظر برادرم صحبت کرد که آن‌ها بروند. در کنار این مسائل محرومیت‌ها و مصدومیت‌ها هم داشتیم. گویا قرار بود بعد از بازی با راه‌آهن دایی برکنار شود. این موضوع به گوش شما هم رسیده بود؟ چون می‌دانستند در سه بازی آینده نتیجه می‌گیریم به صورت ضرب‌العجل در ظرف دو ساعت آن سناریو را اجرا کردند. چون می‌دانستند در صورت نتیجه گرفتن علی دایی دیگر نمی‌توانند او را برکنار کنند. علی دایی پس از برکناری گفت: افتخار می‌کند که احمدی‌نژاد و گودرزی او را برکنار کرده‌اند در صورتی که خود او هم توسط سیاسی‌ها سرمربی تیم ملی شد؟ چنین چیزی نیست و تا جایی که من می‌دانم علی‌آبادی با هماهنگی کفاشیان دایی را به عنوان سرمربی انتخاب کرد. این بار هم که رفت مطمئن باشید که سیاسی و هیات مدیره توان برکناری او را نداشتند. آینده پرسپولیس را بدون دایی چطور می‌بینید؟ پرسپولیس همیشه پرسپولیس است و امیدوارم همیشه موفق باشد اما مطمئن باشید اگر علی برکنار نمی‌شد این تیم یکی از سال‌های خوبش را سپری می‌کرد. بازی‌های سخت را پشت سر گذاشته بودیم و می‌توانستیم در سه بازی آینده با پیروزی به کورس قهرمانی برگردیم. مصدوم‌های ما آماده بازی شده بودند و قرار بود سه گزینه خارجی خوب هم سر تمرین بیایند. همه مردم دیدند که بعد از دیدار با پدیده شرایطمان داشت بهتر می‌شد. این که می‌گویند شما با برادرتان سه ماه است قهرید درست است؟ سرمان را هم برای علی آقا می‌دهیم، فوتبال که ارزشی ندارد. من همیشه علی دایی را به عنوان رفیق و برادرم ستایش می‌کنم و زندگی خانوادگی‌مان مهمتر از فوتبال است.
کد خبر: ۴۳۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۲

بر این اساس به محض اینکه این آرم با دست لمس شده و حرارتی نزدیک به دمای بدن انسان را دریافت کند محو می‌شود و بعد از اینکه اثر گرما از بین می‌رود و سرد می‌شود مجددا طرح بانک‌مرکزی بازمی‌گردد.رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک:وقتی که ایران چک مقابل نور قرار گیرد از هر دو طرف باید تصویر شفافی از فردوسی دیده شده همچنین عدد یک میلیون نیز به وضوح قابل‌رویت باشد. با گذشت حدود 2 ماه از بازگشت ایران‌چک‌های 100 هزار تومانی به چرخه پولی کشور اسکناس‌های تقلبی و شبیه‌سازی شده آن نیز به بازار آمد. بر اساس این گزارش، کم اطلاعی یا بی‌اطلاعی مردم از نحوه تشخیص اسکناس واقعی ایران چک 100 هزار تومانی از تقلبی بودن آن موجب ایجاد ضررهایی برای آنها شده است. بر همین اساس، مجید صنیعی، رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک، در گفت‌وگویی به ارائه توضیحاتی در این مورد پرداخت و از راه‌های در دسترس عامه مردم برای شناسایی این ایران‌چک‌ها سخن گفت. صنیعی درمورد زمان تولید ایران‌چک‌های 100 هزار تومانی با توجه به این که عموما این ایران‌چک‌ها به امضای محمود بهمنی، رئیس کل سابق بانک‌مرکزی رسیده‌اند، توضیح داد: چاپ و تولید ایران‌چک‌های 100 هزار تومانی در سال‌های 1387 و 1388 و در زمان آقای بهمنی انجام شده که به امضای وی نیز رسیده است. وی با تاکید بر امنیت بسیاربالای ایران‌چک‌های 100 هزار تومانی گفت: تاکنون نه‌تنها هیچ‌گاه موردی از نمونه جعلی این ایران‌چک‌ها نداشته‌ایم، بلکه در طول چند سال اخیر چک پول‌های 50 هزار تومانی که بسیار در دست مردم می‌چرخد هم جعل نشده‌اند. صنیعی با بیان اینکه نمی‌توان نام هر سندی را که کپی گرفته می‌شود جعلی گذاشت؛ چراکه دو پارامتر مهم امنیتی یعنی «اصالت کاغذ» و «مرکب» را به همراه ندارد، توضیح داد: بنابراین سند به‌دست آمده جعلی نیست، بلکه شبیه‌سازی شده است. در‌عین‌حال که زمانی جعلی خواهد بود که دقیقا عین اصل بوده، اما توسط بانک‌مرکزی تولید، توزیع و منتشر نشده و ازسوی دستگاه‌های زیرزمینی یا فرامرزی تولید شده باشد که تاکنون چنین گزارشی نداشتیم. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک گفت: ابعاد ایران چک 100 هزار تومانی همانند ایران چک 50 هزار تومانی 160 در 75 میلی‌متر است که رنگ قالب آن را آبی تشکیل می‌دهد. وی در ادامه با اشاره به سه دسته خصیصه امنیتی رایج در دنیا برای چک پول‌ها، شناسایی مردمی را مورد تاکید قرار داد و گفت: درصورت توجه به این المان‌ها مردم می‌توانند به محض دریافت یک ایران چک، اصل یا فرع آن را تشخیص دهند. این در حالی است که بانک‌مرکزی به جز موارد خاص حدود 13 تا 14 مورد، فیشر امنیتی داخل ایران چک 100 هزار تومانی به کار برده که تقریبا حدود 50 درصد آنها فقط مختص به مردم است که تنها تبحر در یکی دو مورد برای شناسایی سند جعلی از غیرجعلی کافی است.  