برچسب ها
خبر فوری؛
جدای از شایعه مهم سفر اخیر نصرالله به دمشق، ظاهرا اخبار اسارت چند آمریکایی، اسرائیلی اروپایی در حلب رنگ‌وبوی واقعیت دارد و شایعه احتمال تبادل آنان با دیپلمات‌های ایرانی ربوده شده در بیروت در سال 1361 را تقویت می‌کند.
کد خبر: ۱۳۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۵

آوای رودکوف:وزیر امور خارجه کشورمان در واکنش به تصمیم دیوان عالی آمریکا مبنی بر مصادره حدود دو میلیارد دلار از سرمایه مسدود شده ایران را دزدی خیابانی توصیف کرد و گفت: تمام احترام به دستگاه قضایی آمریکا از بین رفت.
کد خبر: ۹۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۷

آوای رودکوف:منابع ارشد در «8 مارس» گفتند که روس‌ها با ارسال پیامی به حزب الله لبنان، اعلام کردند که مسکو از گزینه حزب الله برای ریاست جمهوری حمایت می‌کند.
کد خبر: ۹۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۹

یاداشت
در روایات متعددی سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است تفسیر شده و ربطی به نحوست ذاتی آن زمان خاص ندارد. ضمن این که برخی از اتفاق‌های ناخوشایند در زندگی معلول گناهان ماست و ربطی به ایام ندارد
کد خبر: ۹۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۳

دبير کل حزب الله لبنان با محکوم کردن اعدام آيت الله نمر، شهادت را ميراثي از مکتب کربلا خواند. پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،  سید حسن نصرالله دبيرکل حزب الله لبنان در سخنراني خود که به صورت ويدئو کنفرانس در مراسم گراميداشت علامه مجاهد شيخ محمد خاتون در بيروت برگزار مي شد، گفت: خون شيخ النمر امروز چهره و اجساد و تاريخ و حال و آينده آل سعود را تا روز قيامت فرا گرفته است و گريبان گير آنها در دنيا و آخرت خواهد بود. وي گفت  به خانواده علامه مجاهد و شهيد شيخ نمر باقر النمر و اهالي القطيف، الاحساء و منطقه الشرقيه و به مسلمانان در سراسر جهان، مراجع عاليقدر، علماي مسلمان، حوزه هاي علميه براي شهادت مظلومانه اين عالم جليل القدر و شجاع تسليت و تهنيت عرض مي کنم. اين شهادت ميراث انبياء، اوصياء و مکتب کربلاء است که شيخ النمر هم عضو آن بود.  سيد حسن نصرالله گفت: سرزمين اسلام، پيامبر (ص) و مجاهدان بدر و احد امروز به نام خاندان آل سعود نامگذاري شده است.  زمان مدارا، مسامحه و سخنان تشريفاتي گذشته است. نصرالله افزود: آل سعود با کمک انگليسي ها و با کشتار مردم خود را به اين سرزمين تحميل کردند. دبيرکل حزب الله لبنان  گفت: شايد براي آل سعود که براي امت اسلامي ارزشي قائل نيستند، اعدام شيخ النمر اهميتي نداشته باشد، اما اين حادثه هولناک و بسيار بزرگ است که به هيچ وجه نمي توان آن را کم اهميت دانست. به هيچ وجه نمي توان اعدام يک عالم جليل القدر مانند شيخ النمر را ناديده گرفت. نصرالله افزود: رژيم آل سعود اجازه هيچ نوع انتقاد و اعتراضي را نمي دهد و حاضر به پذيرفتن هيچ اصلاحاتي نيست.     وی افزود: شیخ نمر باقر النمر مردی بسیار شجاع بود و با ترغیب دیگران صحبت می‌کرد و نه تنها سلاح در دست نگرفته بود بلکه خواهان احقاق حقوق جزیره عرب بود که از سر دروغ مملکت عربی سعودی نامیده شده است. وی افزود: شیخ نمر خواهان این بود که مردم حقوق و آزادی‌های طبیعی خود را به دست آوردند که هر انسانی در جهان خواهان آنها است و او به صورت آشکار و شجاعانه خواهان این امور بود و این مسائل تنها جرم وی بود و هرکس که در عربستان صحبت کند اعدام می‌شود؛ عربستانی که مدعی است که می‌خواهد آزادی و دموکراسی‌ را در منطقه رواج دهد. امروز روزی است که عربستان به صورت آشکار محکوم می‌شود و خون شیخ نمر در این دنیا و در آخرت دنبال آل سعود خواهد بود. سید حسن نصرالله عنوان داشت: چرا اصرار بر این بود که دقیقا شیخ نمر در این زمان اعدام شود و این علی رغم آن بود که پیام‌هایی به عربستان برای توقف حکم اعدام یا عفو وی فرستاده شد و این امکان وجود داشت تا او در زندان بماند اما چرا اصرار بر این بود که او در این زمان اعدام شود؟ دبیرکل حزب‌الله لبنان خاطرنشان کرد: فضایی در منطقه حکم فرما بود و به اعتدالگرایی عربستان فکر می‌شد که گفت‌وگوی سیاسی را بپذیرد و راه‌ها را برای برون رفت از بحران ویرانگر در منطقه از طریق گفت‌وگو و رویکردی مثبت باز کند؛ به همین دلیل اعدام او بسیار غافلگیرکننده بود. وی افزود: این اعدام پیامی با خون است که می‌گوید نظام عربستان برایش نه افکار عمومی عربی و اسلامی و بین المللی اهمیت دارد و نه احساسات دوستان خود یا صدها میلیون مسلمان که احساساتشان جریحه دار شده است. عربستان همچنین می‌گوید که هرکس که با ما به عنوان آل سعود مخالفت کند، خونش ریخته خواهد شد. وی افزود: آنها می‌گویند که ما نظامی هستیم که تحمل هیچ انتقادی را نداریم؛ یا در مملکت ما به عنوان گوسفند زندگی کنید یا همچون گوسفندان قربانی شوید و عربستان از طریق این کشتار و اعدام وارد فتنه شده و این فتنه عرصه‌های خطرناکی را ایجاد می‌کند. وی افزود: پیام اعدام به تمامی خردمندان و افراد صبرپیشه کننده که بر روی گفتگو با نظام آل سعود حساب باز کرده بودند، می‌گوید که نه تنها هیچ گفتگو و میانه روی وجود ندارد، بلکه کشتارها و جنگ‌های ویرانگر بیشتری در کار خواهد بود و همچنین این اقدام بیش از هر زمان دیگری چهره واقعی عربستان را که همان چهره تکفیری و تروریستی و جنایت‌کار است، بر ملا کرده است. دبیرکل حزب‌الله لبنان تصریح کرد: هدف جنگ عربستان علیه یمن تخریب یمن و سیطره بر مردم آن و گرفتن انتقام از آن‌هاست و نظام عربستان اصرار دارد که روش کشتار و ریختن خون و نه گفت‌وگو و تعقل را ادامه دهد. سید حسن نصرالله تصریح کرد: آل سعود خواهان فتنه سنی- شیعی است و این آل سعود است که از سال‌های مدید این فتنه را به راه انداخته و در هر مکانی از این جهان برای شعله‌ور کردن این فتنه تلاش می‌کند. در هر مکانی که مشکلی میان اهل تسنن و تشیع وجود دارد باید به دنبال عربستان و پول‌هایش بگردید. وی افزود: شیعیان باید توجه داشته باشند و این مساله را به یک مساله سنی‌- شیعی تبدیل نکنند. این آل سعود بود که شیخ نمر را به قتل رساند و پا گذاشتن به فتنه سنی – شیعی جایز نیست و این فتنه به آل سعود خدمت می‌رساند و نباید از اعدام شیخ نمر سوءاستفاده شود. وی افزود: آیا زمان آن فرا نرسیده است که با شجاعت هرچه تمام‌تر به تمام جهان بگوییم که پایه و اساس و خاستگاه اندیشه تکفیری که ویران می‌کند و می‌کشد و کشتارهای دسته جمعی را مرتکب می‌شود و تمام ملت‌های جهان را تهدید می‌کند این خاندان و این مکتب در عربستان است؟ کتاب‌هایی که داعش آنها را تدریس میکند همان کتاب‌های مدارس آل سعود است و به همین دلیل می‌بینیم که روش همان است. وی تصریح کرد: آیا زمان آن فرا نرسیده است که بگوییم گروه‌های تروریستی صرفا ابزارهایی هستند و حامی مالی آن‌ها و پشتیبان آن‌ها همان نظام سعودی است؟ آیا زمان آن نشده که این واقعیت را در جهان بگوییم که سرزمینی به نام شبه جزیره عرب وجود دارد که از سر باطل مملکت عربی سعودی نامیده شده است و در آن ملتی مظلوم وجود دارد که گروهی فاسد و سارق در آن حکمرانی می‌کنند و هرکس که در آن صحبت کند کشته می‌شود؟ دبیرکل حزب الله لبنان عنوان داشت: آیا زمان آن فرا نرسیده است که آل سعود از سازمان‌های حقوق بشر بیرون رانده شود و در زمره کشورهای تروریستی قرار بگیرند؟ آل سعود پدر و مادر سازمان‌ها و تشکیلات‌ تروریستی است. وی افزود: مهم‌ترین پاسخ به اعدام شیخ نمر بر عهده گرفتن مسئولیت است. ما در مقابل نظامی هستیم که با فتنه و کشتار و خون‌ها زنده است. اینکه یک انسان بایستد و حق را در مورد آل سعود بگوید از بزرگترین انواع جهاد است. فرزندان ما برای دفاع از لبنان و فلسطین کشته می‌شوند نه مثل فرزندان آن‌ها که در کاباره‌ها هستند. پاسخ به ترور شهید نمر باقر النمر این است که جهان بایستد و حق را بدون هیچ حساب و کتابی بگوید. این خون‌هایی که از سر ظلم ریخته شده است باید تبدیل به این شود که پایان این خاندان و نظام را بنویسد و پاسخ به اعدام شیخ نمر پاسخی زینبی است و همه باید حرف حق را در مجلس یزید بزنند و از هیچ کس هراس نداشته باشند. وی افزود: زمانی که نظامی عقل و خرد و حتی ساده‌ترین مشاعر انسانی‌اش را از دست می‌دهد این بدین معناست که به مرحله فروپاشی رسیده است. دبیرکل حزب‌الله لبنان همچنین خاطرنشان کرد: به کسانی که منتظر پاسخ به جنایت ترور سمیر قنطار هستند می‌گویم که این قدرت همچنان این امر را بر سربازان و افسران دشمن تحمیل کرده است که در اتاق‌هایشان بمانند. آن‌ها منتظر هستند و ما نیز منتظریم و پاسخ اگر خدا بخواهد صورت خواهد گرفت.   منبع/انتخاب
کد خبر: ۸۲۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۴

یک روزنامه سعودی در واکنشی‌ منفعلانه به سخنان رئیس جمهوری ایران مبنی بر استفاده از «زبان اقتدار» مقابل اهمال‌کاری عربستان در باره فاجعه‌ «منا»، به وی توهین کرد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش خبرگزاری فارس، دکتر «حسن روحانی» رئیس جمهوری ایران صبح شنبه 11 مهرماه در مراسم استقبال از پیکر 104 تن از جانباختگان فاجعه منا در فرودگاه مهر‌آباد، درباره موضوع حجاج به عربستان سعودی هشدار داد. روحانی گفته بود: «زبان ما در این حادثه زبان عواطف، برادری و ادب بود و در جای لازم نیز از زبان دیپلماسی استفاده شده و اگر هم لازم باشد جمهوری اسلامی ایران از زبان اقتدارش استفاده خواهد کرد»‌ امروز سه‌شنبه روزنامه عکاظ در یادداشتی به قلم «زیاد عیتانی» مدیر دفتر بیروت خود به این هشدار دکتر روحانی واکنش نشان داد و به وی توهین کرد و او را «دروغگو» نامید. عیتانی با بازی کردن با واژه اقتدار، نوشت: آنچه در آخرین سخنرانی‌های حسن روحانی توجهم را جلب کرد کلمه اقتدار بود. به فرهنگ لغت مراجعه کردم تا معنای آن را پس از آنکه برایم ابهام داشت، بیابم. او با بیان اینکه این واژه [در عربی] دو معنا دارد و یکی «طبخ گوشت در دیگ» [قِدر=دیگ] و دیگری «طلب قدرت از خداست»، نوشت، «منظور روحانی کدام معناست. تفسیر اول؟». اگر اینطور است که سیاست‌های دولت او چیزی برای مردم باقی نگذاشته است. ملت ایران که رأیشان در انتخابات دزدیده شد و مال و پولش را در راه صدور تروریسم و مرگ مردم منطقه صادر کردند... . عکاظ در ادامه این گزارش سراسر توهین و اتهام نوشت: اگر منظور روحانی تفسیر دوم از معنای کلمه است که امری عجیب است. چون خدا دعای ستمکاران را اجابت نمی‌کند. دعای مستجاب برای مظلومان است... . عکاظ افزود: «اقتدار»ی که روحانی از آن صحبت کرد، واژه عربی نبود بلکه حروفش عربی بود برای اینکه با آن به مردمش دروغ بگوید... . این روزنامه سعودی اساءه ادب خود را بدینجا ختم نکرد و در ادامه با بیان اینکه «اقتدار روحانی ادبیاتی فارسی با حروفی عربی بود»، نوشت: روحانی خواست که به مردمش دروغ بگوید... اقتدار روحانی دروغی جدید در ادامه دروغ‌های سابق... و استعاره‌ای بود برای مخفی کردن واژه «ناتوانی بازندگان» است. سیاست‌های رسانه‌های سعودی و رسانه‌های همسو با این کشور مانند برخی رسانه‌های کویتی از چند ماه گذشته بویژه پس از جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای میان ایران و مجموعه موسوم به «1+5» خصمانه‌تر شده و پس از حادثه مکه نیز جان تازه‌ای گرفته است.
کد خبر: ۷۴۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۴

حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران که در نیویورک به سر می‌برد، در جمع نمایندگان اندیشکده‌های آمریکایی، بار دیگر تأکید کرد که در سوریه مبارزه با تروریسم اولویت اصلی است. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران روز یکشنبه در جمع نمایندگان اندیشکده‌های آمریکایی حضور یافت. اغلب زمان این نشست به بحث در مورد موضوعات منطقه‌ای و نظرات تهران در خصوص اوضاع سوریه، عراق و یمن گذشت. وی در ابتدای این نشست تأکید کرد که ایران تعهدات خود در توافق هسته‌ای را به طور کامل اجرایی می‌کند. او با این حال گفت برخی اظهارات مطرح شده در واشنگتن، از جمله از سوی نمایندگان کنگره، موجب بدبینی به آمریکا شده است. وی تأکید کرد که در ماه‌های نخست اجرای توافق، باید به شدت مراقب بود که برجام به طور دقیق و کامل پیاده شود، چراکه در آن صورت دیگر بعید است که طرف مقابل بتواند اجرای آن را متوقف کند. آقای روحانی در مورد روابط ایران و آمریکا هم با بیان اینکه «سوءبرداشت‌های زیادی» بین دو کشور وجود دارد، گفت «اختلافات زیادی همچنان بین ایران و آمریکا وجود دارد»، اما این اختلافات می‌تواند به مرور زمان کاهش یافته و مرتفع شود. وی گفت تصور نمی‌کند در روابط تهران و واشنگتن مشکلی وجود داشته باشد که غیرقابل حل باشد. به گفته خبرنگاران حاضر در این نشست، او «تندروها» در ایران و آمریکا را عامل جلوگیری از ارتقا روابط در طول سه دهه گذشته، دانسته است. رئیس‌جمهور در بخش دیگری از این نشست در مورد وضعیت سوریه گفت: «باید اولویت‌ها را در سوریه مشخص کند. به عقیده من، دولت نیاز به اصلاحاتی دارد، اما در عین حال باید با تروریسم مبارزه کرد... ایران و روسیه در مورد اینکه اولویت در سوریه، مبارزه با داعش است، اشتراک نظر دارند.» وی ادامه داد: «هر کس دیگری هم که اعتقادش این باشد که اولویت اصلی مبارزه با تروریسم و پس از آن انجام اصلاحات است، ما با او موافق هستیم و می‌توانیم با او کار کنیم و موفق شویم.» آقای روحانی در مورد سوالی در خصوص افزایش حضور نظامی روسیه در سوریه هم گفت ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه پیش از این به وی اعلام کرده بود که مسکو قصد دارد نقش خود در مبارزه با داعش را گسترش دهد. او از ائتلاف تشکیل شده توسط آمریکا هم انتقاد کرده و حملات هوایی علیه داعش را «نمایش» خواند که کمکی به شکست داعش نمی‌کند. آقای روحانی تأکید کرد که برای مبارزه با تروریسم، باید به ریشه‌های آن پرداخت و جوانان اروپایی را که این قاره را ترک کرده و به داعش می‌پیوندند، نمی‌توان با حملات هوایی از بین برد. وی با طرح این پرسش که چطور در حالی که کشورها می‌توانند فروش نفت ایران را تحریم و از آن جلوگیری کنند، قادر نیستند روند فروش نفت توسط داعش را متوقف کنند، گفت آیا آن‌هایی که شعار مبارزه با داعش می‌دهند، واقعا به دنبال نابودی آن هستند یا تنها تلاش می‌کنند این گروه را تضعیف کرده یا تحت فرمان خود درآورند؟ آقای روحانی در مورد تجاوز به حریم هوایی سوریه و انجام عملیات در این کشور، گفت آیا یک کشور خارجی می‌تواند با طرح این مسئله که در یکی از ایالات‌ آمریکا تروریست‌ها حضور دارند، دست به عملیات هوایی در آمریکا بزند؟ وی تأکید کرد که همین سوال باید زمانی که بحث سوریه مطرح است، پرسیده شود. حجت الاسلام روحانی در بخش دیگری از این نشست در واکنش به این گفته رسانه‌های راستگرا در غرب که مدعی حکمرانی تهران بر چند پایتخت عربی از جمله بغداد، دمشق، صنعا و بیروت هستند، گفت: «ما بر هیچ پایتختی (در کشورهای عربی) حکومت نمی‌کنیم، نه بر بغداد و نه بر دمشق. ما اگر کشورها از ما بخواهند، به آن‌ها کمک می‌کنیم.» او با بیان اینکه حتی ایران هم از موفقیت انصارالله یمن در به دست گیری کنترل صنعا تعجب کرد، گفت ایران بر صنعا حکومت نمی‌کند. وی تأکید کرد که راه حل پایان بحران در یمن، مشارکت همه طرف‌ها و انجام گفت‌وگوهای میان جناح‌های مختلف در یمن است. وی همچنین در مورد روابط با ریاض، گفت تنش میان ایران و عربستان سعودی، نه به نفع دو کشور است و نه سودی برای منطقه دارد. او گفت زمانی که روی کار آمده، ارتقا روابط با ریاض را در دستور کار قرار داده و این مسئله حتی مورد استقبال پادشاه وقت عربستان قرار گرفته است. با این حال، روی کار آمدن سلمان و پس از آن حمله عربستان به یمن، موجب شد که «فاصله ما بیشتر شود.» آقای روحانی تصریح کرد که ایران و عربستان باید به سمت بهبود روابط حرکت کنند و نباید فضا را به سمت ایجاد اختلاف سنی و شیعه پیش برد. وی گفت: «ما همه یک خانواده هستیم.»
کد خبر: ۷۳۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۶

