« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
استاندار کهگیلویه و بویراحمد با صدور پیامی از حضور  گسترده و حماسی مردم کهگیلویه در راهپیمایی  22 بهمن تقدیر نمود
کد خبر: ۵۷۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۳

سرپرست اداره پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتاناجا با اشاره به مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر عدم ورود و استفاده دانش‌آموزان از «موبایل» در هر شرایطی به مدارس، هشدار داد: سپردن تلفن همراه توسط والدین به کسبه اطراف مدرسه، تهدیدات فراوانی برای فرزندانمان به همراه دارد. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:  سرگرد حمید کیانی سرپرست اداره پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتا ناجا در تشریح این خبر اظهار داشت: بنابر مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش ورود و استفاده دانش‌آموزان از «موبایل» در هر شرایطی در مدارس ممنوع است. این مقام مسوول ادامه داد: متاسفانه برخی از والدین که اصرار بر استفاده فرزندان خود از این تکنولوژی را دارند، تلاش می کنند تا به هر نوعی این ممنوعیت را دور بزنند و در این خصوص گوشی همراه خود یا فرزندانشان را به کسبه اطراف مدرسه می سپارند. سرگرد کیانی با اشاره به اینکه خانواده ها باید در حفاظت از عکس ها و فیلم های خانوادگی خود مراقبت های لازم را انجام دهند و چنانچه عکس یا فیلمی در موبایل خود دارند هرگز آن را نزد کسی به امانت نگذارند، افزود: با انجام این کار توسط والدین امنیت کاربران به شدت تهدید می شود. وی با بیان اینکه برخی خانواده ها با سپردن گوشی همراه به کسبه اطراف مدرسه این قانون را به قول خود دور می زنند، افزود: سپردن گوشی همراه تحت هیچ شرایطی به افراد غریبه درست نمی باشد. سرگرد کیانی بیان داشت : اطلاعات سیم کارت تلفن همراه به‏راه حتی قابل کپی برداری بوده و هر شخصی به‏راحتی می‏تواند از سیم کارت و هم‏چنین اطلاعات ذخیره شده در آن (‌شماره‏های ذخیره شده، ‌پیغام‏ها، قرارها و ... ) سوء استفاده نماید. به گفته وی برخی خانواده ها آن قدر که در مورد مزایا و چگونگی نگهداری تلفن همراه مانند شارژ به موقع باطری دقت می کنند تا خسارتی در حد هزینه یک باطری را متحمل نشوند، در خصوص اطلاعات شخصی که در تلفن همراه دارند دقت نمی کنند تا در دسترس افراد سودجو قرار نگیرد. سرگرد کیانی گفت: برخی دانش آموزان گوشی های هوشمند دارند و حافظه این گوشی ها که از عکس و فیلم شخصی پر شده است به امانت نزد کسبه اطراف مدرسه سپرده می شود. وی افزود: با سپردن تلفن همراه به کسبه اطراف مدرسه، فرزندان خود را در معرض تهدیدات مختلف قرار می دهیم که هر کدام از این تهدیدات می تواند حتی آینده آنها را با مخاطرات همراه نماید، چرا که اگر فرد مورد نظر ما آدم مطمئنی نباشد اول از همه به سراغ کودک ما که در دسترس است، می رود. سرگرد کیانی این امر را بسیار خطرناک خواند و گفت: خانواده ها هیچ گاه نباید به کسی اعتماد کنند و تلفن همراهی که پر از عکس و فیلم شخصی می باشد به غریبه ها بسپارند. وی با بیان اینکه احتمال سوء استفاده از اطلاعات تلفن همراه شما در این حالت بسیار افزایش می‌یابد، افزود: حتی برای شارژ نمودن گوشی همراه خود از مکان هائی استفاده نمائید که شخصاً در آن حضور دارید. سرگرد کیانی گفت: در صورتی که نیاز است کودکان ما تلفن همراه با خود داشته باشند، بهتر است از گوشی های معمولی که دوربین، حافظه و حتی بلوتوث ندارند، استفاده شود. وی ادامه داد: همچنین خاموش بودن گوشی و داشتن پین کد ضروری است و بجای سپردن گوشی به کسبه اطراف مدرسه بهتر است گوشی را به دفتر مدرسه تحویل دهیم. این کارشناس همچنین از مدیران مدارس خواست تادر مواقع اضطراری کمدی برای این موارد تهیه نمایند و در صورت نیاز گوشی دانش آموز را در کمد به امانت نگهدارند. سرگرد کیانی اظهار داشت : در کنار خطر به سرقت رفتن اطلاعات شخصی و خصوصی شما که در تلفن همراه است افراد سودجو می توانند با گوشی شما از دیگران مزاحمت یا یا موارد مجرمانه دیگر انجام دهند و در این صورت دارنده گوشی مسئول است، سپردن گوشی همراه به هیچ کس و تحت هیچ شرایط درست نمی باشد و تبعات آن با دارنده گوشی همراه است. سرپرست اداره پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتاناجا در خاتمه با اشاره به آدرس سایت و ایمیل پلیس فتا آن را دریچه ارتباطی با شهروندان خواند و خاطر نشان کرد : شهروندان می توانند در صورت مواجهه با موارد مشکوک آن را از طریق سایت پلیس فتا به آدرس Cyberpolice.ir بخش ثبت گزارش مردمی گزارش نمایند.
