به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از فارس ،
حجتالاسلام اسماعیل صلواتی ظهر امروز در خطبههای نماز جمعه قلعهرئیسی با توصیه نمازگزاران به رعایت تقوای الهی اظهار داشت: راه نجات از گناه توبه و استغفار، یاد خدا و استعانت از خداوند متعال، عبادت و بندگی خدا و اراده قوی انسان است، تقوا سبب از بین رفتن بسیاری از گناهان میشود.
وی ادامه داد: عواملی مانند تقوا، حفظ عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند و کنترل عوامل مزاحم در حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر است.
امام جمعه قلعهرئیسی در خطبه نخست به یکی دیگر از عوامل گناه که گناه استمناء است اشاره و تصریح کرد: امام صادق (ع) میفرمایند استمناء گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی نموده و استمناءکننده مثل این است که با خودش ازدواج میکند و اگر کسی را که چنین کاری میکند بشناسم با او هم غذا نمیخورم.
صلواتی بیان کرد: این گناه یکی از راههای انحرافی در ارضای میل جنسی و نسل جوان را در معرض آسیبهای جدی قرار میهد و این گناه آثار زیانبار و مخربی به روح و روان و جسم انسان میگذارد.
وی تأکید کرد: انجام این گناه باعث دوری انسان از خدای متعال میشود و از عطا و بخششهای خدای مهربان محروم میشود و صفای دل را از بین میبرد.
امام جمعه قلعهرئیسی به آثار زیانبار این گناه اشاره کرد و گفت: ضعف حافظه و استرس و اضطراب ، کم حوصلگی، زود رنجی، مختل کردن سیستم اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک و تولید سلولهای خونی با مشکل مواجه میشود.
صلواتی خاطرنشان کرد: این گناه باعث میشود که انسان از لذایذ جنسی محروم میشوند، چنین افرادی بعد از ازدواج قادر به تامین نیازهای جنسی خود و همسر نیستند و این عامل ناسازگاری در بین زوجین میشود.
وی به علل و عوامل این گناه اشاره کرد و گفت: یکی ضعف اعتقادی، ضعف دینداری، بیتوجهی به مسائل دینی و دیگری انزوا و تنهایی است و دوستان ناباب و منحرف از عوامل دیگر این گناه کبیره است.
صلواتی با بیان اینکه ازدواج، مهمترین راهکار این گناه و پرهیز از آن است، یادآور شد: همه باید تلاش کنند ازدواج آسان فراهم شود و زمینه ازدواج آسان را فراهم کنند.
خطیب جمعه قلعه رئیسی گفت: ازدواج موقت یک رحمتی است بر بندگان خدا، ازدواج موقت با عفاف و حیاء زنان منافات ندارد، اگر ازدواج موقت با عفاف و حیاء مخالف بود در دوران رسول خدا هم وجود نداشت.
صلواتی در خطبه دوم با دعوت به تقوای الهی، ملاک کرامت آدمی را معیار پذیرش اعمال و مرکب راهوار سعادت تقوا دانست.
وی در ادامه به شرایط پس از برجام اشاره و گفت: ما مشاهده میکنیم دشمن مستکبر هر روز بدون هیچ دغدغهای عهدشکنی میکند ما فقط همین شرایط پس از برجام را ببینیم، ببیند آمریکاها چقدر دارند بد عهدی میکنند، هر روز به طریقی دارند دشمنی خودشان را به علیه ملت اعلام میکند؛ یک روز از طریق محدودیت ویزا یک روز طریق پرداخت دارایها ایران و امروز مشاهده میکنیم که بر علیه سپاه پاسداران که مظهر عزت و شرف ملت ایران است دست به دسیسه میزنند و درصددند که سپاه را به عنوان یک گروه تروریستی معرفی کنند.
امام جمعه قلعهرئیسی با بیان اینکه این یک توهین به آرمانهای ملت و انقلاب است اضافه کرد: انتظار داریم سیاست خارجی، سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران باشد نه دولت و انتظار است دولت به پشتوانه ملت در مقابل آمریکا محکم باشد.
صلواتی گفت: کلید حل مشکلات در داخل کشور اتکا به مردم حمایت از تولیدات داخلی جلوگیری از فساد و در یک کلام نسخه شفا بخش اقتصاد مقاومتی است.
وی به روز 8 دی میلاد پیامبر اکرم (ص) و روز اخلاق و مهرورزی اشاره و عنوان کرد: سعی کنیم سیره پیامبر اخلاق و رفتار پیامبر و امام صادق (ع) را سرلوحه کار خویش قرار دهیم سعی کنیم اخلاق پیامبر گونه داشته باشیم و مهربان باشم و در زندگی سعه صدر داشته باشیم.
امام جمعه قلعهرئیسی در پایان با ذکر دعایی متذکر شد؛ خدا کند مدیرکل ورزش و جوانان استان به قولهای خود وفادار بماند و قولهای که در خصوص ورزشگاه قلعهرئیسی داد، روی قولهایش باشد و قولهای که در خصوص سفر به این منطقه را داد را محقق نماید.
کد خبر: ۸۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۴
ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمیشود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن میطلبد.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir ،
متخصصان علم ژنتیک معتقدند با جلوگیری از ازدواجهای فامیلی میتوان از بروز بیش از 50 درصد معلولیتها پیشگیری کرد. از طرفی این نوع ازدواج در بین جوامع شرقی بویژه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا رواج دارد. این موضوع به چالشی اجتماعی در برخی از این کشورها بدل شده است. آیا مختصات اجتماعی کشور ما اجازه مهار موج ازدواج های فامیلی را میدهد؟
برای پاسخ به این سؤالات جامعه شناختی گفتوگویی با حسین عبدالملکی جامعهشناس انجام شده است:
با وجود هشدارهای پزشکی هنوز گرایش به ازدواج فامیلی در جامعه ما بالاست. علت چیست؟
ازدواج فامیلی در بستری از روابط اجتماعی و در قالبی شکل یافته و با برخی ویژگیهای فرهنگی به آن معنا بخشیده میشود. بنابراین، برای درک چند و چون ازدواج فامیلی در ایران و نیز چرایی ازدیاد آن، باید به مداقه در عرصه روابط اجتماعی موجود در کشور و ملاحظات اجتماعی مربوط به آن، بهعنوان بستر شکل دهنده و به ابعاد و ویژگیهای فرهنگی که به آن معنا میبخشند، بپردازیم.
به طورکلی الگوهای مختلفی در نحوه گزینش همسر در جوامع گوناگون وجود دارد. ازدواج فامیلی یا خویشاوندی گونهای دیرپا از ازدواج است که آن را ذیل الگوی درون همسری (انتخاب همسر از درون گروه، قشر یا منطقه جغرافیایی خاص) طبقهبندی میکنند. این نوع ازدواج بهسبب محدودیت در ارتباطات و کوچک بودن شبکههای اجتماعی، قدرت شبکههای خویشاوندی، حفظ محدوده خانوادگی و قبیلهای، کسب حمایت اجتماعی طایفه و قبیله، برخی ملاحظات اقتصادی مانند حفظ مال و اموال موروثی، حفظ سرمایه وکسب و پیشه پدری و همچنین برخی ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دیگر که از جامعهای تا جامعه دیگر متفاوت است، درگذشته رواج داشته است که با ایجاد تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، افزایش ارتباطات، گسترش مناسبات اجتماعی، تنوعیابی علایق و نگرشها بتدریج از رواج آن –البته با شدت و ضعفهای متفاوت- کاسته شده است.
اما مسأله اینجاست که با وجود تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هنوز هم ازدواج فامیلی سهم مهمی در نوع همسرگزینی در جامعه ایرانی دارد که البته این امر تا حدی در کشورهای منطقه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا دیده میشود. یکی از مؤلفه های مهم در این زمینه شبکههای خویشاوندی است. از دیرباز شبکه خویشاوندی نقش مهمی را در کلیت زندگی هر یک از افراد جامعه بازی میکرد که در جامعه ما با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی فراوان و تسریع روزافزون آنها بهعلت شکل نگرفتن ساختهای قدرتمند جایگزین، هنوز هم جایگاه شبکههای خویشاوندی در بسیاری موارد و آن هم بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها حفظ شده است که خود در حفظ جایگاه الگوی ازدواج فامیلی نقش مهمی را ایفا میکند. از سوی دیگر، با توجه به جایگاه مهم شبکه خویشاوندی در مناسبات اجتماعی بویژه در شهرهای کوچک و روستاها طبعاً ازدواج فامیلی امکان جلب حمایت اجتماعی خویشاوندان را نیز به همراه دارد. همچنین، فراوانی قابل توجه الگوی ازدواج فامیلی میتواند ناشی از پایین بودن اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای سرمایه اجتماعی در جامعه باشد، چنانکه فرد در گزینش همسر به علت اعتماد بیشتر به نزدیکان از یکسو و پایین بودن اعتماد اجتماعی به سایر افرادی که در دایره همسرگزینی وی قرار میگیرند به ازدواج فامیلی یا خویشاوندی روی میآورد.
در این میان، ملاحظات و مقولههایی چون استحکام روابط خانوادگی، تقلیل مشکلات و همنوایی در تشریفات و مقدمات ازدواج در بین دو خانواده –که وجود مشکلات اقتصادی و نیز بیکاری یا درآمد پایین برخی جوانان و هزینههای سرسامآور ازدواج نقش این عامل را برجسته میسازد- استحکام بیشتر زندگی بهدلیل وجود روابط اجتماعی چند وجهی، مکانیزمهای حمایتی و همگونیهای ارزشی-فرهنگی و کاهش امکان طلاق از جمله عواملی است که میتواند در گزینش الگوی ازدواج فامیلی بسیار مؤثر باشد. البته ملاحظات و ویژگیهای فرهنگی نیز در بالا بودن درصد ازدواج فامیلی در کشور نقش دارند.
چه دید فرهنگی نسبت به ازدواج فامیلی در جامعه نفوذ دارد؟
از بُعد فرهنگی، وقتی ضربالمثلها، آداب و رسوم و باورهای عامیانه جامعهای را مطالعه کنید، به صورت خودکار چیزهایی که در جامعه پسندیده یا ناپسند است، مشخص میشود. مثل همین که میگویند «عقد دخترعمو پسرعمو در آسمانها بسته شده» یا در هنجارهای اجتماعیمان میبینیم، مثلاً «دختر زیبایی در فامیل وجود دارد، مادربزرگ میگوید حیف نیست ما دخترمان را به غریبه بدهیم»، یعنی به دختر مانند یک دارایی نگاه میشود. حتی در بسیاری موارد و در نگاه اول، نظر مثبت چندانی مابین دو طرف وجود ندارد، اما به علت فشارهای اعمال شده از سوی شبکه خویشاوندی و استمرار آن، ازدواج انجام میشود، یا در باوری مرسوم این اعتقاد وجود دارد «تا دختر خودمان در فامیل مانده چرا از غریبه دختر بگیریم».
مقولهای دیگر که در ازدواج فامیلی و میزان گرایش به آن قابل طرح است، مقوله قومیت است. به نحوی که بنابر پژوهشهای انجام شده از هر 5 ازدواج قوم بلوچ، 4 ازدواج در میان فامیل و خویشاوندان صورت گرفته در حالی که به شکلی کاملاً معکوس در قوم گیلک از هر 5 ازدواج، 4 ازدواج در زمره ازدواج فامیلی یا خویشاوندی قرار نمیگیرد. این میزان – سهم ازدواج فامیلی- در میان قوم کرد تقریباً بینابین بوده و 50 درصد ازدواجها را ازدواج فامیلی تشکیل میدهد که این دامنه تغییر در میان اقوام خود منبعث از هنجارها و ارزشهای فرهنگی موجود در هر یک از آنهاست. در واقع، مجموعه این باورها، ارزشها و هنجارها و آداب و رسوم در راه معنابخشی به ازدواج فامیلی نقش مهمی ایفا میکنند و در موازات ملاحظات اجتماعی که ذکر شد به عنوان مکمل و تعیین کنندهای تأثیرگذار در ماندگاری این الگوی همسرگزینی عمل میکنند.
حال با توجه به ملاحظات اجتماعی و نیز ابعاد فرهنگی که ذکر شد، ازدواج فامیلی با وجود هشدارهای موجود به عنوان یک الگوی همسرگزینی معمول بویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک رواج دارد که تنها راه کاهش آن، آگاهی بخشی به جامعه به اشکال مختلف و البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن است.
چرا حرف مشاوران ژنتیک شنیده نمیشود؟
ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمیشود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن میطلبد و یک رویکرد تکوجهی مثلاً رویکرد ژنتیک محور نمیتواند مسألهای چند وجهی چون رواج ازدواج فامیلی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی در آن نقش مهمی را بازی میکنند، حل کند.
در این زمینه چه راهکارهایی وجود دارد؟
یکی از راهکارها در این زمینه آن است که مشاورهایی از همان فرهنگ تربیت شوند و با همان زبان با آنها صحبت کنند و با ارزشها و نگرشهای آن جامعه آشنا باشند.
مسأله دیگر آن است که ملاحظات اجتماعی و ارزشها و هنجارهای تقویتکننده ازدواج فامیلی در هر فرهنگ، قوم و منطقه جغرافیایی نسبت به فرهنگ یا منطقه دیگر متفاوت بوده و طبعاً نمیتوان یک نسخه واحد در راه آگاهی بخشی نسبت به عواقب ازدواج فامیلی در کل کشور پیچید. به عبارتی دیگر، مشکل ما این است که در مشاوره، مسأله فرهنگ را در نظر نمیگیریم. نحوه آگاهی بخشی به جامعه درباره امتناع از ازدواج فامیلی قطعاً باید در سیستان و بلوچستان، با کرمانشاه و کردستان فرق داشته باشد. ما باید در هر قوم، منطقه جغرافیایی و خرده فرهنگی، اول بفهمیم چرا ازدواج فامیلی انجام میشود و چه موارد ارزشی و نگرشی در پشت آن وجود دارد و بعد، دنبال عادیسازی آن ارزشها و نگرشها و جایگزین کردن ارزشهای مؤثر بر الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه به جای آنها باشیم.
موضوع دیگر که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که صرف آگاهیبخشی به جامعه کافی نبوده و باید در راه ملموس کردن و درونی کردن این آگاهیها به نحوی که به یک خودآگاهی اجتماعی تبدیل شود، حرکت کنیم، چراکه در شرایط کنونی نیز تا حدی آگاهی به عواقب ازدواج فامیلی در جامعه وجود دارد، اما از آنجا که به یک خودآگاهی تبدیل نشده و در افراد جامعه درونی نشده است، در تأثیرگذاری بر امتناع از ازدواج فامیلی چندان مؤثر نیست که این امر نیز خود با توجه به بسترهای اجتماعی و با درنظر گرفتن ملاحظات فرهنگی امکان پذیر است.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که به موازات آگاهی بخشی نسبت به امتناع از ازدواج فامیلی بهعنوان یک هنجار منفی باید الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه –البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی موجود- بهعنوان یک هنجار جایگزین مثبت ترویج شود.
به اعتقاد شما در این زمینه باید کار تیمی انجام شود؟
یک مشکل اساسی ما این است که برخلاف کشورهای دیگر در مسائل چندوجهی، تنها از بُعد پزشکی وارد می شویم و اگر علوم دیگر هم وارد میشوند با سطح پایینی از آنها روبهرو هستیم و به مسائل چندوجهی از چند زاویه نگاه نمیشود این کار یا تأثیری منفی به همراه خواهد داشت یا حداقل تأثیر مناسبی نخواهد داشت. بنابراین، نه تنها باید در این زمینه کار گروهی انجام شود بلکه بدون انجام کارگروهی نتیجه خاصی حاصل نشده یا سطحی و گذرا خواهد بود.
نقش اعتقادات دینی را در این زمینه چگونه میبینید؟
بدون تردید از آنجا که دین و امور مترتب بر آن سهم مهمی از فرهنگ جامعه ما را تشکیل میدهد پس مقوله دین ظرفیتی بسیار مهم در زمینه آگاهی بخشی نسبت به ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن دارد. در این زمینه ابتدا باید نگاه دین به ازدواج فامیلی مشخص شود. از سوی دیگر، اگر قرار باشد که امتناع از ازدواج فامیلی و تقلیل میزان آن در جامعه به سبب عواقب موجود مدنظر قرار گیرد طبعاً علمای دین میتوانند با توجه به عمق داشتن باورهای مذهبی و نیز بافتهای ارزشی در بطن و متن حیات اجتماعی در این زمینه بسیار تأثیرگذار باشند.
شما نیز موافقید که برای کنترل معلولیتهای ژنتیکی باید ازدواج فامیلی را کنترل کرد؟
این یک فرض پذیرفته شده در علم ژنتیک است که عامل نزدیک به 50 درصد از معلولیتها، ازدواج فامیلی یا خویشاوندی است. از سوی دیگر، بنابر آمارهای موجود، ازدواجهای فامیلی حدود 40 درصد از ازدواجها در کشور را تشکیل میدهند. بنابراین، با کاهش میزان ازدواج فامیلی میتوان از میزان معلولیت در نسل آینده جامعه کاست. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که نباید کلیت مبحث ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن را تنها به کنترل معلولیتهای ژنتیکی تقلیل داده و ملاحظات اجتماعی و هنجارهای ارزشی- فرهنگی تقویتکننده آن را نادیده گرفت و بهشکلی تک بُعدی و تنها با دید ژنتیک به آن نگریست. نکته دیگر آنکه نباید بهواسطه تلاش در جهت کاهش میزان ازدواج فامیلی آن را بهعنوان یک امر ترسآور و بسیار منفی طرح کرد، به صورتی که مثلاً با انتخاب الگوی ازدواج فامیلی، بهعلت بازنمایی منفی فراوان آن، زوجین دیگر معلول شدن فرزند خود را قطعی دانسته و ضمن دلسرد شدن از زندگی، سراغ مشاوره ژنتیک و سایر راهکارهای پیشگیری از تولد فرزند معلول نرفته و به طوری دائمی در اضطراب به دنیا آمدن چنین فرزندی به زندگی خود ادامه دهند.
منبع: ایران
کد خبر: ۷۷۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
بلوط آن نگهبان نگهدارنده خاك سرزمين ماست كه همتش، رانش را ميراند و ايستادگياش زلزله و تكانش زمين را ميايستاند
کد خبر: ۷۷۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۶
شاید ترک شغل، بهویژه شغلی که فکر میکردید برای شما و حرفهتان خیلی مناسب است، تصمیم دشواری باشد.