روش‌های شناسایی ایران‌چک‌های تقلبی صنیعی به تشریح هفت مورد برای کشف تقلب در ایران‌چک‌های 100 هزار تومانی ازسوی مردم پرداخت و با اشاره به «واتر مارک» کار شده داخل در قسمت سفیدی سمت چپ ایران چک توضیح داد: نقش فردوسی در خمیره کاغذ بوده و عدد یک میلیون به‌صورت روشن زیر تصویر فردوسی قابل‌مشاهده است. وی افزود: وقتی که ایران چک مقابل نور قرار گیرد از هر دو طرف باید تصویر شفافی از فردوسی دیده شده همچنین عدد یک میلیون نیز به وضوح قابل‌رویت باشد. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک با اشاره به دومین راه شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی غیر‌جعلی بیان کرد: نخ امنیتی به‌صورت پنهان تقریبا در وسط ایران چک کار شده است که در وهله اول بدون نور قابل‌دیدن نیست اما اگر مقابل نور قرار گیرد متوجه خواهیم شد که چیزی به‌طور خط وار و با عرض حدود یک میلی‌متر حرکت کرده است. روی این نخ نیز نوشته «بانک‌مرکزی جمهوری اسلامی ایران» تعبیه شده است. وی اضافه کرد: اگر ایران چک در مقابل نور ماورا بنفش قرار گیرد نخ میانی آن به رنگ‌های مختلف تبدیل خواهد شد. صنیعی همچنین به وجود نخ امنیتی پنجره‌ای در سمت راست نخ میانی ایران چک اشاره کرد و گفت: این نخ با جنس هولوگرامی پهنایی حدود 2 تا 5/2 میلی‌متر دارد و نوشته یک میلیون هم به‌طور بی‌رنگ روی نخ قرار دارد و در مقابل نور از بازتاب‌های خاصی برخوردار است. وی در ادامه با اشاره به طرح مخفی در قسمت بالایی ایران چک 100 هزار تومانی افزود: نوشته 100 و ایران چک در این قسمت که حالت مستطیل شکل داشته و نوشته بانک‌مرکزی نیز در آن تعبیه شده قابل‌ملاحظه است، این در حالی است که وقتی در حالت عادی ایران چک را در مقابل خود قرار می‌دهیم فقط نوشته بانک‌مرکزی جمهوری اسلامی ایران را می‌بینیم اما با تغییر زاویه عدد 100 و ایران چک نیز درست به موازات عبارت بانک‌مرکزی دیده می‌شود. صنیعی همچنین پنجمین راه شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی واقعی را نیز مورد بررسی قرار داد و گفت: اگر این اسکناس مقابل خود قرار دهیم، سمت چپ آن به‌صورت عرضی و روی لبه طرحی ناقص از نوشته یک میلیون مشاهده می‌شود که در مقابل نور تصویر پشت و جلو دقیقا یکدیگر را همپوشانی کرده و عدد یک میلیون قابل‌رویت می‌شود. وی گفت: هیچ سیستم چاپی حتی با بالاترین تکنولوژی چاپ تجاری یا آخرین مدل دستگاهای کپی وجود ندارد که بتوانند این دو تصویر ناقص پشت و رو را دقیقا روی یکدیگر تنظیم کند؛ بنابراین اگر فردی ایران چک را مقابل نور قرار داد و تصویر ناقص رو را با تصویر پشت دقیقا همپوشانی ندید و حتی اگر اختلاف دهم میلیمتر نسبت به یکدیگر ملاحظه کرد می‌تواند مبنا را بر جعلی بودن آن بگذارد. رئیس سازمان تولید اسکناس و مسکوک همچنین به یکی از ساده‌ترین راه‌های شناسایی ایران چک 100 هزار تومانی توسط مردم عادی اشاره و عنوان کرد: درست در میانه این اسکناس بین نوشته ایران چک به رنگ آبی که در بالا قرار گرفته و عدد یک میلیون ریال به رنگ قرمز، آرم بانک‌مرکزی که با مرکب حرارتی کار شده قرار گرفته است. بر این اساس به محض اینکه این آرم با دست لمس شده و حرارتی نزدیک به دمای بدن انسان را دریافت کند محو می‌شود و بعد از اینکه اثر گرما از بین می‌رود و سرد می‌شود مجددا طرح بانک‌مرکزی بازمی‌گردد. صنیعی مورد هفتم از خصیصه‌های شناسایی مردمی ایران چک را نیز برجسته بودن چاپ روی آن عنوان کرد و یادآور شد: اگر روی ایران چک، طرح تخت جمشید(کاخ تچر) با دست لمس شود یا همین طور گل چهار برگ زیر تصویر، متوجه می‌شویم که نسبت به بقیه قسمت‌ها زبری بیشتری دارد؛ چراکه با مرکب فولادی کار شده که برجستگی را روی کاغذ ایجاد کرده است. به گفته وی، هیچ چاپی قادر نیست بتواند برجستگی‌های موجود در ایران چک را با مرکب روی کاغذ ایجاد کند. منبع: ایسنا
کد خبر: ۴۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۲

دو دامدار استرالیایی ادعا کردند که پشمالوترین گوسفند جهان را پرورش داده‌اند و گوسفند آنها «شاوون» می‌توان امسال صاحب این رکورد شود.دو دامدار با نگهداری این گوسفند برای مدت شش سال دور از چشم کارگرانِ پشم‌چینی توانستند پشمالوترین گوسفند جهان را پرورش دهند. پشم‌های شاوون حدود 20 کیلوگرم وزن دارد و حجم آن به حدی رسیده که چشم‌هایش را پوشانده است به نقل از ایسنا این دو دامدار گفتند: تاکنون گوسفندی با این وزن پرورش نداده بودیم. همچنین توانستیم بدون اینکه این حیوان بر اثر گرما از بین برود جان آن را حفظ کنیم. به گزارش روزنامه ایندیپندنت، اکنون رکورد پشمالوترین گوسفند جهان به «شرک» در نیوزیلند اختصاص دارد که 27 کیلوگرم پشم تولید کرده و در سال 2004 میلادی این رکورد را از آن خود کرد.
