به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوص و طنز تلخ وی، بازیگر نقشهای خاص شد، اما حسین پناهی بیشتر از اینکه بازیگر باشد شاعر بود و شاعرانگی در تمام ذرههای وجودش نفوذ داشت
کد خبر: ۴۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۶
مرداد / ما بدهکاریم به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند معذرت می خواهم چندم مرداد است ؟ و نگفتیم / چونکه مرداد گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است
کد خبر: ۴۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۶
پناهي بازيگري را نخست از مجموعه تلويزيوني محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيوني با استفاده از نمايشنامههاي خودش ساخت
کد خبر: ۳۹۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۵
آوای دنا:به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر و گرامیداشت حماسه سوم خرداد جوان 27 ساله از شهر سوق مسیر 900 کیلومتری یادمان شهدای عملیات بیتالمقدس سوق تا مسجد جامع خرمشهر را با موتور طی کرد.
علیرضا فخیمزاده در گفتوگو با فارس این سفر را نخستین تجربه حضور در سالروز فتح خرمشهر دانست و اظهار داشت: سفر به خرمشهر را با ندای «هر کیلومتر یک صلوات برای تعجیل در ظهور» از غروب پنجشنبه آغاز کردم و امروز سوم خرداد به خرمشهر رسیدم.
فخیمزاده با اشاره به شدت گرمای جنوب و حرکت با موتور در این هوای گرم، انگیزه سفر خود را ادای احترام به شهدای عملیات بیتالمقدس و فاتحان خرمشهر عنوان و تصریح کرد: تاکنون 16 سفر طولانی به مناطق عملیاتی، جمکران، قم و مشهد را با دوچرخه رکاب زدم.
وی با بیان اینکه پنج سفر با موتور به همین مناطق داشتم، موتورسواری از یادمان پنج شهید عملیات بیتالمقدس سوق تا مسجد جامع خرمشهر و شرکت در مراسم بزرگداشت آزادسازی خرمشهر را نخستین تجربه حضور در این منطقه عنوان کرد.
کد خبر: ۳۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۳
آبشار طوف خیمه با ارتفاع بیش از300 متر یکی از جاذبه های طبیعی شهرستان کهگیلویه است که هر ساله گردشگران زیادی از این آبشار زیبا دیدن می کنند.
کد خبر: ۲۹۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۱۲
صبح روز بیست و سوم بهمن ماه وقتی دانش آموزان دبیرستان دخترانه حضرت مریم (ع) در شهرستان سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد پس از یک روز تعطیلی وارد حیاط مدرسه شدند پیکر نوجوانی را دیدند که از دروازه فوتسال آبی رنگ حیاط آویزان است.آوای دنا-مریم نظری در اعتماد نوشت:پلیس معتقد است نوجوانی به نام «رضا» که جسدش صبح بیست و سوم بهمن ماه، در حیاط دبیرستانی دخترانه در شهر سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد به تیرهای دروازه حلق آویز پیدا شده، دست به خودکشی زده است اما خانواده این نوجوان، می گویند که او نوجوانی سرزنده بوده است.
علاوه بر آن، آنها با توجه به آنچه در صحنه دیده اند ادعای خودکشی را رد کرده اند. به گفته برادر بزرگ تر «رضا» که خود پزشک متخصص است، آنها به این دلیل آویختن او از دار را صحنه سازی می دانند که نه تنها نوک پاهای این نوجوان روی زمین بود، بلکه او هنوز دمپایی هایش را به پا داشت و بلوک سیمانی که کنار او قرار داشت بر زمین نیفتاده بود.
برادر رضا به «اعتماد» گفت: «وقتی به حیاط دبیرستان رسیدم جمعیت زیادی از مردم دور جنازه جمع شده بود. دیدم که افراد غیر مسوول در حال پایین آوردن جنازه هستند. گره های بسیار محکمی به شال گردن زده شده بود که بعید می دانم کار «رضا» بوده باشد.
پلیس گفت انگشت نگاری انجام شده است ما هم خیال مان راحت شد اما بعدا فهمیدیم منظور ما، انگشت نگاری از تیرک دروازه فوتسال بوده است و منظور آنها انگشت نگاری از جسد. » او ادامه داد: «بلوک سیمانی که ظاهر امر نشان می داد زیر پایش قرار داده بوده هنوز به حالت ایستاده قرار داشت و البته این بلوک در حیاط مدرسه نبود و از بیرون مدرسه به آنجا انتقال داده شده بود.
با توجه به اینکه «رضا» حدود 40 کیلوگرم وزن داشت بعید می دانم در آن تاریکی از روی دیوار مدرسه توانسته باشد بلوک سیمانی را به داخل حیاط مدرسه منتقل کند. گذشته از آن شال گردن هم مال «رضا» نبود. ما چند تارموی بلند زنانه روی شال گردن مشاهده کردیم که همانجا برای آزمایش دی ان ای تحویل پلیس داده شد.» از لحظه یی که حوالی ساعت 7 صبح بیست و سوم بهمن ماه، صدایی مردانه از پشت تلفن به پدر و مادر «رضا» خبر داد پسر چهارده ساله شان در حیاط دبیرستانی دخترانه حلق آویز شده تا زمانی که آنها به در مدرسه رسیدند خدا می داند چه افکاری از سرشان گذشت.
اما این خبر واقعیت داشت. پسرشان آن جا آویزان بود. شال گردنی دخترانه که از یکسو بر گلوی رضا گره خورده بود و از طرف دیگر بر تیرک افقی دروازه فوتسال بسته شده بود از مرگ کوچک ترین فرزندشان خبر می داد.
صبح روز بیست و سوم بهمن ماه وقتی دانش آموزان دبیرستان دخترانه حضرت مریم (ع) در شهرستان سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد پس از یک روز تعطیلی وارد حیاط مدرسه شدند پیکر نوجوانی را دیدند که از دروازه فوتسال آبی رنگ حیاط آویزان است. این نوجوان با یک شال گردن دار زده شده بود. با اینکه دانش آموزان از دیدن این صحنه ترسیده بودند اما خاطره دیدن اجساد کبوترها و گربه یی که پیش از این در حیاط مدرسه از دار آویزان شده بود برای آنها تداعی می شد. به گفته یکی از این دانش آموزان پیش از این گاهی حیواناتی که دار زده شده بودند در حیاط مدرسه دیده می شد.
