برچسب ها
معاون آموزش ابتدايی وزارت آموزش و پرورش گفت: فرزندان فرهنگيان برای استخدام نيروهای مورد نياز آموزش و پرورش در اولويت هستند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : محمد ديمه ور ظهر دوشنبه در سومين جشنواره درس پژوهي دوره ابتدايي استان همدان اظهار داشت: در حال حاضر، مهمترين مشكلات پيش روي دوره ابتدايي در آموزش و پرورش نيروي انساني است كه مربوط به توانمندسازي و آموزش نيروي انساني تخصصي و آموزش مهارت هاي حرفه اي معلمان است. وي با بيان اينكه در حوزه آموزش هاي تخصصي به معلمين دوره ابتدايي به طور جدي در حال برنامه ريزي و ابداع هستيم، ادامه داد: با اقدامات دانشگاه فرهنگيان براي تربيت و آموزش معلمان متخصص در سال هاي آينده بخشي از كمبود نيروي انساني در اين حوزه تامين خواهد شد. معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اقدامات انجام شده براي ساماندهي نيروي انساني در كشور گفت: با توجه به توزيع نامتوازن نيروي انساني در برخي شهرستان هاي كشور در برخي مناطق با كمبود نيرو مواجه هستيم که اقدامات مناسبي نيز براي رفع اين مشكل در حال انجام است. ديمه ور با اعلام اينكه دوره ابتدايي اساسي ترين دوره يادگيري و آموزش كل نظام آموزشي كشور است، افزود: از آنجاييكه بخشي از انگيزه شغلي مربوط به انگيزه معيشتي است، در آستانه ارائه بودجه سال ۹۴ به مجلس شوراي اسلامي، از دولت و نمايندگات تقاضا داريم نسبت به تقويت انگيزه هاي شغلي و حرفه اي در دوره ابتدايي اقدام کنند. تهیه كتاب هاي كمك درسي براي آموزش قابل تاييد نيست وي با بيان اينكه كتاب هاي درسي براساس اهداف آموزشي و منبطق بر محتواي آموزشي و منابع اصلي تدريس هستند، عنوان كرد: آنچه از سوي موسسات مختلف با عنوان كتاب هاي كمك درسي به ظاهر براي آموزش و با هدف تجارت و فعاليت هاي اقتصادي ارائه مي شود قابل تاييد نيست و فعاليت هاي مكمل بر اساس و منطبق با منابع اصلي دروس در گروه هاي آموزشي داخل سازمان و با خلاقيت معلمان ظرفيت سازي مي شود. معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش اظهار داشت: در سال تحصيلي جاري تعداد دانش آموزان مقطع ابتدايي ۲۰۰ هزار نفر نسبت به سال گذشته افزايش يافته كه از هفت ميليون و ۱۸ هزار نفر به هفت ميليون و ۱۹۰ هزار نفر رسيده و پيش بيني مي شود كه اين تعداد به هفت ميليون و ۲۲۰ هزار نفر يرسد. ديمه ور گفت: بخش قابل توجهي از بودجه آموزش و پرورش در حدود ۹۹ درصد صرف پرداخت حقوق و مزاياي پرسنل اين سازمان مي شود و تنها يك درصد از آن به توقعات ديگر در اين سازمان اختصاص مي يابد كه در نتيجه آن، توجه و كيفيت آن مطلوب نخواهد بود. وي با بيان اينكه مجلس، دولت و خانواده ها بايد در طرحهای مشاركتي فعال آموزش و پرورش را ياري دهند، افزود: خانواده ها بايد تقويت و توانمندسازي فعاليت هاي آموزش و پرورش را به عنوان يك نياز در سبد هزينه هاي خانوار خود بگنجانند تا در مدارس براي ارائه خدمات آموزشي و تربيتي فضاسازي لازم ايجاد شود. معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش با بيان اينكه بودجه آموزش و پرورش براي كل كشور ۲۰  هزار ميليارد تومان بوده، ادامه داد: از اين ميزان ۲۵ ميليارد تومان به كيفيت بخشي آموزش ابتدايي كل كشور اختصاص يافته كه تا كنون بخشي از آن دريافت شده است. ديمه ور عنوان كرد: دانشگاه فرهنگيان معبر اصلي تربيت معلم و نيروي مورد نياز آموزش و پرورش كشور است، اما در شرايطي كه آموزش و پرورش با كمبود نيرو مواجهه باشد، از طريق برگزاري آزمون از بين فارغ التحصيلان دانشگاهي و برگزاري دوره يكساله براي قبول شدگان اين آزمون، نيروي مورد نياز خود را جذب مي کند. وي با اشاره به اينكه براي استخدام نيروهاي مورد نياز آموزش و پرورش، فرزندان فرهنگيان در اولويت هستند، ادامه داد: در آزمون هاي استخدامي آموزش و پرورش همه افراد واجد الشرايط مي توانند شركت کنند و در اين باره تبعيضي بين فرزندان فرهنگيان با ديگران نيست، اما اين افراد از امتياز خاصي برخوردار و در اولويت هستند. عده ای از معلمين در كلاس هاي درس توانمند و متخصص نيستند معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به ورود افراد غيرمتخصص به عنوان معلمان ابتدايي در آموزش و پرورش در دوره هاي قبل، افزود: متاسفانه عده اي از معلمين در كلاس هاي درس توانمند و متخصص نيستند و تمام تلاش بر اين است كه با بهره گيري از ظرفيت هاي توانمندسازي از جمله درس پ‍‍‍ژوهي، اقدام پژوهي و برگزاري كارگاه هاي آموزشي براي معلمين سطح توانمندي آنها را افزايش دهيم. ديمه ور با اعلام اينكه استان همدان در برگزاري توانمندسازي ها در اين حوزه پيشگام بوده است، افزود: با توجه به اينكه سومين دوره درس پژوهي ابتدايي در حال برگزاري در استان است درصدديم آموزش ها با تراكم دوره هاي آموزشي در راستاي رفع اين مشكلات افزايش يابند. وي گفت: ۱۵ هزار معلم تربيت بدني تنها در دوره ابتدايي سازماندهي شدند و تقريبا در تمام مدارس كشور ر دوره ابتدايي درس تربيت بدني با معلم تربيت بدني به دانش آموزان آموزش داده مي شود. معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش افزود: سازمان پژوهش و برنامه ريزي كشور كه وظيفه برنامه ريزي و تاليف كتب درسي را برعهده دارد، در حال تدوين جداول و عناوين دوروس ابتدايي است كه تا پايان سال تغييرات لازم نسبت به آن صورت خواهد گرفت و تمام تلاش در اين است كه تغييرات حداقلي و متناسب با نيازهاي روز و ابزار جديد ي يدگيري و شرايط مدارس كشور باشد. ديمه ور افزود: سال گذشته حدود ۱۵۶ هزار نفر از دانش آموزان ترك تحصيل كرده بودند که تعداد بسيار توجهي از آنان از طريق ستادهاي انسداد بيسوادي جذب شده و اخيرا با وزارت رفاه تفاهم نامه اي براي تقويت ورود دانش آموزان به مدارس در نظر گرفته شده است.   منبع/مهر
کد خبر: ۴۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۶

به جرات می‌توان گفت مادران عراقی از دلاوری‌های او در مقابل داعش برای فرزندان خود افسانه‌ها ساخته‌اند، افسانه‌ای به نام «ژنرال سلیمانی». سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : با نگاهی اجمالی به تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه دوران بعد از دفاع مقدس، می‌توان مشاهده کرد که نظامیان باوجود مشهور بودن، چندان محبوبیتی حداقل در انتخابات‌های ریاست جمهوری نداشته‌اند. مردم همیشه به این افراد به چشم انسان‌های غیرمنعطف و سخت نگاه می‌کنند و همین باعث می‌شود که به آنها احترام بگذارند اما شاید کمتر محبوب باشند. در این میان اما در کنار تمام محبوب‌های ایران چه در دنیای هنر، چه در دنیای ورزش و چه در هر دنیای دیگری که فکرش را می‌کنید، یک نظامی در صدر قرار گرفته است و همچون ستاره‌ای بی بدیل می‌درخشد. بدون شک « نام سردار قاسم سلیمانی» به عنوان یکی از محبوب ترین چهره‌های میان ایرانیان شناخته می‌شود. ایرانی‌های که در سال‌ها دور و در افسانه‌های کهن پارسی با قهرمانانی روبرو بودند که به جنگ دیوها و پلیدی‌ها می‌رفتند و نقل داستان‌هایشان لالایی مادران برای بچه‌ها بود، این روزها با یک افسانه زنده، زندگی می‌کنند و نام سردار سلیمانی را در کنار نام رستم قرار داده‌اند و او را ستایش می‌کنند. در دنیایی که ایران در مرزهای شرقی و غربیش، درگیر تهدید‌های بزرگی همچون القاعده و داعش است، نام قاسم سلیمانی به تمام مردم ایران آرامش خاصی می‌بخشد. دیدن تصویر او در میدان‌های نبرد با داعش، روایت‌های رسانه‌های غربی از ژنرال ایرانی و ... برای مردم غروری است وصف ناپذیر. سردار برای ما ایرانی‌ها تبدیل به قهرمان ملی شده است. مردم لبخند هایش، سرپایین انداختن‌هایش، لباس نظامی پوشیدنش را دوست دارند، چون او با تمام این رفتارها غرور ملی را زنده می‌کند. وقتی هواپیماهای آمریکایی، ارتش بزرگ عراق، نیروهای ویژه در مقابله با داعش عاجز مانده‌اند، خبر از فتحی بزرگ در مقابل داعش به گوش می‌رسد و بعد عکس از حضور ژنرال در میانه میدان و لبخند کنار سربازانش. مردم این حضور همه جانبه او را دوست دارند، درست زمانی که می‌گویند در میانه درگیری‌هاست، در مراسم عزاداری حضور پیدا می‌کند با همان چهره با نفوذ و درست زمانی که فکر می‌کنند او در ایران است، می‌بینیم که عملیاتی بزرگ را علیه داعش برنامه ریزی و اجرا کرده است. بسیاری از نوجوانان و جوانان داستان‌های هشت سال دفاع مقدس را شنیده‌اند و برای آنها داشتن فرماندهی که می‌تواند یاد آن فرماندهان دفاع مقدس را زنده کند بسیار جذاب و شیرین است. در روزهایی که سیاستمداران با تمام ترفندها، با تمام شیوایی کلام و با تمام وعده‌های ریز و درشتشان سعی می‌کند نظر مردم را به خود جلب کنند و محبوبیتی میان آنها بدست آورند، حاج قاسم سلیمانی بدون هیچ کلامی تبدیل به قهرمان ملی مردم ایران می‌شود. این نشان می‌دهد که مردم عاشق کسانی که خوب حرف می‌زنند نمی‌شوند بلکه کسانی را دوست دارند که عمل می‌کنند و می‌شود به واسطه فعالیت‌هایشان با غرور گفت، که این سردار که خاورمیانه زیر چکمه‌های اوست یک ایرانی است. فضای مجازی که بسیاری سعی می‌کنند با تیغ تکفیر از روی آن بگذرند، پر است از کامنت‌ها و صفحه‌هایی که برای قاسم سلیمانی ایجاد شده است. جوانی که شاید هیچ وابستگی به جمهوی اسلامی نداشته باشد، سردار سلیمانی را دوست دارد چون او را به یاد افسانه‌هایی می‌اندازد که در کتاب ‌های مدرسه آنها را خوانده است. یاد جنگ اسفندیار با دیو هفت سر. مردم وقتی می‌شنوند که رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا مبهوت او هستند به خود می‌بالند. صادق خرازی، سفیر سابق ایران در فرانسه در مورد نظر رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا در مورد« حاج قاسم» می‌گوید: «او همان كسي است كه اوباما ريس جمهور ايالات متحده درباره او به العبادي نخست وزير جديد عراق گفته است:" او دشمن من است ولي من براي او احترام ويژه اي قايل هستم".یااینکه جان کری وزیرخارجه امریکا به دکتر جواد ظریف وزیرامورخارجه ایران اسلامی گفته است که اگر برای یکبارهم شده مایل است او را ببیند.» امروز وقتی رسانه‌های خارجی را ورق بزنی و به منطقه خاورمیانه برسی دو نام می‌بینی؛ یکی داعش و دیگری ژنرال قاسم سلیمانی. یکی که تمام قد نماد پلیدی است و دیگری با تمام وجود نماد آزادی و روشنایی است. بسیاری از مردم جهان به ویژه در خاورمیانه فرمانده کل نیروهایی را که در مقابل داعش ایستاده‌اند چه در عراق و چه در سوریه یک نام می‌دانند و آنهم « سردار قاسم سلیمانی است.» یک روزنامه انگلیسی در وصف سردار می‌نویسد:« سردار سلیمانی 57 ساله، که اخیرا در فهرست سیاه دولت آمریکا قرار گرفت، به عنوان «قهرمان ملی» در ایران شناخته می‌شود و رسانه‌های این کشور نیز تصاویر وی را که از میدان نبرد در عراق گرفته شده است ، نمایش می‌‌دهند.» خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز می‌نویسد: «یکی از مقامات نظامی عراق که خواسته نامش فاش نشود، در توصیف شخصیت سردار قاسم سلیمانی وی را شخصی شجاع و بی‌باک خوانده است که حتی در زمان حضور در خطوط مقدم نیز از جلیقه ضدگلوله استفاده نمی‌کند.» درنهایت خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ در واکنش به لبخندهای ژنرال ایران در عراق می‌نویسد: «در تصاویری که از سلیمانی در توییتر و دیگر شبکه های اجتماعی منتشر شده است، سلیمانی موهای جوگندمی و محاسن دارد و اغلب در نگاه به دوربین لبخند می زند، همانند یک توریستی که در تعطیلات است و هیچ نگرانی از بابت کلاشینکفی که همراهانش در دست دارند نیز ندارد. در ایران، همه او را به عنوان ناجی بشار اسد در مقابل نیروهای شورشی می‌دانند. نام و شهرت فعلی سردار سلیمانی نشان می‌دهد که او مردی کاریزماتیک است که از حضور در جبهه‌ها و فرماندهی جنگ‌ها ترسی ندارد. بسیاری از ایرانیان شاید قاسم سلیمانی را در گذشته نمی‌شناختند، اما با اتفاقات اخیر، محبوبیت او روز به روز در میان ایرانیان در حال افزایش است.» فارغ از هرگرایش سیاسی و مذهبی، سردار امروز فاتح قلب‌های ایرانیان است و قهرمان لالایی مادران برای بچه‌ها. حتی می‌شود به جرات می‌توان  گفت مادران عراقی از دلاوری‌های او در مقابل داعش برای فرزندان خود افسانه‌ها ساخته‌اند، افسانه‌ای به نام «ژنرال سلیمانی».   نامه
کد خبر: ۴۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۴

