یک فعال سیاسی کهگیلویه و بویراحمدی گفت:خیلی چیزها بود که در زمان احمدی نژاد داشتیم که الان از آن محروم هستیم حتی اقتداری که داشتیم.
کد خبر: ۹۳۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۲۰
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد گفت: جذب استادیار و ارتقای هیات علمی برای واحد دهدشت لازم و ضروری است و بر اساس مصوبه، هر واحد دانشگاهی که هیات علمی خود را به حد نصاب نرساند، رشته مربوط حذف خواهد شد.
کد خبر: ۹۲۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
آوای رودکوف:رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش از اعلام برنامه امتحانی دروس نهایی دانش آموزان سال سوم و چهارم متوسطه در خرداد ماه 95 خبرداد.
کد خبر: ۹۱۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۸
آوای رودکوف/سخنگوی وزارت کشور گفت: ما تلاش خواهیم کرد تا قبل از ۷ خرداد سال جاری که روز تشکیل مجلس دهم است، کلیه امورات مربوط به انتخابات با همکاری شورای نگهبان به اتمام برسد
کد خبر: ۹۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
آوای رودکوف: ستار هدایتخواه ،غلام رضا تاجگردون ،غلام محمد زارعی ، عدل هاشمی ، محمد بهرامی ، سید محمد موحد و دکتر دهبانی پور در پیامهای جداگانه ای فرا رسیدن عید نوروز را به هموطنان عزیز و مردم شهرستانهای بویراحمد و دنا،گچساران و باشت و کهگیلویه بزرگ تبریک و تهنیت عرض نمودند
کد خبر: ۹۱۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۱
آقای فرماندار:حضرتعالی از خلاقیت های خودتان بفرمائید وپروژه های صددرصدی که خود شما پیشنهاد آن را دادید وبه بهره برداری رساندید.اینکه آبلش وپل تراب و ساختمان شهرداری و... پروژه های دولت قبل بود این که منتی ندارد
کد خبر: ۹۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۸
بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدینژاد را میخواهند، خود وی را نمیخواهند!
به گزارش آوای رودکوف،صادق زیباکلام در یادداشتی در روزنامه شرق، در باره ورود یک احمدی نژادی به انتخابات ریاست جمهوری آینده نوشت:
سؤال اساسی این است که چقدر احتمال چنین رویدادی در انتخابات سال آینده وجود دارد که یک جریان پوپولیستی علیه آقای روحانی به راه بیفتد و چهره رأس آن جریان، چه خود محمود احمدینژاد و چه «احمدینژاد» دیگری بتواند وارد صحنه شود؟
بسیاری از اصولگرایان به همان میزان که رأی احمدینژاد را میخواهند، خود وی را نمیخواهند! برای بسیاری از اصولگرایان اگر یک معجزهای میتوانست اتفاق بیفتد که آنان میتوانستند به آن حدود ١٠ میلیون رأی احمدینژاد - بدون شخص احمدینژاد- دست یابند، عالی میشد؛ البته فعلا اصولگرایان با مسئله گزینش احمدینژاد خیلی فاصله دارند؛ اما با توجه به فقدان محبوبیت چهرههای دیگرشان، هیچ بعید نیست یک روز مجبور شوند با وجود تمایل و حتی اعتقاداتشان، بروند سمت احمدینژاد؛ حتی اگر امروز او را نفی کنند.اگر عرصه کار و رقابت با روحانی بسیار حساس شود، شاید راهی برای آنان باقی نماند؛ البته در میان اصولگرایان شخصیتهایی هستند که تحت هیچ شرایطی (حتی خطر واگذاری مجدد پاستور به روحانی یا یک غیراصولگرای دیگر) حاضر نیستند با احمدینژاد همکاری کنند.
برای مثال افرادی مثل دکتر علی لاریجانی؛ اما برخی دیگر، بهویژه جبهه پایداریها، همچنان به احمدینژاد به عنوان یک اسوه و یک قهرمان مینگرند و بالاخره تعداد دیگری مانند رهپویان و ایثارگران (علیرضا زاکانی و ...) حاضرند خبط و خطاهای گذشته او را فراموش کنند و یک بار دیگر با او دستِ دوستی و ائتلاف بدهند؛ بنابراین نفس وسوسه بازگشت به قدرت باعث میشود بسیاری از اصولگرایان بلاهای هشت سال احمدینژاد، هم برای کشور هم برای خودشان را فراموش کنند و در برابر روحانی، حول احمدینژاد بسیج شوند.
اما مسئله مهم، شرایطی است که بازگشت احمدینژاد را محتمل میکند. این شرایط عبارتاند از القای حساس عدم موفقیت در عملکرد چهارساله آقای روحانی. ارزیابی عملکرد روحانی در تجزیهوتحلیل نهایی در دو وجه خلاصه میشود: سیاسی و اقتصادی. وجوه سیاسی روحانی برای اقشار و لایههای تحصیلکردهتر جامعه مطرح است و وجوه اقتصادی نیز برای لایههای دیگر.
آیا پیشرفت روحانی در عرصه سیاسی آنطورکه انتظار میرفت بوده است. شاید بتوان گفت عمدهترینِ مکان دانشگاههای کشور بوده است. روحانی آن فضای امنیتی را که بعد از حوادث ٢٢ خرداد ٨٨ در دانشگاههای کشور به وجود آمده بود کاملا تغییر داده است. بسیاری از تشکلهای مستقل دانشجویی ازجمله انجمنهای اسلامی بعد از آن رویدادها تعطیل شدند و فقط برخی تشکلهای خاص اجازه فعالیت در دانشگاهها داشتند. به موازات این تحولات، صدها دانشجو به کمیتههای انضباطی و سایر نهادهای مشابه احضار شدند یا از ادامه تحصیل برخی از آنها جلوگیری شد یا در بهترین حالت از آنان تعهد گرفته شد که وارد هیچگونه فعالیت سیاسی و حتی صنفی نشوند.
کمیتههای انضباطی فضای سنگینی در دانشگاهها برقرار کرده بودند و دانشجویان نگران بودند اگر در فعالیتهای سیاسی و صنفی دانشجویی مشارکت کنند، ممکن است برای ادامه تحصیل در مقطع بعدی با مشکل «گزینش» روبهرو شوند. روحانی و وزارت علوم آن، آن فضا را بهطورکلی از دانشگاههای کشور کنار زد. انجمنهای مستقل دانشجویی البته به صورت محدود جان گرفته و به راه افتادهاند. کمیتههای انضباطی به مقدار زیادی کمرنگ شدهاند و دانشجویان، نگران ورودشان به مقاطع بعدی تحصیلی، به واسطه گزینش نیستند. وضع مطبوعات هم بالنسبه بهتر از دوران احمدینژاد شده و در کل، فضای سیاسی کشور بازتر شده است؛ بنابراین اگرچه برخی خواستهها برآورده نشده؛ اما به نظر میرسد که بتوان نمره قبولی به روحانی در «درس سیاسی» داد.
پاشنه آشیل روحانی و چیزی که احتمال بازگشت «احمدینژاد» را جدی میکند، اقتصاد است. وضع اقتصادی کشور آنگونهکه باید مناسب نیست. اینکه چه میزان از این وضعیت ناشی از مدیریت دولت روحانی بوده بحثکردنی است؛ اما بههرحال وضع نامطلوب اقتصادی و تداوم آن باعث میشود احتمال برخاستن یک جریان پوپولیستی در طیف راست علیه روحانی جدی باشد. بدون ورود به جزء سیاست، کشور با چندین معضل اقتصادی اساسی روبهروست. بیکاری به بالای هفت میلیون رسیده. درِ کمتر خانوادهای را میتوان گشود که در آن دستکم یک فارغالتحصیل بیکار نباشد. مشکل فقط بیکاری نیست. آنچه وضعیت را وخیمتر میکند آن است که و هیچ روزنهای در انتهای تونل بیکاری به چشم نمیخورد. دولت یازدهم سال ٩٤ را با شش میلیون بیکار آغاز کرد و در پایان این سال رقم بیکاری بعضا بالای شش میلیون رفته بود و چشمانداز چندانی هم برای سال ٩٥ به چشم نمیخورد. بگذارید اینگونه بگویم: هیچ دلیل موجه یا واقعبینانهای وجود ندارد که امیدوار باشیم یک درصد قابلتوجهی از این هفت میلیون در سال ٩٥ برایشان کار پیدا خواهد شد.
رکود، معضل بعدی یا در حقیقت مادر همه مشکلات اقتصادیمان است. مانندِ بیکاری، نمره دولت روحانی در بهچالشکشیدن رکود خیلی درخشان نبوده و واقعبینانه گفته باشم، او در درس «خروج کشور از رکود» نمره بالایی نگرفته است. برای نشاندادن رکود نیازی به این نیست که انسان کارشناس اقتصادی باشد. بسیاری از صنایع کشور انبارهایشان پر از محصولات و تولیداتشان است و هیچ روزنهای هم برای فروششان وجود ندارد؛ زیرا خیلی از صنایع کشور به جای سه شیفت، دو شیفت یا حتی یک شیفته دارند کار میکنند؛ چون خریداری برای تولیداتشان وجود ندارد. درواقع آمار بالای بیکاری دلیل دیگری مبنی بر وجود رکود است. بزرگترین صنعت کشور، ساختمان است و کیست که نداند ساختمان یا مسکن در یک رکود بیسابقه به سر میبرد. اگر همچنان مقامات دولتی درصدد انکار رکود یا کماهمیت جلوهدادن آن باشند، میتوان همچنان دلیل دیگری ارائه داد. بودجه عمرانی مصوب کشور برای سالی که گذشت (٩٤) بالغ بر ٤٧ هزار میلیارد تومان بود. در ششماهه اول سال ٩٤ فقط هشتهزارو ٦٠٠ میلیارد تومان از این بودجه تخصیص پیدا کرد؛ یعنی کل اعتبارات عمرانی که در ششماهه اول سال ٩٤ هزینه شد، هشتهزارو ٦٠٠ میلیارد تومان بود؛ حتی اگر فرض بگیریم در ششماهه دوم در خوشبینانهترین حالت، همین مقدار هزینه شود، در آن صورت کل بودجه عمرانی تخصیصیافته در سال ٩٤ اندکی بیشتر از ١٧ هزار میلیارد تومان نمیشود.
