حجتالاسلام سید رضا اکرمی، نماینده 5 دوره مجلس شورای اسلامی و رئیس شورای فرهنگی ریاست جمهوری دولت یازدهم مهمان این هفته برنامه «شناسنامه» بود.
به گزارش «تابناک»، اکرمی در ابتدای برنامه گفت: من در سال 40 برای طلبگی وارد قم شدم و حجتالاسلام حسن روحانی هم همان سال از سمنان به قم آمدند و در مدرسه آیتالعظمی گلپایگانی مشغول به تحصیل شدند. من نیز در مدرسه جهانگیرخان قم مشغول به تحصیل شدم. در خیلی از درسهای سطح با هم همدوره و هم سطح بودیم. من در طول این 53 سال از روحانی هوش،گوش، دانش و کوشش را دیدم.
** حصر قانونی و شرعی است
اکرمی در پاسخ به این سوال که در انتخابات 88چطور حاج اقای اکرمی سمت میرحسین موسوی رفتند، گفت: من تنها نبودم ستادی تشکیل دادیم آقای غفوری فرد و دکتر آخوندی و آقای کاتوزیان ومن بودم و انصارالله؟ ستادی به عنوان حمایت از میرحسین من برای خودم سه تا دلیل داشتم خوب دوران دفاع ایشان نخست وزیر بود چندسالی هم که من نماینده بودم ایشان را از نزدیک دیدم ساده زیستی و کوشش و تلاش .بیست سالی هم که از زمان نخست وزیری تا آن زمان خ داده بود من انصافا نقطه منفی از ایشان ندیدم در جامعه روحانیت مبارز هم نشسته بودیم برخی صحبت کردند که آقای میرحسین با رهبری زاویه دارد به دلیل آن قراین دوره ریاست جمهوری ونخست وزیریش.
وی ادامه داد: آیت الله امامی کاشانی در آن جلسه نقل کرد گفت من از ایشان سوال کردم اقای میرحسین شما با آقا زاویه فکری و عملی داشتید الان چه می گویید؟ ایشان با صراحت نقل کرد که آقای میرحسین گفته است که من رهبری آقا را قبول دارم ان زمان زمان خودش بود و الان زمان دیگر است. بنابراین من علاقهمند به آقای موسوی بودم و به این دلیل انتخاب کردم قانون مداری و ساده زیستی و کوشش آن دوران نخست وزیری نداشتن هیچ نقطه منفی آن بیست سال این هم نسبت به ولایت فقیه. ولی در همان دوره تبلیغات در ستادی که ما داشتیم یکی دو مورد بود.
** به شعار نه غزه نه لبنان اعتراض کردم
رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری اضافه کرد: مثلا برخی هوادارانش شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران می دهند من به آقای دکتر آخوندی گفتم که به میرحسین بگو این شعار ها یعنی چی ما همچین چیزی نداریم، ما فلسطین را به عنوان کار استراتژیکی داریم نه به عنوان تاکتیک و این حرفها نمیشود و یک مورد دیگر به آقای آخوندی گفتم به میرحسین منتقل کند چهارشنبه آخرین روز تبلیغات به قول آقای ناطق کرکره را کشیدیم پایین و 5شنبه شد و جمعه هم رای گیری بود.
اکرمی تصریح کرد: بعد از انتخابات من در مراسم تنفیذ آقای احمدی نژاد توسط رهبری و مراسم تحلیف در مجلس شرکت کردم نامه تبریک نمایندگان را امضا کردم و بعد آنچه که در خیابان ها گوشه و کنار چه عاشورا چه غیر عاشورا و روز قدس اتفاق افتاد همه را از دم، محکوم کردم و الان هم باورم این است که حصری که انجام گرفته قانونی و شرعی است و من با تمام وجود آن را پذیرا هستم و مقام معظم رهبری روی دشمن ما حساسند و باید هم باشند امریکا و اروپا و ارتجاع عرب نسبت به انقلاب ما طمع دارند نپذیرفتند ولو به ظاهر بگویند ما باید نسبت به آنها حساس باشیم و کاری نکنیم که دشمن در اندیشه و عمل ما زاویه ببیند باید دشمن را با تمام وجود محکوم کنیم بعد هم نسبت به آن حوادث واقعا جفا شد، بلاخره فتنه بود 8ماه کشور درگیر بود.
** رهبر انقلاب بعد از 25 سال بدیل ندارند
"من در دوران انتخابات هم میرحسین را ندیدم چه رسد به بعد من حشر و نشر حضوری که نداشتم بله آن روز احساس وظیفه کردیم ولی به قول معروف کارمان تمام شد ولی من در تمام حوادثی که رخ داد در مجلس بودم و میدیدم که انتخابات تمام اما حوادث ادامه دارد. اما این نکته را هم عرض بکنم اگر بنا باشد ما روی فتنه88 به صورت جامع بررسی بکنیم، معتقدم باید روی آن مناظره که برخی شورش ها و اختلافات را کلید زد هم بررسی کنیم. شب ارتحال امام بود میخواستیم مراسم سالگرد امام را برگزار کنیم. من اشاره کردم رهبرمعظم انقلاب همین الان هم بعد 25سال بدیل و عدیل (همانند) ندارد."
وی افزود: باید ما با تمام وجود براساس عقیده و تجربه تسلیم باشیم نه اینکه چشم و گوش بسته، اینها اسناد است. من هیچ وقت رابطهام را با جامعه روحانیت نداشتم.بعد از قصه ان مناظره یک مقداری به قول معروف گل آلود شد. واقعا به اقای ناطق جفا شد. برخی از دوستان ما هم نسبت به ایشان کم لطفی کردند بالاخره یک اطلاعیه ای لااقل .خدمت ایت الله مهدوی کنی رحمت الله علیه فرمودند من بعد از آن مناظره فردا در حرم امام به آقای احمدی نژاد تندی کردم گفتم این چه حرفی بود شما زدید چرا اسم بردید ولی این بیشتر می بایست به قول معروف بارز باشد. اقای روحانی هم خیلی کم در جامعه رو حانیت شرکت می کردند. اما بعد از این قصه یک کم جدی تر شد. الان که اقای روحانی انقدر گرفتار است .اقای ناطق هم ما خواهانیم که بیایند اما هنوز قانع نشدیم که بیایند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا با آقای روحانی برای ثبت نام انتخابات سال92به وزارت کشور رفتید اما قبلا با آقای هاشمی نرفتید؟ گفت: من با آقای روحانی واقعا مثل دوبرادر هستیم ما را کنار اقای هاشمی نگذارید. اقای هاشمی شخصیتی است که ما برایشان دعا می کنیم وامیدواریم که ایشان را از خطاها مصونیت عنایت کند ولی با آقای روحانی خیلی صمیمیت داریم.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه شما در یادداشتی در روزنامه ای گفتید به عنوان شخص حقیقی که شورای نگهبان آقای هاشمی را تایید صلاحیت نکرد انتقاد دارید؟ گفت: من یادم نمی آید.
وی در پاسخ به این سوال که دولت اقای روحانی دولت سوم آقای هاشمی است؟ گفت: من بین این دو تشابه و سنخیت میبینم اما حتما دو فردند اصلا شرایط آقای هاشمی با شرایط فعلی اقای روحانی فرق می کند.
اکرمی در پاسخ به این سوال که اصلاح طلبان نقش ویژه ای در پیروزی دکتر روحانی داشتند؟ گفت: من سه نکته اینجا عرض می کنم اولا تا مادامی که این واژه ی اصلاح طلبان اصولگرایان یک تعریف مشخص و گویا ندارد ما نمیتوانیم آنچه که پیش می اید را بگویم برای اصلاح طلبان است یا اصول گرایان .مثلا اقای روحانی تا روز سه شنبه ای که پنج شنبه اش انتخابات ممنوع می شود در نظر سنجی ها نفر سوم چهارم یاپنجم است .اما دیدیم روز سه شنبه و چهارشنبه سفر به مشهد که خود یک تابلو شد و وضع به گونه ای دیگر تغییر پیدا کرد که اقای روحانی دارد به جلو می آید و ایشان گفتند در دیدار با آقای طبسی فرمود من به شما تبریک می گویم .درنظرسنجی ها چیزی که موردتوجه قرار نمی گرفت نظرنداده ها بودند که ان عدد بالایی بود وآن عدد بالا روز جمعه خودش را نشان داد .مثلا خیلی ها باورنمیکردند آقای روحانی در روستاها آنقدر رای داشته باشد با اینکه او اصلا سفر نکرده بود ولی مردم روستا رای دادند. بالاخره 30 درصد مردم کشور روستاییها هستند. یا اینکه در مشهد که جایگاه قالیباف و جلیلی بود ولی رای روحانی بالاتر بود. ما تامادامی که در کشور تشکل و حزب و تحزب نداریم، جمعیت ما شناور است. نه فقط برای روحانی، شما در سال 76 فکر میکردید خاتمی رای بیاورد؟ در مورد احمدینژاد هم اینگونه بود. این از اشکالاتی است که ما داریم. ما باید به تشکل تن دهیم و حزب را شکل دهیم و کار مرامنامه ای در طول سال داشته باشیم. به نظر من این افراد هستند که خودشان را نشان میدهند نه جریانها. جریانهای اصوگرا، اصلاحطلب یا قسمت سوم خلی تاثیرگذار نیستند. مردم خودشان تشخیص میدهند و انتخاب میکنند.
وی در مورد اینکه رفتار اصولگرایان در این چند سال با دولت روحانی چگونه بوده است، گفت: ابتدا ما باید بنشینیم و اصولگرایی و اصلاحطلبی را معنا کنیم. من اصولگرایی هستم که اصلاح طلبی را قبول دارم. ما باید در روشهایمان تجدید نظر بکینم. همین اقتصاد مقاومتی امری ضروری است که ما باید به آن توجه کینم و این برای ما ضروری است. ما 2 چیز را باید همیهش حکم قرار دهیم، اول رهبری و بعد قانون. الان وقت نظر دادن نیست. ما سند چشم انداز 20 ساله، برنامه 5 ساله پنجم، قوانین و رهبری را داریم. این را باید جدی بگیریم و به آن عمل کنیم. قطعا هرکسی که اصلاح طلب جدی است قطعا باید اصولگرا باشد زیرا اصلاحات را که نمیتوان در هوا انجام داد و باید به اصولی پایبند بود.
اکرمی در پایان گفت: من درباره شهادت و شهدا 3 تا حرف دارم. اول اینکه وجدانا باور دارم شهدا با آگاهی و تعقل و ایمان پذیرفتند و رفتند جلو. من باور دارم هرکس در هر لباس و هر پستی نسبت به شهدا و خانواده شهدا از روی علم و عمد و عناد خیانت کند حتما چوب میخورد و واگذار به آخرت هم نمیشود. من این را در زندگی لمس کردم. حرف آخرم در مورد شهید خودم است. من در دوکوهه و عملیات کربلای 8 بودم که به من خبر داددند که ایشان شهید شده است. من 2 رکعت نماز شکر به جا آوردم که بچه 19 ساله من در این مسیر عاقبت به خیر شد. وقتی ساک او را تحویل گرفتم دیدم کتاب دانشگاهی است و رویش قرآن است. نواری هم از صدای او بود که با شنیدن آن فهمیدم پسر من خوب و زیبا انتخاب کرده است و با اطمینان و آرامش این مسیر را انتخاب کرده است و در حرفهایش هم داشت که این امام بود که ما را به آنجا رساند. از سال 66 تا حالا من نسبت به او و راه شهدا وفادارم و از خدا میخواهم ما را مدیون شهدا نکند زیرا آنها نسبت به امام خیلی مخلص بودند. دشمنان انقلاب خیر نمی بینند و دوستان انقلاب سرفراز خواهند بود.
کد خبر: ۵۶۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷
همزمان با ایام الله دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی ، محفل انس با قرآن،به همت سازمان تبلیغات اسلامی و با حضور قاریان ممتاز شهرستان لنده در مسجد حضرت رسول اکرم شهرک شهید رجایی برگزار شد
کد خبر: ۵۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
رئیس ستاد برگزاری دهه فجر انقلاب اسلامی در گچساران گفت: دهه فجر امسال نمایشگاه آثار حضرت امام در گچساران برگزار میشود.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرگزاری فارس از گچساران، یدالله مرادی عصر امروز در نشست ویژه برنامههای دهه فجر انقلاب اسلامی در این شهرستان با بیان اینکه دهه فجر انقلاب اسلامی نماد همایش ملی و وحدت مردم در ایجاد حکومتی مردمی است، افزود: انقلاب اسلامی ایران جنبشی مردمی بود که نشان داد هیچ ارادهای توان ایستادگی در برابر خواست مردم را ندارد.
وی در ادامه با اشاره به برنامههای ویژه دهه فجر انقلاب اسلامی در گچساران گفت: نواختن زنگ انقلاب، رژه مردمی و موتوری استقبال از امام راحل، برپایی ایستگاه صلواتی و تجلیل از دانش آموزان برتر طرح بورسیه از جمله برنامههای روز نخست دهه فجر در گچساران است.
رئیس ستاد برگزاری دهه فجر انقلاب اسلامی جشن ویژه کارکنان زن بیمارستان شهید رجایی، تجلیل از نویسندگان شهرستانی و نقد کتاب ، برپایی نمایشگاه کتاب آثار حضرت امام راحل را از دیگر برنامههای دهه فجر در این شهرستان عنوان کرد.
وی ایجاد وحدت و یکدلی در آستانه فرارسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی را از وظایف رسانهها عنوان کرد و خاطرنشان کرد: رسانهها در آستانه دهه مبارک فجر باید با پرداختن به اهمیت و جایگاه انقلاب اسلامی و پوشش برنامههای خاص این دهه بر تداوم راه امام راحل و وحدت سیاسی تأکید کنند.
کد خبر: ۵۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
یک زن ۹۰ ساله کنیایی با ۶ تا از نوههایش در یک مدرسه ابتدایی همکلاس شد تا پیرترین دانشآموز ابتدایی جهان شناخته شود.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش مهر، «پریسیلا سیتینی» زن ۹۰ ساله يك شهروند كشور كنيا است كه هر روز صبح لباس فرم مدرسهاش را به تن میکند و مشتاقانه در کلاس درس حاضر میشود. پریسیلا تکلیفهایش را به درستی انجام میدهد و از اینکه میتواند در این سن و سال به مدرسه برود بسیار خوشحال است.
این مادربزرگ نود ساله که نوههایش به زبان محلی «گوگو» (مادر بزرگ) صدایش میکنند در روستای محل زندگیاش به عنوان قابله شناخته میشود. او ۶۵ سال از زندگیاش را صرف به دنیا آوردن نوزادان روستا کرده است. شايد خندهدار باشد اگر بدانید بسیاری از همکلاسیهای او در مدرسه همانهایی هستند که خود گوگو آنها را به دنیا آورده است.
گوگو در سن ۹۰ سالگی به کودکان جهان به خصوص دختران توصیه میکند که حتما برای علمآموزی به مدرسه بروند چون بهترین ثروت آنها در آینده خواهد بود. ثروتی که گوگو در ۹۰ سالگی سعی میکند آن را به دست بیاورد.
سردر مدرسه این روستا با خط درشت نوشته که برای آموزش دیدن هیچ محدوده سنی ندارد.
او دلیلش برای درس خواندن در این سن و سال را خواندن کتاب مقدس و الگوشدن برای کودکان روستایش بیان میکند. مخصوصا کودکانی یتیمی که پدرشان را از دست دادهاند. گوگو میخواهد با این کار به آنها امید دهد تا به مدرسه بیایند و فرصت سوادآموزی را از دست ندهند. حتی برخی از اهالی روستا سنشان را برای مدرسه رفتن زیاد میدانند و معتقدند این کار برایشان دیر شده. اما «پریسیلا سیتینی» ۹۰ ساله از مدرسه به آنها میگوید که در این سن و سال هم میشود درس خواند.
