برچسب ها
سایت فیفا سالروز تولد علیرضا منصوریان را تبریک گفت.
کد خبر: ۱۵۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۸

یاداشت-موریس شهاب
در کشورهای فنیقی هم معبد‌ اشمون‌ در شهر صیدون گواه همکاری شاه‌ شاهان و پادشاهان فنیقی به شمار می رود: معبد نامبرده در آغاز قرن کنونی‌ به وسیله هیئت ویگان ( wiegand )به طور سطحی خاک برداری شد و در سال های‌ اخیر خاک برداری کاملی‌ در‌ آن انجام گرفت .
کد خبر: ۱۵۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۰۷

تیم قدرتمند بلدیه اسپور استانبول برای حفظ صدرنشینی خود در سوپر لیگ ترکیه به دنبال جذب مهاجم ملی‌پوش کشورمان است.
کد خبر: ۱۵۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

جديدترين آمار صندوق بين‌المللي پول با اشاره به افزايش بيكاري در كشور نشان مي‌دهد كه جايگاه ايران به لحاظ بيكاري در جهان در سال‌هاي 92 تا 95 نزول 7 پله‌اي داشته و رتبه اين كشور از 29 به 22 رسيده است كه نشانه بدتر شدن اوضاع است.
کد خبر: ۱۴۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۴

گزارش؛
کهگیلویه از سه کلمه «کوه»، «گیل» و «اویه» ترکیب یافته است. از آن جا که کلمه «او» پسوند مالکیت است، بنابراین معنای این نام «منطقه کوهستانی گیل» است.
کد خبر: ۱۴۴۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۵

آوای رودکوف:رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت ،نباید انتظار معجزه از برجام داشت بلکه باید آثار آن را در سه مقطع کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت دید.
کد خبر: ۹۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۵

رییس موسسه تحقیقات صلح نوبل اعلام کرد که دو نفر از مذاکره کنندگان پرونده هسته ای ایران، دکتر علی اکبر صالحی وارنست مونیز وزیر انرژی امریکا در لیست احتمالی نامزد های جایزه صلح نوبل سال 2016 قرار دارند. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از  ایرنا، رییس موسسه تحقیقات صلح نوبل اعلام کرد که دو نفر از مذاکره کنندگان پرونده هسته ای ایران، دکتر علی اکبر صالحی وارنست مونیز وزیر انرژی امریکا در لیست احتمالی نامزد های جایزه صلح نوبل سال 2016 قرار دارند. به گزارش رویترز، کریستین برگ هارپ ویکن، رییس موسسه تحقیقات صلح نوبل مستقر در اسلو امروز اعلام کرد که ناظران این موسسه پیش بینی می کنند که اسامی مذاکره کنندگان پرونده برنامه هسته ای ایران از جمله علی اکبر صالحی نیز امسال (2016) در لیست نامزد های دریافت این جایزه بین المللی باشند. وی در اسلو پایتخت نروژ به رویترز گفت: امسال علاوه بر نام ادوارد اسنودن، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)، مذاکره کنندگان صلح با شورشیان فارک در کلمبیا، مبارزان راه دمکراسی در تونس و ناجیان پناهجویان سوری در یونان ، اسامی مذاکره کنندگان هسته ای ایران و گروه 5+1 از جمله ارنست مونیس و علی اکبر صالحی، مسئولان سازمان های انرِی اتمی امریکا و ایران نیز در این لیست قرار دارند. وی در این خصوص گفت: از آنجایی امروز دوشنبه آخرین مهلت برای نام نویسی فردی و یا نامزد کردن افراد از سوی ناظران این موسسه است، آخرین بررسی نشان دادن که اسنودن در صدر لیست و بعد از وی ارنست مونیز و علی اکبر صالحی در ردیف دوم و مذاکره کنندگان کلمبیایی در رده سوم لیست نامزدهای این جایزه قرار دارند. طارق رئوف مدیر برنامه خلع سلاح و منع گسترش هسته ای این موسسه بین المللی تحقیقات صلح مستقر در استکهلم در سوئد نیز در 24 تیر امسال به نقل از رییس این موسسه (خانم هارپ ویکن)، جواد ظریف و جان کری وزیران خارجه ایران و آمریکا را نیز به دلیل آنچه که «نقش آفرینی در انعقاد توافق تاریخی هسته ای» خواند بود، به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل سال 2016 معرفی کرد. وی این اظهارات را در موسسه مذکور پس از دستیابی به جمع بندی نهایی بین ایران و کشورهای گروه 1+5 در وین اتریش بیان کرده بود. رئوف که پیشتر رییس اداره هماهنگی سیاست های راستی آزمایی و امنیتی آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده، یادآور شده بود که نتیجه مذاکرات وین اعطای جایزه صلح نوبل 2016 را به جان کری و محمد جواد ظریف مسلم می کند.
کد خبر: ۸۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۳

اختتامیه بیست و هفتمین جشنواره استانی تئاتر کهگیلویه و بویراحمد در یاسوج برگزار و برگزیدگان این جشنواره معرفی شدند
کد خبر: ۷۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۳

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir «آیا پول/ثروت خوشبختی می‌آورد؟» شاید قدمت این سؤال به قدمت اختراع پول/مالکیت خصوصی باشد. اما این مناقشه‌ای است که در دهه‌های اخیر هم‌زمان با تولید داده‌های معتبر و جامع آماری، بسیار بررسی‌ شده است. امروزه پذیرفته شده که صرفا ثروت با شاخص‌های اقتصادی سنتی نظیر درآمد ناخالص ملی نمی‌تواند وضعیت مردم کشورها را نشان بدهد. دانیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ و آنگوس دیتون، اقتصاددان دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۰ در پژوهشی گسترده پس از بررسی ۴۵۰‌ هزار نفر، صراحتا اعلام کردند که به این نتیجه رسیده‌اند پول بیشتر لزوما به شادی بیشتر نمی‌انجامد!» در مقاله آنها نموداری بود که نشان می‌داد، وقتی درآمد از حد مشخصی فراتر می‌رود، ازآن‌پس درآمد بیشتر لزوما احساس بهتری به آدم‌ها نمی‌دهد. شاید همین کشفیات بود که منجر شد سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ اولین کنفرانس شادی ملل‌متحد را برگزار کند و سال بعد روز ۲۰ مارس را به‌عنوان روز بین‌المللی شادی نام‌گذاری کند. در همین راستا در سال‌های اخیر مؤسسه نظرسنجی گالوپ۱ یک رشته نظرسنجی را برای سنجش احساسات مثبت و منفی مردم جهان کلید زده است. اهمیت سنجش احساسات ازآن‌رو است که نه‌تنها کیفیت حیات ذهنی آدم‌ها را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد، بلکه رفتار آنها را نیز جهت می‌دهد. گالوپ برای سنجش احساسات مثبت و منفی افراد ۱۵ سال به بالای ۱۴۸ کشور جهان در سال ۲۰۱۴ نظرسنجی گسترده‌ای را با نمونه‌ای شامل ۱۵۳هزارنفر اجرا کرد. در این پیمایش برای سنجش احساسات مثبت از مردم پنج سؤال پرسیده شده: ۱- آیا احساس می‌کنید دیروز به خوبی استراحت کرده‌اید؟۲- آیا تمام دیروز با احترام با شما رفتار شد؟۳- آیا دیروز زیاد لبخند زدید یا خندیدید؟۴- آیا دیروز چیز جالبی یاد گرفتید یا انجام دادید؟۵- آیا دیروز احساس سرخوشی داشتید؟ بنا بر گزارش رسمی منتشرشده گالوپ باعنوان «۲۰۱۵ Global Emotions» بیش از ۷۰ درصد مردم جهان گفتند که روز قبل از نظرسنجی سرخوشی فراوان، لبخند یا خنده فراوان را تجربه کرده‌اند و احساس می‌کنند به‌خوبی استراحت کرده‌اند و محترمانه با آنها برخورد شده، ۵۰ درصد نیز گفته بودند که روز قبل چیز جالبی یاد گرفته یا انجام داده‌اند. گالوپ گزارش داد که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ شاخص احساسات مثبت تغییر چندانی نکرده و بین ۶۸ تا ۷۱ در نوسان بوده است. همچنین مشخص شد مردم آمریکای لاتین بیش از بقیه دنیا روزانه احساسات مثبت را تجربه می‌کنند. برای اولین‌بار در سال ۲۰۱۴ هر ۱۰ کشور ابتدای فهرست از این منطقه بودند: پاراگوئه، کلمبیا، اکوادور، گواتمالا، هندوراس، پاناما، ونزوئلا، کاستاریکا، السالوادور، نیکاراگوئه. این آمار این استنباط را به ذهن متخصصان گالوپ متبادر کرد که احساس شادی در این منطقه پدیده‌ای فرهنگی است. جامعه‌شناسی احساسات نیز به ما می‌گوید احساسات، همچون عقاید، مخلوقاتی فرهنگی هستند، به این معنی که ما چگونه احساس‌کردن را نیز همچون بسیاری از باورها، دانش‌ها و مهارت‌های لازم برای زندگی فردی و اجتماعی، در فرایند جامعه‌پذیری «می‌آموزیم». ما به‌طور غیرمستقیم یاد می‌گیریم که بر کدام وجوه زندگی تمرکز کنیم، وضع خود و اطراف‌مان و رویدادها را چگونه تفسیر کنیم و چه احساسی نسبت به آنها داشته باشیم. در آمار احساسات مثبت، ۱۰ کشور انتهای فهرست که مردمش کمتر از مردم ۱۳۸ کشور دیگر احساس مثبت داشتند، عبارت بودند از: سودان، تونس، بنگلادش، صربستان، ترکیه، افغانستان، بوسنی و هرزگوین، گرجستان، لیتوانی و نپال. برخلاف بعضی تصورات، خوشبختانه ایرانی‌ها در انتهای این فهرست نبودند. احساسات مثبتی که ایرانیان در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند و در پاسخ به سؤال‌های گالوپ آن را تأیید کرده‌اند، دست‌کم آن‌قدر زیاد بوده که آنها به قعر جدول رتبه‌بندی احساسات مثبت سقوط نکنند. طبق گزارش گالوپ سه‌چهارم بزرگسالان دنیا گفته بودند روز قبل مصاحبه لبخند زده یا خندیده‌اند، حتی ۵۲ درصد مردم افغانستان نیز، اما در میان ۱۴۸ کشور دنیا فقط در تونس، صربستان و ترکیه کم‌تر از ۵۰ درصد مردم چنین تجربه‌ای داشتند. در این نظرسنجی گسترده که به زبان‌های محلی کشورها اجرا شد، احساسات منفی نیز بررسی شد. برای این منظور پنج سؤال پرسیده شد. یکی از سؤال‌ها این بود که آیا پاسخ‌گو روز قبل در بیشتر اوقات احساس درد جسمی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت داشته است یا خیر. نتایج نشان داد روز قبل از پیمایش یک‌سوم مردم دنیا نگرانی یا اضطراب را تجربه کرده بودند، یک‌چهارم درد جسمی و کمی کم‌تر از یک‌پنجم غم‌ و خشم را تجربه کرده بودند. به‌طور میانگین ۲۵ درصد مردم دنیا همه پنج احساس فوق را تجربه کرده بودند. بیشترین شیوع این احساسات در عراق (۵۶ درصد مردم) و کم‌ترین در ازبکستان بود. ۵۰ درصد ایرانیان نیز چنین تجربه‌ای را گزارش کردند. عراق در پیمایش‌های ۲۰۱۱، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ همواره در صدر فهرست بوده و از سال ۲۰۰۸ به بعد همواره بین پنج کشور اول بوده است. در سال ۲۰۱۴، ۱۰کشور ابتدای فهرست عبارت بودند از: عراق، ایران، کامبوج، لیبریا، سودان‌ جنوبی، اوگاندا، قبرس، یونان ، توگو، بولیوی و فلسطین. در سال ۲۰۱۳ کشورهای مصر، سوریه، سیرالئون، قبرس شمالی و لبنان در کنار عراق، ایران، یونان ، قبرس و کامبوج جزء ۱۰ کشور صدرنشین بودند. بنا به گزارش گالوپ، به لحاظ منطقه‌ای، مردم خاورمیانه نسبت به سایر مناطق جهان کمترین احساسات مثبت و بیشترین احساسات منفی را تجربه کرده بودند. این یافته با وجود تحولات و وضع فعلی خاورمیانه شاید چندان هم عجیب نباشد. شیوع احساسات منفی در این منطقه حدود ۲۵ درصد و بیش از میانگین جهانی بود (به جز در الجزایر). گالوپ در هر دو گزارش ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ خود تأکید کرده است که در جدول رتبه‌بندی کشورها در احساسات مثبت و منفی، کشورها به‌طور معکوس قرار نگرفته‌اند؛ یعنی کشورهایی که بیشترین رتبه را در احساسات مثبت کسب کرده‌اند لزوما کمترین رتبه را در احساسات منفی به دست نیاورده‌اند. مثلا هم ابراز احساسات مثبت و هم ابراز احساسات منفی در میان مردم کشورهای آمریکای‌لاتین شیوع بالایی داشت. جالب اینکه بعضی کشورها هم احساسات مثبت و هم منفی ناچیزی نشان داده‌اند. این مردم کم‌احساس به طور عمده کشورهای شوروی سابق هستند. ۱۰ کشور ابتدای فهرست کم‌احساس‌ها عبارت بودند از: ازبکستان، چین، مغولستان، میانمار، روسیه، تایوان، رواندا، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان. اگر به۱۰ کشور ابتدای فهرست کشورهایی که احساسات منفی در آنها بیشترین شیوع را دارد، دوباره نگاه کنیم و شاخص توسعه انسانی (HDI) آنها را از اخیرترین گزارش سالانه سازمان ملل (۲۰۱۳) استخراج کنیم، خواهیم دید که در پیمایش سال ۲۰۱۴ گالوپ شش کشور شاخص توسعه انسانی متوسط یا پایین دارند، یعنی غالبا مردم در این کشورها درآمد سرانه و وضع آموزشی و بهداشتی نامناسبی دارند. تنها چهار کشور در شاخص توسعه انسانی وضع خیلی بالایی دارند: قبرس، یونان ، لبنان و ایران. سرانه درآمد ناخالص داخلی قبرس و یونان حدود دو برابر ایران و لبنان اندکی بیش از ایران است، میانگین سال‌های تحصیل هم به‌عنوان یک شاخص آموزشی و فرهنگی در چهار کشور این فهرست بالاتر از ایران است. با این وجود مردم این کشورها نیز احساسات منفی را بیش از صدواندی کشور دیگر گزارش کردند. اگرچه گالوپ داده‌های خود را به‌طورکامل علنی منتشر نکرده تا بتوان درباره آن بررسی‌های دقیق‌تر آماری انجام داد، اما در همین حد هم به نظر می‌رسد اگرچه وضع نامساعد عینی و مادی زندگی با تجربه احساسات منفی می‌تواند همراه باشد، اما کشورهایی هم هستند که از لحاظ وضع درآمد، بهداشت، آموزش و کیفیت و استانداردهای زندگی بسیار بالاتر از بعضی دیگر هستند اما مردم زیادی در این کشورها همچنان احساسات منفی را تجربه می‌کنند. یکی از مباحثات در علوم اجتماعی این است که اگرچه احساسات کاملا بی ربط به واقعیت‌های عینی نیستند، اما احساساتی که افراد تجربه می‌کنند، ممکن است ناشی از عوامل دیگری نیز باشد. اینکه ما چگونه جهان اطراف را احساس کنیم، وابسته به این است که آن را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. منابع متعددی هستند که فهم و تفسیر ما را از جهان می‌سازند؛ ازجمله تجارب تاریخی یک جامعه، آموزه‌های فرهنگی که ممکن است به‌طورمستقیم از طریق نظام آموزشی منتقل شده باشد یا به‌طور غیرمستقیم در فرایند تربیت یا حضور در جامعه آموخته باشیم و رسانه‌ها. بعضی تجارب تاریخی ممکن است ایجادکننده، تقویت‌کننده یا پایدارکننده احساسات منفی باشند، یا فهمی از وضع موجود ایجاد کرده باشند که به احساسات منفی بینجامد، مثلا جنگ و نابسامانی شدید و طولانی. بعضی رویدادهای دور یا نزدیک یا بعضی اطلاعات ممکن است سطح مطالبات را به حدی بالا برده باشد که بهبود وضعیت عینی و کیفیت زندگی آن‌چنان که هست احساس نشود و ناکامی و احساسات منفی به بار بیاورد. اگر فهم ما از جایگاه واقعی‌مان در جهان منطبق با واقعیت نباشد نیز مطالباتی شکل می‌گیرد که با منابع و امکان‌های موجود ناسازگار خواهد بود و دست نیافتن به آن مطالبات می‌تواند احساس خشم یا غم تولید کند. تصویری که رسانه‌ها از وضع زندگی مطلوب در اختیار ما می‌گذارند، عامل دیگری است که تفسیر ما را از وضعیت خودمان شکل می‌دهد و متعاقب آن احساسات متناظرش را پدید می‌آورد. امروزه رسانه‌ها اطلاعات و تصاویری از سراسر دنیا مخابره می‌کنند که به مدد تکنولوژی‌های نوین در دسترس خیل عظیمی از جمعیت جهان است. وقتی اطلاعات و تصاویری دریافت می‌کنیم که برای ما مطلوب، اما دست‌نیافتنی است، ممکن است غمگین یا افسرده شویم. اگر برای دستیابی به همه مطلوب‌هایی که می‌بینیم خود را مُحِق بدانیم و انتظاراتی داشته باشیم که احتمال بدهیم امکان برآورده شدنش نیست یا کم است، معمولا مضطرب، غمگین یا حتی خشمگین می‌شویم. از سوی دیگر همان‌طور که گالوپ به‌طور مختصر نشان داده است، به‌نظر می‌رسد بعضی فرهنگ‌ها به‌طور متفاوتی احساسات خود را تجربه و بیان می‌کنند. ممکن است در فرهنگ‌های مختلف میراث و آموزه‌هایی وجود داشته باشد که افراد را ترغیب کند نوع خاصی