ماندن یقینا مزایایی دارد، اگر اینطور نبود اصلا آنجا نبودیم. اما روشن است چیزی، شاید خیلی چیزها، ما را آزار میدهد، اگر اینطور نبود این کشمکش درونی را نداشتیم. پس چهطور بفهمیم چهوقت باید بمانیم یا برویم؟ خیلی آسانتر است که تصمیم به ماندن بگیریم و آرزو کنیم اوضاع بهتر شود، اما در بعضی موارد شاید بهتر باشد همین حالا آنجا را ترک کنید. اگر در اوضاعی که در ادامه توصیف شدهاست قرار دارید، باید دربارهی یافتن شغلی جدید یا رفتن به سازمانی جدید فکرکنید. ۱. کار شما را بیمار میکند این شامل سلامتی جسمی، روانی، و هیجانیتان میشود. اگر شغلتان شما را از نظر جسمی به حدی بیمار کردهاست که از سردردهای مداوم، علائم استرس شدید، یا شببیداری رنج میبرید، باید بهطور جدی درمورد ترک کار فکر کنید. وقتی بدنتان به چیزهایی مثل بادامزمینی یا توتفرنگی حساسیت دارد علامت میدهد و شما این علامتها را دریافت میکنید. چرا درمورد کارتان نیز از بدنتان علامتها را دریافت نمیکنید؟ نباید فشار ناشی از شغل نامناسب را که به سلامت روانی یا عاطفیتان وارد میشود دست کم بگیرید. گاهی این فشار نمود جسمی پیدا میکند، اما اغلب اوقات بهصورت اضطراب ، افسردگی، یا فرسودگی ناشی از کار بروز میکند. اگر هریک از این نشانهها را تجربه کنید، دورهی آن هرقدر طولانی یا کوتاه باشد، باید در نخستین فرصت به پزشکتان مراجعه کنید. شاید او توصیه کند مدتی مرخصی بگیرید یا از آن شغل استعفا بدهید. به توصیهی او گوش کنید. ۲. خسته شدهاید بعضی شغلها خستهکننده، یکنواخت، کسالتآور و اتلاف وقت هستند. اگر چنین شغلی دارید، همین حالا آن را ترک کنید. چون اوضاع هیچوقت بهتر نخواهدشد، و درواقع تقریبا همیشه بدتر خواهدشد. شما بهتر از آن شغل هستید، شما و رییستان این را میدانید. به او بگویید که میخواهید بروید. همیشه، در هر روزی از هفته، میتوانید شغلی پیدا کنید که حداقل به همان اندازه خوب باشد، و اگر نتوانید باید تکانی به خودتان بدهید یا دوباره به مدرسه بروید. اما به هر حال آن شغل مختوم به مرگ را رها کنید. حتما دلیلی دارد که آن را اینطور نامیدهاند. اگر فقط گاهی برایتان خستهکننده است، شاید بتوانید با کمی تغییر، به زندگی کاریتان کمی چاشتی اضافه کنید. با سرپرستتان صحبت کنید و به او بگویید چالش و رقابت بیشتری را در کارتان میخواهید و آمادهاید کارهای بیشتری بکنید. این حرفها برای گوش هر مدیری مانند موسیقی هستند، و شما به بالای فهرست موسیقیهای مورد علاقهاش نزدیک خواهیدشد. به گزارش صدای اقتصاد، او به شما بیشاز نیازتان چالش و رقابت خواهدداد. اگر بازهم کار برایتان یکنواخت باشد، دیگر باید به دنبال شغل دیگری باشید. ۳. توان بالقوهتان شکوفا نشدهاست آیا شغل فعلیتان همچنان شما را به چالش میکشد؟ آیا میتوانید چیزهای بیشتری را یاد بگیرید یا تجربه کنید؟ آیا معتقد هستید از همهی توان بالقوهتان استفاده میکنید؟ آیا احساس میکنید مرتبا از همهی استعدادهایتان استفاده میشود، و از همه مهمتر آیا فضا و فرصتی برای رشد وجود دارد؟ اگر نتوانید به همهی این سوالها پاسخ مثبت بدهید، قطعا رها کردن شغل یک انتخاب خوب است. شاید این شغل آغاز خوبی داشتهاست، اما دیگر در حد و اندازهی شما نیست. هر زمان احساس کنید نمیتوانید چیز جدیدی یاد بگیرید، این تقریبا همیشه نشانهی آن است که باید دنبال شغل جدید بشد. شاید آن شغل جای دیگری در شرکت فعلی باشد- ببینید چه کارهایی موجود است یا به زودی موجود میشود. اما دربارهاش فکر کنید: آیا میتوانید خودتان را در ۲ تا ۵ سال آینده خودتان را شاد، راضی، و موفق تصور کنید؟ اگر نه، باید بروید و قابلیتهای بالقوهتان را پرورش بدهید. ۴. تعداد دشمنانتان از دوستانتان بیشتر است این ربطی به آن ندارد که آدمها شما را بپسندند(لایک کنند) یا نه. پسندها(لایکها) برای فیسبوک است. شما مجبور نیستید هرکس را در کار دوست داشتهباشید و آنها واقعا مجبور نیستند به شما اهمیت بدهند. شما فقط باید حرفهای برخورد کنید و سعی کنید کنار بیایید. با این حال، اگر سوژهی شایعات زننده شوید، یا اگر دریابید در بیشتر تعاملات اجتماعی شرکت، فقط از دور نظارهگر هستید، این شاید علامتی باشد که این محل کار برای شما مناسب نیست. ما، بدون هیچ سنجشی از میزان لذت، یا حداقل رضایت از تلاشمان، زمان زیادی را به کار کردن سپری میکنیم. داشتن چند دوست در محل کار میتواند تاثیر شگرفی بر میزان لذت داشتهباشد، مگر اینکه یک انزواطلب تمام عیار باشید و بخواهید همهی وقتتان را در تنهایی سپری کنید. همهی ما در محل کار برای اوقات خوشی و بهویژه برای وقتهایی که مشکلی پیش میآید، حداقل به یک محرم اسرار خوب نیاز داریم. ما موجودات اجتماعی هستیم و به تعامل نیاز داریم. اگر این تعامل را از کارتان دریافت نمیکنید شاید آن کار برایتان مناسب نیست. شما چهطور؟ آیا تا به حال شغلی را ترک کردهاید چه نشانههایی به شما گفتهاست وقت رفتن است؟
کد خبر: ۷۶۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
دختر شما در این دوران دوست دارد بیشتر اوقاتش را در اتاقش صرف کند و تنها باشد. پس به خواسته او احترام بگذارید و هرگز سرزده وارد حریمش نشوید
کد خبر: ۷۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۷
اگر شما هم دختر نوجواني در خانواده داشته باشيد، حتما ميدانيد که دختران نوجوان به دليل ويژگيهاي جسمي خاصي که دارند و نقشهايي که قرار است در آينده ايفا کنند، از نظر سلامت آسيبپذيرتر از پسرها هستند.
از آنجا که همين دخترها قرار است در سالهاي بعدي مادر شوند بايد از همين حالا به فکر اين باشيم که پايههاي سلامت شان را به شکل درست و محکمي بنا کنيم و مراقب باشيم در آينده، زنان جوان کشورمان با بيماريهايي مختلفي مثل پوکي استخوان، کمخوني و سوءتغذيه دست و پنجه نرم نکنند. متاسفانه به سلامت رواني دختران معمولا توجه چنداني نميشود؛ در حالي که اگر دختران نوجوان ما از سنين بلوغ در شرايط امنيت رواني رشد نکنند، در آينده احتمال ابتلاي آنها به انواع اختلالات رواني بيشتر ميشود.
چيزي که نوجواني را از بقيه مراحل عمر متمايز ميکند، بلوغ است. دختران نوجوان در سنين 10 تا 16 سالگي بلوغ جسمي را تجربه ميکنند که تمام عملکردهاي جسمي و روانيشان را متحول ميکند. در اين دوران تغييرات فيزيکي موجب ميشوند که دختران از نظر رواني هم آسيبپذيرتر شوند چون در آستانه يک تغيير جدي يعني گذار از مرحله کودکي به بزرگسالي قرار ميگيرند.
ميل به گوشهگيري، حساسيت نسبت به انتقاد ديگران، نوسان در خلق و خو، بيقراري، بيثباتي، کاهش اعتماد به نفس، نافرماني از والدين، صرف توجه بيش از حد به ظاهر و تمايل بيش از حد به داشتن ارتباط نزديک با گروه دوستان و همکلاسيها از ويژگيهاي رفتاري دختران در سنين بلوغ است.
از طرف ديگر، بلوغ زودرس و ديررس يکي از عوامل ناهنجاريهاي رواني در بعضي از نوجوانهاست. بلوغ چه بهصورت زودرس اتفاق بيفتد و چه با تاخير همراه باشد، نگرانيها و مشکلاتي را براي نوجوان به همراه خواهد داشت. هرچند عواقب آن هم براي دختر و هم براي پسر وجود دارد اما بلوغ زودرس اغلب براي دختران و بلوغ ديررس بيشتر براي پسران مشکلآفرين است. البته اين مشکلي است که با تشخيص والدين و مراجعه به پزشک و روانشناس به راحتي قابل حل است.ولي به طور کلي، در مقابل تغيير خلقيات دختران نوجوان اگر رفتار درستي از طرف والدين صورت نگيرد، احتمال بروز بعضي از اختلالات رواني در آنها بيشتر ميشود.
آمارها نشان ميدهد که 3 درصد از دختران 12 تا 16 ساله، در مقابل 6 درصد از پسران هم سنوسال خودشان، دچار اختلالات شديد رواني ميشوند. افسردگي و اضطراب بيشتر از ساير اختلالات بين دختران نوجوان ديده ميشود. براي مثال، تحقيقي که بين سالهاي 1987 تا 2006 روي دختران 15 ساله اسکاتلندي انجام شده، نشان ميدهد که نزديک به 43 درصد آنها داراي مشکلات احساسي و 27 درصد از آنها داراي مشکلات رواني مانند افسردگي حاد و مزمن بودهاند. افسردگي و ساير اختلالات رواني در صورت شناخت مناسب والدين از فرزندانشان و مشاهده دقيق اعمال و رفتار آنها به سادگي قابل تشخيص بوده و اگر به موقع به روان پزشک مراجعه شود به راحتي قابل درمان نيز هست.
هيولاي لاغري
شايد باورتان نشود ولي تبليغات گسترده لاغري يکي از عوامل تهديد کننده سلامت رواني و جسماني دختران است. بي اشتهايي رواني يکي از بيماريهايي است که به خصوص در دوره نوجواني، بين دختران ديده ميشود. تيترهاي وسوسه انگيز مجلات و الگوهايي که رسانههاي غربي به عنوان اندام متناسب تبليغ ميکنند، دختران نوجوان را دچار وسواس بيمارگونه نسبت به ظاهر خودشان کرده است. مطالعات نشان ميدهد در بين دختران دبيرستاني که اين مقالات را ميخوانند احتمال تلاش براي کاهش وزن از راه نخوردن غذا و يا حتي مصرف سيگار دو برابر بيشتر از ساير دختران است.
نتايج اين بررسيها نشان داده که فقط ?? درصد پسرها در مقابل ?? درصد از دختران اين مقالات را به طور مداوم مطالعه ميکنند. به علاوه اين مقالات روي رفتارهاي تغذيهاي پسراني که اين مقالات را ميخواندند به اندازه دختران تاثير ندارد. در اين ميان بعضي از آنها به رژيمهاي خطرناک و غير اصولي روي ميآورند و بعضي ديگر دچار بياشتهايي رواني ميشوند. يعني ميل و رغبت خود را به غذا از دست ميدهند و بهرغم گرسنگي و نياز شديد از خوردن غذا اجتناب ميکنند.بي اشتهايي رواني موجب عوارض بسيار مخربي مثل پوکي استخوان، مشکلات گوارشي، ريزش مو و توقف قاعدگي ميشود. در اين ميان بعضي از دختران به بيماري خطرناکتري به اسم «آنورکسيا نوروزا» مبتلا ميشوند. اين افراد که نميتوانند به اشتهاي بيش از حد خودشان نسبت به غذا غلبه کنند، بعد از خوردن غذا با انگشت يا وسيلهاي که اغلب يک مسواک است، حلق خود را تحريک ميکنند و همه غذاي خورده شده را بالا ميآورند.اين بيماري ممکن است اوايل از چشم خانواده دور بماند ولي بعد از مدتي با عوارضي مثل خشکي و پوسته پوسته شدن ناخن و پوست و ريزش مو و حالت تهوع و اختلالات گوارشي بروز پيدا ميکند. اين بيماريها که در مرز مشترک اختلالات رواني و جسماني حرکت ميکنند، ميتوانند عوارض جدي و جبران ناپذيري روي سلامت دختران بگذارند.
يک دو سه، حرکت!
آن طرف طيف تمايل شديد به لاغري، چاقي بيش از حد قرار دارد. اضافه وزن يکي ديگر از مشکلاتي است که سلامت دختران نوجوان امروزي را مورد تهديد قرار ميدهد. به خاطر تغذيه نامناسب و تحرک ناکافي، دختران نوجوان بيشتر از پسران در معرض اضافه وزن و چاقي هستند.چاقي در سنين نوجواني ميتواند تا بزرگسالي هم تداوم داشته باشد و سبب تجمع چربيهايي شود که بدن را نسبت به بيماريهاي قلبي عروقي و ديابت آسيبپذير ميکند. يکي از دلايل اصلي چاقي دختران نوجوان در اين سن، همانطور که اشاره شد، نداشتن تحرک بدني است. با توجه به اين که دانشآموزان روزانه چند ساعت در کلاس درس روي نيمکت مينشينند، احساس خستگي و کسالتي در آنها به وجود ميآيد که پسرها اکثرا اين مشکل را با فوتبال بازي کردن در کوچه و خيابان يا ورزشگاهها حل ميکنند ولي براي دخترها به دليل اعتقادات فرهنگي جامعه امکانات کمتري وجود دارد.
آمار نشان ميدهد که در مقابل 61 درصد دانشآموز پسري که در تيمهاي ورزشي بازي ميکنند فقط 50 درصد دختران در تيمهاي ورزشي شرکت ميکنند و در حالي که 4/3 پسران در فعاليتهايي شرکت ميکنند که باعث ميشود براي 20 دقيقه يا بيشتر و سه روز در هفته يا بيشتر عرق کنند و تند نفس بکشند، فقط نيمياز دختران اين وضعيت را دارند. در حالي که ورزش براي دختران بسيار ضروري است و کمک ميکند که استخوانها، عضلات و مفاصلشان ساخته و حفظ شوند، وزنشان کنترل شود و وقوع فشارخون بالا در ميانسالي به تعويق بيفتد. در حقيقت ميزان ورزش دختران نوجوان بين 12 تا 18 سال يک عامل مهم در پيشگيري از شکستگي لگن در سنين ميانسالي است.پس بهتر است دختران خود را به فعاليتهاي بدني مثل پيادهروي منظم، شنا وعضويت در تيمهاي ورزشي و باشگاهي تشويق کنيد تا از اين آسيبها در امان باشند.
همه چيز بخور
کمبودهاي تغذيهاي يکي ديگر از مشکلات عمده سلامت دختران است. شايد به نظر بعيد بيايد که بعد از اين همه اطلاعرساني در جامعه هنوز هم افرادي باشند که درعين داشتن تمکن مادي از سوء تغذيه رنج ميبرند. ولي واقعيت اين است که دختران خانوادههاي متوسط هم ممکن است به فقر پنهان برخي مواد غذايي مثل آهن و روي و کلسيم دچار باشند. برخي از آمارها نشان ميدهند که تنها 20 درصد دختران دبيرستاني، روزانه 5 واحد ميوه و سبزي ميخورند و 3 ليوان شير مينوشند.اين يعني 80 درصد دختران نوجوان ما به اندازه کافي به املاح و ويتامينها دسترسي ندارند و يا بر اثر بيتوجهي خود و والدينشان از خوردن اين مواد مغذي غفلت ميکنند. از سوي ديگر دختران به دليل قاعدگي آهن زيادي از دست ميدهند و لازم است که بيش از پسران آهن مصرف کنند. کمبود روي هم يکي ديگر از کمبودهاي تغذيهاي رايج بين دختران ايراني است که دليل اصلي آن نبود روي کافي در خاک ايران و بعد مصرف نکردن منابع غذايي روي به مقدار کافي است.
در حالي که دختران در سن نوجواني سريعترين رشد را دارند و بايد روزانه همه ويتامينها و املاح معدني را به اضافه 2200 کالري مصرف کنند. مصرف مکرر نوشابه در اين سنين خيلي خطرناک است و در آينده به پوکي استخوان منجر ميشود، پس بهتر است نوشابههاي گازدار را از برنامه غذايي خانواده حذف کنيد. ضمن اينکه دختران خود را تشويق کنيد از همه مواد غذايي به ميزان کافي مصرف کنند.
salamat.com
کد خبر: ۷۲۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
تعطیلات طولانی تابستان بیتردید تغییراتی در برنامه روزمره کودکان و نوجوانان ایجاد میکند و بهتر است تا والدین بتدریج محیط منزل را برای شرایط جدید آماده کنند
کد خبر: ۷۲۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
«آیا پول/ثروت خوشبختی میآورد؟» شاید قدمت این سؤال به قدمت اختراع پول/مالکیت خصوصی باشد. اما این مناقشهای است که در دهههای اخیر همزمان با تولید دادههای معتبر و جامع آماری، بسیار بررسی شده است. امروزه پذیرفته شده که صرفا ثروت با شاخصهای اقتصادی سنتی نظیر درآمد ناخالص ملی نمیتواند وضعیت مردم کشورها را نشان بدهد. دانیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد ۲۰۰۲ و آنگوس دیتون، اقتصاددان دانشگاه پرینستون در سال ۲۰۱۰ در پژوهشی گسترده پس از بررسی ۴۵۰ هزار نفر، صراحتا اعلام کردند که به این نتیجه رسیدهاند پول بیشتر لزوما به شادی بیشتر نمیانجامد!»
در مقاله آنها نموداری بود که نشان میداد، وقتی درآمد از حد مشخصی فراتر میرود، ازآنپس درآمد بیشتر لزوما احساس بهتری به آدمها نمیدهد. شاید همین کشفیات بود که منجر شد سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ اولین کنفرانس شادی مللمتحد را برگزار کند و سال بعد روز ۲۰ مارس را بهعنوان روز بینالمللی شادی نامگذاری کند.
در همین راستا در سالهای اخیر مؤسسه نظرسنجی گالوپ۱ یک رشته نظرسنجی را برای سنجش احساسات مثبت و منفی مردم جهان کلید زده است. اهمیت سنجش احساسات ازآنرو است که نهتنها کیفیت حیات ذهنی آدمها را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه رفتار آنها را نیز جهت میدهد.
