برچسب ها
یافته های تازه نشان می دهند نوشیدن چای می تواند اندازه دور کمر را کاهش دهد. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :، محققان هلندی پس از مطالعه و تجزیه و تحلیل آثار انواع چای - سبز، سفید و چای اولانگ - بر روی وزن بدن، اعلام کردند، کافئین و ترکیب های طبیعی موجود در چای به مصرف انرژی و افزایش تجزیه چربی بدن کمک می کند. دکتر جفری بلومبرگ، پزشک و استاد علم تغذیه و مدیر مرکز تحقیقات انسانی دانشگاه تافتس گفت:" نتایج بررسی های مختلف دانشمندان نشان داده، نوشیدنی های خاص مانند چای می توانند باکتری های مفید روده را تقویت کنند. او افزود:" نوشیدن یکی دو فنجان چای مورد علاقه تان در روز سبب بهبود خلق و خو، افزایش تمرکز و کاهش خطر ابتلا به بیماری های مختلف - سرطان، پوکی استخوان، فشار خون بالا و دیابت - می شود. " البته باید به خاطر داشته باشید، نوشیدن چای به همراه ورزش و پیروی کردن از رژیم غذایی سالم سبب کاهش وزن و حفظ تندرستی می شود.   قدس انلاین
کد خبر: ۴۸۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰

در پی اتمام دو دوره ریاست عزت‌الله ضرغامی بر سازمان صداوسیما، آیت‌الله جنتی در نامه‌ای از وی تقدیر و تشکر کرد. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :آیت‌الله جنتی نماینده ولی‌فقیه و رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در پی اتمام دو دوره ریاست عزت‌الله ضرغامی بر سازمان صداوسیما در نامه‌ای ضمن تقدیر و تشکر فراوان، از ایجاد زمینه‌های اطمینان‌ خاطر خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در آن سازمان، انتصاب مسئولیت جدید وی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی را به عنوان عضو شورای انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی تبریک گفت. متن نامه آیت‌الله جنتی به شرح زیر است: جناب آقای مهندس سید عزت‌الله ضرغامی عضو محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی سلام علیکم انتصاب شایسته حضرت‌عالی توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) به سمت «عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی» جمهوری اسلامی ایران را که بیانگر تجربیات گرانقدر و شایستگی‌های فراوان شما در عرصه خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌باشد، تبریک می‌گویم. دوران تصدی جناب‌عالی را در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قطعه ای ستودنی در تعالی آن سازمان و رشد جامعه در زمینه‌های انقلابی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود. صداوسیما در این مدت نقش مؤثری در به صحنه آوردن مردم شریف در ایام‌الله 22 بهمن و 9 دی و روز قدس و موارد مشابه دیگر داشت که قابل تقدیر است. لازم می‌دانم از معاضدت مستمرتان با نهاد شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در زمان ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که همواره موجبات دلگرمی و اطمینان‌ خاطر خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در این نهاد فراهم می‌کرد تشکر نمایم. امید است در مسئولیت‌های جدید توفیقات روز افزونی نصیبتان گردد.
کد خبر: ۴۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰

شب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». به گزارش آوای دنا به نقل از فارس، این تنها شرح یک شب از سی و چند سال زندگی پرغصه همسران جانبازان اعصاب و روان است؛ زنان رنج کشیده و صبوری که سال ها بعد از به پایان رسیدن جنگ، درگیر جنگی بی سر و صدا و فرساینده در خانه های خود هستند. نگهداری از جانباز اعصاب و روان آسان نیست. عملا دیگر نمی توان به چشم «همسر» به او نگاه کرد. بیمار است و بیشتر از همسر، پرستار می خواهد. اما کدام پرستار است که شب تا صبح نقش اسیر عراقی را بازی کند، با حمله های عصبی و عوارض ناشی از آن، مثل کتک و ناسزا و شکستن اثاث خانه و ... کنار بیاید، به دنبال داروهایش تا مرز اسرائیل برود و دم هم نزند و در ازای این همه؟ هیچ. شاید گاهی تقدیری از سوی بنیاد شهید، شهرداری یا نهادهای دیگر که آن هم باعث دلخوشی این رزمنده های واقعی است. آنقدر به بیمارستان رفتم تا خودم هم مریض شدم52 ساله است. اما بیشتر از سنش به نظر می رسد. سختی های زندگی با جمشید، جانباز اعصاب و روان و شیمیایی در 27 سال گذشته پیرش کرده. 27 سال پیش، عملیات فاو، سلامتی همسرش را از او گرفت و حالا همسرش است که جنگ را به جای او ادامه می دهد «مشکلات خیلی زیاد است، به خصوص بیمارستان رفتن ها آنقدر زیاد شد که دیگر خودم هم روانه بیمارستان شدم». می گوید به خاطر اجر ثوابش این سال ها را تحمل کرده. اما یک بار نزدیک بوده طاقتش تمام شود و آن وقتی بوده که جمشید از خانه خارج شده و به قم رفته و به خاطر حواس پرتی سه روز در قبرستان ها خوابیده «وقتی پیدایش کردیم، فرقی با یک مرده نداشت. از طریق جهاد ساوه پیدایش کرده و تحویل کلانتری داده بودند. روزی که پیدا شد، من در حال خودم نبودم. یک بچه کوچک هم داشتم و بدترین لحظه ام بود وقتی او را در آن حالت دیدم. همه برایم سر تکان می دادند. گمشده داشتن خیلی سخت است» سه فرزند دارد. دو تا قبل از مجروح شدن پدرشان به دنیا آمده اند و یکی بعد از آن. اما از جمشید کاری برای تربیت آنها ساخته نیست «شوهر من مثل یک تکه گوشت است و کاری برای کمک به بزرگ کردن بچه ها از دستش برنمی آید. ریه هایش هم ناراحت است و نمی تواند کار کند». خسته ام، اما به خاطر خدا و بچه ها تحمل می کنممحمود 49 ساله است، سال 62 در عملیات مجروح شده و شیمیایی است، اما به نظر همسرش، جانباز اعصاب و روان هم هست. زن 42 ساله ای که هنوز جوان است، اما دلش از سختی های زندگی و مبارزه یک تنه با این همه مشکل بدجوری پر است «در بیمارستان بستری نیست، اما فرقی با یک بیمار بستری ندارد. تنگی نفس دارد. عروسی نمی آید، در مراسم عزا زود می گوید بلند شو برویم، اینجا هوا آلوده است و اعصابش به هم می ریزد». محمود پدر سه فرزند است «یکی از بچه ها بعد از جانباز شدن پدرش به دنیا آمده است. بچه ها می گویند باید با وی کنار آمد، چون مریض است. اما همه مان از این وضعیت به تنگ آمده ایم. وقتی دختر من می خواست ازدواج کند، بارها تقاضا و التماس کردم تا برای تهیه جهیزیه او کمکمان کنند، اما هیچ فایده ای نداشت». این تنها مشکل همسر محمود نیست. دارو و درمان بزرگترین مشکل اوست «هزینه های درمان را بیمه می دهد، اما داروهایش گیر نمی آید. علاوه بر این باید در بیمارستان در بخش مغز و اعصاب و مشاوره بستری باشد». وضعیت محمود از بقیه قدری بهتر است، چون می تواند به سر کار برود، اما... «در هوای گرم و آلوده نمی تواند کار کند. در جهاد کشاورزی کار می کند». با این حال هیچ چیز بیشتر از بی اعتنایی های جامعه دلگیرش نمی کند؛ جامعه ای که محمود به خاطر امنیت و آسایش آنها به این روز افتاد «یک شب که حالش بد شد و خواستم او را به دکتر ببرم، نزدیک ولیعصر پلیس جلویم را گرفت تا جریمه ام کند. گفتم همسرم جانباز است، حالش بد شده و می خواهم او را به بیمارستان ببرم. پلیس خندید و گفت ما از این کلک ها زیاد دیده ایم! گفتم کارت شناسایی دارد و پلاک ماشین هم مشخص است، همسرم خودش هم بلند شد و با حال نزارش قدری تند با افسر پلیس صحبت کرد، پلیس هم گفت تو برو و فکر کن ما را گول زده ای! وقتی به بیمارستان رسیدم، دکتر گفت حالش خیلی بد است، چرا او را اینقدر دیر آورده ای؟ گفتم فقط یک ربع پلیس من را نگه داشت». کیست که بتواند یک روز از این زندگی را تاب بیاورد؟ «خسته ام، دیگر بریده ام،‌ اگر دارم تحمل می کنم، به خاطر بچه هایم و به خاطر رضای خدا است. فکر می کنم در کنار او دارم ایثار می کنم». جنگ در خانه جانبازان ادامه داردشب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». همسرش روزی 48 نوع دارو می خورد. با این حال، درصد جانبازی او را کاهش هم داده اند «دکترها می گویند وضعیت او از یک جانباز شصت درصد هم بدتر است، اما درصد جانبازی او را از 24 درصد به 10 درصد رسانده اند. کمیسیون پزشکی بنیاد شهید می خواهد مرتب جانبازان را زیر دستگاه ببرد، در حالی که این کار برای سلامت آنها مضر است». فرزندش او را درک نمی کند. می گوید «جنگ تمام شده، اما در خانه جانبازان جنگ ادامه دارد. ما فراموش شده ایم، اما ما نفس می کشیم و خدا شاهد است که ما هم زنده ایم». از نهادهای مسئول دل پری دارد «من تعجب می کنم اگر مسئولان سراغی از ما بگیرند. اما بد نیست گاهی برای ما یک تجلیل بگذارند. ما افسرده ایم و جمعی را هم افسرده می کنیم». هر جا می روم، اول درصد می پرسند!انگار درد و رنج جانبازی و مشکلات جسمانی کم است که مشکلات مالی هم به آن اضافه شود! «دختر بزرگ من دانشجوی ترم 5 عکاسی است و من نمی توانم برایش حتی یک دوربین بخرم. افسرده شده و روزی 38 تا قرص می خورد و بارها خواسته انصراف بدهد که من مانع شده ام. دو دختر سادات دارم، اما سقفی بالای سر نداریم. یک حاج آقای نیکوکار که رئیس یک درمانگاه است،‌ با دیدن وضعیت ما دلش به رحم آمد و برایمان خانه ای گرفت، اما اگر فردا بگوید بلند شو، جایی را ندارم که بروم». گلایه های فراوانی از مقررات خدمات رسانی به جانبازان بر اساس درصد جانبازی دارد «روزی که جنگ شد، نگفتند که قرار است درصد تعیین کنند، اما امروز به هر جا که برای طلب کمک می روم،‌ اول درصد جانبازی همسرم را می پرسند!» مسائل مالی این روزها جزو مصائب زندگی خیلی هاست، چه برسد به کسانی که هزینه های بستری و دارو و درمان هم دارند و نان آورشان هم قادر به کار کردن نیست. همسر رنج کشیده دیگری می گوید «در هشت سال دولت قبلی قرار بود حقوق جانبازان را زیاد کنند، اما این اتفاق نیفتاد. اکنون ماهی 2 میلیون و 300 هزار تومان حقوق می گیرم و زندگی 5 نفر و هزینه تحصیل دو فرزند دانشجویم را با این پول تامین می کنم». زنگ در و تلفن مساوی است با حمله چاقویی!یک تلفن یا صدای زنگ در هم کافی است تا فرامرز را به هم بریزد و وقتی این اتفاق می افتد، زن و بچه اش از هیچ چیز، از کتک گرفته تا حمله با چاقو مصون نیستند «همسرم 48 ساله است. سرباز بوده و چهار سال در منطقه حضور داشته. هم شیمیایی است و هم جانباز اعصاب و روان. درخواست کردم او را برای وضعیت ریه اش به خارج اعزام کنند، اما گفتند ما جانبازان اعصاب و روان را اعزام نمی کنیم. برای همین درخواست کردیم پروفسور مهاجر و سمیعی در بیمارستان خاتم وی را درمان کنند. یک میلیون و 400 هزار تومان از بنیاد شهید حقوق می گیرد که 400 هزار تومان آن برای حق پرستاری است، با این حال معتقد است جانبازان دستگاه های دیگر وضعیت بهتری دارند و قوانین درصد جانبازی دست و پای مسئولان را برای کمک به آنها بسته است. برای داروهای همسرم تا مرز اسرائیل رفتممی توانی تصورش را کنی که برای تهیه داروهای همسرت مجبور شوی به هشت کشور و از جمله به داروخانه ای دورافتاده در مرز اسرائیل بروی؟ اگر نمی توانی، باید بگویم همسر محمدرضا این کار را کرده است «همسر من در سال62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون شیمیایی شد؛ عملیاتی که شهردار تهران فرمانده آن بود. جانباز شیمیایی 70 درصد است. 15 سالش بوده که از بسیج رفته به جبهه و وقتی مجروح شد، بعد از مداوا در بیمارستان صحرایی به اهواز و بعد مشهد فرستاده شد و بعد به ارتش پیوست. اکنون ناخدا 2 نیروی دریایی است و همین مهرماه بازنشسته شد». از رسیدگی ارتش راضی است «همه امور مربوط به همسرم را ارتش انجام می دهد و هزینه دارو و بیمه جانبازان را هم می پردازد. اما داروهای خاص را بنیاد شهید به ما می دهد یا در تهیه آنها کمکمان می کند». با این حال خودش هم از پا نمی نشیند و دنبال دارو تا کجاها که نمی رود «داروهای شوهرم را از آمریکا آورده ام و خودم هشت کشور را به دنبال دارو رفته ام و حتی دو بار به لبنان تا مرز اسرائیل رفته ام! چون در آن زمان، یعنی سال های 78- 79 در ایران دارو گیر نمی آمد و می گفتند فلان دارو تنها در داروخانه ای در مرز اسرائیل پیدا می شود. بسیاری از داروهایی که وارد ایران شد، به نام شوهر من وارد شد». می گوید در طول این سال ها، بیشترین سختی را برای تهیه دارو کشیده است «گاهی ساعت 3 نصفه شب از تهران به بوشهر می رسیدم تا یک دارو را بگیرم. از فرودگاه که بیرون می آمدم، جایی را نداشتم بروم و در وسط خیابان سرگردان می ماندم تا صبح فردا دارو را بگیرم و باز با پرواز برمی گشتم و ساعت یک نصفه شب به تهران می رسیدم و آن موقع شب هیچ کسی نبود که در فرودگاه به دنبالم بیاید». از سیستم جدید رسیدگی پزشکی به جانبازان راضی نیست «قبلا هر نوع جانبازی یک پزشک خاص داشت، اما اکنون بر اساس مناطق تعیین شده، همه جانبازان باید به یک پزشک عمومی مراجعه کنند. این در حالی است که کمتر جانبازی شرایط همسر من را دارد که با 70 درصد شیمیایی، جانباز اعصاب و روان هم هست». موقع حمله های عصبی محمدرضا، وضعیت همسر و فرزندش مثل خانواده بقیه جانبازان اعصاب و روان اسفبار است «همسرم من و بچه ها را بسیار کتک زده، اما من اصلا از این مسائل ناراحت نشده ام. اذیت های همسرم را به پای بیماری می گذارم. اما وقتی دکتر همسرم را جواب کرد و گفت او زیر چادر اکسیژن است و درمان ها رویش جواب نمی دهد و او را به خانه ببرید، یکی از سخت ترین لحظه هایم بود. در تمام این لحظه ها تنها بودم و هیچ کسی نبود که مرا حمایت کند. شب هایی را که من تا صبح بیدارم، کسی نمی بیند. همین چند شب پیش از خواب بلند شد و نفسش بند آمد. اما من از این رسیدگی ها ناراحت نیستم، این کارها را برای خودم کرده ام و فردای قیامت دلم خوش است که من همه تلاشم را کرده ام». او یک پرستار دلسوز واقعی است، تا جایی که حتی در بیمارستان هم دلش نمی آید رسیدگی به همسرش را به پرستاران بسپارد «شوهرم از سال 70 تا 78 مرتب در بیمارستان ساسان بستری بود و تنها برای مرخصی به خانه می آمد. من هم همیشه یا در ناصرخسرو بودم یا از 6 صبح تا 10 شب به بیمارستان می رفتم تا شوهرم معتاد مورفینی نشود، زیرا پرستاران با اینکه دلسوز هستند، اما بالاخره انسان هستند و از نگهداری این گونه مریض ها خسته می شوند و راحت یک مورفین تزریق می کنند تا ساکتش کنند. به پرستار می گفتم اگر می خواهی غر بزنی، به من بزن، به شوهرم هیچ نگو و من همه کارهایت را انجام می دهم». سخت تر از رسیدگی تمام وقت به کسی که کتک می زند و حمله می کند، تربیت فرزندی شایسته با وجود این مشکلات است و این کاری است که او به خوبی از پسش برآمده «پسرم بسیار صبور است. پدرش بارها شیشه آب را به سمت او پرتاب کرد و یک بار چنان موبایلش را به سمت بچه پرت کرد که به گونه اش خورد و اگر قدری بالاتر می خورد، بچه ام کور می شد. اما او هیچ نگفت». «از بچگی وقتی به بچه ام می گفتیم می خواهی در چه رشته ای درس بخوانی؟ می گفت پزشکی تا بتوانم مراقب پدرم باشم. اکنون نیز در تهران پزشکی می خواند و یکی از بهترین دانشجویان و مراقب حال پدرش است. از کلاس 12 نفره آنها در پیش دانشگاهی که 11 نفرشان فرزند شاهد و ایثارگر بودند، فقط دو نفر در رشته پزشکی قبول شدند: پسر من و آن یک نفری که سهمیه ای نبود. اما هنوز دوستان فرزندم نمی دانند پدر او جانباز است، چون از بس مسائل در رسانه ها بد منعکس شده، همه فکر می کنند جانبازان عده ای سودجو هستند که کیسه دوخته اند. این در حالی است که اگر تنها به کمک سهمیه وارد دانشگاه شده، چطور الان هم بهترین نمرات را دارد؟!» خانه ای را تصور کن که در آن نمی توانی بوی غذا یا عطر راه بیندازی، سروصدا کنی، شامپو یا صابون عطری بزنی و ... «ما الان یک نیمرو هم می خواهیم درست کنیم، نباید بویش دربیاید، چون برای همسرم بد است. وقتی به حمام می رود، نباید شامپو و صابون عطری استفاده کند، چون برایش بد است. بچه من وقتی می خواهد از خانه بیرون برود، باید دم در ادوکلن بزند تا بوی آن به پدرش نخورد، چون برایش بد است. لباس های شیمیایی ها باید نخی باشد، رژیم غذایی خاص دارند و سرخ کردنی و فست فود و خیلی چیزهای دیگر را نمی توانند بخورند». به جز دارو، شیمیایی ها تنها به یک چیز دیگر بسیار نیاز دارند: آرامش. «جانبازان شیمیایی نمی توانند زیاد از خانه بیرون بروند، چون گرما، سرما، گردوغبار و آلودگی اذیتشان می کند. شوهرم گاهی هفته ای یک بار هم از خانه بیرون نمی رود. البته حق پرستاری به ما می دهند، اما من الان بیش از ده سال است که با بچه ام نتوانسته ام به پارک بروم.اما یک سری امکانات درمانی هست که به بهبود سلامتی آنها کمک می کند، مثلا آب درمانی، استخر و امکانات ورزشی که به وضعیت ریه آنها بهبود می بخشد. ما در خانه برای شوهرم جکوزی زده ایم و از وقتی این کار را کرده ایم، فیزیوتراپی و ماساژ ریه او بسیار راحت شده است». همسر محمدرضا دبیر است، 21 سال سابقه کار دارد و با وجود مشکل قلبی، دلش نمی خواهد بازنشسته شود «خیلی ها به من می گویند خودت را بازنشسته کن، اما همین قدر که برای کار هم از خانه بیرون می روم، باعث می شود حال و هوایم عوض شود. زیرا می بینم بقیه هم مشکلات خاص خود را دارند و باعث می شود خدا را شکر کنم. ما همه مشکلاتی را که مردم دارند، داریم و این مشکل هم روی آن، البته من این را مشکل نمی دانم، بلکه نعمتی در خانه است که تنها قدری دست و پای ما را بسته است». و در آخر؟ لبخندی معنی دار می زند و می گوید «هشت سال جنگ تمام شد، اما ما در خانه مان هر روز خاطر ه جنگ را داریم».
کد خبر: ۴۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷

نماینده اهواز در مجلس خطاب به رئیس جمهوری نوشت: ظاهراً مقرر است در دولت شما تدبیر زمینه ساز امید باشد! اصولاً از تدابیر خود در خوزستان بگویید؟ آیا طرح 550 هزار هکتاری که وعده دادید محقق شد؟ آیا منطقه آزاد اروند نفعی برای مردم استان داشت؟ آیا اروند لایروبی شد؟ آیا تبعیض از بین رفت ؟ایا اشتغال برای جوانان ایجاد شد ؟ سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش ایسنا، سیدشریف حسینی در نامه سرگشاده ای به ریاست جمهوری نسبت به وضعیت رود کارون و زاینده رود اعتراض کرد که متن آن بدین شرح است: جناب آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام و احترام، بیست و چهارم خرداد طلیعه حماسه‌ای دیگر در سپهر سیاسی جامعه ایرانی بود و همیشه همه ایرانیان در شکل گیری این حماسه سهیم بودند. دولت شما با پیام خرد و اندیشه و عدالت آمد و مگر مردمان دیار نخل و آفتاب و کارون جز این چه می خواهند. پانزده ماه از آن روزهای بیم و امید می گذرد و باید بنام فرزند خوزستان پُرمهر، صادقانه و از سَر درد سخنانی به عرض رسانم و چون همیشۀ تاریخ، قضاوت را به چشم خطاناپذیر مردم بسپارم. این روزها بر اساس وعده ای که به مردم اصفهان از سوی دولت داده شد شاهد جریان دوباره آب در زاینده رود هستیم. بی گمان این مهم موجب خوشحالی و سرور بخشی از هموطنان ماست و از این رو ما نیز خود را در این شادی سهیم دانسته و همواره از درگاه ایزد توانا خواهان بهروزی همه ایرانیان در جای جای این سرزمین الهی هستیم اما در همین راستا و به این بهانه ذکر چند نکته خالی از لطف نیست؛ الف) می گویند دولت راستگویان و خوش عهدان مستقر شده است. به طور حتم خاطر مبارک هست که در جمع مردم اهواز در نخستین سفر استانی خود گفتید که آب موسوم به پروژه غدیر یک هفته دیگر به اهواز خواهد رسید! آیا می دانید این وعده امروز به ضرب المثلی کنایه آمیز در خوزستان تبدیل شده است؟ آیا می دانید آب غدیر که به اهواز نرسید، همان آب غیر قابل شرب با سرعت و مقدار کمتری در شبکه آب آشامیدنی اهواز جاری است؟ آیا باید هیات حقیقت یاب از فلان کشور خارجی بیاوریم تا شما باور کنید آب غدیر به اهواز نرسیده است؟ مردم اهواز تنها یک پرسش دارند: وعده رئیس جمهور ما چه شد؟ ب) ظاهراً مقرر است در دولت شما تدبیر زمینه ساز امید باشد! اصولاً از تدابیر خود در خوزستان بگویید؟ آیا طرح 550 هزار هکتاری که وعده دادید محقق شد؟ آیا منطقه آزاد اروند نفعی برای مردم استان داشت؟ آیا اروند لایروبی شد؟ آیا تبعیض از بین رفت ؟ایا اشتغال برای جوانان ایجاد شد ؟ بگذریم، دامن سخن را تنها در دامنه آب این مایع حیات بخش می گستریم. امروز که آب کارون بر پهنه زاینده رود جریان یافته است، یعنی صدها کیلومتر آب بالا و پایین رفته تا اصفهان از نعمت زیبایی آب محروم نماند، مردم خوزستان ما می‌پرسند دولتی که می تواند آب را در آن حجم و شکل به زاینده رود ببرد چرا نمی تواند آب کارون را که تنها چند متر با خانه های ما فاصله دارد را در لوله های شبکه آب اهواز جاری سازد؟ بی تردید پاسخ به این سوال از مذاکرات هسته ای با دولت های استکباری سخت تر و دشوارتر نخواهد بود! ج) آقای روحانی! آب اشامیدنی ما آلوده است. این را با صدای بلند و به اعتبار صدها گزارش فنی و تخصصی مراجع بی طرف و مستقل می گویم. کدام مدیر خوزستانی و شهروند است که دستگاه تصفیه آب نداشته باشد؟ آیا این دستگاه ها، تصفیه شیمیایی هم می کنند و یا تنها کدورت و طعم و بوی آب آلوده اهواز را می کاهند. چگونه وجدان مدیران وزارت نیروی شما آسوده است وقتی که آب کارون را در پهنه زاینده رود جریان می اندازند، روزانه صدها خوزستانی به دلیل شرب آب آلوده راهی بیمارستان ها و مراکز درمانی می شوند. مردم خوزستان با بغض و آه می گویند؛ هوای ما نفتی است. بارانمان اسیدی است. آب شربمان شیمیایی است. نصیب ما از ده ها پروژه ملی ، بیکاری است . براستی چرا ؟!! د) آقای روحانی! آب خوزستان صدها کیلومتر مسیر را طی کرد و به زاینده رود رسید. خدا را شاکریم و روحانی مچکریم ! اما آیا مایه شرمساری نیست که آب بیش از هزار روستای خوزستان به وسیله آب تانکر تامین می شود. آیا مردم ولایتمدار اصفهان که ده ها هزار فرزند برومند خود را برای دفاع از خاک تفتیده خوزستان فدا کرده اند می پذیرند آب کارون درختان حاشیه زاینده رود را سیراب کند و چشم مردم روستاهای خوزستان در انتظار تانکرهای آلوده آب آشامیدنی به جاده های خاکی این مناطق خشک شود. م) علی رغم تجارب تلخ سال های گذشته این روزها نیز شاهد بستری شدن صدها خوزستانی پس از بارش های اسیدی اهواز بودیم، آیا روا نبود وزیر بهداشت شما بر بالین این گرفتاران نجیب نیز حاضر می شد و از نزدیک در جریان امور قرار می گرفت؟ اصولاً آیا تفاوتی میان شهروندان این استان و آن استان وجود دارد؟ مردم با هوش و زیرک ما دولتمردان خود را در سنجه محک قرار می دهند و به هیچ روی تبعیض و نگاه متفاوت دولتیان را نمی پذیرند. آقای روحانی! از وزیر بهداشت خود بپرسید؛ بیمارستان شفای اهواز تنها پناه گاه بیماران سرطانی استان خوزستان دیگر امکان پذیرش ندارد. آیا درد سرطان به دلایل نامعلوم و هزینه های گزاف کافی نیست! ل) بیست و اندی سال است که دولت‌های مختلف بدون توجه به وضعیت بهداشتی استان در پی انتقال آب کارون از سرشاخه‌ها به فلات مرکزی هستند، بیست و اندی سال است که فریاد نمایندگان استان خوزستان و مخالفت کارشناسی و مستدل اهل علم و فن به جایی نمی رسد! بیست و اندی سال است. اما هنوز ذره ای همبستگی مردم نجیب خوزستان به اسلام، انقلاب و رهبری کاهش نیافته وبا جرات می توان گفت خوزستان سنگر نخست دفاع از حریم ولایت است، آقای روحانی ناگهان چه زود دیر می شود، اجازه ندهید نام دولت شما هم در صف دولت های بی توجه به آینده خوزستان عزیز قرار گیرد. مردم خوزستان مگر چه می خواهند؟ هوای سالمّ ،آب شرب سالم ، اشتغال ، رفع تبعیض و .... آقای رئیس جمهور، معاون اول، وزیر نیرو و شش وزیر اصفهانی دولت، شب بخیر!
کد خبر: ۴۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه شناسنامه حضور یافت. در ابتدای این برنامه گزیده‌ای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازاده‌هایی نیست که به پدر و خانواده‌اش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصه‌های مختلف انقلاب و سختی‌های پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ می‌توان گفت سختی‌های عرصه‌های مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است.وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساس‌ترین شرایط در جنوب صدا و سیمای خوزستان، شورای سرپرستی صدا و سیما خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است.وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.» به گزارش آوای دنا ،متن زیر شرح گفت‌وگوی محمدحسین رنجبران سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است. شناسنامه: شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟جنتی: ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم؛ با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آن جا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم. شناسنامه: در بحث‌های طلبگی هنوز حضور دارید؟جنتی: متاسفانه فرصت پیدا نمی‌کنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بین‌الملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم. شناسنامه: شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت الله خزعلی و آیت‌الله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟جنتی: بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت الله جوادی آملی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله گرامی و آیت‌الله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد.این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد. شناسنامه: آقای کفعمی؟جنتی: بله، ایشان لو داد از چه کسی این‌ها را گرفته است و از همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.شناسنامه: ساواک هم در نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من ‌خوانده‌ام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از همان نوجوانی سرکلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانی‌های بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید.در کتاب خاطر اتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟ جنتی: شعارهایی که شریعتی مطرح می کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاه‌ها نفوذ داشت و فعالیت‌های تبلیغاتی انجام می‌داد؛ در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می کند، به طور طبیعی جاذبه‌هایی خواهد داشت.شریعتی بیشتر جامعه شناس بود، نمی‌توان گفت اسلام شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعف‌هایی در گفتار و برداشت‌های وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح می‌شد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این گونه تلقی می‌شد که تمام روحانیت را زیر سوال می‌برد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار می‌داد.زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتاب‌های شریعتی را به حضرت امام (ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام (ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی را که شاهان سابق را به نوعی تائید می‌کردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند. شناسنامه: نکته حضرت امام (ره) در این مورد چه بود؟جنتی: نکته حضرت امام (ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است. شناسنامه: بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام (ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام (ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام (ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید نقدی کردید اگر این کار انجام می‌شد اثر بهتری می گذاشت.جنتی: نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود آن‌ها می گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آن جا از دنیا رفته است شهید محسوب می‌‍شود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد می‌کردید؛ حضرت امام (ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکرها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد. شناسنامه: شما هم چیزی نگفتید.جنتی: من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم. شناسنامه: چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟جنتی: سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکی‌های فدایی‌های خلق بود که بزرگ‌ترین عملیات آن‌ها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آن‌ها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آن‌ها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آن‌ها نیز مسلحانه بود.قبل از آن‌ها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمی‌شد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانه‌ای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش می‌کردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آن‌ها بهره ببریم.برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام (ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آن جا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آن‌ها ارتباط داشت، با آقای عزت‌الله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.یکسری نوشته‌ها و دست‌نوشته‌های مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت می‌کردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور می‌کردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم. شناسنامه: در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.جنتی: بله؛ در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمد حسین طارمی دستگیر شده بودند.بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر می‌شد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آن جا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند. شناسنامه: با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.جنتی: شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبه‌های جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. این که در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتابی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر می‌کرد.عمدتا نیز به فعالیت‌های مبارزاتی مشغول بودند و پیام‌های حضرت امام (ره)، کتاب‌های ایشان، را منتقل می‌کردند و با شخصیت‌های مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آن‌ها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می آمدند.تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ این‌ها از پاکستان به دمشق منتقل می‌شدند که در این میان آن‌ها که پرونده سنگین داشتند آن جا ماندند و ابتدا آموزش‌های نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی می‌شدند. شناسنامه: از افراد سرشناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟جنتی: در طول نزدیک به ۴ سال که ما آن جا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات)بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزش‌های سیاسی می‌دادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند. شناسنامه: جایی اشاره کردید که با فلسطینی‌ها بده و بستان داشتید به طوری که آن‌ها آموزش‌هایی برای ما می‌گذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آن‌ها به اسرائیل میفرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.جنتی: در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آن جا می آمدند و شرکت می کردند و آموزش می‌دیدند و بر می گشتند.خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این‌ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند شناسنامه: سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدارها مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.جنتی: در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمک‌های مالی و مشورت‌ها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورت‌های لازم و کمک‌های مالی را دریافت کردم. مقداری کمک‌های مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم.من نمی دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمی‌توانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از این که دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی توانستیم پدر و مادر ایشان توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر می‌گفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسد آباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.شناسنامه: چند فرزند دارید؟جنتی: ۳ تا فرزند دارم.یک پسر و دو دختر. شناسنامه: کجا به دنیا آمدند؟جنتی: پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد. شناسنامه: حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی کنند؟جنتی: نه. در خاطر ات من این ماجراها بیان شده است. شناسنامه: بعد از تبعید حضرت امام (ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.جنتی: شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام (ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی می‌توانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می شد؛ به دلیل این که افکار و سخنان حضرت امام (ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود.از طرفی بسیاری از کشورها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشورها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.یک هفته ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسبورتمان خورده بود و نمی خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسبورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص این که مهر خروج از لیبی بر پاسپورت‌های ما خورده بود.این وضعیت بسیار نگران کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه ای قذافی آمد و مسئله مطرح شد؛ قذافی از این ورود حضرت امام (ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم. شناسنامه: از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟جنتی: نه؛ امکان طرح چنین مسئله ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم؛ حضرت امام (ره) با بی اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمی‌شود به چاه رفت. سخن حضرت امام (ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت و سختی‌ها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام (ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام (ره) آینده‌ای را می دیدند که بر ما پوشیده بود. شناسنامه: در ابتدای انقلاب رئیس صدا و سیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟جنتی: آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینی‌ها و اقای حداد عادل وآقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صدا و سیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم. شناسنامه: ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟جنتی: بله؛ در زمانی که ایشان می‌خواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها در دانشگاه سنگر بندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.شناسنامه: خودتان پشت میکروفن رفتید؟جنتی: بله،این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آن‌ها ناموفق شد و افراد فرار کردند. شناسنامه: بعد از این عضو شورای سرپرستی صدا و سیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه اقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما تذکر می دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام می‌فرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.جنتی: این سوالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مسئله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام (ره) حدود این مسئله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه ایی عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد. شناسنامه: حتی یک جا بیان کردید که یک میان برنامه پخش کردید که کمی موسیقی‌اش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.جنتی: بله. معلوم بود که امام(ره) برنامه‌ها را رصد می‌کردند.حالا با این اوضاع فکر می کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره)حرف بزند و چیزی پخش کند؟جنتی: آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمی‌آمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند. شناسنامه: الان چه طور است که علی آقای جنتی می گویند تک خوانی زنان اگر مفسده‌ای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به این که این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی می‌گویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشته‌اند اما برای این که صدای علما درنیاید گفته‌اند این کارها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را می‌زنید؟جنتی: اینجا هم که من مستقیما انگیزه‌ای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک خوانی به خانم‌ها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروه‌های خانم ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانم‌ها اجرا شده است. شناسنامه: یعنی اصلا برای غیرخانم‌ها اجرا نشده است؟جنتی: نخیر اجرا نشده. شناسنامه: سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟جنتی: با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می کردیم در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود.بمباران های زیادی که می شد. برخی از شهرها مانند دزفول مرتب بمباران می شد و باید از نزدیک می‌رفتیم و تفقدی از آسیب دیدگان صورت می گرفت. خود رزمندگان مرتب مکان‌هایی را برای فعالیت خود می‌خواستند. شناسنامه: نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟جنتی: نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین الملل شروع به کار کردم. شناسنامه: در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟جنتی: بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳سال ابتدایی را به عنوان معاون بین الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین المللی‌شان، با معاونت بین الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود.از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم. شناسنامه: بعد از خارج نشین شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟جنتی: نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.شناسنامه: نظر شما در خصوص وی بعد از این که به خارج رفتند چیست؟جنتی: آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیه‌های مقام معظم رهبری مسیر را طی می کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاست‌هایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مسئله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.شناسنامه: در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟جنتی: در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم. شناسنامه: به ایشان رای دادید؟ فکر می کردید رای نیاورند؟جنتی: بله؛ فکر نمی کردم رای نیاورند.شناسنامه: چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.جنتی: بله. با توجه به این که در حوزه بین الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.شناسنامه: سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟جنتی: به آقای هاشمی رای دادم. شناسنامه: چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد شدید با توجه به این که اصولا کسانی در این پست قرار می گیرند که رای آن‌ها به رئیس جمهور باشد؟جنتی: در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پور محمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستور العمل که آقای احمدی‌نژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می کردند ان هم معاون سیاسی که مهم هم بود.بعد که آقای احمدی نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پور محمدی فشار فوق العاده‌ای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پور محمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پور محمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم. شناسنامه: مگر امکان دارد آقای احمدی نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟جنتی: ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانی‌های من دفاع از مواضع دولت بوده است.شناسنامه: دوباره به کویت رفتید؛ گفته می‌شود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.جنتی: اکنون این گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین المللی انجام می دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کارشناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی نژاد به کویت رفتم. شناسنامه: سال ۸۸ نیز کویت بودید؟جنتی: بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم. شناسنامه: در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟جنتی: در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رای‌ها عنوان نشود.شناسنامه: در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.جنتی: به آقای احمدی نژاد رای ندادیم. شناسنامه: فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟جنتی: اخباری از گوشه و کنار دنیا می شنیدیم که در مقابل سفارت خانه‌ها تجمع کردند؛ در مقابل سفارت خانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت.در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به اقای احمدی نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند. شناسنامه: به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟جنتی: ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم. شناسنامه: در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ هم زمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟جنتی: ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی پدیا در خصوص زندگی نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این گونه نبوده است؛ ماموریت‌های من معمولا در دوره‌های اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید می‌شد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند. شناسنامه: آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟جنتی: این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آن جا دخالت می‌کند ؛ تا کنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت می‌کنند و بعد عنوان می‌کنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم می‌زدند و این مطبوعات به این قضایا دامن می‌زدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند. شناسنامه: چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟جنتی: زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارت خانه‌های مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل این که ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با این که بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام می‌دادم.در نهایت اقای روحانی بعد از بررسی‌های مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه های این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق العاده داشتند.به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارت‌خانه‌های دیگر هستم. شناسنامه: کجاها را گفتید؟جنتی: مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسی‌ها من بودم. شناسنامه: قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟جنتی: با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود. شناسنامه: ارتباط با مجلس چگونه است؟جنتی: ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم. شناسنامه: یعنی ارتباط آن‌ها خوب نیست؟جنتی: نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کرات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم. شناسنامه: برخی از روزنامه‌ها که حالا طرفداران و هم نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید می‌زنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا می‌خواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند.جنتی: از هدف آن‌ها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست. شناسنامه: آیا دفاع و اشاعه ارزش‌های انقلاب را در برنامه خود دارید؟جنتی: قطعا این گونه است؛ هم در برنامه‌ای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبه‌های خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشرده‌ام که نسبت به ارزش‌های انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاست‌های مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم.‌آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارت خانه ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد. شناسنامه: چه روش‌هایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.جنتی: مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بارها فرموده‌اند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می شوند حالا چه در حوزه سینما چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارت خانه مورد حمایت قرار گیرند.برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با این که این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی این که ما جبهه‌ای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است. که آن را هم طبق سیاست‌هایی که ایشان ابلاغ می‌کنند دنبال می‌کنیم.ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزه‌های متخلف و بخش‌ها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرموده‌اند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتابی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی کننده در برود. این ها به نظرم قابل اغماض است. شناسنامه: به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟جنتی: اقدامات فوق العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود۴-۳ سال هیئت نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند.شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزه‌ها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم همان گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را متذکر شدم. در حوزه معاونت‌ها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی وهم اهل نظر هستند شناسنامه: در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ می‌دانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ صحبت شما را چگونه می‌توان معنا کرد؟جنتی: به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمی‌آید. اما این که نباید به مسئله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مسئله فرهنگ دارد به این مسئله نظر شود.شناسنامه: تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟جنتی: در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مسئله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مسئله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می شود و به دنبال مقابله با آن هستیم.در طی این مدت کتاب‌های بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آن‌ها داده نشد. شناسنامه: در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟جنتی: گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتی‌شان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کندو ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم . و هیئت نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می کنیم و تا کنون نیز به این نحو اعمال شده است. شناسنامه: راه حل همان راه حل قدیمی است که انجام میشود؟جنتی: بله؛ همان راه حلی که در گذشته انجام می شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهادها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود. شناسنامه: چندین بار از فهرست ممنوع القلم‌ها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟جنتی: منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این ها آدم‌های بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیت‌هایی هستند که مورد تأیید نیستند اما این که شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست کتاب را بررسی می کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می شود. شناسنامه: الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند جنتی: بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است. شناسنامه: مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار می‌کردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟جنتی: بارها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی هم چنان بر حرف خود پافشاری می کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگ‌های زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیر دولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازه‌ها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی خبر بودیم.در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر این که قطعه ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ این که چه کسانی هنرمند شناخته می شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند.این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند،اعلام شد می توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالتی دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است. شناسنامه: پس صدور مجوز دفن آن‌ها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آن‌ها بود؟جنتی: خود این خانواده هنرمند بوده است و این که داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد. شناسنامه: این که از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته می‌شود، چه حسی پیدا می کنید؟جنتی: خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می شوم. با این که واکنشی نشان نمی دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت ها بشنود. شناسنامه: تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.شناسنامه: چه اندازه پدر را دوست دارید؟جنتی: این واضح است؛ جدای از این که پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده زیستی و خصلت‌های والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به این که اختلاف سلیقه هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد. شناسنامه: آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند. شناسنامه: پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث های شما و پدر، والده از ما طرفداری می‌کنند.جنتی: ما به طور مرتب هفته ای یک بار خدمت پدر می رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح می‌شود. شناسنامه: تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟جنتی: بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند ؛ این طور هم برای او می‌شد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می شناختند که تفکر آن‌ها را دنبال می کرد.در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت و آمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می کردم با ایشان منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن ها نمی شنیدید؛ برادر من نیز این گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته مجاهدین خلق این برخوردها را داشتند اخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت. شناسنامه: ایشان از شما کوچکتر بودند؟جنتی: حدود سه سال کوچکتر بودند.
کد خبر: ۴۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