از احساسات را بیشتر ادراک و بیان کنند یا نکنند. همچنان که گفتیم در فهرست ۱۰ کشوری که مردم‌شان هم احساسات مثبت و هم احساسات منفی کمی گزارش کردند، قرابت‌های فرهنگی و منطقه‌ای دیده می‌شود. این داده این ظن را تقویت می‌کنند که در این فرهنگ‌ها ادراک و بیان احساسات احتمالا به‌شدت بعضی مناطق دیگر نیست. اگرچه اظهارنظر دقیق درباره این موضوع نیاز به مطالعات دقیق‌تر دارد، بااین‌حال بعضی حدس‌ها دور از ذهن نیست. برای مثال در آموزه‌های فرهنگ عامه ما در ایران مفهوم «چشم زخم» مفهوم مشهوری است. افراد بسیاری هستند که به چشم زخم اعتقاد دارند و رویدادهای متعددی را به آن نسبت می‌دهند. همچنین این آموزه وجود دارد که برای در امان ماندن از چشم زخم لازم است بخشی از داشته‌های خود را پنهان کرد و در معرض دید عموم قرار نداد، یا درباره آن با کسی سخن نگفت و حتی در موارد نیاز تظاهر به نداشتن چیزهایی کرد: پول، سلامت و البته شادی! در تجربه اغلب ما موقعیت‌هایی هستند که در آن افراد (یا حتی خود ما!) درعین‌حال که وضع خیلی نامطلوبی ندارند در محافل عمومی و نزد دوستان و آشنایان از نداشتن پول، بیماری، گرفتاری، بختِ بد، غم‌وغصه و «هزار بدبختی» ناله و شکایت می‌کنند! این نالان‌بودن و ابراز مداوم احساسات منفی، گاه به عادتی پایدار تبدیل می‌شود و حتی به نظر می‌رسد تکرار آن گاه موجب سرایت اجتماعی آن می‌شود. یعنی وقتی به‌طور مداوم کسی یا کسانی در اطراف ما از گرفتاری و بخت بد خود می‌نالند، احساسات منفی شیوع می‌یابد. از سوی دیگر بیان احساسات منفی، می‌تواند موجب جلب توجه و ترحم دیگران شود. جلب توجه و ترحم، پاداشی است که فرد در قبال بیان احساسات خود می‌گیرد و اگر این اتفاق به طور گسترده رخ دهد، می‌تواند تقویت‌کننده هنجاری شود که طبق آن افراد بیش از آنکه تمایل داشته باشند احساسات مثبت خود را با دیگران در میان بگذارند، احساسات منفی را به اشتراک می‌گذارند. در همین راستا می‌توان به آموزه‌ای دیگر بین ایرانیان اشاره کرد که سهیم‌شدن در احساسات منفی دیگران (غم و غصه و...) را واجد ارزش و یک فضیلت اخلاقی معرفی می‌کند. ما معمولا هم‌نوایی و همدلی با احساسات منفی دیگران را نشانه عمق دوستی می‌دانیم. به‌نظر می‌رسد این امر نیز تقویت‌کننده هنجار ابراز احساسات منفی است. بیان احساسات منفی علاوه بر جلب توجه و ترحم، که فی‌نفسه نوعی پاداش برای ابراز‌کننده محسوب می‌شود، می‌تواند پیامدهای دیگری نیز داشته باشد. کسی که احساسات منفی خود را بیان می‌کند، می‌تواند با ترحمی که جلب می‌کند، امتیاز بگیرد. امتیاز لزوما نفع مستقیم مادی و مالی نیست. ما نوعا از اینکه دیگران احساس خوبی نداشته باشند می‌رنجیم و درصدد بر می‌آییم احساس رنج و غصه آنها را برطرف کنیم، از این رو ممکن است فرصت‌ها و امکان‌هایی به آنها بدهیم که احساس بهتری داشته باشند؛ مثلا توقع کمتری در انجام بعضی کارها (که وظیفه آنها تلقی می‌شده) از آنها داشته باشیم و از بعضی خبط و خطاهایشان چشم بپوشیم. پذیرش کم‌کاری و خطاکاری نیز پاداش‌هایی است که فرد در قبال بیان احساسات منفی خود دریافت می‌کند. اگر در یک بافت فرهنگی اعطای چنین پاداش‌هایی (توجه، ترحم، پذیرش کم‌کاری و خطاکاری) در قبال کسانی که احساسات منفی خود را به‌طور مداوم ابراز می‌کنند، رایج باشد، می‌توان پیش‌بینی کرد که اظهار احساسات منفی به رفتاری شایع تبدیل شود. به‌طور خلاصه می‌توان گفت داده‌های گالوپ صراحتا بیان می‌کند که اگرچه ادراک و ابراز احساسات منفی بین ایرانیان بیش از دیگر ملل شایع است، اما این لزوما به معنای فقدان احساسات مثبت میان آنها نیست. داده‌های گالوپ همچنین این حدس را تقویت می‌کند که صرفا عوامل عینی نظیر ثروت و استانداردهای زندگی تعیین‌کننده شیوع احساسات مختلف در ملت‌ها و جوامع نیست، بلکه معجونی از عوامل عینی و ذهنی (نظیر تجارب تاریخی و آموزه‌های فرهنگی) دست‌اندرکار شکل‌دادن به احساسات مردم جهان است. پی‌نوشت:گالوپ (Gallup) یک مؤسسه خصوصی نظرسنجی با سابقه ۸۰ ساله است که داده‌های کشوری و بین‌المللی فراوانی تولید می‌کند. در نظرسنجی‌های معمولا تلفنی و گاه حضوری گالوپ، دامنه متنوعی از موضوعات از دید مردم آمریکا یا کشورهای دیگر بررسی می‌شود؛ از جمله وضع اشتغال و کسب‌وکار، میزان هزینه‌کرد مصرف‌کنندگان، وضع مهاجران، مسائل نژادی، وضع آموزش، وضع بهداشت و بیمه، محبوبیت چهره‌های سیاسی و مذهبی، موضوعات مناقشه‌برانگیز مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... . منبع: شرق
کد خبر: ۷۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷

ننگينترين عمل اين است كه انسان بر بدن مرده بي دفاع بتازد، مخصوصاً اگر آن مرده برادر انسان باشد، و خصوصاً كه نحوه ستم اين باشد كه گوشت بدن وي را بخورد
کد خبر: ۷۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۳

هر یک از 32 تیم حاضر در مسابقه های جام جهانی سال 2014 فوتبال در برزیل و در پایان این مسابقه ها بر اساس جایگاه خود، از فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا) پاداش مالی دریافت می کنند و برهمین اساس، برای تیم ملی فوتبال ایران، پاداش هشت میلیون دلاری در نظر گرفته شده است!به گزارش آوای دنا، جام جهانی 2014 فوتبال در برزیل روز یکشنبه هفته آینده (بامداد روز دوشنبه به وقت تهران) با برگزاری دیدار پایانی بین تیم های ملی آرژانتین و آلمان به پایان می رسد. شرکت کنندگان در این تورنمنت بزرگ جهانی علاوه بر افتخار افرینی برای کشورشان، در پایان مسابقات بر حسب عملکردشان می توانند مبالغ چشمگیری را از فیفا دریافت کنند. بر اساس اعلام ˈسپ بلاترˈ رئیس فیفا و مسئولان اجرایی فدراسیون بین المللی فوتبال، تیم قهرمان این دوره از مسابقات مبلغ 35 میلیون دلار به عنوان جایزه دریافت خواهد کرد. در جام جهانی 2014 نسبت به دوره قبلی، اهدا پاداش های فیفا رشد 37 درصدی دارد چرا که در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی، مجموع کل پاداش های فیفا برای 32 تیم حاضر در مسابقات 420 میلیون دلار بود که این این رقم به 576 میلیون دلار افزایش یافته است. بر اساس جدول فیفا تیم دوم مبلغ 25 میلیون دلار پاداش می گیرد و تیم سوم هم 22 میلیون و تیم چهار مسابقات 20 میلیون دلار دریافت خواهد کرد. تیم های که به جمع 16 تیم صعود کرده اند، هر کدام 9 میلیون دلار دریافت می کنند و تیم های رسیده به نیمه نهایی هرکدام 14 میلیون دلار دریافت می کنند. لیست پاداش های فیفا به 32 تیم شرکت کننده در جام جهانی 2014 به شرح زیر است: *تیم اول( از بین آلمان یا آرژانتین) 35 میلیون دلار *تیم دوم( از بین آلمان یا آرژانتین 25 میلیون دلار *تیم سوم( از بین برزیل یا هلند) 22 میلیون دلار *تیم چهارم( از بین برزیل یا هلند) 20 میلیون دلار *کلمبیا 14 میلیون دلار *بلژیک 14 میلیون دلار *فرانسه 14 میلیون دلار *کاستاریکا 14 میلیون دلار *شیلی 9 میلیون دلار *مکزیک 9 میلیون دلار *سوئیس 9 میلیون دلار *اروگوئه 9 میلیون دلار * یونان 9 میلیون دلار * الجزایر 9 میلیون دلار *آمریکا 9 میلیون دلار *نیجریه 9 میلیون دلار *اکوادور 8 میلیون دلار *پرتغال 8 میلیون دلار *کرواسی 8 میلیون دلار *ایران 8 میلیون دلار *ایتالیا 8 میلیون دلار *انگلیس 8 میلیون دلار *بوسنی 8 میلیون دلار *ساحل عاج 8 میلیون دلار *اسپانیا 8 میلیون دلار *غنا 8 میلیون دلار *روسیه 8 میلیون دلار *کره جنوبی 8 میلیون دلار *ژاپن 8 میلیون دلار *استرالیا 8 میلیون دلار *هندوراس 8 میلیون دلار *کامرون 8 میلیون دلار ورزشی (6). ** 547 *منبع: ایرنا