او به اعتماد گفت: «یک بار جسد یک گربه را دیدیم که دار زده بودند و یک بار هم یک کبوتر مرده که به وسیله ریسمانی در حیاط مدرسه آویزان شده بود. » یکی از اهالی سوق که مایل به ذکر نامش نبود نیز در گفت وگو با اعتماد گفت: «کاملادر جریان این موضوع قرار دارم که مدیر مدرسه موضوع جسد گربه یی را که در حیاط مدرسه آویزان بود را به کلانتری خبر داد. » این در حالی است که این دبیرستان خانه سرایداری و سرایدار ندارد و نگاهی به ارتفاع دیوارهای آن نشان می دهد که امکان پریدن افراد از روی دیوارها در نقاطی که ارتفاع کمتر است به راحتی وجود دارد.
هرچند مسوولان انتظامی شهرستان کهگیلویه در گفت وگو با اعتماد، این واقعه را خودکشی اعلام کرده اند اما خانواده این نوجوان هرگونه احتمال خودکشی را رد کرده اند. در حالی که سرهنگ خشنود، رییس پلیس آگاهی شهرستان کهگیلویه در پاسخ به اعتماد از وجود چنین پرونده یی ابراز بی اطلاعی کرد، سرهنگ جهان دیماز، فرمانده انتظامی شهرستان کهگیلویه در گفت وگو با اعتماد گفت: «این موضوع تا این لحظه از نظر ما خودکشی است اما خانواده اش مدعی هستند که این نوجوان خودکشی نکرده است.
با توجه به اینکه جنازه تحویل پزشکی قانونی شد، تا مشخص شدن نظر پزشکی قانونی که ممکن است ماه ها طول بکشد، باید منتظر ماند. » او ادامه داد: «خانواده اش می گویند که اگر این نوجوان خودکشی کرده چرا نوک پاهایش بر روی زمین است؟ اما بر اساس تجربه می گویم که وقتی جنازه یی چند ساعت از یک شال آویزان باشد، امکان کش آمدن شال گردن وجود دارد.
این جنازه هم چند ساعت در آن جا آویزان بوده است.»تنها یک روز پس از مرگ این نوجوان در شهرستان سوق شایعه یی دهان به دهان چرخید. شایعه یی که از دلدادگی این نوجوان به یکی از دختران دبیرستان مورد نظر خبر می داد. حتی سرهنگ علی حسن جعفرنژاد، رییس پلیس آگاهی استان کهگیلویه و بویر احمد در این باره به «اعتماد» گفت: «هنوز تحقیقات در این باره نهایی نشده است البته شایعاتی هم شنیده می شود.
ما هم این شایعات را از مردم شنیده ایم از جمله اینکه این پسر نوجوان دلباخته دختری در این مدرسه شده بوده است و برای آنکه توجهی از جانب دختر مورد علاقه اش ندیده دست به این اقدام زده است.
اما همه اینها در حد حرف و شایعه است و تاکنون دلیلی برای اثبات آن مطرح نشده است. بنابراین تا به پایان رسیدن روند تحقیقات باید منتظر ماند. » با این همه برادر رضا این ماجرای مطرح شده را از اساس شایعه خواند. او گفت: «رضا نه از نظر فکری و نه از نظر فیزیولوژیکی هنوز به مرحله یی نرسیده بود که درگیر چنین موضوعاتی شود او هنوز در دنیای کودکی بود.»بنا بر اظهارات برادر بزرگ تر این نوجوان، صبح روز بیست و دوم بهمن «رضا» از خانه خارج شد تا با دوستان هم محله یی خود در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کند. دوستانش گفته اند که او در تمام طول مسیر خوشحال بود و با دوستانش شوخی کرده و می خندید. بعد از اتمام راهپیمایی آنها به منزل رفتند تا ناهار بخورند و بعد از ظهر هم با هم به کوه رفتند.
این نوجوان پس از بازگشت از کوه به زمین فوتبال رفته و با دوستانش فوتبال بازی کرده است. بازی فوتبال حدود ساعت پنج پایان یافته و رضا از دوستانش جدا شده است. پس از آن دیگر هیچکس از برنامه آخرین روز زندگی این نوجوان 14 ساله مطلع نیست.
برادر رضا به اعتماد گفت: «خانه ها در شهرستان سوق عمدتا بزرگ هستند. خانه پدری ما هم خانه بزرگی است. رضا گاهی در اتاق در کنار پدر می خوابید و گاهی در اتاقی دیگر در کنار مادر. آن شب هر کدام از والدین گمان می کردند که او در کنار دیگری به خواب رفته است. » به گفته برادر رضا که خود نیز جسد را مورد معاینه قرار داده بود، با احتمال بالایی مرگ این نوجوان بین ساعت 12 شب تا یک بامداد اتفاق افتاده است. خانواده و دوستان رضا او را شاد توصیف کرده اند. او می خواست در رشته تجربی درس بخواند و مثل برادرش پزشک شود.
کد خبر: ۲۷۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۴
گفته شده که در چند مورد دختران دانش آموز اين دبيرستان در هنگام ورود به حياط مدرسه مشاهده کرده اند که چند پرنده از جمله چند کبوتر از ميلههاي ورزش اين مدرسه حلق آويز شده اند
آوای دنا-ابتکار:صبح روز چهارشنبه 23 بهمن(ديروز) دانش آموزان دبيرستان دخترانه حضرت مريم شهر سوق (شهرکوچکي در استان کهگيلويه و بويراحمد) هنگام ورود به حياط مدرسه با صحنه فجيعي روبه رو شدند؛ جسد نوجواني حدوداً 15 ساله به تيرک دروازه فوتبال زمين ورزش مدرسه به دار آويخته بود.