چرا به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان برای بودجههای عمرانی کشور در سال ٩٤، دولت کمتر از نصف آن را تأمین کرده است؟
پاسخ به این سؤال ما را میرساند به معضل اقتصادی دیگر دولت روحانی: نداشتن نقدینگی!
با وجود دریافت بخشی از پولهای بلوکهشده ایران در یکی، دو ماه پایانی سال ٩٤، دولت روحانی با میراث مانده از دولت احمدینژاد، بهشدت به پیمانکاران بدهکار است و پول هم ندارد. همانطورکه همه ما وقتی بدهکار هستیم و مقروض، از خیلی از برنامههای دیگرمان صرفنظر میکنیم، دولت یازدهم نیز مجبور شده تا برای انجام خیلی از برنامههایش دست نگه دارد. اینکه به جای ٤٧ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی، کمتر از ٢٠ هزار میلیارد تومان هزینه میکند، به دلیل آن است که دولت پول ندارد. کمتر سازمان، نهاد، بنیاد، اداره، پیمانکار، تولیدکننده، توزیعکننده و ... را میتوان سراغ گرفت که از دولت طلبکار نباشد؛ حتی برخی سازمانها و وزارتخانههای دولتی در پرداخت حقوق و مزایا و اضافهکاری به
کارکنانشان با مشکل روبهرو هستند. دکتر طیبنیا، وزیر اقتصاد و دارایی، اواخر سال گذشته اعلام کرد دولت بیش از ٥٠٠ هزار میلیارد تومان بدهی دارد.
نیاز به گفتن نیست که با این بدهی سنگین، انتظار سرمایهگذاری و ریختوپاش برای کارهای عمرانی و توسعه و در نتیجه خروج از رکود و ایجاد اشتغال، یک حسرت و آرزو بیشتر نخواهد بود؛ حتی با نرخ تورم رسمی اعلامشده در حدود ١٥ درصد، دولت رسما اعلام کرده ایجاد یک شغل جدید بین ٣٠ تا ٥٠ میلیون تومان هزینه دارد. میتوانیم ضرب و تقسیم کنیم که برای شاغلشدن هفت میلیون نفر، چطور دولت باید هزینه کند. از سوی دیگر هیچ چشماندازی هم برای افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی مجسم نمیشود. اگر آهستهترشدن رشد اقتصادی چین که از اواخر سال ٩٣ اتفاق افتاد، ادامه پیدا کند، همچنین صادرات نفت شیل آمریکا و بالاخره رکود نسبی فعلی اقتصاد جهانی، در آن صورت نهتنها چشماندازی برای بالارفتن بهای نفت در سال ٩٥ وجود ندارد؛ بلکه ممکن است از ٣٠ دلار فعلی هم پایینتر بیاید و به ٢٥ دلار در هر بشکه هم برسد؛ یعنی کمتر از یکسوم متوسط صنعت نفت در دوران «احمدینژاد»؛ البته دولت تأکید میکند ما برای نفت بشکهای ٢٠ دلار هم خودمان را آماده کردهایم یا برخی دیگر از مسئولان شعار «اقتصادی بدون نفت» میدهند؛ اما در عمل وقتی درآمدهای ارزی دولت کاهش پیدا میکند، از یک سو هزینههایی مانند بهداشت و درمان، آموزشوپرورش، سرمایهگذاریهای سنگین توسعه، بودجههای عمرانی و ... خود را نشان میدهد و بودجه این بخشها هم ناگزیر کاهش پیدا میکند و از سوی دیگر، بدهیهای دولت زیادتر میشود و بالاخره آمار بیکاران هم نهتنها پایین نمیآید، بلکه بالاتر هم میرود.
همه اینها یک طرف، پرداخت یارانه فلهای به نزدیک به ٧٥ میلیون نفر هم یک طرف. از میان همه مصیبتهای دو دوره ریاستجمهوری احمدینژاد، پرداخت یارانه فلهای از همه بدتر بود. در طول تاریخ اقتصادهای مدرن، از انقلاب صنعتی در قرن هجدهم به این سو، چنین پدیدهای سابقه نداشته است که یک دولت، به این صورت به همه مردمش، یک مقدار ثابت در ماه بپردازد.
خانوادهای که درآمدشان در ماه ٥٠٠ یا یک میلیون تومان است، به اعضای آن ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان پرداخت میشود و خانوادهای هم که درآمد آنها سه یا پنج میلیون تومان در ماه است، همان مبلغ را دریافت میکنند. چنین پدیدهای از زمان «آدام اسمیت» تاکنون بیسابقه بوده است. در اینکه درصد قابلتوجهی، ازجمله در روستاها و اقشار و لایههای شهری که درآمدی ندارند، یارانه برایشان اهمیت دارد، تردیدی نیست؛ اما سؤال اساسی این است که در مقابل آن درصدی که دریافت یارانه برایشان بسیار مهم است، چه درصدی این مبلغ برایشان عددی و رقمی نیست؟ و بدبختی آن است که در وضعیت فعلی، آنان که واقعا مستحق دریافت یارانه هستند، ناراضی هستند -چون مبلغ یارانههای نقدی خیلی کم است- هم میلیونها نفر که نباید یارانه بگیرند و آن را دریافت میکنند هم مانند آنها از این مبلغ راضی نیستند!
در جوامع توسعهیافته به کسانی که نیاز ندارند، یارانه نمیدهند و در مقابل، بخشی از آن را میدهند به افرادی که واقعا کمدرآمد هستند، بخشی دیگر را صرف بهداشت و درمان، آموزشوپرورش، محیط زیست، توسعه حملونقل عمومی، ایجاد رفاه بیشتر و ... سایر امور عامالمنفعه میکنند. ما به همه یارانه میدهیم. به کسی که خیلی بیشتر از ٤٥هزارو ٥٠٠ تومان نیاز دارد، همین مقدار را میدهیم و به کسی هم که اصلا نیاز ندارد باز همین مقدار را میدهیم. در اواخر سال ٩٤، پرداخت یارانه به مرز ماهی چهار هزار میلیارد تومان در ماه رسید؛ یعنی پنج ماه بودجه یارانه، برابر است با کل بودجه عمرانی در سال ٩٤. یا برای آنکه متوجه شویم یک ماه پرداخت یارانه چه میزان است، آن را میتوانیم با بودجه سالانه محیط زیست هم مقایسه کنیم که سال گذشته ٢٧٤ میلیارد تومان بود.
کد خبر: ۹۰۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۵
منتخب مردم تهران در مجلس شورای اسلامی افزود:در تهران ما در مورد بخش هایی از شهر نگرانی داشتیم ،تا زمان اعلام نتایج فکر نمی کردم وضعیت به این خوبی باشدو برآورد خود من این بود که در بهترین حالت ۲۰ نفر دور اول رای می آورند.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ، دکتر محمد رضا عارف در گفتوگویی با ویژهنامه نوروزی روزنامه اعتماد پیرامون انتخابات اخیر و کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 داشته است.
چه کسانی با ورود شما به انتخابات ریاست جمهوری در سال 92 مخالف بودند؟تمامی بزرگان چپ مخالف بودند.می گفتند نیا چون نمی توانی کاری بکنی.سقف خواسته های دوستان ما این بود که کسی رئیس جمهور شود که ما در همین سطح و با همین نهاد هایی که داریم تحمل شویم و برخورد بیشتری صورت نگیرد.اما من قطعا نمی توانستم تحمل کنم که سقف خواسته اصلاحات اینقدر پایین بیاید.باورم این بود که می توانییم تغییر ایجاد کنیم.جلسه ای با دانشجویان ستاره دار داشتیم.بعد از آن جلسه احساس کردیم بدنه دانشجویی منفعل نیست، برمیگردد و می تواند فعال شود.
این باور از کجا ساخته شد؟یک بخش از آن اعتقادی بود.نگاهی که من به انقلاب و ارزش ها داشتم هم موثر بود.توانایی و آمادگی مردم را دست کم نگرفتم و می دانستم در صحنه های حساس مردم همراه می شوند.
حضور شما در ریاست جمهوری 92 چقدر باور دوستان تان را نسبت به آن فکر اولیه تغییر داد؟قبل از پیروزی خرداد 92 خیرخواهان و دوستان من می گفتند نرو جلو.اما بعد از پیروزی حرف شان باور همان مسیری بود که ما رفتیم.
بعد هم گفتند انصراف بده؟نه آن یک پروسه منطقی و طبیعی بود.می توانستیم بهتر عمل کنیم.
بابت فشاری که برای کناره گیری به شما آوردند دلخور هستید؟هیچ فشاری به من وارد نشد.بد اخلاق هایی اتفاق افتاد اما من اصولا در مسائل اجتماعی _ فرهنگی دلخور نمی شوم.من یک فرد کوچکی هستم که وظیفه ام را انجام می دهم.از خودم گاهی گله می کنم که چرا نتوانستم حرفم را درست منتقل کنم یا طرف مقابلم را قانع کنم اما از دیگران هیچ گلایه ای ندارم.اگر دلخور بودم که از همان فردای انتخابات کار مجلس را شروع نمی کردم می رفتم یک گوشه ای در همین دانشگاه شریف و در بنیاد امید کار می کردم، اما ماندیم و برای مجلس تلاش کردیم.