گالوپ برای سنجش احساسات مثبت و منفی افراد ۱۵ سال به بالای ۱۴۸ کشور جهان در سال ۲۰۱۴ نظرسنجی گستردهای را با نمونهای شامل ۱۵۳هزارنفر اجرا کرد. در این پیمایش برای سنجش احساسات مثبت از مردم پنج سؤال پرسیده شده:
۱- آیا احساس میکنید دیروز به خوبی استراحت کردهاید؟۲- آیا تمام دیروز با احترام با شما رفتار شد؟۳- آیا دیروز زیاد لبخند زدید یا خندیدید؟۴- آیا دیروز چیز جالبی یاد گرفتید یا انجام دادید؟۵- آیا دیروز احساس سرخوشی داشتید؟
بنا بر گزارش رسمی منتشرشده گالوپ باعنوان «۲۰۱۵ Global Emotions» بیش از ۷۰ درصد مردم جهان گفتند که روز قبل از نظرسنجی سرخوشی فراوان، لبخند یا خنده فراوان را تجربه کردهاند و احساس میکنند بهخوبی استراحت کردهاند و محترمانه با آنها برخورد شده، ۵۰ درصد نیز گفته بودند که روز قبل چیز جالبی یاد گرفته یا انجام دادهاند. گالوپ گزارش داد که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ شاخص احساسات مثبت تغییر چندانی نکرده و بین ۶۸ تا ۷۱ در نوسان بوده است. همچنین مشخص شد مردم آمریکای لاتین بیش از بقیه دنیا روزانه احساسات مثبت را تجربه میکنند.
برای اولینبار در سال ۲۰۱۴ هر ۱۰ کشور ابتدای فهرست از این منطقه بودند: پاراگوئه، کلمبیا، اکوادور، گواتمالا، هندوراس، پاناما، ونزوئلا، کاستاریکا، السالوادور، نیکاراگوئه. این آمار این استنباط را به ذهن متخصصان گالوپ متبادر کرد که احساس شادی در این منطقه پدیدهای فرهنگی است. جامعهشناسی احساسات نیز به ما میگوید احساسات، همچون عقاید، مخلوقاتی فرهنگی هستند، به این معنی که ما چگونه احساسکردن را نیز همچون بسیاری از باورها، دانشها و مهارتهای لازم برای زندگی فردی و اجتماعی، در فرایند جامعهپذیری «میآموزیم». ما بهطور غیرمستقیم یاد میگیریم که بر کدام وجوه زندگی تمرکز کنیم، وضع خود و اطرافمان و رویدادها را چگونه تفسیر کنیم و چه احساسی نسبت به آنها داشته باشیم.
در آمار احساسات مثبت، ۱۰ کشور انتهای فهرست که مردمش کمتر از مردم ۱۳۸ کشور دیگر احساس مثبت داشتند، عبارت بودند از: سودان، تونس، بنگلادش، صربستان، ترکیه، افغانستان، بوسنی و هرزگوین، گرجستان، لیتوانی و نپال. برخلاف بعضی تصورات، خوشبختانه ایرانیها در انتهای این فهرست نبودند. احساسات مثبتی که ایرانیان در زندگی روزمره خود تجربه میکنند و در پاسخ به سؤالهای گالوپ آن را تأیید کردهاند، دستکم آنقدر زیاد بوده که آنها به قعر جدول رتبهبندی احساسات مثبت سقوط نکنند.
طبق گزارش گالوپ سهچهارم بزرگسالان دنیا گفته بودند روز قبل مصاحبه لبخند زده یا خندیدهاند، حتی ۵۲ درصد مردم افغانستان نیز، اما در میان ۱۴۸ کشور دنیا فقط در تونس، صربستان و ترکیه کمتر از ۵۰ درصد مردم چنین تجربهای داشتند. در این نظرسنجی گسترده که به زبانهای محلی کشورها اجرا شد، احساسات منفی نیز بررسی شد. برای این منظور پنج سؤال پرسیده شد. یکی از سؤالها این بود که آیا پاسخگو روز قبل در بیشتر اوقات احساس درد جسمی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت داشته است یا خیر.
نتایج نشان داد روز قبل از پیمایش یکسوم مردم دنیا نگرانی یا اضطراب را تجربه کرده بودند، یکچهارم درد جسمی و کمی کمتر از یکپنجم غم و خشم را تجربه کرده بودند. بهطور میانگین ۲۵ درصد مردم دنیا همه پنج احساس فوق را تجربه کرده بودند. بیشترین شیوع این احساسات در عراق (۵۶ درصد مردم) و کمترین در ازبکستان بود. ۵۰ درصد ایرانیان نیز چنین تجربهای را گزارش کردند. عراق در پیمایشهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ همواره در صدر فهرست بوده و از سال ۲۰۰۸ به بعد همواره بین پنج کشور اول بوده است.
در سال ۲۰۱۴، ۱۰کشور ابتدای فهرست عبارت بودند از: عراق، ایران، کامبوج، لیبریا، سودان جنوبی، اوگاندا، قبرس، یونان، توگو، بولیوی و فلسطین. در سال ۲۰۱۳ کشورهای مصر، سوریه، سیرالئون، قبرس شمالی و لبنان در کنار عراق، ایران، یونان، قبرس و کامبوج جزء ۱۰ کشور صدرنشین بودند. بنا به گزارش گالوپ، به لحاظ منطقهای، مردم خاورمیانه نسبت به سایر مناطق جهان کمترین احساسات مثبت و بیشترین احساسات منفی را تجربه کرده بودند. این یافته با وجود تحولات و وضع فعلی خاورمیانه شاید چندان هم عجیب نباشد. شیوع احساسات منفی در این منطقه حدود ۲۵ درصد و بیش از میانگین جهانی بود (به جز در الجزایر).
گالوپ در هر دو گزارش ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ خود تأکید کرده است که در جدول رتبهبندی کشورها در احساسات مثبت و منفی، کشورها بهطور معکوس قرار نگرفتهاند؛ یعنی کشورهایی که بیشترین رتبه را در احساسات مثبت کسب کردهاند لزوما کمترین رتبه را در احساسات منفی به دست نیاوردهاند. مثلا هم ابراز احساسات مثبت و هم ابراز احساسات منفی در میان مردم کشورهای آمریکایلاتین شیوع بالایی داشت. جالب اینکه بعضی کشورها هم احساسات مثبت و هم منفی ناچیزی نشان دادهاند.
این مردم کماحساس به طور عمده کشورهای شوروی سابق هستند. ۱۰ کشور ابتدای فهرست کماحساسها عبارت بودند از: ازبکستان، چین، مغولستان، میانمار، روسیه، تایوان، رواندا، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان.
اگر به۱۰ کشور ابتدای فهرست کشورهایی که احساسات منفی در آنها بیشترین شیوع را دارد، دوباره نگاه کنیم و شاخص توسعه انسانی (HDI) آنها را از اخیرترین گزارش سالانه سازمان ملل (۲۰۱۳) استخراج کنیم، خواهیم دید که در پیمایش سال ۲۰۱۴ گالوپ شش کشور شاخص توسعه انسانی متوسط یا پایین دارند، یعنی غالبا مردم در این کشورها درآمد سرانه و وضع آموزشی و بهداشتی نامناسبی دارند. تنها چهار کشور در شاخص توسعه انسانی وضع خیلی بالایی دارند: قبرس، یونان، لبنان و ایران. سرانه درآمد ناخالص داخلی قبرس و یونان حدود دو برابر ایران و لبنان اندکی بیش از ایران است، میانگین سالهای تحصیل هم بهعنوان یک شاخص آموزشی و فرهنگی در چهار کشور این فهرست بالاتر از ایران است. با این وجود مردم این کشورها نیز احساسات منفی را بیش از صدواندی کشور دیگر گزارش کردند.
اگرچه گالوپ دادههای خود را بهطورکامل علنی منتشر نکرده تا بتوان درباره آن بررسیهای دقیقتر آماری انجام داد، اما در همین حد هم به نظر میرسد اگرچه وضع نامساعد عینی و مادی زندگی با تجربه احساسات منفی میتواند همراه باشد، اما کشورهایی هم هستند که از لحاظ وضع درآمد، بهداشت، آموزش و کیفیت و استانداردهای زندگی بسیار بالاتر از بعضی دیگر هستند اما مردم زیادی در این کشورها همچنان احساسات منفی را تجربه میکنند.
یکی از مباحثات در علوم اجتماعی این است که اگرچه احساسات کاملا بی ربط به واقعیتهای عینی نیستند، اما احساساتی که افراد تجربه میکنند، ممکن است ناشی از عوامل دیگری نیز باشد. اینکه ما چگونه جهان اطراف را احساس کنیم، وابسته به این است که آن را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. منابع متعددی هستند که فهم و تفسیر ما را از جهان میسازند؛ ازجمله تجارب تاریخی یک جامعه، آموزههای فرهنگی که ممکن است بهطورمستقیم از طریق نظام آموزشی منتقل شده باشد یا بهطور غیرمستقیم در فرایند تربیت یا حضور در جامعه آموخته باشیم و رسانهها.
بعضی تجارب تاریخی ممکن است ایجادکننده، تقویتکننده یا پایدارکننده احساسات منفی باشند، یا فهمی از وضع موجود ایجاد کرده باشند که به احساسات منفی بینجامد، مثلا جنگ و نابسامانی شدید و طولانی. بعضی رویدادهای دور یا نزدیک یا بعضی اطلاعات ممکن است سطح مطالبات را به حدی بالا برده باشد که بهبود وضعیت عینی و کیفیت زندگی آنچنان که هست احساس نشود و ناکامی و احساسات منفی به بار بیاورد. اگر فهم ما از جایگاه واقعیمان در جهان منطبق با واقعیت نباشد نیز مطالباتی شکل میگیرد که با منابع و امکانهای موجود ناسازگار خواهد بود و دست نیافتن به آن مطالبات میتواند احساس خشم یا غم تولید کند. تصویری که رسانهها از وضع زندگی مطلوب در اختیار ما میگذارند، عامل دیگری است که تفسیر ما را از وضعیت خودمان شکل میدهد و متعاقب آن احساسات متناظرش را پدید میآورد.
امروزه رسانهها اطلاعات و تصاویری از سراسر دنیا مخابره میکنند که به مدد تکنولوژیهای نوین در دسترس خیل عظیمی از جمعیت جهان است. وقتی اطلاعات و تصاویری دریافت میکنیم که برای ما مطلوب، اما دستنیافتنی است، ممکن است غمگین یا افسرده شویم. اگر برای دستیابی به همه مطلوبهایی که میبینیم خود را مُحِق بدانیم و انتظاراتی داشته باشیم که احتمال بدهیم امکان برآورده شدنش نیست یا کم است، معمولا مضطرب، غمگین یا حتی خشمگین میشویم.
از سوی دیگر همانطور که گالوپ بهطور مختصر نشان داده است، بهنظر میرسد بعضی فرهنگها بهطور متفاوتی احساسات خود را تجربه و بیان میکنند. ممکن است در فرهنگهای مختلف میراث و آموزههایی وجود داشته باشد که افراد را ترغیب کند نوع خاصی از احساسات را بیشتر ادراک و بیان کنند یا نکنند. همچنان که گفتیم در فهرست ۱۰ کشوری که مردمشان هم احساسات مثبت و هم احساسات منفی کمی گزارش کردند، قرابتهای فرهنگی و منطقهای دیده میشود. این داده این ظن را تقویت میکنند که در این فرهنگها ادراک و بیان احساسات احتمالا بهشدت بعضی مناطق دیگر نیست. اگرچه اظهارنظر دقیق درباره این موضوع نیاز به مطالعات دقیقتر دارد، بااینحال بعضی حدسها دور از ذهن نیست.
برای مثال در آموزههای فرهنگ عامه ما در ایران مفهوم «چشم زخم» مفهوم مشهوری است. افراد بسیاری هستند که به چشم زخم اعتقاد دارند و رویدادهای متعددی را به آن نسبت میدهند. همچنین این آموزه وجود دارد که برای در امان ماندن از چشم زخم لازم است بخشی از داشتههای خود را پنهان کرد و در معرض دید عموم قرار نداد، یا درباره آن با کسی سخن نگفت و حتی در موارد نیاز تظاهر به نداشتن چیزهایی کرد: پول، سلامت و البته شادی! در تجربه اغلب ما موقعیتهایی هستند که در آن افراد (یا حتی خود ما!) درعینحال که وضع خیلی نامطلوبی ندارند در محافل عمومی و نزد دوستان و آشنایان از نداشتن پول، بیماری، گرفتاری، بختِ بد، غموغصه و «هزار بدبختی» ناله و شکایت میکنند!
این نالانبودن و ابراز مداوم احساسات منفی، گاه به عادتی پایدار تبدیل میشود و حتی به نظر میرسد تکرار آن گاه موجب سرایت اجتماعی آن میشود. یعنی وقتی بهطور مداوم کسی یا کسانی در اطراف ما از گرفتاری و بخت بد خود مینالند، احساسات منفی شیوع مییابد. از سوی دیگر بیان احساسات منفی، میتواند موجب جلب توجه و ترحم دیگران شود. جلب توجه و ترحم، پاداشی است که فرد در قبال بیان احساسات خود میگیرد و اگر این اتفاق به طور گسترده رخ دهد، میتواند تقویتکننده هنجاری شود که طبق آن افراد بیش از آنکه تمایل داشته باشند احساسات مثبت خود را با دیگران در میان بگذارند، احساسات منفی را به اشتراک میگذارند. در همین راستا میتوان به آموزهای دیگر بین ایرانیان اشاره کرد که سهیمشدن در احساسات منفی دیگران (غم و غصه و...) را واجد ارزش و یک فضیلت اخلاقی معرفی میکند. ما معمولا همنوایی و همدلی با احساسات منفی دیگران را نشانه عمق دوستی میدانیم. بهنظر میرسد این امر نیز تقویتکننده هنجار ابراز احساسات منفی است.
بیان احساسات منفی علاوه بر جلب توجه و ترحم، که فینفسه نوعی پاداش برای ابرازکننده محسوب میشود، میتواند پیامدهای دیگری نیز داشته باشد. کسی که احساسات منفی خود را بیان میکند، میتواند با ترحمی که جلب میکند، امتیاز بگیرد. امتیاز لزوما نفع مستقیم مادی و مالی نیست. ما نوعا از اینکه دیگران احساس خوبی نداشته باشند میرنجیم و درصدد بر میآییم احساس رنج و غصه آنها را برطرف کنیم، از این رو ممکن است فرصتها و امکانهایی به آنها بدهیم که احساس بهتری داشته باشند؛ مثلا توقع کمتری در انجام بعضی کارها (که وظیفه آنها تلقی میشده) از آنها داشته باشیم و از بعضی خبط و خطاهایشان چشم بپوشیم.
پذیرش کمکاری و خطاکاری نیز پاداشهایی است که فرد در قبال بیان احساسات منفی خود دریافت میکند. اگر در یک بافت فرهنگی اعطای چنین پاداشهایی (توجه، ترحم، پذیرش کمکاری و خطاکاری) در قبال کسانی که احساسات منفی خود را بهطور مداوم ابراز میکنند، رایج باشد، میتوان پیشبینی کرد که اظهار احساسات منفی به رفتاری شایع تبدیل شود.
بهطور خلاصه میتوان گفت دادههای گالوپ صراحتا بیان میکند که اگرچه ادراک و ابراز احساسات منفی بین ایرانیان بیش از دیگر ملل شایع است، اما این لزوما به معنای فقدان احساسات مثبت میان آنها نیست. دادههای گالوپ همچنین این حدس را تقویت میکند که صرفا عوامل عینی نظیر ثروت و استانداردهای زندگی تعیینکننده شیوع احساسات مختلف در ملتها و جوامع نیست، بلکه معجونی از عوامل عینی و ذهنی (نظیر تجارب تاریخی و آموزههای فرهنگی) دستاندرکار شکلدادن به احساسات مردم جهان است.
پینوشت:گالوپ (Gallup) یک مؤسسه خصوصی نظرسنجی با سابقه ۸۰ ساله است که دادههای کشوری و بینالمللی فراوانی تولید میکند. در نظرسنجیهای معمولا تلفنی و گاه حضوری گالوپ، دامنه متنوعی از موضوعات از دید مردم آمریکا یا کشورهای دیگر بررسی میشود؛ از جمله وضع اشتغال و کسبوکار، میزان هزینهکرد مصرفکنندگان، وضع مهاجران، مسائل نژادی، وضع آموزش، وضع بهداشت و بیمه، محبوبیت چهرههای سیاسی و مذهبی، موضوعات مناقشهبرانگیز مذهبی، سیاسی، اجتماعی و... .
منبع: شرق
کد خبر: ۷۱۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
حصول توافق در مذاکرات هستهای حادثه مهمی در تاریخ دیپلماسی است و از این پس روز 14 ژوئیه (23 تیر ماه) که در تاریخ سیاست جهان جدید روز فتح زندان باستیل و آغاز انقلاب فرانسه در سال 1789 شمرده میشد، از روزهای مهم تاریخ دیپلماسی نیز خواهد بود. گمان نمیکنم که هرگز کشوری با همه قدرتهای جهان برابر نشسته و در مذاکره با آنان به توافق رسیده باشد.
درست بگویم این یک اتفاق نادر و شاید بینظیر باشد که قدرتهای جهان، حاضر به مذاکره با یک کشور (هر چند در منطقه خود قدرت داشته باشد) بشوند(1) و نمایندگانشان روزها و شبهای پی در پی خسته و بیخواب گفتوگو کنند تا به نتیجهای مرضی همه اطراف مذاکره و مورد قبول و تحسین جهانیان برسند (اشخاص و گروهها و احزاب و دولت هایی که ساز مخالف میزنند بیشترشان توافق را در تضاد و تعارض با منافع خود میبینند و بعضی نیز غرق دریای اوهامند که حرفهای ظاهراً سیاسی و در واقع بیارتباط با سیاست کارساز میزنند.)