کد خبر: ۲۶۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۵
اوای دنا:« حجت الا سلام والمسلمین عمرانی نژاد امام جمعه شهر سوق » در جمع مردم لیکک در مسجد دکتر جهاندیده این شهر ، با بیان اینکه ، این ماه برای جهان اسلام و تشیع از اهمیت ویژه ای برخوردار است گفت:
ماه صفر یادآور خاطره های مختلف و مصیبت بار ی است که در بیست وهشتم این ماه درسال ۱۰ هجری رحلت پیامبر اسلام(ص) رخ داد.
«وی» همچنین خواستار استفاده هرچه بیشتر مردم بخصوص جوانان از فضائل وبرکات این ماه شد. گفتنی است در پایان این مراسم برنامه مختلفی از جمله مدیحه سرایی برگزار شد.همچنین روابط عمومی فرمانداری بهمئی اعلام م کرد از امشب به مدت 2 شب ، مراسم سخنرانی و مداحی با حضور برخی از ائمه جمعه استان در مسجد صاحب الزمان(عج) شهر لیکک برگزار می شود از عموم ارادتمندان اهل بیت عصمت وطهارت برای شرکت در این مراسم دعوت شده است.مسلم مختاری/ شهرستان بهمئی
کد خبر: ۱۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۲۱
هدایت الله طیب در شهر تمپا،یکی از شهرهای ایالت فلوریدا ساکن شد و تحصیلات خود را در دانشگاه شهر تمپا شروع کرد.
کد خبر: ۱۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
اوای دنا: با ورود یک قلاده کفتار به شهر سوق و تعقیب آن به وسیله اهالی چند نفر زخمی شدند که در نهایت این کفتار به وسیله مأموران محیط زیست به دام افتاد.به گزارش اوای، سید قدرت علیپور در گفتوگو با خبرنگار فارس در کهگیلویه اظهار داشت: امروز یک قلاده کفتار به شهر سوق وارده شده بود که پس از تعقیب و گریز فراوان و مصدومیت سطحی چند تن از شهروندان سوقی به وسیله مأموران محیط زیست شهرستان کهگیلویه به دام افتاد.رئیس اداره محیط زیست شهرستان کهگیلویه با بیان اینکه مصدومین از افرادی بودند که سعی داشتند این کفتار را از پای در آوردند، تصریح کرد: این عمل کار بسیار اشتباهی بود و همین امر باعث شد تا این جانور با ترس به سمت شهروندان سوقی حملهور شود.علیپور بیان داشت: مأموران محیط زیست پس از اطلاع از این قضیه سریع به محل اعزام شدند و در کمترین زمان ممکن کفتار را به دام انداختند.وی با اشاره به اینکه بعضی گونههای کفتار در کوههای اطراف دهدشت به خصوص کوه خائیز و کوه سیاه زیست میکنند، عنوان کرد: در بعضی مواقع و به خصوص در فصول سرد سال بعضی از گونههای جانوری از جمله کفتار به تپههای اطراف شهر دهدشت و روستاهای اطراف مهاجرت میکنند.وی با توصیه به همه شهروندان به عدم حمله به حیوانات وحشی ابراز داشت: حیواناتی مثل کفتار هیچگونه مشکلی برای انسان به وجود نمیآورند.وی اضافه کرد: متاسفانه در موارد زیادی دیده شده که این حیوان ترسناک ولی بیآزار بر اساس یک اعتقاد غلط که همان درمانگر بودن اعضای تناسلی آن میباشد توسط بعضی سودجویان شکار میشود.علیپور افزود: این جانور معمولا شبها برای شکار بیرون میآید و به جهت مردارخواری یکی از بهترین نوع رفتگران محیط زیست به شمار میآید.وی عنوان داشت: توصیه ما به مردم این است که در صورت مشاهده جانوران وحشی در محل سکونت خود در نخستین فرصت به مأموران محیط زیست و یا پاسگاههای انتظامی اطلاعرسانی کنند.گفته می شود کفتار به دام افتاده در شهر سوق هماکنون در اداره محیط زیست کهگیلویه نگهداری میشود که پس از انجام معاینات دامپزشکی به دامن طبیعت بازگردانده میشود.
کد خبر: ۱۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۲۱
اوای دنا:تابستان 8 سال پيش در چنين روزي همه ايران يک نام را زمزمه کرد، براي يک نام بغض کرد، براي يک نام اشک ريخت و شعر خواند؛ حسين پناهي. مردي که کودکياش را 48 سال تمديد کرد.حسين پناهي خود درباره رسالتي که در زندگي داشت به وضوح گفته بود که «رسالت من چنين است، تا دو استکان چاي داغ را از ميان دويست جنگ خونين به سلامت بگذرانم، و در شبي باراني، چشم در چشم با خداي خود نوش کنم!»به گزارش هنرآنلاين، هشتمين تابستان است که او به آن سوي پنجرهها کوچ کرده، آنقدر زود گذشت که ما از آن روز تا امروز و احتمالا تا هميشه، مرثيهخوان روزهايي هستيم که بودنش را نفهميديم و چه حيف! حسين پناهي، يک بازيگر يا شاعر به معني صرف کلمه نبود ولي هرچه بود، جهان غريب پناهي، همان قدر جلوي دوربين سينما عيان ميشد که روي سن تئاتر، که بر دفتر شعر و اين را با زبان شرح دادن، محال!حسين پناهي دژکوه، در سال 1335، در روستاي دژکوه شهر سوق از توابع شهرستان دهدشت در استان کهگيلويه و بويراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصيل در بهبهان به توصيه و خواست پدر براي تحصيل به مدرسه آيتالله گلپايگاني رفت و بعد از پايان تحصيلات براي ارشاد و راهنمايي مردم به محل زندگياش بازگشت.چند ماهي در کسوت روحانيت به مردم خدمت کرد. و پس از مدتي نتوانست در کسوت روحاني باقي بماند.حسين به تهران آمد و سر از آکادمي علوم هنري آناهيتا درآورد و تحت آموزش مستقيم دکتر مصطفي اسکويي، با عناصر و تکنيک بازيگري به روش استانيسلافسکي که اسکويي و همسرش بنيانگذار اين سبک در ايران بودند، با تئاتر کلاسيک نوع اروپايي به بهترين نحو آشنا شد و يکي از شعرهاي معروف خود را با نام”براي آناهيتا" در آن زمان سرود و به استادش تقديم کرد.