اما انگار نسبت به 84 گلایه دارید؟کدام اصلاح طلبی امروز عملکرد 84 ما را تایید می کند و از آن گلایه ندارد؟همه گلایه داریم.ما 84 بسیار بد عمل کردیم.نباید آن وضعیت را تکرار کنیم.ما از آن وضعیت درس گرفتیم و نگذاشتیم آن شرایط دوباره پدید آید.سهم من این بود که کناره گیری کنم که کردم و بلافاصله کار انتخابات 94 را شروع کردیم.باید آن بدنه را حفظ می کردیم.
به روزهای نزدیک به انتخابات 7 اسفند بپردازیم.شما در هفته تبلیغات پیش بینی تان چه بود؟پیش بینی من مثبت بود و فکر می کردم پیروز شویم.
با این قاطعیت؟نه، در تهران ما در مورد بخش هایی از شهر نگرانی داشتیم.تعامل مان را با آن مناطق بیشتر کردیم و امیدوار شدیم .به عنوانمن یک سال قبل نشستی در اسلامشهر داشتم.بازتاب بسیار خوبی داشت.اخیرا یک سخنرانی در مسجد جامع نارمک داشتم که پایگاه سنتی رقبای ماست.وقتی جلسه تمام شد احساس کردم فضای کاری ما بسیار تغییر کرده است.کاملا امیدوار شدم.بنابراین شانس پیروزیمان را در کشور و به ویژه در تهران بالاتر احساس کردم اما اصلا به این صورت نبود که تصور کنم تمام کرسی های تهران را لیست امید در اختیار بگیرد و مردم چنین اقبالی داشته باشند.فکرش را هم نمی کردم.
تا چه زمانی؟به عنوان مثال روز پنجشنبه یا جمعه در زمان رای گیری توانستید برآورد کنید که کل لیست رای می آورد؟تا زمان اعلام نتایج فکر نمی کردم وضعیت به این خوبی باشد.برآورد خود من این بود که در بهترین حالت 20 نفر دور اول رای می آورند که 15،16 نفرشان از لیست ما و 5،4 نفر از لیست رقیب مان خواهند بود.بقیه هم دور دومی می شوند.
نخستین بار که نتایج انتخابات اعلام شد کجا بودید؟در دفتر حضور داشتیم.
چه حسی پیدا کردید وقتی دیدید در نتایج اولیه 29 نفر از لیست امید در فهرست 30 نفره حضور دارند؟واقعا تعجب کردم.باورم نمی شد.فکر می کردم شاید این نتیجه مربوط به یک منطقه خاص تهران باشد و در مراحل بعد ترکیب عوض شود اما وقتی مرحله بعدی نتایج را دیدم فهمیدم روند ثابت است و فهمیدم رای لیست ما در تهران توزیع یکنواختی دارد .وقتی برای خودم نتایج را تحلیل می کردم به همین نتیجه رسیدم که توزیع رای ما در تمام مناطق نسبتا یکنواخت بود.به لحاظ ریاضی نه نمودار نمایی داشت و نه نرمال .به نظرم توزیع یکنواخت بود.
فکر نمی کنید اگر 92 می ماندید رای می آوردید؟من سال 92 در شرایطی کنار رفتم که نتیجه نظر سنجی هایی که به دستم رسیده بود نشان می داد می توانم پیروز شوم .کاری به نظر سازی ها ندارم اما نظرسنجی ها نشان می داد می توانم پیروز شوم.افتخار می کنم راحت از قدرت گذشتم.من به خرد جمعی پایبندم و وظیفه را انجام داده ام.
گام اول و دوم برداشته شد.گام سوم چیست؟شورای شهر سال 96 گام سوم ماست.همین جا اعلام می کنم هدف ما در سال 96 کسب حداقل 70 درصد کرسی های شورای شهر در سراسر کشور است تا این مسیر را ادامه دهیم.
برای ریاست مجلس برنامه ای دارید؟آقای لاریجانی گفته است من رجال الغیب نیستم.شما چه نظری دارید؟باید ببینم کدام فدراسیون اکثریت را بدست می آورد.ما به مردم قول هایی داده ایم و آنها هم مطالباتی دارند.این رای عظیم و اعتماد گسترده به ما باید پاسخ داده شود.پرداختن به مطالبات مردم هم با نقش داشتن در مدیریت مجلس میسر می شود.
کد خبر: ۹۰۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری از برگزاری افتتاحیه دوره پنجم مجلس خبرگان در ۴ خرداد ۹۵ خبر داد.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ، آیتالله سید احمد خاتمی عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری از برگزاری افتتاحیه دوره پنجم مجلس خبرگان در 4 خرداد سال 95 خبر داد.
به گزارش انتخاب ، آیتالله خاتمی با بیان اینکه اولین دستور کار دوره پنجم خبرگان، انتخاب رئیس و هیات رئیسه خواهد بود، تصریح کرد: ابتدا هیات رئیسه موقت تشکیل شده و آنها هیات رئیسه دائم را که دو سال مدیریت خبرگان را بر عهده خواهد داشت، انتخاب میکنند و در طول 8 سال 4 بار انتخابات هیات رئیسه و کمیتهها برگزار میشود.
عضو مجلس خبرگان رهبری همچنین تاکید کرد: روز 4 خرداد سال 95 ریاست دو ساله و قطعی مجلس خبرگان رهبری نیز انتخاب خواهد شد.
کد خبر: ۸۹۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۷
انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هفتم اسفندماه امسال با مشارکت 62 درصدی مردم برگزار شد
کد خبر: ۸۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۶
مسعود دهنمکی در آخرین به روزرسانی وبلاگ شخصیاش در پستی با عنوان «زلزله در راه است» به بحث انتخابات پرداخته است.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ، مسعود دهنمکی در آخرین به روزرسانی وبلاگ شخصیاش در پستی با عنوان «زلزله در راه است» به بحث انتخابات پرداخته است که متن آن به شرح ذیل است:
آقایان چپ و راست! گسل تهران در انتخابات فعال تر شد .نه تهران کوفه است نه مردم سایر شهرها کم شعور
در رسوایی 2 گفتیم زلزله در راه است کسی باور نکرد حالا هم که در تهران پیش لرزه سیاسی را احساس کرده اند دارند توپ را می اندازند در زمین تلگرام و باور نمی کنند ظهور طبقه جدید با مختصات جدید و مطالبات جدید معلول تناقضات رفتاری در حکومت داری بوده و راست و یا فلان مداح با کوفه خواندن تهران و چپ و یا اقای مرعشی با توسعه نیافتگی و به تعبیری کم شعزاور خواندن شهرستانی ها و با فرمان شو دادن در مواقع شکست باز به بیراهه می روند و دارند صورت مسله را پاک می کنند.
اگر بپذیریم اصلاح طبان در شبکه سازی مجازی موفق بودند و پیروزی لیست آنها در تهران نتیجه این کار است آن طرفی ها هم رسانه ملی را داشتند . عقلای قوم باید بپذیرند این رای ها واکنشی و معلول چیزهای دیگری است .چه اول شدن فایزه هاشمی در تهران در مجلس پنجم و چه رای خاتمی در دوم خرداد و چه رای احمدی نژاد و چه امروز.
کدام نظام سیاسی در دنیا را سراغ داریم که در هر انتخابات مشروعیت خود را در دو قطبی سازی بین سیاه و سفید به چالش بگذارد .بحران های اجتماعی و فرهنگی فاصله و تضاد طبقاتی در کشور اگر چاره نشوند نه چپ برنده انتخابات است و نه راست .جدال سنت و مدرنیته و توسعه بدون الگوی بومی و فاصله طبقاتی و فروپاشی اخلاقیات و فساد سیستمی دارد گسل بین جامعه ایرانی را فعال می کند . زدن این حرفها به مفهوم ندیدن نیمه پرلیوان نیست ولی اینجا بحث آسیب شناسی و معدل گیری است.
کدام عقل سلیمی می پذیرد با این همه ادعای پیشرفت آمار بین 7 تا ده میلیون معتاد و 14 میلیون پرونده قضایی در سال و سن بالای ازدواج و آمار وحشتناک طلاق در مدیریت فرهنگی و اقتصادی مشکل نداریم و همه اینها تقصیر بیگانه است.
قبل از انتخابات 84 مستند فقر و فحشا و کدام استقلال کدام پیروزی را ساختم تا هشدار دهم و بفهمند ولی نفهمیدن و تازه شنیدم چند ماه پیش مسولین به تماشای چنین مستندنشسته اند.
امسال رسوایی 2 را ساختم تا بگویم زلزله در راه است و باز نفهمیدند و دارند آسمان را به ریسمان می بافند نتیجه انتخابات در تهران یک نشانه است چون کلان شهرها دارند به تهران های کوچک تبدیل می شوند احساس سرخوشی چپ از این آرا زود گذر است چون مطالبات جدید در راه است با دیدن رسوایی 2 بیشتر متوجه منظورم خواهید شد.
کد خبر: ۸۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۵
سی و دومین نمایشگاه عکس بارگاه امام علی (علیه السلام) در نگارخانه باران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد افتتاح شد
کد خبر: ۸۸۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
آوای رودکوف:مدیرکل پزشکی قانونی کهگیلویه و بویراحمد گفت: 22هزار و 487 نفر در ده ماه سالجاري به مراكز پزشكي قانوني استان کهگیلویه و بویراحمد مراجعه كرده اند که اين آمار در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته 3.8 درصد افزايش داشته است
کد خبر: ۸۶۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
بارون دوبد روسی همسفر شخصی می شود که از وی به عنوان "دوست بهمئی اش" به نیکی یاد می کند و به آن هنگامی اشاره می کند که مرد بهمئی در طول سفر چندین بار مهربانانه نان بلوطی را که در میان عشایر بسیار لذیذ است به او تعارف می کند
کد خبر: ۸۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۵
خانم منیره گرجی فرد از فعالین انقلاب از ابتدای پیروزی نهضت تا به امروز به عنوان تنها عضو مجلس خبرگان شناخته می شود.
پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رای قاطع آحاد ملت به نظام جمهوری اسلامی، تلاش انقلابیون معطوف به پی ریزی بنیان و قانون اساسی شد. سرانجام و پس از مشورت های مختلف بنا شد مجلسی تحت نام مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یا همان مجلس خبرگان قانون اساسی یا مجلس موسسان تشکیل شود، مجلسی که در آن منتخبین با رای مستقیم ملت به تصمیم گیری و طراحی قانون اساسی مبادرت ورزند.
از قانون اساسی بسان رکن کلیدی هر نظام نام برده می شود، چرا که قوانین مندرج در آن مبین و نشان دهنده شیوه حکمرانی در یک نظام حکومتی و بیانگر حقوق آحاد ملت می باشد، از همین روست که قانون اساسی را قانون مادر می نامند، لذا انتخابات تعیین منتخبین ملت در این مجلس را اگر مهمترین انتخابات جمهوری اسلامی تا به امروز نخوانیم، بی گمان از حیاتی ترین آن ها بوده است. مجلس خبرگان قانون اساسی را از زوایا و دیدگاه های مختلفی می توان مورد پردازش قرار داد.
این مجلس شاهد حضور طیفی گسترده از جریان های مختلف فکری اعم از حزب جمهوری اسلامی، حزب خلق مسلمان، نهضت آزادی، جبهه ملی و... بوده است. سرانجام و پس از کش و قوس های گسترده، مجلس خبرگان قانون اساسی در پی انتخابات تاریخ 12 مرداد 1358، در روز 28 مرداد 1358 با 75 نماینده و با ریاست آیت الله منتظری و نیابت آیت الله بهشتی و با پیام امام راحل (ره) تشکیل شد. پس از سه ماه ، کار تدوین آن قانون اساسی در 24 آبان 1358 به پایان رسید.
این قانون اساسی شامل 12 فصل و 175 اصل و یک مقدمه و موخره بود که در تاریخ 12 آذر 1358 به تصویب نهایی ملت ایران رسید. فارغ از اختلاف های فکری و نظری برخی اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی، حضور چهار شخصیت متفاوت در میان تدوین کنندگان قانون اساسی از نکات جالب و تاریخی جمهوری اسلامی می باشد که تا کنون کمتر بدان پرداخته شده است.
هرایر خالاتیان روزنامه نگار، مترجم و نویسنده ارمنی تبار، موبد (رستم) شهرزادی رهبر جامعه زرتشتیان ایران، سرگن بیت اوشانا کوگ تپه نماینده آشوریان ایران سه شخصیت از چهار شخصیت فوق می باشند که در تدوین حقوق اقلیت های ایرانی در قانون اساسی نقش بسزایی ایفا نمودند، نفر چهارم اما به تنها زن این مجلس باز می گردد، که از ابتدای انقلاب تنها فردی بوده که در مجالس خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری مشارکت داشته است.
منیره گرجی فرد که بود؟ منیره علی مشهور به منیره گرجی در سال 1308 در تهران دیده به جهان گشوده است. ایشان در طول سال های پیش انقلاب مشغول به مطالعه و تحصیل در امور حوزوی بوده اند. او درباره دوران کودکی خود میگوید: «ما هشت فرزند بودیم و در چنین محیطی که سرشار از پاکی و صمیمیت بود، بزرگ شدیم و چیز خاصی در زندگی ما نبود، تحصیلاتی در حد معمول داشتیم، البته پسرها میتوانستند تحصیل کنند، ولی برای دخترها محدود بود.»
آغاز فعالیت های سیاسی خانم گرجی فرد به سال های آغازین نهضت (1342) باز می گردد که با تشدید فعالیت های انقلابی بر میزان حضور سیاسی ایشان نیز افزوده شد. خود او در این باره می گوید: «شروع فعالیتهای ما حوادث پانزده خرداد 42 بود. در آن روزها ما در حوالی میدان شهدا ساکن بودیم و شاهد حضور مردم و آن کشت و کشتارهای بی رحمانه بودیم.
با وجود این حوادث ما برای خانم ها جلساتی داشتیم و من با دیدن این صحنه ها، در آن جلسات تصمیم قطعی گرفتم که باید بلند شد؛ نباید همین طور نشست و شاهد قلع و قمع مردم باشیم.
حتی شاهد این باشیم که آنها نگذارند ما به احساسات دینی مان جواب مثبت بدهیم و این طور بی رحمانه ما را تاراج کنند. شروع تصمیم من همان روز پانزده خرداد 42 بود.» منیره گرجی فرد دارای سوابق درخشانی در زمینه فعالیت بر علیه رژیم طاغوت از طریق مشارکت در نشست های سیاسی، سخنرانی و آگاهی بخشیدن به اقشار جامعه به ویژه زنان ایفا نموده است.
وی در یک مصاحبه به بررسی یکی از خاطرات پیش از پیروزی انقلاب می پردازد و می گوید: « هفته ای که قرار بود حضرت امام به ایران بیایند یک روز چهارشنبه قرار بود بچه های نیروی هوایی پروازی را انجام دهند و به پاریس بروند و امام را بیاورند. ما شب اجتماع مان آنجا بود؛ خدا رحمت کند آقای طالقانی هم بودند. یک نفر از بین بچه ها حرف هایش را زد و گفت: ما فردا پرواز می کنیم و ممکن است ما را در حین پرواز بزنند و دوست داریم این پرواز در حضور ملت باشد. این حرف تأثیر عجیبی روی افراد گذاشت.
ما صبح زود به فرودگاه رفتیم که پرواز این بچه ها را شاهد باشیم. با مشکلات زیادی توانستیم به محیط پرواز برویم. پرواز را نگذاشتند انجام شود و ظاهرا بچه ها را هم گرفتند. من آن روز با دختر بزرگم رفته بودم.
به ما فرمان دادند که تا شماره سه را می شماریم، باید اینجا را ترک کنید و گرنه شلیک می کنیم. برف می آمد، ما همه روی زمین نشسته بودیم و قرار بود بنشینیم تا تکلیف معلوم شود؛ چیزی مثل تحصن. نکته ای که برایم خیلی عجیب بود، وقتی که گفتند ما تا سه را می شماریم، دختر من پشت سر من نشسته بود، من سعی کردم بروم و پشت سر دخترم بنشینم، چون سربازها پشت سر ما قرار داشتند به صورتی که من اولین ردیف بودم.
دخترم با خشمی گفت: مادر! هر کسی در نوبت خودش. البته تیراندازی نکردند و آقای طالقانی از ما خواهش کردند و گفتند: من به شما می گویم بلند شوید. این خاطره هیچ وقت یادم نمی رفت؛ آن خشمی که دخترم داشت که «اگر قرار است من اول تیر بخورم، تو حق نداری جای من را بگیری» برای من خیلی عجیب بود.» معصومه ابتکار درباره دوران جوانی خود و آشنایی با امام خمینی(ره) و خانم گرجی فرد میگوید: «ما یک استاد ارزشمند داریم، -خدا ایشان را حفظ کند- به نام سرکار خانم منیره گرجی که در نشر دیدگاهها و فهم صحیح دیدگاههای امام فعالیت دارند؛ ایشان در سالهای اول انقلاب، قبل و بعد از انقلاب نقش زیادی داشت و جلسات بسیار گسترده قرآنی برای خانمها در سالهای قبل از انقلاب برگزار میکرد و در آن دوران با درک عمیقی که ایشان از مسائل و توان بالایی که در تفسیر داشت، خیلی از مواضع امام(ره) را با آن چه که دعوت قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) بود، به هم نزدیک کرد. در نسل دختران جوان هم دوره ما ایشان تنها زن عضو خبرگان قانون اساسی بودند.»
منیره گرجی فرد در مورد عضویتش در مجلس خبرگان می گوید: درمورد راه یافتن به مجلس، من هیچ وقت برای خودم قدمی بر نداشتم. الان هم نه با کسی آشنا هستم و نه در خانه ای رفت و آمد دارم، بلکه سعی دارم بنده خدا باشم و اگر مسؤولیتی احساس کنم حاضرم انجام وظیفه نمایم. وقتی جریان مجلس خبرگان مطرح شد، چند نفر از آقایان مرتب تلفن می زدند و اصرار داشتند که من در انتخابات شرکت کنم. من هم خودم تعجب می کردم، چون نه همسرم در این جریانات حضور داشت و نه پسر یا دامادی داشتم و نه خودم اهل این بودم و هستم که بخواهم خودم را مطرح کنم.
وی افزود: «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» درباره من قضیه این طور پیش آمد. من اول نمی پذیرفتم، چون مریض بودم. یک روز از رادیو یا تلویزیون شنیدم که خانم هایی از مجاهدین (منافقین) و فداییان آن زمان مصاحبه می کردند و می خواستند با آن نظرات غیر اسلامی به مجلس بروند. من با خودم گفتم اگر بناست مجلس تشکیل شود و این ها بخواهند کاندید شوند، من باید بروم و لااقل جلوی یکی از این ها را بگیرم. وی درادامه گفت: وقتی دیدم پیشنهاد زیاد است و این مسایل نیز در جامعه وجود دارد، بعد از مدتی به این برادران جواب مثبت دادم.