کد خبر: ۵۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۴
این تجهیزات در راستای سیاستهای حمایتی اداره کل ارشاد اسلامی از کانونهای فرهنگی هنری و مساجد صورت گرفته است
کد خبر: ۵۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۱
آیا راه حل مقابله با پدیده زیرمیزی نزدیك كردن تعرفههای رسمی به مبلغی است كه خارج از تعرفه دریافت میشده و دریافت كننده آن را «عادلانه» و «واقعی» میدانسته است؟... شوك واردشده به هزینه درمانی، شوكی واقعی است كه آثار آن سالها باقی خواهدماند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به گزارش پایگاه 598 ، این روزنامه حامی دولت در نقد طرح تحول سلامت نوشته است: با وجود وعده رعایت «شیب ملایم» در افزایش قیمتها و حركت به سمت «تكرقمی» كردن تورم وزارت بهداشت با ابلاغ كتاب «واحد ارزش نسبی خدمات سلامت ١٣٩٣» با افزایش ٢ تا ۵/٢ برابری حق الزحمه جراحان و پزشكان شاغل در بیمارستانهای خصوصی و دولتی عملا تورمی ٣ رقمی را وارد درمان و سلامت كشور بهویژه در بخش خصوصی كرده است.
این افزایش چشمگیر، بخشی از طرح بزرگ تر تحول سلامت و محصول شش ماه فعالیت وزارت بهداشت و حدود ۲۵ انجمن تخصصی پزشكی است. این اقدام كه برای «عادلانه» و «واقعی» كردن تعرفههای پزشكی صورت گرفته آثار خود را نه تنها بر بخش سلامت كه بر كل اقتصاد كشور برجا خواهد گذاشت...
برخی پدیده «زیرمیزی» یا دریافت حقالزحمه بیش از تعرفه (كه برخلاف تصور كاملا رومیزی و با واریز به حساب و «كارت به كارت» و در اكثر موارد از طریق حسابداری بیمارستانها صورت میپذیرفت) را ناشی از «غیرواقعی» بودن تعرفههای جراحی دانسته و بر این اعتقاد هستند كه با «واقعی» كردن «تدریجی» تعرفهها این پدیده نیز حذف خواهد شد.
این نوع طرح موضوع از یكسو ایجاد یك توجیه برای زیرمیزبگیرهاست و از سوی دیگر نشان از ارج ننهادن بر عملكرد بسیاری از پزشكان شاغل در همین بخش خصوصی است كه با رعایت تعرفههای جاری و مصوب به جامعه خدمت كردهاند. گرچه معدل مبلغ زیرمیزیها را نمیتوان بهطور دقیق مشخص كرد و زیرمیزیبگیرها هر كدام یا هر صنف از آنها نرخ و قیمت خود را داشته و دارند اما به طور متوسط میتوان به ضریبی حدود سه تا چهار برابر تعرفه قبلی رسید.
آیا راه حل مقابله با پدیده زیرمیزی نزدیك كردن تعرفههای رسمی به مبلغی است كه خارج از تعرفه دریافت میشده و دریافت كننده آن را «عادلانه» و «واقعی» میدانسته است؟... شوك واردشده به هزینه درمانی، شوكی واقعی است كه آثار آن سالها باقی خواهدماند. سناریوهای زیر دور از تصور نیستند.
اگر دولت به تعهدات خود درتامین و افزایش سهم خود در هزینه درمانی و تسویه بدهی ٥٣٠٠٠ میلیارد تومانی به سازمان تامیناجتماعی، تامین كسری بودجه ادواری وزارت بهداشت (فعلاشش هزار میلیارد تومان)، تبدیل سهم ٣٠ درصدی خود از مخارج درمان به ٦٠ یا ٧٠ درصد، تاسیس بیمارستانهای جدید و افزایش كادر پزشكی شاغل در بخش دولتی عمل كند، بخش خصوصی درمان با تعرفههای فعلی دچار بحران ناشی از عدم مراجعه متقاضیان شده و زیان هنگفتی متوجه سرمایه گذاری بزرگ انجام شده در تاسیس این بیمارستانها خواهد شد.
احتمال تحقق این سناریو با توجه به همه عوامل داخلی و خارجی كم است. اما درصورتی كه دولت به تعهدات خود عمل نكند بیمارستانهای دولتی چون گذشته در تامین نیازهای فزاینده مراجعان ناتوان خواهند ماند و «پول از جیب» و سهم مردم از هزینه درمانی افزایش مییابد و بسیاری دوباره به سمت درمان در بخش خصوصی سوق داده خواهند شد كه با تعرفههای فعلی جز افزایش «هزینههای خانمان برانداز» نتیجهای نخواهد داشت.
این سناریو به ویژه زمانی خطرناكتر میشود كه زمزمه «مدیریت خصوصی بیمارستانهای دولتی» برای «كارآمد»كردن آنها نیز به گوش میرسد.
کد خبر: ۵۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۱
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانهها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفتوگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم.
* در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار بهنام اصفهان بود.
* در کدام محله تهران زندگی میکردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانهای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانیام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم.
* پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم.
* دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ همبازیای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظهکار بودند.
* به لحاظ سیاسی؟
– از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی میگذاشت و در آن را قفل میکرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده میکرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر میکنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامهای هم در خانه ما پیدا نمیشد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمیدادند.
* با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچکس را نمیدادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه میرفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایشهای شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر میشدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت میکرد. من نیز برای بعضی سخنرانیهایم به هر طریق ممکن از کتاب های مرحوم شریعتی استفاده میکردم. در آن مقطع کتاب های زیادی میخریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت.
* در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آلاحمد، مرحوم شریعتی، گروههای اسلامخواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروهها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچکدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک میکرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایشهای سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب میگرفتم و میخواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی میآمدند، اما من هیچگاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاههای متدین را مطالعه میکردیم. همچنین کسانی که سیاسیتر بودند کتاب های مرحوم آقای طالقانی را میخواندند. به خاطر ندارم دیدگاههای ملیگرایان در آنجا رواج داشته باشد.
* گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتاب های سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه میکردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت میکرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیهای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل میشد، شرکت میکردند. بنده نیز به منزل ایشان میرفتم و از طرف دیگر در جلسات بچههای انقلابی نیز شرکت میکردم. بنابراین فکر میکنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم.
* چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت میکردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیکتر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم میگفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
* پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلمهای مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او میشد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانوادهام اصرار میکردم.
* یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم.
* چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که میخواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد.
* و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدامیک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر میکردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدیمان مصادف با شبهای احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند.
* به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکاییها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانیها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل میدادند. هر جایی که میرفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس میکردم. فارغ از گرایشهای مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبتنام کردم به اندازه کافی دانشآموز ایرانی وجود داشت.
* از ملیتهای دیگر هم بودند؟– چینیها هم بودند. عربها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانیها جو غالب را تشکیل میدادند. در مجموع در طول دوران دانشجوییام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت میتوانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود.
* پس میدانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکاییها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکاییها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب میشناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی میکنند، اسم غذاها و ادویهها را به انگلیسی میدادند اما من و هسمرم هنوز نمیدانیم.
* چون رستوران کم میرفتید؟– به رستوران مسلمانها میرفتیم یا به رستورانهایی که ماهی یا سبزیجات سرو میکردند. به خانه آمریکاییها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم.
* یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار میکنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بودهام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحتتر هستم.
* رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متنهایم را با کامپیوتر تایپ میکردم.
* در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقهمند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب مینوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر میگفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام میدانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقیای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش میشد، میگفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش میکردیم. برخلاف فرزندانم، هیچگاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو مینوازد. پسرم نیز سنتور میزند.
* آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشتهای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ایکاش کامپیوتر میخواندید و در شرکتی کار میکردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر میگذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشتهای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر میکنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر میکنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمیکنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچگاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکردهام. ماشین یا خانهای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران میدیدند و هم از طرف دوستان خودمان.
* نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
* و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟– فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
* در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر میدانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کردهاید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری میدانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاشهایم با مردم بلندنظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستیهای مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بستهام.
کد خبر: ۵۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
اطلاقصفت 'حسینقلیخانی' به دولت یازدهم که پس از نسبت دادن صفات دیگری مثل «فرصت پیشآمده»، «رحم اجارهای» و «فرزند خوانده»! از سوی اصلاحطلبان خطاب به دولت روحانی صورت گرفته است، نشان می دهد اصلاح طلبان نتوانسته اند خواسته های خود را در قالب این دولت تامین نمایند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:گروه سیاسی مشرق - در نظریات علوم سیاسی همیشه درباره منشأ و نوع دولت نظریات مختلفی مطرح شده است و کتاب های زیادی درباره انواع دولت نگاشته شده است.
در این نظریات، بر اساس ویژگی شاخص یک دولت، آن را در یک دستۀ خاص قرار میدهند. مثلا، در دولتی که دین مرکزیت خود را در سازماندهی، قانونگذاری و اداره جامعه از دست می دهد و بر اساس مجموعه ای از دستورات و تعالیم فردی و اخلاقی اداره می شود به آن دولت، دولت سکولار می گویند.
یکی از اصطلاحاتی که ریشه در تاریخ معاصر ایران دارد، دولت حسینقلی خانی است. این اصطلاح که ریشه آن به حکومت محلی فردی به همین نام در لرستان برمیگردد، به معنای دولتی است که با خودکامگی سعی در برقراری نظم در منطقه تحت نفوذ خود را دارد.
این اصطلاح چند روز قبل توسط سعید حجاریان برای نامیدن دولت روحانی استفاده شد. به همین دلیل در ادامه، طی چهار سؤال مشخص به بررسی ریشه و معنای آن پرداختهایم.
1-سعید حجاریان چه گفت؟
روزنامه آرمان به نقل از سعید حجاریان درباره نوع دولت یازدهم مینویسد: «دولت کنونی ایران را میتوان تا حدودی ایدئولوژیک، تا حدی مدرن و تا حدی عقلانی دانست.
در واقع، دولت در ایران ملغمهای از این حالتهاست. درنتیجه، نمیتوان دولت را در یکی از این قالبها گنجاند، بلکه باید برای دولت در ایران تئوری مستقلی تعریف کرد. عدهای دولت را «دولت پادگانی» مینامند، عدهای آن را «دولت پاتریمونیال» خواندهاند. عدهای آن را «دولت مطلقه» دانستهاند و بعضیها هم به آن صفت «دموکراسی» دادهاند و برخی دیگر «دولت استثنایی» گفتهاند. گروهی هم از «بناپارتیسم» استفاده کردهاند و برخی دیگر آن را رانتینر دانستهاند و ... هر یک هم برای تعریف خود مبانی عرضه میکنند. الان، پیشنهاد میکنم دولت فعلی را حسینقلیخانی بنامیم تا بعدا ببینیم چه خواهد شد!»[1]
2. حسینقلی خان کیست؟
بر اساس منابع تاریخی حسینقلی خان یکی از والیان لرستان بوده که در دیکتاتوری و خشونت کمنظیر بوده است. درباره شخصیت او در تاریخ آمده است: «حسينقلي خان در زمان ناصر الدين شاه قاجار والي پشتكوه لرستان بود و قبلاً لقب «صارم السطنه» داشت و از طرف دولت ايران درجه امير توماني؛ يعني سرلشگري، هم به او اعطاء شده بود.
وی مردي به شدت خشن و ديكتاتور و در عين حال جنگجو و كاردان بود. از آنجهت وي را لايق و كاردان ميدانند كه سپاهيانش در آنزمان بطور قطع يكي از مرتبترين افواج موجود در كشور بشمار ميآمد.
در زمان حكومت حسینقلي خان، هيچكس از خود قدرت و اختياري نداشت. همه چيز به (خان) تعلق داشت و سرپيچي از خواسته و فرمانش به هلاكت و نابودي عائله و بلكه عشيرهاي منتهي ميگرديد. حسينقلي خان سه فصل بهار و تابستان و پائيز را در حسين آباد ميزيست و مردم پشتكوه از بيم ستمگريها و آدمكشيهايش خواب راحت نداشتند.»[2]
3. ضربالمثل به چه معناست؟
ظلم و ستمها و مشکلاتی که حسینقلی خان در لرستان به وجود آورده بود باعث شده که سیره و روش حکومتداری وی به عنوان یک روش دیکتاتورگونه مطرح شود و به عنوان یک ضربالمثل مطرح شود.
درباره ریشه این ضربالمثل گفته شده است: «هرگاه در منطقهای بینظمی و غارت و چپاول و یغماگری از ناحیه ارباب قدرت مشاهده شود و قوانین جاریه نتواند حقوق ضعفا و زیردستان را احقاق کند آن نوع حکومت جابرانه را حسینقلی خانی گویند. به همین جهت از همان موقع کلمه حسینقلی خانی با مفاهیم خودمختاری و خودکامگی و اجحاف و ستمگری و غارت و چپاول ترادف پیدا کرده است و هرجا تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مشاهده شود آن را به حسینقلی خانی تشبیه و تمثیل میکنند.»[3]
اطلاق صفت «حسینقلیخانی» به دولت یازدهم که پس از نسبت دادن صفات دیگری مثل «فرصت پیشآمده»، «رحم اجارهای» و «فرزند خوانده»! از سوی اصلاحطلبان خطاب به دولت رئیس جمهور روحانی صورت گرفته است، نشان می دهد اصلاح طلبان نتوانسته اند خواسته های خود را در قالب این دولت تامین نمایند و هر از چند گاهی در قالب واژگانی همراه با تحقیر و تمسخر، نارضایتی خود را از عملکرد دولت یازدهم ابراز می دارند.
کد خبر: ۵۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹
درحالی که هنوز ۲ ماه تا پایان سال باقی مانده اما باخبر شدیم که اغلب بانک ها به شعب خود دستور توقف پرداخت تسهیلات را داده اند و عملاً متقاضیان دریافت تسهیلات باید چند ماه منتظر بمانند
کد خبر: ۵۴۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۹
بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید.
دانش آموز بود. دبیرستانی و با شور و حال، هفده ساله بود که انقلاب پیروز شد. سال ۵۹ بود که با حکم فرمانداری آبادان مسئول انتقال بچه های پرورشگاه خارج شهر شد. اما این داستان شروعی بر آغاز ۳ سال و چند ماه اسارت او بود. ماه هایی پر تلاطم که کمتر کسی فکر آن را می کند. چه آن موقع که اسیر شد و سرباز عراقی تا آرم فرمانداری را در نامه ای که دست معصومه دید، به بغداد بی سیم زد که ما ژنرال های زن ایرانی را گرفته ایم! و چه آن روزهایی که هیچ کس از آن ها خبر نداشت و در زندان الرشید عراق محبوس بودند ولی باز هم آن ها می ترسیدند و می گفتند شما بنت الخمینی هستید!
سال ها از آن روزها گذشته و فقط رنگی از خاطره باقی مانده. خاطراتی که در سی و یکمین نشست مجمع بانوان راوی دفاع مقدس توسط سرکار خانم معصومه آباد نقل شد و ما به ذکر گوشه هایی از رنگ و بوی آن روزها می پردازیم.
خانم آباد که امروز عضو شورای شهر تهران است از دغدغه هایش می گوید. اینکه؛ اگر فکر کنیم حادثه ای در گذشته اتفاق افتاده و الان موقع نقل است و ما فقط آدم خاطره گوی هستیم کار خاصی انجام نداده ایم و آن رسالتی که به عهده داریم به گونه ای از زیر بارش شانه خالی کرده ایم چرا که این خاطرات در برهه و جغرافیایی خاص اتفاق افتاده که بنا به فرمایش آقا گنج است و باید از آن بهره برداری کرد.
وی در ادامه می گوید: در جمع کسانی هستیم که ابزار زندگی شان کلمه است. یعنی شما با کلمه کار می کنید، تفریح می کنید و زندگی می کنید. به گونه ای همان چیزی که خداوند پیام آورش را معجزه داده، در دستان شماست و این اثر و معجزه کتاب است. ما در بخش دفاع مقدس یک منظومه ای به نام منظومه اسارت داشتیم که می گویم در قاموس ظالمان غریب ترین واژه اسارت است.
اسارت بخشی از سرنوشت جنگ است و آن روزهای که بچه ها در اسارتگاه ها بودند در واقع سفیرانی بودند که فرهنگ امام، انقلاب، ایمان، شهادت وزندگی را منتقل می کردند.دشمن آنقدر برایش این فضا غیرقابل باور بود که حتی دربازجویی های خود هم آرمان، انگیزه ها و اندیشه های ما را زیر و رو می کرد تا انقلاب ما را به گونه ای تحلیل کند.