از آثار و مزایای این توافق پایان یافتن گزافه تهدید به جنگ و فراهم شدن زمینه کاهش التهاب در روابط بینالملل و گشایش روزنه امید به پایان یافتن اضطراب های چندین ساله و فراهم شدن شرایط برای همکاریهای منطقهای و بینالمللی و اهتمام به بهبود وضع مادی و اخلاقی کشور و مردم و فرونشستن امواج افراط و تفریط و تخفیف نگرانی از خطر فرو رفتن کشور در اعماق اوهام و... بوده است. امیدوارم دولت محترم بتواند با سامان دادن به وضع اقتصادی و تهیه و تدوین طرح اصلاح اداری و آموزشی و جلوگیری از گسترش و تکثیر ریشهها و بذرهای فساد، امکان بهره برداری هر چه بهتر و بیشتر کشور و مردم را از فرصتی که پیش آمده است و میآید فراهم سازد. تاریخ قدر درایت رهبری و تدبیر و همت دولت جناب آقای دکتر روحانی و سعی و کوشش خردمندانه و کار بزرگ همه اعضا و کارشناسان هیأت مذاکره کننده و مخصوصاً جناب آقای دکتر ظریف و جناب آقای دکتر صالحی را خواهد دانست و به احتمال قوی بهانه گیران و مخالفان داخلی را ملامت خواهد کرد که چرا خرد خود را از حکم معاف کرده و قدر توافقی را که در آن با تدبیر و کوشش دیپلماتیک و با صرف هزینه بسیار ناچیز توهم قدرتمندان در مورد ساخت سلاحهای هستهای بیاثر شده و محدودیتها و تحریمهای فلج کننده رفع شده است، ندانستهاند. آنها به جای اینکه بیندیشند اگر توافق حاصل نمیشد چه میکردیم(2)، نگران آثار و نتایج بد و مضر و خطرناک توافقند.
البته این نگرانی بیشتر یک موضعگیری سیاسی است که وجهه و مبنای عقلی ندارد و اگر این مبنا را حفظ و دوام جمهوری اسلامی میدانند، بدانند که توافق وین به تحکیم نظام کشور مدد رسانده است. خروج از وضع بحرانی فرصتی برای حکومت و دولت فراهم میآورد که به کارهای اصلی و اساسی کشور بپردازند و از گسترش پریشانی و اختلاف و نومیدی و فقر و بیکاری و بیپناهی که مایه تباهی است جلوگیری کنند. ولی بسیاری از ما چندان به آینده و آثار و نتایج کارهایمان اهمیت نمیدهیم و متأسفانه با اینکه سابقه تاریخی طولانی و درخشان داریم چنانکه باید به تاریخ وقع نمینهیم چنانکه اکنون تاریخمان بیشتر تاریخ مفاخر شده است. تاریخ مفاخر را هم نباید ناچیز انگاشت اما اگر تاریخ یکسره تاریخ مفاخر باشد از آن هیچ درسی نمیتوان آموخت و شاید بر اثر غرور بیجایی که پدید میآورد، آینده را نیز بپوشاند. قیاس توافق وین با قرارداد ترکمانچای هیچ وجهی ندارد و نشانه بیتوجهی به تاریخ و بیخبری از آن است. کاش مورخان ما قصور بزرگشان را تدارک میکردند و تاریخ بزرگترین حادثه دوران اخیر کشور را مینوشتند تا به شرایط پذیرش قرارداد ترکمانچای و آثار و نتایج آن پی میبردیم و آن را با توافقی که جناح قدرتمند مخالف رئیس جمهوری امریکا آن را تسلیم کشورش در برابر ایران خوانده است اشتباه نمیکردیم.
آیا ما میخواستیم به ژنو و وین برویم یا وزیران خارجه قدرتهای قاهر جهان را به تهران فراخوانیم و به آنها ابلاغ کنیم که 1- به هیچ وجه حق دخالت در اجرای برنامه توسعه تکنولوژی هستهای کشور ما ندارند و 2- بیدرنگ باید به وظیفه خود که لغو همه تحریمهاست اقدام کنند؟
این تحکم در عالم انتزاع کاملاً موجه است اما چه کنیم که متأسفانه آنها به حرف حق ما گوش نمیکنند و ما هم نمیدانیم اگر تحریمها ادامه یابد با پراکندگیها و ناهماهنگیها و مشکلات اقتصادی و مالی و ناکارآمدی اداری و فساد سازمانی که داریم چگونه برنامه هایی را که دوست میداریم اجرا میکنیم. این دیگر باید برای همه مسلم شده باشد که قدرت به وعظ و موعظه گوش نمیدهد و از حقیقت و اخلاق پیروی نمیکند زیرا حقیقت و اخلاق خاص خود دارد. پس بکوشیم قدری از توهم آزاد شویم و اگر میتوانیم با طرح نامعادله قدرتها دریابیم که این توافق نه چیزی مثل قرارداد ترکمانچای بلکه از آثار و نشانههای قدرت و اعتبار کشور ماست. به این قدرت و اعتبار و عزت پشت پا نزنیم و از آن در راه وحدت ملی و اصلاح امور و برای پیشرفت کشور استفاده کنیم.
پی نوشت ها:
1. در خاطرات مولوتف میخواندم که: به من میگویند کمتر سفر میکنی و با دیپلماتها نشست و برخاست نداری. من مثلاً به کشور عراق یا... بروم که از وزیر خارجه آنجا چه بشنوم و به او چه بگویم. یکی از مقامهای لایق و مطلع جمهوری اسلامی که با سابقه وزارت به عنوان معاون وزیر به اتحاد جماهیر شوروی رفته بود حکایت میکرد که در ملاقاتش با وزیر امور خارجه هیچ مسألهای مورد بحث قرار نگرفت و در پایان آن ملاقات کوتاه وزیر به او گفته بود یک آلبوم تمبر برایش بفرستد و توضیح داده بود که نوه ام تقریباً همسن و سال شماست و کلکسیون تمبر دارد. وقتی سران کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم به تهران آمدند از دولت ایران اجازه نگرفتند و شاه را که میخواست با آنها ملاقات کند به حضور نپذیرفتند. فاعتبروا
2. اگر توافق حاصل نمیشد یا اکنون که حاصل شده است در کنگره امریکا با دوسوم آرا رد شود یا مراجع قانونی در ایران آن را تأیید نکنند میتوان حدس زد که:
اولاً: حیثیت امریکا به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و اقتصادی لطمه بزرگ ببیند و به اعتبار دیپلماسی به طور کلی خلل بزرگ وارد شود گرچه این وضع ممکن است دشمنان امریکا را شاد و خشنود سازد و مجال افراط و تفریط و خشونت طلبی را وسعت دهد اما معلوم نیست که سود این ضعف و بحران و سستتر شدن تعادل در وضع جهان نصیب چه کشور و کدام قدرت میشود. در جهانی که افقش بسته است و نور امیدی که ضامن همراهی و پیوند و همبستگی مردمان باشد وجود ندارد یا بسیار ضعیف است بر هم خوردن تعادل نسبی قدرت حتی اگر در ظاهر به زیان جانب قهر و ظلم باشد آثار خطرناک دارد و چه بسا که جهان را در آستانه ویرانی و نابودی قرار دهد.
ثانیاً: با برهم خوردن توافق حتی اگر تهدید حمله نظامی لاف و گزاف محض باشد نمیتوانیم راحت بنشینیم و دنباله کار خویش بگیریم زیرا بیتوافق، ما میمانیم و نیروگاهها و خزانه خالی و اقتصاد بیسرو سامان و سازمان اداری ناکارآمد که برای فروش نفتمان باید به سراغ امثال و اشباه واسطههای نفتی امین سالهای اخیر که به زمره معاریف و مشاهیر کشور پیوستهاند برویم و از آنها خواهش کنیم که کار فروش نفت را به عهده گیرند و در ازای خدمت بزرگی که میکنند با پولش هرچه میخواهند بکنند.
ثالثاً: با اینکه تحمل ادامه تحریمهای ظالمانه دشوار شده است کسانی به قول اقتصاددانها استناد میکنند که همه مشکلات اقتصادی ما ناشی از تحریمها نیست و نتیجه میگیرند که تحریمها چندان اهمیت ندارد و لطمه چندانی به ما نزده است.
اینان صرفاً از یک سخن درست نتیجه ناروا گرفتهاند به آنها میتوان گفت که مراد اقتصاددانها این نیست که تحریمها اثر نداشته است بلکه تأکید آنها بر ضعف بنیاد اقتصاد ماست. یعنی اگر تحریمها هم نبود ما مشکلات اقتصادی داشتیم اما اکنون تحریمها اگر بیش از این ادامه یابد اقتصاد شرایط سخت تری خواهد داشت. پس دیگر بحث در این نیست که تحریمها چند درصد (مثلاً 30 درصد) اثر داشته است. این قبیل محاسبات اگر در امور جزئی وجهی داشته باشد در مسائل اصلی و اساسی به کار نمیآید. یعنی اگر تحریمها برداشته نشود آن 70 درصد فرضی هم از آنچه هست بدتر میشود ولی خدا را شکر که دیگر قدرتهای جهانی هم نمیتوانند تحریمها را چنانکه بوده است ادامه دهند.
رضا داوری اردکانی/استاد دانشگاه /
کد خبر: ۷۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۵
من فرزند خویش را به خدای متعال سپردم و او جان و وجود خویش را در این مسیر اهدا کرد و من قطعا از بازگشت ایشان با شادی محلی (کِل) هلهله و شادی میکنم
کد خبر: ۶۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۵
دادستان کل کشور با اشاره به اینکه یک عدهای ولایت شعارند نه ولایتمدار، گفت: خون دکتر بهشتی و شهدای هفت تیر توانست نقاب را از چهره نفاق کنار بزند.خبرگزاری ایسنا: دادستان کل کشور با اشاره به اینکه یک عدهای ولایت شعارند نه ولایتمدار، گفت: خون دکتر بهشتی و شهدای هفت تیر توانست نقاب را از چهره نفاق کنار بزند.
سیدابراهیم رئیسی در مراسم گرامیداشت شهدای هفتم تیر که در حرم مطهر رضوی برگزار شد، اظهار کرد: آنچه توانست وحدت را در جامعه تضمین کند خون شهدای هفت تیر بود.
دادستان کل کشور ادامه داد: آنچه توانست نقاب را از چهره نفاق کنار بزند خون دکتر بهشتی و شهدای هفت تیر بود و آنچه توانست کشور را تضمین کند خون مطهر رییس جمهور شهید یعنی رجایی و نخست وزیر یعنی شهید باهنر بود.
رئیسی خاطرنشان کرد: اینان انسانهای خودساخته و با ظرفیتی بودند که در عرصه اجتماعی تکلیفمدار و ولایتمدار بودند. در دورانی که بهشتی لب به سخن نمیگشود به او گفتند اینقدر به شما تهمت میزنند از خودتان دفاع کنید؛ او پاسخ داد «آقایان، امام فرمودند سکوت، سکوت، سکوت» و تا زمانی که فرمان امام سکوت است لب به سخن نخواهیم گشود، اینان را میگویند ولایتمدار در حالی که یک عدهای شعارمدار هستند؛ در نهایت دیدید که خداوند چگونه از شهید بهشتی دفاع کرد.
وی افزود: امروز ذلت منافقان را ببینید. ما تعجبمان از این است که دولتهای اروپایی پناهگاه اینان شدهاند و آمریکاییها که دم از مبارزه با تروریسم میزنند به تروریستهای بانشان پناه دادند. امروز منافقان اگر در عراق هستند، تحت حمایت آمریکاییها قرار دارند.
رئیسی ادامه داد: غربیها برای این پارادوکس چه جوابی دارند، از یک طرف سخن از مبارزه با تروریسم میزنند از یک طرف به تروریستهای نشاندار که بیش از 17 هزار نفر را در کشور ما به شهادت رساندند، پناه میدهند.
دادستان کل کشور ادامه داد: آیتالله بهشتی معمار دستگاه قضایی بود. دستگاه قضایی بعد از انقلاب اسلامی باید مبتنی بر فقه پا میگرفت؛ بهشتی با فکر بلندش، با روحیه تشکیلاتی و سازماندهی دستگاه قضایی را معماری کرد و در مقابل بدخواهان و لیبرالها که اعتقاد داشتند قانون اسلام برای 1400 سال قبل بوده و امروز نمیتواند مفید باشد بحث و گفتوگو میکرد.
رئیسی خاطرنشان کرد: یادم نمیرود در جلسهای که با جمعی در محضرشان بودیم، آیتالله بهشتی گفت امروز شنیدهام که یکی از آقایان لیبرالها در سخنانش اشاره کرده قانون اسلام اجرایش نه ممکن است و نه مفید، میخواهم بگویم آقایان مردم برای اسلام انقلاب کردند برای آن که در همه شئون این کشور اسلام اجرا شود. بعد به همراه آیتالله جوادی آملی میزگرد تشکیل دادند و همه را به بحث و جدل طلبیدند و گفتند هر کس سخنی دارد بیاید بگوید، ما خواهیم گفت که در اجرای قانون اسلام، حیات است و آنانی که مدعی هستند که قانون دیگر کشورها میتواند موثر باشد بیایند بحث کنند.
وی افزود: یک قاضی عادل به همان میزان که قاضی عادلی که در جایگاه حکمرانی قرار دارد میتواند اضطراب های اجتماعی را تبدیل به آرامش کند و امروز میبینیم که وقتی یک قاضی در یک روستایی، شهری و استانی یک حکم عالمانه صادر میکند حتی اگر دیگران خوششان نیاید، اضطراب اجتماعی را از بین میبرند، مرحوم آیتالله بهشتی و قدوسی در جایگاه قضاتی بودند که آرامش در جامعه ایجاد میکردند.
کد خبر: ۶۷۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۷
در یادواره حماسهآفرینان پد خندق، خاطرات تلخ و شیرینی از حماسهآفرینی رزمندگان از جمله روایتی شنیدنی و غمانگیز از چفیه سیدناصر حسینیپور راوی کتاب «پایی که جا ماند» بیان شد
کد خبر: ۶۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
این روزها تب و تاب کنکور جوانان، دانش آموزان و تمام جامعه را فرا گرفته است و یکی از مهمترین رخدادهای موجود در زندگی این دانش آموزان اتفاق خواهد افتاد
کد خبر: ۶۵۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۹
پرهیز در استفاده از قندهای ساده نظیر قند، شکر، مربا، نوشابه، شکلات نیز در حفظ آرامش و تمرکز افراد تأثیر دارد
کد خبر: ۶۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۱
فقط کافی است حرفی بشنود که با چارچوب ذهنیاش مغایرت داشته باشد، سریع برافروخته میشود، بیمحلی میکند، زیر لب غر میزند و به زمین و زمان فحش میدهد، اگر از اتفاق پیش آمده خیلی زیاد ناراحت شده باشد که دیگر نگو، روزگاری است که سیاه میشود! کنترل از دستش خارج میشود، هر چیزی جلوی دستش باشد پرت میکند و درها را به هم میکوبد، به همه اطرافیانش توهین میکند و گاه حتی کارش به تحقیر دیگران میرسد و...
****
«خشم» هیجانی است که اگر بدرستی مهار نشود، اثرات مخرب زیادی دارد. اگر خشم به درون فرد رخنه کند و درونی شود ممکن است فرد را به مشکلات متعدد جسمی همچون، استرس و تنش مفرط، ناراحتیهای عصبی، بیماریهای گوارشی، سردرد، ناراحتیهای قلبی و... مبتلا کند و در صورت بروز بیرونی نیز، اثرات منفی دیگری دارد که با توجه به تحقیقات متعدد شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر اینکه ابراز خشم میتواند روش خوبی برای کاستن انرژی منفی لحظهای و کمتوان کردن انرژی آن باشد، چهبسا در بروز بیرونی خشم، فرد فحاشی کند، اشیاء را پرت کند، برخورد فیزیکی داشته باشد و... که در این وضعیت، نهتنها خود بلکه اطرافیانش هم، از بروز خشم و کنترل نشدن این هیجان احساس ناراحتی و شرمساری میکنند.
بسیاری از ما با مراجعه به روان شناس یا مطالعه کتابهای روانشناسی سعی میکنیم به طریقی با اضطراب و افسردگی خود مقابله کنیم و از شدت آن بکاهیم، اما کمتر به فکر آن هستیم که خشم خود را کنترل کرده و در موقعیتهای ناخوشایند آن را مدیریت کنیم، زیرا غالبا این تصور اشتباه را داریم که خشم هیجانی طبیعی است که ما قادر به کنترل آن نیستیم یا اینکه لازم نیست آن را مدیریت و مهار کنیم، این در حالی است که خشم، هیجان منفی قابل کنترلی است که اگر بخواهیم میتوانیم آن را مدیریت کنیم.
برای کاهش پرخاشگری و خصومت فیزیکی و کلامی، باید یاد بگیریم چگونه خشم خود را کنترل کنیم و با شدت خفیف یا شدید آن مواجه شده و مقابله کنیم؛ به همین منظور برای کنترل خشم چند پیشنهاد ارائه میدهیم:
بر هیجان خشمتان آگاه شوید
این درست است که شما هنگام خشم، دچار تعارض شده و در حالتی قرار گرفتهاید که شاید کنترل آن از دستتان خارج است، اما یادتان باشد خشم شما هیجان موقتی است و پس از لحظاتی فروکش خواهد کرد و پس از گذشت آن مدت، شما خواهید ماند و رفتاری که از خود بروز دادهاید، پس علاج واقعه پیش از مشکل کنید و با خود تمرین کنید که حتیالمقدور اسیر هیجانات موقت و زودگذرتان نشوید، در عین حال که به آنها آگاهید و نشانههای بروز آن را میدانید، بتوانید بر خود مسلط شوید و کاری نکنید که بعدها پشیمان شوید.
علت خشم خود را بشناسید
جستجو کنید تا دریابید چه چیز خشم و عصبانیت شما را تحریک و برانگیخته میکند. موقعیتهای پیشینی را که خشمگین شدهاید ،یادداشت کنید، به این طریق میتوانید بفهمید در چه شرایط و موقعیتهایی عصبی میشوید و بیشتر در آن وضعیت، چه عکسالعملهایی نشان میدهید. قطعا با دانستن و پی بردن به اینکه چه کسی و چه چیزی باعث ناراحتی و خشمتان میشود میتوانید برای مقابله و کنار آمدن با چنین موقعیتهایی یا وضعیتهای مشابه آن، برنامهریزی کنید و رفتاری را که کمتر آسیبزا و تهاجمی است، از خود بروز دهید.
از تکنیک توجه برگردانی استفاده کنید
توجه برگردانی یکی از بهترین روشهای کنترل یا کاهش شدت خشم است. با معطوف کردن حواس به چیزهای دیگر یا با اشتغال به برخی از فعالیتهای جذاب و متضاد با آن موقعیت ناراحتکننده، میتوان با خشم لحظهای مقابله کرد و بر آن چیره شد. برخی با انجام فعالیتهای ورزشی، عدهای با گوش کردن به موسیقی یا تماشای تلویزیون و برخی نیز با مطالعه یا پرداختن به سرگرمیهای مورد علاقه خود احساس آرامش میکنند و از تلاطمات درونی خود میکاهند.