البته این برادران از جمله آقای خزعلی، آن موقع در جلساتی مرا آزمایش کردند. خانم منیره گرجی فرد به عنوان تنها طن حاضر در مجلس خبرگان قانون اساسی تلاش نمود در راستای احقاق حقوق زنان سرزمینش بکوشد، امری که در مواردی با موفقیت وی همراه بوده و گاها به سرانجام نرسیده است. به طور نمونه منیره گرجی برای اضافه کردن اصلی با این مفاد که "از آن جا که زن در خانواده نقش زیربنایی دارد باید حقوق معنوی و مادی به خصوص مادران کاملا مراعات گردد و زندگی مشترک نباید مانع آزادی مشروع و رشد فرهنگی زن گردد و برای پاسداری از حقوق خانواده، باید داگاه صالحه ای تشکیل شود" کوشید اما موفق به جلب آرای اکثریت نگردید. البته انتخاب وی به عنوان تنها زن مجلس خبرگان قانون اساسی، اعتراض برخی از منتخبان این مجلس را برانگیخت.
آنان تهدید کردند:«این باید برود و گرنه ما مجلس را ترک می کنیم.» پاسخ دادم:«من بر مسؤولیتی که مردم به من واگذار کرده اند، استوارم؛ هر کس نمی تواند حضور یک زن را تحمل کند، برود.» گفتنی است منیره گرجی فرد پس از اتمام دوره مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس کناره گیری از مشاغل دولتی، در حوزه علمیه خدیجه کبری در تهران به تدریس فقه، تفسیر، احکام و اخلاق مشغول شد و در مرکز تربیت معلم شهید رجایی، مدرس درس عرفان امام شد. وی همچنین نخستین سازمان غیر دولتی در حوزه تخصصی زنان را با عنوان مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان، تأسیس کرد.
خانم گرجی در سال های پس از مجلس خبرگان قانون اساسی در حوزه های اجتماعی و به ویژه زنان تلاش نمود. به گفته ی معصومه ابتکار در یکی از سخنانش درد مشترک، زنان مسلمان انقلابی را به فعالیت جمعی درباره حقوق زنان کشاند. برخی از آن ها که در کنفرانس جهانی زن که در سال 1986 در نایروبی برگزار شد شرکت کرده بودند، با الهام از فعالیت های زنان در کشورهای دیگر، "گروه بررسی مسائل زنان" را تشکیل دادند. این گروه به استادی منیره گرجی، تنها زن عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، قرآن را از زاویه دید زنانه بازخوانی و تفسیر می کرد. او بارها در تمامی سخنانش علاوه بر تاکید بر نقش زن بر خانواده منکر فعالیت زنان در امور اجتماعی نشده است.
خانم گرجی می گوید: « هیچ فاصله ای بین خانه و اجتماع نیست. خانه واحد حقیقی اجتماع است و این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. اگر ارتباط بین این دو قطع شود، دیگر نه خانواده، خانواده است و نه اجتماع، اجتماع است.»
به گفته ی او: «از زمانی که زن را به جامعه کشاندند، نه به خاطر کار و نه برای این که نقش حیاتی داشته باشد، بلکه به خاطر منافع سودجویانه سودپرستان و کسانی که می خواستند استفاده های کلان از کار و توان مردم بگیرند، بین خانه و خانواده جدایی افتاد و شخص را از خانواده بریدند و به کارخانه بردند، زن را از خانه جدا کردند؛ در نتیجه محیط لطف و صفا برای شوهر بیرون خانه بود. یعنی در این میان آن چه که عنصر تشکیل دهنده اصیل اجتماع بود، نابود شد. اجتماعی را ساختند که خود می خواستند بسازند. عنصر صفا، صمیمیت و یک رنگی و جایگاه عرضه کردن غرایز طبیعی و سالم را نابود کردند و به شکل ناسالم در جامعه در آوردند.»
منبع:فرهنگ نیوز
کد خبر: ۸۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۳
آوای رودکوف-مدیرعامل آتشنشانی یاسوج گفت: 50 درصد تماسهای روزانه مردمی با شماره گویای 125 آتشنشانی مزاحمتهای تلفنی است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه کهگیلویه و بویراحمد «محمد رستمی» در نشست با خبرنگاران از آموزش 2077 نفر برای آشنایی با خدمات آتشنشانی در هنگام حوادث و سوانح خبر داد و گفت: یکی از رسالتهای آتشنشانی آموزش به افراد و دستگاههای مختلف برای رویارویی با سوانح و حوادث است.
وی اظهارکرد: از همینرو در مراکزی چون مدارس، دانشگاههای علمی کاربردی، هلالاحمر، بیمارستانها و سایر دستگاهها این آموزشها را در 10 ماهه اخیر به 2077 نفر ارائه کردیم.
مدیرعامل آتشنشانی یاسوج خاطرنشان کرد: در این مدت از سال تعداد کل عملیاتهای آتشنشانی یاسوج 998 مورد بوده است که بیشتر این عملیاتها در ماههای خرداد و تیر امسال بوده است.
رستمی تصریح کرد: بیشترین عملیاتی که در آن شرکت کردهایم مربوط به حوداث و سوانح جادهای بوده است.
وی ادامه داد: 83 مورد آتشسوزی منازل، 67 مورد آتشسوزی در مزارع و 115 مورد آتشسوزی در منابع طبیعی داشتهایم.
مدیرعامل آتش نشانی یاسوج خاطرنشان کرد: بیش از 350 مورد از مجموع حدود 700 مورد تماسهای روزانه مردمی با شماره گویای 125 آتشنشانی مزاحمتهای تلفنی است.
رستمی تصریح کرد: حدود 100 مورد نیز از این تماسها در طول شبانهروز اشتباهات سهوی از سوی مردم با سایر دستگاههای خدماتی از جمله خط گویای 121 مربوط به اتفاقات برق است.
وی یادآور شد: اصحاب رسانه و مطبوعات میتوانند در این زمینه نسبت به فرهنگسازی و آگاهیبخشی اطلاعرسانی کنند، چون بدون شک مشغول کردن تلفن گویای 125 تبعات جبرانناپذیری برای شهروندان و خانوادهها دارد.
کد خبر: ۸۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۸
شاید گذر زمان خدمات مردانی بزرگ همچون دکتر هدایت خواه را از خاطره ما بزداید اما تاریخ تلاش چنین تلاشگرانی را همواره در صفحات روزگار حفظ خواهد کرد
کد خبر: ۸۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۰
آقای هاشمی! آتش فتنهای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بیمعناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف"
متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد:
مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.»
مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد.
حمایت از منافقین و جنبشی ها
در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولینبار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیتهی مشترک به اوین منتقلشده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشمبند را از روی چشمانم باز کردند، عدهای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپیها (مارکسیستها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم بهطرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علیرغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید میشد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلبتوجه مینمود سؤالهای شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانیتان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک میدانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابلتوجه بود. البته داستان حمایتهای شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصلهگیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آنها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش میدانستم.
با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاباسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤالبرانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت ششدانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخستوزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن هم در خطبههای نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاباسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرتعالی بهعنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتشبیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما بههرحال چون تصور ما این بود که حضرتعالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم.
اصرار بیشازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره)
آنچه برای ما غمانگیزتر بود اصرار بیشازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بینالمللی و لیبرالها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. اینکه چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و همعرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول میکنند.
تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن
آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچگاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب میدانید که امام و ملت ایران و بچههای حزب الهی هیچگاه جنگطلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچگاه به وعدههای نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگترین مصداق و دلیل آنهم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعدههای خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرتهای جهانی کوک شده و محاکمهی صدام یعنی محاکمهی خودشان و آنها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ...
حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم
جناب هاشمیحضرتعالی در دوران ریاستجمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجهای در خطمشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ بهگونهای که در خطبههای نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآنپس مردم را به مانور رفاه و مصرفگرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصتهای زیادی از دست رفت. عدهای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود میدانند و شما نیز خود را برادر معنوی آنها معرفی کردید آنچنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمیشنیدید و یا حسابی برای آن باز نمیکردید. فشار اقتصادی آنقدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آنها را ریشهیابی نکردید. کسبهی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمتها را افزایش میداد و علت را که جویا میشدید میگفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران میکنیم. این در شرایطی بود که عدهای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت میگفتند که بستگان رئیسجمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار میداشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولتها با معترضین برخورد میکنند و کشتن آنها هزینهای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!!
تهاجم فرهنگی، شکلگیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی
وای بر ما. این تذهبون؟بهراستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بیدردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکلگیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فیالمثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد میگفت تو هم سوسیالیست شدهای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آنچنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکانپذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیدهبان آن برای رصد کجیها باشد وارد عرصههای اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسمخورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلودهسازی فرزندان آنها است؛ اما دریغا که هشدارها فایدهای نکرد.
سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت
جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجببرانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایتفقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروهها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت میکردند و علیه ارزشهای انقلاب مطلب مینوشتند و شما میدانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟
توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!!
توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟
وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین.
ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما!
جالب است در انتخابات دوم خرداد ، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی میخوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد!
آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!!
و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست.
- شما دیدید که آنها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آنها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آنها با شما بود.- شما دیدید که آنها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آنها خط امام را تحریف میکنند- شما دیدید که آنها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آنها دنبال میکنند.- شما دید که آنها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوتطلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟
آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا
و ما علیرغم بیمهریها و کملطفیها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، بهعنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمعبندی رسیدند ولی در مورد حضرتعالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرتعالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از:
۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایهداران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین میشود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژهخواری را تداعی میکند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنشزدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخگویی همهی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فیالمجلس واکنش نشان دادند.
جناب آقای هاشمیملاحظه میفرمایید که بچههای حزبالله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا.
حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه میدانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟!
پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همهی نیروهای حزبالله را نگران کرد، گروههای سیاسی اصولگرا گرد هم جمع شدند تا چارهاندیشی کنند. آنها وفاق در بین همهی وفاداران بهنظام را ضروری دانستند و جهت شکلگیری این وفاق محوریت شما را جمعبندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد بهنظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالشها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خرداد یها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه میدانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت میشد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوقهای رأی مردم مینویسند خاتمی ولی خوانده میشود ناطق؛ شما میدانستید و توی دهان آنها نزدید و بلکه آنرا فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزبالله رأی نیاورد.
ماجرای قدرتطلبی تمام نشد
القصه؛ ماجرای قدرتطلبی تمام نشد و روزبهروز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد.
مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدینژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدانداری میکند؛ البته ممکن است بعضی عوضشده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آنهم ناقص و با اشکال مختلف عاریهای و وارداتی با الگوهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش میکند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود.
دائماً میگفتید میآیم، نمیآیم!
جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد میشد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟!
بههرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولیهای مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً میگفتید میآیم، نمیآیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرفها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصولگرایان وحدت کنند، نمیآیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشتهایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت میکنم و نمیآیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحلهای میشود و نفس دومرحلهای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کردهاند همین الآن که من تصمیم نگرفتهام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرالها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدینژاد را فراهم کردید.
حمایت ضدانقلاب و مارکسیستها و لیبرالها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴
جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوالهایی که راه انداختند و برچسبهای ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ میکردند و چه میتوان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و بهاصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... .
و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همهی ضدانقلاب و مارکسیستها و لیبرالها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدینژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود.
کار شما برای رأیآوری به کجا رسیده بود؟!!!
در همان زمان مطلع شدیم که اتاقهای فکر و کمیتهی پشتصحنه به ستادهای شما خط دادهاند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابانها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرتعالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازهای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالبتر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن مینشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد بهعنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.»
البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیسجمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را میزنیم.
وای بر ما، کار شما برای رأیآوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟!
کینهی حزبالله به دل گرفتید
آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کردهاید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزبالله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأملکنید. کینهی حزبالله به دل گرفتید و همه را با احمدینژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ میدانید بسیاری از بزرگان که از حضرتعالی حمایت میکنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمیبینند بلکه برای بازدارندگی از شکلگیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید.
خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا میداند که چه تلاشها و برنامهریزیهایی شد، چه پولها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجیای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدینژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدتها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود.
دردمندانه عرض میکنیم که در همهی صحنههای آشکار و پنهان فتنه -از اتاقهای فکر پشتصحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم میخورد.
بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیشبینی کردید؟
قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانهای شد، خطاب به ولیفقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهادهای شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حالآنکه هیچگاه حاضر نشدهاید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیشبینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشان¬هایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده میکنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود.
فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد
فیالمثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نهتنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آنها در فتنه بیشتر شد و ما هیچگاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم.
نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی
کار بهجایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیتالله ریشهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضعگیریهایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید.
اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید
در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبیها و منافقین بود، بهعنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواستههای خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً میدانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند.
بهراستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسمخورده ملت ایران به او دلخوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد میکردند؟!
آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند!
قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یکدندگیها و غرور اصحاب و یاران بنیانگذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟!
چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟!
قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند
اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما میماند؟!
همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پسازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایفالحیل تحتفشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما میماند؟!
ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درسآموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درسها و عبرتهایش برای تاریخ و آیندگان بهجای میماند، ولی آنچه باعث شد این رنجنامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیتهای انقلاب بود. بسیار برایم رنجآور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا میداند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمیگویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض میکنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران میشود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانهی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟
سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری میافتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی میکند. هنگامی که این جملهی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامهی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور میکنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور میکنم، به این یقین میرسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت میدهد.
جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان میایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرتطلب را بهدست گرفته، افول کردهاید. این کار مشاورههای غلط و اتاقهای فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینهها مهم است و آن زمینهها این فرصتها را به وجود میآورد.
مواضع افراطی سال های اخیر
جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید.
برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم:
۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفتوگویی با فصلنامه مطالعات بینالمللی میگویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
و جالب اینکه پسازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانهها مواجه میشود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند.» (!)
با توجه بهقاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» میتوان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کردهاید، سخت مبالغهآمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که سکوت امام بهمعنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمیتوان بهحساب موافقت ایشان با دیدگاههای انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست.
۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام میگرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحیشده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیتالله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندانها پر از مردم، زندانها جا ندارد بعضی از ورزشگاهها را گرفتند، آنها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیکطرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی میشوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمبهای آمریکا باید بمانند.»
تنها پس از واکنش رسانهها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقبنشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه میتوان تبعات آن سخنان دشمنشادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟
۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجالبرانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آنچنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند، میگوید: حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» میفرماید بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها میشوید.»
پسازآن نیز پایگاه اطلاعرسانی حضرتعالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنشهای تند بعدی و جوسازیهای بهعملآمده در این خصوص تأکید میکند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. بههرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیمالشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعهای که به امامت خود حضرتعالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد.
مگر از یاد بردهایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دستنشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را بهحساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را بهحساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشتهاند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کردهاند!»
و مگر میتوان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»
امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانهی سالهای دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟!
گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شدهاند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند میزنند! خدا را شکر میکنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیشبینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنونکه من حاضرم، بعضی نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت دادهشده یا میشود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیشبینی نکرده بود، تحریفگران با میراث فکری او چه میکردند؟!
و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند.
۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأملبرانگیز است. شما اخیراً در مصاحبهای ادعا کردهاید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسانهای افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام میگفتند] میزدند. بعضیها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] میگفتند: با دولتها کار نداریم و با ملتها کار داریم. این حرفهای عجیبوغریب، باعث شد که کمکم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.»
ظاهراً صدام هم بیتقصیر بوده و این به قول شما افراطیهای داخلی بودهاند که صدام را ترساندهاند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطیهایی که از آنها سخن گفتهاید و آنها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بودهاید و احتمالاً باید گفت حضرتعالی در رأس افراطیون بودهاید.
مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفتهام همه توطئههای جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.»
و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح میکنند، میفرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همهچیز را بهحساب اشتباه و سوءمدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند»
اگر هم مقصودتان از افراطیهایی که دم از صدور انقلاب میزدند، همان خط ۳ ایها و باند مهدی هاشمی معدوماند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیماندههای آنها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفتهاند؟
۵- مواضع و دیدگاههای روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأملبرانگیز است. بنا بر نقل رسانهها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولیفقیه تصمیمگیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفتهاید «ولیفقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولیفقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمیشود بگوییم ولیفقیه؛ ممکن است نظام ما ولیفقیه نداشته باشد... تعدادی علیالبدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.»
اینگونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح میشد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرتعالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامهریزی کند؟!
۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمیشود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفتوگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیهام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آنها هم هست. همه بیایند. حتی آنهایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آنها هم هست. ما میخواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیمهایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آنها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.»
چنین به نظر میرسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه میکنید فعلاً که گزینه دیگری بهجای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟!
۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفتهاید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً میتوانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.»
این درحالی است که هم ما و هم شما میدانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پسازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرتعالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام میپذیرد؟ ایا میتوان در اینگونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند.
۸- موضوع دیگری که نشان میدهد بهزعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشههای بنیانگذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بینالمللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی میشوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش میبردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و تواناییهایی که بهطور روزافزون در کشور افزایش پیدا میکند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم».
حالآنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشههای امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آنها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک میشود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر میشود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت میکند.
آیا با این وضعیت نمیتوانیم به تغییر ۱۸۰ درجهای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶
سخنان حاشیهساز عدهای در فضای انتخاباتی پیش رو، واکنشهای مختص به خود را حاصل کرده است؛ صحبتهای صریح روزهای گذشته رئیس قوه قضاییه آشکارا در نقد اظهارات حاشیه سازی بود که این روزها فضای رسانه را آلوده خود کرده است.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
سخنان حاشیهساز عدهای در فضای انتخاباتی پیش رو، واکنشهای مختص به خود را حاصل کرده است. صحبتهای صریح دیروز رئیس محترم قوه قضاییه آشکارا در نقد اظهارات حاشیهسازی بود که این روزها فضای رسانه را آلوده خودکرده و درصدد تسری به فضای عمومی میباشد.
سالهاست که بصیرت و هوشیاری شخصیتهایی نظیر آیتالله آملی لاریجانی بر کمتر کسی پوشیده است و هر زمان و مکان که احساس ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی صورت پذیرفته نقش اساسی خود را در خنثیسازی این توطئهها انجام دادهاند. چه درصحنه قضاوت و پیشگیری و مجازات مفسدین و چه درصحنه بیان و تنویر افکار عمومی، رئیس محترم دستگاه قضا را میتوان بهعنوان مدافع قاطع و صریح انقلاب و نظام اسلامی خطاب کرد که تا به امروز خللی در نوع رفتار و عملکرد وی ایجاد نشده است.
ازاینرو بر هر فرد پیگیر و دنبال کننده رسانههای داخلی پنهان نیست که اظهارات آیتالله آملی لاریجانی بهگونهای درصدد پاسخ به شبهات مطروحه در کلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که این روزها مصاحبههای زیادی از وی در رسانهها حاشیههای به خصوصی ایجاد کرده است.
برای تشخیص مصداقی بیانات رئیس محترم قوه قضاییه پیرامون شبهات مطروحه در مصاحبههای هاشمی، در این گزارش اشاراتی به گزارههای مرتبط باهم میشود.
