برچسب ها
وزیر آموزش و پرورش گفت: فعلا در وزارت آموزش و پرورش استخدام نداریم. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:علی ‌اصغر فانی در حاشیه بازدید از کتاب خانه ملی در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار واحد مرکزی خبر افزود: جذب و استخدام در وزارت آموزش و پرورش، به جز شرایط استثنا از طریق دانشگاه فرهنگیان است.وی درباره تعیین تکلیف آزمون استخدام مربیان پیش دبستانی و همچنین افزایش20 درصد فوق العاده شغل معلمان ‌مقطع ابتدایی گفت: ‌پی گیری ها ادامه دارد و هر وقت به نتیجه برسیم اعلام می کنیم.وزیر آموزش و پرورش درباره شرایط اخذ مجوز استخدام در این وزارتخانه گفت: مجوز استخدام باید از مبادی ذی ربط اخذ شود که متاسفانه در سال های گذشته، ‌بیشتر از ظرفیت مجاز استفاده شده است.   دارالفنون گنجینه اسناد می شودوزیر آموزش و پرورش  پس از بازدید بخش‌های مختلف  سازمان اسناد و کتاب خانه ملی  در جمع خبرنگاران ،  از بازسازی مدرسه دارالفنون و تبدیل آن به گنجینه اسناد ارزشمند وزارت آموزش و پرورش خبر داد و  گفت: یکی از سیاست‌های دولت؛ توسعه فرهنگ کتاب خوانی و تقویت روحیه پرسشگری در دانش آموزان است؛ که اجرای این سیاست به بالندگی و پویایی در دانش آموزان منجر می شود.وی  سازمان اسناد و کتاب خانه ملی را گنجینه با ارزش  تاریخ تمدن ایرانی - اسلامی توصیف کرد و گفت: آشنایی بیشتر دانش آموزان با این گنجینه عظیم، به نفع  نسل آینده ساز کشور خواهد بود و بهره مند کردن دانش آموزان از این ظرفیت، برنامه آموزش و پرورش است.فانی همچنین گفت: ما می‌توانیم در تدوین کتاب ‌های درسی و تهیه محتوای آنها، دانش آموزان را با سابقه تمدنی کشورمان بیشتر آشنا کنیم تا آنها بدانند ایران اسلامی چه توانمندی‌های زیادی داشته است و متوجه شوند که سابقه بسیاری از علوم از جمله پزشکی و نجوم در کشور ما به 800 سال برمی گردد در حالی که در غرب، سابقه ای 200 ساله دارد.وی با اشاره به اسناد ارزشمند نسخ خطی مجموعه کتاب خانه ملی گفت: برپایی اردوهای دانش آموزی برای دیدن بخش های مختلف کتاب خانه ملی برای دانش آموزان و معلمان از جمله برنامه های ما برای همکاری با این مجموعه فرهنگی ارزشمند است.فانی همچنین از پیشنهاد طرح تدوین تاریخ شفاهی آموزش و پرورش ایران که از طرف کتاب خانه ملی مطرح شد، استقبال کرد.   نگهداری کتاب ‌های 700 ساله و اسنادی 1000 ساله در کتاب خانه ملیرییس سازمان اسناد و کتاب خانه ملی ایران با این که این سازمان در گذشته با نخبگان ارتباط لازم را نداشته است، گفت: در تلاشیم با ایجاد تعامل با نخبگان، از ظرفیت عظیم کتاب خانه بهره برداری کنیم.سیدرضا صالحی امیری در نشستی با وزیر آموزش و پرورش پس از بازدید از بخش های مختلف سازمان اسناد و کتاب خانه ملی با بیان این که تقریبا هر روز در اندیشگاه کتاب خانه ملی با حضور اندیشمندان فکر و قلم نشستی برپا می شود؛ افزود: ساده ترین شکل بهره برداری وزارت آموزش و پرورش از منابع موجود در سازمان اسناد و کتاب خانه ملی ایران بهره برداری و برنامه ریزی برای حضور و بازدید نیروهای فرهنگی و به ویژه مربیان و معلمان شاغل و همچنین اولیای دانش آموزان در این مجموعه است.وی اضافه کرد: در مجموعه کتاب خانه ملی، کتاب ‌هایی از 700 سال و اسنادی تا 1000 سال قبل نگهداری می‌شود، که متاسفانه به دلیل نبود آگاهی از این منابع عظیم، از این گنجینه‌ها استفاده نمی‌شود.
کد خبر: ۵۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۶

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: ولی‌الله شجاع‌پوریان امشب در مراسم گرامیداشت 16 آذرماه روز دانشجو که با حضور فرماندار گچساران و جمعی از مسئولان و دانشجویان در دانشگاه پیام‌نور گچساران برگزار شد، اظهار کرد: روز 16 آذر روز نماد و نبوغ دانشجویان در عرصه تحولات سیاسی جامعه در قبل و بعد از انقلاب است. وی با بیان اینکه در خصوص جنبش دانشجویی و تحولات آن در کشور، نقش دانشگاهیان در تحولات کشور بی‌بدیل بوده است، ادامه داد: در ابتدا با اشاره به دو مناسبت دیگر در آذرماه یادآور می‌شوم که پنجم آذرماه سالروز تشکیل بسیج مستضعفان با ابتکار ماندگار حضرت امام راحل(ره) و دوم روز 12 آذر روز قانون اساسی بوده که هر دو موضوع مهمی هستند. نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم خاطرنشان کرد: امروز همه دلسوزان و جناح‌های سیاسی کشور نقش بسیج را در توسعه اقتصادی، سیاسی، علمی را غیر قابل انکار می‌دانند، اما اگر گاهی در ارتباط با نهادهای انقلابی مانند بسیج، سپاه صحبتی، بحثی یا انتقادی هست، هیچ‌گاه بحث جایگاه آن‌ها و لزوم حضورشان در جامعه محل بحث و جدل نیست. شجاع‌پوریان بیان کرد: انتقاد آن‌ جایی مایه می‌گیرد که این نهادهایی که متعلق به همه جامعه هستند و نهادها ملی و در یک سخن فراجناحی هستند خدای ناکرده نوع مأموریت جناحی یا خطی برای آن تعریف کنیم. عضو شورای اسلامی شهر تهران با اشاره به کتاب وصیت‌نامه امام راحل، بیان کرد: اگر رهنمودهای حضرت امام در عرصه‌های مختلف مورد توجه قرار بگیرد، بسیاری از مشکلاتی که امروز محل اعتنا و توجه دعواهای سیاسی هست در حقیقت پایان می‌یابد. وی با اشاره به اینکه قانون اساسی در راستای قوانینی است که امروز حقوق ملت و مردم به آن  توجه دارد، عنوان کرد: بدون اغراق و بدون تعصب قانون اساسی ما قابل مقایسه با قوانین مترقی کشورهایی است که حداقل 200 سال سابقه دموکراسی و آزادی‌خواهی دارند و علت آن این است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به حقوق انسان‌ها در قالب تکریم ارزش و افتخار داده است. نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم در ادامه با بیان اینکه در آموزه‌های دینی ما و به ویژه آموزه‌های شیعی ما به حقوق بشر و حقوق انسان‎ها احترام فوق‌العاده‌ای گذاشته می‌شود، یادآور شد: علاوه‎ بر این، موارد بحث‌های قانونی ما برگرفته از تجربه دنیای مدرن امروز هست. وی با اشاره به اینکه قانون اساسی ما نماد هم قوت قوانین اساسی دنیای امروز و مدرن را داشته و هم رنگ و لعاب دینی دارد، خاطرنشان کرد: اگر امروز قانون اساسی ما با جامعیت کامل و بدون نگاه سطحی در همه بخش‌ها اجرا شود، بسیاری از مشکلات امروز را نخواهیم داشت. شجاع‌پوریان اضافه کرد: قانون اساسی ما در زمینه حقوق ملت، انتخاب مردم، آزادی اجتماعات و ... نقش فعالی دارد. وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به جنبش‌های دانشجویی و با بیان اینکه من در این جلسه از دیدگاه خودم صحبت می‌کنم و امیدوارم که در این جلسات به همه تشکل‌ها اجازه صحبت داده شود، در ادامه با اشاره به جریانات فکری دوران امام صادق(ع)، تصریح کرد: مبانی دینی ما در هیچ عرصه‎ای کم ندارد و کسی از بحث‎های آزاد، مناظره و کرسی‎های آزاداندیشی می‌ترسد که مبانی قوی جهت دفاع از اندیشه‎های دینی و عقاید خویش نداشته باشد. این مسئول با بیان اینکه در چنین جلساتی همه تشکل‌های سیاسی باید حق صحبت داشته باشند، ادامه داد: ما باید در این جلسات این حق را به دیگر دوستان خود در تشکل‌های سیاسی مختلف بدهیم که بیایند و بیانیه‎های خود را بخوانند و تردیدی نداشته باشیم که این فرآیند به رشد جامعه کمک خواهد کرد. نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم در بخش دیگری از سخنرانی خود با بیان اینکه اسلام و انقلاب اسلامی در مجادله‌های فرهنگی و دینی از رویکردهای دینی و سیاسی استقبال می‎کند، گریزی به علت نامگذاری 16 آذرماه به روز دانشجو و فعالیت سه شهید این روز زد و تشریح کرد: همه دانشجویان آن زمان و امروز با تفکرهای فکری متفاوت در یک چیز توافق دارند و آن نیز دفاع از جان مردم، ملک و سرزمین خویش است. شجاع‌پوریان اضافه کرد: به نظر من جنبش دانشجویی در قبل و بعد از انقلاب در کارنامه مبارزه ملت ایران نقش بی‌بدیلی داشته و دانشجویان با روحیه استبدادستیزی، عدالت‌خواهی در کنار امام راحل در انقلاب تسخیر لانه جاسوسی را به وجود آوردند. وی خاطرنشان کرد: یک سری از گروه‎های سیاسی مرجع که مردم به کلام و به قدم آن‌ها نگاه می‌کردند، عنصر دانشجو بود که در عرصه و زمان برای هیچ‌کس قدرت دانشجو شناخته شده نبود. نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم گفت: امروز دولت آقای روحانی وظیفه دارد که فضای نشاط و فعالیت را به دانشگاه برگرداند. این عضو شورای اسلامی شهر تهران عنوان داشت: دولت یازدهم وظیفه دارد که فضای فعالیت سیاسی خوب و با نشاط که وظیفه ذاتی جنبش دانشجویی است به دانشگاه‌های ما برگرداند. شجاع‌پوریان تصریح کرد: به نظر من یکی از افتخارات روحانی این است که در بحث معرفی وزیر علوم آن‌قدر مقاومت کرده که مجلس ناچار شده است عقب‌نشینی کند. وی در پایان بیان داشت: به عنوان کسی که دوست نزدیک فرهادی هستم می‌گویم سال‌ها او را می‌شناسم جنس فرهادی از وزاری معرفی شده قبل متفاوت نبوده و انسان محکم، اصلاح‌طلب و مدیر است و می‌بینیم که همین امروز که آمده اولین عکس‌العمل به بحث بورسیه‌های قلابی بوده که به عده‌ای داده شده و باید در چارچوب قانون رسیدگی شود. فارس
کد خبر: ۵۱۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۶