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : مهندس عزت الله ضرغامي در روزنامه جام جم در خصوص انتخاب سرفراز برای ریاست صداو سیما می نویسد:انتخاب جناب آقاي محمد سرافراز از سوي رهبر معظم انقلاب (مدظله العالي) حاکي از درايت، آينده نگري، نگاه کارشناسانه و عنايت ويژه معظم له به ارزش هاي ديني و انقلابي است.رسانه ملي همانگونه که در متن اين حکم تاريخي آمده است، ماموريت هاي بزرگ و بي بديلي برعهده دارد. رئيس سازمان شخصا بايد واجد شرايطي باشد که بتواند از عهده اين وظايف سنگين و دشوار به خوبي برآيد. حداقل به دلايل ده گانه ذيل، جناب آقاي سرافراز شايستگي پذيرش اين مسئوليت را دارد.1 آقاي سرافراز يک کارشناس ارشد واقعي در عرصه رسانه است، حداقل دو دهه تجربه ارزشمند داشته و با ظرايف حرفه اي و علمي اين مسئوليت بخوبي آشناست.2 او رسانه هاي رقيب و عرصه امپراطوري استکبار در حوزه رسانه را بخوبي مي شناسد. به محيط خارجي رسانه ملي آگاه و مسلط است و مي داند چگونه مي توان با حداقل امکانات، روش هاي بهينه و موثري براي موفقيت رسانه ملي در ميدان جنگ نرم به کار گرفت.3 وي در طول اين سال ها بخش مهمي از موضع آفندي رسانه ملي را اداره کرده است. هيچگاه در موضع انفعال قرار نمي گيرد و از رويکردهاي محافظه کارانه گريزان است. او با قدرت و شجاعتي که از خود نشان داد از همين الان عرصه را به رقبا تنگ کرده است.4 آقاي سرافراز، فراز و نشيب هاي رسانه در طول دو دهه را تجربه کرده و با مفهوم بحران آشناست. در جريان حوادث سال 88 و فتنه، خوش درخشيده است و همپاي ديگر اجزاي سازمان، ماموريت هاي خود را با موفقيت انجام داده است.5 سرافراز قدرت تحول دارد و نوآوري و خلاقيت را مي شناسد، مخاطب شناس واهل توسعه است. شبکه هاي جهاني العالم، پرس، الکوثر، آي فيلم، سحر، هيسپان و ده ها کانال راديويي را راه اندازي و مديريت کرده است. اولويت ها را شناخته و سرعت عمل بالايي دارد.6 سرافراز پرکار، سختکوش، پايبند به آرمان ها، صبور در برابر مشکلات، کم حرف و متواضع است. اين ويژگي ها مربوط به آدم هاي بزرگ است.7 سرافراز، مکتبي و ساده زيست است و روحيه اي درويش مسلک دارد و در قيد و بند تشريفات نيست.8 سرافراز از خانواده جهاد و شهادت است، جايگاه شهدا و ارزش آنها را مي داند با مفهوم ايثارگري آشناست و بخوبي مي داند پشتوانه محکم نظام و رسانه ملي در سختي هاي روزگار از چه کساني هستند.9 سرافراز رسانه ملي را مي شناسد. بخش قابل توجهي از کتاب راوي صادق مربوط به اقدامات و عملکرد اوست. براي رضايتمندي و انگيزه بخشي به کارکنان طرح و ايده دارد و با مديريت داشته ها آشناست. او بهره وري در سازمان را بالابرده و ظرفيت هاي جديدي ايجاد خواهد کرد.10 آقاي سرافراز فردي خودساخته است، به هيچ حزب و گروهي تعلق ندارد و همواره استقلال خود را حفظ کرده است. با اين سابقه توان «نه» گفتن به زياده خواهي ها را دارد و اين ويژگي براي رسانه ملي سرمايه اي گرانبهاست، براي او آرزوي موفقيت دارم
کد خبر: ۴۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۸

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه شناسنامه حضور یافت. در ابتدای این برنامه گزیده‌ای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازاده‌هایی نیست که به پدر و خانواده‌اش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصه‌های مختلف انقلاب و سختی‌های پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ می‌توان گفت سختی‌های عرصه‌های مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است.وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساس‌ترین شرایط در جنوب صدا و سیمای خوزستان، شورای سرپرستی صدا و سیما خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است.وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.» به گزارش آوای دنا ،متن زیر شرح گفت‌وگوی محمدحسین رنجبران سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است. شناسنامه: شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟جنتی: ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم؛ با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آن جا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم. شناسنامه: در بحث‌های طلبگی هنوز حضور دارید؟جنتی: متاسفانه فرصت پیدا نمی‌کنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بین‌الملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم. شناسنامه: شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت الله خزعلی و آیت‌الله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟جنتی: بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت الله جوادی آملی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله گرامی و آیت‌الله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد.این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد. شناسنامه: آقای کفعمی؟جنتی: بله، ایشان لو داد از چه کسی این‌ها را گرفته است و از همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.شناسنامه: ساواک هم در نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من ‌خوانده‌ام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از همان نوجوانی سرکلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانی‌های بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید.در کتاب خاطراتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟ جنتی: شعارهایی که شریعتی مطرح می کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاه‌ها نفوذ داشت و فعالیت‌های تبلیغاتی انجام می‌داد؛ در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می کند، به طور طبیعی جاذبه‌هایی خواهد داشت.شریعتی بیشتر جامعه شناس بود، نمی‌توان گفت اسلام شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعف‌هایی در گفتار و برداشت‌های وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح می‌شد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این گونه تلقی می‌شد که تمام روحانیت را زیر سوال می‌برد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار می‌داد.زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتاب ‌های شریعتی را به حضرت امام (ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام (ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی را که شاهان سابق را به نوعی تائید می‌کردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند. شناسنامه: نکته حضرت امام (ره) در این مورد چه بود؟جنتی: نکته حضرت امام (ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است. شناسنامه: بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام (ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام (ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام (ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید نقدی کردید اگر این کار انجام می‌شد اثر بهتری می گذاشت.جنتی: نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود آن‌ها می گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آن جا از دنیا رفته است شهید محسوب می‌‍شود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد می‌کردید؛ حضرت امام (ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکرها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد. شناسنامه: شما هم چیزی نگفتید.جنتی: من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم. شناسنامه: چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟جنتی: سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکی‌های فدایی‌های خلق بود که بزرگ‌ترین عملیات آن‌ها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آن‌ها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آن‌ها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آن‌ها نیز مسلحانه بود.قبل از آن‌ها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمی‌شد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانه‌ای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش می‌کردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آن‌ها بهره ببریم.برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام (ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آن جا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آن‌ها ارتباط داشت، با آقای عزت‌الله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.یکسری نوشته‌ها و دست‌نوشته‌های مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت می‌کردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور می‌کردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم. شناسنامه: در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.جنتی: بله؛ در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمد حسین طارمی دستگیر شده بودند.بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر می‌شد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آن جا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند. شناسنامه: با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.جنتی: شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبه‌های جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. این که در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتاب ی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر می‌کرد.عمدتا نیز به فعالیت‌های مبارزاتی مشغول بودند و پیام‌های حضرت امام (ره)، کتاب ‌های ایشان، را منتقل می‌کردند و با شخصیت‌های مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آن‌ها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می آمدند.تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ این‌ها از پاکستان به دمشق منتقل می‌شدند که در این میان آن‌ها که پرونده سنگین داشتند آن جا ماندند و ابتدا آموزش‌های نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی می‌شدند. شناسنامه: از افراد سرشناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟جنتی: در طول نزدیک به ۴ سال که ما آن جا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات)بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزش‌های سیاسی می‌دادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند. شناسنامه: جایی اشاره کردید که با فلسطینی‌ها بده و بستان داشتید به طوری که آن‌ها آموزش‌هایی برای ما می‌گذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آن‌ها به اسرائیل میفرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.جنتی: در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آن جا می آمدند و شرکت می کردند و آموزش می‌دیدند و بر می گشتند.خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این‌ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند شناسنامه: سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدارها مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.جنتی: در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمک‌های مالی و مشورت‌ها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورت‌های لازم و کمک‌های مالی را دریافت کردم. مقداری کمک‌های مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم.من نمی دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمی‌توانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از این که دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی توانستیم پدر و مادر ایشان توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر می‌گفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسد آباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.شناسنامه: چند فرزند دارید؟جنتی: ۳ تا فرزند دارم.یک پسر و دو دختر. شناسنامه: کجا به دنیا آمدند؟جنتی: پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد. شناسنامه: حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی کنند؟جنتی: نه. در خاطرات من این ماجراها بیان شده است. شناسنامه: بعد از تبعید حضرت امام (ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.جنتی: شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام (ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی می‌توانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می شد؛ به دلیل این که افکار و سخنان حضرت امام (ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود.از طرفی بسیاری از کشورها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشورها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.یک هفته ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسبورتمان خورده بود و نمی خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسبورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص این که مهر خروج از لیبی بر پاسپورت‌های ما خورده بود.این وضعیت بسیار نگران کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه ای قذافی آمد و مسئله مطرح شد؛ قذافی از این ورود حضرت امام (ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم. شناسنامه: از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟جنتی: نه؛ امکان طرح چنین مسئله ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم؛ حضرت امام (ره) با بی اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمی‌شود به چاه رفت. سخن حضرت امام (ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت و سختی‌ها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام (ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام (ره) آینده‌ای را می دیدند که بر ما پوشیده بود. شناسنامه: در ابتدای انقلاب رئیس صدا و سیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟جنتی: آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینی‌ها و اقای حداد عادل وآقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صدا و سیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم. شناسنامه: ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟جنتی: بله؛ در زمانی که ایشان می‌خواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها در دانشگاه سنگر بندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.شناسنامه: خودتان پشت میکروفن رفتید؟جنتی: بله،این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آن‌ها ناموفق شد و افراد فرار کردند. شناسنامه: بعد از این عضو شورای سرپرستی صدا و سیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه اقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما تذکر می دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام می‌فرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.جنتی: این سوالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مسئله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام (ره) حدود این مسئله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه ایی عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد. شناسنامه: حتی یک جا بیان کردید که یک میان برنامه پخش کردید که کمی موسیقی‌اش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.جنتی: بله. معلوم بود که امام(ره) برنامه‌ها را رصد می‌کردند.حالا با این اوضاع فکر می کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره)حرف بزند و چیزی پخش کند؟جنتی: آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمی‌آمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند. شناسنامه: الان چه طور است که علی آقای جنتی می گویند تک خوانی زنان اگر مفسده‌ای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به این که این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی می‌گویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشته‌اند اما برای این که صدای علما درنیاید گفته‌اند این کارها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را می‌زنید؟جنتی: اینجا هم که من مستقیما انگیزه‌ای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک خوانی به خانم‌ها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروه‌های خانم ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانم‌ها اجرا شده است. شناسنامه: یعنی اصلا برای غیرخانم‌ها اجرا نشده است؟جنتی: نخیر اجرا نشده. شناسنامه: سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟جنتی: با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می کردیم در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود.بمباران های زیادی که می شد. برخی از شهرها مانند دزفول مرتب بمباران می شد و باید از نزدیک می‌رفتیم و تفقدی از آسیب دیدگان صورت می گرفت. خود رزمندگان مرتب مکان‌هایی را برای فعالیت خود می‌خواستند. شناسنامه: نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟جنتی: نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین الملل شروع به کار کردم. شناسنامه: در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟جنتی: بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳سال ابتدایی را به عنوان معاون بین الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین المللی‌شان، با معاونت بین الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود.از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم. شناسنامه: بعد از خارج نشین شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟جنتی: نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.شناسنامه: نظر شما در خصوص وی بعد از این که به خارج رفتند چیست؟جنتی: آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیه‌های مقام معظم رهبری مسیر را طی می کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاست‌هایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مسئله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.شناسنامه: در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟جنتی: در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم. شناسنامه: به ایشان رای دادید؟ فکر می کردید رای نیاورند؟جنتی: بله؛ فکر نمی کردم رای نیاورند.شناسنامه: چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.جنتی: بله. با توجه به این که در حوزه بین الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.شناسنامه: سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟جنتی: به آقای هاشمی رای دادم. شناسنامه: چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد شدید با توجه به این که اصولا کسانی در این پست قرار می گیرند که رای آن‌ها به رئیس جمهور باشد؟جنتی: در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پور محمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستور العمل که آقای احمدی‌نژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می کردند ان هم معاون سیاسی که مهم هم بود.بعد که آقای احمدی نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پور محمدی فشار فوق العاده‌ای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پور محمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پور محمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم. شناسنامه: مگر امکان دارد آقای احمدی نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟جنتی: ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانی‌های من دفاع از مواضع دولت بوده است.شناسنامه: دوباره به کویت رفتید؛ گفته می‌شود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.جنتی: اکنون این گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین المللی انجام می دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کارشناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی نژاد به کویت رفتم. شناسنامه: سال ۸۸ نیز کویت بودید؟جنتی: بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم. شناسنامه: در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟جنتی: در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رای‌ها عنوان نشود.شناسنامه: در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.جنتی: به آقای احمدی نژاد رای ندادیم. شناسنامه: فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟جنتی: اخباری از گوشه و کنار دنیا می شنیدیم که در مقابل سفارت خانه‌ها تجمع کردند؛ در مقابل سفارت خانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت.در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به اقای احمدی نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند. شناسنامه: به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟جنتی: ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم. شناسنامه: در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ هم زمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟جنتی: ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی پدیا در خصوص زندگی نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این گونه نبوده است؛ ماموریت‌های من معمولا در دوره‌های اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید می‌شد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند. شناسنامه: آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟جنتی: این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آن جا دخالت می‌کند ؛ تا کنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت می‌کنند و بعد عنوان می‌کنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم می‌زدند و این مطبوعات به این قضایا دامن می‌زدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند. شناسنامه: چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟جنتی: زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارت خانه‌های مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل این که ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با این که بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام می‌دادم.در نهایت اقای روحانی بعد از بررسی‌های مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه های این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق العاده داشتند.به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارت‌خانه‌های دیگر هستم. شناسنامه: کجاها را گفتید؟جنتی: مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسی‌ها من بودم. شناسنامه: قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟جنتی: با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود. شناسنامه: ارتباط با مجلس چگونه است؟جنتی: ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم. شناسنامه: یعنی ارتباط آن‌ها خوب نیست؟جنتی: نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کرات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم. شناسنامه: برخی از روزنامه‌ها که حالا طرفداران و هم نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید می‌زنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا می‌خواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند.جنتی: از هدف آن‌ها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست. شناسنامه: آیا دفاع و اشاعه ارزش‌های انقلاب را در برنامه خود دارید؟جنتی: قطعا این گونه است؛ هم در برنامه‌ای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبه‌های خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشرده‌ام که نسبت به ارزش‌های انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاست‌های مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم.‌آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارت خانه ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد. شناسنامه: چه روش‌هایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.جنتی: مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بارها فرموده‌اند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می شوند حالا چه در حوزه سینما چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارت خانه مورد حمایت قرار گیرند.برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با این که این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی این که ما جبهه‌ای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است. که آن را هم طبق سیاست‌هایی که ایشان ابلاغ می‌کنند دنبال می‌کنیم.ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزه‌های متخلف و بخش‌ها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرموده‌اند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتاب ی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی کننده در برود. این ها به نظرم قابل اغماض است. شناسنامه: به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟جنتی: اقدامات فوق العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود۴-۳ سال هیئت نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند.شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزه‌ها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم همان گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را متذکر شدم. در حوزه معاونت‌ها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی وهم اهل نظر هستند شناسنامه: در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ می‌دانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ صحبت شما را چگونه می‌توان معنا کرد؟جنتی: به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمی‌آید. اما این که نباید به مسئله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مسئله فرهنگ دارد به این مسئله نظر شود.شناسنامه: تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟جنتی: در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مسئله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مسئله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می شود و به دنبال مقابله با آن هستیم.در طی این مدت کتاب ‌های بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آن‌ها داده نشد. شناسنامه: در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟جنتی: گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتی‌شان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کندو ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم . و هیئت نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می کنیم و تا کنون نیز به این نحو اعمال شده است. شناسنامه: راه حل همان راه حل قدیمی است که انجام میشود؟جنتی: بله؛ همان راه حلی که در گذشته انجام می شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهادها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود. شناسنامه: چندین بار از فهرست ممنوع القلم‌ها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟جنتی: منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این ها آدم‌های بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیت‌هایی هستند که مورد تأیید نیستند اما این که شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست کتاب را بررسی می کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می شود. شناسنامه: الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند جنتی: بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است. شناسنامه: مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار می‌کردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟جنتی: بارها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی هم چنان بر حرف خود پافشاری می کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگ‌های زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیر دولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازه‌ها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی خبر بودیم.در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر این که قطعه ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ این که چه کسانی هنرمند شناخته می شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند.این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند،اعلام شد می توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالتی دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است. شناسنامه: پس صدور مجوز دفن آن‌ها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آن‌ها بود؟جنتی: خود این خانواده هنرمند بوده است و این که داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد. شناسنامه: این که از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته می‌شود، چه حسی پیدا می کنید؟جنتی: خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می شوم. با این که واکنشی نشان نمی دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت ها بشنود. شناسنامه: تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.شناسنامه: چه اندازه پدر را دوست دارید؟جنتی: این واضح است؛ جدای از این که پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده زیستی و خصلت‌های والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به این که اختلاف سلیقه هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد. شناسنامه: آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند. شناسنامه: پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث های شما و پدر، والده از ما طرفداری می‌کنند.جنتی: ما به طور مرتب هفته ای یک بار خدمت پدر می رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح می‌شود. شناسنامه: تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟جنتی: بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند ؛ این طور هم برای او می‌شد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می شناختند که تفکر آن‌ها را دنبال می کرد.در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت و آمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می کردم با ایشان منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن ها نمی شنیدید؛ برادر من نیز این گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته مجاهدین خلق این برخوردها را داشتند اخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت. شناسنامه: ایشان از شما کوچکتر بودند؟جنتی: حدود سه سال کوچکتر بودند.
کد خبر: ۴۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