بعد از مدتی که ما ۴ تا را به سلول منتقل کردند کم کم سر و کله موش پیدا شد. موش ها زاد و ولد کرده بودند و چهارتا شده بودند. هر روز کار ما این بود که در می زدیم و می گفتیم این موش ها دائم در حال زیاد شدن هستند، یک فکری کنید.
رئیس زندان هم می گفت: من باور نمی کنم اینجا موش است فقط شما می گویید اینجا موش دارد. یکی را بگیرید تا باور کنم.
نقاب زده بودند. با هم گشتیم تا جای نقب را پیدا کردیم. کمی نان جلوی سوراخ گذاشتیم اما فایده نداشت. به سلول کناری مورس زدیم و خبر دادیم. جواب رسید که محاصره اقتصادی شان کنید، پرسیدیم چطور؟ گفتند: همه چیزهای در دسترشان را بردارید. بالاخره با کلی تلاش یکی از موش ها را گیر انداختیم. وقتی موش آمد و رفت روی پتو، چهارنفری چهار گوشه پتو را گرفتیم و جمع کردیم. بعد هم چند بار محکم کوبیدیمش به دیوار.
انقدر مشت زدیم به دریچه سلول تا نگهبان آمد. وقتی موش را انداختیم سرباز شروع به جیغ زدن کرد، سلول های کناریمان که در جریان قرار گرفته بودند شروع به خندیدن کردند.سرباز که فکر کرده بود دستمان در یک کاسه است افسران و نیروهای عراقی را خبر کرد، بعد از چند دقیقه چندین بعثی کابل به دست وارد سلول ما شدند.
بعثی ها آمده بودند سلول و ما را می زدند، یکی از سربازها که هیکل دار هم بود فکر می کرد یک جورهایی آلن دولن است، که ما بهش آلن چولن می گفتیم، وقتی می آمد داخل فیگور می گرفت و شروع به زدن می کرد.
صحنه عجیبی بود. یک لحظه همه توانم را جمع کردم. به وجود کتک خورده هر چهارتایمان فکر می کردم. خون از سر انگشت هایمان بیرون می زد یک دفعه بی آنکه بفهمم چطور، با زور کابل را از دست بیرون کشیدم و شروع به زدن او کردم.
ژنرال جا خورده بود. زود از سلول فرار کرد بیرون. حالا من بودم که به نفس نفس افتاده بودم. دیدم کسی جلویمان نیست. بچه ها هم گفتند تا دوباره نیامده اند زود این کابل را از دریچه بیانداز بیرون.
نفهمیدیم که چطور کابل را بیرون انداختیم. دریچه باز بود و هیچ کس بیرون سلول نبود با انگشتانمان که قطره قطره از آنها خون می چکید روی در و دیوار نوشتیم: «مرگ بر صدام» دردی حس نمی کردم، فقط خوشحال بودم که اگر ما را زده اند ما هم آن ها را بی نصیب نگذاشته ایم.
رزمنده همدانی که بند انگشت اشاره اش را با تیغ برید در اردوگاهی که ما را منتقل کرده بودند رئیس آنجا فردی به نام سرهنگ محمودی بود که الان اگر کسی بخواهد او را معرفی کند به نظرم نمی تواند. اصلاً نمی توان گفت از جنس کدام دسته افراد رذل و پست بود، فکر می کنم سال ۶۱ بعد از عملیات بود که تعدادی از اسرا را به اردوگاه ما منتقل کردند.
یکی از برادرانی که اسیر شده بود اهل همدان بود. قد و قامتی رشید داشت، وارد اردوگاه که شد، دید بچه ها خیلی آرام و ساکت هستند. یک جورهایی شاید حسابگر شده اند. دیگر آن روح انقلابی که می خواستند با همه خشونت هایی که دشمن داشت حمله ور بشوند آن حالت را دیگر ندارند، به قولی ملاحظه کار شده بودند.
از بچه ها سئوال کرده بود که چه شده؟ بچه ها گفته بودند: در این اردوگاه سرهنگ محمودی هست که ما هر چه بگوییم تو فقط یک چیزی شنیده ای، خیلی آدم عجیب و غریبی هست. بنده خدا گفته بود یعنی شما می ترسید؟ بچه ها گفته بودند بحث ترس نیست ما بیم این داریم که آسیبی به مجروحان و کم توان ها برسد.
خیلی جالب بود، این برادرمان که حاج مرتضی همدانی بود به یکی از سربازها که اسمش خمیز بود و البته ما به او خبیث می گفتیم گفته بود: من می خواهم فرمانده اردوگاه را ببنیم، با او کار دارم. بچه ها گفته بودند با این فرد چه کار داری؟ حالا بگذار برای یک وقت دیگر. تازه واردی بگذار چند هفته بگذرد. اما حاج مرتضی مُصر بود، سربازها هم از خدا خواسته سرهنگ محمودی را خبر کردند.
محمودی فارسی را خیلی خوب حرف می زد. وقتی داشت از در اردوگاه وارد می شد با یک حالت خاصی داد می زد که این حاج مرتضی کی هست؟مثل اینکه با من کار داره.
حالا شما تصور کنید حدود ۲۰۰۰ اسیر یک طرف ایستاده اند و در طرف دیگر افسران و سربازان عراقی کابل به دست. این بنده خدا از جمع آمد بیرون و گفت: حاج مرتضی همدانی یک بسیجیه، من باهات کار داشتم.
محمودی گفت: چه کار داری؟ حاج مرتضی جلو آمد و انگشت اشاره اش را بلند کرد و گفت: این انگشت را می بینی بهش می گویند انگشت حق، به هر کسی که اشاره کند خداوند در صحرای محشر به وحدانیت او گواه می دهد و انگشت اشاره را احضار می کند. من امروز می خواهم با این انگشت اشاره، همه این اسرا را گواه بگیرم. بعد یک تیغ از جیب خود درآورد و بند انگشت را با تیغ شروع به بریدن کرد. وقتی این کار را کرد رو به سرهنگ محمودی گفت: دیدی این انگشت چطور از این هیکل جدا شد، اگر همه این هیکل را بند بند کنی، اگر همه این اسرا را بندبند کنی، از تک تک سلول های آنها صدا در می آید که «لبیک یا خمینی»
این را که گفت سرهنگ محمودی کابلش را روی زمین انداخت، دور تا دور این اردوگاه می چرخید و می گفت: «کلهم عاشق، کلهم مجنون»، همه تان عاشق اید همه اتان دیوانه اید.
چه چیزی می توانست روشن تر و عمیق تر از این درس برای محمودی باشد که برای همیشه تکلیف خود را با این بچه ها روشن کند؟ اسارت یعنی عشق، اسارت یعنی ایمان، اسارت یعنی بندگی، یعنی همه چیز را خوب دیدن و خوب فهمیدن و اینگونه شد که جنگ تمام شد و اینگونه شد که دنیا فهمید نمی توان بیش از این ادامه داد به گونه ای تکلیف ما با دنیا را همین رزمنده ها روشن کردند.
پارس ناز
کد خبر: ۵۴۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۷
امام جمعه موقت گچساران گفت: عدهای ناقصالعقل مانند عروسک خیمهشب بازی بازیچه دست کسانی شدند که تا دیروز در فتنه 88 سکوت کرده و مردود شدند و آن عده حالا نمیتوانند حرف بزنند ولی توی سادهلوح را وسیله برآورده کردن مقاصد خود کردهاند
کد خبر: ۵۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۶
بیشتر کسانی که فیلم را دیده اند آن را غیرمنتظره و فراتر از نام و نشان کارگردان توصیف میکنند، بد نیست که یکی از رسانه ها دوربین به دست سراغ بینندگان فیلم در سینماها برود و این واقعیت را به قاب تصویر بکشاند
کد خبر: ۵۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۳
امام جمعه موقت اصفهان گفت: وحدت از ضروریات دین ما بوده اما تبیین اجزای آن بسیار دقیق و حساس است و برای مقابله با دشمن باید روی اشتراکات تکیه کرده تا با اعتقادی عملی به هم نزدیک شویم.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش رویش نیوز آیتالله سیدابولحسن مهدوی شامگاه دیشب در نشست تخصصی «وحدت اسلامی» که به همت جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان برگزار شده بود؛ با بیان اینکه وحدت از ضروریات دین ما بوده اما تبیین اجزای آن بسیار دقیق و حساس است اظهار داشت: ما دو نوع وحدت داریم که یکی وحدت اعتقادی و دیگری وحدت عملی است.
وی افزود: وحدت اعتقادی زمانی رخ میدهد که برای مثال 2 نفر با هم زاویه فکری دارند که پس از بحث و تبادل نظر به وحدت اعتقادی میرسند که این دقیقترین، کاملترین و محکمترین نوع وحدت باست چرا که شاکله انسان را اعتقاداتش تشکیل میدهد و زمانی که 2 نفر از نظر اعتقادی به وحدت برسند این وحدت خدشهناپذیر شده و این نوع وحدت در هر زمینهای در مورد اعتقادات میتواند صورت بگیرد.امام جمعه موقت اصفهان با بیان اینکه زمانی که ما در جامعه و در شرایط کنونی از وحدت صحبت میکنیم، منظور ما وحدت اعتقادی نبوده و ما دنبال وحدت عملی هستیم، تصریح کرد: زمانی که در رسانهها و تریبونهای مختلف از وحدت حرف زده میشود، منظور ما وحدت عملی بوده وحدت عملی این است که در جهانی که زندگی میکنیم اعتقادات مختلف وجود داشته و مهم این است که با وجود اعتقادات متکثر با توجه به اشتراکات به وحدت برسیم.وی با اعتقاد بر اینکه ما باید در گروههای مختلف به دنبال اشتراکات گشته و روی آنها برای مقابله با دشمن مشترک تکیه کنیم، ادامه داد: ما با مسیحیت و با یهودیت اشتراکاتی داریم و آن این است که همه ما اهل کتاب هستیم و باید روی این تاکید کنیم. همچنین خداوند در سوره آل عمران بحث اعتقادات را مطرح کرده و میفرماید به اهل کتاب بگو بیایند چرا که روی گفتار مشترک بین ما و اهل کتاب تکیه کرده تا به جز خدا شخص دیگری را نپرستیم و به جز خدا کسی ارباب ما قرار نگیرد.آیتالله مهدوی گفت: حال اگر وحدت عملی را در 73 فرقه مسمان دنبال کنیم به اشتراکات زیادی میرسیم؛ مانند اعتقاد به خدا، پیامبر اکرم، قبله، روزه، نماز و اشتراکات دیگر که برای مقابله با دشمن باید روی این اشتراکات تکیه کرده تا با اعتقادی عملی به هم نزدیک شویم.
وی با بیان اینکه اختلافات آنقدر مخرب است که امام(ره) در جایی فرمودند که حتی اگر بحث ولایت بخواهد در جایی باعث اختلاف شود؛ جایز نیست.وی در ادامه خاطرنشان کرد: زمانی که حضرت موسی از انحراف مردم قوم خود از دین آگاه شده و از هارون جویا شد؛ هارون پاسخ داد: ترسیدم سبب اختلاف در قوم شما شوم چرا که اختلاف زمینه دشمنیهای بالاتر را ایجاد میکند و خداوند در قرآن میفرماید که اختلاف سبب فشلشدن شما شده و قدرت شما را از بین میبرد و لذا مسلمانان باید در مقابل دشمن مشترک به وحدت برسند.در این جلسه همچنین حجتالاسلام حسین عزیزی، از اساتید حوزه و دانشگاه با اشاره به کتاب لعنهای نامقدس بیان کرد: گفتمان حاکم بر این کتاب جای تقدیر و تشکر دارد چرا که عالمان دینی میتوانند در برخورد با دین به صورت جزیی، جزیرهای و منظومهای نگاه کنند.وی افزود: در نگاه جزیی و جزیرهای بهره کمی از دین میبریم چرا که حق را به جانب خود دیده و همه سعادت را در مذهب و نگاه خود دنبال کرده و فکر میکنیم که تنها ما اهل نجات هستیم اما در نگاه منظومهای ما دارای حقیقت برتر هستیم اما دیگران را نیز بهرهمند از حقیقت در نظر گرفته و نگاه پشت این کتاب چنین نگاهی است که حول شخص پیامبر حرکت کرده و به تمام مذاهب احترام میگذارد.حجتاسلام عزیزی گفت: شهید مطهری در کتاب عدل الهی تفکرات جزیی و جزیرهای را نقد کرده و این نگاه که ما به خود خوشبین بوده و به بقیه بدبین باشیم را مورد نقد قرار داده و همچنین ایشان در کتاب داستان راستان از ابوحنیفه و ابومالک به عنوان سرمایههای بزرگ جهان اسلام یاد میکند.وی ادامه داد: در گذشته بزرگانی مانند شیخ صدوق چنین نگاهی داشته و ایشان در کتاب العتقادات که اعتقادات شیعه را مطرح کرده و به نوعی مانیفست شیعه است در فصل تقیه میفرماید که اعتقاد ما بر وجوب تقیه بوده و هرکسی که آن را ترک کند مانند تارک نماز است و تقیه تا زمان ظهور ولیعصر برای شیعه واجب بوده و هرکس تقیه را ترک کند از دین خارج شده و این نگاهی است که شیعه دنبال میکند.این استد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه عبدالله سعودی از معاویه خطرناکتر است، اظهار داشت: انسانی که ماموریت دارد باید مراقب موجودیت خود بوده و ماموریت این است که باید دین خدا را به پا کرده و نیز برای این ماموریت بزرگ گامهای بزرگ برداشته و باید منظومههای دیگر را به خوبی دیده و به آنها احترام گذاشت.
کد خبر: ۵۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
باوجود سروصدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است، یافتههای علمی نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی مسئلهای ذاتی است. اختلاف زنان با مردان فقط در فرم اندام و سبک لباس پوشیدنشان نیست.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
مردمان :در زیر به ۱۰ نکتهای اشاره میکنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند.
۱) براساس چرخه عادت ماهیانهاش، هر روز تغییر میکند.
مشکلات قبل از عادتماهیانه، بیشتر از ۸۰ درصد از خانمها را تحتتاثیر قرار میدهد. اما خانمها هر روز ماه تحت تاثیر این چرخه ماهیانه هستند. سطح هورمونها به طور منظم در مغز و بدن خانمها تغییر میکند، ظاهرشان، سطح انرژیشان و حساسیتشان را نیز دستخوش تغییر میکند.
حدود ۱۰ روز بعد از شروع عادتماهیانه، درست قبل از تخمکگذاری، زنان احساس شادی بیشتری میکنند. ناآگاهانه لباسهای جذابتری میپوشند، چون سطح بالای استروژن و تستوسترون او را به پیدا کردن فرصتهای جنسی بیشتر در طول این دوران باروری ترغیب میکنند.
یک هفته بعد از آن، پروژسترون آنها افزایش مییابد، هورمونی که درست مثل والیوم میماند و باعث میشود زنان فقط دوست داشته باشند با یک فنجان چای و یک کتاب در تختخواب زیر پتویشان بروند. هفته بعد از آن، پایین آمدن پروژسترون، موجب آسیبپذیری و حساسیت بالای خانمها میشود.
روحیه اکثر خانمها، ۲۴-۱۲ ساعت قبل از شروع عادتماهیانه، به بدترین وضعیت خود میرسد.
۲) شهودی هستند.
مردها میتوانند خیال خود را راحت کنند که زنان میتوانند به راحتی ذهنشان را بخوانند. اما درک و بصیرت زنان بیشتر از اینکه جادویی باشد، بیولوژیکی است.
در طول مسیر تکامل انسانها، زنان برای توانایی که در زنده نگه داشتن بچهها داشتند، که شامل برآوردن نیاز غذایی، گرمایشی، تربیتی و امثال آن میشود، انتخاب شده بودند. این یکی از دلایلی است که توضیح میدهد چرا زنان نتایج بسیار بهتری در تستهایی که نیازمند درک اشارات غیرکلامی باشد، کسب میکنند. زنان نه تنها ظاهر فیزیکی افراد را بهتر به خاطر میسپارند، بلکه اشارات غیرکلامی که در حالات صورت، اندام و لحن صدا نشان داده میشود را درک میکنند.
اما این مهارت فقط محدود به بزرگ کردن فرزند نیست. زنان عمدتاً از آن استفاده میکنند تا بگویند رئیس، شوهر یا حتی غریبه ها چه در سر دارند.
۳) از خشونت دوری میکند.