به‌مناسبت روز دانشجو، نمایشگاه مد و لباس اسلامی تحت عنوان «ریحانه» در دانشگاه صنعتی خاتم‌الانبیا بهبهان برای دانشجویان دختر دانشگاه برپا شد
کد خبر: ۵۱۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۶

همایش خاطره‌گویی دفاع مقدس با حضور سید ناصر حسینی‌‌پور نویسنده کتاب «پایی که جا ماند»‎در دانشگاه صنعتی خاتم‌الأنبیاء بهبهان برگزار شد
کد خبر: ۵۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۲

"آخرین کوچ "داستان زیبایی از زندگی عشایر کوچ نشین است که نویسنده ی جوان این کتاب ضمن بیان داستان خود به معرفی فرهنگ و آداب و رسوم مردم لر زبان کهگیلویه و بویراحمد پرداخت
کد خبر: ۵۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، آخوند ملا محمد کاشانی مشهور به آخوند کاشی است. در ادامه شرح حال مختصری از زندگی این بزرگوار می آید: در محله پشت مسجد جامعجوشقان استرک از یک خانواده کشاورز و مؤمن فرزندی به سال 1249 ه.ق به دنیا آمد که به خاطر ارادت به رسول اکرم(ص) نام او را «محمد» گذاردند دوران کودکی او سپری شد عشق و علاقه مذهبی او به دین و فراگیری علوم دینی سبب شد روستا را ترک کرده و به شهر عالم خیز کاشان رهسپار گردد. او وارد مدرسه سلطانی بازار کاشان گردید. فضای معنوی مدرسه او را مجذوب ساخته، علاقه ماندن در مدرسه را برای او فراهم ساخت سفر به اصفهان آخوند در سال 1286 ه.ق بعد از اینکه 37 سال از زندگی اش می گذشت برای ادامه تحصیل و استفاده از استادان بنام حوزه اصفهان که در آن زمان از مهم ترین حوزه های ایران بود به اصفهان رفتند و از محضر مهمترین استاد فلسفه آن زمان که نامش در همه جا مشهور بود یعنی آیت حق، فیلسوف نامدار، آقا محمد رضا قمشه ای بهره مند گشتند. و زانوی ادب در برابرش زدند و از ملا حسین تویسرکانی و میرزا حسن نوری و دیگران استفاده نمودند.ایشان  در مدرسه صدر اصفهان، علاوه بر فقه، اصول و حکمت، در ادبیات عربی و فارسی و ریاضیات تبحر داشت و مدرس آنجا شد. ملامحمد، معاصر حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقائی بود. جاذبه درس او که فلسفه را با عرفان آمیخته بود و انس با جهانگیرخان، علاقمندان به فلسفه، به ویژه فلسفه صدرایی را از شهرهای دور و نزدیک و حتی از کشورهای دیگر به اصفهان کشاند و در محضر درس او، شاگردان بسیاری حکمت آموختند و به کمال رسیدند. آخوند کاشی در طول زندگانیش، جز عبادت و درس و تدریس چیزی دیگر از او دیده نشد. همسر و فرزندی اختیار نکرد تا شاید اینگونه کامرانی ها، صدمه ای بر او وارد نکند. در عبادت و ریاضت به قدری غرق در خود بود که هر چقدر طلاب، رفت و آمد در حجره اش می کردند، ملتفت آنها نمی شد و گاه می شد که از شدت توجه و حضور قلب در نماز و ذکر رکوع و سجود دیده شد که غش کرد و افتاد و چون به حال آمد، دوباره نماز را اعاده کرد و هر نیمه شب آنقدر در نماز سوز و گداز داشت و بدنش می لرزید که از بیرون حجره صدای لرزش و وضعیت حال او احساس می شد. از او حالات عجیبه ظاهر می شده است. بسیاری از اکابر و از جمله مرجع بزرگ آیت الله حاج سیدحسین طباطبائی بروجردی شاگرد آخوند بودند و خود ظهور حالات عجیب را از آخوند اظهار می داشتند. او در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد. مرحوم شهید مدرس می گوید: من و او هر دو در زمان تحصیل خود، در نهایت سختی معاش بودیم و هر دو نسبت به حال یکدیگر ترحم داشتیم. از ملامحمد کاشی آثار مکتوبی به جای مانده است. اساتید ۱- آقامحمدرضا قمشه ای۲- ملاحسین التویسرکانی الاصل (ساکن اصفهان) شاگردانآخوند ملامحمد کاشانی، استاد بیشتر طبقه علما و بزرگان است تا جائی که از شمارش بیرون است:۱- آیةالله سیدابوالحسن اصفهانی۲- سید جمال الدین موسوی گلپایگانی (که تحت تربیت استاد بوده است)۳- شیخ اسماعیل الفروی اصفهانی (شیخ الرئیس)۴- حاج میرزا باقر امامی (دارنده رساله حکمیه)۵- سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی (مدیر حبل المتین)۶- حاج میرزاحسن خان جابری انصاری (مورخ شهیر صاحب تاریخ اصفهان)۷- آقا سیدحسن قوچانی (نجفی) صاحب کتاب سیاحت غرب۸- آقا سیدحسن مشکان طبسی۹- آیت الله آقاحسین طباطبائی بروجردی۱۰- حاج آقارحیم ارباب اصفهانی (شاگرد خاص آخوند)۱۱- میر سیدابراهیم طباطبائی زواری. بهترین اثر ماندگار آخوند تربیت شاگردانی بوده که هر کدام به تنهایی بتوانند جامعه و دنیای اسلام را اداره نمایند. و منادی اسلامی راستین باشند. و هرکدام از شاگردان او برگی هستند از کتاب نانوشته آخوند ، که سبب ماندگاری حوزه ی علم و عمل و معنویت و روحیه خداترس او شدند. امروز تمام علمای حوزه ی ما از حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بزرگان حوزه و مراجع فعلی با یک واسطه یا دو واسطه از شاگردان مکتب آخوند کاشی هستند. حالات معنویتو مو مي بيني و من پيچش مويكي از خصوصيات آخوند كاشي اين بود كه صورت برزخي افراد را مي ديد. و داستان هاي زيادي در اين مورد نقل شده است. يك روز مرحوم آخوند در جلسة تدريس خود قرار گذاشت كه تفسير كشاف را براي شاگردان درس بدهد و بعد هم اعلام كرد كه هر كس مي خواهد سر درس بيايد حتماً بايد با خودش اين كتاب را بياورد. روز بعد همه طلبه ها سر درس حاضر بودند و كتاب آورده بودند. در ميان طلبه ها، طلبه اي بود كه مشهور به قداست و تقوا بود و خيلي تحويلش مي گرفتند. اين طلبه آن روز كتاب را نياورده بود، مرحوم آخوند درسشان را كه مي دهند نگاهي مي كنند كه ببينند چه كسي كتاب را نياورده وقتي كه مي بيند اين طلبه معروف كتاب را نياورده به شدت با او برخورد مي كند و هر چه ناسزا بود به آن طلبه مي گويند كه تمام آن طلبه ها به ايشان شك مي كنند و ناراحت و منزجر مي شوند. چند روز بعد يكي از مریدان مرحوم آخوند كه ظاهراً مرحوم خراساني بوده اند از آخوند در مورد اين ماجرا سوال مي كنند كه آقا چرا شما اينقدر اين طلبه را اذيت كرديد؟ او در ميان طلاب مشهور به قداست و تقواست. مرحوم آخوند در جواب به او مي گويد: تو مو مي بيني و من پيچش مو        تو ابرو بيني و من اشارت هاي ابروچيزي نمي گذرد كه آخوند مرحوم مي شود. بعد از فوت آخوند معلوم مي شود كه اين طلبه كه حجره اش در مدرسة نيم آورد بود مبلغ فرقة ضالة بابيت و بهائيت است. و او گرگي بوده است در لباس ميش و در اين مدت مرحوم آخوند با چشم برزخي خويش از نيات پليد او آگاه بود. صورت برزخيمرحوم آيت الله شهيد دستغيب نقل مي كنند كه يك روز مرحوم آخوند كاشي وسط مدرسة صدر در كنار حوض مشغول وضو گرفتن بودند كه ناگهان مي بينند خرسي دارد به طرفشان مي آيد. ايشان دوان دوان خودشان را به حجره مي رسانند و در حجره را مي بندند و از حال مي روند. چند روز بعد يكي از حاجي هاي بازار مي رود نزد آخوند و از ايشان گله مي كند كه: حاج آقا حالا ما را كه مي بينيد فرار مي كنيد؟ مرحوم آخوند، آن وقت متوجه مي شوند كه آن خرسي كه آن روز ديده اند همين حاجي بازاري بوده است. دعاي ابوحمزه ثماليروزي يكي از شاگردان آخوند كاشي ايشان را براي افطار دعوت مي كنند و با اصرار زياد از او خواهش مي كنند كه سحر هم تشريف داشته باشند. آخوند فرموده بودند: به شرطي مي مانم كه با من كاري نداشته باشيد و دنبال كار خود برويد. طلبه مي گويد: من دانم براي پذيرايي نزد آقا مي رفتم تا ببينم ايشان چه كار مي كنند. متوجه شدم كه ايشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعاي ابوحمزه ثمالي را با صوت حزين و گريه مي خواندند. ذكر درختانمرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد. طلبه ورزشکار آخوند علاوه بر اینکه یک عالم ، عارف ، حکیم ، فقیه ، منجم ، ریاضیدان بوده اند و در تمام این علوم دارای اجتهاد بودند به ورزش علاقه زیادی داشتند و اهل ورزش زورخانه ای بوده است. او در اصفهان داستان ورزشی خود را برای رفیق اش جهانگیر خان قشقایی نقل می کند، وقتی جهانگیر خان به شوخی از او می پرسد آیا هنوز که کهن سال هستید به ورزش پهلوانی میل دارید ؟ آخوند جواب داد : «تا کدام زورخانه باشد.» رفع حاجات پس از مرگ از عارف سالک حاج شیخ اسدا... طیاره نقل شده در یکی از روزها اقامتم در اصفهان مادری پیش من آمد و گفت که جوان بی گناهش به زندان افتاده و آزاد نمی شود واز من برای آزادی او کمک خواست از این رو بر سر آرامگاه مرحوم آخوند کاشی در تخت فولاد رفته یک سوره یس برای شادی روح ایشان خواندم و از او برای آزادی آن جوان مدد جستم سپس به طرف زندان رفتم تا برای آن جوان وساطت کنم. اما دیدم که به حمد خدا پیش از وساطت من او را آزاد کردند. شهرت گریزی و گمنامی آخوند کاشی در طول عمر با برکت خود از مطرح شدن دوری گزیدند اما خداوند نام او را جاویدان ساخت. در زمان حیاتش حوزه اصفهان به نام آخوند کاشی و جهانگیرخان معنا و مفهومی نداشت و همواره نام آخوند و خان ورد زبان طالبان علم بود. و بعد از وفاتشان با اینکه سفارش کردند مرا در بیابانی به خاک بسپارید که فقرا و غربا را دفن می کنند و بر لوح قبر من نوشته شود«فقیر به حق اضعف خلق ا...»بدون هیچ گونه القاب و عناوین و هیچ بقعه و بارگاهی ساخته نشود شاگردان بر حسب وصیتش او را در تکیه ملک در قبرستان تخت فولاد اصفهان در 20 شعبان 1333 ه. ق به خاک سپردند. اما کرامتی دیگر از آخوند این بود که در زمان انقلاب اسلامی این قسمت از مزار تخت فولاد از آبادترین قسمت های تخت فولاد گشت بدنهای پاک شهداء را به آن مکان آوردند و این قسمت به گلزار شهداء تبدیل شد و در میان گلزار ، خیمه و حسینیه شهداء منابع: نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی) دانشنامه جهان اسلام سایت موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی
کد خبر: ۵۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: جناب آقای مهدی کدخدازاده معاون پرورشی دبیرستان هوشمند محمودیه کاشان در مورد برگزاری نمایشگاه کتاب و کتاب خوانی گفت: به مناسبت هفته کتاب و گرامیداشت هفته بسیج، شورای دانش آموزی و انجمن اسلامی با همکاری بسیج دانش آموزی دبیرستان هوشمند محمودیه اقدام به برگزاری نمایشگاه کتاب و محصولات فرهنگی نموده است. کدخدازاده افزود این نمایشگاه از تاریخ سوم آذر ماه آغاز به کار کرده و تا پایان هفته جاری ادامه دارد. وی اظهار داشت دیدار از نمایشگاه برای خانواده و دانش آموزان دیگر مدارس میسّر می باشد. معاون پرورشی دبیرستان هوشمند محمودیه اضافه کرد: کتاب های این نمایشگاه با تخفیف 30% تا 70% عرضه میگردد که با استقبال کم نظیر دانش آموزان مواجه شده است. خبرنگار: امیر محمد بدیعی
کد خبر: ۵۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۰