شادی عید برای کسانی است که از بند خودخواهی‌‌ رها شده و توانسته باشند دوست بدارند، ببخشند و فداکاری کنند
کد خبر: ۷۲۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

یک مقام لبنانی اعلام کرد که احتمال اجرای حکم اعدام برای احمد الاسیر سرکرده گروه های تروریستی و تکفیری این کشور به دلیل جنایت هایی که مرتکب شده است، وجود دارد.به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان به نقل از پایگاه النشره؛ "قاضی دانی زعنی" نماینده دولت لبنان در دادگاه نظامی این کشور امروز چهارشنبه اعلام کرد که احتمال اجرای مجازات اعدام برای "احمد الاسیر" که جنایت های زیادی مرتکب شده وجود دارد. وی از ارجاع پرونده "احمد الاسیر" به قاضی دادگاه نظامی "ریاض ابوغیدا" خبر داد. "احمد الاسیر" طی یک عملیات حساب شده، توسط نیروهای امنیتی لبنان در فرودگاه بین المللی بیروت دستگیر شد. او تاکنون به دست داشتن در اقدامات تروریستی در لبنان اعتراف کرده است. "احمد الاسیر" یک مبلغ سلفی-تکفیری لبنانی است که در سال 2011 با آغاز بحران در سوریه به دلیل حمایت همه جانبه از گروه‌های تروریستی و مسلح در سوریه، شهرتی را برای خود در رسانه‌ها کسب کرد. وی در سال 2012 نیز آشکارا مخالفت خود را با مقاومت لبنان اعلام کرد و درگیری هایی را در شهر صیدا ترتیب داد. با آغاز بحران در سوريه، الاسير تلاش های خود را برای آغاز فتنه مذهبی در لبنان آغاز کرد. وی در آخرین اقدام خود برای به آشوب کشیدن لبنان، در ژوئن 2013 مسير صيدا به صور را بست و با حمايت نيروهای وهابی طرفدار خود به ايست بازرسی ارتش لبنان در صيدا حمله كرد. در این درگیری ها 24 نیروی ارتش لبنان کشته و بیش ازیکصد تن زخمی شدند، و همچنین 30 تروریست تکفیری از گروهک الاسیر کشته شدند. با واکنش شدید ارتش لبنان، این مبلغ سلفی به همراه نزدیکانش فراری شد و گروهک وی نیز متلاشی شد. دادگاه لبنان در 28 فوریه 2014 به صورت غیابی حکم اعدام احمد الاسیر را صادر کرد. اتهام احمد الاسیر، ایجاد گروه های مسلح، حمله به نیروهای ارتش، کشتار سربازان و افسران ارتش، در اختیار داشتن مواد منفجره و سلاح سبک و سنگین و استفاده از آنها علیه ارتش، اعلام شد. وی پس از بازداشت هفته گذشته و اتمام بازجویی های اولیه توسط اداره امنیت عمومی لبنان، به اداره اطلاعات ارتش تحویل داده شد تا مرحله تازه ای از بازجویی ها درباره درگیری های منطقه عبرا در شهر صیدا در جنوب لبنان که دو سال پیش توسط وی به راه افتاد، انجام گیرد. باند احمد الاسیر در ژوئن 2013 درگیری هایی با ارتش لبنان داشت که منجر به کشته شدن 18 افسر و سرباز ارتش و زخمی شدن بیش از 60 نفر دیگر شد. این درگیری ها که قربانیانی از شهروندان عادی نیز داشت، در نهایت با فرار الاسیر و اختفای وی از انظار عمومی خاتمه پیدا کرد. نقش الاسیر در انفجارهای تروریستی چند سال گذشته لبنان و جذب و بکارگیری عناصر انتحاری و تروریستی توسط وی و رابطه او با گروه های تروریستی همچون داعش، جبهه النصره و بوکوحرام و رهبران این گروه ها، محور بازجویی ها از این شیخ تکفیری را تشکیل می دهد. الاسیر در بازجویی های اولیه خود پرده از نقشه هایی برداشت که برای ترور برخی شخصیت ها از جمله شیخ ماهر حمود امام جماعت مسجد قدس صیدا و شیخ زید ضاهر مسوول حزب الله در حوزه صیدا کشیده بود. وی ارتباطاتی با گروه های تروریستی خارج لبنان از جمله گروه بوکوحرام نیجریه داشت که پیشتر بیعتش را با داعش اعلام کرده بود. وی همچنین با فرماندهان داعش در منطقه قلمون سوریه و بلندی های عرسال لبنان ارتباط داشته است. الاسیر در بازجویی ها اعتراف کرده که پس از فرار، به کمک فضل شاکر (یکی از اعضای گروه تروریستی خود) به منزل محمد شریف که خانه بهیه حریری (خواهر رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان و نماینده پارلمان) خریده، رفته و از آنجا به منزل شیخ سالم الرافعی در طرابلس در شمال لبنان انتقال پیدا کرده است. الاسیر مدتی را نیز در اردوگاه عین الحلوه صیدا متعلق به پناهجویان فلسطینی به سر برده است. با وجود تلاش برای مخفی ماندن بازجویی ها از احمد الاسیر، برخی اطلاعات منتشر شده، نشان می دهد که اعترافات وی از ارزش بالایی برخوردار است و به مثابه گنج راهبردی به شمار می آید. روزنامه لبنانی الاخبار در این باره نوشت که احمد الاسیر اعترافات زیادی داشته که برنامه ریزی برای ترور شیخ ماهر حمود امام جماعت مسجد قدس صیدا و شیخ زید ضاهر مسوول حزب الله در صیدا از مهمترین آنها است. الاسیر، شیخ حمود را به تهمت «طرفداری از حزب الله» و شیخ ضاهر را به اتهام «دست داشتن در کشته شدن مسلمین» مهدور الدم می دانست. وی همچنین اعتراف کرد که اقدام به انتقال خودرو از شمال لبنان به صیدا برای استفاده در عملیات انتحاری کرده بود. به نوشته الاخبار، نیروهای امنیتی لبنان با استناد به اعترافات الاسیر، اقدام به دستگیری افرادی در شهر صیدا و حومه آن کرده اند. این افراد متهم به همدستی با الاسیر و پناه دادن به وی و پشتیبانی تدارکاتی از الاسیر هستند. در جریان این دستگیری ها، مقادیری مواد منفجره نیز کشف شد. الاخبار خاطر نشان کرد: علاوه بر پرونده حوادث عبرا، احمد الاسیر پرونده دیگری نیز دارد که مربوط به مدیریت هسته های امنیتی به منظور انجام ماموریت های تروریستی احتمالی است. الاخبار با بیان اینکه احتمال می رود عده ای به دنبال بهره برداری های سیاسی خاصی از پرونده الاسیر باشند، خاطر نشان کرد: هیچ کدام از مسوولان مربوط به این پرونده از جمله ژنرال جان قهوجی فرمانده ارتش و قاضی صقر صقر و ادمون فاضل مدیر واحد اطلاعات ارتش و طلعت زین رییس بخش بازجویی ها در ارتش لبنان، درصدد ایجاد چالش برای جریان المستقبل نیستند. برای همین اطلاعات به دست آمده در بازجویی از الاسیر، به طور کامل منتشر نخواهد شد و به صورت امانتی نزد ارتش این کشور باقی خواهد ماند. الاخبار فاش کرد که سه تاجر لبنانی به نام های نزیه العلایلی ، عماد الاسدی و محمد القوام، نقش مهمی در تامین مالی جریان الاسیر داشتند.
کد خبر: ۷۰۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۴

غروبِ یکی از روزهای آخر مارس، یکی از رهبران شورشیان سوری از جلسه در آن سوی مرز در ترکیه، بازگشت و از فرماندهان تحت امرش خواست تا به سرعت برای تشکیل جلسه اضطراری خود را برسانند. پنج مرد خود را به خانۀ رییسشان در استان ادلب رسانند و منتظر بودند که همان حرفهای همیشگی راجع به صبر داشتن و ناله کردن از اینکه فعلاً خبری از پول و سلاح نیست را بشنوند. اما این بار چیزهایی شنیدند که شگفت‌زدۀشان کرد. به گزارش فرادید به نقل از گاردین، یکی از فرماندهان می‌گوید: "او با شوق وارد شد. وقتی دیدیمش همان ابتدا توجهمان به او جلب شد. اما وقتی که شروع به حرف زدن کرد، چشم‌هایمان چهارتا شد." رهبر این گروه، که خواسته‌اش نام واحدش محفوظ بماند، می‌گوید که به مردانش گفته که به زودی ورق در جنگ فرسایشی‌ای که از سال 2012 علیه اسد آغاز کرده بودند، به نفعشان برخواهد گشت. او به نشریۀ آبزرور گفته است: "دلیل این موضوع این است، که از حالا به بعد هر سلاحی که می‌خواهم را می‌توانم داشته باشم. برای اولین بارآنها چیزی از ما دریغ نمی‌کنند، به غیر از موشک ضدهوایی. ترکها و دوستانشان می‌خواهند که کار تمام شود." رهبر این گروه توضیح می‌دهد که همۀ گروههای مخالف در شمال سوریه، به غیر از داعش، قرار است از توافقی میان قدرتهای منطقه‌ای که قرار گذاشته‌اند اختلافاتشان را کنار بگذارند و روی دشمن مشترکشان، یعنی رژیم سوریه تمرکز کنند، بهره ببرند. بانی این توافق عربستان سعودی بوده است. این کشور مصمم است تا هر چه در توان دارد بگذارد و به رژیم بشار اسد خاتمه دهد و مهمتر از آن رویاهای اصلیترین حامی اسد، یعنی ایران را برای کنترل جریان جنگ، نقش بر آب کند. این موضوع، مسابقۀ رقبای منطقه‌ای قدیمی را بر سر قدرت و نفوذ، وارد مرحلۀ جدیدی خواهد کرد و تاثیر خود را در سوریه و سایر جنگهای نیابتی که در منطقه جاری است، نشان خواهد داد.  اوایل ماه مارس امسال، مقامات ارشد منطقه به ریاض دعوت شدند تا برنامه‌های ملک سلمانِ تازه به قدرت رسیده را برای منطقه بشنوند. رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، جزو اولین نفراتی بود که به ریاض رسید. پشت سر او مقامات قطر و رهبران کشورهای عضو شورای همکاری‌های خلیج فارس نیز سر رسیدند. پیام ملک سلمان سه بخش داشت: اول؛ دیگر خبری از انشقاق‌های منطقه‌ای نخواهد بود، چیزی که باعث شده بود دولتهای هوادار اخوان المسلمین در ترکیه و قطر با گشاده دستی از گروههای متحد در سوریه حمایت کنند و در مقابل سعودی‌ها بیشتر به دنبال راههای معتدلتر باشند. دوم؛ ریاض می‌پذیرفت که سلاح‌های سرنوشت‌ساز را به شمال سوریه بفرستد و در مقابل دیگران متعهد به انضباط و هماهنگی می‌شدند. و سوم؛ ایالات متحده مانع نخواهد شد. یک مقام سعودی به آبزرور گفته است: "صراحتاً می‌گویم، حتی اگر ایالات متحده تلاشی برای ممانعت هم می‌کرد، ذره‌ای برایمان اهمیت نداشت." در عرض تنها چند هفته، این تکان جدید نتایج ملموسی را نشان داده است. گروههای مخالف در سوریه، از جمله جبهۀ النصره که آمریکا آن را گروهی تروریستی می‌داند و مدتها مایۀ نگرانی ریاض بود، به مدد دهها موشک ضدتانک "TOW" که می‌توانند خودروهای زرهی ارتش سوریه را از چندین کیلومتری هدف قرار دهند، به شهرهایی پیشروی کرده‌اند که تا پیش از آن حتی خیال تصرف آنها نیز به ذهنشان خطور نمی‌کرد. نتایجی که رقم خورده، اعجاب انگیز است. ادلب در طول تنها چند روز سقوط کرد. چند هفتۀ بعد نیز شهر جسر الشغور به دست نیروهای مشترک جهادی‌ها و اعتدالگراها افتاد. حال، سرزمین‌های زراعی‌ای که تا شهرهای سوم و چهارم سوریه، یعینی حمص و حما، کشیده شده‌اند، بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر قرار دارند. به اینها، ساحل مدیترانه و کوهستان‌های شمال سوریه که مرکز علوی‌ها محسوب می‌شوند را نیز اضافه کنید. در شرق، حلب که شش ماه پیش به طور جدی انتظار می‌رفت که از سوی نیروهای اسد محاصره شود، حالا بیش از همیشه احتمال دارد که کاملاً به دست شورشیان بیافتد. در آنکار و ریاض و حتی بغداد و بیروت ، که این دو پایتخت آخر اسماً متحد اسد هستند، این حس وجود دارد که رژیم سوریه در حال شکست خوردن در جنگ است. از ماه مارس به این سو، ارتش سوریه در همۀ نبردهایش شکست خورده، از جمله در نبرد هفتۀ پیش بر سر دو میدان گازی در شمال پالمیرا. پالمیرایی که اکنون به دست گروه جهادی داعش افتاده و محل یکی از مهمترین آثار باستانی جهان است. دمشق برخی از ویژه‌ترین نیروهایش را برای دفاع از میدان‌های گازی، که از منابع ضروری انرژی سوریه هستند، فرستاد، اما نیروهایش خیلی زود در برابر داعش شکست خوردند. داعش آخر هفتۀ گذشته در استان انبار عراق نیز به پیروزی‌های مهمی دست یافت. یک دیپلمات ارشد در دنیای عرب می‌گوید: "این چیزی که شاهد هستید، فراز و فرود جنگ نیست. این گواهی واضح و مکرر از این موضوع است که ارتش رژیم نمی‌تواند از خود و کشور دفاع کند، حتی هر قدر هم که حمایت حامیش، ایران، نیز زیاد باشد." در آنسوی مرز، مقامات عراقی نیز هراس‌های مشابه در مورد ارتش ملی خود دارند. نیروهای عراقی که به نسبت ارتش سوریه از تجهیزات و آموزش‌های بهتری بهره‌مندند، در حدود 72 ساعت در برابر داعش تسلیم شدند، تا داعش به بزرگترین پیروزیش از زمان تصرف موصل در جولای سال گذشته در عراق برسد. در آن زمان این گروه تروریستی هدف خود را برچیدن مرزهایی که پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی به دست دول غربی به خصوص انگلیس و فرانسه ایجاد شده بود، و خاورمیانه را شکل داده بود، اعلام کرده بودند. یک سال از آن زمان گذشته، حالا دیگر نمی‌توان این هدف را برای داعش بلندپروازانه دانست. روز جمعه، سازمان رصد حقوق بشر سوریه گزارش داد که داعش در حال حاضر، تمامی شش گذرگاه مرزی میان سوریه و عراق را، در اختیار دارد. آن هم با وجود بمباران های مکرر از سوی جت‌های آمریکایی. داعش در حال حاضر بر بیش از 1600 کیلومتر مرز تسلط دارد و برای حرکت در آن آزادی مطلق دارد. با وجود اینکه 20 نفر از 43 رهبر ارشد این گروه به وسیلۀ پهپادها و جتهای آمریکایی کشته شده‌اند، رهبران داعش می‌توانند با آزادی کامل در منطقه‌ای به وسعت اردن، که آن را خلافت اسلامی نامیده‌اند، تردد کند. و کلید رشدشان، همیشه هم ایدئولوژی خشن و انعطاف ناپذیری که برخی رهبران برای به زانو در آوردن جوامعی که بر آنها مسلط می‌شوند، استفاده می‌کنند نیست. موفقیتهای بزرگی که تروریست‌ها در هفتۀ پیش به دست آوردند، بیش از آن که نمایانگر قدرت آنها باشد، نشانگر ضعف دولتهایی که است که با آنها در جنگند. هاشم الهاشمی، استراتژیست عراقی و کارشناس مسائل داعش، می‌گوید: "این یک مشکل بزرگ است. چیزی است که هیچ دولتی علاقه‌ای به صحبت درباره‌اش ندارد. آنها نمی‌خواهند بپذیرند که به تنهایی نمی‌توانند راه حل‌ها را پیدا کنند. اما این مسئله‌ای است که کل منطقه نگران آن است." در حالی که در جولای سال گذشته، داعش خود را به نزدیکی بغداد رسانده بود، ایران زودتر از هر متحد دیگر این کشور، مشاوران خود را به آنجا فرستاد تا دفاع این کشور را تقویت کنند. نیازی نبود که مسافت زیادی را بروند و از طرفی لازم هم نبود که از صفر شروع کنند. ژنرال‌های ایران دو سال بود که دقیقاٌ همین کار را برای سوریه انجام می‌دادند. یک سال از آن زمان گذشته، و ایران بیش از همیشه متعهد است تا این دو دولت متزلزل را سرپا نگاه دارد و اهداف استراتژیک خود را در دنیای عرب حفظ کند. در حالی که ریاض، پس از خروج کامل نیروهای آمریکایی در سال 2011 از عراق، با نگرانی شاهد افزایش روزافزون نفوذ ایران در این کشور بود، با شروع بلبشو در سوریه، زنگ خطر برایش به صدا درآمد. یک مقام سعودی می‌گوید: "این به ما نشان داد که آنها برای دفاع از منافع خود تا کجا حاضرند پیش بروند. آنها فقط از آن چه که داشتند دفاع نمی‌کردند، بلکه می‌خواستند روی خرابه‌ها برای خود قصری تازه بنا کنند. و همۀ این کارها را هم تحت پوشش آمریکا انجام می‌دادند." در طول جنگ سوریه، و در کل انقلابهای عربی، رابطۀ عربستان سعودی با مهم ترین متحد جهانیش، افت شدیدی پیدا کرد. همه می‌دانند که ملک سلمان، که سابقاٌ وزیر دفاع بود، از آنچه به نظر او تزلزل اوباما در برابر سوریه بوده، به خصوص تصمیم او در مورد بمباران نکردن دمشق در آگوست 2013، عصبانی است. مقام سعودی در این باره می‌گوید: "آن لحظه زمانی بود که فهمیدیم قویترین دوست ما، دیگر قابل اتکا نیست. ما می‌بایست از پشت پرده خارج می‌شدیم." تنها در عرض چند هفته پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان، افزایش قاطعیت در سیاست خارجی عربستان کاملاً مشهود است. همچنین شاهد بودیم که او علناً آمریکا را به خاطر دلخوری از توافق اوباما با ایران، با عدم حضورش در کمپ دیوید، سرزنش کرد. مقامات حاشیۀ خلیج فارس در هفته‌های اخیر گفته‌اند که هراس از اینکه ایران نقش رهبری را در حل خطیرترین مناقشات منطقه‌ای را بر عهده بگیرد، آنها و ریاض را رها نمی‌کند. همۀ آنها اصرار دارند که تسلط حوثی‌های متحد ایران در یمن که در ماه مارس اتفاق افتاد، شمه‌ای از قدرت‌نمایی ایران، حتی پیش از آنکه توافق نهایی شود، بوده است. ضمن اینکه این قدرت‌نمایی را در حیاط خلوت عربستان سعودی و در مرز شرقی این کشور انجام داده است. در میانۀ هرج‌ومرج‌های اخیر، از نابودی یکی از گهواره‌های تمدن گرفته تا قدرتگیری دوبارۀ جنگجویان مخالف اسد و وحشیگری بی حد و حصر جهادی‌ها، یک چیز مثل روز آشکار شده است. قدرتهای اصلی منطقه، در حال حاضر آشکارا در حال جدال بر سر سرنوشت منطقه، و به خصوص سوریه هستند. جدالی که تنها با راه حلی جهانی امکان توقفش وجود دارد. یک مقام سعودی می‌گوید: "ایران گفته است که کلیدِ جهان عرب سوریه است. ما هم با آنها موافقیم." ریاض دیگران نگران نشان دادن این اعتقادش نیست.
کد خبر: ۶۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۴