کد خبر: ۳۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۰

سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران گفت: کارلوس کی‌روش تیم ایران را در گروه 4 تیمی چهارم کرد و ما این نتیجه را با عباس آقا هم می‌توانستیم به دست آوریم. به گزارش خبرگزاری فارس، از نتایج تیم ملی در جام جهانی تنها مربی که هیچ اظهار نظری در مورد عملکرد کارلوس کی‌روش و نتایج او در جام جهانی نداشت محمد مایلی‌کهن بود. سکوت سرمربی سابق تیم ملی که به صراحت کلام شهرت دارد حکایت از آرامش قبل از طوفان می‌داد. محمد مایلی‌کهن مثل همیشه تمام حرف‌ها را شنید و در گفت‌وگو با فارس سکوتش را شکست و تحلیل خود را از نتایج تیم ملی در جام جهانی و همچنین عملکرد کارلوس کی‌روش را به شرح زیر بیان کرد. * تیم ملی با عباس‌ آقا هم در جام جهانی چهارم می‌شد ظاهرا در این کشور به جوان ایرانی و استعدادهایش توجهی نمی‌شود و انگار اصلا آنها وجود ندارند. در برنامه شب گذشته قرار بود مناظره موافق‌ها و مخالف‌ها برگزار شود اما در نهایت آنچه که دیدیم انتقادهای فردوسی‌پور، جاودانی و حاج‌رضایی از مجید جلالی بود. آنها به شدت علیه مجید جلالی موضع گرفتند. روزنامه منتسب به دولت مربی ایرانی را تبدیل به موتور گازی کرد و مربی خارجی را بنز نامید. من به خودروی بنز اعتقاد دارم، اما می‌خواهم بدانم در گروهی که فقط 4 تیم وجود داشتند آیا کارلوس کی‌روش می‌خواست تیم ملی ایران را پنجم کند؟ به عقیده من این تیم اگر دست عباس‌آقا هم بود همان تدارکاتچی زحمتکشی که کارلوس کی‌روش در مورد امید نمازی اسم او را به میان آورد باز هم تیم او چهارم می‌شد و پنجم نمی‌شد. * مربی ایرانی به جای کی‌روش بود، بیچاره‌اش می‌کردند ضمن اینکه طبق آمار سایت فیفا ما در اکثر موارد تیم آخر جام جهانی برزیل شدیم و در رابطه با آمارهای فنی تیم آخر جام شدیم.اکنون این عملکرد را با عملکرد تیم ملی در جام جهانی 98 فرانسه مقایسه کنید. با این حال مربی ایرانی هیچ انتقادی از کی‌روش نکرد و از گل بالاتر به ایشان نگفت اما آن تیتر وقیحانه علیه مربیان ایرانی به کار برده شد و جالب است هیچ کدام از مسئولان هم صدایشان درنیامد. در حالی که اگر یک مربی ایرانی به جای کی‌روش بود او را بیچاره می‌کردند. * کسی به تعویض‌های کی‌روش نپرداخت ما در مقابل آرژانتین در دقیقه 92 گل خوردیم یعنی در زمانی که کی‌روش تعویض‌هایش را انجام داده بود اما هیچ کس به این مسئله نپرداخت که گل آرژانتین بعد از تعویض‌های کی‌روش زده شد اما اگر مربی ایرانی بود همه می‌گفتند تعویض او اشتباه بوده و ما گل خوردیم. همین فردوسی‌پور چنین حرفی را می‌زد. البته از دید من تعویض کی‌روش درست انجام شد اما اگر مربی ایرانی بود برای آنکه او را بکوبند، از تعویض‌هایش ایراد می‌گرفتند. * زمین تمرین تیم ملی در آفریقای جنوبی بدتر از کمپ تیم ملی بود کی‌روش می‌گوید زمین کمپ تیم ملی کیفیتش خوب نیست همین زمین که ایشان از آن ایراد می‌گیرند در دوره سرمربیگری من یک رویا بود. ضمن اینکه فیلم اردوی تیم ملی در آفریقای جنوبی را ملاحظه کنید. زمینی که در آنجا ملی‌پوشان ما تمرین کردند بسیار بدتر از زمین کمپ تیم‌های ملی بود. پس چرا هیچ صحبتی در این زمینه نشد؟ پس شاید بده بستانی وجود داشته است. ما که در عهد بوق نیستیم اما کی‌روش خودش کرنر می‌زند و خودش آن را گل می‌کند. او بارها به بهانه اینکه از کمپ تیم‌های ملی بازدید کند، به برزیل رفت آیا وظیفه ایشان بود که چنین کاری انجام دهد؟ * فدارسیون فوتبال نیازی به دبیر ندارد مهدی محمدنبی دبیر فدراسیون فوتبال دو ماه است که به عنوان سرپرست در کنار تیم ملی است در واقع معنی این حرف این است که فدراسیون فوتبال ما دو ماه است که دبیر ندارد، آن هم دبیری که بالاترین عامل اجرایی فدراسیون است. وقتی فدراسیون دو ماه بدون دبیر روزگار می‌گذراند معنایش آن است که به دبیر نیاز ندارد. همه کارها را باید خود کی‌روش انجام می‌داده است. * جدایی نمازی ربطی به تیم بانوان آمریکا نداشت کی‌روش می‌گوید کمبود امکانات است. سؤال من این است وقتی او جزو 10 مربی گران دنیاست چگونه کمبود امکانات داریم؟ پس پول بوده که به او بدهیم و پول است که امکانات می‌آورد. شب گذشته کی‌روش گفت نمازی برای حضور در تیم ملی بانوان آمریکا از تیم ملی جدا شد در حالی که این مسئله واقعیت ندارد. جریان چیز دیگری است که اکنون نمی‌خواهم آن را بگویم. وقتی نمازی از تیم ملی رفت کی‌روش او را با عباس‌آقای زحمتکش تدارکات تیم ملی مقایسه کرد. این توهین به مربی ایرانی بود. * عوامل کی‌روش برای ماندنش جریان سازی کردند کی‌روش وقتی همراه تیم ملی به اردوهای خارجی می‌رفت به ایران برنمی‌گشت. حتی وقتی فاصله اردو با پرتغال هم زیاد بود به ایران برنمی‌گشت و به کشورش می‌رفت اما اکنون چگونه با اینکه قراردادش تمام شده و پرتغال و برزیل خیلی با هم فاصله ندارند، به ایران برگشت. مگر قراردادش تا پایان جام جهانی نبود؟ کی‌روش و عواملش دو سه ماه قبل از شروع جام جهانی مدام فشار می‌آوردند و می‌گفتند که همه کشورها و باشگاه‌ها او را می‌خواهند از آفریقای جنوبی گرفته تا باشگاه‌هایی مثل منچستر یونایتد و تاتنهام و اگر با او قرارداد امضا نشود وامصیبتا خواهد شد. همه عواملش می‌خواستند زور کنند تا کی‌روش بماند. آیا این جریان‌سازی‌ها طبیعی است؟ روزنامه منتسب به دولت مربیان ایرانی را موتور گازی می‌نامد پس شاید سایر مسئولان کشور هم باید از خارج کشور بیاوریم و لابد ما آدم لایق در این مملکت نداریم. * نمایندگان مجلس چرا مقابل توهین‌ها واکنش نشان نمی‌دهند از عملکرد نمایندگان ملت در مجلس متعجبم. آیا آنها نمایندگان مردم نیستند و فقط زمانی که می‌خواهند رای بگیرند نماینده مردم می‌شوند؟ چرا آنها مقابل این توهین‌ها هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند و نسبت به توهین مربی ایرانی سکوت کرده‌اند؟ آقایان بذرپاش، رسایی، مطهری و کامران چرا واکنش نشان نمی‌دهید؟ برای کی‌روش هم پول بود هم از جان آدمیزاد تا شیر مرغ در اختیارش قرار گرفت اما او تیم ایران را در گروه 4 تیمی چهارم کرد و پنجم نشدیم. * فردوسی‌پور و عواملش عوام‌فریبی می‌کنند تریبون به طور یکطرفه در اختیار فردوسی‌پور و عواملش است و عوام‌فریبی می‌کند. کجای دنیا بر اساس نظرسنجی مربی انتخاب می‌کنند؟ نظر سنجی زمانی قابل اعتماد و اتکا است که ابتدا نظرات مخالف و موافق شنیده شود و سپس به رای گیری گذاشته شود، نه اینکه از 25 روز قبل خوراک یک طرفه داده شود و بعد نظرسنجی انجام شود. در ضمن برای کار تخصصی باید به نظر متخصصان مراجعه کرد نه عوام، مثلا اگر قصد سد سازی داشته باشید باید به نظر متخصصان مراجعه کنید نه عوام، نظر متخصصان هم در خفا گرفته می شود. من 5 روز قبل پیش‌بینی کرده بودم که فردوسی‌پور چنین نظرسنجی را بگذارد و از کی‌روش قدیس بسازد. ظاهرا شما خبرنگاران زورتان به مربیان ایرانی می‌رسد. مگر علی رضوانی خبرنگار واحد مرکزی خبر نبود که در تلویزیون گفت کی‌روش سه ماه است که در هالیدی به سر می‌برد و وقتی کی‌روش به ایران برگشت حاضر نشد با رضوانی صحبت کند و گفت من هالیدی بودم. اگر این کارها و این حرف‌ها را مربی ایرانی می‌زد بیچاره‌اش می‌کردید. مگر کی‌روش در یک نشست خبری وقتی سؤالی پرسیده شد که به ذائقه‌اش خوش نیامد نشست را ترک نکرد؟ اگر مربی ایرانی چنین کرده بود بیچاره شده بود. * آن مربی (قلعه‌نویی) را محاکمه کردند من با آن مربی (قلعه‌نویی) اختلاف سلیقه دارم اما وقتی او در جام ملت‌ها در ضربات پنالتی به کره جنوبی باخت، فردوسی‌پور در برنامه‌اش دادگاه تشکیل داد که همین آقای حاج رضایی هم حضور داشت و آن مربی را محاکمه کردند. اما شب گذشته سه ساعت وقت به کی‌روش داده شد و پس از آن وقتی جلالی آمد سه به یک و غیرمنصفانه با او صحبت کردند، این مناظره نبود. * یوزپلنگ ایرانی تبدیل به موش ایرانی شد قرار بود ما در جام جهانی یوزپلنگ‌های ایرانی باشیم اما تبدیل به موش ایرانی شدیم. در باری با آرژانتین 10 دقیقه بازیکنان ما خودشان بودند، دیدید که چه کردند، آنقدر در ذهن بازیکنان ما کرده بودند که 5 گل از آرژانتین می‌خورید که خودشان نبودند، من بازیکنان ایرانی را می‌شناسم و استعدادهایشان را می‌دانم. هر ایرادی که از من بگیرند نمی‌توانند تاریخ را عوض کنند. مایلی‌کهن هزار عیب دارد ولی سایت AFC در زمان سرمربیگری من نوشت که در فوتبال آسیا رنسانس به وجود آمد که علت آن شایستگی جوانان ایرانی بود. ما 10، 15 بازیکن را به باشگاه‌های خارجی صادر کردیم، مهدوی‌کیا، یزدانی، میناوند، دین‌محمدی، علی دایی، کریم باقری، نیما نکیسا، علی موسوی، رضا شاهرودی، خداداد عزیزی و سهراب بختیاری زاده، اینهایی که در ذهنم است. اما چه شد که در جام جهانی وقتی یک بازیکن در شرایط مناسب نیست دوباره در دیدار بعدی هم در ترکیب اصلی قرار می‌گیرد. * نکونام عامل انسجام تیمی بود جواد نکونام اگر در زمین راه هم می‌رفت که این کار را نمی‌کرد اشکالی نداشت، زیرا او عامل مهمی برای انسجام تیمی بود، او کاپیتان تیم بود و فوق‌العاده وظایفش را خوب انجام می‌داد. چرا مدام جوانان ایرانی را می‌کوبید؟ تیم ملی ایران در جام جهانی باید پوست می‌انداخت، بعد کی‌روش می‌گوید مهدی شریفی جوان آینده‌داری است و آینده روشنی دارد، مگر من مهدوی‌کیا، میناوند، علی موسوی و یزدانی 18 ساله را استفاده نکردم؟ و در فوتبالمان تحول به وجود نیاوردم؟ * گروه ما در جام جهانی 98 سخت‌تر بود کی‌روش می‌گوید دنیا ما را شناخته، ببخشید؟! مگر ما در جام جهانی 98 نتایج بهتری نگرفته بودیم؟ مگر گروه ما در جام‌های جهانی 98 فرانسه و 78 آرژانتین  و 2006 آلمان سخت تر از گروه ایران در جام جهانی 2014 نبود؟ در جام جهانی 78 ما با هلندی بازی کردیم که نایب قهرمان شد، اسکاتلند و پرو هم بودند، تازه حق هلند خورده شد که به نایب قهرمانی رسید. اما ما در جام جهانی برزیل با بوسنی‌ای بازی کردیم که برای اولین بار بود به جام جهانی می‌آمد. جالب است می‌گویند چون این تیم شانسی برای صعود نداشت بهتر بازی کرد، در حالی که وقتی تیمی برد و باخت برایش فرقی نمی‌کند، راحت تر می‌تواند بازی کند، اما وای‌ویلا از این زبان که آدم‌ها چطور آن را می‌چرخانند. * انتخاب سرمربی تیم ملی انتخابات ریاست‌جمهوری نیست مگر انتخاب سرمربی تیم ملی انتخابات ریاست‌جمهوری است که همه افراد باید در آن نقش داشته باشند؟ زاکرونی چهار سال در ژاپن حضور داشت و او را یکی از موفق‌ترین مربیان ژاپن می‌نامند اما بعد از جام جهانی برکنارش کردند، التماس هم نمی‌کند که بماند، بعد می‌گویند ژاپن 15 لژیونر و کره 20 لژیونر دارد، اما نتایج ما بدتر از آنها بوده است، ما باید استعداد و جوان ایرانی را باور کنیم، ما می‌توانیم سه چهار تیم ملی در سطح خوب داشته باشیم. در خط هافبک ما کسی نبود که پاس‌های توی در بدهد، اما از بختیار رحمانی و قاسم حدادی‌فر استفاده نمی‌شود. * مربی ایرانی بود اعدامش می‌کردیم علیرضا جهانبخش 10 دقیقه مقابل آرژانتین خوب بازی می‌کند اما در بازی بعد از او استفاده نمی‌شود. محمدرضا خلعتبری را خط می‌زند و می‌گوید چون در طول فصل زیاد بازی نکرد خط خورد، اما در مورد قوچان‌نژاد و اینکه او هم زیاد بازی نکرده بهانه‌هایی می‌آورد که جالب است. خود من در مورد قضیه مهدی رحمتی از کی‌روش حمایت کردم و به نوعی او را تأیید کردم، اما مربیان معلم هستند و وقتی کار به آنجا می‌رسد که شاگرد می‌گوید اشتباه کردم و عذرخواهی می‌کند، چرا رحمتی دعوت نمی‌شود؟ مگر معلم وظیفه‌اش چیست؟ چرا هادی عقیلی که می‌توانست به ما کمک کند دعوت نمی‌شود؟ چرا او را با تیم ملی به جام جهانی نبردند تا موش ایرانی نشویم. طبیعی است وقتی چینش تیم ملی 10، صفر است نمی‌توانید به دروازه حریف برسید. علیرضا حقیقی هر چه توپ گرفت بلند فرستاد، در حالی که باید یکبار توپ را به دفاع راست بدهد، یک بار به دفاع چپ، اما هیچ‌کدام از اینها نبود و فقط بلند توپ‌ها را می‌فرستادیم. اگر هر مربی ایرانی دیگر بود اعدامش می‌کردیم، بعد هم می‌گوییم ما عالی بودیم، مگر در گروه چهار تیمه باید پنجم می‌شدیم؟ * فیفا فکس زده که ایران به جام جهانی برگردد فضا به گونه‌ای است که انگار این آقا فتح‌الفتوح کرده است و شاید هم تیم ایران اشتباهی به تهران برگشته و فیفا فکس زده است که دوباره به برزیل برویم و مسابقات را ادامه بدهیم و عجب است که در این دوره ضعیف‌تر از سه دوره قبل جام جهانی نتیجه گرفته بودیم که این هم قابل پیش‌بینی بود. اما فردوسی‌پور دادار و دودور راه انداخته و این آقا را ستایش می‌کند. من به عادل فردوسی‌پور خیلی اعتقاد داشتم، اما اکنون نمی‌دانم چه بگویم. از فردا همه علیه من می‌شوند، اشکالی ندارد، وظیفه‌ام است که از جوان و استعداد ایرانی دفاع کنم، من آنها را می‌شناسم، جوانان ایرانی طلا هستند. مگر خبرنگاران ایرانی با حداقل امکانات، بهترین کارها را نمی‌کنند؟ اگر خبرنگاران ایرانی هم امکانات خارجی‌ها را داشتند بهتر کار می‌کردند. مسئولان ما فقط حرف از جوان ایرانی می‌زنند. * کی‌روش بنز نیست من گفتم به بنز اعتقاد دارم و آدم باید هر جا که دانش است آن را فرا بگیرد. من در 30، 40 کلاس مربیگری بوده ام که مدرس برخی از آن کلاس ها آلمانی بودند، آنها کشوری هستند که بعد از جنگ جهانی دوم و  بعد از ویرانی کامل دوباره کشورشان را ساختند و با وطن‌دوستی و تلاشی که داشتند و فعل خواستن، کشور خود را ساختند و اکنون ببینید کجای دنیا قرار دارند، اما این آقا بنز نبود. یک ضرب‌المثل داریم که می‌گویند فلان چیز را رنگ می‌کنند تا جای فلان چیز بفروشند. این آقا بیشترین پول را گرفته است، اما چند بازی در لیگ ما را دیده است؟ فقط به استان‌هایی مثل اصفهان رفته تا آثار تاریخی ببیند و یا در شهرهایی مثل انزلی که آب و هوای خوب و ساحل دارد حاضر شده است. شهرهایی که باید می‌رفت را نرفته است و خوابش را هم به ورزشگاه‌های ما آورده است و بعد هم می‌گویند ال و بل است و مدام هم عواملش فشار می‌آورند که قراردادش با پول بیشتر تمدید شود، مگر او را همه جا نمی‌خواستند؟ * کشور ما غیرممکن‌ها را ممکن می‌کند کی‌روش ابتدا عباس ترابیان سرپرست تیم ملی را کنار گذاشت و پس از آن والی‌زاده مدیر رسانه‌ای تیم ملی را برکنار کرد، نمازی رفت، سیموئز رفت، میکو مربی بدنساز هم از تیم ملی جدا شد و بعد هم در مورد پیراهن‌های تیم ملی دیدید که چه اتفاقی افتاد و مشخص شد که به خاطر یک مشت دلار بوده است، خدا را شکر که تاریخ را نمی‌توان تغییر داد، همه دیدند که در جام جهانی 98 و جام ملت‌ها تیم ملی ایران چه کارهایی کرد و از همه مهمتر اینکه عناوینی مثل بهترین بازیکن آسیا، آقای گل مسابقات و کاپ اخلاق را هم گرفتیم. تیم ملی فوتسال را هم به مقام چهارم جهان رساندند که اگر باشگاه ها همکاری می‌کردند و ما درخشان و انصاری‌فر را هم در آن مسابقات داشتیم حداقل نایب قهرمان می‌شدیم اما دستم خالی بود به همین خاطر صادق ورمرزیار بدون یک ثانیه استراحت و تعویض در تمام مسابقات بازی کرد. من مهم نیستم، مهم ایران است و ایرانی‌ها، من نژادپرست نیستم، اما می‌گویم باید توانایی‌های ایرانی و ایرانی‌ها را باور داشته باشیم، بارها گفته‌ام ما از کشوری هستیم که غیرممکن ها را ممکن می‌کند. * جوان ایرانی را تحقیر نکنید تیم ملی والیبال ایران اکنون به جمع شش تیم برتر جهان راه پیدا کرده است و این شایستگی جوانان ایرانی را نشان می‌دهد، البته این را هم بدانید که در والیبال همواره تیم قوی‌تر پیروز می‌شود اما در فوتبال تیم‌هایی که ضعیف‌تر هم هستند شانسی برای پیروزی دارند، در همین پرتغال، یونان در جام ملت های اروپا قهرمان شد. ما استعدادهای بی‌نظیری داریم زیرا استعداد از بین خیل علاقمندان پیدا می‌شود و در ایران علاقمند به فوتبال زیاد است، همانطور که در کشتی مازندران از خیل علاقمندان استعداد به کشتی کشف می‌شود. خواهش می‌کنم ایرانی و جوانان ایرانی را تحقیر نکنید، این مسائل خون من را به جوش می‌آورد. * فردوسی‌پور محو تماشای کی‌روش شد کاش دلایل منطقی می‌گفتند، اما یک بار می‌گویند میزان دوندگی ملی‌پوشان ما زیاد شده است، اما در بازی سوم و مقابل بوسنی از لحاظ بدنی کم آوردیم، در فوتبال فقط معیار دوندگی نیست که اگر این طور بود از دومیدانی‌کاران عزیز استفاده می‌کردیم. همانطور که سوئیس هم مقابل آرژانتین بیشتر دوید. سوئیس یک تیم معمولی بود پس بهتر است در فضایی کاملاً غیراحساسی مسائل بررسی شود مگر قرار است در گروه چهار تیمی پنجم شویم؟ عباس آقای زحمت‌کش هم بود همین تیم ملی را چهارم می‌کرد، شما هم بودید تیم ملی در جام جهانی چهارم می‌شد و در گروه چهار تیمی پنجم نمی‌شدید، اما مربیان ایرانی مظلوم واقع شدند، من بارها در مورد علیرضا جهانبخش و استعدادش صحبت کردم، ما در لیگ‌مان طلا داریم. کی‌روش می‌گوید امید ابراهیمی را به خاطر سپاهان خط زده است، اما مگر رحمان احمدی و احسان حاج صفی عضو تیم سپاهان نبودند و جالب است وقتی این حرف‌ها را کی‌روش می‌زد فردوسی‌پور محو تماشای جمالش بود، اما اگر مربی ایرانی بود فردوسی‌پور چه چیزهایی که نمی‌گفت. من عادل را دوست دارم زیرا او هم ایرانی است. * نمی‌گویم پول کی‌روش در جاهای دیگر جامعه هزینه می‌شد من نمی‌گویم اگر به کی‌روش این همه پول نمی‌دادیم این پول در سایر امور جامعه استفاده می‌شد، اما می‌خواهم برایتان مسأله‌ای را بگویم، یکی از اقوام من به سرطان مبتلا شده و من نسخه او را به داروخانه بردم، داروخانه گفت باید بیمه آن را تأیید کند و مسافت زیادی را تا بیمه طی کردم، آنجا سه هزار نفر شماره داده بودند. من خجالت می‌کشم که بخواهم از اسمم استفاده کنم، اما مردم گفتند شما چرا توی صف ایستاده اید و من را حلوا حلوا کردند و به داخل بردند، در حالی که من کسی نیستم و اگر کاری هم کردم صد برابر مزدش را گرفته ام با این حال مردم به من لطف دارند، به ارواح خاک مادرم و به بچه هایم قسم می‌خورم که در آنجا خیلی‌ها به من لطف داشتند، البته بگویم هاشمی وزیر محترم بهداشت زحمات زیادی کشیده است، اما آنجا هم ازدحام زیاد جمعیت هم مردم و هم کارمندان زحمتکش را کلافه کرده بود. پس چطور می‌گویند پول نیست. کی‌روش یکی از 10 مربی گران دنیاست. * من آدم مستقلی هستم همانطور که در بین ما مربیان ممکن است آدم ناصالح وجود داشته باشد در بین شما خبرنگاران هم ممکن است افرادی وجود داشته باشد اما من این را می‌خواهم بگویم چرا جوان ایرانی را ذبح می‌کنیم و جوان ایرانی را از بین می‌بریم. همه ما پیشینه داریم من یک آدم مستقلی هستم نه طرفدار احمدی‌نژاد هستم نه رفسنجانی و روحانی و خاتمی. اما دست هر کدام از اینها که برای این کشور و جوانان آن زحمت می‌کشند می‌بوسم. من از احمدی‌نژاد حمایت کردم و به او اعتقاد داشته و دارم. خیلی جاها و در مقاطعی هم از او انتقاد کردم. از رئیس سازمان تربیت بدنی که معاون احمدی‌نژاد بود تندترین انتقادها را کردم اگر می‌خواستم استفاده کنم بیشترین استفاده را در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد می‌کردم. من هم بلدم چه کنم و در این کشور زندگ می‌کنم. بحث واردات خودرو، گرفتن وام‌های کلان و زمین در فلان جا را بلدم اما یک ریال سوءاستفاده نکردم اگر چنین کردم مرا در میدان شهر دار بزنند. برای من مهم کشور ایران است. کشور ما بهشت است. ثروت فراوان داریم که ثروتش را به یغما می‌برند. من همیشه مستقل بودم. اما از نمایندگان مجلس می‌خواهم مسائل را بررسی کنند. 4-5 نفر آنه بنشینند و مسائل را به دقت رصد کنند. فوتبال قدرت زیادی دارد و اکنون جام جهانی تمام دنیا را تحت تاثیر قرار داده. نمی‌گویم دولت ورود کند بلکه بررسی کنند ببینند پول‌هایی که داده شده در چه محل‌هایی هزینه شده است و اینکه تیم ایران که یوزپلنگان ایرانی بودند در جام جهانی تبدیل به موش ایرانی شدند. *تشکر از ضرغامی و فردوسی پور باید از صدا و سیما و شخص ضرغامی و همچنین فردوسی‌پور، رضا جاودانی و همه عوامل برنامه‌ای که جام جهانی را پخش می‌کنند، تشکر کنم. زیرا زحمات زیادی می‌کشند و در هیچ جای دنیا مسابقات جام جهانی به این خوبی پوشش داده نمی‌شود و وظیفه دارم به عنوان یک ایرانی از آنها تشکر کنم، اما ما در برزیل به جای پوزپلنگ موش ایرانی شدیم ولی فردوسی پور گفت که باید به احترام این تیم کلاه از سر برداریم در حالی که سه گل از بوسنی خورده بودیم. در جام جهانی 2006 در بازی آخر که مقابل آنگولا یک بر یک مساوی کردیم و مقابل پرتغال و مکزیک با همه ستاره های‌ آنها بازی کردیم، همین مجری گفت: خداحافظ اقای برانکو. و به شدت از تیم ملی انتقاد کرد اما در جام جهانی برزیل به شدت جوسازی مثبت انجام داد.
کد خبر: ۳۷۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۳

ولین نامزد زن محجبه پارلمان اروپایی وعده داد بر تحقق عدالت برای مسلمانان یونان و جلوگیری از قرار گرفتن آنها در معرض تبعض تلاش خواهد کرد.  به گزارش آوای دنا به نقل از تسنیم، " انا استامو" اولین نامزد زن محجبه برای انتخابات پارلمان اروپایی اظهار داشت وی فعال و نامزد (پارلمان اروپایی) از حزب سبز است؛ زیرا این حزب اصولی را شعار خود قرار داده است که وی به آن اعتقاد دارد و وی به مشکلات منطقه از دید عمومی و نه از دید منطقه ای می نگرد. استامو که این مطلب را در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری "آناتولی" بیان می کرد، افزود "آموزه های همه ادیان را در طی سال ها فرا گرفته است، در این میان دین اسلام به تمام سوالات وی پاسخ داده است." استامو که در یک خانواده مسیحی ارتدوکسی متولد شده است، یادآور شد خانواده اش از گرایش وی به دین اسلام زمانی که ۳۰ سال داشت، متعجب شدند؛ با این حال در تصمیمات وی دخالت منفی نداشتند. وی اضافه کرد آنچه را به ورود به عرصه سیاست سوق داد، تحقق مساوات برای مسلمانانی بوده که در یونان که در کنار دیگر شهروندان یونان ی زندگی می کنند. وی تأکید کرد "تمام تلاش خود را به کار می بندد تا مسلمانان به شهروندانی تبدیل شوند که مسئولیت های خود را درقبال کشورشان انجام دهند و همچنین برای دستیابی به حقوق خود تلاش کنند." استامو بر اهمیت کاندیداتوری خود به عنوان اولین زن محجبه در انتخابات پارلمان اروپایی تأکید کرد و گفت: "برخی حجاب را نوعی اقدام تحریک آمیز تلقی می کنند، اما همگان بایستی برای کشور خدمت کنند. نباید به محجبه ها و غیر محجبه ها تقسیم شویم." براساس این گزارش، هشتمین دور انتخابات پارلمان اروپا طی روزهای بیست و دوم تا بیست و پنجم ماه مه در کشورهای عضو اتحادیه اروپا برگزار خواهد شد.