پناهي بازيگري را نخست از مجموعه تلويزيوني”محله بهداشت" آغاز کرد. سپس چند نمايش تلويزيوني با استفاده از نمايشنامههاي خودش ساخت که مدتها در محاق توقيف ماند تا بالاخره با پخش تلهتئاتر”دو مرغابي در مه" از تلويزيون که علاوه بر نوشتن و کارگرداني خودش نيز در آن بازي ميکرد خوش درخشيد و با پخش نمايشهاي تلويزيوني ديگرش، توجه مخاطبان خاص و عام را به خود معطوف کرد. (نمايشهاي”دو مرغابي در مه" و”يک گل و بهار" که پناهي آنها را نوشته و کارگرداني کرده بود، بنابه درخواست مردم به دفعات از تلويزيون پخش شد.)در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد او يکي از پرکارترين و خلاقترين نويسندگان و کارگردانان تلويزيون بود. به دليل فيزيک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگي و خلوصي که از رفتارش ميباريد و طنز تلخش بازيگر نقشهاي خاصي بود. اما حسين پناهي بيشتر شاعر بود و اين شاعرانگي در ذرهذره جانش نفوذ داشت. تا اينکه نخستين مجموعه شعرش با نام”من و نازي" در 1376 منتشر شد. (اين مجموعه شعر تاکنون 17بار تجديد چاپ شد و به 6 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.)کار هنري از زبان پناهيدر کودکي نميدانستم که بايد از زنده بودنم خوشحال باشم يا نباشم. چون هيچ موضعگيري خاصي در برابر زندگي نداشتم. فارغ از قضاوتهاي آرتيستيک در رنگين کمان حيات ذرهاي بودم که ميدرخشيدم. ديدن پرواز دور از دسترس و افسانههاي عقابها، حمله ساليانه ميليونها ملخ و… همه اينها براي من، عجيب، موثر و جالب بود. بعد از مدتي ديدم مثل جاروبرقي تمام آن تصاوير و اتفاقات را در ذهنم جمع کردهام و حالا در کارهاي نيمه هنري که انجام ميدهم، نشانههايي شدهاند که نميگذارند يا نميخواهند از گذشتهام جدا شوم.سينما، شعر، هنر از زبان پناهيعلاقه شماره يک من، شعر است، بعد به سينما گرايش پيدا کردم که همسايه ديوار به ديوار شعر است. شعر، سينما را نگه داشتهاست وگرنه در حد گرايشهاي مستند يکبار مصرف ميماند. کسي که براي نخستين بار طرح پاپوشي به اسم کفش را طراحي ميکند اسم کارش هنر است. اين بارها تکرار شده که”من اگر ميتوانستم شعر بگويم هيچگاه فيلم نميساختم." اين گفته خالق فيلمهاي ايثار، نوستالژيا، و آيينه است، تارکوفسکي پيامآور سينما. من هم وقتي از سينما ميگويم، منظورم آثاري است که جرقهاي از خلاقيت سازنده را در آن ميبينم. من سعي کردم روشنايي شعر را با خودم در سينما حفظ کنم. نه شعر خودم را بلکه شعري را که در دنيا مطرح است. اين شعر را در نظر بگيريد:”کوهها در دور دست ميدرخشند در چشم سنجاقک…"اين يک هايکوي ژاپني است.به نظر من بازيگري که نقشي را در مقابل دور بين بازي ميکند، عمده بار بازيگرياش بر نکات و انديشهاي است که در ذهن دارد و تماشاگر نميبيند. شما از کجا ميدانيد که در ميان يک ديالوگ، چنين ذهنياتي مثل اين هايکو نباشد؟ چنين فرضيات ذهني، هميشه تاثيرگذارتر از امکانات در دسترس است، مثل ديالوگ يا حرکت. آن فرضيات بازيگر است که با خود ميگويد اگر فلان لحظه را اينطوري عکسالعمل نشان بدهم، بهتر است. نميخواهم بگويم همه بازيگران با شعر سر و کار دارند بلکه هرکس به فراخور حالش فرضيات ذهني براي کار خود کنار ميگذارد.بازي در نقش افراد مجنون و کودکانقبلا هم گفتهام باز هم ميگويم، بعد از مرگم متوجه خواهيد شد که چرا در چنين نقشهاي کودکانهاي ظاهر ميشوم و اين حرف بين برخي از دوستان سوءتعبير شدهاست. منظورم اين نبوده که من نابغهاي هستم که بعد از مرگم به وجود نازنينم پي ميبرند. نه، ميخواستم بگويم بعضي چيزها تا وقتي آدم هست، حالا هر کسي، نميشود در مورد آن حرف زد. چون اگر بگويي، پر ميشوي از”من".ميخواستم بگويم کليد گم گمشدههاي ما در جيب دل بچههاست (و در جيب هر کس که شبيه بچههاست)؛ بقيه به قدرت، بازيگرند. اگر براي ارائه اين شخصيتها دنبال الگو بگرديم در جامعه فراوان به چشم ميخورد، افرادي که فقط از حيث جسماني بزرگ شدهاند و گاهي دست به اعمالي ميزنند که هيچ ربطي به منطق و دو دو تا ميشود چهارتاهاي حسابگرانه ندارد.کودکي از زبان پناهياز زماني که دوران کودکي را از دست دادم در اين انديشه بودم، ما ايلياتي بوديم شبها پهنهاي به وسعت آسمان، زمينه روياهاي دور و درازمان بود. شبها آنقدر به آسمان نگاه ميکرديم تا خوابمان ببرد. در آن پهنه، ذهن ما به جايي نميرسيد اما ميتوانستيم ستارهاي را انتخاب کنيم و دلخوش آن شويم. ما به سياهچالهها فکر نميکرديم، شايد به اين خاطر که دوران کودکي، دوران حيرت است.بعد از اين دوره بزرگترين مسئلهام”مرگ" بود. هميشه اين بودن يا نبودن، برايم سوال غليظ و پيچيدهاي بوده و هست و هميشه هم بيجواب مانده؛ آيا مرگ، پاسخ بزرگي به زندگي ماست؟ چرا بار آگاهي بر گرده انسان گذاشته شد؟ يا ما چرا ميبينيم؟ ما چرا ميپرسيم؟ هميشه اينها براي من معماهاي لاينحل بودهاست. درگير شدن ذهن با مرگ، هميشه با آرزوي ديرينه انسان براي رسيدن به دستاويز عشق، ارتباط تنگاتنگ داشتهاست.