موقعیتهای استرسزا در مردان واکنش جنگ و گریز ایجاد میکند اما محققان نشان دادهاند که زنان بعد از حس کردن یک تهدید، به طور غریزی واکنش تمایل یا دوستی را از خود نشان میدهند. این یعنی برای ایجاد اتحاد استراتژیک، از واکنش فیزیکی خودداری میکنند.
زنها بخاطر وابستگی بیشتر بچهها به بقای آنها، طوری رشد یافتهاند که از خشونت دوری کنند. (در دوران باستان، مردان پیشینیان ما، برای منتقل کردن ژن خود، فقط باید رابطهجنسی برقرار میکردند اما زنان باید تا به دنیا آمدن بچه و بزرگ کردن آنها زنده میماندند.)
اینطور نیست که زنها خشن نباشند، طریقه خشونتورزی آنها متفاوت است. آنها روشهای غیرمستقیمتری را برای رویارویی انتخاب میکنند.
۴) به طرز متفاوتی به درد و اضطراب واکنش میدهد.
مطالعات تصویری مغز طی ۱۰ سال گذشته نشان داده است که مغز زنان و مردان به درد و ترس به طرز متفاوتی واکنش میدهند. و مغز خانمها حساستر از آن یکی است.
مغز خانمها نه تنها دربرابر استرسهای بسیار کوچکتر هم حساس است بلکه میتواند به سطوح بالاتری از استرس هم عادت کند.
حساسیت استرس میتواند فوایدی در بر داشته باشد: پراکندگی وضعیت ذهنی فرد را برطرف کرده و آن را متمرکزتر میکند. اما اگر این اضطراب مدت زمان بیشتری طول بکشد، میتواند مخرب باشد. یافتههای این مطالعات میتواند توضیح دهد که چرا خانمها بیشتر در معرض افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سایر اختلالات اضطرابی قرار دارند.
۵) از کشمکش و مشاجره متنفر است (از بیمحلی، بیشتر).
برای جلوگیری از کشمکش و مشاجره، در طول سیر تکامل انسان، زنان بیش از اندازه حساس به اشارات میانفردی شدهاند، وضعیتی که زنان را نسبت به این برخوردها بیطاقت میکند. جریان شیمیایی که در طول یک مشاجره به مغز زنان هجوم میآورد -- مخصوصاً در مشاجراتی که با افراد نزدیک دارند -- درست مثل حمله یک بیماری.
احتمالاً بخاطر توانایی بالایی که در خواندن فکر آدمها دارند، حرف نزدن و واکنش ندادن برایشان غیرقابلتحمل است. برای خانمها یک جواب منفی بسیار بهتر از جواب ندادن است.
۶) میلجنسیشان واکنشپذیر است.
میل جنسی در خانمها بسیار تاثیرپذیرتر از آقایان است.
برای اینکه خانمها از نظر جنسی تحریک شوند، مخصوصاً بخواهند به ارگاسم برسند و ارضا شوند، قسمتهای مختلفی از مغزشان باید خاموش شود. و خیلی چیزها میتواند این قسمتها را دوباره فعال کند.
یک زن ممکن است بخاطر عصبانیت، بیاعتمادی یا حتی بخاطر اینکه پاهایش یخ کرده است، پیشرویهای مردی را رد کند. بارداری، مراقبت از بچههای کوچک و یائسگی نیز میتوانند بر میل جنسی خانمها تاثیر بگذارند.
بهترین توصیه برای مردان این است که از قبل برنامهریزی کنند!
پیشنوازی برای آقایان همه آن چیزهایی است که درست ۳ دقیقه قبل از خود عملجنسی اتفاق میافتد اما برای خانمها همه اتفاقاتی است که ۲۴ ساعت قبل از آن پیش آمده است!
۷) بارداری تاثیر قابلتوجهی بر فکر او دارد.
در هشت ماهه اول بارداری، میزان پروژسترون تا ۳۰ برابر میشود و همین باعث میشود که خانمها شدیداً آرام شوند. پروژسترون یک داروی خوابآور بسیار قوی است.
طبق مطالعهای که در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته است، مغز زنها در دوران بارداری جمع میشود و تقریباً ۴ درصد کوچکتر از زمان عادی او میشود (نگران نباشید، تا شش ماه بعد از وضعحمل به حالت عادی برمیگردد).
اینکه بارداری باعث میشود زنها به طرز متفاوتی فکر کنند یا نه مسئلهای بحثانگیز است -- یک مطالعه اخیر مشکلات حافظه را به هومونهای بارداری مرتبط دانسته است -- اما بعضی محققان عنوان کردهاند که این تغییرات، مدارهای مغزی را آماده میکند که رفتار مادرانه را هدایت میکند.
محققان دریافتهاند که این مدارها بعد از تولد ایجاد میشوند. بغل کردن یک بچه، هورمونهای مادرانه ترشح میکنند، حتی در زنانی که تابحال باردار نشدهاند.
۸) مادر بودن اثر قوی بر مغز او دارد.
تغییرات جسمی، هورمونی، احساسی و اجتماعی که بلافاصله بعد از به دنیا آوردن فرزند، زنان با آن روبهرو میشوند، میتوانند یک عمر طول بکشد. چون همه چیزهای دیگر تغییر کردهاند، برای اینکه تا حد ممکن قابلپیشبینی باشد، به همه چیزهای دیگر نیاز دارد، ازجمله شوهرش.
در طول سیر تکامل، پیشینیان ما به ندرت مادرانی تمام-وقت بودهاند زیرا همیشه کسانی برای کمک کردن به بچهداری در خدمت داشتهاند. و یک مادر نهتنها برای بخاطر خودش بلکه بخاطر فرزندش، به حمایت قابلتوجهی نیاز دارد. تحقیقات نشان میدهد که توانایی مادر برای اینکه بتواند نیازهای فرزندش را به طور کامل برآورده کند، میتواند بر رشد سیستم عصبی و روحیات فرزند او تاثیر داشته باشد.
یکی از راههایی که مادر جهان، طبیعت، به او در این راه کمک میکند، شیردهی است. مراقبت از فرزند باعث میشود مادران با استرسهای زیادی دست و پنجه نرم کنند (استرس زیاد میتواند بر قدرت شیردهی آنها تاثیر داشته باشد). حتی در یک تحقیق مشخص شد که شیردهی از کوکائین هم برای مغز زن شادیآورتر است.
۹) دوبار دوران نوجوانی را تجربه میکند.
هیچکس دوست ندارد دوباره نوجوانی را تجربه کند. تغییرات ظاهری و هورمونی که این دوران در ما ایجاد میکند، نهتنها ناراحتی ظاهری و روحی برایمان فراهم میکند بلکه سوالات زیادی از اینکه که هستیم و چه میکنیم در ذهنمان ایجاد میکند.
اما خانمها در سنین قبل از یائسگی وارد یک نوجوانی دوم میشوند. این دوران از سن حدود ۴۳ سالگی شروع شده و در ۴۷ یا ۴۸ سالگی به اوج خود میرسد. (هورمونهای مردان نیز با بالا رفتن سن تغییر میکند اما نه به اندازه خانمها). علاوه بر نامنظم شدن عادت ماهیانه و گٌرگرفتگیها، هورمونهای زنان در طول این دوران آنقدر متحول میشود که به اندازه یک نوجوان دمدمیمزاج میشوند.
طول این دوران از دو تا نه سال ممکن است طول بکشد و در اکثر خانمها تا ۵۲ سالگی به اتمام میرسد.
۱۰) در سنین میانسالی، عاشق خطر کردن میشود.
وقتی آن تغییر به اتمام میرسد، و بدن او وارد دوران «پیشرفته» خود میشود، مغز زنانه دستخوش دومین تغییر خود میشود. بااینکه مردها با بالا رفتن سنشان، علاقه بیشتری به روابط خود پیدا میکنند، زنان در این دوران آماده خطر کردن میشوند -- مخصوصاً اگر آشیانهشان خالی باشد.
هنوز هم دوست دارد به دیگران کمک کند اما تمرکز او از خانواده کنونیاش به جامعه منتقل میشود. او بعد از سالها مراقبت از دیگران، حالا تمایل بیشتری برای رسیدگی به خودش و کارش پیدا میکند.
برای خیلی از خانمهای بالای ۵۰ سال، این دوران توام با شور زندگی و تمایل به ماجراجویی خواهد بود.
کد خبر: ۵۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۰
رییس فراکسیون اصولگرایان مجلس گفت::رقبای ما با وحدت، طعم شیرین پیروزی را چشیدهاند. آیا ما طعم تلخ عدم وحدت را چشیدهایم؟ آیا کافی نیست که از تجارب گذشته خود عبرت بگیریم؟
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:به گزارش مهر،غلامعلی حداد عادل در ششمین کنگره جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی حماسه 9 دی را اتمام حجت مردم با بیگانگان و فعالان سیاسی دانست و گفت: مردم در حماسه 9 دی به فعالان سیاسی اعلام کردند که ما راه خود را گم نکردهایم و شما با تفرقه و اختلافات خود ما را گمراه نکنید.
او گفت: انقلاب اسلامی امروز 36 ساله شده است و در این 36 سال هم ما تجارب زیادی کسب کردهایم و هم دشمنان ما تجربه بیشتری را آموختهاند. این موضوع از این منظر اهمیت پیدا میکند که دشمنان انقلاب قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نمیدانستند شیعه چیست و چه میگوید. اما در این 36 سال دهها همایش در این زمینه برای شناخت تفکر مبنایی انقلاب برپا شده است.
حداد عادل گفت: امروز کتاب های زیادی در مورد عاشورا، کربلا و شیعه در دانشگاههای آمریکا تالیف شده است و در این راستا یک خانم یهودی، یک کتاب دانشگاهی مفصل در مورد کربلا نوشته است. بنابراین آنها شناخت بیشتری نسبت به شیعه و انقلاب اسلامی پیدا کردهاند.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دشمن از جنگ، راهاندازی جریانهای سیاسی همسو با آن و دیگر مسائل نتیجه نگرفت، گفت: امروز مساله فشار اقتصادی در دستور کار دشمن علیه نظام اسلامی است. البته این به این معنا نیست که دشمن از تهاجم فرهنگی مایوس شده است اما امروز دشمنان محور مقابله با انقلاب را فشار اقتصادی تشخیص دادهاند.
او در ادامه با اشاره به اهداف دشمن در مقابله با نظام اسلامی، تاکید کرد: دشمن برنامهاش این است که تبلیغات روانی ایجاد کند که مردم فکر کنند مرگ و حیات همه بسته به توافق با آمریکا و غربیهاست و تنها با توافق آنها کاهش و افزایش تحریمها را خواهیم داشت.
حداد عادل با اشاره به مذاکرات سالهای گذشته هستهای گفت: دو سه سال پیش در مذاکرات شما دیدید که در داخل کشور رسانهها و برخی ماهوارهها طوری وانمود میکردند که انگار آسایش، مرگ و حیات تنها منوط به نتیجه مذاکرات است؛ ما باید مراقب باشیم که در این دامها نیفتیم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و تبلیغات نامزدها اشاره کرد و گفت: در تبلیغات نامزدهای انتخابات من متوجه شدهام که گفتمان نامزدها در تبلیغات به این سمت پیش میرود که بحث اقتصادی را مبنا قرار میدهند و هر کسی میگوید که من میتوانم مشکلات اقتصادی را حل کنم؛ این اتفاق دقیقا آن چیزی است که طرف مقابل ما یعنی دشمن میخواهد.
او گفت: در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی روزی که رابطه با آمریکا قطع شد، امام گفت ما رابطه با آمریکا را میخواهیم چه کنیم و همان نان و پنیر خود را میخوریم اما در گفتمان نامزدهای انتخابات، در تبلیغاتشان چنین چیزی را نشان نمیداد.
حداد عادل با اشاره به کاهش قیمت نفت در روزهای اخیر گفت: این اتفاق نشاندهنده این است که اگر ما در قضیه هستهای هم به توافق برسیم و همه تحریمها هم برداشته شود، آنقدر قیمت نفت پایین آمده است که دشمن میتواند ضربه اقتصادی را بر ما وارد کند. دشمن میخواهد در باور عمومی جامعه این موضوع را القاء کند که وضعیت اقتصادی تنها با مصالحه با آمریکا حل میشود. آنها میخواهند با مدیریت افکار عمومی در سیاست داخلی ایران و انتخاباتهای ما اثر بگذارند.
او با تاکید بر اینکه باید اقتصاد مقاومتی را در فعالیتهای خود محور قرار دهیم، گفت: ما نباید در دام حیلههای دشمن بیفتیم. ما باید اقتصاد مقاومتی را گفتمان حاکم بر فعالیتهای اقتصادی خود کنیم و اقتصاد مقاومتی بدون سبک زندگی اسلامی محقق نخواهد شد و با سبک زندگی غربی ما اقتصاد مقاومتی نخواهیم داشت.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: ما در مقابل فشارهای دشمن در چند سال اخیر دیدهایم که در عرصه اقتصادی ایران هم میدانهای جدید اقتصادی فعال شده است.
حدادعادل با بیان اینکه امروز ایران به چنان اقتداری رسیده است که در اربعین امسال 1.5 میلیون ایرانی به شیعیان عراق میپیوندند و روحاً یکی میشوند، گفت: این امر نشانه اقتدار جمهوری اسلامی ایران است و به عنوان مثال در قضایای منطقه به خصوص قضیه سوریه، پشتیبانی و اقتدار ایران مانع فروپاشی نظام سوریه شد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی راز اقتدار ایران را صداقت انقلاب اسلامی، امام (ره) و مقام معظم رهبری دانست و گفت: قدرت اصلی جمهوری اسلامی، صداقت آن است.
او با اشاره به برخی مواضع آزاردهنده مبارزین فلسطینی در سالهای اخیر گفت: در یکی دو سال اخیر از برخی مبارزین فلسطینی، رفتارها و گفتارهای آزاردهنده شنیده شد اما با این حال رهبری در کمک به مبارزان فلسطینی تاکید داشتند و همواره میفرمودند باید کمک به این مبارزین ادامه پیدا کند، چرا که این امر از اصول کار ما است و ما کاری به موضعگیری این و آن نداریم.
حداد عادل گفت: این تدبیر رهبری باعث شد که در جنگ غزه مبارزین فلسطینی گفتند اگر کمک ایران نبود، ما نابود میشدیم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صداقت، معامله نکردن و ساسی کاری را از جمله لوازم قدرت دانست و گفت: خدایی کار کردن مستلزم قدرت است و اگر میخواهیم این قدرت موثر باشد، باید بدانیم که اقتدار معنوی باید بر ما حاکم شود.
او گفت: آنچه که میتواند راه ایران را در جهان باز کند، الگویی است که بر اساس استثمار و استعمار به دست نیامده باشد. امروز ما در یک مصاف جدی وارد شدهایم که این مصاف، یک مصاف اقتصادی است و باید متوجه باشیم که دشمن با اهرم اقتصادی قصد دارد در بین ما تفرقه ایجاد کند و انقلاب را به انحراف بکشاند؛ لازمه مقابله با این اتفاق، وحدت است.
حداد عادل با بیان اینکه من نمیخواهم به اتفاقاتی که در انتخابات گذشته در مورد اصولگرایان رخ داد، اشاره کنم و سر این زخم را باز کنم، گفت: ما هر جا دست به دست هم دادیم، پیروز شدیم و ما هر جا متفرق شدیم، شکست خوردیم. آیا مجلس هفتم یادتان هست که با وحدت توانستیم پیروز شویم؟
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: رقبای ما با وحدت، طعم شیرین پیروزی را چشیدهاند. آیا ما طعم تلخ عدم وحدت را چشیدهایم؟ آیا کافی نیست که از تجارب گذشته خود عبرت بگیریم؟
او با تاکید بر اینکه مهم این است که مجلس اصولگرا باشد، گفت: ما باید در مسیر رهبری اقدامات خود را انجام دهیم و اینکه من در مجلس باشم یا دیگری، مهم نیست؛ بلکه مهم این است که اصولگرایان در مجلس حضور داشته باشند. نه اینکه هر جایی به نفعمان بود و به رهبری توهین شد، سکوت کنیم و صداقت نداشته باشیم. مهم این است که انقلاب حفظ شود.