با خود گفتوگو کنید
برخی افراد عادت دارند، راجع به پیشامدی که برایشان به وقوع پیوسته با خودشان گفتوگو میکنند. گفتوگوی درونی در بسیاری از موارد باعث کاهش شدت خشم میشود، اگر چه در برخی دیگر، اثری عکس داشته و موجب افزایش یا تداوم و پایداری شدت خشم میگردد. مثلا، ممکن است فردی از شخصی بشدت عصبانی باشد و حتی سالها آن را در دل خود نگه دارد، و هر بار با یادآوری آن مساله برافروخته و عصبی شود، چراکه خود را مستحق عذرخواهی از جانب فرد مقابل میداند که از آن دریغ شده است؛ اما اگر گفتوگوی درونی با نگاه منصفانه و به دور از توقع و قضاوت یکجانبهای انجام شود و گذشت و حل مساله در اولویت قرار داشته باشد، قطعا تاثیرات مثبتی خواهد داشت که باعث آرامش و تسکین خواهد شد.
بیغرضانه با فرد مقابلتان، گفتوگو کنید
به جای سکوت کردن، غرغر کردن، انتقادهای کلامی کوبنده یا حتی برخوردهای فیزیکی، با فرد مقابلتان به گفتوگو بنشینید. بلی، گفتوگو یکی از موثرترین روشهای کنترل و کاهش شدت خشم است. سعی کنید همیشه به جای حق به جانب جلوه دادن خود یا فرار از پذیرش مسئولیت اشتباه خود یا با متهم کردن دیگری، بپذیرید که میتوانید مشکل بوجود آمده را با گفتوگو حل و فصل کنید، چراکه گفتوگو شرایطی را برای مذاکره، حل مساله و سازش فراهم میآورد. گفتوگو و مصاحبت باعث میشود که ما از نظریات فرد مقابل مان در مورد آن موقعیت خاص، رفتار، افکار و هیجانات متعاقب وی از آن شرایط، مطلع و آگاه شویم و بهتر بتوانیم اوضاع را از دیدگاه فرد مقابلمان نظارهگر شویم و با درک متقابل از آن، مساله را واکاوی کرده و به راهحلی مساعد و مناسب دست یابیم.
توضیح بخواهید و آن را بشنوید
اگر بدانید علت رفتار فرد مقابلتان به چه دلیل است و از چه نشأت میگیرد، هدف از آن چیست و عاقبت آن به کجا منتهی میشود؛ شاید به جای عصبی و خشمگین شدن، هیجان دیگری را تجربه کنید. وقتی با کسی روبهرو میشوید که از شما انتقاد میکند یا به گونهای رفتار میکند که با هنجارها و انتظارات شما متناقض است و حتی بیحرمتی معنا میشود، چه میکنید؟! ما توصیه میکنیم به جای تقابل یا عکسالعملهای شدید و دور از شأنتان، سعی کنید با نوشیدن یک لیوان آب سرد بر خود و اعصابتان مسلط شوید و فرد مقابلتان را به آرامش دعوت کنید و از او بخواهید علت رفتارش یا فکری که آزارش میدهد را برایتان توضیح بدهد، گاهی با شنیدن نظرات او، نهتنها آرام میشوید بلکه با درک متقابل از شرایط وی به گونهای کاملا متفاوت رفتار میکنید که شاید فرسنگها با خشم آن لحظهتان منافات داشته باشد. مثلا اگر به هنگام رانندگی کسی به دلیل بیاحتیاطی، ماشینش را به ماشین شما بکوبد و آسیب بزند، بیتردید مایه تعجب نیست که خشمگین شوید و به سرعت از ماشینتان پیاده شده و فرد خاطی را متهم به بیاحتیاطی کنید، اما اگر در همان لحظه راننده عذرخواهی کند و به شما توضیح دهد که تحت فشار عصبی و روحی، حواسش پرت شده چون بتازگی متوجه بیماری لاعلاج فرزندش شده است، قطعا خشمتان فروکش خواهد کرد و به جای توهین و بگو مگو کردن خواهید گفت، اتفاقی است که پیش آمده، اشکالی ندارد، خداوند همه مریضها را شفا بدهد، اگر حالتان خوب نیست کناری بایستید و بعد از اینکه حالتان خوب شد رانندگی کنید، ممکن است اتفاق ناخوشایند دیگری رخ دهد که در این شرایط، اصلا به صلاحتان نیست و... .
شما با تجسم این حالت میدانید که چگونه هیجان خشمتان به هیجان محبت و حس همدردی و نگرانی تقلیل مییابد.
سازش کردن را یاد بگیرید
وقتی مشکلی پیش میآید، بسیاری از ما به جای حل مساله یا سازش با شرایط جدید، در مقام جبران یا دفاع برمیآییم تا شاید با به کرسی نشاندن حرف یا اندیشه خود، نهتنها اندکی از تلاطمات درونی خود بکاهیم، بلکه به فرد مقابلمان نشان دهیم که برتر از او هستیم و هرگز حاضر به تسلیم نخواهیم شد؛ این در حالی است که اگر بپذیریم و بیاموزیم سازش کردن بهتر از خشم و عصبانیت طولانیمدت است، بیتردید بسیاری از مشکلات بوجود آمده، بسیار سریعتر از آنکه گمان ببریم، حل میشود و هیچگاه به کلاف سردرگم مبدل نمیشود. بپذیرید سازش، همچون وسیلهای کارساز و مفید است که میتواند شما را برای داشتن زندگی ساده و سالمتر آماده کند. پس برای کنترل خشم بهتر است از همین امروز، علاقهمند به سازش شوید و اصول سازش را فرا بگیرید.
زندگی همیشه بر وفق مراد ما نیست
تا زمانی که نپذیرید زندگی هیچ وقت بیعیب و نقص نبوده و نخواهد بود، نسبت به همه چیز و همه کس حساس و خشمگین خواهید شد. زندگی همیشه توام با رفتارها یا وقایعی است که گاهی کنترل آنها از دست ما خارج است، مثلا ممکن است با افرادی روبهرو شوید که رفتارهای مبادی آدابی ندارند، کسی شما را نادیده بگیرد، اوضاع مالیتان به هم بریزد، لاستیک ماشینتان به یکباره پنچر شود و.... برای اجتناب از خشم و عصبانیت، لازم است بپذیرید که در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد و نهتنها زندگی شما، بلکه زندگی همگان، فراز و نشیبهایی دارد که راه فراری از آنان نیست. با پذیرش اصل زندگی همیشه منصفانه نیست، میتوانید بخش اعظمی از خشم خود را کنترل کنید. خشمگین شدن یا نشدن، تصمیمی است که شما میتوانید آن را آگاهانه یا ناآگاهانه یاد بگیرید و با این قانون طبیعی که زندگی گاهی غیرمنصفانه است، خو بگیرید.
شوخی کنید
شوخی و مزاح کردن روشی است که از طریق آن میتوان برای بازسازی موقعیت یا یافتن ناهمخوانیها یا حتی امر محال در آن وضعیت، استفاده کرد. شوخی کاملا با خشم مغایرت دارد و میتواند تا حدود بسیاری شدت خشم را کاهش دهد. اگر یاد بگیریم که چگونه به واکنشهایمان بخندیم یا موقعیت تلخ را به موقعیت خنثی یا خندهدار مبدل کنیم، قطعا نهتنها توانستهایم با تبدیل شرایط نامساعد به موقعیت مساعد، خشم خود را کنترل و کاهش دهیم، بلکه میتوانیم با دیگران ارتباط سازندهای برقرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به ناموجه بودن و نامناسب بودن واکنشهایمان شناخت و آگاهی داریم و از تمام جوانب مثبت و منفی آن مطلعیم.
نسرین صفری/ مشاور خانواده
کد خبر: ۶۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران با شبکه خبری "انبیسی نیوز" مصاحبهای را انجام داده است که متن کامل آن به شرح زیر است.به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به نقل از تسنیم: وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با شبکه آمریکایی "انبیسی نیوز" گفته است که ایران و ۱+۵ به توافق هستهای بسیار نزدیک شدهاند.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران با شبکه خبری "انبیسی نیوز" مصاحبهای را انجام داده است که متن کامل آن به شرح زیر است:
س- جناب آقای وزیر از حضور شما بسیار تشکر میکنم.
ج- خوشوقتم.
س- شما چند روز است که در اینجا مشغول مذاکره هستید آیا این نشانه این است که موضوعات به بن بست خورده است یا اینکه رو به جلو در حال حرکت هستید.
ج- خب این نشانه این است که ما بسیار جدی هستیم و می خواهیم به نتیجه برسیم. ما پیشنهاد کردیم که سطح گفتگوهای فنی را بالا ببریم و بر همین اساس از طرف ما رئیس سازمان انرژی اتمی و از طرف آمریکا وزیر امور انرژی که هر دو از صاحبنظران شناخته شده فیزیک هسته ای هستند در مذاکرات حضور یافتند تا بتوانیم به نوعی تفاهم فنی دست پیدا کنیم. واقعیت این است که این ابتکار بسیار گام مهم و مفیدی بود. و ما توانستیم در مورد تعداد قابل توجهی از موضوعات فنی به پیشرفتهایی نائل آئیم. دلیل این امر است که ما دائما تاکید کرده ایم که برنامه هسته ای ما منحصرا صلح آمیز است و وقتی کارشناسان فنی را با خودمان می آوریم می توانند به راحتی نسبت به این امر اطمینان حاصل نمایند. و من خیلی خوشحال هستم که این ابتکار نتیجه خیلی خوبی داشته است. البته این به این معنی نیست که ما همه مسائل را حل کرده ایم. ما با تعدادی از موضوعات فنی و سیاسی مواجه هستیم که هنوز حل نشده اند. اما در مجموع پیشرفت خوبی داشتیم. اگرچه هنوز تا رسیدن به نتیجه نهایی راه زیادی در پیش داریم.
س- مهمترین موانع برسرراه حصول در چه حوزه هایی است؟
ج- همان طور که ما بارها طی یکسال و نیم گذشته گفته ایم در مورد هیچ چیزی توافق نمی شود مگر اینکه در مورد همه چیز توافق شود. این یک پازل است. همه قطعات پازل باید به نحو مناسب در کنار یکدیگر قرار گیرند تا بتوانیم به یک تصویر کامل دست پیدا کنیم. اما فکر می کنم مهمترین مانعی که باید از آن عبور کنیم تصمیم سیاسی است بدین معنی است که باید یکی از دو مسیر توافق یا فشار را انتخاب کنیم. و به نظر می رسد که ظاهرا فشار زیادی خصوصا در داخل آمریکا از جهات مختلف وجود دارد برای اینکه توافقی حاصل نشود. و ما بخشی از این فشارها را اخیرا دیدیم. کسانی وجود دارند که آینده سیاسی خود را در وجود منازعه، تنش و بحران می بینند. و مادامی که چنین چیزی وجود داشته باشد، فضا برای اتخاذ تصمیم های سیاسی بسیار دشوار و سخت است.
س- بخشی از این فشارها علیه توافق همین سه شنبه گذشته از طرف بنیامین نتانیاهو وارد شد. وی دیروز در واشنگتن سروصدای زیادی به راه انداخت و به گنگره گفت که توافق با ایران در واقع مسیر جنگ را هموار می کند. و نه صلح را چرا که به ایران اجازه می دهد نهایتا به سلاح های هسته ای دست پیدا کند.
ج- آقای نتانیاهو از سال 1992 مکررا پیش بینی می کند که ایران ظرف 2 یا 3 یا 4 سال به سلاح هسته ای دست خواهد یافت. وی بارها مدعی شده است که ایران ظرف دو سال آینده اقدام به ساخت بمب هسته ای می کند. در سال 2012 وی در جریان سخنرانی اش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد هشدار داد که ایران ظرف یکسال بمب هسته ای تولید خواهد کرد. ظاهرا نتانیاهو می خواهد برای همیشه ادعای فاصله یکساله ایران با بمب هسته ای را تکرار کند. من به شما می گویم: ایران قرار نیست بمب هسته ای بسازد. ما نمی خواهیم تسلیحات اتمی تولید کنیم. ما معتقد نیستیم که تسلیحات هسته ای برای هیچ کس و خصوصا برای ما امنیت می آورد. بنابراین مهم است که همگان این نکته را درک کنند که آنچه مدنظر ماست فن آوری هسته ای است، پیشرفت علمی است و با غرور ملی ایرانیان پیوند خورده است. این موضوع هیچ ارتباطی به تسلیحات هسته ای ندارد. وقتی به این فهم برسیم، و زمانی که بر این هیجان کاذب غلبه کنیم و وقتی هراس افکنی کنار گذاشته شود، آن وقت می توانیم به تفاهمی دست پیدا کنیم. این تفاهم قرار نیست به هیچ کسی آسیب بزند. بلکه کمک می کند این اطمینان حاصل شود که برنامه هسته ای ایران برای همیشه صلح آمیز باقی خواهد ماند. ما در ایران هیچ تردیدی نسبت به ماهیت صلح آمیز برنامه هسته ای مان نداریم. اما ممکن است کسانی باشند نگرانی هایی داشته باشند. ممکن است کسانی باشند که تحت تاثیر سروصداهایی که امثال نتانیاهو ایجاد می کنند، قرار گرفته باشند. برای همین حصول این توافق برای همه مفید خواهد بود. همان طور که می دانید طی 10– 15 سال گذشته ایران بیشتر از هر کشور دیگری به استثناء ژاپن در معرض بازرسی های بین المللی قرار داشته است. در حالی که تاسیسات هسته ای ما کمتر از یک دهم ژاپن است. اما بازرسی های ما به اندازه ژاپن بوده است. طی ده سال گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی بارها اعلام کرده است که هیچ چیز مخفی در ایران وجود ندارد. و ما مطمئنیم که با وجود یک توافق که متضمن نظارت و بازرسی های بیشتر خواهد بود، برای جامعه بین المللی کاملا روشن خواهد گردید که ماهیت برنامه هسته ای ما منحصرا صلح آمیز است.من نمی دانم که چرا برخی نسبت به حصول چنین توافقی نگران هستند. نمی فهمم چرا برخی متوجه نیستند که این ترس و اضطراب ساختگی طی سالیان گذشته – همان طور که گفتم از سال 1992 – با طرح ادعای دروغین فاصله یکساله، دوساله یا سه ساله ایران از بمب ایجاد شد و هیچگاه این ادعا به واقعیت نپیوست. و حال عجیب است که این ادعاهای دروغین بازهم تکرار می شوند بدون اینکه کسی از آنها بازخواست کند.
س- شما به سازمان بین المللی انرژی اتمی اشاره کردید. همان طور که می دانید این سازمان اعلام کرده است که ایران از پاسخ در مورد سئوالات مربوط به فعالیتهای هسته ای گذشته اش خصوصا راجع به تلاش برای ساخت یک سلاح هسته ای طفره می رود. چرا ایران سئوالات آژانس را پاسخ نداده است؟
ج- خیر این طور نیست. مساله این است که ما در مورد نحوه رسیدگی به این موضوع مشغول مذاکره با گروه 5+1 بوده ایم و در همین چارچوب منتظر دریافت سئوالهای موردنظر هستیم. همان طور که می دانید ادعاهایی علیه ایران مطرح شده است که متاسفانه بیشتر انها ساخته و پرداخته اسرائیلی هاست. ضمنا خوب است توجه داشته باشیم که اسرائیل تنها دارنده سلاح هسته ای در منطقه است، تنها متجاوز در منطقه ماست و تنها اشغالگر در منطقه ماست. با وجود اینها آن قدر این رژیم وقیح است که در مورد دیگران پرونده سازی می کند. نخست وزیر رژیم صهیونیستی که مسبب کشتار غزه است، کشوری را متهم می کند که طی بیش از دویست و پنجاه سال گذشته – که طولانی تر از عمر بسیاری از کشورهاست – به هیچ کشور دیگری از جمله همسایگان اش حمله نکرده است. ما به هیچ کشوری به هیچ یک از همسایگان مان، حمله نکرده ابم. ما نیروی ثبات در منطقه بوده ایم. حال جالب است که کسانی ما را متهم می کنند که سابقه خودشان فاجعه بار است.
س- اسرائیل – در واقع بنیامین نتانیاهو – دقیقا همین اتهامات را متوجه شما کرد. یعنی اینکه ایران نفوذ زیادی در عراق و افغانستان و سوریه پیدا کرده و در حقیقت شروع به بلعیدن سایر کشورها نموده است. شما می گوئید چنین چیزی صحت ندارد اما او معتقد است این واقعیت دارد.
ج- خب این را باید از دولتهای این کشورها پرسید. ایران برای مقابله با داعش به کمک دولت عراق شتافته است. ایران برای مقابله با القاعده و طالبان به دولت افغانستان کمک کرده است. و برای مقابله با جبهه النصره و داعش به مردم سوریه کمک کرده است. اما من می خواهم از نتانیاهو بپرسم که او چه نسبتی با تروریست های النصره دارد که از مجروحان آنها در بیمارستان های اسرائیل پذیرائی می کند؟ چرا او از النصره حمایت می کند. من دنبال بالا بردن محبوبیت خودم در آمریکا نیستم. اما به نظر می رسد که نتانیاهو چنین دغدغه ای داشته باشد. و همزمان شریک نزدیک خطرناک ترین تروریست هایی که مشغول جنگ با همه ما در دنیا هستند، است.
س- منظورتان چه گروهی است؟ مثال بزنید.
ج- منظورم جبهه النصره در بلندی های جولان است که نتانیاهو علنا از آنها حمایت می کند و اجازه می دهد که در اسرائیل ماوی گرفته، در آنجا معالجه شوند و مورد حمایت عملیاتی قرار گیرند. واقعا جای تعجب دارد که چنین کسی آن قدر وقاحت دارد که ایران را متهم کند، تنها کشوری که به صورت مستمر و ثابت از دولتهای منطقه در برابر شبکه تروریستی ایجاد شده در منطقه ما حمایت کرده است. ما به دولت عراق کمک کردیم. ما به کمک مردم کرد در عراق شتافتیم. در همان زمانی که قتل و کشتار آنها توسط داعش شروع شد.
س- داعش؟ شما در مورد دولت اسلامی عراق و شام (آی سیس) صحبت می کنید؟
ج- آی سیس. البته آی سیس عنوان خوبی نیست، چرا که این گروه نه دولت است و نه اسلامی. بنابراین ما ترجیح می دهیم از عنوان داعش که واژه ساده تری است استفاده کنیم. در هر صورت مهم است که همه به واقعیت های میدانی توجه داشته باشند. هراس افکنی کمک نخواهد کرد. باید به واقعیات توجه داشت. منطقه ما با تهدید بسیار جدی خشونت و افراط گری مواجه است. از همان ابتدای کار موضع ایران مشخص بود. ما موضع مان را تغییر ندادیم. ما از همان ابتدا با کسانی همراه بودیم که با این تروریستها و افراط گرایان مقابله می کردند و کماکان به دولتهای عراق، حکومت خودمختار کردستان عراق و دولت افغانستان برای مقابله با این معضل کمک خواهیم کرد.