وزیر بهداشت گفت:معتقدیم دریافت های غیرقانونی رشوه محسوب می شود.وزارت بهداشت صراحتاً اعلام می‌کند که اجازه نخواهد داد این افراد در کشور طبابت کنند و در این راستا با هیچ احدی رودربایستی نداریم
کد خبر: ۴۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان گفت: زنگ خطر نخواندن کتاب در خوزستان به صدا درآمده و این موضوع به مرز هشدار رسیده است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش خبرنگار مهر، فرج الله خبیر عصر شنبه در نشست کارگروه فرهنگی اجتماعی استان خوزستان با حمایت از طرح های شهرداری اهواز برای توسعه و گسترش کتاب خوانی در بین مردم از طریق برگزاری مسابقات پیاده روی خانواده با موضوع کتاب خوانی، قراردادن کتاب خوان سیار در اتوبوس ها و به ایجاد زنگ کتاب خوانی در مدارس برای توسعه کتاب خوانی در بین دانش آموزان اظهار کرد: با توجه به اینکه فقط در سال تحصیلی جاری 920 هزار دانش آموز و 300 هزار دانشجو در استان به عنوان جمعیت هدف دریافت کننده آموزش های مرتبط با کتاب خوانی در نظر گرفته شده اند باید برنامه های اساسی خود را به سمت این افراد سوق دهیم. وی افزود: متاسفانه هم اکنون کتاب نخواندن در خوزستان به گونه ای است که زنگ خطر این موضوع فرهنگی به صدا درآمده و در بررسی های صورت گرفته این امر به مرز هشدار رسیده است. خبیر همچنین خواستار مشارکت جدی تر دانش آموزان به عنوان آینده سازان استان خوزستان در چالش های اجتماعی همانند بحث های محیط زیست و مبارزه با اعتیاد شد و افزود: خوشبختانه فعالیت های مناسبی از سوی سازمان دانش آموزی استان صورت گرفته که منجر به سازماندهی مناسب دانش آموزان برای حضور در فعالیت های اجتماعی شده است. ما نیز در بدنه استانداری خوزستان از پر رنگ تر شدن حضور دانش آموزان در فعالیت های اجتماعی به تمام توان حمایت می کنیم و آن را گامی برای توسعه استان می دانیم. معاون سیاسی اجتماعی استاندار خوزستان حضوردانش آموزان در فعالیت های اجتماعی را موثرترین راه مقابله با آسیب های اجتماعی به خصوص تبعات منفی شبکه های ماهواره ای دانست و گفت: قطعا سازماندهی دانش آموزان به گروه های کوچک و فعال در مدارس، باعث جلوگیری از انحراف آنها به سمت فعالیت های نامناسب و مخرب می شود. خبیر همچنین با اشاره به اینکه هم اکنون انجمن های معتادان گمنام فاقد مکان برای برگزاری تجمعات خود هستند، عنوان کرد: باید دستگاه های توانمند در استان مکان مناسب برای حضوراین افراد در جلسات خود را فراهم کنند. جالب است که این گروه ها هم اکنون 90 جلسه در شبانه روز در پارک های مختلف استان برگزار می کنند.
کد خبر: ۴۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۰