امام جمعه لنده :صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد بین شهرستانها و مناطق مختلف استان تبعیض قائل نشود و نسبت همه مناطق و شهرستانها نگاه عادلانه ای داشته باشد
کد خبر: ۴۸۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

اعضای بدن نوجوان روستایی که در سانحه تصادف مرگ مغزی شده بود پس از پیوند به 6 بیمار نیازمند، جان دوباره‌ای به آنها بخشید. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : این نوجوان 17 ساله که« محمد احمدی» نام داشت وقتی همراه پسرخاله‌اش سوار بر موتور به مراسم عروسی یکی از بستگان می‌رفتند بر اثر انحراف به چپ یک خودرو جان باختند. اهالی روستای گنجه‌ای بزرگ شهرستان بویر احمد در تکاپوی برگزاری عید بزرگ قربان بودند. ساعتی بعد خبر تصادف دو نفر از جوانان اهالی روستا همه را نگران کرده بود. خبر دهان به دهان چرخید و مشخص شد محمد نوجوان 17 ساله روستا که به همراه پسرخاله‌اش سوار بر موتور به یکی از روستاهای اطراف برای شرکت در مراسم عروسی می‌رفتند با یک خودرو تصادف کرده‌اند.صفدر احمدی پدر محمد که اهدای اعضای بدن پسرش را کاری پسندیده در راه خدا می‌داند از روز حادثه و رضایت برای اهدای اعضای بدن محمد این‌گونه می‌گوید: «خدا به من و همسرم 7 فرزند عطا کرده‌است، محمد فرزند سوم ما بود. راننده تاکسی هستم و با مسافرکشی خرج زندگی را تأمین می‌کنم. محمد پسر باهوشی بود و سعی می‌کرد با درس خواندن و کسب نمرات عالی زحمات من را جبران کند. همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند و اهالی روستا روز مراسم خاکسپاری او از کمک‌ها و محبت‌های پسرم تعریف می‌کردند، روز حادثه وقتی اهالی روستا خبر تصادف محمد را به من دادند سراسیمه خود را به بیمارستان شهید بهشتی یاسوج رساندم؛ چند نفر از اهالی، پسرم و پسرخاله‌اش را به بیمارستان رسانده بودند. هنوز در شوک شنیدن این خبر بودم که متوجه شدم پسرخاله محمد همان لحظه اول تصادف کشته شده است. محمد و پسرخاله‌اش قرار بود به جشن عروسی یکی از بستگان بروند و در بین راه خودروی پرایدی پس از انحراف با آنها برخورد کرده بود. پسرم را به اتاق عمل برده بودند و من و همسرم دست به دعا برداشته بودیم، چند ساعت بعد یکی از پزشکان بیمارستان به ما گفت تلاش‌ها بی‌نتیجه است و محمد مرگ مغزی شده است. تا به آن روز با مرگ مغزی آشنایی نداشتم و احساس می‌کردم نفس کشیدن پسرم دلیل زنده بودن او است. این واقعیت تلخ را نمی‌توانستیم بپذیریم تا اینکه مسئول پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج با تشریح مرگ مغزی پسرم از ما خواست تا اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.»مرد با یادآوری لحظات دشوار تصمیم‌گیری برای اهدای اعضای بدن پسرش گفت: «تصمیم بسیار سختی بود اما وقتی در بیمارستان بیمارانی را دیدم که به خاطر از کار افتادن عضو حیاتی بدنشان سال‌ها با سختی زندگی می‌کردند تصمیم گرفتم تا سهمی در زندگی بخشیدن به آنها داشته باشم. روز عید قربان بود و همه در تدارک جشن عید و قربانی کردن در راه خدا بودند، من چیزی نداشتم تا قربانی کنم و تصمیم گرفتم پسرم را در راه خدا بدهم. داستان حضرت ابراهیم(ع) را بارها از زبان پدرم شنیده بودم. او به فرمان خدا تصمیم داشت تا اسماعیل‌اش را قربانی کند، احساس کردم لحظه امتحان من هم فرارسیده است و باید از این امتحان بزرگ سربلند بیرون بیایم. با همسرم موضوع را مطرح کردم و گفتم روز عید قربان با اهدای اعضای بدن محمد می‌توانیم به چند بیمار نیازمند عیدی دهیم، همسرم پذیرفت و همه اعضای بدن او را به بیماران نیازمند بخشیدیم، از اینکه سهم کوچکی در زندگی بخشیدن به چند بیمار نیازمند داشتیم خوشحالیم اما جای خالی محمد هیچگاه برای ما پر نخواهد شد.   شفا انلاین
کد خبر: ۴۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۵