کد خبر: ۵۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است. باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند.  امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است: نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.    هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود. در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟!  چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود. در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم. به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!» میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.» با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.» میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:  « همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است  احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.   شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم. در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم. در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.   حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند. آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»   من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.    مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج،  در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد. روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر.  تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود. صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.» میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:  «وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... » هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....» آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »   با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم. امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....» صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.   چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.   مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست. صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم. در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید. موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید. مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.» اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد. در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

درگیری شدید افراد یک طایفه در مرکز معاینات پزشکی قانونی شهرستان بویراحمد منجر به زخمی شدن چند فرد و خسارت جدی به تعدادی از خودروهای پارک شده جلوی این مرکز شد.به گزارش خبرنگار ایرنا، این درگیری ساعت 10 صبح امروز (چهارشنبه) بین افراد یک طایفه که به دلیل اختلافات ملکی پیشتر با یکدیگر درگیر شده و برای معاینات به مرکز پزشکی قانونی بویراحمد مراجعه کرده بودند رخ داد. به گفته شاهدان عینی این درگیری در مرحله نخست بیرون از مرکز معاینات پزشکی قانونی بویراحمد آغاز و سپس در ساختمان این مرکز به طور شدیدی ادامه پیدا کرد. این درگیری به حدی بی رحمانه بود که افراد درگیر با چماق، زنجیر و سنگ به یکدیگر حمله ور شدند و سنگ های چند کیلویی به هم پرتاب می کردند. پرتاب سنگ از سوی افراد درگیر در خیابان جلوی مرکز معاینات پزشکی قانونی شهرستان بویراحمد موجب رعب و وحشت مردم و خسارت به چند خودرو شهروندان یاسوجی شد. به گفته شاهدان ماجرا، هرچند برای پایان دادن به این درگیری با پلیس تماس گرفته شد ولی دیر رسیدن و معطل کردن ماموران نیروی انتظامی موجب تشدید درگیری شد. اصناف و صاحبان منازل مسکونی اطراف مرکز معاینات پزشکی قانونی بویراحمد از وجود این مرکز در این مکان به دلیل نزاع و درگیری های دسته جمعی افراد مراجعه کننده و ایجاد مزاحمت به شدت گلایه دارند. یکی از ماموران نیروی انتظامی حاضر در محل حادثه به خبرنگار ایرنا گفت: باتوجه به اینکه افراد درگیر در ساختمان مرکز معاینات پزشکی قانونی نسبت به ضرب و شتم یکدیگر اقدام می کردند از سوی پلیس دستگیر و پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی خواهند شد. به گفته یکی از کسبه نزدیک مرکز معاینات پزشکی قانونی شهرستان بویراحمد هفته گذشته نیز دو طایفه که برای انجام معاینات پزشکی به این مرکز مراجعه کرده بودند با هم درگیر و با ضربات چاقو یکدیگر را مجروع کردند.
کد خبر: ۴۳۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۶

به گزارش آوای دنا،دکتر سید موسی خادمی استاندار کهگیلویه و بویراحمد با صدور پیامی از حضور پرشو و نشاط ، مردم این استان در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن تقدیر و تشکر کرد. در پیام دکتر خادمی آمده است: مردم فهیم کهگیلویه و بویراحمد دوستداران معمار کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری امسال نیز در کنار یکدیگر با مشت های گره کرده باصلابت و استوار در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن شرکت کردند و همه آمدند تا پس از 35 سال بگویند و نشان دهند که حامی نظام، دولت و چشم انتظار وحدت و یکپارچگی ملت هستند و به رسم نیکوی عشایری و ایلیاتی این روز به یاد ماندنی را پاس داشتند و با غرور وصف ناپذیر به ارزش ها و آرمان های امام خمینی (ره) و رهبر عظیم الشان انقلاب لبیک گفتند.استاندار کهگیلویه و بویراحمد در پایان این پیام نوشت: اینجانب به سهم خود از عموم مردم فهیم و بصیر کهگیلویه و بویراحمد به ویژه خانواده معظم و معزز شهدا، جانبازان، ایثارگران، روحانیون، دانشگاهیان، فرهنگیان، کارآفرینان، کسبه ، اصناف، بازاریان، نیروهای نظامی و انتظامی و تمام افرادی که با حضور حماسی، وحدت آفرین و هوشیارانه خود در اجتماع گسترده و غرورآفرین یوم الله 22 بهمن شرکت کردند تشکر و قدردانی می کنم.