کد خبر: ۴۲۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۵

اینروزها تاختن و تاختن و تاختن بر مردی که سکوتش هم لرزه بر اندام طیف فتنه و اشرافیت انداخته تنها بهانه ی کمکاری و فرار از مشکلات حضرات است.آوای دنا- سایت "حرف تو" به نقل از وبلاگ"شنود"نوشت: اینروزها تاختن و تاختن و تاختن بر مردی که سکوتش هم لرزه بر اندام طیف فتنه و اشرافیت انداخته تنها بهانه ی کمکاری و فرار از مشکلات حضرات است. اینان گاهی عنان را چنان از کف میدهند که نوک حملات خود را (صرفاً برای فرافکنی از بی لیاقتی های خویش) حتی به مردم هم میگیرند. خیلی ها دنبال آنند که راز وحشت و لرزش پیکره ی اَبافتنه و تیمش از احمدی نژاد را بیابند. رازی که به خودی خود راز نیست و عملاً تشتی است که اینروزها در حال سرنگونی کامل از بام دادگاههای قوه محترم قضاییه است. اما بعد.. هان ای آقای لفاظ!! این ما نیستیم که میلرزیم. این شمایید که مصداق بارز آن ابلهید که در قطب جنوب دنبال راه چاره میگشت تا خود را گرم کند و برای گرم کردن خویش اقدام به تلقین روانی و ذهنی خود میکرد که : چه کسی گفته هوا سرد است؟ اصلا هم هوا سرد نیست. من گرمم است. من دارم از گرما خفه میشوم. و طولی نکشید که مردم جنازه ی او را دیدند که لخت بر روی برفها افتاده و مرده است. پزشک قانونی مرگ او را گرما زدگی تشخیص داد. حال قصه ی توست! این ما نیستیم که باید دنبال جای گرم باشیم بلکه این تو و رفقایت هستید که به دلیل خوشبینی های بیش از حد به دشمنان دزد و غارتگر و قاتل ایران و اسلام، ممکن است گرما زده شوی و از حال بروی. این ما نیستیم که باید بلرزیم، این شمایید که سکوت احمدی نژاد هم تمام وجودتان!! را به لرزه درآورده. مراقب باشید توهین به مردم و ملت باعث نشود تا گرما زده شوید. حرارت ملایم مردم را قدر بدانید و بیش از لفاظی نکنید. آن ممه ی دهه هفتاد را که دهان برخی ها بوی شیر میداد لولو برد و اکنون صغیر تا کبیر این ملت در نطّاقی از امثال تو جلوترند. به قول امام جمعه موقت و محترم اهواز : صدای ولی فقیه صدای خداست. حواست باشد آقای گرم! این مردم گوششان به صدای خداست و خدا نکند که این صدا برای خاموش کردن گرما ی وجودت به ندا درآید.
کد خبر: ۴۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۱

بیماری نوظهور سوسک چوب خوار تاکنون 12 میلیون درخت بلوط را خشکانده است
کد خبر: ۳۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۸

در یک سو، کودکان معصومی را می‌بینی که در کپر به سختی تحصیل می‌کنند و آن طرف، مدارسی که می‌توانند دانش‌آموزان را در خود جای دهند اما چون در روستای دیگری واقع شده‌اند هر چند نزدیک، این امکان نیست
کد خبر: ۲۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۰۴

دولت‌ها عوض مي‌شوند....مديران بازنشسته مي‌شوند....... مديران ارتقا مي‌يابند.......... اما خبرنگاران بدون كمترين تغيير و تحولي حضور دارند، اما خبرنگاران بايد باشند؛تابنویسندکه چه شد؟
کد خبر: ۱۹۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۱۴

رئیس اداره هواشناسی آبادان گفت: دمای هوا در جنوب خوزستان و شمال خلیج فارس به مرز 50 درجه رسیده است.به گزارش فارس، با نزدیک شدن به مرداد ماه گرما ی هوا در استان خوزستان نیز این روزها اوج گرفته است.در حالی که در ماه مبارک رمضان قرار داریم گرما ی طاقت‌فرسای تابستان‌های خوزستان نیز این روزها به اوج خود نزدیک می‌شود.از چند روز قبل شاهد افزایش محسوس دمای هوا در بسیاری از شهرهای استان خوزستان و به ویژه شهرهای جنوبی استان هستیم به گونه‌ای که امروز دمای هوا در برخی از این شهرها به مرز 50 درجه نیز رسیده است.این در حالی است که پیش‌بینی‌ها از افزایش بیشتر دمای هوا در روزهای آینده حکایت دارد.*ادامه روند افزایش دمای هوا تا آخر هفتهرئیس اداره هواشناسی آبادان در این خصوص گفت: بر اساس پیش‌بینی‌های انجام  شده دمای هوا تا آخر هفته با افزایش همراه خواهد بود.سعید ابراهیمیان افزود: از اواخر وقت روز جمعه از شدت گرما و افزایش دما به ویژه در جنوب خوزستان و شمال خلیج‌فارس کاسته خواهد شد.وی ادامه داد: در 24 ساعت گذشته بیشترین میزان دمای هوا در منطقه جنوب استان و شمال خلیج فارس 49 درجه بوده است.رئیس اداره هواشناسی آبادان تصریح‌کرد: کم‌ترین میزان دمای هوا نیز 30 درجه سانتی‌گراد بوده است.ابراهیمیان اضافه‌کرد: رطوبت هوا نیز در بیشترین میزان خود به 38 درصد و در کم‌ترین مقدار 13 درصد گزارش شده است.وی خاطرنشان‌کرد: در 24 ساعت آینده نیز آسمانی صاف همراه با غبار محلی بر آسمان منطقه حکم‌فرما خواهد بود.
کد خبر: ۱۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۵

آنها آمده بودند تا ثابت کنند که انقلاب اسلامی علیرغم کینه و عداوت دشمنان داخلی و خارجی با اقتدار و با عزت مسیر خود را می پیماید و تبلیغات بیگانگان و سیاه نمایی فریب خوردگان داخلی هیچ گونه تاثیری در اراده جدی ملت ایران در مسیر عزت و تداوم راه شهیدان نخواهد داشت  
کد خبر: ۱۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۳/۲۵

کسانی که مدعی هستند دیروز بهتر از امروز ایران را اداره نموده اند و یا برای فردای ایران اسلامی برنامه ی بهتری دارند، بهتر است به جای وانمایی فضای تنش و طرح مسائل فرعی برنامه ایی مبتنی بر پیشرفت و عدالت را برای ایران فردا ارائه نمایند.