حداد عادل با بیان اینکه من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم، ولی همه دوستان عضو احزاب اصولگرا را دوست دارم، گفت: اگر یکی از افراد این جمعیتهای اصولگرا در مجلس حضور نداشته باشند، مهم نیست بلکه مهم این است که مجلس اصولگرا باشد تا بتوانیم برای آینده بهتر عمل کنیم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به راهپیمایی اربعین حسینی امسال، گفت: مردم در این راهپیمایی به دنیا اعلام کردند راهمان حسینی است و شعارمان «هیهات من الذله» است. این راهپیمایی اربعین حسینی را دست کم نگیرید و راهپیمایی اربعین با حماسه 9 دی یک حقیقت در دو جلوه بودند.
او گفت: روزنامههایی هستند که راهپیمایی عظیم اربعین حسینی امسال را در صفحات اول خود کار نکردند و برایشان ارزش خبری نداشت. آنها از چه چیزی میترسند که این اتفاق عظیم را پوشش ندادهاند؟ این اقدام نشان میدهد که ما باید مراقب باشیم که انقلاب را به دست آنها ندهیم.
کد خبر: ۵۳۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۱
امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
دکتر مهدی کوچک زاده، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی هفته گذشته در هیات انصار علمدار ولایت در مسجد قمر بنی هاشم (ع) حاضر شد و با موضوع بصیرت و اهداف انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره به نکات و مسائل روز پرداخت.
این نماینده مجلس شورای اسلامی در خصوص هدف از انقلاب اسلامی توسط مردم گفت: یک حرف هایی می باشد که ما انقلاب کردیم برای چه؟ انقلاب کردیم که وضع معیشت ما خوب شود، پس این چه وضعی است؟ چطور می شود که امام حسین (ع) از مدینه بیرون می آید( به دلیل اینکه معاویه به درک واصل شد و می خواستند برای یزید از امام بیعت بگیرند و از مدینه خارج شد) در طول این مسیر خیلی ها با امام برخورد کردند ولی با امام همراه نشدند و خیلی ها را هم امام فرستاد دنبال آن ها و یکی گفت من اسب خوبی دارم و به شما می دهم ولی امام گفت من شما را می خواهم. من نگرانم مسائل گوشه و کنار و حاشیه ای باعث شود که ما یک عمر زیارت عاشورا بخوانیم ولی حسینی نبوده باشیم، هر روز عاشوراست و همه جا کربلا است و هر روز یک حسین است و یک یزید و این دل نگرانی می باشد که من کدام طرف باشم. بزرگترین توهین و بی شرافتی این است که چشم باز کنیم ببینیم در تیم یزید می باشیم، مردم کوفه هم به امام حسین(ع) نامه نوشتند گفتند بیا، خیلی سخت است این حرفها را برای کسانی بزنیم که مثل شما عمری امام حسینی (ع) هستند.
وی ادامه داد: در همین انقلاب خودمان دقت کنیم از همان اول چه کسانی در جریان انقلاب بودند و حالا سرانجامشان چه شد و حتی یک عده ای از همین ها به دلیل همکاری با منافقین اعدام شدند. مسئله گرانی و مسئله ی ظلم باید مدنظر گرفته شود و ما باید بدانیم که هیچکسی نمی تواند نسبت به ظلم آمریکایی و خارجی و مدیران داخلی بی تفاوت باشد. همین دیروز دیدید که یک سمینار مبارزه با فساد اقتصادی دائر شد و معاون رییس جمهور گفتند ما از یک ماه پیش به رهبر معظم انقلاب گفتیم برای شروع این سمینار یک پیامی دهید، اول آقا پیام ندادند و آخر دو خط مرقوم فرمودند و گفتند از این سمینارها قرار است چه معجزه ای دربیاید؟ شما که همه چیز را می دانید پس چرا جلو نمی روید تا فساد را ریشه کن کنید؟
دکتر مهدی کوچک زاده اظهار داشت: یک آیه ای در قرآن می باشد که مهر زدند قلب و چشم آن ها را( چرا وقتی انسان چشم دارد ولی کور دل می باشد) آیا ندیدند آن کسی را که خدای او هوای نفسش می باشد؟ چه کسی او را گمراه می کند؟ خداوند او را گمراه می کند علی رغم اینکه دانشمند می باشد( ما آیت ا… العظمی ها داشتیم) مثل شریعتمداری و منتظری و شیخ علی تهرانی چه شد؟ امام درباره ی شیخ علی تهرانی فرمود بعضی ها کتاب اخلاق می نویسند ولی از اخلاق چیزی نمی دانند. خداوند می فرماید چرا اینکار خلاف را می کنید می گوید دلم می خواهد، دوست دارم، حالا اگر کسی اینگونه گفت اولا ورود به صف یزیدی ها کرده و دوم خداوند بر قلب و گوش و چشم او مهر می زند. همه ی بی بصیرتی از اینجا می باشد، همه ی این مسیری که انسان در خط شیطان می رود برای این است که می گوید دلم می خواهد. گاهی هوای تهران را دود می گیرد و ما جلویمان را نمی توانیم ببینیم هوا و هوس حکمش همین است، چشم داریم اما به خاطر گرد و غبار نمی توانیم ببینیم. بعضی ها علم دارند و چشم دارند و آیت ا… می باشند ولی به خاطر تبعیت کردن از هوای نفس جلویشان را نمی توانند ببینند، اگر ما مومن هستیم باید ببینیم خدا چه می خواهد. مردم کوفه فکر می کنید از اول بی وجدان بودند؟ نخیر، سر بزنگاهی امتحان شدند. عده ای می گویند ما شب عملیات می رویم و هر وقت امام زمان آمد می رویم کنارش، من گفتم بله از این مال و اموالت معلوم است که انباشته کرد ، ریشه همه ی بدبختی ها در همین نفس است.
وی در خصوص اوضاع اقتصادی کشور و سختی های پیش آمده بیان داشت: دارند از همین نفس استفاده می کنند و یک دروغ بزرگی را دارند به ملت می چسباندند می گویند ما انقلاب کردیم که گوجه فرنگی ارزان شود. بله این گرانی ها هم درست نیست، شما برای رضای خداوند تحمل می کنید، در مقابل بی تدبیری و بی عرضگی و اشرافی گری باید موضع بگیریم،.ما برای چه انقلاب کردیم؟ برای ارزانی گوجه فرنگی ؟ برای اینکه خانه و ماشین به ما بدهند؟ کم کم اگر متوجه نباشیم نمی فهمیم به چه کسی سیلی می زنیم وقتی که به خودمان می آئیم می بینیم امام حسین(ع) را سر بریدیم. به ما می گویند ترکیه را ببینید و غرب را ببینید که چه پیشرفتی کرده اند، هی اینها را به رخ ما می کشند. حالا ما انقلاب کردیم که اینطوری شود؟ این شهداء برای چه خون دادند به آن فکر کنید آیا این ها عقل شان کم بود و یا اینکه کسی آن ها را دوست نداشت یا چیز دیگری بود؟ این ها برای چه کشته شدند و حدود ۲۰۰ هزار نفر در طول ۸ سال جنگ ایران و عراق کشته شدند، این ها چه می گفتند؟ این خیلی سوال مهمی می باشد. امام حسین (ع) بیکار بود که زن و بچه اش را به کشتن داد برای چه؟ دشمن همه ی کارش این است که به ما بقبولاند که ما فقط برای زندگی خوب و اموال دنیا انقلاب کردیم. من اصلا امشب آمدم اینجا که یک عده یزیدی را رسوا کنم که خون ملت را توی شیشه می کنند.
کوچک زاده با اشاره به اینکه امام اسلام آمریکایی را از اسلام ناب تفکیک کرده ، گفت : البته باید این را در نظر بگیریم که دو نوع اسلام داریم . یک اسلامی که به قول امام اسلام آمریکایی است. و یک اسلام هم اسلام ناب محمدی است . البته خود امام هم این دو اسلام را معنا کرده است .امام درباره اسلام آمریکایی می فرماید:” فرزندان عزیز جهادیم! به تنها چیزی که باید فکر کنید، به استواری پایههای اسلام ناب محمدی صلیاله علیه و آله و سلم است. اسلامی که غرب و در راس آن، آمریکای جهانخوار و شرق و در رأس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمدار آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن، ملحدان و کافران و سرمایهداران و پولپرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بیبهره بودهاند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیلهگر و قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان بیهنرند.( الآن در لباس روحانی دارند سر ما کلاه می گذارند نماز شب می خوانند ولی خانه اش میلیارد ها تومان می ارزد) الآن تقدس یک عده ریش و یقه می باشد اگر از آن ها بگیری چیز دیگری ندارند. امام می فرمایند: ” آیا جوانان ما خونشان را برای اینکه ما زندگی خوبی داشته باشیم دادند، ایا می شود کسی خودش را بکشد تا زندگی خوبی داشته باشد یا اینکه این نهضت یک نهضت الهی بود، نهضت ایران نهضتی بود که خداوند تبارک و تعالی در آن نقش داشت”، گرنه شاه هم می رفت زیارت امام رضا(ع) و وقتی ما می گفتیم شاه ظالم است یک عده می گفتند کفر نگو شاه شیعه می باشد. اینکه دشمنان تابحال نتوانستند ما را یک لقمه ی چب بکنند برای این است که ما حسینی می باشیم و می خواهند این را هم از ما بگیرند. برخی میگویند اینطور نیست که همه ی دنیا یزید باشند و ما فقط امام حسین باشیم . آن ها هم خوبند. من خودم با آقای اوباما تلفنی صحبت کردم. خیلی آدم عاقل و با ادبی هم هست. ما اصلا دشمن نداریم. اگر بنشینیم با دنیا حرف بزنیم، دنیا هم با ما کاری ندارد. با همین حرف ها می خواهند زحماتی که در سی و پنج سال کشیده شده را یک شبه بر باد دهند.
کوچک زاده با اشاره به اتفاقاتی که در روز دانشجو افتاد اضافه کرد: روز دانشجو روز استکبار ستیزی و مخالفت با آمریکاست. اما برخی با تمام وقاحت، امسال تلاش کردند که جنبه ضد استکباری این روز را کمرنگ کنند. البته جوان ها تقصیری ندارند. زیرا از کسانی که نه انقلاب را دیدند و نه جنگ را انتظاری نیست. اما آن آقایی که می آید منتقدین را “تازه به دوران رسیده” خطاب می کند باید یقه او را گرفت.
وی در خصوص لحن تند یکی از مسئولین در روز دانشجو گفت: خود آن فرد هم قبول دارد که آمریکا اگر بتواند، تا سر حد ممکن به ملت ایران فشار وارد می کند. در این وضعیت چرا حرفی را میزنی که اگر نگوییم اکثریت، ولی تعداد زیادی از تو کینه به دل بگیرند. روزی میگویند بی سواد، روزی میگویند بی شناسنامه ، روز دیگر میگویند به جهنم بروند . چرا همش عصبانی هستی؟ شاید عصبانیت به دلیل به نتیجه نرسیدن مذاکرات است. این از ابتدا هم مشخص بود. رهبری از ابتدا فرمودند که خوشبین نیستند و البته دلیلش هم واضح است. مذاکرات برد برد با گرگ یعنی چه؟ یعنی گرگ یک پنجه به صورت شما بیاندازد و صورت شما را خونین کند و شما هم یک تکه از پشم گرگ را بکنی! حالا مذاکرات به نتیجه نرسیده و شما عصبانی هستی و حرفی میزنی که جماعت زیادی نسبت به تو کینه ورز بشوند. در این شرایط همه باید هوای هم دیگر را داشته باشند. همه این حرف را قبول دارند ، حتی خود آن آقا.
وی در ادامه به موضوع امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت: مسئله دیگر امر به معروف و نهی از منکر است، زیرا علت اصلی قیام اباعبدلله که خودشان به آن تصریح کرده اند امر به معروف و نهی از منکر بود. البته ما باید روش صحیح آن را بلد باشیم. روش آن کتک زدن و فحش دادن نیست. اینکه خانومی مویش بیرون بود ما برویم به او بی احترامی کنیم، این امر به معروف و نهی از منکر نیست. برخورد با هر ناهنجاری هم یک قاعده دارد و یک دلیل اصلی قیام امام حسین (ع) برای امر به معروف بود، آیا ما چند نفرمان قواعد امر به معروف را می دانیم؟ و این همان چیزی بود که امام حسین (ع) برای او شهید شد. اگر دختری موهایش بیرون بود ما نباید به او فحش بدهیم. بالاترین منکرها ظلم مسئولین حکومتی می باشد و یاد بگیریم نهی از منکر را از بالایی ها انجام دهیم، چرا ملتی که فرزندانش را جلوی صدام فرستاد حالا برای امر به معروف کوتاهی می کند ؟ راه مبارزه با فساد راه انداختن سمیناری که خرجش معلوم نیست چقدر می باشد نیست. ای مردم مراقب باشید کلاه سرتان نرود، الآن چند تا را داریم که به خاطر آقازاده هایشان انقلاب را بیخیال شدند و هر کاری می کنند که فرزندانشان را نجات دهند و ما باید متوجه باشیم که فقط راه نجات ما دفاع از حریم ولایت می باشد.
این نماینده مجلس شورای اسلامی پیرامون آزادی و استقلال اظهارداشت: امام در ادامه می فرمایند:” حکومت را برداشتند که حکومت اسلامی باشد نه اینکه فقط ازاد باشیم. عده ای می گویند ما می خواهیم آزاد باشیم، ما هر طور می خواهیم حرف بزنیم و هرکار بکنیم. همه ی مقصد این نبود که آزاد باشیم. آیا ما فقط می خواستیم آزاد باشیم مثل سوئد که خیلی آزادی دارد و مستقل هم هستند ولی اگر از قرآن در آن خبری نباشد باز هم می خواستند؟ آیا ایران قیام کرد که فقط آزاد باشد و ما جوانان را دادیم که فقط آزاد باشیم؟ یا ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی که شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند” مردم این شهادت را می خواهند از شما بگیرند چون اگر کسی از خود گذشته باشد کسی نمی تواند جلویش بایستد، کسی که از مرگ نمی ترسد از هیچ چیزی نمی ترسد. امام فرمود:” مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست بلکه نقطه شروع و انتقال بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (عج) می باشد.”
وی در خصوص مقصد انقلاب اسلامی در تفکر امام گفت: امام تکلیف انقلاب را روشن کرد که مسئولان باید زمینه سازی بکنند برای قیام حضرت مهدی (عج)، امام فرمود:” مسائل مادی و اقتصادی اگر مسئولین را غافل کند خطری بزرگ انقلاب را تهدید می کند، تو نماینده شدی و وزیر شدی، قاضی شدی چشمت کور باید کار کنی وضع مردم خوب شود. حکومت اسلامی باید تمامی سعی و تلاش خود را بنماید ولی همه ی اینها نباید ما را از قیام ولی عصر (عج) منصرف کند. فرق ما با امام حسین (ع) چیست؟ امام حسین (ع) برای خداوند قیام کرد و ما هم قیام را از امام حسین (ع) الگو گرفتیم. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی می باشند و گرانی و کمبود بر طبقه ی مستضعف فشار می اورد ولی هیچکس هم نیست که نداند که پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و برخورد قاطع و اسلامی با آمریکا و… فشار و سختی و گرسنگی را بدنبال دارد و مردم عزیز ما این راه را خود انتخاب کردند و بهای ان را خود پرداخت خواهند کرد و به ان افتخار می کنند. بدون شهادت این راه میسر نیست.”
کوچک زاده در خصوص تهدیدات استکبار جهانی گفت: به خدا بمب هسته ای دروغ است و بهانه ای بیش نیست، بلکه مزاحمت این انقلاب برای آمریکا، یک عده ای پا برهنه ای است کا از فرزندان شهید شما درآمدند که ۳۳ روز اسرائیل را در جنوب لبنان زمین گیر کردند و بعد سنی های غزه و یمن را دیدند، حالا آمریکا آمده مسلمان تقلبی را بوجود آورده مثل داعش که جلوی ما را بگیرند. امام می فرمایند:” ملت شریف ایران توجه داشته باشد کاری که شما انجام دادید آن قدر گران بها می باشد که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود نه تنها ضرری نکرده ایم بلکه سود زیستن در کنار اولیاء ا… را برده ایم.” آقا ما می خواهیم پا به گور بگذاریم دوست دارید چه کسی به استقبال ما آید؟ امام حسین(ع) و یا یزید؟ من میدانم زندگی ها سخت است ولی می خواهند به ما بگویند همه ی دنیا شکم و زیر شکم می باشد می خواهند دیدگاه ما را به دنیا و ارزش ها عوض کنند.