س- اجازه بدهید به یکی از نگرانی هایی که سه شنبه صبح توسط نتانیاهو نزد کنگره مطرح شد بپردازم. نتانیاهو مدعی شد که ایران درصدد نسل کشی مردم یهود است. به گفته او «نظام ایران صرفا مشکل یهودیان نیست، همان طور که آلمان نازی صرفا مساله یهودیان نبود». شما چه پاسخی برای این ادعا دارید.
ج- تاسف بار است که نتانیاهو واقعیت های روز را وارونه جلو می دهد. وی از این هم فراتر رفته و حتی متون مقدس یهود را هم تحریف کرد. اگر شما کتاب استر را (در تورات) بخوانید می بینید که این پادشاه ایران بود که یهودیان را نجات داد. همین طور اگر کتاب عهد عتیق را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که باز هم یک پادشاه دیگر ایرانی بود که یهودیان را از اسارت در بابل نجات داد. اتفاقا مقبره استر در ایران است و یهودیان ایرانی که بزرگترین جمعیت یهودی در خاورمیانه است آنجا را زیارت می کنند. حقیقتا تاسف بار است که عصبیت و کینه ورزی به جایی رسیده است که وی ملتی را متهم می کند که در طول تاریخ سه بار منجی یهودیان بوده است: یک بار در دوران هامان که درصدد کشتار یهودیان برآمد و پادشاه وقت مانع از این شد؛ دوم در زمان کوروش کبیر که یهودیان را از بند حکومت بابل نجات بخشید و سومین در جریان جنگ جهانی دوم که ایران نجات بخش یهودیان شد. می بینید که ایران سابقه درخشانی از بردباری نسبت به سایر مذاهب دارد. ما در مجلس مان یک نماینده یهودی داریم. واقعا جای تاسف است که کسی تا این حد واقعیت ها را وارونه جلو می دهد. نه تنها واقعیت های معاصر، بلکه حقایق مکتوب کتاب مقدس که خودش مدعی پایبندی نسبت به آن را دارد.
س- ما پیام توئیتری رهبر عالی ایران که نتانیاهو به آن اشاره کرد را پیدا کردیم. هفت ماه قبل پیام توئیتری در صفحه توئیتر رهبر ایران منتشر شده است: «این رژیم کودک کش و گرگ صفت اسرائیل که از ارتکاب هیچ جنایتی ابا ندارد، درمانی جز نابودی ندارد». آقای وزیر قبول می کنید که یهودیان و دیگران حق دارند که نسبت به چنین بیاناتی نگران شوند؟
ج- خیر. چراکه ما در مورد یک رژیم صحبت می کنیم. ما در مورد فردی مثل نتانیاهو صحبت می کنیم که کودکان بی گناه غزه را سلاخی می کند. ما به هیچ عنوان منظورمان از بین بردن یهودیان نیست. هیچگاه چنین قصدی نداشته ایم و نخواهیم داشت. چرا که ما اگر می خواستیم یهودیان را از بین ببریم. این جمعیت بزرگ یهودی در ایران که نه تنها در صلح و صفا در کشورمان زندگی می کنند بلکه در واقع یک نماینده در پارلمان ایران دارند - که هیچ تناسبی هم با جمعیت آنها ندارد - نمی داشتیم. به طور معمول هر 150000 نفر در ایران یک نماینده در مجلس دارد. در حالی که جمعیت 20000 نفری یهودیان به تنهایی یک نماینده دارد. بنابراین صحبت از ریشه کنی یهودیان بی معناست. تاریخ ما مشحون از بردباری و همزیستی مسالمت آمیز با هموطنان یهودی مان است. اگر کسانی با هراس افکنی درصدد دامن زدن به چنین توهماتی در جهان هستند، مشکل آنهاست. ما بارها گفته ایم و باز هم می گوئیم رژیم صهیونیستی تهدیدی برای صلح منطقه است. اسرائیل تنها رژیمی است که سلاح هسته ای دارد. تنها رژیمی است که به همسایگان اش تجاوز کرده است و سرزمین های همسایگان اش را اشغال نموده است. تنها رژیمی است که سرزمین ملتی را به اشغال خود درآورده و به طور روزمره حقوق بشر را نقض می کند. این رژیم برای انتقام گیری کل روستاها را تخریب می کند. ما با یک وضعیت عادی مواجه نیستیم. ما در مورد قدیمی ترین بحران معاصر که کماکان ادامه دارد صحبت می کنیم. نتانیاهو نمی تواند از طریق معرفی ایران به عنوان تهدید، جنایات ارتکابی خود در غزه علیه مردم بی دفاع را کتمان کند. همین چند ماه قبل هزاران نفر در جریان بمباران های اسرائیل از خانه و کاشانه خود آواره شدند. و این تازه تکرار جنایاتی بود که چندسال قبل از آن اتفاق افتاد. آن هم خود تکرار وقایعی بود که چندسال قبل تر از آن حادث گردیده بود. لذا متاسفانه این وضعیت تبدیل به یک رویه و روند شده است که برای مدت طولانی در منطقه ما در جریان است. و این خود یکی از مهمترین زمینه های بروز تروریسم افراطی در منطقه ماست. حس تحقیر و محرومیت که فلسطینیان در منطقه ما دچار آن شده اند، یکی از علل اصلی خشم و عصبانیت در دنیای اسلام و فراتر از آن در اروپاست.
س- بنابراین ایران چگونه می خواهد رژیم اسرائیل را نابود سازد، با توجه به اینکه شما (بین رژیم اسرائیل و مردم یهود) تمایز قائل می شوید؟
ج- ما قصد از بین بردن کسی را نداریم. ما نمی خواهیم ...
س- اما رهبر عالی شما ...
ج- ما نمی خواهیم کسی را ریشه کن کنیم.
س- اما رهبر عالی شما (در این مورد) پیام توئیتری داده اند که اسرائیل باید ریشه کن شود.
ج- بله این رژیم باید ریشه کن شود. اینکه این رژیم یک تهدید است، یک واقعیت است. رژیمی که کودکان بی گناه را قتل و عام می کند و مکررا تجاوز می کند. ایران به هیچ کشوری حمله نکرده است. ما هیچگاه تهدید به استفاده از زور نکرده ایم. کاملا برعکس رژیم صهیونیستی. این رژیم به صورت روزمره ایران را تهدید به استفاده از زور می کند. سابقه طولانی در تجاوزگری هم دارد. البته اگر آنها علیه ایران به زور متوسل شوند، ما قطعا از خودمان دفاع خواهیم کرد همانگونه که ما قبلا با تمام وجود برای دفاع از خود فداکاری کرده ایم. اما ما به هیچ کسی حمله نمی کنیم و هیچ کسی را تهدید نمی کنیم. ما طی 250 سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده ایم. سابقه ما ثابت کننده ادعای ماست. اما نتانیاهو نمی تواند چنین چیزی را (در مورد رژیم صهیونیستی) ادعا کند. سابقه این رژیم مملو از کودک کشی و کشتارانسان های بی گناه و تجاوزگری و اشغال است. رژیمی با چنین سابقه ای اخلاقا در جایگاهی قرار ندارد که در مورد دیگران اینگونه صحبت کند.
س- نتانیاهو مشخصا در مورد شخص شما صحبت کرده است. دوست دارم نظر شما را در این مورد بدانم. وی از شما سئوال کرده است که چرا اقدام به اهدای گل به مزار عماد مغنیه کرده اید؟ فردی که به گفته نتانیاهو بیش از هر تروریست دیگری به استثناء اسامه بن لادن دستش به خون آمریکایی ها آلوده بوده است. مغنیه از فرماندهان حزب الله بود و متهم به بمب گذاری در پایگاه های آمریکایی و نیز سفارتخانه های آمریکا بوده است.
ج- خب اولا باید بگویم که ما تفاوت های دیدگاهی اساسی با ایالات متحده داریم. این کاملا مشخص است. ثانیا من به دنبال کسب محبوبیت در جامعه آمریکا نیستم. ما صرفا داریم برای حل یک مساله تلاش می کنیم. اینکه نتانیاهو ...
س- اما شما چه انگیزه ای از قراردادن گل بر سر مزار عماد مغنیه داشته اید؟
ج- این نتانیاهو است که به دنبال جلب توجه عمومی در آمریکا از طریق مداخله در امور داخلی این کشور است. و همزمان از تروریست های النصره در بیمارستان های اسرائیل عیادت می کند. در واقع این نتانیاهوست که باید پاسخگو باشد. من هیچ مشکلی ندارم که بگویم در خیلی از موضوعات با آمریکا اختلاف دیدگاه دارم. ما بارها ثابت کرده ایم که حامی ملتهایی هستیم که برای برقراری عدالت و مقابله با ظلم و سرکوب مقاومت کرده اند. ما هیچگاه از تروریسم کور حمایت نکرده ایم. ما هیچگاه از گروه ها و جریاناتی که مرتکب سربریدن در سوریه و عراق می شوند، حمایت نکرده ایم. نتانیاهو نمی تواند همانند من با چنین قطعیتی صحبت کند.
س- جالب است که شما دو نفر همدیگر را به چیزهای کاملا مشابه متهم می کنید.
ج- چیزی که من گفتم از تلویزیون اسرائیل پخش شده است.
س- اما در این مورد خاص، یعنی اهدای گل به مزار عماد مغنیه، من دوست دارم دلیل شما را بدانم که چه انگیزه ای از این کار داشتید با توجه به اینکه مغنیه متهم به قتل تعداد زیادی آمریکایی بوده است.
ج- ببینید، اینجا بحث بر سر مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل است که مجبور به خرورج از لبنان گردید. ما با یک گروهی که از اطراف و اکناف دنیا به سوریه و عراق آماده باشند تا دست به دهشت افکنی و کشتار بزنند، سروکار نداریم. ما در مورد مردمی صحبت می کنیم که از کشورشان و از سرزمینشان در برابر اشغالگری دفاع می کرده اند. اگر شما کمی به عقب برگردید، و قطعات تاریخی که آقای نتانیاهو مایل نیست مردم دنیا به خاطر آورند، یعنی جنایات صبرا و شتیلا و بمباران شهرهای لبنان و اشغال جنوب لبنان و جنایات جنگی که در جریان آنها ارتکاب یافت، را مرور کنید، می بینید که جریان مقاومت لبنان برای مقابله با چنین جنایاتی ایجاد شد. آنها در داخل سرزمین شان برای استقلال کشورشان و برای آزادسازی کشورشان از اشغال اسرائیل مبارزه می کردند. این افراد در کل خاورمیانه به عنوان قهرمان شناخته می شوند. مشکل هم همین جاست. نمی توان با تصویرسازی کاذب که هیچ مبنا و اساسی در واقعیات ندارد تاریخ را تحریف کرد. وضعیت منطقه ما را ببینید. افتضاح است. این وضعیت ناشی از این واقعیت است که برای چند دهه منطقه در معرض سلطه و استثمار و اشغال و اعمال معیارهای دوگانه بوده است. و این یک مشکل جدی است. مادامی که غرب و ایالات متحده به نتانیاهو و دارودسته اش اجازه می دهد جنایات خود را با فرافکنی مخفی کند و تا زمانی که از پرداختن به واقعیات منطقه ما طفره روند، صلح ایجاد نخواهد شد. با متهم کردن دیگران به اموری که بنا به دلایل و علل مختلف در این منطقه اتفاق افتاده است، نمی توان مشکلات منطقه را حل کرد. مهم است که از این اتهامات کهنه عبور کنیم. آنچه که من می گویم چیزی است که همین حالا دارد اتفاق می افتد. اینکه اسرائیل همراه و همکار جبهه النصره در جولان شده است. اسناد این همکاری نزد سازمانهای اطلاعاتی در رابطه با سوریه موجود است. این مشکلی است که باید به آن رسیدگی کرد.تاسف بار است که چنین فردی در کنگره آمریکا اجازه پیدا می کند در مورد چیزی که اساسا وجود خارجی ندارد، جار و جنجال به راه اندازد. ما هیچگاه بمب نداشتیم و هیچگاه به دنبال بمب نخواهیم بود. ما اعتقاد نداریم که بمب منافع ما را تامین می کند. در حالی که آنها خودشان 200 کلاهک هسته ای دارند. وی تنها کسی است که در برابر تحقق ایده خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای ایستاده است. چرا هیچ کس از او به خاطر چنین رفتاری بازخواست نمی کند؟ نتانیاهو مدام علیه ایران اتهام پراکنی می کند. در حالی که وی اخلاقا در جایگاهی نیست که اینچنین اتهاماتی را مطرح نماید.
س- خب اجازه بدهید مشخصا در مورد مذاکرات هسته ای صحبت کنیم. بسیاری در کنگره دولت اوباما را متهم می کنند که برای رسیدن به یک تفاهم با ایران بیش از حد ولع نشان می دهد. آیا واقعا وزیرخارجه جان کری در این مذاکرات خیلی مشتاق نشان می دهد؟
ج- اصلا چنین چیزی نیست. ما همگی در حال تلاش هستیم و البته اختلاف نظر هم داریم. اما واقعیت این است که آمریکا همه گزینه های دیگر را امتحان کرده است. آنها گزینه فشار، گزینه جاسوسی و حتی گزینه خرابکاری را آزمودند. اسرائیل اقدام به ترور دانشمندان هسته ای نمود. طی چند سال گذشته 5 دانشمند هسته ای ایرانی از طریق اقدامات تروریستی به شهادت رسیدند. ایالات متحده گزینه تحریم ها را هم تجربه کرد. احتمالا شدیدترین تحریم ها یا آنچه که آنها «تحریم های فلج کننده» می نامند علیه ایران اعمال شد. به نحوی که مردم ایران را حتی از امکان خرید دارو یا ارسال خون به خارج برای آزمایش های پزشکی محروم نمود. این نمونه ای از تحریم های سختگیرانه ای است که علیه ایران اعمال شده است. اما نتیجه این تحریم ها چه بوده است. فکر می کنم رئیس جمهور اوباما به درستی به این نکته اشاره کرد که تحریم ها باعث شد ایران از کمتر از 200 سانتریفیوژ به بیش از 20000 سانتریفیوژ برسد. فکر می کنم ایالات متحده این واقعیت را تشخیص داده است که فشار و تحریم و تهدید علیه ایران بیفایده است. و تنها راه تعامل با ایران از طریق احترام و مذاکره است.و ما در این مسیر قدم برداشته ایم. نتانیاهو معتقد بود که ایران به مفاد برنامه اقدام مشترک ژنو پایبند نخواهد بود به خاطر می آورید که وی دو سال قبل در نوامبر 2013 وقتی ما برنامه اقدام ژنو را نهایی کردیم، خیلی سروصدا به راه انداخت. اما گزارشهای آژانس بین المللی انرژی اتمی یکی پس از دیگری تائید کرده است که ایران به تک تک تعهدات خود وفق برنامه اقدام عمل کرده است. ایران کاملا به تعهدات خود پایبند است. ما همیشه وعده های خود را محترم شمرده ایم. بارها در حق مردم ایران ظلم شده است. اما ایرانیان بسیار بزرگوارانه عمل کرده اند. ما با این نیت به میز مذکرات آمدیم تا به جهان نشان دهیم چیزی برای مخفی کردن نداریم. و می خواهیم در صلح و آرامش زندگی کنیم. و می خواهیم حقوق مان برای استفاده از فن آوری هسته ای در جهت مقاصد صلح آمیز را اعمال نمائیم. ما حاضریم موقتا محدودیت هایی را بپذیریم و کاملا متعهد به معیارهای بین المللی باشیم. این فرایند مذاکراتی منجر به پذیرش گسترده ترین و سختگیرانه ترین رژیم بازرسی و نظارت موجود یعنی پروتکل الحاقی توسط ایران خواهد شد، که نیازمند تصویب مجلس شورای اسلامی است.اما وقتی مجلس آنرا تائید کند، ایران برای همیشه نسبت به مفاد آن متعهد خواهد ماند. داستان سرائی در مورد زمان دار بودن تعهدات ایران خود یک تاکتیک جدید هراس افکنی و ایجاد نگرانی است. ایران پذیرفته است که عضو معاهده عدم اشاعه باشد. ما متعهد به خودداری از تولید سلاح هسته ای هستیم و مثل هرکشور عضو دیگری برای همیشه تحت نظارت خواهیم ماند. این مذاکرات قرار نیست به ایران آزادی عمل (برای تولید بمب) بدهد. اساسا ما نیازی به چنین چیزی نداریم چرا که ما دنبال ساخت بمب نیستیم. برخی چون خودشان برنامه های مخفی ساخت سلاح دارند، و چندصد کلاهک هسته ای ساخته اند، فکر می کنند دیگران هم باید امنیت خودشان را از طریق این سلاح ها تامین کنند. ما چنین دیدگاهی نداریم. معتقدیم سلاح های هسته ای امنیت بیشتری برای ما ایجاد نخواهند کرد. بالعکس معتقدیم که در واقع سلاح های هسته ای برای امنیت ملی همه کشورها مخرب است.