کد خبر: ۱۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۰۹

اوای دنا:عید فطر از مهم‌ترین جشن‌ها و اعیاد مسلمانان است. در کشورهای اسلامی، عید فطر از جمله اعیاد بسیار مهم محسوب می‌شود و معمولاً با تعطیلی رسمی همراه است. در این روز، روزه حرام است و مسلمانان نماز عید برگزار می‌کنندهمچنین پرداخت زکات فطره در این روز بر مسلمانان واجب است. در شب عید سعید فطر با ما همراه باشید تا با آداب و رسوم این عید سعید در دیگر کشورهای جهان آشنا شویم:سودانمردم کشورهای عربی و اسلامی، عید فطر را به عنوان یکی از برزگترین اعیاد اسلامی خود جشن می گیرند و با آداب و رسوم خاصی به استقبال عید فطر می روند.مردم سودان در نیمه ماه مبارک رمضان با خانه تکانی کردن خود را برای عید آماد می کنند. زنان در خانه انواع کیک و شیرینی های محلی را می پزند و بعد از نماز عید به مساجد برده و به میان مردم و افراد کهنسال و کودکان تعارف می کنند. بعد از نماز عید فطر مردم به دیدن بیماران و افراد کهنسال می روند. ساعتهای اول عید به دید و بازدید اقوام و همسایگان اختصاص دارد. بعد از ظهر روز عید بعد از نماز ظهر و خوردن ناهار، مردم بر سر مزار اموات خود می روند. تركيهعيد فطر در تركيه به دليل مصرف زياد شيريني و آب ‌نبات در اين روز به 'شكر بايرامي' يعني عيد شكر معروف است. چند روز مانده به عيد خانه تكاني و پخت و پز شيريني هاي مخصوص عيد شروع مي شود. نماز عيد با شكوه تمام و با حضور برخي سران سياسي و دولتي تركيه در مساجد محل در سراسر كشور برگزار مي‌شود. مردم در اين روز به زيارت اهل قبور مي روند، لباس‌هاي نو استفاده مي كنند و به ديد و بازديد از خويشان و آشنايان مي پردازند.در تركيه تعطيلات رسمي به مناسبت اين عيد سه روز است. مصرمسلمانان مصر یك هفته پیش از فرا رسیدن عید فطر به استقبال این روز رفته و مراسم خاصی كه برگرفته از میراث گذشتگان آنها است و با گذشت زمان نیز آن را حفظ كرده‌اند برگزار می‌كنند. شب عید فطر مصری‌ها اشعار خاصی كه یكی از آن‌ها "این شب عید” است را می‌خوانند. نماز عید فطر دراین كشور بسیار باشكوه برگزار می شود و صندوق های پرداخت زكات فطریه در محل برگزاری نمازها مستقر می شوند. تعطیلات عید از اول تا سوم شوال است. كیك های عید فطر درعین بومی بودن از تنوع زیادی برخوردار است. برگزاری مسابقات ورزشی از جمله اسب دوانی از مراسم خاص عید فطر در مصر است.اندونزیمردم اندونزی با برگزاری مراسمی به نام حلال‌به‌حلال به معنی روز مصالحه و آشتی که در مساجد برگزار می‌شود به استقبال عید فطر می‌روند.در شب عید مسلمانان اندونزی به کوچه و خیابان‏ها می‌روند و ندای‌ الله اکبر سر می‏دهند و با زدن طبل و نواختن موسیقی رسیدن عید فطر را اعلام کرده و به یکدیگر تبریک می‏گویند. ارسال کارت تبریک به آشنایان در ایام عیدفطر نیز یکی دیگر از مرسومات عیدفطر در اندونزی است. از رسوم جالب در اندونزی در زمان عید فطر بازگشت بیشتر اندونزیایی‌هایی خارج‌نشین به کشورشان است. در اندونزی سه‌روز پیش و دو روز پس از عید فطر تعطیل رسمی است.هندوستانمسلمانان کشور هندوستان نیز در روز عید فطر آداب ویژه‌ای دارند.پس از نماز، بزرگ‌ترین فرد خانواده در منزل به انتظار اقوام و آشنایان می‌ماند و برای پذیرایی از آنها، غذای عید فطر تهیه می‌کند. کوچک‌ترها با حلقه‌های گل به دیدار ریش‌سفید خانواده می‌روند و ظهر عید فطر را با هم می‌گذرانند. در این روز، موسیقی سنتی هندی در کوچه و بازار نواخته می‌شود و مردم لباس‌های نو به تن می‌کنند.در حقیقت نمایش نمادهای سنت و فرهنگ اصیل هندی، بخشی از جشن عید فطر را به‌خود اختصاص می‌دهد؛ به‌طوری که بدون آن، عید مفهومی ندارد و با آن، رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. از این‌رو جشن عیدفطر، در میان مسلمانان هندی به‌دلیل سبک خاص فرهنگی‌‌ای که دارند، اندکی متفاوت است.یمنمردم یمن نیز به آداب و رسوم خاص خود پایبندند و از انواع مختلف شیرینی های محلی خود می خورند. برعکس دیگر کشورها مردم یمن در روز عید فطر به طیبعت می روند و و در این روز از طبیعت بکر لذت می برند و لباسهای نو می خرند و می پوشند. زنان یمنی جزء معدود زنانی هستند که در طبخ گوشت و کبابی کردن آن مشهورند. مردان با چوب درختان برایشان وسایل کباب کردن گوشت را آماده می کنند. این نوع غذا در مهمانی ها و مراسم درست می شود.پاکستانمسلمانان پاکستان نیز مانند دیگر کشورهای مسلمان نشین، روز عید را با اقامه نماز عید فطر و صرف صبحانه ای ساده آغاز می کنند. سپس به دیدار بزرگان خانواده می روند و صله رحم را به جا می آورند. البته جشن واقعی عید فطر در پاکستان، از ظهر آن روز شروع می شود. شوهرها و پدرها به فرزندان و همسرانشان عیدی می دهند و خانم های خانه، غذای خوش طعمی را که به «خرمای شیرین شده» معروف است، آماده می کنند و همگی با هم به هنگام صرف ناهار، روز عید را جشن می گیرند. تعطیلات عید فطر در پاکستان سه روز است و در آن، مدارس و اداره ها تعطیل می شود و همه به تفریح و شادی می پردازند و بیشتر وقت خود را با اقوام و آشنایان می گذرانند.