زنان چاروسا بزرگوارانی هستید که با تمام مشکلات مردانی تحویل این انقلاب داده اند که اسم ونشان آنها نه تنها در استان بلکه در کشور می درخشند
کد خبر: ۴۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۳

نشست هم اندیشی نخبگان شهرستان لنده در محل اموزش و پرورش با حضور رئیس و جمعی از نیروهای ستادی این اداره برگزار شد
کد خبر: ۴۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۲

رییس‌جمهور گفت: امان از آنهایی که مسیر و جاده حق را منحرف می‌کنند و نمی‌گذارند جامعه و مردم به آن هدف نهایی و سعادت دست پیدا کند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رییس‌جمهور گفت: آن وقت که باطل در لباس باطل است مردم کمتر منحرف می‌شوند، اما وقتی باطل لباس حق را پوشاند انحراف مردم بسیار آسان است. حجت‌الاسلام و المسلمین حسن روحانی با حضور در آیین سوگواری اباعبدالله‌الحسین (ع) و یاران وفادارش که ظهر امروز (یک شنبه) در نهاد ریاست‌جمهوری برگزار شد، با بیان این‌که یکی از پیام‌های کربلا، جلوگیری از مسیر حق از انحراف و بدعت است، گفت: مهم‌تر از مسیر هدایت و حق آن است که چنین مسیری حفاظت و حراست شود. وی تاکید کرد: ‌اگر کسی به شما برای نجات بهترین راه را نشان دهد، اما در این مسیر کسی شما را به هر دلیلی منحرف کند شما به مقصد نهایی نخواهد رسید. رییس‌جمهور در ادامه گفت: امان از آنهایی که مسیر و جاده حق را منحرف می‌کنند و نمی‌گذارند جامعه و مردم به آن هدف نهایی و سعادت دست پیدا کند. روحانی با بیان این‌که پیام کربلا، حراست از آن جاده مستقیم است، افزود: فداکاری امام حسین (ع) و یاران ایشان برای آن بود که دین خدا از انحراف و مسیر نادرستی که دیگران به وجود آورده بودند و طی آن اسلام را تحریف می‌کردند و به نام دین، غیردین را به مردم معرفی می‌کردند و به نام مسجد، راه غیرمسجد را نشان می‌دادند و به نام قرآن، مفاهیم غیرواقعی قرآن را برای مردم تبیین می‌کردند مصون بماند. وی تاکید کرد: آن زمان که باطل در لباس باطل است مردم کمتر منحرف می‌شوند اما اگر باطل لباس حق را بپوشد و پرچم حق به دوش فرد ناصالح گذاشته شد آن وقت انحراف مردم بسیار آسان است. رییس‌جمهور با بیان این‌که در دنیای امروز هم مردم را به نام نجات انسان به مسیر انحراف می‌کشانند، افزود: پیام کربلا این است که راه حق را حفاظت کنیم ولو اینکه نیاز باشد که خود و عزیزترین افرادمان را در مسیر فداکاری و شهادت قرار دهیم. روحانی گفت: امام حسین (ع) هر چه دارد از پیمغبر دارد و هدایت برای اوست و اوست که اشرف مخلوفات و خاتم رسول است. حسین (ع) شاگرد مکتب رسول خدا و شاگرد مکتب قرآن است. رییس‌جمهور با بیان این‌که وقتی جاده واقعی از دست مردم گرفته شده بود و آن قرآن واقعی به قرآن دیگری تبدیل شد این حسین (ع) بود که دین را از انحراف حفاظت و حراست کرد، گفت: اگر امروز معنای واقعی اسلام و قرآن در جامعه ما وجود دارد، در سایه پیغمبر (ص) است، اما صحت و عدم انحراف و مسیر مستقیم آن به خاطر اباعبدالله‌الحسین (ع) است. وی گفت: ما امت پیامبر(ص) هستیم و هدایت ایشان را دریافت می‌کنیم. همچنین ما شیعه حسین (ع) هستیم و آن راه تثبیت شده بحق و اسلام واقعی که از صحنه کربلا تبیین شده است را می‌پیماییم و ان‌شاءالله در روز قیامت ما را به نام امام‌مان امیرالمومنین (ع) حسن بن علی، حسین بن علی، به نام ائمه هدی و ولی عصر امام زمان‌مان (عج) صدا بزنند. روحانی در پایان سخنان خود به ذکر مصیبت حضرت علی اکبر (ع) پرداخت.
کد خبر: ۴۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

به آقای جنتی گفتم به خاطر اینکه از خانواده‌ای روحانی و همجنس ما هستید و ما هم احترام زیادی برای آیت‌الله جنتی قائل هستیم از استیضاح شما صرف‌نظر کردیم اما باید در سیاست‌ها و عملکردهای وزارت ارشاد تجدید نظر کنید
کد خبر: ۴۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رويش نيوز - مهرداد زینلیان: امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان. مجلس اول:  مدینه شهر پیغمبر در آرامشی عجیب فرو رفته بود. سال، سال بیست و ششم پس از هجرت بود و شهر مدینه در این سالیان پس از رحلت رسول الله، تنها داغدار پیامبر نبود که داغ جگر گوشه و پاره تن پیامبر فاطمه (س) و داغ مظلومیت علی (ع)، وصی بر حق رسول خدا بر دوشش سنگینی می کرد. در این سالیان پس از پیامبر و فاطمه (س) نخلستانهای مدینه، تنها مونس خلوت و تنهایی علی (ع) بود و چاه، تنها محرم سوز و درد پنهانیش.   خانه علی اما در این روزها، میزبان مولود خجسته ای بود که وجودش، فضای مدینه را عطرآگین ساخته بود. فاطمه کلابی که عطر حضورش، یاس علی، زهرای مظلومه را در خاطر ها مجسم می ساخت در نخستین روزهای شعبان سال بیست و ششم هجرت فرزند مبارکی را به دنیا آورد که همه هستی خویش را به پای ولایت فاطمه و فرزندانش نثار نمود.   و آن مولود خجسته تو بودی، عباس! و این نام مبارک را پدر و مولایت علی (ع) بر تو نهاد که نام نیکوی عمویش بود: «خشم گیرنده بر دشمنان».   روزی که تو متولد شدی، برادرانت حسن و حسین (ع) به همراه خواهرانت زینب و ام کلثوم (س)، برای چشم روشنی در خانه پدر بودند. همه خوشحال از این مولود مبارک و من نمی دانم تو را که به آغوش پدر دادند؛ چرا مولا علی (ع) گریان بود، در حالی که دستان کوچکت را بوسه می زد و بر چشم می گذاشت؟!    و تو اولین لبخند را بر چهره حسین (ع) نثار کردی و حسین چون فرزند، تو را در آغوش کشید و من نمی دانم چه رازی بود میان آن لبخند و آن آغوش که تفسیری از دنیا و آخرت تو بود... مجلس دوم:   کنار در ایستاده بودی و سر بر دیوار، چشمان اشکبارت را بر چهره خون گرفته پدر دوخته بودی. باورت نمی شد! آخر علی برای تو تنها پدر نبود که مولای تو و همه هستی تو بود. دست های پر مهرش، آرامش گر روح و جانت بود و ولایتش تکیه گاه امن ایمانت.   و حالا این پدر بود که این چنین خسته و بیمار، مجروح از تیغ جهالت دشمن در بستر شهادت افتاده بود. و تو نوجوانی چهارده ساله بیشتر نبودی. فکر مصیبت از دست دادن پدر، غم سنگینی بر دلت افکنده بود و بغض سنگینی گلوی نازنینت را می فشرد.   اطراف بستر پدر، برادرانت حسن و حسین و کمی آن سوتر، زینب و ام کلثوم، و مادر نیز در کار پرستاری پدر.   دستان پدر در دستان برادرانت بود و تو را شرم از اینکه نزدشان بروی که آنها فرزندان فاطمه (س) پاره تن رسول الله بودند و تو فرزند امّ البنین که خود را کنیز فاطمه زهرا (س) می دانست.   غرق در اندوه مصیبت فردا بودی که نگاه بی رمق پدر متوجه تو شد و تو سر از دیوار برداشتی و به اشاره پدر نزد بالینش نشستی کنار برادرت حسین که نه حکم برادر که حکم پدر داشت برای تو.   ــ .... گریه می کنی عباسم. اشک هایت را پاک کن میوه دلم؛ تو مصیبت بسیار خواهی کشید. و بعد دست های تو بود که با هرم دستان رنگ باخته پدر، گرما می گرفت و پدر بی آنکه بخواهی، دستان تو را غرق در بوسه کرد و تو شرمگین از این همه مهر، سر بر بالین پدر نهادی و بغض فروخورده ات را دوباره شکستی. پدر، دست تو را در دست حسین نهاد.   ــ .... حسین جانم! عباس را به تو می سپارم و ... عباس جانم! مبادا لحظه ای دست از یاری برادر برداری!   ... و ساعتی بعد روح ملکوتی پدر پرواز کرد و تو در این اندیشه که چگونه به وصیت پدرعمل خواهی نمود. مجلس سوم:   ... از درون خیمه فریادش را شنیدی. صدای نحسش را شناختی.   ــ کجایند خواهر زادگان ما؟!  قضیه را دانستی. دلت نمی خواست مولایت شاهد این منظره باشد. به سرعت از خیمه بیرون آمدی. شمر بود سوار بر اسب، رو به سوی خیمه ها فریاد می کشید و فرزندان بنی کلاب را طلب می کرد. تو را که دید، خنده مستانه ای سر داد و گفت:   ــ آمدی عباس؟! چرا تنهایی؟! پس برادرانت ....   سخنش را قطع کردی؛ ــ چه می خواهی؟ تو را با پسران علی (ع) چه کار؟!   ــ ابوفاضل! برای تو و برادرانت از سوی ابن زیاد، امان نامه آورده ام. شما خواهرزادگان ما، در امان هستید.  رگ های غیرتت به جوش آمد. حالا دیگر جعفر و عبدالله و عثمان هم با تو همراه بودند. دلت نمی خواست این گفتگو بیش از این به طول انجامد، شاید خبر آن به اهل حرم برسد. پس با تمام وجود بر سرش فریاد کشیدی:   ــ ... دستانت بریده باد ای دشمن خدا و لعنت و نفرین خدا بر امان نامه ات!! ... از ما می خواهی که برادر و مولایمان را تنها گذاریم و به لعنت شدگان الهی و فرزندانشان بپیوندیم؟! برادرانت نیز تو را در این نظر همراهی کردند.   حالا شمر را می دیدی که هی هی کنان، خشمگین از پاسخ دندان شکن امیر سپاه حسین(ع) بسوی لشکرگاه شام در تاخت و تاز است. مجلس چهارم:   خورشید نهم محرم، آرام آرام به افق نزدیک می شد. در لشگرگاه دشمن، گویا ولوله افتاده بود. صدای شیهه اسبان و سم ستوران، فضا را پر کرده بود. مثل اینکه دشمن قصد حمله داشت. شاید فرمان تازه ای از شام برای ابن سعد رسیده بود.   خواهرت را دیدی که مضطرب و پریشان، سر بر شانه مولا نهاده و مولایت حسین (ع) او را به آرامش می خواند.   ــ زینبم! آرام جانم! شتاب مکن، آرام باش، مبادا دشمن دلشاد گردد!!   خواستی اضطراب و التهاب خواهر را فرونشانی. نزد مولا رفتی تا اجازه رفتن بگیری، شاید از دشمن خبر تازه ای بیاوری. مولایت حسین (ع) ، تو را مأمور حرکت کرد:   ــ برادر جان، عباس! بر اسب سوار شو و نزد دشمن رو و از آنان بپرس که چه می خواهند.   درنگ نکردی. به همراه زهیر و حبیب و چند تن دیگر از اصحاب امام، بسمت لشکرگاه ابن سعد تاختی. لشکر دشمن پر ولوله بود. این همه ساز و برگ! این همه دشمن! مگر به جنگ که آمده اند؟! با کدام سپاه عظیم، قصد پیکار دارند؟!   بسوی عمر سعد رفتی. از هیبت تو لشکر دشمن شکافته شد. نجواهایشان را می شنیدی:   ــ .... این عباس است. علمدار حسین، پسر علی، قمر بنی هاشم .... حتماً امان نامه می خواهد؟!...   