وزیر بهداشت با اشاره به تعرفه‌گذاری ۲۵۰ خدمت پرستاری از افزایش دریافتی پرستارانی که خدمت بیشتری انجام دهند و با بیماران مهربانتر و رضایت آنها را جلب کنند، خبر داد.به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: سیدحسن هاشمی در همایش گردهمایی مدیران و مسئولان پرستاری کشور با اشاره به ابلاغ کتاب «ارزش نسبی» که در جهت صیانت از جایگاه و اخلاق پزشکی و حقوق بیماران است، اظهار داشت: بر این اساس ما هیچ فرقی بین پرستاران و دیگر کادر پزشکی نمی‌بینیم بنابراین بزودی 250 نوع خدمت پرستاری تعرفه‌گذاری می‌شود که 190 خدمت در کتاب ارزش نسبی آمده است و مابقی آن نیز در قالبی دیگر ارائه خواهد شد. وی با اشاره به همراهی بخش‌های خصوصی در این زمینه افزود: همانطور که همراهی در این حوزه در رشته‌های پزشکی 3 تا 5 سال طول می‌کشد مسلما برای رسیدن به وضعیت ایده‌آل با رعایت حقوق مردم در حوزه پرستاری نیز چنین زمانی را باید پشت سر بگذرانیم. وزیر بهداشت درباره پرداختی‌های حقوق پرستاران عنوان کرد: پرداختی پرستاران از تاریخ 93.8 حساب و پرداخت می‌شود بنابراین کسی که بیشتر کار کند و احترام بیشتری به مردم بگذارد مبلغ بیشتری می‌گیرد البته این اعتبارا از طریق بیمارستانها تامین می‌شود. هاشمی تصریح کرد: اعتبار ویژه‌ای برای نوسازی‌های واحد استراحت پرستاران دیده شده است، براین اساس وزارت بهداشت نیز بسیار مایل است با توجه به اینکه بیشتر می‌خواهد سیاستگذاری کند هر بخشی را که سازمان پرستاری کشور بتواند از عهده آن برآید به آنان واگذار کند. وی با اشاره به وضعیت آب و هوا و جاده عنوان کرد: به هر حال همه این مسئولیت در حوزه سلامت بر گردن وزارت بهداشت نیست بلکه وزارت نیرو، صنعت و وزارت راه و... وظایفی را برعهده دارند و سعی بر آن است که رابطه مالی بین بیمار و پزشک کمتر شود و در این راستا بیمه‌ها در بیمه کردن مردم کمک کردند. وزیر بهداشت با بیان اینکه در طول مدتی که مسئولیت وزارت را برعهده گرفتم نسبت به پرستاران بی‌توجه نبودیم گفت: البته در کارمان عقب‌ماندگی درمان زیاد بود علیرغم تمام تلاش‌هایی که برای جبران این کمبودها کردیم هنوز تا وضعیت ایده‌آل فاصله داریم. هاشمی با ابراز خرسندی از تصمیم مجلس شورای اسلامی برای تصویب یک درصد مالیات ارزش افزوده به حوزه سلامت اختصاص یافت، گفت: خوشبختانه پس از سالها تصمیم مهم و قاطعی را گرفت تا این اعتبار برای همیشه در حوزه سلامت پایدار بماند. وی تصریح کرد: ما در شرایط خوبی شروع به کار نکردیم البته نمی‌خواهم بهانه بیاورم ولی موقعی که شروع کردیم بحران دارو داشتیم ذخیره خون کشور کمتر از یک روز بود البته هنوز سازمان انتقال خون مشکلاتی دارد، اورژانس کشور نیز مشکلاتی داشت و همچنان این مشکلات پابرجاست اما توانستیم کمبود 300 قلم دارو را به زیر 20 تا 30 قلم کاهش دهیم. قیمت‌ها دارو نیز متفاوت شد و اوضاع بیمارستانها نیز بهتر شد. هاشمی با اشاره به کمبود تجهیزات در بیمارستانها در ماه‌های گذشته که کمتر شده است افزود: زمانی بود که بیماران حتی برای تهیه وسایل شخصی نیز به بیرون بیمارستان ارجاع داده می‌شدند ولی خوشبختانه این مشکلات کمتر شد کما اینکه هنوز نواقصی داریم و بسیاری از روابط ناصحیح (دریافت غیرمتعارف) برچیده شد و پرداختی مردم در بیمارستانهای دولتی در شهرها از 37 درصد به کمتر از 8 درصد کاهش یافت و در روستاها و مناطق محروم نیز اقدامات خوبی صورت پذیرفت. وی با اشاره به برخی تردیدها در  تخصیص حوزه سلامت عنوان کرد: تمام تلاش ما آن بود که اعتبارات حوزه سلامت پایدار شود امروز شاهد آن هستیم که تعداد پزشکان و متخصصان در مناطق محروم و دورافتاده با گذشته متفاوت شده است و در مدت چند ماه آینده نیز تجهیزات به روز پزشکی در مراکز درمانی ارتقاء می‌یابد. وزیر بهداشت با اشاره به اصلاح ماندگار پزشکان و پرداختی به آنها گفت: تلاش برای ارتقای کلینک‌های ویژه بسیار است تا بیماران با حداقل پرداختی بهترین خدمت را دریافت کنند. هاشمی با اشاره به کارهای بسیار خوب در اورژنس هوایی گفت: در حوزه بهداشت نیز کارهای با ارزشی صورت پذیرفت که البته کمتر به چشم می‌آید. براین اساس در شهرهای زیر 20 هزار نفر پزشکان حضور یافتند و مکمل‌های غذایی نیز به نوزادان و مادران باردار اختصاص یافت، همچنین واکسن جدید وارد کشور شد تا ماه‌های آینده 2 هزار خانه بهداشت نیز افتتاح می‌شود. وزیر بهداشت در ادامه با بیان اینکه در حوزه غذا و آب نیز وزارت بهداشت ساکت نماند عنوان کرد: پرستاران جزو شریف‌ترین افراد جامعه پزشکی هستند آنها با تعهد هستند و جنس فعالیت آنها نیز زمینی نیست همه ما به عنوان یک تیم در یک مسیر تلاش می‌کنیم و یک تفاوتی بین ما و دیگر رشته‌های پزشکی و پرستاران نیست و هیچکدام امتیاز بیشتری نباید داشته باشند زیرا معتقدم برخی مواقع خدمت یک پرستار موثرتر از یک جراح برای آرامش بیمار است. وی با اشاره به خواسته‌های پرستاران که در 3 مرحله برخی از آنان در حال انجام است و برخی از آنها به اجرا در‌می‌آید گفت: برخی مواقع عنوان می‌کنند وزارت بهداشت پزشک محور است ولی بنده معتقدم که هیچ وقت نباید منابع را صنفی ببینیم. و امیدوارم روزی مدیرانی در وزارت بهداشت منصوب شوند که غیرپزشک باشد بنابر این قاعدتا نباید معاونان و دست‌اندرکاران اداره بیمارستانها توسط پزشک صورت پذیرد که این کار اشتباه است. بنابر این اداره بیمارستانها باید بازنگری صورت پذیرد و به صورت اقتصادی اداره شود. هاشمی درباره بدهی وزارت بهداشت نیز گفت: وقتی کارمان را در وزارت بهداشت شروع کردیم 8 هزار میلیارد بدهی داشتیم دولت 5500 میلیارد آن را پذیرفت و 1750 میلیارد را پرداخت کرد بنابر این سعی کردیم پرداخت‌ها را به روز کنیم. وی تصریح کرد: طرح تحول سلامت بعد از هدفمندی یارانه‌ها بزرگترین طرح اجتماعی ایران است بنابر این این طرح باید سالها ادامه داشته باشد پس زمان می‌برد در هیچ جای دنیا نیز هرگز رضایت از این حوزه بالاتر از 70 درصد نبوده است بنابر این امیدواریم در سالهای آینده به سمتی پیش رویم که به فرموده رهبر معظم انقلاب بیمار به جز درد و رنج بیماری رنج دیگری نداشته باشد. وزیر بهداشت در ادامه با بیان اینکه کسانی که در حال حاضر با دولت همکاری می‌کنند برای کمک به آقای روحانی آمده‌اند البته ما در ستاد وزارت بهداشت نیز ناتوانی داریم زیرا ستاد با بدنه ارتباط خوبی ندارد از اول نیز به این امر اعتراف کردیم زیرا کار در کشور پیچیده است پس ما نیز در جاهایی ناوارد بودیم و همه فن حریف نیستیم. هاشمی با بیان اینکه شما پرستاران فکر بد به ذهنتان خطور نکند و مثبت فکر کنید بیان داشت: برخی مواقع حرکات و سوءبرداشت‌هایی شد که سازمان پرستاری آن را اصلاح کرد ما نیز کارها را به صورت علمی پیش می‌بریم که باعث رضایت 70 درصدی مردم شده است البته می‌دانم پرستاران زحمت بسیاری بر دوششان سنگینی کرده است ولی بدانید همین‌طور باقی نخواهد ماند. وی با اشاره به چند نوبت حضور خود نزد رهبر معظم انقلاب بیان داشت: رهبر انقلاب تاکید داشتند که طرح تحول سلامت ادامه یابد و زمانی هم که در بیمارستان بستری شدند عنوان کردند که این مجموع کادر پزشکی و پرستاری گنجینه‌ای است که باید به آن افتخار کرد. هاشمی در ادامه اظهار داشت: آقای روحانی نیز بیش از تمام روسای جمهورهای گذشته به حوزه سلامت اهتمام دارند حتی یک بار یکی از خبرنگاران از وی پرسید که دغدغه هر روز شما در کشور چیست، که رئیس جمهور بدون آنکه درباره مسائل سیاسی و یا هسته‌ای صحبت کند دغدغه خود را محیط زیست عنوان کرد چیزی که امروز گرفتار آن هستیم به طوری بار بیماری‌ها در گذشته اینقدر نبود. بنابر این فرصت مناسبی است و زمان وزارت ما نیز به زودی می‌گذرد بنابر این باید از این فرصت‌ها استفاده کرد. وزیر بهداشت در ادامه به مسئله تعرفه‌های پرستاری که بسیار درباره آن صحبت شده است اشاره کرد و افزود: 7 سال پیش این قانون به تصویب رسید و دولت‌ها باید آن را اجرا می‌کردند امروز هم ما شاهد آن هستیم که یک سوم اعتبارات را به ما دادند و یک ریال آن را نیز نباید برای حقوق پرسنل و کادر پزشکی هزینه کنیم. بنابراین از 4800 میلیارد اعتبار تخصیص یافته هدفمندی یارانه‌ها نیز برای درمان و کاهش پرداختی از جیب مردم و همچنین ارتقای هتلینگ باید هزینه شود. بنابر این مشاهده می‌کنیم هیچ رقمی برای پرستاران دیده نشده است. ما هم بخیل نیستیم ولی با ابلاغ کتاب ارزش نسبی 250 خدمت پرستاری براساس این کتاب و همچنین در قالب دیگری تعرفه‌گذاری می‌شود تا پرداختی پرستاران افزایش یابد.   منبع/تسنیم
کد خبر: ۵۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۹