اکبر هاشمی رفسنجانی این روزها موضوع انتخابات خبرگان رهبری را در دستور کار خود دارد و در این راستا با حاشیهسازیهای رسانهای درصدد ایجاد یک التهاب هست. موضوع نظارت بر رهبری یکی از موضوعات آشکار در اظهارات هاشمی است که بخش عمدهای از اظهارات آیتالله آملی لاریجانی نیز مختص به آن گردیده است.
اپیزود اول: نظارت بر رهبری و زیرمجموعههای آن
*هاشمی در گفتگویی گفته است:البته ازنظر من نباید اینگونه باشد و در خبرگان هم گفتم که اگر بخواهیم وظیفه خود را بهخوبی انجام بدهیم، همه کارهای کشور زیر نظر رهبری است و ما نباید از آنها غافل باشیم. رهبری قدرت مطلق کشور هستند، لذا ما باید لااقل نهادهایی را که زیر نظر رهبری هستند، و هر عیبی دارند، با رهبری مطرح و پیگیری کنیم که آن عیب برطرف شود و اگر حسنی هم دارند، آن حسن را بزرگ و تشویق کنیم. این کار تابهحال میشد، اما قوانینی را که خودمان گذراندیم، محدود است. در آینده خبرگان دیگری میآید که باید ببینیم چهکار میکند.
**این بخش از بیانات روز گذشته آیتالله آملی لاریجانی اشاره به همین موضوع مطروحه فوق است: همه آحاد جامعه حق انتقاد از حاکمان رادارند و میتوانند بر اساس اصول شرعی، امربهمعروف و نهی از منکر کنند، اما نمیتوانند به ریاست جمهوری یا قوه قضاییه مراجعه کنند و بگویند میخواهیم مجموعه تحت امر شمارا نظارت کنیم! مکاتبات شمارا رسیدگی کنیم، اسناد مالی دستگاه را بررسی کنیم. اجازه اینگونه نظارتها به آحاد جامعه داده نشده بلکه این نظارت از طریق مجاری قانونی صورت میگیرد. حال سخن این است که آیا نظارت به این معنا که مستلزم تجویزهای خاصی است در مورد مجلس خبرگان نسبت به رهبری آمده است یا نه.
وی بابیان اینکه بنده گمانم این است موضوع فوق چنین نیست افزود: در عین اذعان به اختیار مجلس خبرگان در عزل و نصب رهبری در شرایط خاص، نظارت به معنای فوق در مورد آنان تجویز نشده است. غایت مطلبی که در اصل 107 و 111 آمده است، اثبات این اختیار است در موضوع خاص. و آن موضوع خاص عبارت است از تشخیص وجدان یا فقدان اوصاف در رهبری و تشخیص این امر غیر از نظارت کردن به معنای فوق است. نمیتوانند بروند خیمه بزنند در دفتر رهبری بگویند ما شبانهروز میخواهیم اینجا باشیم، مذاکرات شمارا گوش کنیم ببینیم آیا شما مدیریت دارید یا ندارید؟ ما که میگوییم چنین چیزی نمیشود.
وی افزود: قانون اساسی چنین مطلبی را ندارد و از آن روشنتر بحث زیرمجموعههای رهبری، فردا میگویند که ما سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی را میخواهیم برویم داخل آنها مستقر بشویم تا ببینیم چگونه اداره میشوند تا بعد بفهمیم که آیا عزل و نصب رهبری در آنجا درست بوده یا نبوده؟ ما میگوییم این سخنان درست نیست، غلط است، توقعات و توهماتی است که شما مطرح میکنید.
البته سر لفظ نظارت هم دعوا نداریم اگر نظارت شما همین است یعنی بر اساس تشخیص دادن اوصاف، اختیار عزل و نصب وجود دارد این را همه قبول دارند، ولکن در این صورت سر سخن برخی معلوم نیست که گفتهاند باید ببینیم خبرگان چه میکنند، مگر تابهحال خبرگان همین کار را نمیکردند، خب همین کار را میکردند، همین اختیارات را داشتند، همین تشخیصها را داشتند.
اپیزود دوم: علامه تراشی و تحریک افراد برای شرکت در انتخابات خبرگان
*آیتالله هاشمی رفسنجانی در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب خدیجه ثقفی که در اردیبهشت سال جاری برگزار شد اظهار داشته بود: علامه حجتالاسلاموالمسلمین حاج حسن آقا خمینی مجتهد نمونهای است که باهوش بالا بهخوبی مسائل را تحلیل میکند و درس خارج ایشان در قم موردتوجه است و ازجمله کارهای ایشان و برادرانشان سید یاسر و سید علی که تفاوت بین آنها نمیبینم این است که آثار امام و اسناد مربوط به ایشان را حفظ کنند.
**آیتالله آملی لاریجانی نیز با انتقاد از این الفاظ و صفات حوزوی که بدون هیچ پشتوانهای بر روی افراد نهاده میشود و از طرفی هم بیش از یک سال است که هاشمی به انحای مختلف درصدد تحریک افراد برای ورود به مجلس خبرگان است، دقیقاً خطاب به هاشمی تصریح کرد: انسان پشت این مطالب حرکتهای معناداری را احساس میکند. عدهای را که با خود همفکر هستند برای ورود به مجلس خبرگان تحریک میکنند البته اشکالی ندارد آزادی است ولی در حوزههای علمیه علامه تراشی هم میکنند آیا واقعاً شما تشخیصدهنده علامه هستید؟ کسانی که این حرفها را میزنند آیا قادر به فهم دقیق متون معمولی کتب حوزوی هستند؟ آیا میتوانند ظرایف کتابهایی مثل کفایه آخوند خراسانی و رسائل و مکاتب شیخ انصاری را فهم کنند؟ آیا تحقیقات محقق نائینی، محقق عراقی، و محقق اصفهانی را درمییابند با این وضع اینها علامه تشخیصدهنده میشوند؟ اینها بازیگری است،اینها استهزاء حوزههای علمیه است، اینها خندیدن به شعور مردم است.
در علوم دیگر این حرفها نیست، چه کسی جرأت میکند برود بگوید من علامه در ریاضیات را تشخیص میدهم؟ مگر اینکه ریاضیدان باشد، اینها بازیگری است، با زیرکی دارند توقعاتی در جامعه درست میکنند و من گمانم این است که یک عدهای راه افتادهاند جامعه را در مقطع انتخابات دوقطبی کنند تا از آرای یک عدهای استفاده یا سوءاستفاده کنند اینطور که ما بیاییم یک فضایی درست کنیم تا آراء جمع کنیم واقعاً خلاف شأن است حالا فرض کنیم آرایی هم اینگونه جمع کردید در نزد حقتعالی چه جوابی دارید نسبت به این حرفهای خلاف.البته مردم میفهمند، خادم را از غیر خادم تشخیص میدهند.
اپیزود دوم: طمع ریاست جمهوری مادامالعمر
*چندی بیش داریوش سجادی که اکنون بهعنوان مجری برخی از شبکههای ماهوارهای نیز فعالیت میکند، در سایت شخصی خود بابیان اینکه، خود او در سال 73 با مهاجرانی مصاحبه کرده بوده و مهاجرانی در همان مصاحبه طرح تمدید دوره ریاست جمهوری هاشمی را مطرح کرده است، فاش کرد که آقای هاشمی در طول دو سال (73 تا 75) هیچ واکنش منفی به این ایده نشان نداد و پسازآنکه حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب صراحتاً با این طرح مخالفت کرد، وی نیز نظر مخالفش را بیان کرد.
**آیتالله آملی لاریجانی نیز در بخشی از بیانات خود صریحاً به این موضوع اشاره داشته و بیان کردند: در همین کشور، کسانی بودند که بهشدت دنبال این بودند که ریاست جمهوری را برای برخی مادامالعمر کنند، اینها با مردم هستند؟ بحمدالله رهبری انسانی متدین، وارسته، متقی و باصلابتاند و به این حرفها هم کاری ندارند. راه خودشان را باصلابت و با قاطعیت میروند، بیش از ربع قرن این کشور را با درایت و طمأنینه از پیچهای خطرناک عبور دادهاند. شما بهجای حمایت، بهجای ترویج، بهجای تشویق مردم حرفهایی میزنید، حرفهای ناامیدکننده و تفرقهانگیز و بعد هم از این چه ثمرهای میخواهید بردارید!
اپیزود سوم: روزنامههای زنجیرهای و مصاحبههای کذایی
*رئیس قوه قضاییه بابیان اینکه روزنامههای زنجیرهایشان هم که آن طوری عمل میکنند. مردم نیازهای واقعی دارند، گرفتاریهای واقعی دارند ، انتخابات هم شور خودش را میخواهد، یک امتحانی است، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی را تجلی اراده مردم دانست و اظهار کرد: بگذارید به نحو سالم آنکه مردم خدوم میدانند، اوصاف را در او میبینند بعد از تأیید شورای نگهبان به او رأی دهند، حالا هر کس که مردم اختیار کردند از صندوقها بیرون میآید و او هم متکفل وظایف خودش میشود و اینهمه بازیگری و جبهه درست کردن و مصاحبههای کذایی و در یک فضایی که تنشزاست اینها چه وجهی دارد؟
**این بخش از اظهارات رئیس قوه قضاییه نیز اشاره به مصاحبه چند روز گذشته هاشمی با روزنامه آرمان دارد که بهنوعی نظام را مورد تهدید قرار داده و برخی کارشناسان و صاحبنظران سیاسی نیز پرده از اهداف و مقصد این مصاحبه برداشتند. مهدی محمدی بهعنوان کارشناس برجسته مسائل سیاسی با اشاره به اینکه سراسر این مصاحبه تهدید نظام و مردم است، تصریح کرد: درصورتیکه فیالمثل شورای نگهیان انطور که آقای هاشمی میخواهد عمل نکند یا نتیجه انتخابات برخلاف میل ایشان باشد، ثبات و امنیت و آرامش کشور به هم خواهد ریخت و آن جه در منطقه رخ میدهد در ایران تکرار خواهد شد.