صدایش با 8 سال دفاع مقدس گره خورده است و از ان روزها تا به امروز همیشه با صدایش خاطره داشته ایم. از طنین «با نوای کاروان» تا نوحه های محرمی امروز همگی جوری در تاروپود بدن انسان نفوذ می کند که نمی توان مانع از جریان اشک ها شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،صدایش با 8 سال دفاع مقدس گره خورده است و از ان روزها تا به امروز همیشه با صدایش خاطره داشته ایم. از طنین «با نوای کاروان» تا نوحه های محرمی امروز همگی جوری در تاروپود بدن انسان نفوذ می کند که نمی توان مانع از جریان اشک ها شد. حاج صادق آهنگران بعد از پایان دوران جنگ با رویه ای جدید به سراغ مداحی رفت. او حال از نوحه خوان های جدید و سبک مداحی امروزی با ایران 7 می گوید. صدای حاج صادق آهنگران،  در آن روزها،  صدای عشق و جذبه بود.  صدای نسلی که در دوران دفاع مقدس شکفت و شناسنامه‌دار شد.  حالا بعد از این همه سال، از آن دوران چه دارید بگویید؟ عزیزانی که با عرفا در ارتباط هستند یک روایتی دارند،  می‌گویند، کنار علما زانو بزنید؛  چرا که اینها باطن پاکی دارند،  این باطن پاک عرفا، اولیای خدا و افرادی کنار آنها می‌نشینند، دل به آنها می‌بندند،  شیفته‌شان می‌شوند، اثر می‌کند. غیر از کلام،  با سخن،  کلام و رفتارشان شخصی که شیفته‌شان شده،  متحولش می‌کنند،  دین‌اش را قوی می‌کنند،  اعتقادش را محکم می‌کنند،  شجاعت و بصیرت به او می‌دهند. بنده،  کنار همچون بزرگانی نشستم.  امام (ره) فرمودند « اینها ره  صدساله را یک شبه طی کردند».  من در کنار بسیجیانی که اسمشان روی دیوارها و تصاویرشان در بنر‌هاست، مثل  مهدی باکری، حاج همت،  حسین علم الهدی، مجید وفایی،  علی‌ هاشمی و. . .  خیلی از بچه‌هایی که اسمی از آنها نیست و گمنامند،  فقط در محله،  شهر، روستاهایشان اسم‌های آنها بر زبان اهالی در شهرهایشان جاری است، اسم چندانی ندارند، اما در پیش خدا قرب دارند، نشستم، پس باطن اینها در بنده و صدایم اثر کرد.  از سوی دیگر اولین شعری که با آن شهرتی پیدا کردیم و  مسیر زندگی ما را تغییر داد،  در محضر امام (ره) بود، گویا ایشان هم یک نظر باطنی به بنده داشتند. تا الان هم نوکری امام حسین (ع) و نوکری شهداست، که صدای ما را اثرگذار کرد.    وارد ایام محرم شده‌ایم اما به نظر می‌رسد حضورتان در مجامع نوحه خوانی و مراسم مذهبی کمرنگ‌تر شده است. محرم امسال چکار می‌کنید؟ از همان ایام جنگ که بسیجی‌ها از روضه خوانی و حماسه خوانی استقبال کردند،  به حرم حضرت امام رضا(ع)رفته و از ثامن الحجج خواستم این لیاقت را به من بدهد تا موقعی که زنده‌ام تا آخر در خانه امام حسین‌(ع) و شهدا و اهل بیت (ع) باشم. الحمدلله می‌بینیم این خواسته به اجابت رسیده و تا الان کار اصلی‌ام نوحه خواندن است، تلویزیون هم  برنامه‌های مرابخصوص در ایام دفاع مقدس و هفته بسیج و ...  پخش می‌کند. البته کارهای فرعی مثل مشاور صدا و سیمای خوزستان و  عضو هیأت امنای هیأت رزمندگان اسلام هم هستم،   یک مؤسسه‌ای فرهنگی هم داریم که بیشتر در رابطه با امام حسین (ع)، اهل بیت (ع) و دفاع مقدس وکارهای فرهنگی فعالیت می‌کند.    آیا سبک و سیاق نوحه‌خوانی شما، همان سبک دفاع مقدس است یا تغییر کرده؟ از آن سبک فاصله نگرفته‌ام،  چون ما را با آن چهره می‌شناسند،  البته نمی‌توانم بگویم سبک مال خودم است،  سبک خوزستانی است،  اخیراً هم در اجلاس پیر غلامان اهل بیت‌(ع) که در اهواز برگزار شد،  ثبت ملی کردند. سبک خوزستانی و جنوبی خوب مطرح نشده و من آن را مطرح کردم،  بنابراین به نام من تمام شد و مرا به نام سبک خوزستانی و آهنگران می‌شناسند،  وجوان‌ها به خاطر ضرورت وضعیت امروز،   سبک‌های دیگر را از من نمی‌پذیرند،  مثلاً یک سری شعرها را نمی‌توانستم با سینه زنی بخوانم. اشعار حماسی،  مثل مرگ بر امریکا را با موسیقی حماسی  خواندم،  «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» بخصوص برای ولایت و رهبری خواندم که اثرگذار باشد ولی اعم کار من همان سنتی خواندن و در راستای اهل بیت (ع) و شهداست.    از حال و هوای هیأت‌های امروزی برای‌مان بگویید؛ چه تفاوتی با هیأت‌های دوران دفاع مقدس دارد؟ تفاوت‌هایی کرده،  ولی من باهمان سبک و سیاق زمان جنگ و دوران دفاع مقدس می‌خوانم، به خاطر استقبالی که جوان‌ها از روضه‌های امام حسین (ع)، سینه‌زنی و سنتی خوانی‌ می‌کنند، که آثار آن در جنگ و پیروزی انقلاب مشخص شد و همه اثر داشتند  در پیروزی انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و الان که با سینه ستبر در مقابل دشمن ایستاده ایم،  دشمن برنامه‌ریزی کرده همان طوری آیت‌الله سید احمد خاتمی در مجلس خبرگان گفتند،   از سازمان سیا مدارکی بدست آمده که در هیأت‌ها و مداحان می‌خواهند ورود پیدا کنند،  این به خاطر اثرگذاری و اهمیت کار مداحان است،  لذا شروعش بی‌حکمت هم نیست. مثلاً مسائلی در سبک و سیاق‌ها واردشد و اثر گذاشت و سبک‌های غربی را وارد کردند،  بدون این‌که جوان‌ها حواسشان به این قضیه باشد،  شعرهای ضعیفی وارد کردند. در بعضی هیأت‌ها به شکلی هیأت‌داری و سینه‌زنی و عزاداری می‌کنند که واقعاً در شأن اهل بیت (ع) نیست.  ضعف و بهانه به دست دشمن می‌دهند؛ دشمنی که میلیاردها دلار هزینه می‌کند تا بتواند بین مذاهب و ادیان و شیعه و سنی تفرقه بیندازد. سبک‌ها را به شکلی وارد می‌کنند که تفرقه برانگیز است. مشخص است دشمن با حساب و کتاب کار می‌کند.  از یک طرف،  می‌خواهد شیعه را با قمه زنی‌،  زخمی کردن  خود با زنجیرهای سه خار،  یا راه رفتن روی آتش و ...  خشن نشان بدهند تا کسانی که به طرف تشیع و اسلام می‌آیند، آنها زده بشوند.  باید مواظب باشیم   چون هیچ مکتبی به جز تشیع،  رسانه وسیع مداحی امام حسین (ع) را ندارد که این چنین جمعیتی را جمع کند که اثراتش مکرر در تمام دوران انقلاب و دفاع مقدس،  دیده شده است،  دشمن خیلی در این زمینه فعالیت می‌کند، شبکه‌های ماهواره‌ای چگونه از انگلیس هدایت می‌شوند؟ خیلی از رهبران این شبکه‌ها که مرکزشان انگلیس است، از آنها‌ خط می‌گیرند و به گونه‌ای عمل می‌کنند که بین اهل تسنن  و تشیع تفرقه بیندازند، سفارشم به مداحان این است وقتی که آقا می‌گوید   این کارها حرام است،   باید از این جلسه بیرون بیایند و اعتراض کنند تا این فرهنگ شکل نگیرد و دشمن نتواند  بهره ببرد و در این مرحله هم شکست بخورد.    به نظر شما مداحی چه نقشی در رشد فرهنگ عاشورایی دارد؟ مقام معظم رهبری جمله بسیار جالبی دارند که می‌گویند: «یک بیت شعر کار چندین سخنرانی را می‌کند»،  چون یک مداح می‌تواند چندین هنر را با هم ارائه دهد. شعر که یک هنر است، صدای خوب و  مجلس گردانی  همچنین محتوای قوی و اعتقادی را در شعر جا دادن و ربط به روضه‌ دادن نیز یک هنر است. چندین هنر در مداح نهفته شده که قطعاً اثرش بیشتر از یک سخنران است.  یک مداح می‌تواند کار سخنران و شاعر را انجام دهد، چه بهتر که بتواند اعتقادات  را تحکیم بخشد.  مداحان می‌توانند وقتی مستمع تمام حواسش به مداح است و  دارد اشک می‌ریزد و تمام عاطفه‌اش را به مداح داده نوایشان را توأم با احساس،  معرفت بخشی و بصیرت کنند.  این می‌تواند اعتقادات را همراه با حماسه و پیام به عمق تاروپود مستمع نفوذ دهد.    بهترین خاطره‌ای که از محرم و تاسوعا و عاشورا دارید، چیست؟ یک بار شب تاسوعا در دزفول بودم.  آن زمان بعثی‌ها موشک‌های 12 متری به دزفول می‌زدند،  شهر خالی از سکنه شده بود. ما شب تاسوعا با بسیجی‌ها، در سنگر بودیم.   مردم شب‌ها به شهرک‌های  اطراف می‌رفتند و روز،  بازمی‌گشتند،  آن شب شهید حسین علم الهدی با چند نفر از بچه‌های بسیجی‌ و سپاهی آنجا بود. عزاداری دزفولی‌ها در تاسوعا و عاشورا معروف است. شهیدحسین علم الهدی گفت: امشب،  شب تاسوعاست. اینجا باید غوغایی می‌شد و سینه زنی در خیابان‌ها راه می‌افتاد. برای امام حسین (ع) باید بیرون بیاییم تا شهر اینگونه خاموش نشود و بسیجی‌ها و مردمی که بیشتر برای دفاع از شهر مقاومت می‌کردند، روحیه بگیرند. 4،  5 نفری بیرون آمدیم و من شروع به نوحه خوانی کردم.  خیابان‌ها خلوت بود،  فکر نمی‌کردم اشخاص زیادی بیایند.  یواش یواش جمعیت به ما ملحق شد، نفرات آنقدر زیاد شد که صدایم به جمعیت نمی‌رسید و با بلندگوی دستی شروع به خواندن کردم. مجلس بسیار حماسی و تبدیل به خاطره شد. بعدها،  از این ماجرا الهام گرفته و هیأت رزمندگان تشکیل شد که هم اکنون 640 شعبه در تمام کشور دارد.    چگونه به مداحی علاقه مند شدید؟ این استعداد را از کودکی در خود احساس می‌کردید؟ صدایم را از پدرم به ارث بردم،  البته صدای حزین مادرم هم در خانواده معروف بود،  به نظرم صدایم را بیشتر از خانواده پدری به ارث برده‌ام،  این علاقه و استعداد صدا در تمام خانواده‌ ما وجود دارد، یکی از عموهایم مداح و یکی قاری قرآن است،  ولی علاقه من به نوحه خوانی در خانواده بیشتر از همه بود،   در سه سالگی برای روضه خوانی یک روحانی به منزل ما می‌آمد که نابینا بود،  با توجه به علاقه‌ای که به روضه خوانی داشتم جلوی او می‌نشستم و از او تقلید می‌کردم، این علاقه همین طور ماند تا این‌که بزرگ شدم،  اینقدر این مسأله با من عجین شده بود که در کلاس اول و دوم دبستان، سر کلاس هم می‌خواندم،  چون خانواده‌ام  مذهبی بودند،  پدرم مرا به مسجد محل می‌برد،   درشب‌های احیا مابین دو نماز جوشن کبیر می‌خواند و من هم در این فضا پرورش یافتم و مداح شدم. تاسوعا و عاشورا، در دزفول خیلی شلوغ می‌شد 7،  8 ساله که بودم آرزو می‌کردم در یکی از هیأت‌ها بخوانم. یادم می‌آید در یک بلندی می‌نشستم و به هیأت‌های عزاداری نگاه می‌کردم که رد می‌شدند، نمی‌دانستم که خدا به من این توفیق را می‌دهد که در دزفول عصر تاسوعا و عاشورا این گونه زمزمه کنم. من از کوچکی دوست داشتم بخوانم و اکنون این دعای من مستجاب شده است.    شما درنوحه خوانی از چه کسی الگو می‌گیرید؟ آیا آموزشی هم دراین باره دیده‌اید؟ الگو گرفتن من بیشتر از سبک‌های جنوب، بخصوص دزفولی است. نوحه‌ها و شعرهای حماسی که در زمان جنگ خواندم همه از سبک‌های قدیمی دزفول بود، یادم هست،  سال 59 که جنگ شروع شد،   یک سبکی حاج حبیب الله معلمی که شاعر دفاع مقدس بود،  نوحه‌های جنگی و حماسی می‌خواند، «حرخطا کارم،  پشیمانم» و من اول جنگ آن را می‌خواندم. می‌گفت این مال 15 سال قبل است که من سال 59 با خواندن آن سبک قدیمی دوباره آنرا زنده کردم. البته درمورد آموزش هم باید بگویم که من به طور مستقیم نزد کسی آموزش ندیدم،  بیشتر سبک مداحان را ضبط کرده و از روی نوار، سبک‌شان را تقلید می‌کردم.    بحث‌ها و نقدهای زیادی درباره مداحی‌های امروز در جریان است. جایگاه مداحی را در کشور چگونه ارزیابی می‌کنید و چه پیامی برای نوحه‌خوان‌ها دارید؟ طبق روایات پیامبر (ص) هر سال که می‌گذرد، حرارت عشق و محبت  امام حسین (ع) در قلوب مؤمنین بیشتر می‌شود.  مداحان جایگاه بسیار مهمی دارند که جدا از سخنرانی و مداحی،  می‌توانند بصیرت بخشی کنند. غیر از شور، شعور را هم انتقال بدهند، صفات امام حسین (ع) را بیان کنند، همه این هنرها را مداح‌ها  می‌توانند انجام دهند، متأسفانه کسانی را داریم که می‌گویند شما غیر از بحث روضه و امام حسین (ع) وارد بحث دیگری نشوید.  مداحان جایگاه بسیار مهمی دارند، چندین هزار نفر پای منبر مداحان می‌نشینند. مداحان باید حواسشان باشد که این جایگاه را خداوند به آنها داده و بهترین موقع بهره‌برداری و استفاده علیه دشمن است،  دشمن از همین محرم و صفر ضربه خورده،  همانگونه که امام (ره) فرمودند،  باید این جایگاه را حفظ کنند و  بتوانند از آن بهترین بهره را ببرند.    رمز دلنشین بودن صدای خود را در چه می‌دانید؟ جز این‌که اهل بیت (ع) منتی  بر من گذاشتند،  نمی‌دانم سببش چه بوده است. خودم را نگاه می‌کنم،  واقعاً چنین لیاقتی را نداشتم، جز این که بگویم بر من منت گذاشتند «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» این میل و لطف را به ما کردند،  من جوانی‌ام را در کنار اولیای خدا، مثل مهدی باکری، کاوه، دستواره،  حاج همت و یا بسیجیانی که گمنام شهید شدند گذراندم که اکنون  در میان ما نیستند،  اینها به صدا، درون و حنجره ام اثر کردند.  یکی دیگر از نعمت‌ها را وجود پربرکت سپاه می‌دانم،  چون عضو سپاه بودم،  جناح‌ها نتوانستند به خاطر سپاهی بودنم،  مرا به طرف خودشان بکشند،  جز بحث ولایت که بحث اعتقادی است که همه ما باید سینه چاک ولایت باشیم. بنابراین صدایی که ما داشتیم به نظرم صفای امام (ره)، دعای پدر و مادر و خانواده شهدا بود که اثرگذار و ماندگار شد. یکی از نوحه‌هایی که شما در دوره دفاع مقدس ‌خواندید«ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود» بود که خیلی در روحیه رزمندگان اثرگذار بود، این نوحه را چه زمانی خواندید؟ شعر «ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود» که ما را مشهور و رسانه‌ای کرد،  اولین شعری است که از معلمی گرفتم. یعنی اولین نوحه‌ای بود که شعر آن توسط پسرش به دست من رسید، این  نوحه را قبل از این‌که خدمت امام (ره) بروم، برای نیروهای هویزه که می‌خواستند عملیات کنند به واسطه حسین علم‌الهدی، خواندم. وقتی هم بود که عشایر را خدمت امام (ره) برده بودند، آن موقع رژیم بعث شایعه کرده بود، عرب‌های اهواز با صدام هستند و علم الهدی می‌خواست بابردن عشایر پیش امام، نشان دهد که چنین چیزی نیست، تصور نمی‌کردم که فضای اینجوری پیش بیاید، ولی به عشق زیارت امام آمدم، وقتی عشایر را به جماران بردیم و آنجا خواندم، آن روز سه باراز تلویزیون پخش شد،  اولین شعر از معلمی و نخستین اجرایم برای کسانی بود که جز 4،  5 نفر آنها همه‌شان شهید شدند، اجرای بعدی در محضر امام (ره) بود و همه اینها دست به دست داد تا این شعر زندگی ما را عوض کند و مسیر زندگی‌ام همین بشود که دارم.    چه پیامی برای نوحه خوان‌ها دارید؟ به دقت سفارشات مقام معظم رهبری را بخوانند و به آن عمل کنند؛ اگر این سفارشات را اجرا کنند مداح موفقی خواهند شد و مورد رضایت اهل بیت (ع) و امام زمان (عج) واقع خواهند شد. همه سفارشات در پیام آقا هست و چیزی کم و کسر ندارد.    امسال در تهران هم برنامه دارید؟ محرم امسال تهران نخواهم بود،  البته چند وقت پیش دو شب در مهدیه  و در هیأت خوزستانی‌های مقیم مرکز بودم، محرم امسال در شهرهای مختلف خوزستان مثل بهبهان،  دزفول، شوشتر و اندیمشک و ... خواهم بود.  
کد خبر: ۴۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۸