رد هریس، اسقف پیشین آکسفورد انگلیس اعلام کرد که باید در مراسم‌ تاجگذاری پادشاهان انگلیس، خواندن آیاتی از قرآن گنجانده شود. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: لرد هریس اعلام کرد: خواندن قرآن ابتکاری است که می‌تواند به مسلمانان کمک کند، احساس کنند که در کشورمان پذیرفته هستند. وی افزود: آرایش دینی در جامعه انگلیس به‌گونه‌ای تغییر کرده که خواندن کتاب مقدس اسلام نیز به نشانه مهمان‌نوازی و پذیرش باید در مراسم‌ مختلف گنجانده شود. وی همچنین به مراسم کلیسای جامع «بریستول» اشاره کرد که در آن آیاتی از قرآن به درخواست یکی از مسئولان ارشد این شهر که مسلمان است، قرائت شد. البته پیشنهاد هریس با مخالفت‌ها و انتقاداتی مواجه شده و مخالفان می‌گویند که کلیسا در حال از دست دادن پایبندی به آداب و سنن خود است.   شفقنا
کد خبر: ۵۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۹

 اصولگراها در ریاست جمهوری تجربه‌ای به دست آورده و حال نباید بر سر مسائل کوچک، اختلاف پیدا کنند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: حسین شریعتمداری پیش از ظهر امروز در نشست اصولگرایان اصفهان اظهار کرد: درگیری ما با نظام سلطه به اینجا بر می‌گردد که ما اسلام ناب را در کرسی حاکمیت نشانده و اگر اسلام ناب بر اوراق کتاب ‌‎ها بود، هیچ اتفاقی و درگیری با نظام سلطه نداشتیم. وی افزود: به گفته امام خمینی(ره) هنوز هم جنگ تا رفع فتنه ادامه دارد و تنها اتفاقی که افتاده میدان درگیری تغییر پیدا کرده و مادامی که در حاکمیت بر اسلام ناب محمدی تکیه داشته و نظام سلطه بر خوی استکباری خود باقی است، این درگیری ادامه دارد. مدیرمسئول روزنامه کیهان با بیان اینکه در احادیث آمده که صلوات بلند نفاق را از بین می‌برد که شاید دلیل آن این بوده که صلوات بلند نشان می‌دهد که ما هستیم، تصریح کرد: بنابراین اگر پرچم ما بالا باشد کسانی که غرض دارند، جرأت حضور پیدا نکرده و اگر آنها پرچم حزب‌الله را بالا ببینند، متوجه فضا شده و ما به جد خیلی زیاد هستیم و نباید صبر کنیم تا 9 دی‌ها و 22 بهمن‌ها پیش آمده تا میزان و تعداد ما مشخص شود. * شعار مرگ بر آمریکا شناسنامه ما است شریعتمداری با تأکید بر اینکه شعار مرگ بر آمریکا شناسنامه ما است، خاطرنشان کرد: شواهد نشان می‌دهد مجلس دهم اصولگرا است، به خصوص در موضوع وزارت علوم خود را نشان داده و از فرجی‌دانا قول گرفتند اما او به قول خود عمل نکرده بنابراین وی را استیضاح کردند؛ نمایندگان در 2 گزینه دیگر نیز محکم ایستادگی کرده و فرهادی نیز که معرفی شد، با بقیه متفاوت بود بنابراین در کمیسیون‌ها نیز قول داده که با صراحت در جلسه علنی، فتنه را خط قرمز خود اعلام کند و او نیز این کار را کرد. * نباید بین اصولگرایان فاصله بیفتد وی با اعتقاد بر اینکه نباید بین اصولگراها فاصله بیفتد چرا که در این فاصله بقیه جا خوش می‌کنند، اظهار داشت: اصولگراها در ریاست جمهوری تجربه‌ای به دست آورده و حال نباید بر سر مسائل کوچک، اختلاف پیدا کنند. مدیرمسئول روزنامه کیهان پیرامون انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی گفت: در انتخابات خبرگان باید شخص مورد نظر، مجتهد باشد بنابراین جای نگرانی نبوده و بیشترین نگاه در کرسی ریاست مجلس خبرگان روی موحدی‌کرمانی و شاهرودی است. شریعتمداری پیرامون محاکم سران فتنه بیان کرد: جرم سران فتنه مشهود بوده و اگر دادگاهی تشکیل شود برای بررسی جریمه آنها بوده و برخی از این آقایان مفسد‌فی‌الارض هستند.   منبع/تسنیم
کد خبر: ۵۰۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