س- روز دوشنبه رئیس جمهور اوباما اعلام کرد که ایران باید به مدت ده سال از فعالیتهای حساس هسته ای دست بردارد تا رسیدن به تفاهم ممکن شود. نظر شما چیست؟
ج- من در سطح عمومی مذاکره نمی کنم. ما مشغول بحث با گروه 5+1 و عمدتا ایالات متحده در مورد تدابیر متعددی شامل اقدامات شفاف ساز و نیز محدودیت های داوطلبانه در مورد برنامه هسته ای مان هستیم. معتقدیم که این تدابیر ضرورتی ندارد. اما حاضریم این اقدامات اضافی را انجام دهیم تا به جامعه بین المللی نشان دهیم برنامه هسته ای ما منحصرا صلح آمیز است. برای این منظور مذاکرات بسیار جدی و بسیار فنی با حضور فیزیکدانان هسته ای از جمله رئیس سازمان انرژی هسته ای ایران و وزیر انرژی آمریکا که هر دو متخصص فیزیک هسته ای هستند، در جریان است تا این اطمینان را ایجاد کنیم که برنامه هسته ای ایران همواره صلح آمیز خواهد ماند. هیچ مشکلی هم نداریم زیرا اصرار داریم برنامه هسته ای مان صلح آمیز بماند. ما خودمان می دانیم که برنامه مان صلح آمیز است می خواهیم دیگران هم برنامه مان را همین گونه که هست نگاه کنند. ما به دنبال بازدارندگی هسته ای نیستیم معتقدیم بازدارندگی هسته ای که مبتنی بر به اصطلاح «انهدام تضمین شده متقابل» است، حقیقتا نوعی دیوانگی است. ما دنبال توسعه توانمندی های علمی خود هستیم. ما را از دسترسی به فن آوری های مربوطه محروم کرده بودند و به همین دلیل دانشمندان ما خودشان دست به کار شدند. اکنون ما دانشی داریم که بومی است. البته ما بخشی از آن را از خارج کپی برداری کرده ایم ولی در حال حاضر آنرا در اختیار داریم و بومی شده هم هست. دانشمندان ما به رغم همه مشکلات آنرا بدست آورده اند. به همین دلیل است که این دانش تبدیل به یک موضوع حیثیتی و غرور ملی شده است. این موضوع هیچ ارتباطی به تسلیحات هسته ای ندارد بلکه به احترام و حیثیت ملی ایرانیان بر می گردد. مردم ایران اصرار دارند از محصول زحمات و تلاش خود که به خاطر آن خون داده اند، بهره مند شوند. همان طور که گفتم چند نفر از دانشمندان هسته ای مان توسط مزدوران اسرائیل ترور شدند. و هیچ کس آنرا محکوم نکرد. این واقعیات بارها و بارها اثبات شده است. این شیوه دیگر پاسخگو نیست. لازم است توافق مذاکره شده ای که در آن همه تضمین های مورد نظر جامعه بین المللی منظور شود، تدوین گردد. منظور من از جامعه بین المللی همین چندکشوری است که نگرانی هایی دارند، وگرنه بقیه اعضاء جامعه بین المللی مشکلی با برنامه هسته ای ما ندارند. بقیه کشورها هم می خواهند، برنامه ای مشابه داشته باشند چراکه فن آوری هسته ای، فن آوری بسیار پیشرفته ای محسوب می شود که آینده نسل های بعدی به آن متکی خواهد بود. زیرا در تولید انرژی پاک، انرژی که محیط زیست را تخریب نمی کند و تولید گازهای گلخانه ای نمی کند نقش اساسی دارد. این موضوعات به توسعه کشورها مرتبط است. کشور ما می خواهد در چنین حوزه های پیشرفته ای حضور داشته باشد. ما ظرفیت های علمی آنرا نیز داریم. بنابراین اگر واقعا کسی نسبت به اشاعه هسته ای نگرانی دارد، بهترین راه این است که اطمینان حاصل کنیم این دانش زیانی برای کسی نخواهد داشت. این دانش از خارج وارد نشده است و کسی هم نمی تواند آنرا از ما بگیرد چون متعلق به خودمان است. بهترین راه برای حصول اطمینان از ماهیت منحصرا صلح آمیز برنامه هسته ای ما این است که اجازه داده شود که به نحو شفاف دنبال شود. نمی فهمم چرا برخی نمی خواهند توافق صورت گیرد. اگر توافقی وجود نداشته باشد ما نیز هیچ محدودیتی نخواهیم پذیرفت. و در این صورت باز هم به الگوی فشار بیشتر به ایران و در مقابل تولید سانتریفیوژهای بیشتر از سوی ایران باز خواهیم گشت. البته ما دنبال ساخت سلاح های هسته ای نیستیم. اما اگر آنها فشارها را بر ما بیشتر کنند در عوض نباید انتظار شفافیت بیشتری از ما داشته باشند. صرفا تعداد بیشتری سانتریفیوژ خواهیم داشت. اگر می خواهند شاهد شفافیت بیشتری از طرف ایران باشند و تعداد کمتری سانتریفیوژ بچرخد، اگر می خواهند ایران یک برنامه زمان بندی شده و محدود داشته باشد و خودش ظرفیت های علمی موجود خودش را محدود کند. ما حاضریم برای رسیدن به یک توافق بین المللی موقتاً محدودیت هایی را بر فعالیتهای هسته ای ما بپذیریم.ما آمادگی داریم تا تدابیر شفافیت ساز بیشتری را بپذیریم تا نگرانی های موجود که البته معتقدیم بی مورد هستند را برطرف نمائیم. فکر می کنیم این نگرانی ها ناشی از جاروجنجال های هراس افکنانه ای است که توسط امثال نتانیاهو و همقطارانش ایجاد شده است. با وجود این آماده اتخاذ تدابیر مناسب جهت رفع نگرانی ها و برطرف کردن ترس و واهمه بی مورد هستیم. اعتقاد ما این است که چنین تفاهمی به نفع ما و به نفع همگان خواهد بود. اما می دانید مشکل کجاست مشکل این است که نتانیاهو نگران است که با حصول این توافق بازهم دروغ هایش برای جامعه بین المللی آشکار شود. در سال 1992 نتانیاهو ادعا کرد که ایران 3 یا 4 سال با بمب هسته ای فاصله دارد. در سال 1996 همین ادعا را تکرار کرد. می توانید به صورت مذاکرات کنگره در آن زمان مراجعه کنید و ببینید که در کنگره چه گفته است. در سال 2012 در مقابل کل دنیا یعنی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد با نشان دادن کارتون یک بمب ادعا کرد که ایران تنها یک سال با یک بمب فاصله دارد. اکنون ما در سال 2015 هستیم. یعنی سه سال پس از گذشت آن ادعا و او همچنان همان دروغ را تکرار می کند. حال ما فرصت مغتنی داریم که یک بار و برای همیشه از طریق حصول یک توافق جامع به این دروغ پردازی ها پایان دهیم. اما اگر کسانی هستند که نگران تحقق آرامش و ثبات هستند اگر کسانی هستند که صلح را به عنوان یک تهدید علیه موجودیت خود تلقی می کنند این دیگر مشکل آنهاست مشکل من نیست.
س- یکی از سئوال هایی که مطرح است این است که بعد از انقضاء دوره زمانی توافق مثلا 10 سال چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چرا اجازه نمی دهید توافقی که قرار است فعالیت های حساس هسته ای ایران را متوقف می کند برای همیشه اعتبار داشته باشد؟
ج- چه دلیلی دارد که این کار را انجام دهیم.
س- خب اگر واقعا علاقه ای به تولید بمب هسته ای ندارید چرا نمی پذیرید این محدودیتها برای همیشه ادامه داشته باشد؟
ج- ما حاضریم از هر چیزی که به تولید بمب هسته ای مرتبط می شود برای همیشه خودداری کنیم. چون اساسا ما هیچ فعالیتی در رابطه با تولید بمب هسته ای نداریم. آنچه که ما در مورد آن صحبت می کنیم. فن آوری غنی سازی است که به تولید سوخت برای نیروگاه هایمان مربوط می شود. این موضوع هیچ ارتباطی به بمب ندارد. حاضریم برای یک دوره زمانی مشخص محدودیت هایی را بپذیریم و پس از آن ما کماکان متعهد به قوانین و مقرراتی که سایر اعضاء جامعه بین المللی به اجراء آنها مکلفند، خواهیم بود. اسرائیل خود را به چنین قوانین و مقرراتی متعهد نکرده است. اسرائیل معاهده عدم اشاعه را نپذیرفته است. چرا آنها حاضر به پذیرش این معاهده نشده اند. جالب است که حراف ترین فرد در زمینه معاهده عدم اشاعه کسی است که خودش عضو آن معاهده نیست. به نظر شما این تعجب آور نیست. و آن وقت نتانیاهو به خودش اجازه می دهد در مورد عدم اشاعه تبلیغ کند! نتانیاهو با داشتن 200 کلاهک هسته ای بدترین اشاعه کننده تسلیحات هسته ای در تاریخ معاصر است و آن وقت در مورد موضوع عدم اشاعه نطق می کند. ما حاضر به پذیرش محدودیتها در یک دوره زمانی مشخص هستیم. اگرچه معتقدیم که چنین چیزی ضرورتی ندارد. در واقع این نشانه حسن نیت ایران است و نه تکلیف.ما آماده قبول تعهدات بین المللی هستیم. نه آن تعهداتی که رژیم صهیونیستی هنوز نپذیرفته است بلکه تعهداتی فراتر از آن که برخی از کشورها نیز پذیرفته اند همانند پروتکل الحاقی و کلیه اسناد بین المللی که ساخت سلاح های هسته ای را منع می کنند. چرا که ما به دنبال ساخت سلاح های هسته ای نیستیم. بدین ترتیب تعهداتی که ساخت سلاح هسته ای را منع می کنند هیچ زمان انقضائی ندارند. در واقع تعهد ایران برای خودداری از ساخت سلاح هسته ای نه پس از 10 سال و نه پس از 20 سال و نه پس از 50 سال خاتمه نخواهد یافت. اینها تعهدات دائمی هستند که ایران همان زمان که معاهده عدم اشاعه را امضاء و تصویب نمود، پذیرفت و در صورت حصول توافق جامع و پذیرش پروتکل الحاقی این تعهد تحکیم خواهد شد. لذا این کارهایی که مشاهده می کنید نوعی بازارگرمی سیاسی است. ما هیچگاه در آینده برای تولید تسلیحات هسته ای مجاز نخواهیم شد. اساسا ما دنبال چنین چیزی نیستیم و تعهد داریم که دنبال آن هم نرویم.
س- چرا آمریکایی ها باید در این مورد به ایران اعتماد کنند؟
ج- ما از هیچ کس نمی خواهیم که به ما اعتماد کند.
س- اما شما قرار است شما موافقتنامه ای را منعقد کنید و در این صورت نیاز به جلب اعتماد دارید.
ج- خیر.
س- شما می خواهید که به شما اعتماد شود؟
ج- خیر چنین چیزی نیست. ما به دنبال کسب اعتماد کسی نیستیم. می دانیم که درجه بی اعتمادی متقابل بین ایران و آمریکا بسیار بالاست. متاسفانه چنین بی اعتمادی بین آمریکا و بسیاری از کشورها وجود دارد. اما در مورد ایران، مردم ما شاهد واقعیت های زیادی بوده اند، اینکه ما مورد حمله یک کشور همسایه واقع شدیم و آمریکا هیچ توجهی به این موضوع نکرد. اینکه سلاح های شیمیایی علیه مردم ما استفاده شد و آمریکا نه تنها هیچ توجهی به موضوع نکرد بلکه عملا مانع از اقدام شورای امنیت علیه صدام حسین شد. این واقعیات ممکن است برای برخی یک امر تاریخ باشد اما در ذهن ایرانیان بسیار تازه است. بنابراین ما از کسی نمی خواهیم که به ما اعتماد کند و ما هم قرار نیست در حال حاضر به کسی اعتماد کنیم. ما گام های مشخصی را برخواهیم داشت. قرار است این موافقتنامه یک موافقتنامه پایدار باشد و اجرای آن مورد راستی آزمایی قرار خواهد گرفت. ما به دنبال جلب اعتماد نیستیم بلکه اقدامات ما راستی آزمایی خواهد شد و ما این راستی آزمایی را می پذیریم و فکر می کنم که هر آدم عاقلی باید از حصول چنین تفاهمی که دارای سیستم راستی آزمایی برای اطمینان از رعایت تعهدات ایران خواهد بود، استقبال کند.
س- همانطور که شما و من می دانیم سازوکار راستی آزمایی مانع از دستیابی برخی از کشورها به سلاح هسته نشده اند.
ج- آن سازوکارهای راستی آزمایی دیگر تغییر کرده است. اولا ما سازوکار پروتکل الحاقی را می پذیریم و به جامعه بین المللی اجازه خواهیم داد و به آنها تضمین خواهیم داد که هیچگاه سلاح هسته ای تولید نخواهیم کرد. ببینید نکته اینجاست که اگر شما خود را بخواب بزنید هیچ کس نمی تواند شما را از خواب بیدار کند. مساله این است که نسبت به تولید تسلیحات هسته ای توسط برخی کشورها عمدا اغماض شد. حتی به بعضی از آنها در این مسیر کمک شد. ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست ما نمی خواهیم تسلیحات هسته ای تولید کنیم. ما سلاح هسته ای تولید نخواهیم کرد. سازوکارهای بین المللی لازم برای این امر هم داریم. آخرین گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی که مربوط به سال 2013 است را ملاحظه کنید. این گزارش مربوط به ایران نیست بلکه گزارش کلی در مورد پایبندی کشورها به تعهدات خودشان است. متوجه خواهید شد پس از ژاپن ایران بالاترین میزان بازرسی ها را داشته است و در عین حال کمتر از یک درصد در گزارش دهی خود قصور کرده است، کمتر از یک درصد. در حالی که کشورهایی که هیچ محدودیتی نداشته اند، و هیچ محدودیتی را قبول نکرده اند، بیش از 30، 40، 50 و حتی 100 درصد در گزارش دهی قصور داشته اند. می توانید این گزارش را ببینید.
س- یک بار برای همیشه به کسانی که نگرانند پس از انقضاء دوره توافق - ده سال، کمتر یا بیشتر – ایران به سمت تولید بمب خواهد رفت چه پاسخی دارید؟
ج- پاسخ من این است که پس از انقضاء این دوره زمانی ایران مثل هرکشور دیگری کماکان متعهد به تعهدات بین المللی خود خواهد بود و توسط آژانس نظارت خواهد شد. بنابراین هیچ زمان انقضائی وجود ندارد زیرا معاهده عدم اشاعه چنین مقرره ای ندارد.
س- آیا این تعهدات مانع از تولید بمب توسط ایران می شود؟
ج- البته همین طور است. ما در یک فضای بین المللی زندگی می کنیم که در آن حقوق بین الملل حاکم است. شما اسناد بین المللی دارید که هدفشان اطمینان از عدم اشاعه هسته ای است. ما این اسناد را اجرا می کنیم. اینکه برخی جاروجنجال راه بیاندازند که پس از 10 سال اقدام به تولید بمب خواهد کرد واقعا مردود است. بیشتر کشورها، یعنی تقریبا تمام کشورهایی که دارای توانمندی هسته ای هستند، همین محدودیتها را پذیرفته اند. اکنون وقت آن رسیده است که جامعه بین المللی نتانیاهو را وادار به پذیرش همین محدودیتها که وی در مورد آنها نطق می کند، بنماید. ایران مدتهای مدیدی است که این محدودیتها را پذیرفته است.
س- رهبری ایران تاکید کرده است که بدون برداشتن تحریم ها، توافقی حاصل نخواهد شد. کدام تحریم ها را باید فورا بردارند تا چنین توافق حاصل شود؟
ج- اینجا یک بحث اصولی مطرح است، تحریم را باید به عنوان یک هزینه در نظرگرفت و نه به عنوان یک سرمایه. همان طور که رئیس جمهور اوباما به درستی متذکر شد، تحریم ها منجر به تولید بیش از 19000 سانتریفیوژ شد. بنابراین تحریم ها نمی توانند اراده و خواست ایرانیان برای احقاق حقوق شان را فلج کند. تحریم ها به مردم آسیب می زند، اما همان طور که آخرین نظرسنجی موسسه گالوپ که یک موسسه آمریکایی است و نه ایرانی، نشان می دهد، علیرغم همه این تحریم ها اکثریت قاطع مردم ایران مخالف رها کردن برنامه صلح آمیز هسته ای هستند. لذا مردم ایران در برابر فشار مقاومت خواهند کرد. مساله اینجاست که اگر می خواهیم توافقی داشته باشیم، لازم است این الگوی سابق که آنها به ایران فشار می آورند و ایران متقابلا اقدام به تولید تعداد بیشتر سانتریفیوژ می کند باید تغییر دهیم. ما نیاز به تغییر آن فضا داریم و تنها راهی که می توان آن فضا را تغییر داد، این است که از فشار فاصله گرفته و به سمت مذاکره و فراهم آوردن شرایط یک وضعیت برد برد برویم. در چنین شرایطی شما قادر خواهید بود تضمین های لازم را برای حفظ ماهیت صلح آمیز برنامه هسته ای ایران بگیرید. ظاهرا هدف تحریم ها این بوده است که به همین نتیجه برسد یعنی اینکه اطمینان حاصل شود که برنامه ایران همیشه صلح آمیز باقی بماند. اکنون که قرار است آن هدف (از طریق توافق) تحقق یابد، چه نیازی به حفظ تحریم هاست. این یک سئوال اصولی است.شما می توانید تحریم ها را ادامه دهید و این چیزی است که آمریکا و غرب می توانند انتخاب کنند. اگر آنها معتقدند که تحریم ها موثرند، اگر باور دارند که از طریق تحریم ها به تضمین هایی که نیاز دارند دست می یابند، می توانند ادامه دهند. و مردم ایران هم کما فی السابق در برابر این فشارها مقاومت خواهند کرد. اما اگر به این نتیجه رسیدند که تحریم شیوه ای است که به هیچ نتیجه ای نمی رسد و باید از طریق تفاهم و توافق کار را به پیش برد، در این صورت، توافق و تحریم قابل جمع نیستند. به عبارتی دیگر شما نمی توانید هم شیرینی داشته باشید و هم آنرا بخورید (معادل اصطلاح فارسی هم خر را بخواهید و هم خرما را.) شما نمی توانید همزمان هم تحریم ها را حفظ کنید و هم موافقتنامه داشته باشید باید بین این دو انتخاب کنید. این بدان معنی نیست که (در صورت حصول توافق) ایران کاملا آزادی عمل خواهد داشت بلکه ایران مانند بقیه کشورها متعهد به اجرای تکالیف بین المللی جدی خواهد بود. ما طی یکسال و نیم گذشته که از توافق موقت نوامبر 2013 می گذرد – البته در واقع طی ده سال گذشته - نشان داده ایم که به تک تک تعهداتی که می پذیریم پایبند خواهیم بود. مردم ایران از حیث عمل به وعده های خود معروف هستند. تاریخ گواه ماست. ما میراث دار یک تمدن کهن هستیم تاریخ ما را آزموده است. ایران طی 250 سال گذشته به هیچ کشور حمله نکرده است، این تاریخی است که من به آن می بالم و این تاریخی است که وقتی همه این دروغ پردازی ها به کناری رفت. بهترین تضمین برای اثبات پایبندی ایران به تعهدات خود خواهد بود.