کد خبر: ۲۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۵

اگر امروز در جامعه كم‌كاري از سوي مسؤولان ديده شود،اگر بازاريان گران‌فروشي مي‌كنند، اگر دانشجويان وقتشان هدر مي‌رود، اگر كارمندان ادارات ساعت كار مفيد ندارند، اگر آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه زياد شده به علت اين است كه مدرسه و معلم را جدي نگرفته‌ايم...
کد خبر: ۲۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۲۹

نماینده خدابنده در مجلس با اشاره به نطق مطهری در تاریخ ۸ دی ماه جاری گفت: آقای مطهری اگر احترام مقام و مسئولیت شما را نگه نمی‌داشتم، می‌گفتم پسر نوح با بدان بنشست.به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام سید محمد علی موسوی نماینده مردم خدابنده در مجلس شورای اسلامی پیش از ظهر امروز (سه‌شنبه) در نطق میان دستور خود در صحن علنی مجلس اظهار داشت: امروز 17 دی ماه، نقطه سیاه و تاریک نظام طاغوتی پهلوی است که کشف حجاب را برای زنان امری متمدن و بهانه‌ای برای بی‌بند و باری زنان به عنوان آزادی نامید.وی افزود: نه 17 دی و نه هیچ جریان دیگری قادر نیست، عفاف و حجاب زنان مسلمان را از بین ببرد، چراکه حجاب امری الهی و مسلمان پایبند به اصول قرآنی خود است و آیات متعدی در سوره‌های نور و احزاب وجود دارد که حکایت از ارزش حجاب و عفاف زنان و ضرورت انکارناپذیر آن دارد.عضو کمیسیون قضایی مجلس  با اشاره به سالروز 19 دی 1356 خاطرنشان کرد: جا دارد تا از قیام قهرمانانه مردم شریف قم یاد کنیم و همه می‌دانیم که مردم قم اعم از مراجع عظام، روحانیت، کسبه ، بازاریان، فرهنگیان و زنان و مردان در دفاع از مرجعیت و امام خمینی (ره) به پا خاستند و سرآغاز حرکت توفنده بعدی در تبریز و سایر شهرهای ایران شد و در حقیقت قیام 19 دی سال 1357، نقطه عزیمت و بصیرت مردمی تا 9 دی سال 88 شد که ولایتمداری رکن رکین شکل‌گیری در هر دو روز بود.وی در ادامه با بیان اینکه چندین آیه در خصوص فتنه در قرآن نازل شده است، بیان داشت: این آیات حکایت از اهمیت قضیه فتنه دارد که مستلزم بصیرت است در حالی که آقای مطهری در نطق میان دستور خود در تاریخ 8 دی ماه فتنه 88 را چیز بی‌ارزش تلقی کرد و گفت که موضوع فتنه را ورود زبان قرار دادید.نماینده خدابنده افزود: جناب آقای مطهری آیا سزاوار است که جنایات گروه فرقان را که قاتل فیلسوف آیت‌الله شهید مطهری بود را به دست فراموشی بسپارید.وی اضافه کرد: اگر زمان نزول قرآن مسلمانان هزاران بار آیات مربوط به فتنه را خوانده‌اند و خواهند خواند آیا به قول شما ورد زبان است یا حکایت از اهمیت موضوع دارد آیا با نظام جمهوری اسلامی به اندازه ناقه صلح ارزش ندارد که خداوند آن را مورد آزمایش مردم آن زمان قرار داد و باید مسلمان اعسار تلاوت کنند تا عبرت بگیرند.موسوی تصریح کرد: آقای مطهری در چه زمانی دیده بودی که در ایران، آن هم در تهران، آن هم از سوی یک تشکلی به اصطلاح مردمی، آن هم در ظهر عاشورا که جا دارد انسان به مظلومیت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) خون بگرید، عده‌ای از خدا بی‌خبر که بویی از واقعه تلخ کربلا نبرده‌اند، عزاداران و نمازگزاران را با چوب و قداره بزنند، بیت‌المال را غارت کنند، صفوف نماز جماعت را بر هم بزنند، مساجد را به آتش بکشند، چادرها را از سر زنان بردارند، عکس‌ امام را پاره کنند، از مردم و نوه امام، سید حسن خمینی خجالت نکشند، افراد بی‌گناه را ترور کنند، نظام را زیر سؤال ببرند، در صدد براندازی باشند، از برون‌‌مرزها هم دستور بگیرند و دشمن شیعه، اسلام و ایران را جری‌تر و صهیونیست‌ها را امیدوارتر کنند، آن وقت شما بفرمایید که چیزی نبوده که ورد زبان کردید و اگر احترام مقام و مسئولیت شما را نگه نمی‌داشتم، می‌گفتم که پسر نوح با بدان بنشست.