کد خبر: ۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۵/۱۶
اوای دنا: بیاد شهید طیب و همه ی شهدای ایران زمین:چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا امثال شهید طیب هنوز به خوبی معرفی نشده اند؟ چرا نام پر آوازه شهید هدایت الله طیب را فراموش کرده ایم ؟ چرا و چرا... و اما شهید طیب کیست وکه بود؟هدايت الله طيب، متولد سال 1333هجري شمسي، در قريه تنگهبر سفيد، از توابع شهرستان كهگيلويه،در روستايي محروم و دورافتاده. دوران كودكياش در روستا سپري شد و در سال 1341 وارد دبستان شد.
دوران دبستان را با موفقيت سپري كرد و بعد از دوران دبستان براي تحصيل در دوره دبيرستان به بهبهان رفت و در رشته طبيعي در دبيرستان "25شهريور"، مشغول تحصيل شد و نهايتا در سال 1353دوره دبيرستان را تمام كرد.
دوره دبيرستان در زندگي شهيد هدايت، دوره مهمي بود؛ هم از اين حيث كه به شدت روي به مطالعات ديني آورد و از طرف ديگر با افرادي آشنا شد كه با برگزاري جلسات هفتگي وارد قضاياي سياسي و مبارزات انقلابي گرديد. در اين دوران ساواك از جلسات هدايتالله مطلع و در خرداد ماه سال 1353، توسط ساواك بازداشت ميشود و چند شبي را در زندان ساواك گچساران ميماند و بالاخره با گرفتن تعهد آزاد ميشود و به خاطر همين نميتواند درهمه امتحانات خرداد ماه شركت كند. بعد از آزادي به روستا باز ميگردد و ديپلمش را در شهريور ماه اخذ ميكند.
با پايان دوره دبيرستان هدايتالله در سال 1354 به سربازي رفت و بعد از دوره آْموزشي، به خاطر اينكه ديپلمه بود به عنوان درجهدار انتخاب شده و در رشته تانك دوره ديد. دوران سربازي قهرمان داستان ما در 16 ارديبهشت 1356 تمام شد و از اين لحظه به بعد داستان وارد لحظه حساس خود ميشود زيرا هدايت مقدمات سفر به آمريكا را براي تحصيل شروع كرد.
تا زمانيكه شرايط سفر براي هدايت فراهم شود وي در يك شركت آبرساني به عنوان رييس كارگزيني مشغول به كار ميشود. محل اين شركت بين آبادان-ماهشهر بود. در اين مقطع باز هم فعاليتهاي سياسياش را شروع كرده و تشكل كوچكي در همان شركت راه مياندازد اما پس از مدتي فعاليت اين گروه كوچك در آن شركت لو ميرود و هدايت الله طيب مجبور ميشود به بهبهان نقل مكان كند.
وقتي ماجراي سفر هدايت به آمريكا جدي ميشود يكي از دوستانش ميپرسد كه چرا ميخواهي به آمريكا بروي و همينجا تحصيل نميكني؟ حرف خيلي عجيبي زد. «ببين ،شاه عمله آمريكاييهاست. ما ميتوانيم توي امريكا بهتر و بيشتر ريشه اين آدم را بزنيم. ضمن اينكه به هر حال سطح علمي دانشگاههاي آنجا هم بالاست و ميتوانيم از دانش آن سرزمين براي پيشرفت مملكت درآينده بهره بگيريم».
بعد از سفر به آمريكا هدايتالله طيب در نامههاي خود به اين نكات اشاره ميكند كه «ما الان در اينجا بايد علم آنها را بياموزيم تا فردايي كه برگشتيم به مملكتمان، گوشهاي از كشور را بسازيم». وي از همان ابتدا و قبل از رفتن به آمريكا، اهداف خودش را روشن كرده بود به همين دليل با رسيدن به آمريكا بلافاصله فعاليت سياسي را شروع ميكند.
هدايت الله به محض تحصيل در رشته كشاورزي در شهر «سنت پطرزبورگ» ايالات « فلوريدا» انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان سنتپطرزبورگ را تاسيس كرد و در انتخابات به عنوان مسئول انجمن انتخاب شد. وي به همراه يكي از دوستانش كه متاهل بود، خانهاي دو طبقه را براي زندگي اجاره ميكنند و دوران تحصيل را ادامه ميدهد تا اينكه حوادث 13 آبان 1358و تسخير لانه جاسوسي ميرسيم. در اين مقطع هدايتالله به همراه دوستان انجمنش، در حمايت از تسخير لانه جاسوسي دست به راهپيماييهايي ميزنند و با برگزاري نشستهايي اين حادثه را براي دانشجويان ملتهاي ديگر تبيين ميكنند.