در واپسین روزهای سال ۹۳ پس از انتشار اخبار بازگشت محسن رضایی به سپاه پاسداران توجهات زیادی از طریق رسانه‌ها، اظهار نظر‌ها و شبکه‌های اجتماعی به این مسأله جلب شد که این درخواست محسن رضایی از رهبری و پذیرش سریع آن و فعال شدن پرونده محسن رضایی در زمره پاسداران انقلاب اسلامی چه مفهوم و پیامی دارد تقریبا حدود ۱۸ سال از خروج رضایی از سپاه می‌گذرد پس چرا حالا پس از این همه مدت چنین اتفاقی می‌افتد؟ سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: امیرعلی امیری در یادداشتی در «تابناک» در پاسخ به این پرسش‌ها نوشت: چنین اتفاقی زمانی می‌افتد که پاسداران انقلاب، شاگردان سابق محسن رضایی که کشف و رشد آن‌ها توسط وی در سپاه و جنگ از خصوصیات بارز وی توسط رهبر انقلاب برشمرده می‌شود (در یکی دو سال گذشته و همین اواخر سال ۹۳ مقام معظم رهبری در دو دیدار جداگانه یکی با فرماندهان ارشد ستاد کل نیروهای مسلح و یکی در ملاقات سر لشکر رحیم صفوی اشاره می‌کنند به اینکه این هنر آقای رضایی در شناسایی انسان‌ها و میدان دادن به آن‌ها و...) به عنوان مستشاران طراز اول دفاعی و امنیتی در منطقه خاورمیانه نقش اول را ایفا می‌کنند و پس از بحران لبنان، فلسطین، سوریه، عراق و افغانستان منطقه آبستن حوادث یمن و تجاوز آل سعود به این کشور تا حدودی علوی است محسن رضایی مجددا به جمع پاسداران که البته هرگز هم در طول این ۱۸ سال با وجود همهٔ بی‌مهری‌ها از جمع آن‌ها جدا نبود بر می‌گردد. در همهٔ این ۱۸ سال به یاد دارم که هر ماه رمضان همهٔ فرماندهان دفاع مقدس مراسم افطار با صفا و صمیمیتی را در منزل محسن رضایی داشته و دارند و او میزبان همرزمان خود است و همه حتی آن‌ها که گا‌ها زبان به تخریب محسن رضایی در فضای سیاسی می‌گشایند حضور می‌یابند و همچون استادی او را در حلقه خود می‌گیرند آری او هرگز با پاسداری فاصله نداشته است با این همه این سؤال و عاقبت این کار و انجام آن در این ایام مرتب مطرح می‌شود. لذا بنده هم که افتخار دارم چند صباحی یک بار در جلسه‌ای و یا مشورتی با آقا محسن ملاقاتی داشته باشم، از طرف دوستان مختلفی مورد سؤال واقع شده‌ام که آیا معلوم است آقا محسن می‌خواهد چکار کند؟ حالا برای چی برگشتند به سپاه؟ با فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی و غیره چه می‌خواهد بکند؟ شایعه اینکه او قرار است رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بشود درست است یا نه؟ و... . فکر کردم با انتشار این سطور پاسخی به همهٔ این سؤال‌ها شاید بشود داد لذا به این سبب دست به قلم شدم دیدم برای بررسی این موضوع باید کمی به عقب برگشت نه کمی بلکه حدود ۳۵ سال باید به عقب برگشت تازه سال ۵۷ است و امام چند روزی است به کشور مراجعت کرده‌اند محسن رضایی در مدرسه رفاه با محمد بروجردی ملاقاتی دارند محسن رضایی لیدر گروه منصورون و بروجردی از لیدرهای گروه صف می‌باشد مبارزینی که در سال‌های آخر رژیم شاهنشاهی مبارزه فرهنگی و مسلحانه در کشور دارند و مدت‌ها است راه‌شان را از گروه مجاهدین خلق بدلیل بدلیل انحرافات اعتقادی آن‌ها جدا کرده‌اند و تحت هدایت روحانیت اصیل و مبارز شیعه و پیروی از خط امام (ره) به مبارزه مشغول هستند مهم‌ترین مسأله آن روز حفاظت از جان امام به عنوان قلب تپنده انقلاب است حکومت در دست بختیار و ازتش شاهنشاهی است حکومت نظامی برقرار است مردم مسلح نیستند مبارزه مسالمت آمیز و با دست خالی در برابر تفنگ و تانک‌های آرایش گرفته در خیابان‌ها جریان دارد و در این چنین وضعیتی رهبر انقلاب در وسط کانون بحران یعنی تهران در مدرسه‌ای مستقر شده و در حال هدایت انقلابش و امتش می‌باشد. تصور حفاظت از چنین شخصیتی و این چنین محل استقراری در آن شرایط زمانی چه حسی دارد نمی‌دانم بالاخره محسن رضایی و بروجردی تقسیم کار می‌کنند که حلقه اول حفاظت مسلحانه از مدرسه رفاه بعهده بروجردی و حلقه دوم را محسن رضایی ساماندهی کند همانطور که می‌دانید زیاد طول نمی‌کشد بساط حکومت پهلوی و دولت بختیار برچیده می‌شود و انقلاب پیروز می‌شود محسن رضایی می‌گوید مجاهدین خلق (منافقین) از چند سالی قبل از پیروزی که از سیر مبارزه امام و روحانیت فاصله گرفته و با مبارزینی در زندانهای رژیم اختلاف داشتند عنوان مجاهدین را برای خود مصادره کرده و در اثنای مبارزات سال ۵۷ هم هوادران آن‌ها با همین آرم و عنوان در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت می‌کردند و قصد داشتند که خود را نیروهای پیشگام انقلاب معرفی می‌کنند و سعی داشتند نقش سایر مبارزین و گروه‌ها را که به دلائل امنیتی کمتر تابلو آن‌ها معرفی شده بود راتحت الشعاع قرار دهند. برای خنثی کردن این توطئه وبا توجه به مسلح بودن منافقین، محسن رضایی مبتکر تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ادغام هفت گروه مبارز مسلح شامل منصورون، صف، موحدین و... می‌شود و با تشکیل این سازمان راه فریبکاری منافقین (مجاهدین خلق) را تاحدود زیادی سد می‌کند وبه همین دلیل هم درگیری‌هایی بین این دو سازمان در آن ایام رخ می‌دهد. در هر صورت محسن رضایی دومین مأموریت و مسئولیت خود را دریکی دو ماهه ابتدای پیروزی انقلاب با موفقیت پشت سر می‌گذارد در اردیبهشت ۵۸ شهید مطهری و کمی قبل از آن و در پی بروز مسائل کردستان سپهبد قرنی توسط گروه فرقان ترور می‌شود. برادر محسن می‌گوید: من حس کردم که با این خلأ اطلاعاتی و نبود یک سازمان اطلاعاتی در کشور که با پیروزی انقلاب به وجود آمده و سلاح زیادی که سازمان یافته و نیافته در دست پس مانده‌های رژیم سابق و گروه‌های چریکی کمونیست و منحرف و منافق که با انقلاب میانه خوبی ندارند امنیت کشور دچار خطر جدی خواهد شد لذا احساس وظیفه کردم مهم‌ترین وظیفه‌ای که برای حفاظت از انقلاب اسلامی بر دوشم است تشکیل و سازماندهی اطلاعات کشور است و لذا با یک اتاق کوچک در ستاد مرکزی سپاه شروع کردم نه اینکه فکر کنید مرکزیتی در کشور به محسن رضایی حکم مسئولیت داده که شما برو اطلاعات درست کن، نه او خودش به این نتیجه می‌رسد و شروع می‌کند و البته همه مسئولین را توجیه می‌کند و با سرعت این سازمان را در سراسر کشور و در بستر سپاه پاسداران سازماندهی می‌کند. یادم است وقتی سال۵۸فرمانده سپاه یکی از شهرستانهای استان فارس بودم از فرماندهان خواسته شده بود فردی در حد نفر دوم سپاه برای مسئولیت واحد اطلاعات تعیین شود وبا هدایت مستقیم از مرکز این واحد‌ها شروع به انجام فعالیت‌های اطلاعاتی کردند وبخصوص در شناسایی گروه‌های مسلحی که محسن رضایی پیش بینی می‌کرد عن قریب مسلحانه مقابل انقلاب خواهند ایستاد کار بزرگی انجام دادند به نحوی که وقتی در خرداد سال۶۰ منافقین اعلام جنگ مسلحانه کردند اکثر مراکز و مخفیگاه‌ها وانبارهای سلاح و مهمات آن‌ها ورفت وآمد ومقر رهبران آن‌ها برای اطلاعات سپاه شناسایی شده بود ودره‌مان روزهای اول ضربات سهمگینی از اطلاعات سپاه به فرماندهی محسن رضایی دریافت کردند و موج خشونت و ناامنی که در نقشه آن‌ها برای روزهای اول شروع جنگ مسلحانه طراحی شده بود به کلی با شکست مواجه و آن‌ها را مجبور به عقب نشینی و ادامه کار مخفی نمود. محسن رضایی از زمان شروع به کار در سپاه و پی ریزی تشکیلات اطلاعاتی سپاه از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که خود از بنیان‌گذاران آن بود کناره‌گیری کرد، حتی قبل از اعلام ممنوعیت فعالیت پاسداران در سازمان‌ها و احزاب سیاسی توسط امام در این مدت محسن رضایی ۲۶ ساله مسئول ستاد خنثی سازی کودتاهای نظامی پس مانده‌های رژیم شاه برای سرنگونی انقلاب هم بود وشخصا درهدایت عملیات خنثی سازی کودتای نوژه شرکت داشت. اقدامات گروه‌های مسلح البته فقط به منافقین محدود نمی‌شد قبل از آن در اکثر نقاط مرزی کشور گروهک‌هایی که اکثرا مارکسیست بودند با سوء استفاده از پتانسیل‌های قومیتی تحت عناوین خلق کرد درکردستان، خلق عرب در خوزستان، خلق بلوچ در بلوچستان، خلق ترکمن در گلستان، خلق مسلمان در آذربایجان ندای تجزیه وجدایی طلبی سر می‌دادند و سازمان اطلاعاتی سپاه تنها سازمان آماده و محوری برای مبارزه وکنترل آن‌ها بود. این یکی از کارهایی بود که محسن رضایی در آن مقطع انتخاب کرد شروع کرد و به انجام رساند و یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های ابتدای انقلاب اسلامی را با هشیاری پیگیری و در خنثی‌سازی آن موفق بود. حالا جنگ هم یک سالی بود که شروع شده بود، محسن رضایی عضو شورایعالی سپاه و مسئول واحد اطلاعات سپاه است واحد اطلاعات عملیات را در قرارگاه عملیات سپاه در خوزستان را هم راه‌اندازی کرده وحسن باقری را برای مسئولیت آنجا تعیین نموده است. درگیری‌های امنیتی که بسیار هم اهمیت داشت و انسجام و امنیت داخلی را تهدید می‌کرد بیشتر ذهن محسن رضایی را مشغول کرده و از طرفی نگرانی اوضاع جنگ هم هست البته میانه خوبی که با بنی صدر به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا ندارد باعث می‌شود خیلی هم در صحنه نبرد نتواند ایفای نقش بیشتری کند ۹ ماهی از جنگ گذشته که سقوط بنی صدر و فرار او از کشور صورت می‌گیرد و درست در همین روز‌ها منافقین اعلام جنگ مسلحانه می‌کنند و رسالت مقابله سازمان اطلاعاتی تشکیل شده توسط محسن رضایی به اوج خود می‌رسد؛ لذا پس از رفتن بنی صدر دو سه ماهی این درگیری‌ها تمام وقت او را می‌گیرد در شهریور سال۶۰ باز محسن رضایی فکر دیگری به سرش می‌زند راه اصلی مبارزه برای برقراری امنیت در کشور و دفع تجاوز چیست او برای به عهده گرفتی فرماندهی کل سپاه اعلام آمادگی می‌کند و در پاسخ امام (ره) که در این صورت مسئولیت مهم اطلاعات کشور چه می‌شود می‌گوید تأمین امنیت با پیروزی در جنگ بهتر تأمین می‌شود و او به عنوان فرمانده سپاه اطلاعات را هم هدایت خواهد کرد اینک او در ۲۷ سالگی با حکم امام فرمانده کل سپاه و راهی مناطق جنگی می‌شود جنگ پس از سال‌ها ی اول انقلاب که بحران امنیتی کشور را تهدید می‌کرد دومین بحران بزرگ کشور بود که از طریق دشمن خارجی به کشور تحمیل شده بود که محسن رضایی رسالت خود را عبور کشور از هر بحرانی که پیش رو داشت می‌دانست شکست‌های استراتژی و تاکتیک‌های جنگی بنی صدر هم باعث زمین گیر شدن جنگ شده و آینده کشور و وضعیت مناطق اشغال شده در هاله‌ای از ابهام است سر‌لشکر رشید، جانشین ستاد کل نیروهای مسلح می‌گوید فرماندهان قبلی سپاه می‌آمدند در قرارگاه چند روزی بودند و می‌رفتند و قرار می‌شد پشتیبانی‌هایی از مراکز سپاه که در جنگ در‌گیر بودند، داشته باشند که بیشتر هم پس از بازگشت به فراموشی سپرده می‌شد حالا محسن رضایی آمده بود من و رحیم صفوی، حسن باقری و... باز هم منتظر چنین رفتاری بودیم ولی او طور دیگری آمده بود او آمده بود که بماند و بجنگد بعد‌ها یاد این داستان افتادم که زمانی نادرشاه در جنگ با افغان‌ها متوجه هنر‌نمایی جنگجویی می‌شود که بسیار خوب می‌جنگد در جایی با او مواجه می‌شود و می‌گوید، پس تو زمان حمله افغان‌ها کجا بودی که جلوی آن‌ها را بگیری آن جنگجو می‌گوید، من بودم ولی نادر نبود قبل از آمدن محسن رضایی من بودم آقا رحیم بود، حسن باقری، عزیز جعفری بود، همت بود، متوسلیان بود، باکری بود، بقایی بود و بقیه ولی محسن رضایی نبود. در عملیات حصر آبادان برای سازماندهی و فراهم کردن دو گردان نیرو مستأصل بودیم محسن رضایی آمده بود می‌گفت عملیات طریق القدس بزودی باید با چند تیپ نیروی سپاه انجام شود می‌گفتیم یا او نمی‌داند تیپ چیست و یا نمی‌داند عملیات چگونه است از کجا چند تیپ باید بیاید فراموش نکنیم حتی قبل از فرمانده شدن محسن رضایی فرمان بسیج و ارتش بیست میلیونی هم صادر شده بود و بنی صدر برای آن فرمانده تعیین کرده بود یعنی بسیج هم بود محسن رضایی می‌گفت هر عملیاتی که انجام می‌شود با زمان کوتاهی بعد از آن و با استعدادی سه برابر باید عملیات بعدی انجام شود و برای این طرح ریزی عملیات می‌کرد سلسله عملیاتهای کربلا را طرح ریزی کرد او پیگیری کرد تا شهید صیاد شیرازی هم فرمانده نیروی زمینی ارتش شود و در کنار سپاه و کنار محسن رضایی سپاه و ارتش را یک لشکر واحد کردند و در کمتر از یکسال از پاییز ۶۰تا خرداد ۶۱ تدابیر جنگی و عملیاتی محسن رضایی و فرماندهی منحصر به فرد وی ماشین جنگی عراق را چنان دچار انهدام نمود که فریاد مذاکره از کاخ صدام بلند شد یادم است محسن رضایی می‌گفت این مذاکره پیشنهادی صدام مثل جنگ تحمیلی است و نباید زیر بار آن رفت در ۳ خرداد ۶۱ خرمشهر آزاد شد. محسن رضایی حالا در جنگ ژنرال‌هایی تربیت کرده بود که هر کدام به تنهایی قادر بودند و هستند که هدایت نیروهای نظامی و دفاعی چندکشور را بعهده بگیرند در همین مقطع از جنگ است که او متوسلیان و لشکر۲۷ را راهی لبنان می‌کند که مرزهای دفاعی جمهوری اسلامی را خارج از سرزمین اصلی دنبال کند اینک آثار آن حضور در لبنان فریاد بلند افتخار و عزت اسلام است. محسن رضایی بحران جنگ را به کنترل در‌می‌آورد و تا سال‌ها ارتش عراق و دنیای غرب و شرق پشت سر او را زمین‌گیر می‌کند و در ‌‌‌نهایت ایران پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را به صدام تحمیل می‌کند. تاریخ شاهد است ‌با پذیرش قطعنامه توسط جمهوری اسلامی عراق قطعنامه را نپذیرفت بلکه در غرب از طریق منافقین و جنوب ارتش عراق مجددا حملات خود را برای اشغال کشور شروع کرد ولی با شکست مفتضحانه مجبور به پذیرش قطعنامه گردید وصدام روی از مرزهای شرقی برگرداند و به سمت کویت وعربستان نشانه رفت این کار سوم محسن رضایی بود. حالا جنگ تمام شده رهبری انقلاب تغییر یافته در اولین قدم به عنوان فرمانده کل سپاه نیرومند‌ترین ارتش خاورمیانه با رهبری آیت الله خامنه‌ای بیعت می‌کند وبا حکم ایشان که تکمیل حکم امام در تشکیل نیروهای سه گانه سپاه است سپاه را به پنج نیروی زمینی، هوایی و دریایی مقاومت بسیج وقدس مجهز می‌کند وبا تشکیل قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء برای کمک به بازسازی کشور از جنگ خارج شده کمر همت را محکم می‌کند برادر محسن رضایی آماده‌ترین ولایق‌ترین فرد بود که در آن برهه رسالت عبور از بحران سازندگی و رونق اقتصادی کشور را به عهده بگیرد، ولی این مسئولیت به وی داده نشد و در ‌۸سال دولت سازندگی با موانع بسیاری که بر سر راهش بود تمام تلاشش را برای به کار گرفتن انرژی ذخیره شده دفاع وجنگ در کشور را کرد و موفقیتهای بزرگی نیز رقم خورد حالا سال ۷۶است ۸ سال از پایان جنگ می‌گذرد محسن رضایی در این سال‌ها پیش بینی می‌کند که بحران پیش روی انقلاب چیست او در‌می‌یابد که اقتصاد و مدیریت بحران پیش روی ماست تحصیلاتش در مقطع دکترای اقتصاد را تکمیل می‌کند او خود را آماده ایفای نقش در این صحنه به رهبری انقلاب عرضه می‌کند. پس از کش وقوس‌هایی در سمت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از رهبری حکم می‌گیرد و شروع به کار می‌کند حکم مسئولیت وی یکی از احکام تاریخی است که رهبری به این مشروحی صادر کرده‌اند. خود رئیس کمیسیون اقتصادی مجمع می‌شود چشم انداز سیاستهای کلان اقتصادی، اصل۴۴ اقتصاد مقاومتی و.... تلاش‌های او در سالهایی است که سال‌های بد اقتصادی است در سال۸۴ کاندیدای ریاست جمهوری می‌شود در روزهای پایانی کناره گیری می‌کند تلاش می‌کند به دولت نهم نزدیک شود وهمکاری کند اما رئیس دولت نهم درکی از کشورداری و اقتصاد ندارد ودرسال ۸۸ محسن رضایی باز کاندیدا می‌شود وهشدار می‌دهد که ادامه ریاست جمهوری احمدی‌نژاد رفتن به پرتگاه است ولی شرایط غبارآلود رقابت‌های سیاسی سال۸۸ منجر به عدم موفقیت وی می‌شود ومحسن رضایی در طول دولت دهم با زهم برای کمک به دولت از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کند اما رئیس دولت راه دیگری را درپیش گرفته اگر محسن رضایی دنبال کنترل بحران است او دنبال بحران آفرینی است و این دو راه به هم نمی‌رسند تا سال ۹۲، حرف‌های محسن رضایی در انتخابات سال ۹۲بهتر شنیده می‌شود، مردم او را صاحب سبک وبرنامه می‌دانند اقبال خوبی به سمت او می‌شود. محسن رضایی در دومین دور کاندیداتوری خود وبا عبور افتخار آمیز از غائله فتنه سال ۸۸ با ۴میلیون رأی و نفر اول شدن در چند استان کشور با محدودیت شدید امکانات توانسته بود پیام خود را به گوش مردم برساند. اکنون سال۹۳ است محسن رضایی طی نامه‌هایی به سید حسن نصرالله، رهبر انصارالله یمن برخی حرف‌ها و تجربیاتش را با آن‌ها بازگو می‌کند اینک انقلاب اسلامی درگیر یک فرایند دفاعی امنیتی منطقه‌ای در خاورمیانه است اینک هدایت مدافعین اسلام و نیروهای مقاومت ضد صهیونیستی درجبهه‌های مختلف غرب آسیا بر دوش پاسدارانی از نسل شاگردان محسن رضایی است، امروز برگ برنده ایران در منطقه در این جبهه رقم می‌خورد باز هم می‌پرسید چرا محسن رضایی برگشته است به پاسداری و سپاه او باز انجام تکلیفش را در این راه یافته است تایید و موافقت رهبری با پیشنهاد او برای برگشت به سپاه مهر تأییدی است بر صحت این تصمیم و او در راهی قدم می‌گذارد که با آن غریبه نیست. او سازماندهی نیروهای مدافع انقلاب در خارج از سرزمین اصلی جمهوری اسلامی را از سال ۶۱ در بیروت پایه گذاری کرده است و هم اینک می‌گوید سرباز رهبری و ملت هستم. درود بر غیرتت آقا محسن که با همهٔ این اوصاف، باز هم هنوز درست و حسابی تو را نمی‌شناسیم. همیشه چند گامی جلو‌تر حرکت می‌کردی و می‌کنی و کسی نمی‌تواند باور کند نیروهای اسلام در عراق و لبنان و فلسطین و سوریه و یمن جهاد می‌کنند و محسن رضایی خارج از گود است؛ خدا یار و نگهدارت باشد برادر محسن.
کد خبر: ۶۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۳۱