اردنعید سعید فطر از بزرگترین اعیاد اردن است. مردم از چند روز پیش از فرا رسیدن عید در تكاپوی خانه تكانی، خرید لباس و سایر مایحتاج عید هستند. آنها در این روز به دید و بازدید اقوام، دوستان ، همسایگان و زیارت اهل قبور می پردازند. وزارتخانه ها، اداره های رسمی و موسسه های عمومی به مناسبت عید سعید فطر در این كشور چهار روز تعطیل هستند. مالزی مردم مالزی عید فطر را (hari raya puasa) به معنای روز عید می نامند. آنان از چند روز مانده به عید خود را آماده ی استقبال می کنند، شهر را چراغانی کرده به خرید از فروشگاه ها برای آمادگی در روز عید می پردازند. مردم به سفر می روند تا روز عید را در روستاها و شهر های مختلف در کنار خانواده ی خود سپری کنند.مردم مالزی در شب پیش از عید به تهیه ی غذا و شیرینی سنتی مخصوص از جمله "رندانگ" که از گوشت گاو و مرغ پخته شده در شیرنارگیل درست می شود و همچنین "توپات" که از برنج پیچیده شده در برگ خرما تهیه می شود می پردازند.رسم جالب دیگری که در این کشور جریان دارد سنت "سفره باز" است. نخست وزیر و مقامات دولتی قبل از عید از مردم دعوت به عمل می آورند تا در روز عید در خانه ی آنان حضور پیدا کنند. مقامات دولتی در روز عید درب خانه ی خود را بر روی عموم مردم باز می کنند و مردم هم برای عرض تبریک به منزل آنان می روند.افغانستاندر افغانستان سه روز تعطیل رسمی برای عید فطر در نظر گرفته شده است. این عید دارای تقدس زیادی برای مردم افغانستان است. معمولا مردم برای عید لباس های نو خریده، کودکان و نوجوانان به دست های خود حنا می بندند و عده ی زیادی از مردان و تعداد کمی از زنان برای نماز در مساجد جمع می شوند. در این سه روز همسایه ها برای دید و باز دید به خانه های یکدیگر می روند و عید را به هم تبریک می گویند. دید و بازدید ها به گونه ای است که وقتی کسی به خانه ی دیگری رفت، دیگری نیز حتما باید به خانه ی او بیاید و اگر چنین نکند عمل او بی احترامی به شخص مقابل پنداشته می شود.در بعضی  از روستاها مراسم عید به صورت دسته جمعی برگزار می شود به گونه ای که زنان روستا با پخت نوعی نان به همراه همسران و کودکان خود در خانه ی بزرگ روستا جمع می شوند. عراقیکی از چیزهایی که عید فطر را در عراق از دیگر کشورهای اسلامی متمایز می کند، پخت شیرینی«کلیجه» به صورت دسته جمعی است. برای پخت این شیرینی اعضای خانواده دور هم جمع شده و شیرینی می پزند. این شیرینی با ترکیبی از آرد، روغن، شکر مخلوط با خشکبار، خرما و کنجد تهیه می شود. پس از آن در قالبهای کوچک و بزرگ ریخته و مادر خانه آنها را در داخل فر قرار می دهد. در روز عید مردم که برای عید و بازدید به خانه های هم می روند، این شیرینی را به مناسبت آنکه فصل سرما باشد یا گرما با نوشیدنی گرم یا سرد میل می کنند. مردم عراق درجنوب بصره، بر اساس عادت قدیمی در کوچه ها و محله های خود برای ایجاد مهر و محبت جمع شده و غذای مخصوص«المطبک» را که از گوشت و برنج درست شده با هم می خورند. این آداب و رسوم را از آبا و اجداد خود به ارث برده اند و در ایام عید فطر و عید قربان از این غذا استفاده می کنند. این آداب و رسوم، رسم کشورهای جزیره عربی، نجد و حجاز بوده است و در عربستان و کویت همچنان ادامه دارد.تونسدر تونس عید فطر با حلوی آغاز می شود. این نام شیرینی ای است که مردم از اجداد خود از صد سال پیش یاد گرفته و به یکدیگر یاد داده اند. به مناسبت عید زنان تونسی شیرینی هایی با نامهای« المقروض، الغریبه، الباقلاوه، المحشی و الصمصه» درست می کنند.بسیاری تونسی ها در این روز، طبقهای شیرینی خود را با یکدیگر مبادله می کنند و هنگام مهمانی رفتن از شیرینی های یکدیگر تناول می کنند. اهالی روستای صفاقس، در این روز بر اساس آداب و رسوم خود ماهی شور درست می کنند و در روز اول عید می خورند. تونسی ها عید فطر را عید صغیر می نامند به دلیل اینکه اعتقاد دارند این برای کودکان است، زیرا بزرگترهابرایشان لباسهای عید، کفش و اسباب بازی می خرند و به آنها عیدی می دهند.لیبیمردم لیبی در روز عید، لباسهای سنتی خود را می پوشند و با همان لباسهای سنتی خود به مساجد و به دید و بازدید اقوام خود می روند. در روز عید مردم شیرینی های « البقلاوه، المقروض و الغریبه» می پزند و آب انار و آبمیوه های دیگر می نوشند.اماراتمسلمانان امارات در آخرین روزهای‌ماه مبارک رمضان با خرید لباس نو و تغییر برخی از لوازم منزل به استقبال عید سعید فطر می‌روند.براساس یک سنت دیرینه مردم امارات عید را در کنار اعضای خانواده، دوستان و دیگر مسلمانان با شکرگزاری به درگاه خداوند سپری می‌کنند. در روز نخست عید فطر بعد از خوردن خرما و برخی شیرینی‌های سنتی لباس‌های نو به تن کرده و به مسجد می‌روند تا نماز عید را اقامه کنند.