س- پس نظر شما در مورد بحثی که سه شنبه (توسط نتانیاهو) مطرح شد و اینکه باید از ابزار تحریم برای تغییر رفتار ایران از حیث کمک به حزب الله و سایر سازمان های مشابه استفاده نمود، چیست؟
ج- مذاکرات ما بر روی موضوع هسته ای متمرکز است. ما در مورد موضوعات دیگر مذاکره نمی کنیم. در واقع ماموریت مشخص گروه 1+5 مذاکره در مورد مباحث هسته ای است و این کاری است که داریم انجام می دهیم و سعی می کنیم که آنرا حل و فصل کنیم. اما افرادی وجود دارند که نمی خواهند این مساله حل شود و به همین دلیل تلاش می کنند آنرا پیچیده کنند. نیازی نیست که همه مسایل را با هم حل کنیم. ما هم شکایات و ادعاهای بیشماری علیه آمریکا داریم. اما آنها را بر روی میز مذاکره قرار نداده ایم. ما ادعاهایمان در مورد سرنگونی دولت قانونی مان، در مورد حمایت از صدام حسین در جریان جنگ تحمیلی، در مورد سکوت آنها در هنگام استفاده از سلاح شیمیایی علیه ایرانیان، در مورد ارائه امکانات و تجهیزات استفاده از سلاح شیمیایی علیه مردم ما و ... را طرح نکرده ایم. از ابتدا بنا بر این داشته ایم که بر روی موضوع هسته ای متمرکز بمانیم و این درصورت توفیق یک پیروزی بسیار بزرگ برای همه خواهد بود. درنظر داشته باشید که طی 60 سال گذشته بندرت مسائل بین المللی از طریق دیپلماتیک حل و فصل شده اند. این برای جامعه بین المللی یک فرصت بسیار طلائی است که یک مساله بین المللی را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کند. ما خود را در برابر مردم جهان مسئول می دانیم که همه تلاش خود را برای تحقق این مهم بکارگیریم ما نباید این فرصت را از دست دهیم. البته اگر طرف های مذاکراتی این تلقی را داشته باشند که چنین تفاهمی منافع آنها را تامین نخواهد کرد، می توانند مذاکرات را ترک کنند و این پایان تاریخ نخواهد بود. دنیا به آخر نخواهد رسید.اما ما خود را مقید می دانیم و در برابر مردم خودمان و جامعه بین المللی احساس مسئولیت می کنیم که از این فرصت ایجاد شده برای حصول توافق بهره گیریم. تحریم ها مدتهاست برقرار شده اند البته ما آنها را غیرقانونی می دانیم ما آنها را نابجا و ظالمانه می دانیم. اما کسانی که به تحریم اعتقاد داشتند، معتقد بودند تحریم ها برای رسیدن به یک توافق وضع شده اند. اکنون اگر ما به توافقی دست یابیم – که البته هنوز نرسیده ایم و برای نیل به آن تلاش می کنیم – چه ضرورتی به حفظ تحریم ها خواهد بود؟سایر مسائلی که برخی طرح می کنند، و خود ما هم چندتایی داریم، آن مسایل را داریم، می توان در آینده آنها را مورد رسیدگی قرار داد و به صورت مستقل به آنها پرداخت. اما در حال حاضر قرار نیست به آنها بپردازیم. ما نمی خواهیم موضوعی که به خودی خود به اندازه کافی پیچیده و مغلق است را پیچیده تر کنیم. برای نمونه ما مسایل زیادی در مورد افراطی گری در منطقه مان داریم که مطرح کنیم. می توان چیزهای زیادی در مورد تجاوزگری و اشغالگری در منطقه مطرح کرد. اما ما نمی خواهیم مسایل را پیچیده کنیم. البته باور کنید اگر ما شروع به طرح بسیاری از موضوعات بکنیم، برخی خوشحال نخواهند شد.
س- پس اجازه دهید به موضوع اصلی یعنی توافق هسته ای بازگردیم. نگرانی هایی مطرح شده است که ایران ممکن است به صورت مخفی تاسیسات هسته ای ایجاد کرده باشد. آیا شما می توانید با قطعیت اعلام کنید. ایران هیچ تاسیسات هسته ای که اعلام نکرده باشد، در اختیار ندارد؟
ج- بله من می توانم با قطعیت اینچنین مساله ای را ادعا کنم. اما تنها راه برای شما و جامعه بین المللی برای اطمینان از این امر این است که اجازه دهید این تفاهم شکل بگیرد. و در نتیجه آن حتی پروتکل الحاقی هم برای انجام بازرسی های بیشتر در دسترس خواهد بود. من مایلم باز هم تکرار کنم که طی ده سال گذشته ایران بیشتر از هر کشور دیگر مورد بازرسی قرار گرفته است و هیچ چیزی یافت نشده است. یعنی نه تنها هیچ شواهدی مبنی بر تولید تسلیحات هسته ای یافت نشده است، بلکه هیچ نشانه ای دال بر وجود چنین برنامه ای نیز کشف نشده است. کل ادعاهای نتانیاهو صرفا اتهاماتی است که عمدتا هم توسط خودش جعل شده است. بنابراین من با قطعیت اعلام می کنم که ایران هیچ تاسیسات مخفی ندارد. اما من از شما نمی خواهم که حرف من را باور کنید. من از همه می خواهم که کمک کنند این تفاهم شکل بگیرد و اجرایی شود تا جامعه بین المللی خود بتواند این موضوع را راستی آزمایی کند.
س- مشخصا اگر توافقی جاصل شود که امکان تدابیر شفافیت ساز بیشتر را فراهم کند چه تفاوتی خواهد کرد؟
ج- تا جایی که به ما مربوط است چیزی تغییر نخواهد کرد. به خاطر اینکه ما به دنبال سلاح هسته ای نیستیم. ما سلاح هسته ای تولید نخواهیم کرد. اما جاروجنجال و ترس و نگرانی که نتانیاهو از سال 1992 ایجاد کرده و مدام خطر تولید بمب ظرف یک یا دو سال توسط ایران را مطرح کرده است، متوقف خواهد شد. و این به نفع همگان خواهد بود که اجازه بدهیم اینگونه شبهه افکنی ها متوقف
کد خبر: ۵۹۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۵
باوجود سروصدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است، یافتههای علمی نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی مسئلهای ذاتی است. اختلاف زنان با مردان فقط در فرم اندام و سبک لباس پوشیدنشان نیست.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
مردمان :در زیر به ۱۰ نکتهای اشاره میکنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند.
۱) براساس چرخه عادت ماهیانهاش، هر روز تغییر میکند.
مشکلات قبل از عادتماهیانه، بیشتر از ۸۰ درصد از خانمها را تحتتاثیر قرار میدهد. اما خانمها هر روز ماه تحت تاثیر این چرخه ماهیانه هستند. سطح هورمونها به طور منظم در مغز و بدن خانمها تغییر میکند، ظاهرشان، سطح انرژیشان و حساسیتشان را نیز دستخوش تغییر میکند.
حدود ۱۰ روز بعد از شروع عادتماهیانه، درست قبل از تخمکگذاری، زنان احساس شادی بیشتری میکنند. ناآگاهانه لباسهای جذابتری میپوشند، چون سطح بالای استروژن و تستوسترون او را به پیدا کردن فرصتهای جنسی بیشتر در طول این دوران باروری ترغیب میکنند.
یک هفته بعد از آن، پروژسترون آنها افزایش مییابد، هورمونی که درست مثل والیوم میماند و باعث میشود زنان فقط دوست داشته باشند با یک فنجان چای و یک کتاب در تختخواب زیر پتویشان بروند. هفته بعد از آن، پایین آمدن پروژسترون، موجب آسیبپذیری و حساسیت بالای خانمها میشود.
روحیه اکثر خانمها، ۲۴-۱۲ ساعت قبل از شروع عادتماهیانه، به بدترین وضعیت خود میرسد.
۲) شهودی هستند.
مردها میتوانند خیال خود را راحت کنند که زنان میتوانند به راحتی ذهنشان را بخوانند. اما درک و بصیرت زنان بیشتر از اینکه جادویی باشد، بیولوژیکی است.
در طول مسیر تکامل انسانها، زنان برای توانایی که در زنده نگه داشتن بچهها داشتند، که شامل برآوردن نیاز غذایی، گرمایشی، تربیتی و امثال آن میشود، انتخاب شده بودند. این یکی از دلایلی است که توضیح میدهد چرا زنان نتایج بسیار بهتری در تستهایی که نیازمند درک اشارات غیرکلامی باشد، کسب میکنند. زنان نه تنها ظاهر فیزیکی افراد را بهتر به خاطر میسپارند، بلکه اشارات غیرکلامی که در حالات صورت، اندام و لحن صدا نشان داده میشود را درک میکنند.
اما این مهارت فقط محدود به بزرگ کردن فرزند نیست. زنان عمدتاً از آن استفاده میکنند تا بگویند رئیس، شوهر یا حتی غریبه ها چه در سر دارند.
۳) از خشونت دوری میکند.
موقعیتهای استرسزا در مردان واکنش جنگ و گریز ایجاد میکند اما محققان نشان دادهاند که زنان بعد از حس کردن یک تهدید، به طور غریزی واکنش تمایل یا دوستی را از خود نشان میدهند. این یعنی برای ایجاد اتحاد استراتژیک، از واکنش فیزیکی خودداری میکنند.
زنها بخاطر وابستگی بیشتر بچهها به بقای آنها، طوری رشد یافتهاند که از خشونت دوری کنند. (در دوران باستان، مردان پیشینیان ما، برای منتقل کردن ژن خود، فقط باید رابطهجنسی برقرار میکردند اما زنان باید تا به دنیا آمدن بچه و بزرگ کردن آنها زنده میماندند.)
اینطور نیست که زنها خشن نباشند، طریقه خشونتورزی آنها متفاوت است. آنها روشهای غیرمستقیمتری را برای رویارویی انتخاب میکنند.
۴) به طرز متفاوتی به درد و اضطراب واکنش میدهد.
مطالعات تصویری مغز طی ۱۰ سال گذشته نشان داده است که مغز زنان و مردان به درد و ترس به طرز متفاوتی واکنش میدهند. و مغز خانمها حساستر از آن یکی است.
مغز خانمها نه تنها دربرابر استرسهای بسیار کوچکتر هم حساس است بلکه میتواند به سطوح بالاتری از استرس هم عادت کند.
حساسیت استرس میتواند فوایدی در بر داشته باشد: پراکندگی وضعیت ذهنی فرد را برطرف کرده و آن را متمرکزتر میکند. اما اگر این اضطراب مدت زمان بیشتری طول بکشد، میتواند مخرب باشد. یافتههای این مطالعات میتواند توضیح دهد که چرا خانمها بیشتر در معرض افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطراب ی قرار دارند.
۵) از کشمکش و مشاجره متنفر است (از بیمحلی، بیشتر).
برای جلوگیری از کشمکش و مشاجره، در طول سیر تکامل انسان، زنان بیش از اندازه حساس به اشارات میانفردی شدهاند، وضعیتی که زنان را نسبت به این برخوردها بیطاقت میکند. جریان شیمیایی که در طول یک مشاجره به مغز زنان هجوم میآورد -- مخصوصاً در مشاجراتی که با افراد نزدیک دارند -- درست مثل حمله یک بیماری.
احتمالاً بخاطر توانایی بالایی که در خواندن فکر آدمها دارند، حرف نزدن و واکنش ندادن برایشان غیرقابلتحمل است. برای خانمها یک جواب منفی بسیار بهتر از جواب ندادن است.
۶) میلجنسیشان واکنشپذیر است.
میل جنسی در خانمها بسیار تاثیرپذیرتر از آقایان است.
برای اینکه خانمها از نظر جنسی تحریک شوند، مخصوصاً بخواهند به ارگاسم برسند و ارضا شوند، قسمتهای مختلفی از مغزشان باید خاموش شود. و خیلی چیزها میتواند این قسمتها را دوباره فعال کند.
یک زن ممکن است بخاطر عصبانیت، بیاعتمادی یا حتی بخاطر اینکه پاهایش یخ کرده است، پیشرویهای مردی را رد کند. بارداری، مراقبت از بچههای کوچک و یائسگی نیز میتوانند بر میل جنسی خانمها تاثیر بگذارند.
بهترین توصیه برای مردان این است که از قبل برنامهریزی کنند!
پیشنوازی برای آقایان همه آن چیزهایی است که درست ۳ دقیقه قبل از خود عملجنسی اتفاق میافتد اما برای خانمها همه اتفاقاتی است که ۲۴ ساعت قبل از آن پیش آمده است!
۷) بارداری تاثیر قابلتوجهی بر فکر او دارد.
در هشت ماهه اول بارداری، میزان پروژسترون تا ۳۰ برابر میشود و همین باعث میشود که خانمها شدیداً آرام شوند. پروژسترون یک داروی خوابآور بسیار قوی است.
طبق مطالعهای که در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است، مغز زنها در دوران بارداری جمع میشود و تقریباً ۴ درصد کوچکتر از زمان عادی او میشود (نگران نباشید، تا شش ماه بعد از وضعحمل به حالت عادی برمیگردد).
اینکه بارداری باعث میشود زنها به طرز متفاوتی فکر کنند یا نه مسئلهای بحثانگیز است -- یک مطالعه اخیر مشکلات حافظه را به هومونهای بارداری مرتبط دانسته است -- اما بعضی محققان عنوان کردهاند که این تغییرات، مدارهای مغزی را آماده میکند که رفتار مادرانه را هدایت میکند.
محققان دریافتهاند که این مدارها بعد از تولد ایجاد میشوند. بغل کردن یک بچه، هورمونهای مادرانه ترشح میکنند، حتی در زنانی که تابحال باردار نشدهاند.
۸) مادر بودن اثر قوی بر مغز او دارد.
تغییرات جسمی، هورمونی، احساسی و اجتماعی که بلافاصله بعد از به دنیا آوردن فرزند، زنان با آن روبهرو میشوند، میتوانند یک عمر طول بکشد. چون همه چیزهای دیگر تغییر کردهاند، برای اینکه تا حد ممکن قابلپیشبینی باشد، به همه چیزهای دیگر نیاز دارد، ازجمله شوهرش.
در طول سیر تکامل، پیشینیان ما به ندرت مادرانی تمام-وقت بودهاند زیرا همیشه کسانی برای کمک کردن به بچهداری در خدمت داشتهاند. و یک مادر نهتنها برای بخاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش، به حمایت قابلتوجهی نیاز دارد. تحقیقات نشان میدهد که توانایی مادر برای اینکه بتواند نیازهای فرزندش را به طور کامل برآورده کند، میتواند بر رشد سیستم عصبی و روحیات فرزند او تاثیر داشته باشد.
یکی از راههایی که مادر جهان، طبیعت، به او در این راه کمک میکند، شیردهی است. مراقبت از فرزند باعث میشود مادران با استرسهای زیادی دست و پنجه نرم کنند (استرس زیاد میتواند بر قدرت شیردهی آنها تاثیر داشته باشد). حتی در یک تحقیق مشخص شد که شیردهی از کوکائین هم برای مغز زن شادیآورتر است.
۹) دوبار دوران نوجوانی را تجربه میکند.
هیچکس دوست ندارد دوباره نوجوانی را تجربه کند. تغییرات ظاهری و هورمونی که این دوران در ما ایجاد میکند، نهتنها ناراحتی ظاهری و روحی برایمان فراهم میکند بلکه سوالات زیادی از اینکه که هستیم و چه میکنیم در ذهنمان ایجاد میکند.
اما خانمها در سنین قبل از یائسگی وارد یک نوجوانی دوم میشوند. این دوران از سن حدود ۴۳ سالگی شروع شده و در ۴۷ یا ۴۸ سالگی به اوج خود میرسد. (هورمونهای مردان نیز با بالا رفتن سن تغییر میکند اما نه به اندازه خانمها). علاوه بر نامنظم شدن عادت ماهیانه و گٌرگرفتگیها، هورمونهای زنان در طول این دوران آنقدر متحول میشود که به اندازه یک نوجوان دمدمیمزاج میشوند.
طول این دوران از دو تا نه سال ممکن است طول بکشد و در اکثر خانمها تا ۵۲ سالگی به اتمام میرسد.
۱۰) در سنین میانسالی، عاشق خطر کردن میشود.
وقتی آن تغییر به اتمام میرسد، و بدن او وارد دوران «پیشرفته» خود میشود، مغز زنانه دستخوش دومین تغییر خود میشود. بااینکه مردها با بالا رفتن سنشان، علاقه بیشتری به روابط خود پیدا میکنند، زنان در این دوران آماده خطر کردن میشوند -- مخصوصاً اگر آشیانهشان خالی باشد.
هنوز هم دوست دارد به دیگران کمک کند اما تمرکز او از خانواده کنونیاش به جامعه منتقل میشود. او بعد از سالها مراقبت از دیگران، حالا تمایل بیشتری برای رسیدگی به خودش و کارش پیدا میکند.
برای خیلی از خانمهای بالای ۵۰ سال، این دوران توام با شور زندگی و تمایل به ماجراجویی خواهد بود.
کد خبر: ۵۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
من دختري بودم که شبها روياهاي زيادي ميديدم و صبح آن را زير خاک مدفون مي کردم...دنيا را خائني ميديدم که هيچ وقت از من حمايت نميکرد، نقشههايم را ميخواند و لو ميداد...
کد خبر: ۴۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۵
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com :
رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.
مجلس اول:
مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.
خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطرها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.
و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».
روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!
و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود...
مجلس دوم:
کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.
و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.
اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.
دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.
غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.
ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.
ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!
... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود.
مجلس سوم:
... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.
ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!
قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:
ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....
سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!
ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.
رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:
ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.
حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است.
مجلس چهارم:
خورشید نهم محرم، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.
خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.
ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!
خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:
ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.
درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!
بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:
ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...
ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:
ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:
ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:
ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...
بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:
ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم...
مجلس پنجم:
... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.
مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:
ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.
سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:
ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم...
مجلس ششم:
... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.
بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!
به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.
حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.
زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.
بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:
ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!
امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:
ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:
ــ راستی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:
ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی..
مجلس هفتم:
... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.
و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.
به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...
ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.
و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.
آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد.
مجلس هشتم:
سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.
ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند.
او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی:
یا ارهب الموت اذالموت رقا
حتی أواری هی المصالیت لقی
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا
انی أنا العباس أغروا بالسقا
ولا أخاف الشر یوم الملتقی
(نمی ترسم از مرگ چون رو کند دلم با دلیری مگر خو کند
بود جانم از بهر مولا سپر که عباسم و مشک دارم به بر
نمی ترسم از جنگ با کافران وگر باردم جمله تیغ و سنان)
کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راستت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی:
والله ان قطعتموا یمینی انی أحامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الأمین
(قسم بر خدا کاو به حالم گواست جدا گر کنید از تنم دست راست
ز دین و امامم حمایت کنم که فرزند پاکیزه مصطفاست)
و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی:
یا نفس! لا تخشی من الکفار
و أبشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یا رب حر النار
(مترس ای نفس از کفار ملعون بشارت بر تو از حق باد اکنون
که گردی با رسول الله مختار غریق رحمت جبار بی چون
یسارم را جدا کردند دونان به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)
خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.
مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:
ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!
دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.
... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.
و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود.
منابع:
1) بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره)
2) الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید
3) اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره)
4) ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی
5) چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱
سازمان جهانی کار با طرح 5 دلیل برای لزوم کاهش روزهای کاری هفته به 4 روز، اعلام کرد: کار زیاد باعث بیماریهای قلبی عروقی، اختلالات گوارشی و اسکلتی و همچنین از بین رفتن شادی و رضایت از زندگی میشود
کد خبر: ۴۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۳