طرفی که مدارس را در سراسر جهان برای آموزش اندیشه ترور و تکفیر به جوانان مسلمان تاسیس می کند، پادشاهی سعودی است و اکنون جهان اسلام و عرب باید در مقابل آن بایستد و تاکید کند که دیگر بس وکافی است
کد خبر: ۶۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۸

در روایات متعددی سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است تفسیر شده و ربطی به نحوست ذاتی آن زمان خاص ندارد. ضمن این که برخی از اتفاق‌های ناخوشایند در زندگی معلول گناهان ماست و ربطی به ایام ندارد
کد خبر: ۶۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۳

دالیا مجاهد کارشناس سرشناس آمریکایی مصری الاصل ، رییس و مدیر اجرایی انجمن مجاهد (شرکت آموزش اجرایی و مشاوره متخصص جوامع مسلمان و خاورمیانه) مستقر در واشنگتن دی. سی است. وی مدیر اجرایی پیشین و تحلیل گر ارشد مرکز مطالعات اسلامی گالوپ است که در آن جا تحلیل پیمایش های جهان بینی مسلمانان در آمریکا و اروپا را سرپرستی می کرد. همراه با جان اسپوزیتو کتاب مهم " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند" را نوشت. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: دالیا مجاهد کارشناس سرشناس آمریکایی مصری الاصل ، رییس و مدیر اجرایی انجمن مجاهد (شرکت آموزش اجرایی و مشاوره متخصص جوامع مسلمان و خاورمیانه) مستقر در واشنگتن دی. سی است. وی مدیر اجرایی پیشین و تحلیل گر ارشد مرکز مطالعات اسلامی گالوپ است که در آن جا تحلیل پیمایش های جهان بینی مسلمانان در آمریکا و اروپا را سرپرستی می کرد. همراه با جان اسپوزیتو کتاب مهم " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند" را نوشت. باراک اوباما مجاهد را به عنوان رییس انجمن مشاوره درباره ی همکاری های دینی و همسایگی در سال 2009 منسوب کرد، که وی را به نخستین زن مسلمان آمریکایی در بر عهده گرفتن چنین پست ارشدی تبدیل کرد. در این پست، مجاهد به دیگر رهبران آمریکا در ارائه پیشنهاداتی به رئیس جمهوری آمریکا درباره ی این که چگونه سازمان های دینی می توانند با دولت برای حل مسائل چالش های دشوار جامعه همکاری کنند، پیوست. مجاهد برای گرفتن رای اعتماد به صحن کمیته ی روابط خارجی سنای آمریکا درباره ی برخورد آمریکا با جوامع مسلمان دعوت شد، وی پیشنهادهای مهمی را برای انجمن مشاوره امنیت داخلی ضد گروه های تندرو خشونت گرا ارائه داد. مجمع جهانی اقتصاد مجاهد را رهبر جهانی جوان نامید. وی عضو انجمن برنامه ریزی مجمع درباره ی جهان عرب و هم چنین سخنران معمول در کنفرانس هایشان می باشد. مجاهد هم چنین عضو خانه ی آزادی و سولیا می باشد و پژوهشگر ارشد غیر مقیم سیاست عمومی در انستیتوی سیاست عمومی و امور بین الملل ایسام فار در دانشگاه آمریکایی بیروت می باشد. مجله تجارت عربی وی را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین اعراب در جهان در سال های 2010 تا 2012 معرفی کرد . آشوکا مجاهد را نوآور اجتماعی سال جهان عرب در سال 2010 نامید و انجمن Alumni دانشگاه ویسکانسین به وی جایزه ی با اعتبار زیر 40 سال را اعطاء کرد، جایزه ای که برای کمک های مهم به وسیله ی فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ویسکانسین می باشد. مجاهد مفسر همیشگی در کانال های رسانه ای جهان و مجامع بین المللی و هم چنین کارشناس جهانی اتحاد تمدن ها سازمان ملل هم می باشد. تحلیل های وی در وال استریت ژورنال، مجله فارنسی پالسی، مجله ریویو بین المللی هاروارد و بسیاری دیگر از ژورنال های آکادمیک و عمومی چاپ شده اند. مخاطبان وی سران دولت، نمایندگان مجلس از سراسر جهان و رهبران مذهبی از هر دینی می باشند. سوال: برگردیم زمانی که شما مدیر اجرایی مرکز مطالعات اسلامی گالوپ بودید، شما یک سری تحقیقات عقاید عمومی انجام دادید تا مشخص نمایید اندیشه ی مسلمانان درباره تروریسم، افراطی گری و .... چیست، شما در واقع یافته هایتان را در کتاب " چه کسی برای اسلام حرف می زند؟ میلیون ها مسلمان در واقع چگونه می اندیشند"، گردآوری کردید. درباره ی تحقیق و یافته هایتان برای ما بگویید؟ مسلمانان واقعا چگونه فکر می کنند؟ مسلمانان در سراسر جهان بسیار متفاوت می باشند، به زبان های مختلف تکلم می کنند، تاریخ های متفاوت دارند، و دین شان را به شیوه های متفاوت تفسیر می نمایند. این پلورالیسم در اسلام ساخته  می شود و مورد احترام و تکریم می باشد. آن ها هم چنین دیدگاه های مختلفی درباره ی رهبری آمریکا دارند. برای مثال، در حالی که مسلمانان در خاورمیانه غیر ممکن بود رهبری آمریکا را تایید یا تصدیق کنند، مسلمانان صحرای آفریقا به صورت کلی دیدگاه ههای مثبتی درباره ی آمریکا دارند. مسلمانان هم چنین دیدگاه های متفاوتی درباره ی نقش دین در سیاست و هم چنین این که قوانین که قوانین دینی چگونه می بایست تفسیر شوند، را دارند. اما در حالی که در میان بسیاری از جوامع مسلمان تفاوت هایی وجود دارد آنها همگی در یک چیز مشترک هستند: دین بخش مهمی از زندگی روزمره شان می باشد. سوال: درباره ی تروریسم وضعیت چگونه است؟ جریان اصلی رسانه هنوز به ارائه بیان نامه های محکوم کننده ادامه می دهد، اغلب اسلام و مسلمانان را با تروریسم در یک صف قرار می دهند اما به ندرت درباره ی عقاید مسلمانان درباره ی تروریسم می شنویم. بر اساس تحقیقات شما چگونه مسلمانان در میانه سربرآوردن تروریسم، موضع خود را روشن می سازند؟ اکثریت مسلمانان مخالف اعمال تروریستی هستند که به نام اسلام انجام می شوند. این امر به شکل آشکار از طریق مطالعه ی مرکز گالوپ از بیش از صد کشور در سرتاسر جهان با نام دیدگاه های خشونت اثبات شد که خود من در آن شرکت داشتم. چه چیزی موجب پذیرش یا انکار عمومی حملات به شهروندان در طول ده سال از 11 سپتامبر می شود؟ برخلاف کژفهمی های عمومی، کشورهای با اکثریت مسلمان حداقل همانند دیگر جوامع حملات به شهروندان را محکوم کردند. در خاورمیانه، تلاش دینی به انکار گسترده این حملات ارتباط داشت. بنابراین، چگونه ما تروریست هایی را که نمادها و شعارهای دینی را به کار می گیرند، تعریف می کنیم؟ نخست، بایستی به دقت گوش بدهیم و آنچه که ما از زیر لایه ی دینی می شنویم اساسا یک استدلال سیاسی است و نه دینی. از بمب گذاران بوستون تا قتل وحشتناک سرباز انگلیسی در وولویچ، تروریست ها خشونت شان را با گلایه های مدرن و نه تفسیر قرون وسطایی توجیه می کنند. می توان همین امر را درباره ی تروریست های از هر نوعی دیگر نیز گفت. نماد ها و زبانی که آن ها به کار می گیرند به پیش زمینه ی فرهنگی شان وابسته است. اما پیام اصلی آن ها همان است: اشتباهات درک شده برای تصحیح کردن به خشونت نیاز دارند. یکی از آخرین مثال ها در این باره حادثه ی دو سال پیش در نروژ بود، هنگامی که آندرس برایفیک، که از نابودی خشونت آمیز عرب های اروپایی دفاع می کرد، ساختمان های دولتی را بمب گذاری کرد و در نتیجه ی آن 8 نفر کشته شدند و کمپ تابستانی جوانان را در اُسلو مورد حمله قرار داد، به 69 نفر تیراندازی کرد که اکثرشان نوجوان بودند. ثانیا، آیا یک تروریست ادعای دفاع از اسلام یا اکثریت مسیحیان سفید پوست اروپا را دارد، هویت وی زمینه ی افراطی شدن وی را فراهم می کند و نه علت آن را. سوال: منظورتان از این که هویت زمینه را فراهم می کند و نه علت چیست؟ آیا به این امر اشاره می کنید که افراطی شدن یک انحراف اجتماعی است که با به هیچ وجه اسلام ارتباط ندارد؟ مورد وید میشایل، یک برتری طلب سفید پوست راست گرا، و حمله ی وی یه یک معبد سیک ها در اُواک کریک ویسکانسین را در نظر بگیرید. بر اساس گفته های مردی که خود را به عنوان یار نظامی پیشین معرفی کرد، مهاجم اغلب درباره ی " جهان مقدس رادیکال" حرف می زد. پیش زمینه ی محافظه کارانه ی وی علت افراطی شدن وی نبود و این امر هم درباره ی مسلمان یا چچنی بودن بمب گذاران بوستون که به خشونت روی آوردند، صدق می کند. در هر دو مورد، افراطی شدن در درون یک زمینه ی فرهنگی جنایت کارانه اتفاق افتاد و بنابراین حاصل نمادها، فضای مجازی و شعار این خرده فرهنگ بود. به معنای دقیق کلمه، جریان اصلی جامعه ی مسلمانان آمریکایی، مسئول مسلمانان منحرف نیست که به تروریسم روی می آورند، به گونه ای که حزب جمهوری خواه مسئول افراطی های راست گرا می باشد که همین کار را انجام می دهند. در واقع، فرای از تن دادن به این خشونت، بر اساس گزارش سال 2011 گالوپ درباره ی جوامع دینی آمریکا، آمریکایی های مسلمان محتمل ترین جامعه ی دینی آمریکا برای محکوم کردن صریح حملات به شهروندان به عنوان یک اشتباه اخلاقی هستند، خواه به صورت فردی و خواه به صورت نظامی. بر اساس بهترین پژوه هش های انجام شده، افراطی شدن مسلمانان در غرب خارج از جامعه مسلمانان اتفاق می افتد، که در لجاجت و اعتراض به جامعه می باشد. سوال: از آن جا که اثبات شده است که تروریسم خودش یک بیماری است چرا دولت ها کارهای بیشتری برای ریشه کن کردن آن به جای جنگ علیه مردمی که خود به گروگان های افراط گرایی تبدیل شده اند، انجام نمی دهند؟ کارهای بسیاری می توان انجام داد، اما هیچ چیزی موثرتر از پایان دادن به تضادهای بحرانی نیست که آمریکا در جهان اسلام با آن درگیر است و آرام کردن عادلانه تضاد میان فلسطین و اسرائیل نیست. مسلمانان قربانیان شماره یک القاعده هستند. بنابراین هیچ کسی نمی خواهد به این خشونت های بدون معنا بیش از چیزی که آن ها انجام می دهند، پایان دهند. القاعده هم چنین مردان جوان آن ها را به دام می اندازد، از عصبانیت شان در اعتراضات مشروع رایج سوءاستفاده می کند، تا آن ها برای یک زندگی جنایی استخدام کند. بنابراین هیچ کس بیش از مسلمانان آرزوی پایان دادن به این امر را ندارد. مهم ترین گام هایی که بایستی برداشته شوند آموزش جوانان درباره ی دین شان است. اسلام قرآن نمی تواند هم زمان با ایدئولوژی القاعده در قلب و ذهن آن ها وجود داشته باشد. این ها نیروهای متضاد با هم هستند و هر چه فهم آن ها از اسلام قرآن بیشتر باشد در مشاهده ی اشتباه بودن ایدئولوژی القاعده تواناتر خواهند بود. زنان به عنوان مادران، معلمان، پژوهشگران و رهبر جامعه می توانند نقش اساسی در این زمینه داشته باشند. سوال: نظرتان درباره ی باور غربی ها که زنان مسلمان در سایه و حاشیه زندگی می کنند، چیست؟ زنان مسلمان به چه می اندیشند؟ دیدگاه های زنان مسلمان پیچیده هستند. آن ها خواهان حقوق برابر می باشند، اما می گویند که ایمان شان مانعی برای دست یابی به این اهداف نیست، اغلب آنان ایمان شان را به عنوان نیرویی برای رسیدن به آزادی و نه تعصب می بینند. به هر حال همانند اکثر زنان، دغدغه های اصلی شان مشابه دیگر شهروندان کشورشان می باشد و حول مسائل توسعه، آموزش و بیکاری می چرخد و نه حقوق زنان. درباره ی "حجاب"، اکثریت مسلمانان می گویند آن ها موهایشان را در اماکن عمومی می پوشانند و هنگامی که چرای این کار از آن ها پرسیده می شود، رایج ترین پاسخ این است که آن ها بر این باورند که حجاب یک دستور دینی است. به صورت خیلی ساده حجاب بخشی از عمل به ایمان شان می باشد. زنانی که حجاب را رعایت می کنند آن را تنها با تقوا همراه نمی دانند بلکه همراه آن "اعتماد به نفس" و "کرامت" را می بینند.   منبع: شفقنا
کد خبر: ۵۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۷