بازی‌های دسته جمعی، نقاشی حنا روی دست و داستان‌سرایی، از دیگر مراسم این روز است. عید فطر در این کشور سه‌روز تعطیل است و یک روز قبل از فرارسیدن عید نیز جزو تعطیلات قرار می‌گیرد.سوریهمردم سوریه در ساعات اولیه روز عید نماز خود را در مسجد جامع اموی و یا دیگر مساجد برپا می کنند و پس از آن به زیارت اهل قبور رفته و بر سر مزار اموات خود، قرآن تلاوت می کنند. مردم سوریه به ویژه در روستاها طبق آداب و رسوم خود اقوام و خانواده ها به دور هم بر سر یک سفره که مملو از غذاها، خواراکی ها و شیرینی های محلی است، جمع می شوند. این شیرینی ها شامل«المزالیقات، الملیحی، قطایف و فطایر» می شود. در شهرها و استانهای سوریه،مرردم علاوه بر شیرینی ها از کیکها م نوشیدنی هایی لذت می برند که به مدت طولانی آن را تناول نکرده بودند که شامل السندوات، القشه، المحاشی و الکبب می شود. دمشقی ها مثلی دارند که می گویند دهه اول ماه مبارک رمضان«للمرق»، دهه دوم« للخرق» و دهه سوم«لصر الورق» است و به این معنی است که دهه اول به آبگوشت خوری، دوم خریدن لباس و دهه سوم به خوردن شیرینی جات اختصاص دارد.عربستانمردم عربستان بر اساس عادت و آداب و رسوم همیشگی خود صبح روز عید فطر قهوه، چای، انواع آبمیوه ها و خرماها را تناول می کنندو پس از آن یکی از مشهورترین خوردنی ها که از برنج و گوشت «الکبسه» درست شده می خورند. از عادت های اهل مکه خوردن شیرینی«المنار» بعد از نماز عیدفطر است که همسرانشان تهیه کرده اند. عمان عید سعید فطر در کشورهای حوزه ی خلیج فارس نیز از رنگ و بوی خاصی برخوردار است. در این کشورها، روز عید فطر درهای کاخ برای دیدار از پادشاه یاامیر آن سرزمین باز است. مردان این مناطق پس از اقامه ی نماز با یکدیگر رو بوسی میکنند. مراسم رو بوسی در این کشورها سنت خاصی دارد. در این روز تمام افراد خانواده بهترین لباسهای خود را بر تن می کنند و در نماز عید شرکت می نمایند. قبل از نماز، موذنین با خواندن اذان، پایان ماه رمضان را اعلام کرده و مردم را به نماز دعوت می کنند. کویتکشور کویت تنها کشوری است که  مردم برای عید فطر هفت شبانه روز را به جشن گرفتن می پردازند. در این روز ها تمامی مغازه ها با پرچم هایی مخصوص عید زینت داده می شوند . تمامی منازل و مغازه ها و حتی شرکت ها نیز از قبل تمیز شده اند و بوی عود از همه جا به مشام می رسد. در این روز ها مردم به عید دیدنی اقوام و آشنایان می روند و همگی لباس هایی نو که برای این عید خریداری کرده اند ، می پوشند.فلسطینمردم فلسطین، عید فطر را در میان خون و مرگ جشن می گیرند، ولی با این وجود مادرها در خانه ها شیرینی می پزند. پناهندگان فلسطینی در روز عید بر سر مزار اموات و شهدای خود می روند و برایشان قرآن تلاوت می کنند. یکی از اعضای خانه برای کودکان اسباب بازی های ارزان قیمت می خرد و به آنها هدیه می دهد تا شاید خنده را برلبان کودکان خود بیاورد. منبع/باشگاه خبرنگاران
کد خبر: ۹۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۲۸

اوای دنا:مشخصات امنیتی و قابل بررسی اسكناس ها و ایران چك به شهروندان كمك می‌كند تا به راحتی اسكناس‌های واقعی را از موارد تقلبی و جعلی آنها تشخیص دهند.به گزارش اوای دنا به نقل از ایرنا،‌ در اسكناس‌های چاپ شده توسط بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران موارد متعددی از خصوصیات امنیتی وجود دارد كه تشخیص آنها با اندكی دقت به راحتی امكان پذیر خواهد بود.در بیشتر موارد بهتر است به یك خصیصه اكتفا نكرده، بلكه موارد بیشتری را جهت حصول اطمینان بیشتر بررسی نمائید.البته باید این امر را نیز در نظر گرفت كه نگهداری و استفاده از اسكناس‌های جعلی پیگرد قانونی دارد.** مشخصات اسكناس دو هزار تومانی- نخ امنیتینخ امنیتی این اسكناس از نوع پنجره ای با روكش فلزی است و آرم بانك مركزی نیز در زمینه آن به چشم می خورد، این نخ درون خمیره كاغذ می باشد و فقط بخش هایی از آن در سطح كاغذ نمایان است.- ریز چاپ برجستهریز چاپ برجسته با نوشته 'بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران' كه با استفاده از وسایی بزرگ نمایی (ذره بین) به سادگی قابل رؤیت می باشد.- ریز حروف برجسته منفی، مثبتریز حروف برجسته جمله 'جمهوری اسلامی ایران ' بصورت مثبت و منفی در طرح گنجانده شده كه با استفاده از ذره بین به سادگی قابل رؤیت می باشد.- نشانه برجسته برای تشخیص نابینایانعلامت مخصوص در گوشه اسكناس بطور برجسته برای شناسایی آن توسط افراد نابینا بصورت سه دایره كه به آسانی قابل لمس می باشد.- واتر ماركتصویر حضرت امام (ره) بصورت سه بعدی در خمیره كاغذ وجود دارد كه برای رؤیت آن باید اسكناس را در مقابل تابش نور مستقیم قرار داد.- طرح زمینه خطیكلیه طرح های زمینه این اسكناس بصورت خطی و با رنگ های متفاوت می باشد.- تصویر مكملاین قسمت از اسكناس در مقابل نور، نمایشگر عدد 20000 است.- ریز متن برجستهریز متن برجسته عدد 20000 روی گنبد كه با ذره بین قابل رؤیت می باشد.