وی بابیان اینکه آقای هاشمی آشکارا درصدد سوریزاسیون ایران است میافزاید: این مصاحبه یک نقطه عطف در مبارزات انتخاباتی سال 94 است و میتوان آن را با نامه 19 خرداد 88 هاشمی به رهبری مقایسه کرد. هاشمی نیت درونی خود را برملا کرده و همگان را تهدید میکند که یا به میل وی رفتار میکنند یا ناامنی که در منطقه وجود دارد به ایران هم سرایت خواهد کرد. به این معنا آقای هاشمی بزرگترین همکار داعش در ایران است.
محمدی اظهار میدارد:تبدیل انتخابات به باجگیری سیاسی گام اول گذار از مبارزه سیاسی به کودتاست. امروز سال 88 نیست ولی هاشمی همچنان هشتاد و هشتی رفتار میکند. اکنون و با مشاهده آنچه در منطقه میگذرد برای مردم ایران، امنیت اگر نگوییم بیش از معیشت، حداقل بهاندازه معیشت اهمیت دارد. هاشمی صریحاً اعتراف کرده است که در صورت عدم تحقق اهدافش بدل به موتور محرکه ناامنی در ایران خواهد شد و تجربه 88 به ما میگوید چنین کارهایی از او برمیآید.من البته معتقدم اگر اهدافش محقق شود هم همین کار را خواهد کرد. این موتور را باید خاموش کرد.منبع: راه دانا
کد خبر: ۸۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۱
رئیس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در واکنش به دانشجویی که او را به محافظه کاری و انفعال متهم کرد گفت: من منفعل نیستم. من نمی خواهم داخل نظام زور آزمایی کنم زیرا زورآزمایی ما در مقابل دشمنان و براندازان نظام است.به گزارشپایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،محمد رضا عارف عصر امروز در دانشگاه صنعتی شریف در مراسمی به مناسبت 16 آذر با اشاره به اینکه ما می خواهیم موثر باشیم و به حل مشکلات کمک کنیم ، خاطر نشان کرد: گاهی ما یک مسأله فرعی را جدی می گیریم و از مسأله اصلی غافل می شویم و من همواره تاکید کردم که باید بر اساس مشترکات حرکت کنیم.
وی همچنین افزود: اگر مطالبات دانشجویی در سالهای قبل آرامتر مطرح میشد تا کنون آنها حل شده بودند، شعار تند دادن که کاری ندارد. ما با جریان اصولگرا 85 درصد اشتراک داریم و آنها را برادر خود می دانیم و مثل برخی ها به طرف مقابلمان بدگویی نمی کنیم. ما با اصولگرایان رقابت جدی داریم و فردای هفت اسفند دنبال رفاقت با آنها هستیم.
عارف در ادامه تاکید کرد: من هم می توانم در اینجا شعار تند بدهم و شما به به و چه چه کنید، اما این اقدام ااگر خیانت به شما نباشد کم لطفی به شما است.
وی در پاسخ به دانشجویی که پرسید که آیا اصلاح طلبان با چهره اصلاح طلبی فقط 15 درصد با پایداریها اختلاف دارند گفت: اشتراک ما با اصولگرایان زیاد است اما پایداریها بخش کوچک از اصولگراها هستند که خیلی هم مورد قبول آنها نیستند.
بر اساس این گزارش موضع گیری عارف نسبت به وقایع سال 88 بخش دیگری از سوالات دانشجویان بود و دانشجویان عارف را متهم کردند که چشم خود را نسبت به سال 88 بسته است که وی در پاسخ گفت: من چشم خود را بر مسائل 88 نبسته ام من اگر فرصت داشته باشم اتفاقات سال 88 و 84 را چاپ می کنم اما الان صلاح نمی دانم به این مسائل بپردازم. دوستان از دیدگاه های من در این باره اطلاع دارند. البته این حق شما است که بدانید که چرا که کاندیدای رئیس جمهوری بودم رئیس ستاد انتخابات خاتمی شدم. این مسائل باید باز شود که الان جایش نیست. در یک فضای کارشناسی و بدون هدف مچ گیری باید اتفاقات گذشته آسیب شناسی شود. من هیچ گاه سکوت نکردم فقط صحبت های خود را رسانهای نمی کنم.
در ادامه دانشجویی از عارف پرسید که شما برای حل مشکلات دانشجویان تا الان چه کردید ، که عارف در پاسخ گفت: من همه مسائل دانشجویان را در دانشگاه و در خارج پیگیری کردم، اما آنها را رسانهای نکردم.
وی با اشاره به اینکه باید شرایط زمانه را هم در نظر گرفت خاطر نشان کرد: ما می خواهیم از شرایط قبل از خرداد 92 به یک شرایط مطلوب برسیم که این مسأله زمان بر است و باید سعه صدر داشته باشیم زیرا افرادی در بیرون از دانشگاه دنبال سکوت دانشگاه بودند و از هر نهادی برای فشار به دانشگاه استفاده میکنند. مشکل دیگر ما هم این است که برخی مدیران دانشگاه نحوه تعامل با دانشجویان را بلد نیستند. گاهی هم تصمیم یک مدیر دانشگاه مورد قبول خود او هم نیست.
به گزارش ایسنا مسأله حصر بخشی از سوالات دانشجویان از عارف بود که وی در پاسخ به آنها گفت: رفع حصر از وعده های رئیس جمهور است و امیدوارم فردا که رئیس جمهور به این دانشگاه می آید خبرهای خوبی داشته باشد. من معتقدم باید در شرایط منطقه ای با رایزنی این مسأله حل شود.
وی در ادامه در برابر اصرار دانشجویی برای توضیح بیشتر عارف درباره مسأله حصر اظهار کرد: من رئیس جمهور نیستم و شما باید این مسأله را از طریق رئیس جمهور پیگیری کنید. من چه کارهام که شما از من پاسخ می خواهید . من تعبیر استخوان لای زخم را درباره حصر به کار برده ام و معتقدم این مسأله باید حل شود. در دو سال گذشته هم در حد وظیفه خود این مسأله را پیگیری کردم اما اکنون نمی خواهم گزارش بدهم که با چه مسئولانی در این رابطه صحبت کردم. البته سمتی هم ندارم که گزارش کار بدهم .
رئیس بنیاد امید ایرانیان همچنین در پاسخ به سوالی درباره احتمال رد صلاحیت نامزدهای اصلاح طلبان در انتخابات گفت: انتظار ما این است که همه مسئولان بر اساس قانون عمل کنند . با فتوای رهبری درباره حق الناس بودن رای مردم هم بسیاری از مشکلات گذشته را دیگر نخواهیم داشت. ما باید الگوی انتخابات 92 را دنبال کنیم. ما هم کارگروه رایزنی در شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان تشکیل داده ایم و با مسئولان انتخابات رایزنی داریم و اگر هم حقی از ما از بین رفت از طریق قانونی آن را دنبال میکنیم.
در ادامه دانشجویی از عارف پرسید چرا باید الگوی انتخابات 92 را دنبال کنیم در حالیکه درآن انتخابات آیت الله هاشمی رد صلاحیت شد که عارف در پاسخ به این پرسش خاطر نشان کرد: هنگامی که آیت الله هاشمی در انتخابات 92 ثبت نام کرد من ستادهای انتخاباتی خود را تعطیل کردم و ما دنبال حمایت از آیت الله هاشمی بودیم. اگر من گفتم الگوی انتخابات 92 را دنبال کنیم منظورم مربوط به روند برگزاری انتخابات است نه رد صلاحیت آیت الله هاشمی.
وی تاکید کرد: چاره ای جز تسلیم در برابر قانون نداریم. کار دیگری هم نمی توانیم انجام دهیم ما طراح زمین بازی و داور نیستیم و گاهی هم انتخاب بازیکنان دست ما نیست.
رئیس بنیاد امید ایرانیان همچنین در پاسخ به پرسشی درباره اختلاف اصلاح طلبان در سال 84 و پیروزی رقیب آنها در اثر همین اختلافات اظهار کرد: من در سال 84 معاون رئیس جمهور بودم و همه انتظار داشتند که کاندیدای اصلاح طلبان باشند اما شما اجازه بدهید که من وارد گذشته نشوم زیرا اگر وارد این بحث شوم موجب ایجاد چند دستگی میان اصلاح طلبان میشود. اتفاقات سال 84 خوب نبود و ما اکنون از آن تجربه استفاده کردهایم.
دانشجویی از عارف پرسید که اگر شما در سال 88 به جای مهندس موسوی در آن انتخابات بودید آیا اتفاقات سال 88 می افتاد یا نه ؟ که وی گفت: من الان نمی توانم جوابی بدهم و تحلیلی ندارم به هر حال روند به سمتی رفت که مهندس موسوی و کروبی در آن ماندند ما از تجربههای گذشته استفاده کردیم و در سال 92 با هم مبارزه نکردیم.
وی همچنین در پاسخ به پرسشی درباره چرایی انفعال دولت در برابر گروه های فشار تاکید کرد: دولت منفعل نبوده و رئیس جمهور و وزیر کشور پیگیر مسأله گروه های فشار هستند که گزارش حادثه اخیر هم آماده شده و از طریق قوه قضاییه در حال پیگیری است اما آیا باید دولت برای نشان دادن پیگیری خود کسی را اعدام کند؟
عارف در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه اگر شما در سال 92 رئیس جمهور می شدید برنامه شما چه بود گفت : من برنامه خودم را داشتم و الان زمان مطرح کردن آن نیست، زیرا دولت با مشکلات زیادی روبرو است به هر حال اولویت اول من مبارزه با فساد بود.
منبع/افتاب
کد خبر: ۷۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۵