الکربولی در جلسه‌ محاکمه‌اش بارها از عبارت «حسبی الله و نعم الوکیل» استفاده می‌کرد و عباراتی در تهدید «کفار» به قتل استفاده می‌نمود. گفته شده وی پس از شنیدن حکم اعدامش سجده‌ی شکر کرد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:سحرگاه روز چهارشنبه‌ی گذشته، اردن ساجده الریشاوی (نیروی انتحاری عراقی که داعش خواستار آزادی وی بود) و زیاد الکربولی عراقی (که از اعضای سابق القاعده بود) را درست یک روز پس از انتشار فیلم زنده سوزاندن خلبان اردنی به دست داعش اعدام کرد. در این چند روز زیاد درباره‌ی ساجده الریشاوی مطلب منتشر شد، اما زیاد الکربولی کیست؟ زیاد خلف رجا الکربولی ملقب به ابوحذیفة، یک تاجر عراقی متولد 1982 و از اهالی شهر «القائم» عراق بود. الکربولی از اعضای عشیره‌ی الکرابلة، یکی از عشایر قبیله‌ی الدُلَیم به حساب می‌آمد. الدُلَیم از بزرگترین قبایل عربی است و اعضایش در منطقه‌ی بالادست و غرب فرات در عراق قرار دارند و استان الانبار تا پیش از انقلاب 1968 به نام آنان خوانده می‌شد. این قبیله عموما در عراق و مشخصا در الانبار و مناطق اطراف بغداد و استان‌های بابل، صلاح‌الدین، دیالی، موصل و بخشی‌هایی از سوریه مستقرند. این قبیله به واسطه‌ی نقش بارز فرزندانش در مقاومت عراق ضد اشغالگران خصوصا در فلوجه و هیت و القائم و الرمادی، آوازه‌ی بلندی دارد. در قبیله‌ی الدلیم چندین عشیره وجود دارد که یا به اعضایش اسم عشیره‌ی خود خوانده می‌شوند یا با نام الدلیمی. تعداد افراد این قبیله به دویست هزار تن می‌رسد. آنان را می‌توان در مناطق مرزی عراق با سوریه و اردن و عربستان یافت. زیاد الکربولی در همان مراحل نخست تشکیل سازمان «التوحید و الجهاد» توسط ابومصعب الزرقاوی در عراق به این گروه پیوست. این سازمان بعدها تبدیل شد به شاخه‌ی القاعده در عراق با نام القاعده‌ی بین‌النهرین. به مرور زیاد الکربولی یکی از مهم‌ترین نفرات القاعده‌ی عراق شده و روابط نزدیکی با رهبر القاعده‌ی عراق ابومصعب الزرقاوی اردنی برقرار نمود. کربولی چندی بعد به عنوان رئیس شاخه‌ی محلی القاعده در شهر الرطبة عراق (در مرز اردن) منصوب شده و سپس مسئولیت «غنایم» در القاعده‌ی بین‌النهرین و سمت مشاور ابومصعب الزرقاوی را به عهده گرفت. الکربولی از شغلش به عنوان کارمند گمرک در مرز اردن و عراق، برای مسلط شدن بر کاروان‌های مواد غذایی و سوختی که بین عراق و اردن در رفت و آمد بودند استفاده می‌کرد. واحد «سواران سپاه خدا» دستگاه اطلاعاتی اردن در 23 می 2006 میلادی [2 خرداد 1385] اعلام کردند که موفق شده‌اند در مأموریتی خارج از مرزهای اردن، زیادالکربولی را بازداشت نمایند. وقتی در دادگاه وقتی قاضی با ذکر اتهامات او گفت که این اتهامات می‌تواند منجر به اعدام شود وی پاسخ داد «اعدام در راه خدا». الکربولی در جلسه‌ی محاکمه‌اش بارها از عبارت «حسبی الله و نعم الوکیل» استفاده می‌کرد و عباراتی در تهدید «کفار» به قتل استفاده می‌نمود. دادگاه امنیتی اردن در 5 مارس 2007 میلادی[14 اسفند 1385] او را به اعدام محکوم نمود. گفته شده وی پس از شنیدن حکم اعدامش سجده‌ی شکر کرد. کروبولی در فیلم اعترافاتش که از تلویزیون اردن پخش شد به قتل یک راننده‌ی اردنی در عراق و هدف قرار دادن برخی منافع اردن در این کشور اقرار نمود. وی همچنین به ربایش دو کارمند سفارت مراکش در عراق (عبدالرحیم بوعلام و عبدالکریم المحافظی) هنگام بازگشتشان از عمان به بغداد و سپس قتل آن دو اعتراف کرد. از دیگر اعترافات الکربولی می‌توان به ربایش مشاور معاون وزیر اقتصاد عراق در منطقه‌ی الرطیة در مرز اردن و عراق و مصادره‌ی ماشین ضدگلوله‌ی [وی] برای استفاده به عنوان ماشین بمب‌گذاری شده ضد نیروهای آمریکایی یا گارد ملی عراق اشاره کرد. پس از دستگیری کربولی، سازمان زرقاوی در عراق بیانیه‌ای صادر کرده و هرگونه ارتباط وی با این سازمان را نفی کرد. خود الکربولی نیز در جلسه‌ی محاکمه‌اش بر این نکته صحه گذاشت و اعلام کرد هیچ یک از اتهامات وارده به وی صحیح نیست و ضمنا او از هتلی بیروت ربوده شده و نه آنچنان که نیروهای اردنی می‌گویند از عراق. ضمنا مدعی شد شکنجه شده است. اما با توجه به اعترافات وی مبنی بر قتل یک راننده کامیون اردنی در عراق در سال 2005 و اعترافش به ربایش دو دیپلمات مغربی و همچنین وابستگی‌اش به القاعده، از طرف دادگاه اردن به جرم انجام حرکات تروریستی منجر به مرگ، توطئه‌چینی برای اقدام به کارهای تروریستی و در اختیار داشتن مواد غیر قانونی (تعدادی موشک) برای استفاده‌ی غیرقانونی، و انتساب به گروهی غیرقانونی به اعدام با طناب دار محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز تأیید گردید اما اردن این حکم را از آن زمان تا کنون در تعلیق نگاه داشته بود تا اینکه در جریان اخیر مجددا به جریان افتاد. زیاد الکربولی، از منصب مشاور ابومصعب الزرقاوی تا پای چوبه‌ی دار/ در حال ویرایشدو سال پیش بود که الکربولی از زندان اردن اعلام کرد حاضر است دیه راننده‌ی اردنی را پرداخت نماید. بنابرآنچه آن روزها از قول رئیس «سازمان عربی حقوق بشر» عبدالکریم الشریدة نقل شد، کربولی به هنگام ملاقات با وی در زندان این موضوع را اعلام کرده بود. اما منابع چیزی نشان نمی‌دهد که پرداخت دیه به خانواده‌ی مقتول را تأیید کند. نام زیاد الکربولی به همراه ساجده الریشاوی در بحث تبادل با خبرنگار اسیر ژاپنی نزد داعش (کینجی گوتو) مطرح گردید. دولت اردن اعلام کرد تا از سلامت خلبان اردنی معاذ الکساسبة مطمئن نشود این توافق را به موقعِ اجرا نمی‌گذارد. تلاش‌ها مقابل گردن‌کشی داعش به جایی نرسید و آنان اسیر ژاپنی را سر بریده و چند روز بعد هم فیلم آتش زدن خلبان اردنی را در سوم فوریه 2015 منتشر نمودند. با پخش این ویدئو، نیروهای اردنی در فردای همان روز یعنی سحرگاه چهارم فوریه 2005، ساجده الریشاوی و زیاد الکربولی را به دار کشیدند. وزارت کشور اردن در بیانیه‌ای اعلام کرد: «سحرگاه امروز چهارشنبه، حکم اعدام مجرمه ساجده مبارک عطروز الریشاوی و همچنین حکم اعدام مجرم زیاد خلف رجا الکربولی به وسیله‌ی طناب دار به اجرا در آمد.» این بیانیه ادامه داده بود: «اجرای حکم اعدام با حضور همه‌ی افراد ذی‌ربط مطابق با قانون به اجرا گذاشته شد» و سپس افزوده بود: «این احکام، همه‌ی مراحل قانونی لازم که در نص قانون آمده را به طور تمام و کمال پشت سر گذاشته بود.» کربولی پیش از اعدام وصیت کرده بود سلامش را به پدر و مادرش رسانده و آنچه در تملک دارد را به خانواده‌اش بدهند.    مشرق
کد خبر: ۵۷۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۲

مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است؛ میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالی که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از]این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: گروه سیاسی گفتمان نیوز، ۲۶ آذرماه همایشی  با عنوان «بررسی ۱۰ سال مذاکرات هسته ای میان ایران و کشورهای ۵+۱»‌ در دانشگاه تهران برگزار شد که افراد حاضر در آن از جمله آقایان احمد شیرزاد و صادق زیباکلام به اظهارنظردرباره برنامه هسته‌ای ایران پرداختند. پاسخ ادعاهای مطرح شده توسط این دو تن،‌ پیشتر و مکررا از سوی کارشناسان و مسئولان سابق و کنونی مرتبط با انرژی اتمی پاسخ داده شده است. جالب اینکه دکتر گرت پورتر در خاک آمریکا، هشت سال از عمر خود را وقف تحقیق و مطالعه روی برنامه هسته‌ای ایران کرده و به همه سوالات و شبهات ادعایی پیرامون آن پاسخ می‌گوید. با این حال پایگاه گفتمان نیوز از منظری دیگر به این اظهار نظرات پاسخ داده؛ رهبر انقلاب در سال های اخیر به مناسبت های گوناگون در مورد ابعاد گوناگون برنامه هسته ای ایران سخنرانی نموده اند که در این نوشته هرچند ناقص به گوشه ای از بیانات ایشان اشاره شده است.   شیرزاد: چرا موضوع هسته ای را ناموسی کرده اید؟ چه فرقی می کند ۱۰ هزار سانتریفیوژ داشته باشیم یا ۱۰ تا!؟ احمد شیرزاد نماینده اصلاح طلب مجلس ششم با بیان اینکه هرکسی در هر دوره ای که تصمیم گرفته ایران را به سمت هسته ای شدن پیش ببرد اشتباه کرده گفت: از مسئولان سازمان انرژی اتمی در زمان مجلس ششم سؤال می‌کردم که استراتژی هسته‌ای ما چیست که هیچکس پاسخ روشنی در این باره به من نمی‌داد. عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم با بیان اینکه از این چاه (صنعت هسته‌ای) آبی در نمی‌آید، مگر اینکه برای برخی افراد نانی درآید، افزود: از سال ۸۲ تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور. وی اظهار داشت: هیچکس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیلی به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم و این امر دقیقاً‌ به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بود در حالیکه برخی افراد شعارهایی مانند راه قدس از کربلا می‌گذرد را بیان می‌کردند. شیرزاد گفت: اگر جمهوری اسلامی ایران به جای ۱۰ هزار دستگاه سانتریفیوژ ۵۰۰ یا هزار و یا حتی ۱ دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است؛ میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند رهبرانقلاب: یک تجربه‌ای در اختیار ملّت ایران است – که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد – این تجربه ظرفیّت فکری ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌ای که در سال ۸۲ و ۸۳ در زمینه‌ی تعلیق غنی‌سازی انجام گرفت، که آن‌وقت تعلیق غنی‌سازی را در مذاکرات با همین اروپایی‌ها، جمهوری اسلامی برای یک مدّتی پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنی‌سازی، امید همکاری از طرف شرکای غربی مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیاری را – که البتّه به‌نحوی تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند – آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینی میکردید، همه‌ی مشکلات حل میشد، پرونده‌ی هسته‌ای ایران عادی میشد. آن تعلیق غنی‌سازی این فایده را برای ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینی، با تعلیق غنی‌سازی، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیاری از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگری است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنی‌سازی را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهوری اسلامی با سال ۸۲، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالی که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهای ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از]این مذاکرات آن نتیجه‌ای را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌ای است و پشتوانه‌ی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان۱۳۹۲/۰۸/۱۲ رهبرانقلاب: سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همه‌ی این تلاشها برای این است. مسئله‌ی انرژی هسته‌ای بهانه است. آن کسانی که خیال میکنند اگر ما مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئله‌ی انرژی هسته‌ای را مطرح میکنند، مسئله‌ی حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئله‌ی فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور۱۳۸۹/۰۶/۱۶ شیرزاد: در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن شیرزاد در ادامه گفت: در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن را عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم افزود: تولید اورانیوم در جمهوری اسلامی ایران ۱۰ برابر قیمت جهانی تمام می‌شود. ضمن اینکه هیچگونه برداشتی نیز از معدن ساغند یزد تا کنون به دست نیامده و فقط فعلاً از معدن گچین بندرعباس برداشت می‌کنیم.   آنها خیال میکردند که ما نمیتوانیم صفحه‌ی سوخت و میله‌ی سوخت درست کنیم؛ اما جوانهای ما درست کردند و آنها مانده‌اند در مقابل عمل انجام شده‌ی ملت رهبرانقلاب: سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران داشت تمام میشد، به ما گفتند باید بیائید اورانیوم ۵/۳ درصدتان را به فلان کشور بدهید تا او تبدیل کند به ۲۰ درصد؛ بعد او بدهد به فلان کشور، که او تبدیل کند به سوخت؛ بعد با اجازه‌ی آقایان دنیا، این سوخت بیاید داخل! یعنی از چندین خان بگذرد، که قطعاً هم نمیگذشت. اگر چنانچه ما میخواستیم سوخت هسته‌ای را برای همین رآکتورهای تحقیقاتی که در اینجا داریم، از اینها بخریم، تا ملت ایران را ذلیل و تحقیر نمیکردند، ذره‌ای از آن را به ما نمیدادند. یک وقتی من گفتم اگر همین نفتی که ما امروز داریم، مال اروپائی‌ها بود و بنا بود ما از آنها نفت یا بنزین بخریم، بطری بطری‌اش را با قیمتهای گزاف به ما میفروختند. آنها اینجوری‌اند. خب، اینها فکر میکردند که ما برای خرید سوخت ۲۰ درصد مجبور خواهیم شد و زیر بار خواهیم رفت؛ لذا این موانع را درست کردند. اما جوانهای ما آمدند کار تحقیقاتی کردند و سوخت ۲۰ درصد را خودشان درست کردند. بعد آنها خیال میکردند که ما نمیتوانیم صفحه‌ی سوخت و میله‌ی سوخت درست کنیم؛ اما جوانهای ما درست کردند و کار گذاشتند. حالا آنها مانده‌اند در مقابل عمل انجام شده‌ی ملت ایران! بیانات در دیدار مدال‌آوران المپیک و پارالمپیک۱۳۹۱/۱۲/۲۱ شیرزاد: متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند شیرزاد با اشاره به مذاکرات هسته‌ای گفت:‌ جمهوری اسلامی ایران با ورود به صنعت هسته‌ای به خط قرمز برخی قدرت‌های بزرگ وارد شده است و هم‌اکنون باید در میز مذاکرات به آنها بگوییم که اگر ایران پای خود را از خطوط و دایره قرمز آنها عقب‌تر بگذارد چه چیزی را به ایران می‌دهند و این موضوع تنها در میز مذاکرات مشخص می‌شود. نماینده مجلس ششم با تأکید بر اینکه متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ناموس یا ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند، افزود: وقتی چیزی به ناموس تبدیل شود نمی‌توان برای آن چانه‌زنی کرد. این فعال سیاسی تصریح کرد: در حال حاضر شورای عالی امنیت ملی به مسئله هسته‌ای نگاه منافع ملی دارد و دیگر به هیچ وجه به این موضوع نگاه ناموسی ندارد.   مشکل زورگوهای سیاسی غرب این نیست که ایران بر سر قضیه‌ی هسته‌ای مذاکره نمیکند ؛ نه، مشکل آنها این است که ایران زیر بار حرف آنها نمیرود رهبرانقلاب:  وانمود میشود این زورآزمائی به خاطر مثلاً مسئله‌ی هسته‌ای یا مسئله‌ی حقوق بشر است؛ و این دروغ است. دروغ بودن این ادعا، یکی از واقعیتهاست. نه اینکه ما بگوئیم این واقعیت است؛ امروز در دنیا کسی نیست که باور کند آمریکا دنبال حقوق بشر است، دنبال حقوق ملتهاست؛ یا رژیم صهیونیستیِ نسل‌کش و کودک‌کش دنبال اجرای دموکراسی در کشورهای دنیاست. پرونده‌ی آمریکا، پرونده‌ی رژیم صهیونیستی، پرونده‌ی همین چند قدرت که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند، از لحاظ مسئله‌ی حقوق بشر و طرفداری از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پرونده‌ی بسیار سیاهی است. شصت سال نسل‌کشی در فلسطین، نقض حقوق بشر نیست؟ دادن سلاح اتمی به دولت غاصب صهیونیستی، نقض صلح جهانی نیست؟ اینهائی که این کارها را کردند، میتوانند مدعی دفاع از صلح جهانی باشند؟ دادن سلاح شیمیائی به کسی مثل صدام، نقض حقوق بشر نیست؟ کارهائی از قبیل آنچه که در ابوغریب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط دیگری از دنیا به وسیله‌ی آمریکائی‌ها، به وسیله‌ی غربی‌ها، به وسیله‌ی انگلیس اتفاق افتاده است، جائی برای ادعای دفاع از حقوق بشر باقی میگذارد؟ بنابراین اینکه اینها میگویند مقابله‌ی ما با جمهوری اسلامی برای حقوق بشر است، دروغ است؛ این هم که میگویند مقابله‌ی با جمهوری اسلامی برای سلاح هسته‌ای است، دروغ است؛ این را ما اول با حدس بیان میکردیم، بعد در مذاکرات و مبادلات بین‌المللی برای ما روشن شد که آنها میدانند جمهوری اسلامی دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ این را باور کردند و قبول دارند، و واقعیت هم همین است؛ در عین حال مسئله‌ی سلاح هسته‌ای را مطرح میکنند. پس ادعای اینکه این فشارها، این تحریمها، این محاصره‌ها، این دشمنی‌ها و خصومتها به خاطر مسئله‌ی سلاح هسته‌ای و مسئله‌ی توان هسته‌ای است، یک دروغ است؛ این دروغ بودن هم یک واقعیت است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام۱۳۹۱/۰۵/۳     رهبرانقلاب: یکی از حرفهای رائج این است: ما بر ایران فشار وارد می‌آوریم تا ایران به پای میز مذاکره برگردد. کدام میز مذاکره؟ کِی ایران مذاکرات در مورد مسائل گوناگون جهانی را، از جمله مسئله‌ی هسته‌ای را ترک کرده بوده که حالا برگردد؟! این یک تقلب و خدعه‌ی تبلیغاتی است. ما تلاش میکنیم که ایران به میز مذاکره برگردد! این، خدعه و تقلب تبلیغاتی است. همین را در دنیا هی تکرار میکنند، هی میگویند، هی میگویند. این تعبیرات اینقدر تکرار میشود که به نظرم خود سیاستمداران غربی هم باورشان می‌آید که واقعیت این است؛ در حالی که آن کسی که این شکل را، این جمله‌بندی را، این فرمول مطلب را اختراع میکند، مقصود دیگری دارد. او از ایران نمیخواهد که به میز مذاکره برگردد؛ او میخواهد ایران هنگام مذاکره، در مقابل زورگوئی‌های غربی تسلیم شود. خب، جواب از طرف ایران این است که نخیر؛ شماها کوچکتر از آن هستید که بتوانید یک ملت انقلابیِ مبارزِ بصیرِ آگاه را در مقابل خواسته‌ها و مطامعِ خودتان به زانو دربیاورید. مشکل زورگوهای سیاسی غرب این نیست که ایران بر سر قضیه‌ی هسته‌ای یا قضایای دیگر مذاکره نمیکند؛ نه، مشکل آنها این است که ایران زیر بار حرف آنها نمیرود. و البته این مشکل باقی خواهد ماند؛ معلوم است. بیانات در دیدار نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالی۱۳۹۱/۰۷/۲۵ رهبرانقلاب: نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوکار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام – یعنی انقلاب اسلامی که برگرفته‌ی از همان مفاهیم اسلامی است – می‌آید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همه‌ی این عوامل را نفی میکند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّه‌ی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد کودتا، بقیّه‌ی چیزهایی که در این سالها [بوده‌]، مسئله‌ی انرژی هسته‌ای، همه را در این چهارچوب باید نگاه کرد، باید دید: یک انقلابی می‌آید برخلاف تصور همه‌ی دنیا پیروز میشود، دولت تشکیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند – برخلاف تصور همه‌ی دنیا که خیال میکردند جمهوری اسلامی ظرف شش ماه، یک سال، دو سال، بعد یک خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت – روزبه‌روز قوی‌تر شد، روزبه‌روز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» شد، تبدیل شد به یک قدرت منطقه‌ای، تبدیل شد به یک کشور اثرگذار در مسائل کلان جهانی؛ با این مخالفند، با این دشمنند. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی۱۳۹۲/۰۶/۲۶ زیباکلام: هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته‌ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد در ادامه این همایش صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و فعال اصلاح طلب گفت: هر وقت به مردم، مطبوعات و رسانه‌ها اجازه اظهارنظر در مورد آن داده نشده متأسفانه حاصل کار خوب از کار درنیامده است. وی ادامه داد: اشغال سفارت آمریکا نیز اینگونه بود و اجازه داده نشد افکار و نظرات دیگر ارائه شود و تصمیمی بود که وحشتناک به زیان منافع ملی بود و همچنان از منافع ملی قربانی می‌گیرد. زیباکلام تصریح کرد: به راه افتادن آمریکاستیزی هم همین‌طور بوده است. در مسئله جنگ نیز اجازه داده نمی‌شد مسائل گفته شود. زمانی که آتش‌بس برقرار شد تا به امروز همچنان بحث و گفت‌وگو در این رابطه وجود دارد و افراد مختلف پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را بر گردن هم می‌اندازند. وی افزود: کسانی که تلاش می‌کردند مسائل هسته‌ای را پیش ببرند آدم‌های انقلابی، اسلامی، غیرتمند و غیور شدند و کسانی که صحبت‌های کژدار مریض می‌کردند به قول احمدی‌نژاد خائن شدند. زیباکلام اضافه کرد: من زمانی در یک جا گفتم هسته‌ای چه گلی به سر ملت زده است و فقط به خاطر این مسئله برایمان پرونده درست شد..وی ادامه داد: من بارها از اصولگرایان پرسیدم حداقل یکی از این ۲۵۰ صنعتی که هسته‌ای به وجود می‌آورد بگویید. هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته‌ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد. عضو هیأت‌علمی دانشگاه تهران در قسمت دیگری از سخنانش افزود: فعالیت‌های هسته‌ای دست کم از سال ۸۲ به این سو خیلی شیره گلوسوزی برای مملکت نبوده است، نه از نظر پیشرفت علمی خیلی خبری بوده و نه از لحاظ اقتصادی و چه بسا با مطالبی که مطرح شد به ضرر ما بوده است.     حرکت هسته‌ای و صنعت هسته‌ای، نماد پیشرفت یک کشور است  رهبرانقلاب: در هر برهه‌ای که ما در مقابل جبهه‌ی دشمن انعطاف نشان دادیم و با توجیه‌هائی عقب‌نشینی کردیم – مثلاً یک وقت گفتیم بگذارید بهانه را از دست دشمن بگیریم، یک وقت گفتیم بگذارید سوءظن دشمن را از خودمان زائل کنیم – دشمن مواضع گستاخانه‌تری علیه ما گرفته. در آن روزی که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملق‌آمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربی، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفی کردند! چه کسی؟ آن کسی که خودش مجسمه‌ی شرارت بود. رئیس جمهور قبلی آمریکا – مجسمه‌ی شرارت – ایران اسلامی را «محور شرارت» معرفی کرد! این کِی بود؟ آن وقتی که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهای تملق‌آمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار میکردیم. اینها اینجوری‌اند. در همین قضیه‌ی هسته‌ای، آن وقتی که ما با اینها همراهی کردیم و عقب‌نشینی کردیم – البته برای ما تجربه‌ای بود، اما این واقعیت است – اینها جلو آمدند؛ اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد که این روال از سوی آنها ادامه پیدا کند، من خودم وارد قضیه خواهم شد؛ و وارد قضیه شدم؛ ناچار شدیم؛ اینها کار ما نیست. عقب‌نشینی‌ها آنها را گستاخ‌تر کرد، طلبگارتر کرد. یک روزی بود که مسئولین ما قانع بودند که اجازه بدهند ما ۲۵ سانتریفیوژ در کشور داشته باشیم؛ آنها گفتند نمیشود! اینها قانع شدند که ۵ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! مسئولین ما قانع شدند که ۳ تا سانتریفیوژ داشته باشیم؛ باز هم گفتند نمیشود! امروز گزارش را شنیدید، یازده هزار سانتریفیوژ داریم! اگر ما آن عقب‌نشینی‌ها را، آن انعطافها را ادامه میدادیم، امروز از پیشرفت هسته‌ای که هیچ خبری نبود، به این نشاط علمی هم که در چند سال اخیر در کشور وجود پیدا کرده – این حرکت علمی، این جوانها، این ابتکارات، اختراعات، پیشرفتهای گوناگون در بخشهای مختلف – قطعاً لطمه میخورد؛ چون اولاً نسبت به هر یک از آنها ممکن بود یک بهانه‌ای بیاورند؛ ثانیاً حرکت هسته‌ای و صنعت هسته‌ای، نماد پیشرفت یک کشور است. بیانات در دیدار کارگزاران نظام۱۳۹۱/۰۵/۰۳ رهبرانقلاب: یک جمله هم در خصوص قضیه‌ی هسته‌ای عرض کنم من در سخنرانیِ روز اول سال گفتم جبهه‌ی مخالف ما که عمدتاً منحصر در چند کشور معدودِ زورگو و زیاده‌خواه است و اسم خودشان را به غلط و به دروغ میگذارند جامعه‌ی جهانی، و در رأس آنها آمریکا است، محرک اصلی هم صهیونیستهایند، مسئله‌ی اینها این است که نمیخواهند موضوع هسته‌ای ایران حل شود. اگر لجبازی آنها نبود، موضوع هسته‌ای براحتی حل میشد. بارها تا لحظه‌ی حل پیش رفتیم، امضاء کردند، آژانس هسته‌ای امضاء کرد؛ قبول کرد که این اشکالاتی که وجود داشته، برطرف شده – اینها موجود است، اینها سند است؛ اینها که قابل انکار نیست – خب باید قضیه تمام میشد، پرونده‌ی هسته‌ای کشور باید پایان پیدا میکرد. آمریکائی‌ها بلافاصله یک چیز جدید را مطرح کردند، آوردند وسط. نمیخواهند قضیه تمام شود. نمونه‌های متعددی را ما در این زمینه داریم. حل مسئله‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی، به حسب طبیعت خود، از جمله‌ی کارهای سهل و آسان و روان است؛ اما وقتی طرف مقابل مایل نیست این قضیه حل شود، خب بله همین جور میشود که ملاحظه میکنید. بیانات در دیدار مسئولان و کارکنان قوه‌ی قضائیه‌۱۳۹۲/۰۴/۰۵ زیباکلام: اینکه می‌گویند اسرائیل باید نابود شود و با افتخار هم این حرف را می‌زنند باعث چنین مشکلاتی می‌شود  زیباکلام خاطرنشان کرد: این سوالی که در رابطه با مسئله هسته‌ای پرسیده شد را می‌توان در رابطه با مسائل دیگر مانند اینکه آیا فعالیت‌های سیاست خارجی ایران در سوریه و لبنان به نفع ما در بلند‌مدت بوده است یا اینکه آیا اشغال سفارت آمریکا و ادامه جنگ به نفع ما بوده است نیز پرسید. جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که عملا اعلام کرده می‌خواهد یک کشور دیگر به نام اسرائیل را نابود کند، این در شعار هم خلاصه نشده و هرگاه توانستیم در رابطه با نابودی اسرائیل با کمک به حماس و لبنان و غیره گام برداشتیم و اگر سلاح‌های مرگبار هم به آنها نداده‌ایم به خاطر این بوده که نمی‌شده است. این استاد دانشگاه افزود: ما در مقابل همه تهدید‌هایی که داشته‌ایم فقط گفته‌ایم که اسلام با سلاح هسته‌ای مخالف است و علما و مقام معظم رهبری فتوا داده‌اند که سلاح هسته‌ای حرام است و یک طلبه ساده هم می‌داند که فتوا تابع زمان است. این استاد دانشگاه اظهار داشت: اینکه می‌گویند اسرائیل باید نابود شود و با افتخار هم این حرف را می‌زنند باعث چنین مشکلاتی می‌شود و آن وقت با هر چیزی که در ایران ختم به کشتار جمعی شود مخالفت خواهند کرد. اسرائیل که روزی در این منطقه عربده می‌کشید؛ از چند صد جوانِ باایمان و پُرشور شکست خورد؛ سلاح قوی و شکست‌ناپذیر آنها، ایمان بود   رهبرانقلاب: جنجالی که راه می‌اندازند، با هدف این است که ما را متوقف کنند. میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم؛ این را فهمیده‌اند، دانسته‌اند. من شک ندارم که دستگاه‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در این کشورهائی که جلوی ما ایستاده‌اند، اطلاع دارند و میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. واقعاً سلاح هسته‌ای به صرفه‌ی ما نیست؛ علاوه بر اینکه از لحاظ فکری و نظری و فقهی، ما این کار را خلاف میدانیم و این حرکت را حرکت خلافی میدانیم. ما استفاده‌ی از این تسلیحات را گناه بزرگ میدانیم و نگهداشتنش را یک کار بیهوده‌ی پرضررِ پرخطر میدانیم و هرگز دنبالش هم نمیرویم. آنها هم این را میدانند، اما روی این نقطه فشار می‌آورند برای اینکه این حرکت را متوقف کنند. ما میخواهیم به دنیا اثبات کنیم که داشتن سلاح هسته‌ای، قدرت‌آفرین نیست؛ به دلیل اینکه قدرتهائی که سلاح هسته‌ای دارند، امروز دارای سخت‌ترین مشکلاتند. آنها با تهدید هسته‌ای بر دنیا مسلط شدند، اما امروز این تهدید دیگر کاربرد ندارد. ما میخواهیم بگوئیم ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم و اقتدار را در سلاح هسته‌ای نمیدانیم و اقتدار متکی به سلاح هسته‌ای را هم میتوانیم بشکنیم. بیانات در دیدار دانشمندان هسته‌ای۱۳۹۰/۱۲/۰۳ رهبرانقلاب: یک حادثه‌ی مهم دیگر که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد و این حادثه معنا دارد، اتفاقی است که در گردهمائی طولانی مربوط به ان.پی.تی در نیویورک افتاد. اصلاً این گردهمائی را تشکیل داده بودند تا قدرتهای زورگو بتوانند به برکت این گردهمائی، ملتهائی را که هنوز به انرژی هسته‌ای دسترسی پیدا نکرده‌اند، باز هم محدودتر کنند، موانع سر راه آنها را بیشتر کنند. البته دلشان میخواست و برنامه‌ریزی کرده بودند که در این اجلاس، بالخصوص نسبت به جمهوری اسلامی کینه‌ورزی خودشان را آشکار کنند. درست عکس آنچه که میخواستند، اتفاق افتاد. تقریباً یک ماه این گردهمائی طول کشید. به جای اینکه آنها بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند و کشورهائی مثل جمهوری اسلامی را محدود کنند، نتیجه‌ای که از این کنفرانس طولانی به دست آمد، این بود که قدرتها به وسیله‌ی ۱۸۹ کشور موظف شدند که سلاحهای هسته‌ای خودشان را نابود کنند؛ از ادامه‌ی تولید این سلاحها مانع بشوند؛ حق دستیابی به قدرت هسته‌ای صلح‌آمیز به وسیله‌ی کشورهای دیگر شناخته شد و رژیم صهیونیستی – که دایه‌های او در این کنفرانس بشدت هم به نفع او فعال بودند – محکوم شد به اینکه بایستی به قرارداد ان.پی.تی بپیوندد؛ درست عکس آنچه آنها میخواستند. این حادثه‌ی کوچکی نیست؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که قدرت زورگو و متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو و دنباله‌روان اینها در دنیا حرفشان پیشروی ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعی نیست که بتواند در سیاستهای بین‌المللی دخالت مؤثر بکند. جمهوری اسلامی با ایستادگی سی ساله‌ی خود توانسته است وضعیتی را در افکار عمومی جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملتها، حتّی دولتها هم – یعنی ۱۸۹ دولت – در مقابل آمریکا می‌ایستند و علی‌رغم او تصمیم‌گیری میکنند و رأی میدهند. اینها جزو بشارتهای الهی است به ملت بزرگ ایران خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران در حرم امام خمینی (ره)۱۳۸۹/۰۳/۱۴ رهبرانقلاب: وقتی که ملت مشاهده میکند که ما بدون اینکه یک کشور پشتیبانی داشته باشیم، توانسته‌ایم از درون خودمان دانش هسته‌ای را رشد بدهیم، فوران بدهیم، به پیشرفت برسانیم، خب جوان امیدوار میشود. در دنیا چند تا از کشورهای دارنده‌ی دانش هسته‌ای این را به طور بومی توانسته‌اند در خودشان به وجود بیاورند؟ بسیار کم. هستند، اما بسیار بسیار نادر؛ از دیگران گرفته‌اند. بسیاری از همین‌هائی که الان – ما این را اطلاع داریم، بنده میدانم؛ از روی اطلاع دارم عرض میکنم – دانش هسته‌ای دارند، کشورهای پشتیبان به آنها بسته‌ی دانش را اهداء کردند؛ روی دلائل ایدئولوژیکی و سیاسی و بقیه‌ی چیزها. ما نه؛ ما توانستیم خودمان این کار را انجام بدهیم. بیانات در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور۱۳۸۹/۰۶/۱۶ رهبرانقلاب: امروز برخلاف سی سال پیش، رژیم صهیونیستی دیگر یک هیولای شکست‌ناپذیری نیست؛ برخلاف دو دهه پیش، آمریکا و غرب تصمیم‌گیران بی چون و چرا در خاورمیانه نیستند؛ بر خلاف ده سال پیش فن‌آوری هسته‌ای و دیگر فن‌آوری‌های پیچیده برای ملت‌های مسلمان منطقه، دور از دسترس و افسانه‌گون به شمار نمی‌رود. امروز ملت فلسطین، قهرمان مقاومت است، ملت لبنان به تنهایی شکننده‌ی هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی و فاتح جنگ ۳۳ روزه است و ملت ایران پرچمدار و خط‌شکن حرکت به سمت قله‌ها است. پیام ولی‌امر مسلمین به حجاج بیت‌الله‌الحرام۱۳۸۹/۰۸/۲۴ رهبرانقلاب: بحث سلاح هسته‌ای را مطرح میکنند. خب، ما سلاح هسته‌ای را نه به‌خاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریکا و غیر آمریکا، به‌خاطر عقیده‌مان قبول نداریم؛ هیچ کس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است که خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئله‌ی آنها مسئله‌ی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند که برخی از کشورها هم فرضاً به‌وجود بیایند [که‌] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیکنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میکنند؛ چرا؟ چون داشتن یک چنین توانی، یک چنین قدرتی، پشتوانه‌ی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویکردهای آمریکا و غرب و فلان کشور وابسته‌ی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبسته‌ی به اینها را تفسیر و تحلیل کرد؛ انقلاب اسلامی این است. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی۱۳۹۲/۰۶/۲۶   رهبرانقلاب: روزی که مقاومت اسلامی در لبنان به همّت دلاورمردان لبنانی و با توصیه و حمایت امام راحل شکل گرفت، اسرائیل، بیروت – یعنی پایتخت لبنان – را در اشغال خود داشت و بر مقدّرات سیاسی این کشور چنگ انداخته بود. آن روز وقتی مقاومت اسلامی شعار «زحفاً زحفاً نحوالقدس» را سر داد، گروهی از بی‌خبران، آنان را ساده‌اندیش خواندند و به طعنه سؤال کردند: آیا می‌شود به سوی قدس حرکت کرد، حال آن‌که شما لبنانیها از ورود به پایتخت کشور خود ناتوان هستید؟ از آن تاریخ تا پیروزی تاریخی مقاومت اسلامی بر اسرائیل، فقط هجده سال به درازا کشید. تصدیق می‌فرمایید که هجده سال، در تاریخ مبارزات ملتها زمان زیادی نیست. بی تردید، مبارزه، خسارتهای تأسّفباری را نیز به همراه دارد. مردم کشته می‌شوند؛ خانه‌ها ویران می‌گردد؛ فشار اقتصادی بر دوش مردم سنگینی می‌کند و دهها مصیبت دیگر که ملال و تأثّر آن هرگز دلهای ما را رها نخواهد کرد؛ ولی باید ببینیم نتیجه این ایثار و فداکاری چیست؟ پیروزی آن‌قدر باارزش است که ناگزیر باید بهای آن نیز پرداخته شود. اسرائیل که روزی در این منطقه عربده می‌کشید و همه خواسته‌های خود را بر ملتهای عربی دیکته می‌کرد، اینک ناتوان و افسرده در برابر عظمت مقاومت اسلامی، بر زمین زانو زده است؛ این بخشِ کوچکی از تواناییهای ملتهای مسلمان و عرب است. یقین بدانید که اگر همه امکانات جهان اسلام و حتّی بخشی از آن در این مسیر به کار گرفته شود، ما شاهد زوال و نابودی رژیم صهیونیستی خواهیم بود. اسرائیل در جنوب لبنان از یک مقاومت چند هزار نفره شکست خورد. درست است که حزب‌اللَّه، امتداد مردمیِ عمیقی داشته و به هنگام ضرورت توانسته است هزاران، بلکه دهها هزار نیرو را بسیج کند؛ ولی به طور مستمر فقط از چند هزار، بلکه گاه از چند صد نیرو در محورهای رویارویی با اشغالگران صهیونیست بهره برده است. یعنی اسرائیل و همه امکانات نظامی آن و فنآوری تسلیحاتی و پیشرفته‌اش – که به زرّادخانه امریکا متّصل است – از چند صد جوانِ باایمان و پُرشور که از سلاحهای بسیار ابتدایی در جنگ بهره می‌برند، شکست خورد. البته سلاح قوی و شکست‌ناپذیر آنها، سلاح ایمان بود. پس، الگوی مقاومت و مبارزه پیش روی ماست؛ یعنی می‌توان با مقاومت و مبارزه و البته تحمّل خسارت، به پیروزی رسید. درعین‌حال الگوی شکست نیز پیش روی ماست و آن دل بستن به روشهای سازشکارانه و کاسه گدایی صلح در دست گرفتن است. نتیجه آن نیز تحقیر، به ذلّت کشاندن و در نهایت تحمیل یکطرفه خواسته‌های اسرائیل است که این را نیز عیناً مشاهده کردیم. بیانات در مراسم گشایش کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه ۱۳۸۰/۰۲/۰۴   تجربه‌ی جمهوری اسلامی و تجربه‌ی ملت ایران نشان داد که در این راه، آن که پیروز است، ملت ایران است و او است که به دشمنان خود سیلی خواهد زد رهبرانقلاب: جمهوری اسلامی در قضیه‌ی هسته‌ای، هم قانونی عمل کرده است، هم شفاف عمل کرده است، هم از لحاظ استدلالی، منطقی عمل کرده است؛ منتها این یک نقطه‌ای است که برای فشار بر جمهوری اسلامی این را مناسب دانسته‌اند. اگر این هم نباشد، یک قضیه‌ی دیگری را برای فشار مطرح میکنند. هدف، تهدید است؛ هدف، فشار است؛ هدف، خسته کردن است. خودشان گفتند: هدف، تغییر دادن نظام سیاسی و سازوکار سیاسی است. البته در حرفهای خصوصی که میزنند، یا گاهی نامه که مینویسند، میگویند نه، ما نمیخواهیم نظام را تغییر دهیم؛ لیکن در گوشه و کنار حرفهایشان، در اظهاراتشان، در عملکردشان، این مسئله کاملاً روشن است. ملتی که زیر فرمان آنها نباشد، بر طبق میل آنها عمل نکند، بر طبق سلیقه‌ی آنها در ممشای خود عمل نکند، مغضوب آنها است. حکومتها و دولتها هم اگر در مقابل آنها مطیع و سربه‌راه بودند، برایشان مقبولند؛ نه دموکراسی برای آنها اهمیت دارد، نه حقوق بشر اهمیت دارد، نه هسته‌ای اهمیت دارد. مسئله این است که جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده است، با اتکاء به قدرت خود ایستاده است، با اعتماد به خدای متعال ایستاده است، و در جهات مختلف دارد پیشرفت میکند؛ این را اینها نمی‌پسندند، و نپسندند. البته تجربه‌ی جمهوری اسلامی و تجربه‌ی ملت ایران نشان داد که در این راه، آن که پیروز است، ملت ایران است و او است که به دشمنان خود سیلی خواهد زد. بیانات در دیدار مسئولان و کارکنان قوه‌ی قضائیه۳۹۲/۰۴/۰۵
کد خبر: ۵۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۲