در اينجا لازم است به اين نكته اشاره كرد كه وقتي هدايتالله از امريكا بازگشت، در شهر سوق نمايشگاهي از عكس فعاليتها و راهپيماييهاي دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا را برپا كرد و در حاشيه اين كار به دوستان جواناني كه براي بازديد ميآمدند، ميگفت «ما وظيفه داريم، هرجا كه باشيم، فرقي نميكند ايران، آمريكا، هرجا دنيا، بايد در حمايت از انقلاب و امام به پا خيزيم و هر كاري از دستمان برميآيد. انجام دهيم». وقتي در تظاهرات تسخير لانه جاسوسي در ايران پرچم آمريكا به آتش كشيده ميشود دانشجويان آمريكايي به تلافي اين به آتش كشيدن تصميم ميگيرند درصحن دانشگاه پرچم ايران را به آتش بكشند. كشمكشهايي صورت ميگيرد و دانشجويان ايراني ميگويند ما چنين اجازهاي به شما نميدهيم. نهايتا اين موضوع به اين جا ختم ميشود كه جلسه مناطرهاي در صحن دانشگاه برگزار شود و از هر دو طرف يعني از امريكاييها 4 نفر و از ايرانيها هم 4 نفر در مناظره شركت كنند. از ميان دانشجويان ايراني شهيد طيب به عنوان مسئول انجمن اسلامي شهر سنت پطرزبورگ شركت ميكند.
اين مناظره باعث شد اذهان عمومي دانشجويان نسبت به موضوع روشن شود و بسياري از آنها همدلانه با حادثه تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان ايراني برخورد كنند. بعد از اين مناظره فضا به گونهاي عوض ميشود كه آن 4 دانشجوي آمريكايي متهم ميشوند وحتي برخي از اساتيد دانشگاه نيز جانب دانشجويان ايراني را ميگيرند. با اين همه تعدادي از دانشجويان آمريكايي با كمك و همراهي پليس منطقه اصرار ميكنند كه هر طور شده پرچم ايران بايد به آتش كشيده شود. با مقاومت بچههاي انجمن قرار ميشود كه آرم "الله" در پرچمي كه قرار است بسوزد، نباشد. خلاصه آمريكاييها پرچم را سر و ته در چوب زدند؛ يعني رنگ قرمز در بالا قرارگرفت و شد پرچم ايتاليا و اين پرچم را آتش زدند. اين موضوع باعث مضحكه نشريات محلي ميشود كه دانشجويان آمريكايي به جاي پرچم ايران، پرچم ايتاليا را آتش زدهاند.
بچههاي انجمن همين كه پرچم را ديدند سكوت كردند تا پرچم را آتش بزنند، بعد بلند شدند و شروع كردند به هورا كشيدن و تازه آنها متوجه شدند كه پرچم ايتاليا را آتش زدهاند. ماجراها همينطور ادامه پيدا ميكند و منزل هدايتالله طيب ميشود مقري براي دانشجويان آن شهر و شهرهاي ديگر ايالت فلوريدا براي فعاليتهاي سياسي عليه آمريكاييها تا اينكه جنگ شروع شد. در اين مقطع دانشجويان ساكت نمينشينند و شروع ميكنند به راهپيمايي عليه آمريكا به عنوان يكي از حاميان صدام حسين. پس از شروع جنگ هدايتالله براي خانواده خود نامهاي با اين مضمون نوشت:
«خانواده عزيزم، باور كنيد اين نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشتهام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» كه منجر به دستگيري بچهها شدنوشتم و فرصت نكردم نامه را كامل كنم و برايتان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ايران و ما روز دوشنبه 7 مهر ماه به خاطر محكوم كردن دولت جنايتكار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داريم كه اميدواريم به خوبي و خوشي برگزار شود. البته ما طي پيامي از حضور امام در خواست كرديم كه اجازه فرمايند ما براي جنگيدن به همراه ديگر عزيزان به ايران بازگرديم و راديو هم پيام را پخش كرد كه حتما شنيديد ولي هنوز در اين مورد پيامي از حضرت امام به دست ما نرسيده است». اين نامه در كمتر از يك هفته از شروع جنگ نوشته شد و هدايتالله طيب و دانشجويان ديگر براي حضور در جبهه اعلام آمادگي كردهاند. از همين جا جرقه بازگشت در وجود شهيد طيب زده ميشود.
يك بار خانواده براي وي نامهاي مينويسند و از فعاليتهاي سياسياش اظهار نگراني ميكنند. هدايتالله طيب هم در جواب نامه مينويسد «فقط ميخواستم به عرضتان برسانم كه عزيزان من، چرا اينقدر در فكر هستيد؟ شما اصلا نگران ما نباشيد و مطمئن باشيد كه جاي ما خيلي خوب و هيچگونه نگراني نداريم. از نظر درگيري با دولت آمريكا هم همانطور كه امام فرمودند مطمئن باشيد كه آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند و با اين تلاشهاي مذبوحانهاش قادر نيست فريادهاي حق طلبانه ما را در گلو خفه كند.
عزيزان من ما طبق رسالت شرعي و اسلامي موظف هستيم در برابر توطئههاي ضد انقلاب در خارج از كشور عليه اسلام و انقلاب اسلاميمان مقابله كنيم». به دنبال نامهاي كه به حضرت امام نوشتند و با هماهنگيهاي كنسولگري ايران در واشنگتن به طرف ايران به راه ميافتند. تاريخ دقيق حركتشان مشخص نيست ولي از تركيه در 18اكتبر، 1980يعني 27 آبان 1359 كارت پستالي را براي يكي از دوستانشان ارسال ميكنند و در پشت آن مينويسند: «خواهران و برادران ايماني بسيار عزيز و مهربان، سلام عليكم. با آرزوي موفقيت ،سعادت و تندرستي براي همگي شما عزيزان در پيشبرد اهداف مقدستان و با تشكر از محبتهاي فراموش ناشدنيتان، بحمدالله به سلامت رسيديم «استانبول» وامروز با اتوبوس يكسره عازم تهران هستيم. هيچ گونه اشكالي برايمان پيش نيامد، الحمدالله تا اينجا». اين كارت پستال و پشت نويس آن نشان ميدهد كه هدايتالله طيب در كمتر از دو ماه از شروع جنگ خودش را به ايران ميرساند براي حضور در جبهه. هدايت در دوره سربازي، آموزش دوره زرهي ديده بود بنابراين بلافاصله با بازگشت به ايران و حضور در جبهه، در يگان زرهي مشغول فعاليت و سپس براي تكميل آموزشهاي لازم به شيراز اعزام ميشود تا در تيپ زرهي شيراز آموزش ببيند.