- چاپ برجستهبخش هایی از این اسكناس دارای چاپ برجسته می باشد كه برجستگی این سطوح در مقایسه با چاپ های دیگر به سادگی بوسیله انگشتان دست قابل لمس است.- طرح مخفیبا تغییر زاویه اسكناس به نحوی كه روی اسكناس بصورت افقی در مقابل چشم قرار گیرد در سمت چپ تصویر حضرت امام (ره) طرح مخفی بصورت عدد 20000 نمایان می گردد.- مركب فلورسنتبا تابش نور ماورای بنفش به قسمت روی اسكناس؛ رنگ امضاء وزیر امور اقتصادی و دارایی و رئیس كل بانك مركزی از مشكی به سبز فسفری تغییر می یابد.قسمت هایی از طرح متمركز شده در وسط اسكناس به رنگ فسفری آبی و سبز تغییر می كند.الیاف نامرئی در خمیره كاغذ نیز به رنگهای فسفری آبی، قرمز، سبز و زرد نمایان خواهند شد.رنگ شماره سریال از قرمز به طلایی تغییر خواهد كرد، ضمن آن كه با تابش نور ماورای بنفش به قسمت پشت اسكناس بخشهایی از بالای میدان نقش جهان همچنین خطوط محوطه میدان و گنبد مسجد به فیروزه ای فسفری تغییر رنگ خواهند داد.** مشخصات امنیتی اسكناس 000 100 ریالیچاپ بر جسته روی اسكناس در سه رنگ قهوه ای، سبز یشمی و سبز روشن بوده و شامل پرتره حضرت امام (ره)، بوردر و نوشته ها می باشد كه با انگشتان دست به راحتی قابل لمس است.ریز چاپ روی اسكناس به شكل ریز چاپ برجسته و ریز نوشته می باشد.علامت مخصوص روشندلان به صورت چهار دایره برجسته در گوشه سمت چپ و پایین اسكناس به رنگ قهرهای چاپ شده است.كلیه نقوش اسكناس به صورت خطی و با استفاده از سیستم طراحی امنیتی، طراحی شده اند كه شامل طرح های گیلوش و مدالین ( طرح هندسی تكراری ) و ریز نوشته ها می باشد.بخشی از عدد ارزشی اسكناس به عنوان طرح مكمل در روی اسكناس و بخش دیگر در پشت ان چاپ شده است.ریز چاپ برجسته در پشت اسكناس كه بر روی گنبد آرامگاه سعدی قرار دارد.مشخصه طرح مخفی در بوردر پایین اسكناس به صورت برجسته چاپ شده است كه با قرار دادن اسكناس در راستای چشم به شكل تقریبا افقی و در مقابل نور، عدد لاتین 100000 ریالی قابل لمس است.چاپ برجسته پشت اسكناس در سه رنگ قهوه ای، سبز زیتونی تیره و سبز روشن و شامل آرامگاه سعدی، بوردر و نوشته های اسكناس می باشد كه با انگشتان دست براحتی قابل لمس است.تصویر سه بعدی حضرت امام (ره) به عنوان واتر مارك در خمیره كاغذ قرار گرفته است.واتر مارك بسیار روشن عدد لاتین 100000 در زیر واتر مارك تصویر اصلی (الكترو تایپ).نخ امنیتی پنجره ای از نوع هولوگرام با عرض 5/2 میلیمتر شامل آرم بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران در طول نخ كه در مقابل نور با تغییر زاویه بصورت هفت رنگ دیده می شود و عدد لاتین 100000 در روی آن قابل مشاهده خواهد بود.** ایران چكاز مهمترین مشخصه های ایران چك ها این است كه زمانی ایران چك ها كپی می شود تمام ویژگی های امنیتی خود را از دست می دهد.همچنین از دیگر ویژگی های امنیتی ایران چك ها واترمارك یعنی(تصویر مخفی در وسط كاغذ) است و همچنین نخ امنیتی كه اگر در داخل دستگاه كپی قرار بگیرد این نخ به رنگ سیاه در می آید.رنگ این ایران چك ها بنفش و در ابعاد 75 در160 میلیمتر است.** مشخصات روی چك:مزین به تصویر بارگاه حضرت امام رضا (ع) در سمت راست، واترمارك تصویر فردوسی در سمت چپ و در خمیره و كاغذ كه در مقابل نور از دو طرف ایران چك قابل رؤیت می باشد.نخ امنیتی پنجره‌ای كه از نوع هولوگرام و با نوشته 500,000 به صورت بی رنگ در بطن نخ می باشد.نخ امنیتی پنهان كه درون كاغذ قرار گرفته و از نوع فلورسنت و با نوشته بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران است.فیبرهای مرئی كه در سطح چك پراكنده است و بدون هیچگونه ابزاری قابل مشاهده است.طرح مخفی در قسمت كتیبه بالا، عبارت (IRAN CHEQUE 500000) كه با تغییر زاویه دید در حالتی كه ایران چك به صورت افقی در مقابل چشم قرار گیرد قابل رؤیت می باشد.كلیه نقاطی كه به رنگ بنفش و آبی روی ایران چك نشان داده شده است چاپ برجسته می باشند كه با انگشتان دست به سهولت قابل لمس و شناسائی است.دارای شماره امنیتی فارسی در قسمت بالا سمت راست كه در مقابل اشعه ماوراء بنفش به رنگ طلایی تغییر می یابد.همچنین دارای شماره سریال (MICR) با قابلیت كنترل ماشینی درقسمت پائین سمت چپ می باشد.برای چاپ آرم بانك مركزی در قسمت وسط سطح چك از مركب حرارتی استفاده شده به گونه ای كه با لمس انگشتان دست و افزایش گرما طرح مذكور ناپدید و پس از سردشدن مجدد ظاهر می گردد.طرح see through (نوع اول) در سمت چپ ایران چك عدد 500,000 در پشت و روی چك بصورت عمودی و ناقص چاپ گردیده كه با قراردادن چك در مقابل نور عدد 500,000 بطور كامل رؤیت می‌شود.مركب ضد كپی - درطرح see through (نوع دوم) واقع در زیربارگاه حضرت امام رضا(ع) مركب نارنجی رنگ در كپی رنگی از ایران چك به رنگ قهوه‌ای كم رنگ تغییر می یابد.** مشخصات پشت ایران چك:در سمت چپ قسمت وسط عدد 50 بصورت نامرئی وجود دارد كه با تابش اشعه ماوراء بنفش قابل رویت است.قسمت هایی از پشت چك در مقابل اشعه ماوراء بنفش به رنگ سبز روشن تغییر می‌یابد.