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، در تشييع جنازه «صباح» خواننده زن 87 ساله لبناني كه در بيروت برگزار شد، هواداران وي يكي از ترانه‌هاي او را پخش كردند و با رقصاندن تابوت حاوي جنازه در ميان جمعيت، تعدادي از آنها از زن و مرد به رقص و پايكوبي زير جنازه پرداختند. شبكه‌هاي اجتماعي كه اين صحنه را به عنوان يك پديده عجيب نشان داده‌اند، درصدد هشدار دادن نسبت به چنين هنجارشكني‌هايي در كشورهاي اسلامي برآمدند كه مي‌تواند الگوي غلطي باشد.
کد خبر: ۵۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱

منابع امنیتی لبنان اعلام کردند، ارتش این کشور یکی از همسران سرکرده داعش و فرزندش را بازداشت کرده‌ است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  خبرگزاری رویترز به نقل از منابع امنیتی لبنانی گزارش داد، ارتش این کشور سجی حمید الدلیمی، همسر ابوبکر بغدادی، سرکرده داعش و پسر هشت ساله وی را در یکی از شهرهای شمالی لبنان بازداشت کرده است. بنا بر این گزارش، سجی الدلیمی، یکی از زنانی بود که در عملیات تبادل اسرای داعش با دولت سوریه در مقابل آزادی راهبه‌های مسیحی سوری آزاد شد. تبادل راهبه‌های سوری با زنان اعضای داعش با میانجی‌گری قطر و از طریق لبنان انجام شد و همسر بغدادی پس از ورود به لبنان و بر اساس مذاکراتی که قبلا صورت گرفته بود در یک آپارتمان در شمال لبنان ساکن شد. حضور همسر بغدادی به همراه پسرش و چند عضو دیگر خانواده وی همواره موجب اعتراض جناح‌های مختلف در لبنان شده است. برخی ناظران گفته‌اند که احتمال دارد هدف از بازداشت این دو فرد، وارد کردن فشار بر رهبر داعش برای آزادی گروگان‌های لبنانی باشد که در اسارت این گروه هستند. داعش اخیرا تهدید کرده بود که سربازان لبنانی را که به گروگان گرفته اعدام می‌کند که این امر واکنش خانواده گروگان‌ها را به دنبال داشت و نزدیکان آنها برخی خیابان‌های مهم بیروت را اشغال کردند. این در حالی است که خبرگزاری فرانسه گزارش داده که زن و فرزند رهبر داعش در نظر داشتند با گذرنامه جعلی وارد لبنان شوند که توسط مأموران مرزبانی لبنان در نزدیکی مرزهای سوریه بازداشت شده‌اند. خبرگزاری فرانسه به نقل از یک منبع امنیتی لبنانی گفته است که همسر و پسر رهبر داعش توسط ماموران "ضد اطلاعات ارتش" بازداشت شده‌اند و افزوده است که زن بازداشتی، شهروند سوریه و پسرش هم حدودا هشت ساله است. مقامات لبنانی هنوز این گزارش‌ها را تایید یا تکذیب نکرده‌اند و از واکنش احتمالی گروه داعش به این خبر نیز گزارشی در دست نیست. روزنامه السفیر، چاپ لبنان، با انتشار این خبر نوشته است که زن و کودک بازداشت شده به مقر سازمان اطلاعات ارتش لبنان منتقل شده‌اند تا از آنان تحقیقات شود و از کودک تست دی‌ان‌ای گرفته شود. به نوشته این روزنامه، بازداشت این افراد با هماهنگی با تشکیلات اطلاعاتی خارجی صورت گرفته است. اوایل ماه گذشته (نوامبر)، گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه ابوبکر بغدادی در جریان حمله هوایی نیروهای ائتلاف به هدفی در داخل خاک عراق کشته یا زخمی شده است. پس از آن، سخنگوی داعش با تاکید بر اینکه "امیر این خلافت" زنده است، از مسلمانان خواست برای بهبود او دعا کنند. چند روز بعد، وب‌سایت‌های وابسته به داعش یک نوار صوتی را منتشر کردند و گفتند که این نوار حاوی پیام ابوبکر بغدادی است.
کد خبر: ۵۰۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه شناسنامه حضور یافت. در ابتدای این برنامه گزیده‌ای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازاده‌هایی نیست که به پدر و خانواده‌اش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصه‌های مختلف انقلاب و سختی‌های پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ می‌توان گفت سختی‌های عرصه‌های مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است.وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساس‌ترین شرایط در جنوب صدا و سیمای خوزستان، شورای سرپرستی صدا و سیما خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است.وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.» به گزارش آوای دنا ،متن زیر شرح گفت‌وگوی محمدحسین رنجبران سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است. شناسنامه: شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟جنتی: ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم؛ با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آن جا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم. شناسنامه: در بحث‌های طلبگی هنوز حضور دارید؟جنتی: متاسفانه فرصت پیدا نمی‌کنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بین‌الملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم. شناسنامه: شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت الله خزعلی و آیت‌الله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟جنتی: بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت الله جوادی آملی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله گرامی و آیت‌الله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد.این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد. شناسنامه: آقای کفعمی؟جنتی: بله، ایشان لو داد از چه کسی این‌ها را گرفته است و از همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.شناسنامه: ساواک هم در نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من ‌خوانده‌ام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از همان نوجوانی سرکلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانی‌های بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید.در کتاب خاطراتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟ جنتی: شعارهایی که شریعتی مطرح می کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاه‌ها نفوذ داشت و فعالیت‌های تبلیغاتی انجام می‌داد؛ در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می کند، به طور طبیعی جاذبه‌هایی خواهد داشت.شریعتی بیشتر جامعه شناس بود، نمی‌توان گفت اسلام شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعف‌هایی در گفتار و برداشت‌های وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح می‌شد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این گونه تلقی می‌شد که تمام روحانیت را زیر سوال می‌برد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار می‌داد.زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتاب‌های شریعتی را به حضرت امام (ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام (ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی را که شاهان سابق را به نوعی تائید می‌کردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند. شناسنامه: نکته حضرت امام (ره) در این مورد چه بود؟جنتی: نکته حضرت امام (ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است. شناسنامه: بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام (ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام (ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام (ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید نقدی کردید اگر این کار انجام می‌شد اثر بهتری می گذاشت.جنتی: نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود آن‌ها می گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آن جا از دنیا رفته است شهید محسوب می‌‍شود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد می‌کردید؛ حضرت امام (ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکرها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد. شناسنامه: شما هم چیزی نگفتید.جنتی: من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم. شناسنامه: چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟جنتی: سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکی‌های فدایی‌های خلق بود که بزرگ‌ترین عملیات آن‌ها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آن‌ها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آن‌ها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آن‌ها نیز مسلحانه بود.قبل از آن‌ها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمی‌شد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانه‌ای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش می‌کردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آن‌ها بهره ببریم.برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام (ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آن جا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آن‌ها ارتباط داشت، با آقای عزت‌الله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.یکسری نوشته‌ها و دست‌نوشته‌های مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت می‌کردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور می‌کردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم. شناسنامه: در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.جنتی: بله؛ در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمد حسین طارمی دستگیر شده بودند.بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر می‌شد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آن جا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند. شناسنامه: با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.جنتی: شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبه‌های جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. این که در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتابی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر می‌کرد.عمدتا نیز به فعالیت‌های مبارزاتی مشغول بودند و پیام‌های حضرت امام (ره)، کتاب‌های ایشان، را منتقل می‌کردند و با شخصیت‌های مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آن‌ها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می آمدند.تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ این‌ها از پاکستان به دمشق منتقل می‌شدند که در این میان آن‌ها که پرونده سنگین داشتند آن جا ماندند و ابتدا آموزش‌های نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی می‌شدند. شناسنامه: از افراد سرشناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟جنتی: در طول نزدیک به ۴ سال که ما آن جا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات)بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزش‌های سیاسی می‌دادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند. شناسنامه: جایی اشاره کردید که با فلسطینی‌ها بده و بستان داشتید به طوری که آن‌ها آموزش‌هایی برای ما می‌گذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آن‌ها به اسرائیل میفرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.جنتی: در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آن جا می آمدند و شرکت می کردند و آموزش می‌دیدند و بر می گشتند.خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این‌ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند شناسنامه: سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدارها مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.جنتی: در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمک‌های مالی و مشورت‌ها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورت‌های لازم و کمک‌های مالی را دریافت کردم. مقداری کمک‌های مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم.من نمی دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمی‌توانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از این که دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی توانستیم پدر و مادر ایشان توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر می‌گفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسد آباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.شناسنامه: چند فرزند دارید؟جنتی: ۳ تا فرزند دارم.یک پسر و دو دختر. شناسنامه: کجا به دنیا آمدند؟جنتی: پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد. شناسنامه: حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی کنند؟جنتی: نه. در خاطرات من این ماجراها بیان شده است. شناسنامه: بعد از تبعید حضرت امام (ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.جنتی: شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام (ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی می‌توانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می شد؛ به دلیل این که افکار و سخنان حضرت امام (ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود.از طرفی بسیاری از کشورها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشورها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.یک هفته ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسبورتمان خورده بود و نمی خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسبورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص این که مهر خروج از لیبی بر پاسپورت‌های ما خورده بود.این وضعیت بسیار نگران کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه ای قذافی آمد و مسئله مطرح شد؛ قذافی از این ورود حضرت امام (ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم. شناسنامه: از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟جنتی: نه؛ امکان طرح چنین مسئله ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم؛ حضرت امام (ره) با بی اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمی‌شود به چاه رفت. سخن حضرت امام (ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت و سختی‌ها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام (ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام (ره) آینده‌ای را می دیدند که بر ما پوشیده بود. شناسنامه: در ابتدای انقلاب رئیس صدا و سیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟جنتی: آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینی‌ها و اقای حداد عادل وآقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صدا و سیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم. شناسنامه: ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟جنتی: بله؛ در زمانی که ایشان می‌خواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها در دانشگاه سنگر بندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.شناسنامه: خودتان پشت میکروفن رفتید؟جنتی: بله،این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آن‌ها ناموفق شد و افراد فرار کردند. شناسنامه: بعد از این عضو شورای سرپرستی صدا و سیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه اقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما تذکر می دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام می‌فرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.جنتی: این سوالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مسئله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام (ره) حدود این مسئله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه ایی عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد. شناسنامه: حتی یک جا بیان کردید که یک میان برنامه پخش کردید که کمی موسیقی‌اش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.جنتی: بله. معلوم بود که امام(ره) برنامه‌ها را رصد می‌کردند.حالا با این اوضاع فکر می کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره)حرف بزند و چیزی پخش کند؟جنتی: آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمی‌آمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند. شناسنامه: الان چه طور است که علی آقای جنتی می گویند تک خوانی زنان اگر مفسده‌ای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به این که این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی می‌گویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشته‌اند اما برای این که صدای علما درنیاید گفته‌اند این کارها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را می‌زنید؟جنتی: اینجا هم که من مستقیما انگیزه‌ای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک خوانی به خانم‌ها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروه‌های خانم ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانم‌ها اجرا شده است. شناسنامه: یعنی اصلا برای غیرخانم‌ها اجرا نشده است؟جنتی: نخیر اجرا نشده. شناسنامه: سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟جنتی: با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می کردیم در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود.بمباران های زیادی که می شد. برخی از شهرها مانند دزفول مرتب بمباران می شد و باید از نزدیک می‌رفتیم و تفقدی از آسیب دیدگان صورت می گرفت. خود رزمندگان مرتب مکان‌هایی را برای فعالیت خود می‌خواستند. شناسنامه: نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟جنتی: نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین الملل شروع به کار کردم. شناسنامه: در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟جنتی: بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳سال ابتدایی را به عنوان معاون بین الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین المللی‌شان، با معاونت بین الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود.از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم. شناسنامه: بعد از خارج نشین شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟جنتی: نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.شناسنامه: نظر شما در خصوص وی بعد از این که به خارج رفتند چیست؟جنتی: آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیه‌های مقام معظم رهبری مسیر را طی می کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاست‌هایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مسئله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.شناسنامه: در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟جنتی: در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم. شناسنامه: به ایشان رای دادید؟ فکر می کردید رای نیاورند؟جنتی: بله؛ فکر نمی کردم رای نیاورند.شناسنامه: چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.جنتی: بله. با توجه به این که در حوزه بین الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.شناسنامه: سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟جنتی: به آقای هاشمی رای دادم. شناسنامه: چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد شدید با توجه به این که اصولا کسانی در این پست قرار می گیرند که رای آن‌ها به رئیس جمهور باشد؟جنتی: در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پور محمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستور العمل که آقای احمدی‌نژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می کردند ان هم معاون سیاسی که مهم هم بود.بعد که آقای احمدی نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پور محمدی فشار فوق العاده‌ای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پور محمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پور محمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم. شناسنامه: مگر امکان دارد آقای احمدی نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟جنتی: ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانی‌های من دفاع از مواضع دولت بوده است.شناسنامه: دوباره به کویت رفتید؛ گفته می‌شود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.جنتی: اکنون این گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین المللی انجام می دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کارشناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی نژاد به کویت رفتم. شناسنامه: سال ۸۸ نیز کویت بودید؟جنتی: بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم. شناسنامه: در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟جنتی: در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رای‌ها عنوان نشود.شناسنامه: در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.جنتی: به آقای احمدی نژاد رای ندادیم. شناسنامه: فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟جنتی: اخباری از گوشه و کنار دنیا می شنیدیم که در مقابل سفارت خانه‌ها تجمع کردند؛ در مقابل سفارت خانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت.در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به اقای احمدی نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند. شناسنامه: به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟جنتی: ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم. شناسنامه: در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ هم زمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟جنتی: ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی پدیا در خصوص زندگی نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این گونه نبوده است؛ ماموریت‌های من معمولا در دوره‌های اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید می‌شد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند. شناسنامه: آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟جنتی: این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آن جا دخالت می‌کند ؛ تا کنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت می‌کنند و بعد عنوان می‌کنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم می‌زدند و این مطبوعات به این قضایا دامن می‌زدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند. شناسنامه: چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟جنتی: زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارت خانه‌های مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل این که ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با این که بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام می‌دادم.در نهایت اقای روحانی بعد از بررسی‌های مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه های این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق العاده داشتند.به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارت‌خانه‌های دیگر هستم. شناسنامه: کجاها را گفتید؟جنتی: مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسی‌ها من بودم. شناسنامه: قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟جنتی: با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود. شناسنامه: ارتباط با مجلس چگونه است؟جنتی: ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم. شناسنامه: یعنی ارتباط آن‌ها خوب نیست؟جنتی: نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کرات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم. شناسنامه: برخی از روزنامه‌ها که حالا طرفداران و هم نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید می‌زنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا می‌خواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند.جنتی: از هدف آن‌ها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست. شناسنامه: آیا دفاع و اشاعه ارزش‌های انقلاب را در برنامه خود دارید؟جنتی: قطعا این گونه است؛ هم در برنامه‌ای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبه‌های خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشرده‌ام که نسبت به ارزش‌های انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاست‌های مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم.‌آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارت خانه ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد. شناسنامه: چه روش‌هایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.جنتی: مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بارها فرموده‌اند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می شوند حالا چه در حوزه سینما چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارت خانه مورد حمایت قرار گیرند.برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با این که این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی این که ما جبهه‌ای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است. که آن را هم طبق سیاست‌هایی که ایشان ابلاغ می‌کنند دنبال می‌کنیم.ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزه‌های متخلف و بخش‌ها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرموده‌اند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتابی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی کننده در برود. این ها به نظرم قابل اغماض است. شناسنامه: به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟جنتی: اقدامات فوق العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود۴-۳ سال هیئت نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند.شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزه‌ها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم همان گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را متذکر شدم. در حوزه معاونت‌ها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی وهم اهل نظر هستند شناسنامه: در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ می‌دانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ صحبت شما را چگونه می‌توان معنا کرد؟جنتی: به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمی‌آید. اما این که نباید به مسئله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مسئله فرهنگ دارد به این مسئله نظر شود.شناسنامه: تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟جنتی: در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مسئله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مسئله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می شود و به دنبال مقابله با آن هستیم.در طی این مدت کتاب‌های بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آن‌ها داده نشد. شناسنامه: در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟جنتی: گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتی‌شان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کندو ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم . و هیئت نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می کنیم و تا کنون نیز به این نحو اعمال شده است. شناسنامه: راه حل همان راه حل قدیمی است که انجام میشود؟جنتی: بله؛ همان راه حلی که در گذشته انجام می شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهادها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود. شناسنامه: چندین بار از فهرست ممنوع القلم‌ها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟جنتی: منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این ها آدم‌های بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیت‌هایی هستند که مورد تأیید نیستند اما این که شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست کتاب را بررسی می کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می شود. شناسنامه: الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند جنتی: بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است. شناسنامه: مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار می‌کردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟جنتی: بارها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی هم چنان بر حرف خود پافشاری می کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگ‌های زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیر دولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازه‌ها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی خبر بودیم.در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر این که قطعه ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ این که چه کسانی هنرمند شناخته می شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند.این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند،اعلام شد می توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالتی دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است. شناسنامه: پس صدور مجوز دفن آن‌ها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آن‌ها بود؟جنتی: خود این خانواده هنرمند بوده است و این که داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد. شناسنامه: این که از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته می‌شود، چه حسی پیدا می کنید؟جنتی: خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می شوم. با این که واکنشی نشان نمی دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت ها بشنود. شناسنامه: تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.شناسنامه: چه اندازه پدر را دوست دارید؟جنتی: این واضح است؛ جدای از این که پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده زیستی و خصلت‌های والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به این که اختلاف سلیقه هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد. شناسنامه: آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند. شناسنامه: پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث های شما و پدر، والده از ما طرفداری می‌کنند.جنتی: ما به طور مرتب هفته ای یک بار خدمت پدر می رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح می‌شود. شناسنامه: تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟جنتی: بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند ؛ این طور هم برای او می‌شد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می شناختند که تفکر آن‌ها را دنبال می کرد.در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت و آمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می کردم با ایشان منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن ها نمی شنیدید؛ برادر من نیز این گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته مجاهدین خلق این برخوردها را داشتند اخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت. شناسنامه: ایشان از شما کوچکتر بودند؟جنتی: حدود سه سال کوچکتر بودند.
کد خبر: ۴۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

اشرف غنی احمدزی، رئیس جمهور جدید افغانستان 65 سال عمر دارد، تا سطح فوق دکترا تحصیل کرده، مدتی در بانگ جهانی کار کرده و در افغانستان نیز به عنوان وزیر مالیه دولت انتقالی به رهبری «کرزی» ایفای وظیفه کرده است. به گزارش آوای دنا به نقل از  خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل، اشرف غنی احمدزی، رئیس جمهور جدید افغانستان که برای 5 سال آینده رهبری سیاسی افغانستان را به عهده خواهد داشت، دارای مدرک دکترا در رشته آنتروپولوژی است و از سال 1970 تا 2001 میلادی در نهادهای آکادمیک و سازمان‌های بین‌المللی مشغول به کار بود. وی همچنین به عنوان مشاور اقتصادی، وزیر دارایی و مسئول انتقال نیروهای امنیتی از نظامیان خارجی به نیروهای امنیتی افغانستان در این کشور مشغول به کار بود. اشرف غنى  درسال 1328 هجری خورشیدى در کابل متولد شد و تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه استقلال و حبیبیه کابل پشت سرگذاشت. وی سپس برای ادامه تحصیل راهی « بیروت » در لبنان شد و تحصیلات کار شناسی و کارشناسی ارشد خود در رشته علوم سیاسی را در این شهر به اتمام رساند. احمدزی پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد در دو رشته جامعه‌شناسی و روابط بین‌الملل تحصیل کرد و مدرک دکترای خود در رشته جامعه شناسى از دانشگاه کلمبیا در آمریکا دریافت کرد و دو دانشگاه «دسکرانتن» آمریکا و «گلف» کانادا به احمدزی، دکترای افتخاری داده‌اند. تدریس در دانشگاه‌های کابل، اروز دانمارک و جان هاپکینز آمریکا و تالیف آثار علمی در بخش بشرشناسی و اقتصاد، از دیگر فعالیت‌های علمی احمدزی شمرده می‌شود. اشرف غنی پس از کنفرانس بن در دسامبر 2001 میلادی به عنوان مشاور اقتصادی دولت موقت افغانستان به رهبری کرزی انتخاب گردید. پس از لویه جرگه اضطراری در سال 1381 هجری شمسی وی به سمت وزیر دارایی دولت انتقالی افغانستان انتخاب و تا سال 1383 ه.ش در این سمت مشغول به کار بود و بعد از آن برای مدتی عهده‌دار ریاست دانشگاه کابل شد. اشرف غنی پیش از آنکه کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان شود، عهده‌دار ریاست روند انتقال مسئولیت‌های امنیتی از نظامیان خارجی به نیروهای امنیتی افغان بود.
کد خبر: ۴۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۱