مدیرکل کتاب خانه های عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد از راه اندازی کتاب خانه های عمومی در روستاهای بالای هزار و 500 نفر جمعیت در سطح این استان خبر داد
کد خبر: ۴۷۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵

مکان مطالعه باید مخاطب پذیر باشد جذبه داشته باشد به نحوی که وقتی یک نفر وارد آن فضا و آن سالن شود احساس آرامش خاطر نماید
کد خبر: ۴۷۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵

تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد! سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش رويش نيوز، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است. در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته حضرت علامه آقا محمد بيدآبادي هستند و امروز - اول محرم - سالروز رحلت ايشان است. نگاهی گذرا بر زندگینامه علاّمه بیدآبادی آقامحمّد ـ که به خاطر سکونت در محلّه بیدآباد اصفهان،به بیدآبادی شهرت یافت، در خانواده ای علمی و مذهبی دیده به جهان گشود، پدرش ملاّ محمّد رفیع گیلانی، که نسبش به شیخ زاهد گیلانی (درگذشته 700 ق) می رسد، دانشمندی محقق و زاهد و مجتهد بوده است. آقا محمّد رفیع، از زادگاه خود، گیلان، به اصفهان مهاجرت و در محله بیدآباد اصفهان سکونت کرد و از این رو،به ملاّ محمّد رفیع گیلانی بیدآبادی مشهور شد. ایشان در دامان پدری فرزانه و زاهد و در بستر علمی و مذهبی حوزه علمیه اصفهان، که در آن روزگار بزرگ ترین حوزه علمی تشیع به شمار می رفت، به تحصیل علم و کمالات پرداخت و با ذهن و روان حق جویش، از محضر فقیهان، محدثان، حکیمان و عارفان بزرگ بهره برد و با دستیابی به درجه های بالای علم و کمال از جمله بزرگان و نام آوران تشیع،در آن زمان گردیدalt. اوایل عمر حضرت علامه بیدآبادی مقارن با پایان صفویه و غائله افغانها است. وی از شاگردان سید قطب الدین محمد نیریزی شیرازی (صاحب منظومه فصل الخطاب) و آخوند ملا اسماعیل خواجویی (م 1173 ق) بود. گفته شده که علامه بیدآبادی محتملا از سید حیدر آملی و او از فیض کاشانی و او از ملا صدرا حکمت را یاد گرفته است. افزون بر آن، آقا محمّد که مربّی بسیاری از بزرگان در سیر و سلوک گردید، به منزل ها و مرحله های بالایی در «سلوک الی الله» دست یافت و به ویژه، در مرتبه «خوف» به جایگاه بلندی رسید. «خوف» و «رجاء» دو مرحله سیر و سلوک است. در اثر خوف، انسان خود را از انجام دادن کارهای حرام و ناپسند و رفتارهای بد و برداشتن گام های خطرناک باز می دارد و از تماس با کارهای نهی شده دوری می کند و رجاء و امیدواری، انسان را به سوی امور حلال و پسندیده سوق می دهد. آقا محمّد بیدآبادی، علاوه بر جامعیت در علوم عقلی و نقلی و چیرگی بر دانش های متداول زمان خود، در دانش های غیر رسمی و به اصطلاح، «علوم غریبه»، از جمله «کیمیا» نیز مهارت بسيار ویژه ای داشته اند. حضرت علامه بیدآبادی در اول محرم 1198 وفات یافت و پیکر مطهر او را بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی، که قبر پدرش هم در همانجا قرار داشت، دفن نمودند. مقبره او در صحن شرقی تکیه خوانساری قرار دارد. مرحوم محمدکاظم واله در قطعه شعری که اکنون بر سنگ مزار او حک شده است ماده تاریخ وفات او را اینچنین به نظم آورده است: کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم                               تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون                   قبله‌ی ارباب علم آقا محمد شد ز دهر                         برگزیده عارفی عالم شد از دنیای دون علامه بیدآبادی وصیت کرده بودند که بر بالای قبر وی گنبد و بارگاهی ساخته نشود.و بر طبق همین وصیت قبر وی تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اینکه مرحوم میرزا سلیمان خان رکن الملک که نایب الحکومه اصفهان و از اولاد خلف بیک بود،عمارت چهار طاقی بر بالای قبر وی ایجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي  كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت. ویژگی های اخلاقی و رفتاری آقا محمّد عارف بید آبادی، با اینکه مورد مراجعه بیشتر مردم بود و نیازهای همگان را برطرف می ساخت، هیچ گاه از کسی درخواستی نکرد. او مصداق حقیقی «کن فی الناس و لا تکن معهم؛ در میان مردم باش و با آنها نباش» بود. روح توکل و اعتماد او به پروردگار جهان و علوّ مرتبه شخصیت انسانی اش، به او اجازه نمی داد، دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. آقامحمّد کارهای شخصی، از جمله خرید لوازم ضروری زندگی و حمل و نقل آنها و…را خودش انجام می داد و یاری کسی را نمی پذیرفت. صاحب رسم التواریخ در این مورد می نویسد:مرحوم آقا محمّد بیدآبادی،خودش به در دکان خبّاز و بقال و قصاب و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود را به دوش گرفته و به خانه خود می برد. قناعت و بی نیازی پادشاهان و فرمانروایان وقت، احترام بسیاری برای آقامحمّد قائل بودند. وزیران و امیران به خدمتش می رسیدند و از او کسب فیض می کردند، آنها آرزو داشتند، علامه از ایشان بخواهند کاری برایش انجام دهند و آنها با انجام آن خواسته، ارادت خود را به وی نشان دهند، ولی او از آنها هیچ چیزی نمی خواست. از جمله آنها علی مراد خان زند، چهارمین پادشاه از خاندان زندیان بود که یک روز، با کمال فروتنی به دیدنش آمد. آن ذات مقدّس، آن سلطان را در مجلس خود، با فقیرانی که در آنجا حاضر بودند، هم ردیف و همنشین نمود. سلطان هفت هزار تومان پول نقد از مال خالص حلال خود را که از زراعت به دست آورده و برابر با قیمت بیست هزار خروار غله بود، نزدش گذارد و عرض کرد که این پول را میان نیازمندان قسمت نما. آقا محمد فرمود: من مستحق نمی شناسم، مستحق شناس خدا می باشد، این مال را به رعیت ها بده. علی مراد خان گفت، من با رعیت ها به زراعت پرداختیم و بنابر عدالت آنها بهره خود را بردند و من هم بهره و سود خود را. فرمود: اگر چنین است «ای بنده خدا» به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با نوشته ای نزد تو می فرستم. تو به دست خود پول را به آنها بده، زیرا طبق روایت، اگر تو به دست خود یک دینار به ایشان انفاق کنی، بهتر از آن است که من مال تو را به اذن خودت هزار دینار انفاق نمایم…. وقتی حضرت بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد در كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد  اول، آمده است كه روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب  هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند! به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه) می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند. به محض ورود ایشان،زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم حضرت آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!! ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!!! آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!! جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!!!!! پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم......... به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم..... alt نحوه برخورد با مخالفین از جمله ویژگی های اولیای خدا، بردباری و گذشت است و در فضیلت این دو ویژگی، همان بس که خداوند متعال با این دو صفت خودش را در قرآن توصیف کرده است. إنَّهُ کان حلیماً غفور در داستانی نقل کرده اند: یکی از بدخواهان حکیم متأله بیدآبادی -که ظاهراًشاگرد ایشان هم بوده است-  در غیاب معظم له نسبت های ناروا به ایشان می دهد و زبان به بدگویی از علاّمه باز می کند. عارف بیدآبادی که به راستی، عالمی حلیم و برخوردار از صفات پسندیده کریم بود، بدون هیچ گونه واکنشی منفی، تنها نامه ای برای تنبه و آگاهی این فرد می نویسد. بیدآبادی که عابد و سالکی زاهد و اهل ریاضت و مجاهدت بود، با شنیدن این ناسزاها و بدگویی ها نه تنها ناراحت نشد، بلکه تحمل این نوع دردها را موجب تذکر و فرو رفتن بیشتر در خود و نیز دستیابی به مقامات عرفانی و معنوی بیشتر می دانست. داستاني از علم كيمياي علامه بيدآبادي بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد، آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.» نکوهش دنیا و دنیا داران و عُزلت عارف بید آبادی درباره ی اهل دنیا -به معنای نکوهیده آن- و خوبی کناره گیری از آنها می فرماید: پس اگر خواهی که نفس خالص به دست آوری و این قلب قلاّبی به جا بگذاری، از این دنیا در نفست نفرین کن و گوشه گیری و عزلت از این دنیا بکن و از رفت و آمد مردم روزگار خود، چه خواص و چه عوام بپرهیز…. در حکایتی زیبا و شنیدنی، می توان، دیدگاه عارف بیدآبادی را در مورد دنیا و دنیاداران دریافت. یکی از عمّال دیوان، به آقا محمّد بیدآبادی ـ که از علماء العارفین است ـ گفت که تو مرد خدایی و من مرد دنیایم. آقا محمد هم دو دست بلند کرده بر مغز او اشاره کرد که خاک بر سرت که تو دنیا نیز نداری، دنیا آن بود که نمرود و شدّاد و فرعون داشتند . ساده زیستی آقا محمّد، با اینکه در زمان خود از نامداران و مورد توجه همگان بود، به گونه ای که صاحب منصب های حکومتی آن زمان در تلاش برای نزدیک شدن به او بودند، زندگی ساده و بی پیرایه و سختی را انتخاب کرده بود. همین زهد و سخت زیستی و روی گردانی از دنیا، وجود او را شایسته پذیرش فیوضات ربانی گردانید. بیدآبادی، حقیقت زهد را یافته و در خود پیاده کرده بود، البته نه زهد به معنای رهبانیت و ترک دنیا که اسلام با آن مخالف است، بلکه زهد اسلامی که آدمی، برای بهتر انجام دادن همه مسئولیت های فردی و اجتماعی، سادگی و دوری در آلایش های زندگی، شیوه خود قرار دهد و نسبت به زرق و برق زندگی بی توجه باشد، از گرم و سرد زمانه ترسی نداشته باشد. زهد اسلامی با ریاست داشتن و مال و زن و فرزند و غیره مغایرتی ندارد، چنان که همه اینها، در حدّ اعلا برای آقا محمّد بیدآبادی فراهم بود. این عارف بزرگوار، خود می فرمود: طالب عقبی باید، به دل از جاه و مال دنیا بی رغبت باشد، نه آنکه به زبان و گفتگو زاهد و به دست و پا ودندان چنگ به دنیا بزند…. می گفتند: منزل شخصی آقا محمّد در محلّه بیدآباد و دارای درب کوتاه و کوچکی بود. روزی به وی پیشنهاد کردند تا درب خانه اش را تغییر بدهد و بلند سازد، او پاسخ داد: «پس از این، کسی که در آن ساکن شود، درب منزل را تغییر خواهد داد»، یعنی بزرگ کردن درب خانه مربوط به مالک بعدی این خانه خواهد بود. حاضران تعجب کردند، ولی به احترام شخصیت آقامحمد و نیز به خاطر اطمینان به گفته های او، که از روی دانش و آگاهی پیشگویی می کرد، ساکت شدند و سخنی نگفتند. طولی نکشید که پس از وی، منزل در اختیار سید حجت الاسلام شفتی قرار گرفت و چنانچه آقا محمّد پیش بینی کرده بود، حجت الاسلام، وضع منزل را تغییر داد و درستی گفتار آن عارف بر همگان آشکار گردید. از دیگر ویژگی های آقا محمّد این بود که با همه احترامی که فرمانروایان و زمامداران وقت، به او می گذاشتند، ساده زیستی و فروتنی او به گونه ای بود که از سوار شدن بر چهارپا و بیرون رفتن با آن ابایی نداشت، آن هم سوار شدن بر یک الاغ رعیتی با پالان معمولی؛ و با همان حال، مسافت های دوری را می پیمود. در مورد خوراک او می نویسند: در ماه، یک مرتبه گوشت می خورد و پیش از استفاده از این گوشت، صد رأس گوسفند قربانی می کرد و میان نیازمندان و مستمندان تقسیم می نمود. در مورد پوشاک و حرفه وی نیز چنین نوشته اند:«و جامه های وی کرباس و پشمینه کم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت…» در مورد محل تدریس و تربیت او گفته اند که بسیار ساده و بی ریا بوده است:و در حجره ی نشیمن خاصش که دانش آموزان بسیار، از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند، فرش بوریا و در اطراف و حواشی اش پوست گوسفند گسترده بود و بر آنها می نشستند« دستوري از علامه بيدآبادي در كتاب فيض حضور آمده است، مرحوم حاج محمد حسن شرکت يكي از علما و عرفاي اصفهان نقل می کنند كه آیت الله بیدآبادی 5 سفارش مهم داشتند و همیشه می فرمودند که افراد ملتزم به آن باشند: (1)   همیشه با طهارت (وضوء) باشید. (2)   نماز اول وقت اقامه شود. (3)   بیداری سحر از دست نرود. (4)   غسل جمعه فراموش نشود. (5)   مهمتر از همه: همیشه خود را در حضور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ببینید(دائم الحضور بودن) فهرست کلی مکتوبات و آثار علامه بیدآبادی عبارتند از: 1.آثار در زمینه تفسیر قرآن 2.آثار در زمینه علم کیمیا 3.آثار در سبک عرفای متاله 4.نوشته‌ها در زمینه حکمت و کلام بیدآبادی به عربی و فارسی آثاری از خود برجای نهاده است که عبارت اند از: 1.تفسیر قرآن به عربی 2.رساله ای به فارسی با عنوان فی علم التوحید علی نهج التجرید که در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران چاپ شده است. 3.رساله حُسن دل به فارسی، تحقیق و تصحیح علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی 4.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ میرزای قمی به عربی که همراه با ترجمه فارسی در مجله پیام حوزه 1372ش به چاپ رسیده است. 5.«رساله در سیر و سلوک» در پاسخ سید حسین قزوینی که مکرراً چاپ شده است. 6.«فصلی در آداب تخلیه و تحلیه» رساله ای با عنوان سیر و سلوک نیز منسوب به علامه بیدآبادی است که همراه با شرح میر سیدحسین مدرس هاشمی در 1377 ش منتشر شده است. نراقی نیز دستورالعملی از او در سیر و سلوک نقل کرده است. اهمیت ویژه حضرت علامه محمد بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود زیرا با انقراض سلسله صفویه فلسفه در حوزه‌ی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملا علی نوری توانست فلسفه ملاصدرا و علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند. در عین حال مرحوم بید آبادی بیشتر در عرفان بروز و ظهور کرده است. بیدآبادی در عرفان، مرید سیّد قطب الدین نیریزی (1100ـ1173)، از ارکان سلسلة ذهبیّه بود و پس از مرگ او قطب این سلسله شد. گفته اند سلسلة عرفانی برخی عارفان متشرع ساکن نجف و کربلا، مانند سید احمد کربلایی سیّد مرتضی کشمیری، ملا فتحعلی سلطان آبادی، ملا حسینقلی همدانی و سید مهدی بحرالعلوم به بیدآبادی متصل است. رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذاب او روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار می‌دهد تا پرده غفلت را کنار زند. چنانکه می‌نویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی، یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری: آنچه نوشته شد، تنها شمّه ای از زندگانی حکیم بیدآبادی بود.
کد خبر: ۴۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵

هركاري كه براي انسان ضرر داشته يا باعث وهن دين و مذهب گردد حرام است و مؤمنين بايد از آن اجتناب كنند قمه‌زني علاوه بر اين‌كه از عرفي از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمي‌شود و سابقه‌اي در عصر ائمه، عليهم‌السلام، و زمان‌هاي بعد از آن ندارد و تأييدي هم به شكل خاص يا عام از معصوم، علیه‌السلام، در مورد آن نرسيده است. در زمان حاضر موجب وهن و بد نام شدن مذهب مي‌شوددر هيچ حالت جايز نيست سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  رویش نیوز- حجت الاسلام مهدی مسائلی: مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای هم در غالب فتوای فقهی و هم در غالب حکم حکومتی بیاناتی را در مورد قمه‌زنی دارند. توضیح بیشتر آن‌که فتوا و استنباط فقهیِ مقام معظم رهبری در مورد قمه‌زنی مبنی بر حرمت آن در هر زمان و هر مکانی است و از این جهت مقلِّدین ایشان باید از انجام آن حتی به صورت پنهانی خودداری کنند، ایشان دراین‌باره می‌فرمایند:«هركاري كه براي انسان ضرر داشته يا باعث وهن دين و مذهب گردد حرام است و مؤمنين بايد از آن اجتناب كنند قمه‌زني علاوه بر اين‌كه از عرفي از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمي‌شود و سابقه‌اي در عصر ائمه، عليهم‌السلام، و زمان‌هاي بعد از آن ندارد و تأييدي هم به شكل خاص يا عام از معصوم، علیه‌السلام، در مورد آن نرسيده است. در زمان حاضر موجب وهن و بد نام شدن مذهب مي‌شوددر هيچ حالت جايز نيست»( اجوبة الاستفتائات، ترجمه فارسي، ص326.) اما افزون بر این فتوا، ایشان در بیاناتی دیگر حكم به ممنوعیت قمه‌زدنِ علنى و آشکار نموده‌اند. ایشان در قسمتي از جواب نامه امام جمعه اردبيل مبنى بر اعلام تبعيت مردم اردبيل از نصايح و رهنمودهاى رهبر انقلاب در مسأله عزادارى فرمودند: «امروز اين ضرر بسيار بزرگ و شكننده است؛ و لذا قمه‌زدن علنى و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.»alt بايد توجه داشت كه در مواردي كه مرجعی به موردي حكم كند براي كلية مكلّفين حتي كساني كه از ايشان تقليد نمي‌كنند واجب است كه آن را اطاعت كنند و حتی در صورتي هم كه فتواي مرجع تقليد دیگری با آن حكم خلاف يكديگر باشد، به يقين حكم بر فتوا مقدّم بوده و مخالفت با آن حرام مي‌باشد. آيت الله سيد محمد كاظم يزدي در كتاب «عروة الوثقي» مي‌نويسد: «حكم الحاكم الجامع للشرائط لا يجوز نقضه و لو لمجتهد آخر... ؛ يعني اگر حاكم با فرض دارا بودن شرائط شرعي حكمي صادر كند هيچ كس حق نقض و مخالفت با آن را ندارد، حتي اگر مجتهد ديگري باشد...» اين مسئله فتواي جميع فقها است. بر اين اساس، وقتي ميرزاي شيرازي- قدس‌سرّه- فرمود: «اليوم استعمال تنباكو حرام است»، اجرای آن حكم بر همگان واجب بود، حتي بر خودش و نقض آن حكم حرام بود، حتي بر خودش. پس اگر حتی مرجعِ تقلید کسی اجازة انجامِ قمه زنی را نیز داده باشد، واجب است چنین کسی از انجامِ علنی و آشکار قمه‌زنی خودداری کند، زیرا رهبری در این باره حکم به ممنوعیت آن نموده‌اند.  البته ممکن است عده‌ای از روی لجاجت و یا غرض ورزی اظهار کنند که عنوان ولایت فقیه را اصلا قبول ندارند، اما به هر حال قمه‌زنی علنی در نظام جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و انجام علنی آن نوعی تخطی از قوانین و مقررات اجتماعی کشور است، بی‌شک در هر کشوری قوانین اجتماعی وجود دارد که هرکس و با هراعتقادی باید به آنها احترام بگذارد، در غیر این صورت هرج و مرج بر جامعه مستولی خواهد شد. باز در این میان بعضی از دوستان نیز می‌خواهند در‌باره حکم رهبری تشکیک نمایند و با فتوا و نظر شخصی خواندن فرمایشات رهبری، به اصطلاح در این موضوع میان‌داری کنند. اما این عزیزان باید توجه داشته باشند که بعضی از فرمایشات رهبری نص در حکم بودن آنها دارد و این گونه برداشت‌ها به نوعی اجتهاد در مقابل نص است. زیرا اگر رهبری تنها با تعبیر «حرام» از قمه‌زنی یاد می‌کردند جایی برای این استنباط‌ آنها بود؛ ولی هنگامی که تعبیر «ممنوع بودن قمه‌زنی»  از سوی ایشان به کار می رود نشان از حکمی عمومی دارد که همة مردم کشور مؤظف به رعایت آن هستند. رهبری انقلاب افزون بر آن که در جواب نامه امام جمعه اردبيل در سال 1373 از این تعبیر استفاده نمودند و فرمودند: «قمه‌زدن علنى و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است» در سال‌های بعد نیز بر این حکم خویش تأکید داشته‌اند، چنانچه ایشان در سال 1388 ایشان صریحا فرمودند: «قمه زدن که گفتیم این ممنوع است، نباید این کار انجام بگیرد؛ این، مایه‌ی دراز شدن زبان دشمنان علیه دوستان اهل‌بیت است.»( بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون۱۳۸۸/۰۹/۲۲) افزون بر این، فرمایشات رهبری درباره قمه‌زنی به گونه‌ای است که نشان این سخنان فراتر از یک نصیحت و یا استنباط فقهی شخصی است. چنانچه ایشان صریحا در این‌باره می‌فرمایند: «اين كار را نكنند. بنده راضي نيستم. اگر كسي تظاهر به اين معنا كند كه بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضي‌ام.»( بيانات مقام معظم رهبري در آستانه ماه محرّم سال1373)
کد خبر: ۴۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۵

هفته حکمت در راه است . 13 تا 20 دیماه زادروز چهار حکیم تاریخ ایران است . (( حکیم بزرگمهر ، حکیم فردوسی توسی ، حکیم خیام نیشابوری و حکیم ارد بزرگ )) .انجمن حکمت و فلسفه ایرانیان تصمیم دارد هر ساله برای بزرگداشت هفته حکمت ، مسابقه ایی در هفت رشته زیر برگزار نماید :1- طراحی2- نقاشی3- خوشنویسی4- گرافیک5- شعر6- داستان7 - مقاله موضوع آثار مستقیما باید در ارتباط با این جهار حکیم بزرگ باشد . در هر اثر ، به چهار حکیم تاریخ ایران اشاره شده باشد در رشته های طراحی ، نقاشی و گرافیک چهره هر چهار حکیم دیده شود و در رشته های خطاطی و همچنین گرافیک نیز اسامی این چهار حکیم نقش گردد . در رشته های ادبی همانند شعر ، داستان و متن ادبی و مقاله به روشنی به نقش بارز این چهار حکیم فرزانه اشاره شود . نحوه شرکت در مسابقه اینترنتی هفته حکمت :- سبک اجرای آثار ، کاملا آزاد می باشد .- هنرمندان هنرهای تجسمی آثار خود را پس از اجرا ، اسکن نموده و برای ما ارسال دارید . کوشش کنید اسکن آثارتان دارای کیفیت مناسب و با فرمت jpg باشد .- شعرا ، ادبا و نویسندگان نیز متن اثر خود را به شکل عادی برای ما ارسال دارند .- هر شرکت کننده می تواند 5 اثر در مسابقه شرکت دهد .آثار خود را به آدرس زیر ارسال دارید :philosophy@wakeboarder.net زمان اعلام نتایج مسابقه و اهدای جوایز :هر سال در اولین روز هفته حکمت ، 13 دیماه همزمان با روز تولد حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی نتایج مسابقه اعلام و جوایز اهداء خواهد شد . لازم به ذکر است برای کلیه شرکت کنندگان مسابقه لوح تقدیر ارسال می شود و آثار همه شرکت کنندگان همراه اسامی و مشخصات آنها در انجمن حکمت و فلسفه ایرانیان قرار خواهد گرفت . نکته مهم :همه شرکت کنندگان در مسابقه این حق را به برگزار کنندگان آن می دهند تا آثار آنها را با ذکر مشخصاتشان به شکل اینترنتی و یا کتاب ، پوستر و ... منتشر نمایند .
کد خبر: ۴۷۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۴

حضرت حجت‌الاسلام تقوی به بیان چگونگی انتخاب جانشین آیت‌الله مهدوی کنی در مجلس خبرگان رهبری و جامعه روحانیت مبارز پرداخت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: حجت‌الاسلام سید رضا تقوی عضو جامعه روحانیت مبارز در حاشیه مراسم تشییع آیت‌الله کنی و در جمع خبرنگاران اظهار داشت: یکی از ویژگی‌های مهم ایشان این بود که ایشان مربی و مربی اخلاق بودند و مباحث اخلاقی ایشان در کتاب اخلاق عملی ایشان به چاپ رسیده است. تقوی تاکید کرد: ‌آیت‌الله مهدوی کنی همه تمرکز خود را بر روی مسائل تربیتی گذاشته بودند و یکی از مهمترین ویژگی‌های ایشان انصاف بود. از این رو آیت‌الله مهدی کنی فرد بسیار منصفی بودند. عضو جامعه روحانیت مبارز گفت:‌آیت‌الله مهدوی کنی هیچگاه در عرصه سیاست مرزهای از اخلاقی عبور نکردند و همیشه حتی با کسانی که با ایشان معاند بودند و یا توهین می‌‌کردند، منصفانه برخورد می‌کردند. وی درباره جایگزین احتمالی آیت‌الله مهدوی کنی در جامعه روحانیت مبارز خاطرنشان کرد: آیت‌الله موحدی کرمانی به عنوان قائم مقام ایشان تاکنون اداره کرده‌اند و در آینده برای دبیرکلی بحث خواهد شد. تقوی درباره جایگزین آیت‌الله مهدوی کنی در مجلس خبرگان رهبری گفت:‌چهره‌هایی مطرح در مجلس خبرگان رهبری حضور دارند و در حال حاضر آیت‌الله هاشمی شاهرودی جلسات را اداره می‌کند. لذا در اولین جلسه رئیس مجلس خبرگان رهبری با رای خبرگان انتخاب خواهد شد. منبع/فارس
کد خبر: ۴۷۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۰۳