نكته جالب اين جاست كه تا 6 ماه پس از بازگشت به ايران، خانواده از حضور هدايت در ايران خبري نداشتند و گمان ميكردند كه وي همچنان در آمريكا به سر ميبرد. از آن جايي كه هدايت محبت و علاقه خانواده را به خود ميدانست و ميدانست كه پس از سالها دوري احتمال دارد كه نتواند به نحو احسن در جبهه حضور يابد، ترجيح داد هر طور شده خود را به جبهه برساند و اسباب ناراحتي و دلخوري خانواده را پيش نياورد. اين رفتار نشان از محبت و تبعيت هدايتالله طيب به حضرت امام دارد كه به هر حال ايشان به فرمان امام براي اداي تكليف به ايران بازگشتند و نميخواستند هيچ چيزي، مانع اين اداي تكليف شود. در آن دوران هدايتالله طيب سلسله سخنرانيهايي به مناسبتهاي مختلف انجام داد و در تعدادي يادداشت و دستنويس اشاره كرده است كه:
«خدايا نكند ثمره جنگ يارانمان، به چنگ فرنگي مسلكان افتد. نكند خونينكفنان در غربت بميرند تا خوشباوران غرب زده كام گيرند. نه!نه! نه!هرگز! كفر است. مگر ميشود خون حسين(ع)پايمال شود و بالاي دست نوشتهها هم نوشته بود كه ما مرد جنگيم و از شهادت باكي نداريم». وقتي هدايت آمريكا را با آن همه زرق و برق رها كرد و براي اداي دين خويش به انقلاب رهسپار جبههها شد، معلوم بود كه ماندني نيست و رفتني است و ديگر در اين دنياي خاكي جايي ندارد.
آري مردان الهي عشق را در قتلگاه به كمال ميرسانند و هدايتالله كه آسماني خاك نشين بود در 5 فروردين 1361 لبيك امام خويش را با خون پاسخ داد و در ميانههاي عمليات فتحالمبين به شهادت رسيد. وقتي خبر شهادت هدايتالله به آمريكا ميرسد، در آنجا هم مراسمهاي بزرگ داشتي برايش ميگيرند و نامهاي براي خانوادهاش ميفرستند. در اين نامه به زحمات ايشان در تشكيل انجمن اسلامي اشاره شده و اين كه شهيد هدايت الله طيب، به خواسته و آرزوي قلبياش رسيد. دوستان شهيد هدايتالله طيب در آمريكا هم خوب ميدانستند كه غايت آمال او ، چيزي نبود جز شهادت. در زماني هم كه هدايت هنوز در ايران بود و به شهادت نرسيده بود بچههاي انجمن اسلامي با ايشان مكاتباتي داشتند و براي برخي از امور از ايشان كسب تكليف ميكردند.
و پايان داستان زندگي اين مرد الهي زمينهاي شد تا دريابيم كه براي اطاعت از فرمان امام زمانمان بعد زمان و مكان اصلا اهميتي ندارد و هر كجا كه باشيم بايد در راستاي دفاع از حريم ولايت آماده جانسپاري باشيم. اميدواريم كه زندگي اين شهيد بزرگوار به زودي زود در قاب تصوير نقش بندد تا دنيا ببيند كه در ايران اسلامي فرزنداني پرورش يافتند كه براي كمنشدن تار مويي از مولايشان رفاه و سرمايهداري را رها كردند و در جدال با اهريمنان زمان عشق را شرمنده خويش ساختند .
با تشکر از خبرگزاری فارس
کد خبر: ۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۲۱
اوای دنا : در ادامه برنامه های انتخاباتی دکتر فیاض بخش ایشان وارد شهر سوق شد و مورد استقبال بی نظیر هواداران خود قرار گرفت.
دکتر فیاض بخش صحبتهای خود را با درود برشهدا وامام شهدا آغاز واز تاثیر روحانییت درآگاهی مردم بویژه روحانیت سوق سخن گفت واز آنها به نیکی یاد کرد .ایشان با تشکر از حضرت حجت الاسلام میر احمد تقوی وآقایان مژدهی پور وشیخ نظری و یزدانی و نریمانی از زحمات موحدهم در این 20سال تشکر وایشان را چهره ملی دانست .دکتر در ادامه ی صحبتهایش به تبیین ونقش نماینده در کشور جمهوری اسلامی پرداخت وخصوصیات یک نماینده ی کارآمد را برشمرد.استاد دانشگا ونامزد نهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی انسجام ووحدت مردم را تا رسیدن به اهداف نهایی نیز ستود وبه آنها تبریک گفت .دکتر فیاض بخش شعار انتخاباتی خود ((چتری برای همه و انتخاب آگاهانه و تحول مدیریتی )) را توضیح وتفسیر وگفت این متعلق به یک تیم کارشناسی ونخبه های دانشگاهی است وامید است تحقق یابد .ایشان درصحبتهایش از محرومییت شهرسوق ونخبه های موجو د سخن گفت و گفت شهر سوق ومردمش پتانسیلهای زیادی دارند وداشتند اما در دور های گذشته از آنها استفاده نشده است .دکتر فیاض بخش یاد مرحوم حسین پناهی این شاعر وبازیگر تلویزیون را هم گرامی داشت .قبل از صحبتهای دکتر فیاض بخش دوتن از فرهنگیان و همچنین حجت الاسلام ولایتی به ایشان خیرمقدم ومطالبی ایراد کردند./بهرام پارسا
کد خبر: ۵۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۲/۰۸
اوای دنا:با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات و روز 12 اسفندماه و اگر چه هنوز تایید صلاحیتها قطعی نشده است اما فعالیت کاندیدهای مجلس شورای اسلامی و هواداران آنها جدی تر و حمایت های مردمی مشخص تر می شود.
در همین راستا و به لحاظ اینکه اخبار مربوط به انتخابات زیاد خواهد شد تصمیم گرفته ایم تا اخبار رسیده و شنیدهای خود را در یک صفحه و در کنار هم تقدیم هموطنان عزیز نماییم.
سونامی بهمئی !