کد خبر: ۲۴۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۱۷

دختر دانشجو با سوءاستفاده از اعتماد شاکی ، حسابش را خالی و کارت شارژ تلفن همراه خریداری کرد. سرگرد "میراحمدی" رییس پلیس فتا استان سمنان ضمن اعلام این خبر عنوان کرد : پس از وصول یک فقره پرونده با موضوع برداشت غیرمجاز وجه از حساب بانکی به شکایت یکی از کسبه شهرستان سمنان، مراتب در دستور کار کارشناسان پلیس فتا قرار گرفت. سرگرد میراحمدی ادامه داد: با پیگیری های فنی صورت گرفته مشخص شد کلیه برداشت ها صرف خرید کارت شارژ تلفن همراه شده است که نهایتاً پس از بررسی های صورت گرفته و استعلامات انجام شده خانمی جوان که دانشجوی رشته کامپیوتر می باشد شناسایی و به این یگان احضار شد، وی ضمن اعتراف به بزه ارتکابی اظهار داشت پس از جلب اعتماد شاکی و تحصیل رمز دوم کارت بانکی وی اقدام به خرید شارژ از حساب او کردم. لازم به ذکر است سهل انگاری شاکی و اعتماد نابجا به افراد ناشناس اصلی ترین عامل وقوع جرم و ارتکاب سرقت بوده است لذا به هشدارهای پلیس فتا در نگهداری از اطلاعات حساب خود توجه بیشتری داشته باشید.
کد خبر: ۲۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۸

آوای دنا:نعمت الله درتاج رئیس هیئت فوتبال شهرستان لنده بعد از 13 سال تصدی این مسولیت از سمت خود استعفا و دلایل خود را مشکلات مالی و کمبود امکانات مورد نیاز دانسته که متن این استعفا خطاب به رئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان لنده به شرح ذیل می باشد.ریاست محترم اداره ورزش وجوانان شهرستان لنده              سلام علیکم                        با تقدیم سلام و احترام.احتراما، پس از اهدای سلام، به استحضارحضرتعالی می رساند ، با توجه به مسا یل مشروح ذیل اینجانب از ادامه فعالیت خود در مقام ریاست هیئت فوتبال شهرستان لنده کناره گیری نموده، واستعفای خود را تقدیم می نمایم. ضمنا همانطوری که جنابعالی مستحضر هستید، قبلا دوبار به صورت شفا هی ویک بار به صورت کتبی این موضوع را خدمتتان عرض نمودم اما هر بار نیازی پیش می آمد که لازم بود از استعفای خود صرف نظر نمایم. اما این بار از جنا بعالی انتظار موافقت کتبی را دارم. اینجانب بر خود فرض می دانم که از همه ی رؤسای نمایندگی سابق تربیت بدنی( جناب آقای ضرغامی و جناب آقای حاج بنی هاشمی) و خصوصا از حضر تعالی که با این جا نب همکاری لازم را مبذول فر مودند، نها یت سپا سگذاری را به عمل آورم.همچنین ازاعضای محترم هیئت فوتبال وداوران محترم (که انصافافقط به احترام همدیگرو با دستمزد پایین وعشق به حرفهء داوری با ما همکاری می کردند) مدیران با شگاههاکه با همه نقایص و مشکلاتی که این هیئت داشت مارا همراهی کردند، قدردانی نمایم. یاد آوری می نمایم که در دوران تصدی این هیئت، درتصمیم گیریها یم، اول ازهمه خد اوند متعا ل وسپس رعا یت اصل بیطرفی ،وجدا ن خود ،شأ ن و مقام معلمی واجرای صحیح ودقیق قوانین فوتبال رادر نظر داشتم. من قبول دارم که دراین مدت نسبتا طولانی ریاست اینجانب، کاستی ها و نقایص خیلی زیادی  وجود داشت، اما کار فرهنگی کردن که سر لوحه کار اینجانب بود ، از یک سوابزاروامکانات خیلی قوی می خواهد  وازسوی دیگر هزینه مالی ونیروی متخصص لازم رامی طلبد ،که واقعا از هردو لحاظ دستم خالی بود. اما کارم را با صداقت و با انرژی و باهمه کمبودها انجام دادم ودراین زمینه وجدانم احساس آرامش می کند . هرچند که عده ای افراد مغرض بدون در نظر گرفتن مشکلات این جانب و نه از روی دلسوزی بلکه ازروی طینت وعادت مریضی که داشتند اقدام به تو هین یا تهمتهای ناروا نمودندو معمولا در رپشت سر این حر فهای نا مر بوط و تهمتهای ناروارا می گفتند و خودشان در درون خودشان می دانستند که به خودشان و هم به جا معه ورزش دروغ می گویند . چرا که الحمد الله هیچگونه سند ومدرکی که دال بر هر نوع تخلف باشد از این جانب ندارن و انشاءالله بدست نخواهند آورد چون همیشه موظب آبروی خود و هیئتم بودم.