ستايش خدا صلوات بر محمد(ص )، قبل از دعا و درخواست است ، چنانكه يكى از شماها وقتى كه نزد شخصى براى حاجتى مى رود، آن شخص دوست دارد كه قبل از عرض درخواست ، سخن خوشى در ميان آيد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش فرجام، عصر رسول خدا(ص) بود، روزى پيامبر(ص) در مسجد ديد: مردى وارد مسجد شد دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز، دست به دعا برداشت و دعا كرد.پيامبر(ص) فرمود: ((اين بنده در دعا و درخواست خود از خدا، شتاب كرد)) (و قبل از ثناى الهى دعا نمود).سپس مرد ديگرى وارد مسجد شد و دو ركعت نماز خواند، پس از نماز، ثناى بجا آورد (يعنى خدا را به اوصافش ياد كرد) و بعد بر محمد(ص ) و آل اش، صلوات فرستاد، آنگاه دعا كرد.پيامبر (ص) (روش دعا كردن او را پسنديد، نزد او رفت و) به و فرمود:سل تعط:((درخواست كن كه به تو داده شود)) (دعا كن كه دعايت به استجابت مى رسد).در روايت ديگر، پس از نقل مطلب فوق ، آمده : امام صادق (ع) فرمود:((در كتاب على (ع) آمده : ستايش خدا صلوات بر محمد(ص)، قبل از دعا و درخواست است ، چنانكه يكى از شماها وقتى كه نزد شخصى براى حاجتى مى رود، آن شخص دوست دارد كه قبل از عرض درخواست ، سخن خوشى در ميان آيد))  منبع:جام
کد خبر: ۵۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو است. باربر ، حمّال و نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند.  امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه، روح بلندی وجود دارد، صاحب مقامی رفیع که ملازم و همنشین حجّت یگانه خداوند، واسطه فیض زمین و آسمان، حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء)گردیده است. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه.ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است، حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نقل گردیده است. نوشتار زیر، داستان این حکایت است: نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود. چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که به واسطه قرار گرفتنش در راسته بازار، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.    هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود. در همین بین، ناگهان چشمم به میرزا حبیب، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟!  چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! ... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود. در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم. پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »كشيكچي کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم. به غسالخانه که رسیدیم، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: «میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!» میرزا حبیب، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست، گفت: «قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.» با کنجکاوی و تعجب گفتم: «بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.» میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:  « همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند. جستجوهایم نتیجه ای نداشت و از طرفی دلم نمی خواست که غیر از خودم، همسفرانم را نیز درگیر مشکل پیش آمده خود نمایم. برای همین بی اینکه کسی متوجه موضوع شود، بهانه ای آوردم و خود را از همسفران جدا کردم. قافله حج عازم حجاز شد و من درمانده و مستأصل در عراق ماندم بلکه فرجی شود و بتوانم راهی به اموال از دست رفته خویش بیابم. اندوهی سنگین و عمیق بر من مستولی شده بود و از اینکه می دیدم علی رغم دارایی های بسیار، توفیق انجام مناسک حج از من سلب شده است  احساس غبن و خسارتی جانکاه می کردم. هیچ دوست و آشنایی هم نداشتم تا به او پناه ببرم و پولی قرض بگیرم.   شبی تنها از نجف بسمت کوفه به راه افتادم تا در مسجد کوفه معتکف گردم بلکه فرجی حاصل شود. در راه حالتی عجیب بر من مستولی شده بود. احساس درماندگی و استیصال می کردم و در همان حال به آقا و مولایم، حضرت صاحب الأمر (عج) متوسل گردیدم. چیزی نگذشت که در همان بیابان و در تاریکی شب، ناگهان سواری در برابرم ظاهر شد. با حضور او همه جا روشن و نورانی شد و بزرگی و شکوهش مرا مسحور خود ساخت. آنگاه که جمال و چهره پرفروغش را نگریستم، اوصاف و نشانه هایی را که در مورد امام زمان، حضرت صاحب الأمر (عج) شنیده بودم در آن بزرگوار مشاهده نمودم. در آن حال، ایشان در برابرم ایستاده فرمودند: «چرا اینطور افسرده حالی؟! » عرض کردم که خستگی راه سفر دارم. فرمودند: «اگر سببی غیر از این دارد بگو.» چون دیدم آن بزرگوار اصرار دارند که سرگذشتم را شرح دهم، ماجرای خود را بیان کردم و سبب ناراحتی و تأثر خود را عرضه داشتم. در این هنگام دیدم، حضرتش فردی بنام «هالو» را صدا زدند. بلافاصله فردی نمد پوش درهیأت و لباس کشیکچی ها و باربرهای بازار اصفهان، در کنارمان نمایان شد. وقتی که جلو آمد به دقت در وی نگریستم و متوجه شدم همان هالوی اصفهان خودمان است؛ کشیکچی بازار که ازسال ها پیش در اطراف حجره ام رفت و آمد دارد و او را کاملاً می شناسم.   حضرت رو به او نموده فرمودند: «اسباب سرقت شده اش را به او برسان و او را به مکه ببر و بازگردان.» آقا این جمله را فرمودند و از نظرم ناپدید شدند. آن شخص، ساعتی از شب را با من در محل مشخصی از کوفه قرار گذاشت تا پول و وسایل گمشده ام را به من برساند. من متحیّر از آنچه می دیدم با نگاه مبهوت خویش هالو را بدرقه کردم. او رفت و ساعتی دیگر در مکانی که وعده گاهمان بود نمایان شد. در حالی که بسته ای در دست داشت. آن را به من داد و گفت: «درست ببین، قفل آن را باز کن و آنچه را داشتی به دقت بنگر تا بدانی که صحیح و سالم تحویل گرفته ای.»   من به بررسی وسایل و شمارش سکه هایم مشغول شدم. دیدم همه چیز دست نخورده و سالم است. آن شخص که مطمئن بودم هالوی خودمان است ولی از هیبت او جرأت سؤال کردن نداشتم، با من در کربلا و در زمانی دیگر وعده کرد و از من خواست تا وسایلم را به شخص امینی بسپارم و مهیای حرکت بسمت مکه شوم. من نیز در زمان مقرر در وعده گاه حاضر شدم. هالو جلو می رفت و من به دنبال او. پس از مدت کمی راه رفتن، بناگاه خود را در مکه یافتم. در مکه از من جدا شد و هنگام خداحافظی مکانی را تعیین نمود و از من خواست تا پس از انجام مناسک حج به آنجا بروم تا مرا بازگرداند. او همچنین از من خواست تا این راز را برای کسی بازگو نکنم و فقط در جواب هم کاروانیان خویش بگویم که همراه کس دیگری از راهی نزدیک تر آمده ام.    مناسک حج به پایان رسید و من در تمام طول انجام اعمال خویش، مشعوف از عنایت مولا و صاحب خویش بودم و دلتنگ از فراق حضرتش، او را جستجو می کردم. پس از پایان مناسک حج،  در وعده گاه خویش حاضر شدم و در ساعت مقرر دوباره هالو را دیدم که بسویم آمد و پس از سلام و مصاحفه، به همان کیفیت قبل و در مدتی بسیار کوتاه مرا به کربلا برگرداند. عجیب آنکه در تمام این مدت با اینکه با من سخنان نرم و ملایمی داشت، از شدت هیبت و عظمت او جرأت سؤال کردن پیدا نکردم. موقع خداحافظی در کربلا، خواستم از مَراحم او در حق خویش تشکر کنم که گفت: «از تو خواسته هایی دارم که امیدوارم هرگاه وقتش رسید، برایم انجام دهی.» این را گفت و از من جدا شد. روزها و هفته ها سپری شد. سفر شگفت انگیز و معجزه آسای من به پایان رسید و به اصفهان بازگشتم. مدتی کوتاه به استراحت و دید و بازدید گذشت. اولین روزی که به حجره خود در بازار رفتم، جمعی از تجّار و بازاریان به دیدنم آمدند. در این بین، ناگاه هالو، همان شخص باکرامت و والا مقام را دیدم، با همان لباس و کسوتی که در کربلا و مکه دیده بودم. خواستم که از جای برخیزم و او را تعظیم کنم که با اشاره دست مانع شد و از من خواست که سخنی بر زبان نیاورم و رازش را پوشیده دارم. سپس نزد باربرها و کشیکچی ها رفت و با آنها چای خورد و قلیانی کشید. مدتی بعد موقع رفتن، نزد من آمد و آهسته گفت: «آن تقاضایی که از تو داشتم این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم.» آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم، نه دیرتر و نه زودتر.  تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر او را در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود. صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم.» میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد:  «وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود. در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: «سیدی و مولای! خوش آمدید، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... » هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: «هالو! او که بود؟» چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: «وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!!.... او سرور و مولایم، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....» آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: «از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! »   با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم، با جناب هالو، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم. امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....» صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود، غرق بوسه خویش کردم.   چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا، وجودم را روشن سازد.   مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت، در حالی که با صدای بلند می گفت: «ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید!... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست. صبح فردای آن روز، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و حکایت میرزا حبیب و هالو بودم، بی درنگ خود را به مسجد رساندم. دیدم جمع زیادی که اکثر آنها از حاجیان کاروان حج امسال و همسفران میرزا حبیب بودند در مسجد جمع شده اند. چشم میرزا حبیب که به من افتاد جلو آمد و گفت: «می خواهم راز شگفت انگیز سفر حج خود را با همسفریان و هم کاروانیان خویش در محضر مبارک آیت الله چهارسوقی فاش نمایم و پرده از چهره غریب و گمنام چناب هالو بردارم.» لبخند رضایتی به نشانه تأیید از خود نشان دادم و سپس در معیّت میرزا حبیب و دیگر همسفران او عازم بیت آیت الله سید محمد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات شدیم. در منزل آیت الله روضاتی (چهار سوقی) همهمه و شور و حال عجیبی بود. میرزا حبیب تاجر، در حالی که ردای مشکی بر تن داشت و مصیبت زده ای را می مانست که نزدیک ترین فرد زندگیش را از دست داده است، با صدایی لرزان و گریان، حکایت عجیب و شگفت انگیز سفر حج خود و ماجرای عنایت حضرت صاحب الأمر (عج) بواسطه جناب هالو را برای حضرت آیت الله و دیگر حاضران تعریف می کرد و در این بین صدای گریه و ضجّه مردم، همراه با ذکر یابن الحسن آنها شور و حال عجیبی در بیت روحانی بزرگترین عالم شهر ایجاد کرده بود. سخنان میرزا حبیب که تمام شد ولوله ای وصف ناشدنی در حاضران ایجاد شد و از همه پر سوز و گدازتر، حال خود مرحوم آیت الله روضاتی بود که با شنیدن حکایت میرزا حبیب و جناب هالو، در حالی که اشک شوق از دیدگان مبارکش روان بود، منقلب و پریشان از جای برخاسته و عازم تخت پولاد، محل دفن جناب هالو گردید. موج زیادی از جمعیت، یابن الحسن گویان در حالی که مرحوم آیت الله روضاتی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد بسمت تخت پولاد روانه شدند. لحظه به لحظه بر شمار جمعیت افزوده می شد و طولی نکشید که سیل مشتاقان امام زمان (عج) به قبرستان مقدّس تخت پولاد رسید. مرحوم آیت الله سید محمد چهارسوقی در حالی که بشدت گریه می کرد و پریشان بود، خود را بسرعت به کنار قبر هالو رساند. سپس این عالم ربّانی خود را بر روی قبر جناب هالو افکند و پس از گریه ها و راز و نیازهای فراوان، برخاست و رو به جمعیت فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیّت می کنم، هنگامی که مُردم، مرا اینجا کنار قبر هالو دفن کنید. می خواهم وقتی امام زمان به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به قبر من بیندازند.» اکنون سالیان درازی از آن روز می گذرد و مزار مرحوم میرزا حسین کشیکچی ، مشهور به « هالو» در تکیه صاحب روضات تخت پولاد اصفهان ، این خاک تابان و سرزمین ستارگان درخشان علم و عرفان و معرفت ، ملجأ و زیارتگاه عاشقان و دلباختگان حضرت ولی عصر (عج) است تا روزی که ان شاء الله دل های عاشق و طوفانزده منتظرانش به ساحل آرامش ظهور مبارکش ، اطمینان و سکون یابد. در پایان نکته ای باید خاطرنشان كرد که دسترسی ما به منابع محدود بوده و درباره دیگر شرح حالات این والامقام اطلاع خاصی در دست نمی باشد، لذا اگر افرادی هستند که جزییات بیشتری از سیر و سلوک این بزرگوار می دانند، مطالب و مستندات خود را به اين ايميل ارسال فرمايند: info@rooyeshnews.com
کد خبر: ۵۰۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