مردم زرقان صبح۲۷ ذی‌الحجه قبل از طلوع خورشید و پس از قرائت زیارت عاشورا، چادرهایی بزرگ  با قدمتی چند صدساله با اداب خاصی بر حیاط حسینیه‌ها بر می‌افرازند و با ساز و دهل و شعار «یاحسین» به استقبال عاشورا می‌روند
کد خبر: ۴۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۸

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرح‌شدن در رسانه‌ها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی می‌شناسد، از آن‌ها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقش‌های سیاسی و اجتماعی‌شان را ایفا می‌کنند، با این حال نقش اصلی‌شان، همان‌ نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آن‌ها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش می‌کنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.  با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکرده‌اند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری داده‌اند.  صاحبه عربی  اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارش‌های خبری در مورد خانواده‌ حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است.  اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخه‌ی سمنان در یک خانواده‌ مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده‌ مینی‌بوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد می‌کرده است».   صاحبه عربی همسر حسن روحانی  او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعید‌ه، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن‌، حسین ‌،عباس و مسعود است.  14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داما‌د، مقداری زمین‌، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخاله‌ی 20 ساله‌اش حسن روحانی درآمد.  مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زن‌دایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد‌ پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است.  صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سال‌ها بیشتر در قالب یک بانوی خانه‌دار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانواده‌های جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه‌ تلویزیونی «خانواده‌های کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند.  البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیس‌جمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا می‌کند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه‌ بازارچه‌ خیریه‌ای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود‌، امیدوارم که موفق باشید.»  اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانه‌ای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیس‌جمهور برای همسران وزرا‌، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه‌ با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است.  البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکت‌کنندگان در این جشن سکه‌هایی نیز اهدا شده است.  انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنش‌های متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکت‌کنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور نیز در صفحه‌ی شخصی‌اش در فیس‌بوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.   صاحبه عربی همسر حسن روحانی   از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافی‌گری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاست‌جمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند.  اما ماجرای انتشار این‌ اخبار که بسیاری آنها را «جهت‌دار و حاشیه‌ای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانه‌های منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانش‌نامه به دانش‌آموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضع‌گیری کم‌سابقه‌ای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازی‌های رسانه‌ای موجب تشویش اذهان عمومی می‌شود. مدیران رسانه‌ها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات می‌شود... .بعضی اخبار بی‌ارزش و تفرقه‌انگیز هستند، بعضی‌ها هم شایعه، تهمت و بی‌مبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمی‌کنم، حتی رسانه‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا می‌کنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد می‌کنیم."  و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانه‌های مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانه‌ها خبر دادند.  آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانه‌ها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.   اعظم‌السادات فراحی  همسر «محمود احمدی‌نژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینه‌ساز ازدواج او با رئیس دولت‌های نهم و دهم شد.   اعظم‌السادات فراحی همسر احمدی‌نژاد  «اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدی‌نژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینه‌ساز آن بود می‌گوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را می‌دیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آن‌ها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آن‌ها خانه‌ای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحت‌تر باشد.»  حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدی‌نژاد پس از رئیس‌جمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدی‌نژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است.  علیرضا احمدی‌نژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدی‌نژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است.  اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانه‌ها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید می‌کرد.  او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامه‌ای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه‌ انسانی نوشت؛ نامه‌ای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد.  اعظم‌سادات فراحی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامه‌های تبلیغاتی احمدی‌نژاد شرکت می‌کرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاست‌جمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامه‌های تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامه‌ها را عامل فعالیت‌های انتخاباتی بیشتر فراحی می‌دانند.  اعظم‌سادات فراحی در‌ آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکت‌کننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق‌، پاکستان و... نیز دیدار داشت.  برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدی‌نژاد در لیست پینشهادی‌اش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.   اعظم‌السادات فراحی همسر احمدی‌نژاد  فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیم‌گیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت می‌کند پیوست.  او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکت‌کننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آن‌ها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دو‌جانبه‌ داشت.  فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌شد حضور پیدا می‌کرد. احمدی‌نژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان می‌کرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمی‌دانم‌، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم می‌میرم. حاضرم همه‌ این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.»  اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد.  در پایان عمر دولت دهم نیز احمدی‌نژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاش‌ها و حمایت‌های فراحی از دولت و رئیس‌جمهور به وی اهدا کرد.  زهره صادقی  همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانواده‌ای اصیل، ریشه‌دار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجت‌الاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.   زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی  زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن می‌گوید: « در سال 1353 با خانواده‌های معتبر و ریشه‌دار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمت‌های بزرگ این خانواده به این کوچک‌، ازدواج با زنی با فضیلت‌، صبور و مهربان از خانواده‌ مهم صدر و صادقی است.»  حاصل وصلت آنها، دو دختر به نام‌های لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه‌ سیاست ندارند.  لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی می‌کند. دختر کوچکتر آن‌ها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقه‌ای است و به همراه همسرش در تهران زندگی می‌کند.  زهره صادقی اگرچه در خانواده‌ای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیت‌های سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.   زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی  او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه‌ «به‌آفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسه‌ای که مختص دانش‌آموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویت‌های اصلی آن.  زهره صادقی در زمان ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی می‌کرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه‌ همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولت‌ها و ملت‌ها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد.  عفت مرعشی  «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده‌ حجت‌الاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیت‌الله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.   عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی  عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسی‌ترین فرد در سال‌های اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی می‌کند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیت‌یافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیت‌الله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت می‌شناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزه‌وار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1388 و صحنه‌ رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانه‌ها انتشار یافت و بهانه‌ای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.»  عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده می‌نویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه‌ آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخش‌های شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره‌ ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمی‌دانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرف‌هایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذره‌ای عصبانیت گفتم خانم‌جون یعنی چه همان‌جا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد‌، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما مانده‌ام که این جوری برخورد می‌کنید؟ مادرم گفت: عفت جان ‌، حرف تو درست است، اما پدرت را که می‌شناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمی‌دهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس می‌خواند. می‌دانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت می‌کنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت می‌دانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....»  همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیت‌های بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره می‌کند.  حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نام‌های فاطمه‌،محسن‌،فائزه‌، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیت‌الله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.   عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی    صحبت‌های جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخه‌سواری آنها با واکنش‌های متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد.  اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند.  مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنان‌که در شب ‌4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش می‌کردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد.  آن‌چه باعث شد طی سال‌های اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانه‌ها و افکار عمومی پررنگ‌تر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در سال 88 بود. عده‌ای از اصول‌گرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریک‌آمیز عنوان کردند.  اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالش‌های زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آن‌ها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پرونده‌هایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است.  منصوره خجسته باقرزاده  «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانواده‌ای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود.  منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیت‌الله میلانی به عقد سیدعلی خامنه‌ای درآمد.  در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سال‌های قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمی‌گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواده‌ای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین‌دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته‌ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت‌الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می‌شناسند و تأیید می‌کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، می‌توانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنه‌ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیت‌الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای ‌آیت‌الله خامنه‌ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک‌فرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می‌شد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از هم‌خانه شدن، نوعروس خامنه‌ای باخبر شد که شوی 25 ساله‌اش پای در میدان مبارزه دارد.»  خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانه‌ها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیت‌الله خامنه‌ای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشت‌ها در پیش از انقلاب داشته است.  خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیت‌الله خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبه‌ای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر می‌شود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است.  در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخه‌ای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری می‌کردید می‌گوید: « فکر می‌کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینه‌های مختلف نظیر پخش اعلامیه‌ها، حمل پیام‌ها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر می‌کنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین‌ ماه‌های مبارزه در رابطه با پیام‌های تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال می‌نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع‌آوری نموده و به پاریس مخابره می‌کردم.»  وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخش‌هایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «ره‌آورد دانشگاه» بازنشر داده شده می‌گوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.»  حاصل ازدواج آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمده‌اند. مصطفی بزرگترین فرزند آیت‌الله خامنه‌ای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیت‌الله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است.  فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنه‌ای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانه‌ای و سیاست کشور مطرح‌تر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است.  مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای است. او با دختر آیت‌الله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد.  گفته می‌شود حجت‌الاسلام سیدمسعود خامنه‌ای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است.  آخرین پسر این خانواده حجت‌الاسلام سیدمیثم خامنه‌ای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد.  بشرا دختر اول خانواده با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است.  فرزند آخر این خانواده هدی خامنه‌ای نیز با مصباح‌الهدی باقری کنی فرزند آیت‌الله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است.  از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمی‌شود و علاقه‌ای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هسته‌ای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایی‌نژاد یکی از شهدای هسته‌ای به حضور چندین‌باره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد.  عاتقه صدیقی (پوران رجایی)  «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است.  پوران در سال 1322 در قزوین در خانواده‌ای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.   عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی  پوران که در گذر فعالیت‌های سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیت‌های سیاسی مخفی شرکت داشت.  در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره می‌کرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس می‌کرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاری‌هایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد.  عاتقه صدیقی سال‌ها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سال‌ها از منتقدان سرسخت احمدی‌نژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.   عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی  حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفت‌وگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاری‌هایی سیاسی از دختران رئیس‌جمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازاده‌ها ندهد و خانواده را حفظ کند.»  عذرا حسینی یا عذرا بنی‌صدر  «عذرا حسینی» هنگامی که در سال‌های آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنی‌صدر» که بعدها به عنوان اولین و بحث‌برانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد.  بنی‌صدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاس‌دهنده خاطرات وی است و در آبان‌ماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش می‌گوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگی‌مان که خانواده همسر کنونی‌ام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه می‌رفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم".  ابوالحسن بنی‌صدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.   عذرا حسینی همسر بنی‌صدر  حاصل ازدواج ابوالحسن بنی‌صدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان هم‌پیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلی‌اش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد.  در مورد این ازدواج که گفته می‌شود بنی‌صدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنی‌صدر در کتاب خاطرات خود می‌گوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام می‌گرفت. اگر آنها به سراغ من نمی‌آمدند، من به سراغ آنها می‌رفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمی‌توانم جلو بروم»."  البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنی‌صدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد. ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی همسر بنی‌صدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی‌ خود روایات متفاوتی را نقل می‌کند. ولی آیت‌الله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسه‌ای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنی‌صدر و آزادی‌اش می‌گوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنی‌صدر و فرار او مسأله‌ای پیش آمد. کمیته‌های انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنی‌صدر) را به اتفاق همسر بنی‌صدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علی‌الظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنی‌صدر را دستگیر کرده‌اید، ما با بنی‌صدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنی‌صدر را مجرم بداند هم هیچ‌کس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!»  آن‌طور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه می‌دهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنی‌صدر باید آزاد بشود.»  وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من می‌خواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام می‌گذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان می‌گذارم و از شما می‌خواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.»  ابوالحسن بنی‌صدر در مصاحبه‌ای که با بی‌بی‌سی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیت‌های همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییس‌جمهور ایران مشغول به کار بوده می‌گوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.»  بنی‌صدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷

  من در زمان امام (ره) و زمان مقام معظم رهبری به تامین نظرات رهبری مقید بودم. در زمینه هایی که از نظرات رهبری بی اطلاع بودم جویای نظرات می شدم و همان در زمان امام(ره) و هم اکنون نظرات مقام معظم رهبری را در مسائل جویا می شوم به عبارت دیگر تابع امام (ره) و رهبری بودم
کد خبر: ۴۶۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۵