کد خبر: ۳۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۹

اوای دنا: كلاه نمدي نرم با لبه‌هاي متوسط و چيني در جلوي تاج آن كه اغلب مردان به سر مي‌گذارند. فدورا نام‌هاي ويژه‌اي دارد. فدورا در موسيقي و سينماي نيمه دوم قرن بيستم كاربرد بسيار يافت كه از آن ميان مي‌توان به كلاه معروف اينديانا جونز اشاره كرد. كلاه نمدي كلاه بختياري پوششي است گرد از جنس نمد(پشم در هم تنيده با رطوبت و فشار)، بيشتر به رنگ سياه و گاهي به رنگ قهوه‌اي روشن يا قهوه‌اي تيره بدون لبه، از پايين به بالا گشادتر، پايين آن سفت‌تر و فرم و شكل آن نيمكره بوده و معمولا شكل سر را به خود مي‌گيرد. ارتفاع آن متنوع، اما در رايج‌ترين نوع آن نزديك به 12سانتي‌متر است. ضخامت نمد كلاه بايد حدود پنج ميلي‌متر و جنس آن مرغوب و خيلي نرم باشد. كلاه نمدي ميان همه لرزبانان رايج و مورد استفاده است. تنها تفاوت در نوع رنگ كلاه مورد استفاده است. كلاه نمدي سياه تنها در ميان بختياري‌ها استفاده مي‌شود، اما لرهاي كهگيلويه و بويراحمد و لرستان از كلاه‌هاي نمدي با رنگ قهوه‌اي تيره و روشن استفاده مي‌كنند. كلاه نمدي سياه در روستاهاي چهارمحال و روستاهاي اطراف اصفهان هنوز مورد استفاده قرار مي‌گيرد. كلاه نمدي ميان اهالي ديلمان در استان گيلان نيز هنوز مورد استفاده قرار مي‌گيرد كه رنگ اين كلاه معمولا قهوه‌اي است. قشقايي‌ها نيز نوعي كلاه نمدي سفيد رنگ (گاهي قهوه‌اي) كه به كلاه دوگوشي معروف و شبيه تاج است، استفاده مي‌كنند. در گذشته استفاده از كلاه نمدي در بين ساكنان ساحل شمالي خليج فارس بويژه در استان بوشهر رواج داشته است. رنگ سفيد اين كلاه كه به آن كلاه خسروي هم گفته مي‌شود در آغاز ويژه خان‌ها بود، اما بعدها عشاير از پوشيدن لباس بختياري نيز منع شدند ، به مرور زمان كلاه سفيد جاي خود را به كلاه سياه مردم عادي داد و امروزه ديگر كودكان نيز كلاه سفيد خسروي به سر مي‌گذارند. كلاه خسروي همان‌طور كه از نامش پيداست، طرحش از كلاه خسروان، پادشاهان ساساني است. نوع ديگر آن نيز شب كلاه است كه بيشتر توسط جوانان مجرد، چوپان‌ها، افراد كم درآمد و گاهي هنگام كار مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين كلاه از يك نمد ضخيم‌تر و پست‌تر ساخته مي‌شود، معمولا رنگ آن قهوه‌اي روشن يا قهوه‌اي تيره است و علت نامگذاري آن به شب كلاه اين است كه چوپان‌ها با همين كلاه مي‌خوابيدند و سر را روي قطعه سنگي مي‌گذاشتند و كلاه حايل ميان سر و سنگ بوده است. كارگاه‌هاي نمد مالي از ديرباز در شهرهاي شوشتر، دزفول، ايذه، شهركرد، بروجن، نجف‌آباد و... فعال بوده‌اند. امروزه كارگاه‌هاي توليد كلاه نجف‌آباد و اصفهان مشهورتر، اما در عمل رو به زوال هستند. با اين حال كارگاه‌هاي ساخت كلاه نمدي در شهر بروجن در استان چهارمحال و بختياري به دليل اقبال دوباره مردم به اين كلاه، روندي رو به رشد را طي مي‌كنند. كلاه بيسبال كلاهي از كتان سبك با تاج گرد نرم و آفتابگير سختي در جلو. پشت اين كلاه با اندازه سر كسي كه كلاه را بر سر مي‌گذارد قابل تنظيم است. اين كلاه نه فقط در بازي بيسبال براي جلوگيري از نور آفتاب، كه در لباس راحت و روزمره امروزي نيز كاربرد زيادي دارد. كلاه ماهيگيري كلاه‌ ماهيگيري از كتان نرم با لبه‌هاي پهن پايين افتاده ساخته مي‌شود كه هم مردان و هم زنان به سر مي‌گذارند. لبه‌هاي پهن اين كلاه براي محافظت چشم‌ها، صورت و حتي پشت گردن از آفتاب ساخته شده‌ است. اين كلاه‌ها در آغاز توسط ماهيگيران و كشاورزان ايرلندي براي محافظت از باران استفاده مي‌شد، اما امروزه اغلب طبيعت‌گردان آن را سر مي‌گذارند. كلاه قايق‌سواري تاج اين كلاه حصيري بسيار كوتاه و لبه‌هاي آن پهن است. پيش از اين توسط قايقرانان استفاده مي‌شد، اما امروزه در سفرهاي تابستاني و باغ‌ها نيز كاربرد دارد و با نواري به رنگ رسمي اعضاي باشگاه‌ها، دانشكده‌ها يا انجمن‌ها آراسته مي‌شود. در استراليا، نيوزيلند و آفريقاي جنوبي اين كلاه هنوز بخشي از يونيفرم رسمي بسياري از مدارس پسرانه است. كلاه پوست خرس كلاه پوست خرس، كلاهي بلند از جنس خز است كه در مراسم يونيفرم نظامي استفاده مي‌شود. شكل و جنس اين كلاه در اصل براي محافظت صاحب آن از ضربات برنده شمشير طراحي شده بوده، اما امروزه تنها توسط نظاميان بريتانيا استفاده مي‌شود و بويژه به دليل كاربردش توسط نگهبانان كاخ باكينگهام شناخته شده است. كلاه شعبده كلاه شعبده‌بازان يا تاپ هت، كلاه استوانه‌اي بلند و لبه پهني است كه از پوست نمدمالي شده سگ آبي تهيه مي‌شود. اين كلاه از نيمه دوم قرن هجدهم تا اواسط قرن بيستم استفاده عمومي داشت، اما اكنون تنها به خرگوشي كه شعبده‌بازان از آن بيرون مي‌آورند، معروف است و كاربردش به برخي اعضاي انجمن‌هاي خاص محدود شده است. كلاه پهن كلاهي گرد، نرم و اغلب از پشم و نخ است كه لبه سخت و كوتاهي در جلو دارد. اين كلاه كه زماني كلاه پسرك روزنامه‌فروش نيز ناميده مي‌شد امروزه بيشتر توسط نويسندگان و روزنامه‌نگاران استفاده مي‌شود. قدمت اين كلاه را تا قرن چهاردهم در شمال انگلستان تخمين مي‌زنند و اغلب با مهاجران ايرلندي و انگليسي در آمريكا پيوند خورده است. در قرن نوزدهم بويژه كارگران انگليسي و ايرلندي اين كلاه را سر مي‌گذاشتند، اما از نيمه دوم قرن بيستم به اين سو، چهره بسياري از روشنفكران و هنرمندان نيز با اين كلاه همراه شد. كلاه شرلوك هولمز كلاه گرم و پشمي كه از فاستوني محكم ساخته مي‌شود، جلو و عقب آن لبه دارد و در كناره‌هايش روگوشي‌هايي هست كه مي‌توان بالاي سر آنها را به هم گره زد. اين كلاه مناسب شكار در آب و هواي باراني اسكاتلند ساخته شده و به دليل پيوندي كه با نام شرلوك هولمز دارد كلاهي براي كارآگاهان نيز پنداشته مي‌شود. كلاه مخروطي شرقي كلاه‌هاي پهن مخروطي شكلي كه از جنس حصير ساخته شده‌ اغلب در شرق و جنوب شرقي آسيا و مشخصا در چين، اندونزي، ژاپن، كره، فيليپين و ويتنام به كار مي‌رود. اين كلاه با يك نوار پارچه‌اي كه از زير چانه مي‌گذرد روي سر نگاه داشته مي‌شود و فاصله‌اش از روي سر با نواري ازجنس مشابه حفظ مي‌شود. اين كلاه فرد را مقابل آفتاب و باران محافظت مي‌كند. گات گات، كلاه سنتي مردان كره‌اي است و براي ايرانيان به واسطه سريال‌هاي كره‌اي پخش شده از تلويزيون آشناست. اين كلاه از موي اسب ساخته مي‌شود كه چارچوبي از ني بامبو به آن شكل مي‌دهد و رنگ سياه آن تا حدي شفاف است. شكل گات استوانه‌اي بلند است كه لبه پهني دورتادور آن را گرفته است. غُتره غتره، پوششي سه قسمتي است كه مردان عرب به سر مي‌گذارند و از يك عرق‌چين در وسط سر، روسري سفيد يا راه‌داري كه دور صورت آويزان مي‌شود و نوار سياهي كه بالاي سر و دور اين روسري مي‌پيچد تشكيل شده است. مدل، رنگ‌ها و انواع غتره‌ها مي‌تواند نشانگر قبيله و قوميت فردي كه آن را بر سر دارد، باشد. قراقلي كلاهي استوانه‌اي است كه از پشم نوعي گوسفند به نام قراقل ساخته مي‌شود و در آسياي مركزي كاربرد دارد. برخي رهبران شوروي سابق مثل برژنف علاقه خاصي به استفاده از اين كلاه داشتند. اين​كلاه بر سر محمد‌علي جناح نيز ديده مي‌شد و امروزه نيز حامد كرزاي اغلب همين كلاه را بر سر دارد. كلاه فرانسوي كلاه كپي كه در ايران اغلب به عنوان كلاه فرانسوي شناخته مي‌شود شكل استوانه‌اي كوتاه دارد كه تاج آن گرد و تخت است و لبه‌اي در جلو دارد. اين