برگزاری نمایشگاه کتاب های لاتین در دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: نمایشگاه کتاب های لاتین با بیش از دو هزار عنوان کتاب دانشگاهی با موضوعات علوم پایه ، فنی و مهندسی و علوم انسانی  توسط مدیریت پژوهشی دانشگاه با همکاری انتشارات نگارستان آبی نماینده نشرSPRINGER  در ایران از اول آذر  به مدت یک هفته در سالن نمایشگاه دانشگاه در حال برگزاری است. شایان ذکر است کتاب های عرضه شده با تخفیف بیست درصد  به دانشجویان عرضه می گردد.
کد خبر: ۵۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

بمناسبت هفته بسیج محفل خاطره گویی با عنوان خاکریز خاطره با حضور سردار محمد احمدیان  مسئول گروه تفحص شهدا برون مرزی و جمع کثیری از دانشجویان و مسئولین بسیج دانشجویی شهرستان  در آمفی تئاتر دانشگاه  صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان برگزار شد
کد خبر: ۴۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : صدای کفش‌هایش توی سالن می‌پیچد. یک جفت گیوه سفید که به خاطر بارانی که از صبح یک ریز می‌بارد خیس و کمی هم گلی شده. آهسته و مرتب قدم برمی‌دارد. وقت قدم برداشتن جوری به عصایش تکیه می‌دهد که انگار نه انگار روزگاری جوان بوده و برای رسیدن به زمین کشاورزی کل مسیر روستا را سرخوش و با پای پیاده طی می‌کرده. وارد کلاس می‌شود، روی نزدیک‌ترین صندلی می‌نشیند. صدای پچ پچ بچه‌ها توجهش را جلب می‌کند. به چهره‌های معصومشان نگاهی می‌اندازد و لبخند محوی برلبانش می‌نشیند. لبخندی پر از حسرت. حسرت روزهایی که دیگر بازنمی‌گردند... پیرمرد فارسی نمی‌داند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش می‌نشیند و از او می‌خواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سال‌های سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شده‌اند، فداکاری را معنا می‌کرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگی‌اش کنار دانش‌آموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتش‌زدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه البرز، « ازبرعلی حاجوی» که به نام «ریزعلی خواجوی» شهرت یافته است نام‌آشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند. ریزعلی در توضیح داستان آن شب می‌گوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمی‌گردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران می‌روند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم. وی ادامه می‌دهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز می‌شود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش می‌آید پر از مسافر است! پیرمرد اضافه می‌کند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بی‌خبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد». قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما می‌گوید: با توجه به این که قطار چند دقیقه‌ای می‌شد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چاره‌ای جز آتش‌ زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت می‌کردم و به راننده علامت می‌دادم. خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمی‌شود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم‌ کم متوقف کرد. قهرمان فداکار داستان درحالی‌که چشم‌های خیسش را با دستمال پاک می‌کند می‌گوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آن‌که جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند. وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق می‌گذرد و من هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمی‌کرد و من توده‌های سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمی‌دیدم چند خانواده داغدار می‌شدند؟؟ خواجوی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود می‌گوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم این‌که در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش می‌کشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم. حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتاب ‌های درسی یکی دیگر از گلایه‌ها خواجوی است و با ناراحتی درباره‌اش توضیح می‌دهد: من نمی‌دانم چرا درس دهقان فداکار از کتاب ‌های درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخش‌های زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشته‌اند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کرده‌اند. وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی می‌کند و منبع درآمدش از کجاست می‌گوید: من و خانواده‌ام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی می‌کنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم! وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایه‌ای نداریم. قهرمان دیروز اضافه می‌کند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمی‌شود. از او می‌پرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب می‌دهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیله‌ای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش می‌کنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم. ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که می‌خواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب می‌دهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این می‌ترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتاب ‌های درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد. دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت می‌شناسی چه کسی است نیز می‌گوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که می‌شناسم چون علی‌رغم سن کم‌اش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد. وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش‌ آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش‌ آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است. داستان‌های زیادی در کتاب ‌های فارسی بود که شاید تا سال‌ها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستان‌هایی که نمی‌توان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچه‌ها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمه‌شان زندگی کنند. انگار قرار است خاطرات و نوستالژی‌های مشترک نسل‌ها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» می‌خواندند، همچون خود «ازبرعلی » کم‌کم نسلشان منقرض و داستان‌های نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود. با تمام این نامهربانی‌ها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یک‌بار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانه‌ها تعریف می‌کند. گزارش از: المیرا اگیر خبرنگار ایسنای منطقه البرز
کد خبر: ۴۹۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۵