در پایان سخنرانی یکی از حضار در مورد آیت الله مصباح یزدی و جبهه پایداری از دکتر کوچک زاده سوال پرسید و با لحنی کنایه آمیز گفت: کمی از پدر معنوی خودتان بگویید که دکتر کوچک زاده در پاسخ گفت: کسانی که بنده را می شناسند، اطلاع دارند که بنده دوسال است که عضو جبهه پایداری نیستم. درمورد آیت الله مصباح هم با این که ایشان بسیار انسان محترمی است و رهبری تعاریف زیادی از ایشان کرده اند، اما بنده یک آقا بیشتر ندارم و آن اقای خامنه ای هستند و بقیه برایم مثل همدیگر هستند و فرقی نمی کنند. البته تهمت ها و نسبت هایی که به ایشان می دهند، نباید قبل از اثباتش روی آنها تکیه کنیم و مدام تکرار کنیم. همه به یاد داریم که اول انقلاب هم نسبت هایی به شهید بهشتی می زدند، حضرت امام در مورد ایشان گفتند که مظلومیت شهید بهشتی از شهادتش برای من دردناک تر بود.
منبع/متین نیوز
کد خبر: ۵۲۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۹
حامد میرزاحسینی گفت: مجموعه پویانمایی «یکی از چهار نفر» با تکنیک موشن کمیک و با بهرهگیری از کتاب مصور «عاشورا» اثر دکتر پرویز اقبالی اولین اثر پویانمایی تولید حوزه هنری کودک و نوجوان است که در ایام اربعین حسینی چندین نوبت از شبکههای دو و پویا پخش شد.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
حامد میرزاحسینی، معاون آفرینشهای هنری حوزه هنری کودک و نوجوان، در گفتگو با روابط عمومی حوزه هنری کودک و نوجوان، گفت: یکی از ویژگیهای خاص کتاب عاشورای دکتر پرویز اقبالی ترکیب مینیاتور ایرانی با سبک و سیاق خاص این استاد چیرهدست و نوع ترکیببندی کتاب های کمیک است که این اثر را بسیار جذاب و متفاوت از دیگر تولیدات و مجموعه تصویرگریها در این حوزه مینماید.
وی افزود: مجموعه پویانمایی «یکی از چهار نفر» توانست با بهرهگیری از تکنیک طراحی این کتاب ، متحرکسازی و تغییر قاببندیها و پلانها با توجه به اینکه تکنیک ارائه به صورت کتاب و پویانمایی بسیار متفاوت هستند، یک سبک جدید و ایرانی از موشن کمیک را به نمایش درآورد.
مشاور طرح مجموعه پویانمایی «یکی از چهار نفر» در پایان گفت: ما در این مجموعه رکورد تولید 46 دقیقه پویانمایی را در کمتر از 25 روز بدست آوردیم. که این امر در عرصه پویانمایی یک رکورد منحصر به فرد محسوب میشود و این امر را مدیون مدیریت خوب میثم حسینی کارگردان این مجموعه پویانمایی هستیم.
گفتنی است، میثم حسینی پیش از این دو مجموعه پویانمایی «دا» و «نورالدین پسر ایران» را کارگردانی کرده است.
کد خبر: ۵۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۵
براساس آمارها، در حدود یکمیلیون ایرانی در آمریکا سکونت دارند. از این تعداد چند نفر موفق به ورود به ردههای بالا در ادارات دولتی آمریکا شدهاند؟ بالاترین جایگاهی که یک ایرانی در دولت آمریکا کسب کرده است متعلق به کیست؟ در این گزارش با مقامات ایرانی دولت آمریکا بیشتر آشنا میشوید.گروه گزارش ویژه مشرق - چندی قبل خبر انتصاب یک ایرانی به عنوان معاون امور بینالملل وزارت خزانهداری آمریکا منتشر شد. رامین طلوعی، شهروند آمریکایی ایرانیالاصلی است که به این سمت برگزیده شد. به همین بهانه، نگاهی به ایرانیان حاضر در مناصب مهم دولتی و فدرال در آمریکا خواهیم داشت.
روایات مختلفی از تعداد ایرانیان مقیم آمریکا وجود دارد که هیچکدام معتبر نیست. چرا که بسیاری از ایرانیان هنوز ایرانی بودن خود را اعلام نکردهاند. اما نزدیکترین تخمین غیر رسمی را میتوان برآورد "دفتر حفاظت منافع ایران" در واشنگتن دی سی دانست که این تعداد را 900 هزار نفر بر اساس گذرنامههای موجود اعلام کرده است. در هر حال، از این جمعیت تنها 12 نفر موفق به ورود حائز اهمیت به دستگاه سیاسی آمریکا شدهاند که در این گزارش به معرفی آنها میپردازیم.
گلی عامری (Goli Ameri)"گلی یزدی" متولد 4 مهر 1335 (26 سپتامبر 1956) در تهران است. او سیاستمدار و تاجر ایرانی مقیم آمریکا است. در پرتلند ایالت اورگن آمریکا زندگی میکند و دو فرزند دارد. او بنیانگذار و رییس اجرایی شرکت "مشارکت جهانی" (Global Engagement) است که هدف آن تقویت علائق و اهداف مشترک میان آمریکا و دیگر کشورهای جهان است. وی، معاون دبیر کل سابق دفتر ارزشهای انسانی و دیپلماسی صلیب سرخ و هلال احمر و مدیر کل سابق (معاونت وزیر) امور آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 2004، به عنوان یک جمهوریخواه وارد مجلس نمایندگان آمریکا شد؛ در دوره جورج دابلیو بوش، به عنوان یکی از اعضای هیات سه نفرهٔ آمریکا در شصت و یکمین نشست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد حضور داشت و سپس به عنوان نماینده امریکا در سازمان ملل متحد تا 26 می 2006 فعالیت کرد.عالیتها و افتخاراتاو صاحب بیش از 50 مقاله و گزارش در زمینه بازار ارتباطات و دارای اعتبار و شهرت در مجلات و روزنامههای معتبری چون Telephony، The Oregonian, The Seattle Times, The San Jose Mercury News، و Internet Week است. شرکت او موسوم به eTinium آنقدر در کار خود موفق بود که چندین مرتبه بعنوان سخنران به کنفرانسهای صنعتی جهان دعوت شد. علاوه بر این، در ردههای دانشگاهی به عنوان نماینده یا هماهنگ کننده فعالیتهای بسیاری داشت. عامری، به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشته و با اسپانیایی نیز آشنایی دارد.
در اکتبر 2007، به خاطر تلاشهایش در سازمان ملل و فعالیتهای مستمرش در هیئت مشاور برنامه "آموزش ملی رهبری زنان" از سوی مجله "زنان شمال غرب" در لیست یکصد زن قدرتمند آمریکا قرار گرفت. همچنین در 11 می 2008، موفق به کسب جایزه "مدال افتخار جزیره الیس" که به 100 فرد موفق غیر بومی آمریکا اعطا میشود شد. او در سال 2012 به عضویت هیئت امناء سازمان خصوصی "خانه آزادی" در آمد. در روز 4 جولای 2012، روزنامه نیویورک تایمز به انتخاب عامری در لیست منتشره "موسسه کارنگی" بعنوان "مهاجرین افتخارآور آمریکا" اشاره کرد.
مبارزات انتخاباتیسال 2004 اما سال مبارزات انتخاباتی عامری در منطقه خود برای ورود به مجلس نمایندگان بود. او با شکست "تیم فیلیپس" (Tim Phillips) اعتدالگرا که یک بازرگان کوچک بود و شکست "جیسون مشل" (Jason Meshell) محافظهکار به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه اورگن وارد فاز رقابت با "دیوید وو" (David Wu) دموکرات شد. عامری، استاد جمعآوری کمک مالی است. به همین دلیل، توجه مقامات واشنگتننشین به او جلب شد. او آنقدر در مرکز توجه قرار گرفت، که از وی به عنوان مورد بحثترین و قویترین نامزد انتخاباتی مجلس نمایندگان در سال 2004 یاد میشد.
رقابت وی با وو زمانی به چالش بزرگ کشیده شد که بحث تجاوز جنسی وو در دوران دانشگاه به یکی از همکلاسیهایش، در رسانهها مطرح شد. در ابتدا، عامری خواهان ورود و دامان زدن به این بحث نبود، اما در مراحل اخر رقابت این بحث را پر رنگ کرد. سرانجام، وو با کسب اراء 58 درصد نسبت 38 درصد عامری وی را شکست داد. اما قصه به اینجا ختم نشد؛ این وو بود که در سال 2011 که فضاحت تعرض جنسی وی به یکی از دختران کمپین تبلیغاتیاش علنی شد، مجبور به استعفا گردید.
دوران فعالیت در سازمان مللدانش و تخصص عامری در زمینه ارتباطات موجب موفقیت او در سامان ملل متحد شد. در تابستان 2005، جورج دابلیو بوش گلی عامری را به عنوان نماینده دائم امریکا در سازمان ملل برگزید. او با تسلط بر تکنولوژی نوین و طرح دولت اینترنتی در زمینه اصلاح سیستم مدیریتی سازمان ملل و شکلگیری شواری حقوق بشر موفقیت بسیاری را کسب کرد. مجلس سنا نیز به دلیل فعالیتهای وی دوره نمایندگی وی در سازمان ملل را تا 26 می 2006 تمدید کرد.
او در کنفرانسهای مختلف در مورد موضوعات دموکراسی و حقوقبشری سخنرانیهایی داشته است که میتوان مهمترین آنها را "بحران ایران: مسئله فرا قارهای" اشاره کرد.
فعالیت در وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکادر 15 نوامبر 2007، جورج دابلیو بوش وی را به عنوان نامزد احراز پست مدیر کل (معاونت وزیر) امور آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا به مجلس سنا معرفی کرد. وظیفه وی، اشاعه دیپلماسی عمومی امریکا به دیگر نقاط جهان بود. مجلس سنا در روز 13 مارس 2008 صلاحیت وی را تایید کرد. عامری، به منظور انجام ماموریتهای خود به کشورهای مختلف سفر کرد. در اولین سفر خود در می 2008 به امارات متحده عربی و قطر سفر کرد تا سیاستهای آموزشی و فرهنگی آمریکا در آن کشورها را توسعه بخشد. سفر دوم او به برزیل بود. در همان ماه می، وی در "برزیلیا" با فرناندو حداد -وزیر آموزش برزیل دیدار کرد. در این دیدار او قول مساعدت یک میلیون دلاری به سیستم آموزشی برزیل را داد. در ماه ژوئن 2008، به جمهوری آذربایجان سفر کرد که طی آن به "میسیر مردانف" -وزیر آموزش این کشور- اطمینان داد که پذیرش سالیانه دانشجویان آذربایجانی در آمریکا را افزایش خواهد داد. در جولای 2008، به اندونزی سفر کرد و با "فصلی جلال" -مدیر کل آموزش عالی وزارت آموزش اندونزی- دیدار کرد. در سپتامبر 2008، به چین و ویتنام سفر کرد. در سفر به چین با تنی چند از مقامات آموزشی و فرهنگی این کشور دیدار کرد و در ویتنام اقدام به تاسیس دفتر مشاوره آموزشی نمود. دوره مدیریت وی در تاریخ 20 ژانویه 2009 همزمان با به پایان رسیدن دولت بوش، به اتمام رسید.
سیروس امیر مکری (Cyrus Amir-Mokri)"سیروس امیر مکری" متولد 1334 تهران است. او پس از انقلاب به همراه خانواده خود در سال 1981 به آمریکا مهاجرت کرد. وی در سال 1986 از دانشگاه هاروارد در رشته زیست شیمی فارغ التحصیل شد. سپس در رشته تاریخ در دانشگاه شیکاگو با گرایش تاریخ مدرن خاورمیانه ادامه تحصیل داد. او کمک هزینه تحصیلی سال پایاننامه خود را از "بنیاد ملون" (Mellon Foundation) دریافت کرد. پایان نامه دکترای وی در مورد تاریخ مشروطه ایران بود. سرانجام وی موفق به اخذ مدرک دکترای تاریخ و همزمان با آن، کارشناسی از دانشگاه شیکاگو شد.بالاترین منصب دست یافته امیر مکری، معاونت وزیر در موسسات مالی وزارت خزانهداری آمریکا بوده است. او همچنین مشاور ارشد رییس "کمیسیون تجارت کالا" و از اصلیترین افراد در تصویب قانون "داد فرانک" (Dodd-Frank) - که حقوق مصرف کننده و اصلاحات وال استریت را در بر داشت- بود. همچنین به عنوان نماینده کمیسیون در "شورای نظارت ثبات مالی" فعالیت کرده است. از دیگر منصبهای وی، منشیگری قاضی "بروس ام. سیلا" (Bruce M. Selya) در دادگاه تجدیدنظر است.
مکری قبل از اینکه وارد دستگاه دیپلماسی امریکا بشود، در موسسات حقوقی Skadden, Arps, Slate, Meagher & Flom LLP به عنوان سهامدار فعالیت داشت. او معمولا وکالت پروندههای پیچیده تجاری را بر عهده گرفته است. او هم به "مدال افتحار جزیره الیس" که مختص غیربومیان موفق آمریکا میباشد، دست یافته است.
هوشنگ انصاری (Houshang Ansari)"هوشنگ مستمند شیرازی" معروف به هوشنگ انصاری متولد 1305 اهواز است. این سرمایهدار ایرانی به مدت 18 سال در دوره پهلوی دوم فعالیت سیاسی و تجاری داشت. از مناصب وی در آن دوره میتوان به معاونت فنی وزارت بازرگانی، سفیر ویژه در کشورهای آفریقایی، و سفیر ایران در پاکستان و سیلان اشاره کرد. وی در دولت امیر عباس هویدا به وزارت اطلاعات و جهانگردی و اقتصاد رسید، و در دولت آموزگار وزیر دارایی و وزیر اقتصاد بود.
انصاری در سال 1933 از طریق "عباس آرام" -سفیر وقت ایران در آمریکا- با مریم پناهی آشنا شد و ازدواج کرد. از فعالیتهای وی در دورانی که سفیر ایران در آمریکا بود میتوان به مجاب کردن محمدرضا شاه برای کمکهای میلیون دلاری به کشورهای دیگر و امضاء قرارداد با "هنری کیسینجر" -وزیر امورخارجه وقت آمریکا- برای احداث 8 نیروگاه هستهای اشاره کرد.
در دهه ،1970 سازمان سیا در گزارشی هوشنگ انصاری را یکی از 17 نفر "حلقه درونی" محمدرضا شاه خواند و وی را یکی از 2 گزینه شاه برای جایگزینی هویدا نامید. وی، با تاسیس حزب رستاخیز به عنوان رهبر "جناح سازنده" این حزب از سوی شاه انتخاب شد. این جناح، رقیب "جناح پیشرو" به رهبری جمشید آموزگار بود. بسیاری از حامیان انصاری از کسانی بودند که از انتخاب آموزگار به عنوان رهبر جناح پیشرو و حزب رستاخیز رضایت نداشتند. "عباس میلانی" -مورخ معاصر ضدانقلاب- در کتاب خود به نقل از مریم پناهی -که در سالهای بعد از انصاری طلاق گرفت- آورده که "یکی از دو اشتباه بزرگ شاه انتخاب نکردن هوشنگ بعنوان رهبر حزب رستاخیز بود و یکی از قویترین علل وقوع انقلاب 57 را میتوان همین امر دانست".انصاری که از ثروتمندان تاریخ ایران محسوب میگردد، پس از عدم توفیق شرکت معروف خود به نام "فخر ایران" آن را به دولت شاه فروخت. وی در سال 1356 به ریاست شرکت ملی نفت ایران برگزیده شد اما در سال 1357 همزمان با کوبیده شدن بر طبل انقلاب به بهانه درمان ناخوشی خود، برای همیشه به خارج از ایران عزیمت کرد. او که با ثروت هنگفتی پای به خاک آمریکا گذاشت در سال 1986، رسما شهروندی آمریکا را گرفت و مدیریت شرکت National Oilwell Varco را بر عهده گرفت اما بعدها از آن استعفا داد. انصاری هم اکنون مدیر عامل شرکت Stewart & Stevenson LLC است و صاحب هلدینگ بزرگ "گروه پارمان" (Parman Group) در هیوستن است. این هلدینگ دارای چند شرکت با زمینه فعالیت تجارت بینالمللی، ساخت و ساز، تولید وسایل رفاهی، تولید منسوجات، و تولید تجهیزات صنعت نفت است.