به گزارش خبرنگار اوای دنا حجت الا سلام موحد در شهرستان بهمئی بیش از 20مورد دعوت مردمی داشته و مورد استقبال جمع کثیری از نیروهای اصلاح طلب و هواداران سایر کاندیدها قرار گرفت .هواداران موحد این سفر را سونامی بهمئی خواندند.آنها اعتقاد دارند اگر گرایشات سیاسی به همین منوال ادامه داشته باشد در بهمئی اکثریت ارای انتخاباتی را کسب خواهند نمود.
ائتلاف جدید، اری یا خیر
شنیده شد چهار نفر از کاندیداهای دور نهم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه کهگیلویه ،بهمئی و چرام(حبیبی-فیاض بخش-نظری-یزدانی) دور هم گردآمدند تا ائتلافی جدید را پایه ریزی کنند ظاهرا آنها مصوب نمودند تا براساس نظرسنجی یک پایگاه معتبر نظرسنجی با نفر اول این نظرسنجی ائتلاف نمایند.
ارتباط تشکیلاتی با 8+7
حجت السلام موحد در کفتگوی اختصاصی با اوای دنا گفت با اصرار بعضی از دوستان عضو تشکل اصولگرایان 8+7پا به عرصه انتخابات کهگیلویه نهاده و با هیچ تشکیلاتی سیاسی دیگر ارتباط سیاسی ندارد.....
به نفع هیچ کس کنار نمی روم
شنیده شد در پی شایعاتی مبنی بر ائتلاف بزرگواری و حبیبی ،حاج اصغر حبیبی با تاکید برحضور خود تا پایان انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی در حوزه انتخابیه کهگیلویه ، بهمئی و چرام افزود: نه بنفع حاج آقا بزرگواری که بنفع هیچکدام از نامزدهای دیگر این انتخابات کنار نمی روم. وی گفت: برای پیروزی به انتخابات قدم گذاشته ام و اگر پروردگار و لطف مردم یاری دهد بدون شک پیروز انتخابات خواهم بود.
وحمایتی دیگر
شنیده می شود دکتر علی مژدهی پور بعد از جلسه ای باموحد به این نتیجه رسیده است تا در این دوره از انتخابات از حجت الاسلام موحد حمایت نماید.پیش از این دکتر مژدهی پور در تالار پارسیان دهدشت از حجت الاسلام نظری اعلام حمایت نموده بود.
بزرگواری در لنده
عصر امروز حجت الاسلام بزرگواری وارد شهرلنده شد و چند مورد دعوت مردمی داشته است. بزرگواری در انتخابات قبلی قریب به سه هزار رای در این بخش داشته است.
اولین کاندیددر بی بی ذلیخایی:
عصر روز 22/10/90 حاج اصغر حبیبی دیگر کاندیدای مجلس نهم به اتفاق جمعی از هواداران خود به روستای بی بی ذلیخایی از توابع شهر سوق سفر نموده و مورد استقبال گرم مردم این روستا قرار گرفت .ظاهرا حبیبی اولین کاندیدی بود که در این دوره وارد این روستا شد.
زادگاه دکتر
امروز بخش قلعه رئیسی مهمان فرزند خود بوده .دکتر فیاض بخش امروزبنا به دعوت جمع کثیری از مردم توابع بخش دیشموک و قلعه رئیسی وارد این دو بخش گردید و مورد استقبال گرم و صمیمی هواداران سابق و جدید خود قرار گرفت .
همراهان دکتر فیاض بخش این مسافرت را بسیار خوب،پربار و مثبت ارزیابی نموده اند.
نشست با طلاب:
حجت الاسلام نظری هم جلسات متفاوتی داشته است.
ایشان در تاریخ 21/10/90 جلسه ای با طلاب حوزه انتخابیه کهگیلویه ،بهمئی و چرام در قم داشته و همچنین در تاریخ 22/10/90جلسه ای با طلاب حوزه انتخابیه مربوطه در شهرستان کاشان داشت که در هردو جلسه به بیان مشکلات حوزه انتخابیه و همچنین انگیزه خود از حضور در انتخابات پرداخت . براساس گزارش خبرنگار ما در این جلسات اکثر طلاب حمایت خود را از ایشان اعلام نمودند.
کد خبر: ۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۲۳
اوای دنا: با پیگیری میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد؛تعزیه سنتی شهر سوق ثبت ملی شد.معاون میراث فرهنگی ادارهکل میراث فرهنگی و گردشگری استان کهگیلویه و بویراحمد از ثبت ملی تعزیه سنتی شهر سوق خبر داد.رحیم دادینژاد امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس اظهار کرد: در سومین همایش شورای ثبت سازمان میراث فرهنگی کشور که در استان چهارمحال بختیاری برگزار شد، تعزیه عاشورایی سنتی شهر سوق به عنوان یکی از مهمترین میراث معنوی استان چهار فصل کهگیلویه و بویراحمد با رای اکثریت اعضای شورای ثبت در فهرست میراث معنوی کشور قرار گرفت. دادینژاد گفت: این تعزیه سنتی که سابقه 100 ساله در شهر سوق از توابع شهرستان کهگیلویه دارد، تاکنون در چندین جشنواره داخلی و خارجی اجرا داشته که مورد تقدیر قرار گرفته است. معاون میراث فرهنگی استان کهگیلویه و بویراحمد افزود: به همین مناسبت و به دلیل این موفقیت مراسم تعزیهخوانی سنتی شهر سوق با حمایت مالی و معنوی ادارهکل میراث فرهنگی این استان به صورت زنده در بعد از ظهر روز شنبه 12 آذرماه جاری در ارگ آزادی سازمان میراث فرهنگی و صنابع دستی و گردشگری در خیابان آزادی تهران و همچنین روزهای دوشنبه و سهشنبه 14 و 15 آذر در میدان امام حسن شهر دهدشت برگزار میشود.
کد خبر: ۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۱۲
معاون هنری وزیر با حضور بر آرامگاه حسین پناهی ضمن قرائت فاتحه یاد وخاطره این هنرمند فقید تئاتر و سینما را گرامی داشت +تصویر...
کد خبر: ۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