ابن سعد ملعون را دیدی. پیش از آنکه او هم در مورد تو به توهم بیفتد، پیام مولایت را ابلاغ کردی:   ــ از ما چه می خواهید؟! و پاسخ را شنیدی که:   ــ دستور از امیر ابن زیاد رسیده که به شما پیشنهاد کنیم یا بر حکم او گردن نهید یا با شما جنگ خواهیم کرد. و تو نزد مولایت بازگشتی تا پاسخ امام را بشنوی:   ــ نزد آنان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از آنها مهلت بگیر، شاید امشب را برای خدا عبادت کنیم...   بسوی لشکرگاه دشمن بازگشتی و پیام مولا را ابلاغ کردی و چنین پاسخ شنیدی:   ــ تا فردا صبح به شما مهلت می دهیم. اگر تسلیم شدید، شما را بسوی ابن زیاد می بریم وگرنه دست از شما برنمی داریم... مجلس پنجم:  ... تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. آتش لشکرگاه دشمن، پهنه صحرا را پر کرده بود. دشمن خود را برای نبردی نابرابر در صبح فردا آماده می کرد.   مولایت حسین (ع) اصحاب را بیرون از خیمه دور هم فراخواند و چنین سخن آغاز کرد:   ــ خدای را به نیکوترین سپاسها ثنا می گویم و او را در نعمت، شدت و بلا سپاسگزارم... آگاه باشید! گمان نمی کنم، بیش از یک روز از این ملاعین مهلت داشته باشم. آگاه باشید! من به همه شما رخصت و اجازه رفتن دادم. همه شما آزادید و می توانید بروید و من بیعت خود را از گردن همگی شما برداشتم و از جانب من حرجی بر ذمه و عهده شما نیست. اینک سیاهی و تاریکی شب همه جا را فراگرفته، در تاریکی شب پراکنده شوید؛ زیرا که این گروه، فقط مرا می خواهند و اگر بر من، پیروز شده دست یابند از دیگران دست برمی دارند.   سخن امام که به اینجا رسید، نتوانستی تاب بیاوری. در حالی که چهره ماه منظرت، لاله گون و آسمان چشمانت از اشک ابری شده بود پیش از دیگران برخاستی و غیرت و مردانگی را فاش گفتی:   ــ مولای من! جانم به فدای تو! چگونه پس از تو زنده بمانیم؟! خدا نیاورد آن روزی را که پس از تو باشیم... زندگی پس از تو را نمی خواهیم... مجلس ششم:   ... امان از مصیبت تشنگی و سوز عطش! چه بد مصیبتی بود، تشنگی و سوز جگر!! و تو سقا بودی و بیش از همه در این مصیبت شکستی! غم شهادت یاران و برادران آنقدر برایت سهمگین نبود که غم تحمل سوز عطش کودکان و صدای العطش به آسمان بلند شده آنان.   بی تابی علی اصغر (ع) این طفل شش ماهه حسین (ع) در قنداقه و در آغوش بی شیر مادر، چقدر برایت سخت و جگر سوز بود!   به خاطر آوردی دو روز قبل را که برای آوردن آب با تنی چند از سپاه امام عازم فرات شدید و پس از درگیری با گروهی از لشکر دشمن، مشک ها را سیراب کرده به خیمه گاه آوردید و اکنون از آن یاران و دلاوران حتی یک تن هم باقی نمانده بود.   حالا مولا تنها و غریب در برابر خیل دشمن و تو تنها عمود خیمه گاه حسین (ع) که امیر و علمدار سپاهش  بودی و چشم امید زنان و کودکان حرم به دستانت که سقا بودی و آب، هدیه دستان تو بود بر لبان خشکیده و عطشناک اهل حرم.   زمان، زمان جانبازی تو بود. جان چه قابل دارد تا در مسلخ حسین (ع) قربانی شود. سوز عطش تمام وجودت را فراگرفته بود و این عطش، نه عطش تشنگی که عطش وصال و فنا شدن در راه معشوق بود. دیگر تاب ماندنت نبود. از هم اکنون رسول خدا (ص) و پدرت علی (ع) و برادرت حسن (ع) را بر درگاه بهشت، منتظر خود می یافتی.   بسوی مولا که اکنون یکه و تنها در برابر لشکری از دشمن ایستاده بود شتافتی و گفتی:   ــ مولای من! آیا اذن جهاد می دهید؟!   امام (ع) در حالی که به سختی می گریستند، فرمودند:   ــ برادر جان! تو علمدار و پرچمدار من هستی، اگر تو بروی، لشکر من پراکنده می شود. و تو عرض نمودی:   ــ راستی دلم تنگ شده و از این زندگی خسته و ملول شده ام؛ می خواهم انتقامم را از این منافقین بگیرم. و امام فرمودند:   ــ حال که عازم میدان هستی، پس قدری آب برای این کودکان بیاور. و تو خوشحال از این فرمان، آماده رزم که نه مهیای دیدار محبوب شدی.. مجلس هفتم:   ... و تو رفتی. سوار بر اسب با نیزه ای در دست و مشکی بر پشت، رو بسوی فرات. و من نمی دانم که چگونه گذشتی از میان خیل هزاران دشمن که از هر سو چون ابر سیاه بر ماه جمالت می تاختند و تیغ و سنان از هر سو بر تو می فکندند.   و تو قلب لشکر دشمن را شکافتی و علی وار با شجاعت و صلابتی حیدری، حلقه محاصره دشمن را شکستی و به تیغ اسداللهی، گروه کثیری از دشمنان خدا را به خاک مذلت افکندی و صاعقه وار تا کرانه فرات تاختی.   به ساحل فرات که رسیدی، تشنگی دیگر امانت را ربوده بود. لبهایت خشکیده تر از کویر در حسرت قطره ای آب و تو از اسب فرود آمدی و بر کرانه فرات نشستی. دست ها را بر خنکای آب فرو کردی و جرعه ای آب در کف بالا آوردی، اما...   ــ چگونه بنوشم از این آب که مولایم حسین لب تشنه و عطشناک است؟! چگونه بنوشم از این آب که کودکان اهل حرم، العطش گویان چشم به راه سقایند؟! این نه شرط عاشقی است که عاشق، سیراب و معشوق، تشنه لب بماند.   و آب از میان دو کفت فرو ریخت و برای همیشه فرات در حسرت بوسه بر لبان تو داغدار شد. و لب های مشک را از آب روان سیراب نمودی و بر پشت بستی و سوار بر اسب رو به خیام حرم تاختی که کودکان، منتظر آمدنت بودند.   آغاز مرثیه عشق بازی تو اینجا بود و تو چه زیبا درخشیدی در محضر معشوق، و من نمی دانم چه بر تو گذشت که هیچ قلمی نمی تواند صحنه شورانگیز جانبازی عاشقانه تو را به تصویر بکشد. مجلس هشتم:   سوار بر اسب بسوی خیمه گاه روان شدی، در حالیکه مشک بر پشت داشتی و چیزی بجز فریاد العطش کودکان در گوش تو طنین انداز نبود. باید هرچه زودتر قولی را که به سکینه داده بودی عمل می کردی و آب را به کودکان تشنه لب حرم می رساندی. این مشک می توانست همه آنها را سیراب کند و آتش عطش از جگر پر سوزشان بنشاند. آخر این کودکان ، فرزندان اهل بیت رسول بودند که چنین معصومانه در آتش کینه نامردمان بی ایمان دست و پا می زدند.   ناگاه لشکریان دشمن را دیدی که از هر سو به طرفت هجوم می آورند و تیر و نیزه هاشان را بسویت نشانه رفته اند. او نیز شجاعانه با آنان در جنگ شدی و به دست یداللهی خود، گروه کثیری از آنان را به جهنم فرستادی، در حالی که چنین رجز می خواندی: یا ارهب الموت اذالموت رقا حتی أواری هی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی أنا العباس أغروا بالسقا ولا أخاف الشر یوم الملتقی (نمی ترسم از مرگ چون رو کند                 دلم با دلیری مگر خو کند بود جانم از بهر مولا سپر                  که عباسم و مشک دارم به بر نمی ترسم از جنگ با کافران                  وگر باردم جمله تیغ و سنان)   کسی را یارای مقابله با تو نبود و از ضرب تیغت هیچ کافری جان به در نمی برد. اما دشمن که در برابر نبرد دلیرانه ات توان مقاومت نداشت، به حیله متوسل گشت و نابهنگام از کمین گاه نخلی، ضربه ای به دست راستت وارد و دست راست تو را از بدن جدا کرد. ولی تو شمشیر بدست چپ دادی درحالیکه چنین می خواندی: والله ان قطعتموا یمینی      انی أحامی ابداً عن دینی و عن امام صادق الیقین      نجل النبی الطاهر الأمین (قسم بر خدا کاو به حالم گواست      جدا گر کنید از تنم دست راست ز دین و امامم حمایت کنم      که فرزند پاکیزه مصطفاست)   و با دست چپ شمشیر بر دشمنان می زدی تا اینکه ضعف در رخصار چون ماهت نمایان شد. در این هنگام ملعونی دیگر از کمین گاه خود بیرون آمد و ضربتی دیگر بر دست چپت وارد ساخت و آن را قطع نمود. اما تو با روح بلند و مسیحاییت، عاشقانه ترین لحظات را در برابر محبوب حقیقی خود به نمایش گذاشته بودی و اینبار نیز عاشقانه نجوا کردی: یا نفس! لا تخشی من الکفار و أبشری برحمه الجبار مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری فأصلهم یا رب حر النار (مترس ای نفس از کفار ملعون                     بشارت بر تو از حق باد اکنون که گردی با رسول الله مختار                      غریق رحمت جبار بی چون یسارم را جدا کردند دونان                       به دوزخ کن تو یا رب مردم دون)   خون پاک و مطهرت از رگ های بریده فوران می کرد و سرو استوار قامتت از شدت ضعف رو خمیدن گذاشته بود. اما صدای العطش کودکان، همچنان در گوش تو بود و امید سقایت اهل حرم، تو را بسوی خیمه گاه روان می ساخت. درحالیکه مشک بر دندان گرفته بودی، سوار بر اسب رو بسوی حرم می تاختی و دشمن از هر سو تو را احاطه کرده بود. در این هنگام آنچه امید تو را نومید ساخت، چوبه تیری بود که از سوی دشمن بر سینه مشک نشست و آخرین قطرات امید سقا را بر خاک تفتیده و عطشناک نینوا پاشید.   مشک که بر زمین افتاد، ضعف بر قامت سروت چیره گشت. تیر دیگری از سوی دشمن پرتاب شد و سینه سرشار از عشق به مولای تو را از هم درید. حالا دیگر خود را در آستانه شهادت می دیدی و آماده پرواز به ملکوت بودی. اما دلت می خواست سر بر دامن مولا داشته باشی و برای آخرین بار چشمان خون گرفته ات را به آفتاب جمال مولایت آشنا سازی. برای همین بود که درحالیکه با ضربه عمود آهنین دشمن از اسب فرو می افتادی، فریاد برآوردی که:   ــ برادر جان حسین! برادرت را دریاب!   دلت می خواست که این آخرین بار مولایت را، عشقت را، محبوبت را و همه هستی ات را «برادر» بخوانی تا لذت عاشقانه با محبوب را با پیوند برادری مضاعف سازی.   ... و حسین (ع)، برادر و مولایت بسویت شتافت درحالیکه پشتش از داغ فراق تو شکافته بود و خورشید چشمانش در کسوف ماه خون گرفته جمالت در محاق.   و تو در آغوش معشوق به ملکوت پر کشیدی تا به جبران دستهای قلم شده ات در راه محبوب ، صاحب بالهایی شوی که تو را به اعلی علیین برسانند؛ مقامی که تا ابد آرزوی همه شهدای راه حق و فضیلت خواهد بود. منابع: 1)     بحار الانوار، مرحوم علامه محمد باقر مجلسی(ره) 2)     الارشاد ، شیخ بزرگوار محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید 3)     اللهوف ، عالم جلیل القدر سید ابن طاووس (ره) 4)     ذریعه النجاه ، مولا محمد رفیع گرمرودی تبریزی 5)     چهره درخشان قمر بنی هاشم ، استاد علی ربانی خلخالی
کد خبر: ۴۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۱

مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: اعضای موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان از مزیت «سهم واریزی دولت» به میزان «سهم واریزی عضو» برخوردار بوده و در زمان خروج از موسسه به دلیل بازنشستگی، از کار افتادگی، بازخرید آن را دریافت می‌کنند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : شهاب الدین غندالی مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان با اشاره به اینکه سهم دولت یکی از مهم‌ترین جذابیت‌ها و مزایای موسسه است که با هدف افزایش قدرت مالی اعضای آن در دوران بازنشستگی و یا خروج از صندوق، به اعضا پرداخت می‌شود، گفت: این تعهد از طریق یک سند رسمی و بالادستی، یعنی در برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (تبصره ۶۳) و در اساسنامه موسسه نیز آمده (بند ۱ ماده ۵) و در برنامه‌های سوم و چهارم توسعه نیز تنفیذ شده است. وی افزود: در برنامه دوم توسعه پس از الزام دولت به تأسیس صندوق ذخیره فرهنگیان و واریز سهم عضو تا سقف ۵ درصد حقوق و مزایای وی، به طور مشخص ذکر شده است: «دولت موظف است همه ساله معادل مبلغ فوق (سهم واریزی اعضا) را که به همین منظور در بودجه سالانه منظور می‌شود، به صندوق واریز کند. غندالی تأکید کرد: در برنامه سوم توسعه نیز به صراحت آمده است که «دولت موظف است همه ساله معادل سهم واریزی اعضا به صندوق ذخیره فرهنگیان، به طور کامل در ردیف اعتباری خاص در بودجه سال مربوطه منظور و پرداخت کند.» وی افزود: حتی فراتر از این، در برنامه سوم به موضوع تسویه بدهی دولت با موسسه نیز تأکید شده و آمده است: «دولت موظف است دیون خود نسبت به صندوق ذخیره فرهنگیان را در لوایح بودجه‌های سالیانه درج و نسبت به تسویه آن اقدام کند.» مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: در برنامه چهارم توسعه نیز مفاد مربوط به موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان که در برنامه‌های دوم و سوم آمده بود، برای دوره برنامه چهارم نیز تنفیذ شده است. غندالی با اشاره به اینکه مدیران وقت موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در زمان تدوین برنامه پنجم توسعه که در تاریخ ۱۵ دی ماه ۱۳۸۹ به تصویب رسید، نتوانستند موضوع صندوق را در این برنامه بگنجانند، گفت: با این حال هیچ خدشه‌ای بر ادامه فعالیت موسسه و تداوم واریز سهم دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان وارد نشد و سهم واریزی همچنان پرداخت شده است. وی اضافه کرد: دلیل اصلی چنین موضوعی، استناد به تبصره ۶۳ برنامه دوم توسعه بود که در آن بر همه ساله بودن و معادل مبلغ سهم واریزی اعضا اشاره شده است. غندالی اظهار داشت: از سال ۱۳۹۰ به بعد، هر ساله موضوع سهم واریزی دولت به موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان در قانون بودجه کل کشور و یا در ردیف‌های بودجه وزارت آموزش و پرورش آمده و در نهایت نیز پرداخت شده است. وی ادامه داد: به طور نمونه در قانون بودجه سال ۱۳۹۲ آمده است که «به وزارت آموزش و پرورش اجازه داده می‌شود در سال ۱۳۹۲ اموال غیر منقول خود را پس از تغییر کاربری و از طریق انتشار آگهی مزایده عمومی واگذار کند و (در شرایط مساوی اولویت با صندوق ذخیره فرهنگیان است)، وجوه دریافتی از این بابت به حساب درآمد عمومی کشور نزد خزانه دار کل کشور واریز شود تا به منظور بدهی سهم دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان هزینه شود. مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان خاطر نشان کرد: در قانون بودجه سال ۱۳۹۳ (ردیف ۱۶ جدول ۱۸ پیوست این قانون) کل کشور نیز مقرر شده تا سقف مبلغ ۶ هزار میلیارد ریال بابت رد دیون دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان و صندوق بازنشستگی نفت از محل اجرای اصل ۴۴ و … پرداخت یا تسویه و سپس تهاتر کند. وی اضافه کرد: سهم موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان بر اساس گزارش سازمان حسابرسی، مبلغ ۳۰۵۲ میلیارد ریال بوده است؛ البته سهم واریزی دولت معمولا با تأخیر انجام شده و به همین دلیل در حال حاضر دولت به موسسه بدهکار است. غندالی تصریح کرد: این در حالی است که تعهد موسسه نسبت به دریافت سهم واریزی دولت، منظور کردن در حساب اعضا و پرداخت آن به بازنشستگان و فرهنگیان خارج شده از موسسه، یکی از حوزه های افزایش اعتماد و اطمینان فرهنگیان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان بوده است و این مساله در افزایش مداوم اعضای موسسه نمایان است. وی یادآورشد: به رغم کاهش محسوس استخدام معلمان جدید در آموزش و پرورش به ویژه در یک سال اخیر، افزایش اعضای موسسه از ۷۵۰ هزار نفر به بیش از ۸۱۵ هزار نفر رکوردی چشمگیر محسوب می شود که تقریبا در تاریخ فعالیت موسسه نادر بوده است. به گفته غندالی، در کنار این، افزایش مزایا و خدمات رفاهی، مشوق و جذابیت مطلوبی از نظر فرهنگیان است و تغییر رویکرد موسسه به سمت یک بنگاه اقتصادی و رفاهی باعث شده تا مزایای عضویت در موسسه بیش از پیش گسترده تر و به تبع آن ملموس تر شود. مدیر عامل صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: در حالی که طی دو دهه فعالیت موسسه تعداد معدودی از فرهنگیان موفق به دریافت خودرو لیزینگی شده بودند، فقط طی سال مالی ۹۱-۹۲ و ۹۲-۹۳ به ترتیب ۱۴ هزار و ۴۷۶ و ۲۲ هزار و ۵۰۵ خودور لیزینگی بین فرهنگیان عضو موسسه توزیع شد که با مجموع توزیع خودرو در ۱۰ سال قبل از آن برابری می‌کند. وی ادامه داد: برای سال ۹۳-۹۴ حدود ۵۰ هزار خودرو پیش بینی شده است و عمده گسترش فعالیت‌های شرکت بیمه معلم و شرکت خدمات مسافرتی و جهانگردی زاگرس و ارتباط تنگاتنگ آن با جامعه آموزش و پرورش طی یک سال اخیر و به دنبال آشتی این شرکت با خانواده بزرگ فرهنگیان کشور اتفاق افتاده است. غندالی افزود: این در حالی است که این شرکت‌ها سال‌هاست جزو مجموعه صندوق بوده‌اند؛ اما پیش تر اعتقاد به همکاری و هم‌افزایی مجموعه صندوق ذخیره فرهنگیان و جامعه آموزش و پرورش کمرنگ بوده است؛ البته میزان بازدهی موسسه نیز همیشه یکی از جذابیت های صندوق ذخیره فرهنگیان بوده؛ اما عبور سود موسسه از مرز ۱۰ هزار میلیارد ریال طی سال مالی گذشته، غیر قابل چشم پوشی است. غندالی اظهار داشت: شفاف سازی فعالیت‌های اقتصادی و رفاهی موسسه و ایجاد اتاق شیشه ای به طور بی سابقه‌ای این امکان را در اختیار فرهنگیان عضو موسسه قرار داده تا بتوانند به صورت دائمی بر فعالیت‌های این نهاد نظارت داشته باشند که این روند زمینه ساز اهتمام جدی مدیران مجموعه در رفع نقایص و ناکارآمدی های گذشته و همچنین افزایش کارآیی و سودآوری صندوق ذخیره فرهنگیان خواهد بود. وی ادامه داد: لازم به ذکر است برخی از انتقاداتی که نسبت به نحوه جذب اعضای جدید، عدم طرح موضوع سهم واریزی دولت در برنامه پنجم توسعه و در نهایت نحوه عملکرد موسسه مطرح شده، از سوی افرادی است که بخشی از این مشکلات ماحصل کارکرد ایشان در زمان مدیریت بر صندوق ذخیره فرهنگیان است. مدیر عامل موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان خاطر نشان کرد: تیم مدیریتی موسسه به دنبال این است که موضوع پرداخت «سهم واریزی دولت» به موسسه را در برنامه ششم توسعه بگنجاند.   منبع/فارس
کد خبر: ۴۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