انصاری که به عنوان دوست قدیمی کیسینجر و شریک تجاری وی از جمهوریخواهان جانفدای آمریکا محسوب میگردد، در تاسیس چندین موسسه و نهاد آموزشی و پزشکی نقش اساسی داشته است که از آن دست میتوان به "دانشگاه سن مارتین" و موسسه "جیمز بیکر" اشاره کرد.
هماکنون انصاری در هیوستون زندگی میکند و گرایش سیاسی جمهوریخواه دارد. او از اصلیترین افراد در بنیانگذاری موسسه جیمز بیکر تگزاس است. همچنین بخش ذخایر اسلامی موزه هنرهای عالی هیوستن تا حد بسیاری مدیون سرمایه و حمایت انصاری و همسرش است. اما وی در سال 2004 با یک اقدام چشمگیر و سیاستمدارانه، 15 میلیون دلار جهت پیشبرد امور "مرکز پژوهشهای سلولهای بنیادین" به دانشگاه "کرنل" اهدا کرد.
او که هم اکنون یکی از افراد هیئت مشاور تصمیمسازان "انجمن سیاست رسانهای آمریکا در خارج از مرزها" است، در فوریه 2014 از ورود کتاب "یک هزار سال کتاب ایرانی" به کنگره ملی امریکا حمایت بسیاری به عمل آورد.
این سرمایهدار و سیاستمدار کهنهکار ایرانی در سال 2003 موفق به دریافت "مدال افتخار جزیره الیس" و جایزه "وودرو ویلسون" (Woodrow Wilson) شد. در سال 2004 انصاری و همسرش شهلا اقدام به کمک مالی برای پیشبرد پروژه سلولهای بنیادین دانشکده علوم پزشکی دانشگاه کرنل کردند و این دانشکده در مقام قدردانی از این عمل، اقدام به ساخت "مرکز سلولهای بنیادین انصاری" کرد. همچنین، در سال 2004 اقدام به تاسیس آکادمی آمریکایی دیپلماسی کرد که در طی 2 سال بسیاری از بحثها، مناظرات، سخنرانیها، و سمینارها در مورد سیاست خارجی امریکا در ان صورت گرفت. علاوه بر این، کلکسیون تصویری انصاری از تاریخ امریکا در سال 2004 در " کتاب خانه جورج بوش" به نام او نامگذاری شد.
مایکل بنیامین (Michael Benjamin)نام کامل او "مایکل بنیامین بونهور" و متولد 1348 (1969) نیویورک از یک پدر یهودی ایرانی و مادر هندوراسی است. او سرمایهگذار شخصی شرکتهای اینترنتی محسوب میگردد. در سال 2004 به عنوان نامزد جمهوریخواه برای ورود به مجلس سنا تلاش کرد اما توفیقی به دست نیاورد.
پدر بنیامین در سال 1950 از تهران به آمریکا مهاجرت کرد. پس از تولد بنیامین، پدرش درخواست انتقال به شعبه بانک امریکایی هندوراس را داد و خانواده وی به آنجا عزیمت کرد. اما در سال 1971 پرو و در سال 1973 اکوادور در انتظار او و والدینش بود. او در اکوادور در "آکادمی امریکایی کوتوپاکسی" تحصیل کرد. مقاصد بعدی خانواده سال 1974 نیویورک، سال 1980 کلمبیا، سال 1982 مکزیک، و در سال 1987 گرینویچ بود. بالاخره او موفق به اخذ مدرک کارشناسی خود از دانشگاه نیویورک در رشته اقتصاد و ادبیات غرب شد و به عنوان معاون رییس بانک سرمایهگذاری ریچر و شرکا (Richter & Co.,) در منهتن مشغول به کار شد. وی تا قبل از سال 1997 که تجارت و سرمایهگذاری شخصی خود را شروع کند، در شرکت "بیمه عمر گاردین" هم فعالیت داشت.ر سال 1996، در حالی که فقط 25 سال داشت، در رقابتهای انتخاباتی کنگره ملی آمریکا از منطقه منهتن شرکت کرد اما با اینکه گوی رقابت را "جرولد ندلر" (Jerrold Nadler) دموکرات از وی ربود، مورد تحسین "نیویورک پست" و "رادولف دابلیو جیولیانی" واقع شد. رییس ستاد انتخاباتی وی "جان سی وایتهد" (John C. Whitehead) رییس شرکت "گلدمن ساکس و شرکا" و "بانک فدرال نیویورک" بود. وایتهد بعدها وارد شرکت و توسعه و نوسازی منهتن شد و وظیفه بازسازی برجهای مرکز تجارت جهانی پس از واقعه 11 سپتامبر را بر عهده گرفت.
مایکل، در ژانویه 2003 اعلام کرد که قصد ورود به مبارزات انتخاباتی سنا و رویارویی با حریف دموکرات خود "چاک شامر" (Chuck Schumer) را دارد. وقنی او 20 هزار را نفر را در کمپین خود به کار گرفت و 820 هزار دلار هزینه این کمپین کرد، توجه ناظران را به خود جلب نمود. اما علیرغم تلاش بسیار مایکل بنیامین محافظهکار و موفقیتهای وی در جلب نظر مردم، کمیته جمهوریخواهان منطقه اقدام به انتخاب "هاوارد میلز" (Howard Mills) اعتدالگرا به جای وی کردند. هر چند که بعدها میلز در رقابت با شامر شکست خورد.
اما کنار گذاشتن بنیامین موجب افشاگری وی علیه هیئت جمهوریخواهان منطقه و جورج پتکی (George Pataki) -فرماندار نیویورک- گردید. اما در نامهای علنی مقامات نیویورکی را به طراحی بازیهای پنهان و ناجوانمردانه سیاسی و زد و بندهای کثیف و غیرانسانی متهم کرد و علت کنار گذاشته شدن خود را وابسته نبودناش به آنها ابراز داشت. وعدههای انتخاباتی او شامل کاهش مالیات، جلوگیری از ولخرجیهای دولتی، تامین امنیت اجتماعی، حمایت از همه والدین در مدارس و نه فقط ثروتمندان، منع سقط جنین به جز در موارد اضطراری، اشتغال زایی و جلوگیری از دخالت دولت در امور اقتصادی مردم، دفاع از هویت ملی، و رویکرد جدی نسبت به محور شرارت شامل ایران، کره شمالی، وسوریه بود. او از حمله به عراق و قرار دادن ایران در لیست محور شرارت حمایت کامل به عمل آورد.
جمشید دلشاد (Jamshid "Jimmy" Delshad)جمشید دلشاد معروف به جیمی دلشاد متولد 1318 شیراز و یهودی است.در سال 1338 همراه با برادران خود به آمریکا مهاجرت نموده و در دانشگاه "نوردریج" کالیفرنیا در رشته علوم تحصیل کرد. دلشاد در سال 1338 به آمریکا مهاجرت کرد و در سال 1358 یک شرکت رایانهای را تاسیس کرد. بعدها در سال 1369 به عنوان رییس کنیسه "سینای" که بزرگترین کنیسه جهان است، انتخاب شد. او هم اکنون از کاریزما و نفوذ بسیاری در جامعه یهودیان آمریکا برخوردار است.او در سال 2003 وارد شورای شهر بورلی هیلز شد و در 27 مارس سال 2007 رسما به عنوان شهردار این شهر انتخاب گردید. دلشاد، تا مارس 2011 شهردار شهر بورلی هیلز بود. وی، اولین ایرانی و تنها شخصیت ایرانی است که شهرداری یک شهر در امریکا را عهدهدار شده است.
جیمی دلشاد پس ار پایان دوره تحصیل، فعالیت خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ادامه داد و به مدت 7 سال در جایگاه یکی از مدیران اجرایی هیئت اموزشی آن دانشگاه تصمیمات مهمی را اتخاذ کرد. او در سال 1965 اقدام به تحصیل در رشته فنآوری انبارداری رایانهای کرد و در سال 1978 موفق شد که مستقلا در زمینه فعالیت خود را داشته باشد.
اما دلشاد در سال 1999 با انتخاب بعنوان رییس کنیسه "سینای"، شرکت رایانهای خود را به جهت کمک و مساعدت به جامعه یهودیان فروخت. او علت این عمل خود را وقف کامل خود به جامعه یهودیان و کشوری اعلام کرد که فرصت تجربه "زندگی آمریکایی" را به وی بخشیده است. جیمی اینچنین ابراز داشت: "من به عنوان یک تاجر و متخصص تکنولوژی با این عمل نه تنها قصد انتقال تجربه خود به سازمانهای یهودی غیرانتفاعی را دارم بلکه میخواهم مردم پیرامونی خود را به رویارویی با چالشهای جذاب و جدید زندگی دعوت کنم تا از این مجرا آنها مرا به عنوان یک الگوی موفق ببینندو تا به حدی با جامعه یهودیان آشنا شوند که خود را جزئی از ما ببینند".
وبسایت رسمی خود او جایی در معرفیاش اینچنین بیان میکند: "با آنکه او ایرانی است، اما آمریکا را کشور و بهشت خود دانسته و همیشه قدردان آن بوده است". وی وقتی در انتخابات 2003 شورای شهر پیروز شد، چنین گفت: "من با حس غرور ملی آمریکایی و افتخار به این مرز و بوم وارد شورای شهر شدم. من به این کشور که در حق من لطف کرد تا بتوانم از طریق ایجاد کار مساعد یک زندگی واقعی را تجربه کنم، همیشه بدهکارم".
جمشید دلشاد که علاقه عجیبی به جیمی بودن دارد اما نام فامیلی دلشاد را هنوز به عللی که روشن نکرده حفظ نموده است، 48 سال است که در لس انجلس و 18 سال است که در بورلی هیلز زندگی میکند. وی 38 سال است که با لانی گرشتاین دلشاد ازدواج کرده و دارای دو فرزند دختر و پسر به نامهای "دبرا" و "دانیل" است.
جیمی وقتی در سال 2007 شهردار شهر مورد علاقهاش شد، قول داد که آن شهر را تبدیل به امنترین و آمادهترین جای آمریکا برای یهودیان کند. بدین ترتیب، دستور داد که در جای و جای شهر دوربین مدار بسته نصب شود تا هرگونه مشکل ترافیکی، دزدی و درگیری سریعا در دید پلیس باشد. وی، هر آنچه که برای استفاده از ابزار تکنولوژیک جهت کنترل بزهکاریهای شهر در توان داشت، بکار گرفت.افتخارات و جوایز جیمی دلشاد شامل موارد ذیل میگردد:جایزه انجمن مالکان وطنی B.H.P.E.T سال 2005جایزه سال 1990 کنیسه سینای به عنوان "مرد سال"جایزه سال 1991 فدراسیون یهودی باشگاه مردان با عنوان "بوته سوزان"جایزه رهبریت یهودی محافظهکار از موسسه "ماسوت/استسچر"
کنیسه سینایاین کنیسه که بزرگترین کنیسه یهودی جهان است، در روزهای شنبه پذیرای یکهزار و 500 میهمان و روزهای تعطیلات رسمی 400 میهمان است. دو مدرسه را با یکهزار دانشآموز مدیریت میکند. همچنین دو غسالخانه در لس آنجلس دارد. ظاهرا کارکرد دلشاد تا به آن حد بود که با ایجاد اتحاد و هماهنگی میان بخشهای مختلف کنیسه، رشد عضویت در این مجموعه را تا 30 درصد بالا برد.
او از 2002 تا 2010 ریاست بنیاد ماگبیت را بر عهده داشت. وظیفه این بنیاد، جذب دانشجویان گرفتار و بیپول به یهودیان از راه حمایت مالی آنها است.
اما مناصبی که دلشاد در سازمانهای خصوصی و غیرانتفاعی داشته است:* عضویت در هیئت مدیره مرکز مشاوره ماپل* عضویت در هیئت مدیره مرکز پزشکی شبا* ریاست فدراسیون یهودیان ایرانی مقیم آمریکا* عضویت در هیئت مدیره کنیسه نصا* عضویت در بنیاد آگاهی فرهنگی اسراییل* ریاست کنیسه سینای* عضویت در آیپک* دیدار افتخاری بعنوان نماینده یهودیان با دالائی لاما* شرکت در همایشهای مختلف یهودیان به عنوان سرمایهگذار* عضویت در فدراسیون یهودیان JCRC
جمشید دلشاد که از هیچ تلاشی برای رفاه حال هموطنان آمریکایی خود فروگذار نکرده، دستی هم بر آتش ایران ستیزی دارد. پایگاه خبری "فردا نیوز" در همین رابطه به نقل از روزنامه "لس آنجلس تایمز" در مطلب خود به تاریخ 20 تیر 1386 اورد که دلشاد قصد دارد از شورای شهر بورلی هیلز بخواهد که سرمایهگذاریهای صندوق بازنشستگی بورلی هیلز در شركتهای فعال در ایران را خارج كنند. هدف از این "اقدام نمادین" جمعآوری حمایت برای تشکیل جنبش در كالیفرنیا و سایر ایالتهای آمریكا به منظور منزوی ساختن ایران معرفی شده است. لس انجلس تایمز در این رابطه اورده که هدف دقیق دلشاد مقابله با ایران بعنوان حامی تروریسم است؛ کمااینکه وی در این رابطه اینگونه ابراز داشته که "نمیخواهم چون ایرانیالاصل هستم، به این بهانه در قبال ایران سکوت کنم. میخواهم همه بدانند که برغم ایرانی بودنم، حامی امریکا هستم".
سیروس حبیب (Cyrus Habib)سیروس حبیب متولد 31 مرداد 1360 است. او تا سن 8 سالگی سه مرتبه به سرطان عجیب و کمیابی دچار شد که هر سه مرتبه درمان گردید اما نهایتا او را در سن 8 سالگی برای همیشه نابینا کرد.وی در 4 نوامبر 2014 به عنوان نامزد دموکرات با کسب 65 درصد آرا رسما از ناحیه قانونی 48 واشنگتن وارد مجلس سنا شد. البته وی در سال 2012 هم با کسب 61 درصد آرا موفق به ورود به مجلس نمایندگان شده بود. او در آن زمان از سوی همحزبیهای خود به عنوان نایب رییس "کمیسیون تکنولوژی و توسعه اقتصادی" انتخاب شد.
حبیب در رشته حقوق در دانشگاه "پرکنیز کوی" سیاتل موفق به اخذ مدرک کارشناسی شده است. او بورسیه موسوم به "رودز" دانشگاه آکسفورد را گرفت که فقط به دانشجویان ممتاز خارجی اهدا میشود. همچنین بورسیه موسوم به "ترومن" را برای انواع طرحهای ابتکاری و خدمت به جامعه آمریکا بدست آورد. او از پیروان پل سوروس برادر بزرگتر جورج سوروس تاجر و سرمایهگذار مشهور است که یک مجارستانی متولد آمریکا و مهندس و تاجر بزرگ بود، میباشد.
سیروس حبیب، از دانشگاه کلمبیا با درجه "سوما کوم لاده" (لاتین-Summa Cum Laude) که بالاترین درجه علمی است، فارغالتحصیل شد. او عضو جامعه افتخاری "فی بتا کاپا" دانشگاه اکسفورد و سردبیر "مجله حقوق و قضا" دانشکده حقوق دانشگاه ییل آمریکا است. او در خدمت اساتیدی چون قاضی "گوئیدو کالابرسی"، پروفسور "آخیل امار"، و پروفسور "هارولد کوح" بوده است. حبیب در سال 2014 از سوی مجله "حکومتداری" به عنوان یکی از 12 قانونگذار برتر واشنگتن انتخاب شد. همچنین به عنوان یکی از 40 سیاستمدار برتر زیر 40 سال 2014 امریکا" از سوی واشنگتن پست انتخاب شد.
راس میرکریمی (Ross Mirkarimi)
"راس میرکریمی" متولد 13 مرداد 1340 (4 آگوست 1961) شیکاگو از پدری ایرانی به نام "حمید میرکریمی" و مادر روس یهودی با نام "نانسی کلمن" است. وقتی 5 سال بیش نداشت، والدینش از هم جدا شدند. مادر، او را با خود به "جیمز تاون" برد. پدر را بسیار کم میدید. راس، بعدها کارشناسی علوم سیاسی خود را از دانشگاه "سنت لوئیز" گرفت. سپس در رشته اقتصاد بینالملل موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه "گلدن گیت" شد. او که از سال 1984 در سان فرانسیسکو زندگی میکند، دومین مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم محیطی از دانشگاه سان فرانسیسکو دریافت کرده است.