در هر حال، من آنها را به خدا و روز جزا واگذارمی نمایم،هرچند که ورزشکاران  و اها لی محترم ورزش متوجه شدند که هدف انها انگیزه های شخصی بود نه ورزشی ونه برای پیشرفت ورزش شهرمان. با این وجود، من خود را موظف و پاسخگوی اعمال و کردارچند ساله ریاست خود بر هیئت فوتبال می دانم و آماده پا سخگویی به همه شبهات هستم. اما دلایل استعفا: 1- عدم پرداخت فاکتورهای هزینه کرد هیئت فوتبال که از سال 88تا کنون سه بار توسط جناب آقای سعید ذاکری مسئول محترم امور ورزش وبا حضور حضرتعالی بررسی شدند. اما تا کنون  رسیدگی لازم صورت نگرفت. عدم رسیدگی به این موضوع با عث وارد کردن خدشه به اعتبارمالی اینجانب وهیئت فوتبال در نزد اها لی محترم کسبه وبازار گردید و نوعی بی اعتمادی در نسیه دادن به هیئت فوتبالبوجود آمده است. 2-کمبود امکانات ورزشی وعدم تجهیز هیئت فوتبال .از قطع بودن تلفن گرفته تا خرابی بلند گوی هیئت.و از همه مهمتر اینکه ساختمان هیئت فوتبال مدت 3سال است که معلوم نیست به چه دلا یلی به بهره برداری نمی رسد مثل اینک کسی به فکر این قضیه نیست. اموال داخل هیئت متعلق به 25 سال پیش می باشند، تماما کهنه و فرسوده شده اند حتی یک صندلی سالم در این هیئت وجود ندارد. تمامی اموال داخلی هیئت غیر مستعمل درگوشه ای از اتاق جا خوش کردند. از طرفی دیگر،هر بارکه اقدام به بر گزاری مسا بقات می نماییم، با کمبودامکانات ورزشی روبرو می شویم که  در حین انجام مسا بقات  این مشکلات وکمبود ها رخ نمایی می کنند و با زحمت مشکلات را  برطرف می کنیم. این امکانات کم با داشتن بیش از حدود 30 دسته ورزشی بادرنظرگرفتن ردههای سنی مختلف باعث سختی کاردر این هیئت گردد.ازلحاظ قانون برگزاری مسابقات،نباید کمتر از 5 توپ درجایگاه باشد که ما مسا بقات را به کمتر از این یعنی حدا کثر دو توپ بر گزار می کنیم. 3- عدم پرداخت حق الزحمه داوران و اعضای محترم این هیئت درسال 88. 4- پرداخت نشدن حق الزحمه اعضای کمیته فوتسال در سال88. اما  درخصوص موضوع  مالی و حق ورودی دسجات ورزشی ،چندسطری ر ا ولو خیلی مختصرو صرفا جهت شفاف سازی بیان می نمایم: همانگونه که حضرتعالی در جریان امر قرار دارید تا کنون تمام هزینه های جنبی مسابقات مثل خط کشی زمین، پذیرایی از داوران، تدارکات، ملزومات و ... همچنین هزینه های اصلی و ثا بت مثل پر داخت حق الزحمه داوران ، حق الزحمه عوامل اجرایی و سایر هزینه ها از طریق همین ورودی دسجات ورزشی پرداخت می شد. این در حالی است که این هیئت با صرفه جویی شدید و یک بودجه بسیار انقباضی و ریاضتی به کار خود ادامه می داد. این موضوع با عث گردید تامن مجبور شدم ، برخی از مسئو لیتهای را مثل نا ظر داوری،  نما ینده رئیس هیت در مسا بقات و سر پرست زمین را علی رغم  اهمیت ونقشی که در قانون برگزاری مسابقات دارند،از مسا بقات خذف نماییم و برخی دیگر از مسئو لیتها را برای اینکه هزینه ای بر هیئت متحمل نشود خودم به عهده بگیرم. این در حا لی است که نبودن هر یک از مسئو لین فوق الذکر درجریان مسا بقات رسمی  با عث اشکال قا نونی می شود و هر نوع ایرادی در این خصوص قا نونی می باشد.  از سوی دیگر با توجه به اینکه این هیئت در مقا بل ورزشکاران احساس مسئو لیت می نماید که امکاناتی از قبیل تجهیزجعبه کمکهای اولیه ، برانکاد، امنیت و اورژانس را فراهم نماید، اما بد لیل نبودن هزینه های لازم ، هنگام بر گزاری مسا بقات، در این زمینه  این جانب احساس شرم میکردم. با این وجود مامسا بقاتمان را به موقع انجام می دادیم و تا حال هر وقت تیم قهرمان را از ما خواستند در اسرع وقت و در تمام رده های سنی راهی مسابقات شهر ستانی می کردیم و هیچوقت درین زمینه عقب نماندیم. با توجه به این مطا لب و با توجه به نیاز های روز افزون این هیئت، سه راه حل بیشتر باقی نمانده که هر یک تبعات سؤخود را  نیز به دنبال خواهد داشت.