چهاردهمین نمایشگاه بزرگ کتاب استان فردا چهارشنبه پنجم آذر در یاسوج با مضور مسئولان کشوری آغاز به کار خواهد کرد
کد خبر: ۴۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۴

بسیجی سرباز گمنان امام زمان(عج) است که در مکتب عاشورا تربیت یافته و در دفاع مقدس خود مدرس سلسه رهجویان شهادت گشت
کد خبر: ۴۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۳۰

شماره صد و چهلم نشريه دانشجويي بسيج دانشجويي دانشگاه ياسوج با عنوان "ديده بيدار" منتشر شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش خبرنگار "خبرگزاري دانشجو" از ياسوج،‌صبح امروز يكصد و چهلمين شماره نشريه دانشجويي ديده بيدار در دانشگاه ياسوج منتشر شد. اين نشريه به صاحب امتيازي بسيج دانشجويي دانشگاه ياسوج و سردبيري شوراي سردبيري دوازدهمين سال متوالي است كه در اين دانشگاه منتشر مي‌شود. حواشي بي پايان دانشگاه به قلم مسئول بسيج دانشجويي عنوان سرمقاله اين نشريه است كه به دخالت بي‌جاي برخي نمايندگان در انتصابات دانشگاه مي پردازد. نصيحت نامه، متن نامه 104 مسئول بسيج دانشجويي دانشگاه هاي سراسر كشور به رئيس جمهور مي باشد كه در صفحه نخست اين نشريه منتشر شد. "اي بابا!" ستون طنز و شوخي با تيترهاي سياسي روزنامه‌ها است كه به همراهي مطلبي با عنوان "جيب خالي حريف در عمان" در صفحه دوم نشريه درج شد. پيامد هاي داعش، معرفي كتاب درآمدي بر سبك زندگي دانشجوي انقلابي و يادداشتي با عنوان فرهنگ،‌فرهنگ و فرهنگ،‌از جمله ديگر مطالب منتشر شده در شماره 140 ديده بيدار بود. الينه‌ي قدرت، الينه‌ي شهرت،‌ تحول در علوم انساني يك ضرورت است،‌ مطلب طنز روزي باز خواهيم گشت و عكس هاي بدون شرح از ديگر بخش هاي اين نشريه دانشجويي بو كه در بين دانشجويان دانشكده هاي مختلف توزيع شد.
کد خبر: ۴۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸

معاون تندرستی و سلامت وزیر آموزش‌ و پرورش گفت: کتاب پیشگیری از اعتیاد برای نخستین بار برای برخی پایه‌های مدارس چاپ می‌شود. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  مهرزاد حمیدی عصر امروز در ششمین اجلاس مدیران ادارات آموزش‌ و پرورش خراسان رضوی در خانه معلم مشهد در ارتباط با سند تحول اظهار کرد: سند تحول 6 ساحت عبادی، اخلاقی، فناوری، زیستی، اجتماعی و اقتصادی دارد. وی با بیان اینکه اگر تمرکز ذهنی داشته باشیم خروجی خوبی نیز دریم، گفت: خروجی ما باید مناسب باشد وگرنه با مشکلات بسیاری در زمینه‌های مختلف روبه‌رو می‌شویم. معاون تندرستی و سلامت وزیر آموزش‌ و پرورش به تأکید مقام معظم رهبری در بحث ورزش اشاره کرد و بیان داشت: ایشان در سخنان خود فرموده‌اند تعلیم، تهذیب و ورزش و آموزه‌های پهلوانی در میدان عمل تزریقی نیست و باید در میدان عمل آزموده شود. حمیدی با بیان اینکه دانش‌آموزان درس‌ها را در میدان عمل می‌آموزند، گفت: درس تربیت بدنی رویکردی تربیتی دارد که باید در مدارس پیاده شود. وی نگاه وزیر آموزش‌ و پرورش را نخبه پروری دانست و عنوان کرد: نخبگان در المپیادهای جهانی شرکت می‌کنند و به این المپیادها ارزش می‌دهند بنابراین باید برایشان شخصیت قائل شویم تا بهتر نتیجه بگیریم. معاون تندرستی و سلامت وزارت آموزش‌ و پرورش از تشکیل کمیته‌های استانی خبر داد و گفت: امیدواریم کمیته‌‌های مناطق نیز به زودی شکل بگیرد. حمیدی از چاپ چند کتاب جدید برای مدارس خبر داد و تصریح کرد: در مدارس کتاب ‌های جدیدی چاپ شده که یکی از آنها کتاب پیشگیری از اعتیاد است که برای نخستین بار برای مدارس چاپ شد. وی به دیگر طرح‌ها اشاره کرد و یاداور شد: طرح کانون‌های مدرسه‌ای در ورزش و طرح‌ سلامت در ارتباط با بوفه‌های مدارس در حال اجراست. منبع: فارس
کد خبر: ۴۹۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸

بمناسبت هفته کتاب شب شعری با حضور ناصر فیض مجری برنامه قند پهلو در سالن آمفی تئاتر دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان برگزار شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش روابط عمومی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیائ بهبهان ،در این برنامه که با استقبال دانشجویان برگزار شد ابتدا شعر طنزی در وصف ناصر فیض قرائت شد.سپس کلیپ شعر خوانی فیض در محضر رهبر معظم انقلاب پخش شد و ایشان در میان تشویق حضار به روی سن رفتند.وی با تشریح آداب و سنن قدیم و جدید کتاب و کتاب خوانی و توضیح حس نوستالوژیک کتاب خوانی و مقایسه آن با عادات کتاب خوانی امروز و کتاب های الکترونیکی پرداختند. فیض کار طنز پردازان ایرانی را به مراتب مشکل تر از دیگر کشورها دانست و به مقایسه شعر طنز با هجو و مبالغه پرداخت و مولفه های شعر پارسی را برای حضار بیان نمود. سپس به مقایسه قوانین نشر  و حق مولف و شرح حال و وضعیت نشر در کشور ترکیه و ایران  به عنوان نمونه پرداختند.
کد خبر: ۴۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