كلاه را پليس و نظاميان فرانسوي بر سر مي‌گذارند كه از سال 1830 در اين كشور به كار رفته و براي هر رده و درجه‌اي نوعي از آن استفاده مي‌شود. اين كلاه غير از فرانسه ميان برخي نيروهاي بلژيك، يونان، نروژ، اسپانيا، سوئد، هند، ايرلند شمالي و سوئيس نيز كاربرد دارد. كلاه يهودي كيپا يا كلاه يهودي، كلاهي بود به رنگ سفيد يا زرد كه يهوديان در دوران كهن در اروپا مي‌پوشيدند. اوايل پوشيدن آن اختياري بود، اما بعد از سال ۱۲۱۵ مردان بالغ يهودي مجبور بودند خارج از محله‌هاي يهودي‌نشين براي شناخته شدن، اين كلاه را بپوشند. بعيد نيست ريشه اين كلاه هم مثل كلاه فريژي كه يهوديان بابلي ايران بايد مي‌پوشيدند از ايران باشد. طبق قوانين يهودي، يهودياني كه عمل به احتياط مي‌كنند بايد هميشه موهايشان را بپوشانند. اين كلاه هميشه در دستنوشته‌هاي يهوديان مي‌آمد و يهوديان آلمان بعدها آن را در مهرهايشان و نشان رسته‌هاي نظاميشان استفاده مي‌كردند كه نشان مي‌دهد اقلا ابتدا اين كلاه بخشي از لباس يهوديان بوده‌ است. در متون يهوديان آمده كه مرد سرناپوشيده نبايد تورات را بلند بخواند يا به چيز مقدسي فكر كند يا چهار ذراع راه برود و وارد شدن مرد سرناپوشيده به كنيسه نيز جايز نيست. طربوش طربوش يا آن‌گونه كه درتركيه مي‌گويند، فز، كلاه نمدي سرخ رنگ به شكل استوانه‌اي كوتاه است كه اغلب آويز ريش ريشي به بالاي آن متصل است و يادآور حاكميت عثماني است. طربوش در مصر كه مردم اين كشور پيش از انقلاب مصر به وسيله آن شناخته مي‌شدند سال‌ها بود فقط بر سر دانشجويان الازهر و قاريان قرآن كريم ديده مي‌شد، اما امروزه دوباره جاي خود را بر سر مردم مصر پيدا كرده است. طربوش نماد تاريخي و فرهنگي عصر پاشاها و افندي‌ها در مصر قبل از انقلاب ژوييه 1952 به عنوان نشان مردانگي و وجاهت استفاده مي‌شد، اما پس از مدت‌ها استفاده نشدن عملا به منبع درآمد خوبي براي آتليه‌هاي عكاسي تبديل شد و عكاسخانه‌هاي مصر با ارائه طربوش، مردم و گردشگران را تشويق مي‌كردند با آن عكس يادگاري بگيرند. از وقتي به سر گذاشتن طربوش از حالت يك رسم قديمي از ميان رفت صنعت طربوش‌سازي نيز از رونق افتاد، اما با اين حال مي‌توان در شهرك الحسين، گنجينه‌اي از اين كلاه معروف مصري را پيدا كرد. در حال حاضر خيلي از دختران و پسران مصري در مراسم عروسي و جمع‌هاي خصوصي طربوش به سر مي‌گذارند. طربوش اوايل قرن 19 ميلادي به‌وسيله محمدعلي پاشا، موسس مصر تازه وارد اين كشور شد. در زمان عباس اول نيز اين كلاه پوشش رسمي دربار شد. محمد‌الطربوش 150 سال قبل شركت طربوش دوزي را به راه انداخت. پاناما كلاهي حصيري است كه در اكوادور ساخته شده است، اما چون از كانال پاناما براي فروش و صادر شدن به بقيه دنيا مي‌رفت به اين نام شناخته شده است. كلاه پاناما معمولا با لباس‌هاي تابستاني پوشيده مي‌شود. منبع/جام جم
کد خبر: ۱۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۲۹

اوای دنا-سید مجید خرمی: استرابون ، جغرافي‎دان مشهور يونان باستان ، کهگيلويه را بخشي از خاک اوکسي‎ها( نام هخامنشي خوزستان ) مي‎داند. در دوره ساسانيان ، قباد ساساني ارگان ( ارجان ) را در قسمت دشتي آن بنا نهاد که قباد خوره ناميده مي‎شد. مناطق کوهستاني آن را نيز رم زميگان مي‎ناميدند. در دوران بعد از اسلام قباد خوره به نام شهرحاکم نشين آن ولايت ارگان ( ارجان )، و مناطق کوهستاني آنرم زمينگان به کهگيلويه شهرت يافت .پيشينه تاريخي و جغرافيايي اين استان هميشه مرتبط با جنوب كشور بوده است. از زمان عيلامي ها تا زمان هخامنشيان و رشادت هاي آريو برزن و تا امروز كهگيلويه و بويراحمد هميشه دو عضو جدا از هم بوده اند پس به جاي تغيير نام استان بهتر است به تفكيك مناطق گرمسيري (گچساران و كهگيلويه و بهمئي) از بويراحمد بپردازيد و فكري اساسي براي اين مردم كنيد. بيراهه هاي بويراحمد تكيه گاه مناسبي براي توسعه بقيه استان نيست و در اين سوي استان مناطقي وجود دارد كه داراي تشابهات فرهنگي و محروميت هاي مشترك است از جمله كهگيلويه -گچساران - بهمئي - بهبهان و روستاهاي اطراف - گناوه - رامهرمزو... . وجه هاي فرهنگي مشترك اين منطقه عبارتند از: 1 - دورافتاد ه گي از مركز استان 2- فقر و محروميت با توجه به كثرت منابع ثروت 3- عدم برخورداري از موقعيت هاي پيشرفت فرزندان در مركز استان 4- دوري از منابع توسعه 5- بالا بودن رشد بيكاري و فقر نسبت به مناطق مركز نشين. 6-حساسيت مركز نشينان در بكار گيري نيروهاي بومي اين مناطق كه حتي به تبعيض و خوار انگاشتن بچه هاي اين منطقه منجر مي گردد.7- در نظر گرفتن منابع مالي و اعتباري مناطق منفك طبيعي به بهانه اتصال مناطق از هم گسسته استان در مسير توسعه ارتباطات و . .. وهزاران مشكل ديگر. ازنظر جغرافيايي ،هيچ سنخيتي وجود ندارد كه شهرستان كهگيلويه جزو استان باشد.تقسيمات كشوري بايستي بر مبناي آسايش عمومي طراحي شود و حصارهاي مرزي استاني نبايد تنگناهاي زندگي براي بخشي از جامعه را ايجاد نمايد.و هرجا اين مرزهاي فرضي ، موجب قلم خوردگي خواسته هاي مشروع مردمي است بايد اصلاح گردد. مرزهاي جغرافيايي فرضي است و به تعبيري در دايره زمان طراحي شده اند و هرزمان كه اين مرزها ، تبديل به حصارهايي براي نفس كشيدن بخشي از جامعه باشد بايد بشكند. مرز جغرافيايي حي منزل نيست .مردم كهگيلويه 100 درصد شيعه و باني عشق به ولايت و معرفت اند. همه  طوايف اين مناطق معرفت ديني و رشادت هاي مولايي دارند و تربت فكه ، شط علي ، مجنون،پد خندق ، كردستان  و . . . را بر جسم شهيدان خويش مستور كردند. و هيچ اشكالي ندارد اگر براي اسايش بهتر آنها بياييم و مردانه پاي يك طرح علمي را در نظريه هاي خود باز كنيم . طرحي كه منجر به تمركز اعتبارات و توسعه بخش مهم از خاك كشورمان گردد كه مي توانند سمت و سوي توسعه را با اين منطقه محروم بكشاند. ما اگر واقع بينانه به اين طرح توجه كنيم  به حقايقي مي رسيم كه در راستاي خارج كردن مناطق مهمي  از انزواي محروميت خواهيم بود. -    هزينه احداث يك جاده شوسه از مسير كوههاي صعب العبور ياسوج دست كم مي تواند به اندازه راه اندازي پيشرفته ترين خط قطار از منطقه گناوه به بهبهان – دهدشت – گچساران باشد. -    تاسيس يك پالايشگاه ،ايجاد منطقه ارتباطي ، ايجادمناطق آزاد و . . .در دشت هاي اين مناطق مي تواند داراي تاثيرات خارج از تصوري براي كشور باشد.-    فضاي باز ودشت هاي مستعدمناطق ارگان قديم مي تواند كشور زيباي ايران را در توسعه و آباداني كمك كند. اگر ما دورنماي تفكيك مناطق استاني را با منطق علمي نگاه كنيم ، چشم اندازهايي از توسعه و رشد جنوب ايران را شاهد خواهيم بود كه در تصور نمي گنجد.پس بياييد فكري اساسي كنيد كه زمينه توسعه و ترقي بخشي از كشور زيباي ايران را به دنبال داشته باشد. من مي توانم واقعيت اين طرح ودورنماي آن را آنقدر شفاف بيان كنم و چنان تصويري واضح از ان مجسم كنم كه الگوي طرح هاي توسعه استاني باشد.چون جغرافياي اين منطقه هميشه تاثير گذار بر تمامي مناطق اين كشور پهناور بوده است.نه مثل امروز  اين مناطق كه تركيبي از استانهاي بوشهر ، خوزستان و كهگيلويه وبويراحمد اند و چون منطقه اي مرده در بين اين استانها بدون استفاده به سر مي برند.خداوند كشور مارا  سربلند و مردمانمان را سرافراز گرداند..انشاء الله
کد خبر: ۳۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۰۸