راس، در سال 2009 از همسر خود "الیانا لوپز" (Eliana Lopez) که یک ستاره تلویزیونی در ونزوئلا است، صاحب یک فرزند شد. اما در 13 ژانویه 2012 پس از به خطر انداختن بچه به دلیل مشاجره با همسرش در شب سال نو، به خشونت خانوادگی متهم شد. لذا، وی که رییس پلیس سان فرانسیسکو بود، تا مدتی توسط "اد لی" (Ed Lee) شهردار سان فرانسیسکو در تعلیق ماند. لی، از "شورای سرپرستان سان فرانسیسکو" خواست تا با اخذ رای نسبت به ابقا یا عزل وی تصمیمگیری کنند. نتیجه اینکه آراء کاملا به نفع وی صادر گردید و میرکریمی در سمت خود ابقا شد.میرکریمی، در ابتدای دوره خدمت خود در اداره پلیس سان فرانسیسکو، مامور دایره جرائم "یقه سفید" یا "بدون خشونت" (white collar crime) که توسط مقامات رخ میداد و عموما ارتباط به فساد مالی داشت، بود.
نقشهایی که میرکریمی در سازمانهای مدنی و جوامع مختلف داشته است:* رهبر ائتلاف منطقه آزاد هستهای (Nuclear Free Zone)* عضویت در اتحادیه صنایع امریکا* عضویت در فدراسیون بینالمللی مهندسین و متخصصین* عضویت در تالار تجار ایرانی-آمریکایی* تحلیلگر محیطی تیم مطالعاتی هاروارد بر روی مورد بحران عراق* عضویت در سازمان ملی زنان آمریکا
راس، در سال 1990 همراه با "رالف نادر" لبنانیالاصل حزب سبز کالیفرنیا را تشکیل داد اما بعدا که عضو "شورای سرپرستان سان فرانسیسکو" بود، با علم به این موضوع که دیگر نمیتواند راه حزب سبز را بپیماید، در مارس 2010 دموکرات شد. او سیاستهایی همچون مجاز دانستن توزیع ماری جوآنا جهت استفادههای درمانی، تامین امنیت خیابانها و معابر، مبارزه با انواع جرائم و جنایات، منع مصرف تنباکو در زمینهای گلف، تغییر نام برخی خیابانها برای احترام به اقلیت رنگین پوست جهت جلوگیری از عدم عزیمت آنها از شهر، کنترل سلاح، حمایت از "جاش وولف" ابر سرمایهگذار مشهور، حفظ و نگهداری محیط زیست، افزایش پلیس گشت پیاده، و افزایش تاثیربخشی معماری و ساخت و ساز شهری را در دستور کار قرار داد. اما هنگامی که اولین منع قانونی استفاده از کیسههای پلاستیکی را در سوپرمارکتهای بزرگ و داروخانهها در 2007 پیشنهاد داد، توجه جامعه آمریکا را به خود جلب کرد.
راس میرکریمی، در چندین وهله از نامزدان دموکرات سان فرانسیسکو به عنوان مسئول کمپین حمایت کرد و در سال 2003 هماهنگکننده و سخنگوی کمپین "مت گونزالس" در انتخابات شهرداری سان فرانسیسکو بود. او، در سال 2008 حمایت خود از باراک اوباما را ابراز داشت.
هم اکنون میرکریمی رییس پلیس سان فرانسیسکو است. قبل از این، از سال 2005 تا 2011 رییس پلیس منطقه 5 این شهر بود. سیاستهای او تحت عنوان "سیاستهای سبز" شامل عدالت اجتماعی و مبارزه با خشونت است.
الکس نورسته (Alex Nowrasteh)
"الکس نورسته" تحلیلگر امور مهاجرت است و برای "مرکز شکوفایی و آزادی جهانی موسسه کاتو" که یک اتاق فکر است، کار میکند.
او فرزند "سیروس نورسته" و همسر آمریکاییاش به نام "بتسی گریفین نورسته" و متولد کالیفرنیای جنوبی است. پدرش فیلمساز مشهوری است که فیلم "مسیری تا 11 سپتامبر" را در کارنامه خود دارد. سیروس نورسته بابت ساخت فیلم "روزی که به ریگان شلیک شد" به تهیه کنندگی "الیور استون" مشهور، به شدت بابت تبعیضات لیبرالی از سمت محافظهکاران زیر سوال رفت. "ریچارد آلن" -مشاور امنیت ملی ریگان- با چاپ مقالهای در وال استرین ژورنال، وی را به شدت کوبید و نام فیلم او را "روزی که نورسته به حقیقت شلیک کرد" گذاشت. بدین ترتیب نورسته پاسخ شدیداللحن خود را طی چاپ مطلبی در لس انجلس تایمز به وی داد. جنجالیترین فیلم او در ایران، "سنگسار ثریا" نام دارد.الکس، کارشناسی اقتصاد خود را از "دانشگاه جورج میسون" و کارشناسی ارشد همین رشته را از "دانشگاه اقتصاد لندن" اخذ نمود.
در ژانویه 2013، شبکه خبر ABC او را به عنوان یکی از 15 تحلیلگر و کارشناس بزرگ مهاجرت در شبکه اجتماعی توئیتر اعلام کرد. همچنین مجله نشنال ژورنال او را یک وکیل آزادیخواه مهاجرت و مجله ملیگرای "رنسانس آمریکایی" وی را وکیل طرفدار مهاجرت آزاد و همتراز با وکلای مشهوری چون "آنتونی گرگوری"، "والتر بلاک"، "آلوارو وارگاس لیوزا"، و "خسوس هوئرتا دو سوتو" خواند.
الکس نورسته دارای مقالات متعدد در زمینه مهاجرت برای روزنامه هافینگتون پست، مجله فوربس، مجله نشنال ژورنال، و خبرگزاری رویترز است.
دیوید صفویان (David Safavian)"دیوید حسین صفویان" متولد 13 مرداد 1346 (4 آگوست 1967) است و یک دختر دارد. او یک وکیل جمهوریخواه و رییس ستاد اداره خدمات دولتی امریکا است. صفویان که در میشیگان زندگی میکند، دارای مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه دترویت بوده و مدارج دیگر تحصیلی را در دانشگاههای لویولا، جرج تاون، میشیگان، و سنت لوئیز طی کرده است. او در مقاطع مختلف از شخصیتهای جمهوریخواه حمایت نموده است.صفویان در سال 1997، با همکاری "گراور نورکوئیست" اقدام به تاسیس بنگاه لابی "گروه مریت" کرد. او در گفتگو با "لگال تایمز" در آن زمان، بنگاه خود را کاملا پیرو اصول و رها از رشوهگیری و لابی خواند. اما در طی این سالها، صفویان از لابیگری برای بسیاری از شرکتهای خارجی مثل شرکتهای نفتی ونزوئلا و شرکتهای مختلف هندی و دولتهای پاکستان، گابون و کنگو دریغ نکرد.
در سال 1999، سناتور "جون کیل" از آریزونا لایحهای را به سنا برد که قمار اینترنتی را یک جرم محسوب میکرد. این امر، به شدت منافع صفویان را به خطر انداخت و او را ناراحت کرد. لذا، اقدام به تشکیل ائتلاف "حق انتخاب کاربر اینترنتی" بر علیه این لایحه کرد. لابی و نفوذ صفویان انقدر قوی بود که فوجی از قماربازان شامل انجمنها و اتحادیههای مختلف امریکا -که برخی از آنها مشتری او بودند- را وارد این ائتلاف نمود. در نهایت ائتلاف وی موفق به کارشکنی در آن لایحه شد. صوفیان، در ژانویه 2001 بنگاه خود را به قصد تصدی ریاست ستاد انتخاباتی "کریس کانن" -نامزد جمهوریخواه- ترک کرد.
او در فضاحت بزرگ پرونده "جک آبراموف" (تاجر و لابیگر مشهور یهودی) که مربوط به لابیگری و فساد مالی 87 میلیون دلاری میشود، دخیل بود. وی که رفیق گرمابه و گلستان آبراموف است، در آن زمان کارمند سازمان برنامه و بودجه دولت امریکا بود. صفویان، به 18 ماه حبس محکوم شد و تقاضای فرجامخواهی داد اما در دادگاه تجدیدنظر به شهادت دروغ محکوم شد. نهایتا، پس از کش و قوس فراوان، تمامی اتهامات وی فاقد وجاهت قانونی شناخته شد و صفویان تنها برای دروغ گفتن به دادگاه در رابطه با همکاری با آبراموف در 16 اکتبر 2009 به یک سال حبس محکوم گردید.
فریار شیرزاد (Faryar Shirzad)"فریار شیرزاد" متولد 1965 لندن است. وی، دارای مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه مریلند، کارشناسی ارشد سیاست عمومیاز دانشکده جان اف کندی دانشگاه هاروارد، و دکترای حقوق از دانشگاه ویرجینیا است.
شیرزاد، از مارس 2003 تا آگوست 2006 در شورای امنیت ملی آمریکا فعالیت داشت. او مشاور مخصوص جروج دابلیو بوش، رییس شورای اقتصاد ملی، و مشاور امنیت ملی در امور اقتصادی بوده است. شیرزاد همچنین فرستاده ویژه جورج دابلیو بوش به اجلاس گروه 8 بود. او بوش را برای شرکت در کنفرانسهای اقتصادی بینالمللی آماده میکرد.این اقتصاددان، پیش از ورود به کاخ سفید، در اداره واردات وزارت بازرگانی فعالیت داشت و مسئولیت مذاکرات تجاری و اقتصادی با تمامی کشورها را بر عهده داشت. کمی پیش از آن هماهنگکننده تیم تجاری "بوش-چنی" بود. همچنین مشاور مخصوص کمیته اقتصاد مجلس سنا بوده و به غالب دانشگاههای آمریکا مشاوره تجاری و اقتصادی داده است.
او نیز موفق به دریافت "مدال افتخار جزیره الیس" شده است. شیرزاد از امضاءکنندگان پرونده دادگاه عالی آمریکا موسوم به "هالینگوورث وی پری" در حمایت از ازدواج همجنسگرایان در سال 2013 است. وی در حال حاضر مدیر ارشد دفتر روابط دولتی شرکت گلدمن ساکس است.
ولی نصر (Vali Nasr)"سید ولی رضا نصر" در 29 آذر 1339 در تهران به دنیا آمد. او فرزند "سید حسین نصر" -استاد علوم اسلامی- است. در 16 سالگی به انگلیس رفت و پس از انقلاب 1357 به همراه خانواده برای همیشه به امریکا مهاجرت کرد. او موفق به اخذ مدرک کارشناسی روابط بینالملل از دانشگاه "تافتس" با درجه ممتاز "سوما کوم لاد" گردید. سپس در سال 1984 مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد بینالملل و مطالعات خاورمیانه را از دانشگاه "فلچر" و در سال 1991 دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه ماساچوست دریافت نمود. همسر او "دریا" یک مهندس تکنولوژی است و سه فرزند او امیر، حسین، و دنیا نام دارند. ولین نصر سه بار در برنامه معروف "دیلی شو" با میزبانی "جان استوارت" در تاریخهای یکم آگوست 2006، 22 سپتامبر 2009، و 25 آوریل 2013 حضور یافته است. او، هماکنون دارای بیش از 20 کتاب و مقاله است.
نصر، مفسر سیاسی مسائل خاورمیانه، اسلام شناس، نویسنده، و استاد دانشگاه است. از اعضای مستمر و ارشد موسسه بروکینگز بوده و ریاست موسسه مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز را بر عهده دارد. وی، مشاور "ریچارد هولبروک" (Richard Holbrooke) -نماینده اوباما در امور پاکستان و افغانستان- بود. همچنین، عضو دائم شورای مناسبات خارجی دولت آمریکا است و در دانشگاههای کالیفرنیا و استراتفورد تدریس میکند.
رامین طلوعی (Ramin Toloui)اما رامین طلوعی دموکرات دست به نقدترین ایرانی دستگاه دیپلماسی امریکا است، چرا که هماکنون نسبت به همنژادان خود در مهمترین پست دولتی قرار دارد.
اما رامین طلوعی دموکرات دست به نقدترین ایرانی دستگاه دیپلماسی امریکا است، چرا که هماکنون نسبت به همنژادان خود در مهمترین پست دولتی قرار دارد.رامین طلوعی تهرانی در نوامبر 2014 به عنوان معاون امور بینالملل وزارت خزانهداری آمریکا منصوب شد. وی دارای مدرک کارشناسی فلسفه از دانشگاه هاروارد و کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه آکسفورد است. وظایف وی در وزارت خزانهداری شامل مدیریت سیاستهای مالی بینالمللی، ارتباط و همکاری با کشورهای گروه 20، و مدیریت مسائل اقتصادی داخلی و دو طرفه خارجی است.
البته گفتنی است که طلوعی از سال 1999 همواره در خدمت این وزارت بوده است. وی، از سال 1999 تا 2001 اقتصاددان بخش اروپای مرکزی و جنوب شرقی، از سال 2001 تا 2003 مشاور معاون وزیر و از سال 2003 تا 2006 مدیر اداره نیمکره غربی وزارت خزانهداری آمریکا بود.
از سوایق کاری طلوعی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:* فعالیت در شرکت مدیریت سرمایهگذاری پاسیفیک* فعالیت در هلدینگ پیمپکو (PIMPCO) شامل: صندوق گروه بازارهای نوظهور پیمپکو، شرکت پیمپکو کانادا، شرکت استراتژی سود جهانی پیمیکو، بنیاد مجمع پیمپکو، صندوق بیمه پیمپکو، گروه بازار پیمپکو.* وزارت خزانهداری آمریکا
کد خبر: ۵۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۳
در آستانه هفته پژوهش از پژوهشگران برتر دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان تجلیل به عمل آمد
کد خبر: ۵۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۲۰
معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد ائمه جمعه را قطب تصمیمساز در حوزههای مختلف خواند و گفت: حضور ائمه جمعه کهگیلویه در جلسات و همراهی دولت یک ضرورت است.سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش خبرگزاری فارس از کهگیلویه وبویراحمد، فتاح محمدی عصر امروز در جمع خبرنگاران دهدشت در پاسخ به سؤالی مبنی بر علت عدم حضور ائمه جمعه شهرستان کهگیلویه و بویراحمد در جلسات شورای اداری و دیگر مراسمات، اظهار کرد: چیزی که مورد توجه دولت است تعامل با همه نهادها، ارگانها و دستگاههاست و ائمه جمعه و جماعات به عنوان مرکز مورد توجه ما هستند.
معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد ائمه جمعه را قطب تصمیم سازی و مرجع تأثیرگذار در برنامههای مختلف از جمله حوزه فرهنگی خواند و گفت: نشستهایی با این بزرگواران انجام شده و برگزار خواهد شد و امیدواریم با تعامل و تلاشهایی که صورت میگیرد بتوانیم با همراهی آنان جامعه را در برابر تهدیداتی که دشمنان انقلاب متوجه نظام کردهاند مصون داریم.
محمدی مبانی و مشترکات در نظام مقدس جمهوری اسلامی و تأکیدات رهبر معظم انقلاب در همراهی و تعامل با دولت و تقویت و پیشرفت نظام را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: همه باید تلاش کنیم و مجاهدت داشته باشیم که با عزم ملی و مدیریت جهادی و با همفکری و هماندیشی بتوانیم بستر را برای وحدت بیشتر فراهم کنیم.
معاون استاندار کهگیلویه و بویراحمد آیه شریفه « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ...» را مصداق بارز رهنمود به وحدت و پرهیز از تفرقه دانست و افزود: خداوند متعال بهترین راهکار را در کتاب گهربار آورده و امر به وحدت و سعی از تفرقه دارد.
محمدی با تأکید بر اینکه برای خدمت به مردم نباید بهانه آورد و راهی جز تعامل و همکاری وجود ندارد، خاطرنشان کرد: اگر اختلافی وجود داشته باشد از مجرای قانونی رفع میشود.
کد خبر: ۵۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۷