مگر راه حل آخر: یا فعا لیت هیئت باید تعطیل شود، یا هزینه های ورودی تیمها را باید افزایش داد و یا باید هزینه ای به هیئت تزریق گردد. اما درخصوص افزایش ورودی تیمها، یاد آوری می شود که با توجه به پا یین بودن سطح زند گی مردم وعدم اسپانسرهای مالی مناسب برای حمایت مالی تیمها، تیم داران ورزش فوتبال یا  اجبارا بایدبه سمت وسوی خصوصی سازی بروند انصا فا زمینه این موضوع در این منطقه وجود ندارد و فکر نمی کنم کسی به فکر این موضوع بیا فتد. یا هم خیلی از تیم داران مجبورند تیمهای ورزشی خود را رها ساخته وبا قید "تا اطلاع ثانوی تعطیل" دست از فعالیت بکشند. این سیاست عملا  به تعطیلی ورزش فوتبال خواهدانجامید.  با توجه به نیازهای اساسی این هیئت  از قبیل تابلوی تعویض،( که فعلا هنوز با پوشه های کاغذی صورت می گیرد.)تشکیل کلا سهای داوری فوتبال وفوتسال جهت ارتقاءسطح داوری( برادران و خواهران)امکانات اورژانسی و کلاس مر بیگری ( برادران وخواهران)و افزایش سطح حق الزحمه های داوران و عوامل اجرایی مسابقات ( چون تا حال ما بخش بودیم حق الزحمه ها بر اساس اشل بخشها تعیین می شد اما از این پس بر اساس اشل شهرستانی پرداخت می شوند.)درآمد زمین چمن  و ورودی های تیم ها برای این هیئت  کفاف نخواهد بود.  و امکان افزایش حق ورودی تیمها به دلایل زیر وجود ندارد .براساس اشل جدیدبرگزاری هر مسابقه بین 97تا103 هزار تومان برای این هیئت هزینه دارد .بدون  هزینه خرید توپ وتور و وکا پهای ورزشی، پس محاسبه نمایید  حق ورودی هر تیم را. لذا مجموعه عوامل  مشکلات مطرح شده در فوق با عث ضربه زدن به مدیریت این هیئت شده و هیئت رادر نظراها لی ورزش نا توان و ضعیف جلوه خواهد داد که بنده از این روند ناراضی بوده و توان و انرژی این هیئت در مبارزه با کمبود ها به حد اقل رسیده . البته طبق گفته و شنیده هایی از منابع مختلف موثق وغیر موثق اینجانب واقف به تب بی پولی در سطح ادارات ورزش وجوانان هستم . اما چون قصه ما شده مثل این ضرب االمثل که( بزکه نمیر بهار میاد)که دیگه وعده ها هم اثری نخواهند داشت ، لذاخواندن غزل خدا حافظی بر این جانب واجب آمد.  در پا یان ضمن تشکر از زحمات و همکاری های صمیمانه جنا بعالی ،چهارنکته رادر خصوص این استعفا لازم به یاد آوری می دانم.  1-    علت استعفا همین مسایل و مشکلاتی بوده که در متن آمده است و هیچگو نه اجباری در این کار نبوده. وهیچ چیزی و هیچ کسی دراین خصوص دخیل نبوده و کسی نمی توند از این موضوع سوء استفاده نماید. 2-     این تصمیم کا ملا شخصی و با اراده و اختیاراینجانب بود. 3-در صورت مهیا شدن شرایط ورفع مشکلات فوق،و همچنین در صورت تمایل و صلا حدیدمجدد آقای دهقان ریاست محترم اداره ورزش وجوانان اینجانب همچنان درخد مت ورزش شهرستان عزیزم لنده خواهم بود.          4 4-بنده نه جنا بعالی ونه هیچ شخص دیگری را درخصوص مسائل مطرح شده  مقصر نمی دانم و هدف فقط بیان مشکلات این هیئت بوده وازجهت دیدگاه یک کارشناس ورزشی و به عنوان کسی که 13 سال در خدمت ورزش بودم وحقا برای یا فتن راه حل مناسب میباشند، وهیچ انگیزهء دیگری دراین میان نبوده. والسلام علی من تبع الهدی بابت همه قصورهایم ،اول از خداوندمتعال طلب آمرزش می کنم سپس از همه اهالی محترم ورزش لنده. با احترام وسپاس فراوان نعمت الله درتاج   رئیس سابق هیئت فو تبال شهرستان لنده
کد خبر: ۱۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۰۱

به گزارش اوای دنا، در روز 22 فروردین و همزمان با ایام فاطمیه ،پیکرهای طیبه 6 شهید گمنام در شهر یاسوج  تشییع ودر روز 25 فروردین همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، ‌پیکرهای پاک این کبوتران خونین بال در شهرهای سی‌سخت،دهدشت و ‌لنده بعد از استقبال مردمی و تجدید میثاق با آرمانهای شهدا و امام شهدا ،دفن خواهند شد. در روز 22 فروردین فضای کهگیلویه و بویراحمد با 6 شهید گمنام بهشتی می‌شود تشییع پیکرهای مطهر شش شهید گمنام هشت سال دفاع مقدس، ‌روز پنج‌شنبه 22 فروردین در شهر یاسوج برگزار میشود. Tweet به گزارش خبرگزاری فارس از یاسوج، ظهر امروز نشست هم‌اندیشی برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری شش شهید گمنام استان کهگیلویه و بویراحمد برگزار شد. سید حسین صابری استاندار کهگیلویه و بویراحمد با بیان این که بار دیگر فضای استان ‌با حضور پیکرهای مطهر شهدا،‌ عطرافشانی می‌شود، افزود: این مراسم ساعت 11 پیش از ظهر روز 22 فروردین از محل ستاد معراج شهدا یا کانون فرهنگی بسیج با حضور مردم آغاز می‌شود و در مکان حسینیه عاشقان ثارالله به اتمام می‌رسد. وی در ادامه افزود: مراسم وداع با شهدا پنج‌شنبه شب با اقامه نماز جماعت و دعای کمیل در محل حسینیه عاشقان ثارالله‌ برگزار می‌شود و همچنین روز جمعه صبح دعای ندبه در این مکان برگزار خواهد شد. صابری با بیان این‌که روز جمعه دیدار با بدن‌های مطهر شش شهید گمنام برای عموم آزاد است، افزود: پیکرهای پاک شهدا ‌عصر جمعه پس از برگزاری دعای سمات به سمت شهرهای لنده، ‌دهدشت و دنا‌ رهسپار می‌شوند. استاندار با بیان این‌که مردم شهرستان‌های لنده، ‌دهدشت و دنا با استقبال از پیکرهای شهدا و تجدید میثاق با آنان ‌پذیرای اجساد مطهر شهیدان گمنام هستند و مراسم مختلف وداع با شهدا نیز در این شهرستان‌ها برگزار می‌شود، اظهار داشت: روز 25 فروردین همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، ‌پیکرهای پاک شهدا در شهرهای سی‌سخت، ‌لنده و دهدشت ‌دفن می‌شوند. وی گفت: از اقشار مختلف مردم استان، ‌هیئت‌های مذهبی، ‌اصناف و کسبه ، ‌بسیجیان و ... جهت حضور پرشور در این مراسم دعوت به عمل می‌آید. انتهای پیام/2571/ی
کد خبر: ۱۵۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۱/۱۵

اوای دنا:حاج اصغر حبیبی کاندیدای نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه کهگیلویه ،بهمئی و چرام طی پیامی از حضور حماسی مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و همچنین از عوامل برگزار کننده انتخابات اهم از مجریان ، ناظران ، نیروهای امنیتی و انتظامی تقدیر و تشکر نموده و اعلام نمود موارد اعتراضی خود را از طریق مجاری قانونی پیگیری خواهد نمود. بسمه تعالی امام خمینی (ره): میزان رأی ملت است.مردم شریف حوزه  انتخابیه شهرستانهای کهگیلویه،بهمئی و چرامبار دیگر با حضور یکپارچه خویش به  پای صندو قهای رأی بصیرت وآگاهی خود را به منصۀ ظهور رسانده ودر این راستا پیمان امت وامام را استحکام بخشیدید وبا شور وشعور به بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای لبیک گفته ودشمنان دیرینه داخلی وخارجی را دچار یأس وناامیدی گردانیدید. لذا اینجانب به عنوان فرزند نظام وپاسدار حریم ولایت به پاس شور وشوق واحساسات پاک وبی ریای شما مردم وهمه ایلات وطوایف فهیم شهرهای چرام ، دشمن زیاری،سوق ،لنده  ، دیشموک ،چاروسا ،سرفاریاب ،ممبی، لیکک ،سر آسیاب،دهدشت و اقشار مختلف اعم از روحانیت معظم ،دانشجویان ،فرهنگیان ،دانشگاهیان ودانش آموزان ، کسبه وبازار ،کارگران وکارمندان ،کشاورزان ودامداران ومردم غیرتمند وبا وفای چرام که در تمامی مراحل این حقیر را حمایت و با رأی پاک و بی آلایش پشتیبانی بی دریغ خویش را از برنامه های ما اعلام نمودند خالصانه تقدیر وتشکر به عمل می آورد. در خاتمه علیرغم بی مهری های فراوان، از همه عوامل برگزار کننده انتخابات اعم ازفرمانداران ،بخشداران ، هیأتهای اجرایی ،نظارت وبازرسی ،نیروی های نظامی ،انتظامی وامنیتی تقدیر نموده وهر گونه حرکت غیر قانونی را محکوم وراهیابی آقای بزرگواری به مجلس شورای اسلامی راتبریک عرض می نمایم . ضمنا موارد اعتراضی از طریق مجاری قانونی پیگیری خواهد شد .والسلام علی من اتبع الهدیحاج علی اصغر حبیبی کاندیدای دور نهم مجلس شورای اسلامی
کد خبر: ۵۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۱۵