یک روزنامه حامی دولت با ابراز تعجب نسبت به برخی آمارها و گزارش‌های دولت نوشت: چگونه آقای روحانی یکباره اعلام می‌کند از رکود عبور کرده‌ایم. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش افکارنیوز،روزنامه اطلاعات در ارزیابی گفت‌وگوی تلویزیونی با انتقاد از عدم حضور نمایندگان مطبوعات نوشت: در برنامه گزارشی رئيس‌جمهور از صدا و سیما از آغاز تا امروز مشکلات حضور مجری یا مجریان از داخل یا بیرون صدا و سیما همچنان وجود دارد. اصل مشکل هم این است که به جای طرح پرسش‌های خاص، عنوان پرسش‌ها به صورت عمومی، کلی است و پاسخ‌های رئيس‌جمهور در تشریح چنین پرسش‌های کلی چنان طولانی می‌گردد که مخاطب احساس می‌کند اساساً نیازی به حضور پرسشگر در این برنامه‌ها نیست. همین برنامه اخیر نیز گزارش «منولوگ» رئيس‌جمهور بودکه چندان حضور دو مجری از صدا و سیما (خانم و آقا) در آن نقشی نداشت. اگر چنین است، خوب است چنین گزارش‌هایی تنها با حضور رئيس‌جمهور برای زمان مشخصی خطاب به مردم اجرا گردد. یادداشت‌نویس اطلاعات با بیان اینکه هنوز برخی پرسش‌ها درباره عبور از رکود و تورم وجود دارد می‌افزاید: در کمتر از دو ماه گذشته، یکباره همه فضای خبری و مطبوعاتی کشور را، خبر ارائه طرح جدید و کامل اقتصادی دولت درباره عبور از «رکود» فرا گرفت و موضوع روز شد. اغلب مصاحبه‌ها، مقالات و گزارش‌ها معطوف به آن گردید و چنان شد که نگارنده با تعجب دید، کشور این همه کارشناس اقتصادی درباره عبور از «رکود» دارد و دولت کلید حل مشکل اقتصادی را در انجام طرحی جامع و البته زمان‌پذیر در عبور از «رکود» دیده است. مجموعه گفته‌ها و نوشته‌ها درباره رکود و تورم از چند ماه گذشته تاکنون اگر به صورت کتاب چاپ گردد، مجموعه آثاری می‌شود که وسعت ادبیات تولید شده درباره این دو معضل امروز، تورم و رکود، را نشان خواهد داد. وی ادامه می‌دهد: پرسش نگارنده این است، چگونه دولت آقای روحانی که در چند ماه قبل موضوع رکود در اقتصاد ایران را بسیار پیچیده، گسترده و عمیق می‌دید، یکباره اعلام کرد، کشور از «رکود» عبور کرده است!؟ دولتی که بداند تا سه ماه آینده کشور را از رکود آزاد می‌سازد، چرا طرحی جامع برای حل این مشکل را بعد از مراحل گزارش‌های رسانه‌ای به مجلس ارائه می‌دهد و به مردم می‌گوید، منتظر تصویب آن از سوی مجلس شورای اسلامی است تا گام به گام مشکل پیچیده «رکود» را حل و برطرف سازد!؟ اطلاعات خاطرنشان کرد: واقعیت این است که خروج از رکود یا مهار تورم را هنوز به صورت واقعی مردم در زندگی و معیشت خود احساس نمی‌کنند.این روزنامه در پایان می‌نویسد: از مشکلات دیگر در گزارش رئيس‌جمهور یکی هم این است که بسیاری از مردم بعد از انجام برنامه زنده صدا و سیما می‌گویند، «چندان حرف‌های جدیدی نداشت!» یکی از علت‌های چنین برداشتی از سوی مردم، شرکت زیاد رئيس‌جمهور در مراسم گوناگون و سخنرانی‌ها در سمینارها و نشست‌های عمومی است. به طوری که سخن جدید برای گزارش ماهانه و یا چند ماه یک باره رئيس‌جمهوری باقی نمی‌ماند و برای مخاطبین جدید و نو جلوه نمی‌کند. یادآور می‌شود اخیراً در پی انتشار برخی آمار شائبه‌انگیز مشابه در حوزه اشتغال از سوی مسئولان دولتی، سعید لیلاز از اعضای کارگزاران ضمن یادداشتی در روزنامه دولتی ایران تصریح کرد نرخ بیکاری ۱۶ تا ۲۰ درصد است و نه ۵/۹ درصدی که دولت اعلام می‌کند. همچنین راغفر اقتصاددان اصلاح‌طلب آمار منتشره را غیرواقعی و شائبه برانگیز دانست.
کد خبر: ۴۶۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۴

فرزدق به امام حسین (ع) گفت: چگونه به سوی کوفه می روی و نسبت به مردم آن امید بسته ای در حالی که همین ها بودند که مسلم بن عقیل پسر عموی شما را به شهادت رساندند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: کاروان امام حسین علیه السلام پس از یک شبانه روز اقامت در "خزیمیه" در مورخ 20 ذی الحجة سال 60 هجری قمری به "شقوق" وارد شدند.در این منزلگاه امام (ع) مردی را دید که از جانب کوفه می آمد و از او درباره مردم کوفه سئوال نمود. آن مرد پاسخ داد: "مردم عراق در مخالفت با شما متحد و هماهنگ کرده اند و برجنگ با شما هم پیمان شده اند." امام حسین (ع) در پاسخ فرمود: "امور[بندگان]، به دست خدای متعال است، هرچه را که بخواهد انجام می دهد و پروردگار ما هر روز اراده ای دارد، اگر قضای الهی بر ما نازل شد، ما خدا را بر نعمتهایش حمد کرده و از برای شکرش از او مدد می جوییم و اگر قضای الهی میان ما و آرزوهایمان فاصله انداخت، آن که نیّت او خالص است و بر پایه حق استوار، از رحمت او دور نیست." در کتاب ابن عثم کوفی آمده است که : "فرزدق در این منزل نیز با امام حسین(ع) ملاقات داشته است. سید بن طاووس نیز نقل کرده است که امام حسین(ع) اشعاری را در پاسخ سؤال فرزدق بیان نمود. فرزدق گفت: چگونه به سوی کوفه می روی و نسبت به مردم آن امید بسته ای در حالی که همین ها بودند که مسلم بن عقیل پسر عموی شما را کشتند؟!" امام حسین(ع) اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: "خداوند مسلم را رحمت کند؛ مسلم به سوی رحمت و رضوان الهی شتافت و آنچه برعهده او بود انجام داد، [اما] آن مسئولیتی که برعهده ماست، همچنان باقی مانده است."
کد خبر: ۴۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۳

در آستانه عید غدیر خم  مسابقه كتابخوانی جاذبه ودافعه حضرت علی (ع) در دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهان برگزار گردیده است
کد خبر: ۴۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۲

عید غدیر خم یکی از اعیاد بزرگ و باشکوه مسلمانان است. روزی که در آن دین کامل شد و پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه در جمع کم‌نظیری از مسلمانان، علی علیه‌السلام را ولی پس از خود معرفی کردند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: در این اجتماع عظیم، آنچنان که ابن جوزی نقل کرده، ۱۲۰ هزار نفر حاضر بوده‌اند و آن‌چنان که در میان اهل سنت مشهور است، ۴۰ هزار نفر حضور داشته‌اند «مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیّ مولاه أللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه»، عصاره خطبه غدیر است که در آن پیامبر اسلام صلوات‌الله‌علیه به مومنان ابلاغ می‌کند که هر که او را مولای خویش می‌دانسته، از این پس علی بن ابیطالب را مولا و رهبر خویش بداند و به پیشگاه خداوند دعا می‌کند که پیروان و دوست‌داران او را یاری کند و دشمنان او را دشمن دارد. آنچه پیامبر اکرم فرمودند، پس از آن روی داد که پس از پایان مناسک حج در سال دهم هجری و در میانه راه مکه و مدینه، در سرزمینی به نام غدیر خم، بر پیامبر خدا وحی شد که «ای پیامبر! آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.» مهاجر و انصار، سفید و سیاه پس از آن پیامبر برای مسلمانان خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب کرده است.» آیه مبارکه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِينًا» پس از خطبه پیامبر اکرم نازل شد و خداوند با این آیه دین را تمام کرد و کافران را از دین اسلام ناامید نمود. آنچنان که در منابع مختلف اسلامی آمده است، آیین بیعت مسلمانان با پیامبر و علی بن ابیطالب علیهم‌السلام، ۳ روز به طول انجامید و حتی زنان با قرار دادن دست در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن دست امام علی علیه‌السلام بود، بیعت خود را اعلام کردند. غدیر در بیان ۱۴ معصوم پیامبر اکرم و ائمه معصوم صلوات‌الله‌علیهم همواره اهمیت فراوانی به واقعه غدیر و اعلام ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام نشان داده‌اند تا حقیقت غدیر بر مومنان پوشیده نماند و راه از بیراهه متمایز گردد.۱شیخ صدوق در کتاب «امالی» از امام محمد باقر علیه‌السلام نقل کرده است که روزی پیامبر اکرم به امیرالمومنین فرمود: ای علی! خداوند آیه «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک» را درباره ولایت تو بر من نازل کرد.» پیامبر در ادامه خطاب به علی علیه‌السلام فرمود: ای علی! من جز سخن خدا نمی‌گویم.۲از امام علی علیه‌السلام نیز نقل شده است که خطاب به مهاجر و انصار فرمود: ای مسلمانان و مهاجر و انصار! آیا نشنیدید که رسول خدا صلوات‌الله‌علیه روز غدیر خم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایی که پیامبر در آن روز فرموده بود به مردم یادآوری کرد. همگی گفتند: آری.۳ابن عقده در کتاب خود «الولایة» از محمد بن اُسید نقل می‌کند که از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پرسیدند آیا پیامبر پیش از رحلت خود درباره امامت علی بن ابیطالب چیزی فرمود؟ دختر پیامبر پاسخ داد: «وا عجبا! انسیتم یوم غدیر خم»؛ شگفتا! آیا روز غدیر خم را فراموش کردید؟!۴از امام حسن مجتبی علیه‌السلام نیز نقل شده است که هنگامی که می‌خواست با معاویه صلح کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر شنیدند که درباره پدرم فرمود: انه منی بمنزلة هارون من موسی. امام حسن علیه‌السلام پس از آن فرمودند: همچنین دیدند که پیامبر وی را در غدیر خم به عنوان امام نصب فرمود.۵آنچنان که سلیم بن قیس نقل کرده، امام حسین علیه‌السلام، قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد و سپس بنی‌هاشم را جمع کرده و فرمود: آیا می‌دانید پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه، علی را در روز غدیر خم نصب کرد؟ همگی گفتند: آری.۶ابن اسحاق در سیره امام سجاد علیه‌السلام آورده است: به علی بن حسین گفتم «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» یعنی چه؟ حضرت فرمود: «أخبرهم انه الامام بعده»؛ یعنی به مردم خبر داد که علی امام بعد از اوست.۷ابان ابن تغلب از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که درباره «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» فرمود: «ای اباسعید! پیامبر فرمود امیر مومنان در میان مردم جانشین من خواهد بود.»۸زید شحام از امام جعفر صادق علیه‌السلام نقل کرده است که زمانی در محضر امام صادق علیه‌السلام بود و مردی معتزلی از ایشان درباره سنت پرسید. امام علیه‌السلام در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد، حکم آن در سنت خدا و پیامبر صلوات‌الله‌علیه وجود دارد و اگر سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی‌کرد. مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج خواهد کرد؟ امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به مرد معتزلی فرمود: با «الیوم اکملت لکم دینمکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی‌کرد.۹عبدالرحمن بن حجاج از امام موسی بن جعفر علیه‌السلام درباره نماز در مسجد غدیر خم پرسید، ایشان فرمودند: صل فیه فإن فیه فضلا و قد کان ابی یأمر بذلک؛ یعنی نماز بخوان. به درستی که در آن، فضل فراوان است و پدرم به آن امر کرد.۱۰محمد بن ابی نصر بزنطی نقل می‌کند که در خدمت امام رضا علیه‌السلام بود و جمعیتی فراوان مشغول گفتگو درباره غدیر بودند و برخی منکر این واقعه بودند. امام فرمود: «پدرم از پدرش روایت کرد که روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است از اهل زمین.» امام سپس رو به ابی نصر بزنطی کرد و فرمود: «خداوند گناه ۶۰ سال را از مردان و زنان مومن و مسلم می‌زداید و دو برابر آنچه در ماه رمضان از آتش دوزخ می‌رهاند، در این روز آزاد می‌کند.»۱۱ابن ابی عمیر از امام جواد علیه‌السلام روایت کرده است که درباره آیه «یا ایها الذین آمنو اوفوا بالعقود» فرمود: پیامبر گرامی در ۱۰ مکان به خلافت اشاره کرده است و پس از آن این آیه نازل شد. (و از بندگان خود خواست به عهدهای خود وفا کنند).۱۲شیخ مفید در کتاب شریف ارشاد زیارت امیر مومنان علیه‌السلام را از امام حسن عسکری و آن امام از پدر خویش امام هادی علیه‌السلام نقل می‌کند و می‌گوید: در روز عید غدیر حضرت علی علیه‌السلام را در روز عید غدیر زیارت کرد و فرمود: «اشهد انک المخصوص بمدحة الله المخلص لطاعة الله»؛ یعنی شهادت می‌دهم که مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصی.» سپس شیخ مفید نقل می‌کند که امام هادی علیه‌السلام داستان غدیر را نقل فرمود.۱۳حسن بن ظریف به امام حسن عسکری علیه‌السلام نامه نوشت و پرسید: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعنی چه؟ امام یازدهم فرمود: خداوند اراده فرمود که این جمله نشان و پرچمی باشد تا اهل خدا هنگام اختلاف‌ها با آن شناخته شود.۱۴در دعای شریف ندبه که بنابر اسناد روایی منسوب به امام زمان عجل‌الله‌تعالی فرجه است، آمده است: «فلما انقضت ایامه اقام ولیه علی بن ابیطالب صلواتک علیهما و آلهما هادیا اذ کان هو المنذر و لکل قوم هاد فقال و الملأ امامه من کنت مولاه فعلیّ مولاه.» امام دوازدهم علیه‌السلام به صراحت به شهادت پیامبر در برابر مردم اشاره می‌کند که در برابر جمعیتی از مسلمانان بر ولایت امام علی علیه‌السلام بر مسلمانان پس از خود حکم کرد.(مهر)
کد خبر: ۴۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۱