آیت الله ملک حسینی :سیاست زدگی، مشغول بودن مسئولان به یکدیگر، قومگرایی و امثال آنها راه توسعه و پیشرفت را می گیرد و غضب الهی را بدنبال خواهدداشت
کد خبر: ۴۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

در روزهای اخیر موضوع تعرض با چند خانم با اسیدپاشی در اصفهان که حرکتی شنیع و دور از مفاهیم اخلاقی و دینی است دستاویزی شده تا در شبکه های اجتماعی به دین و باورهای مذهبی و نیروهای ارزشی اهانت و توهین صورت بگیره.؟!
کد خبر: ۴۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸

صدایش با 8 سال دفاع مقدس گره خورده است و از ان روزها تا به امروز همیشه با صدایش خاطر ه داشته ایم. از طنین «با نوای کاروان» تا نوحه های محرمی امروز همگی جوری در تاروپود بدن انسان نفوذ می کند که نمی توان مانع از جریان اشک ها شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،صدایش با 8 سال دفاع مقدس گره خورده است و از ان روزها تا به امروز همیشه با صدایش خاطر ه داشته ایم. از طنین «با نوای کاروان» تا نوحه های محرمی امروز همگی جوری در تاروپود بدن انسان نفوذ می کند که نمی توان مانع از جریان اشک ها شد. حاج صادق آهنگران بعد از پایان دوران جنگ با رویه ای جدید به سراغ مداحی رفت. او حال از نوحه خوان های جدید و سبک مداحی امروزی با ایران 7 می گوید. صدای حاج صادق آهنگران،  در آن روزها،  صدای عشق و جذبه بود.  صدای نسلی که در دوران دفاع مقدس شکفت و شناسنامه‌دار شد.  حالا بعد از این همه سال، از آن دوران چه دارید بگویید؟ عزیزانی که با عرفا در ارتباط هستند یک روایتی دارند،  می‌گویند، کنار علما زانو بزنید؛  چرا که اینها باطن پاکی دارند،  این باطن پاک عرفا، اولیای خدا و افرادی کنار آنها می‌نشینند، دل به آنها می‌بندند،  شیفته‌شان می‌شوند، اثر می‌کند. غیر از کلام،  با سخن،  کلام و رفتارشان شخصی که شیفته‌شان شده،  متحولش می‌کنند،  دین‌اش را قوی می‌کنند،  اعتقادش را محکم می‌کنند،  شجاعت و بصیرت به او می‌دهند. بنده،  کنار همچون بزرگانی نشستم.  امام (ره) فرمودند « اینها ره  صدساله را یک شبه طی کردند».  من در کنار بسیجیانی که اسمشان روی دیوارها و تصاویرشان در بنر‌هاست، مثل  مهدی باکری، حاج همت،  حسین علم الهدی، مجید وفایی،  علی‌ هاشمی و. . .  خیلی از بچه‌هایی که اسمی از آنها نیست و گمنامند،  فقط در محله،  شهر، روستاهایشان اسم‌های آنها بر زبان اهالی در شهرهایشان جاری است، اسم چندانی ندارند، اما در پیش خدا قرب دارند، نشستم، پس باطن اینها در بنده و صدایم اثر کرد.  از سوی دیگر اولین شعری که با آن شهرتی پیدا کردیم و  مسیر زندگی ما را تغییر داد،  در محضر امام (ره) بود، گویا ایشان هم یک نظر باطنی به بنده داشتند. تا الان هم نوکری امام حسین (ع) و نوکری شهداست، که صدای ما را اثرگذار کرد.    وارد ایام محرم شده‌ایم اما به نظر می‌رسد حضورتان در مجامع نوحه خوانی و مراسم مذهبی کمرنگ‌تر شده است. محرم امسال چکار می‌کنید؟ از همان ایام جنگ که بسیجی‌ها از روضه خوانی و حماسه خوانی استقبال کردند،  به حرم حضرت امام رضا(ع)رفته و از ثامن الحجج خواستم این لیاقت را به من بدهد تا موقعی که زنده‌ام تا آخر در خانه امام حسین‌(ع) و شهدا و اهل بیت (ع) باشم. الحمدلله می‌بینیم این خواسته به اجابت رسیده و تا الان کار اصلی‌ام نوحه خواندن است، تلویزیون هم  برنامه‌های مرابخصوص در ایام دفاع مقدس و هفته بسیج و ...  پخش می‌کند. البته کارهای فرعی مثل مشاور صدا و سیمای خوزستان و  عضو هیأت امنای هیأت رزمندگان اسلام هم هستم،   یک مؤسسه‌ای فرهنگی هم داریم که بیشتر در رابطه با امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و دفاع مقدس وکارهای فرهنگی فعالیت می‌کند.    آیا سبک و سیاق نوحه‌خوانی شما، همان سبک دفاع مقدس است یا تغییر کرده؟ از آن سبک فاصله نگرفته‌ام،  چون ما را با آن چهره می‌شناسند،  البته نمی‌توانم بگویم سبک مال خودم است،  سبک خوزستانی است،  اخیراً هم در اجلاس پیر غلامان اهل بیت‌(ع) که در اهواز برگزار شد،  ثبت ملی کردند. سبک خوزستانی و جنوبی خوب مطرح نشده و من آن را مطرح کردم،  بنابراین به نام من تمام شد و مرا به نام سبک خوزستانی و آهنگران می‌شناسند،  وجوان‌ها به خاطر ضرورت وضعیت امروز،   سبک‌های دیگر را از من نمی‌پذیرند،  مثلاً یک سری شعرها را نمی‌توانستم با سینه زنی بخوانم. اشعار حماسی،  مثل مرگ بر امریکا را با موسیقی حماسی  خواندم،  «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» بخصوص برای ولایت و رهبری خواندم که اثرگذار باشد ولی اعم کار من همان سنتی خواندن و در راستای اهل بیت (ع) و شهداست.    از حال و هوای هیأت‌های امروزی برای‌مان بگویید؛ چه تفاوتی با هیأت‌های دوران دفاع مقدس دارد؟ تفاوت‌هایی کرده،  ولی من باهمان سبک و سیاق زمان جنگ و دوران دفاع مقدس می‌خوانم، به خاطر استقبالی که جوان‌ها از روضه‌های امام حسین (ع)، سینه‌زنی و سنتی خوانی‌ می‌کنند، که آثار آن در جنگ و پیروزی انقلاب مشخص شد و همه اثر داشتند  در پیروزی انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و الان که با سینه ستبر در مقابل دشمن ایستاده ایم،  دشمن برنامه‌ریزی کرده همان طوری آیت‌الله سید احمد خاتمی در مجلس خبرگان گفتند،   از سازمان سیا مدارکی بدست آمده که در هیأت‌ها و مداحان می‌خواهند ورود پیدا کنند،  این به خاطر اثرگذاری و اهمیت کار مداحان است،  لذا شروعش بی‌حکمت هم نیست. مثلاً مسائلی در سبک و سیاق‌ها واردشد و اثر گذاشت و سبک‌های غربی را وارد کردند،  بدون این‌که جوان‌ها حواسشان به این قضیه باشد،  شعرهای ضعیفی وارد کردند. در بعضی هیأت‌ها به شکلی هیأت‌داری و سینه‌زنی و عزاداری می‌کنند که واقعاً در شأن اهل بیت (ع) نیست.  ضعف و بهانه به دست دشمن می‌دهند؛ دشمنی که میلیاردها دلار هزینه می‌کند تا بتواند بین مذاهب و ادیان و شیعه و سنی تفرقه بیندازد. سبک‌ها را به شکلی وارد می‌کنند که تفرقه برانگیز است. مشخص است دشمن با حساب و کتاب کار می‌کند.  از یک طرف،  می‌خواهد شیعه را با قمه زنی‌،  زخمی کردن  خود با زنجیرهای سه خار،  یا راه رفتن روی آتش و ...  خشن نشان بدهند تا کسانی که به طرف تشیع و اسلام می‌آیند، آنها زده بشوند.  باید مواظب باشیم   چون هیچ مکتبی به جز تشیع،  رسانه وسیع مداحی امام حسین (ع) را ندارد که این چنین جمعیتی را جمع کند که اثراتش مکرر در تمام دوران انقلاب و دفاع مقدس،  دیده شده است،  دشمن خیلی در این زمینه فعالیت می‌کند، شبکه‌های ماهواره‌ای چگونه از انگلیس هدایت می‌شوند؟ خیلی از رهبران این شبکه‌ها که مرکزشان انگلیس است، از آنها‌ خط می‌گیرند و به گونه‌ای عمل می‌کنند که بین اهل تسنن  و تشیع تفرقه بیندازند، سفارشم به مداحان این است وقتی که آقا می‌گوید   این کارها حرام است،   باید از این جلسه بیرون بیایند و اعتراض کنند تا این فرهنگ شکل نگیرد و دشمن نتواند  بهره ببرد و در این مرحله هم شکست بخورد.    به نظر شما مداحی چه نقشی در رشد فرهنگ عاشورایی دارد؟ مقام معظم رهبری جمله بسیار جالبی دارند که می‌گویند: «یک بیت شعر کار چندین سخنرانی را می‌کند»،  چون یک مداح می‌تواند چندین هنر را با هم ارائه دهد. شعر که یک هنر است، صدای خوب و  مجلس گردانی  همچنین محتوای قوی و اعتقادی را در شعر جا دادن و ربط به روضه‌ دادن نیز یک هنر است. چندین هنر در مداح نهفته شده که قطعاً اثرش بیشتر از یک سخنران است.  یک مداح می‌تواند کار سخنران و شاعر را انجام دهد، چه بهتر که بتواند اعتقادات  را تحکیم بخشد.  مداحان می‌توانند وقتی مستمع تمام حواسش به مداح است و  دارد اشک می‌ریزد و تمام عاطفه‌اش را به مداح داده نوایشان را توأم با احساس،  معرفت بخشی و بصیرت کنند.  این می‌تواند اعتقادات را همراه با حماسه و پیام به عمق تاروپود مستمع نفوذ دهد.    بهترین خاطر ه‌ای که از محرم و تاسوعا و عاشورا دارید، چیست؟ یک بار شب تاسوعا در دزفول بودم.  آن زمان بعثی‌ها موشک‌های 12 متری به دزفول می‌زدند،  شهر خالی از سکنه شده بود. ما شب تاسوعا با بسیجی‌ها، در سنگر بودیم.   مردم شب‌ها به شهرک‌های  اطراف می‌رفتند و روز،  بازمی‌گشتند،  آن شب شهید حسین علم الهدی با چند نفر از بچه‌های بسیجی‌ و سپاهی آنجا بود. عزاداری دزفولی‌ها در تاسوعا و عاشورا معروف است. شهیدحسین علم الهدی گفت: امشب،  شب تاسوعاست. اینجا باید غوغایی می‌شد و سینه زنی در خیابان‌ها راه می‌افتاد. برای امام حسین (ع) باید بیرون بیاییم تا شهر اینگونه خاموش نشود و بسیجی‌ها و مردمی که بیشتر برای دفاع از شهر مقاومت می‌کردند، روحیه بگیرند. 4،  5 نفری بیرون آمدیم و من شروع به نوحه خوانی کردم.  خیابان‌ها خلوت بود،  فکر نمی‌کردم اشخاص زیادی بیایند.  یواش یواش جمعیت به ما ملحق شد، نفرات آنقدر زیاد شد که صدایم به جمعیت نمی‌رسید و با بلندگوی دستی شروع به خواندن کردم. مجلس بسیار حماسی و تبدیل به خاطر ه شد. بعدها،  از این ماجرا الهام گرفته و هیأت رزمندگان تشکیل شد که هم اکنون 640 شعبه در تمام کشور دارد.    چگونه به مداحی علاقه مند شدید؟ این استعداد را از کودکی در خود احساس می‌کردید؟ صدایم را از پدرم به ارث بردم،  البته صدای حزین مادرم هم در خانواده معروف بود،  به نظرم صدایم را بیشتر از خانواده پدری به ارث برده‌ام،  این علاقه و استعداد صدا در تمام خانواده‌ ما وجود دارد، یکی از عموهایم مداح و یکی قاری قرآن است،  ولی علاقه من به نوحه خوانی در خانواده بیشتر از همه بود،   در سه سالگی برای روضه خوانی یک روحانی به منزل ما می‌آمد که نابینا بود،  با توجه به علاقه‌ای که به روضه خوانی داشتم جلوی او می‌نشستم و از او تقلید می‌کردم، این علاقه همین طور ماند تا این‌که بزرگ شدم،  اینقدر این مسأله با من عجین شده بود که در کلاس اول و دوم دبستان، سر کلاس هم می‌خواندم،  چون خانواده‌ام  مذهبی بودند،  پدرم مرا به مسجد محل می‌برد،   درشب‌های احیا مابین دو نماز جوشن کبیر می‌خواند و من هم در این فضا پرورش یافتم و مداح شدم. تاسوعا و عاشورا، در دزفول خیلی شلوغ می‌شد 7،  8 ساله که بودم آرزو می‌کردم در یکی از هیأت‌ها بخوانم. یادم می‌آید در یک بلندی می‌نشستم و به هیأت‌های عزاداری نگاه می‌کردم که رد می‌شدند، نمی‌دانستم که خدا به من این توفیق را می‌دهد که در دزفول عصر تاسوعا و عاشورا این گونه زمزمه کنم. من از کوچکی دوست داشتم بخوانم و اکنون این دعای من مستجاب شده است.    شما درنوحه خوانی از چه کسی الگو می‌گیرید؟ آیا آموزشی هم دراین باره دیده‌اید؟ الگو گرفتن من بیشتر از سبک‌های جنوب، بخصوص دزفولی است. نوحه‌ها و شعرهای حماسی که در زمان جنگ خواندم همه از سبک‌های قدیمی دزفول بود، یادم هست،  سال 59 که جنگ شروع شد،   یک سبکی حاج حبیب الله معلمی که شاعر دفاع مقدس بود،  نوحه‌های جنگی و حماسی می‌خواند، «حرخطا کارم،  پشیمانم» و من اول جنگ آن را می‌خواندم. می‌گفت این مال 15 سال قبل است که من سال 59 با خواندن آن سبک قدیمی دوباره آنرا زنده کردم. البته درمورد آموزش هم باید بگویم که من به طور مستقیم نزد کسی آموزش ندیدم،  بیشتر سبک مداحان را ضبط کرده و از روی نوار، سبک‌شان را تقلید می‌کردم.    بحث‌ها و نقدهای زیادی درباره مداحی‌های امروز در جریان است. جایگاه مداحی را در کشور چگونه ارزیابی می‌کنید و چه پیامی برای نوحه‌خوان‌ها دارید؟ طبق روایات پیامبر (ص) هر سال که می‌گذرد، حرارت عشق و محبت  امام حسین (ع) در قلوب مؤمنین بیشتر می‌شود.  مداحان جایگاه بسیار مهمی دارند که جدا از سخنرانی و مداحی،  می‌توانند بصیرت بخشی کنند. غیر از شور، شعور را هم انتقال بدهند، صفات امام حسین (ع) را بیان کنند، همه این هنرها را مداح‌ها  می‌توانند انجام دهند، متأسفانه کسانی را داریم که می‌گویند شما غیر از بحث روضه و امام حسین (ع) وارد بحث دیگری نشوید.  مداحان جایگاه بسیار مهمی دارند، چندین هزار نفر پای منبر مداحان می‌نشینند. مداحان باید حواسشان باشد که این جایگاه را خداوند به آنها داده و بهترین موقع بهره‌برداری و استفاده علیه دشمن است،  دشمن از همین محرم و صفر ضربه خورده،  همانگونه که امام (ره) فرمودند،  باید این جایگاه را حفظ کنند و  بتوانند از آن بهترین بهره را ببرند.    رمز دلنشین بودن صدای خود را در چه می‌دانید؟ جز این‌که اهل بیت (ع) منتی  بر من گذاشتند،  نمی‌دانم سببش چه بوده است. خودم را نگاه می‌کنم،  واقعاً چنین لیاقتی را نداشتم، جز این که بگویم بر من منت گذاشتند «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» این میل و لطف را به ما کردند،  من جوانی‌ام را در کنار اولیای خدا، مثل مهدی باکری، کاوه، دستواره،  حاج همت و یا بسیجیانی که گمنام شهید شدند گذراندم که اکنون  در میان ما نیستند،  اینها به صدا، درون و حنجره ام اثر کردند.  یکی دیگر از نعمت‌ها را وجود پربرکت سپاه می‌دانم،  چون عضو سپاه بودم،  جناح‌ها نتوانستند به خاطر سپاهی بودنم،  مرا به طرف خودشان بکشند،  جز بحث ولایت که بحث اعتقادی است که همه ما باید سینه چاک ولایت باشیم. بنابراین صدایی که ما داشتیم به نظرم صفای امام (ره)، دعای پدر و مادر و خانواده شهدا بود که اثرگذار و ماندگار شد. یکی از نوحه‌هایی که شما در دوره دفاع مقدس ‌خواندید«ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود» بود که خیلی در روحیه رزمندگان اثرگذار بود، این نوحه را چه زمانی خواندید؟ شعر «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود» که ما را مشهور و رسانه‌ای کرد،  اولین شعری است که از معلمی گرفتم. یعنی اولین نوحه‌ای بود که شعر آن توسط پسرش به دست من رسید، این  نوحه را قبل از این‌که خدمت امام (ره) بروم، برای نیروهای هویزه که می‌خواستند عملیات کنند به واسطه حسین علم‌الهدی، خواندم. وقتی هم بود که عشایر را خدمت امام (ره) برده بودند، آن موقع رژیم بعث شایعه کرده بود، عرب‌های اهواز با صدام هستند و علم الهدی می‌خواست بابردن عشایر پیش امام، نشان دهد که چنین چیزی نیست، تصور نمی‌کردم که فضای اینجوری پیش بیاید، ولی به عشق زیارت امام آمدم، وقتی عشایر را به جماران بردیم و آنجا خواندم، آن روز سه باراز تلویزیون پخش شد،  اولین شعر از معلمی و نخستین اجرایم برای کسانی بود که جز 4،  5 نفر آنها همه‌شان شهید شدند، اجرای بعدی در محضر امام (ره) بود و همه اینها دست به دست داد تا این شعر زندگی ما را عوض کند و مسیر زندگی‌ام همین بشود که دارم.    چه پیامی برای نوحه خوان‌ها دارید؟ به دقت سفارشات مقام معظم رهبری را بخوانند و به آن عمل کنند؛ اگر این سفارشات را اجرا کنند مداح موفقی خواهند شد و مورد رضایت اهل بیت (ع) و امام زمان (عج) واقع خواهند شد. همه سفارشات در پیام آقا هست و چیزی کم و کسر ندارد.    امسال در تهران هم برنامه دارید؟ محرم امسال تهران نخواهم بود،  البته چند وقت پیش دو شب در مهدیه  و در هیأت خوزستانی‌های مقیم مرکز بودم، محرم امسال در شهرهای مختلف خوزستان مثل بهبهان،  دزفول، شوشتر و اندیمشک و ... خواهم بود.  
کد خبر: ۴۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه نوشت:مسیحیان و صابئین شهرستان البصره عراق با تشکیل کاروان های عزاداری امام حسین(ع)، یاد و خاطر ه عاشورا را گرامی داشتند. به گزارش خبرگزاری نون عراق، مسئولان برگزاری این مراسم، هدف از برگزاری مراسم عزاداری را تاکید بر این موضوع عنوان کردند که نهضت امام حسین(ع) به یک مذهب خاص اختصاص ندارد بلکه پیامی برای تمامی بشریت بر علیه ظلم و فساد است. شیخ مازن نایف رئیس طایفه صابئین مندایی در بصره در این باره گفت: ایام عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) با یکی از اعیاد صابئین به نام عید کوچک مصادف است که ما برگزاری آن را به خاطر اینکه با ایام عاشورایی و شهادت سرور شهیدان اما حسین(ع) مصادف شد، به تاخیر انداختیم. کاروان عزادارای عیسی بن مریم که از سوی مسیحیان تشکیل می شود، یکی از مشهورترین کاروان های عزادارای در بصره به شمار می شود. این کاروان علاوه بر برگزاری مراسم عزاداری، هرساله شرکت کنندگان در عزاداری امام حسین(ع) را اطعام می دهد. یکی از شهروندان مسیحی که در مراسم عزاداری شرکت کرده با تاکید بر اینکه کاروان عیسی بن مریم مختص یک گروه خاص نیست و صابئین، مسیحیان، ترکمنان، شیعیان و سنی ها در آن شرکت می کنند، گفت: همبستگی ملی از مهم ترین مشخصه این مراسم این است.
کد خبر: ۴۷۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸

معاون وزیر خارجه آمریکا گفته است "ما امیدواریم رهبران در تهران با گام های لازم برای اطمینان بخشیدن به جهان مبنی بر این که این برنامه کاملا صلح آمیزاست، موافقت کنند و در نتیجه به انزوای اقتصادی و دیپلماتیک پایان دهندو زندگی مردم خود را بهبود بخشند. اگر این اتفاق روی ندهد، همه، ایران را مسئول خواهند دانست". سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش مشرق، وندی شرمن معاون وزیر خارجه و رییس تیم امریکایی مذاکره کننده در 1+5، پنج شنبه شب (اول آبان 1393/ 23 اکتبر 2014) طی سخنانی در مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی واشینگتن آخرین دیدگاه های امریکا درباره مذاکرات هسته ای با ایران را تشریح کرد. شرمن در این سخنرانی گفته است که امریکا هرگز وضعیت فعلی برنامه هسته ای ایران را نخواهد پذیرفت. متن کامل سخنرانی شرمن در ادامه می آید. *** مرکز مطالعات بین المللی و راهبردی به خاطر برگزاری کنفرانسی مانند این کنفرانس شهرت دارد و مردان و زنانی که در سیاست تصمیم می گیرند می توانند با افرادی که درباره سیاست فکر می کنند،گفتگو کنند و این یک نیاز است. من از دوستانم در مرکز کارنگی و نمایندگان انستیتو امور بین المللی نروژ تشکر می کنم. نروژ در دهه های اخیر نقش واقعا منحصر به فردی در دیپلماسی خاورمیانه ایفا کرده است. بنابراین از نقش نروژ تشکر می کنیم. نروژ در کمتر از دو هفته پیش به برگزاری کنفرانس بازسازی غزه در قاهره کمک کرد.آمریکا از ادامه مشارکت نروژ استقبال می کند. تا آنجا که می دانم هدف اصلی این همایش فوق العاده تحلیل راهبرد گفتگوی هسته ای جمهوری اسلامی ایران است. من بسیار دوست داشتم ساکت بمانم و شما این راهبرد را برای من تشریح کنید زیرا من هر چه بیشتر درباره آن بدانم بهتر است. البته من می خواستم از این فرصت استفاده کنم درباره انگیزه ها و روند های تصمیم گیری افراد گروه و تیم من در جریان این گفتگوها صحبت کنم اما جای تعجب ندارد که من باید از این فرصت صرف نظر کنم زیرا از زمانی که گفتگوهای هسته ای شروع شده است من با مچ پیچ خورده، بینی شکسته و انگشت کوچک شده (اشاره ای به افزایش انتقادات علیه وی در آمریکا ) که در صفحه نخست نیویورک تایمز بیشتر مشهور است، مواجه شدم و نمی خواهم بعداز ظهر امروز با حرف های خود کارم به جراحی دندان برسد و باید مراقب باشم. صادقانه بگویم چند هفته پیش زمانی که من دعوت اینستاینبرگ (رئیس دانشکده مکسویل) را دریافت کردم، نمی دانستم این وقت بد یا خوبی است تا آشکارا درباره روند مذاکرات صحبت کنم. در حقیقت زمان مهم است. همانطور که می دانید گفتگوها 1+5 و ایران یا ایی سه به علاوه سه تا مهلت 24 نوامبر تمدید شده است و مسلما من نمی خواهم امروز چیزی بگویم که فرصت ما برای موفقیت این گفتگوها را به خطر اندازد. همانطور مادلین آلبرایت وزیرامور خارجه سابق و دوست عزیز من گفته است مذاکرات مانند قارچ است. اغلب بهترین رشد را در تاریکی دارند. بهرحال درباره بسیاری از جنبه های موضوع همایش می توانیم صحبت کنیم و آن روابط ایران و غرب است. در آغاز باید تاکید کنم مذاکرات 1+5 مهم است. ایران مجهز به تسلیحات هسته ای موجب افزایش عناصر غیرقابل قبول بی ثباتی و خطر در بخشی از جهان خواهد شد که هم اکنون از بی ثباتی و خطر بسیاری رنج می برد. اگر تهران چنین سلاحی داشته باشد، دیگر کشورها در منطقه ممکن است همین هدف را دنبال کنند و موجب رقابت فاجعه بار تسلیحاتی شود و می تواند شکاف فرقه ای را که ریشه اصلی تنش در خاورمیانه است را افزایش دهد و رژیم جهانی منع تکثیر را تضعیف کند و این در حالی است که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا همواره به فکر تقویت این رژیم منع تکثیر است. به همین جهت رئیس جمهور آمریکا وعده داده است اطمینان می دهد ایران تسلیحات هسته ای بدست نخواهد آورد. ما ترجیح می دهیم به این هدف از راه دیپلماتیک برسیم اما اشتباه نکنید حداقل درخواست ما واضح است. ایران نباید تسلیحات هسته ای بدست آورد و بدست نخواهد آورد. ایران پس از ژانویه گذشته که ما اجرای چارچوب گفتگو موسوم به طرح اقدام مشترک را آغاز کردیم،گام های مهمی در مسیر درست برداشته است. ایران در عوضِ کاهش محدود تحریم ها، متعهد شد در حالی که تحریم ها ادامه دارد، ترکیب مهم فعالیت های هسته ای خود را متوقف کند و حتی به عقب بازگرداند. به ویژه ایران توسعه ظرفیت غنی سازی خود را متوقف کرده است و ذخایر هگزفلوراید در حد کم غنی شده را ثابت نگه داشته است و تولید غنی سازی اورانیوم در حد بیست درصد را متوقف کرده است و موافقت کرده است راکتور آب سنگین اراک را پیشرفته تر نسازد و در را برای دسترسی بی سابقه و روزانه بازرسان به تاسیسات نطنز و فردو باز بگذارد. در آن زمان که طرح مشترک اعلام شد، بسیاری از ناظران تردید های قوی خود درباره عمل کردن ایران به تعهدات خود را اعلام کردند اما براساس گزارش آژانس بین المللی انرژی هسته ای، ایران آنچه را که وعده داده، انجام داده است. نتیجه این شد که برنامه هسته ای به نسبت چند سال گذشته محدودتر و شفاف تر شود. در عوض،1+5 به وعده خود برای کاهش محدود تحریم ها عمل کرده است. کاهش بیشتر تحریم ها فقط زمانی حاصل می شود که ما بتوانیم به توافق جامع دست پیدا کنم که نگرانی های جامعه بین المللی را برطرف می کند. در صورتی که چنین توافقی به صورت کامل اجرا شود، اطمینان می دهد که برنامه هسته ای ایران منحصرا صلح آمیز است و مردم ایران را قادر می سازد بدنبال آینده درخشان تر باشند. ما البته آگاه هستیم این روند مذاکرات بحث برانگیز است. برخی نگران هستند این گفتگوها ناکام خواهد ماند و برخی دیگر می ترسند که موفق شود. بسیاری پرسش ها و تردیدهایی دارند. همانطور که گفتگوهای ما به جلو می رود، دولت اوباما به صورت منظم با اعضای کنگره و بسیاری از شرکای خارجی ما از جمله اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج (فارس)رایزنی می کند. ما نگرانی های مختلف شنیده ایم و بیشترین تلاش خود را می کنیم تا به پرسش های سخت درباره ماهیت و مفاد توافق پاسخ دهیم و در عین حال بر تعهد قوی خود بر امنیت منطقه تاکید می کنیم. این گفتگوها ارزشمند است و همچنان ارزشمند خواهد بود و عقیده ما را درباره این که هر گزینه ای خطراتی دارد، تقویت خواهد کرد. تصمیم برای یافتن راه حل دیپلماتیک، تصمیم درستی است و ما هنوز باید کارهای سختی انجام دهیم. همانطور که ما به مهلت بیست وچهارم نوامبر نزدیک می شویم، پادمان ارزشمند از جمله طرح اقدام مشترک همچنان در حال اجرا شدن است. هدف ما اکنون این است که به طرح جامع و پایدار برسیم که به صورت موثر همه مسیرهای بالقوه ایران برای رسیدن به مواد شکاف پذیر برای سلاح هسته ای را مسدود می کند. چنین طرحی ایران را از تولید سوخت اورانیم یا پولوتونیوم برای سلاح بازخواهد داشت. بازرسی و نظارت همچنین بهترین شیوه برای جلوگیری از فرآوری مخفی این مواد است وهر نوع تلاش تهران برای خروج از الزامات خود را آنقدر آشکار و وقت گیر می سازد که به موفقیت منجر نخواهد شد. با توجه به خطرات، جای تعجب نیست گفتگوهای ما که در مسیر مشورتی پیش می رود، چندان سریع نباشد. هفته گذشته، همکاران 1+5 و من در وین بودیم و دقیق تر بگویم در یک هتل محبوس بودیم. هیئت ایرانی به ریاست محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران و کاترین اشتون مذاکره کننده ارشد 1+5 ریاست این گفتگوها را برعهده داشتند. هردو طرف را تیم کارشناسان فنی همراهی می کردند که به ما کمک می کردند همه گزینه ها را درک کنیم.گفتگوهای ما از همان آغاز جدی بود. این گفتگوها همچنین به شکل های مختلف انجام شد. ما در ژنو، نیویورک و وین گفتگوهایی داشتیم که این گفتگوها دوجانبه، سه جانبه و چندجانبه بودند. ما برخی از جلسات را برای اصول و برخی از جلسات دیگر مشخص کردن پارامترهای فنی خاص اختصاص دادیم. این نشست در سطوح مختلف بود. متخصصان وروسای هیئت ها دیدار می کردند وگاهی مانند هفته گذشته در اروپا، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا کرسی آمریکا را در اختیار داشت. پوشیده نیست که در بین دولت های 1+5 برخی اختلافات عمده درباره موضوعات برجسته در جهان وجود دارد اما درباره برنامه هسته ای ایران همبستگی شعار ما بوده است. همه ما برای یک هدف کار می کنیم.گروه ما به همین منظور پیشنهاداتی به ایران داده است که منصفانه، قابل اجرا و منطبق با خواسته اعلام شده تهران برای داشتن برنامه صلح آمیز هسته ای پایدار است و دانش هسته ای این کشور و نیازهای اقتصادی آن را در نظر گرفته است. رهبر معظم ایران بارها گفته است دولتش آرزو و نیت تولید تسلیحات هسته ای را ندارد. در حقیقت وی گفته است چنین پروژه ای براساس اسلام ممنوع خواهد بود. بنابراین پیشنهاد ما مطابق با موضع علنی اعلام شده ایران است. اگر ایران واقعا می خواهد اختلافات خود با جامعه بین المللی را حل کند و برچیدن تحریم های اقتصادی را تسریع سازد، فرصتی بهتر از الان تا بیست و چهارم نوامبر ندارد. اکنون زمان پایان دادن کار است.آیا این اتفاق خواهد افتاد؟من نمی دانم. من می توانم به شما بگویم همه اجزای طرح که باید مورد توافق دو طرف قرار گیرد، بر روی میز است.شرمن: هرگز وضعیت فعلی برنامه هسته ای ایران را نمی پذیریم ما پیشرفت قابل توجهی در موضوعاتی داشتیم که ابتدا دشوار به نظر می رسید. ما سوء تفاهم ها را کنار زدیم و گفتگوهای جامع درباره همه عناصر متن احتمالی برگزار کردیم. بهرحال به مانند هر ابتکار دیپلماتیک و فنی پیچیده، این پازلی با قطعات زیاد و به هم پیوسته است. به همین جهت تمرکز به هر یکی از موضوعات به قیمت نادیده گرفتن موضوع دیگر اشتباه است. هر یک از اجزا مهم اعم از زیرساخت، انبار (موادهسته ای) یا تحقیق یا نوع تجهیزات یا مسئله زمان یا ترتیب( اجزا) مهم هستند اما یک بخشی که درباره آن به نوعی به خاطر اظهارات علنی ایران، اظهار نظرات بیشتری شد، نگرانی درباره اندازه و مقیاس ظرفیت غنی سازی جمهوری اسلامی ایران بود. مقامات ایران بسیار امید دارند جهان به این نتیجه برسد که وضع موجود دست کم درباره این موضوع محوری (غنی سازی ) مورد قبول واقع شود، اما مسلما مورد قبول نمی شود. اگر به این صورت بود ما هرگز نیازی به این گفتگوهای دشوار و پرزحمت نداشتیم. شورای امنیت به دلایلی ایران را تحریم کرد زیرا دولت این کشور الزامات خود براساس معاهده منع تکثیر را نقض کرد و وارد فعالیت های مخفی هسته ای مرتبط با تسلیحاتی شد و شفافیت کمتری در گزارش به آژانس های بین المللی از خود نشان داد.این مسیر تردید بسیار زیادی ایجاد کرد که نمی تواند به تنهایی با حرف و وعده های تهران برطرف شود. جهان فقط درصورتی و در زمانی که ایران گام های متقاعد کننده و قابل راستی آزمایی برای نشان دادن کاملا صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود و صلح آمیز باقی ماندن این برنامه بردارد، تصمیم خواهد گرفت تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای را تعلیق و سپس برچیند. این استاندارد معقولی است که ایران می تواند آن را برآورده سازد. این استانداردی است که ایران باید آن را برآورده سازد و این برای پایان دادن به انزوای بین المللی ایران حیاتی است. دولت اوباما تصریح می کند که در دیپلماسی گاهی اوقات عقیده خوبی است که دستورالعمل را باز کنیم تا بلکه سبک وسنگین کردن یک موضوع منجر به انعطاف پذیری در مسئله دیگر شود. با توجه به آشوب در خاورمیانه، درخواست ارتباط دادن مسئله هسته ای به موضوعات دیگر قابل درک است. به هرحال همه طرف ها توافق دارند که این مذاکرات باید یک مسیر، مشارکت کنندگان مشخص، منطق و مرز مشخص داشته باشد. ما بر روی یک کار تمرکز داریم و آن اطمینان از دست نیافتن ایران به تسلیحات هسته ای است. باید یادآور شوم در نشست های جداگانه در حاشیه هر یک از گفتگوهای (هسته ای) ما، من و تیم من نگرانی هایمان را درباره وضعیت شهروندان مفقود شده یا بازداشت شده آمریکایی در ایران اعلام می کنیم. برای من به عنوان معاون وزیر امور خارجه آمریکا هیچ چیزی مهمتر از اطمینان از رفتار مناسب با شهروندان آمریکایی نیست. باید امیر حکمتی، سعید عابدینی، جیسون رضائیان بدون تاخیر اجازه بازگشت در کنار خانواده شان داده شود و ما همه تلاش خود را برای یافتن پاسخ به پرسش ها درباره محل نگهداری و سلامت رابرت لوینسون و بازگشت او به خانه انجام می دهیم. یک توافق هسته ای بدست آید یا نیاید، آمریکا به ابراز نگرانی های همیشگی خود درباره سیاست های ایران که ثبات منطقه ای را تضعیف می کندو منطبق با هنجارها و ارزش های جهانی نیست، ادامه می دهد. ما همچنان دولت ایران را در همه جنبه های سابقه حقوق بشری خود و اقدامات این کشور که اختلافات فرقه ای را دامن می زند، مسئول می دانیم. سیاست ما در قبال هر کشوری این است که تعامل در یک موضوع منجر به سکوت ما درباره موضوعات دیگر نخواهد شد. جان کندی بیش از پنجاه سال پیش در مراسم سوگند ریاست جمهوری در دوران جنگ سرد گفت آیا همکاری، روزی جنگل سوء ظن که غرب را از شرق جدا کرده است، به عقب می راند. امروز کسانی در آمریکا هستند که به همه حرف هایی که رهبران ایران می گویند اعتمادی ندارند و بسیاری در ایران نیز می پرسند آیا آمریکا به تعهدات خودپایبند است. مسلما اگر جنگل بی اعتمادی وجود نداشته باشد، دست کم بیشه زار بی اعتمادی بین دو طرف وجود دارد. با توجه به اتفاقاتی که در دهه های گذشته روی داده است، چگونه این بی اعتمادی نمی تواند وجود داشته باشد اما من می توانم به شما به طور قطعی بگویم که آمریکا هیچ طرحی را که نتواند راستی آزمایی کند، نخواهد پذیرفت و ما وعده هایی نخواهیم داد که نتوانیم به آن عمل کنیم. ما علاوه براین که خواهان حسن نیت هستیم، حسن نیت نشان خواهیم داد. رئیس جمهور آمریکا و سران ایران پاییز گذشته تصمیم گرفتند امکان گفتگوهای مستقیم درباره موضوع هسته ای را آزمایش کنند اما هردو طرف با مقاومت ها و انتقادهایی به خاطر این اقدام جسورانه روبرو شدند اما هنوز هردو طرف مسیر خطرات دیپلماسی را بر تردید گزینه های دیگر ترجیح می دهند. ماهنوز نمی دانیم عواقب کامل این تصمیم چه خواهد بود اما جهان هم اکنون بهتر از زمانی است که رهبران دو طرف این آغاز (گفتگوها )را نادیده می گرفتند. با این همه اتفاقاتی که امروز در خاورمیانه اتفاق می افتد، اگر برنامه هسته ای ایران بی حرکت نمی شدو در عوض با سرعت کامل به سمت انبار بیشتر و ظرفیت غنی سازی اورانیوم بیشتر وتولید پولوتونیوم در سطح تسلیحاتی و شفافیت کمتر پیش می رفت، عامل ثبات دهنده وجود نداشت. اگرچه تا به امروز روند گفتگوهای ما نتوانسته است امیدهای عالی ما را برآورده سازداما همچنان بیش از انتظارات بسیاری از ناظران است.اشتباه نکنید. اجماع درباره طرح جامع نیاز به تصمیمات بسیار دشواری دارد و ما در این زمینه سپاسگزار هستیم. این مذاکرات آسان نیست اما منفعت آن فوق العاده و حیاتی است که ما این موضوع را درک کنیم زیرا پذیرفتن و اجرای طرح جامع دورنمای مردم در هر جایی از جهان را بهبود می بخشد و موجب کاهش نگرانی ها و افزایش امنیت در سراسر خاورمیانه خواهد شد. این موجب رونق بیشتر (اقتصادی ) بدون از دست رفتن شرافت مردم ایران خواهد شد. این (توافق ) متحدان وشرکای ما را دربرابر تهدید جدید و خطرناک حفظ خواهد کرد و انگیزه را برای رقابت هسته ای منطقه ای کاهش خواهد داد و رژیم منع تکثیر بین المللی را تقویت خواهد کرد. این (توافق) موجب می شود شهروندان ما امنیت بیشتری داشته باشندو بار دیگر ظرفیت دیپلماسی مستقیم برای دستیابی به راه حل برد -برد را نشان خواهد دادکه به هیچ راه دیگر دست یافتنی نخواهد بود. دیپلماسی در مقایسه با هر گزینه دیگری می تواند راه حل پایدارتر درباره مسائل مربوط به فعالیت های هسته ی ایران ایجاد کند. تقریبا حدود هشتصد سال پیش، سعدی شاعر ایران به شنوندگان توصیه کرد تا صبر داشته باشند. هر راحتی پس از دشواری ها حاصل خواهد شد. با وجود مذاکرات فشرده گروه 1+5 امروز ما هنوز در مرحله دشواری قرار داریم. ما باید عاقلانه از زمان باقیمانده استفاده کنیم. آمریکا و متحدان آن آماده هستند از این فرصت تاریخی برای حل نگرانی های ما درباره برنامه هسته ای ایران استفاده کنند. ما امیدواریم رهبران در تهران با گام های لازم برای اطمینان بخشیدن به جهان مبنی بر این که این برنامه کاملا صلح آمیزاست، موافقت کنند و در نتیجه به انزوای اقتصادی و دیپلماتیک پایان دهندو زندگی مردم خود را بهبود بخشند. اگر این اتفاق روی ندهد، همه، ایران را مسئول خواهند دانست. ما ایران را ترغیب می کنیم تصمیم درستی گیرد، علاوه بر آن ما مصمم هستیم اقدامات لازم را برای حفظ امنیت آمریکا و بهبود صلح وثبات در سراسر جهان برداریم. ما امیدواریم ایران تصمیم درستی بگیرد و ما نیز آماده هستیم این کار را انجام دهیم.شرمن: هرگز وضعیت فعلی برنامه هسته ای ایران را نمی پذیریم سوال: چگونه طرف ها می توانند اختلافات خود را حل کنند؟ شرمن: طرفها با تلاش بسیار می توانند اختلافات را حل کنند. ما زمان زیادی را در کنار یکدیگر سپری کرده ایم. ما مسائل یکدیگر را درک می کنیم. همه ما توافق داریم که ایران نباید به تسلیحات هسته ای دست یابد و ما باید طرحی را به پیش ببریم که همه مسیرها برای دستیابی به مواد شکاف پذیر برای تسلیحات هسته ای بسته شود و صلح آمیز بودن ایران به شیوه راستی آزمایی و به صورت واقعی آشکار شود. صادقانه بگویم فرانسه،آلمان، انگلیس، چین یا روسیه هیچکدام در این گروه نمی خواهند در این زمینه معامله کنند زیرا به نفع هیچ کس نیست یک کشور دیگر دارای هسته ای به این گروه اضافه شود. سوال: آیا تحریم های مربوط به تروریسم یا حقوق بشری ایران با وجود توافق به قوت خود باقی می ماند؟ شرمن: ما از همان آغاز روشن ساختیم که تحریم های مربوط به حقوق بشر و تروریسم موضوعات جداگانه ای است. بنابراین گفتگو فقط درباره تحریم های مربوط به هسته ای است که اگر به توافق برسیم تعلیق و سپس برچیده می شوندو تفاوت بسیاری برای ایران ایجاد خواهد کرد. سوال: پس از توافق هسته ای چه کاری می شود در سوریه، عراق و درباره داعش انجام داد؟ شرمن: من فکر می کنم این گمانه زنی است و نیازی به گفتگو درباره آن در حال حاضر نیست. همانطور که رئیس جمهور و وزیر امور خارجه آمریکا گفته اند ایران چندان از داعش خشنود نیست. ما بدنبال تضعیف و نابودی داعش هستیم اما در حال حاضر در حال هماهنگی نیستیم و همه تمرکز ما بر روی مذاکرات هسته ای است. همانطور که در اظهارات خود گفتم اگر ایران بدنبال دستیابی به تسلیحات هسته ای برود، پیامد جدی برای ثبات در خاورمیانه خواهد داشت. بنابراین این اولویت نخست ما است. سوال: در صورت نرسیدن به توافق و اعمال نشدن محدودیت ها بر ایران چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شرمن: شدت اوضاع (تنش) در همه طرف ها شکل خواهد گرفت و هیچکدام از اینها خوب نیست. به همین جهت می گویم خطرات در اینجا زیاد است. منظورم این نیست که ما توافق بد یا نیمه بد خواهیم داشت بلکه ما نیاز به توافقی خواهیم داشت که هدف ما را برآورده سازد. ایران نتواند به تسلیحات هسته ای دست یابد و همه مسیرها برای مواد شکاف پذیر به صورت قابل راستی آزمایی بسته شوند. ما برای این هدف تلاش می کنیم زیرا گزینه دیگر وحشتناک خواهد بود.
کد خبر: ۴۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸

امروز فریاد استکبار ستیزی ملت ایران و شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر اسرائیل آنان، به معنای واقعی شعار "هیات من الذله" سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) است
کد خبر: ۴۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۷

مکان مطالعه باید مخاطب پذیر باشد جذبه داشته باشد به نحوی که وقتی یک نفر وارد آن فضا و آن سالن شود احساس آرامش خاطر نماید
کد خبر: ۴۷۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