اوای دنا-تابناک :خدایا نماینده ای می خواهیم که بر بی ثمری انتخابش افسوس نخوریم !. خدایا از تو می خواهیم تا نمایندگی و هورا کشیدن ها ، نام و نان حرام برای او نیاورد و از آنهایی باشد که وکالت را به نفع مردم نمایندگی کند و نام و نان شهرت ، شکم او را به خودخواهی ها انباشته نسازد. و قانون این کلمه جادوئی را همواره در پیش او فرایاد آر تا از قانونگذارانی نباشد که قانون شکن باشد و بر قانونشکنان قدرتمند چشم بندد. تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی شروع شده است و شعارهای انتخاباتی گروه های مختلف بر درو دیوار شهر نقش بسته است ، در کنار این شعارهای  و وعده های انتخاباتی از سوی کاندیداها ، مردم هم مطالباتی دارند که گاهی این مطالبات را از خود نمایندگان و گاه از خدای نمایندگان می خواهند . این مطالبات واقعی را در قالبی طنز آلود از جانب خوانندگان مطرح می کنیم : نیایش اول : خدایا به ما نماینده ای عطا کن تا در چهار سال بعد بر بی ثمری انتخابش افسوس نخوریم و بر بیهودگی کارهایش سوگوار نباشیم.خدایا نماینده ای برای ما برگزین که ما را از فاجعه نامیمون تخریب و ثروت سالاری که همه گیر شده و وقاحتش حتی در بین احباب انقلاب از بین رفته و هرکس در آن آلوده نشده باشد غیر مدبر خوانده می شود مصون بدارخدایا تورا سپاس می گویم و از تومی خواهیم نماینده آینده ما را در برابر پول و خواهشهای نفسانی ، سرخم فرود نیاورد و منافع مردم را در برابر باندهای قدرت و ثروت ذبح شرعی و قانونی نکند.خدایا کسبه و عمله ارتجاع و انحراف با یکدیگر هم آواز شدند و می خواهند عقایدمان را اسیر پسند خرمهره های خرافات کنند و همه را مقلد عقاید عوامانه ای کنند که پوچی آن در زرورقی از سخن های ظاهر فریب پنهان شده است و تمام تلاش آن است که به جای معروف منکر فروشد و منکر را به جای معرف بر مردم بنشانند.خدایا نماینده ای می خواهیم تا مسئولیت بسیار سنگین نمایندگی را سبک تلقی نکند و آن را به درشکه حمل منافع اطرافیاننش و هم قبیله هایش تبدیل نکند.خدایا مدرس وار بودن، مدرس وار زیستن، مدرس وار اندیشیدن، مدرس وار سخن گفتن و مدرس وار سکوت کردن ، آنکه شهسوار سیاست در عرصه دیانت و تک سوار دیانت در پهنه سیاست بود و پارسائی را با پالیسی آمیخته و تتخصص را در مدیریت ممزوج کرده بود بر کام نمایندگان ما بچشان.خدایا از تو می خواهیم تا نمایندگی و هورا کشیدن ها ، نام و نان حرام برای او نیاورد و از آنهایی باشد که وکالت را به نفع مردم نمایندگی کند و نام و نان شهرت ، شکم او را به خودخواهی ها گنده نسازد. و قانون این کلمه جادوئی را همواره در پیش او فرایاد آر تا از قانونگذارانی نباشد که قانون شکن باشد و بر قانونشکنان قدرتمند چشم بندد.خدایا همواره ترا سپاس می گوئیم و از تو می خواهیم تکریم و ارزش مردم تنها در لسان نباشد و به آنان بفهماند که بجای آنکه بنوازد نزند، بجای آنکه همگام توسعه باشد، سد راه آن نباشد، حق شناسی ها را با حق کشی ها پاسخ ندهد و دست فشدردن مردم را باسیلی جواب ندهد. بجای آنکه از منافع مردم دفاع کند بر آن حمله نکند و دفاع و تقویت و امید مردم را با سرزنش ها و تمسخرهای نومیدکننده تضعیف نکند. آنها را متهم به عوام بودن نکند و از آفت نخبه پنداشتن و سروری جستن دوری جوید.ای خدای بزرگ ! نماینده ای عطا کن تا تشویق ها و هورا کشیدن های همراهان باعث اشباع عقده های روحی خودخواهانه اش نگردد و بر کبر و خودبینی و خود برتر بینی و خودفریبی ومردم فریبی او نیفزاید. استبداد و خودبرتر بینی اربابان قدرت او را از نظارت دائم بر قدرتمداران بازندارد و نترساند.خدایا عنصر آزادی ، عدالت،؛ وحدت و خدمت را همواره برای آنان فرایاد آر و تا او تنها از تو پاداش خواهد و حلاوت خدمت را که هر دلی اگر اندکی از آن چشید هیچ قندی در کامش شیرین نیست برا بر او بچشان تا پندها و توصیه ها و انتقادها در نظر او شیرین شود.خدایا وعده های دروغین، دروغ؛ ریا، باند بازی، لابی گری برای اربابان قدرت، قبیله گرائی سیاسی و خودمرجع پنداری را با اکسیر صداقت و سلامت محو کن و او را به نخواستن و زیر بار نرفتن به توصیه های باندهای قدرت روئین تن کن!.
کد خبر: ۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۶