کد خبر: ۸۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۲۶

اوای دنا:از قدیم الایام که تلفن همراه وارد ایران شد همواره یک مسئله ذهن دارندگان آنها را درگیر خودش کرده بود. فکر کنم در بقیه جهان هم این ترس وجود داشته باشد که اگر گوشی‌مان خیس شد چه کار باید بکنیم؟ بهترین راه این است که نگذاریم موبایل‌مان خیس بشود! اما چه کسی می‌تواند مطمئن باشد هیچ‌وقت هیچ اتفاقی نمی‌افتد؟ گوشی از دستش نمی‌افتد یا زیر باران موبایلش خیس نمی‌شود؟به جای توصیه‌های مهندسان فامیل ( از دیروز همه مهندس شدند و شما خبر ندارید ) و راهکارهای بعضا اشتباهشان، 5 راهکار برای شما جمع‌آوری کردیم که می‌تواند سریعا رطوبت تلفن همراه شما را از بین ببرد و شما را نجات دهد.قدم های اولA ) در اولین قدم گوشی را خاموش و باتری گوشی را خارج کنید. اگر هم خشک خشک نشده است اصلا توی گوشی نیاندازید چون ممکن است اتصالی کند. احتمالا سوختن باتری زیاد است پس اگر گوشی بعد از خشک کردن کار نکرد در وهله اول فکر نکنید گوشی سوخته است!B ) سیم کارت را هم در بیاورید. خیلی سریع این کار را انجام بدهید چون سیم کارت هم خیلی حساس است و اگر در معرض آب بماند سریع می‌سوزد. خسارتش سنگین نیست اما از وقت و کار و زندگی می‌اندازد حسابی.C ) از سشوار استفاده نکنید. سشوار اولین راهی است که پیشنهاد می‌دهند اما سشوار باد داغی می‌زند که خودش هم می‌تواند باعث خرابی بشود. اگر سشوار شما برای گرما یش درجه‌بندی دارد از درجه گرما ی کم می‌توانید استفاده کنید. هر چند توصیه می‌کنیم از راه‌هایی که در ادامه ذکر می‌شود استفاده کنید.و حالا 5 ابزار بسیار مفید برای خشک کردن گوشی تلفن همراه :یک – برنج نپختهمادر شما دانشمند بزرگی است. او تجربیات بسیار زیادی در زندگی دارد و روزانه از تعداد زیادی از آنها استفاده می‌کند. برای مثال در آشپزی از خاصیت نم‌گیری برنج استفاده می‌کند تا پلویی خوش طعم برای شما تهیه کند.این ویدیو نشان می‌دهد که شما می‌توانید با یک کاسه برنج خام و قرار دادن گوشی در میان آنها نجات پیدا کنید.دو – سیلیکا ژلبرنج خوب است اما یک جور گرد و غبار خاص دارد که حتما متوجه آن شدید. اگر یک کیسه بزرگ برنج را خالی کنید بهتر متوجه می‌شوید. برای همین است که برنج را می‌شورند قبل از هر کاری. همین مسئله شاید موجب بشود که شما از استفاده از برنج خام واهمه داشته باشید.سیلیکا می‌تواند درمان این ترس شما باشد. سیلیکا همان ماده‌ای که به عنوان سیلیکا ژل معمولا در بسته‌های دستگاه‌های الکترونیکی و لباسهای تازه خریده قرار می‌دهند. فقط یادتان باشد که سیلیکا ژل کمی سرعت پایینی در جذب رطوبت دارد برای همین باید سریعا دست به کار شوید و وقت را هدر ندهید.سه – جاروبرقیاگر در منزل هستید به جای گشتن دنبال سشوار به دنبال جاروبرقی بگردید! در این مقاله می‌خوانیم که با 20 دقیقه جارو کردن قسمتهای خیس شده می‌توان رطوبت قسمتهای داخلی گوشی را کاملا از بین برد و بعد از 30 دقیقه بدون هیچ مشکلی دوباره از گوشی استفاده کرد.این روش سریعترین و موثرترین روشی است که می‌توانید برای خشک کردن کامل اجزای داخلی موبایل استفاده کرد.چهار – آب خالصاگر دیدید یک نفر گوشیش را درون آب انداخت فکر نکنید دیوانه است! این راه درمان برای افتاده در آب نمک است. مخصوصا خانم‌های خانه‌دار زیاد پیش می‌آید که تلفن همراهشان داخل آب نمک بیافتد.نمک حالت خورندگی بالایی برای قطعات الکترونیکی دارد. اول از همه اگر خیلی خیس شده و دیگر یک ذره خیس شدن بیشتر برایش فرقی نمی‌کند آن را داخل آب تمیز بیاندازید و کمی حرکت بدهید که نمک خارج شود. بعد با روشهایی که گفته شد آن را تمیز کنید.پنج – یخچالاگر فکر کردید که راه‌های عجیب و غریب ما تمام شده است اشتباه کردید. این یکی از همه عجیب‌تر است چون معمولا فکر می‌کنیم که باید با گرما رطوبت را از بین برد.AdvancedTelecom می‌گوید استفاده از یخچال یک راه عالی نجات گوشی خیس شده است. برای استفاده از این راه گوشی را داخل فریزر نگذارید. دلیلش این است که معمولا گوشیهای ما از صفحه نمایش LCD استفاده می‌کنند. ال سی دی مخفف Liquid crystal display است. مشخص است که اگر یک مایه را در فریزر بگذاریم یخ می‌زند و تغییرات حالت می‌دهد :)گوشی را در قسمتهای میانی یخچال قرار بدهید و بعد از نیم ساعت در بیاورید. 10 دقیقه صبر کنید و دوباره این روند را طی کنید تا به جایی برسد که مطمئن شوید گوشی خشک خشک شده است.تمامی راه‌هایی که در این مقاله ذکر می‌شود از منابع مختلف موجود در اینترنت ( + و + و + و + ) جمع‌آوری شده است. هیچکدام از این راه‌ها را خودم تست نکردم چون خودم هیچوقت گوشیم خیس نشده است. لطفا با احتیاط عمل کنید چون مسئولیتش گردن خودتان خواهد بود!سالانه حدود 880 هزار انگلیسی به خاطر افتادن موبایل در آب اعصابشان را خرد می‌کنند. اگر برای شما این اتفاق افتاد خونسردی خود را حفظ کنید و با آرامش‌ راه‌های بالا را تست کنید. بعد هم نتیجه را همین‌جا بیان کنید تا دیگران هم استفاده کنند. این جوری از این به بعد خیس شدن گوشی به معنای سوختنش نخواهد بود.منبع:وبلاگ یک فتحی
کد خبر: ۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۲۸